جمع بندی رسیدن به خدا مهم است یا چگونه رسیدن؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رسیدن به خدا مهم است یا چگونه رسیدن؟

درود لطفا به این سوالات جواب دهید

رسیدن به خدا مهم است یا چگونه رسیدن؟
آیا کسی که پیرو هیچ دینی نباشد نباید انتظار بهشت داشته باشد؟ کسی که با تحقیق نتوانسته دینی را بپذیرد یا حتی اگر دینی رو از روی ترس پذیرفته ولی در باطن اعتقادی به خیلی از احکام آن نداشته باشد و حتی به درستی آن نیز شک داشته باشد اعمال این فرد نزد خدا چگونه است؟
و سوال آخر شخصی که پیرو ادیان حاضر نباشد ولی با تمام وجود خدا را دوست و باور داشته باشد همچنین وجودش برای مردم مفید باشد به گونه ای که در صورت نبود اون شخص خیلی ها دچار مشکل شوند چنین کسی چگونه جایگاهی در اون دنیا دارد؟

با تشکر

با نام الله


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

هم رسیدن به خدا مهم است و هم چگونه رسیدن.

توضیح اینکه:

همه موجودات به اقتضای اینکه مخلوق خدا هستند و وجود و تمام هستی شان از اوست یک ارتباط مستقیم با خدا دارند و در این ارتباط بسوی خدا در حال استکمال و بالا رفتن هستند زیرا خدا وجود کامل است و هر وجود ناکاملی در یک حرکت رو به بالا بسوی آن کمال نامحدود در حرکت است (که در فلسفه از آن به حرکت جوهری تعبیر میشود).

بر اساس آیات قرآن انسانها در یک حرکت رو به بالا بسوی خدا هستند و در این حرکت فرقی میان مؤمنان و غیر مؤمنان نیست:

يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ «اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى كرد!» (انشقاق/آیه 6)

با اینکه همه به سوی او باز میگردند اما در یک درجه قرار نخواهند داشت بلکه طبق بعضی از تعابیر قرآن سه دسته کلی خواهند بود: اصحاب میمنه (سعادتمندان) – اصحاب مشئمه (تیره روزان) و سابقون (پیشی گیرندگان) (سوره حشر/آیات7 تا10).

آنچه این اختلاف درجه را باعث می شود باورها و رفتارهای انسانها در این دنیا و به عبارت دیگر چگونه رسیدن به خداست:

إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ في‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ* إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (سوره بینه/آیات 6 و 7)

البته در نگاه قرآن كفر و انحراف از دين حق دوگونه است:

1-كفری برخاسته از عناد و لجاجت (کفر تقصیری): كسى كه داراى چنين كفرى است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است.

2-كفری برخاسته از جهالت و نادانى (کفر قصوری): چنين كفرى اگر ناشى از تقصير و كوتاهى عمدى شخص نباشد، بلكه صاحب آن از سويداى دل جوياى حقيقت و پيرو آن در حدى كه با آن آشناست باشد و با قلب سليم و تسليم قلبى در برابر حق، خدا را ملاقات كند خداوند او را معذب نمیسازد چرا كه عذاب خدا تابع حجتهايى است كه بر بندگان تمام كرده و واكنش‏هاى منفى آگاهانه و حق‏ ستيزانه آنها در برابر حجج الهى است. در این باره توجه به آیات زیر راهگشاست:

يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ * وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقينَ * وَ بُرِّزَتِ الْجَحيمُ لِلْغاوينَ (سوره شعرا/آیات 88 تا 91)

وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً. (اسرا/آیه15)

اِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ. (توبه/ آیه 120)

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. (سوره زلزله/آیات 7 و Dirol

از مجموع این آیات روشن مى‏شود كه سعادت اخروى در گرو عوامل متعددى است از جمله:

- حسن فعلى يا گزينش راه درست

- حسن فاعلى يعنى سلامت و پاكى درون و تسليم امر حق بودن

- پی بردن به حجت الهى و چگونگى برخورد و واكنش‏هاى انسان در برابر آن.

بنابراين كسانى كه عامدانه پس از آگاهى از حق و آشكار شدن چهره اسلام، از آن روی برگردانند از زيانكاران خواهند بود:

وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ(آل عمران/آیه 85)

و اما در مورد جاهلان قاصر، حكم آنان با خداست و به تناسب حسن فاعلى و حسن فعلى اميد به لطف و عنايت الهى در مورد آنان وجود دارد. کسانی هم که محققانه دست از پذیرش اسلام برداشته اند (نه از لجاجت و عناد و بدون تحقیق جامع) در این دسته جای میگیرند.

