جمع بندی حقیقت چیست؟

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حقیقت چیست؟

با سلام خمت شما .
میدونم که شاید برای مطالعه و پاسخ به سوال من وقت ندارید اما ازتون خواهش میکنم بخونید و جواب بدید . چون اگه جواب ندید کارم به دیوانگی میکشه ...
من تقریبا از 14 سالگی وارد فاز فراماسونری و انجمن‌های مخفی شدم . با یه سخنرانی از یه روحانی جوان که مطمئنا شما اون سخنرانی رو دیدید . خیلی ابتدائی به فراماسونری و شیطان پرستی اشاره میکنه و نمادهاشون رو بررسی میکنه . بعد از اون ، هرچند که خیلی بچه بودم ، اما باز هم فهمیدم چیزی که در دنیا در جریانه خیلی خیلی بزرگتر از دید ما هاست . دید من ، پدر و مادر و خواهر و برادرم و خیلی‌های دیگه که میشناختم .
واسه‌ی همین شروع کردم به جمع آوری اطلاعات بیشتر . جلجتا رو دیدم . بعدش توی اینترنت میچرخیدم دنبال اطلاعات. بیشتر زنگهای تفریح داشتم پشت کامپیوتر سالن کنفرانس مدرسه مون ، مطالبو میخوندم که تصادفا توی یه پوشه از این رایانه ، یه سخنرانی از شما رو دیدم . یکی دیگه ریخته بودش اونجا .
بیشتر با ماسونری آشنا شدم و طی دوسال فهمیدم واقعیت جنگیه که در سراسر دنیا جریان داره ... اما نقطه عطف این سیر من ، دیدن مستند ظهور در همون 14 سالگی بود ... اجنه وشیاطین و ارتباطات و لقائات مستقیم اونها به ماسون‌ها و تمامی دیگر محتویات این مستند که خودتون واقفید . حس کردم به حقیقت بزرگی رسیدم (مخصوصا بعد از دیدن قسمت "انسان کامل") و سعی کردم که اونو گسترش بدم .
در همین اثنا یه دوستی پیدا کردم که اوایل به شدت بی اعتقاد بود . اما یواش یواش به سمت مسائل دینی سوقش دادم (من توی یه خانواده کاملا مذهبی بزرگ شدم) و با دیدن ظهور به این نتیجه رسیدیم که باید در این جنگ نقشی بگیریم. من به شدت تحت تاثیر این جو بودم . نمازم به مراتب خالصتر شده بود ، و حس میکردم که شیطان از دست من عصبانیه ... و سعی داره منو از هدفم دور کنه ... که همینطور هم شد .
والدین من ، سر درسم ، به شدت حساس اند . به خصوص مادرم . به دلیل مشکلاتی ، درسم از سال اول دبیرستان افت کرد . مادرم از سال دوم به طوذ کلی نسبت به من حساس شد و سال سوم و چهارم هم اسن وضع بدتر شد. هر روز نزاع داشتیم و داریم. هر موقع خواستم مراقبه کنم در بحث احترام به والدین به بن بست خوردم و برگشتم ... این یه بعد مشکل من بود .
اما مشکل اصلی من از اینجا شروع شد که بر اثر همین به بن بست خوردن‌ها به این فکر افتادم :
از کجا معلوم رائفی پور راست میگه و فراماسون‌ها بد هستم ؟ خود ماسون‌ها میگن ما یه انجمن برادری هستیم که همه متدینیم و تنها هدفمون اینه که از دور هم بودن لذت ببریم . و از تجربیات هم استفاده کنیم . ار کجا معلوم ظهور راست میگه ، شاید اونا جن پرست نباشن . چرا اعمال بد روئسای جمهور آمریکا و نخست وزیر‌های اسرائیل رو به پای ماسون‌ها بنویسیم ؟ همشون که بد نیستن ! اصلا گیرم بد هم باشن . شاید اونا خوبن و ما بدیم . چرا ولایت فقیه ؟ چرا پیامبران ، چرا خدا ...
جالبه که جدیدا این دوستم هم بهم گفته به صرف علاقه به من اظهار میکرده به اعتقاد به ولایت فقیه و حزب الله ! یگ دارم دیوونه میشم ! کی حقه ؟ کی باطله ؟ از کجا بفهمم کی حق و کی باطله ؟ کدوم جبهه رو بگیرم ؟ برم کتابهای اصول اعتقدات بخونم ، یا برم حوزه ؟ یا برم دانشگاه امام صادق که این چیزا رو بفهمم ؟! چرا احترام به والدین ؟ این چه ظلمیه که هرچی بگن ما باید گوش بدیم ؟ چرا چرا چرا چرا .... و هزار چرای دیگه . از درون دارم مفجر میشم . مشکلات هضم و معده گرفتم و دائما سر درد دارم . حس میکنم حقیقت ورای این مسخره بازی هاست ... چطور به حقیقت برسم ؟
ضمن اینکه روحانی مسجدمون میگه نمیخواد برید با اینا مبارزه کنید . فقط تا آخر عمرتون خود سازی کنید . یعنی اصلا لازم نیست با ایلومناتی بجنگیم؟

خواهش میکنم کمکم کنید ...

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد اویس

[=garamond]با عرض سلام و ادب خدمت دوست جدیدمون جناب روح الحدید
متاسفانه یکی از رهزنیهای شایعی که امروزه دامنگیر جوانان بسیاری شده و موجبات سردرگمی و اضطراب نفسانی و تشویش و گاه انحراف آنها را فراهم نموده جذب شدن و وقت گذاشتن برای فهم و تجربه و تفحص در این مردابهای عرفانهای کاذب است که حتی مطالعه و تحقیق در مورد آنها زمینه تیرگی باطن و قساوت قلب را فراهم می سازد. در دقایق پیش مشغول نگارش مطالبی در مورد گستردگی طهارت چشم از دیدگاه شریعت الهی بودم که دین مبین اسلام با چه ظرافتی تمامی زوایای حالات و شئونات انسانی از جمله نگاههای وی را برای رسیدن به مدارج الهی مورد دقت قرار داده است ( خوشحال میشویم شما هم به تاپیک http://www.askdin.com/thread25002.html سری بزنید)
آری آنان که اهل دلند و چند صباحی به توصیه صاحبان شریعت و ائمه معصومین علیهم السلام اعتماد نموده اند و چشم و زبان و گوش از هرچه ناشایست و ناروا است بسته اند و حتی ساعتی را به تفحص آب نماهای مکاتب دیگر صرف نکرده اند خوب می دانند که از چشمه جوشان شریعت الهی و آموزه های بی بدیل آن چه برکات و ثمرات بی منتهایی نصیب آدمی میشود کافی است به وعده های خداوند در کتاب خاتم پیامبرانش گوش فرا دهید و قرآن کریم و سیره اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان یگانه دستورالعمل انسان سازی خود برگزینید آنگاه پس از چند صباح به عیان خواهید دید که نه تنها دیگر از آن افسردگی و سرگردانی و سردرد و مشکلات گوارشی و پریشان خاطری خبری نیست بلکه ابواب گوناگونی از شیرینهای عمل به شریعت الهی و معرفت نفس انسانی به رویتان باز می شود و حقایقی را مشاهده خواهید کرد و به اوج لذت انسانی نائل خواهید شد که زبان این کمترین از وصف آن بیکرانه های نور قاصر و ناتوان است...
فقط کافی است چند صباحی به این وعده الهی اعتماد نموده و بر اساس آیه شریفه
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا وَيُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيَغفِر لَكُم ۗ وَاللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظيمِ (انفال/29) از هرچه ناشایست و حرام است دوری نمایید تا روح مصفای خود را در فرقان و تمایر حق از ناحق مشاهده نمایید.

علی هوالحق و الحق هوالعلی

ناد علیا مظهر العجائب تجده عونا لک فی النوائب

قولوا یاعلی تفلحوا بگویید یا علی تا رستگار شوید

روح الحدید;481841 نوشت:
با سلام خمت شما .
میدونم که شاید برای مطالعه و پاسخ به سوال من وقت ندارید اما ازتون خواهش میکنم بخونید و جواب بدید . چون اگه جواب ندید کارم به دیوانگی میکشه ...
من تقریبا از 14 سالگی وارد فاز فراماسونری و انجمن‌های مخفی شدم . با یه سخنرانی از یه روحانی جوان که مطمئنا شما اون سخنرانی رو دیدید . خیلی ابتدائی به فراماسونری و شیطان پرستی اشاره میکنه و نمادهاشون رو بررسی میکنه . بعد از اون ، هرچند که خیلی بچه بودم ، اما باز هم فهمیدم چیزی که در دنیا در جریانه خیلی خیلی بزرگتر از دید ما هاست . دید من ، پدر و مادر و خواهر و برادرم و خیلی‌های دیگه که میشناختم .
واسه‌ی همین شروع کردم به جمع آوری اطلاعات بیشتر . جلجتا رو دیدم . بعدش توی اینترنت میچرخیدم دنبال اطلاعات. بیشتر زنگهای تفریح داشتم پشت کامپیوتر سالن کنفرانس مدرسه مون ، مطالبو میخوندم که تصادفا توی یه پوشه از این رایانه ، یه سخنرانی از شما رو دیدم . یکی دیگه ریخته بودش اونجا .
بیشتر با ماسونری آشنا شدم و طی دوسال فهمیدم واقعیت جنگیه که در سراسر دنیا جریان داره ... اما نقطه عطف این سیر من ، دیدن مستند ظهور در همون 14 سالگی بود ... اجنه وشیاطین و ارتباطات و لقائات مستقیم اونها به ماسون‌ها و تمامی دیگر محتویات این مستند که خودتون واقفید . حس کردم به حقیقت بزرگی رسیدم (مخصوصا بعد از دیدن قسمت "انسان کامل") و سعی کردم که اونو گسترش بدم .
در همین اثنا یه دوستی پیدا کردم که اوایل به شدت بی اعتقاد بود . اما یواش یواش به سمت مسائل دینی سوقش دادم (من توی یه خانواده کاملا مذهبی بزرگ شدم) و با دیدن ظهور به این نتیجه رسیدیم که باید در این جنگ نقشی بگیریم. من به شدت تحت تاثیر این جو بودم . نمازم به مراتب خالصتر شده بود ، و حس میکردم که شیطان از دست من عصبانیه ... و سعی داره منو از هدفم دور کنه ... که همینطور هم شد .
والدین من ، سر درسم ، به شدت حساس اند . به خصوص مادرم . به دلیل مشکلاتی ، درسم از سال اول دبیرستان افت کرد . مادرم از سال دوم به طوذ کلی نسبت به من حساس شد و سال سوم و چهارم هم اسن وضع بدتر شد. هر روز نزاع داشتیم و داریم. هر موقع خواستم مراقبه کنم در بحث احترام به والدین به بن بست خوردم و برگشتم ... این یه بعد مشکل من بود .
اما مشکل اصلی من از اینجا شروع شد که بر اثر همین به بن بست خوردن‌ها به این فکر افتادم :
از کجا معلوم رائفی پور راست میگه و فراماسون‌ها بد هستم ؟ خود ماسون‌ها میگن ما یه انجمن برادری هستیم که همه متدینیم و تنها هدفمون اینه که از دور هم بودن لذت ببریم . و از تجربیات هم استفاده کنیم . ار کجا معلوم ظهور راست میگه ، شاید اونا جن پرست نباشن . چرا اعمال بد روئسای جمهور آمریکا و نخست وزیر‌های اسرائیل رو به پای ماسون‌ها بنویسیم ؟ همشون که بد نیستن ! اصلا گیرم بد هم باشن . شاید اونا خوبن و ما بدیم . چرا ولایت فقیه ؟ چرا پیامبران ، چرا خدا ...
جالبه که جدیدا این دوستم هم بهم گفته به صرف علاقه به من اظهار میکرده به اعتقاد به ولایت فقیه و حزب الله ! یگ دارم دیوونه میشم ! کی حقه ؟ کی باطله ؟ از کجا بفهمم کی حق و کی باطله ؟ کدوم جبهه رو بگیرم ؟ برم کتابهای اصول اعتقدات بخونم ، یا برم حوزه ؟ یا برم دانشگاه امام صادق که این چیزا رو بفهمم ؟! چرا احترام به والدین ؟ این چه ظلمیه که هرچی بگن ما باید گوش بدیم ؟ چرا چرا چرا چرا .... و هزار چرای دیگه . از درون دارم مفجر میشم . مشکلات هضم و معده گرفتم و دائما سر درد دارم . حس میکنم حقیقت ورای این مسخره بازی هاست ... چطور به حقیقت برسم ؟
ضمن اینکه روحانی مسجدمون میگه نمیخواد برید با اینا مبارزه کنید . فقط تا آخر عمرتون خود سازی کنید . یعنی اصلا لازم نیست با ایلومناتی بجنگیم؟

خواهش میکنم کمکم کنید ...


سلام
از متنی که نوشته اید اینطور به نظر می آید که جوان هستید پس برای کشف حق و باطل فرصت دارید پس عجله نکنید و نگرانی بی مورد نداشته باشید یک شبه نمی توانید کاری بکنید
چند پیشنهاد:
1-اگر می خواهید تحقیق کنید نیاز به سیر مطالعاتی دارید بدون هدف کار کردن فایده نداره
2-به طور افراطی تحقیق نکنید قرار نیست شما زندگی تون رو کامل وقف تحقیق کنید
3-برای عمل به شرع و حرکت در وادی عرفان به استاد نیاز دارید شما فرمودید نمی توانید به پدر و مادر آنطور که شایسته هست احترام بگذارید خوب شما چند حدیث در مورد احترام به پدر و مادر خوانده اید
آیا تا حال به ذهنتان نرسیده این مشکل را افراد دیگر هم داشته اند و اصولا اهل بیت (علیهم السلام) باید راه حل هایی را ارائه کرده باشند آیا به ذهنتان نرسیده که این همه عارف در طول تاریخ اسلام چگونه این کار را کرده اند و امکان دارد راه حل هایی را پیشنهاد کرده باشند دوست عزیز شما اول باید بفهمید چکار باید بکنید و بعد بفهمید چطور آن را انجام دهید نه اینکه خودتان شروع کنید منطقی ترین راه این بوده که با یک کارشناس دینی مشورت می کردید!
4- زیاد جو زده نشوید بعضی وقت ها دشمن می خواهد خود را بزرگ تر ازآن چه هست نشان دهد این جنگ مسلما آنطور که آنها یا عده ای دیگر تعریف می کنند نیست!
5-رشد فکری و معنوی به نظر بنده یک سیر تدریجی هست یک شبه که نمی توانید عارف واصل شوید ممکن هست بارها شکست بخورید خداوند تواب است ...
6-در طول روز وقت زیادی رو صرف سیر مطالعاتی نکنید ماکسیمم دو ساعت این مسائل به خصوص عقاید تا دلتان بخواهد عمق دارد و افرادی عمرشان را در این جور مسائل گذرانده اند
موفق باشید:Gol:

به نام خدا
سلام

انسان آن موقعی از شیاطین شکست می خورد و به لشکر پلیدیها می پیوندد که ایمان به خدا و پیامبر آخر و وصی او را از دست می دهد، زنا می کند، لواط می کند، از رحمت خدا ناامید می شود، دنبال علم نمی رود، مال حرام می خورد، به چیزی که می گوید عمل نمی کند و به طور کلی اعمال خلاف شرع انجام می دهد.

لازم هست یه اطلاعاتی از خودم بدم ، ظاهرا.
من پسرم . 16 ساله . در خانواده بسیار مذهبی بزرگ شدم ، و خودم هم بسیار مذهبی هستم. قاری قرآن هم هستم.

مشکل اصلی من ، اینه که بین حق و باطل موندم . من از شما تعریف حق و باطل نمیخوام . از دوستی که گفتن زیاد فرصت داریم ، ضمن تشکر یه سوال دارم.
اگه فردا حضرت امام زمان عج ظهور کنن ، آیا ایمان های عاریتی چون ایمان من در امان هستن ؟ من چه تضمینی دارم که چند دقیقه دیگه زنده باشم ؟ به نظر شما جای نگرانی نداره که خدایی ناکرده کور بمیرم ؟

ضمنا روی این سیر مطالعاتی بیشتر نظر بدید خواهشا. از کجا شروع کنم ؟
من چنین تاپیکی در فروم بیداری اندیشه هم ایجاد کردم تا نظرات دوستان در اونجا رو هم بخوام. همونطور که اونجا گفتم ، روحانی مسجدمون پیشنهاد کرده که اول از منطق شروع کنم . نظر شما چیه؟
با تشکر. نظراتتون رو به شکل پست در ینجا و یا در صورت لزوم به شکل پیغام خصوصی به بنده منتقل کنید .

روح الحدید;486367 نوشت:
مشکل اصلی من ، اینه که بین حق و باطل موندم . من از شما تعریف حق و باطل نمیخوام . از دوستی که گفتن زیاد فرصت داریم ، ضمن تشکر یه سوال دارم.
اگه فردا حضرت امام زمان عج ظهور کنن ، آیا ایمان های عاریتی چون ایمان من در امان هستن ؟ من چه تضمینی دارم که چند دقیقه دیگه زنده باشم ؟ به نظر شما جای نگرانی نداره که خدایی ناکرده کور بمیرم ؟

سلام
بنده نگفتم تحقیق نکنید! بلکه شما چه نگران هدایتتون باشید چه نباشید یه شبه کاری از پیش نمی برید! لازم به ذکر هستش که امام زمان(عج) (تا اونجایی که بنده میدونم) از هر کس به اندازه خودش انتظار دارن از شما به اندازه بزرگان انتظار نمیره! ولی انتظار میره سعی کنید که رشد کنید پیوسته
روح الحدید;486367 نوشت:
ضمنا روی این سیر مطالعاتی بیشتر نظر بدید خواهشا. از کجا شروع کنم ؟

منطقی که به شما گفتن احتمالا منظور منطق قدیم هست که کتاباش خیلی خشک و مطالبش کسل کننده هست خیلی پیشنهاد نمی کنم با اون منطق شروع کنید چون زده میشید!
برای شروع میتونید از برخی کتاب های شهید مطهری شروع کنید تا برخی سر فصل های علوم عقلی بهتون معرفی بشه
کتاب کلیات علوم اسلامی جلد 1(نوشته شهید مطهری) دو بخش مجزا داره منطق و فلسفه قسمت منطقش رو فعلا پیشنهاد نمی کنم ولی قسمت فلسفش برای شروع خوبه
در مورد علوم عقلی و عقاید این طور نیست که شما یک کتاب رو بخونید و با خط به خطش موافق باشید بلکه با خوندن کتاب سوالاتی براتون به وجود میاد که نویسنده در کتابش به اونها اشاره نکرده
پیشنهاد بنده مطرح کردن سوالاتی هست که به ذهنتون میرسه تو همین سایت تا با مباحثه با دیگران هم بحث براتون جا بیفته و هم اینجا کارشناسای دینی هم هستندو...

سلام مجدد .
منطق که ، ایشون منطق پایه یک حوزه رو پیشنهاد کردن و بسیار هم برای من شیرینه . به هر حال ...
دوستان دیگه لطف کند نظر بدید . بحثو زمین نذارید.

سلام...
یه سری چیزا رو باید روشن کنیم تا بفهمید:
شما می گید اون موقع چهارده سالتون بوده چه پسر چه دختر در این سنین دچار ببخشید جوزدگی و ....که مربوط به بلوغ هست می شن شما در اون سن درسته تحقیق کردید اما درباره دینتون آگاهی کامل داشتید که درباره فرقه ای تحقیق کردین که هیچی ازش نمی دونستین ؟درسته پدر و مادرتون هرچی می دونستن در اختیارتون گذاشتن ولی خودتون به اینا رسیده بودین بهش ؛از لحاظ عقلی بررسیش کرده بودین ؟
خوب اغلبا کسایی می رن دنبال این کار که به دینشون اعتقاد راسخ دارنو خودشون راهشون انتخاب کردن تا بتونن باهاش مبارزه کنن و بهتر با بقیه افکاری که آدما نسبت به خدا دارن آشنا بشن و بتونن اونا رو تغییر بدن و راسخ تر بشن شماهم اگر می خواین دنبال حقیقت باشین باید از اول یعنی از صفر شروع کنین یعنی همه چیو همه احکام قوانین و.. که مربوط به اسلام و امام و پیامبر و خدا و شیطون می شه رو از اول بررسی کنین تا بتونین عاقلانه تصمیم بگیرید یادتون نره خدا رو باچشم دل می شه بهتر و واضح تر دید .....بهش رسیدم که می گم ...
موفق و پیروز باشین

:roz:

آقا بحث ده روز بیشتر مهلت نداره . تو رو خدا نظر بدید . از کجا شروع کنم . نظرتون چیه.

با سلام .کارشناس محترم جواب کامل را داده اند اما این موضوع را ننوشته اند که در دوران ما گناهانه صغیره چه چیز هایی هستند چون همین ها نیز جزئ کار های ناشایست است. دوست عزیز پاسخ بنده به شما این است اول -مشکل خود را به درگاه احدیت برده و با تضرع از او بخواهید که شما را نجات دهد (که خود وسیله و راهنمایی برای شما قرار دهد) دوم-به قلب خود رجوع کرده و ببینید که قلب شما چه چیزی را می پسندد .ایا حاضرید کسی را بکشید و خون او را بخورید (یکی از روش های فراماسونری ها می باشد) چهارم-هر چیزی را می شنوید باور نکرده و بابت هر انچه به شما می گویند اگر منطقی پیدا نکردید از خود بپرسید چرا؟چرا؟......به گفته ی امام علی (ع)اَما اِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِـعَ - فَسُئِلَ عَنْ مَعْنى قَولِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وَضَعَها بَيْنَ اُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ - ثُمَّ قالَ: اَ لْباطِلُ اَنْ تَقولَ: سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ اَنْ تَقولَ: رَأَيْتُ؛
هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از آن حضرت درباره معناى اين فرمايش سؤال شد. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را ميان گوش و چشم خود گذاشت و آن گاه فرمودند: باطل اين است كه بگويى: شنيدم و حق آن است كه بگويى: ديدم. [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص198

پنجم -خانواده شما مذهبی نیستند( البته بی احترامی نباشد )فقط تقلید کورکورانه می کنند .چرا که اول در تربیت شما باید بکوشند سپس در تربیت دیگران و در این جا مسئولیت شما چند برابر می شود که باید اسلام حقیقی را پیاده کنید.کلام اخر ،دوست عزیز اسلام غیر از دین های دیگر است وشیعه بودن فراتر از ان.اسلام چیزی جز حب و دوستی نیست و نمی توانید این دو را از هم جدا کنید .مطالعه کن و ببین چه چیز هایی کار های خوب است و تنها انان را انجام بده (مگر این که خودت بدی ها رو بخوای!!!!!!)و فقط برای خداوند باشد.مگر خداوند چیزی جز نیکی هاست؟؟؟؟.در پناه حق

در چكاچك شمشيرها و نيزه ها، در ميان ولوله و شور جنگ و نبرد، در لابلاي نعره ها و فريادهاي رزم آوران جنگ جمل، مردي سر به گريبان انديشه فرو برده بود :
((خدايا، حق با كدامين طرف است؟ در يك سو علي،‌داماد پيامبر، سردار بزرگ اسلام،‌كسي كه پيامبر در وصفش مي فرمود:
«علي مع الحق و الحق مع علي»
با جمعي از ياران صديق پيامبر است، و در سوي ديگر « ام المؤمنين، عايشه» و دوتن از صحابه بزرگ پيامبر، «طلحه الخير» مرد خوش سابقه اسلام و زبير «سيف الاسلام» - دلاور ميادين نبرد- صف بسته اند. آيا ي شود هر دو گروه برحق باشند يا هر دو باطل؟!... به راستي كداميك بر حق است؟»
سرانجام چاره كار در اين ديد كه جواب را از علي (ع) بازجويد كه «باب مدينه العلم» بود.
«أيمكن أن يجتمع زبير و طل حه و عايشه علي باطلٍ؟»
آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟ و علي (ع) در پاسخ، جوابي داد كه،‌ دانمشند سني مذهب مصري، دكتر «طه حسين» در وصف آن گفته است: پس از قرآن، هيچ كلامي از بشريت بدين پايه محكم و والا گفته نشده است.
إنك لملبوس عليك. إن الحق و الباطل، لا يعرفان بأفدار الرجال
إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله
همانا حقيقت بر تو اشتباه شده است. به درستي كه حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمي توان شناخت.
اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي و باطل را نيز او بشناس،‌ اهل آن برايت آشكار مي گردد.
كلام علي (ع) يعني :
اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند. اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند.
--------------------------------------------------------------------------

معیاری که همیشه برای خودم مهم بوده برای شناسایی اهل حق، دعوی مدعیان حق بوده! یعنی اینکه ببینیم اونی که داره دعوت میکنه در واقع به چی و به کی داره دعوت میکنه؟! خودش("من" و منافع شخصی "من") داره دعوت میکنه یا به دیگری("حقیقت" و اهمیت رسیدن به حق)؟!
منافع شخصی اینجا مطرحه یا ....

حالا انصافا و منطقی یه مقایسه ای بکن بین سیره پیامبران، ائمه و دیگر مدعیان حق و حقیقت و .. ! ببین کدوم به حقیقت دعوت میکنه کدام به خودش !! حقیقت از نور خورشید روشنتره ...

والعاقبة للمتقین ...

یاعلی

همانا حقيقت بر تو اشتباه شده است. به درستي كه حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمي توان شناخت
كلام علي (ع) يعني :
اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند. اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند.
--------------------------------------------------------------------------
:ok: احسنت متحیر .این راه حل برخی از مسکلات من بود

[=Georgia]

روح الحدید;486367 نوشت:
لازم هست یه اطلاعاتی از خودم بدم ، ظاهرا.
من پسرم . 16 ساله . در خانواده بسیار مذهبی بزرگ شدم ، و خودم هم بسیار مذهبی هستم. قاری قرآن هم هستم.

مشکل اصلی من ، اینه که بین حق و باطل موندم . من از شما تعریف حق و باطل نمیخوام . از دوستی که گفتن زیاد فرصت داریم ، ضمن تشکر یه سوال دارم.
اگه فردا حضرت امام زمان عج ظهور کنن ، آیا ایمان های عاریتی چون ایمان من در امان هستن ؟ من چه تضمینی دارم که چند دقیقه دیگه زنده باشم ؟ به نظر شما جای نگرانی نداره که خدایی ناکرده کور بمیرم ؟

ضمنا روی این سیر مطالعاتی بیشتر نظر بدید خواهشا. از کجا شروع کنم ؟
من چنین تاپیکی در فروم بیداری اندیشه هم ایجاد کردم تا نظرات دوستان در اونجا رو هم بخوام. همونطور که اونجا گفتم ، روحانی مسجدمون پیشنهاد کرده که اول از منطق شروع کنم . نظر شما چیه؟
با تشکر. نظراتتون رو به شکل پست در ینجا و یا در صورت لزوم به شکل پیغام خصوصی به بنده منتقل کنید .


با عرض سلام خدمت برادر گرامی ام جناب روح الحدید
از اینکه در این سن نوجوانی این چنین دغدغه مسائل دینی و مذهبی دارید خوشحالم و به شما تبریک عرض میکنم.
برای اینکه در تشخیص حق و باطل چشمی تیزبین و قلبی مطمان داشته باشید و از ایمان عاریتی در امان بمانید باید به دور از افراط و تفریط درصدد تقویت بنیه علمی و معنوی خود باشید.
اگر می خواهید به حوزه بروید و مانند طلاب علوم دینیه زندگی خود را پایه ریزی کنید خواندن کتب منطقی و ادبیات عرب در کنار خواندن کتب تخصصی اخلاقی پیشنهاد می شود.
اما اگر قصد رفتن به حوزه ندارید اولا سعی کنید در صدد آموزش مسائل شرعی اعم از واجبات و محرمات باشید.
و ثانیا این دوره کتابهای اخلاقی را برای سیر مطالعات دینی و مذهبی برای خود برنامه ریزی کنید:
زيبايي هاي اخلاق ، استاد حسين انصاريان
اخلاق در قرآن1 و2و3، آيت الله مکارم شيرازي
جوانان و پرسش ها ي اخلاقي ، مصطفي خليلي
دروس اخلاق اسلامي، سيد محمد علي جزايري
اخلاق الهي ، مجتبي تهراني
صفات پسنديده و نكوهيده ، شيخ صدوق رحمه الله
معراج السّعاده ، ملاّ احمد نراقي رحمه الله

با سلام مجدد.
خدمت دوست عزیزی که گفتند خانواده من تقلید کورکورانه میکنند. اول من روی خانواده ام به شدت تعصب دارم و یک کلمه حرف رو راجع بهشون برنمیتابم . از نظرات دیگه شما متشکرم اما بابت این نظر باید بگم کاملا در اشتباهید.
مادر من فلسفه تدریس میکنن . خودشون هم در باب این مسائل واردن. پدر بنده سردار سپاهی هستن ، ورودی های اول سپاه که با شهید کلهر و بقیه دوستان سپاه کرج رو تشکیل دادن. دیگه نمیتونید بگید اینا مذهبی نیستن. مشکل اینجاست که درگیر درس من بیشتر از همه چیز هستن . هرکاری به جز درس رو ممنوع کردن فعلا .این مسئله رو جدی نگرفتن و الا از پاسخ به این سوالات عاجز نیستن . من مشکلی ندارم از لحاظ تربیتی.
این از این.
دوم خدمت دوستی که گمان دارند بنده اشخاص رو معیار حق و باطل میذارم . با تشکر از ایشون، من میگم فراماسون ها که برمیگردن به مانیفیست فراماسونری . پس یک عقیده معیار حق و باطل بنده ست نه شخص .
اینم از این !
بازم درخواست میکنم اگه میشه روی سیر مطالعاتی بحث کنید .

سلامی دوباره .51درصد مطمئن بودم که جمله من را بد تعبیر خواهید کرد.عذر خواهی می کنم.می بینید اطلاعات ناقص دادن باعث چه اشتباهاتی می شود ؟پس می بینید این از مشکلات مجازیست.در اخر هم بعد از خواندن تمام مطالب باید باز هم خودتان تصمیم بگیرید چه چیز درست و چه چیز غلط است و همین باعث سخت تر شدن انتخاب راه درست از غلط می شود.چون خانواده بیشتر شما را می شناسند بهتر است بیشتر با انان انس گرفته و از انان راه چاره بخواهید حتی می تونین سوال خودتون رو از طریق نوشتن نامه از انان بپرسید.البته کلیپ هایی هم در باب فراماسونری ساخته شده که میتونید اونا رو دانلود کنین وببینید مثلا شبکه 4 ،مستند راز،توسط اقای طالب زاده اگر اشتباه نکنم.در جایی گفته بودین اگر اقا تشریف بیارن..............................جای نگرانی ندارد که کور از دنیا بروم ؟نظر بنده این است که تا به امروز هیچ کس نمی داند چگونه این دنیا را ترک میکند ،این گونه نیست که امروز شهادتین بگویین و مطمئن باشین که حتما مسلمان یا شیعه از دنیا خواهین رفت بلکه پیامبر هم تا لحظه مرگ ان اطمینان 100 درصد را برای خود نمی دانستن و همیشه به رحمت خداوند امیدوار بودندو اگر خداوند به ایشان کمک نمی کردند ممکن بود..... . پس چه رسد به ما .تا جایی که می دانم ما باید در حالت خوف و رجا باشیم.

سلام علیکم مؤمن!
به‌به چه روح پاکی! لطفاً دعا برای برادران و خواهران دینی فراموش نشود ...
هر گبری در پیری مسلمان می‌شود ... در جوانی مسلمان بودن شیوه‌ی پیغمبری است ...
مغرور نشیدها، این لطف خداست به شما و مثل شما: «الهی ما بنا من نعمة فمنک» اگر مغرور شوید از کفتان می‌رود همان‌طور که متوجه نشدید از کجا به دستتان رسیده‌بود ...

اما در مورد سؤال‌هایتان. شک خودش یک مرحله از کسب یقین می‌تواند باشد، اگر درش گیر نکنید و البته آنچه بد است مردن بر شک است.
در حرکت ماه و خورشید و شب و روز برای شما نشانه‌هاست. خداوند در شب لباس روشنایی روز را از تن آن می‌کند و ناگهان همه‌جا تاریک می‌شود. آنقدر تاریک که اگر چراغی نداشته باشید مدام پایتان به سنگ بخورد و به زمین بخورید. حالا از دور یک حرکتی را می‌بینید، ولی مبهم است. فکرش را هم نمی‌توانید بکنید که زمانی در همین چند ساعت پیش تا فاصله‌های خیلی دورتر از این هم برایتان شفاف بوده است و راحت می‌دیدید. اگر به شما بگویند دو ساعت دیگر برایتان چراغی آورده می‌شود که تا چند صد متر با آن روشن شود تعجب نمی‌کنید؟ یعنی ممکن است همه جا روشن شود؟ الآن که ده متر جلوتر هم به سختی دیده می‌شود چند صد متر جلوتر را دیدن نزدیک به غیرممکن است‌ها! بعد می‌گویند اصلاً چند ساعت استراحت کن تا چراغی همه‌جا را روشن کند، نه تا چند صد متر که تا چندصد کیلومتر و بیشتر از آن. کسی که در دلش هول تاریکی شب افتاده باشد می‌داند که نور خورشید چه نعمتی است. اما کسی که در این هول افتاده گاهی شک می‌کند که یعنی ممکن است زمانی برسد که همه جا که اینقدر تاریک است روشن باشد؟ بعد روز می‌شود، خوشحال که شد. می‌گذرد و به این روشنایی عادت می‌کند. حالا می‌پرسد که من اصلاً تردید دارم چنین جای روشنی بشود زمانی تاریک باشد. این روشنایی تا ابد خواهد ماند. بعد دوباره شب می‌شود. مدام بین ترس و شک و یقین و اطمینان و دوباره ترس و یقین و ... در جریان است تا اینکه یک روز به خودش می‌آید و می‌گوید تا کی میخواهی به این رویه ادامه دهی؟ خوب قبول کن دیگر، وقتی که شب است بدان که اگرچه همه‌جا تاریک است ولی این امکان هست که چند ساعت دیگر کامل روشن شود، وقتی هم که روز است بدان که بعید نیست دوباره همه جا تاریک شود تا جلوی پایت را هم نبینی ... این می‌شود خلاصی از شک و پذیرفتن حقیقتی از روی نشانه‌های آن.
حقیر و امثال حقیر وقتی اخبار را مرور می‌کنیم نمی‌توانیم که خودمان راه بیفتیم برویم درستی تمامی آن اخبار را پیگیری کنیم که آیا همه راست می‌گویند و اگر بله چطور این تضادها را توجیه می‌کنند؟ اگر هم برخی دارند دروغ می‌گویند (اگرچه خیلی هم به ظاهر باوقار و خوش‌برخورد باشند و به نظر نیاید آدمهای بدی باشند) پیدا کنیم که دقیقاً کدام راست است و کدام دروغ. تازه این را هم بگویم که به شهادت قرآن برخی از راست‌گفتن‌ها هم خودش دروغ است:

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ، إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ / اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
چون منافقان نزد تو آيند گويند: گواهى مى‌دهيم كه تو واقعا رسول خدايى. و خدا مى‌داند كه تو واقعا رسول اويى و [با این حال] خدا گواهى مى‌دهد كه منافقان قطعا دروغگويند / سوگندهاى خود را سپرى گرفته‌اند پس [دیگران را] از راه خدا بازداشته‌اند. به راستى آنها بد عمل مى‌كنند

یعنی حتی اگر آنها در رسانه‌هایشان خبرهایی از ایران دادند که راست است به معنای راستگویی آنها نیست، آنها حتی در همان بیان راستشان هم دروغ می‌گویند. فراماسونری هم همین است:
۱. اولاً مخفی‌کاری دارند، این خودش مشکوک است
۲. ثانیاً حق و باطل را به هم مخلوط کرده‌اند، حقش مردم بی‌خبر را به سمتشان می‌کشاند (می‌شناسم مسیحی معتقد و با شرافتی را که مدام فقط از خوبیهای این گروه‌ها می‌گفت و اینکه در این گروه‌ها صرفنظر از دین و مذهب و رنگ پوست و ... و بخاطر انسانیت با هم دوستی می‌کنند و ...) و بعد با باطلش تیشه به ریشه‌ی هر خوبی‌ای می‌زند که در وجود ایشان است: ... وَالَّذِينَ كَفَرُ‌وا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِ‌جُونَهُم مِّنَ النُّورِ‌ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ‌ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
۳. شواهد و قرائن زیادی برای ارتباط بین این گروه‌ها (بیشتر هم رئوس آنها نه دون‌پایه‌هایشان که معمولاً حلقه‌های دانشجویی و ... هستند) و فجایعی که در سرتاسر کره‌ی زمین رخ می‌دهد وجود دارد که انکارش گاهی مانند انکار تاریکی شب در وسط ظهر که روشنایی حداکثر است (سایه حداقل است) می‌باشد ...
۴. در مورد شکتان راجع به دین خودتان هم شکر خدا نرفتید این سؤال را از دشمنان بپرسید، کارشناسان این سایت ان شاء الله برهانهایی را به شما یادآوری خواهند کرد که احتمالاً بسیاری از آنها را می‌دانستید ولی شک و تردید از یادتان برده است.

در مورد احترام به پدر و مادر! شک نکنید قضیه خیلی ساده است:
هل جزاء الإحسان الا الإحسان؟
این آیه‌ی قرآن می‌گوید که در دنیا هر کسی کمترین خوبی‌ای به شما کرده را باید جواب دهید و از احادیث بسیاری برمی‌آید که خوبی پدر و مادر مانند حق خداوند ادا کردنی نیست، یعنی دنیا گنجایش آن را ندارد. پس در این دنیا تا امر به حرام نکنند اطاعتشان واجب است. اما میدانید اطاعتشان واجب است یعنی چه؟
خانمی نزد امام صادق علیه‌السلام رسید و گفت دکتر برایم خوردن شراب تجویز کرده اما من به او گفتم که هرگز از آن نخواهم خورد چون من پیرو این مرد یعنی امام صادق هستم. قبلاً هم کسان دیگری آمده بودند بگویند که دکتر گفته برای فلان مرضم چاره‌ای جز خوردن شراب به عنوان دارو نیست و امام هم فرمودند که اگر چاره‌ای نیست ایرادی ندارد ولی بیش از حد لازم نباید بخوری. اما پاسخ امام به این خانم فهیم حکمتی ارزنده دارد! ایشان فرمودند که کار درستی کردی به درستی که خداوند شفایش را در حرام قرار نداده است! به طرز مشابه به شما اطمینان می‌دهم که خداوند خیر شما را در فعل حرام قرار نداده است. اگر بر شما واجب کرده اطاعت والدین خود کنید بدون شک خیر شما هم در همان مسیر است و اگر اصرار کنید که نه خیر من در نمازهای طولانی و تحقیقات دینی و ... است (که هیچ‌کدام واجب نیستند) اگرچه بالأخره به خواهش خود برسید ولی عاقبت پشیمان خواهید شد:
... وَعَسَىٰ أَن تَكْرَ‌هُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ‌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ‌ لَّكُمْ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
... و چه بسا کراهت داشته باشید از چیزی در حالیکه آن خیر برای شماست، و چه بسا دوست داشته باشید چیزی را و آن شر است برای شما، و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرً‌ا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ ۙ وَأَنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
اين بدان سبب است كه خداوند هيچ‌گاه نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى‌دهد، مگر اين كه آنچه را در خود دارند تغيير دهند، و خداوند شنواى داناست

علمای بزرگی از همین راه سخت به خیری رسیدند که خدا برایشان خواسته بود. مثال معروفش هم آیت الله بهجت که وقتی از ایشان پرسیدند چطور به اینجا رسیدید گفتند از همان یک سال سکوتی که بخاطر اطاعت امر پدر در متوقف کردن مستحبات و ... داشتم ...

باید بدانیم که همه‌ی ما در این عالم هستیم تا صفات خداوند را در خود زنده کنیم و اوج بگیریم، در این بین مادر و پدر شدن فرصت خیلی بالایی برای تحقق چندین صفت از صفات خداوند است در کسانی که حتی شاید به خداوند ایمانی هم ندارند، صفاتی مثل رحم کردن (هم رحامنیت چه فرزند خلف باشد و چه نباشد، و هم رحیمیت اگر فرزند صالح باشد)، مثل رزاقیت و ... اینها برای ما همان وظایفی را ایجاب می‌کند که ما نسبت به خداوند داریم، لم یشکر الخالق من لم یشکر المخلوق

خداوند ان شاء الله همه‌ی ما را عالم و عامل به معارف خود کند
یا علی

من متوجه منظور پاسخ شما نشدم ولی به هرحال با توضیحات تکمیلی که ارائه فرمودید هرچی اولیا می فرمایند اطاعت بفرمایید !

یاعلی

روح پاک ؟...
خدا حفظت کنه . روح من اگه پاک بود ، که اینهمه دچار گناه نمیشدم.
به هر حال واقعا دستتون درد نکنه . بسیار پاسخ جامعی بود.
اگه جای بحث هست بازم بحث کنیم .

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اولین نکته ای که به ذهن حقیر می رسد این است که به هیچ عنوان از کنار شبهات و مسائلی که با آن ها مواجه هستید،بی پاسخ نگذرید.بنده بسیار دیده ام افرادی که وارد موقعیت شما می شوند،سپس تلاش می کنند پاسخ پرسش های خود را پیدا کنند،ولی یا تحقیقشان را غلط آغاز می کنند،یا وسط های راه آن را رها می کنند و ادامه نمی دهند.بعضی ها هم اصلاً برایشان دغدغه ایجاد نمی شود.
دوم این که به سوالاتتان سعی کنید پاسخ درست بدهید.دیده شده که برخی قصد دارند بی پاسخ مسائل را رها نکنند،ولی به یک حدی که می رسند،هر چند هنوز به پاسخ نرسیده اند،آن چه را که به آن رسیده اند پاسخ می پندارند.شاید یک علتش سختی یافتن پاسخ ها باشد.این باعث می شود که فرد از یک حدی به بعد نتواند ادامه بدهد و لذا آن چه را که تاکنون کسب کرده،پاسخ می پندارد.در حالی که پاسخ نیست.

