اکسیژن سازی گیاهان

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
اکسیژن سازی گیاهان


در هوا، مقدار محدودی از گاز اکسیژن موجود است. اکسیژن ماده ای است حیاتی که حرارت غریزی بدن انسانها و حیوانها، بدان بستگی دارد و زندگانی انسان و حیوان بدون آن ممکن نخواهد بود. هنگام نفس کشیدن، مقداری اکسیژن، داخل ریه ها می شود و با خون ترکیب می شود. دستگاه پخش خون آن را به تمام قسمتهای بدن می رساند. اکسیژن، غذا را، در سلولهای گوناگون بدن، با حرارتی ضعیف، آهسته و آرام می سوزاند و حرارت غریزی را بوجود می آورد. در اثر احتراق غذا، گازی زهر آگین، به نام کربونیک، ایجاد می شود. این گاز در بازگشت مجدد خون، به ریه ها، با خون داخل آنها می شود، و از راه تنفس بیرون رفته، جزء هوا می گردد. کار همه جانداران همین است که اکسیژن هوا را می گیرند و گاز کربونیک پس می دهند.

در این جا، پرسشی پیش می آید که چرا اکسیژن هوا تمام نمی شود؟ چون اندازه اش محدود و مقدارش معین بوده و آن مقدار در اثر تنفس میلیاردها انسان حیوان، در هزاران سال بایستی تمام شده باشد؟ هر فردی از افراد انسان، در 24 ساعت، در ضمن تنفس، به طور معمول 250 گرم کربن خالص، از ریه خود بیرون می دهد. پس اگر مجموع افراد بشر را سه میلیارد بدانیم، در ظرف یک سال، دویست و هفتاد و سه میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تن، از این گاز سمی تولید می کنند. برابر این مقدار را، جانوران، در ضمن تنفس، ایجاد می کنند. آیا این گاز سمی که در بدن، به طور تصاعد افزوده می گردد به کجا می رود؟ اگر در هوا موجود است، بایستی تعادلش با اکسیژن بهم بخورد! زیرا اکسیژن پیوسته در تناقص می باشد و کربن در تزاید. پس چرا افراد انسان و جانداران همگی زنده مانده اند و نمرده اند؟!

ولی او، آری او، این مشکل را به آسانی حل کرده است و با آسانترین راه، انسانها و حیوانها را از خطر مرگبار این گاز نجات داده است. او، سلسله ای دیگر بر موجودات زنده این عالم افزوده که شماره افراد آن سلسله، اگر بیش از شماره افراد سلسله جانداران نباشد کمتر نخواهد بود. او نفس کشهای زنده دیگری را ایجاد کرده، که تنفس آنها، درست برخلاف نفس کشیدن جانداران می باشد. آنها وقتی که نفس می کشند، کربن را از هوا می گیرند و اکسیژن پس می دهند. در نتیجه تعادل در میان این دو گاز هوا، برقرار می سازند. آیا می خواهید این نفس کشها را بشناسید؟ آنهم نفس کشهائی که حیات انسان و حیوان را تأمین می کنند. این موجودات زنده خدمتگزار، سلسله گیاهان می باشند. گیاه، کربون را، در تنه خود نگاه می دارد و اکسیژن را در هوا، ارسال می د ارد. بخش مهم وجود گیاهان، از همین کربون، تشکیل شده است. گیاه عمل کربون گیری از هوا را به وسیله برگهای خود انجام می دهد.

آیا ماده بی شعور، می تواند به نیاز حیاتی انسانها و حیوانها پی ببرد؟ آیا ماده می تواند نقیض فعل خود، فعل دیگری ایجاد کند؟ آیا آتش می تواند، یخ بسازد؟ آیا همبستگی وجودی که میان سلسله جانداران و سلسله گیاهان برقرار است که اگر این نباشد، آن نابود می شود و اگر آن نباشد، این نابود می شود، نشانه آفریننده ای یگانه برای سلسله جانداران و گیاهان نمی باشد؟ شگفتی این جا است که خدمتگزاری گیاهان بی مزد نیست، بلکه مزد حیاتی دارد، مزد حیاتی گیاهان، همان کربنی است که جانداران به گیاهان می دهند، چون هستی گیاه، به کربن بستگی دارد. آیا این نشانه حکمت و دانائی و توانائی موجود عظیم القدرتی که جانداران و گیاهان را ایجاد کرده نمی باشد؟ و نشانه مهر حضرتش به آنها نیست؟