جمع بندی حضرت آدم (ع) قبل از دوران تاریخی می زیسته یا بعد از آن ؟

تب‌های اولیه

100 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت آدم (ع) قبل از دوران تاریخی می زیسته یا بعد از آن ؟

سلام و عرض ادب

حضرت ادم ع قبل از دوران تاریخی می زیسته یا بعد از ان ؟

متشکرم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

دل ارام;483174 نوشت:
سلام و عرض ادب

حضرت ادم ع قبل از دوران تاریخی می زیسته یا بعد از ان ؟

متشکرم

علیک سلام.

درباره این مطالب نمی توان اظهار نظر قطعی کرد و باید توجه داشت که مطالب به شکل ظنی در تواریخ بیان شده است. توصیفی که درباره دوران ماقبل تاریخ یا همان عصر حجر شده است، آن را به 500 هزار سال قبل ارتباط می دهد.[1]

و از سویی نیز طبق ادعای بعضی از تواریخ حضور حضرت آدم (ع) به حدود 7 هزار سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد.

چون بنابر شواهد علمی از جمله اکتشافات پروفسور وولی طوفان نوح در حدود 3200 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است. که طوفان نوح در 950 سالگی حضرت نوح (ع) به وقوع پیوست و نیز بین نوح و آدم (ع) 1500 سال فاصله بوده است و حضرت آدم (ع) 936 سال عمر کرده است. با محاسبه ارقام فوق خلقت آدم(ع) در 6586 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است.

(عمر آدم) 936+ (تا تولد نوح) 1500+ (تا وقوع طوفان) 950+ (تا میلاد مسیح) 3200 = 6586
این تاریخ در تورات آمده و با بعضی محاسبات عقلی نیز متناسب است.[2]

پس اگر اطلاعات فوق درباره تاریخ عصر حجر و تاریخ زندگی آدم را صحیح بدانیم، عصر حجر بسیار پیش تر از حضرت آدم (ع) بوده است. با این حساب باید بگوییم که آثار کشف شده از عصر حجر، برای نسل های قبلی انسان ها بوده و آن ها از فرزندان آدم نبوده اند. چون بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق انسان نیست.
بنابر برخی از روایات، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[3] بر اساس آیات قرآن و روایات بی‏شمار، خلقت آدم و حوا(اولیّن انسان‏ها) به طور مستقل بوده و تكامل یافته «نسناس» نبوده است و نسناس به طور مسلّم قبل از حضور آدم و حوّا، بر روی زمین از بین رفته بوده ‏اند.

در كتاب توحید، ج 1، ص 277 از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده: «شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.»

مرحوم صدوق در كتاب خصال، ج 2، ص 652، ح 54 از امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: «خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده ‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...»[4]

پی نوشتها:
[1]. دائره المعارف، عبدالحسین سعیدیان. ج2. ص 1401.
[2]. مراجعه کنید به ترجمه المیزان، ج‏4، ص: 221.
[3]. بحارالانوار، ج 11، ص 103
[4]. ترجمه تفسیرالمیزان، ج 4، ص 221 -231

مقداد;483288 نوشت:
و از سویی نیز طبق ادعای بعضی از تواریخ حضور حضرت آدم (ع) به حدود 7 هزار سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد.


برادر گرامی جناب مقداد

همانگونه که در مبحث "آیا قبل از آدم و حوا انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟" عرض شد، این 7000 سال مورد ادعای تورات با علم جور در نمی آید!

آنجا هم خدمتتان گفتم دلیلی برای پذیرش اسرائیلیات نداریم. آیه و حدیثی هم به ما نرسیده است. بهتر نیست سکوت کنیم؟

علم قدمت انسان و حوا را حدود 169000 سال می داند

مقداد;483288 نوشت:
چون بنابر شواهد علمی از جمله اکتشافات پروفسور وولی طوفان نوح در حدود 3200 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است. که طوفان نوح در 950 سالگی حضرت نوح (ع) به وقوع پیوست و نیز بین نوح و آدم (ع) 1500 سال فاصله بوده است و حضرت آدم (ع) 936 سال عمر کرده است. با محاسبه ارقام فوق خلقت آدم(ع) در 6586 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است.

(عمر آدم) 936+ (تا تولد نوح) 1500+ (تا وقوع طوفان) 950+ (تا میلاد مسیح) 3200 = 6586
این تاریخ در تورات آمده و با بعضی محاسبات عقلی نیز متناسب است.

برادر گرامی

سخن قبلی خود را باز هم تکرار می کنم

از نظر ژنتیک تقریبا این همه تفاوت در ابناء بشر فقط طی 7000 یا 10000 سال ناممکن هست.حضرت نوح ع (به عنوان پدر ثانی ابناء بشر) قرن ها پس از آدم ع بوده است و حداقل بر اساس داستان های صدر اسلام ما در 1400 سال پیش سیاه پوست داشته ایم (بر اساس متون مصری بیش از 3500 سال پیش)!

یعنی تمام این تفاوت ها در رنگ انسان ها طی 3000 سال رخ داده است که تقریبا محال است. به عنوان مثال 500 سال است که بردگان سیاه پوست در اروپا و تقریبا همین مدت در امریکا زندگی می کنند و هنوز هم سیاه هستند. مانند اجدادشان!

یا صدها سال است که اروپاییان سفید در استرالیا و نیوزیلند و افریقای جنوبی زیست می کنند (بومیان آنجا سیاهند) و هنوز نوزادانی با موی بلوند و چشم آبی و پوست سفید می زایند. یا اعراب 1300 سال است که در مجاورت سیاهان سودان می زیند و هنوز سفیدند (البته نه به سفیدی اروپائیان. رنگشان درست مانند برادرانشان در عربستان و یمن است)!

در ضمن خوشحال خواهم شد مقاله جناب وولی را نشان دهید!

مقداد;483288 نوشت:
پس اگر اطلاعات فوق درباره تاریخ عصر حجر و تاریخ زندگی آدم را صحیح بدانیم، عصر حجر بسیار پیش تر از حضرت آدم (ع) بوده است. با این حساب باید بگوییم که آثار کشف شده از عصر حجر، برای نسل های قبلی انسان ها بوده و آن ها از فرزندان آدم نبوده اند.


سوال دوستمان در مورد "دوران تاریخی" است. حال شما چطور آن را به عصر حجر تعبیر کرده اید؟؟؟؟ عصر سنگ بسیار پیش از دوران تاریخی است!!!

دوران پیش از تاریخ، به دورانی که هنوز خط ابداع و ایجاد نشده بود، اشاره می‌کند. تقسیم تاریخ به شکل پیش از تاریخ و تاریخی بستگی زیادی به موضوع مورد مطالعه دارد، زیرا خط در نقاط مختلف دنیا در زمان‌های متفاوتی پدید آمده‌است.

به طور معمول گفته می شود، قدمت دوران تاریخی به حدود 5000 سال می رسد که با ابداع خط میخی آغاز شده و تاکنون هم ادامه داشته است

مسلم است که ابداع خط توسط فرزندان آدم و حوا علیهما سلام صورت گرفته است و نه نئاندرتال ها و به قول شما نسناس ها

مقداد;483288 نوشت:
(عمر آدم) 936+ (تا تولد نوح) 1500+ (تا وقوع طوفان) 950+ (تا میلاد مسیح) 3200 = 6586
این تاریخ در تورات آمده و با بعضی محاسبات عقلی نیز متناسب است.[2]

مقداد;483288 نوشت:
بنابر برخی از روایات، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[3] بر اساس آیات قرآن و روایات بی‏شمار، خلقت آدم و حوا(اولیّن انسان‏ها) به طور مستقل بوده و تكامل یافته «نسناس» نبوده است و نسناس به طور مسلّم قبل از حضور آدم و حوّا، بر روی زمین از بین رفته بوده ‏اند.

سلام

پس طبق انچه فرمودید حضرت ادم حدود 7000 سال پیش می زیسته که می شود دوران تاریخی
و بسیار هم تاریخی

و فرمودید قبل از افرینش ادم نسل انسانهای قبلی منقرض شده

اما بزرگوار ایا مدرک و سند علمی وجود دارد که نسل انسانها در حدود 7000 سال پیش منقرض شده باشد ؟

با تشکر

هم چنانکه نسل دایناسورها حدود 150 میلیون سال پیش منقرض شده و مدارک علمی ان را کشف و تایید کرده اند

Anoushiravan;483311 نوشت:
علم قدمت انسان و حوا را حدود 169000 سال می داند

سلام خدمت شما

بزرگوار این عدد را از کجا اورده اید ؟ ممنون می شوم اگر توضیح دهید

دل ارام;483406 نوشت:
سلام خدمت شما

بزرگوار این عدد را از کجا اورده اید ؟ ممنون می شوم اگر توضیح دهید

لینک مقاله اصلی که در Current Biologyبه چاپ رسیده در متن قرار دارد
-------
اندازه‌گیری جدید نرخ پیدایش جهش در ژنوم انسان باعث شده تا ژنتیسین‌ها درباره تاریخ تکامل انسان به ویژه زمانی که نیاکان انسان‌های ساکن اوراسیا و برجدید از پسرعموهای آفریقایی خود جدا شدند، بازنگری کنند. دانستن نرخ جهش‌ها به ما کمک می‌کند تا با مقایسه ژنوم آفریقایی‌ها و اوراسیایی‌ها و محاسبه میزان تفاوت میان ژنوم این دو گروه، تخمین بزنیم چه مدت زمانی برای به دست آمدن این افتراق ژنتیکی نیاز بوده است. وقتی ژنتیسین‌ها به این نتیجه برسند که نرخ جهش را پیش از این درست محاسبه نکرده‌بودند، تخمین‌های آن‌ها از مدت زمان افتراق نیاکان اوراسیایی‌ها از آفریقایی‌ها نیز دستخوش تغییر می‌شود.
یک تیم بین‌المللی که توسط دانشمندانی از دانشگاه توبینگن و مؤسسه انسان‌شناسی تکاملی ماکس پلانک رهبری می‌شود نتایج جدیدی در این باره به دست آورده‌اند که نشان می‌دهد انسان‌ها خیلی دیرتر از آن‌چه پیش‌تر تصور می‌کردیم از آفریقا به بیرون راه یافته‌اند.
یوهانس کراوز از دانشگاه توبینگن توانست بیش از ده ژنوم میتوکوندریایی (mtDNA: مولکول‌های DNA کوچک و حلقوی موجود در اندامک میتوکوندری که فقط از مادر به فرزند منتقل می‌شود و از پدر به نسل بعد منتقل نمی‌شود) از انسان‌های اوراسیایی با قدمت‌هایی تا حدود چهل هزار سال استخراج کند. این نمونه‌ها شامل برخی از قدیمی‌ترین نمونه‌های گونه انسان امروزی در اروپا می‌شدند از جمله سه اسکلت باستانی دفن شده در جمهوری چک و نیز قدیمی‌ترین بقایای انسان‌ها امروزی که در اوبرکسل آلمان کشف شده اند (به تصویر زیر دقت کنید).

