جمع بندی جایگاه روح

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جایگاه روح

اینکه میگوییم جایگاه روح در بدن هست به چه معناست؟ اصلا تعیین جایگاه برای چیزی به معنی مادی بودن یک چیز نیست؟ خب روح چگونه در بدن جای دارد؟ مثلا اگر دست و پای یک نفر قطع شود بخشی از روح او توفی شده؟ جایگاه روح دقیقا در کجای بدن است؟

با نام الله


کارشناس بحث: استاد شعیب

سوال:
جایگاه روح در بدن هست به چه معناست؟ روح چگونه در بدن جای دارد؟

پاسخ:
روح يك جوهر مجرد و فرا طبيعي است و معناي تجرد آن چنين است كه هيچ كدام از خواص و صفات موجود مادي را ندارد، يعني نه جسم است و نه خواص جسم نظير كميت، مقدار، كيفيت و چگونگي، مكان پذير بودن، قابل اشاره و حسي بودن و مانند آن را ندارد، و به همين جهت قابل تقسيم نبوده و تجزيه بردار هم نيست، چون تجزيه پذيري از خواص اجسام و موجودات جسماني است و روح طول و عمق و عرضي نيز ندارد چون همة اوصاف ياد شده از صفات موجود مادي است(1)

با توجه به آنچه دربارة نحوة تجرد روح و ماهيت آن گفته شد و آن جا كه روح خواص ماده را ندارد، پس به عنوان يك موجود مادي در بدن انسان به صورت مظروف در ظرف بدن نخواهد بود چون قرار داشتن روح در بدن به صورت ياد شده از خواص موجودات مادي است در حالي كه گفته شد روح خواص مادي را ندارد، در نتيجه روح محدود به مكان به مفهومي كه در پرسش آمده نمي شود و با تجزيه بدن و اعضاء آن نيز تجزيه پذير نيست، چون تجزيه از صفات جسم و موجودات جسماني است و روح مجرد است.

نكتة ديگر اين است كه روح به دليل تجردش هرگز به صورت يك موجود مادي و جسماني نظير اعضاي باطني در بدن حضور ندارد بلكه روح انسان در واقع تعلق تدبيري نسبت به بدن دارد نه اين كه داخل بدن باشد، و تعبيرات روح در بدن و مانند آن از باب مسامحه است و گرنه در واقع بدن در روح است و نه روح در بدن چون روح موجود مجرد است، و موجود مجرد احاطه بر موجود مادي و اشراف بر آن دارد از اين رو روح محيط بر بدن است و نه داخل بدن البته احاطه اي كه در اين جا مراد است مانند احاطة موجودات جسماني بر همديگر نيست مثل احاطة حصار و ديوار بر درختان يك باغ و مانند آن، بلكه مراد احاطة موجود مجرد بر موجود مادي است. بنابراين به هنگام مرگ روح از بدن بيرون نمي رود بلكه علاقة تدبيري روح نسبت به بدن برداشته مي شود نه اين كه روح چون مرغي از قفس بدن پرواز كند.(2)

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حسن زاده آملي، هزار و يك نكته، نكته هاي: 105 ، 125 ، 129 ، 193 ، 203 ، 522 ، 600، نشر مركز فرهنگي رجا، 1364 ش.
2. محمدتقي مصباح يزدي، شرح جلد هشتم اسفار، جزء دوم، با تحقيق و نگارش محمد سعيدي مهر، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، 1380 ش.
3. ناصر مكارم، تفسير نمونه، مجلدات: 12 ص 252 و ص 255، 20 ص 492، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1379 ش.

منابع:
1.(طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، با ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، نشر انتشارات اسلامي، 1363، ج 1، ص 527، دايرة المعارف تشيع، تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1379 ش، ج 8، ص 336 ـ 340.)
2.(تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد(موسوي خميني، تقريرات فلسفه، نشر مؤسسة آثار امام، 1381 ش، ج 3، ص 61 ـ 73.)

موضوع قفل شده است