جمع بندی ايا عقل متاثر از عوامل است؟
تبهای اولیه
با سلام.يه سوال برام پيش اومده اونم اينكه واسه كسي كه مثلا بخواد خداپرست بشه يا ديني رو قبول كنه يا هر چيز ديگه اي،بايد از عقل كمك بگيره.اما ايا اثباتي هم هس كه عقل متاثر از محيط نيست؟اين سوال از اينجا اومد به ذهنم كه ديدم علماي اخلاق خيلي رو خوبي همنشين تاكيد دارن،ايا اين نشان از اين موضوع نداره؟
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
با سلام.يه سوال برام پيش اومده اونم اينكه واسه كسي كه مثلا بخواد خداپرست بشه يا ديني رو قبول كنه يا هر چيز ديگه اي،بايد از عقل كمك بگيره.اما ايا اثباتي هم هس كه عقل متاثر از محيط نيست؟اين سوال از اينجا اومد به ذهنم كه ديدم علماي اخلاق خيلي رو خوبي همنشين تاكيد دارن،ايا اين نشان از اين موضوع نداره؟
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
باسلام وتشکر از شما .
اولا عقل همانند وحی حجت خداوند است . همان طور که انسان مکلف است از حکم وحی پیروی و بر اساس آن عمل نماید، ملزم است که از حکم عقل اطاعت و بر اساس آن رفتار کند. از این رو امام صادق (ع) فرمود:
«ان الله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظهاره فالرسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول؛ (1)
برای خداوند دو حجت و دلیل بر مردم است، یکی حجت ظاهری و دیگری باطنی، اما حجت ظاهری پس انبیا و فرستادگان و ائمه اند اما حجت باطنی عقل ها هستند». از این روایت به روشنی به دست می آید که عقل همانند شرع معتبر و حجت الهی است.
دوم: چنان که در جای خود به تفصیل بیان شده (2) عقل مثل چراغ است . شریعت و وحی مثل راه، کسی به کمال می رسد که هم چراغ دارد و هم راه، انسان که چراغ دارد ،ولی راه ندارد یا راه را نمی داند ،چگونه میتواند به هدف و مقصود برسد؟
از این رو برخی از بزرگان حکمت ضمن تحلیل مبسوط رابطه شریعت و عقل، در برخی امور عقل را معیار و در برخی دیگر مصباح و در بعضی مسایل مفتاح و کلید خوانده ، در مجموع عقل را در همه محورهای سه گانه وامدار و نیازمند وحی دانسته و اظهار داشته اند، گر چه معیار و میزان بودن عقل نسبت به برخی از امور و اصول و عقاید و قواعد به گونهای است که انسان به کمک آن ها ضرورت شریعت وحی را اثبات می کند، ولی عقل با تدبر در چشمه سار زلال وحی از تمام غبارهایی که او را تیره و تار نماید، پاک می شود .
در پرتوی درخشش وحی حقیقت خود را نیز درمی یابد، بنابراین در این محور هم نیازمند وحی است. مصباح و چراغ بودن عقل نسبت به حقایق و ره آوردهای درونی شریعت است .حضور عقل در دامن شریعت همانند وجود چراغی است که آدمی را به جریان جاودان رسالت و چشمه جوشان شریعت هدایت می کند . با تمسک به این چراغ است که احکام شریعت مشخص می گردد، مفتاح و کلید بودن عقل نسبت به شریعت به این معناست که عقل بعد از آن که به عنوان مصباح وظیفه خود را نسبت به شناخت قوانین و مقررات شریعت انجام داد و احکام شریعت را در افق هستی خود به صورت مفاهیم کلی اظهار نمود، با این مقدار از بضاعت به رغم شناخت احکام شریعت هرگز قادر بر تحقیق پیرامون اسرار آن احکام نیست ،زیرا اسرار آن احکام مربوط به جهان غیب است . از دسترسی استنباط عقل که جز کلیاتی از عالم غیب نمیداند، خارج است . آنچه را که عقل مستقلا می تواند درباره احکام شرع و ره آورد وحی درک نماید، عدم مخالفت آن احکام با همان اصول کافی است، اما موافقت عقل با جزئیات احکام چیزی است که از عهده عقل خارج است . آن مقدار نیز که عقل از خصوصیات احکام الهی درک می کند ،به برکت استناد به وحی است. (3)
سوم: برخی از مسایل دینی حق عقل است . قبل از عقل وحی و شرع زمینه ای برای اظهار نظر درباره آن ندارد مثلا نبوت و ضرورت وجود نبوت تنها از طریق عقل قابل اثبات است و گرنه از طریق وحی موجب دور یا تسلسل میگردد زیرا اگر قرار باشد نبوت از طریق وحی ثابت گردد و این دو متوقف بر همدیگر خواهد بود، باید نبوت با نبوت قبلی ثابت گردد و این موجب تسلسل است. در نتیجه ضرورت نبوت به وسیله عقل ثابت میشود و سایر آموزههای اعتقادی به وسیله ره آورد وحی و نبوت .
