جمع بندی نقد و بررسی ازدواج از منظر استاد ملکیان

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد و بررسی ازدواج از منظر استاد ملکیان

با سلام خدمت خوانندگان گرامی
می خواستم ببینم نظرتان در مورد این ایده استاد ملکیان در امر ازدواج چیست؟
و چه نقدها یا نکات مثبتی در این طرح ایشان می بینید؟
فقط خواهشا عقلی و عملی بحث کرده و دینی و مذهبی بحث نکنید.
باشتکر از شما عزیزان
اما مشروح بیانات استاد
:
****************************************************************************************************************************************

دانلود فایل صوتی بیانات استاد ملکیان در مورد ازدواج

من لب کلامم این است که می گویم در ازدواج باید وفاداری وجود داشته باشد آن وقت من می گفتم وفاداری یک امر کیفی است نه یک امر کمی.وفاداری را با کمیت زندگی من با همسرم نمی شود سنجید بلکه با طرز زندگی من با همسرم باید بسنجنید یعنی اگر من به شما گفتم علی و زهرا با هم شصت سال زندگی مشترک داشتند و از آن طرف گفتم هوشنگ و شکوفه شش ماه زندگی مشترک داشتند شما فوری در فرهنگ ما می گویید آنهایی که با هم شصت سال زندگی کردند با هم وفادارتر بوده اند .آنهایی که شش ماه توانستند زندگی کنند آدمهای وفاداری نبوده اند.

یعنی گویا وفاداری را دارید با چه می سنجید ؟ با کمیت سالهای زندگی که مشترکا این دو با هم داشته اند من می گویم همیشه به یاد داشته باشید که کیفیت وفاداری با کمیت آن قابل سنجش نیست وفاداری یک کیفیت یا طرز خاص زندگی است به این طرز زندگی می گویند وفاداری ولو این طرز زندگی 24 ساعت طول بکشد و یک طرزها دیگر زندگی را غیر وفادارانه می گویند ولو آن طرزهای دیگر زندگی 80 سال طول بکشد .

چون فرهنگ ما فرهنگیست که آمده یکی از مهمترین کیفیات زندگی را با کمیت بسنجد و بنابراین زندگی مادام العمر برایش ارزشمندتر است از زندگی هایی که 5 سال طول بکشد، یک سال طول بکشد ،دوماه طول بکشد و آن وقت باعث شده برای ازدواج دائم یک ارزش و قداستی قائل بشود و آن وقت این امر نتیجه اش این می شود که وقتی علی به زهرا می گوید: بله و زهرا به علی می گوید بله هر دویشان در ذهنشان این است که ما بله را گفتیم تا کی ؟ تا ابدالاباد تا وقتی یکی از ما دو از دنیا برود .
همانطوری که در مسیحیت و مسیحیت کاتولیک مخصوصا ، وقتی کشیش صیغه عقد را بخواند این دو (یعنی عروس و داماد) باید تکرار بکنند که: ما با هم خواهیم بود در فقر و غنا و در بیماری و سلامت و درجوانی و پیری و در شهرت و گمنامی تا وقتی که مرگ ما را از هم جدا کند.
من می گویم این غلط است .این یک بنای نادرست است که گذاشته شده و باعث شده که مقدس می دانند کش دادن زندگی را و می گویند اگر 15 سال زندگی بشود 16 سال بهتر است و 16 سال بشود 17 سال بهتراست و اگر 17 سال بشه 20 سال بازم بهتر اگر 20 سال بشه 60 سال واقعا سربلندیم حال وقتی می خواهند این کار را بکنند به 5 تالی فاسد اخلاقی دچار می شوند (2)ولی من نمی گفتم خود ازدواج 5 تالی فاسد دارد می گفتم اگر ازدواج را بخواهید وفاداریش را با کمیت بسنجید نه یک امر کیفی اش بدانید آن وقت همیشه می خواهید استمرارش دهید و این 5 تالی فاسد اخلاقی برای زن یا شوهر یا هردو درست می کند.



