کمکم کنید لطفا (احساس ناراحتی دارم)

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کمکم کنید لطفا (احساس ناراحتی دارم)

با سلام.
لطفا کمکم کنید.احساس ناراحتی دارم.بدون دلیل.انگار انسان آسایش ندارد یا راحت نیست.
کمک کنید راهنماییم کنید چگونه این ها را از خودم دور کنم
نمیدانم چه کنم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

Ali007;482883 نوشت:
با سلام.
لطفا کمکم کنید.احساس ناراحتی دارم.بدون دلیل.انگار انسان آسایش ندارد یا راحت نیست.
کمک کنید راهنماییم کنید چگونه این ها را از خودم دور کنم
نمیدانم چه کنم

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر حضرتعالی

در ابتدا توجه داشته باشید؛ برای هر احساسی چه مثبت و چه منفی حتما دلیلی وجود دارد هر چند که آن دلیل مخفی باشد و یا مربوط به دوره های گذشته زندگی ما باشد.
اگر احساس ناراحتی جنابعالی پایدار و دائمی باشد، می توان ان را از علائم افسردگی دانست که طبعا نیازمند مشاوره حضوری و یا مراجعه به متخصص اعصاب خواهید بودف اما اگر این احساس مقطعی و متاثر از برخی رخدادهاست، جای نگرانی نیست و انش اء الله برطرف خواهد شد.

در هر تقدیر به نظر می رسد این وضعیت متاثر از سبک زندگی جنابعالی، دچار روزمره گی و یکنواختی شدن، برخی از ناکامیها، سختگیریهای خود و یا اطرافیان و...باشد. بر این مبنا پیشنهاد می شود؛
_ از خلوت و تنهایی فاصله بگیرید
_ نه در آبنده و نه در گذشته زندگی نکنید
_ بجای اینکه مشکلات گذشته را در یخچال ذهنتان فریز کنید و هر از چندگاهی از انها استفاده کنید، آنها را دور بریزید...
_ از تفریح، ورزش و مسافرت غفلت نکنید
_ لبخند و شوخی را فراموش نکنید
_ به خواب سالم و تغذیه مناسب اهتمام داشته باشید.
_ تصمیم بگیرید که به صورت روزانه به فرد یا افرادی کمک کنید ( مادی یا معنوی)
_ روز خود را با وضو و توکل به خدای متعال آغاز کنید و از حضرتش استمداد بجوئید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

Ali007;482883 نوشت:
با سلام.
لطفا کمکم کنید.احساس ناراحتی دارم.بدون دلیل.انگار انسان آسایش ندارد یا راحت نیست.
کمک کنید راهنماییم کنید چگونه این ها را از خودم دور کنم
نمیدانم چه کنم

دوست عزیز یکم جزئی تر مشکلتونو بگین.مثلا از کی اینطوری شدین و چند وقته؟ و اینکه چند سالتونه؟

14 ساله هستم و اول دبیرستانی. حدود دو تا سه هفته پیش این اتفاق افتاد البته از خیلی وقته پیش اینجوری بودم ولی با کمک روانشناس درمان شدم ولی باز به وجود امده البته پیش مشاور هم میروم.

انگار در دل ادم شور میزند نمیدونم چجوری بگم ولی حس خیلی ناجوریه

مثلا با کوچک ترین موضوع اعصابم خرد میشه.مثلا چرا به فلانی دروغ گفتم:ساعت ها فکرم رو واسه این موضوع میذارم و یه راهی پیدا میکنم تا راستشو بگم

مثلا چرا یکیرو ناراحت کردم یا چرا تهمت زدم و تا ساعت ها فکرم رو مشغول میکنه.

تو کلاس ما یک نفر هست که تیک عصبی داره و بعضی اوقات ناراحت میشم و بعضی موقع یه فکر هایی میزنه به سرم که منم مثله اون اینجوری نشم.

کلا رو کوچک ترین مسئله مغزم درگیر میشه و اعصابم خرد میشه.

یا مثلا کور شدن:با خودم در ذهنم فکر میکردم که نکند خدای نکرده اتفاقی بیفتد و اینطوری شوم و یا هزار بار این کلمه در مغزم رژه میرفت.

بعضی موقع تصاویر زشت و زننده ای از هرکس جلوی چشمم می امد و ناراحت بودم و با خودم کلنجار میرفتم که من انگونه نیستم البته امروز صبح هم این مشکل رو داشتم.