پینوشت ها:
1- اصول کافی، ج 1، ص16.
2- جلوه های قرآنی در نگاه امام خمینی، ص68.
3- استاد جوادی آملی، معرفت در آینه شریعت، ص 211.
باسلام وتشکر از شما .
اولا عقل همانند وحی حجت خداوند است . همان طور که انسان مکلف است از حکم وحی پیروی و بر اساس آن عمل نماید، ملزم است که از حکم عقل اطاعت و بر اساس آن رفتار کند. از این رو امام صادق (ع) فرمود:
«ان الله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظهاره فالرسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول؛ (1)
برای خداوند دو حجت و دلیل بر مردم است، یکی حجت ظاهری و دیگری باطنی، اما حجت ظاهری پس انبیا و فرستادگان و ائمه اند اما حجت باطنی عقل ها هستند». از این روایت به روشنی به دست می آید که عقل همانند شرع معتبر و حجت الهی است.
دوم: چنان که در جای خود به تفصیل بیان شده (2) عقل مثل چراغ است . شریعت و وحی مثل راه، کسی به کمال می رسد که هم چراغ دارد و هم راه، انسان که چراغ دارد ،ولی راه ندارد یا راه را نمی داند ،چگونه میتواند به هدف و مقصود برسد؟
از این رو برخی از بزرگان حکمت ضمن تحلیل مبسوط رابطه شریعت و عقل، در برخی امور عقل را معیار و در برخی دیگر مصباح و در بعضی مسایل مفتاح و کلید خوانده ، در مجموع عقل را در همه محورهای سه گانه وامدار و نیازمند وحی دانسته و اظهار داشته اند، گر چه معیار و میزان بودن عقل نسبت به برخی از امور و اصول و عقاید و قواعد به گونهای است که انسان به کمک آن ها ضرورت شریعت وحی را اثبات می کند، ولی عقل با تدبر در چشمه سار زلال وحی از تمام غبارهایی که او را تیره و تار نماید، پاک می شود .