بنابراین پیشنهاد من این بود که نهاد ازدواج همانطور که در طول تاریخ 4 بار عوض شده باید یک بار پنجمی هم عوض بشود ابتدا چند همسری زنان بوده و تک همسری مردان بعد تبدیل شد به چند همسری زنان و چند همسری مردان بعد تبدیل شد به چند همسری مردان و تک همسری زنان و بعد تبدیل شد به تک همسری مردان و تک همسری زنان .به اینجا رسید .من می گویم یک فازهم باید بروید جلوتر و بنابراین ازدواج از اول همین جور نبوده که شما بگویید قداست دارد همین جور باقی بماند من می گویم تتبع تاریخی زنان به چه علت بوده چرا انسانها به همان چند همسری زن و تک همسری مرد همانجا متوقف نشده اند رفتند به طرف چند همسری مرد و زن و بعد رفتند به طرف چند همسری مرد و تک همسری زن و بعد رفتند به تک هممسری زن و مرد.
چرا ؟برای اینکه انباشت تجربه تاریخی نشان داد که تالی فاسد دارد اینگونه ازدواج .به همین خاطر می خواهند به سمت ازدواجی بروند که این تالی فاسد را کمتر داشته باشد و حال باید به این تجربه تاریخ برسیم که این نوع ازدواج هم تالی فاسد دارد و باید برویم به سوی یک ازدواجی که محاسن این ازدواج ما را داشته باشد اما مقابح این ازدواج را نداشته باشد و آن این است که :
طرح پیشنهادی استاد برای ازدواج
پسر و دختر با 4 شرط وارد زندگی مشترک می شوند (3):اگر یکی از این دو تا آن هم نه یقین کرد بلکه شک کرد یکی از این چهار شرط دارد زیر پا گذاشته می شود بلافاصله ازدواج را تمام شده تلقی کند ؛این معنایش این است که اگر اینها 2 ماه هم با هم زندگی مشترک بکنند ،زندگیشان وفادارانه بوده است،هیچ قبحی نه بر زن وجود داشته باشد نه بر مرد.
البته گفته ام مطلوب این است که این شک برای هیچ کدام از زن یا مرد پیش نیاید اما خب اگر پیش آمد زندگی را کات کنند؛چرا می گویم حتی اگر شک کرد؟به خاطر اینکه حتی اگر شک هم داشته باشد طرف درد و رنج خودش را می برد ولو این 4 شرط مطابق باواقع نباشد
بنابراین ازدواجها بالقوه همه شان موقتند باز نه ازدواج موقت معمول چون ازدواجهای موقت چرخ زاپاس ازدواجهای دائم است که تو 4 تا زن می گیری حالا 2 تا چرخ زاپاس هم داشته باش .
من می گویم همه ازدواجها باید موقت فرض شود مادامی که این شرایط برقرار است باید زندگی برقرار باشد و اگر این شرایط نبود باید زندگی کات شود تا زن و شوهر نه از لحاظ روانشناختی آسیب ببینند نه از لحاظ اخلاقی حالا ولو زندگی مشترکشان 1 هفته باشد؛اشکالی ندارد باز مرد می رود با یک زن دیگری ازدواج می کند و زن هم با یک مرد دیگری اما باز در آن زندگی هم وفادارند .
پس ممکن است یک مرد با زنش 10 بار زندگی مشترک بکند و هر ده بار هم وفادارانه باشد این بهتر است یا اینکه یک ازدواج مشترک بکند و از روز اولش تا روز آخرش بی وفایانه باشد؟
بحث من اخلاقی است نه حقوقی
بعد می گفتم چون قانون باید همه سبک های زندگی را اجازه بروز به آنها بدهد بنابراین این پیشنهادی که من می کنم نباید تنها نوع ازدواج قانونی تلقی بشود باید بگویند این نوع ازدواج هم کاملا قانونی است هر که می خواهد برود آن ازدواج سنتی را بکند اگر مرد و زن راضی اند که ازدواجشان دائم باشد خب بروند ازدواج دائم بکنند .
فلذا بحث من اخلاقی بود نه حقوقی نمی گفتم قانون باید بگوید هر نوع زندگی ای که می خواهید بکنید بکنید همه سبکهای زندگی در یک قانون دموکراتیک باید مجال ظهور و بروز داشته باشند اما این هم باید قانونی تلقی شود
حال اگر بعد از قانونی تلقی شدن یواش یواش این نوع ازدواج بقیه ازدواجها را محو کرد آن وقت نمی شود گفت هر وقت شک کردند ! چون حقوق با عدد سروکار دارد آن وقت من پیشنهادم این است که هر ازدواجی 3 سال باشد آن وقت هر وقت زن و شوهر خواستند یک سه سال دیگر تمدید می کنند بعد از سه سال بعدی دوباره تمدید کنند...(4)
مطلوب دوام ازواج به این نحو است
مطلوب این است که اینها 20 تا 3 سال تمدید کنند و من همیشه گفتم من و تو که با 2 ملیون می آییم با هم در یک تجارت سرمایه گذاری می کنیم می گویی مصطفی یک قرار داد دو ساله می بندیم با هم اگر در این 2 ساله شریک امین و وفادار و فعالی بودی 2 سال دیگر شراکتمان را ادامه می دهیم با این که تمام خسارت را به تو بزنم تنها 2 میلیون به تو خسارت زده ام تو برای دو میلیونت حفاظ می گذاری .حالا اگر بعد از دوسال امین و وفادار بود دو سال دیگر تمدید می کنی ... !
آن وقت که یک شخص بیاید تمام عمرش را تمام جوانی اش را تمام استعداد های را تمام امکانها و فرصتهایش را بگذارد و بگوید 2 سال 2سالی این بچه بازی است 3 سال 3سالی بچه بازی است .نه این کار را بکنید اگر هر دویشان هم سلامت روانشناختی و هم فضیلت اخلاقیشان محفوظ بود 3سال 3سال تمدید می کنند .ایده ال اش این است که 20 تا 3 سال تمدید شود ولی اگر فضیلت اخلاقیشان محفوظ نماند فورا هردوی آنها باید بتوانند راحت شوند .
آن وقت اگر این باشد آن توالی فاسد پنگانه هیچ وقت پیش نمی آید من این حرفم بود .
ظاهر و باطن ازدواجها
ازدواجهای ما ظاهرش این است که با چهار کلمه لاتین در آیین کاتولیک یا عربی تلفظ کرده ایم و ظاهرش این است که با لباس سفید می رویم و با کفن بیرون می آییم اما باطنش خیانت در خیانت است من به نظرم این خلاف انسانیت است و نه فقط خلاف فضیلت اخلاقی بلکه مخالف سلامت روانی است .
سلامت روانی به این معناست که وقتی زنی شاکی از مردش باشد یا مر از زنش شاکی باشد رنج می برد؛ در حقیقت این فرد دیگر خودش نیست دیگر در زندگی این فرد، علاوه بر مشکلات اخلاقی ای که پیش می آید در زندگی اش دیگر خوشی نیست .
حال اگر بخواهید این 4 شرط را در نظر بگیرید می فهمید که 90 درصد این ازدواجهای شرعی، عرفی و... اینها در حقیقت ازدواج نیستند اینها سایش و فرسایش روحی زن و شو هرند با یکدیگر و دارند همدیگر را از بین می برند
و اتفاقا اصلا ولنگارانه نیست و اصلا بی بند و بارانه نیست و درست برخلاف این است .
*****************************
پاورقیها:
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][1].پنج تالی فاسد اخلاقی ازدواج دائم (ازدواج دائم به شکل سنتی):لینک[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [2].همان[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][3.] چهار شرط ورود به زندگی مشترک:[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]1. 1.من وقتی بازنی وارد قرار داد می شوم نه از قِبل من و نه از قبل او و به طریق اولی از قبل هر دویمان این قرارداد به معنای فسخ قرار داد که یکی از ما با همسر قبلی داشته است نباشد یعنی این جور نباشد که وقتی وارد این زندگی می شوم به این معنا باشد که قرار دادم را با زن قبلی فسخ کرده باشم.یعنی رابطه یمان جوری نباشد که نفس این رابطه به این معنا باشد که هر طرف از این رابطه دارد یک قرار داد دیگری را که در جای دیگه دارد با این قرارداد لگدمالش می کند .[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]2. 2.من برای ایجاد یا حفظ این ارتباط فریب کاری نکنم نه فریب کاری فقط از طریق گفتن ها اکثرا فریب کاریهای ما از طریق کردار است ؛ یعنی من می دانم این دختر یک مرد دانشمند دوست دارد آن وقت من که هیچ دانشی بلد نیستم هی می گویم هرمنوتیستای جدید اینو می گن برخلاف ایدئالیستای آلمانی... از این حرفا بزنم تا فکر کند من دانشمندم .[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یا مثلا او شوهری گشاده دست می خواهد حالا من که تو تمام زندگی ام تمام انعامهایش روی هم 10 هزار تومان هم نشده 10 هزار تومان به این گارسون می دهم تا بگویم آدم سخی ای هستم[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]3. 3.این ارتباط به حال یا آینده هیچ کدام از طرفین زیان نرساند[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]4. 4.طرف مقابل شخص تلقی کنید نه شی ،کس تلقی کنید نه چیز یعنی انسانش بدانید و انسان دانستن او به این معناست که در مقام نظر عقلنیت او را و در مقام عمل آزادی او را محترم بشماریم[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حالا شما با این چهار شرط ببینید ازدواجهای پدر و مادرهای ما که عرفی و قانونی و اجتماعی انجام دادند ؟[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خیلی نادرند و خیلی هم خوش اقبال ولی نیست کجا چنین است؟[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][4.]دلیل سه سال بودن :به خاطر اینکه به لحاظ روانشناختی انسانها هر چه قدر هم طرف مقابلشان را دوست بدارند احتمال اینکه از سه سال به بعد برایشان انسان عادی ای بشود هست و آن وقت است که احتمال می رود شخص برود دنبال اموری که خلاف اخلاق است
*****************************************************************************************************************************************
[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام

اولا عقلی نیست و نمیتوان انرا با عقل سنجید. با این حال، در مورد اینکه میتوان این بحث را بدون توجه به مباحث دینی بررسی کرد، به بررسی آن می پردازیم.
یکم. در مطالبی که از جانب جناب ملکیان مطرح شد، با اینکه برای حل معضل خیانتهای اشکار و پنهان زن و شوهر در زندگی مشترک است، اما با این حال، نقاط ضعفی در این طرح وجود دارد که توجه به انها مهم است.

دوم: اینکه تا شک کردند باید زندگی را کات کنند، این نادرست است زیرا زنها معمولا شکاک هستند و اگ رقرا رباشد به صرف شک کردن زندگی را به هم بزنند، پس چه تضمینی برای زندگی وجود دارد.

سوم: در این طرح، فقط به زن و مرد و ان هم براورده شدن نیازهای روحی و جنسی شان توجه شده در حالیکه نه تمام نیازهای زن ومرد منحصر در نیازهای جنسی و روحی ای است که با شک کردن از بین برود و نه ازدواج فقط مربوط به زن و مرد می شود. و حداقل در این میان حقوق فرزندان نادیده گرفته شده است.

چهارم: این طرح شباهت زیادی دارد به انچه امروزه در جوامع سکولار و لائیک وجود دارد. در این جوامع، زن ومرد تا زمانی که به هم نیاز دارند با هم می مانند و هیچ ضمانتی وجود ندارد که دو نفری که با هم امروز صبح زندگی کرده اند، وقتی که هر کدام به بیرون میروند، تمایلی به ادامه زندگی داشته باشند. این نه با مبنای اخلاقی جناب ملکیان سازگار است و نه با ارامشی که قرار بود زن و مرد از طریق ازدواج به دست بیاورند

پنجم: درست است که کیفیت مهمتر از کمیت زندگی است اما برای توجه به این اهمیت بیشتر کیفیت نیازی نیست که کمیت را بی اهمیت تلقی کنیم بلکه میتوان توجه بیشتررا به ان سمت کشاند و زن و شوهر به این مسئله متوجه کرد.

ششم: اگر قرار است این طرح، موجب ارامش خیال زنان و مردان شود که هر موقع احساس نارضایتی از کنار هم بودن داشتند از هم جدا شوند، باید توجه کرد که هیچ ارامشی حتی در یک لحظه این زندگی نیز وجود ندارد زیرا هیچ یک مطمئن نیست که لحظه بعدی زن یا شوهرش حاضر به ادامه زندگی حتی بدون وجود مشکلات هست یا نه؟

هفتم: برفرض این طرح مشکلات قبلی و عوارضی که بیان شد را نداشته باشد، اما مشکل اینجاست که ایا ازدواج و ادامه ان هیچ شرط و شروطی دارد یا ندارد. یعنی ایا ادامه زندگی فقط به اراده دو طرف بستگی دارد یا نه؟ اگر ندارد که مشکلات قبلی هست و اگر دارد ان شروط چیست و چه مرجعی باید انها را بر اساس چه معیارهایی تعیین کند.

هشتم: در این طرح، غالبا زنان هستند که ضرر میکنند و غالبا زنان توانایی ازدواج دوباره راندارند و وقتی ندارند یا باید تمایلات خود را سرکوب کنند یا به انحراف اخلاقی کشیده میشوند.

نهم نتیجه این طرح هرزگی و بی بندو باری اخلاقی است نه ارامش خاطر زنان و مردان . هر کسی حتی در ان لحظه که در کنار شخص دیگری به سر می برد در ذهن خود دیگری را مجسم میکند و در فکر اوست. زیرا انسان هر معیاری که برای ازداج داشته باشد، قطعا این معیارها نسبی است و فرد دیگری انرا به صورت کامل تری دارد.

و نکته اصلی دیگر اینکه این مسئله مربوط به فرهنگ است و با فرهنگ ایرانیان منافات دارد و کسی تن به این مسئله نمیدهد و چنان که خودشان بیان کرده اند وضعیت با صحبت کردن و نظریه پردازی یک روان شناس یا جامعه شناس تغییر نمیکند. خوب است به جای بنیان افکنی به فکر اصلاح وضعیت باشیم که کم هزینه تر است یا حداقل طرحی ارائه دهیم که ایرادهای اساسی دیگری را نداشته باشد.

موفق باشید.

صدیق;484812 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام

اولا عقلی نیست و نمیتوان انرا با عقل سنجید. با این حال، در مورد اینکه میتوان این بحث را بدون توجه به مباحث دینی بررسی کرد، به بررسی آن می پردازیم.
یکم. در مطالبی که از جانب جناب ملکیان مطرح شد، با اینکه برای حل معضل خیانتهای اشکار و پنهان زن و شوهر در زندگی مشترک است، اما با این حال، نقاط ضعفی در این طرح وجود دارد که توجه به انها مهم است.

دوم: اینکه تا شک کردند باید زندگی را کات کنند، این نادرست است زیرا زنها معمولا شکاک هستند و اگ رقرا رباشد به صرف شک کردن زندگی را به هم بزنند، پس چه تضمینی برای زندگی وجود دارد.

سوم: در این طرح، فقط به زن و مرد و ان هم براورده شدن نیازهای روحی و جنسی شان توجه شده در حالیکه نه تمام نیازهای زن ومرد منحصر در نیازهای جنسی و روحی ای است که با شک کردن از بین برود و نه ازدواج فقط مربوط به زن و مرد می شود. و حداقل در این میان حقوق فرزندان نادیده گرفته شده است.

چهارم: این طرح شباهت زیادی دارد به انچه امروزه در جوامع سکولار و لائیک وجود دارد. در این جوامع، زن ومرد تا زمانی که به هم نیاز دارند با هم می مانند و هیچ ضمانتی وجود ندارد که دو نفری که با هم امروز صبح زندگی کرده اند، وقتی که هر کدام به بیرون میروند، تمایلی به ادامه زندگی داشته باشند. این نه با مبنای اخلاقی جناب ملکیان سازگار است و نه با ارامشی که قرار بود زن و مرد از طریق ازدواج به دست بیاورند

پنجم: درست است که کیفیت مهمتر از کمیت زندگی است اما برای توجه به این اهمیت بیشتر کیفیت نیازی نیست که کمیت را بی اهمیت تلقی کنیم بلکه میتوان توجه بیشتررا به ان سمت کشاند و زن و شوهر به این مسئله متوجه کرد.

ششم: اگر قرار است این طرح، موجب ارامش خیال زنان و مردان شود که هر موقع احساس نارضایتی از کنار هم بودن داشتند از هم جدا شوند، باید توجه کرد که هیچ ارامشی حتی در یک لحظه این زندگی نیز وجود ندارد زیرا هیچ یک مطمئن نیست که لحظه بعدی زن یا شوهرش حاضر به ادامه زندگی حتی بدون وجود مشکلات هست یا نه؟

هفتم: برفرض این طرح مشکلات قبلی و عوارضی که بیان شد را نداشته باشد، اما مشکل اینجاست که ایا ازدواج و ادامه ان هیچ شرط و شروطی دارد یا ندارد. یعنی ایا ادامه زندگی فقط به اراده دو طرف بستگی دارد یا نه؟ اگر ندارد که مشکلات قبلی هست و اگر دارد ان شروط چیست و چه مرجعی باید انها را بر اساس چه معیارهایی تعیین کند.

هشتم: در این طرح، غالبا زنان هستند که ضرر میکنند و غالبا زنان توانایی ازدواج دوباره راندارند و وقتی ندارند یا باید تمایلات خود را سرکوب کنند یا به انحراف اخلاقی کشیده میشوند.

نهم نتیجه این طرح هرزگی و بی بندو باری اخلاقی است نه ارامش خاطر زنان و مردان . هر کسی حتی در ان لحظه که در کنار شخص دیگری به سر می برد در ذهن خود دیگری را مجسم میکند و در فکر اوست. زیرا انسان هر معیاری که برای ازداج داشته باشد، قطعا این معیارها نسبی است و فرد دیگری انرا به صورت کامل تری دارد.

و نکته اصلی دیگر اینکه این مسئله مربوط به فرهنگ است و با فرهنگ ایرانیان منافات دارد و کسی تن به این مسئله نمیدهد و چنان که خودشان بیان کرده اند وضعیت با صحبت کردن و نظریه پردازی یک روان شناس یا جامعه شناس تغییر نمیکند. خوب است به جای بنیان افکنی به فکر اصلاح وضعیت باشیم که کم هزینه تر است یا حداقل طرحی ارائه دهیم که ایرادهای اساسی دیگری را نداشته باشد.

موفق باشید.


کاملا درست و دهان پر کن و کوبده
آفرین بر شما استاد

با سلام خدمت استاد.

صدیق;484812 نوشت:
دوم: اینکه تا شک کردند باید زندگی را کات کنند، این نادرست است زیرا زنها معمولا شکاک هستند و اگ رقرا رباشد به صرف شک کردن زندگی را به هم بزنند، پس چه تضمینی برای زندگی وجود دارد.

تا آنجایی که بنده مطالب را خواندم ایشان حکم حقوقی ندادند و خودشان هم صریحا گفتند که بحث بنده اخلاقی است و نه حقوقی. و آنجا که می خواسته یک پیشنهاد حقوقی بدهد گفته که مثلا ازدواج ها حداقل 3 سال باشد که هر وقت شک کردند نتوانند زندگی را کات کنند. بلکه مجبور باشند تا 3 سال با هم زندگی کنند. بعد از آن می توانند باز به تمدید یا قطع رابطه فکر کنند.
صدیق;484812 نوشت:
سوم: در این طرح، فقط به زن و مرد و ان هم براورده شدن نیازهای روحی و جنسی شان توجه شده در حالیکه نه تمام نیازهای زن ومرد منحصر در نیازهای جنسی و روحی ای است که با شک کردن از بین برود و نه ازدواج فقط مربوط به زن و مرد می شود. و حداقل در این میان حقوق فرزندان نادیده گرفته شده است.

بله. درست می فرمایید. از آنجاییکه بحث حقوقی زیاد نکرده لذا حکمی هم برای فرزندان صادر نشده است. البته این بدان معنا نیست که راهی نباشد. کارشناسان حقوقی و جامعه شناسی و روانشناسی و مشاوره خانواده می توانند به این مهم بپردازند.
نکته ای که اینجا مطرح است این است که ما باید بدانیم اصل در ازدواج چیست و قاعده را بر آن بنیان بنهیم و بعد از آن بدنبال رفع اشکالات فرعی باشیم.
صدیق;484812 نوشت:
چهارم: این طرح شباهت زیادی دارد به انچه امروزه در جوامع سکولار و لائیک وجود دارد. در این جوامع، زن ومرد تا زمانی که به هم نیاز دارند با هم می مانند و هیچ ضمانتی وجود ندارد که دو نفری که با هم امروز صبح زندگی کرده اند، وقتی که هر کدام به بیرون میروند، تمایلی به ادامه زندگی داشته باشند. این نه با مبنای اخلاقی جناب ملکیان سازگار است و نه با ارامشی که قرار بود زن و مرد از طریق ازدواج به دست بیاورند

همانطور که عرض شد استاد ملکیان بدنبال طرح این مساله از منظر حقوقی نبوده بلکه صرفا می خواسته از لحاظ اخلاقی مساله را واکاوی کند. حال می شود برای آن راه کارهای حقوقی تعیین کرد. مثل همان 3 سال که برای نمونه پیشنهاد دادند.
لپ کلام ایشان این است که کمیت در ازدواج مهم نیست بلکه کیفیت مهم است. لذا اگر مثلا زنی از زندگی با مردش لذت نمی برد و در رنج و عذاب است چرا باید زندگی را ادامه دهد. مضاف بر اینکه با تجربه ای که از زندگی اول داشته می تواند خیلی عاقلانه تر دست به انتخاب بعدی بزند که در آن رنج کمتری داشته باشد.
صدیق;484812 نوشت:
پنجم: درست است که کیفیت مهمتر از کمیت زندگی است اما برای توجه به این اهمیت بیشتر کیفیت نیازی نیست که کمیت را بی اهمیت تلقی کنیم بلکه میتوان توجه بیشتررا به ان سمت کشاند و زن و شوهر به این مسئله متوجه کرد.

کسی نگفته کمیت اصلا مهم نیست.
بلکه اشاره شد که کیفیت اصل است و کمیت فرع. یعنی اگر در دو زندگی با کیفیات یکسان و وجود وفاداری ( وفاداری با معیاری که گفته شد ) یکی دوسال و یکی 3 سال طول کشید آن دومی بهتر است. در واقع اینکه بگوییم یک زندگی 60 سال ادامه داشته دلیل بر این نیست که زن و مرد وفاداری بیشتری داشته اند.
صدیق;484812 نوشت:
ششم: اگر قرار است این طرح، موجب ارامش خیال زنان و مردان شود که هر موقع احساس نارضایتی از کنار هم بودن داشتند از هم جدا شوند، باید توجه کرد که هیچ ارامشی حتی در یک لحظه این زندگی نیز وجود ندارد زیرا هیچ یک مطمئن نیست که لحظه بعدی زن یا شوهرش حاضر به ادامه زندگی حتی بدون وجود مشکلات هست یا نه؟

لحظه بعدی نه! پیشنهاد شد بعد از 3 سال. البته وحی منزل هم نیست. می تواند کارشناسی تر شود و کم زیاد گردد.
صدیق;484812 نوشت:
هفتم: برفرض این طرح مشکلات قبلی و عوارضی که بیان شد را نداشته باشد، اما مشکل اینجاست که ایا ازدواج و ادامه ان هیچ شرط و شروطی دارد یا ندارد. یعنی ایا ادامه زندگی فقط به اراده دو طرف بستگی دارد یا نه؟ اگر ندارد که مشکلات قبلی هست و اگر دارد ان شروط چیست و چه مرجعی باید انها را بر اساس چه معیارهایی تعیین کند.

این هم مربوط به وجه حقوقی مساله است که می تواند کارشناسی گردد.
صدیق;484812 نوشت:
هشتم: در این طرح، غالبا زنان هستند که ضرر میکنند و غالبا زنان توانایی ازدواج دوباره راندارند و وقتی ندارند یا باید تمایلات خود را سرکوب کنند یا به انحراف اخلاقی کشیده میشوند.

چرا زن ها این قابلیت را ندارند؟ بله در فرهنگ کنونی شاید. ولی وقتی قرار است ما با قوانین جدیدی که وضع می کنیم فرهنگ مردم را به مرور زمان تغییر دهیم آن وقت قابلیت بوجود می آید.
صدیق;484812 نوشت:
نهم نتیجه این طرح هرزگی و بی بندو باری اخلاقی است نه ارامش خاطر زنان و مردان . هر کسی حتی در ان لحظه که در کنار شخص دیگری به سر می برد در ذهن خود دیگری را مجسم میکند و در فکر اوست. زیرا انسان هر معیاری که برای ازداج داشته باشد، قطعا این معیارها نسبی است و فرد دیگری انرا به صورت کامل تری دارد.

خیر هرزگی نیست. وقتی امری در جامعه ای فرهنگ و قانون شود دیگر نمی توان به آن هرزگی گفت. چرا این هرزگی است ولی 4 زن دایم و n زن موقت در اسلام هرزگی نیست؟ چه اینکه استاد خود گفتند تمام ازدواج ها موقت باشد. خوب در اسلام که امکان داشتن زن های موقتی بسیاری هست.
صدیق;484812 نوشت:
و نکته اصلی دیگر اینکه این مسئله مربوط به فرهنگ است و با فرهنگ ایرانیان منافات دارد و کسی تن به این مسئله نمیدهد و چنان که خودشان بیان کرده اند وضعیت با صحبت کردن و نظریه پردازی یک روان شناس یا جامعه شناس تغییر نمیکند. خوب است به جای بنیان افکنی به فکر اصلاح وضعیت باشیم که کم هزینه تر است یا حداقل طرحی ارائه دهیم که ایرادهای اساسی دیگری را نداشته باشد.

بنده نمی گویم 200 یا 300 سال به عقب برگردید. بلکه فرهنگ ایرانیان را در 20 سال گذشته با الان مقایسه کنید. با پیشرفت تکنولوژی فرهنگ های تمام دنیا با فرهنگ ایرانی در حال مخلوط شدن است و این که در سالهای آینده چه فرهنگی از آن بیرون می آید قابل پیش بینی است.
لذا اینکه بگویید فلان مساله با فرهنگ ایرانی نمی خواند اشکال دارد. چرا که فرهنگ ها که ثابت نیستند و مدام در حال تغییرند.
و من الله توفبق

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
تا آنجایی که بنده مطالب را خواندم ایشان حکم حقوقی ندادند و خودشان هم صریحا گفتند که بحث بنده اخلاقی است و نه حقوقی. و آنجا که می خواسته یک پیشنهاد حقوقی بدهد گفته که مثلا ازدواج ها حداقل 3 سال باشد که هر وقت شک کردند نتوانند زندگی را کات کنند. بلکه مجبور باشند تا 3 سال با هم زندگی کنند. بعد از آن می توانند باز به تمدید یا قطع رابطه فکر کنند.

باسلام
درست می فرمایید. ایشان مسئله را از جنبه اخلاقی مطرح کرده اند. اما بنده نیز در ادامه همین راه حل اخلاقی نکته ای یبان کردم که اگر قرار است این راه حل اخلاقی عملیاتی شود، ایا هیچ شرط و شروطی برای ادامه زندگی باید باشد یا نه. اگر نه که مشکلات زیادی خواهد داشت و اگر اری، چه شرایطی و چه کسانی میتوانند ان شرایط را بگذارند. و اصولا شرط گذاشتن یعنی همان ملتزم کردن زن و مرد به ادامه زندگی و این برخلاف مدعای طراح نظریه است که کیفیت مهم است نه کمیت.
ثانیا: اینکه ما سه سال را بگذاریم یا هر مدت زمان دیگر، باز هم با روح و ایده اصلی نظریه منافات دارد که ملاک در ازواج باید کیفیت باشد و این طرح به دنبال اهمیت دادن کیفیت به جای کمیت بود.

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
بله. درست می فرمایید. از آنجاییکه بحث حقوقی زیاد نکرده لذا حکمی هم برای فرزندان صادر نشده است. البته این بدان معنا نیست که راهی نباشد. کارشناسان حقوقی و جامعه شناسی و روانشناسی و مشاوره خانواده می توانند به این مهم بپردازند.
نکته ای که اینجا مطرح است این است که ما باید بدانیم اصل در ازدواج چیست و قاعده را بر آن بنیان بنهیم و بعد از آن بدنبال رفع اشکالات فرعی باشیم.

خیلی خوب هست که کارشناسان و اندیشوران جامعه به دنبال راه حل مشکلات مختلف باشند. اما مشکل اینجاست که یک نظریه در این ابعاد و با این گستره مخاطب، لازم است که حداقل به این جنبه های اصلی خود و افاتی که به وجود می آورد توجه داشته و راه حل جامعی برای انها ارائه کند و گرنه صرف بیان نظریه ای که فقط یک طرف کار را حل کند و مابقی جوانب و ضمیمه های آنرا توجه نداشته باشد گره ای باز نمیکند که هیچ، خودش گره ایجاد میکند.
در ثانی اینکه دیگران بخواهند برای این زندگی که بر اساس نظریه ایشان شکل گرفته شرط و شروط بگذارند، به چه معنایی است؟
دو حالت میتواند داشته باشد؟
یا میگویند مثلا در مورد تعهد دو طرف نسبت به فرزندانشان، در فرض به وجود آمدن شک، زندگی را کات کنند یا اینکه میگویند حتی اگر یقین به بی وفایی طرف مقابل خود داشتند باز هم باید زندگی را ادامه دهند تا حق و حقوق فرزندان پایمال نشود
اگر فرض اول باشد، اشکالی که عرض شد بروز می کند. این زن و شوهر هر موقع خواستند به صرف اینکه شک کردند میتوانند جدا شوند و در این فرض، جامعه مملو از فرزندان طلاق خواهد شد و خودتان می دانید که چه معضلات اجتماعی و اخلاقی ای ایجاد می شود.
اگر فرض دوم باشد، یعنی کمیت بر کیفیت ترجیح داده شده است و این برخلاف ایده اصلی نظریه است.

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
لپ کلام ایشان این است که کمیت در ازدواج مهم نیست بلکه کیفیت مهم است. لذا اگر مثلا زنی از زندگی با مردش لذت نمی برد و در رنج و عذاب است چرا باید زندگی را ادامه دهد. مضاف بر اینکه با تجربه ای که از زندگی اول داشته می تواند خیلی عاقلانه تر دست به انتخاب بعدی بزند که در آن رنج کمتری داشته باشد.

این که خیلی خوب است ما باید به کیفیت بیشتر از کمیت اهمیت بدهیم. اصولا طلاق عاطفی نتیجه همین اهمیت دادن بیشتر به کمیت است. اسلام نیز به همین جهت، با اینکه طلاق را مسئله ای میداند که حتی گاهی حرمتی ندارد، مگر به واسطه برخی شرایط خاص، ولی در پاره ای موارد نیزرآنرا واجب می داند. خب شاید از نقطه نظر اجتماعی نیز بتوان نظریه ای را ارائه کرد که بر همین امر توجه بیشتری داشته باشد.
تا اینجای امر هیچ مشکلی نیست و خیلی هم ایده خوبی است.
اما لازم است در ارائه ایده جدید، به مشکلاتی که ایجاد می کند نیز توجه کنیم.
علاوه بر اینکه، اینطور نیست که تمام یا بیشتر ازدواج هایی که دوباره صورت میگیرد، حتما ازدواج موفقی باشد. بالاخره ازدواج دو طرف دارد و اگر من نیز دقت و رعایت کنم، طرف مقابلم می تواند رعایت نکند و بعد از ازدواج به هر دلیلی از آن دست بردارد.

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
بلکه اشاره شد که کیفیت اصل است و کمیت فرع. یعنی اگر در دو زندگی با کیفیات یکسان و وجود وفاداری ( وفاداری با معیاری که گفته شد ) یکی دوسال و یکی 3 سال طول کشید آن دومی بهتر است. در واقع اینکه بگوییم یک زندگی 60 سال ادامه داشته دلیل بر این نیست که زن و مرد وفاداری بیشتری داشته اند.

چرا لازمه فرمایش ایشان که زندگی 24 ساعته همراه با وفاداری از زندگی 80 ساله بدون وفاداری بهتر است و اینکه اگر وفاداری نباشد زندگی باید کات شود حتی در فرض شک کردن، این به چه معنایی است. اصولا در این نظریه کمیت اهمیتی ندارد، مهم کیفیت است. تا هر زمانی که کیفیت باشد، کمیت نیز خود به خود خواهد بود ولی اصلا مهم نیست و همینکه کیفیت رفت، کمیت و طول زندگی نیز خواهد رفت.
اینکه یک حداقلی برای کمیت قرار داده شده، را نیز بنده در ابتدای همین پست اشکالش را عرض کردم.

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
لحظه بعدی نه! پیشنهاد شد بعد از 3 سال. البته وحی منزل هم نیست. می تواند کارشناسی تر شود و کم زیاد گردد.

عرض شد که این زمان گذاشتن ها با روح ایده ایشان منافات دارد و به معنای اهمیت داشتن کمیت نسبت به کیفیت در همان محدوده زمانی معین است.

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
چرا زن ها این قابلیت را ندارند؟ بله در فرهنگ کنونی شاید. ولی وقتی قرار است ما با قوانین جدیدی که وضع می کنیم فرهنگ مردم را به مرور زمان تغییر دهیم آن وقت قابلیت بوجود می آید.

دوست عزیز، فرهنگ مقوله پیچیده ای است که با قانون و بخشنامه تغییر نمیکند و تا درونی نشود به این راحتی ها تغییر نمیکند. اصولا یکی از اصلی ترین ویژگی های فرهنگ همین جنبه ثبات نسبی اش است.
بعلاوه مگر هرزگی نمیتواند فرهنگ یک جامعه بشود. مگر الان در کشوری مثل تایلند هرزگی و بی بندو باری و تجارت جنسی، یک فرهنگ نشده است.

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
خیر هرزگی نیست. وقتی امری در جامعه ای فرهنگ و قانون شود دیگر نمی توان به آن هرزگی گفت. چرا این هرزگی است ولی 4 زن دایم و n زن موقت در اسلام هرزگی نیست؟ چه اینکه استاد خود گفتند تمام ازدواج ها موقت باشد. خوب در اسلام که امکان داشتن زن های موقتی بسیاری هست.

مقایسه ازدواج موقت با نظریه ایشان واقعا قیاس نادرستی است.
در اسلام، پایه اصلی زندگی بر ازدواج دائم است و ازدواج موقت همانطور که خود ایشان نیز بیان کردند، به منزله چرخ زاپاس است و شرایطی دارد و معلوم نیست که برای همگان و در هر شرایطی مجاز باشد. البته معلوم است که در اسلام نیز این تلقی ای که عرف ما از ازدواج دارد و در ازدواج کمیت مهمتر از کیفیت است نادرست است و اسلام زن و شوهر را لباس هم میداند که خب معلوم است تا زمانی لباس، لباس است که کارکرد لباس را داشته باشد و زمانی که این کارکرد خود را از دست بدهد، دیگر نمیتوان انرا لباس دانست.
اما نتیجه ای که این نظریه به دنبال خواهد داشت، اگر درست بر اساس همان ایده اولیه طی مسیر شود و با قوانین دیگر آنرا از روح خود ،که توجه به کیفیت به جای کمیت است، دور نکنیم، چیزی جز وضعیت بی بند و بار نخواهد بود. این نتیجه عملی ان است. اما مسئله ازدواج موقت در صدر اسلام بوده و در طول تاریخ در بین شیعیان نیز بوده است. آیا باعث بی بند و باری شده است.
البته دقت کنید که کارکرد اصلی ازدواج در جامعه را ازدواج دائم انجام میدهد نه ازدواج موقت. حال اگر بیاییم همه ازدواج ها را ازدواج موقت بدانیم و بنامیم، دیگر چه کارکردی از ازدواج میتوان انتظار داشت. چه ارامشی وجود خواهد داشت.
زن وشوهری که بعد از دقیقه اول ازدواجشان توافقشان به هم بخورد، باید بر اساس قوانین کارشناسان، مثلا سه سال حتما با هم زندگی بکنند، چرا؟؟
خب مگر طرح کنونی و رایج چه اشکالی دارد؟ این مسئله، حقوقی نیست فرهنگی است همانطور که خود ایشان نیز فرموده اند. پس مشکل، قوانین نیست بلکه فرهنگ کنونی و خرده فرهنگ های رایج است و خرده فرهنگ با یک نظریه عوض نمیشود.

