چگونه همکارم را فراموش کنم؟ کمک کنید.

تب‌های اولیه

115 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه همکارم را فراموش کنم؟ کمک کنید.

سلام مومن
احتیاج به کمک دارم دلم پیش دختری گیر کرده که در محل کارم با من همکار هست. این دختر زیبا ، خوش اندام و خوش صدا و اخلاقش هم نزدیک به خوب است. در شروع استخدامش من و او به هم نزدیک نمی شدیم اما بعد از مدتی رابطه گرمی داشتیم البته هیچوقت به خودم اجازه ناراحت کردن خدا را ندادم و از این بابت که اسباب پشیمانی خودم را جور نکردم بسیار خوشحالم و عرف و حیا را رعایت کردیم اما ایشان نامزدی داشت و در آغازین مراحل برخوردش با من این نکته را به من گوشزد کرد اما بخاطر ابراز علاقه ای که به من می کرد یعنی نگاه کردن ها و شوخی کردن هایش و آمدن های مکررش پیش من باعث شک من شد که ایشان نامزد ندارد و باعث این شد تا بنده فکر کنم این دروغ را گفته تا کسی در محیط کار به او چشم نداشته باشد. خلاصه از این بابت همیشه در دوراهی به سر می بردم تا اینکه دیروز رفتارش با من بسیار بسیار سرد شد و دیگر من را تحویل نمی گرفت و اصلا به من نگاه هم نمی کند. البته امروز هم گذشت و همان رفتار دیروز ادامه داشت تا اینکه از همکار دیگرم شنیدم نامزدش در روز ولنتاین برای او کادویی 100 هزار تومنی خریده و بعد از عید هم قرار است عقد کنند اما متاسفانه من تمام فکر و حواسم مشغول او شده و در این دو روز بی اراده کارم فکر کردن به او شده به گونه ای که خودم را در حین از دست دادن گنجی می بینم اینگار دارم چیز مهمی را از کف می دهم و نابود می شوم . بارها به خودم گفتم خدایا من چه کار اشتباهی کردم که اینگونه باید عذاب بکشم. کارم به جایی رسید که همکار مرد خودم را صدا زدم و او با تعجب نزدیک من شد و گفت چیه؟ و من او را بغل کردم تا آغوش او لحظه ای از خورد شدن و شکستن من کمتر کند و واقعا هم موثر بود . احتیاج به کمک دارم احتیاج به آگاهی دارم . آیا من بازی خوردم یا چیز دیگری ؟ لطفا کمکم کنید . می خواهم فراموشش کنم اما دو روز زمان طولانی برای عذاب کشیدن من بود نمی دانم چقدر دیگر می توانم طاقت بیاورم اما می دانم هر چقدر ابراز علاقه من به او بیشتر شود خودم را بدبخت تر می کنم چون او سنگدل تر از این حرفاست.من می خواهم او را فراموش کنم . فراموش اما نمی شود که نمی شود . چه کار کنم ؟ ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

complexcoding;478179 نوشت:
سلام مومن
احتیاج به کمک دارم دلم پیش دختری گیر کرده که در محل کارم با من همکار هست. این دختر زیبا ، خوش اندام و خوش صدا و اخلاقش هم نزدیک به خوب است. در شروع استخدامش من و او به هم نزدیک نمی شدیم اما بعد از مدتی رابطه گرمی داشتیم البته هیچوقت به خودم اجازه ناراحت کردن خدا را ندادم و از این بابت که اسباب پشیمانی خودم را جور نکردم بسیار خوشحالم و عرف و حیا را رعایت کردیم اما ایشان نامزدی داشت و در آغازین مراحل برخوردش با من این نکته را به من گوشزد کرد اما بخاطر ابراز علاقه ای که به من می کرد یعنی نگاه کردن ها و شوخی کردن هایش و آمدن های مکررش پیش من باعث شک من شد که ایشان نامزد ندارد و باعث این شد تا بنده فکر کنم این دروغ را گفته تا کسی در محیط کار به او چشم نداشته باشد. خلاصه از این بابت همیشه در دوراهی به سر می بردم تا اینکه دیروز رفتارش با من بسیار بسیار سرد شد و دیگر من را تحویل نمی گرفت و اصلا به من نگاه هم نمی کند. البته امروز هم گذشت و همان رفتار دیروز ادامه داشت تا اینکه از همکار دیگرم شنیدم نامزدش در روز ولنتاین برای او کادویی 100 هزار تومنی خریده و بعد از عید هم قرار است عقد کنند اما متاسفانه من تمام فکر و حواسم مشغول او شده و در این دو روز بی اراده کارم فکر کردن به او شده به گونه ای که خودم را در حین از دست دادن گنجی می بینم اینگار دارم چیز مهمی را از کف می دهم و نابود می شوم . بارها به خودم گفتم خدایا من چه کار اشتباهی کردم که اینگونه باید عذاب بکشم. کارم به جایی رسید که همکار مرد خودم را صدا زدم و او با تعجب نزدیک من شد و گفت چیه؟ و من او را بغل کردم تا آغوش او لحظه ای از خورد شدن و شکستن من کمتر کند و واقعا هم موثر بود . احتیاج به کمک دارم احتیاج به آگاهی دارم . آیا من بازی خوردم یا چیز دیگری ؟ لطفا کمکم کنید . می خواهم فراموشش کنم اما دو روز زمان طولانی برای عذاب کشیدن من بود نمی دانم چقدر دیگر می توانم طاقت بیاورم اما می دانم هر چقدر ابراز علاقه من به او بیشتر شود خودم را بدبخت تر می کنم چون او سنگدل تر از این حرفاست.من می خواهم او را فراموش کنم . فراموش اما نمی شود که نمی شود . چه کار کنم ؟ ممنون

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی
غلبه بر چنین فضایی نیاز به گذشت زمان دارد از اینرو شتاب نکنید و بجای ورق زدن گذشته به اینده امیدوار باشید.
از توضیحات ارائه شده جنابعالی بر می آید که فردی منطقی و دوراندیش هستید و هرچند متاثر از عواطف هستید اما اداره و رهبری را به منطق و عقل واگذار کرده اید، این سرمایه ایست که مبتنی بر آن می توان وضعیت موجود را مدیریت کنید.( اینکه نسبت به آینده این کار و نیز شخصیت ایشان واقفید، بیانگر شناخت کافی شما از موضوع است).
طبیعتا با شناخت جدیدی که شما از ایشان به دست آورده اید ( هم از احساسات ایشان و هم از میزان اخلاق و تعهد وی)، انتظار می رود رفته رفته از میزان علاقمندی شما به ایشان کاسته شود، برای تسریع در این امر پیشنهاد می شود؛

_ از خدای متعال استعانت بجویید و به حضرتش توکل نمائید.

_ شخصیت و رفتار ایشان را دقیقتر مورد ارزیابی قرار دهید و تحلیل خود از او را بر صفحه کاغذ منعکس نمائید، اجازه ندهید هیجان بر این تحلیل سایه بیندازد. اگر همچنان منطقی به موضوع نگاه کنید درخواهید یافت که حتی اگر وی به شما علاقمند شود نقاط ضعفش قابل اغماض نیست.

_ برای مدتی از مواجهه شدن حضوری با وی خودداری کنید و اگر به خاطر موقعیت شغلی گریزی از آن نیست، از تماس چشمی حتما اجتناب نمایید.

_ چند روزی را برای خود استراحت در نظر بگیرید و یک مسافرت زیارتی و یا تفریحی را در برنامه بگنجانید. در طول مدت مسافرت از اندیشیدن به وی خودداری کنید و خود را مهیای دنیای ذهنی جدیدی نسبت به وی نمایید.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

complexcoding;478179 نوشت:
احتیاج به کمک دارم دلم پیش دختری گیر کرده که در محل کارم با من همکار هست.

سلام
راهنمائیهای جناب امیدوار خیلی مفیدند.
با اجازه استاد.
چند سوال :
دلیل ناراحتیتون دقیقا کرام گزینه است:
1-حیف که اون نامزد داره و کاشکی من زودتر می دیدمش!
2-عجب نامردیه با صد هزارتا ما رو فراموش کرد!
3-کاشکی حرفشو(من نامزد دارم) جدی می گرفتم و اینقدر بهش نزدیک نمی شدم و حالا که شدم الف) قلباً آرزو می کنم کاشکی تا حالا نمی دیدمش و حالا یه راهی میخوام از یادش ببرم ب) قلبا آرزو می کنم رابطش با نامزدش به هم بخوره و با من ازدواج کنه
4-مورد دیگه اگر هست توضیح دهید.

نقل قول:
1-حیف که اون نامزد داره و کاشکی من زودتر می دیدمش!

افسوس من بود.
نقل قول:
2-عجب نامردیه با صد هزارتا ما رو فراموش کرد!

دلداری خواهرم به من بود که واسه 100 هزارتا تو رو فروخت به درد نمی خوره.
نقل قول:
3-کاشکی حرفشو(من نامزد دارم) جدی می گرفتم و اینقدر بهش نزدیک نمی شدم و حالا که شدم

فرصتی که دیر شده و به عقب نمی شه برگشت. نمی شه با قاطعیت حرف های آدمارو باور کرد.
نقل قول:
قلباً آرزو می کنم کاشکی تا حالا نمی دیدمش و حالا یه راهی میخوام از یادش ببرم

دلیل ناراحتیم و کمک خواستنم.
نقل قول:
قلبا آرزو می کنم رابطش با نامزدش به هم بخوره و با من ازدواج کنه

آرزویی که داشتم و از خدا می خواستم هیچوقت برآورده نشه چون اون طرفم مثل من آدمه و قلب داره.
نقل قول:
مورد دیگه اگر هست توضیح دهید.

چرا!؟ می خواستم بگم چقدر خوب مسئله رو درک کردین از وجود انسان هایی مثل شما خدارو هزار بار شکر می کنم.
.
.
.
اما خودم تا مقداری به میزان 98 % امروز آرامشم رو به دست آوردم چون دیشب دو رکعت نماز حاجت حضرت زهرا(س) خوندم و 2 رکعت نماز استغاثه به امام زمان(عج) و بعد امروز این خانم به من جلوی همکار دیگرم پرید و گفت فکر من رو از سرت بیرون کن ولی من سنگ روی یخ نشدم و اصلا ناراحت نشدم و الانم خیلی خونسردم و هیچ دلیل منطقی واسه این خونسردیم ندارم ، در صورتی که باید با توجه به این اتفاقات حالم 100 برابر دیروز خرابتر می شد؟ ولی نمی دونم چرا. ولی یه چیزی رو برای خودم اینجا می نویسم تا زمانی که هر موقع زخم این روزها یادم رفت و دوباره هوای همچین اشتباهاتی به سرم زد این نوشته به کمکم بیاد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خدایی را که همچین دخترایی را بلکه 1000 برابر زیباتر می آفریند، پس از خود او گزینه های بهترش را طلب می کنم.
خدایی که به میلیاردها عاشقش بخل نمی فروشد و الگویی قابل تامل برای انسان های فخر فروش هست.
خدایی را که سبحان است.
خدایی را که صمد است. این قسمت همیشه من رو به تحسین وادار می کنه . ما هر چه می کشیم از نیازمون هست. خدای بی نیاز "الله اکبر" خدایی بی نیاز .
خدایا این روزهای قبل، من برای خودم نبود فکرم پیش دیگری بود. نمازم نماز نبود ، خوابم خواب نبود و غذا به جای شکمم به درون قلبم می رفت اما خداجون خواهش می کنم حالا که عطشم فروکش کرده دیگر همچین اشتباهی رو تکرار نکنم. 100 سال تنهایی برای حقیر بهتر از 2 روز اینطوری سپری شدن است که به انتظار یک نفر گریه کنی.
خدایا دلهره ها و احساس حقارت های این روزهایم را فراموش نکنم.
مبادا دوباره دلم پیش کسی گیر کند.
خدایا شکرت که باز این بنده ات را تنها نگذاشتی ... هزاران بار شکرت.
"این نوشته رو باید در آینده که دوباره درد این روزها فراموشم شد بخونم"

complexcoding;479082 نوشت:
افسوس من بود.

دلداری خواهرم به من بود که واسه 100 هزارتا تو رو فروخت به درد نمی خوره.

فرصتی که دیر شده و به عقب نمی شه برگشت. نمی شه با قاطعیت حرف های آدمارو باور کرد.

دلیل ناراحتیم و کمک خواستنم.