در پرتوی درخشش وحی حقیقت خود را نیز درمی یابد، بنابراین در این محور هم نیازمند وحی است. مصباح و چراغ بودن عقل نسبت به حقایق و ره آوردهای درونی شریعت است .حضور عقل در دامن شریعت همانند وجود چراغی است که آدمی را به جریان جاودان رسالت و چشمه جوشان شریعت هدایت می کند . با تمسک به این چراغ است که احکام شریعت مشخص می گردد، مفتاح و کلید بودن عقل نسبت به شریعت به این معناست که عقل بعد از آن که به عنوان مصباح وظیفه خود را نسبت به شناخت قوانین و مقررات شریعت انجام داد و احکام شریعت را در افق هستی خود به صورت مفاهیم کلی اظهار نمود، با این مقدار از بضاعت به رغم شناخت احکام شریعت هرگز قادر بر تحقیق پیرامون اسرار آن احکام نیست ،زیرا اسرار آن احکام مربوط به جهان غیب است . از دسترسی استنباط عقل که جز کلیاتی از عالم غیب نمیداند، خارج است . آنچه را که عقل مستقلا می تواند درباره احکام شرع و ره آورد وحی درک نماید، عدم مخالفت آن احکام با همان اصول کافی است، اما موافقت عقل با جزئیات احکام چیزی است که از عهده عقل خارج است . آن مقدار نیز که عقل از خصوصیات احکام الهی درک می کند ،به برکت استناد به وحی است. (3)
سوم: برخی از مسایل دینی حق عقل است . قبل از عقل وحی و شرع زمینه ای برای اظهار نظر درباره آن ندارد مثلا نبوت و ضرورت وجود نبوت تنها از طریق عقل قابل اثبات است و گرنه از طریق وحی موجب دور یا تسلسل میگردد زیرا اگر قرار باشد نبوت از طریق وحی ثابت گردد و این دو متوقف بر همدیگر خواهد بود، باید نبوت با نبوت قبلی ثابت گردد و این موجب تسلسل است. در نتیجه ضرورت نبوت به وسیله عقل ثابت میشود و سایر آموزههای اعتقادی به وسیله ره آورد وحی و نبوت .
پینوشت ها:
1- اصول کافی، ج 1، ص16.
2- جلوه های قرآنی در نگاه امام خمینی، ص68.
3- استاد جوادی آملی، معرفت در آینه شریعت، ص 211.
[=Times New Roman]ممنون از جواتون.ولي من نتونستم بفهمم كه حال اين عقل از محيط هم متاثر هست يانه؟مثلا من به واسطه ي مسلمان بودن اطرافيان استدلال هاي خدا شناسي رو بپذيرم و يكي ديگه كه خونوادش ملحده،عقلا بتونه اين گونه استدلال ها رو رد كنه؟ممنون ميشم اگه برهاني چيزي در اين باره هس اونم بيان بفرماييد!:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
با سلام
جناب صادق ممنون برای اطلاعاتی که دادین مخصوصا این بخش:
دوم: چنان که در جای خود به تفصیل بیان شده (2) عقل مثل چراغ است . شریعت و وحی مثل راه، کسی به کمال می رسد که هم چراغ دارد و هم راه، انسان که چراغ دارد ،ولی راه ندارد یا راه را نمی داند ،چگونه میتواند به هدف و مقصود برسد؟
از این رو برخی از بزرگان حکمت ضمن تحلیل مبسوط رابطه شریعت و عقل، در برخی امور عقل را معیار و در برخی دیگر مصباح و در بعضی مسایل مفتاح و کلید خوانده ، در مجموع عقل را در همه محورهای سه گانه وامدار و نیازمند وحی دانسته و اظهار داشته اند، گر چه معیار و میزان بودن عقل نسبت به برخی از امور و اصول و عقاید و قواعد به گونهای است که انسان به کمک آن ها ضرورت شریعت وحی را اثبات می کند، ولی عقل با تدبر در چشمه سار زلال وحی از تمام غبارهایی که او را تیره و تار نماید، پاک می شود .
ولی به نظرم مطالب شما جواب سوال ایشون نبود!
با سلام
جناب صادق ممنون برای اطلاعاتی که دادین مخصوصا این بخش:ولی به نظرم مطالب شما جواب سوال ایشون نبود!
باسلام وتشکر از جناب طوفان .
چرا؟؟؟
سخن سربسته گفتی باحریفان:Gol:خدا را زین معما پرده بر دار
ممنون از جواتون.ولي من نتونستم بفهمم كه حال اين عقل از محيط هم متاثر هست يانه؟مثلا من به واسطه ي مسلمان بودن اطرافيان استدلال هاي خدا شناسي رو بپذيرم و يكي ديگه كه خونوادش ملحده،عقلا بتونه اين گونه استدلال ها رو رد كنه؟ممنون ميشم اگه برهاني چيزي در اين باره هس اونم بيان بفرماييد!