اما در خصوص منطق،روحانی مسجدتان پیشنهاد خیلی خوبی به شما کردند.بنده هم به شما توصیه می کنم در درجه اول منطق کار کنید.چون به هر حال هر کتابی که می خوانید،قصد بررسی مطالب آن را دارید که این به کمک منطق امکان پذیرد.رعایت منطق همانطور که در تعریفش گفته اند،ذهن شما را از خطا کردن باز می دارد و این خیلی مسئله مهمی است.
توصیه حقیر به شما کتاب منطق کاربردی آقای علی اصغر خندان است.این کتاب همانطور که از اسمش پیداست سعی کرده مباحت کاربردی را در پیش بگیرد.در عین حال هم مطالبی از منطق قدیم دارد هم از منطق جدید که باعث می شود شما خسته نشوید از خواندن کتاب.قسمتی از کتاب هم بخث مغالطات است که برای تفکر انتقادی بسیار مفید است.
کتاب های منطق علامه مظفر،منطق صوری مرحوم استاد خوانساری،در آمدی به منطق جدید دکتر ضیاء موحد و همینطور کتاب منطق و فلسفه شهید مطهری (ره) هم بسیار مفید هستند.ولی به نظر حقیر در درجه اول همان کتاب آقای خندان را بخوانید.بعید می دانم از خواندن آن خسته شوید.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

سؤال
من از 14 سالگی وارد فاز فراماسونری و انجمن‌های مخفی شدم. طی دو سال فهمیدم واقعیت جنگی است که در سراسر دنیا جریان دارد و به این نتیجه رسیدم که باید در این جنگ نقشی داشته باشم. تحت تأثیر این جو، نمازم به مراتب خالصتر شده بود و حس می کردم که شیطان از دست من عصبانی است و سعی دارد من را از هدفم دور کند که همینطور نیز شد به طوری که هر موقع خواستم مراقبه کنم در بحث احترام به والدین به بن بست خوردم و برگشتم. بر اثر همین بن بستها به این فکر افتادم که از کجا معلوم فراماسون‌ها بد باشند؟ زیرا خود ماسون‌ها میگن ما انجمن برادری هستیم که همه متدینیم و تنها هدفمان این است که از دور هم بودن لذت ببریم و از تجربیات هم استفاده کنیم. چرا اعمال بد رؤسای جمهور آمریکا و نخست وزیر‌های اسرائیل رو به پای ماسون‌ها بنویسیم؟ زیرا همه آنها بد نیستند ! اصلا شاید آنها خوبند و ما بدیم. چرا باید ولایت فقیه و رسالت پیامبران و ربوبیت خداوند را بپذیریم؟ از کجا بفهمم کدام حق و کدام باطل است؟ آیا لازم است به حوزه و یا دانشگاه امام صادق (علیه السلام) بروم؟ به طوری کلی، از این افکار دچار سردرد و معده درد شده ام و از درون دارم دیوانه و منفجر می شوم.

پاسخ:
متاسفانه یکی از رهزنیهای شایعی که امروزه دامنگیر جوانان بسیاری شده و موجبات سردرگمی و اضطراب نفسانی و تشویش و گاه انحراف آنها را فراهم نموده جذب شدن و وقت گذاشتن برای فهم و تجربه و تفحص در این مردابهای عرفانهای کاذب است که حتی مطالعه و تحقیق در مورد آنها زمینه تیرگی باطن و قساوت قلب را فراهم می سازد. در دقایق پیش مشغول نگارش مطالبی در مورد گستردگی طهارت چشم از دیدگاه شریعت الهی بودم که دین مبین اسلام با چه ظرافتی تمامی زوایای حالات و شؤونات انسانی از جمله نگاه های وی را برای رسیدن به مدارج الهی مورد دقت قرار داده است
آری آنان که اهل دل هستند و چند صباحی به توصیه صاحبان شریعت و ائمه معصومین (علیهم السلام) اعتماد نموده اند و چشم و زبان و گوش از هرچه ناشایست و ناروا است بسته اند و حتی ساعتی را به تفحص آب نماهای مکاتب دیگر صرف نکرده اند، خوب می دانند که از چشمه جوشان شریعت الهی و آموزه های بی بدیل آن چه برکات و ثمرات بی منتهایی نصیب آدمی میشود کافی است به وعده های خداوند در کتاب خاتم پیامبرانش گوش فرا دهید و قرآن کریم و سیره اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به عنوان یگانه دستورالعمل انسان سازی خود برگزینید آنگاه پس از چند صباح به عیان خواهید دید که نه تنها دیگر از آن افسردگی و سرگردانی و سردرد و مشکلات گوارشی و پریشان خاطری خبری نیست بلکه ابواب گوناگونی از شیرینهای عمل به شریعت الهی و معرفت نفس انسانی به رویتان باز می شود و حقایقی را مشاهده خواهید کرد و به اوج لذت انسانی نائل خواهید شد که زبان این کمترین از وصف آن بیکرانه های نور قاصر و ناتوان است.
فقط کافی است چند صباحی به این وعده الهی اعتماد نموده و بر اساس آیه شریفه
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا وَيُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيَغفِر لَكُم ۗ وَاللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظيمِ»(1) از هرچه ناشایست و حرام است دوری نمایید تا روح مصفای خود را در فرقان و تمایر حق از ناحق مشاهده نمایید.
برای اینکه در تشخیص حق و باطل چشمی تیزبین و قلبی مطمان داشته باشید و از ایمان عاریتی در امان بمانید باید به دور از افراط و تفریط درصدد تقویت بنیه علمی و معنوی خود باشید.
اگر می خواهید به حوزه بروید و مانند طلاب علوم دینیه زندگی خود را پایه ریزی کنید خواندن کتب منطقی و ادبیات عرب در کنار خواندن کتب تخصصی اخلاقی پیشنهاد می شود.
اما اگر قصد رفتن به حوزه ندارید، اولا سعی کنید در صدد آموزش مسائل شرعی اعم از واجبات و محرمات باشید.
و ثانیا این دوره کتابهای اخلاقی را برای سیر مطالعات دینی و مذهبی برای خود برنامه ریزی کنید:
زيبايی های اخلاق ، استاد حسين انصاريان
اخلاق در قرآن1 و 2 و 3، آيت الله ناصر مکارم شيرازی
جوانان و پرسش های اخلاقي، مصطفی خليلي
دروس اخلاق اسلامی، سيد محمد علی جزايری
اخلاق الهی، مجتبي تهرانی
صفات پسنديده و نكوهيده، شيخ صدوق رحمه الله
معراج السّعاده، ملاّ احمد نراقی رحمه الله

منابع و مآخذ:

1. انفال: 8/ 29.

در پناه ایزد منان باشید.

موضوع قفل شده است