اختلاف عقيده شديد با همسر

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلاف عقيده شديد با همسر

سلام
بنده خانمي هستم كه حدود 2 سال است كه ازدواج كرده ام و ان شا الله تا يك ماه ديگر فرزندم به دنيا مي آيد.
متاسفانه از لحاظ اعتقادي از هر لحاظ با همسرم تفاوت دارم. يعني از لحاظ ديني كه اصولا ايشان خيلي به مسائل ديني پابند نيستند. به زور نماز مي خوانند و گاهي هم اصلا نمي خوانند . مشخصا خمس و ... را هم پرداخت نمي كنند . اعتقادي چنداني هم به زيارت ، دعا و ... هم ندارند . اصل نظام و ولايت فقيه را هم قبول ندارند . شركت در مجالس حرام و شنيدن موسيقي حرام و ....هم از بهترين تفريحات ايشان است .و در همه اين موارد هم كاملا با من مخالف هستند.
از لحاظ اخلاقي هم تمام خصوصيات منفي كه بنده از آنها بيزارم دارند. مثلا غيبت ، دروغ گفتن به نحوي كه ديگر اصلا نميتوانم به حرفهايشان اعتماد بكنم ، مسخره كردن ديگران ، ناسزا گفتن و استفاده از الفاظ ركيك و ناپسند در توصيف بعضي افراد و ....
از لحاظ فرهنگي هم تمام مسائلي كه بنده به آنها پايبندم براي ايشان مسخره به نظر ميرسد و مرا مورد تحقير و تمسخر قرار ميدهند. مثلا آشغال نريختن در خيابان، بوق نزدن ، رعايت حقوق ديگران را كردن و ....
مورد ديگر اينكه همسرم اصلا براي من و خانواده ام احترامي قائل نيست اما بنده حق ندارم كوچكترين حرفي خلاف خانواده اش بزنم.
البته اين را هم بگويم كه ايشان علي الظاهر در مقابل افراد با احترام برخورد ميكنند و زبان چرب و نرمي دارند و همين موضوع هم باعث شد كه من فريب ايشان و دروغهايشان را بخورم چرا كه من قبل ازدواج از همه اين مسائل سوال كردم و ايشان با زيركي تمام دروغي شگفت تحويل من دادند. البته تا حد كمي هم تقصير خودم بود چرا كه همان اوايل اشنايي نسبت به بعضي حرفهايشان شك كردم ولي اهميت ندادم و حالا مانده ام كه چه كار بايد بكنم؟
البته يكي از خصوصيات ديگر ايشان اين است كه هيچ وقت با لفظ درست و مودبانه با من حرف نزده اند و من بعد ازدواج در حسرت يك ابراز علاقه مانده ام. در حالي كه خودم بارها علاقه ام را حتي الكي و صوري به او نشان داده ام . سعي مي كنم تمام مسائل را رعايت كنم و هر چه مي خواهد انجام دهم. اما در بسياري از اوقات به خاطر مسائل بالا با هم بحثمان ميشود كه باز هم من كوتاه مي آيم .
شما را به خدا كمكم كنيد . ديگر خسته شده ام . از طرفي ميترسم خودم هم كم كم اعتقاداتم و همين اندك ايماني را هم كه دارم از دست بدهم .

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

aman110;482665 نوشت:
سلام
بنده خانمي هستم كه حدود 2 سال است كه ازدواج كرده ام و ان شا الله تا يك ماه ديگر فرزندم به دنيا مي آيد.
متاسفانه از لحاظ اعتقادي از هر لحاظ با همسرم تفاوت دارم. يعني از لحاظ ديني كه اصولا ايشان خيلي به مسائل ديني پابند نيستند. به زور نماز مي خوانند و گاهي هم اصلا نمي خوانند . مشخصا خمس و ... را هم پرداخت نمي كنند . اعتقادي چنداني هم به زيارت ، دعا و ... هم ندارند . اصل نظام و ولايت فقيه را هم قبول ندارند . شركت در مجالس حرام و شنيدن موسيقي حرام و ....هم از بهترين تفريحات ايشان است .و در همه اين موارد هم كاملا با من مخالف هستند.
از لحاظ اخلاقي هم تمام خصوصيات منفي كه بنده از آنها بيزارم دارند. مثلا غيبت ، دروغ گفتن به نحوي كه ديگر اصلا نميتوانم به حرفهايشان اعتماد بكنم ، مسخره كردن ديگران ، ناسزا گفتن و استفاده از الفاظ ركيك و ناپسند در توصيف بعضي افراد و ....
از لحاظ فرهنگي هم تمام مسائلي كه بنده به آنها پايبندم براي ايشان مسخره به نظر ميرسد و مرا مورد تحقير و تمسخر قرار ميدهند. مثلا آشغال نريختن در خيابان، بوق نزدن ، رعايت حقوق ديگران را كردن و ....
مورد ديگر اينكه همسرم اصلا براي من و خانواده ام احترامي قائل نيست اما بنده حق ندارم كوچكترين حرفي خلاف خانواده اش بزنم.
البته اين را هم بگويم كه ايشان علي الظاهر در مقابل افراد با احترام برخورد ميكنند و زبان چرب و نرمي دارند و همين موضوع هم باعث شد كه من فريب ايشان و دروغهايشان را بخورم چرا كه من قبل ازدواج از همه اين مسائل سوال كردم و ايشان با زيركي تمام دروغي شگفت تحويل من دادند. البته تا حد كمي هم تقصير خودم بود چرا كه همان اوايل اشنايي نسبت به بعضي حرفهايشان شك كردم ولي اهميت ندادم و حالا مانده ام كه چه كار بايد بكنم؟
البته يكي از خصوصيات ديگر ايشان اين است كه هيچ وقت با لفظ درست و مودبانه با من حرف نزده اند و من بعد ازدواج در حسرت يك ابراز علاقه مانده ام. در حالي كه خودم بارها علاقه ام را حتي الكي و صوري به او نشان داده ام . سعي مي كنم تمام مسائل را رعايت كنم و هر چه مي خواهد انجام دهم. اما در بسياري از اوقات به خاطر مسائل بالا با هم بحثمان ميشود كه باز هم من كوتاه مي آيم .
شما را به خدا كمكم كنيد . ديگر خسته شده ام . از طرفي ميترسم خودم هم كم كم اعتقاداتم و همين اندك ايماني را هم كه دارم از دست بدهم .

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و عرض خوش آمد محضر حضرتعالی
در خصوص موضوع مطرح شده پیشنهادات زیر خدمتتان تقدیم می شود:

_ لازم است همسرتان را به عنوان یک مجموعه ببینید و در کنار نقاط ضعفی که به آنها اشاره نمودید، نقاط قوت ایشان را نیز لحاظ نمایید. از اینرو شایسته بود برخی از نقاط قوت ایشان را نیز مطرح می نمودید...

_ برای پیشبرد اهداف، کمتر از تذکر و نصیحت استفاده کنید و بجای آن با کردار و رفتار دوستانه و همراه با احترام، اهداف خود را دنبال کنید چرا که " الانسان عبید الاحسان"، انسانها بنده نیکی کردن می شوند.

_ سعی کنید همان سطح از رفتارهای مذهبی را که ایشان به آن اهتمام دارد را در گام اول مغتنم بشمارید و در گام دوم با تشویق رفتاری و گفتاری به تقویت آن بپردازید. حساسیت شما بر رفتارهای ایشان و بدنبال ان مشاجره و... مقاومت وی را در برابر شما و پذیرش حق بیشتر می کند.

_ بردباری در این مسیر را فراموش نکنید و از شتاب و عجله پرهیز کنید.

_ نقاط مشترکتان را برجسته کنید و از مسیر تحریک عواطف (احترام به وی و خانواده اش، همدلی، تایید، قدردانی و...) وی را نسبت به توجه به احساسات و خواسته هایتان ترغیب نمایید.

_ در صورتی که قصد داشتید موضوعی را به وی تذکر دهید، از زبان طعنه و شکایت استفاده نکنید بلکه با پیشنهاد، شوخی و خنده، طرح سوال و...خواسته خود را دنبال نمایید. مثلا بجای اینکه گفته شود که " چرا دروغ میگی؟ من از آدم دروغگو بدم میاد و ..." بهتر است بگویید " از دروغ گفتن چه چیزی دستگیرت میشه؟، فکر نمی کنی دروغ گفتن در شان شما نیست؟ و..."

_ در قبال خانواده ایشان نیز سعی کنید به حساسیتهای ایشان اهتمام بیشتری داشته باشید و وی را به احترام بیشتر به خانواده خود ترغیب کنید، این عمل باعث خواهد شد تا اطمینان ایشان به شما بیشتر شود و زمینه نفوذ بیشتر شما در درون وی را رقم بزند.

