شوهرم فحشهای رکیک به خودم و خانواده ام میده،بمانم یا بروم؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شوهرم فحشهای رکیک به خودم و خانواده ام میده،بمانم یا بروم؟

سلام
دیگه نمیتونم تحمل کنم شوهرم فحشای زشتی میده اما کوچکترین ناراحتی خانوادش دیوونش میکنه
جلوی اونا جرات حرف زدن و اعتراض نداره به من هر لیچاری بلده میگه

من با برادرم تلفنی حرف زدم اون شاکی شد که نیم ساعت با تل حرف زدی بعد به راحتی خودش به مادرش ونوه ها و برادرش جلو چشم من سیصد تومن عیدیمونو هر سال میده هر بچه پنجاه
مادر شوهرم تو خونه ناراحت بشینه میاد یقه منو میگیره کسی به مادرم حرفی زده بود
به من میگه تو و خواهرت ج....اید! به نظر شما با همچین مردی بمونم؟ به مادرم میگه مادر ق...!
ازش فقط خواستم قلیون نکشه حتی یکبار هم نشده کسی بش پیشنهاد بده این جلو من رد کنه

از خودم متنفرم
از این ازدواج متنفرم
آبرومو برده اصلا به من و خواسته هام تا پای خانوادش وسطه توجهی نداره
میخوام جدا شم
به خاطر حرف مردم هی ادامه میدم
شر... و حرو...زاده که فحشای هر روزشن
جدید هم تا صدای اعتراضم در میاد یا چاقو برام بر میداره یا میگه خفت میکنم و میکشمت یا بنزین میریزم روت

خانوادش هم زبون دارن رو کمکشون نمیشه حساب کرد
تو یه شهر غریب هم بردنم
دیشب پدرم اومد منو برد خونه خودش کلی پول تاکسی داد
تا خواهرش مشکل داشت حاضر بود بیاد تهران زندگی کنه مشکل خواهرش حل شد دیگه نمیاد
تو یکی از بخشای ورامین خونه گرفته دارم میمیرم
وقتی بهم حمله میکنه یه دونه کس و کار ندارم نجاتم بده
تمامش کنم؟جدا بشم؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

میریاما;478614 نوشت:
سلام
دیگه نمیتونم تحمل کنم شوهرم فحشای زشتی میده اما کوچکترین ناراحتی خانوادش دیوونش میکنه
جلوی اونا جرات حرف زدن و اعتراض نداره به من هر لیچاری بلده میگه

من با برادرم تلفنی حرف زدم اون شاکی شد که نیم ساعت با تل حرف زدی بعد به راحتی خودش به مادرش ونوه ها و برادرش جلو چشم من سیصد تومن عیدیمونو هر سال میده هر بچه پنجاه
مادر شوهرم تو خونه ناراحت بشینه میاد یقه منو میگیره کسی به مادرم حرفی زده بود
به من میگه تو و خواهرت ج....اید! به نظر شما با همچین مردی بمونم؟ به مادرم میگه مادر ق...!
ازش فقط خواستم قلیون نکشه حتی یکبار هم نشده کسی بش پیشنهاد بده این جلو من رد کنه

از خودم متنفرم
از این ازدواج متنفرم
آبرومو برده اصلا به من و خواسته هام تا پای خانوادش وسطه توجهی نداره
میخوام جدا شم
به خاطر حرف مردم هی ادامه میدم
شر... و حرو...زاده که فحشای هر روزشن
جدید هم تا صدای اعتراضم در میاد یا چاقو برام بر میداره یا میگه خفت میکنم و میکشمت یا بنزین میریزم روت

خانوادش هم زبون دارن رو کمکشون نمیشه حساب کرد
تو یه شهر غریب هم بردنم
دیشب پدرم اومد منو برد خونه خودش کلی پول تاکسی داد
تا خواهرش مشکل داشت حاضر بود بیاد تهران زندگی کنه مشکل خواهرش حل شد دیگه نمیاد
تو یکی از بخشای ورامین خونه گرفته دارم میمیرم
وقتی بهم حمله میکنه یه دونه کس و کار ندارم نجاتم بده
تمامش کنم؟جدا بشم؟


بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و عرض خوش آمد محضر جنابعالی
شرایط شما را درک میکنم و از نوع برخورد همسر با حضرتعالی متاسفم..
در گام اول و به منظور تحلیل دقیقتر مسئله ضرورت میدانم به صورت حضوری با یک رواشناس با تجربه مشورت نمائید تا تحلیل دقیقتر یا زوضعیت شما صورت بگیرد.
اما به صورت کلی لازم است برای مدتی به ایشان و خودتان فرصت دهید.
از نوع واکنشهای وی برمیآید که وابستگی و تعصب زیادی به خانواده خود دارند لذا در فرصت مذکور سعی کنید بهانه به دست وی ندهید و بیش از گذشته با خانواده و بوِیژه مادر وی رفتار احترام آمیز داشته باشید.
برای موفقیت در این مسیر لازم است که نه تنها به رفتارهای وی در قبال مادر و خانواده اش اعتراض نکنید، بلکه وی را به رسیدگی به خانواده و توجه به انها ترغیب نمایید. این برخورد سبب می شود تا رفتار ایشان در قبال شما تغییر کند.
به یاد داشته باشید که نیاز خود را به یادآوری ارتباط ایشان با مادر و...گره نزنید. مثلا اگر از وی درخواستی دارید، بدون اینکه میان خود و مادر یا خواهر ایشان مقایسه کنید، آن درخواست را مطالبه کنید. هیچگاه در درخواستهای خود به سطح ارتباط او با خانواده اش اشاره نکنید، چرا که ممکن است او از ناحیه شما نسبت به جایگاه خانواده اش احساس خطر کند و بر موضع خود اصرار و لجاجت بیشتری به خرج دهد.

در پایان ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که ایشان به خاطر شرایط خلقی و عصبی که دارند نیازمند، آرامش و نیز مصرف دارو هستند.

از درگاه خدای متعال توفیق و خوشبختب شما را مسئلت دارم.

شرایط خیلی سختیه ...نمیتونم بگم درکتون میکنم ....:Ghamgin:

با سکوت و دست روی دست گذاشتن اوضاع تغییر نمیکنه :ok:
شاید اسمون زندگی تون چند روزی افتابی بشه ....اما همیشگی نیست ..بازم شوهرتون با رفتارش اسمون زندگیتون و تیره و تار میکنه
پس بهتره به فکر راه حل باشید
البته اگه این زندگی رو میخواید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با یه مشاورخانواده مشورت کنید
اون ها خیلی میتونن کمکتون کنن .......


سلام خواهر........چند ساله که ازدواج کرده اید؟ بچه ای هم دارید؟ ... اگر چندسالی بیشتر نیست که ازدواج کرده اید و بچه هم ندارید و این امکان را در خود میبینید که بعد از جدا شدن از این فرد میتوانید دوباره تشکیل زندگی بدهید آن وقت به نظرم جدا شدن از این شخص برایتان بهترین گزینه است... تاکید میکنم که شما باید این سوال را به خودتان جواب دهید که آیا امکان ازدواج مجدد برایتان فراهم خواهدشد یا نه؟ در صورت مثبت بودن جواب جدایی بهترین گزینه است...ودر صورت منفی بودنش باید کمی بیشتر تامل کنید و از مشاور کمک بگیرید....

میریاما;478614 نوشت:
سلام
دیگه نمیتونم تحمل کنم شوهرم فحشای زشتی میده اما کوچکترین ناراحتی خانوادش دیوونش میکنه
جلوی اونا جرات حرف زدن و اعتراض نداره به من هر لیچاری بلده میگه

من با برادرم تلفنی حرف زدم اون شاکی شد که نیم ساعت با تل حرف زدی بعد به راحتی خودش به مادرش ونوه ها و برادرش جلو چشم من سیصد تومن عیدیمونو هر سال میده هر بچه پنجاه
مادر شوهرم تو خونه ناراحت بشینه میاد یقه منو میگیره کسی به مادرم حرفی زده بود
به من میگه تو و خواهرت ج....اید! به نظر شما با همچین مردی بمونم؟ به مادرم میگه مادر ق...!
ازش فقط خواستم قلیون نکشه حتی یکبار هم نشده کسی بش پیشنهاد بده این جلو من رد کنه

از خودم متنفرم
از این ازدواج متنفرم
آبرومو برده اصلا به من و خواسته هام تا پای خانوادش وسطه توجهی نداره
میخوام جدا شم
به خاطر حرف مردم هی ادامه میدم
شر... و حرو...زاده که فحشای هر روزشن
جدید هم تا صدای اعتراضم در میاد یا چاقو برام بر میداره یا میگه خفت میکنم و میکشمت یا بنزین میریزم روت

خانوادش هم زبون دارن رو کمکشون نمیشه حساب کرد
تو یه شهر غریب هم بردنم
دیشب پدرم اومد منو برد خونه خودش کلی پول تاکسی داد
تا خواهرش مشکل داشت حاضر بود بیاد تهران زندگی کنه مشکل خواهرش حل شد دیگه نمیاد
تو یکی از بخشای ورامین خونه گرفته دارم میمیرم
وقتی بهم حمله میکنه یه دونه کس و کار ندارم نجاتم بده
تمامش کنم؟جدا بشم؟

سلام ...
نمیدونم راهکاره من به درده شما میخوره یا نه ...
من یه مدت زمانی تکیه کلام داشتم ... خیلی زشته آدم تکیه کلام داشته باشه ... تو حرفام پشت سره هم میگفتم "مثلا" ...
اینقدر میگفتم "مثلا" تا طرف شاکی میشد ... خودمم میفهمدیم ولی زیاد جدی نمیگرفتمش ... تا اینکه یه آدمی که اتفاقا شخصیت بسیار خوبی هم داشت به من گفت حرفات رو ظبط کن ... بعدش چندین بار گوش بده ...
تو محیط کار و زمانی که داری با دیگران صحبت میکنی ... صدات رو ظبط کن ... این عمل باعث میشه بفهمی چه تکیه کلام هایی داری ... و پستی و بلندی های صدات درست میشه ...

من شخصیت شوهر شما رو نمیدونم که چجوری هست ... بهت پیشنها میدم یک بار صداش رو با گوشیت ... یا دستگاههایی که برای این کارا هستن ضبط کن ... و بعد از اینکه آروم شد بده بهش گوش کنه ...
تاکید میکنم هیچگونه قصد گرو کشی ... و اینکه این صورت رو به دیگران بخوای بدی نداشته باش ... چون اگر این کار رو بکنی عملا زندگیت رو نابود کردی ... و دیگه هیچ وقت زندگیت درست نمیشه ...

فقط یه روزی که شوهرت خوش اخلاق بود ... میگفت و میخندید ... این صدا رو بزار جلوش ... بزار حرفهایی که از دهنش خارج شده رو به صورته مخاطب بهشون گوش بده ... و خودش مخاطب اون حرفها بشه ...
بهش هم بگو ... این صدای ظبط شده رو بهت دادم که بدونی داری با من چجوری حرف میزنی ...

در نهایت اگر شوهرت تو خونه بهت بد و بیراه گفت ... با همون تن صدا ( تاکید میکنم نه بلند تر نه پائین تر ) بهش بگو ... این چیزهایی که شما گفتی من نیستم .... اگر باز هم صداش رو برد بالا و باز هم بهتون توهین کرد ... شما هم به همون اندازه ( تاکید میکنم نه بیشتر و نه کمتر ) صداتون رو ببرین بالا و بهشون بگین این چیزهایی که شما گفتین من نیستم ... هر چقدر که صداشون رو بردن بالا شما هم صداتون رو به همون اندازه ببرین بالا و بگین ... این چیزهایی که شما گفتین من نیستم ....

این جمله کلمه ای کلیدی هست ...
اولا : جمله ای ساده هست و راحت میشه بیانش کرد .
ثانیا : حس برانگیخته کردن شوهرتون رو به همراه نداره ... فقط از خودتون دفاع کردین .
ثالثا : اگر شما از این لفظ استفاده کنین { این چیزهایی که شما گفتین من نیستم } وقتی از کلمه شما استفاده کنین ... نوعی خط و مرز برای شوهرتون ترسیم کردین ... و به نوعی بهشون فهموندین که دارین ازش فاصله میگیرن و پورت ها رو بستین ...
و ....