شریعت عقلانی;485014 نوشت:
بنده نمی گویم 200 یا 300 سال به عقب برگردید. بلکه فرهنگ ایرانیان را در 20 سال گذشته با الان مقایسه کنید. با پیشرفت تکنولوژی فرهنگ های تمام دنیا با فرهنگ ایرانی در حال مخلوط شدن است و این که در سالهای آینده چه فرهنگی از آن بیرون می آید قابل پیش بینی است.
لذا اینکه بگویید فلان مساله با فرهنگ ایرانی نمی خواند اشکال دارد. چرا که فرهنگ ها که ثابت نیستند و مدام در حال تغییرند.

بله فرهنگ تغییر میکند، اما نه با قوانین بلکه با عوامل دیگری که عوامل پنهان و غیر رسمی اند. هرچند زمان زیادی برای تغییر فرهنگ نیاز است. البته برخورد مردم با موارد مخالف با عادات و باورهایشان، به یک اندازه نیست. مثلا اگر کسی همین الان بیاید و بت پرستی را بخواهد به صورت رسمی و بدون پرده جای بیندازد، ایا شما فکر میکنید مردم در مثلا 10-20 سال آنرا قبول میکنند.

با سلام.

صدیق;485567 نوشت:
درست می فرمایید. ایشان مسئله را از جنبه اخلاقی مطرح کرده اند. اما بنده نیز در ادامه همین راه حل اخلاقی نکته ای یبان کردم که اگر قرار است این راه حل اخلاقی عملیاتی شود، ایا هیچ شرط و شروطی برای ادامه زندگی باید باشد یا نه. اگر نه که مشکلات زیادی خواهد داشت و اگر اری، چه شرایطی و چه کسانی میتوانند ان شرایط را بگذارند. و اصولا شرط گذاشتن یعنی همان ملتزم کردن زن و مرد به ادامه زندگی و این برخلاف مدعای طراح نظریه است که کیفیت مهم است نه کمیت.

مسلما هر امری اگر بخواهد جنبه قانونی پیدا کند بی نیاز از شرط و شروط نخواهد بود و باید شرط و شروطی گذاشت.
پیشنهاد استاد ملکیان 3 سال بوده. درست است که ممکن است قبل از 3 سال هم کیفیت زندگی از بین برود ولی اگر ما شرطی نگذاریم و آن را نهادینه نکنیم زندگی ای که مثلا بعد از یک سال از کیفیت مطلوب می افتد ممکن است تا سالیان سال با رنج و عذاب ادامه پیدا کند. ولی در طرح ایشان این رنج و عذاب تنها 2 سال ادامه خواهد داشت. در بعد از آن هم زن و هم مرد مختارند که زندگی را خاتمه دهند و به فکر زندگی دوباره با همسرانی جدید باشند.
بنده خود شاهد زندگی های بسیاری هستم که فقط و فقط به خاطر حرف مردم ادامه پیدا کرده و نه زن و نه مرد راضی به ادامه نیستند ولی عرف جامعه به آنها این اجازه را نمی دهد که از هم جدا شوند.
لذا راه کار ایشان همان طور که خودشان هم گفتند در جهت کمتر کردن عذاب و رنجی است که زن و مرد در زندگی می کشند.
صدیق;485567 نوشت:
خیلی خوب هست که کارشناسان و اندیشوران جامعه به دنبال راه حل مشکلات مختلف باشند. اما مشکل اینجاست که یک نظریه در این ابعاد و با این گستره مخاطب، لازم است که حداقل به این جنبه های اصلی خود و افاتی که به وجود می آورد توجه داشته و راه حل جامعی برای انها ارائه کند و گرنه صرف بیان نظریه ای که فقط یک طرف کار را حل کند و مابقی جوانب و ضمیمه های آنرا توجه نداشته باشد گره ای باز نمیکند که هیچ، خودش گره ایجاد میکند.

ایشان صرفا یک نظری دادند تا تلنگری باشد برای ما که به فکر بالا بردن کیفیت زندگی باشیم و از عرف حاکم بر جامعه نهراسیم. ایشان به تنهایی نمی توانند این مهم را به دوش بکشند. این مجریان و مسئولین و حاکمان هستند که باید این کار را بکنند.
صدیق;485567 نوشت:
اگر فرض اول باشد، اشکالی که عرض شد بروز می کند. این زن و شوهر هر موقع خواستند به صرف اینکه شک کردند میتوانند جدا شوند و در این فرض، جامعه مملو از فرزندان طلاق خواهد شد و خودتان می دانید که چه معضلات اجتماعی و اخلاقی ای ایجاد می شود.

بله قبول دارم که به مساله فرزندان توجه نشده است. ولی این دلیل بر این نیست که هیچ راه حلی نباشد. به هر حال همانطور که عرض شد در ازدواج اصل رضایت زن و مرد است و فرزندان در وهله دوم قرار دارند. نه اینکه مهم نباشند. ولی ما باید اصل را بگیریم و بعد به حل فروعاتش بپردازیم. مثلا وقتی ما مریض می شویم داروهایی ممکن است پزشک برای ما تجویز کند که عوارضی داشته باشد. ولی ما نمی توانیم بگوییم دارو را به خاطر عوارضش نمی خوریم. بلکه در کنار مصرف دارد باید فکری هم برای حا مشکل عوارض بکنیم.
و من الله توفیق

واقعا استفاده کردم.متشکر

[=microsoft sans serif]باسلام

شریعت عقلانی;486945 نوشت:
پیشنهاد استاد ملکیان 3 سال بوده. درست است که ممکن است قبل از 3 سال هم کیفیت زندگی از بین برود ولی اگر ما شرطی نگذاریم و آن را نهادینه نکنیم زندگی ای که مثلا بعد از یک سال از کیفیت مطلوب می افتد ممکن است تا سالیان سال با رنج و عذاب ادامه پیدا کند. ولی در طرح ایشان این رنج و عذاب تنها 2 سال ادامه خواهد داشت. در بعد از آن هم زن و هم مرد مختارند که زندگی را خاتمه دهند و به فکر زندگی دوباره با همسرانی جدید باشند.
بنده خود شاهد زندگی های بسیاری هستم که فقط و فقط به خاطر حرف مردم ادامه پیدا کرده و نه زن و نه مرد راضی به ادامه نیستند ولی عرف جامعه به آنها این اجازه را نمی دهد که از هم جدا شوند.

بنده نیز میدانم که بدون شرط و شروط نمیشود هیچ قراردادی را امضا کرد ولی با توجه به روح کلام جناب ملکیان، معتقدم این شرط نادرست است و اگر قصدمان توجه به کیفیت به جای کمیت است و اگر دغدغه کمیت را داریم، نمیتوان برای ان زمانی را درنظر گرفت حتی یک روز را.

