سرلشکر شهید ابراهیم ذوالفقاری

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرلشکر شهید ابراهیم ذوالفقاری


شهید ابراهیم ذوالفقاری در سال 1330 در روستای نوبندگان فسا متولد گردید.او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و راهنمایی وارد اموزشگاه درجه داری گردید.از انجا که روح پرتلاش او تحمل سکون نداشت همزمان با خدمت در تیپ 37زرهی شیراز موفق به اخذ دیپلم و بلافاصله وارد دانشکده افسری شد. پس از گذراندن 4سال تحصیل و گذراندن دوره های تخصصی(تکاوری و رنجری و ...) موفق به اخذ لیسانس علوم نظامی گردید.در این سال ورود او به دوره جدید نظامی بود که انقلاب خونبار ایران مراحل حساس خود را می گذراند.او در این مدت انچنان که عکسهایش گواهی میدهند در اکثر تظاهرات شرکت میکرد و از محدود افسرانی بود که به مرحوم ایت ا لله طالقانی اسلحه میرساند. پس از مدتی توسط ساواک دستگیر و بازداشت شد.با پیروزی انقلاب اسلامی و هجوم مردم به زندانها ، او از زندان ازاد شد...با تحریکات ارتش بعث عراق در مرزهای کشور، در تیر ماه سال 59 به منطقه مرزی فکه اعزام گردید.در اواخر شهریور 59 که تجاوز همه جانبه رزیم بعث عراق شروع شد. ابراهیم در سخت ترین شرایط مبارزه با نیروها و مهماتی بسیار اندک در برابر صدامیان چنان دلاور مردانه مبارزه کرد و با وجودیکه در این مدت اکثر نیروهایش شهید شده بودند ولی حدود دو ماه تمام با رشادت و شجاعت کامل مقاومت نمود که بر اثر ترکش خمپاره به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل گردید. پس از 15 روز بستری شدن مجددا بصورت داوطلبانه به جبهه ابادان ماهشهر و از انجا برای ازاد سازی سوسنگرد شتافت و در این پیروزی چنان لیاقت و شجاعتی از خود نشان داد که مورد تشویق حضرت امام (ره) قرار گرفت .ابراهیم تمام مبلغ تشویقی را به حساب جنگزده گان واریز نمود.ابراهیم بلافاصله در عملیات ازاد سازی ارتفاعات غرب کشور حضور یافت .به لحاظ رشادت و دلاورمردی که از خود نشان داد یکی از ارتفاعات غرب کشور بیاد ان شهید بزرگوار نامگذاری شده است.سرانجام ابراهیم پس از 4ماه مبارزه جانانه در منطقه غرب کشور در مردادماه سال 60، بر اثر انفجار مین ضد تانک که منجر به انفجار جیپ فرماندهی و شهادت ایشان گردید...

همیشه می گفت چنانجه خداوند به من افتخار شهادت داد ،مرا شهید راه حق بنامید...یادش گرامی ... روحش شاد ... و راهش پر رهرو

باتشکر از دوست عزیزم مهدی صفایی بابت تهیه تصاویر

بسم الله الرحمن الرحیم


بخوان...وقتی تابوتها می گذرند ،مانده گان زخجالت در پناه دیوارها پنهان می شوند .اما هر روز از این گذرشهیدی می گذرد ، و من و شما هر روز گریزانیم ...هان بنگر ، جلودار هابیل است ، اما من و شما مسافران از راه مانده ایم و قافله رفته است ، ما مانده ایم و قافله می رود...
سلام بر امام عصر مهدی موعود (عج )و سلام بر نایب بر حقش امام امت این قلب تپنده مسلمین جهان و درود و سلام بیکران به ارواح طیبه شهدای گلگون کفن کربلای ایران.
سلام مادرم، پدرم ،همسرم، برادرم و خواهرم از اینکه زحمات زیادی برای من کشیده اید و رنج های زیادی متحمل شده اید سپاسگذارم و می دانم که همگی شما چشم هایتان به انتظار است وهردقیقه برای من لحظه شماری می کنید تا من را از نزدیک ببینید ولی مادرم بخاطر داشته باش که حضرت علی اکبر(ع) در جلوی چشم پدرش وخانواده اش چگونه شهید شد و حضرت زینب(ع) ابن بزرگ بانوی صحرای کربلا چگونه مصیبت شهدای کربلا را تحمل نمود وچگونه رسالتش را بخوبی وبه نحو احسن انجام داد .پس شما نیز که رهرو این عزیزان هستید باید همانند آنها باشید و راه آنها را ادامه دهید و مبادا مبادا ناشکر باشید.که البته می دانم و یقین دارم که شما نیز تحمل می کنید و راه من و دیگر شهداء را ادامه می دهید .
عزیزان: من وظیفه خود می دانم که در جبهه بمانم و به عنوان یک مسلمان متعهد ،دین خود را با شهادت در راه خدا به اسلام و قرآن ادا کنم و ای کاش من چیزی پر ارزشتر از جان خویش می داشتم و آنرا فدای اسلام و قرآن می کردم .
عزیزان من بدانید که امروز تاریخ تکرار شده است و یاران و رهروان حضرت امام حسین (ع) بار دیگر برای حفظ اسلام در مقابل دشمنان خدا قرار گرفته اند و یقین بدانید که با همه کمبودها،ما پیروز هستیم و بدانید که ما چنانچه خدا قبول کند شهید راه حق و حقیقت هستیم . در پایان از همه شما بزرگواران طلب گذشت وعفو می کنم،مخصوصا مخصوصا از مادرم و پدرم خواهشمندم که ابن کلام نیز به امت امام بگوئید که جبهه ها را پرکنید و در هر حال امام راتنها نگذارید و اسلحه بر زمین افتاده شهداء را بگیرید و مبارزه کنید و بدانید که در هر حال به وظیفه الهی خود عمل نموده اید ..به امید پیروزی اسلام و زیارت قبر امام حسین (ع ).چنانجه خداوند متعال توفیق شهادت به من داد مرا در زادگاهم نوبندگان دفن کنید.
خداوندا شکر،شکرت که مرا به پای خود باز خواستی ،شکرت که مرا به ارزویم رساندی ،تو خود شاهدی که من ارزویم شهادت در راه حق و حقیقت بود...
سقز - ابراهیم ذوالفقاری 1/4/60

