تکه های جدا شده از بهشت در کشور عشق
تبهای اولیه
[="Black"]
اروند چونان صفحات تاريخ، تك تك وقايع شب عمليات را در سينه حفظ كرده است.هرگز نمي تواند آن شب را فراموش كند.شبي كه نمي توانست آرام بگيرد و موج مي زد و موج مي زد و كار را بر بسيجي ها مشكل كرده بود وتنها زماني آرام گرفت كه او را بر صاحب اصلي اش- بي بي پهلو شكسته – قسم دادند.
گواه نوجوان زخمي كه دو پايش توسط گلوله توپ قطع شده بود، دهانش را از گِل پر كرده مي كند؛ مباذا ناله اي بزند و دشمن را با خبر سازد.
از غواصان دليري كه شبانه به آب زدند و در ميان آب تكه تكه شدند. در برابر داستان هاي اروند شرمنده سربه زير مي افكني وصدايت سكوت.
[="Black"]
اما دوكوهه هرگز نمي تواند اينچنين محدود باشد.دوكوهه بسيارساكت وتنهاست.ديگرصداي نوحه سرايي،برنامه ي صبگاهي وتمرين نظامي،نمي آيد.تنها چيزي كه مي توان ديد تعدادي اتوبوس وزائراني است كه براي ديدارآمده اند.
[="Black"]
«سه راهي مرگ» طلاييه، نقطه ي انتخاب زندگي يا شهادت است.
نشاني از اين گوياتر؟
[="Black"]
هركدام از اين شقايق ها را كه لمس كني وببويي، بوي يك شهيد به مشامت مي رسد، عجيب است كه حتي بوي گل نرگس را هم مي توان از اين شقايق ها استشمام كني وبوي ياس سفيد.
در اين تنگه ها وشيارها شايد تعداد شقايق ها به صدها شاخه برسد،درست به تعداد گل هاي پرپرشده.
اين منطقه زيباترين منطقه است.زيبايي اش از بوي ياس سفيدي است كه تمام منطقه راپركرده.
[="Black"] شلمچه
براي هيچ كس، حتي خودت قابل توصيف نيست. تماشا كن! تماشا كن!
شلمچه نزديك ترين نقطه به كربلاست و شعاع پرتوهاي كربلا، شلمچه را چنين سوزان كرده است.
مي تواني در شلمچه رايحه ي حرم مطهر امام رضا(ع) را خوب استشمام كني.آري شلمچه بوي مشهدالرضا(ع) را مي دهد!
[="Black"]
هويزه
در جمع ياران مي گويد:«فردا روز حماسه وجنگ است؛هركس بماند كشته خواهد شد.» ونور چراغي را كه مقابلش روشن است كم مي كند تا هركس ذره اي تريد دارد جاده ي زندگي را در پيش گيرد.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]صبح روز بعد با هفتاد همرزمش، در 20كيلومتري هويزه، در مقابل تانك هاي دشمن قامت راست مي كند. نفر در برابر تانك، خون در مقابل شمشير، ظهر هنگام، درحالي كه گلوله ي آرپيچي را بر دوش مي كشد،ميان تانك هاي دشمن رجز خوان،شليك ميكند.وبعداز مدتي......ديگر صداي دلنشينش به گوش نمي رسد.
نه اشتباه نكن، كربلا را براي تو بازگو نمي كنم،حدثه اي را مي گويم كه در همين سال هاي نزديك اتفاق افتاده است.در كربلا بر بدن اجساد مطهر امام و يارانش اسب تاختند اما در هويزه......بدن شهداي هويزه در زير چرخ هاي تانك چنان به هم آميخته شده كه مشكل مي شد آن ها را از هم جدا كرد.
فكه مثل هيچ جا نيست! نه شلمچه، نه ماووت، نه سومار، نه مهران، نه طلائيه، نه...
فكه فقط فكه است! با قتلگاه و كانال هايش، با تپه ماهور و دشت هايش.
فكه قربانگه اسماعيلهاست به درگاه خداي مكه.
فكه را سينهاي است به وسعت ميدان هاي مينِ گسترده بر خاك.
فكه را دلي است به پهناي سيم هاي خاردار خفته در دشت.
فكه را باغ هايي است به سر سبزي جنگل امقر.
فكه، روحي دارد به لطافت ابرهاي گريان در شب والفجريك.
فكه، چشماني دارد به بصيرت ديدهبان خفته در خون، بر ارتفاع صد و دوازده.
فكه، خفته بر زير گام هايي است كه رفتند و باز نيامدند.
فكه، استوار ايستاده است، برتر از سنگرهاي بتوني ضد آرپي جي.
فكه،هيچ در كف ندارد، همچون بسيجي ايستاده در برابر تانك هاي مدرن بعث.
فكه، همه چيز دارد، همچون بسيجي مهياي سفر به ديار حضرت دوست.
قلب فكه، در والفجر مقدماتي تپيد.
قلب فكه، در والفجر يك از حركت بازايستاد.
قلب فكه، در دشت سُمِيدِه پاره پاره شد.
قلب فكه، در قتلگاه رُشيديه سوراخ سوراخ شد.
قلب فكه، در ارتفاع صدوچهلوسه شكست.
قلب فكه، ميان كانالِ كميل جا ماند.
چه بسيار چشم ها كه بر خاك فكه نگران ماندند.
چه بسيار لب ها كه در سنگرهاي فكه خندان خفتند.
چه بسيارروح ها كه شادمان درفكه بالشان خوني شد.
چه بسيار كبوترها كه پر بسته در فكه از كانال ها پر كشيدند.
چه بسيار مرغان آغشته به عشقي كه در فكه غريبانه ذبح شدند.
از فكه، فقط بايد در فكه سخن گفت و بس.
از فكه، فقط بايد با اهل فكه سخن گفت و بس.
از فكه، بايد براي عاشقان فكه نشان آورد و بس.
سوغات فكه، چه ميتواند باشد جز مُشتي سيم خاردار وحشي؟
تحفه از فكه، چه ميتوان برگرفت جز پرچمي سه رنگ خوني؟
يادآوري از فكه، چه ميتوان با خود داشت جز پلاكي سوراخ شده بر سينه از تركش؟
در فكه بود كه حلقوم ها، شمشيرها را دريدند.
در فكه بود كه پيكرها، كمان ها را شكستند.
در فكه بود كه سرها، نيزهها را بالا بردند.
در فكه بود كه جان ها، خاكيان را جان بخشيدند.
در فكه بود كه ارواح مطهر، مردگان را جان دادند.
در فكه بود كه هر كه اهل فكه بود، روحش به اوج پر كشيد.
در فكه بود كه هر كه آرزو ميكرد چونان مادرش مفقود بماند، پيكري از او باز نيامد و گمنام خفت.
فكه را دلي است داغدار مصطفي(ص).
فكه را اثري است از پهلوي شكسته فاطمه(س).
فكه را نشاني است از فرق شكافته علي(ع).
فكه را تشتي است سرخ از خون حلقوم حسن(ع).
فكه را پيكري است پاره پاره از اندام حسين(ع).
فكه را درد غربت پير كرده.
فكه را سوز هجر زمينگير كرده.
فكه را ژرفاي انتظار، چشم به زيارت دوست نگه داشته.
فكه را تنهايي عشق قداست بخشيده.
مگر ميشود پيامبر از فكه گذر نكرده باشد؟
مگر ميشود فاطمه دلش در فكه نسوخته باشد؟
مگر ميشود حسن در فكه غريب نباشد؟
مگر مي شود حسين در فكه سر از بدنش جدا نشده باشد؟
مگر مي شود مهدي فاطمه بر فكه گذري ونظري نداشته باشد؟
[="Black"]
دهلاویه روستايي است در شمال غربی سوسنگرد، این روستا در روزهای اول جنگ مورد تهاجم رژیم بعث قرار گرفت. مدافعاندهلاويه ده روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت كردند تا اين كه در 24/8/1359 توان مقاومت برایشان باقي نماند و دشمن با اشغال دهلاويه خود را به سوسنگرد رساند.
در 26/3/60 نیروهای شهید چمران طی عملیاتی دهلاویه را آزادکردند لیکن دشمن با حملات خود این روستا را مجددا اشغال کرد. در این عملیات فرمانده نیروهای خودی (ایرج رستمی) به شهادت رسید و هنگامی که دکتر مصطفی چمران فرمانده ستاد جنگ های نامنظم – و وزیر دفاع- برای معرفی فرمانده جدید عازم دهلاویه شد، در پشت کانال این منطقه (مکان فعلی یادمان) بر اثر اصابت گلوله خمپاره فرمانده به شدت مجروح شد و هنگام انتقال به اهواز به شهادت رسید. سرانجام در 27/6/60 در عملیات”شهید آیت الله مدنی” این روستا آزاد شد.
در سال 1374، در 400 متری غرب روستای دهلاویه بنای یادبودی جهت پاسداشت رشادت های شهید چمران به همت بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس ساخته شده است. که در سال 1384 شهیدی گمنام در محوطه مرکزی آن به خاک سپرده شد.
این یادمان در 5 فروردین 1385 با حضور مقام معظم رهبری رنگ و بوی تازهای به خود گرفت.[/]
[="Black"]
ارتفاعات صعب العبور بازي دراز با داشتن قله هاي بلند و شيبهاي تند از اهميت ويژه اي در منطقه مرزي استان کرمانشاه برخوردار است اين ارتفاعات به مثابه عارضه بزرگي در درون مثلث شهرهاي قصر شيرين، گيلانغرب، سرپل ذهاب واقع شده است و بر منطقه تسلط کامل دارد.
دشمن در روزهاي آغازين جنگ با تصرف اين ارتفاعات و انجام اقدامات مهندسي بر روي آن جاده سازي کرد و يگانهاي ارتش عراق را در آن جا مستقر کرد و ضمن افزايش سلطه بر قصرشيرين، سرپل ذهاب را نيز زير ديد و تير خود بگيرد.
رزمندگان اسلام براي گرفتن اين امتياز مهم از دشمن پس از سه ماه کارشناسايي قرارگاه مقدم غرب سپاه و ارتش نخستين عمليات نيمه گسترده را در اين منطقه طرح ريزي و به نام عمليات بازي دراز در تاريخ يکم ارديبهشت به مدت هشت روز به مرحله اجرا گذاشت طي اين مدت نيروهاي خودي و دشمن بارها به تک و پاتک متقابل پرداختند.
در اين عمليات يگان هاي ارتش جمهوري اسلامي ايران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با برخورداري از پشتيباني هوانيروز حماسه آفريدند و طي همين عمليات خلبان شجاع هوانيروز علي اکبر شيرودي به شهادت رسيدند.
در اين عمليات بخش اعظم اهداف مورد نظر( قله هاي 850، 1050، 1100 گچي) آزاد شد و سه فروند هواپيما، دو فروند بالگرد، 12 دستگاه تانک و نفربر و تعدادي ادوات نظامي منهدم شد وهمچنين هزار و 500 نفر کشته و زخمي، 700 نفر اسير شدند.
با آزاد سازي ارتفاعات استراتژيک و بسيار مهم بازي دراز، اين مناطق به سنبلي از شهادت و اقتدار براي رزمندگان اسلام تبديل شد و براي هميشه نام اين ارتفاعات با خلبان شجاع هوانيروز علي اکبر شيرودي پيوند خورد
[/]
به کدام گناه!؟ ------------
همه دنيا حلبچه را شناختند
اما سردشت
در سكوت ماند، ماند وماند
خاطره اي از يك جانباز شيميايي در آلمان
امروز با يك دختر بچه در بيمارستان ساسان آشنا شدم. از سردشت آمده است. سه سال از پايان جنگ مي گذرد از مادر اين دختر بچه پنج ساله كه به شدت دچار عارضه هاي شيميايي است پرسيدم، گفت در حادثه هفتم تيرماه 66شيميايي شده.
بعد توضيح داد آن روز صدام با 9بمب خردل شهر مرزي سردشت را مورد حمله قرار داده كه حدود 100نفر به شهادت رسيده اند وچندهزار نفر شيميايي شدند.
يادم آمد حلبچه در اسفند اسفند همان سال مورد حمله شيميايي قرار گرفت.گاز اعصاب همه مردم را در جا كشت وهمه دنيا حلبچه را شناختند.اما چون سردشت يك شهر ايراني بود درسكوت ماند، ماند و ماند...........الآن چه بايد كرد؟؟؟
دخترك سرفه هاي شديدي مي كند.مادرش براي پزشك مشكلاتش را مي شمارد.
سرماخوردگي هاي پياپي، سوزش چشم، بوي بد دهان، وشايد مشكلاتي كه خودش هم نمي دانست.....................
مادرش مي گفت : سالي دو سه بار مجبور است براي درمان به تهران بيايد و بنياد جانبازان هنوز آن ها را جانباز نشناخته است.
او مي گفت مثل او صدها نفر در سردشت هستند و چون سردشت امكانات تخصصي ندارد، مجبورند به اروميه يا تهران يا شهرهاي ديگر بروند.اين ديگر يك مظلوميت مضاعف است.
حقانيت ايران
[SPOILER]بمب هاي شيميايي عمل نكرده، پس از 22 سال سر از خاك سردشت بيرون آورد تا اين بار كارشناسان بين المللي اعتراف كنند كه بمب متعلق به عراق بوده، در حالي كه هنوز 6هزار جانباز شيميايي سردشت شناسايي نشده و 1هزار جانباز شناسايي شده حقوق نمي گيرند.
اين بار نه ايراني ها بلكه هيأت كارشناسي سازمان منع گسترش سلاحهاي شيميايي لاهه كه با پاي خودشان براي اولين بار به سردشت آمدند، پرده از جنايت غير انساني رژيم بعث در هشت سال جنگ تحميلي برداشته و اعلام كردند كه رژيم بعث عراق ظالم است و مردم بي دفاع سردشت مظلوم.
براساس اين گزارش، پس از اينكه خبر گزلري مهر خبر كشف بمب شيميايي عمل نكرده در شهر سردشت را منتشر كرد بازتاب زيادي در رسانه ها و سازمانهاي بين المللي به همراه داشت.
مسؤولان بايد پاسخگو باشند
«عثمان مزين» دبير كميته حقوق انجمن دفاع از حقوق مصدومين شيميايي سردشت در گفتگو با مهر گفت:برسي ها نشان مي دهد كه وزارت خانه ايران پس از پايان جنگ تحميلي اسامي 4600نفر از قربانيان بمباران شيميايي سردشت را به سازمان ملل اعلام كرده است.اين مسؤول در انجمن دفاع از قربانيان سلاحهاي شيميايي سردشت، شمار قربانيان زير پوشش جانبازي را با اصرار و ارايه مدارك واقعي انجمن مصدومان شيميايي تنها 1400نفر عنوان كرد و افزود:از اين تعداد نيز تنها 400 نفر از مزاياي جانبازي بالاي 25% برخودار هستند.
وي خواستار بازنگري پرونده جانبازي شمار مصدومان شيميايي سردشت شد و افزود: محروميت 96% از جمعيت 8024نفري قربانيان شيميايي ازحقوق جانبازي و مزاياي مادي و حقوقي بعد از 23 سال پايان جنگ تحميلي سوالي است كه به راستي بايد مسؤولان پاسخگو باشند.
[/SPOILER]
[="Black"] جزایر مجنون هم کمی آنطرف تر از شلمچه است. علی تجلایی مهدی باکری حمید باکری مهدی هاشمی اکبر زجاجی
همان جا که هزاران نفر مجنون وار برای رد شدن توپ از خط دروازه ی تیمشان گریه می کنند و به خودشان فحش می دهند.آدم دلش میسوزد برای آن جوان یزدی؛ وقتی گلوله ی قناسه از چشمهای عسلی او رد شد حتی مادرش هم نبود که برایش گریه کند و به صدام فحش بدهد.
جزیره مجنون یادآور عاشقان است ، عاشقانی از دیار حبیب
محمدابراهیم همت