مادرش راضی نمیشه چیکار کنم؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مادرش راضی نمیشه چیکار کنم؟؟؟؟؟

با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که بنا به عللی امکان طرح آن با آیدی خود ایشان ممکن نبود

لذا با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

نقل قول:

سلام دوستان خوبین؟
میخوام کمکم کنید،شاید خیلی کارام اشتباه بوده اما الان بهم مشورت بدین
من یه دختر تنهایی بودم که هیچ کیسو نداشت یه روز وقتی رفتم حرم آقا امام رضا دعا کردم گفتم اقا اوونی که قراره برسونی و یه روز سقف زندگیم میشه رو یکم زودتر برسون که هم دارم از تنهایی دق میکنم هم اینکه به گناه نیوفتم اخه میگن اقا ،اقای عاشقاست
تقریبا همون سال یعنی دقیقا
2سال پیش یه کی از همکلاسیام اومد جلو البته برای دوستی با اصرار دوستام قبول کردم من هیچ حسی نسبت بهش نداشتم و با هر بهونه ای یه دعوایی راه مینداختم
اما اون صبورانه همه بداخلاقی هامو تحمل میکرد و دم نمیزد حتی یه بار سر یه دعوای جزیی زدم تو گوشش...
همه ای روزا گذشت و اون منو با مهربونیاشو اخلاقش عاشق خودش کرد
به پیشنهاد من صیغه محرمیت بین خودمون خوندیم تا خدا هم همیشه همراهموون باشه
ما با هم زندگی کردیم با عشق هم جون گرفتیم...
اما من یه اشتباه کردم یه بار که مامانم اینا نبودن اونو اوردم خونمون،البته از نظر شرعی گناه نداره گفتم که ما محرم بودیم
شب پیشم موندو این باعث شد مادرش بفهمه
حالا مادرش راضی به رابطمون نیست،میگه وقتی تو رفتی خونشون از کجا معلوم دختر خوبیه،حق داره نمیشه به آدما اعتماد کرد اما به اون خدای احد و واحدی که هممون بهش
اعتقاد داریم اولین پسری که دستم و گرفت اون بود اونم وقتی حلال همیم و گناهی نیست،حالا ما نمیتونیم نمیتونیم واسه ی ثانیه از هم دل بکنیم
بدون هم میمیریم ،هر چی با مامانش حرف زد ر اضی نشد،میگه خودت با مادرم حرف بزنه خودتو بهش ثابت کن اما اخه من چی بگم؟؟؟؟چچجوری از شرافتم که فقط اون بالا سری میدونه که گناهی نکردم دفاع کنم
دارم داغووون میشم کمک کنید لطفا...


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

برچسب: 

سلام بر شما
اي كاش زودتر از اينها داستان زير را خوانده بوديد و عبرت مي گرفتيد قبل از اين كه داستان واقعي زندگي شما عبرت ديگران شود.


شب تار جدایی (پست 317 الی 330) «صيغه محرميت»

خب حتما شما از مرجع تقليدي تقليد مي كنيد كه اجازه مي دهد شما با شرايطي كه داريد عقد محرميت بخوانيد. ولي خب اين كارتان خامي بوده گفته اند

بي پير مرو تو در خرابات
هر چند سكندر زماني


اما كاري است كه شده الان چه بايد كرد؟
من مخالفم با سخن اين آقا كه گفته شما بايد خودتان را ثابت كنيد. عروس يك خانه وقتي پذيرفته شده است كه سراغش بيايند و از او خواستگاري كنند. يعني بگويند ما كمالات، توانايي ها، استعدادها، تناسب هاي تو را ديده ايم و شما را «مي خواهيم». يا حداقل بگويند ما شما را ديده ايم و احتمال مي دهيم اگر تحقيق كنيم اميدواريم كه تفاهم و تناسب داشته باشيم.
در عالم واقع زياد اتفاق مي افتد كه مادري، دختر را براي فرزندش «خواستگاري» مي كند؛ يعني خودش طالب است ولي در عمل بعد از شروع زندگي از او هزار ايراد مي گيريد و نمي توانند با هم كنار بيايند.
اگر مادري به هر دليلي شما را نپذيرد يا مجبور شود به دليل اصرار و اجبار و فشار فرزندش بپذيرد بعدا زندگي را تلخ خواهد كرد.
بنابراين توصيه مي كنم اين آقا بايد با ظرافت برخورد كند و از افرادي كه روي مادرشان نفوذ دارد كمك بگيريد.
هرگز فشار نياورد
با اوقات تلخي پيش نرود
تهديد نكند و كارهاي غيرعقلايي و غيرمنطقي انجام ندهد
بهترين زمان را براي گفتگو استفاده كند يعني وقتي كه مادرش آرامش دارد و با هم ارتباط صميمانه اي دارند.
اگر در دراز مدت هم بتوانند مادر را متقاعد كنند بهتر است از اين كه مادر گمانش در اين كه تناسب نداريد به يقين تبديل شود.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

موضوع قفل شده است