جمع بندی اسلام دین کاملی است یعنی چه؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسلام دین کاملی است یعنی چه؟

اسلام از چه نظر دین کاملی است و قرار است به چه نیاز هایی جواب بدهد که میشود بررسی کرد اگر به انها جواب داده بفهمیم این دین کامل است یا نه؟
و اصلا اثبات این ادعا چه طور است؟چه طور ثابت میشه این دین کامل است

با نام الله


کارشناس بحث: استاد صادق

هارب;481520 نوشت:
اسلام از چه نظر دین کاملی است و قرار است به چه نیاز هایی جواب بدهد که میشود بررسی کرد اگر به انها جواب داده بفهمیم این دین کامل است یا نه؟
و اصلا اثبات این ادعا چه طور است؟چه طور ثابت میشه این دین کامل است

باسلام وتقدیر از سوال شما :Gol:
در ابتدا باید اشاره شود : کمال و کامل بودن هر شیء معنا و مفهوم روشن دارد. هرگز نمی‌توان برای کمال و کامل بودن معنا و مفهوم سلیقه‌ای و خود پسندانه ارائه داد، مثلاً هر گاه گفته می شود فلان ساختمان کامل شده، مراد این است که به لحاظ ساختمان و لوازم آن کمبودی در آن وجود ندارد و همه چیز تکمیل و آماده برای استفاده و بهره‌برداری است، حال اگر کسی از آن ساختمان به هر دلیلی استفاده نکند و در آن سکونت ننماید معنایش این نیست که ساختمان کامل نشده و کمال ندارد.
بنابر این اسلام از هر نظر کامل است و هیچ کمبودی از هیچ نظر در آن وجود ندارد. اگر کسانی به هر دلیلی به اسلام عمل نکنند ،به معنای کامل نبودن اسلام نیست، به عنوان نمونه اگر همه احکام و قوانین اسلام در این عصر و یا هر عصری دیگر اجرا نشود و بدان عمل نشود ، به معنای نقص در اسلام نیست بلکه به معنای نقص در عملکرد ما آدم ها است که چرا به اسلام عمل نمی‌کنیم. به گفته شاعر:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی :Gol: هر عیب که هست در مسلمانی ماست

با توجه به این نکته باید گفت :این مسئله با رویکردهای مختلف قابل تحلیل است . دلایل مختلف برای کامل بودن دین اسلام می‌توان ارائه نمود که به اختصار برخی به رویکردها و دلایل اشاره می‌شود:
1- اگر ادیان آسمانی به عنوان سلسله کلاس‌های آمو زشی و پرورشی در نظر گرفته شود و بشر از آغاز تا انجام به عنوان دانش‌آموزان این کلاس‌ها تلقی گردد، در مقطع ابتدایی مضامین درسی و متون آموزشی متناسب به شرایط استعداد و توان علمی و عملی و قدرت یادگیری و انجام تکالیف‌شان به مراتب آسان‌تر و ساده‌تر، و ابتدایی‌تر است تا به مقطع راهنمایی و دبیرستان و مقاطع بالاتر . هر اندازه توان و استعداد علمی و عملی دانش‌آموزان بالاتر می‌رود ،مضامین درسی و محتوای آموزشی و آزمون‌ها و تجربه‌ها کامل‌تر و دقیق‌تر می‌شود تا در آخرین مقطع تحصیلی که تمام آنچه لازم است یک دانش‌آموز بداند ،در کتاب‌های درسی و متون آموزشی درج می‌شود،
فرایند نزول کتاب‌های آسمانی و دستورات الهی و آموزه‌های ادیان آسمانی برای بشر تقریبا شبیه فرایند دوران تحصیلی دانش‌آموزان است . بر اساس توان فکر و عقل بشر به تدریج ادیان و آموزه‌های آسمانی دقیق و کامل‌تر شده تا در آخرین و.حی نامه آسمانی یعنی قرآن کریم و سنت معصومین (ع) کامل‌ترین آموزه‌ها برای بشر فرستاده شده تا این که تا آخرین مرحله حیات بشر روی زمین و بر پای روز رستاخیز پاسخگوی نیازهای بشر باشد. این دین باید کامل‌ترین آموزه‌ها را آورده باشد . از این رو رسول خدا (ص) فرمود: «اتیت جوامع الکلم؛ (1) به من کامل‌ترین و جامع‌ترین آموزه‌های وحیانی داده شده است».
2- بر اساس این آموزه قرآن کریم که فرمود: «الیوم اکمل لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ (2) امروز دین شما را برای شما به حد کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما به عنوان بهترین آیین برگزیدم» معلوم می‌شود که کامل‌ترین دین که مورد پسند خداوند قرار گرفته دین اسلام است. بنابراین به نص صریح قرآن که آخرین وحینامه آسمانی است، اسلام کامل‌ترین و مورد پسند خداوند است، از این رو امیر مومنان (ع) در نهج البلاغه به نکته بسیار دقیق در این باب اشاره نموده و فرمود:
«و عمر فیکم نبیه ازماناً حتی اکمل له و لکم فیما انزل من کتابه دینه الذی رضی لنفسه؛ (3) پیامبر را مدتی در میان شما قرار داد تا برای او و شما، دین را به اکمال رساند، آنچه در قرآن نازل شد و مایه رضای الهی است تحقق بخشد». از این گونه آموزه‌های متعالی این نکته به آسانی به دست می‌آید که اسلام به عنوان آخرین آئین آسمانی مورد پسند خداوند کامل‌ترین دین است . خداوند تا زمانی فرستاده خود حضرت محمد (ص) را در میان مردم نگاه داشت که دین مورد پسند او یعنی اسلام کامل شود . دیگر نیازی به نزول وحی نباشد. در نتیجه جای تردید نیست که چون اسلام آخرین دین الهی است و بعد از آن وحی آسمانی قطع شده ،دلایل عقلی و وحیانی حکم می‌کند که کامل‌ترین و جامع‌تر دین است . بالاتر از آن فرض ندارد و گرنه خداوند آن را به عنوان آخرین دستورات خود به بندگانش ابلاغ می‌فرمود.
3-چون پیامبر اسلام بزرگترین فرستاده خداوند است و بر اساس روایات خلقت عالم و آدم طفیل وجود اوست و (4) نبوت همه انبیای پیشین پرتوی از نبوت اوست که در بستر زمان به وجود آمده و دوره آن ها پایان یافته ، در آخرین مرتبه نبوت الهی به کامل‌ترین صورت خود تجلی کرده ، از این رو دین او کامل‌ترین ادیان الهی است و به گفته مولوی:
نام احمد نام جمله انبیا است :Gol: چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست (5)
از این نظر نیز دین اسلام کامل‌ترین ادیان است، چون کامل‌ترین وحینامه الهی بر بزرگ ترین پیامبر نازل شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1.ارشاد القلوب الی الصواب، ج 1، ص 13.
2.مائده (5) آیه 3.
3.نهج البلاغه، خطبه 86.
4.پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر موسسه آثار امام، 1387 ش .
5.مثنوی معنوی، دفتر 1 ،ص 52.

تشکر از شما
ولی درواقع سوالم اینه که دین به چه جور نیازهایی باید پاسخ بدهد و ما در چه زمینه هایی مطمئنیم که دین در ان مورد جواب دارد؟چون واضح است دین به خیلی ز نیازهای انسان هیچ عکس العملی نشان نداده مثل نیازهای پزشکی و....
حتی نیازهایی که میتواند رابطه مستقیم با سعادت بشر داشته باشد.
مثلا بشری که از نظر فیزیک بدنی مشکل حاد دارد و یا حتی عقلش رو از دست داده و یا مادرزادی دیوانه به دنیا میاد بودن و نبودن دین براش فرقی ندارد در حالی که برای رفتن این راه سعادت داشتن عقل ضرورت است.....

حالا دین قرار است به چه نیازهایی جواب بدهد؟و در چه زمینه های؟چون قطعا نمیشود گفت دین جواب همه ی سوالات رو دارد و در هر موردی میشود به ان مراجعه کرد.

با سلام خدمت کارشناس محترم.

صادق;481935 نوشت:
مثلاً هر گاه گفته می شود فلان ساختمان کامل شده، مراد این است که به لحاظ ساختمان و لوازم آن کمبودی در آن وجود ندارد و همه چیز تکمیل و آماده برای استفاده و بهره‌برداری است،

در این مثال شما ( ساختمان ) بله می توانیم بگوییم ساختمان کامل است و آماده بهره برداری. ولی نمی توانیم بگوییم برای هر بهره برداری ای!
اینجاست که بین کامل بودن و جامع بودن تفاوت احساس می شود. در یک ساختمانی که برای زندگی 3 نفر طراحی شده مسلما نمیتوان 10 نفر را جای داد. پس در عین این که کامل است ولی جامع نیست.
صادق;481935 نوشت:
1- اگر ادیان آسمانی به عنوان سلسله کلاس‌های آمو زشی و پرورشی در نظر گرفته شود و بشر از آغاز تا انجام به عنوان دانش‌آموزان این کلاس‌ها تلقی گردد، در مقطع ابتدایی مضامین درسی و متون آموزشی متناسب به شرایط استعداد و توان علمی و عملی و قدرت یادگیری و انجام تکالیف‌شان به مراتب آسان‌تر و ساده‌تر، و ابتدایی‌تر است تا به مقطع راهنمایی و دبیرستان و مقاطع بالاتر . هر اندازه توان و استعداد علمی و عملی دانش‌آموزان بالاتر می‌رود ،مضامین درسی و محتوای آموزشی و آزمون‌ها و تجربه‌ها کامل‌تر و دقیق‌تر می‌شود تا در آخرین مقطع تحصیلی که تمام آنچه لازم است یک دانش‌آموز بداند ،در کتاب‌های درسی و متون آموزشی درج می‌شود،
فرایند نزول کتاب‌های آسمانی و دستورات الهی و آموزه‌های ادیان آسمانی برای بشر تقریبا شبیه فرایند دوران تحصیلی دانش‌آموزان است . بر اساس توان فکر و عقل بشر به تدریج ادیان و آموزه‌های آسمانی دقیق و کامل‌تر شده تا در آخرین و.حی نامه آسمانی یعنی قرآن کریم و سنت معصومین (ع) کامل‌ترین آموزه‌ها برای بشر فرستاده شده تا این که تا آخرین مرحله حیات بشر روی زمین و بر پای روز رستاخیز پاسخگوی نیازهای بشر باشد. این دین باید کامل‌ترین آموزه‌ها را آورده باشد . از این رو رسول خدا (ص) فرمود: «اتیت جوامع الکلم؛ (1) به من کامل‌ترین و جامع‌ترین آموزه‌های وحیانی داده شده است».

این استدلال شما اشکال دارد. چرا؟ برای اینکه کل بشر را امت واحدی معرفی کرده اید. در حالیکه قرآن دقیقا عکس آن را می گوید :
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ ۚ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚوَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚإِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿٤٨﴾
ما اين كتاب [قرآن] را به‏درستى به سوى تو نازل كرديم در حالى كه تصديق كننده كتاب‏هاى پيش از خود و گواه صادق بر [حقّانيّت همه] آنان است ؛ پس ميان آنان بر طبق آنچه خدا نازل كرده است داورى كن ، و [به هنگام داورى] از حقّى كه به سوى تو آمده [اطاعت كن و] از هواهاى نفسانى آنان پيروى مكن . براى هر يك از شما شريعت و راه روشنى قرار داديم . و اگر خدا مى‏خواست همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد ، ولى مى‏خواهد شما را نسبت به آنچه به شما داده امتحان كند ؛ پس به سوى كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد . بازگشت همه شما به سوى خداست ؛ نهايتاً شما را به آنچه همواره درباره آن اختلاف مى‏كرديد آگاه مى‏كند.«48» مائده
صادق;481935 نوشت:
بر اساس این آموزه قرآن کریم که فرمود: «الیوم اکمل لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ (2) امروز دین شما را برای شما به حد کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما به عنوان بهترین آیین برگزیدم» معلوم می‌شود که کامل‌ترین دین که مورد پسند خداوند قرار گرفته دین اسلام است. بنابراین به نص صریح قرآن که آخرین وحینامه آسمانی است، اسلام کامل‌ترین و مورد پسند خداوند است،

با توجه به مطالب ابتدایی که عرض شد در مورد جامع بودن و کامل بودن در تکمیل عرایضم توجه به کلمات قرمز رنگ می تواند راهگشا باشد. خداوند گفته برای شما! یعنی چه؟ یعنی درست است که اسلام دین کاملی است ولی آیا هر کسی می تواند از آن بهره برداری کند؟ باید کمی تامل کرد که منظور نظر خدا از کلمه شما در آیه چه کسانی هستند؟
صادق;481935 نوشت:
به گفته مولوی:
نام احمد نام جمله انبیا است چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست (5)

همین مولوی در داستان موسی و شبان از قول موسی به شبان می گوید :
کفر تو دین است دینت نور جان ............... آمنی وز تو جهانی در امان.
و من الله توفیق

هارب;482410 نوشت:
تشکر از شما
ولی درواقع سوالم اینه که دین به چه جور نیازهایی باید پاسخ بدهد و ما در چه زمینه هایی مطمئنیم که دین در ان مورد جواب دارد؟چون واضح است دین به خیلی ز نیازهای انسان هیچ عکس العملی نشان نداده مثل نیازهای پزشکی و....
حتی نیازهایی که میتواند رابطه مستقیم با سعادت بشر داشته باشد.
مثلا بشری که از نظر فیزیک بدنی مشکل حاد دارد و یا حتی عقلش رو از دست داده و یا مادرزادی دیوانه به دنیا میاد بودن و نبودن دین براش فرقی ندارد در حالی که برای رفتن این راه سعادت داشتن عقل ضرورت است.....

حالا دین قرار است به چه نیازهایی جواب بدهد؟و در چه زمینه های؟چون قطعا نمیشود گفت دین جواب همه ی سوالات رو دارد و در هر موردی میشود به ان مراجعه کرد.

پاسخ در دو نکته ارایه می شود ::Hedye:
نکته اول: در ابتدا باید گفت انسان از دین انتظار دارد که او را به کمال و سعادت نهایى در دنیا و آخرت رهنمون باشد و این انتظارى است بسیار بزرگ که تنها دین مى‏تواند آن را اجابت کند و هیچ جایگزینى ندارد. البته در کنار این نیاز اساسى و فراگیر، انتظارهاى جزئى‏ ترى نیز وجود دارد. انسان از دین انتظار دارد که:
1- قابل اثبات و استدلال باشد یعنى از ناحیه‏ى عقل و منطق پشتیبانى شود و به دیگر سخن، اصول آموزه‏هاى آن نزد عقل باطل و غیرقابل پذیرش نباشد.
2- به زندگى معنا بخشد یعنى انسان را از پوچى رها سازد و اندیشه‏ى بیهوده بودن زندگى را از ذهن او محو کند.
3- آرمان‏ساز، شوق‏انگیز و آرزو خیز باشد.
4- قدرت تقدس بخشیدن به هدفهاى انسانى و اجتماعى را داشته باشد.
5- تعهدآور و مسؤولیت‏ ساز باشد.
در این میان انتظار اول و دوم، اساس ‏تر است.
انتظار نخست، یعنى منطقى بودن اصول عقاید یک دین، زمینه‏ى پذیرش آن را فراهم ساخته ،آن را براى اندیشه‏ ها قابل قبول مى‏کند و ابهام‏ ها و تاریکى‏ ها را برطرف مى‏سازد.
در توضیح انتظار دوم، باید گفت: زندگى دنیایى ما انسان‏ها همواره با درد و رنج و تحمل سختى‏ها همراه است ؛یعنى ما هماره خود را در وضع نامطلوب مى‏یابیم. بعضى از این درد و رنج‏ها با فکر و تدبیر و پیشرفت صنایع برطرف شده و یا قابل برطرف شدن هستند، اما دسته‏اى دیگر چنین نیستند و آدمیان هرگز به نیروى خود توان رودررویى با آن‏ها را ندارد از جمله:
الف) انسان جویاى حقیقت است و از این که ممکن است در جهل و خطا باشد، رنج مى‏برد.
ب) انسان خیرخواه است و مى‏خواهد پاک و معصوم باشد و این که شاید گرفتار بدکردارى و نادرستى شده است ،او را آزار مى‏دهد.
ج) انسان میل به حیات ابدى دارد و مرگ به عنوان نقطه‏ ى پایان حیات، او را به هراس مى‏اندازد.
د) انسان بى‏ نهایت‏ جوست و نقص‏ها و محدودیت‏ها موجب رنج او مى‏شوند.
ه) انسان از این که مى‏بینند از همان بدو تولد و در طول زندگى کمتر از دیگران بهره‏هاى جسمى، هوشى و مانند آن دارد و یا از امکانات کمترى برخوردار است، رنج مى‏برد.
تنها دین است که مى‏تواند با معنا بخشیدن به زندگانى انسان‏ها، آنان را آرامش دهد و تحمل رنج‏ها را برایشان آسان کند.
اگر انسان دانست که جهان را خالقى است حکیم، رحمان و رحیم که هیچ بخلى نسبت به هیچ بنده‏اى ندارد، بندگانش نزد او یکسانند و جز تقوا چیزى ملاک تقرب به او نیست و نیز عادل است و ذره‏اى ظلم و ستم به هیچ مخلوقى روا نمى‏دارد، به یک باره همه‏ ى دردها و رنج‏ها از صفحه‏ ى وجود او پاک و تبدیل به رضا مى‏گردد و همچون رنج عاشق براى رسیدن به معشوق، شیرین و دلپذیر مى‏شود. این همان دردى است که آگاهان و عارفان آن را به صدهزار درمان ندهند.
پس بدان این اصل را اى اصل جو :Gol: هر که را درد است او برده است بو(1)
البته باید توجه داشت که دین مساوى با فقه (احکام عملى) نیست بلکه مجموعه‏ اى مشتمل بر سه بخش: 1- عقاید، 2- اخلاق، 3- احکام (فقه) است.
روشن است که دین به عنوان مجموعه‏ اى از عقاید و اخلاق و احکام، پدیده‏اى نیست که بتوان درباره‏ ى انتظارآن از انسان یا غیر انسان سخن گفت. بلکه مقصود از انتظار دین از بشر، انتظارى است که شارع و پدید آورنده‏ى دین، یعنى خدا، از بشر دارد.
به طور خلاصه، انتظار آفریننده دین از انسان آن است که عقاید دینى را پذیرفته و به آنها ایمانى راسخ و استوار بیاورد به احکام و دستورهای آن جامه‏ عمل بپوشاند.نیز صورت و سیرت خود را آن‏گونه که دین خواسته، آراسته سازد و پستی ها را از خود دور کرده، فضایل را جاى آنها بنشاند.
این امور در واقع براى انسان و به نفع اوست ،یعنى اگر مى‏ گوییم دین این انتظارها را از انسان دارد، نه بدان معناست که از انسان مى‏خواهد بخشى از سرمایه‏ هاى وجودى خود را صرف دین کند، از خود بکاهد و بر دین بی فزاید. بلکه تحقق این امور جز براى انسان و به نفع او نیست.
انتظار دین از بشر آن است که خود را به کمال برساند و از بالاترین مواهب الهى بهره‏مند گردد: «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم»،(2).