بررسی و تحلیل این داده‌ها نشان می‌دهد انسان‌های شکارگر-جمع‌کننده (Hunter-Gatherer) پیش از عصر یخ‌بندان اروپایی ژنوم میتوکوندریایی مشابه نمونه‌های پس از یخبندان انسان‌های امروزی (مثلاً نمونه اوبرکسل آلمان) دارند. این نتایج نشان می‌دهد جمعیت‌های انسان‌های امروزی پیش و پس از عصر یخبندان اخیر (20,000 سال پیش) در اروپا امتداد یک جمعیت بزرگ بوده‌اند و عصر یخ‌بندان مانع زندگی آن‌ها در اروپا نشده است. دو تا از اسکلت‌های چک نیز دارای ژنوم میتوکوندریال کاملاً یکسان هستند که نشان می‌دهد این دو اسکلت متعلق به فرزندان یک مادر بوده‌اند.
پژوهشگران همچنین با استفاده از سن‌سنجی به کمک ایزوتوپ‌های رادیواکتیو سن سنگواره‌های انسان‌های امروزی را دوباره با دقت بیشتر محاسبه کردند تا بتوانند نرخ جهش‌های ژنتیک نسل انسان را طی ده‌ها هزار سال گذشته محاسبه کنند. این کار با شمارش تعداد جهش‌های موجود در انسان‌های امروزی که در سنگواره‌های نیاکان ما دیده نمی‌شود انجام پذیرفت. مقایسه تعداد جهش‌های انسان‌های امروزی با احتساب سن سنگواره‌هایی که این جهش‌ها در آن‌ها مشاهده نمی‌شود نرخ دقیقی از سرعت پیدایش این جهش‌ها به دست می‌دهد.
با این نرخ‌ها تازه محاسبه شده جدید، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که آخرین مادربزرگ مشترک همه انسان‌های امروزی روی کره زمین حدود 160,000 سال پیش زندگی می‌کرده و به علاوه نسل تمام انسان‌های امروزی (همان‌گونه که پیش‌تر نیز در نظریه حوای میتوکوندریایی پیش‌بینی شده بود) به یک مادر مشترک (نه جمعیتی بزرگ و پراکنده) باز می‌گردد. نظریه حوای بر اساس همین ژنوم‌های میتوکوندریایی از حدود یکی دو دهه پیش ابراز شده بود و بیان می‌کرد نسل همه انسان‌های امروزی به جمعیتی بسیار کوچک (کمتر از ده نفر) بازمی‌گردد که حدود 160,000 سال پیش جایی در شرق آفریقا می‌زیسته‌اند. به خاطر شباهت تبعات این کشف با داستان آدم و حوا که میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان مشترک است، دانشمندان نام این نظریه را حوای میتوکوندریایی نهاده‌اند.
دستاورد دیگری که با استفاده از مقایسه ژنوم‌های میتوکوندریایی سنگواره‌های انسان‌ها به دست آمد کشف زمان خروج انسان امروزی از آفریقا بود. پیش‌تر تصور می‌شود انسان‌های امروزی پیش از 100,000 سال پیش از آفریقا بیرون رفته‌اند، اما داده‌های جدید نشان می‌دهد این اتفاق زمانی میان 62,000 تا 95,000 سال پیش رخ داده‌است. این داده‌ها با نتایج سنگواره‌شناسی سال‌های اخیر نیز هماهنگی دارد. زیرا با سن‌سنجی‌های رادیواکتیو اخیر مشخص شده بود زمان جدایی نسل اوراسیایی‌ها از آفریقایی‌ها نمی‌تواند خیلی از 30,000 سال پیش قدیمی‌تر باشد.
بنابراین اطلاعات ژنتیکی زمانی میان 95,000 تا 62,000 سال پیش جمعیتی از انسان‌های سیاه‌پوست آفریقایی شروع به مهاجرت به سمت خاورمیانه کردند. این سیاه‌پوستان باستانی نیاکان تمام انسان‌های سفیدپوست امروزی بوده‌اند. در‌ آن زمان جمعیت‌های مختلفی از خاورمیانه شروع به مهاجرت به شرق دور، شمال و غرب کردند و در مسیرهای مختلف و بر اثر جهش‌های متفاوتی رنگ پوستشان به مرور روشن‌تر شد. در نژاد «زرد» رنگدانه‌های سطحی تیره پوست کاهش پیدا کردند و در نژاد قفقازی (هندواروپایی‌ها و بقیه ساکنان خاورمیانه و اروپا) مقدار رنگدانه‌های تیره کاسته شد. در برخی نژاد‌ها نیز که از سمت شمال مجدداً به نواحی پرآفتاب جنوبی مهاجرت کردند (مثلاً زردپوستانی که به استرالیا و جزایر اقیانوس آرام رفتند) رنگ پوست دوباره تیره و حتی کاملاً سیاه شد.
اختلاف نتایج به دست آمده از این پژوهش که برخلاف پژوهش‌های پیشین بیشتر بر اساس ژنوم سنگواره‌‌های انسان امروزی انجام شده، شاید ناشی از حذف شدن برخی جهش‌ها در میان نسل‌های انسان‌های امروزی باشد، شاید هم ناشی از اشتباه محاسباتی پژوهشگران پیشین در محاسبه زمان افتراق ژنوم‌های انسان‌های امروزی. به هرحال مطالعه بیشتر روی اختلاف نژادهای امروزی و زنده بشر می‌تواند تا حد زیادی به پرسش‌های پیش روی ما درباره زمان مهاجرت و افتراق نژادهای مختلف پاسخ بدهد.

به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
قدمت حضرت آدم به بیش از ۵۰۰ میلیون سال پیش برمیگرده
اینو من از روی اکتشافات دانشمندان که نشون میده بشری هوشمند اون رو ساخته می‌گم
آدم و همسرش از نظر داروینیستها جزء اون جونوران (اپ) محسوب می‌شوند

Anoushiravan;483311 نوشت:

برادر گرامی جناب مقداد

همانگونه که در مبحث "آیا قبل از آدم و حوا انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟" عرض شد، این 7000 سال مورد ادعای تورات با علم جور در نمی آید!

آنجا هم خدمتتان گفتم دلیلی برای پذیرش اسرائیلیات نداریم. آیه و حدیثی هم به ما نرسیده است. بهتر نیست سکوت کنیم؟

علم قدمت انسان و حوا را حدود 169000 سال می داند

برادر گرامی

سخن قبلی خود را باز هم تکرار می کنم

از نظر ژنتیک تقریبا این همه تفاوت در ابناء بشر فقط طی 7000 یا 10000 سال ناممکن هست.حضرت نوح ع (به عنوان پدر ثانی ابناء بشر) قرن ها پس از آدم ع بوده است و حداقل بر اساس داستان های صدر اسلام ما در 1400 سال پیش سیاه پوست داشته ایم (بر اساس متون مصری بیش از 3500 سال پیش)!

یعنی تمام این تفاوت ها در رنگ انسان ها طی 3000 سال رخ داده است که تقریبا محال است. به عنوان مثال 500 سال است که بردگان سیاه پوست در اروپا و تقریبا همین مدت در امریکا زندگی می کنند و هنوز هم سیاه هستند. مانند اجدادشان!

یا صدها سال است که اروپاییان سفید در استرالیا و نیوزیلند و افریقای جنوبی زیست می کنند (بومیان آنجا سیاهند) و هنوز نوزادانی با موی بلوند و چشم آبی و پوست سفید می زایند. یا اعراب 1300 سال است که در مجاورت سیاهان سودان می زیند و هنوز سفیدند (البته نه به سفیدی اروپائیان. رنگشان درست مانند برادرانشان در عربستان و یمن است)!

در ضمن خوشحال خواهم شد مقاله جناب وولی را نشان دهید!


سوال دوستمان در مورد "دوران تاریخی" است. حال شما چطور آن را به عصر حجر تعبیر کرده اید؟؟؟؟ عصر سنگ بسیار پیش از دوران تاریخی است!!!

دوران پیش از تاریخ، به دورانی که هنوز خط ابداع و ایجاد نشده بود، اشاره می‌کند. تقسیم تاریخ به شکل پیش از تاریخ و تاریخی بستگی زیادی به موضوع مورد مطالعه دارد، زیرا خط در نقاط مختلف دنیا در زمان‌های متفاوتی پدید آمده‌است.

به طور معمول گفته می شود، قدمت دوران تاریخی به حدود 5000 سال می رسد که با ابداع خط میخی آغاز شده و تاکنون هم ادامه داشته است

مسلم است که ابداع خط توسط فرزندان آدم و حوا علیهما سلام صورت گرفته است و نه نئاندرتال ها و به قول شما نسناس ها

با عرض سلام و ادب

این ادعای شما که قدمت انسان 169000 سال میباشد،مستند به چه دلیلی است.اینکه شما ایجاد نژادهای مختلف را در مدت چند هزار سال محال می دانید مستند به چه دلیلی است؟ حال آنکه اتفاق افتادن این اختلافات در طول چند هزار سال چیز بعید و غیرممکنی نیست.

مقداد;483499 نوشت:
این ادعای شما که قدمت انسان 169000 سال میباشد،مستند به چه دلیلی است.

در پاسخ به جناب "دل ارام" در پست پیشین آورده ام

مقداد;483499 نوشت:
اینکه شما ایجاد نژادهای مختلف را در مدت چند هزار سال محال می دانید مستند به چه دلیلی است؟

بنده ژنتیک خوانده ام برادر من

طی 3000 سال چنین تغییراتی ممکن نیست

سلام جناب مقداد

حقیر منتظر پاسخ به پست شماره 5 خودم هستم

با تشکر

با سلام

از نظر متدولوژی(روش شناسی) اندیشه ها و قواعد فلسفه ی علم، اساسا نمی توان نه از گزاره های دینی برای تصدیق پدیده های علمی-تجربی استفاده کرد؛ و نه از یافته های علمی می توان آموزه های دینی را اثبات یا ابرام و یا نفی نمود! چراکه هر شاخه از تفکّر انسانی لوازم اثبات و نفی خاص خود را می طلبد که اگر این مهم رعایت نشود، دچار خطای متدولوژیک و طبعا به مغالطه منجر خواهد شد.
بنابراین برای پاسخگویی به هر سوالی می بایست ابتدا موضوع پرسش را از نظر طبقه بندی اندیشه ها(روش شناسی) مشخّص نمود و بعد با ابزار متعلق به همان طبقه به تحلیل و پاسخ اقدام نمود.
لذا این که دوستان عزیز از یافته های علم زیست شناسی و زمین شناسی در مورد سابقه ی حضور انسان بر روی کره ی زمین، برای تخمین دوره ی زندگی حضرت آدم استفاده می کنند، دچار خطای متدولوژی اندیشه ها و «مغالطه ی نابجایی» شده اند! که اعتبار پاسخ های آنها را دچار خدشه می نماید.
امّا در پاسخ به دوست عزیز که سوال فرمودند که حضرت آدم در پیش از دوره ی تاریخی می زیستند و یا بعد از آن؟
عرض بنده این است که پرسش ایشان دچار همان خطای روش شناسی و خلط مبحث است. چراکه «حضرت آدم» یک مفهوم دینی است و متعلّق به شاخه ی اندیشه های غیر حقیقی و از جنس امور متافیزیکی می باشد ولی بحث «دوره ی تاریخی» از آن شاخه ی اندیشه های حقیقی و علمی است! به همین جهت پرسش مربوطه اجزای همگون نداشته و از دو بخش غیر مرتبط به هم تشکیل شده است.
اندیشه های دینی مشمول صدق و کذب نمی شوند! یعنی اثبات پذیر نیستند! اما « علم تاریخ» مشمول صدق و کذب می باشد چرا که بود و نبود یک امر تاریخی قابل اثبات و ابرام بوده به همین جهت هم به کلی با خاصیّت مباحث دینی متفاوت است!
ما در علم تاریخ از مفهوم «حضرت» یا «پیامبر» استفاده نمی کنیم! این ها مفاهیمی دینی هستند! به طور مثال بودن یا نبودن «حضرت آدم» در علم تاریخ به صورت بودن یا نبودن شخصی به نام «آدم» بررسی می شود! و یا «رسول اکرم حضرت محمّد (ص)» وجود و عدم وجودش در علم تاریخ، به صورت شخصی به نام «محمّد بن عبداللّه» پیگیری می شود!
از همین روی پرسش دوست عزیزم منطقا این گونه باید طرح می شد: «آدم پیش از دوران تاریخی می زیسته است و یا پس از آن؟» که در این صورت این یک پرسش «برون دینی» بوده و می توان تحلیلی از نظر منطق علمی نمود و در اولین قدم وجود شخصی به نام «آدم» می بایست اثبات شود و پس از آن مفهوم «دوره تاریخی» باید مشخّص شده و در آخر کار تشخیص داده شود که آیا فرضا آدم پس از دوره ی تاریخی بوده است یا پیش از آن!
امّا اگر «شخص آدم» به صورت «حضرت آدم (ع)» بیان شود، آن گاه این یک پرسش اعتقادی و در حوزه ی مباحث «درون دینی» می باشد؛ و لذا پرسش باید به طور مثال این گونه اصلاح شود که :« حضرت آدم (ع) از نظر اندیشه ی دینی در کدام دوره ی خلقت موجودات می زیسته است؟»
چون تمام واژگان و مفاهیم در این پرسش، از نظر روش شناسی دارای همگونی هستند؛ می توان به آن پاسخی از نظر منطق دینی و اعتقادی ارایه کرد.

برای اینکه ما بتوانیم درست فکر کنیم و درست پرسش کنیم و راه درستی را برای پرورش اندیشه های خود بیابیم و دچار مغالطات منطقی و روش شناسی نشویم، بسیار مهم است که در اوّلین قدم متدولوژی علم و اندیشه ها را فراگیریم! تنها در این صورت است که فضای بحث شفاف و قابل نقد می گردد.

سپاسگزارم
در پناه حضرت کریم باشید.

دل ارام;483403 نوشت:
اما بزرگوار ایا مدرک و سند علمی وجود دارد که نسل انسانها در حدود 7000 سال پیش منقرض شده باشد ؟

با تشکر

با عرض سلام و ادب

بنده عرض نکرده بودم که نسل انسانها 7000 سال پیش منقرض شده است،بلکه طبق برخی نقل ها از زمان خلقت بشر امروزی که اولین آنها حضرت آدم و حوا(علیهماالسلام) می باشند،ظاهراً 7000 هزار سال می گذرد و موجوداتی که قبل از آنها روز زمین زندگی می کردند منقرض شده بودند و انسان امروزی از نسل آدم و حوا می باشد.

توضیح اینکه:

از ظاهر آیات قرآن و روایات بر می آید كه، آدم و حوا علیهما السلام اولین انسان ها از نسل موجود بشر روی زمین بوده و نسل کنونی بشر به آن ها می رسد، و آیات متعددی از قرآن به این امر اشاره کرده است:
«یَأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً؛[نساء/1] اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت.»

«یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ؛[اعراف/27] ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را می‌بینند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید؛ (اما بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند!».

تعبیر انسان در این آیات نشان می دهد که همه نسل بشر امروز به آدم و حوا باز می گردد. و تكثیر نسل فرزندان آدم تنها از طریق او و همسرش صورت گرفته و موجود ثالثی در آن دخالت نداشته است.
البته این مطلب منافاتی با آن ندارد که قبل از حضرت آدم (ع) نیز انسان هایی خلق شده بودند. بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق انسان نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[1]
بر اساس آیات قرآن و روایات بی‏شمار، خلقت آدم و حوا(اولیّن انسان‏ها) به طور مستقل بوده و تكامل یافته «نسناس» نبوده است و نسناس به طور مسلّم قبل از حضور آدم و حوّا، بر روی زمین از بین رفته بودند.

در كتاب‌ شریف‌ بحار الانوار احادیثی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ كه‌ قبل‌ از حضرت‌ آدم‌ عوالم دیگری‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌، آدم‌های‌ بسیاری‌ زندگی‌ می‌كردند و خدای‌ سبحان‌ را تسبیح‌ می‌گفتند. برای‌ دست‌ یابی‌ به‌ توضیح‌ و تفصیل‌ بیشتر به‌ این‌ كتاب‌ مراجعه‌ شود.[2]

در كتاب توحید، ج 1، ص 277 از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.

مرحوم صدوق در كتاب خصال، ج 2، ص 652، ح 54 از امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...[3]

پی نوشتها:
[1]- بحارالانوار، ج 11، ص 103.
[2]- بحارالنوار؛ج‌ 54 از ص‌ 316، باب‌ العوالم.
[3]- ترجمه تفسیرالمیزان، ج 4، ص 221 -231.

Padir;484599 نوشت:
لذا این که دوستان عزیز از یافته های علم زیست شناسی و زمین شناسی در مورد سابقه ی حضور انسان بر روی کره ی زمین، برای تخمین دوره ی زندگی حضرت آدم استفاده می کنند، دچار خطای متدولوژی اندیشه ها و «مغالطه ی نابجایی» شده اند! که اعتبار پاسخ های آنها را دچار خدشه می نماید.

سلام و عرض ادب

من متوجه مطالبتان شدم ولی بر ان نقدهایی وارد است
شما متون دینی و اندیشه های قرانی و دینی را کلا از علوم علمی و تجربی جدا کردید
در حالی که نظر اکثر علمای دینی بر این است که حضرت ادم یا شخصی به نام ادم یک شخص حقیقی است نه متا فیزیکی
و وقتی شخصی حقیقی باشد دیگر اشکالی وارد نیست که در حوزه علوم تجربی در پی زمان زمان زیست ان حضرت باشیم

Padir;484599 نوشت:
عرض بنده این است که پرسش ایشان دچار همان خطای روش شناسی و خلط مبحث است. چراکه «حضرت آدم» یک مفهوم دینی است و متعلّق به شاخه ی اندیشه های غیر حقیقی و از جنس امور متافیزیکی می باشد ولی بحث «دوره ی تاریخی» از آن شاخه ی اندیشه های حقیقی و علمی است! به همین جهت پرسش مربوطه اجزای همگون نداشته و از دو بخش غیر مرتبط به هم تشکیل شده است.

دوست گرامی این نظر شماست ولی نظر اکثر علمای دینی بر این است که ایشان یک شخص حقیقی و نه متافیزیکیست
و اینکه شما فرمودید یک مفهوم دینیست و متعلق به شاخه اندیشه های غیر حقیقی
پس طبق این بیان شما باید سایر افراد نام برده شده در قران هم در ردیف اشخاص غیر حقیقی و متافیزیکی قرار بگیرند
در حالی که حداقل بر وجود اشخاصی مثل حضرت محمد یا عیسی و یا مریم و یا ابولهب و ... واقف هستیم از نظر تاریخی

Padir;484599 نوشت:
ما در علم تاریخ از مفهوم «حضرت» یا «پیامبر» استفاده نمی کنیم! این ها مفاهیمی دینی هستند! به طور مثال بودن یا نبودن «حضرت آدم» در علم تاریخ به صورت بودن یا نبودن شخصی به نام «آدم» بررسی می شود! و یا «رسول اکرم حضرت محمّد (ص)» وجود و عدم وجودش در علم تاریخ، به صورت شخصی به نام «محمّد بن عبداللّه» پیگیری می شود!

در هر صورت چه بگوییم حضرت ادم در دین که در تاریخ به قول شما می شود ادم
اشاره به یک فرد خاص است که اگر قران از وجود او خبر داده باشد باید در تاریخ هم چنین فردی پیدا شود

همچنان که در تاریخ فردی به انم محمد بن عبدالله وجود دارد

Padir;484599 نوشت:
از همین روی پرسش دوست عزیزم منطقا این گونه باید طرح می شد: «آدم پیش از دوران تاریخی می زیسته است و یا پس از آن؟» که در این صورت این یک پرسش «برون دینی» بوده و می توان تحلیلی از نظر منطق علمی نمود و در اولین قدم وجود شخصی به نام «آدم» می بایست اثبات شود و پس از آن مفهوم «دوره تاریخی» باید مشخّص شده و در آخر کار تشخیص داده شود که آیا فرضا آدم پس از دوره ی تاریخی بوده است یا پیش از آن!

در باره حضرت ادم یا ادم مساله بسیار متفاوت ت است چون متون دینی از او بعنوان اولین ادم نام برده شده پس باید بدنبال احتمالا در بر هه ای زمان نسل تمام انسانهای ماقبل منقرض شده باشد که ما باید در تاریخ جوابی برای ان حتما داشته باشیم

Padir;484599 نوشت:
امّا اگر «شخص آدم» به صورت «حضرت آدم (ع)» بیان شود، آن گاه این یک پرسش اعتقادی و در حوزه ی مباحث «درون دینی» می باشد؛ و لذا پرسش باید به طور مثال این گونه اصلاح شود که :« حضرت آدم (ع) از نظر اندیشه ی دینی در کدام دوره ی خلقت موجودات می زیسته است؟»
چون تمام واژگان و مفاهیم در این پرسش، از نظر روش شناسی دارای همگونی هستند؛ می توان به آن پاسخی از نظر منطق دینی و اعتقادی ارایه کرد.

باز هم می گویم این بیان شما یعنی غیر حقیقی بودن حضرت ادم و خلاف اموزه های اکثر علماست

من هم از توجه شما بسیار متشکرم

موفق باشید

مقداد;484609 نوشت:
با عرض سلام و ادب

بنده عرض نکرده بودم که نسل انسانها 7000 سال پیش منقرض شده است،بلکه طبق برخی نقل ها از زمان خلقت بشر امروزی که اولین آنها حضرت آدم و حوا(علیهماالسلام) می باشند،ظاهراً 7000 هزار سال می گذرد و موجوداتی که قبل از آنها روز زمین زندگی می کردند منقرض شده بودند و انسان امروزی از نسل آدم و حوا می باشد.



سلام و عرض ادب

طبق فرمایش شما پس باید نسل انسانهای امروزی فقط قدمت هفت هزار ساله داشته باشد

در حالی که سرخ پوستان بومی امریکا قدمتی حدود بیست هزار ساله دارند و هنوز هم نسل انها ادامه دارد و منقرض نشده اند

این را چگونه توجیه می کنید

با تشکر

مقداد;484609 نوشت:
بنده عرض نکرده بودم که نسل انسانها 7000 سال پیش منقرض شده است،بلکه طبق برخی نقل ها از زمان خلقت بشر امروزی که اولین آنها حضرت آدم و حوا(علیهماالسلام) می باشند،ظاهراً 7000 هزار سال می گذرد و موجوداتی که قبل از آنها روز زمین زندگی می کردند منقرض شده بودند و انسان امروزی از نسل آدم و حوا می باشد.

ماشاءالله هنوز هم که روی حرف خود هستید

لطف می فرمایید این "برخی نقل ها" را برای ما نشان دهید (البته غیر از اسرائیلیات)

سلام خدمت جناب انو شیروان

من با توجه به تحقیق مختصری که کردم به این نتیجه رسیدم اغلب تمدنهای قدیم نظیر مصر یا ایلام و بابل

همه قدمتی کمتر از هفت هزار ساله دارند

سوالم از شما بزرگوار این است که ایا تمدنهایی می شناسید که قدمت بیشتری داشته باشند ؟
و ایا این ایجاد تمدنها قبل از هفت هزار سال ایا شاهدی بر مدعای فوق نمی تواند باشد ؟

با تشکر

دل ارام;484705 نوشت:
سلام خدمت جناب انو شیروان

من با توجه به تحقیق مختصری که کردم به این نتیجه رسیدم اغلب تمدنهای قدیم نظیر مصر یا ایلام و بابل

همه قدمتی کمتر از هفت هزار ساله دارند

سوالم از شما بزرگوار این است که ایا تمدنهایی می شناسید که قدمت بیشتری داشته باشند ؟
و ایا این ایجاد تمدنها قبل از هفت هزار سال ایا شاهدی بر مدعای فوق نمی تواند باشد ؟

با تشکر

تمدن های جیرفت و سومر حدود 7000 سال قدمت دارند. شهر شوش هم حدود 7000 سال پیش بنیاد نهاده شد (شوش حدود 9000 سال پیش دهکده ای کوچک بوده است ).

اما باید این نکته را مورد توجه قرار داد که وجود انسان به معنای ایجاد تمدن نیست و تمدن یکشبه ایجاد نمی شود

در حدود 7000 سال پیش در سه نقطه جغرافیایی بسیار دور از هم شهرها ایجاد شده اند و تمدن های بزرگی بوجود آمدند

فراهم شدن چنین جمعیتی و ایجاد چنین فرهنگی حدود هزار سال طول می کشد و مسلما پیش از آن هم کوچ نشینی و روستانشینی و ... رخ داده است

مضاف بر این که ما ابناء کنونی بشر را مربوط به کشتی نشینان (نوح علیه السلام) می دانیم و طی 7000 سال اخیر هم چنین طوفانی رخ نداده است.

