بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی

تب‌های اولیه

56 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی

بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی
به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها.(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است‏ این آیه و آیات مشابه دلالت مى‏کند که خواسته‏هاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّت‏ها و رنج‏هاى او در آن عالَم از مقوله فعل‏اند نه اِنفعال.
لذّت‏هاى دنیوى همه از قبیل انفعال‏اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى‏شوند و در وى اثر مى‏کنند به خلاف لذت‏هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفس‏اند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت‏ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود


این کلام بسیار زیبا و نیازمند توضیح بیشتر است.
اول باید معنی لذت فعلی انفعال مشخص شود.
ما دو گونه لذت داریم .
الف:لذت فعلی
ب:لذت انفعالی


لذت فعلی اینست که انسان به خاطر صدور یک چیزی لذت ببرید.یعنی چیزی به اون اضافه یا حمل نمی گردد تا لذت ببرید
بلکه صدور چیزی از انسان باعث لذت بردن می شود

اما لذت انفعالی این گونه نیست.چیزی از انسان صادر نمی شود بلکه چیزی به انسان می رسد و در لابدی این رسیدن به انسان لذتی عارض میشود.

می توان گفت تمام لذائذ مادی خرد و کلان در پیر و جوان ، مرد و زن همه و همه از لذت انفعالی است و کمتر موردی یافت می شود که لذت فعلی باشد.
مثال لذت انفالی مانند خوردن و تمام لذائذ مادی و مثال لذت فعلی همان لذتی است که یک معلم در جهت تعلم به دیگران می برد.که البته این هم لذتی معنوی است
تفاوت لذت فعلی با انفعلانی مانند تفاوت حس رئیس بودن و مرئوس بود است .

در بهشت هم لذائذ فعلی هستند و چون انسان تنها منفعلانه لذت نمی برد بلکه لذت فعلی می برد تنوعش هم دست خود انسان است
لذا می بینیم هیچ وقت بهشت برای بهشتیان که از لذائذ فعلی برخوردارند ملال آور و خستگی آور نیست.
علت اینکه می بینیم لذائذ مادی ملال آور هست به این خاطر است که در لذائذ مادی تکرار وجود دارد اما لذت فعلی تکراری نیست بلکه
احداث چیزهایی است که نبوده
و همچنین در لذت انفعالی چون لذت بردن محدود است به محدوده ادراکات و حواس وتنوعی ندارد یکنواختی و ملالت می آورد اما در لذت فعلی
که لذت محدود به ادراکات نیست بلکه کاملا تحت اختیار انسان است هرگز ملالی نیست

زمانیکه لذت منعلانه باشد لذت بردن هم محدود به حد و مرز حواس و ادراکات است اما وقتی فعلی باشه کاملا تحت اختیار نفس است

منشآت بهشتی


غرض اینکه چون بهشتی به معرفت شهودی و واقعی دست یافت از آن به بعد هر آنچه را که اراده کند برای خودش یا در خودش و یا در خارج از ذات خود انشاء می نماید و تمامی آنچه را که در بهشت مشاهده می کند منشئات نفس خودش است. منتهی چون در این انشائات استقلال وجودی ندارد که به انشای حق قائم است لذا همه ی آن منشآت به خداوند استناد می یابد حقیقتاً.