با سلام.
در گوگل سرچ کنید تکافو ادله و مطالعه بفرمایید. شاید کمی کمک کند.
و من الله توفیق
باسلام وتشکر از جناب طوفان .
چرا؟؟؟
سخن سربسته گفتی باحریفان:Gol:خدا را زین معما پرده بر دار
سلام و عرض ادب
[SPOILER]ببخشید اول یه نکته بگم من جناب طوفان نیستم! [/SPOILER]
تا اونجایی که من متوجه شدم(اگه برداشتم اشتباه بوده بگید لطفا) شما درباره ی جایگاه عقل و وحی ورابطه ی اونها با هم و نقششون در هدایت انسان صحبت کردید در صورتی که سوال ایشون درباره ی نسبی یا مطلق بودن شناختی هست که ما از طریق عقل به دست میاریم ...... ببینید عقل ابزار ما برای شناخت حق هست دیگه درسته؟ خوب حالا سوال اینه که شناختی که ما از طریق این ابزار بدست میاریم نسبی هست یعنی یه سری عوامل متغیر مثل محیطی که ما توش قرار داریم و.... روی اون اثر دارن یا نه؟
ولي من نتونستم بفهمم كه حال اين عقل از محيط هم متاثر هست يانه؟مثلا من به واسطه ي مسلمان بودن اطرافيان استدلال هاي خدا شناسي رو بپذيرم و يكي ديگه كه خونوادش ملحده،عقلا بتونه اين گونه استدلال ها رو رد كنه؟ممنون ميشم اگه برهاني چيزي در اين باره هس اونم بيان بفرماييد!
سلام علیکم!
برهان عقلی میخواهید بر اینکه آیا عقل متأثر از محیط هست یا خیر!!؟؟
اگر عقل متأثر از محیط باشد حتی برهان روایی از وحی و حدیث هم نمیشود برایش آورد چون خود اصولالدین را با عقل اثبات میکنیم و حکم عقل است که دیگر هرچه اثبات شد که وحی یا حدیث اهل بیت علیهمالسلام را هم میتوان سریع پذیرفت (البته آن چیزی را میپذیریم که منظور آنها بوده است و نه لزوماً برداشت خودمان یا تفسیرهای دیگران از آنها را!). حالا اگر شما به اصولالدین از غیر عقل رسیدید، مثل با درک شهودی (فطری) آنوقت میتوانید در قرآن و حدیث به دنبال برهان بگردید!
به عنوان یک جواب دم دستی (البته این استدلال واقعاً مقدم بر پذیرش عقل نیست!) عقل جزئی از فطرت است و فطرت انسان جزء ذاتی انسان بودن اوست، یعنی تا انسان انسان است فطرتش هم فطرت انسانی است و عقل او هم عقل انسانی است. البته بهرهی همه از عقل یکی نیست ولی اینطور هم نیست که عقل یک نفر در مسألهای یک حکم بدهد و عقل کس دیگری که در زمان یا جای دیگری زندگی میکند در همان مسأله حکم دیگری بدهد. در روایت هم داریم که عقل انسان را جز به خداوند نمیرساند، بحث فقط سر این است که ما از هدایت عقل خود استفاده میکنیم یا عقل را به حاشیه میرانیم، وجدان را با توجیهاتی فریب میدهیم و سرکوب میکنیم، و بعد هر کاری که دلمان خواست (دل که نه در اصل نفس اماره، نفسی که سرش به پایین به سمت قوا و شهوات جسمی انسان است به جای آنکه چشمش به ملکوت خداوند باشد و لوامه و مطمئنه گردد) را انجام میدهیم. در حدیث هست که پرسیدند آیا معاویه و امثال او خیلی عاقل نبودند؟ امام جواب دادند که آنها زیرک بودند و نه عاقل. بسیاری از دانشمندان زمان ما هم (بخصوص کسانی که سعی میکنند با زبان علم و منطق خداوند را انکار کنند) فقط باهوش هستند و نه عاقل، و البته بخاطر هوشی که در مسیر اشتباه خرجش کردند بازخواست خواهند شد و شک نکنید که خداوند بارها حج خویش را در میانهی فکرکردنهایشان به ایشان مینماید و آنها انکار میکنند، مگر اینکه خداوند به دلیل دیگری بخواهد باز به ایشان رحم کند ...
سلام و عرض ادب
[SPOILER]ببخشید اول یه نکته بگم من جناب طوفان نیستم! [/SPOILER]
تا اونجایی که من متوجه شدم(اگه برداشتم اشتباه بوده بگید لطفا) شما درباره ی جایگاه عقل و وحی ورابطه ی اونها با هم و نقششون در هدایت انسان صحبت کردید در صورتی که سوال ایشون درباره ی نسبی یا مطلق بودن شناختی هست که ما از طریق عقل به دست میاریم ...... ببینید عقل ابزار ما برای شناخت حق هست دیگه درسته؟ خوب حالا سوال اینه که شناختی که ما از طریق این ابزار بدست میاریم نسبی هست یعنی یه سری عوامل متغیر مثل محیطی که ما توش قرار داریم و.... روی اون اثر دارن یا نه؟
باسلام وتشکر .
گر چه عاقل و کسی که بر اساس براهین عقلی سیر میکند، بدلیل اشتباه در فرایند تعلقش ممکن است اشتباه کند، ولی عقل ناب از هر گونه اشتباه مصون است و از این رو در روایت یاد شده به عنوان حجت الهی خوانده شده است بنابراین عقل کارش صد در صد درست و قابل اعتبار و اطمینان و یقین آور است، گر چه در نحوه استفاده از عقل و میزان موفقیت شناخت های عقلی عاقلان ممکن است چالشهایی به وجود آید.
البته عقل ناب این خصوصیت را دارد وگرنه چه بسا افراد وهم را به جای عقل تلقی نموده گمان می کند که فلان مسله را با عقل فهمیده در حالی که چنین نبوده است .:Gol:
باسلام وتشکر .
گر چه عاقل و کسی که بر اساس براهین عقلی سیر میکند، بدلیل اشتباه در فرایند تعلقش ممکن است اشتباه کند، ولی عقل ناب از هر گونه اشتباه مصون است و از این رو در روایت یاد شده به عنوان حجت الهی خوانده شده است بنابراین عقل کارش صد در صد درست و قابل اعتبار و اطمینان و یقین آور است، گر چه در نحوه استفاده از عقل و میزان موفقیت شناخت های عقلی عاقلان ممکن است چالشهایی به وجود آید.
البته عقل ناب این خصوصیت را دارد وگرنه چه بسا افراد وهم را به جای عقل تلقی نموده گمان می کند که فلان مسله را با عقل فهمیده در حالی که چنین نبوده است .:Gol:
خب اونوقت منظور از عقل ناب چيه دقيقا؟اگه در فرايند تعقل امكان اشتباه كردن وجود داره اونوقت لزوم پذيرش براهين چيه؟
با تشكر:Gol::Gol::Gol::Gol:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
در ریاضیات هم پاسخها طوری است که عقل همه به یک چیز حکم میده،
اما تا دلت بخواد انسانهای فاقد دقت لازم(حوصله، انگیزه، علاقه و اطلاعات لازم و شاید چند مطلب دیگه) به جواب نمیرسن و اشتباه میکنن.
یه مولفه دیگه که باعث میشه جوابهای مختلف(نادرست) بدست بیاد، قاطی کردن اطلاعات لازم و غیرلازم با هم هست،
چیزی که فراوان در امروزی ها دیده میشه!
موفق باشید
سوال : آیا عقل در درک خود متاثر از عوامل اطراف ومحیط است؟
جواب :
اولا عقل همانند وحی حجت خداوند است . همان طور که انسان مکلف است از حکم وحی پیروی و بر اساس آن عمل نماید، ملزم است که از حکم عقل اطاعت و بر اساس آن رفتار کند. از این رو امام صادق (ع) فرمود:
«ان الله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظهاره فالرسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول؛ (1)
برای خداوند دو حجت و دلیل بر مردم است، یکی حجت ظاهری و دیگری باطنی، اما حجت ظاهری پس انبیا و فرستادگان و ائمه اند اما حجت باطنی عقل ها هستند». از این روایت به روشنی به دست می آید که عقل همانند شرع معتبر و حجت الهی است.
دوم: چنان که در جای خود به تفصیل بیان شده (2) عقل مثل چراغ است . شریعت و وحی مثل راه، کسی به کمال می رسد که هم چراغ دارد و هم راه، انسان که چراغ دارد ،ولی راه ندارد یا راه را نمی داند ،چگونه میتواند به هدف و مقصود برسد؟
از این رو برخی از بزرگان حکمت ضمن تحلیل مبسوط رابطه شریعت و عقل، در برخی امور عقل را معیار و در برخی دیگر مصباح و در بعضی مسایل مفتاح و کلید خوانده ، در مجموع عقل را در همه محورهای سه گانه وامدار و نیازمند وحی دانسته و اظهار داشته اند، گر چه معیار و میزان بودن عقل نسبت به برخی از امور و اصول و عقاید و قواعد به گونهای است که انسان به کمک آن ها ضرورت شریعت وحی را اثبات می کند، ولی عقل با تدبر در چشمه سار زلال وحی از تمام غبارهایی که او را تیره و تار نماید، پاک می شود .
در پرتوی درخشش وحی حقیقت خود را نیز درمی یابد، بنابراین در این محور هم نیازمند وحی است. مصباح و چراغ بودن عقل نسبت به حقایق و ره آوردهای درونی شریعت است .حضور عقل در دامن شریعت همانند وجود چراغی است که آدمی را به جریان جاودان رسالت و چشمه جوشان شریعت هدایت می کند . با تمسک به این چراغ است که احکام شریعت مشخص می گردد، مفتاح و کلید بودن عقل نسبت به شریعت به این معناست که عقل بعد از آن که به عنوان مصباح وظیفه خود را نسبت به شناخت قوانین و مقررات شریعت انجام داد و احکام شریعت را در افق هستی خود به صورت مفاهیم کلی اظهار نمود، با این مقدار از بضاعت به رغم شناخت احکام شریعت هرگز قادر بر تحقیق پیرامون اسرار آن احکام نیست ،زیرا اسرار آن احکام مربوط به جهان غیب است . از دسترسی استنباط عقل که جز کلیاتی از عالم غیب نمیداند، خارج است . آنچه را که عقل مستقلا می تواند درباره احکام شرع و ره آورد وحی درک نماید، عدم مخالفت آن احکام با همان اصول کافی است، اما موافقت عقل با جزئیات احکام چیزی است که از عهده عقل خارج است . آن مقدار نیز که عقل از خصوصیات احکام الهی درک می کند ،به برکت استناد به وحی است. (3)
سوم: برخی از مسایل دینی حق عقل است . قبل از عقل وحی و شرع زمینه ای برای اظهار نظر درباره آن ندارد مثلا نبوت و ضرورت وجود نبوت تنها از طریق عقل قابل اثبات است و گرنه از طریق وحی موجب دور یا تسلسل میگردد زیرا اگر قرار باشد نبوت از طریق وحی ثابت گردد و این دو متوقف بر همدیگر خواهد بود، باید نبوت با نبوت قبلی ثابت گردد و این موجب تسلسل است. در نتیجه ضرورت نبوت به وسیله عقل ثابت میشود و سایر آموزههای اعتقادی به وسیله ره آورد وحی و نبوت .
پینوشت ها:
1- اصول کافی، ج 1، ص16.
2-ارزگانی . جلوه های قرآنی در نگاه امام خمینی،نشر موسسه آثار امام . 1388ش ص68.
3- استاد جوادی آملی، معرفت در آینه شریعت،نشر مر کز اسرا . قم . ص 211.