بنابراین آدم علیه السلام بسیار بسیار پیشتر از این زمان ها می زیسته اند

با عرض سلام. نظر مرحوم علاّمه طباطبائي در خصوص موضوع مورد بحث به استحضار مي​رسد که در ذيل آيه اوّل از سوره مبارکه نساء بيان فرموده است:


گفتارى در عمر نوع انسان و انسانهاى اوليه


در تاريخ يهود آمده است كه : عمر نوع بشر از روزى كه در زمين خلق شده تا كنون ، بيش از حدود هفت هزار سال نيست
كه اعتبار عقلى هم كمك و مساعد اين تاريخ است ،
براى اينكه اگر ما از نوع بشر يك انسان مرد و يك زن را كه با هم زن و شوهر باشند فرض كنيم كه در مدتى متوسط نه خيلى طولانى و نه خيلى كوتاه با هم زندگى كنند ،
و هر دو داراى مزاجى معتدل باشند ، و در وضع متوسطى از حيث امنيت و فراوانى نعمت و رفاه و مساعدت و . . . و همه عوامل و شرايطى كه در زندگى انسان مؤثرند قرار داشته باشند
و از سوى ديگر فرض كنيم اين دو فرد در اوضاعى متوسط توالد و تناسل كنند ، و باز فرض كنيم كه همه اوضاعى كه در باره آن دو فرض كرديم در باره فرزندان آن دو نيز محقق باشد ،
و فرزندانشان هم از نظر پسرى و دخترى بطور متوسط به دنيا بيايند ، خواهيم ديد كه اين انسان كه در آغاز فقط دو نفر فرض شده بودند ، در يك قرن يعنى در رأس صد سال عددشان به هزار نفر مىرسد ،
در نتيجه هر يك نفر از انسان در طول صد سال پانصد نفر مىشود .
آن گاه اگر عوامل تهديدگر را كه با هستى بشر ضديت دارد ( از قبيل بلاهاى عمومى ، يعنى سرما ، گرما ، طوفان ، زلزله ، قحطى ، و با ، طاعون ، خسف ، زير آوار رفتن ، جنگهاى خانمان برانداز و ساير مصائب غير عمومى كه احيانا به تك تك افراد مىرسد ) در نظر بگيريم و از آن آمار كه گرفتيم سهم اين بلاها را كم كنيم ، و در اين كم كردن حد اكثر را در نظر بگيريم يعنى فرض كنيم كه بلاهاى نامبرده از هر هزار نفر انسان نهصد و نود و نه نفر را از بين ببرد ، و در هر صد سال كه بر حسب فرض اول در هر نفر هزار نفر مىشوند ، غير از يك نفر زنده نماند .
و به عبارت ديگر : عامل تناسل كه بايد در هر صد سال دو نفر را هزار نفر كند تنها آن دو را سه نفر كند ، و از هزار نفر تنها يك نفر بماند ، آن گاه اين محاسبه را به طور تصاعدى تا مدت هفت هزار سال يعنى هفتاد قرن ادامه دهيم ، خواهيم ديد كه عدد بشر به دو بليون و نيم مىرسد ، و اين عدد همان عدد نفوس بشر امروزى است ، كه آمارگران بين المللى آن را ارائه داده‌اند .
پس اعتبار عقلى هم همان را مىگويد كه تاريخ گفته است ،
و ليكن دانشمندان طبقات الارض و به اصطلاح « ژئولوژى » معتقدند كه عمر نوع بشرى بيش از مليونها سال است ،
و بر اين گفتار خود ادله اى از فسيلهايى كه آثارى از انسانها در آنها هست ،
و نيز ادله اى از اسكلت سنگ شده خود انسانهاى قديمى آورده‌اند ، كه عمر هر يك از آنها به طورى كه روى معيارهاى علمى خود تخمين زده‌اند بيش از پانصد هزار سال است .
اين اعتقاد ايشان است ليكن ادله اى كه آورده‌اند قانع كننده نيست ،
دليلى نيست كه بتواند اثبات كند كه اين فسيلها ، بدن سنگ شده اجداد همين انسانهاى امروز است ،
و دليلى نيست كه بتواند اين احتمال را رد كند كه اين اسكلتهاى سنگ شده مربوط است به يكى از ادوارى كه انسانهايى در زمين زندگى مىكرده‌اند ،
چون ممكن است چنين بوده باشد ، و دوره ما انسانها متصل به دوره فسيلهاى نامبرده نباشد ،
بلكه انسانهايى قبل از خلقت آدم ابو البشر در زمين زندگى كرده و سپس منقرض شده باشند ،
و همچنين اين پيدايش انسانها و انقراضشان تكرار شده باشد ، تا پس از چند دوره نوبت به نسل حاضر رسيده باشد .»

انتهي موضع الحاجة من کلام، زاد الله في علوّ مقامه.

Hadi99g;484745 نوشت:
ا عرض سلام. نظر مرحوم علاّمه طباطبائي در خصوص موضوع مورد بحث به استحضار مي​رسد که در ذيل آيه اوّل از سوره مبارکه نساء بيان فرموده است:

گفتارى در عمر نوع انسان و انسانهاى اوليه

در تاريخ يهود آمده است كه : عمر نوع بشر از روزى كه در زمين خلق شده تا كنون ، بيش از حدود هفت هزار سال نيست
كه اعتبار عقلى هم كمك و مساعد اين تاريخ است ،
براى اينكه اگر ما از نوع بشر يك انسان مرد و يك زن را كه با هم زن و شوهر باشند فرض كنيم كه در مدتى متوسط نه خيلى طولانى و نه خيلى كوتاه با هم زندگى كنند ،
و هر دو داراى مزاجى معتدل باشند ، و در وضع متوسطى از حيث امنيت و فراوانى نعمت و رفاه و مساعدت و . . . و همه عوامل و شرايطى كه در زندگى انسان مؤثرند قرار داشته باشند
و از سوى ديگر فرض كنيم اين دو فرد در اوضاعى متوسط توالد و تناسل كنند ، و باز فرض كنيم كه همه اوضاعى كه در باره آن دو فرض كرديم در باره فرزندان آن دو نيز محقق باشد ،
و فرزندانشان هم از نظر پسرى و دخترى بطور متوسط به دنيا بيايند ، خواهيم ديد كه اين انسان كه در آغاز فقط دو نفر فرض شده بودند ، در يك قرن يعنى در رأس صد سال عددشان به هزار نفر مىرسد ،
در نتيجه هر يك نفر از انسان در طول صد سال پانصد نفر مىشود .
آن گاه اگر عوامل تهديدگر را كه با هستى بشر ضديت دارد ( از قبيل بلاهاى عمومى ، يعنى سرما ، گرما ، طوفان ، زلزله ، قحطى ، و با ، طاعون ، خسف ، زير آوار رفتن ، جنگهاى خانمان برانداز و ساير مصائب غير عمومى كه احيانا به تك تك افراد مىرسد ) در نظر بگيريم و از آن آمار كه گرفتيم سهم اين بلاها را كم كنيم ، و در اين كم كردن حد اكثر را در نظر بگيريم يعنى فرض كنيم كه بلاهاى نامبرده از هر هزار نفر انسان نهصد و نود و نه نفر را از بين ببرد ، و در هر صد سال كه بر حسب فرض اول در هر نفر هزار نفر مىشوند ، غير از يك نفر زنده نماند .
و به عبارت ديگر : عامل تناسل كه بايد در هر صد سال دو نفر را هزار نفر كند تنها آن دو را سه نفر كند ، و از هزار نفر تنها يك نفر بماند ، آن گاه اين محاسبه را به طور تصاعدى تا مدت هفت هزار سال يعنى هفتاد قرن ادامه دهيم ، خواهيم ديد كه عدد بشر به دو بليون و نيم مىرسد ، و اين عدد همان عدد نفوس بشر امروزى است ، كه آمارگران بين المللى آن را ارائه داده‌اند .
پس اعتبار عقلى هم همان را مىگويد كه تاريخ گفته است ،
و ليكن دانشمندان طبقات الارض و به اصطلاح « ژئولوژى » معتقدند كه عمر نوع بشرى بيش از مليونها سال است ،
و بر اين گفتار خود ادله اى از فسيلهايى كه آثارى از انسانها در آنها هست ،
و نيز ادله اى از اسكلت سنگ شده خود انسانهاى قديمى آورده‌اند ، كه عمر هر يك از آنها به طورى كه روى معيارهاى علمى خود تخمين زده‌اند بيش از پانصد هزار سال است .
اين اعتقاد ايشان است ليكن ادله اى كه آورده‌اند قانع كننده نيست ،
دليلى نيست كه بتواند اثبات كند كه اين فسيلها ، بدن سنگ شده اجداد همين انسانهاى امروز است ،
و دليلى نيست كه بتواند اين احتمال را رد كند كه اين اسكلتهاى سنگ شده مربوط است به يكى از ادوارى كه انسانهايى در زمين زندگى مىكرده‌اند ،
چون ممكن است چنين بوده باشد ، و دوره ما انسانها متصل به دوره فسيلهاى نامبرده نباشد ،
بلكه انسانهايى قبل از خلقت آدم ابو البشر در زمين زندگى كرده و سپس منقرض شده باشند ،
و همچنين اين پيدايش انسانها و انقراضشان تكرار شده باشد ، تا پس از چند دوره نوبت به نسل حاضر رسيده باشد .»

انتهي موضع الحاجة من کلام، زاد الله في علوّ مقامه

نوح رو فراموش کردید؟

با سلام
دوست عزیز حضرت عالی مطلب بنده را گویا به دقّت نخوانده اید!
چراکه: 1- اصلا بنده به پرسش ابتدایی شما پاسخی ندادم! بلکه نحوه ی پرسش شما را از نظر متدولوژی اندیشه ها بررسی کردم و عرض کردم که نحوه ی پرسش دارای خلط روش شناسی می باشد!

دل ارام;484675 نوشت:
شما متون دینی و اندیشه های قرانی و دینی را کلا از علوم علمی و تجربی جدا کردید

- قطعا مطابق فلسفه ی علم موجود در عصر حاضر که حاصل سالها تلاش اندیشه ی بشری است؛ متون دینی و اساسا اندیشه ی دینی جزو علوم تجربی محسوب نمی شوند! اگر به کتب مربوطه مراجعت فرمایید این موضوع بر شما آشکار خواهد شد!
دل ارام;484675 نوشت:
در حالی که نظر اکثر علمای دینی بر این است که حضرت ادم یا شخصی به نام ادم یک شخص حقیقی است نه متا فیزیکی
و وقتی شخصی حقیقی باشد دیگر اشکالی وارد نیست که در حوزه علوم تجربی در پی زمان زمان زیست ان حضرت باشی

حضرت عالی خودتان فرمودید که «...از نظر اکثر علمای دینی...حضرت آدم...یک شخصیّت حقیقی است! نه متافیزیکی!»
1- معنای «متافیزیک» تخیلی یا غیرواقعی بودن نیست!
2- بنده اصلا از بودن و نبودن حضرت آدم صحبتی نکردم! بلکه گفتم پرسش شما دارای ناهمگونی اجزاء است!
3-این که علمای دین یک چیزی را بگویند؛ از منظر اثبات آن موضوع در علم تجربی هیچ حجیّتی را شامل نمی شود! اثبات تجربی و علمی بودن و نبودن یک انسان در حوزه ای بحث «برون دینی» قرار دارد!
4- ما از نگاه دینی به بودن حضرت آدم ایمان می توانیم داشته باشیم! امّا هیچ گاه این به معنای اثبات تجربی و علمی حیات حضرت آدم نخواهد بود!
5- بین ایمان و حکم علمی تفاوت بسیار آشکار و عمیقی وجود دارد؛ و این تفاوت هم به معنای ضدیّت این دو نیست! بلکه بیانگر دو نوع روش فکر انسانی می باشد! که از نظر ابزار اثباتی کاملا با هم متفاوت و مجزا می باشند!

دوست عزیزم عنایت فرموده و دوباره پاسخ بنده را ملاحظه فرمایید؛ بحث من، یک بررسی پرسش حضرت عالی بر اساس منطق سوال کردن در فلسفه ی علم و متدولوژی اندیشه ها بوده است! گمان می کنم که شما اگر در ابتدا یک دوره ی روش نقد اندیشه ها را مطالعه بفرمایید با توجّه به علاقه ای که دارید، بسیار موفق خواهید شد!

متشکرم
در پناه حضرت کریم باشید.

سلام

لطفا بر اساس چه منبعی می فرمایید که سرخ پوستان امریکایی قدمت 20000 ساله دارند؟! لطفا نام مأخذ تحقیقی خودتان را بفرمایید؟(نام کتاب، نویسنده یا اگر نشریات تخصصی است، نام و سال انتشار آن را)

سپاسگزارم

Padir;484786 نوشت:
لطفا بر اساس چه منبعی می فرمایید که سرخ پوستان امریکایی قدمت 20000 ساله دارند؟! لطفا نام مأخذ تحقیقی خودتان را بفرمایید؟(نام کتاب، نویسنده یا اگر نشریات تخصصی است، نام و سال انتشار آن را)

احتمالا منظور دوستمان بقایای ردپا و ابزارهای سنگی شکارچیان سرخپوست می باشد که البته کمکی به بحث ما نمی کند

مقداد;483288 نوشت:
چون بنابر شواهد علمی از جمله اکتشافات پروفسور وولی طوفان نوح در حدود 3200 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است. که طوفان نوح در 950 سالگی حضرت نوح (ع) به وقوع پیوست و نیز بین نوح و آدم (ع) 1500 سال فاصله بوده است و حضرت آدم (ع) 936 سال عمر کرده است. با محاسبه ارقام فوق خلقت آدم(ع) در 6586 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است.

سلام خدمت جناب مقداد

بزرگوار ان طور که شما گفته اید تاریخ پیدایش بشر امروزی را حدود نه هزار سال بیان کرده اید یعنی اختراع خط و زبان و اتش و همه اینها را
کمتر از نه هزار سال قبل عنوان کرده اید
و این با مطالب تاریخی و علمی ناسازگار است

قدمت تمدن مصر به هشت هزار سال قبل می رسد که هرگز نمی توان تصور کرد که از ظهور حضرت ادم تا رسیدن به این تمدن
فقط هزار سال فاصله باشد
همچنین تمدنهایی با قدمت نه هزار سال و یا ده هزار ساله وجود دارد
که هرگز امکان ان ندارد با این سرعت بشر چنین تمدنهایی بوجود اورده باشد

انسانهای قبل ازنسل ما نئانتدرتالها بوده اند که به عقیده دانشمندان 28 هزار سال پیش منقرض شده اند

حتی انسان امروزی مدتی را هم زمان با این انسانها زیست کرده اند

یعنی قدمت انسان امروزی بیشتر از 28 هزار سال پیش می باشد

با تشکر

Anoushiravan;484733 نوشت:
تمدن های جیرفت و سومر حدود 7000 سال قدمت دارند. شهر شوش هم حدود 7000 سال پیش بنیاد نهاده شد (شوش حدود 9000 سال پیش دهکده ای کوچک بوده است ).

اما باید این نکته را مورد توجه قرار داد که وجود انسان به معنای ایجاد تمدن نیست و تمدن یکشبه ایجاد نمی شود

در حدود 7000 سال پیش در سه نقطه جغرافیایی بسیار دور از هم شهرها ایجاد شده اند و تمدن های بزرگی بوجود آمدند

فراهم شدن چنین جمعیتی و ایجاد چنین فرهنگی حدود هزار سال طول می کشد و مسلما پیش از آن هم کوچ نشینی و روستانشینی و ... رخ داده است

مضاف بر این که ما ابناء کنونی بشر را مربوط به کشتی نشینان (نوح علیه السلام) می دانیم و طی 7000 سال اخیر هم چنین طوفانی رخ نداده است.

بنابراین آدم علیه السلام بسیار بسیار پیشتر از این زمان ها می زیسته اند

سلام و عرض ادب

ممنون از مطالبی که فرمودین
درست می فرمایید علم و تاریخ قدمت انسان امروزی را خیلی بیشتر از نه هزار سال پیش می داند
و حداقل زمانی که می توانیم در نظر بگیریم 28 هزار سال پیش می باشد
چرا که انسان قبلی حدود 28 هزار سال پیش منقرض شده اند

و این درحالیست که در زمان حیات انها جنگهایی بین انسان امروزی و انها رخ می داده و بقیه ماجرا ها ...

موفق باشید

مقداد;484609 نوشت:
«یَأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً؛[نساء/1] اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت.»

سلام و عرض ادب

چه دلیلی داره که اینجا نفس را با بدن یا بشر یا حضرت ادم یکی گرفته اید ؟ مگر نفس همان روح نیست ؟

مقداد;484609 نوشت:
«یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ؛[اعراف/27] ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را می‌بینند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید؛ (اما بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند!».

همچنین در این ایه فرموده یا بنی ادم
به نظر می رسد ادم اسم نکره است تا معرفه یعنی اشاره به حضرت ادم نیست وگرنه باید ال را اول ادم بیاورد

با تشکر

Padir;484784 نوشت:
- قطعا مطابق فلسفه ی علم موجود در عصر حاضر که حاصل سالها تلاش اندیشه ی بشری است؛ متون دینی و اساسا اندیشه ی دینی جزو علوم تجربی محسوب نمی شوند! اگر به کتب مربوطه مراجعت فرمایید این موضوع بر شما آشکار خواهد شد!

سلام و عرض ادب

حرفتان کاملا قبوله
ولی این دلیل نمی شود که صحت مطالب در متون دینی با علوم تجربی مغایرت داشته باشد

البته این فقط در مواردی است که علوم دینی اشاره به مطالب علمی و تاریخی می کند

مثلا وقتی درباره گردش روز شب و یا خلقت شتر و یا ستارگان صحبت می کند
چرا نباید مطالب گفته شده ان با علوم تجربی هم خوانی داشته باشد ؟

Padir;484784 نوشت:
حضرت عالی خودتان فرمودید که «...از نظر اکثر علمای دینی...حضرت آدم...یک شخصیّت حقیقی است! نه متافیزیکی!»
1- معنای «متافیزیک» تخیلی یا غیرواقعی بودن نیست!

منظورم از متافیزیکی بودن غیر واقعی بودن نبود ببخشید بد بیان کردم
منظورم این بود که اکثر علما حضرت ادم را یک شخص حقیقی و یک بشر می دانند

Padir;484784 نوشت:
- بنده اصلا از بودن و نبودن حضرت آدم صحبتی نکردم! بلکه گفتم پرسش شما دارای ناهمگونی اجزاء است!

من قبول دارم که علوم دینی با تجربی مجزا هستند و از دو مقوله مختلف
ولی دلیلی بر هم پوشانی نداشتن انها نمی بینم

بلکه اگر گزاره های علمی متون دینی توسط علم تایید نشود اعتبارش را از دست خواهد داد

Padir;484784 نوشت:
- ما از نگاه دینی به بودن حضرت آدم ایمان می توانیم داشته باشیم! امّا هیچ گاه این به معنای اثبات تجربی و علمی حیات حضرت آدم نخواهد بود!

ببینید ما اگر به بودن حضرت ادم ایمان داشته باشیم درست است که این به معنای اثبات تجربی و علمی نیست

ولی منافاتی ندارد که به دنبال اثبات یا حقیقت نباشیم
می توانیم هم ایمان داشته باشیم و هم دنبال اثبات تجربی ان باشیم

Padir;484784 نوشت:
- بین ایمان و حکم علمی تفاوت بسیار آشکار و عمیقی وجود دارد؛ و این تفاوت هم به معنای ضدیّت این دو نیست! بلکه بیانگر دو نوع روش فکر انسانی می باشد! که از نظر ابزار اثباتی کاملا با هم متفاوت و مجزا می باشند!

ولی نتیجه باید یکی باشد
اگر نتیجه یکی نباشد حتما خطایی در جایی رخ داده است

Padir;484784 نوشت:
دوست عزیزم عنایت فرموده و دوباره پاسخ بنده را ملاحظه فرمایید؛ بحث من، یک بررسی پرسش حضرت عالی بر اساس منطق سوال کردن در فلسفه ی علم و متدولوژی اندیشه ها بوده است! گمان می کنم که شما اگر در ابتدا یک دوره ی روش نقد اندیشه ها را مطالعه بفرمایید با توجّه به علاقه ای که دارید، بسیار موفق خواهید شد!

بزرگوار من دقیقا متوجه منظور شما همان ابتدا شدم

ولی از نظر حقیر نمی توان یک خط بین متون علمی و دینی کشید و انها را جداگانه بررسی کرد

مطالب علمی بیان شده در متون دینی باید با علوم تجربی و علمی هم خوانی داشته باشد

البته نظر حقیر در این باره بخصوص این است که ادم اولین بشری بود که روح خدا در ان دمیده شد
نه اولین بشر خلق شده

موفق باشید

Padir;484786 نوشت:
سلام

لطفا بر اساس چه منبعی می فرمایید که سرخ پوستان امریکایی قدمت 20000 ساله دارند؟! لطفا نام مأخذ تحقیقی خودتان را بفرمایید؟(نام کتاب، نویسنده یا اگر نشریات تخصصی است، نام و سال انتشار آن را)

سپاسگزارم

سلام

اقوام سرخپوست آمریکای شمالی از بازماندگان گروه‌هایی هستند که در حدود بیست هزارسال پیش از میلاد از نواحی سر شمال سیبری گذشته و به قاره جدید وارد شده بودند.برخلاف ساکنان مزوآمریکا و نواحی متمدن آمریکای مرکزی و جنوبی, سرخپوستان آمریکای شمالی چندان متمدن نبوده و حالتی نیمه بدوی داشتند

منبع ویکی پدیا

Hadi99g;484745 نوشت:
و به عبارت ديگر : عامل تناسل كه بايد در هر صد سال دو نفر را هزار نفر كند تنها آن دو را سه نفر كند ، و از هزار نفر تنها يك نفر بماند ، آن گاه اين محاسبه را به طور تصاعدى تا مدت هفت هزار سال يعنى هفتاد قرن ادامه دهيم ، خواهيم ديد كه عدد بشر به دو بليون و نيم مىرسد ، و اين عدد همان عدد نفوس بشر امروزى است ، كه آمارگران بين المللى آن را ارائه داده‌اند .

سلام و عرض ادب

بزرگوار طی منطقی که شما ارائه دادید جمعیت فعلی جهان باید بالغ بر

21202555185000

باشد که هزاران برابر جمعیت فعلی جهان می شود

پس منطق ارائه شده شما نمی تواند درست باشد

موفق باشید

سلام
از نظر علمی، معنای منبع تحقیقی مشخص است و داخل پرانتز در انتهای جمله ام هم قید کرده ام. اما اگر حضرت عالی منبعی ندارید! خوب صراحتا بفرمایید منبعی ندارم و حرف شما متکی به نظر شخصی خودتان می باشد! که نظر شما محترم است ولی فاقد سندیّت می شود.!

سلام

دل ارام;484966 نوشت:
ولی این دلیل نمی شود که صحت مطالب در متون دینی با علوم تجربی مغایرت داشته باشد

دوست عزیز استدعا دارم که اول مطالب من را به دقت بخوانید و بعد پاسخ ارسال فرمایید! اساسا تمام بحث من از ابتدا بر این بوده است که حوزه ی معرفت دینی با علم تجربی دو ساحت مجزا از هم هستند و نفی و اثبات یک موضوع در هر یک از آنها به روش متفاوتی صورت می گیرد!
مضاف بر اینکه اگر دقت بفرمایید، بنده از تفاوت ایمان با حکم علمی صحبت کردم نه از تغایر آنها!

دل ارام;484705 نوشت:
سلام خدمت جناب انو شیروان

من با توجه به تحقیق مختصری که کردم به این نتیجه رسیدم اغلب تمدنهای قدیم نظیر مصر یا ایلام و بابل

همه قدمتی کمتر از هفت هزار ساله دارند

سوالم از شما بزرگوار این است که ایا تمدنهایی می شناسید که قدمت بیشتری داشته باشند ؟
و ایا این ایجاد تمدنها قبل از هفت هزار سال ایا شاهدی بر مدعای فوق نمی تواند باشد ؟

با تشکر

سلام و عرض ادب
در جنوب ترکیه تپه گپکلی بقایای معبدی با نقوش و حجاری های حیوانات مربوط به دوازده هزار سال قبل پیدا شده
http://archive.archaeology.org/0811/abstracts/turkey.html
در ایران بقایای آثار کشاورزی مربوط به دوازده هزار سال قبل کشف شده
http://www.medjai.blogsky.com/1392/04/18/post-97/-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-12-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-
در شمال آفریقا نقاشیه ای روی صخره ها از حضور حیوانات در صحرای آفریقا مربوط به زمان حاصلخیزی شمال افریقا صحرای لیبی و الجزایر پیدا شده
http://factsanddetails.com/world/cat56/sub361/item1463.html

موفق باشید

Padir;485217 نوشت:
سلام
از نظر علمی، معنای منبع تحقیقی مشخص است و داخل پرانتز در انتهای جمله ام هم قید کرده ام. اما اگر حضرت عالی منبعی ندارید! خوب صراحتا بفرمایید منبعی ندارم و حرف شما متکی به نظر شخصی خودتان می باشد! که نظر شما محترم است ولی فاقد سندیّت می شود.!

سلام و عرض ادب

دوست گرامی من نظر خودم رو بیان نکردم
من از کجا می دونم که بومیان امریکا قدمت بیست هزار ساله دارند :Moteajeb!:

من از ویکی پدیا مطلب زدم و زیرش هم نوشتم
حالا ممکنه شما ویکی پدیا را قبول نداشته باشید حرف دیگریست

البته ناگفته نماند که نظر خودم هم این است که اینترنت منبع موثقی نیست
ولی در مورد بومیان امریکا با توجه به مطالب تاریخی احتمال درست بودن ان زیاد می باشد

موفق باشید

Padir;485218 نوشت:
دوست عزیز استدعا دارم که اول مطالب من را به دقت بخوانید و بعد پاسخ ارسال فرمایید! اساسا تمام بحث من از ابتدا بر این بوده است که حوزه ی معرفت دینی با علم تجربی دو ساحت مجزا از هم هستند و نفی و اثبات یک موضوع در هر یک از آنها به روش متفاوتی صورت می گیرد!

سلام مجدد

بزرگوار همانطور که قبلا گفتم من متوجه منظور شما شدم از همان ابتدا

خوب من سوالی دارم از خدمت شما
ممنون می شوم جواب بدهید

با توجه به اینکه فرمودین
حوزه معرفت دینی با علوم تجربی فرض کنیم جدا هستند

سوال ) چه اشکالی دارد ما وجود حضرت ادم را که در متون دینی پذیرفته شده است و نیازی به اثبات ندارد

در علوم تجربی یا تاریخی بدنبال فردی به اسم ادم باشیم تا از نظر تاریخی هم وجود ایشون ثابت شود ؟

حالا در حوزه علوم تجربی به روش خود علوم تجربی عمل می کنیم
و اساسا مگر می شود در حوزه علوم تجربی به روش دیگری عمل کرد !!!!!

Padir;485218 نوشت:
مضاف بر اینکه اگر دقت بفرمایید، بنده از تفاوت ایمان با حکم علمی صحبت کردم نه از تغایر آنها!

بزرگوار ایمان که کور کورانه ایجاد نمی شود
نیاز به پشتوانه دارد
در همین مورد خاص
من نوعی اگر وجود حضرت ادم در تاریخ برایم ثابت شود ایمانم قویتر می شود
و اگر ثابت نشود پر واضح است که ایمانم متزلزل خواهد شد

موفق باشید

سلام و عرض ادب
دوست عزیز باور داشتن به متون دینی برپایه دلایل منطقی یا شواهد علمی و تجربی نیست
باورهای دینی از اساس خود را بی نیاز از اثبات پذیری می دانند
علوم تجربی و باورهای دینی شاید مخطبان یکسانی (انسان) داشته باشند ولی هیچ ریشه مشترکی ندارند تا بخواهند دلیل و پشتوانه یکدیگر باشند
تحیر من همیشه از این بوده که چرا عده ای میخواهند این دو جنس نامتجانس را بخواهند با هم پیوند بزنند
شما مختار به پذیرش آموزه های دینی هستید و در راه آنهم تمام احساسات و هستی خود را فدا کنید ولی این جانبازی و پاکبازی صرفاً اروی یک باور و اعتقاد به غیب است که هیچ دلیل و برهان تجربی و شاهد علمی ندارد بیخود وقت و عمر خود را هدر ندهید
اگر باور به دین حفره های احساسی و کمبودهای روحی شما را جبران میکند و شما را از این که هستید بهتر میکند چرا تردید میکنید؟
و اگر باور دارید باورهای دینی فضای بهتری برای تعامل بین انسانه فراهم میکند و دستورات دینی تقابل و تضاد بین انسانها را کمتر میکند چرا دین باور نمیمانید؟

پیروز و موفق باشید

متحیر;485447 نوشت:
دوست عزیز باور داشتن به متون دینی برپایه دلایل منطقی یا شواهد علمی و تجربی نیست
باورهای دینی از اساس خود را بی نیاز از اثبات پذیری می دانند

سلام و عرض ادب

بزرگوار همه متون دینی اینگونه که می فرمایید نیستن
شاید قسمتی از ان اینچنین باشد نه همه اش

متحیر;485447 نوشت:
علوم تجربی و باورهای دینی شاید مخطبان یکسانی (انسان) داشته باشند ولی هیچ ریشه مشترکی ندارند تا بخواهند دلیل و پشتوانه یکدیگر باشند

بزرگوار من این چنین فکر نمی کنم
از نظر حقیر همچنان که علوم تجربی قوانین حاکم بر ماده و مادیات را بیان می کنند
دین هم قوانین حاکم بر اخلاقیات و امور غیر مادی را بیان می کند
و هر دو اینها به هم وابسته هستند

مثلا تکثر گناه در منطقه ای باعث بروز زلزله یا بلای دیگری می شود که یک امر کاملا مرتبط به علم تجربی هست

در ضمن بسیار متشکرم از لینکهای مفیدی که معرفی فرمودین

موفق باشید :Gol:

جناب مقداد

منتظر پاسخ شما به پستهای 15 و 24 و 26 می باشم

با تشکر

سلام.
فقط چند جمله درد و دل:
گاهی اوقات فکر میکنم خدا به کار ها و حرفای ما میخنده!
میگه من این بشر و خلق کردم، من بهش قدرت تفکر و استدلال دادم، حالا ببین داره با این فکر محدودش که اون رو هم من بهش دادم میخواد منو نقض کنه! میخواد دینی رو که من براش ارائه دادمو با طرز تفکرش کنار بزنه!
گاهی اوقات از بعضی از دوستان یه سری پستایی می بینیم که واقعا" آدم انگشت به دهن میمونه.
یه نفر چنان از علم صحبت میکنه و میخواد با همون علم نصف و نیمه ش دین رو نقض کنه که آدم به خالش افسوس میخوره. همون دوستانی که همه چیز رو تو علم مبینن و دیگر هیچ، این نکته رو چطور میخوان از لحاظ علمی ثابت کنن که در هزار و خردی سال پیش ماه از وسط دو نصف شده (چیزی که ناسا هم اخیرا" اعلام کرده). یا چطور امکان داره دریا از وسط دو نصف بشه. یا چطور ممکنه یک انسان بدون پدر به دنیا بیاد یا ... .
یا گاهی اوقات بعضی از دوستان تا مرز خودزنی و خودکشی چنان سعی میکنن از کلمه های فارسی استفاده کنن که آدم رو یاد سریال های تاریخی عصر پارینه سنگی میندازن! این دوستان که دارن جونشون رو برا کلمات فارسی میذارن، میتونم ازشون بپرسم مارک لپ تاپشون چیه؟ مارک گوشیشون چی؟ پیرهن چه مارکی میپوشن؟ چه ماشنینی سوار میشن؟ فیلم های چه کشورهایی رو نگاه میکنن؟
چند روز میخوام اینجا زندگی کنیم و بریم. حالا بشین تا صب سر چیزای بی فایده بحث کن.

حقیقتش چند وقتیه که از بحث کردن فاصله گرفتم چون از کار بی نتیجه خوشم نمیاد. خسته کننده ست که با کسی برا بحث، بحث کنی.

امیدوارم خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه. اول از همه خودمنه.

موفق و موید باشید.

[="Navy"]

felfely;486199 نوشت:
گاهی اوقات فکر میکنم خدا به کار ها و حرفای ما میخنده!

البته خداي سبحان همه​‌ی این برنامه‌ها رو می‌دونست، حتّی فرشتگان هم می‌دونستند که اعتراض کردند: «أ تجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء»
ولی خب خداوند به چیزهای دیگری هم آگاه بود، قال إنّی أعلم ما لا تعلمون.[/]

[="Navy"]

دل ارام;484934 نوشت:
ادم اسم نکره است تا معرفه یعنی اشاره به حضرت ادم نیست وگرنه باید ال را اول ادم بیاورد

کلمه «آدم» نمی‌تواند «ال» بردارد، همانند «نوح»، یا «محمّد»، «علی»،
اینها اسم خاص (عَلَم) هستند و ورود «ال» بر سر اسم خاص، موقوف به سماع است چنانکه بر سر «حسن و حسین» وارد می‌شود ولی قیاسی نیست.[/]

[="Navy"]

دل ارام;484914 نوشت:
علم و تاریخ قدمت انسان امروزی را خیلی بیشتر از نه هزار سال پیش می داند

شما چه اطمینانی به صحّت یافته‌های علم و تاریخ دارید؟!

علم و تاریخ، امروز یک حرفی می‌زند فردا خلافش را ثابت می‌کند.

یک روز می‌گوید خورشید به دور زمین می‌گردد فردا می‌آید ثابت می‌کند که زمین به دور خورشید![/]

مقداد;483288 نوشت:

علیک سلام.

و از سویی نیز طبق ادعای بعضی از تواریخ حضور حضرت آدم (ع) به حدود 7 هزار سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد.

پی نوشتها:
[1]. دائره المعارف، عبدالحسین سعیدیان. ج2. ص 1401.
[2]. مراجعه کنید به ترجمه المیزان، ج‏4، ص: 221.
[3]. بحارالانوار، ج 11، ص 103
[4]. ترجمه تفسیرالمیزان، ج 4، ص 221 -231

در آنزمان و تا مدتها بعد از آن كه نه تاريخ نويسي وجود داشته و نه مكتوب نمودن ، لطفا" به تاريخ ابداع خط و تاريخ نويسي توجه داشته باشيد ، كلي گويي پاسخ را مخدوش ميكند

Anoushiravan;483507 نوشت:
در پاسخ به جناب "دل ارام" در پست پیشین آورده ام

بنده ژنتیک خوانده ام برادر من

طی 3000 سال چنین تغییراتی ممکن نیست

آيا ميشه بجاي زمان ، بعنوان يك جهش ژنتيك اونو محسوب كرد ؟ ، منكر جهش كه نميشه شد

لطفا" اين پاسخ من بعنوان راه دررو حساب نشه

دل ارام;485117 نوشت:
بزرگوار طی منطقی که شما ارائه دادید جمعیت فعلی جهان باید بالغ بر

21202555185000

باشد


بزرگوار اوّلاً اون منطق را من ارائه نداده​‌ام، من فقط نقل قول کردم، شما هم اگر در نقل قول‌تان امانت را رعایت کنید نسبتش را به من ندهید.

ثانیاً شما این عدد را چگونه از آن منطق، انتزاع کردید؟

با سلام
در اینکه باور دینی اشخاص متفاوت است شکی نیست
و در این هم شکی نیست که هنوز خیلیها اندر خم یک کوچه مانده اند در مورد سخن خداوند در قرآن و سخن ائمه (ع )
و اما بعد ...........

قرآن کریم به طور صریح و آشکار، کیفیت پیدایش انسان در زمین را بیان نکرده که آیا ظهور انسان در زمین، منحصر در همین دوره فعلى است که ما در آن قرار داریم، و یا دوره هاى متعددى داشته، و دوره ما آخرین ادوار آن است؟


ممکن است از بعضى آیات قرآن استشمام کرد که قبل از آفرینش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسان هایى دیگر در زمین زندگى مى کرده اند چنان که می فرماید: "و زمانى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مى خواهم در زمین جانشینى بگذارم، گفتند [باز] در زمین کسانى مى گذارى که در آن فساد کنند و خونها بریزند".1


مرحوم علامه طباطبائی می فرماید: از آیه 30 سوره بقره می توان استشمام کرد که قبل از خلقت آدم (ع)، انسان هایی هم زندگی می کردند که فرشتگان با سابقه ذهنی که از آنها داشتند از خداوند می پرسند: آیا کسی را خلق می کنی که فساد کرده و خونریزی می کند.2


از این آیه برمى آید، قبل از آفرینش بنى نوع آدم، دوره دیگرى بر انسانیت گذشته است و فرشتگان با آنها آشنا بوده و سابقه آنها را داشته اند.