شریعت عقلانی;486945 نوشت:
بله قبول دارم که به مساله فرزندان توجه نشده است. ولی این دلیل بر این نیست که هیچ راه حلی نباشد. به هر حال همانطور که عرض شد در ازدواج اصل رضایت زن و مرد است و فرزندان در وهله دوم قرار دارند. نه اینکه مهم نباشند. ولی ما باید اصل را بگیریم و بعد به حل فروعاتش بپردازیم. مثلا وقتی ما مریض می شویم داروهایی ممکن است پزشک برای ما تجویز کند که عوارضی داشته باشد. ولی ما نمی توانیم بگوییم دارو را به خاطر عوارضش نمی خوریم. بلکه در کنار مصرف دارد باید فکری هم برای حا مشکل عوارض بکنیم.

خیر. ازداج فقط بهره بردن زن و مرد از یکدیگر نیست تا بگوییم باقی مسائل درمرتبه بعدی توجه باشند.
ازدواج یک بسته فرهنگی است که برای فرایند آن باید تمام جوانب را با یکدیگر در نظر گرفت نه اینکه یک بخش را در نظر بگیریم و بعد بگوییم باقی مراحل باشد بعدا فکر میکنیم که چکار کنیم. تازه خود مرحله اول نیز که اشکال داشت و اشکالش و نقصش را بیان کردم.
بنده نیز میدانم که این صرفا یک پیشنهاد است ولی از جناب ملکیان که به مسائل اخلاقی توجه دارند و دغدغه اخلاق را دارند، تعجب کردم از این نظری که دادند و به بی اخلاقی ها و ناهجاری های فردی و اجتماعی ای که ایجاد خواهد کرد و خیلی نیز واضح است.

با تشکر.

پرسش:
جناب ملکیان در مورد ازدواج نظریه ای را ارائه کرده اند. به نظر ایشان، اشکال ازدواج های کنونی در این است که بیشترین تکیه و اهمیت بر کمیت و اندازه زندگی مشترک است نه بر کیفیت آن. در حالیکه هدف اصلی در ازدواج وفاداری طرفین و احساس آرامش در کنار یکدیگر است و وفاداری یک امر کیفی است نه کمی. بنابراین هر زمان طرفین احساس کردند که این وفاداری از طرف مقابلشان خدشه دار شده است، باید زندگی مشترک را بر هم بزنند نه اینکه بی دلیل در کنار یکدیگر زندگی کنند. به نظر شما این نظریه از منظر برون دینی و بدون توجه به آیات و روایات درست است یا ایراد دارد.؟

پاسخ:
با وجود این که دغدغه نظریه پرداز این مسئله مناسب و قابل تقدیر است، اما این طرح ایرادها و نواقصی دارد که در ادامه بیان می‌شود:
یکم. در مطالبی که از جانب جناب ملکیان مطرح شد، با این که برای حل معضل خیانت های آشکار و پنهان زن و شوهر در زندگی مشترک است، اما با این حال، نقاط ضعفی در این طرح وجود دارد که توجه به آن ها مهم است.

دوم: اینکه تا شک کردند باید زندگی را کات کنند، این نادرست است زیرا زنان به واسطه حساسیت بیشتر و عاطفی بودن، بیشتر شک می کنند و معمولا شکاک هستند و اگر قرار باشد به صرف شک کردن زندگی را به هم بزنند، پس چه تضمینی برای زندگی وجود دارد.

سوم: در این طرح، فقط به زن و مرد و صرفا برآورده شدن نیازهای روحی و جنسی شان توجه شده در حالی که نه تمام نیازهای زن و مرد منحصر در نیازهای جنسی و روحی ای است که با شک کردن از بین برود و نه ازدواج فقط مربوط به زن و مرد می شود. و حداقل در این میان حقوق فرزندان نادیده گرفته شده است.

چهارم: این طرح شباهت زیادی دارد به آنچه امروزه در جوامع سکولار و لائیک وجود دارد. در این جوامع، زن و مرد تا زمانی که به هم نیاز دارند با هم می مانند و هیچ ضمانتی وجود ندارد که دو نفری که با هم امروز صبح زندگی کرده اند، وقتی که هر کدام به بیرون می روند، تمایلی به ادامه زندگی داشته باشند. این نه با مبنای اخلاقی جناب ملکیان سازگار است و نه با آرامشی که قرار بود زن و مرد از طریق ازدواج به دست بیاورند

پنجم: درست است که کیفیت مهم تر از کمیت زندگی است اما برای توجه به این اهمیت بیشتر کیفیت نیازی نیست که کمیت را بی اهمیت تلقی کنیم بلکه می توان توجه بیشتر را به آن سمت کشاند و زن و شوهر را به این مسئله توجه داد.

ششم: اگر قرار است این طرح، موجب آرامش خیال زنان و مردان شود که هر موقع احساس نارضایتی از کنار هم بودن داشتند از هم جدا شوند، باید توجه کرد که هیچ آرامشی حتی در یک لحظه این زندگی نیز وجود ندارد زیرا هیچ یک مطمئن نیست که لحظه بعدی زن یا شوهرش حاضر به ادامه زندگی حتی بدون وجود مشکلات هست یا نه.؟

هفتم: برفرض این طرح مشکلات قبلی و عوارضی که بیان شد را نداشته باشد، اما مشکل اینجاست که آیا ازدواج و ادامه آن هیچ شرط و شروطی دارد یا ندارد. یعنی آیا ادامه زندگی فقط به اراده دو طرف بستگی دارد یا نه؟ اگر ندارد که مشکلات قبلی هست و اگر دارد آن شروط چیست و چه مرجعی باید آن ها را بر اساس چه معیارهایی تعیین کند.

هشتم: در این طرح، غالبا زنان هستند که ضرر می کنند و غالبا زنان توانایی ازدواج دوباره را ندارند و وقتی ندارند یا باید تمایلات خود را سرکوب کنند یا به انحراف اخلاقی کشیده می شوند.

نهم: نتیجه این طرح هرزگی و بی بند و باری اخلاقی است نه آرامش خاطر زنان و مردان . هر کسی حتی در آن لحظه که در کنار شخص دیگری به سر می برد در ذهن خود دیگری را مجسّم می کند و در فکر اوست. زیرا انسان هر معیاری که برای ازداج داشته باشد، قطعا این معیارها نسبی است و فرد دیگری آن را به صورت کامل تری دارد.

و نکته اصلی دیگر این که این مسئله مربوط به فرهنگ است و با فرهنگ ایرانیان منافات دارد و کسی تن به این مسئله نمی دهد و چنان که خودشان بیان کرده اند وضعیت با صحبت کردن و نظریه پردازی یک روان شناس یا جامعه شناس تغییر نمی کند. خوب است به جای بنیان افکنی به فکر اصلاح وضعیت باشیم که کم هزینه تر است یا حداقل طرحی ارائه دهیم که ایرادهای اساسی دیگری را نداشته باشد.

موضوع قفل شده است