امروز صبح داشتم بیرون میرفتم که به خدا گفتم:خدایا اگه تو منو خوب کنی و دیگه این مشکلو نداشته باشم و دیگه وسواسی فکری نداشته باشم قول میدم که تا جایی که میتونم به خیریه کمک کنم.

نمی دونم چرا یه چیزی انگار از ته دل گفت اگه نکنم کور شم. تا اخر صبح این فکر منو بیچاره کرد - ممکنه چیزهای دیگه ای هم تو مغزم بیاد.

ببخشید زیاد بود و ممنون از اینکه خوندین.

لطفا کمکم کنید.
باتشکر

سلام دوست عزیز
با توجه با نشانه هایی که گفتید شما وسواس فکری دچار شدید بهتر است از یک روانشناس حاذق که در زمینه درمان وسواس کار می کند کمک بگیرید.
تو نت نمیشه کمک خاصی به شما کرد.
حتماً پیش یک روانشناس برید تا بتونه به شما کمک کنه. نگران نباشید قابل حل است. سعی کنید از روش توقف فکر استفاده کنید. اجازه ورود به این افکار ندهید به محض ورود استوپ بزنید. و سر خود رو به کاری مشغول کنید. و به این افکار به هیچ عنوان توجه نکنید هر چه بیشتر توجه کنید این نوع افکار بیشتر میشه. به خودتون بگید این قسمت ذهنم توش یه سری آشغال هست که نباید بهش توجه کنم بگذار بیان و برا خودشون برن.
امیدوارم هر چه زودتر خوب شید.
با تشکر

سلام اول این یه حسن خیلی بزرگه که شما انقد حواست به اعمالت هست.ولی این نوع نگرانی بده.دررابطه با فکرای وسواسی میگم.اصلا لزومی نداره شما به هچین موضوعاتی فکر کنید(مثل خدای نکرده کورشدن)بله آدم باید مواظب باشه نه انقد دلشوره.شما مراقب خودت باش خودتم بسپار دست خدا.وقتی خالصانه خودتو بسپاری بخدا وخودتم مراقب باشی همه چی حله.درتمام امور زندگی.خدا خیلی مهربونتر ازاین حرفاست که شما دلشورشو دارید.به چیزای خوب فکر کنید.چرا فکر نمیکنیدتا آخرروز یه اتفاق خوب براتون می افته؟وقتی ایمان داشته باشی به نکاتمثبت خدا هم تمام کائنات رو دراختیار رسیدن امواج مثبت بشماقرار میده.بعد یچیز دیگه وقتی دلشوره دارید ازشیطون بخدا پناه ببریدودستتون بذارید روقلبتون وبگید الا بذکرالله تطمئن القلوب.وقتی هم صبح هااز خواب بیدارمیشید4بارسوره توحیدو1ایــت الکرسی بخونیدمطمئن باشیدخدا بهترین چیزا رو سر راهتون قرار میده چون به خودش پناه بردید وخدام عند مرام ومعرفته تازه ازهمه هم قدرتمندتره.فکرنکنم دیگه جای نگرانی باقی باشه .از روزهای قشنگی که خدا بهمون هدیه داده خوب استفاده کنیم!:Graphic (25):

دوست عزیز چرا به یه مشاور مذهبی مراجعه نمیکنین؟ شاید دوست ندارین خونوادتون بفهمن!نمیدونم ولی پیش یه مشاور خوب برین.توی سایت شما نمیتونی کامل خودتو اخلاقیاتو اعتقاداتتو برای دیگران توصیف کنی.برای همین شاید جواب دلخواهتو نگیری.
سعی کن با منطق و دلیل به هر اتفاقی نگا کنی.خیلی داری خودتو اذیت میکنی یا این ووسواس فکریت.سعی کن هر چه زودتر درمانش کنی.واقعا بخواه که خوب شی!من تجربه ی چنین چیزی رو نداشتم و نشنیدم.ولی اگ پیش مشاور بری اونا ممکنه از این نوع وسواس ها رو دیده باشن و بتونن کمکت کنن.
ببین ادمای دوروبرت چه طور زندگی میکنن .دغدغه هاشون چیه .چرا تو باید متفاوت با اونا فکر کنی؟
از زندگیت لذت ببر.با دوستات وقت بیشتری بذار.تفریحاتو عوض کن...
از فضایی که الان توش هستی باید دربیای!