[="Tahoma"][="Blue"].

روحش شاد
و راهش ر رهرو باد[/]

[="Arial"][="Black"]خدایا به خون این شهدا ......... اللهم عجل لولیک الفرج.[/]


عشق را بـا خـون خـود کردی تـو معنـا ای شهیـد!
خـویـش را بـردی بـه اوج عـرش اعـلا ، ای شهید!

زنـدگی تسلیم تـو شد ، مــرگ خــالی از عــدم
زنـده تــر از تـو نمی بینـم بـه دنیــــا ای شهیـــــد!

الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب ...

بنام انکه اسمان ها و زمین را افرید و ما را نیز ، تا از این نعمات خدادادی استفاده کنیم ، ان که انسان ها را با قلب مختلف الحال افرید ، و حالت اخلاص را در فطرت همه قرار داد ، ان که عبادت را افرید تا انسان ها با عبادت به او نزدیکتر شوند. ان که اخلاص را افرید و در وجود هر فرد قرار داد تا از ان اخلاص استفاده کند و به وسیله ان اخلاص مقرب درگاه او شود، ان که عشق را افرید تا به کمک این عشق بتوانیم عاشقش شویم.اری بنام او اغاز می کنم که اوست خالق و رزاق و بی همتای مطلق است و ما در برابر او مخلوق و مزروق هستیم ...اینجانب ضمن طلب حلالیت ، همگی شما را به صبر و شکیبایی و رعایت تقوای الهی در همه حال سفارش می کنم و خواهش می کنم که مرا در کنار مرقد برادر عزیزم ابراهیم دفن نمایید./ارادتمند همگی : ناصر ذوالفقاری

بیایید داخل مطالب در باره شهدا

http://sarlashkar-zolfghary.blogfa.com/post/121

http://sarlashkar-zolfghary.blogfa.com/:Rflasher:

[=arial black]http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/Comment/index.aspx?pid=213164

[="DarkGreen"]بسم الرب شهدا و صدیقین

با سلام

خوشا آنان که با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند[/]

align: right

دو بیتی هایی درباره ی شهدا

[TD="class: td"] چند دوبيتي از محمد كاظم بدرالدين
تمام لاله‌ها سرخ‌اند و محزون
صميمي، مقتدر، همواره مجنون
شهيدان، عاشقان محض، بردند
براي لاله‌ها، دسته گُلِ خون
غريب و خسته و فرتوت مانده است
به شوق لحظه باروت مانده است
خدايا! استجابت كن دلم را
كه پشت يك غزل تابوت مانده است
از آن فصل سكوت و تيره زاري
به دنبال صداتم، سبزِ جاري!
«شهادت استخوان‌بندي عشق است»
چه تشريح قشنگي از قناري!
ثناگويِ نگاهت اي كبوتر
به طرز فكر و راهت اي كبوتر
شنيدم وعده‌اي با عشق داري
خدا پشت و پناهت اي كبوتر!
تنيده در تنم پاييز، پاييز
ندارم همتي مست و جنون‌خيز
تو رفتي و دعا كن اوج گيرم
شبي از پلكان ماه، من نيز[/TD]

:Sham: