اطلاعاتم را در اختیار کسی قرار ندهم؟ به نظرتون چکار کنم؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اطلاعاتم را در اختیار کسی قرار ندهم؟ به نظرتون چکار کنم؟

سلام من یک سوالی داشتم شاید بچگانه بنظر برسد اما خیلی برام حیاتی است
من از بچگی عاشق نقاشی بودم و سعی کردم اطلاعات خوبی را از اکثر جاها با زحمت های زیاد در رابطه با انواع نقاشی ها به دست بیارم و اگر تعریف از خود نباشه گاهی موفق هم بودم
تصمیم گرفتم اطلاعاتی چندین ساله که جمع اوری کردم و دارم را در اختیار جوانان و هم سن و سال های خودم قرار دهم و زکات علمم را بپردازم از طریق رسانه های مختلفی اقدام کردم با اشخاص مختلفی اشنا شدم با روزنامه های کثیرالانتشاری هم صحبت شدم تا جایی که الان اکثر ایرانی هایی که به نقاشی علاقه دارند با کارها و نام من اشنا هستند اما دوربریایم و دوستانم و اشنایان فکر می کنند من این کارهای را برای خودم انجام دادم یعنی فکر می کنند می خواستم خودی نشون بدم یا کمبود محبت داشتم و از این حرفا !!!!...... اما اصلا نیت من این نبوده و نیست حالا به نظر شما من باید چکار کنم ؟؟؟؟ ایا بهتر است دیگر اطلاعتم را در اختیار کسی قرار ندهم؟ یا به حرف اطرافیان گوش ندهم باور کنید خسته شده ام تا حدی که فکر می کنم دچار افسردگی هستم لطفا کمکم کنید که با این شرایط چطوری می تونم کنار بیام ؟ باور کنید به جایی رسیدم که حس می کنم به غیر از خانواده ام کسی دیگر مرا دوست ندارد حتی بعضی از دوستانم .

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

paye2;475406 نوشت:
سلام من یک سوالی داشتم شاید بچگانه بنظر برسد اما خیلی برام حیاتی است
من از بچگی عاشق نقاشی بودم و سعی کردم اطلاعات خوبی را از اکثر جاها با زحمت های زیاد در رابطه با انواع نقاشی ها به دست بیارم و اگر تعریف از خود نباشه گاهی موفق هم بودم
تصمیم گرفتم اطلاعاتی چندین ساله که جمع اوری کردم و دارم را در اختیار جوانان و هم سن و سال های خودم قرار دهم و زکات علمم را بپردازم از طریق رسانه های مختلفی اقدام کردم با اشخاص مختلفی اشنا شدم با روزنامه های کثیرالانتشاری هم صحبت شدم تا جایی که الان اکثر ایرانی هایی که به نقاشی علاقه دارند با کارها و نام من اشنا هستند اما دوربریایم و دوستانم و اشنایان فکر می کنند من این کارهای را برای خودم انجام دادم یعنی فکر می کنند می خواستم خودی نشون بدم یا کمبود محبت داشتم و از این حرفا !!!!...... اما اصلا نیت من این نبوده و نیست حالا به نظر شما من باید چکار کنم ؟؟؟؟ ایا بهتر است دیگر اطلاعتم را در اختیار کسی قرار ندهم؟ یا به حرف اطرافیان گوش ندهم باور کنید خسته شده ام تا حدی که فکر می کنم دچار افسردگی هستم لطفا کمکم کنید که با این شرایط چطوری می تونم کنار بیام ؟ باور کنید به جایی رسیدم که حس می کنم به غیر از خانواده ام کسی دیگر مرا دوست ندارد حتی بعضی از دوستانم .

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت و نیز عرض خوش امد و خیر مقدم
خوشحال و مفتخریم که در خدمت حضرتعالی هستیم و موفقیتهای شما را تبریک عرض می کنیم.

طبعیتا هر پیشرفتی مشقات و دشواریهای خود را دارد و به آسانی قابل وصول نیست، آنچه که این مسیر را قابل تحمل می سازد چیزی نیست جز هدف، انگیزه و باور به هدف. از اینرو حضرتعالی به خاطر ناملایمات و نیز نامهربانی برخی اطرافیان که ممکن است از روی حسادت، سوء ظن و ...باشد، نباید از ادامه مسیر خود منصرف شوید.
دیگران مختار هستند که به نحو دلخواه خود، ذهنیت و افکار خود را مدیریت کنند، پس شما نیز این حق را برای خود قائل باشید که مبتنی بر اهداف خود، رفتار و مسیرتان را تنظیم کنید.

از خدای متعال پیشرفت و توفیق روزافزون حضرتعالی را مسئلت دارم.

و اخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

paye2;475406 نوشت:
سلام من یک سوالی داشتم شاید بچگانه بنظر برسد اما خیلی برام حیاتی است
من از بچگی عاشق نقاشی بودم و سعی کردم اطلاعات خوبی را از اکثر جاها با زحمت های زیاد در رابطه با انواع نقاشی ها به دست بیارم و اگر تعریف از خود نباشه گاهی موفق هم بودم
تصمیم گرفتم اطلاعاتی چندین ساله که جمع اوری کردم و دارم را در اختیار جوانان و هم سن و سال های خودم قرار دهم و زکات علمم را بپردازم از طریق رسانه های مختلفی اقدام کردم با اشخاص مختلفی اشنا شدم با روزنامه های کثیرالانتشاری هم صحبت شدم تا جایی که الان اکثر ایرانی هایی که به نقاشی علاقه دارند با کارها و نام من اشنا هستند اما دوربریایم و دوستانم و اشنایان فکر می کنند من این کارهای را برای خودم انجام دادم یعنی فکر می کنند می خواستم خودی نشون بدم یا کمبود محبت داشتم و از این حرفا !!!!...... اما اصلا نیت من این نبوده و نیست حالا به نظر شما من باید چکار کنم ؟؟؟؟ ایا بهتر است دیگر اطلاعتم را در اختیار کسی قرار ندهم؟ یا به حرف اطرافیان گوش ندهم باور کنید خسته شده ام تا حدی که فکر می کنم دچار افسردگی هستم لطفا کمکم کنید که با این شرایط چطوری می تونم کنار بیام ؟ باور کنید به جایی رسیدم که حس می کنم به غیر از خانواده ام کسی دیگر مرا دوست ندارد حتی بعضی از دوستانم .

من نقاشی رو خیلی دوست دارم ... مطمئن هستم منظورتون تکنیک های نقاشی هستش ... من کارم الکترونیک هست ... ما هم تو کارمون از این چیزها زیاد داریم ... اینکه با مشقت اطلاعاتی رو بدست میاریم ... آیا باید اون رو در اختیار دیگران قرار بدیم یا نه ... من یه مدت اینجوری فکر میکردم و با خود میگفتم که این اطلاعات رو به کسی نمیدم ... با هزار مشقت اطلاعات بدست آوردم برای چی به دیگران اطلاعات بدم ... اینجوری شد که با هزار سیاست اطلاعات از دیگران میگرفتم و به هیچ کس اطلاعات نمیدادم ...

بعد از مدتی دیدم دارم تبدیل به یه مرداب میشم ... اطلاعات وارد میشه ولی چیزی خارج نمیشه ... داشت بویه گندم در میومد ... بنابراین تصمیم گرفتم که اطلاعاتم رو در اختیاره دیگران قرار بدم ... حالا دیگه رودخونه شدم ... از این طرف اطلاعات میاد و از اون طرف هم میره ... خدا هم با خداییش ... خواست تجلی صفات کنه که ماها رو خلق کرد ...

و اما مطلبی دیگر ...
مطمئن مطمئن مطمئن باش که دادن اطلاعات به دیگران بیشتر به نفعت هست ...

1- اگر شما اطلاعاتت رو در اختیار دیگران قرار بدی لینک های ارتباطی بهتر و موثر تری پیدا میکین .
2- همین الان که اینقدر موفق هستی یکی از علت هاش این هستش که اطلاعاتت رو در اختیاره دیگران قرار دادی .
3- قرار دادن اطلاعات به دیگران باعث میشه فکر کنی تکنولوژیهات بر باد رفته و خودت رو مجبور میکنی تکنیک های جدید تری پیدا کنی .
4- شما حرفه ات نقاشی هست و فکر میکنی این اطلاعات برای دیگران خیلی خیلی ارزشمند هست ... در حالیکه شاید اون شخصی که ایده های شما رو میگیره ... بعد از مدتی سیستم فکریش عوض بشه و بره سره کاری دیگه .

بنابراین من بهت پیشنهاد میکنم اطلاعاتت رو در اختیاره دیگران قرار بده ...
من اگر ایه شما بودم ...

یه وب سایت تاسیس میکردم ... بعدش میشستم و هزاران ساعت نقاشی میکردم و تمام تکنیک های آموزشیم رو هم آموزش میدادم ... بعدش کلاس تاسیس میکردم و دهها دانشجو قبول میکردم ... و همیشه از 100 درصد تکنیکهام 80 درصدش رو میگفتم و 20 درصدش رو نگه میداشتم ...

امیدوارم موفق باشی .

[="Tahoma"][="Teal"]به نام خدا
سلام
گاهي اوقات ما آدما به يك رشته فعاليت يا شغلي علاقه مند ميشيم و روي اين موضوع قفل مي كنيم يعني فقط در مورد اون علاقه مندي هاي خاص صحبت مي كنيم و اظهار نظر مي كنيم،به همين خاطر گاهي اوقات ديگران گمان مي برند كه ما مي خواهيم برتري خود را به رخ آنان بكشيم در حالي كه ما چنين منظوري نداريم!
براي حل اين مسئله پيشنهاد من اينه كه در مورد مسائل ديگر، هم مطالعه داشته باشين و در جمع در مورد ديگر مسائل هم صحبت كنيد.
آدم هاي محبوب هميشه به اين فكر مي كنند كه الان و اينجا چه چيزي مهم است و در همان مورد اظهار نظر مي كنند.همينطور كمي شوخ طبع باشيد.
موفق باشيد:Gol:
[/]

paye2;475406 نوشت:
سلام من یک سوالی داشتم شاید بچگانه بنظر برسد اما خیلی برام حیاتی است
من از بچگی عاشق نقاشی بودم و سعی کردم اطلاعات خوبی را از اکثر جاها با زحمت های زیاد در رابطه با انواع نقاشی ها به دست بیارم و اگر تعریف از خود نباشه گاهی موفق هم بودم
تصمیم گرفتم اطلاعاتی چندین ساله که جمع اوری کردم و دارم را در اختیار جوانان و هم سن و سال های خودم قرار دهم و زکات علمم را بپردازم از طریق رسانه های مختلفی اقدام کردم با اشخاص مختلفی اشنا شدم با روزنامه های کثیرالانتشاری هم صحبت شدم تا جایی که الان اکثر ایرانی هایی که به نقاشی علاقه دارند با کارها و نام من اشنا هستند اما دوربریایم و دوستانم و اشنایان فکر می کنند من این کارهای را برای خودم انجام دادم یعنی فکر می کنند می خواستم خودی نشون بدم یا کمبود محبت داشتم و از این حرفا !!!!...... اما اصلا نیت من این نبوده و نیست حالا به نظر شما من باید چکار کنم ؟؟؟؟ ایا بهتر است دیگر اطلاعتم را در اختیار کسی قرار ندهم؟ یا به حرف اطرافیان گوش ندهم باور کنید خسته شده ام تا حدی که فکر می کنم دچار افسردگی هستم لطفا کمکم کنید که با این شرایط چطوری می تونم کنار بیام ؟ باور کنید به جایی رسیدم که حس می کنم به غیر از خانواده ام کسی دیگر مرا دوست ندارد حتی بعضی از دوستانم .

سلام
شاید خانواده و دوستان انتظار دارند شما درآمدی برای خود داشته باشید که این منطقی است
پس شما می توانید هم درآمد زایی این هنر و هم زکات علم را باهم جلو ببرید
در قرآن هم داریم که سهم خودت از دنیا را فراموش نکن!

وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿القصص: ٧٧﴾

و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمى‌دارد.

در روایات هم آمده است که اگر اعطا به دیگران برای خدا باشد از نشانه های کامل بودن ایمان است

مَنْ أَعْطَى فِی اللَّهِ وَ مَنَعَ فِی اللَّهِ وَ أَحَبَّ فِی اللَّهِ وَ أَبْغَضَ فِی اللَّهِ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الْإِیمَانَ

موفق باشید

paye2;475406 نوشت:
اما دوربریایم و دوستانم و اشنایان فکر می کنند من این کارهای را برای خودم انجام دادم یعنی فکر می کنند می خواستم خودی نشون بدم یا کمبود محبت داشتم و از این حرفا !!!!...... اما اصلا نیت من این نبوده و نیست حالا به نظر شما من باید چکار کنم ؟؟؟؟ ایا بهتر است دیگر اطلاعتم را در اختیار کسی قرار ندهم؟ یا به حرف اطرافیان گوش ندهم باور کنید خسته شده ام تا حدی که فکر می کنم دچار افسردگی هستم لطفا کمکم کنید که با این شرایط چطوری می تونم کنار بیام ؟ باور کنید به جایی رسیدم که حس می کنم به غیر از خانواده ام کسی دیگر مرا دوست ندارد حتی بعضی از دوستانم .


ما مسول فکر کردن بقیه نیستیم
شما باید جوری با بقیه رفتار کنی که لیاقته خودته نه دیگران
ما هیچوقت نمیتونیم بقیه رو راضی نگه داریم چون هرطور باشیم دیگران یه فکری میکنن
مطئمن باش اگر بخوای بر طبق نظر دیگران زندگی کنی هیچ وقت نمیتونی همه رو راضی نگه داری
اون جور که خودت دوست داری زندگی کن، خودت مهمی نه حرف دیگران.
یه کمم اعتماد به نفس داشته باش می بینی خیلی از انسانهای اطرافت به وجودتون و بودن در کنارتون افتخار میکنن.
:ok:

و نکته آخر مهم اینه خدا شما رو دوست داشته باشه خودش هم بلده چطور شما رو تو دل بقیه جا کنه اگر هم جایی در قلبشون پیدا نکردی اونها لیاقت دوست داشتن شما رو نداشتند :khandeh!:

هربرت بایازد:

« نمیتوانم فرمول موفقیت را به شما بدهم اما میتوانم فرمول شکست را برایتان بنویسم بکوشید همه را راضی کنید. »

سلام
ببخشید ولی برا من اهمیتی نداره بقیه چی می گن ولی اونقدرم بی خیال نیستم در این جور مواقعی هم اکثرا با شوخی می گم:راس می گی خوب شد بهم گفتی پس خودت چی انیش؟ می آد یقه منو می گیره برو موهاتو که ژل زدی پاک کن که می دزدنت آرزو به دل می مونم گناه دارم ......و حالا یه عالمه مزه پرونی و جو گیر کردن طرف آخرم از خنده ریسه می ره می گه : دیگ به دیگ می گه روت سیاه بعدم بی خیال می ره چیزی هم تو دلش نمی مونه از این راه وارد شو نه سیخ می سوزه نه کباب تازه نمی فهمه ناراحت شدی...موفق و پیروز باشید:khandeh:

موضوع قفل شده است