_ از دعا و توسل بهره بگیرید و در حضور همسرتان برای سلامتی و عاقبت بخیری همسرتان دعا کنید.

از خدواند متعال صحت و عافیت شما و خانواده محترم را مسئلت می نمایم و ضمن تمنای سلامتی برای نوزادتان پیشاپیش به شما تبریک و شادباش عرض می کنم.

سلام ...
من هم نظرم رو بگم ...

اگر ایشون نماز میخونن ... هر چند کم باشه ... مطئن باشین ذائقه دینی دارن ... همکنون زندگی ها خیلی سخت شده و آقایون برای در آوردن پول خیلی سختی میکشن و چیزهایی رو میبینن که ماها نمیبینیم ... پس بنابراین نوع نگرش اونها نسبت به زندگی نسبت به نوع نگرش ما فرق داره ...

تنها پیشنهادی که میخوام بهتون بدم این هستش که ازشون بخواین نمازشون رو بخونن ... این رو به صورته اکید ازشون بخواین ... بهشون بگین تنها یک چیز ازت میخوام اون هم اینه که نمازهات رو بخونی ...

نماز چیزی هست که به مرور زمان همه چیز رو با خودش میاره ... الان هم شوهرتون تقریبا جوون هستش کمی پا تو سن و سال بزاره ... بیشتر به سمته دین و مذهب متمایل میشه ... فقط به نظره من شما از ایشون بخواین که نمازهاشون رو بخونن ... اگر دروغ گفت ... کسی رو مسخره کرد و ... فعلا جلوش رو نگیرین ...

نماز خودش آدم رو درست میکنه .

سلام خواهرم عزیزم... نمیدونم چی بگم چون گفتین تا یه ماه دیگه بچه دار هم میشن اوضاع سخت تر میشه و گرنه میگفتم ادامه زندگی با همچین آدمی اصلا به صلاح نیست اونم برا شما که میگین به اعتقاداتتون پایبند هستین ... میتونم تصور کنم زندگی با کسی که این جور برخورد ها رو داره چقدر سخت میتونه باشه ... ولی فکر میکنم فعلا براتون صبر بهترین گزینه باشه... این صبر کردن ارزش زیادی داره.... و یه چیز دیگه اینکه به این فکر کنین اگه شوهرتون با این دید داره بهتون نگاه میکنه یه خدایی بالای سرتون هست که اگه شما عاشقانه دوستش داشته باشین اونم شما رو عاشقانه دوست خواهد داشت.... امیدوارم یک روزی توی زندگیتون همیشه قالوا سلاماً سلاما جاری باشه.... بالاخره توی این دنیا هرکس یه جوری گرفتار هستش دیگه.... و این رو به یاد داشته باشین که این مرحله نیز بگذرد.... ونیز این مصرع از حافظ : چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند.... در پایان هم باید بگم که شما برای من و کسایی که اینجا براتون پیام میذارن به انداره کرامت یک انسان با ارزش هستین و وجودتون پر خیر و برکت هست درصورتی که همیشه با خدا باشین.... موید باشید .

سلام و صلوات خدا بر شما خواهر گرامی:Gol:
توصیه می کنم این لینک را مطالعه کنید:
http://www.porsemanequran.com/node/23225
ان شاءالله مفید واقع بشه!
در پناه قرآن و عترت موفق و پیروز باشید!
:Gol:

سلام...
اینقد به اصولتون پایبند باشین تا همسرتون عاشق دین بشه بالاخره شما همسرش هستین.....