در پناه حق

طاها;481852 نوشت:
1-كفری برخاسته از عناد و لجاجت (کفر تقصیری): كسى كه داراى چنين كفرى است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است.

سلام

یه سوال ؟ من برخی از احکام دین رو قبول ندارم به هیچ وجه هم نمی پذیرم خوب الان این نپذیرفتن کفر حساب میشه ؟؟؟؟؟ یعنی شامل این کفری که گفتید میشه ؟؟؟؟؟؟؟

طاها;481852 نوشت:
و اما در مورد جاهلان قاصر، حكم آنان با خداست و به تناسب حسن فاعلى و حسن فعلى اميد به لطف و عنايت الهى در مورد آنان وجود دارد

با تشکر از شما کارشناس گرامی
ببخشید سوال دیگه ای هم داشتم
پذیرش دین از روی ترس در حالی که قلبا نپذیرفته باشی با نپذیرفتن فرقی دارد؟
و اینکه اگر کسی واقعا تحقیق کرد ( منظور تحقیق جامع است ) ولی باز به نتیجه ای نرسید منظورم این اینه که برای سوالاتش جواب باشد ولی این جواب ها را نتواند بپذیرد این شخص هم در گروه کفر قصوری قرار می گیرد

!Shabnam!;481859 نوشت:
من برخی از احکام دین رو قبول ندارم به هیچ وجه هم نمی پذیرم

[="B Mitra"]با عرض سلام به شما دوست گرامی[=Times New Roman]
[="B Mitra"]انکار احکامی که از جمله ضروریات اسلام است کفر محسوب میشود و اگر این انکار بدون یک تحقیق جامع و از روی عناد و لجاجت باشد کفر تقصیری خواهد بود.[=Times New Roman]
[="B Mitra"]ضروريّات دين امورى هستند كه همه علماى اسلام بر اینكه جزء اسلام است اتفاق نظر دارند؛ براى مثال، نماز، روزه، حجاب، زکات، خمس و امثال اين امور، جزء مسلّمات و ضروريّات دين اسلام هستند. ويژگى اين گونه امور آن است كه اگر كسى حتّى يكى از آنها را منكر شود، از دين اسلام، خارج میشود؛ امّا امورى كه بين علماى مسلمين، اختلافى است، جزء ضروريّات اسلام نمى باشند، مثل برخى از جزئيّات نماز، برخى احكام روزه، مقدار حجاب، و امورى از اين قبيل. اگر كسى در اين موارد، يك نظر را قبول و نظر ديگر را منكر شود، از اسلام خارج نخواهد شد.[=Times New Roman]
[="B Mitra"]دوست گرامی[=Times New Roman]

[="B Mitra"]لطفا به این مهم توجه داشته باشید که انکار شما درباره برخی از احکام غیر ضروری وقتی موجه است که خود از مجتهدین باشید یا از مجتهدی در انکار آن حکم تبعیت کنید. منظور از مجتهد کسی است که هم علم کافی و هم توان لازم برای استنباط احکام شرعی از منابع اسلامی را دارا باشد. قابل ذکر است کسانی به این مرتبه میرسند که در علومی تبحری یافته باشند؛ برخی از این علوم عبارتند از: ادبیات عرب (صرف-نحو-لغت-معانی بیان)، اصول فقه، علم رجال، علم درایه، علم تفسیر، فقه الحدیث، منطق.

در پناه حق

ونوس;481909 نوشت:
پذیرش دین از روی ترس در حالی که قلبا نپذیرفته باشی با نپذیرفتن فرقی دارد؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

پذیرفتن دین دو گونه است: پذیرفتن صوری و پذیرفتن حقیقی. پذیرش حقیقی دین زمانی است که تصدیق قلبی با تصدیق زبانی همراه باشد اما پذیرش صوری جایی است که به زبان تصدیق شود اما در قلب و ذهن انکار شود.