آرزویی که داشتم و از خدا می خواستم هیچوقت برآورده نشه چون اون طرفم مثل من آدمه و قلب داره.

چرا!؟ می خواستم بگم چقدر خوب مسئله رو درک کردین از وجود انسان هایی مثل شما خدارو هزار بار شکر می کنم.
.
.
.
اما خودم تا مقداری به میزان 98 % امروز آرامشم رو به دست آوردم چون دیشب دو رکعت نماز حاجت حضرت زهرا(س) خوندم و 2 رکعت نماز استغاثه به امام زمان(عج) و بعد امروز این خانم به من جلوی همکار دیگرم پرید و گفت فکر من رو از سرت بیرون کن ولی من سنگ روی یخ نشدم و اصلا ناراحت نشدم و الانم خیلی خونسردم و هیچ دلیل منطقی واسه این خونسردیم ندارم ، در صورتی که باید با توجه به این اتفاقات حالم 100 برابر دیروز خرابتر می شد؟ ولی نمی دونم چرا. ولی یه چیزی رو برای خودم اینجا می نویسم تا زمانی که هر موقع زخم این روزها یادم رفت و دوباره هوای همچین اشتباهاتی به سرم زد این نوشته به کمکم بیاد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خدایی را که همچین دخترایی را بلکه 1000 برابر زیباتر می آفریند، پس از خود او گزینه های بهترش را طلب می کنم.
خدایی که به میلیاردها عاشقش بخل نمی فروشد و الگویی قابل تامل برای انسان های فخر فروش هست.
خدایی را که سبحان است.
خدایی را که صمد است. این قسمت همیشه من رو به تحسین وادار می کنه . ما هر چه می کشیم از نیازمون هست. خدای بی نیاز "الله اکبر" خدایی بی نیاز .
خدایا این روزهای قبل، من برای خودم نبود فکرم پیش دیگری بود. نمازم نماز نبود ، خوابم خواب نبود و غذا به جای شکمم به درون قلبم می رفت اما خداجون خواهش می کنم حالا که عطشم فروکش کرده دیگر همچین اشتباهی رو تکرار نکنم. 100 سال تنهایی برای حقیر بهتر از 2 روز اینطوری سپری شدن است که به انتظار یک نفر گریه کنی.
خدایا دلهره ها و احساس حقارت های این روزهایم را فراموش نکنم.
مبادا دوباره دلم پیش کسی گیر کند.
خدایا شکرت که باز این بنده ات را تنها نگذاشتی ... هزاران بار شکرت.
"این نوشته رو باید در آینده که دوباره درد این روزها فراموشم شد بخونم"

سلام ...
فکر میکنی آرامشت رو بدست آوردی و 99 درصد اون رو فراموش کردی ... این لحظات و این تفکرات خواهند برگشت ...
میتونم بهت قول بدم تا لحظه ای که داری چشمات رو میبندی و از این دنیا میری بهش فکر میکنی ...
گریه کردنات ... جیغ زدنات ... دیوونه شدنات ... سر به دیوار کوبوندنات ... مونده ...

پیشنهاده من به شما ...
دارم مکتوبش میکنم که نگی کسی به من نگفت ... سالیان بعد میای و میخونیش ... و با خودت میگی ....

یک بار تو خیابون ببینش ... التماسش کن ... گریه کن براش و ازش بخواه که باهات ازدواج کنه و اگر جوابش نه بود ... اگر میتونی تندی از شرکت بیا بیرون و برو تو شرکت دیگری استخدام شو ... اون دختر خانوم هم به شما دل بسته ... اگر میخواهی بدستش بیاری ... بهترین راه حل این هستش که ازش دور بشی ... این مساله باعث میشه عشق تو وجودش بوجود بیاد ... الان هر روز شما رو تو شرکت میبینه ... اما اگر شما رو نبینه ... احساس میکنه دیگه کسی بهش نگاه نمیکنه ... کسی نیست که براش ارزش قائل بشه ... و احتمال داره رو گزینه شما بیشتر فکر کنه ...

میدونم که به حرفم عمل نمیکنی و خجالت میکشی ... تو عشق هم هیچ عذر خواهی وجود نداره ... عشق یعنی خودخواهی ... تو اون رو فقط برای خودت میخوای ... و اون هم تو رو سره کار گذاشته ... عشق هیچ قاعده و قانونی نداره ... همینیه که هست ... میتونی بازی کن ... نمیتونی هم بشین و های های گریه کن ... تا اینکه مامانت یکی رو برایت انتخاب کنه ....

جناب ComplexCoding این قضیه رو با خدا و پیغمبر حل و فصلش نکن ...
بعدا پشیمون میشی ...
نشستم دعا کردم و آروم شدم یعنی چی ...

بدستش بیار ....
جنگ گاو میش های نر رو دیدی ؟؟؟
جنگ شتر مرغ ها رو دیدی ؟؟؟

عشق همینه ... خودت رو با دین و مذهب آروم نکن ...

چو فردار برآید آفتاب ....
من و گرز و میدان و افراسیاب ...

ببینم چی کار میکنی ...

ببخشید من با نظر شما مخالفم ،یعنی چی که هر طور هست بدستش بیار !به چه قیمتی؟کسی که اینقدر مغرور و از خود متشکر هست که جلوی یک نفر دیگه به ایشون توهین کرده و با بیرحمی طردش کرده وبه عشقی که نسبت به اون خانم داشته بی تفاوت بوده به نظر شما ارزش دوباره منت کشیدن رو داره؟اصلا چه ضمانتی هست که بعد از ازدواج این خانم به ایشون علاقه مند شود؟

sarayas313;479090 نوشت:
ببخشید من با نظر شما مخالفم ،یعنی چی که هر طور هست بدستش بیار !به چه قیمتی؟کسی که اینقدر مغرور و از خود متشکر هست که جلوی یک نفر دیگه به ایشون توهین کرده و با بیرحمی طردش کرده وبه عشقی که نسبت به اون خانم داشته بی تفاوت بوده به نظر شما ارزش دوباره منت کشیدن رو داره؟اصلا چه ضمانتی هست که بعد از ازدواج این خانم به ایشون علاقه مند شود؟

شما عشق رو نمیشناسی ...

نفرنفر;479087 نوشت:
جناب ComplexCoding این قضیه رو با خدا و پیغمبر حل و فصلش نکن ...
بعدا پشیمون میشی ...
نشستم دعا کردم و آروم شدم یعنی چی ...

بدستش بیار ....
جنگ گاو میش های نر رو دیدی ؟؟؟
جنگ شتر مرغ ها رو دیدی ؟؟؟

عشق همینه ... خودت رو با دین و مذهب آروم نکن ...

چو فردار برآید آفتاب ....
من و گرز و میدان و افراسیاب ...

ببینم چی کار میکنی ...

داداش هدفت چیه ؟ منو بدبخت کنی؟

complexcoding;479097 نوشت:
داداش هدفت چیه ؟ منو بدبخت کنی؟

سلام ...
من داداشت نیستم ...
من خانومم ...

کده پیچیده ...
تو باید نهایته سعیت رو بکنی ... نهایته نهایت سعیت رو بکنی تا اون رو بدست بیاری ... از هر راه و روشی که میتونی استفاده کنی ...
وگرنه بعدا به از دست دادنه این فرصت هات قبطه میخوری ...
از خدا متنفر میشی که بهش اعتماد کردی و بهش گفتی یه دختر بهتر بهم بده ... و بهت ندادش ...
نهایته نهایته سعیت رو بکن ...
نقشه بکش ... فیلم بازی کن ... بالا پایین بپر و خودنمایی کن ...
تا بدستش بیاری ...
اگر بدستش آوردی چه بهتر ...
و اگر نتونستی بدستش بیاری ... بعدا به این روزگاره زارت نمیاندیشی و نمیگی چرا کوتاهی کردم ...

خانوم ها از آقایونی خوششون میاد که :
1- آرام باشند .
2- مطمئن و با تومانینه باشند .
3- اعتماد به نفس فوق العادهی ای داشته باشند ...

و یه پیشنهاده دیگه ...
اینقدر به غرورت افتخار نکن ....
و فکره این رو نکن که داره غرورت جریحه دار میشه ...
فکر کن داری با دوستت شرط بدی میکنی ...
شرط ببند که میتونی بدستش بیاری ...

فیلم بازی کن ... نقشه بکش ... پشت سره هم فامیلیش رو صدا کن ...
در عین حال محکم و با صلابت باش ...

اگر عاشقش بشی نمیتونی بدستش بیاری ....
فکر کن با دوستت شرط بندی کردی بدستش بیاری ...

و سلام علیکم و رحمه الله و برکاته ...

نفرنفر;479098 نوشت:
سلام ...
من داداشت نیستم ...
من خانومم ...

کده پیچیده ...
تو باید نهایته سعیت رو بکنی ... نهایته نهایت سعیت رو بکنی تا اون رو بدست بیاری ... از هر راه و روشی که میتونی استفاده کنی ...
وگرنه بعدا به از دست دادنه این فرصت هات قبطه میخوری ...
از خدا متنفر میشی که بهش اعتماد کردی و بهش گفتی یه دختر بهتر بهم بده ... و بهت ندادش ...
نهایته نهایته سعیت رو بکن ...
نقشه بکش ... فیلم بازی کن ... بالا پایین بپر و خودنمایی کن ...
تا بدستش بیاری ...
اگر بدستش آوردی چه بهتر ...
و اگر نتونستی بدستش بیاری ... بعدا به این روزگاره زارت نمیاندیشی و نمیگی چرا کوتاهی کردم ...

خانوم ها از آقایونی خوششون میاد که :
1- آرام باشند .
2- مطمئن و با تومانینه باشند .
3- اعتماد به نفس فوق العادهی ای داشته باشند ...

و یه پیشنهاده دیگه ...
اینقدر به غرورت افتخار نکن ....
و فکره این رو نکن که داره غرورت جریحه دار میشه ...
فکر کن داری با دوستت شرط بدی میکنی ...
شرط ببند که میتونی بدستش بیاری ...

فیلم بازی کن ... نقشه بکش ... پشت سره هم فامیلیش رو صدا کن ...
در عین حال محکم و با صلابت باش ...


آبجی من دروغ نمی گم تو می گی فیلم بازی کن؟ هی پشت سر هم فامیلیشو صدا کن؟ چند بار ب من توهین کرده کم نبوده که حالا بازم توهین کنه؟ آیا اگر راهی بود تا حالا نباید راضی می شد؟ در ضمن من نگاه می کنم به اینکه چرا 4 سال نامزد داشته به من نگاه های منظوردار می کرده که حالا می خواد با من قیچی کنه ؟ خوب خودش مورد داره حتما؟ یعنی نداره؟
------------------
در ادامه باید بدانید که خداوند هرکس را با چیزی امتحان می کند پس مواظب باشید در این امتحان مردود نشوید!
- من به شخصه با یه دختری زیبا ، خوش اندام ، خوش صدا و خوش اخلاق امتحان شدم یعنی ایشون به من پا دادن بعد از یه مدتی گفتن من 4 ساله نامزد دارم و بعد از عید لی لی لی لی می کنیم پس پاتو از زندگیم بکش بیرون .
- منم از همین جا بهش می گم بسلامتی به پای هم پیر بشید منم چند وقت دیگه از این محیط کاری می رم بیرون تو رو بخدا میسپارم. البته من سنگدل نیستم دهنمم داره الان شبیه پل اهواز می شه ولی اگر قرار بر امتحان باشه من کسی نیستم که مردود بشم.

complexcoding;479103 نوشت:
آبجی من دروغ نمی گم تو می گی فیلم بازی کن؟ هی پشت سر هم فامیلیشو صدا کن؟ چند بار ب من توهین کرده کم نبوده که حالا بازم توهین کنه؟ آیا اگر راهی بود تا حالا نباید راضی می شد؟ در ضمن من نگاه می کنم به اینکه چرا 4 سال نامزد داشته به من نگاه های منظوردار می کرده که حالا می خواد با من قیچی کنه ؟ خوب خودش مورد داره حتما؟ یعنی نداره؟
------------------
در ادامه باید بدانید که خداوند هرکس را با چیزی امتحان می کند پس مواظب باشید در این امتحان مردود نشوید!
- من به شخصه با یه دختری زیبا ، خوش اندام ، خوش صدا و خوش اخلاق امتحان شدم یعنی ایشون به من پا دادن بعد از یه مدتی گفتن من 4 ساله نامزد دارم و بعد از عید لی لی لی لی می کنیم پس پاتو از زندگیم بکش بیرون .
- منم از همین جا بهش می گم بسلامتی به پای هم پیر بشید منم چند وقت دیگه از این محیط کاری می رم بیرون تو رو بخدا میسپارم. البته من سنگدل نیستم دهنمم داره الان شبیه پل اهواز می شه ولی اگر قرار بر امتحان باشه من کسی نیستم که مردود بشم.

سلام ...
من فکر کردم هنوز میخوای باهاش ازدواج کنی ...
اگر میخوای فرامشوشش کنی که حرفی نمیمونه ...
موفق باشی ...

ولی 10 تا 15 سالی طول میکشه ...

نفرنفر;479104 نوشت:
ولی 10 تا 15 سالی طول میکشه ...[/
آقاي كمپلكس
همانطور كه به خدا توكل كرديد و متوسل به ائمه عليهم السلام شديد ، با همين روش ادامه دهيد و مطمئن باشيد كه تا زماني كه شما در راه خدا باشيد ، خداوند ياريتان مي كند ، اين 10-15 سالي هم كه كاربر نفرنفر مي گويد نه صحيح است ، نه ملاك است . شايد برخي قضاياي عشقي براي فردي را ديده اند كه اين مدت طول كشيده اين دليل نمي شود كه براي همه اينطور باشد وانگهي شما علاوه بر توكل و توسل يه وظيفه ديگر هم داريد آنهم شكر نعمت الهي است كه شامل حالتان شد و از ايجاد ارتباط نزديكتر با يك زن شوهر دار دورتان نمود ، هر چند همان ارتباطات صميمانه تان هم گناه بود و نياز به استغفار دارد . اگر اشتباه نكنم روايت داريم كه اگر با زني بخاطر جمال يا مالش ازدواج كنيد از هيچ كدام خير نمي بينيد . اينطور نيست كه اگر يك خانمي زيبايي چهره و اندام و صدا داشت ديگر تمام باشد ، خير پس جايگاه دين و ايمان و اخلاق كجا مي رود ؟ يك سوال ساده از خودتان بكنيد ، خدا وكيلي اگر اين خانم همسر عقدي شما بود ، غيرتتان اجازه مي داد ، وجدانتان راضي مي شد در محل كارش - نمي گويم تعمدي در خوشبينانه ترين حالتش غير تعمدي و بي منظور - رفتارش ذهن همكار مجرد و جوانش را به خودش مشغول كند ؟تكرار مي كنم بنارا براين بگذاريد كه بي غرض و منظور است زيرا بنده ايشان را نمي شناسم و نبايد تهمت بزنم لذا بنا را بر اين مي گذارم كه ناخواسته رفتار صميمانه از او سر زده است . مطمئن باشيد اين كيسي نيست كه بدرد شما بخورد ولو مجرد باشد . زن كه همه اش زيبايي نيست مثل مرد ، مرد كه همه اش پول نيست ، پس خودش ، ايمان و اخلاقش و تعهدش در كجاي زندگي جا دارد .
خانم نفر نفر هم كه ادعا مي كنند زيبايي چنان و بهمان است لحظه اي بيانديشند كه اگر خودشان چهره ي زيبايي نداشته باشند آيا بايد در درجه ي nام انتخاب قرار بگيرند و هر جواني با ايشان برخورد مي كند بدون اعتنا به وجوه مثبت شخصيتي ايشون بايد تمام اعتبار و اهميت و ارزش رو به چهره ي نه چندان زيباي ايشون بده و بعد هم كنار بكشه ؟ اينها قضاوتها و بلكه توصيه هايي است كه بنظر حقير عقوبت الهي را در پي دارد همانطور كه توصيه و راهنمايي به اصرار بر ازدواج با خانمي كه در عقد ديگري است ، عقوبت الهي دارد .

نفرنفر;479086 نوشت:
سلام ...
فکر میکنی آرامشت رو بدست آوردی و 99 درصد اون رو فراموش کردی ... این لحظات و این تفکرات خواهند برگشت ...
میتونم بهت قول بدم تا لحظه ای که داری چشمات رو میبندی و از این دنیا میری بهش فکر میکنی ...
گریه کردنات ... جیغ زدنات ... دیوونه شدنات ... سر به دیوار کوبوندنات ... مونده ...

پیشنهاده من به شما ...
دارم مکتوبش میکنم که نگی کسی به من نگفت ... سالیان بعد میای و میخونیش ... و با خودت میگی ....

یک بار تو خیابون ببینش ... التماسش کن ... گریه کن براش و ازش بخواه که باهات ازدواج کنه و اگر جوابش نه بود ... اگر میتونی تندی از شرکت بیا بیرون و برو تو شرکت دیگری استخدام شو ... اون دختر خانوم هم به شما دل بسته ... اگر میخواهی بدستش بیاری ... بهترین راه حل این هستش که ازش دور بشی ... این مساله باعث میشه عشق تو وجودش بوجود بیاد ... الان هر روز شما رو تو شرکت میبینه ... اما اگر شما رو نبینه ... احساس میکنه دیگه کسی بهش نگاه نمیکنه ... کسی نیست که براش ارزش قائل بشه ... و احتمال داره رو گزینه شما بیشتر فکر کنه ...

میدونم که به حرفم عمل نمیکنی و خجالت میکشی ... تو عشق هم هیچ عذر خواهی وجود نداره ... عشق یعنی خودخواهی ... تو اون رو فقط برای خودت میخوای ... و اون هم تو رو سره کار گذاشته ... عشق هیچ قاعده و قانونی نداره ... همینیه که هست ... میتونی بازی کن ... نمیتونی هم بشین و های های گریه کن ... تا اینکه مامانت یکی رو برایت انتخاب کنه ....

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت
ضمن احترام؛

1- نگاه جزمی به یک موضوع، یعنی ندیدن سایر ابعاد مسئله... که طبعا آسیب زا خواهد بود.

2- حضرتعالی عاشق شدن جناب کامپلکس را مفروض گرفته اید و مبتنی بر آن به ارائه راهکار پرداخته اید، هرچند که این امکان وجود دارد اما تا اینجا از مجموع مطالب ایشان علاقمندی وی استفاده می شود و نه عاشق شدن. به هر حال به قول آقای فراستی عشق از تو این فیلمنامه در نمیاد:ok:

3- عشق (مجازی) دارای سه ضلع است؛ همدلی و صمیمیت، تعهد و پایبندی، شور و اشتیاق (شهوت) که بر مبنای این اضلاع سبکهای عشق شکل می گیرد؛
سبک رمانتیک
سبک ابلهانه
سبک شیدایی
سبک رفاقتی
سبک بی احساسی
سبک تکامل یافته
لذا بر فرض اینکه ایشان عاشق هم شده باشند لازم است سبک آن مشخص گردد و از تفاوت آثار هر یک از این اقسام غفلت نشود.

4- در تحلیل حضرتعالی تنها به یک روی سکه اشاره شده است و ان هم وضعیت فعلی و به دست اوردن ایشان به هر قیمتی است، اما اینکه بعد از آغاز زندگی مشترک چه اتفاقاتی خواهد افتاد و اینکه این عشق و علاقمندی همچنان باقی خواهد ماند یا خیر اشاره نفرموده اید، حال اینکه در بسیاری مواقع انتخاب مبتنی بر عشق انتخابی شکننده است چرا که دنیای واقعی و شخصیت فرد مورد نظر با دنیای ذهنی افراد کاملا متفاوت است و این امر باعث تعارض در سطح توقعات خواهد شد. اینجاست که گفته می شود، وصال مقتل عشق است!

5- آقای کامپلکس شناخت جدیدی نسبت به ایشان پیدا کرده اند که این شناخت، دیر یا زود و با رعایت نکات پیش گفته، می تواند منشاء هیجانی متفاوت نسبت به وی باشد.

نفرنفر;479087 نوشت:
جناب ComplexCoding این قضیه رو با خدا و پیغمبر حل و فصلش نکن ...
بعدا پشیمون میشی

در صورتی که نگاه کاسبکارانه به دعا و توسل داشته باشیم، حق با شماست و البته باید پذیرفت که متاسفانه در موارد زیادی نگاه ما همینگونه است؛ یعنی خدایا چون ازت خواستم باید میدادی....!!
در مجموع و با این فرض بنده هم با شما موافقم.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

complexcoding;479082 نوشت:
اما خداجون خواهش می کنم حالا که عطشم فروکش کرده دیگر همچین اشتباهی رو تکرار نکنم.

سلام
عزیزم برای اینکه دعایت برآورده شود باید خودت نیز قدمی برداری . وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ

چشم، دیده‌بان قلعه دل است؛ پس آگاه باش که نگهبانان قلعه وجودت کجاها سیر می‌کنند!
ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ : به مؤمنان بگو چشمهای خود را فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است!

امام صادق علیه السلام: «أوّلُ النَّظرةِ لَکَ، والثّانیةُ علیکَ و لا لَکَ، والثّالثةُ فیها الهلاکُ.» نگاه اول از آن توست، نگاه دوم به زیان توست نه به سود تو، و نگاه سوم مایه هلاکت است.
عرفای الهی حتی از همان نگاه اول هم پرهیز می‌کردند و پرهیز می‌دادند.

خاطره آقای مقدادی اصفهانی از پدرشان مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی:
«به دستور پزشکان معالج، پدرم به بیمارستان منتصریّه مشهد انتقال یافت و در آنجا بستری گردید. به خاطر دارم روزی در راه بیمارستان، چشمم به درشکه ای افتاد که در آن مردی و زنی بی حجاب نشسته بودند. چون به خدمت پدر رفتم، فرمود:
« دیگر رفتن ما نزدیکست، اما تو چرا چشم خود را حفظ نکردی؟ »
عرض کردم: بعمد خطایی مرتکب نشدم. فرمود:
« می دانم ولی تو که در خیابان جویای کسی نبودی، پس چرا چشم به داخل درشکه انداختی که نگاهت به نامحرمی تصادف کند. »

امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است:
« النّظرة سهم مسموم من سهام الشیطان. »
تیر زهر آلود و قلب آدمی
کاش مادر مرمرا نازادمی
***
هر نظر ناوکیست زهرآلود
که ز شست و کمان ابلیس است
دیدن زلف و خال نامحـرم
دانه کیـــــد و دام ابلیس است »

البته خداراشکر علاقه‌ات به ان خانم منقطع شد اما برای کسانی که قصه مشابهی دارند عرض می‌کنم که این دنیا محل بدست آوردن و از دست دادن است. محال است چیزی که متعلق بماست بدستمان نرسد و محال است چیزی که مال ما نیست به ما برسد. کسانی که حاضر بودیم آخرتمان را برای دنیایشان فدا کنیم نه تنها سودی نخواهند رساند بلکه از ما خواهند گریخت «یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنِیهِ» (عبس80، 37-34)
اما اگر حب و عشق به عزیزان برای خدا و در طول محبت او بود آنگاه جمع محبّان جمع خواهد بود «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ مَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِینٌ» (طور52، 21)

والحمدلله

complexcoding;479082 نوشت:
.
اما خودم تا مقداری به میزان 98 % امروز آرامشم رو به دست آوردم چون دیشب دو رکعت نماز حاجت حضرت زهرا(س) خوندم و 2 رکعت نماز استغاثه به امام زمان(عج) و بعد امروز این خانم به من جلوی همکار دیگرم پرید و گفت فکر من رو از سرت بیرون کن ولی من سنگ روی یخ نشدم و اصلا ناراحت نشدم و الانم خیلی خونسردم و هیچ دلیل منطقی واسه این خونسردیم ندارم ، در صورتی که باید با توجه به این اتفاقات حالم 100 برابر دیروز خرابتر می شد؟ ولی نمی دونم چرا. ولی یه چیزی رو برای خودم اینجا می نویسم تا زمانی که هر موقع زخم این روزها یادم رفت و دوباره هوای همچین اشتباهاتی به سرم زد این نوشته به کمکم بیاد:

سلام
حالا که تنظیم شدید با همان توسلات و تلاش به دنبال کفو خودتان بگردید.
او به نام شخص دیگری بود و در مقدرات برای شما شخص دیگری را برنامه ریزی کرده‌اند.. پس حرکت کنید ...
حرکتی مادی و معنوی برای مقصودتان.... که خداوند خطاب به شما می فرماید:

وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ﴿يوسف: ٨٧﴾ ........... و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس می‌شوند!