در بعضى از روایات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده که سابقه ادوار بسیارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مى کند.


شیخ صدوق در کتاب توحید• از امام صادق (ع) روایتى آورده که در ضمن آن امام (ع) به راوى فرموده: "شاید شما گمان مى کنید که خداى عزوجل غیر از شما هیچ بشر دیگرى را نیافریده است. نه، چنین نیست، بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها هستید".3


مرحوم صدوق همچنین در کتاب خصال، از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: "خداى عزوجل از روزى که زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض کرده است) که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده اند و خداى تعالى همه آنها را از پوسته روى زمین آفرید و نسلى را بعد از نسل دیگر ایجاد کرد و براى هر یک، عالمى بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه اش را از او منشعب ساخت4.5


براین اساس؛ اگر از آثار به جای مانده در غارها پی برده شود که تاریخ آن به میلیون ها سال پیش برمی گردد، باید گفت که این آثار به جای مانده، مربوط به انسان های نسل کنونی نیست؛ زیرا ظاهرا داستان خلقت حضرت آدم (ع) به بیش از 7000 سال پیش نمی رسد.6


1 بقره، 30 ، "وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون".‏

2-ترجمه المیزان، ج 4، ص 223.

3-شیخ صدوق، توحید، ص 277، ج 2، چاپ تهران.

4-شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 652، ح 54.

5-برگفته از پایگاه پرسمان قرآنی.

6-برای آگاهی بیشتر، نک: نمایه: عمر نوع بشر از منظر قرآن، سؤال 637 (سایت: 701).

[="DarkSlateBlue"]باسلام..

دل ارام;483174 نوشت:
سلام و عرض ادب

حضرت ادم ع قبل از دوران تاریخی می زیسته یا بعد از ان ؟

متشکرم

متاسفانه خواندن همه 38 ارسال دوستان کارچندان آسانی نخواهدبود مخصوصا برای من که الان کم حوصله هم هستم اما ..؟؟

اما یه داستان برای خودم ساختم که ازقضامرتبط با همین بحث هم بوده و خواهدبود و شاید بنوعی پاسخ سوال هم در آن نهفته باشد..

خدا یک انسان را خلق نمود {چه زمانی ..؟؟ فعلانامعلوم..بعداز چه موجودی ..؟؟ احتمالا میمونها} بهرحال او اولین موجود بود بنام بشر یا انسان ..
بعد ازاو نیز انسان دیگری را خلق نمود که همسر او باشد که باهم تولیدمثل نمایند ..

اولی که مردبود رنگش سیاه بود کاملا سیاه ..
دومی که زن بود رنگ پوستش سفید بود کاملا سفید ..
اولی چشمانش و موهایش هم سیاه و دومی موهای بلوند و چشمانی آبی برنگ آسمان یا دریا و یا شاید کمی هم پررنگ تر اما زیباتر از همسرش بود اما همسرش نیرومنداز از او بود ..
{بنابراین خداوند ویژگی ها یا قدرتها و نعمتها را بین این دو بنوعی پخش نمود}
به اولی که مردبود نیروی جسمی را داد به دومی که زن بود و ضعیف جسم،نیروی عقلی و احساسی را داد ..

به اولی که رنگ سیاه را داد بینی بزرگ و چشمان درشت را هم داد و لبهای ضمخت و بزرگ را هم داد مقاومت پوستی هم داد اما به دومی که امتیاز زیبایی را داشت شکنندگی پوست را هم داشت ..

باری،این دو باهم صاحب فرزندانی شدند دو فرزند پسر و دو فرزند دوختر ..
فرزندان از لحاظ رنگ و پوست احتمالا بدین شکل بودند ..
اولی پسر و دارای پوستی سفید و پشمان آبی و موهایی بلوند درست شکل مادرش {و شایدبهمین دلیل است که اکثر فرزندان اول شکل مادران میشوند که این شایدمیراثی ست از مادر و فرزنداولش}

فرزند دوم یک دختربود کاملاسیاه و درست شکل پدرش و سومین فرزند هم دختربود درست شکل مادرش سفید و چهارمین فرزند هم پسر بود که او نیز مانند فرزند دوم یا خواهربزرگتر سیاه بود ..

این چهارفرزند شبها و روزها را سپری نمودند تا هر روز بزرگ و بزرگترشدند بزرگ و بزرگتر ..

اینک آنها به اندازه ای بزرگ شده بودند که میتوانستند برای خود تشکیل خانواده دهند لذا پدر به امر خداوند و با مشورت همسر و برای تکثرنسل قرارشد چهارفرزند را هم نوعی و ازلحاظ رنگی به عقد هم درآورد یعنی پسر سیاه با دختر سیاه و دختر سفید با پسر سفید ..

زمانیکه این تصمیم بگوش آنهارسید هیچیک ناراضی نشدند و این ازدواج رنگی و متناسب با رنگ و نژاد هریک شکل گرفت ....

وقتی جمعیت آنها به حد نساب رسید {حدنساب از نظر خدا و آفریدگار} یک اتفاق تقریبا بزرگ رخ داد ..

اتفاق ازآنجایی شروع شد که یکی از پسران سیاه فامیل عاشق یکی ازدختران سفید فامیل شد ..

این عاشقی با مخالفت سرسختانه فامیل دختر همراه گردید و دل پسرک سیاه شکست و بدجوری هم شکست تا آنجا که آه ی از اعماق وجودش بهوا برخاست ..

این آه اعماق هوا و آسمان را شکافت تارسید به نزد پروردگارش و نتیجه آن این شد که خداوند چنین مقرر نماید که 1 همیشه دختران سفید با مردان سیاه یا تیره تر ازخود ازدواج نمایند .. 2 بعداز مدتی نیز همه نژادها از هم سوا شوند تا ازاین پس چنین مشکل عاشقانه ای بوجودنیاید اما ازدواج زیبا با زیباتر بقوت خودباقی ماند و شاید بهمین دلیل باشد که ما میبینیم اکثر همسران نسبت به شوهران خود کمی زیباتر یا سفیدتراند و ..

و بعد ازمدتی نیز نژادها ازهم جدا شدند ..

نژادها اینک به 3 دسته اصلی تقسیم شده بودند ..
1 سیاهان
2 سفیدها
3 سرخ ها که ازوصلت بین سیاه و سفید بوجودآمده بودند که بنوعی همه نژادهای بعدی نیز بمرور ازجمله زردپوستان و رنگین پوستان که ما باشیم نیز از همینگونه وصلتی بوجود آمده ایم یعنی نژاد زرد هم از داخل نژاد سرخ متولد شده که چون ازلحاظ ژنتیکی همگی ما حامل ژن سفید و سیاه هستیم پس درنتیجه هراحتمالی نیز بعید و دور از ذهن نخواهدبود منجمله سفید تر شدن عده ای از سرخ پوستان و بعدها نیز جداشدن این گروه تحت عنوان نژاد خود خوانده زرد..

نحوه پراکندگی نژادها ..

1 سیاهان درمکان اولیه خود یا زادگاه و موطن خود یعنی آفریقا ماندگارشدند {بهمراه پدر سیاه و مادر سفیدشان}

2 سفیدها و دیگرگونه ها از جنوب آفریقا مهاجرت نموده و بسوی شمال حرکت نمودند ..
دربین راه رسیدند به دریا
عده ای از فرزندان رنگین پوست از دریا عبورنکردند اما عده ای دیگر بهمراه فرزندان سفید بدلیل ماجراجوییشان از دریا عبورکردند و بدین ترتیب و برای نخستین بار انسان و بعداز گذشت هزاران سال پا از موطن و زادگاه اصلی خود بیرون گذاشته و ..

و در ادامه تنها نژاد سفید پا به قاره اروپای کنونی گذاشتند و آنجا را محل زندگی دائمی خود قراردادند که درهمانجا نیز طی سالهای آتی دسته دسته شده و هریک بگوشه ای رفتند که اصیل ترین آنها در انگلیس و آلمان و فرانسه کنونی ساکن شدند که ..؟؟
که باز ادامه ماجرا که تعدادی نیز به سیبری و طی قرنهای اخیر تعدادی نیز به آمریکا که البته برادران نژادی دیگر زودتر از آنها بدانجا رسیده بودند و البته این ظاهر قضیه است چرا که احتمالا از نژاد سفید عده ای نیز در قاره آمریکا ساکن شده بودند بهمراه تعدادی نژاد زرد و رنگین پوست اما چون دلتنگی خانواده هویدا گردید مجددا به موطن سرد خود یعنی اروپا بازگشتند تا فرزندان و نسلهای بعدی به تبعیت از پدران خود مجددا پا بدانجا گذارند ..

نتایج قابل تامل این داستان ..؟؟

1 آدم و حوا فقط تشبیه و مثال اند و وجودخارجی نداشته و ندارند ..

2 عمربشر بر روی سیاره زمین بالغ بر صدها هزارسال است نه 7 یا 8 یا 12 هزار ..

3 اولین جنگ و نزاع بر سر زیبا پسندی و بعداز آن شهوت و غریزه بوده اما ..؟؟

4 اما مهمترین جنگ یا نزاع دسته جمعی بر سر نژاد یا نژادی بوده و جنگهای اعتقادی بعد از جنگ نژادی شکل گرفتند ..

5 تاریخ همواره درحال تکرار است و شاید اینبار جنگ نژادی دیگری در راه باشد که اینبار آغازکننده آن نه سیاهان عاشق سفید باشند و نه سفیدهای نژادپرست یا نژاددوست بلکه ..؟؟

بهرحال این بود داستان من از تعدد نژادها و چگونگی پراکندگی آنها بصورت خیلی خلاصه.که نشان میدهد اولین انسانها یا همان آدم و حوای مثالی جد همه انسانها بوده و خواهندبود و قبل از آنها هم هیچ موجودی مثل انسان یا شبیه انسان خلق نشده مگراینکه..؟؟

مگراینکه به بسیاری باورها و کتب و ادیان الهی حتی شک نمود که چرا به این موضوع به این مهمی که قابل تامل و تفکراست هیچ اشاره ای حتی کوچک در حد اشاره و نشانه و داستان نیزنکرده اند ..؟؟

{باسپاس}[/]

[="Navy"]با سلام متقابل.

آینده;486355 نوشت:
آدم و حوا فقط تشبیه و مثال اند و وجودخارجی نداشته و ندارند ..

اثبات اين مطلب خودش اوّل الکلام است. شما از کجا اینطور قاطعانه می‌فرمایید که داستان آدم و حوّا صرفاً جنبه‌ی مثالی دارند و واقعیّت ندارند؟!

از ظاهر آیات قرآن مجید که چنین برداشت نمیشه بلکه برعکسش استفاده میشه.[/]

felfely;486199 نوشت:
سلام.
فقط چند جمله درد و دل:
گاهی اوقات فکر میکنم خدا به کار ها و حرفای ما میخنده!
میگه من این بشر و خلق کردم، من بهش قدرت تفکر و استدلال دادم، حالا ببین داره با این فکر محدودش که اون رو هم من بهش دادم میخواد منو نقض کنه! میخواد دینی رو که من براش ارائه دادمو با طرز تفکرش کنار بزنه!
گاهی اوقات از بعضی از دوستان یه سری پستایی می بینیم که واقعا" آدم انگشت به دهن میمونه.
یه نفر چنان از علم صحبت میکنه و میخواد با همون علم نصف و نیمه ش دین رو نقض کنه که آدم به خالش افسوس میخوره. همون دوستانی که همه چیز رو تو علم مبینن و دیگر هیچ، این نکته رو چطور میخوان از لحاظ علمی ثابت کنن که در هزار و خردی سال پیش ماه از وسط دو نصف شده (چیزی که ناسا هم اخیرا" اعلام کرده). یا چطور امکان داره دریا از وسط دو نصف بشه. یا چطور ممکنه یک انسان بدون پدر به دنیا بیاد یا ... .
یا گاهی اوقات بعضی از دوستان تا مرز خودزنی و خودکشی چنان سعی میکنن از کلمه های فارسی استفاده کنن که آدم رو یاد سریال های تاریخی عصر پارینه سنگی میندازن! این دوستان که دارن جونشون رو برا کلمات فارسی میذارن، میتونم ازشون بپرسم مارک لپ تاپشون چیه؟ مارک گوشیشون چی؟ پیرهن چه مارکی میپوشن؟ چه ماشنینی سوار میشن؟ فیلم های چه کشورهایی رو نگاه میکنن؟
چند روز میخوام اینجا زندگی کنیم و بریم. حالا بشین تا صب سر چیزای بی فایده بحث کن.