نکته دوم : قرآن مجید که مهم ترین سند و منبع احکام دین اسلام است در یک بیان جامع در باره لزوم اعتقاد به دین فرمود : «کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان طور که میان شما فرستاده‏اى از خودتان فرستادیم و آنچه را- که هرگز- نمى‏دانستید به شما یاد مى‏دهد».(3)
از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که اگر «وحى» نبود، بسیارى از معارف برای بشر براى همیشه ناشناخته بود و انسان بدون دین و آموزه های متعالی آن نمی توانست در دو ساحت معرفتی و عملی لازم بار یابد .
دین شناسان وجود دین را در تفسیر زندگى، هدایت و تأمین سعادت دنیا و آخرت ضرورى دانسته‏ اند.
براى بیان نقش دین در زندگى ضرورى است برخى از دلائل لزوم دین و فواید آن بیان شود. بیان فواید و لزوم دین هم بطلان مبناى مخالفان ضرورت دین را اثبات مى‏کند و هم نیاز انسان به دین را ضرورى مى‏نماید.(4)
1- ضرورت دین در حوزه رشد عقلى:
عقل براى هدایت و تأمین سعادت انسان کافى نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعیات، نیاز به دین دارد، زیرا عقل در شناخت برخى از مسایل عاجز است . در تشخیص حق و باطل دچار مشکل مى‏شود. دین است که در برخى موارد زمینه‏ هاى حکم عقل را فراهم مى‏نماید . آن را در تفسیر زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک مى‏کند.(5)
بر اساس نیاز عقل به دین است که یکى از فلسفه‏هاى بعثت پیامبران «رشد عقلانى» بیان شده است. امام على(ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینه‏ هاى عقل را آشکار سازند...».(6)
استاد آیت اللَّه جوادى آملى مى‏نویسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضى از صفات جزئیه خداوند، مانند سمع و بصر و کلام الهى و هم چنین حقیقت معاد و چگونگى آن و احکام الهى را کاملاً درک نمى‏کند و باید آن‏ها را از نقل (حدیث) استفاده کند...».(7)
2- ضرورت دین در تشریع و قانونگذاری:
اندیشمندان باور دارند که انسان‏ها مدنى بوده و نیاز به زندگى دسته جمعى دارند تا نیازهاى خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زیرا بدون قانون نمى‏توان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود.
طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایى قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان‏ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند: «ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما در برابر آنچه که نمى‏دانیم، قطره‏اى در مقابل یک اقیانوس عظیم است، و این حقیقتى است که همه دانشمندان اعم از مادى و غیر مادى به آن معترفند...».(8)
محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر این امر را ضرورى مى‏نماید که خداوند هم باید قانون وضع کند و هم براى اجراى قانون پیامبران را ارسال نماید تا آن‏ها با اجراى قانون، ارتباط انسان‏ها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند. در تعریف دین گفته شده است: «مراد از دین مکتبى است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایى تشکیل شده و هدف آن راهنمایى انسان براى سعادتمندى است».(9)
امام صادق(ع) در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرمود: «... هنگامى که ثابت کردیم خالق و آفریدگارى داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمى‏شود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت مى‏شود که او سفیرانى میان بندگانش دارد که دستورهاى او را به آن‏ها مى‏رسانند . آن‏ها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقاى آن‏ها، و ترک آن مایه فناى آنان مى‏شود، رهنمون مى‏شوند».(10)
3- ضرورت دین در حوزه اخلاق و تربیت:
در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسان‏ها به دین نیاز دارند، زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقى و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است؛ از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزش‏هاى اخلاقى و کرامت انسانى، در لذت دنیوى، قدرت گرایى و ثروت ظهور مى‏کند.(11)
در مکاتب اخلاقى به وجود آمده، هر کدام خوشبختى انسان را در یک چیز دانسته‏اند: یکى در لذّت‏گرایى، دیگرى در ترک لذّت، یکى در سود خواهى و دیگرى در قدرت‏طلبى. «نیچه» فیلسوف آلمانى، خوشبختى انسان را در رسیدن به قدرت هر چه بیش تر مى‏داند، حتى با از بین بردن انسان‏ها. این نشان از سردرگمى عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشرى است. براى نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت، دینى که توسط رسولان الهى براى ما انسان‏ها آورده شده است. به همین جهت پیامبر(ص) فرمود: «انّى بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق؛(12)
براى کامل کردن اخلاق مبعوث شدم».
حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایى براى کسب فضایل و مفاهیم اخلاقى کافى نیست، بلکه براى تشکیل جامعه آرمانى نیاز به مکمّل دارد که آموزه‏هاى اخلاقى است. شاید بر همین اساس باشد که یکى از فلسفه‏هاى بعثت پیامبر(ص) تعلیم و تربیت بیان شده است.(13) دین نه تنها در تعریف و ارائه مفاهیم اخلاقى نقش دارد، بلکه پشتوانه مهم اجراى بایدها و نبایدهاى اخلاقى است. عقل انسان‏ها نمى‏تواند هواهاى نفسانى را مغلوب کند، بلکه در تضاد این دو (عقل و شهوت) پیروز میدان نفس اماره است.
شاید انسان‏ها خوب و بد و راه خوشبختى را بشناسند، اما انگیره و عاملى که بتواند آن‏ها را به انجام برساند، نبوده یا ضعیف است.
بنابراین، دین با ایجاد ایمان و باور به خداوند و رستاخیز و حسابرسى قیامت و بیان ارزش‏هاى الهى و انسان، پشتوانه بسیار محکمى براى اخلاق انسانى است که براى اجراى مفاهیم اخلاقى نیاز به تشویق است؛ از این رو پیامبران الهى معلمان جامعه خوانده شده اند . مردم، دانش آموزانى که پیامبران با بهره‏گیرى از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدایت آنان مى‏پردازند.(14) بر اساس نقش دین در زندگى و پرورش اخلاق است که برخى از اندیشمندان غیر مسلمان نیز بر ضرورت دین تأکید کرده‏اند.
«تولستوى» مى‏گوید: ایمان آن چیزى است که آدمى با آن زندگى مى‏کند.(15)دنیا بدون دین زندان است.
استاد شهید مطهرى در خصوص نقش دین مى‏نویسد: «اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است.(16) خواجه نصیر طوسى و بوعلى سینا نیز عقیده دارند که براى ایجاد مدینه فاضله و جامعه سعادتمند به دین و آموزه‏هاى آن نیاز است.(17)
4- ضرورت دین در راهنمایى به زندگى و آرامش بخشی:
انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایى دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادى تا اندازه‏اى موفق بوده‏اند، ولى تقویت و پرورش بُعد معنوى، نیاز به راهنماى دیگر دارد که دین است. دین در ایجاد آرامش (که یکى از نیازهاى روحى انسان است) نقش بنیادى دارد، زیرا دین با راهنمایى خود زندگى انسان را هدفمند نموده و زمینه هایى را فراهم مى‏کند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختى‏ها و مشکلات زندگى را معنا دار نموده و به انسان آرامش مى‏دهد. دین، اطلاعاتى را در اختیار انسان مى‏نهد تا زندگى براى او در مجموعه هستى، میسّر و مطبوع شود. بین آدمى و جهان و زندگى و خویشتن او آشتى برقرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد. دکتر «بیل» در پیامى به جهانیان، آنان را به داشتن قدرت مثبت نگریستن فراخوانده و گفته است: با اطمینان به نفس، شور و حرارت، نگرش مثبت و کمک پروردگار مى‏توانى مشکلات شخصى خویش را حل کنى. قرآن کریم نیز یکى از پیام‏هاى دین را آرامش روانى مى‏داند: «ألا بذکراللَّه تطمئنّ القلوب».(18)
6- نقش دین در برقرارى قسط و عدل:
تاریخ انسان‏ها چالش و اختلافات و ظلم‏هایى را شاهد بوده، این در حالى است که بشر از عقل و دانش برخوردار مى‏باشد. عقل در چالش زدایى و ایجاد زندگى مسالمت امیز موفق نبوده؛ همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقرارى عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمى‏آید.
دین، نخست ظلم، عدل و صلح را تعریف نموده، مردم را به ظلم ستیزى و حمایت از مظلومان سفارش کرده؛ از این رو پیامبران الهى در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیرى حق و باطل بوده است. از سوى دیگر دین همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است، افزون بر این که اسلام جهاد در راه عدل را لازم دانسته و در عین حال همه پیروان ادیان الهى را به همگرایى و گفتگو فراخوانده است.
یکى از فلسفه بعثت انبیا آزادى انسان‏ها از اسارت و ظلم پذیرى و برپایى قسط و عدل بیان شده است: «لقد أرسلنا رُسُلَنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛ همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات (به خلق) فرستادیم و برای شان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستى و عدالت گرایند».(19) این همان نقش دین در زندگى اجتماعی است.

نکته سوم :با توجه به آنچه گفته شد هر چه در سعادت انسان نقش دارد دین آن را تامین وبیان کرده وهیچ کم نگذاتشه است وحتی در امر بهداشت دستور های کلی ودرس آموز دین راه گوشا است وخطوط کلی مسله را مطرح نموده . ولی باید توجه داشت که دین دین است ونه علم لذا علوم تجربی کار مستقیم دین نخواهد . چه این که افراد ناقص الخلقه ویا دیوان شدن افراد ربطی به دین ندارد ودین برای آنها تکلیف واجب نکرده است .ولی دیوانگی او علل وعوامل مختلف خاص خود را دارد که ربطی به دین ندارد ؟
پى‏نوشت‏
(1)) جلال‏الدین مولوى، مثنوى، دفتر یک، بیت 826)
(2)) سبأ، آیه 74)
3. بقره (2) آیه 151 .
4. ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 7، ص 18 ،نشر دار الکتب الاسلامیه ،تهران، بی تا .
5. همان، ج 7، ص 33.
6. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافى، ج 1، ص 16،نشر دار الکتب الاسلامیه ،تهران، 1388 ق.
7. جوادى آملى ، انتظار بشر از دین،ص37.نشر مرکز اسرا، قم، 1387 ش.
8. پیام قرآن، ج 7، ص 51.
9. کافى، ج 1، ص 168.
10. زین العابدین قربانى، اخلاق و تعلیم، ص 34 ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1378 ش
11. علی متقی ، کنزالعمال، ج 11، ص 420، نشر موسسه رسالت ،بیروت، 1413 ق.
12. جمعه (62) آیه 2.
13. پیام قرآن، ج 7، ص 28 - 29.
14. مرتضی مطهری ،بیست گفتار، ص 189،انتشارات نشر اسلامی ،قم، بی تا .
15. همان.
16. انتظار بشر از دین، ص 37.
17. رعد (13) آیه 28.
18. آل عمران(3) آیه 64.
19 .همان .آیه 123

شریعت عقلانی;482600 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم.

در این مثال شما ( ساختمان ) بله می توانیم بگوییم ساختمان کامل است و آماده بهره برداری. ولی نمی توانیم بگوییم برای هر بهره برداری ای!
اینجاست که بین کامل بودن و جامع بودن تفاوت احساس می شود. در یک ساختمانی که برای زندگی 3 نفر طراحی شده مسلما نمیتوان 10 نفر را جای داد. پس در عین این که کامل است ولی جامع نیست.

این استدلال شما اشکال دارد. چرا؟ برای اینکه کل بشر را امت واحدی معرفی کرده اید. در حالیکه قرآن دقیقا عکس آن را می گوید :
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ ۚ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚوَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚإِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿٤٨﴾
ما اين كتاب [قرآن] را به‏درستى به سوى تو نازل كرديم در حالى كه تصديق كننده كتاب‏هاى پيش از خود و گواه صادق بر [حقّانيّت همه] آنان است ؛ پس ميان آنان بر طبق آنچه خدا نازل كرده است داورى كن ، و [به هنگام داورى] از حقّى كه به سوى تو آمده [اطاعت كن و] از هواهاى نفسانى آنان پيروى مكن . براى هر يك از شما شريعت و راه روشنى قرار داديم . و اگر خدا مى‏خواست همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد ، ولى مى‏خواهد شما را نسبت به آنچه به شما داده امتحان كند ؛ پس به سوى كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد . بازگشت همه شما به سوى خداست ؛ نهايتاً شما را به آنچه همواره درباره آن اختلاف مى‏كرديد آگاه مى‏كند.«48» مائده

با توجه به مطالب ابتدایی که عرض شد در مورد جامع بودن و کامل بودن در تکمیل عرایضم توجه به کلمات قرمز رنگ می تواند راهگشا باشد. خداوند گفته برای شما! یعنی چه؟ یعنی درست است که اسلام دین کاملی است ولی آیا هر کسی می تواند از آن بهره برداری کند؟ باید کمی تامل کرد که منظور نظر خدا از کلمه شما در آیه چه کسانی هستند؟

همین مولوی در داستان موسی و شبان از قول موسی به شبان می گوید :
کفر تو دین است دینت نور جان ............... آمنی وز تو جهانی در امان.
و من الله توفیق