بنابراین کسی که از روی ترس دینی را پذیرفته است این جز پذیرش صوری دین نیست. کسی که اسلام را به شکل صوری (فقط زبانی) پذیرفته است گرچه در احکام ظاهری با او معامله یک مسلمان حقیقی میشود (مثلا در احکام دفن و کفن) اما نزد خدا او کافر است و در قیامت با او و اعمالش به عنوان کافر نظر میشود.

کسی که درباره اسلام تحقیقی جامع انجام دهد و پاسخهای داده شده در دین و توسط علمای دینی را سست بیابد انکار او درباره اسلام انکار و کفر قصوری خواهد بود؛

اما یک نکته مهم ...

رسیدن به این نقطه و اطمینان از اینکه تحقیق ما جامع بوده تنها زمانی مقدور است که به رشد فکری و علمی متناسب با مباحث دینی رسیده باشیم. به عبارت ساده تر زمانی میتوان گفت «من تحقیق جامع انجام داده ام» یا «پاسخهای موجود کافی نیست» که ضمن اجتناب از لجاجت و پیش داوری و احساساتی شدن، لااقل:

1- در علومی مانند منطق و فلسفه و کلام و تفسیر و تاریخ و فقه الحدیث، تبحر یافته باشیم

2- به منابع دینی (قرآن و کتب معتبر حدیثی) تسلط داشته باشیم و آنها را به دقت تجزیه و تحلیل کرده باشیم

3- نظریات دانشمندان دینی تا آنجا که قابل دستیابی است دیده و تجزیه و تحلیل کرده باشیم.

در غیر اینصورت با شنیدن پاسخی به سوالمان و قانع نشدن، تنها مجوزی که عقل و منطق به ما میدهد تحقیق بیشتر است نه انکار دین.

در پناه حق

طاها;482216 نوشت:
ضروريّات دين امورى هستند كه همه علماى اسلام بر اینكه جزء اسلام است اتفاق نظر دارند؛ براى مثال، نماز، روزه، حجاب، زکات، خمس و امثال اين امور، جزء مسلّمات و ضروريّات دين اسلام هستند. ويژگى اين گونه امور آن است كه اگر كسى حتّى يكى از آنها را منكر شود، از دين اسلام، خارج میشود؛ امّا امورى كه بين علماى مسلمين، اختلافى است، جزء ضروريّات اسلام نمى باشند، مثل برخى از جزئيّات نماز، برخى احكام روزه، مقدار حجاب، و امورى از اين قبيل. اگر كسى در اين موارد، يك نظر را قبول و نظر ديگر را منكر شود، از اسلام خارج نخواهد شد.

سلام جناب طاها
ممنون از پاسخگویتان :Gol:

چه جالب من فکر نمیکردم حجاب جزء ضروریات دین باشه . یه کم تشخیص ضروریات از فرعیات سخت شد .

میشه لطفا بگید احکام زیر جزء ضروریات دین هست یا نه ؟

[SPOILER]احکامی مثل چهار همسری مردان - عقد موقت - اذن همسر برای خروج از خانه -
اذن همسر برای نذر کردن - در کل گرفتن اجازه برای انجام هر کاری از شوهر -
ازدواج دختر مسلمان با غیرمسلمان - رهبری زنان در جوامع اسلامی . ( اگه بطور کامل بگم هیچ یک از احکام دین درباره زنان رو نمیتونم بپذیرم و اون رو دستور خدا بدونم )
من خودم مجتهد نیستم این احکام رو هم قبول ندارم ولی بر فرض نظر مراجع رو هم بپذیرم اما هیچ وقت قلباً نمیتونم این امور رو بپذیرم و اون رو جزء احکامی بدونم که خدواند مقرر کرد .
همش حس میکنم این احکام رو مردان دین ما ( با توجه به مردسالاری که وجود داشته ) ساختند .
حالا نپذیرفتن این احکام، و حتی اگه در زندگی آینده ام هم بکار نبرم به نظرتان ممکنه دچار عقوبت الهی بشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از طرفی خیلی از تایپک هایی که که درباره این احکام زده میشه میرم و همیشه مخالف این احکام صحبت میکنم.
احتمال داره این صحبت ها و نوشته ها نیز عقوبتی در پی داشته باشه ؟؟؟؟؟[/SPOILER]
لطفا به تمامی سئوالات پاسخ بدید واقعا مهمه . ممنون :Gol:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

درباره اغلب موارد نامبرده و اینکه جزو ضروریات دینی است و یا نیست میتوانید با کارشناسان فقهی یا تماس با دفاتر مراجع و یا بخش تلفنی مرکز ملی پاسخگویی به پاسخ خود دست یابید؛ تنها به این اشاره میکنم که حکم جواز ازدواج با چهار همسر برای مرد طبق نص قرآن است و موضوع ازدواج موقت نیز از مسلمات فقهی شیعه است.