حقیقتش چند وقتیه که از بحث کردن فاصله گرفتم چون از کار بی نتیجه خوشم نمیاد. خسته کننده ست که با کسی برا بحث، بحث کنی.

امیدوارم خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه. اول از همه خودمنه.

موفق و موید باشید.

جالب است که فورا این مسئله را به نفی پروردگار گره زده اید

در اینجا اشتباه از علم و طرفداران دانش نیست

مشکل از کسانی است که از سویی تورات را تحریف شده می دانند و از سویی به آن استناد می کنند

وقتی ما در منابع دینی خود هیچ نقل قولی پیرامون سابقه زندگی بشر و زمان آدم علیه السلام نداریم، بهتر است بگوییم: نمیدانیم!

نه این که به هر ریسمان پوسیده ای چنگ بیندازیم تا ادعای علم و دانش کنیم

تمام مشکل ما این است که گروهی تورات را مبنا قرار داده اند و زمان آدم علیه السلام را به 7000 سال پیش می رسانند!

باید از تاریخ درس گرفت! فراموش نکنید که همین تورات و انجیل تحریف شده بودند که گالیله را به آن روز انداختند و دنیای غرب را به جایی رساندند که از هر چه دین و خداست، بیزار نموده است

آینده;486355 نوشت:
متاسفانه خواندن همه 38 ارسال دوستان کارچندان آسانی نخواهدبود مخصوصا برای من که الان کم حوصله هم هستم اما ..؟؟

اما یه داستان برای خودم ساختم که ازقضامرتبط با همین بحث هم بوده و خواهدبود و شاید بنوعی پاسخ سوال هم در آن نهفته باشد..

خدا یک انسان را خلق نمود {چه زمانی ..؟؟ فعلانامعلوم..بعداز چه موجودی ..؟؟ احتمالا میمونها} بهرحال او اولین موجود بود بنام بشر یا انسان ..
بعد ازاو نیز انسان دیگری را خلق نمود که همسر او باشد که باهم تولیدمثل نمایند ..

اولی که مردبود رنگش سیاه بود کاملا سیاه ..
دومی که زن بود رنگ پوستش سفید بود کاملا سفید ..
اولی چشمانش و موهایش هم سیاه و دومی موهای بلوند و چشمانی آبی برنگ آسمان یا دریا و یا شاید کمی هم پررنگ تر اما زیباتر از همسرش بود اما همسرش نیرومنداز از او بود ..
{بنابراین خداوند ویژگی ها یا قدرتها و نعمتها را بین این دو بنوعی پخش نمود}
به اولی که مردبود نیروی جسمی را داد به دومی که زن بود و ضعیف جسم،نیروی عقلی و احساسی را داد ..

به اولی که رنگ سیاه را داد بینی بزرگ و چشمان درشت را هم داد و لبهای ضمخت و بزرگ را هم داد مقاومت پوستی هم داد اما به دومی که امتیاز زیبایی را داشت شکنندگی پوست را هم داشت ..

باری،این دو باهم صاحب فرزندانی شدند دو فرزند پسر و دو فرزند دوختر ..
فرزندان از لحاظ رنگ و پوست احتمالا بدین شکل بودند ..
اولی پسر و دارای پوستی سفید و پشمان آبی و موهایی بلوند درست شکل مادرش {و شایدبهمین دلیل است که اکثر فرزندان اول شکل مادران میشوند که این شایدمیراثی ست از مادر و فرزنداولش}

فرزند دوم یک دختربود کاملاسیاه و درست شکل پدرش و سومین فرزند هم دختربود درست شکل مادرش سفید و چهارمین فرزند هم پسر بود که او نیز مانند فرزند دوم یا خواهربزرگتر سیاه بود ..

این چهارفرزند شبها و روزها را سپری نمودند تا هر روز بزرگ و بزرگترشدند بزرگ و بزرگتر ..

اینک آنها به اندازه ای بزرگ شده بودند که میتوانستند برای خود تشکیل خانواده دهند لذا پدر به امر خداوند و با مشورت همسر و برای تکثرنسل قرارشد چهارفرزند را هم نوعی و ازلحاظ رنگی به عقد هم درآورد یعنی پسر سیاه با دختر سیاه و دختر سفید با پسر سفید ..

زمانیکه این تصمیم بگوش آنهارسید هیچیک ناراضی نشدند و این ازدواج رنگی و متناسب با رنگ و نژاد هریک شکل گرفت ....

وقتی جمعیت آنها به حد نساب رسید {حدنساب از نظر خدا و آفریدگار} یک اتفاق تقریبا بزرگ رخ داد ..

اتفاق ازآنجایی شروع شد که یکی از پسران سیاه فامیل عاشق یکی ازدختران سفید فامیل شد ..

این عاشقی با مخالفت سرسختانه فامیل دختر همراه گردید و دل پسرک سیاه شکست و بدجوری هم شکست تا آنجا که آه ی از اعماق وجودش بهوا برخاست ..

این آه اعماق هوا و آسمان را شکافت تارسید به نزد پروردگارش و نتیجه آن این شد که خداوند چنین مقرر نماید که 1 همیشه دختران سفید با مردان سیاه یا تیره تر ازخود ازدواج نمایند .. 2 بعداز مدتی نیز همه نژادها از هم سوا شوند تا ازاین پس چنین مشکل عاشقانه ای بوجودنیاید اما ازدواج زیبا با زیباتر بقوت خودباقی ماند و شاید بهمین دلیل باشد که ما میبینیم اکثر همسران نسبت به شوهران خود کمی زیباتر یا سفیدتراند و ..

و بعد ازمدتی نیز نژادها ازهم جدا شدند ..

نژادها اینک به 3 دسته اصلی تقسیم شده بودند ..
1 سیاهان
2 سفیدها
3 سرخ ها که ازوصلت بین سیاه و سفید بوجودآمده بودند که بنوعی همه نژادهای بعدی نیز بمرور ازجمله زردپوستان و رنگین پوستان که ما باشیم نیز از همینگونه وصلتی بوجود آمده ایم یعنی نژاد زرد هم از داخل نژاد سرخ متولد شده که چون ازلحاظ ژنتیکی همگی ما حامل ژن سفید و سیاه هستیم پس درنتیجه هراحتمالی نیز بعید و دور از ذهن نخواهدبود منجمله سفید تر شدن عده ای از سرخ پوستان و بعدها نیز جداشدن این گروه تحت عنوان نژاد خود خوانده زرد..

نحوه پراکندگی نژادها ..

1 سیاهان درمکان اولیه خود یا زادگاه و موطن خود یعنی آفریقا ماندگارشدند {بهمراه پدر سیاه و مادر سفیدشان}

2 سفیدها و دیگرگونه ها از جنوب آفریقا مهاجرت نموده و بسوی شمال حرکت نمودند ..
دربین راه رسیدند به دریا
عده ای از فرزندان رنگین پوست از دریا عبورنکردند اما عده ای دیگر بهمراه فرزندان سفید بدلیل ماجراجوییشان از دریا عبورکردند و بدین ترتیب و برای نخستین بار انسان و بعداز گذشت هزاران سال پا از موطن و زادگاه اصلی خود بیرون گذاشته و ..

و در ادامه تنها نژاد سفید پا به قاره اروپای کنونی گذاشتند و آنجا را محل زندگی دائمی خود قراردادند که درهمانجا نیز طی سالهای آتی دسته دسته شده و هریک بگوشه ای رفتند که اصیل ترین آنها در انگلیس و آلمان و فرانسه کنونی ساکن شدند که ..؟؟
که باز ادامه ماجرا که تعدادی نیز به سیبری و طی قرنهای اخیر تعدادی نیز به آمریکا که البته برادران نژادی دیگر زودتر از آنها بدانجا رسیده بودند و البته این ظاهر قضیه است چرا که احتمالا از نژاد سفید عده ای نیز در قاره آمریکا ساکن شده بودند بهمراه تعدادی نژاد زرد و رنگین پوست اما چون دلتنگی خانواده هویدا گردید مجددا به موطن سرد خود یعنی اروپا بازگشتند تا فرزندان و نسلهای بعدی به تبعیت از پدران خود مجددا پا بدانجا گذارند ..

نتایج قابل تامل این داستان ..؟؟

1 آدم و حوا فقط تشبیه و مثال اند و وجودخارجی نداشته و ندارند ..

2 عمربشر بر روی سیاره زمین بالغ بر صدها هزارسال است نه 7 یا 8 یا 12 هزار ..

3 اولین جنگ و نزاع بر سر زیبا پسندی و بعداز آن شهوت و غریزه بوده اما ..؟؟

4 اما مهمترین جنگ یا نزاع دسته جمعی بر سر نژاد یا نژادی بوده و جنگهای اعتقادی بعد از جنگ نژادی شکل گرفتند ..

5 تاریخ همواره درحال تکرار است و شاید اینبار جنگ نژادی دیگری در راه باشد که اینبار آغازکننده آن نه سیاهان عاشق سفید باشند و نه سفیدهای نژادپرست یا نژاددوست بلکه ..؟؟

بهرحال این بود داستان من از تعدد نژادها و چگونگی پراکندگی آنها بصورت خیلی خلاصه.که نشان میدهد اولین انسانها یا همان آدم و حوای مثالی جد همه انسانها بوده و خواهندبود و قبل از آنها هم هیچ موجودی مثل انسان یا شبیه انسان خلق نشده مگراینکه..؟؟

مگراینکه به بسیاری باورها و کتب و ادیان الهی حتی شک نمود که چرا به این موضوع به این مهمی که قابل تامل و تفکراست هیچ اشاره ای حتی کوچک در حد اشاره و نشانه و داستان نیزنکرده اند ..؟؟

{باسپاس}

شما که ژنتیک را از بیخ و بن نابود کردید

بهتر نیست در مواردی که اطلاعی از مطلب نداریم داستان سرایی نکنیم؟

Hadi99g;486324 نوشت:
بزرگوار اوّلاً اون منطق را من ارائه نداده​‌ام، من فقط نقل قول کردم، شما هم اگر در نقل قول‌تان امانت را رعایت کنید نسبتش را به من ندهید.

سلام

منظورم ارائه دادن در اینجا بود

Hadi99g;486324 نوشت:
ثانیاً شما این عدد را چگونه از آن منطق، انتزاع کردید؟

با استفاده ارتصاعد هندسی

فرمودید هر صد سال دو نفر می شوند سه نفر
یعنی جمعیت یک و نیم برابر می شود در هر صدسال

یعنی یک دنباله هندسی تشکیل می شود که قدر نسبت ان 1/5 می باشد
حالا بعد از هفت هزار سال یا هفتاد قرن که در این دنباله n=70

حالا از راه فرمول جمله nام دنباله هندسی

t=aq^(n-1 که a=2 و q=1/5

پس داریم

21202555185000= 70^ 2.1/5

یعنی جمعیت الان جهان هزاران برابر مقدار فعلیش باید باشد

موفق باشید

Hadi99g;486293 نوشت:
شما چه اطمینانی به صحّت یافته‌های علم و تاریخ دارید؟!

علم و تاریخ، امروز یک حرفی می‌زند فردا خلافش را ثابت می‌کند.

یک روز می‌گوید خورشید به دور زمین می‌گردد فردا می‌آید ثابت می‌کند که زمین به دور خورشید!

سلام

بزرگوار اثار باقی مانده از تمدنهای ده هزار ساله و یا دوازده هزار ساله که جناب متحیر هم تعدادی از انها را معرفی کردند
و شواهد علمی بدست امده و همچنین با توجه به علم ژنتیک
همه گویای قدمتی بیشتر از نه هزار سال برای انسان امرووزی می باشد

مگر اینکه همه این موارد را اشتباه علمی و تاریخی فرض کنیم

در نقطه مقابل ان من دلیل قانع کننده ای از طرف جناب مقداد بر صحت ادعایشان ندیدم جز نقل تورات
که هیچ اطمینانی بر مطالب تورات نیست

موضوع قفل شده است