باسلام . آن آیه تایید سخن بنده است چون آن آیه در صدد آن نیست که همزمان همه شرایع معتبر است بلکه مراد همان تفاوت مراتب بین ادیان است که شبیه کلاس درس در مقطع تحصیلی است دقت کنید به عمق جواب برسید .
در توضیح مسله باید گفت : "دین‌"، به معنای شریعت‌، کیش و آیین لازم الاتّباع آمده است‌ . "اسلام‌"هم در لغت به معنی اطاعت کردن و تسلیم شدن است‌ . دین اسلام‌، تسلیم شدن در برابر حق است، چه حق در اعتقاد و باور و چه حق در مقام عمل‌و تسلیم بنده در برابر احکام و دستوری که از سوی خداوند صادر شده است‌، لازمه تسلیم آن است که آن‌چه از احکام و دستور برایش کاملاً بیان شده و روشن گشته ،بگیرد . در برابر متشابهات بدون آن‌که تصرّفی
در آن انجام دهد، توقف نماید.(1) در نتیجه باید توجه داشت منظور از اسلام در این آیه آیه 85 سوره آل عمران خداوند متعال فرموده اند : "هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است . شریعت پیغمبر خاتم نیست .
اصولا از آیات استفاده می‌شود که دین خدا یکی است‌، و آن اسلام (تسلیم حق شدن و فرمانبرداری از خدا‌) است‌؛ آیاتی مانند:
1. "إن الدین عند الله الاسلام؛(2) دین نزد خدا اسلام است‌."
2. خداوند، درباره حواریون حضرت عیسی‌(ع) می‌فرماید: "به حواریون وحی فرستادم که به من و فرستادة من‌، ایمان بیاورید. آن ها گفتند: ایمان آورده‌ایم‌، و گواه باش که ما مسلمانیم‌."(3)
3. حضرت نوح (ع‌) به قوم خود فرمود: "أمرت أن أکون من المسلمین‌؛(4) مأمورم که از مسلمانان باشم‌."
البته‌، در عین یکی بودن دین همه پیامبران، شریعت پیامبران متفاوت است‌؛ "لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجاً؛(5) برای هریک از شما شریعت و روشی خاص قرار دادیم" .
خداوند به مقتضای تکامل تدریجی بشر، در هر زمان‌، شریعت های کامل‌تری را برای او قرار داده تا به مرحله نهایی تکامل ـ که شریعت حضرت محمد(ص) است ـ رسیده‌، معیار در پذیرش دین الهی در هر زمان‌، قبول شریعت و اطاعت از پیامبر همان زمان است‌.
به حکم عقل آخرین پیام الهی ، کامل ترین آن ها است . بر همین اساس کسی که مومن به خدا و تسلیم پروردگار باشد، یعنی واقعا مسلمان باشد، باید به آخرین دستور و آخرین پیام الهی عمل نماید. در زمان ما در قالب شریعت اسلام و پیام قرآن بیان شده است ؛ بنابراین دین اسلام کامل ترین و جامع ترین پیام الهی است . جامع همه دستورهای نیک و پسندیده شرایع و ادیان گذشته است . علاوه بر آن از تعالیم و دستورهای برتر برخوردار است و از نقص ها و تحریفات پیام های ادیان پیشین پیراسته است .
امروزه یک مسلمان واقعی، اعتقاد به تمام ادیان گذشته دارد؛ زیرا با اعتقاد به اسلام (که کامل کننده آیین‌های گذشته است) آن ها را نیز جمع کرده است ؛ اتفاقا در آیات قرآن بر ایمان به پیامبران پیشین و کتاب‌های آسمانی آن ها تأکید شده است ، در نتیجه ما هم ادیان گذشته را قبول داریم و هم کتاب های آسمانی مانند تورات و انجیل را ؛ اما بعد از بعثت پیامبر دین و شریعت بر حق که باید به مفاد دستور آن عمل نمود، اسلام است.
اگر تبعیت از شریعت قبلی برای بشر امروز کافی بود ، ضرورتی بر آمدن پیامبری جدید با اصرار بر قوانین و شریعتی تازه نبود؛ حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم به رسالت مبعوث شد تا همگان را به راه راست هدایت نماید. مسیحیان، یهودیان، زردتشتیان، بت‏پرستان و دیگران همه موظفند راه راست را بشناسند و به آن بگروند.همه پیامبران و شریعت های آن ها برحق بوده و هستند. هنوز هم بر حقانیت آنان ایمان داریم ، اما ادیان آسمانی تنها در زمان خاص خود قابل تمسک و پیروی و نسخه ای بودند که برای مقطع خاص خود ، به اقتضای ویژگی های همان زمان و توانایی های ادراکی بشر در همان مقطع خاص زمانی پیچیده شده بودند .
ادیان و شرایع آسمانی ، شریعت حق در زمان خاص خود بودند. پیروان آن ها در همان زمان ، مومنان واقعی به خدا و پیامبران او محسوب می شدند ، اکنون لازمه پیروی از دستور خداوند و تسلیم اوامر الهی بودن ، دست کشیدن از آن ها و تبعیت از دین و شریعت جدید است . معلوم است که پیروی متعصبانه از شریعت قبلی با وجود نازل شدن شریعتی کامل تر، همانند اصرار بر تکرار تحصیل در مقطع دبیرستان برای کسی است که باید وارد دانشگاه شود. اصرار بی مورد ، هم مانع پیشرفت و تکامل فرد و هم مصداق عدم تسلیم در برابر خواست خداوند و در مقابل ایمان به خداست .
البته این امر در صورتی است که حقانیت دین وآیین جدید به اثبات برسد ، در نتیجه اگر پیروان سایر ادیان به حقیقت و حقانیت دین محمدی نایل شدند، اما از روی لجاجت و هوای نفس آن را انکار نمودند،کافر محسوب شده، اهل عذاب و جهنم هستند ، یعنی به حکم خرد و به مقتضای عدل الهی به عذاب خداوندی مبتلا می‏گردند؛ اما اگر در شناخت آن ناتوان بودند و نپذیرفتند و نپذیرفتن آن ها از روی هوای نفس و انکار و لجاجت نباشد، بلکه کوشیدند تا بشناسند، ولی از درک حقیقت و حقانیت آن ناتوان شدند، نمی‏توان گفت به عذاب خداوندی معذب می‏شوند، بلکه در حکم مومنان به خدا و ادیان آسمانی هستند، هرچند به بیان قرآن "مستضعف فکری" محسوب می شوند که امید است مورد رحمت الهی قرار گیرند.
اگر فردی در بین ادیان آسمانی موجود تحقیق کامل و منصفانه ای انجام داد و در نتیجه به حقانیت دینی غیر ازاسلام رسید و به همان پایبند شد ، درست ترین کار را انجام داده است. در صورتی که به حکم عقل خود و از روی تحقیق علمی و به دور از پیش داوری به چنین نظری رسیده باشد ،
تصمیم او در پیشگاه خداوند مورد قبول خواهد بود و این معنای آزادی اندیشه و عقیده در اسلام است که امکان تحمیل و اجبار در آن نیست .

پی‌نوشت‌ها:
1 .قاموس قرآن‌، سید علی‌اکبر قرشی‌، ج 2، ص 380; ج 3، ص 301، دارالکتب الاسلامیه ؛ تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌; مترجم‌، استاد عبدالکریم نیّری بروجردی‌، ج 3، ص 228، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی‌.
2. آل‌عمران(3) آیه 19.
3. مائده‌(5)آیه 111.
4. یونس(10) آیه 72.
5. مائده، آیه48.

صادق;482735 نوشت:
نکته سوم :با توجه به آنچه گفته شد هر چه در سعادت انسان نقش دارد دین آن را تامین وبیان کرده وهیچ کم نگذاتشه است وحتی در امر بهداشت دستور های کلی ودرس آموز دین راه گوشا است وخطوط کلی مسله را مطرح نموده . ولی باید توجه داشت که دین دین است ونه علم لذا علوم تجربی کار مستقیم دین نخواهد . چه این که افراد ناقص الخلقه ویا دیوان شدن افراد ربطی به دین ندارد ودین برای آنها تکلیف واجب نکرده است .ولی دیوانگی او علل وعوامل مختلف خاص خود را دارد که ربطی به دین ندارد ؟

با همه ی موردی قبلی که گفتید موافقم ولی این مورد اخر رو مشکل دارم .
مثلا همین دیوانگی.
این مورد میشد با مراقبتهای پزشکی و یا اطلاعات ژنتیکی و.... پیشگیری بشود و یا شاید علم پزشکی پیشرفته راه درمان باش بتواند پیدا کند. ـ با توجه به اینکه این مور که به عنوان مثال البته دارم در موردش صحبت میکنم ـ به عنوان یک ابزار مهم و ضروی در رسیدن به سعادت بشر مورد نیاز است از طرف دین بدون جواب مانده؟
همان طور که زندگی در یک جامعه با قوانین عادلانه یک ضرورت است این مورد هم یک ضرورت محسوب میشود...چه فرقی بین قونین مدنی و این هست.(گرچه همان قوانین مدنی هم از طرف دین بیان نشده . دین فقط یک سری خطوط قرمز رو تعیین کرده )

هارب;482847 نوشت:

با همه ی موردی قبلی که گفتید موافقم ولی این مورد اخر رو مشکل دارم .
مثلا همین دیوانگی.
این مورد میشد با مراقبتهای پزشکی و یا اطلاعات ژنتیکی و.... پیشگیری بشود و یا شاید علم پزشکی پیشرفته راه درمان باش بتواند پیدا کند. ـ با توجه به اینکه این مور که به عنوان مثال البته دارم در موردش صحبت میکنم ـ به عنوان یک ابزار مهم و ضروی در رسیدن به سعادت بشر مورد نیاز است از طرف دین بدون جواب مانده؟
همان طور که زندگی در یک جامعه با قوانین عادلانه یک ضرورت است این مورد هم یک ضرورت محسوب میشود...چه فرقی بین قونین مدنی و این هست.(گرچه همان قوانین مدنی هم از طرف دین بیان نشده . دین فقط یک سری خطوط قرمز رو تعیین کرده )

باسلاممجدد :
با یدتوجه داشت قرآن کتاب هدایت به بینش های مطابق واقع و متعالی در باب خدا و جهان و معاد و رابطه دنیا و معاد و صفات خدا و هدف خلقت و... نیز کتاب هدایت به بهترین اخلاق انسانی و اعمال صالح می باشد.قرآن کتاب علمی نیست تا در باب پز شکی و فیزیک و شیمی و ریاضی و زمین شناسی و کیهان شناسی و... مطالب مفصل و باب بندی شده ارائه کند . البته به اقتضای هدفش گاهی در زمینه های علمی اشاراتی دارد که با پیشرفت علوم ،مردم به آن اشارات آگاهی می یابند .
پیامبر و امامان از اشارات استفاده هایی کرده و باب هایی از علوم تجربی و طبیعی و ... را بر بشر گشوده اند؛ با این وجود نمی توان برای قران با علوم تجربی رابطه ای تعریف کرد واز دین کار علوم تجربی را به صورت یک علم انتظار داشت .

سوال :
اسلام از چه نظر دین کاملی است و قرار است به چه نیاز هایی جواب بدهد که میشود بررسی کرد اگر به انها جواب داده بفهمیم این دین کامل است یا نه؟
و اصلا اثبات این ادعا چه طور است؟چه طور ثابت میشه این دین کامل است

پاسخ :
در ابتدا باید اشاره شود : کمال و کامل بودن هر شیء معنا و مفهوم روشن دارد. هرگز نمی‌توان برای کمال و کامل بودن معنا و مفهوم سلیقه‌ای و خود پسندانه ارائه داد، مثلاً هر گاه گفته می شود فلان ساختمان کامل شده، مراد این است که به لحاظ ساختمان و لوازم آن کمبودی در آن وجود ندارد و همه چیز تکمیل و آماده برای استفاده و بهره‌برداری است، حال اگر کسی از آن ساختمان به هر دلیلی استفاده نکند و در آن سکونت ننماید معنایش این نیست که ساختمان کامل نشده و کمال ندارد.
بنابر این اسلام از هر نظر کامل است و هیچ کمبودی از هیچ نظر در آن وجود ندارد. اگر کسانی به هر دلیلی به اسلام عمل نکنند ،به معنای کامل نبودن اسلام نیست، به عنوان نمونه اگر همه احکام و قوانین اسلام در این عصر و یا هر عصری دیگر اجرا نشود و بدان عمل نشود ، به معنای نقص در اسلام نیست بلکه به معنای نقص در عملکرد ما آدم ها است که چرا به اسلام عمل نمی‌کنیم. به گفته شاعر:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی :Gol: هر عیب که هست در مسلمانی ماست

با توجه به این نکته باید گفت :این مسئله با رویکردهای مختلف قابل تحلیل است . دلایل مختلف برای کامل بودن دین اسلام می‌توان ارائه نمود که به اختصار برخی به رویکردها و دلایل اشاره می‌شود:
1- اگر ادیان آسمانی به عنوان سلسله کلاس‌های آمو زشی و پرورشی در نظر گرفته شود و بشر از آغاز تا انجام به عنوان دانش‌آموزان این کلاس‌ها تلقی گردد، در مقطع ابتدایی مضامین درسی و متون آموزشی متناسب به شرایط استعداد و توان علمی و عملی و قدرت یادگیری و انجام تکالیف‌شان به مراتب آسان‌تر و ساده‌تر، و ابتدایی‌تر است تا به مقطع راهنمایی و دبیرستان و مقاطع بالاتر . هر اندازه توان و استعداد علمی و عملی دانش‌آموزان بالاتر می‌رود ،مضامین درسی و محتوای آموزشی و آزمون‌ها و تجربه‌ها کامل‌تر و دقیق‌تر می‌شود تا در آخرین مقطع تحصیلی که تمام آنچه لازم است یک دانش‌آموز بداند ،در کتاب‌های درسی و متون آموزشی درج می‌شود،
فرایند نزول کتاب‌های آسمانی و دستورات الهی و آموزه‌های ادیان آسمانی برای بشر تقریبا شبیه فرایند دوران تحصیلی دانش‌آموزان است . بر اساس توان فکر و عقل بشر به تدریج ادیان و آموزه‌های آسمانی دقیق و کامل‌تر شده تا در آخرین و.حی نامه آسمانی یعنی قرآن کریم و سنت معصومین (ع) کامل‌ترین آموزه‌ها برای بشر فرستاده شده تا این که تا آخرین مرحله حیات بشر روی زمین و بر پای روز رستاخیز پاسخگوی نیازهای بشر باشد. این دین باید کامل‌ترین آموزه‌ها را آورده باشد . از این رو رسول خدا (ص) فرمود: «اتیت جوامع الکلم؛ (1) به من کامل‌ترین و جامع‌ترین آموزه‌های وحیانی داده شده است».
2- بر اساس این آموزه قرآن کریم که فرمود: «الیوم اکمل لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ (2) امروز دین شما را برای شما به حد کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما به عنوان بهترین آیین برگزیدم» معلوم می‌شود که کامل‌ترین دین که مورد پسند خداوند قرار گرفته دین اسلام است. بنابراین به نص صریح قرآن که آخرین وحینامه آسمانی است، اسلام کامل‌ترین و مورد پسند خداوند است، از این رو امیر مومنان (ع) در نهج البلاغه به نکته بسیار دقیق در این باب اشاره نموده و فرمود:
«و عمر فیکم نبیه ازماناً حتی اکمل له و لکم فیما انزل من کتابه دینه الذی رضی لنفسه؛ (3) پیامبر را مدتی در میان شما قرار داد تا برای او و شما، دین را به اکمال رساند، آنچه در قرآن نازل شد و مایه رضای الهی است تحقق بخشد». از این گونه آموزه‌های متعالی این نکته به آسانی به دست می‌آید که اسلام به عنوان آخرین آئین آسمانی مورد پسند خداوند کامل‌ترین دین است . خداوند تا زمانی فرستاده خود حضرت محمد (ص) را در میان مردم نگاه داشت که دین مورد پسند او یعنی اسلام کامل شود . دیگر نیازی به نزول وحی نباشد. در نتیجه جای تردید نیست که چون اسلام آخرین دین الهی است و بعد از آن وحی آسمانی قطع شده ،دلایل عقلی و وحیانی حکم می‌کند که کامل‌ترین و جامع‌تر دین است . بالاتر از آن فرض ندارد و گرنه خداوند آن را به عنوان آخرین دستورات خود به بندگانش ابلاغ می‌فرمود.
3-چون پیامبر اسلام بزرگترین فرستاده خداوند است و بر اساس روایات خلقت عالم و آدم طفیل وجود اوست و (4) نبوت همه انبیای پیشین پرتوی از نبوت اوست که در بستر زمان به وجود آمده و دوره آن ها پایان یافته ، در آخرین مرتبه نبوت الهی به کامل‌ترین صورت خود تجلی کرده ، از این رو دین او کامل‌ترین ادیان الهی است و به گفته مولوی:
نام احمد نام جمله انبیا است :Gol: چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست (5)
از این نظر نیز دین اسلام کامل‌ترین ادیان است، چون کامل‌ترین وحینامه الهی بر بزرگ ترین پیامبر نازل شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1.ارشاد القلوب الی الصواب، ج 1، ص 13.
2.مائده (5) آیه 3.
3.نهج البلاغه، خطبه 86.
4.پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر موسسه آثار امام، 1387 ش .
5.مثنوی معنوی، دفتر 1 ،ص 52.

