وقتی امام نامه بازرگان را پاره كرد

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
وقتی امام نامه بازرگان را پاره كرد

[h=1][/h]


[/HR] نامه را آوردند خدمت ایشان. از نخست‌وزیر دولت موقت بود و با بسم‌الله شروع نشده بود. امام(ره) نامه را پاره كردند و فرمودند: «بگویید به ایشان، فلانی نامه را پاره كرد. چند بار من به شما بگویم كه انقلاب "اسلامی" است. انقلاب كار نكرد در ایران، اسلام كار كرد در ایران.»
[/HR]
نهضت آزادی در سال 1340 با جدایی برخی از اعضای جبهه ملی ایران و با تاكید بر هویت ایرانی و اسلامی تأسیس شد. این گروه توسط مهدی بازرگان، یدالله سحابی و سید محمود طالقانی پایه‌گذاری شد. اولین دبیركل آن مهدی بازرگان بود كه تا هنگام مرگش در سال 1373 رهبری آن را بر عهده داشت و پس از او ابراهیم یزدی به این مقام رسید. نهضت آزادی به ظاهر مخالف حكومت شاه بود. پس از پیروزی انقلاب 1357، مهدی بازرگان (دبیركل این حزب)، رئیس دولت موقت جمهوری اسلامی شد. اعضای این حزب در دولت موقت، شورای انقلاب و دوره اول مجلس شورای اسلامی حضور داشتند. آنچه پیش روی شماست بخش هایی از خاطرات یاران انقلاب در مورد رویه سیاسی آقای مهدی بازرگان است:
[h=2]*وقتی امام نامه بازرگان را پاره كرد[/h] شبی كه امام از تهران عازم قم بودند، شورای انقلاب خدمت ایشان بودند و به مناسبتی من هم در آنجا حضور داشتم. حالتی را من در امام دیدم و هیجان و شوری و یك روحیه‌ای كه قابل توصیف نیست. به صورت جدی؛ مثل كسی كه اداره انقلاب را به عده‌ای می‌سپارد و همه وجودش احساس مسئولیت و نگرانی است از اینكه كم‌ترین بی‌توجهی نسبت به نگهداری این انقلاب شود، مشكل است آن حالت را من بتوانم تشریح بكنم. مثل مادری كه فرزند عزیز خودش را به دلیل ضرورتی كه دارد به كسانی می‌سپارد و موقتا تركش می‌كند، یك چنین حالتی را من در ایشان دیدم. به مسوولین خیلی با شدت و حدّت خطاب می‌كرد كه باید این انقلاب به همان صورت اسلامی‌اش تداوم پیدا كند و باید تمام نهادهای این جامعه عوض شود، تمام این وزارتخانه‌ها دگرگون بشود.
بازرگان هیچ وقت امید نداشت كه ورق برگردد و رژیم سرنگون شود. همیشه به امام می‌‌گفت: «شما بیایید یك دولت آشتی تشكیل دهید و ما یك انتخابات آزاد برگزار كنیم و نمایندگانمان را به مجلس بفرستیم و كم‌كم نظام را از دست شاه درآوریم». به نظر آنها امكان نداشت نظام بالكل عوض شود و شاه از سلطنت كناره‌‌گیری كند

یادم هست كه یك نامه‌ای را آوردند خدمت ایشان كه اگر اشتباه نكنم (آن موقع) از نخست‌وزیر دولت موقت بود و نامه با بسم‌الله شروع نشده بود، البته من از نزدیك ندیدم ولی بعد از صحبت این‌طور متوجه شدم و همین‌طور در یك جا گفته شده بود انقلاب ایران بدون ذكر اسلامی. امام نامه را پاره كردند، فرمودند: «بگویید به ایشان، فلانی نامه را پاره كرد. چند بار من به شما بگویم كه انقلاب اسلامی است. انقلاب كار نكرد در ایران، اسلام كار كرد در ایران.» البته آن حالات و خصوصیات و روحیات و شور و هیجان آن شب ایشان را من نمی‌توانم توصیف كنم فقط خود من دچار یك سردی و یأس داشتم می‌شدم كه جلسه آن شب روح تازه‌ای به من داد. (حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ 31 شهریور 59)
[h=2]*بازرگان هیچ وقت امید نداشت كه ورق برگردد[/h] بازرگان هیچ وقت امید نداشت كه ورق برگردد و رژیم سرنگون شود. همیشه به امام می‌‌گفت: «شما بیایید یك دولت آشتی تشكیل دهید و ما یك انتخابات آزاد برگزار كنیم و نمایندگانمان را به مجلس بفرستیم و كم‌كم نظام را از دست شاه درآوریم». به نظر آنها امكان نداشت نظام بالكل عوض شود و شاه از سلطنت كناره‌‌گیری كند.

یادم نمی‌‌رود در فرانسه سرانگشت خود را روی زمین گذاشت و خطاب به امام گفت:«آقا! ایران، سه ركن دارد، شاه، آمریكا و ارتش. شاه كه رفتنی نیست، آمریكا و ارتش هم كه پشت به پشت هم حامی سلطنت هستند پس هیچ كاری نمی‌توان كرد.» ولی جواب امام یك جمله بیشتر نبود: «شاه باید برود!» (برداشت‌‌هایی از سیره‌‌ی امام خمینی، ص 233)
[h=2]*وقتی بازرگان به‌خاطر صلوات مردم برای امام عصبانی شد[/h] قبل از انقلاب، بازرگان در حسینیه‌‌ی ارشاد سخنرانی می‌‌كرد. وقتی اسم امام را آورد، جمعیت سه صلوات بلند فرستاد. او كه این صحنه را دید، سخنرانی‌‌اش را قطع كرد و گفت:«هر چقدر می‌‌خواهید صلوات بفرستید تا نفس‌تان قطع شود.» بعد هم بلند شد رفت. فكر می‌‌كرد مردم به خاطر او می‌‌آیند. (خاطرات مرحوم حجت ‌الاسلام والمسلمین عمید زنجانی، ص 230)
[h=2]*امام بولدوزر می‌خواهد ولی من پیكان هستم[/h] هنگامی كه مهندس بازرگان به حكومت انتخاب شدند، بنا شد كه در دانشگاه تهران برای مردم سخنرانی كند. من حضور داشتم و دانشگاه پر از جمعیت بود، آقای مطهری و حجت‌الاسلام باهنر هم بودند. آقای مهندس بازرگان پشت میكروفون قرار گرفت و سخنرانی كرد و ضمنا به این نكته اشاره كردند كه: «انقلابیون، دولتی انقلابی و بولدوزر‌وار می‌خواهند. امام بولدوزر می‌خواهد ولی من پیكان هستم. من حركت می‌كنم اما پیكان‌وار حرمت می‌كنم.» یعنی از همان جا خواستند به مردم و امام بگویند كه من یك چنین دولتی هستم، دولت انقلابی كه با آنها معنا مثل بولدوزر بزنم و خراب كنم و به پیش بروم، نیستم. بعد هم به بختیار خطاب كردند كه: «ای بختیار لر! بیا بشو مانند حر و دولت را رها كن.»

آقای بازرگان با چنین روحیه‌ای آمدند و از اول نمی‌خواستند بپذیرند، برای اینكه احساس می كردند نمی توانند با امام و روحیه امام كه انقلابی و قاطع و با صلابت بود، كنار بیایند كه آخرش هم همین‌طور شد. به این جهت نگرانی داشتند؛ نه اینكه نمی‌خواستند در دولت باشند.» (خاطرات آیت الله مهدوی كنی – ص 151)

آقای بازرگان با چنین روحیه‌ای آمدند و از اول نمی‌خواستند بپذیرند، برای اینكه احساس می كردند نمی توانند با امام و روحیه امام كه انقلابی و قاطع و با صلابت بود، كنار بیایند كه آخرش هم همین‌طور شد. به این جهت نگرانی داشتند؛ نه اینكه نمی‌خواستند در دولت باشند.» (خاطرات آیت الله مهدوی كنی – ص 151)

[h=2]*بازرگان اولین معتقد به سیاست تنش زدایی پس از انقلاب بود[/h] بازرگان در شیوه حكومتداری «فكر می‌كرد كه با حكومت مشروطه سلطنتی می‌توان مملكت را اداره كرد» و از سوی دیگر «در سیاست‌خارجی به تنش‌زدایی و سیاست موازنه منفی اعتقاد داشتند. آنها معتقد بودند كه بایستی همان سیاستی را كه دكتر مصدق انتخاب كرده بود ادامه بدهیم و سیاست تنش‌زدایی و نزدیكی به غرب را می‌پسندیدند. مهندس بازرگان با روسها خیلی مخالف بودند؛ یعنی با كمونیزم روس شدیدا مخالف بودند و با حكومت شرقی‌ها و تسلط آنها و ارتباط با شرقی‌ها و نفوذ آنها در ایران- چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن- سخت مخالف بود. مبارزات قبل از انقلابشان هم در كتاب‌ها و نوشته‌هایشان پیداست كه ایشان جهت‌گیری‌هایی علیه كمونیزم داشتند؛ هم به عنوان الحاد عقیدتی و هم به عنوان مكتب اقتصادی آن.»
همین عناد و كینه نسبت به كمونیزم باعث شده بود كه «شاه هم این آقایان را به اعتبار اینكه اینها با كمونیزم مخالف بودند و شاه و آمریكایی‌ها هم شدیدا با شوروی مخالف بودند، پسندید. به همین جهت هم امریكایی‌ها، این دولت را با بافت و روحیه‌ای كه داشت پسندیده بودند و همچنین به جهت سیاست تنش‌زدایی دولت موقت آمریكایی‌ها با سیاست‌خارجی آنها موافق بودند. (همان – ص 168)

برچسب: