ترجمه آیات ابتدایی سوره نجم

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ترجمه آیات ابتدایی سوره نجم

ترجمه آیات ابتدایی سوره نجم

سلام .
درباره آیات 1 تا 10 سوره نجم سوالی داشتم .
درباره این آیات دو نوع تفسیر اشاره شده که برخی ضمیر رو به جبرئیل(ع) ربط میدهند و برخی ضمیر رو به پیامبر(ص) . در حالی که از روایات متواتر وارد شده از اهل بیت(ع) روشن شده که مقصود جبرئیل نیست بلکه پیامبر(ص) است که به خداوند نزدیک و فاصله اش با ذات پاک الهی به انداه کمانی بود که البته واضحه این مشاهد ، دیدن عادی نبوده بلکه پیامبر با قلبش خداوند رو دیده(در روایتی هم به این مسئله اشاره شده است) .
با این حساب ترجمه آیات به این شکل زیر صحیحه ؟ چون با اینکه در تفسیر المیزان یا نمونه یا حتی تفسیر جامع(هفت جلدی) با اینکه در تفاسیرشان به این مسئله تصریح شده که منظور پیامبر(ص) بوده ، اما ترجمه های ارائه شده در کتب ایشان زیاد واضح نیست و بیشتر ضمیر را به جبرئیل ربط میدهئ .

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏1
ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى‏2
2وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏3
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏4
عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى5‏
5ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏6
6وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى7‏
7ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى8
8فَکانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏9
9فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏10

سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند که هرگز صاحب شما محمد(ص) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید

آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست
جبرئیل که فرشته ای توانمند است به او تعلیم داده
همان ملک مقتدری که به خلقت کامل ( و صورت ملکوتی بر رسول ) جلوه کرد
و پیامبر در شب معراج مرتبه والایی قرار گرفته بود .
سپس به ساحت اقدس الهی نزدیک شد .
بطوریکه فاصله او(پیامبر) تا ساحت مقدس خداوند به اندازه دو کمان یا کمتر بود .
پس خداوند آنچه را که وحی کردنی بود به پیامبر وحی کرد .

البته بیشتر منظورم رو این قسمتی که رنگی کردم بود .
ممنون


با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام

ُSajjad.M;475890 نوشت:
درباره این آیات دو نوع تفسیر اشاره شده که برخی ضمیر رو به جبرئیل(ع) ربط میدهند و برخی ضمیر رو به پیامبر(ص) . در حالی که از روایات متواتر وارد شده از اهل بیت(ع) روشن شده که مقصود جبرئیل نیست بلکه پیامبر(ص) است که به خداوند نزدیک و فاصله اش با ذات پاک الهی به انداه کمانی بود که البته واضحه این مشاهد ، دیدن عادی نبوده بلکه پیامبر با قلبش خداوند رو دیده(در روایتی هم به این مسئله اشاره شده است) .
با این حساب ترجمه آیات به این شکل زیر صحیحه ؟ چون با اینکه در تفسیر المیزان یا نمونه یا حتی تفسیر جامع(هفت جلدی) با اینکه در تفاسیرشان به این مسئله تصریح شده که منظور پیامبر(ص) بوده ، اما ترجمه های ارائه شده در کتب ایشان زیاد واضح نیست و بیشتر ضمیر را به جبرئیل ربط میدهئ .

بله همانطور كه شما هم فرموديد ، دو نظر در اين خصوص هست وجود دارد . البته در تفسير الميزان ضمن اينكه به هر دو مورد اشاره شده است و نيز شقوق مختلف بازگشت ضمير ها را مورد بررسي قرار داده است ، نهايتا ذوق سليم را متوجه به برداشتي مي كند كه ضماير را به خداوند متعال و نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - باز مي گردند :"معناي آيه بنا بر اينكه هر دو ضمير به جبرئيل برگردد اين است كه : جبرئيل سپس نزديك رسول خدا (صلي ‏الله‏ عليه‏ و آله ‏و سلّم‏) شد و به دامن وي دست آويخت تا با آن جناب به آسمانها عروج كند . و بعضي گفته ‏اند : معنايش اين است كه : جبرئيل از افق اعلا پايين آمد و به رسول خدا (صلي ‏الله‏ عليه‏ و آله ‏و سلّم ‏) نزديك شد تا آن جناب را به معراج ببرد . و اما بنا بر اينكه دو ضمير به رسول خدا (صلي ‏الله‏ عليه‏ و آله ‏و سلّم ‏) برگردد معنايش اين مي‏ شود كه : رسول خدا (صلي ‏الله‏ عليه‏ و آله ‏و سلّم ‏) به خداي تعالي نزديك شد ، و قرب خود را زياد كرد .
فاوحي الي عبده ما اوحي ضمير در هر دو أوحي به جبرئيل بر مي‏ گردد ، البته اين در آن فرضي است كه ضميرهاي گذشته هم به او برگردد ، آن وقت معناي جمله چنين مي‏ شود كه : جبرئيل وحي برد نزد بنده خدا كه همان رسول خدا (صلي ‏الله‏ عليه‏ و آله ‏و سلّم ‏) باشد ، آنچه را كه وحي برد .
بعضي گفته‏ اند : هيچ مانعي ندارد كه ما اين دو ضمير را به خداي تعالي برگردانيم ، و اگر كسي بگويد : آخر بايد قبلا نامي از خدا برده شده باشد .
مي‏ گوييم اين در جايي است كه مخاطب و يا خواننده به اشتباه بيفتد اما در جايي كه واضح باشد كه مرجع ضمير كيست لازم نيست آن مرجع قبلا ذكر شده باشد ، ممكن هم هست هر سه ضمير را به خداي تعالي برگردانيم و بگوييم معناي آيه اين است كه خداي تعالي به توسط جبرئيل وحي كرد به بنده خود آنچه را كه وحي كرد .
همچنان كه ممكن است بگوييم : ضمير اول به جبرئيل و دومي و سومي به خدا بر مي ‏گردد ، و معناي عبارت اين است كه : جبرئيل آنچه را كه خدا به وي وحي كرده بود به سوي بنده خدا وحي كرد .
و اما بنا بر آن فرض ديگر كه ضمائر قبلي به رسول خدا (صلي ‏الله‏ عليه‏ و آله ‏و سلّم ‏)برگردد ، بايد بگوييم : اين سه ضمير به خدا برمي‏ گردد ، و معناي عبارت اين است كه : خداي تعالي وحي كرد به بنده ‏اش آنچه را كه وحي كرد ، و اين معنا از معناي سابق به ذهن نزديك‏تر است ، چون آن معنا را ذوق سليم نمي ‏پسندد ، هر چند كه صحيح هم باشد . "(1)

(1)- ترجمه الميزان ، ج 19 ، صص45و46

ُSajjad.M;475890 نوشت:
و پیامبر در شب معراج مرتبه والایی قرار گرفته بود .
سپس به ساحت اقدس الهی نزدیک شد .
بطوریکه فاصله او(پیامبر) تا ساحت مقدس خداوند به اندازه دو کمان یا کمتر بود .
پس خداوند آنچه را که وحی کردنی بود به پیامبر وحی کرد .

بنده به چندين ترجمه مراجعه كردم ، تقريبا در ترجمه هاي مختلف ، يكي از وجوهي كه مرحوم علامه بدان اشاره داشتند ، لحاظ شده است . بنظر مي رسد يكي از بهترين ترجمه هايي كه از اين چند آيه شده است را مرحوم فولادوند ارائه نموده اند :
آن را [فرشته‌] شديدالقوى به او فرا آموخت، ( 5 ) [سروش‌] نيرومندى که [مسلّط] درايستاد. ( 6 ) در حالى که او در افق اعلى بود؛ ( 7 ) سپس نزديک آمد و نزديکتر شد، ( 8 ) تا [فاصله‌اش‌] به قدر [طول‌] دو [انتهاى‌] کمان يا نزديکتر شد؛ ( 9 ) آنگاه به بنده‌اش آنچه را بايد وحى کند، وحى فرمود. ( 10 )

در ترجمه شما بويژه در سه آيه اول ، كلمات و مطالبي به ترجمه افزوده ايد كه در متن آيات ، كلمه اي كه دال بر آن باشد يافت نمي شود ، در واقع شما بخشي از تفسير را در ترجمه داخل نموده ايد در حاليكه در يك ترجمه ي صحيح ، مترجم بايد به متن اثر، پايبند بوده و آنچه در متن است را دقيقا ترجمه كند .

هدی;476343 نوشت:
بنده به چندين ترجمه مراجعه كردم ، تقريبا در ترجمه هاي مختلف ، يكي از وجوهي كه مرحوم علامه بدان اشاره داشتند ، لحاظ شده است . بنظر مي رسد يكي از بهترين ترجمه هايي كه از اين چند آيه شده است را مرحوم فولادوند ارائه نموده اند :
آن را [فرشته‌] شديدالقوى به او فرا آموخت، ( 5 ) [سروش‌] نيرومندى که [مسلّط] درايستاد. ( 6 ) در حالى که او در افق اعلى بود؛ ( 7 ) سپس نزديک آمد و نزديکتر شد، ( 8 ) تا [فاصله‌اش‌] به قدر [طول‌] دو [انتهاى‌] کمان يا نزديکتر شد؛ ( 9 ) آنگاه به بنده‌اش آنچه را بايد وحى کند، وحى فرمود. ( 10 )

در ترجمه شما بويژه در سه آيه اول ، كلمات و مطالبي به ترجمه افزوده ايد كه در متن آيات ، كلمه اي كه دال بر آن باشد يافت نمي شود ، در واقع شما بخشي از تفسير را در ترجمه داخل نموده ايد در حاليكه در يك ترجمه ي صحيح ، مترجم بايد به متن اثر، پايبند بوده و آنچه در متن است را دقيقا ترجمه كند .

خیلی ممنون بابت پاسخ خوبتون:Gol::Gol::Gol:
راستش در واقع قصد بنده هم همین بود که معنی رو همراه با تفسیر ارائه بدم تا بلکه واضحتر باشه .
درسته که علامه طباطبایی فرمودند که در این مواقع که چون ضمیر مشخصه فرد به اشتباه نمی افته اما همچنان برای کسی که داره اولین مرتبه آیات رو میخونه متوجه نمیشه که این ضمایر(او) به کدوم برمیگرده .
حال در کل این ترجمه ای که بنده ذکر کردم که با تفسیر هم همراهه درسته یا خیر ؟

ممنون

با سلام و عرض ادب

ُSajjad.M;476396 نوشت:
حال در کل این ترجمه ای که بنده ذکر کردم که با تفسیر هم همراهه درسته یا خیر ؟

در خصوص ترجمه شما نمي توان نظر مثبت يا منفي ارائه ارائه نمود . مثلا در فراز و ايه :
ُSajjad.M;475890 نوشت:
و پیامبر در شب معراج مرتبه والایی قرار گرفته بود .

دو اشكال مطرح است :
1- ضمير "هو" به چه كسي باز مي گردد ؟ مي دانيد كه دو نظر وجود دارد ، حتي در خود الميزان هم در اين خصوص نظر مشخص علامه يافت نشد .(1)
2- شما اين افق اعلي را به معناي " معراج" گرفته ايد در حاليكه در آيه و حتي در تفاسير مشخص نيست كه چه كسي در افق اعلي بود ، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) يا جبرئيل تا بشود ادعا كرد "افق اعلي" يعني معراج .
هدی;476343 نوشت:
سپس به ساحت اقدس الهی نزدیک شد .

يا مثلا در اين آيه ، باز هم مرجع ضمير ذو وجوه است ، يعني مي تواند به جبرئيل باز گردد و مي تواند به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) باز گردد . كه ظاهرا شما وجه دوم را اتخاذ نموده ايد .
همانطور كه قبلا عرض كردم ، ترجمه مرحوم فولادوند در خصوص اين آيات بسيار خوب است - البته در كل نيز يكي از بهترين ترجمه هاي قران كريم است - لذا مناسب تر است كه از اين ترجمه استفاده كنيد .
بله درست است كه براي فردي كه براي اولين بار به قران و يا اين آيات شريفه مراجعه مي كند ممكن است مرجع ضماير مشخص نباشد اما اين اتفاق براي بسياري از آيات ديگر نيز مي افتد لذا معمولا افراد با سوالاتي مواجه مي شوند كه خود سوال آنان را به تدبر بيشتر و تحقيق و كنكاش در خصوص ايات كريمه ، سوق مي دهد و اين اتفاق مباركي است ان شاء الله . ضمنا همانطور كه عرض شد ، در كار ترجمه ، مترجم بايد به اصل متن اثر ، وفادار بماند و اين نكته بسيار مهمي است .

(1)- الميزان ،ج19،ص44

سلام علیکم،
البته حقیر تحصیلات حوزوی ندارم ولی میخواستم بدونم چرا شدید القوی را به جبرئیل علیه السلام تعبیر کرده‌اید در حالیکه می‌تواند خود خداوند باشد. دلایلم برای طرح این مسأله:
۱. در زیارت جامعه خطاب به ائمه علیهم السلام داریم «السلا علیکم یا ... مهبط الوحی» اما در زیارت از بعید شخص رسول خدا صل الله علیه و آله (و زیارت‌های دیگر برای آن حضرت در ضمن مثلاً زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و ...) داریم «السلام علیک یا معدن الوحی و التنزیل». یعنی حضرت رسول خود منبع وحی است.
۲. در عرفان گفته می‌شود حقیقت وحی از مرتبه‌ای از معصوم علیه السلام است به مرتبه‌ای دیگر از معصوم و جبرئیل علیه السلام و ... وسیله‌ی این تنزیل هستند مگرنه ابتدا و انتهای وحی هر دو خود معصوم است که بالاترین مرتبه‌ی تجلی خداوند است.
۳. در معراج سوره‌ی حمد را ابتدا به ساکن خود حضرت رسول صل الله علیه و آله تلاوت می‌کنند بی آنکه حتی بدون واسطه کلامی از خداوند به ایشان برسد، آنجا که خداوند میفرماید یا احمد اذکرنی و حضرت میگویند «بسم الله الرحمن الرحیم» و بعد از آنجا که احمد و محمد هستند می‌گویند «الحمد لله الرب العالمین»، سپس خداوند میفرماید که ای احمد ذکرم را قطع نمودی دوباره ذکرم را بگو و ایشان دوباره می‌گویند «الرحمن الرحیم» و بعد تا آخر سوره را می‌خوانند ...؛ درست یادم نیست ولی فکر کنم دو آیه‌ی آخر سوره‌ی بقره هم به چنین صورتی نازل شده باشد.
۴. در ابتدای سوره‌ی الرحمن داریم که «الرحمن علم القرآن، خلق الإنسان، علمه البیان». اینکه چرا آموزش قرآن مقدم شده بر خلق انسان در تفسیر البرهان آمده است که این آیات به این صورت هستند «الرحمن علم النبی القرآن، خلق الأمیرالمؤمنین، علمه تبیان کل شیء». یعنی باز شاید اشاره به اینکه خداوند خود آموزش داده است قرآن را به حضرت خاتم صل الله علیه و آله.
۵. در مراحل وحی در حدیث آمده که چون خداوند اراده‌ای بر وحی کند (البته خداوند زمان ندارد و این در فهم قضیه مهم است) از آب چشمه یا رود «ن» (حرف مقطعه‌مانند اول سوره‌ی القلم) مرکب شود و قلم در لوح نویسد و لوح خود را به اسرافیل نشان دهد و اسرافیل آن را به میکائیل القاء می‌کند و میکائیل به جبرائیل القاء می‌کند و جبرائیل آن وحی را سریعاً به مقصد می‌رساند. اما سؤال اینجاست که چشمه‌ی صاد و قلم چگونه پیام را می‌گیرند، آیا با اراده‌ی مستقیم باری‌تعالی فعالیت می‌کنند یا خیر. در احادیث دیگر پیرامون ارتباط اینها با خود اهل بیت علیهم السلام مطالبی آمده است. خلاصه اینکه این هم شاید تأییدی باشد که نقش جبرئیل علیه السلام در انتقال وحی جنبه‌ی آموزشی به حضرت رسول صل الله علیه و آله که مدینة العلم هستند ندارد و بلکه کار تنزیل این علم و نور را انجام می‌دهد، اگر اشتباه نکنم.

۶. از این مطالب به نظر حقیر می‌رسد باید شدید القوی را هم خود خداوند دانست و در این صورت بحث‌های بعدی بر روی ضمایر دیگر پیچیده نخواهد بود. تنها مطلبی که حقیر دیده‌ام که با آن شاید بشود شدید القوی را به حضرت جبرئیل علیه السلام تعبیر کرد این است که در ماجرای حضرت لوط علیه السلام وقتی قوم او قصد مهمانان او را کرده بودند حضرت لوط علیه السلام می‌فرماید ای کاش در مقابل این قوم رکن شدیدی داشتم که منظور جبرئیل است که همو هم عذاب را اعمال کرد و شهر را زیر و زبر کرد. اما حتی اگر این مطلب هم درست باشد و جبرئیل علیه السلام را شدید القوی بگیریم باز مانع از این نیست که خداوند که اشد القوی خواهد بود را نیز شدید القوی معرفی نماییم، جبرئیل آینه‌ای باشد از این صفت جلال خداوندی.

شاید به بحث بر روی ضمایر شما کمک کند؟

هدی;476516 نوشت:
با سلام و عرض ادب

در خصوص ترجمه شما نمي توان نظر مثبت يا منفي ارائه ارائه نمود . مثلا در فراز و ايه :

دو اشكال مطرح است :
1- ضمير "هو" به چه كسي باز مي گردد ؟ مي دانيد كه دو نظر وجود دارد ، حتي در خود الميزان هم در اين خصوص نظر مشخص علامه يافت نشد .(1)
2- شما اين افق اعلي را به معناي " معراج" گرفته ايد در حاليكه در آيه و حتي در تفاسير مشخص نيست كه چه كسي در افق اعلي بود ، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) يا جبرئيل تا بشود ادعا كرد "افق اعلي" يعني معراج .

يا مثلا در اين آيه ، باز هم مرجع ضمير ذو وجوه است ، يعني مي تواند به جبرئيل باز گردد و مي تواند به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) باز گردد . كه ظاهرا شما وجه دوم را اتخاذ نموده ايد .
همانطور كه قبلا عرض كردم ، ترجمه مرحوم فولادوند در خصوص اين آيات بسيار خوب است - البته در كل نيز يكي از بهترين ترجمه هاي قران كريم است - لذا مناسب تر است كه از اين ترجمه استفاده كنيد .
بله درست است كه براي فردي كه براي اولين بار به قران و يا اين آيات شريفه مراجعه مي كند ممكن است مرجع ضماير مشخص نباشد اما اين اتفاق براي بسياري از آيات ديگر نيز مي افتد لذا معمولا افراد با سوالاتي مواجه مي شوند كه خود سوال آنان را به تدبر بيشتر و تحقيق و كنكاش در خصوص ايات كريمه ، سوق مي دهد و اين اتفاق مباركي است ان شاء الله . ضمنا همانطور كه عرض شد ، در كار ترجمه ، مترجم بايد به اصل متن اثر ، وفادار بماند و اين نكته بسيار مهمي است .

(1)- الميزان ،ج19،ص44

ممنون:Gol::Gol::Gol:
بر طبق روایات وارده ، پیامبر(ص) بود که به خداوند نزدیک شد(شهود قلبی) اما اینکه خیلی از مفسرین به جبرئیل ربط دادن به خاطر اینکه از این آیات برای آنان بوی تجسم خدا می آمده(تفسیر نمونه هم چنین مطلبی رو گفته) و این مفسرین بهتر دیدند که به جبرئیل برگردانند تا به پیامبر(ص)
در نتیجه آیات 8 و 9
ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى
فَکانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏
به پیامبر(ص) برمیگرده نه جبرئیل(چون پیامبر(ص) بود که به خداوند نزدیک شد) پس تا اینجا میشه گفت این ترجمه تقریبا درسته .
آیه 10 هم که میفرماید : آنچه را که وحی کردنی بود وحی کرد به خدا یا جبرئیل برمیگرده که در هر صورت درسته چون منبع اصلی وحی خداست و جبرئیل واسطه است
درباره افق اعلی هم شما درست میفرمایید اما به این نکته هم باید توجه داشت که جبرئیل تا یه حدی که با پیامبر(ص) به آسمانها عروج کرد ، ایستاد و فرمود : بیشتر از این نمیتوانم بالا بیایم چون پرم میسوزد و بقیه راه را پیامبر رفت(جایی که هیچ کس غیر از ایشان نرفته بود) پس فکر کنم باتوجه به اینکه این سوره ، معراج پیامبر رو داره توضیح میده و اینکه مقام پیامبر بالاتر از تمامی مخلوقات و فرشتگانه پس احتمالش هست که منظور پیامبر(ص) بوده که در افق اعلی جای داشته(هرچند که میتونه صحیح هم نباشه) .
با این وصف میشه گفت این ترجمه ای که من درباره این آیات اراه دادم بر اساس برخی تفاسیر درسته ؟

در کل قصد من ارائه صحیح ترین ترجمه نبود ، کاری که مفسرین و علمای دین تا کنون نتوانسته اند انجام دهند(به خاطر ابهام آیات) پس من که جای خود دارم . در واقع فقط میخواستم بدونم میشه با کنار هم گذاشتن برخی تفاسیر چنین ترجمه ای ارائه کرد یا خیر ؟

ممنون . :Gol::Gol::Gol:

با سلام و احترام

ُSajjad.M;476654 نوشت:
بر طبق روایات وارده ، پیامبر(ص) بود که به خداوند نزدیک شد(شهود قلبی) اما اینکه خیلی از مفسرین به جبرئیل ربط دادن به خاطر اینکه از این آیات برای آنان بوی تجسم خدا می آمده(تفسیر نمونه هم چنین مطلبی رو گفته) و این مفسرین بهتر دیدند که به جبرئیل برگردانند تا به پیامبر(ص)
در نتیجه آیات 8 و 9
ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى
فَکانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏
به پیامبر(ص) برمیگرده نه جبرئیل(چون پیامبر(ص) بود که به خداوند نزدیک شد) پس تا اینجا میشه گفت این ترجمه تقریبا درسته .
آیه 10 هم که میفرماید : آنچه را که وحی کردنی بود وحی کرد به خدا یا جبرئیل برمیگرده که در هر صورت درسته چون منبع اصلی وحی خداست و جبرئیل واسطه است

تا اينجا با هم هم عقيده هستيم و آنچه تا كنون عرض كردم بر همين مطالب كه شما فرموديد دلالت دارد .
ُSajjad.M;476654 نوشت:
درباره افق اعلی هم شما درست میفرمایید اما به این نکته هم باید توجه داشت که جبرئیل تا یه حدی که با پیامبر(ص) به آسمانها عروج کرد ، ایستاد و فرمود : بیشتر از این نمیتوانم بالا بیایم چون پرم میسوزد و بقیه راه را پیامبر رفت(جایی که هیچ کس غیر از ایشان نرفته بود) پس فکر کنم باتوجه به اینکه این سوره ، معراج پیامبر رو داره توضیح میده و اینکه مقام پیامبر بالاتر از تمامی مخلوقات و فرشتگانه پس احتمالش هست که منظور پیامبر(ص) بوده که در افق اعلی جای داشته(هرچند که میتونه صحیح هم نباشه) .

اما در خصوص اين بخش از توضيحات شما :
بله مي تواند هم صحيح باشد . بنده در بخش قبل از تفسير قيم الميزان مطالبي را در خصوص آيات ابتدايي سوره نجم و رفع ابهام ضماير موجود بيان كردم ، در اين بيان ، با مراجعه به تفسير نمونه به توضيح و توجيه ديگري براي ضماير موجود در آيات ابتدايي سوره مباركه نجم بر مي خوريم (1). توجيه شما ظاهرا با اين تفسير مطابق است . لذا ترجمه شما بر اساس برخي تفاسير صحيح است .
موفق باشيد

(1)- ر.ك: تفسير نمونه ، ج 22 ، صص 487-494

با سلام و عرض تشكر از مشاركت شما

owari;476607 نوشت:
سلام علیکم،
البته حقیر تحصیلات حوزوی ندارم ولی میخواستم بدونم چرا شدید القوی را به جبرئیل علیه السلام تعبیر کرده‌اید در حالیکه می‌تواند خود خداوند باشد. دلایلم برای طرح این مسأله:
۱. در زیارت جامعه خطاب به ائمه علیهم السلام داریم «السلا علیکم یا ... مهبط الوحی» اما در زیارت از بعید شخص رسول خدا صل الله علیه و آله (و زیارت‌های دیگر برای آن حضرت در ضمن مثلاً زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و ...) داریم «السلام علیک یا معدن الوحی و التنزیل». یعنی حضرت رسول خود منبع وحی است.
۲. در عرفان گفته می‌شود حقیقت وحی از مرتبه‌ای از معصوم علیه السلام است به مرتبه‌ای دیگر از معصوم و جبرئیل علیه السلام و ... وسیله‌ی این تنزیل هستند مگرنه ابتدا و انتهای وحی هر دو خود معصوم است که بالاترین مرتبه‌ی تجلی خداوند است.
۳. در معراج سوره‌ی حمد را ابتدا به ساکن خود حضرت رسول صل الله علیه و آله تلاوت می‌کنند بی آنکه حتی بدون واسطه کلامی از خداوند به ایشان برسد، آنجا که خداوند میفرماید یا احمد اذکرنی و حضرت میگویند «بسم الله الرحمن الرحیم» و بعد از آنجا که احمد و محمد هستند می‌گویند «الحمد لله الرب العالمین»، سپس خداوند میفرماید که ای احمد ذکرم را قطع نمودی دوباره ذکرم را بگو و ایشان دوباره می‌گویند «الرحمن الرحیم» و بعد تا آخر سوره را می‌خوانند ...؛ درست یادم نیست ولی فکر کنم دو آیه‌ی آخر سوره‌ی بقره هم به چنین صورتی نازل شده باشد.
۴. در ابتدای سوره‌ی الرحمن داریم که «الرحمن علم القرآن، خلق الإنسان، علمه البیان». اینکه چرا آموزش قرآن مقدم شده بر خلق انسان در تفسیر البرهان آمده است که این آیات به این صورت هستند «الرحمن علم النبی القرآن، خلق الأمیرالمؤمنین، علمه تبیان کل شیء». یعنی باز شاید اشاره به اینکه خداوند خود آموزش داده است قرآن را به حضرت خاتم صل الله علیه و آله.
۵. در مراحل وحی در حدیث آمده که چون خداوند اراده‌ای بر وحی کند (البته خداوند زمان ندارد و این در فهم قضیه مهم است) از آب چشمه یا رود «صاد» (حرف مقطعه‌ی اول یک سوره) مرکب شود و قلم در لوح نویسد و لوح خود را به اسرافیل نشان دهد و اسرافیل آن را به میکائیل القاء می‌کند و میکائیل به جبرائیل القاء می‌کند و جبرائیل آن وحی را سریعاً به مقصد می‌رساند. اما سؤال اینجاست که چشمه‌ی صاد و قلم چگونه پیام را می‌گیرند، آیا با اراده‌ی مستقیم باری‌تعالی فعالیت می‌کنند یا خیر. در احادیث دیگر پیرامون ارتباط اینها با خود اهل بیت علیهم السلام مطالبی آمده است. خلاصه اینکه این هم شاید تأییدی باشد که نقش جبرئیل علیه السلام در انتقال وحی جنبه‌ی آموزشی به حضرت رسول صل الله علیه و آله که مدینة العلم هستند ندارد و بلکه کار تنزیل این علم و نور را انجام می‌دهد، اگر اشتباه نکنم.

۶. از این مطالب به نظر حقیر می‌رسد باید شدید القوی را هم خود خداوند دانست و در این صورت بحث‌های بعدی بر روی ضمایر دیگر پیچیده نخواهد بود. تنها مطلبی که حقیر دیده‌ام که با آن شاید بشود شدید القوی را به حضرت جبرئیل علیه السلام تعبیر کرد این است که در ماجرای حضرت لوط علیه السلام وقتی قوم او قصد مهمانان او را کرده بودند حضرت لوط علیه السلام می‌فرماید ای کاش در مقابل این قوم رکن شدیدی داشتم که منظور جبرئیل است که همو هم عذاب را اعمال کرد و شهر را زیر و زبر کرد. اما حتی اگر این مطلب هم درست باشد و جبرئیل علیه السلام را شدید القوی بگیریم باز مانع از این نیست که خداوند که اشد القوی خواهد بود را نیز شدید القوی معرفی نماییم، جبرئیل آینه‌ای باشد از این صفت جلال خداوندی.

شاید به بحث بر روی ضمایر شما کمک کند؟


نكاتي كه شما در قالب شماره گذاري بيان فرموديد براي بنده قابل پيگيري نيست بدليل اينكه منابع چندي مطرح شده كه برخي از آنها در دسترس حقير نيستند اما با مراجعه به تفسير نمونه و آدرسي كه در پست قبل ارائه نمودم ، مراد از "شديد القوي" خداوند متعال بيان شده است و معلم پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نيز ذات اقدس الله بيان شده است ، البته برخي مواردي كه بيان فرموديد ، جاي بحث و نقد دارند اما در مجموع تفاوت بسياري در مرجع ضماير در تفسير نمونه با ساير تفاسير وجود دارد كه مفسران نمونه ، مستندا آنرا بيان نموده اند .
بله مطلب شما به ما كمك نمود از لطف شما و مشاركت شما مجددا سپاسگزاري مي كنم .

یه نکته جالب در تفسیر جامع برخوردم(سید ابراهیم بروجردی) که بخشی از متن رو اینجا قرار میدم :

بعضی از مفسرین عامه و خاصه بر خلاف ظاهر ، آیه را تفسیر و تاویل به جبرئیل کرده اند و چنین گفته اند معانی آیات را : «علمه شدید القوی» : پیغمبر را جبرئیل ، فرشته بسیار قوی و توانا ، علم آموخته و بر اثر این معنا برخی برخلاف ظاهر آیات عقیده دارند که نعوذبالله جبرئیل اشرف از پیامبر خاتم و سایر پیامبران دیگر است چه او معلم پیامبران است و این گفتار مخالف صریح آیات قرآن و احادیث معتبره است . چگونه علم پیامبران از جبرئیل که فرشته موکل بر وحی است کمتر میباشد درحالیکه خداوند میفرمایند : سپس علم اسماء [ علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات ] را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید ، اسامی اینها را به من خبر ده فرشتگان عرض کردند: «منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای ، نمی دانیم تو دانا و حکیمی.» فرمود: «ای آدم! آنان را از اسامی ( و اسرار ) این موجودات آگاه کن.» هنگامی که آنان را آگاه کرد ، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من ، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید ، و آنچه را پنهان میداشتید!(آیات 31-33 سوره بقره)
از این آیه بطور صحیح واضح شد که آدم(ع) از فرشتگان داناتر بود و دارای علم و دانشی بود که فرشتگان فاقد آن بودند . دیگر آنکه آن علم و دانش را خداوند به او تعلیم داد نه جبرئیل و با اینکه مقام پیامبر از همگان بالاتر است چگونه ممکن است که جبرئیل معلم ایشان باشد علاوه بر آنکه هیچگاه دیده نشده که شدید القوی و کل القوی را به غیر خدا اطلاق کنند و ...
همچنین «ذو مره فاستوی« را به جبرئیل تفسیر کرده اند برای آنکه او بالهای دراز و طولانی داشت و به تمام قد و صورت اصلی در افق اعلی برای پیامبر جلوه کرد و «ثم دنی فتدلی» را چنین معنا کرده اند : جبرئیل بعد از استواء در افق اعلی نازل شد بر محمد وچنان نزدیک شد به او که نزدیکی جبرئیل به پیامبر به قدر دو کمان و یا کمتر بود . مشاهده نمایید چگونه آیات را برخلاف ظاهر تفسیر به رای مینمایند و به کلی از احادیث اهل بیت چشم میپوشند ؟ و ...

این بخشی از متن تفسیر جامع از جلد ششم بود . نظر ایشون همینطور که مشاهده کردید معلم پیامبر رو جبرئیل نمیدانند و در واقع ضمایر رو فقط به خداوند و پیامبر(ص) برمیگردانند
ترجمه آیات رو اینطور بیان کردند :

سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند
که هرگز صاحب شما محمد(ص) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید
آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست

خداوند توانمند و مقتدر به او تعلیم داده
آن پیغمبری که قوی و تن درست و دارای خلقتی معتدل و صاحب عقل و رای سلیم است .
و آن رسول در افق اعلای کمال بود .
آنگاه نزدیک آمد
به ان نزدیکی که که به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد .
پس خداوند به بنده خود وحی فرمود آنچه را که هیچ کس درک آن نتوان کرد .

این تفسیر رو بنظرم چون با آیات قران استدلال کرده بود همچنین احادیث اهل بیت(ع) بنظرم گفتنش خالی از لطف نبود .

ُSajjad.M;477019 نوشت:

بعضی از مفسرین عامه و خاصه بر خلاف ظاهر ، آیه را تفسیر و تاویل به جبرئیل کرده اند و چنین گفته اند معانی آیات را : «علمه شدید القوی» : پیغمبر را جبرئیل ، فرشته بسیار قوی و توانا ، علم آموخته و بر اثر این معنا برخی برخلاف ظاهر آیات عقیده دارند که نعوذبالله جبرئیل اشرف از پیامبر خاتم و سایر پیامبران دیگر است چه او معلم پیامبران است و این گفتار مخالف صریح آیات قرآن و احادیث معتبره است . چگونه علم پیامبران از جبرئیل که فرشته موکل بر وحی است کمتر میباشد درحالیکه خداوند میفرمایند : سپس علم اسماء [ علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات ] را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید ، اسامی اینها را به من خبر ده فرشتگان عرض کردند: «منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای ، نمی دانیم تو دانا و حکیمی.» فرمود: «ای آدم! آنان را از اسامی ( و اسرار ) این موجودات آگاه کن.» هنگامی که آنان را آگاه کرد ، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من ، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید ، و آنچه را پنهان میداشتید!(آیات 31-33 سوره بقره)
از این آیه بطور صحیح واضح شد که آدم(ع) از فرشتگان داناتر بود و دارای علم و دانشی بود که فرشتگان فاقد آن بودند . دیگر آنکه آن علم و دانش را خداوند به او تعلیم داد نه جبرئیل و با اینکه مقام پیامبر از همگان بالاتر است چگونه ممکن است که جبرئیل معلم ایشان باشد علاوه بر آنکه هیچگاه دیده نشده که شدید القوی و کل القوی را به غیر خدا اطلاق کنند و ...

سلام علیکم،
از یک روحانی که خیلی قبولشون دارم در مورد فرشتگان پرسیدم و به همین مطلب که حضرت آدم علیه السلام ایشان را تعلیم دادند استدلال کردم تا نتیجه بگیرم که پس فرشتگان هم بر خلاف تفکر عمومی تغییر و تحول دارند (از ندانستن به دانستن در تعامل با موجودی محدود در زمان) پس آن‌ها هم محدود به زمان هستند. اما ایشان استدلالم را رد کردند با این استدلال که آن فرشتگان که دستور سجده به ایشان داده شد تمام فرشتگان نبودند و فرشتگان هم مراتب دارند و آنها فرشتگانی بودند که نفس داشتند در حالیکه فرشتگان بزرگ خداوند فقط عقل محض هستند و کاملاً مجرد. البته نه اینکه شأن آنها بالاتر از اهل بیت علیهم السلام باشد اما منظور اینکه در آن داستان هم حضرت آدم علیه‌السلام به تمام فرشتگان آموزش ندادند.
اما مطلب دوم این است که درباره‌ی اهل بیت علیهم‌السلام داریم که «و ایدهم بروح القدس» (در قرآن برای حضرت عیسی علیه‌السلام هم مشابه این آمده) آیا پس این یعنی مقام روح‌القدس بالاتر است از اهل بیت یا حضرت عیسی علیهم‌السلام؟ یا جای دیگر در حدیث داریم که از معصوم علیه‌السلام پرسیدند که چگونه پاسخ همه‌ی سؤالات را دارید یا چیزی شبیه به این مضمون که امام علیه‌السلام پاسخ می‌دهند اگر پاسخ را ندانیم روح‌القدس از جانب خداوند پاسخ آن را به ما الهام می‌کند. اگرچه این حدیث ممکن است درست نباشد ولی شاید هم نیاز به تأویل داشته باشد. مثلاً همان آقای روحانی در جواب این مطلب گفتند که این تفضلی است از طرف خدا بر روح‌القدس که او را واسطه‌ی این کار می‌کند، همان‌طور که در موارد انسانی هم در جامعه‌ی کبیره اهل‌بیت علیهم‌السلام «باب مبتلی به الناس» معرفی شده‌اند، آنها به کمک کسی نیاز ندارند اما هر کسی طرف آن‌ها باشد خودش مأجور خواهد بود.

owari;478123 نوشت:
سلام علیکم،
از یک روحانی که خیلی قبولشون دارم در مورد فرشتگان پرسیدم و به همین مطلب که حضرت آدم علیه السلام ایشان را تعلیم دادند استدلال کردم تا نتیجه بگیرم که پس فرشتگان هم بر خلاف تفکر عمومی تغییر و تحول دارند (از ندانستن به دانستن در تعامل با موجودی محدود در زمان) پس آن‌ها هم محدود به زمان هستند. اما ایشان استدلالم را رد کردند با این استدلال که آن فرشتگان که دستور سجده به ایشان داده شد تمام فرشتگان نبودند و فرشتگان هم مراتب دارند و آنها فرشتگانی بودند که نفس داشتند در حالیکه فرشتگان بزرگ خداوند فقط عقل محض هستند و کاملاً مجرد. البته نه اینکه شأن آنها بالاتر از اهل بیت علیهم السلام باشد اما منظور اینکه در آن داستان هم حضرت آدم علیه‌السلام به تمام فرشتگان آموزش ندادند.
اما مطلب دوم این است که درباره‌ی اهل بیت علیهم‌السلام داریم که «و ایدهم بروح القدس» (در قرآن برای حضرت عیسی علیه‌السلام هم مشابه این آمده) آیا پس این یعنی مقام روح‌القدس بالاتر است از اهل بیت یا حضرت عیسی علیهم‌السلام؟ یا جای دیگر در حدیث داریم که از معصوم علیه‌السلام پرسیدند که چگونه پاسخ همه‌ی سؤالات را دارید یا چیزی شبیه به این مضمون که امام علیه‌السلام پاسخ می‌دهند اگر پاسخ را ندانیم روح‌القدس از جانب خداوند پاسخ آن را به ما الهام می‌کند. اگرچه این حدیث ممکن است درست نباشد ولی شاید هم نیاز به تأویل داشته باشد. مثلاً همان آقای روحانی در جواب این مطلب گفتند که این تفضلی است از طرف خدا بر روح‌القدس که او را واسطه‌ی این کار می‌کند، همان‌طور که در موارد انسانی هم در جامعه‌ی کبیره اهل‌بیت علیهم‌السلام «باب مبتلی به الناس» معرفی شده‌اند، آنها به کمک کسی نیاز ندارند اما هر کسی طرف آن‌ها باشد خودش مأجور خواهد بود.

سلام:Gol::Gol::Gol:
والا من در این باره چیزی نشنیدم . چطور همه فرشتگان سجده نکردند ؟ روایتی هم هست ؟ تا جایی که من خوندم تمامی فرشتگان مامور به سجده بر آدم(ع) شدند(البته این سجده بر آدم هم خودش جای بحث دارد که کیفیت آن چگونه بوده) .
درباره روح القدس هم الان دقیق یادم نیست اما تا جایی که خونده بودم یک نوع نیروی خاصی از جانب خداست که همراه انبیا و امامان(ع) است و نمیشه گفت که مقام روح القدس بالاتر از امامان(ع) است چون بیشتر یک نوع نیرویی از جانب خداست برای انبیا و اوصیا و همچنین شامل افراد دیگری هم میشود به این روایات توجه کنید :

پیغمبر(صلى الله علیه وآله) درباره حسان بن ثابت فرمود: «لَنْ یَزَالُ مَعَکَ رُوحُ الْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَفَّا»: (اى حسّان ما دام که با اشعارت از ما دفاع مى کنى روح القدس با تو است).(سفینة البحار، مادّه کَمیت)

در مورد کُمیت شاعر معروف اهل بیت(علیهم السلام) نیز آمده است که امام باقر(علیه السلام) به او فرمود: «لا تَزالُ مُؤیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ»: (تو همیشه به وسیله "روح القدس" تقویت مى شوى)
_الغدیر، جلد2، صفحه 202، حالات کمیت و...

درباره سجده فرشتگان هم اگر روایتی هست بفرمایید

اما بحث اصلی این تاپیک درباره آیات سوره نجم بود که بررسی شد اما هیچ وقت نمیشه نظر قطعی درباره این آیات داد ولی با توجه به آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) جبرئیل نبود که به پیامبر نزدیک شد بلکه پیامبر(ص) به ساحت مقدس خداوند نزدیک شد(شهود قلبی) و برطبق اون استدلالی که در پست قبل از مولف تفسیر جامع آوردم که استدلال نسبتا خوبی هم هست آموختن در این آیه توسط خداوند بوده نه جبرئیل و اون معنی ذکر شده تقریبا بیشتر به واقعیت شبیه اما در هر صورت خدا بهتر میداند.......................
موفق باشید

ُSajjad.M;478324 نوشت:
سلام:Gol::Gol::Gol:
والا من در این باره چیزی نشنیدم . چطور همه فرشتگان سجده نکردند ؟ روایتی هم هست ؟ تا جایی که من خوندم تمامی فرشتگان مامور به سجده بر آدم(ع) شدند(البته این سجده بر آدم هم خودش جای بحث دارد که کیفیت آن چگونه بوده) .
...
درباره سجده فرشتگان هم اگر روایتی هست بفرمایید

همینکه خداوند ابلیس را هم در این دستور شریک گردانیده است نشان می‌دهد از ملائک در آن آیه‌ی مبارکه به آن واضحی که ممکن است به نظر بیاید نبوده است وقتی می‌دانیم که ابلیس جن بوده است و نه فرشته. مثلاً می‌توان گفت که این دستور خداوند یک دستور رُتبی بوده است به رتبه‌ی خاصی از ملائکه و ابلیس هم در همان رتبه بوده است به همین دلیل سجده کرده است، اگر این کلام درست باشد فرشتگان بالاتری می‌توانستند وجود داشته باشند که شأنی بالاتر داشته باشند و در آن زمان سجده نکرده باشند چون دستوری به ایشان نرسیده بوده است. البته اینها یقینی نیست. مثلاً از حدیث کساء داریم که جبرئیل علیه‌السلام از خداوند درخواست کرد که در زمره‌ی اهل کساء باشد و برای این کار بعد هم از رسول خداوند اجازه گرفت. در جای دیگر در سوره‌ی قدر داریم که ملائک و روح (روح القدس) هر سال در شب قدر بر حجت زمان نازل می‌شوند. در ضمن جایی که حجرالأسود، لوح و قلم و مرب آن‌ها و ... همگی فرشتگان الهی یاد می‌شوند چه چیز مانع می‌شود که تک‌تک ذرات هستی را که همواره در ذکر و تسبیح خداوند هستند را فرشته ندانیم؟ نه اینکه بگوییم هست ولی نمی‌شود راحت هم گفت که اینطور نیست. به عبارت دیگر معنی ملائکه احتمالاً کمی عام‌تر از چیزی است که معمولاً در عموم مطرح می‌شود. البته حقیر هم اطلاعات درستی در این زمینه‌ها ندارم و از طرف دیگر حق با شماست که این‌ها به موضوع این تاپیک مرتبط نیستند. به هر حال حقیر هم معتقدم که شدید‌القوی در آن آیه خداوند است و در حدیث معراج هم تا حدودی آمده که کیفیت این نزدیک شدن به خداوند چگونه بوده است، چشم‌ها رابستند چون چشم‌ها طاقت این دیدار را نداشت و سپس به جایی رسیدند که از یک روزن به نوری شدید نگاه می‌کردند و در همین سوره‌ی نجم در آیه‌ی ۷ هم در اشاره به همین معنی آمده است که «مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَ‌أَىٰ» که صریحاً گفته شده است قلب دیده است آنچه را که دیده و این درست بعد از همین بحث حاضر است، و نه چشم که در آیه‌ی ۱۷ ذکر کرده از آنچه که در معراج چشم مبارک حضرت دیده‌اند: «ما زَاغَ الْبَصَرُ‌ وَمَا طَغَىٰ».

یا علی

ترجمه آيات ابتدايي سوره نجم
پرسش: درباره آیات 1 تا 10 سوره نجم سوالی داشتم .
درباره این آیات دو نوع تفسیر اشاره شده که برخی ضمیر رو به جبرئیل(ع) ربط میدهند و برخی ضمیر رو به پیامبر(ص) . در حالی که از روایات متواتر وارد شده از اهل بیت(ع) روشن شده که مقصود جبرئیل نیست بلکه پیامبر(ص) است که به خداوند نزدیک و فاصله اش با ذات پاک الهی به انداه کمانی بود که البته واضحه این مشاهد ، دیدن عادی نبوده بلکه پیامبر با قلبش خداوند رو دیده با این حساب ترجمه آیات به این شکل زیر صحیحه ؟ چون با اینکه در تفسیر المیزان یا نمونه یا حتی تفسیر جامع(هفت جلدی) با اینکه در تفاسیرشان به این مسئله تصریح شده که منظور پیامبر(ص) بوده ، اما ترجمه های ارائه شده در کتب ایشان زیاد واضح نیست و بیشتر ضمیر را به جبرئیل ربط میدهند:

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏1
ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى‏2
2وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏3
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏4
عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى5‏
5ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏6
6وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى7‏
7ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى8
8فَکانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏9
9فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏10
سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند که هرگز صاحب شما محمد(ص) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید
آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست
جبرئیل که فرشته ای توانمند است به او تعلیم داده
همان ملک مقتدری که به خلقت کامل ( و صورت ملکوتی بر رسول ) جلوه کرد
و پیامبر در شب معراج مرتبه والایی قرار گرفته بود .
سپس به ساحت اقدس الهی نزدیک شد .
بطوریکه فاصله او(پیامبر) تا ساحت مقدس خداوند به اندازه دو کمان یا کمتر بود .
پس خداوند آنچه را که وحی کردنی بود به پیامبر وحی کرد .
پاسخ : با توجه به تفاوت برخي تفاسير در خصوص اين آيات شريفه ، ترجمه شما بر اساس برخي از تفاسير من جمله تفسير نمونه (1) صحيح مي باشد .

(1)- ر.ك: تفسير نمونه ، ج 22 ، صص 487-494

موضوع قفل شده است