سوال :
ولی درواقع سوالم اینه که دین به چه جور نیازهایی باید پاسخ بدهد و ما در چه زمینه هایی مطمئنیم که دین در ان مورد جواب دارد؟چون واضح است دین به خیلی ز نیازهای انسان هیچ عکس العملی نشان نداده مثل نیازهای پزشکی و....
حتی نیازهایی که میتواند رابطه مستقیم با سعادت بشر داشته باشد.
مثلا بشری که از نظر فیزیک بدنی مشکل حاد دارد و یا حتی عقلش رو از دست داده و یا مادرزادی دیوانه به دنیا میاد بودن و نبودن دین براش فرقی ندارد در حالی که برای رفتن این راه سعادت داشتن عقل ضرورت است.....

حالا دین قرار است به چه نیازهایی جواب بدهد؟و در چه زمینه های؟چون قطعا نمیشود گفت دین جواب همه ی سوالات رو دارد و در هر موردی میشود به ان مراجعه کرد.

پاسخ در دو نکته ارایه می شود :
نکته اول: در ابتدا باید گفت انسان از دین انتظار دارد که او را به کمال و سعادت نهایى در دنیا و آخرت رهنمون باشد و این انتظارى است بسیار بزرگ که تنها دین مى‏تواند آن را اجابت کند و هیچ جایگزینى ندارد. البته در کنار این نیاز اساسى و فراگیر، انتظارهاى جزئى‏ ترى نیز وجود دارد. انسان از دین انتظار دارد که:
1- قابل اثبات و استدلال باشد یعنى از ناحیه‏ى عقل و منطق پشتیبانى شود و به دیگر سخن، اصول آموزه‏هاى آن نزد عقل باطل و غیرقابل پذیرش نباشد.
2- به زندگى معنا بخشد یعنى انسان را از پوچى رها سازد و اندیشه‏ى بیهوده بودن زندگى را از ذهن او محو کند.
3- آرمان‏ساز، شوق‏انگیز و آرزو خیز باشد.
4- قدرت تقدس بخشیدن به هدفهاى انسانى و اجتماعى را داشته باشد.
5- تعهدآور و مسؤولیت‏ ساز باشد.
در این میان انتظار اول و دوم، اساس ‏تر است.
انتظار نخست، یعنى منطقى بودن اصول عقاید یک دین، زمینه‏ى پذیرش آن را فراهم ساخته ،آن را براى اندیشه‏ ها قابل قبول مى‏کند و ابهام‏ ها و تاریکى‏ ها را برطرف مى‏سازد.
در توضیح انتظار دوم، باید گفت: زندگى دنیایى ما انسان‏ها همواره با درد و رنج و تحمل سختى‏ها همراه است ؛یعنى ما هماره خود را در وضع نامطلوب مى‏یابیم. بعضى از این درد و رنج‏ها با فکر و تدبیر و پیشرفت صنایع برطرف شده و یا قابل برطرف شدن هستند، اما دسته‏اى دیگر چنین نیستند و آدمیان هرگز به نیروى خود توان رودررویى با آن‏ها را ندارد از جمله:
الف) انسان جویاى حقیقت است و از این که ممکن است در جهل و خطا باشد، رنج مى‏برد.
ب) انسان خیرخواه است و مى‏خواهد پاک و معصوم باشد و این که شاید گرفتار بدکردارى و نادرستى شده است ،او را آزار مى‏دهد.
ج) انسان میل به حیات ابدى دارد و مرگ به عنوان نقطه‏ ى پایان حیات، او را به هراس مى‏اندازد.
د) انسان بى‏ نهایت‏ جوست و نقص‏ها و محدودیت‏ها موجب رنج او مى‏شوند.
ه) انسان از این که مى‏بینند از همان بدو تولد و در طول زندگى کمتر از دیگران بهره‏هاى جسمى، هوشى و مانند آن دارد و یا از امکانات کمترى برخوردار است، رنج مى‏برد.
تنها دین است که مى‏تواند با معنا بخشیدن به زندگانى انسان‏ها، آنان را آرامش دهد و تحمل رنج‏ها را برایشان آسان کند.
اگر انسان دانست که جهان را خالقى است حکیم، رحمان و رحیم که هیچ بخلى نسبت به هیچ بنده‏اى ندارد، بندگانش نزد او یکسانند و جز تقوا چیزى ملاک تقرب به او نیست و نیز عادل است و ذره‏اى ظلم و ستم به هیچ مخلوقى روا نمى‏دارد، به یک باره همه‏ ى دردها و رنج‏ها از صفحه‏ ى وجود او پاک و تبدیل به رضا مى‏گردد و همچون رنج عاشق براى رسیدن به معشوق، شیرین و دلپذیر مى‏شود. این همان دردى است که آگاهان و عارفان آن را به صدهزار درمان ندهند.
پس بدان این اصل را اى اصل جو هر که را درد است او برده است بو(1)
البته باید توجه داشت که دین مساوى با فقه (احکام عملى) نیست بلکه مجموعه‏ اى مشتمل بر سه بخش: 1- عقاید، 2- اخلاق، 3- احکام (فقه) است.
روشن است که دین به عنوان مجموعه‏ اى از عقاید و اخلاق و احکام، پدیده‏اى نیست که بتوان درباره‏ ى انتظارآن از انسان یا غیر انسان سخن گفت. بلکه مقصود از انتظار دین از بشر، انتظارى است که شارع و پدید آورنده‏ى دین، یعنى خدا، از بشر دارد.
به طور خلاصه، انتظار آفریننده دین از انسان آن است که عقاید دینى را پذیرفته و به آنها ایمانى راسخ و استوار بیاورد به احکام و دستورهای آن جامه‏ عمل بپوشاند.نیز صورت و سیرت خود را آن‏گونه که دین خواسته، آراسته سازد و پستی ها را از خود دور کرده، فضایل را جاى آنها بنشاند.
این امور در واقع براى انسان و به نفع اوست ،یعنى اگر مى‏ گوییم دین این انتظارها را از انسان دارد، نه بدان معناست که از انسان مى‏خواهد بخشى از سرمایه‏ هاى وجودى خود را صرف دین کند، از خود بکاهد و بر دین بی فزاید. بلکه تحقق این امور جز براى انسان و به نفع او نیست.
انتظار دین از بشر آن است که خود را به کمال برساند و از بالاترین مواهب الهى بهره‏مند گردد: «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم»،(2).

نکته دوم : قرآن مجید که مهم ترین سند و منبع احکام دین اسلام است در یک بیان جامع در باره لزوم اعتقاد به دین فرمود : «کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان طور که میان شما فرستاده‏اى از خودتان فرستادیم و آنچه را- که هرگز- نمى‏دانستید به شما یاد مى‏دهد».(3)
از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که اگر «وحى» نبود، بسیارى از معارف برای بشر براى همیشه ناشناخته بود و انسان بدون دین و آموزه های متعالی آن نمی توانست در دو ساحت معرفتی و عملی لازم بار یابد .
دین شناسان وجود دین را در تفسیر زندگى، هدایت و تأمین سعادت دنیا و آخرت ضرورى دانسته‏ اند.
براى بیان نقش دین در زندگى ضرورى است برخى از دلائل لزوم دین و فواید آن بیان شود. بیان فواید و لزوم دین هم بطلان مبناى مخالفان ضرورت دین را اثبات مى‏کند و هم نیاز انسان به دین را ضرورى مى‏نماید.(4)
1- ضرورت دین در حوزه رشد عقلى:
عقل براى هدایت و تأمین سعادت انسان کافى نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعیات، نیاز به دین دارد، زیرا عقل در شناخت برخى از مسایل عاجز است . در تشخیص حق و باطل دچار مشکل مى‏شود. دین است که در برخى موارد زمینه‏ هاى حکم عقل را فراهم مى‏نماید . آن را در تفسیر زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک مى‏کند.(5)
بر اساس نیاز عقل به دین است که یکى از فلسفه‏هاى بعثت پیامبران «رشد عقلانى» بیان شده است. امام على(ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینه‏ هاى عقل را آشکار سازند...».(6)
استاد آیت اللَّه جوادى آملى مى‏نویسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضى از صفات جزئیه خداوند، مانند سمع و بصر و کلام الهى و هم چنین حقیقت معاد و چگونگى آن و احکام الهى را کاملاً درک نمى‏کند و باید آن‏ها را از نقل (حدیث) استفاده کند...».(7)
2- ضرورت دین در تشریع و قانونگذاری:
اندیشمندان باور دارند که انسان‏ها مدنى بوده و نیاز به زندگى دسته جمعى دارند تا نیازهاى خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زیرا بدون قانون نمى‏توان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود.
طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایى قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان‏ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند: «ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما در برابر آنچه که نمى‏دانیم، قطره‏اى در مقابل یک اقیانوس عظیم است، و این حقیقتى است که همه دانشمندان اعم از مادى و غیر مادى به آن معترفند...».(8)
محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر این امر را ضرورى مى‏نماید که خداوند هم باید قانون وضع کند و هم براى اجراى قانون پیامبران را ارسال نماید تا آن‏ها با اجراى قانون، ارتباط انسان‏ها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند. در تعریف دین گفته شده است: «مراد از دین مکتبى است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایى تشکیل شده و هدف آن راهنمایى انسان براى سعادتمندى است».(9)
امام صادق(ع) در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرمود: «... هنگامى که ثابت کردیم خالق و آفریدگارى داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمى‏شود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت مى‏شود که او سفیرانى میان بندگانش دارد که دستورهاى او را به آن‏ها مى‏رسانند . آن‏ها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقاى آن‏ها، و ترک آن مایه فناى آنان مى‏شود، رهنمون مى‏شوند».(10)
3- ضرورت دین در حوزه اخلاق و تربیت:
در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسان‏ها به دین نیاز دارند، زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقى و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است؛ از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزش‏هاى اخلاقى و کرامت انسانى، در لذت دنیوى، قدرت گرایى و ثروت ظهور مى‏کند.(11)
در مکاتب اخلاقى به وجود آمده، هر کدام خوشبختى انسان را در یک چیز دانسته‏اند: یکى در لذّت‏گرایى، دیگرى در ترک لذّت، یکى در سود خواهى و دیگرى در قدرت‏طلبى. «نیچه» فیلسوف آلمانى، خوشبختى انسان را در رسیدن به قدرت هر چه بیش تر مى‏داند، حتى با از بین بردن انسان‏ها. این نشان از سردرگمى عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشرى است. براى نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت، دینى که توسط رسولان الهى براى ما انسان‏ها آورده شده است. به همین جهت پیامبر(ص) فرمود: «انّى بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق؛(12)
براى کامل کردن اخلاق مبعوث شدم».
حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایى براى کسب فضایل و مفاهیم اخلاقى کافى نیست، بلکه براى تشکیل جامعه آرمانى نیاز به مکمّل دارد که آموزه‏هاى اخلاقى است. شاید بر همین اساس باشد که یکى از فلسفه‏هاى بعثت پیامبر(ص) تعلیم و تربیت بیان شده است.(13) دین نه تنها در تعریف و ارائه مفاهیم اخلاقى نقش دارد، بلکه پشتوانه مهم اجراى بایدها و نبایدهاى اخلاقى است. عقل انسان‏ها نمى‏تواند هواهاى نفسانى را مغلوب کند، بلکه در تضاد این دو (عقل و شهوت) پیروز میدان نفس اماره است.
شاید انسان‏ها خوب و بد و راه خوشبختى را بشناسند، اما انگیره و عاملى که بتواند آن‏ها را به انجام برساند، نبوده یا ضعیف است.
بنابراین، دین با ایجاد ایمان و باور به خداوند و رستاخیز و حسابرسى قیامت و بیان ارزش‏هاى الهى و انسان، پشتوانه بسیار محکمى براى اخلاق انسانى است که براى اجراى مفاهیم اخلاقى نیاز به تشویق است؛ از این رو پیامبران الهى معلمان جامعه خوانده شده اند . مردم، دانش آموزانى که پیامبران با بهره‏گیرى از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدایت آنان مى‏پردازند.(14) بر اساس نقش دین در زندگى و پرورش اخلاق است که برخى از اندیشمندان غیر مسلمان نیز بر ضرورت دین تأکید کرده‏اند.
«تولستوى» مى‏گوید: ایمان آن چیزى است که آدمى با آن زندگى مى‏کند.(15)دنیا بدون دین زندان است.
استاد شهید مطهرى در خصوص نقش دین مى‏نویسد: «اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است.(16) خواجه نصیر طوسى و بوعلى سینا نیز عقیده دارند که براى ایجاد مدینه فاضله و جامعه سعادتمند به دین و آموزه‏هاى آن نیاز است.(17)
4- ضرورت دین در راهنمایى به زندگى و آرامش بخشی:
انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایى دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادى تا اندازه‏اى موفق بوده‏اند، ولى تقویت و پرورش بُعد معنوى، نیاز به راهنماى دیگر دارد که دین است. دین در ایجاد آرامش (که یکى از نیازهاى روحى انسان است) نقش بنیادى دارد، زیرا دین با راهنمایى خود زندگى انسان را هدفمند نموده و زمینه هایى را فراهم مى‏کند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختى‏ها و مشکلات زندگى را معنا دار نموده و به انسان آرامش مى‏دهد. دین، اطلاعاتى را در اختیار انسان مى‏نهد تا زندگى براى او در مجموعه هستى، میسّر و مطبوع شود. بین آدمى و جهان و زندگى و خویشتن او آشتى برقرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد. دکتر «بیل» در پیامى به جهانیان، آنان را به داشتن قدرت مثبت نگریستن فراخوانده و گفته است: با اطمینان به نفس، شور و حرارت، نگرش مثبت و کمک پروردگار مى‏توانى مشکلات شخصى خویش را حل کنى. قرآن کریم نیز یکى از پیام‏هاى دین را آرامش روانى مى‏داند: «ألا بذکراللَّه تطمئنّ القلوب».(18)
6- نقش دین در برقرارى قسط و عدل:
تاریخ انسان‏ها چالش و اختلافات و ظلم‏هایى را شاهد بوده، این در حالى است که بشر از عقل و دانش برخوردار مى‏باشد. عقل در چالش زدایى و ایجاد زندگى مسالمت امیز موفق نبوده؛ همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقرارى عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمى‏آید.
دین، نخست ظلم، عدل و صلح را تعریف نموده، مردم را به ظلم ستیزى و حمایت از مظلومان سفارش کرده؛ از این رو پیامبران الهى در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیرى حق و باطل بوده است. از سوى دیگر دین همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است، افزون بر این که اسلام جهاد در راه عدل را لازم دانسته و در عین حال همه پیروان ادیان الهى را به همگرایى و گفتگو فراخوانده است.
یکى از فلسفه بعثت انبیا آزادى انسان‏ها از اسارت و ظلم پذیرى و برپایى قسط و عدل بیان شده است: «لقد أرسلنا رُسُلَنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛ همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات (به خلق) فرستادیم و برای شان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستى و عدالت گرایند».(19) این همان نقش دین در زندگى اجتماعی است.

نکته سوم :با توجه به آنچه گفته شد هر چه در سعادت انسان نقش دارد دین آن را تامین وبیان کرده وهیچ کم نگذاتشه است وحتی در امر بهداشت دستور های کلی ودرس آموز دین راه گوشا است وخطوط کلی مسله را مطرح نموده . ولی باید توجه داشت که دین دین است ونه علم لذا علوم تجربی کار مستقیم دین نخواهد . چه این که افراد ناقص الخلقه ویا دیوان شدن افراد ربطی به دین ندارد ودین برای آنها تکلیف واجب نکرده است .ولی دیوانگی او علل وعوامل مختلف خاص خود را دارد که ربطی به دین ندارد ؟
پى‏نوشت‏
(1)) جلال‏الدین مولوى، مثنوى، دفتر یک، بیت 826)
(2)) سبأ، آیه 74)
3. بقره (2) آیه 151 .
4. ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 7، ص 18 ،نشر دار الکتب الاسلامیه ،تهران، بی تا .
5. همان، ج 7، ص 33.
6. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافى، ج 1، ص 16،نشر دار الکتب الاسلامیه ،تهران، 1388 ق.
7. جوادى آملى ، انتظار بشر از دین،ص37.نشر مرکز اسرا، قم، 1387 ش.
8. پیام قرآن، ج 7، ص 51.
9. کافى، ج 1، ص 168.
10. زین العابدین قربانى، اخلاق و تعلیم، ص 34 ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1378 ش
11. علی متقی ، کنزالعمال، ج 11، ص 420، نشر موسسه رسالت ،بیروت، 1413 ق.
12. جمعه (62) آیه 2.
13. پیام قرآن، ج 7، ص 28 - 29.
14. مرتضی مطهری ،بیست گفتار، ص 189،انتشارات نشر اسلامی ،قم، بی تا .
15. همان.
16. انتظار بشر از دین، ص 37.
17. رعد (13) آیه 28.
18. آل عمران(3) آیه 64.
19 .همان .آیه 123

موضوع قفل شده است