بعضی موقع ها هم باید یه کلک جالب بزنین ... همونجور که داره صداش رو بالا میبره و دری وری میگه ... با این جمله کلید تحریکش کنین که بالاتر و بالاتر ببره ... بعد از اینکه هنجرش داشت پاره میشد ... با صدایی بسیار آروم و خفیف بگین { این چیزهایی که شما گفتین من نیستم } اینجوری میفهمه که نمیتونه باهاتون در بیوفته ...

راهکار بعدی که براتون دارم این هستش که خودتون رو بزنین به ناشنوا بودن ... وقتی داره دری وری میگه ... با صدایی خیلی آروم بهش بگین نفهمیدم چی گفتی بلند تر بگو .... اون بازم صداش رو میبره بالاو باز هم دری وری میگه ... بازم با صدایی آروم و لبخندی زیرکانه و کمی شیطنت آمیز بگو نشنیدم چی گفتی .... بلندتر بگو .... اینقدر این جمله رو بگو ... و ترقیبش کن که دری وریش رو هی بگه ... هی بگه ... و تو هم پشت سره هم بگو نشنیدم بلند تر بگو .... اینجوری هی صداش میره بالا ... تا جایی که یا باید هنجرش پاره بشه یا آروم بشه و بشینه یه گوشه اینجوری خسته میشه و میفهمه که از پست بر نمیاد ...

امیدوارم که موفق باشی ....

نفرنفر;484787 نوشت:
ظبط کن
احیانا منظورتون ضبط دیگه ؟؟ درست میگم؟

نفرنفر;484787 نوشت:
راهکار بعدی که براتون دارم این هستش که خودتون رو بزنین به ناشنوا بودن ... وقتی داره دری وری میگه ... با صدایی خیلی آروم بهش بگین نفهمیدم چی گفتی بلند تر بگو .... اون بازم صداش رو میبره بالاو باز هم دری وری میگه ... بازم با صدایی آروم و لبخندی زیرکانه و کمی شیطنت آمیز بگو نشنیدم چی گفتی .... بلندتر بگو .... اینقدر این جمله رو بگو ... و ترقیبش کن که دری وریش رو هی بگه ... هی بگه ... و تو هم پشت سره هم بگو نشنیدم بلند تر بگو .... اینجوری هی صداش میره بالا ... تا جایی که یا باید هنجرش پاره بشه یا آروم بشه و بشینه یه گوشه اینجوری خسته میشه و میفهمه که از پست بر نمیاد ...

سلام
سرکار نفر نفر، ایشان می گوید تحدید به چاقو زدن و آتش زدن می کند! ... این راهکارها بیشتر تحریک آمیز است تا به خود آوردن!
پس نشان از بیماری روانی در شوهر ایشان دیده می شود
باید حتما راهکارهای جناب امیدوار را دنبال کنند تا راهی برای مداوای شوهر یا نجات خود پیدا کنند
امیدوارم که بچه دار نشده باشند

شوهرتون اهل نماز نیست؟

یا با خانم دیگه ای در ارتباط نیست؟

چرا اینقدر به شما بد گمان هست ؟ و همچین فحش هایی به شما میدهد؟
نکنه خودش ...؟

[=arial]سلام
واقعا شرایط سختیه وقتی آدم حس میکنه تمام آرزوهاش از بین رفتن.
به نظر من هم به وضعیت خودتون نگاه کنین طلاق هر لحظه ممکنه اما آخرین راهکاره. محبت به مادر همسرتون باعث میشه کم کم
مستقل بشه. تهدیدش بکنین که ازش جدا میشین اگه با شما برای درمان وابستگیش و بدخلقیش به مشاوره نره و همکاری نکنه
و شرط هم بذارین که باید محل زندگیشو به شهر خودتون ( نزدیک خونوادتون) ببره. اگه قبول نکرد یه مدت برین پیش خانوادتون تا بیاد دنبالتون ( اگه دنبالتون اومد پس شما رو دوست داره و ته دلش به همه ترجیح میده و میخواد جلب توجه کنه که
احتمالا اینطوری هست اگه نه که شما واسه زندگیتون تلاش کردین و از دستتون کاری برنمیاد) اگه خانواده شوهرتون ببینن زندگی
پسرشون خراب میشه شاید کمکتون هم بکنن. در ضمن طلاق اگه خواستین ببینین بعد طلاق زندگتیون چطوره و ...

:Gol:ایشالا حل میشه

موضوع قفل شده است