منتهی این‌بار از راهش وارد شوید: مطالعه‌ی کافی .. سپردن به خانواده و دوستان امین ... تحقیق ... توکل ... تصمیم

مطلب زیر هم برای شما مناسب است:

http://www.askdin.com/thread36122.html#post474078

موفق باشید

دوستانی که گفتن خدارو شکر که منقطع شد و از فکرت بیرون رفت و آرامشتون برگشت شرمنده ام . چون امروز از صبح که رفتم سرکار دوباره با دیدنش نقطه سرخط شد و بسم الله اول داستان برگشت . بخدا خودمم خسته شدم ، با دیدنش قلبم تند می زنه، به قول گفتنی برام اسطوره شده اگر حرفی بزنم که همه بخندن ولی اون نخنده پس حرف من خنده دار نیست و حرفی بزنم که همه نخندن و اون بخنده پس حرف من خنده دار بوده . یه جورایی نمی تونم از دایره محیطی اون دور بشم و یه چیزی منو می کشه عین سیگار که طرفو می کشه یا غذا که گرسنه رو می کشه؟ خدا شاهده با هیچ دختری ولو 10 برابر قشنگتر از این اینطور حسی نداشتم؟ البته خرییت خودم بود که حرفشو باور نکردم که نامزد داره و خودمو به کوچه علی چپ زدم حالا تو این منجلاب افتادم. ولی امروز یه چیزای جدیدی کشف کردم اول اینکه اونم مثل من از این ارتباط چشمی و حرفی کاملا ناراضیه ولی نمی تونه خودشو کنترل کنه یعنی اونم مثل من با خودش درجنگه . استغفار این کارا جای خودش باید انجام بشه ولی من هیچ کنترلی ندارم اینگار به تشنه در حال سرکشیدن لیوان آب بگی : آب رو نصفه بخور و لیوان رو بذار زمین. حالا اینارو از کجا متوجه شدم . از اونجا که نشستم یه جایی و اونم یه جایی در فاصله 4 متری من واستاده بود و با بقیه همکارا صحبت می کرد ناگهان چشم تو چشم شدیم خوب در اون لحظه من که کلا باطلم اون خانم باید جاشو عوض می کرد چون من داشتم نگاش می کردم اما اینکارو نکرد و همونجا واستاد . یه خورده انرژی بیشتری گرفت چون خنده هاش و حرکاتش شدیدتر شد. منم که کلا مرخص نگاش می کردم.
امروز همکار آقام منو نصیحت می کرد می گفت تو تنها کسی نیستی که اونو اینجا می خوای از اینجور دخترا کم هستن همه اینارو می خوان الان 10 نفر دیگه به غیر از تو این خانمو می خوان اما اونا کار دیگه دارن ولی تو دلت گیر کرده پیشش. این حرفا کمی منو آروم کرد اون گفت با احساست تصمیم نگیر عقل می گه اون نامزد داره پس تمومه بقیه کارا موجب تباهی تو هست.
در جواب به آقای امیدوار باید بگم : والا من نمیدونم این عادته یا عشقه عین مهمونی که 2 هفته میاد خونتون و در این دو هفته می گیو می خندیو و ساعت 9 صبح برپایی ، صبحونه توپ می خورینو ساعت 2 شب می خوابینو کلا انرژی 10 برابر می شه و با رفتن مهمونا ناگهان آدم افسردگی می گیره؟ نمی دونم شایدم عشق باشه ولی من نمی دونم چه چیزی به جونم افتاده .

complexcoding;479582 نوشت:
دوستانی که گفتن خدارو شکر که منقطع شد و از فکرت بیرون رفت و آرامشتون برگشت شرمنده ام . چون امروز از صبح که رفتم سرکار دوباره با دیدنش نقطه سرخط شد و بسم الله اول داستان برگشت . بخدا خودمم خسته شدم ، با دیدنش قلبم تند می زنه، به قول گفتنی برام اسطوره شده اگر حرفی بزنم که همه بخندن ولی اون نخنده پس حرف من خنده دار نیست و حرفی بزنم که همه نخندن و اون بخنده پس حرف من خنده دار بوده . یه جورایی نمی تونم از دایره محیطی اون دور بشم و یه چیزی منو می کشه عین سیگار که طرفو می کشه یا غذا که گرسنه رو می کشه؟ خدا شاهده با هیچ دختری ولو 10 برابر قشنگتر از این اینطور حسی نداشتم؟ البته خرییت خودم بود که حرفشو باور نکردم که نامزد داره و خودمو به کوچه علی چپ زدم حالا تو این منجلاب افتادم. ولی امروز یه چیزای جدیدی کشف کردم اول اینکه اونم مثل من از این ارتباط چشمی و حرفی کاملا ناراضیه ولی نمی تونه خودشو کنترل کنه یعنی اونم مثل من با خودش درجنگه . استغفار این کارا جای خودش باید انجام بشه ولی من هیچ کنترلی ندارم اینگار به تشنه در حال سرکشیدن لیوان آب بگی : آب رو نصفه بخور و لیوان رو بذار زمین. حالا اینارو از کجا متوجه شدم . از اونجا که نشستم یه جایی و اونم یه جایی در فاصله 4 متری من واستاده بود و با بقیه همکارا صحبت می کرد ناگهان چشم تو چشم شدیم خوب در اون لحظه من که کلا باطلم اون خانم باید جاشو عوض می کرد چون من داشتم نگاش می کردم اما اینکارو نکرد و همونجا واستاد . یه خورده انرژی بیشتری گرفت چون خنده هاش و حرکاتش شدیدتر شد. منم که کلا مرخص نگاش می کردم.
امروز همکار آقام منو نصیحت می کرد می گفت تو تنها کسی نیستی که اونو اینجا می خوای از اینجور دخترا کم هستن همه اینارو می خوان الان 10 نفر دیگه به غیر از تو این خانمو می خوان اما اونا کار دیگه دارن ولی تو دلت گیر کرده پیشش. این حرفا کمی منو آروم کرد اون گفت با احساست تصمیم نگیر عقل می گه اون نامزد داره پس تمومه بقیه کارا موجب تباهی تو هست.
در جواب به آقای امیدوار باید بگم : والا من نمیدونم این عادته یا عشقه عین مهمونی که 2 هفته میاد خونتون و در این دو هفته می گیو می خندیو و ساعت 9 صبح برپایی ، صبحونه توپ می خورینو ساعت 2 شب می خوابینو کلا انرژی 10 برابر می شه و با رفتن مهمونا ناگهان آدم افسردگی می گیره؟ نمی دونم شایدم عشق باشه ولی من نمی دونم چه چیزی به جونم افتاده .

سلام ...
اون دختر خانوم ماله تو نمیشه ... اینو که مطمئن باش ...
فقط باید به فکره بعد از این باشی ... فکر میکنم یه مدتی سختی زیادی بکشی ... امیدوارم بتونی تحمل کنی ... خیلی خیلی سخت هست ...
کاری که باید انجام بشه رو هر چه زودتر انجام بده ...

یا باید تو از اون شرکت استعفا بدی ... یا اون دختر خانوم ... مطمئن باش هر دوتون نمیتونین اونجا بمونین ... اعصابت داغون میشه ... فرصت های زندگیت رو از دست میدی ...
استعفا بده و بیا بیرون ...

دوست گرامی جناب کمپلکس باید باید باید فراموش کنی... خیلی سخته اما چاره ای نیست ... مجبوری که فراموش کنی... راه ساده ای نیست اما با توکل به خدا وتوسل به امام زمان کار خیلی ساده تر میشه

مطمئن باش امام زمان از ما با خبره چون خودشون فرمودن من از تمام کارهای بزرگ و کوچک شما آگاهم ... فکر کن ما هم مثله روزگارهای خیلی قبل مثه مردم هم عصر 11 امام دیگه میدونستیم منزل امام عزیزمون کجاست ... برو در خونشون باهاشون حرف بزن ، ازشون بخواه برات دعا کنن ... تو قنوت نماز صبحت دعای سلامتیشون رو بخون و اینوبدون همون لحظه دستهای مبارکشون برای دعا در حق شما به آسمان بلندن و نا خواسته اشک شما جاری میشه...

سایتای مشاوره رویه سری بزن و سرگذشت افراد رو بخون تا بدونی خیلی ها مثه شما با این مشکل درگیرن.....

پیروز باشی

سلام....
ببیند آدم باید یه نفر و انتخاب کنه که :
1 تک باشه
2 پاک باشه
3 اعتماد به نفس داشته باشه طوری که وقتی نگاش می کنی نگات نکنه چون نامزد داره

نفرنفر;479597 نوشت:
جایی و اونم یه جایی در فاصله 4 متری من واستاده بود و با بقیه همکارا صحبت می کرد ناگهان چشم تو چشم شدیم خوب در اون لحظه من که کلا باطلم اون خانم باید جاشو عوض می کرد چون من داشتم نگاش می کردم اما اینکارو نکرد و همونجا واستاد . یه خورده انرژی بیشتری گرفت چون خنده هاش و حرکاتش شدیدتر شد. منم که کلا مرخص نگاش می کردم.

ببخشید به نظر من این یعنی داره خیانت می کنه به نامزدش چون :
1داره نگاتون می کنه بی پرده...
2 لبخد می زنه واضح....
3ازتون انرژی می گیره ....
از کجا معلوم؟.... مگه شما نمی گین که خیلی ها می خوانش شاید با شمام همین کارو بکنه....اگه بکنه غیرتی نمی شین..لطفا نامزد همکارتون رو درک کنید...
موفق و پیروز باشید.......
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

نفرنفر;479597 نوشت:
یا باید تو از اون شرکت استعفا بدی ... یا اون دختر خانوم ... مطمئن باش هر دوتون نمیتونین اونجا بمونین ... اعصابت داغون میشه ... فرصت های زندگیت رو از دست میدی ...
استعفا بده و بیا بیرون ...

سلام
بهتر است سبک زندگی را شرعی کند.. یعنی نگاه در چشم نامحرم نکند... تا افکار سالم بماند

متعلم;479742 نوشت:
سلام
بهتر است سبک زندگی را شرعی کند.. یعنی نگاه در چشم نامحرم نکند... تا افکار سالم بماند

سلام جناب متعلم ...
نمیشه ... اصلا چنین امکانی وجود نداره ... ده روز هم که از ایشون فاصله بگیرن ... یک بار که چشم تو چشم بشن ... قضیه بر میگرده به روزه اول ...
فرض کنین این دختر خانوم ازدواج کنن ... 6 ماه بعد هم از شوهرشون زده میشن ( چون این دختر خانوم با پسرها روابط آزادی رو برقرار میکنن و هر پسری خوبی هایی داره )
بعد از 6 ماه ...
دختر خانوم احساس میکنه شوهرش اونقدر که فکر میکرده ... پولدار و خوش اخلاق و مهربان و .... نیست ... از طرفی جناب کد پیچیده در درون شرکت هستند که میتونن باهاشون دوست باشن و روابطشون رو ادامه بدن ...

و ادامه داستان ...

نفرنفر;479751 نوشت:
سلام جناب متعلم ...
نمیشه ... اصلا چنین امکانی وجود نداره ... ده روز هم که از ایشون فاصله بگیرن ... یک بار که چشم تو چشم بشن ... قضیه بر میگرده به روزه اول ...
فرض کنین این دختر خانوم ازدواج کنن ... 6 ماه بعد هم از شوهرشون زده میشن ( چون این دختر خانوم با پسرها روابط آزادی رو برقرار میکنن و هر پسری خوبی هایی داره )
بعد از 6 ماه ...
دختر خانوم احساس میکنه شوهرش اونقدر که فکر میکرده ... پولدار و خوش اخلاق و مهربان و .... نیست ... از طرفی جناب کد پیچیده در درون شرکت هستند که میتونن باهاشون دوست باشن و روابطشون رو ادامه بدن ...

و ادامه داستان ...


چرا نمیشه خیلی هم خوب میشه
اصلا دختری که برگرده جلو همکارای دیگه ایشونو ضایع کنه ایا ارزش داره ؟؟
ایا زندگی با این جور فردی زهر مار نخواهد شد ؟؟؟
خیلی خیلی خیل معذرت میخوام اما زندگی که فقط شب زفاف نیست !!!!!!!!
یعنی به نظر شما دوستی خوبه ؟؟؟
شما خودت زنت بهت خیانت بکنه چی میشه ؟؟
استارتر محترم اینو اویزه گوشت کن دختری که با وجود اینکه نامزد داشت و با تو گرم بود به درد لای جرز میخوره مطمئن باش خیانت کاره
همین قضیه رو بهش فکر کنی مطمئن باش ازش بدت میاد
اصلا دختری که به خودش اجازه بده با یه نامحرم که نمیشناستش گرم شه مطمئن باشه شما اولین و اخرین نفر نیستس
خلاصه زندگی خیلی پای درازی داره و فقط خوشگلی خوش اندامی اینا نیست
به قول نفر نفر بری گریه زاری کنی گیریم با هاش ازداوج کنی مطمئن باش اون تورو میگیره نه تو انو و شما رو مثل یه برده خواهد دید

سلام مابین صحبت ها منم نظرمو بگم
عشق و مخصوصا عشقای اینجوری که رایجه و از طریق دیدن و یاد کردن و مطابقت با رویاها و ... به وجود میاد زاییده ی احساسات و هیجانات شما هستن شمایی که تو محیط کارتون دنبال یه سرگرمی میگردین و همه چیز مهیاست و اجتناب نمیکنین هرچیزی طبعات خودشو داره. نگاه به نامحرمو و خروج از حدود الهی شاید عواقب بدتر از ایناشو هم داشته باشه ولی خدا شما رو ازش محفوظ کرد. دختری که نامزد داره ولی عقد نکرده شیک پوشه و با نامحرما شوخی میکنه بعدا میتونه بازم خیانت کنه چیزی که من تو دانشگاه زیاد میبینم.
فواره چون به اوج رسد سرنگون شود
نگران نباشین هیجانات همونطور که سریع به اوج میرسن به سرعت هم فروکش میکنن فقط از کارها و فیلم ها و آهنگ های احساسی کمی دوری کنین. ( همسری که مادر و خانواده انتخاب کنن بهترن)

اگر امکانش برات مقدوره از محیط کار فعلی خارج شو ... تا وقتی جلو چشمات باشه هر روز مرور می شه ... !

در ضمن یادمون باشه ما هروز مورد امتحان الهی واقع می شیم ...
موفق باشی
یاعلی

saeed20;479799 نوشت:
چرا نمیشه خیلی هم خوب میشه
اصلا دختری که برگرده جلو همکارای دیگه ایشونو ضایع کنه ایا ارزش داره ؟؟
ایا زندگی با این جور فردی زهر مار نخواهد شد ؟؟؟
خیلی خیلی خیل معذرت میخوام اما زندگی که فقط شب زفاف نیست !!!!!!!!
یعنی به نظر شما دوستی خوبه ؟؟؟
شما خودت زنت بهت خیانت بکنه چی میشه ؟؟
استارتر محترم اینو اویزه گوشت کن دختری که با وجود اینکه نامزد داشت و با تو گرم بود به درد لای جرز میخوره مطمئن باش خیانت کاره
همین قضیه رو بهش فکر کنی مطمئن باش ازش بدت میاد
اصلا دختری که به خودش اجازه بده با یه نامحرم که نمیشناستش گرم شه مطمئن باشه شما اولین و اخرین نفر نیستس
خلاصه زندگی خیلی پای درازی داره و فقط خوشگلی خوش اندامی اینا نیست
به قول نفر نفر بری گریه زاری کنی گیریم با هاش ازداوج کنی مطمئن باش اون تورو میگیره نه تو انو و شما رو مثل یه برده خواهد دید

سلام ...
اصلا عشق این حرفها رو نمیفهمه ...
ضایع کردن ؟؟؟

کسی رو میشناسم که خواستگارش خیلی ادعای عشق میکرد بهش ... و بعد دختره شرط گذاشت ... یک روز در هفته هر کاری که دلم خواست میکنم و تو هم اجازه نداری هیچی بگی ...
و حتی ازش دستخط و ... هم گرفت ...

کسی که عاشق میشه ... خیلی چیزها رو نمیبینه ...

این آقا پسر تنها یک راه دارند ... استعفا دادن و از شرکت بیرون اومدن ... و گرنه روز به روز حالش بدتر میشه ...

خدا بخيل نيست ، اگه چيزي به مصلحت آدم باشه زير هفت طبقه زمينم كه باشه مي كشه بيرون تا به آدم بده و اگر جلوي چشممونه و نميده بابا يه اپسيلون فكر كنيم شايد صلاحمون نيست ، خدا ميدونه و ما نمي دونيم . دل و عواطف رو بايد مديريت كرد ، من منكر عشق و عواطف تند برخي نسبت به برخي نيستم ، نميگم يعني چي ؟ چنين چيزي وجود نداره نه براي بعضيها وجود داره ولي بايد مديريتش كرد ، وقتي دست آدم به يه چيزي نمي رسه نبايد هي دل رو دنبلش بفرستين .
اين دختر خانم رو من نميشناسم دفعه قبل هم عرض كردم نمي خوام نشناخته و نادانسته تهمت بزنم ولي در خوشبينانه ترين حالت ، ايشون - يعني اين دختر خانم- مديريت رفتار اجتماعي نداره يعني ناخواسته ، نگاه و رفتارش ، براي ديگران و بويژه پسران مجرد جوان اطرافش ، موجب سوء تفاهم و برداشت نادرست احساس علاقه ميشه ، خب حالا كسي مي تونه بگه اين رفتار براي من مهم نيست ؟ آقاي كمپلكس شما مي تونين تصور يا تحمل كنين كه ايشون همسر شما باشه ولي نگاههاي و رفتارهاي مديريت نشده از خودشون نشون بدن ؟ لابد فكر مي كنين كه ازش ميخواهيد مراقب رفتارش باشه ، اما تصورتون غلطه چون ممكنه ايشون اصلا نپذيره كه چنين مشكلي داره يا خداي ناكرده زبانم لال خودشو محق بدونه كه به دليل چهره و اندام و صداي زيبايي كه داره اطرافيان رو بخودش جذب كنه بعد هم شما مي مونيد و پشيموني و هزارتا مشكل و دردسر كه دائم بايد زندگيتون به اين بگذره كه مراقب خانمتون باشين .
شايد اگر بتونيد كار ديگه ايه پيدا كنيد به قول خانم نفر از اونجا بياييد بيرون بهتر باشه بلكه اصلا صلاح باشه ، اما اگه نتونستين سعي كنيد تعمدا طرف نگاه ، صحبت و مواجهه ي با او قرار نگيريد و براي خودتون يك تنبيه در نظر بگيريد مثلا در ازاي هر نگاه تعمدي يا برخورد تعمدي با ايشون ، يك هفته روزه بگيريد يا يك روز مرخصي بگيريد و محل كارتون نريد يا هر تنبيهي كه براتون سخته ، و به عمل كردن به اون ملزم باشيد . توجه داشته باشين كه همونطور كه جوان و عاطفي هستيد ، جوان و پر قدرت هم هستيد و اين ظرفيت خوبي براي خودسازي و رهايي از گناه هست .

نفرنفر;480109 نوشت:
سلام ...
اصلا عشق این حرفها رو نمیفهمه ...
ضایع کردن ؟؟؟

کسی رو میشناسم که خواستگارش خیلی ادعای عشق میکرد بهش ... و بعد دختره شرط گذاشت ... یک روز در هفته هر کاری که دلم خواست میکنم و تو هم اجازه نداری هیچی بگی ...
و حتی ازش دستخط و ... هم گرفت ...

کسی که عاشق میشه ... خیلی چیزها رو نمیبینه ...

این آقا پسر تنها یک راه دارند ... استعفا دادن و از شرکت بیرون اومدن ... و گرنه روز به روز حالش بدتر میشه ...


نمیدونم شما چرا میخواهید ایشون یا یک کسی که یه اشتباهه میکنه و اسمشو میزاره عاشقی اونو خیلی ضعیف نشون بدین ؟؟؟؟
والا حقیقتش درسته من اینجا جاش نیست بگم خیلی معذرت میخوام اما بنده 6سال و خورده ای داشگاه ازاد بود اما تو این مدت و بعد و قبل این همیشه هر کسی بهم از ان حرفا زده واقعا خندم میگیره اخه مگه میشه ادم به خاطر ادم دیگه زندگیشو هلاک کنه واسه چی واسه اینکه ....
به نظر من جنس موعنث خیلی ضعیف تر از اقایونن پس یشون خیلی خوب میتونن جلوش باشن موفق باشن و...
من یه دوستی داشتم بهم میگفت من عاشق دختری شدم و اون دختر با یکی دیگه ازدواج کرد و من از اون موقع دیدم چاره ای ندارم رفتم سمت خدا بخدا جوری عاشق خدا بودقسم میخورد باور کنید داشتیم با اتوبوس از مسافرت میامدیم ایشون انقدر اصرار کرد به اون راننده هه داشت گریه میکرد که نگهداره و ایشون نماز اول وقتشو از دست نده از همه مسافرا هم اجازه گرفت همه گفتن نگه داره و ایشون نماز بخونه

سلام
من نمیخوام برات راه حلی یا جوابی بدم فقط میخوام بگم منم یه همچین مشکلی دارم حالا تو باید کلاهتم بندازی هوا که طرفت شرایطش رو داری که بهش برسی اما من چی ؟ من به استاد درسم علاقه مند شدم چیزی که اصلا امکانش هم برام وجود نداره که بتونم بهش برسم. برا من روز و شب نمونده. شبا گاه و بی گاه از خواب میپرم. روزها هم که لحظه ای نیست که بهش فکر نکنم. خلاصه خواستم بهت بگم همدرد زیاد داری . اینو گفتم شاید یه مایه تصلی باشه برات . برا من که مطلبت رو خوندم این جوری بود چون دیدم کسایی هستن که مشکل من رو دارن.
راستی خانوم نفرنفر با اینکه خیلی تند نظر میدی ولی چه می شود کرد که حرفات درسته یعنی منم این جوری فکر می کنم.

complexcoding;479582 نوشت:
دوستانی که گفتن خدارو شکر که منقطع شد و از فکرت بیرون رفت و آرامشتون برگشت شرمنده ام . چون امروز از صبح که رفتم سرکار دوباره با دیدنش نقطه سرخط شد و بسم الله اول داستان برگشت . بخدا خودمم خسته شدم ، با دیدنش قلبم تند می زنه، به قول گفتنی برام اسطوره شده اگر حرفی بزنم که همه بخندن ولی اون نخنده پس حرف من خنده دار نیست و حرفی بزنم که همه نخندن و اون بخنده پس حرف من خنده دار بوده . یه جورایی نمی تونم از دایره محیطی اون دور بشم و یه چیزی منو می کشه عین سیگار که طرفو می کشه یا غذا که گرسنه رو می کشه؟ خدا شاهده با هیچ دختری ولو 10 برابر قشنگتر از این اینطور حسی نداشتم؟ البته خرییت خودم بود که حرفشو باور نکردم که نامزد داره و خودمو به کوچه علی چپ زدم حالا تو این منجلاب افتادم. ولی امروز یه چیزای جدیدی کشف کردم اول اینکه اونم مثل من از این ارتباط چشمی و حرفی کاملا ناراضیه ولی نمی تونه خودشو کنترل کنه یعنی اونم مثل من با خودش درجنگه . استغفار این کارا جای خودش باید انجام بشه ولی من هیچ کنترلی ندارم اینگار به تشنه در حال سرکشیدن لیوان آب بگی : آب رو نصفه بخور و لیوان رو بذار زمین. حالا اینارو از کجا متوجه شدم . از اونجا که نشستم یه جایی و اونم یه جایی در فاصله 4 متری من واستاده بود و با بقیه همکارا صحبت می کرد ناگهان چشم تو چشم شدیم خوب در اون لحظه من که کلا باطلم اون خانم باید جاشو عوض می کرد چون من داشتم نگاش می کردم اما اینکارو نکرد و همونجا واستاد . یه خورده انرژی بیشتری گرفت چون خنده هاش و حرکاتش شدیدتر شد. منم که کلا مرخص نگاش می کردم.
امروز همکار آقام منو نصیحت می کرد می گفت تو تنها کسی نیستی که اونو اینجا می خوای از اینجور دخترا کم هستن همه اینارو می خوان الان 10 نفر دیگه به غیر از تو این خانمو می خوان اما اونا کار دیگه دارن ولی تو دلت گیر کرده پیشش. این حرفا کمی منو آروم کرد اون گفت با احساست تصمیم نگیر عقل می گه اون نامزد داره پس تمومه بقیه کارا موجب تباهی تو هست.
در جواب به آقای امیدوار باید بگم : والا من نمیدونم این عادته یا عشقه عین مهمونی که 2 هفته میاد خونتون و در این دو هفته می گیو می خندیو و ساعت 9 صبح برپایی ، صبحونه توپ می خورینو ساعت 2 شب می خوابینو کلا انرژی 10 برابر می شه و با رفتن مهمونا ناگهان آدم افسردگی می گیره؟ نمی دونم شایدم عشق باشه ولی من نمی دونم چه چیزی به جونم افتاده .

سلام
دوست عزیز بنده برای شما چند نکته می‌آورم تا ان شاءالله از مواعظ کاربران در این پست به بهترین هدایت الهی برای آرامش برسید:

1-برای تغییر روش اشتباه گذشته در نحوه ارتباط با نامحرم، کدگذاری مختلط (complex coding) را به کدگذاری دینی ( Religious Coding) تبدیل کنید.
پس یک پیشنهاد اینست که نام کاربری را تغییر دهید تا فکر به رفتار هم تبدیل شود!

2- دیدن همان عاشق شدن نیست!
در اخباری آمده بود که جوان 17 ساله‌ای با دیدن زنی متاهل و خوش خنده در همسایگی‌اش عاشق او شده و با حالت جنون شبانه از دیوار بالا رفته ولی با بیدار شدن شوهر آن خانم با مجروحیت به پلیس تحویل داده شده بود. بنابراین، این عشق نیست که در شما لانه کرده است.

3- شما اگر انسانها را با انسانیتشان ( و نه جنسیتشان) ببینید شاید متوجه شوید که بعضی از گفتار و رفتارشان شیطانی است و خودشان هم متوجه نیستند.

4- اگر محیط اداره ی شما مختلط نبود به این بلا گرفتار نمی‌شدید.
اگر می توانید محیط را تغییر دهید یا اتاق کار را برای آرامش تغییر دهید.

5- از نماز و صبر(روزه) کمک بگیرید تا انسانیت شما با عنایت انسان کامل متبلورتر شود. این دستور قرآن است.( واستعینوا بالصبر و الصلوة)

6- شما که به ائمه متوسل می شوید اگر با ایشان ازدواج کنید تحمل رفتار این خانم با نامحرمان را خواهید داشت؟( قل کل یعمل علی شاکلته)

7- با انسان کامل رابطه داشته باشید تا با عنایت ایشان شخص مناسب را بدست آورید. پست زیر را مطالعه کنید:

http://www.askdin.com/thread33338.html#post433120

موفق باشید

اگر از محل کارم بیام بیرون ، پول شهریه دانشگامو از کجا جور کنم؟ سفر مسافرتی برم؟ همین الانشم بخاطر نبودن سر کار بخاطر کلاسام با منت منو اخراج نمی کنن. باهاش ارتباط نداشته باشم؟ پس کارامو چطوری انجام بدم؟ باهاش چشم تو چشم نشم؟ ؟
.
.
.
فقط واسم دعا کنید همین شما کاربرای این سایت حتما دعاهاتون بیشتر مورد قبوله . حتما
می تونم بگم فعلا هستم و از فرورفتن بیشتر خودمو نگهداشتم .

complexcoding;480658 نوشت:
اگر از محل کارم بیام بیرون ، پول شهریه دانشگامو از کجا جور کنم؟ سفر مسافرتی برم؟ همین الانشم بخاطر نبودن سر کار بخاطر کلاسام با منت منو اخراج نمی کنن. باهاش ارتباط نداشته باشم؟ پس کارامو چطوری انجام بدم؟ باهاش چشم تو چشم نشم؟ ؟
.

سلام
پیشنهاد می کنم مثل افراد مومن دیگر، هنگام صحبت در چشم نامحرم نگاه نکنیم... حتی بعد از متاهل شدن هم اینکار را باید انجام دهیم تا لذت ایمان را بچشیم... نامحرم در فامیل، اداره، و خیابان.
نگویید آنوقت می‌گویند امل شده است! ... این تمرین برای ارتقائ ایمان و تمکین دستور حق در سوره‌ی نور است.... امتحان کنید.. چشم به زمین ... گوش دادن به کلام نامحرم و پاسخگویی!:Kaf:

اصلا این واقعه را به فال نیک برای ارتقای خود بگیرید.:pirooz:

موفق باشید

[="Black"]

نفرنفر;480109 نوشت:
کسی که عاشق میشه ... خیلی چیزها رو نمیبینه ...

بسم الله الرحمن الرحیم

اون دیگه عشق نیست ، بلکه هوسه.[/]

می گن دنیا حرکت وضعی داره یعنی هر کاری کنی بازتابی برای خودت داره حالا یه سوال دختری که با دل پسرای دیگه بازی می کنه آیا بعد از دوست داشتن یه نفر با اون زندگی خوبی خواهد داشت یعنی زمانی که افرادی رو دنبال خودش راه انداخت خدا تو زندگی خودش چوبش نمی زنه؟ واقعا برام سواله . خیلی برام سواله ممنون.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

complexcoding;478179 نوشت:
احتیاج به کمک دارم دلم پیش دختری گیر کرده که در محل کارم با من همکار هست. این دختر زیبا ، خوش اندام و خوش صدا و اخلاقش هم نزدیک به خوب است.

به نظرم این حدیثی از یکی از معصومین باشه(اشتباه گفتم لطفاً حتماً تصحیح کنید)
«هرکس عاشق شود و کتمان کند و عفت ورزد و بمیرد، شهید مرده است»
خدا به شما یه فرصت عالی داده که خودت رو نشون بدی
از دستش نده

اخلاقش هم نزدیک به خوب نیست، پس این اولین اشتباه شما دوست عزیز

complexcoding;478179 نوشت:
ر شروع استخدامش من و او به هم نزدیک نمی شدیم اما بعد از مدتی رابطه گرمی داشتیم البته هیچوقت به خودم اجازه ناراحت کردن خدا را ندادم و از این بابت که اسباب پشیمانی خودم را جور نکردم بسیار خوشحالم و عرف و حیا را رعایت کردیم اما ایشان نامزدی داشت و در آغازین مراحل برخوردش با من این نکته را به من گوشزد کرد اما بخاطر ابراز علاقه ای که به من می کرد یعنی نگاه کردن ها و شوخی کردن هایش و آمدن های مکررش پیش من باعث شک من شد که ایشان نامزد ندارد و باعث این شد تا بنده فکر کنم این دروغ را گفته تا کسی در محیط کار به او چشم نداشته باشد.

دوست داری زنی داشته باشی که در غیاب تو بره با مردای دیگه خوش و بش کنه و شوخی و ابراز علاقه و .... ؟
پس نگو دوسش دارم
این تجربه رو هم داشته باش که من بعد این مسایل رو جدی بگیر

complexcoding;478179 نوشت:
خلاصه از این بابت همیشه در دوراهی به سر می بردم تا اینکه دیروز رفتارش با من بسیار بسیار سرد شد و دیگر من را تحویل نمی گرفت و اصلا به من نگاه هم نمی کند. البته امروز هم گذشت و همان رفتار دیروز ادامه داشت تا اینکه از همکار دیگرم شنیدم نامزدش در روز ولنتاین برای او کادویی 100 هزار تومنی خریده و بعد از عید هم قرار است عقد کنند

خب این دختر مبارک صاحبش باشه
تو که مومن هستی چه نیاز به همچین چیزی داری؟
از صمیم قلب خوشحالم که گیر همچین موجودی نیفتادی

complexcoding;478179 نوشت:
اما متاسفانه من تمام فکر و حواسم مشغول او شده و در این دو روز بی اراده کارم فکر کردن به او شده به گونه ای که خودم را در حین از دست دادن گنجی می بینم اینگار دارم چیز مهمی را از کف می دهم و نابود می شوم . بارها به خودم گفتم خدایا من چه کار اشتباهی کردم که اینگونه باید عذاب بکشم. کارم به جایی رسید که همکار مرد خودم را صدا زدم و او با تعجب نزدیک من شد و گفت چیه؟ و من او را بغل کردم تا آغوش او لحظه ای از خورد شدن و شکستن من کمتر کند و واقعا هم موثر بود . احتیاج به کمک دارم احتیاج به آگاهی دارم . آیا من بازی خوردم یا چیز دیگری ؟ لطفا کمکم کنید . می خواهم فراموشش کنم اما دو روز زمان طولانی برای عذاب کشیدن من بود نمی دانم چقدر دیگر می توانم طاقت بیاورم اما می دانم هر چقدر ابراز علاقه من به او بیشتر شود خودم را بدبخت تر می کنم چون او سنگدل تر از این حرفاست.من می خواهم او را فراموش کنم . فراموش اما نمی شود که نمی شود . چه کار کنم ؟ ممنون

1- او برای شمای مومن گنج نیست عزیز برادر
2- شما یک موقعیت بدست آوردی که خدا از طریق اون مقامت رو بالا ببره(اگه موجب غرورت نشه!)
لازمه اش تنها عفت است
3- اون الان ازدواج کرده، حداقل به احترام شوهرش که یک مرد است مثل خودت و دارای احساسات مردانه بیخیالش شو
4- نمیخواد فراموشش کنی، اتفاقاً بگذار یادت بمونه که همچین چیزی رو تجربه کردی و دیگه تجربه اش نکنی که گیر همچین آدمی بیفتی
5- به خاطر خدا ازش بگذر، خدا بهترش رو بهت میده
complexcoding;490655 نوشت:
می گن دنیا حرکت وضعی داره یعنی هر کاری کنی بازتابی برای خودت داره حالا یه سوال دختری که با دل پسرای دیگه بازی می کنه آیا بعد از دوست داشتن یه نفر با اون زندگی خوبی خواهد داشت یعنی زمانی که افرادی رو دنبال خودش راه انداخت خدا تو زندگی خودش چوبش نمی زنه؟ واقعا برام سواله . خیلی برام سواله ممنون.

ممکنه در این دنیا چوبش رو ببینه
ممکنه نبینه
ولی در آخرت حتماً میبینه
اما اخوی مومن، ملت اختیار جسم خودشون رو دارن
من و تو باید مواظب چشمامون و جسم خودمون باشیم

اینقدر هم وضعیت انسـانهای شکسـت خورده رو به خودت نگیر
تو در مقابل شیطـان تا حدی پیـروز شدی
چرا فکر میکنی هر چی بدبختی است مال تو است؟
چرا فکر میکنی زندگیت خراب شده؟
یه شوخی کرده، آبــروی خودش رو برده
نشون بده که مومن هستی و مسلمان و غیرت داری
بندازش دور

گفتم الان در حال آزمایش هستی
برای تکمیلش فقط به یه چیز نیاز داری:
تسلیــــــــــــــــــــــــــــم به امـــــــــــــر خدا باش
و از خدا بهترش رو بخواه

کارت رو هم از دست نده،
به خاطر اینکه مومن هستی و وجدان داری، مشغول به کارت باش، مشغول به خانواده ات باش، مشغول به دینت باش

ببین اخوی الان جامعه ما، دین ما، مرام ما، نیاز به توجه داره
نه اون دختری که دل جوانهای مومن رو میبره

یه مومن باید اونقدر غیـــرت داشته باشه، وقتی فهمید یه دختر مسلمان(یا حتی نامسلمان) شوهر داره
اگه به اندازه تمام عالم هم ضرر کرده
به خودش بگه: اشتباه کردم، اون مال من نبوده و نیست، نقطه سر خط.

در آخـــر هم ببخشید اگه حرفهام برات مفید نبود، یا چیزی گفتم که خودم بهش عمل نکردم(سعی ام رو کردم).

حرفای شما رو کاملا قبول دارم .
من تصمیم گرفتم نفرینش کنم به نظر شما چیکار کنم؟ البته نفرین دهنی که 100 بار کردم که خوشبخت نشه و بی ریخت بشه و طلاق بگیره و جدایی اصلا به هم نرسن یعنی مراسم عقد نشه و ...
اما می خوام از طریق دعا و قرآن نفرینش کنم تا دلم خنک بشه. وابستش شدم یعنی تو دانشگاه که می رم برام شده زندان اینگار سرمو زیر آب می کنن . می خوام نتیجه این همه شکنجه هایی رو که دارم می بینم ببینه .
من حق انتخاب دارم می خوام نفرینش کنم . نتیجه نفرین رو هم در این انجمن می ذارم. البته اگر اقدام کنم.

complexcoding;491362 نوشت:
حرفای شما رو کاملا قبول دارم .
من تصمیم گرفتم نفرینش کنم به نظر شما چیکار کنم؟ البته نفرین دهنی که 100 بار کردم که خوشبخت نشه و بی ریخت بشه و طلاق بگیره و جدایی اصلا به هم نرسن یعنی مراسم عقد نشه و ...
اما می خوام از طریق دعا و قرآن نفرینش کنم تا دلم خنک بشه. وابستش شدم یعنی تو دانشگاه که می رم برام شده زندان اینگار سرمو زیر آب می کنن . می خوام نتیجه این همه شکنجه هایی رو که دارم می بینم ببینه .
من حق انتخاب دارم می خوام نفرینش کنم . نتیجه نفرین رو هم در این انجمن می ذارم. البته اگر اقدام کنم.

عشق مساله ای متفاوت با تمام پدیده های دنیاست ...
تمام خاطرات از یاده آدم میره و آدم اون رو فراموش میکنه ...
تنها خاطره ای که همیشه یادش برایه آدم میمونه عشق هستش ...
عشق مثله یه یخچال میمونه که مغز انسان رو فریز میکنه ...
اگر الان شما عاشق کسی شدین ... همیشه به یادش میمونین ...
روانشناس ها یه اصطلاح دارن ... میگن ... عقربه ساعت ها وای میسته ...
کسی که عاشق میشه ... تا آخر همرش تو اون مدت زمان ذهنش فریز میشه و ساعت ها براش وای میستان ...
مغزش منجمد میشه و دیگه رشد نمیکنه ...

من جایه شما بودم نفرینش نمیکردم ... عشق اسطرلاب اسرار خداست ...
شاید تو اون دنیا درباره عشق از انسان پرسش بشه ...
شاید برنامه ای بابتش وجود داشته باشه ...

دلت هم خنک نمیشه ... مگه میتونی نفرینش کنی ؟؟؟

نقل قول:
من تصمیم گرفتم نفرینش کنم

این تصمیمتون قابل پیش بینی بود... شما اولین کسی نیستید که این اتفاق براتون افتاده. فقط باید به خودتون زمان بدید.
نه نفرینش کن
نه باعجله زن بگیر
نه یه کادو ببر توی محیط کار و بگو 200 هزار تومنه نامزدم بهم داده که دماغش بسوزه
نه کارهای مشابه
فقط زمان مشکل رو حل میکنه و نگرفتن تصمیمات عجولانه در این برهه زمانی.
موفق باشید.

سلام
خواسته ای دارم که هر چه دعا می کنم گره ای از کارم باز نمی شود .
می گویند دعای دیگران در حال دیگری زودتر اثر دارد و موثرتر است خواهش می کنم برای برآورده شدن حاجتم برایم دعا کنید.
امید دارم برایم دعا می کنید. انشاء الله اجرتون رو از امام حسین (ع) بگیرید.

حاجتم در دلم محفوظ هست اما درخواستی دارم از شما کاربران سایت اسکدین که شماری از شما آرزوی کمک کردن به دیگران را دارید که چه بسا لبخندی بر لب مولایتان بواسطه کارتان ایجاد کنید. دعا کنید برای برادر خودتان که آنچه در دل دارد خیر شود و به تحقق برسد.
در این راه خودم بازنماندم و در تکاپو هستم اما چه کنم که دعای خودم برای خودم با موانع روبرو هست و دعای دیگری در حق من بدون مانع و دعای من در حق دیگری نیز بدون موانع.
برایم هرچه که از دستتان بر می آید دعا کنید. آیه الکرسی ، نادعلی ، توسل و سوره های قرآنی و مفاتیح و... از امام رضا (ع) برای حقیر درخواست کنید.
در حق برادرتان کوتاهی نکنید که از شما انتظار کمک دارم . نگاهی به دعای شما دارم .

دوستان این ماجرا چی می گه؟
انس با خدا
می گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت: تو را دوست دارم. یوسف گفت: ای جوان مرد! دوستی تو به چه کار من آید؟ از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی! پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی، او بینایی اش را از دست داد و من به چاه افتادم. زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد و من مدت ها زندانی شدم. اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی

یعنی من چون یک انسان رو دوست داشتم به این وضع گرفتار شدم؟ احدایث زیادی هست که فرموده اند هرگاه بیشتر مردم را بشناسی از آنها فراری تر می شوی.
آیا یک انسان نباید برای یک انسان دیگری از دل مایه بگذارد؟ و فقط باید از عقل و فرمانبرداری خدای متعال برایش مایه بگذارد؟
آیا هنوز امیدی به روا شدن حاجت من هست؟ با توجه به این احادیث:
امام رضا (ع) فرمود جدم امام باقر (ع)فرموده است:گاهی خدا بنده ای را دوست دارد،دعایش را مستجاب میکند اما سالها آن را به تاخیر می اندازد تا ارتباط او با خدا قطع نشود؛وقتی به یاد حاجتش می افتد گریه می کند و با خدا حرف می زند.
آیا این بلا به سر من می آید:
رسول الله (صلّی الله علیه و آله) : مَن عَشَقَ فَکَتَمَ وَعَفَّ فَماتَ فَهُوَ شَهیدٌ
هر عشق زمینی ای دست یافتنی نیست .

دوستان خداوند جزایی برای کسی که دلی را بشکند در این دنیا قرار داده است؟

این حدیث چقدر آرامبخش است. خدایا به بزرگی علی(ع) قسم که تو زیباترین و مهربانترین و عاشق ترینی. تو عاشق ترینی.
[h=5]امام صادق عليه السلام :[/h] یَا عَبدَ اللهِ لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرَضَ بِالمَقَارِیضُ.

ای عبد الله، اگر مومن می دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است ، آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود.
تو عاشق ترینی .
خدایا حاجتم رو کسی نمی دونه . ولی ای کاش حاجتم روا بشه... ای کاش .

سلام دو سه ماه پیش تصمیم گرفته بودم دیگه این سایت نیام اما بیخودی این صفحه جلوم باز شد تایپیک جذاب و ناراحت کننده ای بود از اول تا این دعاتونو خوندم دعای من که قبول نیست ولی خوب ایشالا...
بذار یه چیزی بهت بگم من یه دخترم که نه خوشگلم نه خوش اندام اتفاقا چادرم سر میکنم تو اردیبهشتم میشه 25 سالم .من تو دانشگاه با هر چی پسره چشم تو چشم حرف میزنم میگم میخندم اس ام اس میزنم فقط به خاطر اینکه اونارم مثل خودم مثل دخترا حساب میکنم یعنی آدمی مثل خودم تا حالا با هیچ پسری دوست نبودم و مثل دوستای صمیمی رفتار نکردم تا حالا هم عاشق نشدم بعضی از دخترا به محبت احتیاج دارن و ربات هم نیستن و فقط به فکر پول و به قول بچه ها تور کردن پسرا نیستن در ضمن به ازدواجم فکر نمیکنن در واقع به قول بچه ها کلا تو تعطیلاتن مثل من. یه بار یکی از این پسرا اومد جلو خواستگاری کرد هم خودش هم خوانواده اش بهم گفت که احساس میکنه من یه جور خاصی با اون رفتار میکنم یک جور خاصی نگاهش میکنم یه خاطره هایی از من تعریف کرد که یادت میاد سر فلان کلاس فلان ساعت و دقیقه و ثانیه تو کجا نشسته بودی من کجا و من موبایلمو عمدا گذاشتم تو کلاس تو فکر کردی من جا گذاشتمو بعدش کل دانشکده رو دنبالم دویدی برام آوردی و بهم لبخند زدی و من فهمیدم تو هم به من علاقه مندی ...یا اول تو بودی که سر فلان جزوه شماره تو نوشته بودی تا من بهت زنگ بزنم ..هزارتا از این داستانا که من روحمم خبر نداشت خدا شاهده کم مونده بود شاخ دربیارم آره من موبایلشو بهش دادم چون داشت میرفت شهر خودش چون فکر میکردم اگه کس دیگه ای برداره ممکنه بدزده چون من دزد نیستم عوضی نیستم ...من شماره مو نوشتم نه واسه اون واسه کسایی که میخوان براشون پروژه انجام بدم من شماره ام تو همه جای شهر هست .من فقط اون پسرو دوست داشتم مثل همه ی دوستام به قول بسیجیا برادرا و خواهرام. بهشم گفتم نه اما اون پسر دست بردار نبود بالاخره بهش حالی کردم که نمیتونم قبول کنم باهاش ازدواج کنم اونم اونقدر با معرفت بود که وقتی فهمید من مثل اون فکر نمیکنم گفت هیچ وقت فراموشم نمیکنه بعد راشو کشید رفت. ببین آقا پسر من دخترم صاف و پوست کنده بهت میگم به نظر من این پسر آقا به تمام معنا س با این کارش بیشتر از همیشه براش احترام قائلم.
ببین دوست داشتن با عاشق بودن فرق میکنه .ازدواج فرق میکنه .عشق باید دو طرفه باشه اینو بفهم درک کن اگه عاشقت نباشه زجر میکشه میفهمی...ببین از نظر من تو میتونی اون خانوم رو دوست داشته باشی ولی به چشم خواهری چون اون ازدواج کرده رفته من تا حالا عاشق نشدم میگن عشق فراموش نمیشه اگه راسته پس سعی نکن فراموشش کنی فقط دوستش داشته باش به خدا زندگی خیلی زود میگذره چشم باز میکنی میبینی تموم شده من واقعا امیدوارم عاشق بشم چقدر حس خوبی داری هیجان انگیزه

complexcoding;496519 نوشت:
یعنی من چون یک انسان رو دوست داشتم به این وضع گرفتار شدم؟

سلام. به نظر من شما چون با يک نا محرم ارتباط حرام داشتيد به اين وضع گرفتار شديد و تاوان اونه.

منظورم از ارتباط حرام همون نگاه‌ها و گفتگوها و مزاح‌ها و خلوت‌هاي نامشروع با ايشونه.

اينقدر که سفارش به حفظ نگاه شده براي پيشگيري از همين وضعيّت‌ها است.

«النّظرة تَزرع الشّهوة» (نگاه کردن، بذر شهوت را در دل انسان مي‌روياند)

البته دوستان به آيات و احاديث ارزشمند ديگري هم متذکّر شدند.

کسي که نگاهش را کنترل نکنه ممکنه به وضعيّتي دچار بشه که حتّي موقع مرگ هم نتونه کلمه‌ي شهادتين رو بر زبانش جاري کنه،

و داستان «حمّام منجاب» در اين زمينه شهره‌ي خاصّ و عام است.

البته شما هم تقصير زيادي نداريد چون انسان در مقابل شيطان و هواهاي نفسش ضعيف است، «و خُلِقَ الإنسانُ ضعيفاً»

ولي توجّه داشته باشيد شيطان -که بزرگ‌ترين دشمن انسان است- با کمک نفس، اين دام را براي شما گسترده و شما را به اين وضع دچار کرده

و الآن شيطان از خوشحالي در پوست خود نمي‌گنجد که باعث ناراحتي شما شده،

چون تمام همّ و غمّ شيطان اينه که بني آدم را به نهايت ناراحتي و بدبختي فرو ببره،

چون او دشمن قسم خورده‌ي بني‌آدم است، چون آدم و بني آدم بود که به زعم خودش موجب بدبختي او شد.

شما سعي کنيد تا شيطان را بيش از اين خوشحال نگه نداريد.

از شيطان به خداي سبحان پناه ببريد. از خداوند متعالي کمک بگيريد و به اهل بيت(ع) متوسّل شويد تا از اين حالت خلاص‌تان کند.

نماز شب هم فراموش نکنيد، «دنيا مي‌خواهي نماز شب، آخرت مي‌خواهي نماز شب».

سلام دوست عزیز ComplexCoding
بهت تبریک می گم که این قدر مقاوم هستی و خودت رو با خدا آروم می کنی. منم مثل شما عاشق شدم و درکتون می کنم ولی وقتی نشد شاید باورتون نشه الان بعد چند سال به خودم میگم خدا رو شکر که نشد. ما اصلا به درد هم نمی خودریم. این حرف امروز من است نه حرف اون روزها
دوست عزیز نفر نفر شما بدونید انسان در طول عمرشان بارها عاشق میشه و این طوری نیست که نتونه فراموش کنه اگه فراموشی نبود که الان باید آدمها دیوانه میشدن. در ضمن این آدمهایی که به قول شما بعد سالها هنوز دجار مشکل هستن و عاشق اون فرد. به خاطر اینهکه به خاطر از دست دادن عشقشون عزاداری نکردن و عشق زنده به گور دارن اگه عشق رو بکشن و چالش کنن و بتونن با منطق به خودشون بفهمونن که اون فرد به دردش نمی خوره آره فراموشش می کننه ولی اگه واقعا اون فرد هیچ مشکلی نداشته و بنا به شرایطی به همدیگه نرسن و فرد عاشق هیچ دلیل منطقی برای از دست دادن عشقش نداشته باشه بنابراین نمی تونه عشقش رو چال کنه. ظاهرا فراموش می کنه و در باطن هرگز
بنابراین دوست عزیزComplexCoding
شما هم باید بنشیند روی کاغذ معایب اون خانم رو بنویسید که شاید تا دیروز می دید ولی سعی می کردید نبینید حالا ببینید. و برای خودتون بنویسید. بادیدن معایب ایشون شما راحت تر ایشون رو فراموش می کنید. سعی کنید زشتیها و اخلاق بد ایشون رو کمی بزرگتر کنید تا راحت تر فراموشش کنید.
به زیارتگاه یا جائی بروید و برای از دست دادن عشقتان از ته دل عزاداری کنید تا واقعاً سبک شید این طوری خیلی راحت با این قضیه کنار می آیید. و دیگه به قول نفر نفر این عشق برنمی گرده.

اردی بهشت;496533 نوشت:
سلام دو سه ماه پیش تصمیم گرفته بودم دیگه این سایت نیام اما بیخودی این صفحه جلوم باز شد تایپیک جذاب و ناراحت کننده ای بود از اول تا این دعاتونو خوندم دعای من که قبول نیست ولی خوب ایشالا...
بذار یه چیزی بهت بگم من یه دخترم که نه خوشگلم نه خوش اندام اتفاقا چادرم سر میکنم تو اردیبهشتم میشه 25 سالم .من تو دانشگاه با هر چی پسره چشم تو چشم حرف میزنم میگم میخندم اس ام اس میزنم فقط به خاطر اینکه اونارم مثل خودم مثل دخترا حساب میکنم یعنی آدمی مثل خودم تا حالا با هیچ پسری دوست نبودم و مثل دوستای صمیمی رفتار نکردم تا حالا هم عاشق نشدم بعضی از دخترا به محبت احتیاج دارن و ربات هم نیستن و فقط به فکر پول و به قول بچه ها تور کردن پسرا نیستن در ضمن به ازدواجم فکر نمیکنن در واقع به قول بچه ها کلا تو تعطیلاتن مثل من. یه بار یکی از این پسرا اومد جلو خواستگاری کرد هم خودش هم خوانواده اش بهم گفت که احساس میکنه من یه جور خاصی با اون رفتار میکنم یک جور خاصی نگاهش میکنم یه خاطره هایی از من تعریف کرد که یادت میاد سر فلان کلاس فلان ساعت و دقیقه و ثانیه تو کجا نشسته بودی من کجا و من موبایلمو عمدا گذاشتم تو کلاس تو فکر کردی من جا گذاشتمو بعدش کل دانشکده رو دنبالم دویدی برام آوردی و بهم لبخند زدی و من فهمیدم تو هم به من علاقه مندی ...یا اول تو بودی که سر فلان جزوه شماره تو نوشته بودی تا من بهت زنگ بزنم ..هزارتا از این داستانا که من روحمم خبر نداشت خدا شاهده کم مونده بود شاخ دربیارم آره من موبایلشو بهش دادم چون داشت میرفت شهر خودش چون فکر میکردم اگه کس دیگه ای برداره ممکنه بدزده چون من دزد نیستم عوضی نیستم ...من شماره مو نوشتم نه واسه اون واسه کسایی که میخوان براشون پروژه انجام بدم من شماره ام تو همه جای شهر هست .من فقط اون پسرو دوست داشتم مثل همه ی دوستام به قول بسیجیا برادرا و خواهرام. بهشم گفتم نه اما اون پسر دست بردار نبود بالاخره بهش حالی کردم که نمیتونم قبول کنم باهاش ازدواج کنم اونم اونقدر با معرفت بود که وقتی فهمید من مثل اون فکر نمیکنم گفت هیچ وقت فراموشم نمیکنه بعد راشو کشید رفت. ببین آقا پسر من دخترم صاف و پوست کنده بهت میگم به نظر من این پسر آقا به تمام معنا س با این کارش بیشتر از همیشه براش احترام قائلم.
ببین دوست داشتن با عاشق بودن فرق میکنه .ازدواج فرق میکنه .عشق باید دو طرفه باشه اینو بفهم درک کن اگه عاشقت نباشه زجر میکشه میفهمی...ببین از نظر من تو میتونی اون خانوم رو دوست داشته باشی ولی به چشم خواهری چون اون ازدواج کرده رفته من تا حالا عاشق نشدم میگن عشق فراموش نمیشه اگه راسته پس سعی نکن فراموشش کنی فقط دوستش داشته باش به خدا زندگی خیلی زود میگذره چشم باز میکنی میبینی تموم شده من واقعا امیدوارم عاشق بشم چقدر حس خوبی داری هیجان انگیزه

حرف های شما زیبا بود و حکیمانه اما نمکی بود بر روی زخم...
چرا بعضی ها فکر می کنند دیگران دارند توهم می زنند؟ من چرا باید توهم بزنم؟ من چرا باید در خواب و خیال باشم زمانی که اون دختر همین الان دوست پسرش رو که خیلی دوست داره به من جای داداشش معرفی می کنه؟ آیا اینقدر تشنه نوازش های من هست که نمی تونه رفتار سرد من رو ببینه ؟ آیا اگر شوهر داشت باز هم نسبت به توجه و رفتار مهربانه من ابراز علاقه می کرد و عطش نشون می داد؟ آیا زمانی که من به او گفتم دوستت دارم و او به من گفت من نمی توانم با تو باشم نباید در رفتارش تغییرات ایجاد می کرد؟ کجای کارش ایراد داشته که من چنین برداشتی کردم ؟ خوب من بی جنبه هستم . دختر ندیده هستم . دنیا ندیده هستم. گرگ بارون ندیده هستم. و هزاران چیز دیگر حالا پس از فهمیدن اینکه من دوستش دارم نباید از من فاصله بگیرد؟ دیگر نگاه هایش برای چیست نکند من را کم دیده یا تار می بیند می خواهد شفاف تر ببیند؟ پیش من آمدنش برای چیست؟ مخصوصا پیش من بدحجاب می شود برای چیست؟ واقعا برای چیست؟ من دارم توهم می زنم؟ اینقدر نفهم هستم ؟ 23 سال دارم نمی دانم فرق رفتار گرم با رفتار منظور دار چیست؟ به من گفت من روابط عمومی بالایی دارم شما بد برداشت کردید؟ اما من به او نگفتم کارهایت با همکار خانم دیگری جلوی من از روابط عمومی بالایت بود یا از حس جنسیت؟ دو بار این کار را کردی . واقعا چرا کجای این کار را روابط عمومی بالا می نامند آن هم جلوی یک پسر نامحرم؟ تو که می دانی من تو را دوست دارم پس چرا خودت را جلوی من جمع نمی کنی؟ هی ناز می ریزی بعد از دوست پسرت که دوستش داری حرف می زنی ؟ هرگاه کم محلی من را می بینی نازت را چند برابر می کنی نگاهایت را به من زوم تر می کنی وقتی بی تاثیر می بینی غمگین می شوی و ناراحتیت را به رخم می کشی؟ واقعا اینقدر پیچیده هستی؟ اینقدر ناشناخته هستی؟ من که می دانم دوست پسرهایت را به صف کردی کسی را نمی خواهی از دست بدهی در عین حال دم به تله هم نمی دهی تا گزینه های بهتر از راه برسد . اگر رسید که می گویی تعطیل است بقیه را می فرستی خانه شان اگر که نه از همین داخل صف یکی را انتخاب می کنی ما هم که داخل آب نمک جایمان راحت است اصلا عجله نکن.
ولی یک چیزی را بدان من هم قدرت این را داشتم همین بلا را سر دخترهای دیگر بیاورم اما کسی را که دوست نداشتم به سمت خودم جلب نمی کردمش تا مبادا دلی شکسته شود اما تو ماشاالله خوب دعای خیر تا الان بدرقه خودت کرده ای .

سلام.
آرامش خودت رو در اولویت قرار بده.
با نامحرمی که آرامشت رو بهم می‌زنه، ارتباط نداشته باش.

[="Indigo"]

complexcoding;478179 نوشت:
من می خواهم او را فراموش کنم . فراموش اما نمی شود که نمی شود . چه کار کنم ؟ ممنون

کار نشد نداره ... چیزی که زیاده دختر خوب....به جای فک کردن به نمیشه و نمیتونم.... اگه شرایط ازدواج دارین ، از چهار چوب درست وارد یه رابطه بشین برا ازدواج .... خودش خود به خود فراموش میشه...

دختری که نامزد داره و با شما تیک میزنه ، چه حسابی میشه روش وا کرد...؟

دختری که با کادوی ولنتاین سرد و گرم میشه ، ادم فراموش نشدنی به حساب میاد ...؟

آخه اصا همچین ادمی ارزش تاپیک زدن و کمک خواستن داره...؟:Gig:[/]

سلام

دوست عزیز نمی توانم درک کنم ولی می دانم که شرایط سختی را داری تحمل می کنم

اول توصیه به توکل بر خدا و توسل به ائمه اطهار(ع) به معنای دقیق کلمه می کنم و سپس پیشنهاد می کنم:
1- به نظرات کارشناس مسئله که به شما پاسخ گفتند خوب توجه کنید.
2- لیستی از ویژگی های منفی ایشان را برای خود ایجاد کنید و ضمن اینکه اینها را در گوشی موبایل و خانه و ... به روشهای مختلف جلوی چشمان خود قرار می دهید. مدتی قبل از نماز های یومیه و آخر شب و اول صبح آنها را اینگونه برای خود یادآوری می کنید که این شخص به این دلایل خیلی خیلی مهم اصلا ارزش فکر کردن ندارد چه اینکه بخواهد به عنوان همسر در زندگی شما ایفای نقش کند. تلقین را جدی بگیرید.
3- خوب است که همکارانی دارید که می دانند شما پاک هستید و رفتارهای خانم غلط است، اگر می دانید که همکارانتان شما را درک می کنند و از شما حمایت می کنند با هماهنگی آنها، هم خود و هم سایر همکارنتان به ایشان تذکر دهید و تهدید به افشای بداخلاقی هایش نمایید.
4- اگر همچنان تکرار شد، کاری کنید که بتوانید از کارهای غیر صحیح ایشان مستنداتی داشته باشید. مثلا با همکارانتان هماهنگ کنید که از ایشان موقع این اعمال نزد شما فیلم بگیرند و یا دوربینی مخفی کار بگذارید.
3- اگر این موارد را نمی توانید انجام دهید و یا دیدید که مسئله دارد از این حادتر می شود، خیلی راحت و با اعتماد و توکل بر خدا و به خاطر خدای متعال، خود، آینده خود و خانواده خود، به هر نحو ممکن از آنجایی که ایشان حضور دارند برای مدت ها فاصله بگیرید.
نگران نباشید، اگر واقعا به خداوند بتوانید اعتماد کنید، ایشان نیز شما را بی جواب نخواهد گذاشت.

یا فاطمة الزهرا

هیــــــچوقت به یاد کسی نباش که تو رو به راحتی به بازی گرفته و کنار زده! معذرت میخوام که اینو میگم، ولی اینکار یعنی حماقت!
احساستو به پای کسی بریز که برای احساست ارزش قائل باشه، نه هر کسی!

در این مدت هر شب دعای توسل خوندم و از خدا و توکل بر او لحظه ای غافل نشدم. و هم اکنون هم حاضرم به بزرگی و جلالش قسم بخورم که هر چی می خواد خیر و صلاح من هست.
اما از معنویات بگذریم و وارد منطق و استدلال دنیوی شویم اینگونه افراد مانند این دختر آیا زندگی موفقی خواهند داشت؟ معضلات زندگیشون رو خیلی دوست دارم بدونم خوب خلاصه دلش پیشه یکی گیره یعنی عاشق یکی هست. ولی آیا اینجا کار تمومه؟ همین کافیه؟ عشق افلاطونی می تونه همه مشکلات رو حل کنه ؟

موضوع قفل شده است