aman110;482665 نوشت:
سلام
بنده خانمي هستم كه حدود 2 سال است كه ازدواج كرده ام و ان شا الله تا يك ماه ديگر فرزندم به دنيا مي آيد.
متاسفانه از لحاظ اعتقادي از هر لحاظ با همسرم تفاوت دارم. يعني از لحاظ ديني كه اصولا ايشان خيلي به مسائل ديني پابند نيستند. به زور نماز مي خوانند و گاهي هم اصلا نمي خوانند . مشخصا خمس و ... را هم پرداخت نمي كنند . اعتقادي چنداني هم به زيارت ، دعا و ... هم ندارند . اصل نظام و ولايت فقيه را هم قبول ندارند . شركت در مجالس حرام و شنيدن موسيقي حرام و ....هم از بهترين تفريحات ايشان است .و در همه اين موارد هم كاملا با من مخالف هستند.
از لحاظ اخلاقي هم تمام خصوصيات منفي كه بنده از آنها بيزارم دارند. مثلا غيبت ، دروغ گفتن به نحوي كه ديگر اصلا نميتوانم به حرفهايشان اعتماد بكنم ، مسخره كردن ديگران ، ناسزا گفتن و استفاده از الفاظ ركيك و ناپسند در توصيف بعضي افراد و ....
از لحاظ فرهنگي هم تمام مسائلي كه بنده به آنها پايبندم براي ايشان مسخره به نظر ميرسد و مرا مورد تحقير و تمسخر قرار ميدهند. مثلا آشغال نريختن در خيابان، بوق نزدن ، رعايت حقوق ديگران را كردن و ....
مورد ديگر اينكه همسرم اصلا براي من و خانواده ام احترامي قائل نيست اما بنده حق ندارم كوچكترين حرفي خلاف خانواده اش بزنم.
البته اين را هم بگويم كه ايشان علي الظاهر در مقابل افراد با احترام برخورد ميكنند و زبان چرب و نرمي دارند و همين موضوع هم باعث شد كه من فريب ايشان و دروغهايشان را بخورم چرا كه من قبل ازدواج از همه اين مسائل سوال كردم و ايشان با زيركي تمام دروغي شگفت تحويل من دادند. البته تا حد كمي هم تقصير خودم بود چرا كه همان اوايل اشنايي نسبت به بعضي حرفهايشان شك كردم ولي اهميت ندادم و حالا مانده ام كه چه كار بايد بكنم؟
البته يكي از خصوصيات ديگر ايشان اين است كه هيچ وقت با لفظ درست و مودبانه با من حرف نزده اند و من بعد ازدواج در حسرت يك ابراز علاقه مانده ام. در حالي كه خودم بارها علاقه ام را حتي الكي و صوري به او نشان داده ام . سعي مي كنم تمام مسائل را رعايت كنم و هر چه مي خواهد انجام دهم. اما در بسياري از اوقات به خاطر مسائل بالا با هم بحثمان ميشود كه باز هم من كوتاه مي آيم .
شما را به خدا كمكم كنيد . ديگر خسته شده ام . از طرفي ميترسم خودم هم كم كم اعتقاداتم و همين اندك ايماني را هم كه دارم از دست بدهم .

سلام علیکم

چند کتاب خوب و ساده برای اندیشیدن درمکانی مثل هال یا در اتاق خواب بگذارید و بدون توصیه کردن به شوهر خودتان بخوانید ... تا ایشان هم خودش بردارد بخواند... انشاءالله در بلند مدت تاثیر می گذارد

مخصوصا در مورد همسرداری( مثل کتاب همسر دوست داشتنی: http://goftomanedini.com/showthread.php?t=67389 ) و همچنین کتب اعتقادی و اخلاقی و روان شناسی

از ایشان برای تربیت و سلامت کودک بخواهید کنب مناسبی تهیه کند(کتاب من و کودک من از دکتر جواد فیض برای سلامت جسمی و کتب دیگر برای پرورش و تربیت)

در هنگامی که خوشحال است از او بخواهید که برای سفر زیارتی قم، جمکران، مشهد، کربلا، و حج برنامه ریزی کند .... اگر بی‌میل بود اخم نکنید ... در بلند مدت با تکرار به فکر می افتد

مثلا مصاحبه زیر را پرینت بگیرید و در منزل آن را حتما بخوانید ... به ایشان توصیه به خواندن نکنید ولی در دسترسش باشد ... یا روشی را برای ترغیب وی از کارشناس بپرسید

توصیه‌ای جامع از آیت‌الله تهرانی برای فرزنددار شدن(http://www.tasnimnews.com/Home/Single/228851)

البته نگران رعایت نکردن توسط شوهرتان نباشید ... امام زمان روحی فدا مومنین و مومنات را رها نمی‌کنند

با توجه به نقش ناراحتی از همسر در کاهش شیر مادران، باید به خدا توکل کنید و از طریقی(؟؟؟؟) با پیدا کردن مطلبی مثل توصیه‌ی بالا، اطلاعات شوهر را در آرامش به شما بالا ببرید.!!!

اگر نشد ناراحتی به خود راه ندهید شما زیر نظر ملائک خداوند مادر می‌شوید و همه چیز با مدیریت خداوند متعال می باشد

بنده فرزندان مومن زیادی می شناسم که پدر بی نماز بود ولی دین خود را مدیون سازگاری مادر با این پدر و مومن بودن مادر می دانند

حتی پدران غافلی سراغ دارم که با اتفاقی 180 درجه تغییر کردند و بندگی را جدی گرفتند

برای شوهر خود در نمازها مخصوصا نماز شب دعا کنید

موفق باشید

سلام.
موضوع شما مثل زندگیه من. خیلی خوب میتونم عمق حرفاتو بفهمم اما نفهمیدم با اینهمه تفاوت دلیلتون از بچه آوردن چی بوده؟
من سه ساله ازدواج کردم و با وجود اصرار همسرم به هیچ وجه قبول نمیکنم یک نفره دیگرو در سیاه بختی خودم شریک کنم... مگر اینکه ما تغییر کنیم.

اگر شرایطشو دارین مشاوره حضوری برین.چون با نوشتار و به طور کوتاه نمیتونین اینهمه مسائل مختلف زندگیتونو حل کنین
انشاالله موفق باشین

سلام بنظرمن اگه میشد یکاری کنید که شیرینی کارای خوب رواحساس کنه خیلی خوب میشه.جسارت نه بعضی از آدما باید مثل بچه ها باهاشون رفتار کرد تا باور کنن ویچیزی قبول کنن.یچیزی!شما محکم محکم بایست روعقایدت.تحت هر شرایطی.یجورایی نمیشه تنبیه اش کنید؟باید متوجه بشه که همه چیز همیشه حق اونه یا هرطور که دلش میخوادرفتار کنه.درمورد رفتارش با خانوادتون بهش رک بگید.چطور او توقع داره شما احترام کامل بذارید؟؟؟موفق باشید:Gol:

شمیم الزهرا;484183 نوشت:
نفهمیدم با اینهمه تفاوت دلیلتون از بچه آوردن چی بوده؟
البته بچه شیرینی زندگی است و نمیشود گفت چرا بچه دار شدین ... من خودم از نزدیکانم کسی هستش که شوهر چندان به مسائل دینی پایبند نیست و کلا نماز نمیخواد اما لااقل این حسن را دارد که به همسرش توهین نمیکند و او را تحقیر نمیکند با این حال خانوم اعتقادات خودش را دارد و دو تا هم بچه دارند که بچه بزرگ که دختر هستش به مسائل دینی اهمیت میدهد و اون یکی هم یه پسر کوچولوی خشمزه اس:Khandidan!:....
شمیم الزهرا;484183 نوشت:
من سه ساله ازدواج کردم و با وجود اصرار همسرم به هیچ وجه قبول نمیکنم یک نفره دیگرو در سیاه بختی خودم شریک کنم... مگر اینکه ما تغییر کنیم
به نظر من اگه شوهر شما هم فقط به دلیل مسائل مذهبی باهاش اختلاف دارین و اهل تحقیر وتوهین نسبت به شما نیست میتونید بچه دار بشید .... نمیدونم منظورتون از این حرف که گفتین مگر اینکه خودمون تغییر کنیم چی بود؟؟.... چون برای بچه دار شدن نیازی نیست انسان کامل باشی ....

aman110;482665 نوشت:
مرا مورد تحقير و تمسخر قرار ميدهند
مورد درد آوری که توی صحبت هاتون بود به نظر من این قسمت بود ... بقیه اش بیشتر به پای خود طرف هستش که چه جوری باشه نماز بخونه یا نه؟ ولایت فقیه رو قبول داشته باشه یا نه؟ تهمت بزند یا نه؟ موسیقی حرام گوش بدهد یا نه؟.... البته میدانم که شما هم مثل هر انسانی دوست ندارید که شریک زندگیتون این جور اخلاق ها رو داشته باشه ولی چه میشود کرد... البته اینکه خمس و زکات نمیدهند و این باعث میشود که لقمه حرام سر سفره زندگیتون بیاد نیز درد آور است ....
aman110;482665 نوشت:
همسرم اصلا براي من و خانواده ام احترامي قائل نيست
خدایا چرا انسانهایی پیدا میشوند که به کرامت انسانی احترامی قائل نیستند و حتی به شریک زندگیشان نیز توهین میکنند؟؟؟
موضوع قفل شده است