کان قندم، نیستان شکّرم
هم زمن می روید و هم می خورم

همچنان که جهنمی نیز در مقام انشاء است. یعنی تمامی آنچه که در جهنم می باشد همه به اراده ی خودش انشاء شده و هیچ چیز از قبل ساخته شده نیست. بع بیان دیگر در عوالم ما فوق چیزی را که بهشتی و جهنمی بر اساس اعمالشان ساخته اند بر ایشان تجلّی می دهد که «آخرت تجلّی و ظهور دنیا است» پس آخرت، نشئه مستقل و جدایی نیست که انسان در آنجا چیزهای جداگانه ای از اعمال خود را ببیند بلکه جهنمی خود جهنم می شود. بر همین اساس استاد بزرگوارمان در کتاب عرشی هزارو یک کلمه می فرمایند:« خدا بهشتی را به بهشت نمی برد بهشتی خود بهشت می شود» این شدن را تعبیر به معرفت شهودی و معرفت ذوقی می کنند که بعد از این نشئه هرکسی هر آنچه را که شد همان است و چیزی را از بیرون بدان ضمیمه نمی کنند. می توان این حقیقت را اینگونه تعبیر کرد که انسان آنچه را که در بهشتمی نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا انجام داده نه مثل آنها زیرا فرق است بین مثل و مثال. «مِثل» به دو چیز گفته می شود که در ذاتشان با هم متباین اند اما «مثال» دو چیز را گویند که در حقیقتِ ماهیت و ذاتشان یک چیز هستند و از همدیگر حکایت می کنند. بر این اساس گفتیم که انسان آنچه را که در بهشت می نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا ساخته نه مثل آنها. مثلاً شاید ما به صورت متعارف بگوییم «ضرب» مثل «یضرب» است در صورتی که باید گفته شود «ضرب» و «یضرب» و دیگر صیغه های مشتق از این صیغه، همه مثال هم هستند نه مثل هم. البته می شود هم در بعضی از تعبیرات معنای مِثل را همان مثال دانست.

تعبیر شریف تر آن است، که بگوییم قیامت نیز به منزله ی تصریف وجودی انسان است. مثلاً به ظاهر کلمه ی« ضرب» سه حرفِ «ضاد و راء و باء» است، اما اگر آن را بگردانید و هر کدام از اینها به صیغه های گوناگون تبدیل گردد صد و چهارده صیغه می شود، گاهی یضرب می شود گاهی ضارب، زمانی مضروب و بعضی اوقات هم لم یضرب. پس در قیامت نیز یک شخص خودش را به انحاء گوناگون مشاهده می کند گاهی خودش را آتش مشاهده می کند و فریاد می کشد گاهی هم می بینید در خلق خود آب داغ می ریزید که بر اساس اصل رصین اتحاد عاقل به معقول و عامل به معمول که هر کسی زرع و زارع و مزرعه و بذر خود است، ریزاننده ی آن آب و خوراننده آن و جزع و فزع کننده، همه خود اویند و هیچ چیز بیرون از او نیست مانند اینکه کسی در خواب می بیند چند نفر جمع شده اند و می خواهند او را درون آب داغ بیندازند و او فریاد می کشد و آنها را نفرین می کند ولی وقتی بیدار می شود می بیند نه کسی بوده که او را در آب داغ بیندازید و نه آب داغی در میان بود معلوم می شود تمام این ها را نفس خودش انشاء نموده است و او خیال می کرده که از بیرون است.



منبع: شرح رسالۀ رابطه علم و دین علامه حسن حسن زاده املی.شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی.

تأملی در معنای بهشت و جهنم


اما قیامت ظهور فطرت اشیاء است. بهشتی چون فطرت انسانی دارد و بواسطه ی آن کسب می کند به صورت انسان محشور می شود و جهنمی چون از فطرت انسانیش تنزّل کرده و به فطرت حیوانی متلبّس شده است و بواسطه ی آن دائماً در اکتساب است به صورت حیوان محشور می گردد، چرا که همه ی موجودات در نظام هستی دارای فطرتی هستند اما بهشت و جهنم در میان این همه موجودات برای موجوداتی قرار داده شده است که می تواند بر علیه فطرت اصلی اش عمل کند و چون موجودات دیگر هرگز از صراط مستقیم فطرتشان قدمی منحرف نمی شوند بهشت و جهنم ندارند بر خلاف انسان که هر لحظه می تواند دست از مقتضای فطرت انسانیش برداشته و به جانب حیوانیت هبوط نماید و لذا جهنم یعنی تمثل آنچه که انسان بر علیه فطرت انسانیش عمل نموده است. بر این اساس هیچ یک از حیوانات درنده نظام عالم پس از مرگ، مؤاخذه نمی شوند و عذاب نمی بینند اما همینکه صدام وارد محشر می شود او را در آتش دوزخ می اندازند چرا که او بر خلاف فطرت انسانیش قدم برداشته است.
البته در اینجا قابل ذکر است که جهنمی ها اوائل که در آتش جهنم گرفتار شدند زجر و عذاب می کشند اما بعد از مدتی که در آن بارها سوختند و جان دوباره یافتند آتش جهنم برایشان عادی می شود و به یک معنی عذاب از آن ها مرتفع می گردد که این دسته در آتش جهنم ابدی هستند و لذا خلود در نار غیر از خلود در عذاب است.
قرآن کریم خلود در نار را تأیید می فرماید اما خلود در عذاب را بیان نمی فرماید، بلکه با دقت در ریشه ی کلمه ی عذاب که از عذب گرفته شده است و به معنای گوارا می باشد باید بگوییم که همان آتشِ زجرآورِ جهنم پس از مدتی برای جهنمی عذب و گوارا می شود چرا که جهنمی به همان نیز خو می کند یعنی همچنانکه در بخش لذائذ اگر آدمی به چیزی خو کند دیگر لذّت آن را حس نمی کند در بخش دردها و سختی ها و مصیبت ها هم اگر آدمی به چیزی خو کند دیگر سختی و درد آن را حس نمی کند و لذا در نشئه طبیعت هم اگر کسی دچار بیماری و سختی شود اوائل، بسیار آه و ناله می کند اما پس از گذشت چند سال از شروع بیماری، دیگر به آن بیماری خو کرده و از دردی که دلرد شکایتی نمی کند.

در روایت است که وقتی از کنار جهنم عبور می نمایند جهنم به احترام پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآل وسلم دست از عذاب می کشد و خاموش می شود جهنمیان می پرسند چه چیز باعث شده که ما را عذاب نمی کنند و چرا درد رفع شده است؟ می فرمایند به احترام جناب رسول الله جهنم نمی سوزاند. جهنمیان می گویند: درب جهنم را ببندید که ما چشم نداریم ایشان را ببینیم. ما همان آتش جهنم را می خواهیم و به همان راحت و آرام تریم. این مثل آن است که کسی برای اولین بار وقتی سیگاری می کشد بسیار سرفه می کند و اذیت می شود اما پس از کشیدن چند نخ سیگار به همان خو کرده و از دود آن لذّت می برد، به طوری که دیگر نمی تواند به راحتی آن را کنار بگذارد.
ظاهر دنیا نیز عین باطن دنیا و باطن دنیا عین ظاهر دنیا است و لذا اوائل وقتی جهنّمیان، بهشتیان را می بینند می گویند ای کاش ما هم مثل شما بودیم اما وقتی مدتی از رنج و عذابشان گذشت دیگر همین ای کاش را هم نمی گویند و لذا می بینید در دنیا هم کسانی که برای اولین بار با بدی ها و زشتی ها مواجه و آن ها را مرتکب شدند به قبض و ناراحتی افتاده و می گویند ای کاش فلان عمل زشت را انجام نمی دادیم چنین افرادی اگر بواسطه ی همین پریشانی دست از آن کار زشت بردارند اصلاح می شوند اما اگر به قبض نفسانی خود توجهی نکرده و بارها و بارها آن کار را انجام دهند روزی می رسد که در انجام زشتی ها و پلیدیها آنچنان انسان قهّاری می شوند که حتی بدی کردن را برای خود افتخار می دانند و به دیگرانی که بدی نمی کنند می گویند شما چقدر بی عرضه هستید که بدی نمی کنید.

البته اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه ممکن است بفرمایید چگونه می گویید عذاب جهنم برای جهنمیان گوارا می شود و جهنمیان بدان خو می کنند در حالیکه صریح آیه ی(وَ بَدَّلنَا جُلُودَهُم) دلالت دارد بر اینکه پوست جهنمیان دائماً عوض گردیده و با رویش پوست جدید عذاب و آتشی جدید برایشان ایجاد می شود به تعبیر دیگر تبدیل جلود به معنی تجدید و نو شدن عذاب است و این با فرمایش شما مبنی بر خو کردن جهنمیان به عذاب جهنم سازگاری ندارد! علاوه بر اینکه غیر از حرکت جوهری که در نشئه طبیعت جاری و ساری است تجدّد امثال نیز در بهشت و جهنم وجود دارد و بر اساس تجدّد امثال دم به دم صورت جدیدی تحقّق می یابد و لذا نمی توان تجدّد امثال را با ادعای خو نمودن جهنمیان با عذاب جهنم جمع نمود.
در جواب این اشکال باید بگوییم خلود در آتش بنابر آنچه قرآن کریم در آیات گوناگونش بدان صراحت دارد امری مسلّم بوده و هیچ شکّی در آن نیست اما باید دانست که خلود در آتش غیر از خلود در عذاب است و بر خلاف دار دنیا که عذاب و آتشش یک حقیقت اند، در روز قیامت عذاب و آتش یک حقیقت نیستند. در عالم دنیا شما اگر کسی را در آتش بیفکنید او هم می سوزد و هم غذاب می بیند اما در روز قیامت اینچنین نیست چه بسا افرادی که در روز قیامت در آتش سوزانده شوند اما از این آتش عذاب نبینند بلکه ذاتاً خود آن را طلب می کنند و در پی آن می گردند، بلکه در معنایی عمیق تر و دقیق تر باید بگویی آنچه پیرامون حضرت ابراهیم علیه السلام آمده که نمرودیان او را در خرمنی از آتش پرتاب نمودند و آتش برای حضرت گلستان شد از همین قبیل است که همیشه آتش با عذاب همراه نیست.

البته در این موضع مباحث بسیار سنگین فلسفی و عرفانی و قرآنی مطرح می گردد که ما اکنون قصد بیان آن ها را نداریم اکنون فقط غرض آن است که بگوییم آنچه از معنای خلود در آتش در قرآن کریم آمده است به معنی خلود در عذاب نیست و لذا قرآن کریم عذاب را به «عذاب الیم» مقید نموده و فرموده برای گروهی عذاب الیم است، از این قید معلوم می شود که عذاب گاهی الیم و دردناک است و گاهی غیر الیم و دردناک.
عذاب غیر الیم برای کسانی است که درد و آتشی که برای آنهاست کهنه شده و اهل آتش بدان خو کرده اند و این نه بدان معنی است که آتش ایشان را نمی سوزاند و ایشان از آن سوزش به درد نمی آیند بلکه مراد این است که جهنمیان به همین درد وسوزش عادت کرده و آن را جزء جدانشدنی ذات خود می بینند.

نکته ی دیگر آنکه آتش جهنم با آتش دنیا فرق دارد. سرشت آتش دنیا بر سوزانندگی است اما سرشت آتش قیامت اگر چه سوزاننده است اما چون آتش قیامت شعور و آگاهی دارد هرکسی را نمی سوزاند. در دنیا چه مؤمن و چه کافر اگر در میان آتش قرار بگیرند می سوزند اما در آخرت آتش جهنم برای مؤمنین سرد و خاموش می شود و از آنجا که طبق آیه ی شریفه ی (وَ إِن مِنکُم إِلّا وَارِدُها) یعنی همه ی انسان ها باید از جهنّم عبور کنند که جهنم دالان بهشت است باید بگوییم که آتش جهنم مؤمنی را که از جهنم عبور می کنند، نمی سوزاند چه اینکه برای غیر مؤمنین نیز به اندازه ی مراتب اهل آتش در شرارت و ظلم و ستمی که روا داشته اند شدّت و ضعف داشته و همه را به یک اندازه نمی سوزاند.
مثلاً جاهلِ محجوبِ غافل نسبت به کافرِ مشرکِ لجوجِ معاند در آتش جهنم بسیار کمتر می سوزد. این مثل آن است که شما چند نهال گوناگون درخت را در یک زمین که شرایط آب و خاک و هوایی اش یکسان است می کارید اما هر کدام از این نهال ها به گونه ای خاص از این امکانات استفاده کرده و هریک مطابق قابلیت خود به ثمر می نشیند. اما آتش دنیا اینچنین نیست چرا که آن به ظاهر فاقد شعور و آگاهی بوده و مؤمن و کافر را به یک اندازه می سوزاند بر خلاف آتش جهنم که چون از باطنِ خودِ افراد بر می خیزد مطابق با قابلیت افراد فاعلیت دارد ونه بیشتر از آن.