اینکه فرموده اید هیچ یک از احکام دین درباره زنان را نمیتوانید بپذیرید آیا شامل احکامی نظیر حقوق و آزادیهایی که اسلام به زنان داده است نیز میشود؟

به نظرم منظورتان این نیست و بیشتر به محدودیتهایی که درباره زنان اعمال شده نظر دارید. بحث درباره تک تک آن موضوعات خارج از محور این تاپیک است اما اگر در منابع معتبر دینی آمده باشند و کارشناسی آگاه و توانمند توانسته است آنها را از منابع استنباط کرده و بیان کند انکار آنها لااقل به یکی از این دو دلیل است:

1- اصلا به منابع دینی و آنچه در آنهاست اعتقاد و باور نداریم که این معنایی جز کفر ندارد

2- معتقدیم کارشناسان اشتباه کرده اند و چیزی که در منابع نیست را به دین نسبت داده اند. این نتیجه در صورتی منطقی است که خود شما کارشناس باشید و به اصطلاح به درجه اجتهاد رسیده باشید اما خود میفرمایید مجتهد نیستید.

بنابراین اگر بخواهیم منصفانه درباره مخالفت شما (طبق فرض دوم) قضاوت کنیم میگوییم شما درباره احکام زنان که توسط کارشناسان دینی فهم و بیان شده است ابهامات و سوالاتی دارید که هنوز به پاسخی قانع کننده درباره آنها نرسیده اید. بسیار خب، لزومی ندارد دست از جستجوی خود برای فهم فلسفه آن احکام بردارید اما نباید به صرف اینکه من تا کنون به فلسفه آنها پی نبرده و از پاسخهای داده شده قانع نشده ام این نتیجه را بگیرید که: اینها را دستور خدا نمیدانم.

مگر غیر از اینست که دستورات خدا را باید در منابع دینی جستجو نمود و مگر غیر از اینست که برای مراجعه به این منابع باید به درجه اجتهاد رسید، مجتهدان میگویند خدا این دستورات را داده است.

شما میگویید فلسفه آنها چیست و چون به فلسفه آنها پی نبرده اید در صدد انکار برآمده اید در حالیکه چه بسیار از احکام دینی که فلسفه و حکمت آنها به درستی برای ما منکشف نیست.

حس اینکه این احکام تحت تاثیر روحیه مردسالارانه تدوین شده است نباید ما را از مسیر منطقی بحث خارج کند و مسیر منطقی بحث اینست که قبل از هر قضاوتی ببینیم این احکام در منابع آمده است یا خیر؟ اگر در منابع آمده است و این منابع را نیز از جانب خداوند میدانیم و خدا را هم مرد (به معنای مصطلح آن و در مقابل زن) نمیدانیم دیگر دلیلی ندارد به این حس اعتماد کنیم و آنرا معیار باور و رفتار خود قرار دهیم.

مادام که در مسیر منطقی حرکت میکنید دلیلی ندارد از عقوبت الهی نگران باشید، بحث کنید، نقد کنید، اما بحث و نقدی مستدل و بر موازین منطقی.

در پناه حق

پرسش:
از نظر اسلام، کسی که به خدا اعتقاد دارد اما به دینی پایبند نیست آیا جهنمی است.؟

پاسخ:
پیش از پاسخ به این سوال شاید بی مناسبت نباشد که در موضوع مهمی اندیشه کنیم و آن، ضرورت نیاز به دین در شکل دادن به رابطه انسان و خداست. بررسی این مسئله، خود در گرو مرور کوتاهی بر چیستی « دین» و «نیازهای انسان» است.
دین چیست؟ دانشمندان دین شناس تعاریف مختلفی از دین ارائه داده اند.(1) علت این گوناگونی تعاریف را شاید بتوان وجود عقاید و سنت های متفاوت وحیانی و غیر وحیانی در میان گروه های بشری برشمرد.
طبعا ما به عنوان یک مسلمان، تعریفی که از دین ارائه می دهیم ناظر به «دین توحیدی» است یعنی جهان بینی وحیانی که دارای سه اصل كلى است:
1- اعتقاد به خداى يگانه.
2- اعتقاد به زندگى ابدى در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالى كه در اين جهان انجام گرفته است.
3- اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خداى متعال براى هدايت بشر بسوى كمال نهائى و سعادت دنيا و آخرت.
این اصول سه گانه (توحيد و نبوت و معاد) مجموعا سیستم عقیدتی دین را تشکیل می دهد؛ اما دین یک برنامه عملی هم دارد که عبارت است از برنامه‌اى كه توسط پیامبر، بیان شده است و ايدئولوژى دين را تشکیل میدهد.(2)

بنا بر این از نگاه یک مسلمان می توان دین را این گونه تعریف نمود:
مجموعه ای از عقايد، اخلاق و قوانين و مقرراتی است كه برای اداره فرد و جامعه انساني و پرورش انسان‏ ها در اختيار آنان قرار دارد.(3)
با توجه به این تعریف روشن می شود که دین مبتنی بر وحی از بخش‏ های گوناگونی تشكيل می شود:
بخشی شامل عقايد است؛ که به فکر و تعقل ما در شناخت صحیح اموری از قبیل وجود خدا و معاد یاری می رساند.
بخش ديگر، اخلاقيات است؛ يعنی تعاليمی كه فضايل و رذايل اخلاقی را به انسان ارايه می دهد؛ تعالیمی که ابعاد پنهان و آشکار وجود فرد را لحاظ می کند و شیوه درست رفتار را به او می آموزد.
و بخش آخر، شريعت و احكام و مقرّراتی است كه روابط فرد با خود و با خدای خود و با ديگران يعنی روابط اجتماعی، حقوقی، مدنی و... را به خوبی تنظیم و تبیین می کند.(4)

بحث دیگر، نیازهای انسان است. بشر چه نیازهایی دارد؟ مجموعه نیازهای آدمی را می توان از زوایای مختلفی دسته بندی نمود؛ مثلا:
1- تقسیم نیازها به: نیازهای فردی و نیازهای اجتماعی. نیاز فردی همچون نیاز به کمال و نیاز اجتماعی همچون نیاز به مساعدت.
2- تقسیم نیازها به: نیازهای مادی و نیازهای معنوی. نیاز مادی همچون نیاز به غذا و پوشاک و نیاز معنوی همچون نیاز به کشف حقیقت و معنا بخشی به زندگی.
3- تقسیم نیازها به: نیازهای دنیوی و نیازهای اخروی.(5)
با توجه به محتوای دین و سنجش آن با نیازهای آدمی، تا حدودی روشن می شود که دین پاسخگوی بخش عمده ای از نیازهای انسان است. با این حال ممکن است گفته شود آدمی برای رفع نیازهای خویش می تواند به توانمندی های طبیعی خود از قبیل عقل، بسنده کند پس وجود دین در این راستا چه ضرورتی دارد؟
در پاسخ به این پرسش می توان گفت توانایی انسان در شناخت نیازهای خود و چگونگی رفع آن ها، دچار محدودیت هایی است. لااقل برخی از نیازهای انسان به گونه ای هستند که:
اولا: از طریق معرفت طبیعی (شناخت تجربی – شناخت عقلی – شناخت تاریخی) نمی توان آن ها و نحوه رفعشان را فهمید.
ثانیا: فهمیدن آن نیازها مستلزم آزمون و خطایی است که ممکن است ضررهای جبران ناپذیری را متوجه انسان کند در حالی که دین از طریق وحی آنها را در اختیار انسان قرار می دهد؛
ثالثا: بکار بستن روش هایی که برای رفع آن نیازها از طرق عادی معرفت معلوم می شوند نیازمند عزم و اراده ای است که فقط بر پایه تربیت دینی به دست می آید.(6)

به طور خاص، می توان به معاد و زندگی اخروی اشاره نمود. دین آگاهی ها و دستورات لازم برای زندگی بعد از مرگ را در اختیار انسان قرار می دهد. دادن این معلومات و دستورالعمل ها یکی از نیازهای گریزناپذیر انسان به دین است که جز از طریق دین برآورده نمی شود زیرا گر چه ممکن است اصل معاد و زندگی پس از مرگ از طریق استدلال عقلی محض و بدون استمداد از آموزه های دینی قابل اثبات باشد اما آگاهی از تفاصیل و جزئیات آن در وسع آگاهی بشر نیست.
افزون بر این، تاثیر نحوه معیشت و سلوک آدمی در این دنیا بر سعادت و شقاوت انسان در حیات اخروی و این که چطور می توان از خطرهای آخرت در امان بود و در ضمن از منافع خطیر آن محروم نماند، چیزی نیست که به واسطه عقل و یا از طریق آزمون و خطا بدست آید.(7)

با توضیحات گذشته تا حدودی می توان به نقش مهم و ضروری دین در شناسایی و رفع نیازهای انسان مخصوصا در رابطه با خدا و معاد پی برد.
با این حال چنان چه انسانی به هر دلیل، از متابعت دین حق سر بتابد سرنوشت محتوم او در قیامت آیا دوزخ است؟
از نظر اسلام نمی توان سرنوشت محتوم چنین کسی را جهنم دانست. طبق اصول اسلام، این قشر افراد در یک گروه جای نمی گیرند.
در نگاه قرآن، انحراف از دين حق (کفر) دو گونه است: یا برخاسته از عناد و لجاجت (تقصیر) است و یا انحرافی برخاسته از جهالت و نادانى (قصور) است.
در مورد اول، دلائل قطعى عقل و نقل گوياست كه شخصى كه دانسته و شناخته، با حق، عناد می ‏ورزد و در صدد انكار برمی ‏آيد مستحقّ عقوبت است؛ ولى در مورد دوم بايد گفت اگر جهالت و نادانى از روى تقصير كارى شخص نباشد مورد عفو و بخشش پروردگار قرار می ‏گيرد.(8)
در حقیقت، كسى که داراى صفت تسليم در برابر حق است یعنی قلباً در مقابل حقيقت تسليم است، و چشم دل را به روى حقيقت گشوده تا آن چه كه حق است را بپذيرد،‌ اگر هم به عللى حقيقت اسلام بر او مكتوم مانده باشد و او در اين‏ باره بی ‏تقصير باشد، هرگز خداوند او را معذّب نمی ‏سازد، بلکه او اهل نجات از دوزخ است.(9)

این حقیقت را می توان از آیات متعددی از قرآن دریافت: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»؛ و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمی ‏كشد و ما هرگز قومى را مجازات نخواهيم كرد، مگر آن كه پيامبرى مبعوث كرده باشيم تا وظايفشان را بيان كند.(10)
«وَ لا تُخْزِني‏ يَوْمَ يُبْعَثُونَ؛ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ؛ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ»؛ و در آن روز كه مردم برانگيخته می ‏شوند، مرا شرمنده و رسوا مكن، در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمی ‏بخشد، مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.(11)
«فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً؛ إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً؛ فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً«؛ آن ها جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دارند، مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى تحت فشار قرار گرفته ‏اند؛ نه چاره اى دارند، و نه راهى براى نجات از آن محيط آلوده می ‏يابند، ممكن است خداوند، آن ها را مورد عفو قرار دهد و خداوند، عفو كننده و آمرزنده است.(12)
«وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ»؛و گروهى ديگر، به فرمان خدا واگذار شده ‏اند و كارشان با خداست، يا آن ها را مجازات می ‏كند، و يا توبه آنان را می ‏پذيرد، هر طور كه شايسته باشند و خداوند دانا و حكيم است.(13)

______________
(1) کلام جدید، عبدالحسین خسروپناه، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه، چاپ دوم، پاييز 1381 ش، ص12.
(2) آموزش عقاید (دوره سه جلدى در يك مجلد)، محمدتقی مصباح یزدی، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى، چاپ هفدهم، بهار1384 ش، ج1، ص13.
(3) دين‌شناسی، عبدالله جوادی آملی، تحقیق: محمدرضا مصطفی پور، نشر اسراء، چاپ پنجم، پاییز1387 ش، ص27.
(4) همان.
(5) انتظار بشر از دین، محمد امین احمدی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، زمستان1385 ش، قم، ص313.
(6) همان.
(7) همان، ص335.
(8) مجموعه‏ آثاراستاد شهيد مطهرى، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ج‏1، ص289.
(9) همان، ص293.
(10) اسراء/ 15.
(11) شعراء/ 87-89.
(12) نساء/ 97-99.
(13) توبه/ 106.

موضوع قفل شده است