Ali007;486914 نوشت:
14 ساله هستم و اول دبیرستانی. حدود دو تا سه هفته پیش این اتفاق افتاد البته از خیلی وقته پیش اینجوری بودم ولی با کمک روانشناس درمان شدم ولی باز به وجود امده البته پیش مشاور هم میروم.

انگار در دل ادم شور میزند نمیدونم چجوری بگم ولی حس خیلی ناجوریه

مثلا با کوچک ترین موضوع اعصابم خرد میشه.مثلا چرا به فلانی دروغ گفتم:ساعت ها فکرم رو واسه این موضوع میذارم و یه راهی پیدا میکنم تا راستشو بگم

مثلا چرا یکیرو ناراحت کردم یا چرا تهمت زدم و تا ساعت ها فکرم رو مشغول میکنه.

تو کلاس ما یک نفر هست که تیک عصبی داره و بعضی اوقات ناراحت میشم و بعضی موقع یه فکر هایی میزنه به سرم که منم مثله اون اینجوری نشم.

کلا رو کوچک ترین مسئله مغزم درگیر میشه و اعصابم خرد میشه.

یا مثلا کور شدن:با خودم در ذهنم فکر میکردم که نکند خدای نکرده اتفاقی بیفتد و اینطوری شوم و یا هزار بار این کلمه در مغزم رژه میرفت.

بعضی موقع تصاویر زشت و زننده ای از هرکس جلوی چشمم می امد و ناراحت بودم و با خودم کلنجار میرفتم که من انگونه نیستم البته امروز صبح هم این مشکل رو داشتم.

امروز صبح داشتم بیرون میرفتم که به خدا گفتم:خدایا اگه تو منو خوب کنی و دیگه این مشکلو نداشته باشم و دیگه وسواسی فکری نداشته باشم قول میدم که تا جایی که میتونم به خیریه کمک کنم.

نمی دونم چرا یه چیزی انگار از ته دل گفت اگه نکنم کور شم. تا اخر صبح این فکر منو بیچاره کرد - ممکنه چیزهای دیگه ای هم تو مغزم بیاد.

ببخشید زیاد بود و ممنون از اینکه خوندین.

لطفا کمکم کنید.
باتشکر

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی
نشانگان فوق بیانگر این است که شما به وسواس فکری مبتلا هستید.
وسواس علاوه بر زمینه ژنتیک ریشه در اضطراب دارد. از این رو سعی کنید با فرا گیری فنون کاهش اضطراب نسبت به این افکار بی اعتنا باشید.
پیشنهاد می کنم از نزدیک با یک روانشناس مشورت نمائید و یا با 09640 تماس حاصل فرمائید.

http://www.askdin.com/thread34173.html

در صورتی که ابهامی وجود داشت در خدمت شما هستم.

در پناه خداوند متعال موفق باشید.

سلام دوست عزیز. منم مثل شما هستم. لطفا برای اینکه زودتر بهبود پیدا کنید این کارا رو بکنید:دیر نخوابید,فیلم های اکشن و هیجانی نبینید. با کامپیوتر بازی نکنید, منفی فکر نکنید,به شدت از انحرافات جنسی دوری کنید,سعی کنید خودتون و فکرتون رو با کاری یا کسی مشغول کنید,ورزش کنید,.....
اما مهمترین کار و اصلیترین کار این هست ک از صبر و نماز و خدا کمک بگیرید. به طرز غیر قابل وصفی تاثیر گذاره,البته نماز همار با تفکر و معرفت ک کاملا متوجه باشید چی میگید به خدا و کاملا جنبه ی راز و نیاز و بندگی داشته باشه,حتما حتما حتما قران رچ بخونید با.معنی ک تاثیر زیادی در بهبودی داره, ایه الکرسی خیلی تاثیر داره حتما کتاب دعای صحیفه سجادیه رو بخونید. کلا سعی کنید به طرف دین و خدا حرکت کنید, ولی باید در نظر داشته باشید ک زیاده روی نکنید و به قول معروف از اونطرف بوم نیوفتید. والسلام

Ali007;482883 نوشت:
با سلام.
لطفا کمکم کنید.احساس ناراحتی دارم.بدون دلیل.انگار انسان آسایش ندارد یا راحت نیست.
کمک کنید راهنماییم کنید چگونه این ها را از خودم دور کنم
نمیدانم چه کنم

چه توضیحات مفصلی...:Gig:

ناراحتی معمولا بستگی به محیط زندگی ... نحوه ی زندگی... اطرافیان.... فعالیت نداشتن و بیکاری ... گوشه گیری داره...

این ناراحتی هایی که بی دلیل میان سراغ ادم... معمولا لحظه ای ان نه همیشگی...

اگه همیشگی باشه.... قطعا یه دلیل داره...

Ali007;482883 نوشت:
انگار انسان آسایش ندارد یا راحت نیست.

یعنی چی انسان اسایش نداره...؟ اگه شما بخوای بگی منظورم اینه که تو کل آدمها هیچ کدوم نمیتونن اسایش داشته باشن...باید دنبال معنی آرامش تو وجود خودت بگردی و ببینی ارامش و داری تو چه چیز هایی میبینی....

چون خیلی از ادمها با ساده ترین چیز ها آروم ان...:ok:

.
.
.

بقیه موردهایی هم که گفتین کلا یه مقوله ی جدابودن و همشون مربوط به وسواس میشد...


Ali007;482883 نوشت:
با سلام.
لطفا کمکم کنید.احساس ناراحتی دارم.بدون دلیل.انگار انسان آسایش ندارد یا راحت نیست.
کمک کنید راهنماییم کنید چگونه این ها را از خودم دور کنم
نمیدانم چه کنم دوست عزیز شما دچار اختلال اضطرابی هستید. اضطراب را همه ما تجربه کرده و میکنیم گاهی اوقات علت و عامل آن مشخص است مثلا موقع امتحان وبیماری و گاهی اوقات علت خاصی نمیتوانیم پیداکنیم اضطراب به مقدار کم احتیاج به کارخاصی ندارد وحتی گاهی اوقات مفیداست وباعث افزایش کارایی میشود مثل مواقع امتحان اما اگرازیک حدی بالاتر رود آزاردهنده وسبب اختلال در زندگی فرد میشود درمان اضطراب شامل دارویی وغیردارویی است که بامراجعه به روانپزشک انجام میشود

سلام. طبق تجربه شخصی من و تأیید یکی از متخصصین روانپزشک که از دوستان هستند ، استفاده از عرق کاسنی ، برای شما مفید است. روزانه هفت الی ده لیوان عرق کاسنی میل نمایید.

سلام به شما
نمیدونم چقدر به اذکار و دعاها اعتقاد دارید . من از خواص ذکر یونسیه برای رفع غم ها و گرفتاریها زیاد شنیدم
این حدیث هم از امام صادق براتون نقل میکنم که فرمودن :

امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم .

شک نکنید که یاد خدا بهترین ارامش بخشه ...

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و کسب اجازه از استاد امیدوار

در کنار فرمایشات استاد بنده هم تاکید میکنم شما نزد روانشناس بالینی ماهری بروید ، همانطور که استاد فرمودند ماهیت فکر شما وسواسب هست که ریشه اش اضطراب هست.

اما خوشبختانه این اختلال مثل خیلی از اختلال های دیگر قابل درمان هست ، اینجا میشود تکنیک برای درمان اراءه داد اما از آنجایی که رواندرمانی همچون جراحی افکار هست باید زیر نظر روانشناس ماهر انجام شود که جای آن در فضای مجازی بدلیل محدودیت کم هست.

تا مراجعه به یک روانشناس ماهر علاوه بر فرمایشات استاد امیدوار تاپیک های مربوط به وسواس را مطالعه بفرمایید.

بالا صحفه سمت چپ در قسمت سرچ در گوگل کلمه فکر سوواس یا وسواس رو تایپ کنید لینک های مربوطه می آیند.

توکل بخدا ان شاءالله این وضعیت قابل درمان هست:)

من خودم به شخصه درگیر این موضوعات میشم...اما خودم راه حل خودمو پیدا کردم...اینجور مواقع وقت بیشتری برای نماز و قرآن میزارم...مثلا یه چیز شبیه استخاره یا تفآل به قرآن میزنم و معنی شو میخونم
یا مداحی هایی که دوسشون دارم رو میزارم و گوش میدم...یا با نقاشی کردن و استخر رفتن خودمو خالی میکنم...واقعا خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی تآثیر داره
بگرد تو خودت...راه حل خودتو مثل یه سوال ریاضی یا معما پیداکن...خیلی لذت بخشه!

موضوع قفل شده است