و لذا مسئله ی جهنم و عذاب و خلود در آن ها بیرون از جان افراد مطرح نمی شود ما نمی خواهیم بگوییم که در روز قیامت چاله ای می کَنند و در آن آتشی عظیم می سازند و افراد را به داخل آن می اندازند اگر چه ظاهر آیات و روایات نیز یه همین مقدار دلالت دارد اما با توجه به روایات دیگری که از ائمه معصومین علیه السلام به ما رسیده، باید آن دسته از آیات را تفسیر نموده و بگوییم: این جهنّمی است که آتش را با خود به جهنم می برد و جهنمی خود آتش می شود نه اینکه از بیرون،آتش را به او ضمیمه و اضافه کنند که اگر چنین باشد اشکال شما مبنی بر تجدّد و نو به نو شدن عذاب در آتش جهنم صحیح خواهد بود چرا که در این صورت آن آتش همانند آتش دنیا خواهد بود که افراد پس از گرفتار شدن آن دائماً به سوزش درآمده و یک آن هم تا هنگامی که آتش سوزاننده است نمی توانند بدان خو کنند، در حالی که آتش جهنم از سنخ آتش دنیا نیست که سوزانندگی یکنواخت داشته باشد بلکه آن به حسب گوناگونی حالات و تطوّرات افراد تغییر می کند بدین معنی که اگر شخص کفر ذاتی داشته باشد جهنم او جهنم ذاتی است و اگر کفر صفاتی داشته باشد جهنمش جهنم صفاتی و اگر کفر افعالی داشته باشد جهنم او جهنم افعالی خواهد بود. همچنان که انزل مراتب بهشت، بهشت در مرتبه ی افعالی است که شخص در دنیا کارهای نیکی انجام داده است و مستحق این رتبه گردیده است و بالاتر از آن بهشت صفاتی است که شخص علاوه بر افعال از صفات و ملکات نیکی نیز بر خوردار بوده است و بالاتر از همه ی آنها بهشت در مرتبه ی ذات است که در قرآن کریم فرمود: (فَادخُلِی فِی عِبادِی*وَادخُلِی جَنَّتِی).
با دقّت در عرائضی که تقدیم محضر نمودیم اشکالی که در ذهن مبارکتان مطرح شده مرتفع می گردد.
اکنون اجازه دهید در ضمن مطالب فوق به نکته دقیقی اشاره کنیم و آن اینکه در قیامت جهنمیان تمامی مراتب درجات وجودی بهشتیان را در خود دارند همچنان که تمامی بهشتیان تمامی مراتب درکات وجودی جهنمیان را دارا می باشند اما از آنجا که آتش جهنم با شعور است جهنمی را می سوزاند اما به بهشتی آسیبی وارد نمی کند بلکه بهشتی از مشاهده ی آن همه عذاب به وفور نعمتی که برایش فراهم آمده زبان شکر و حمد ثنای الهی می گشاید و در طرف مقابل نیز از آنجا که نعمت های بهشتی هم با شعورند بهشتی را از برکات و لذائذ خود بهره مند می سازند اما بهره ای از آن ها عاید جهنمی نمی شود بلکه جهنمی از مشاهده ی آن همه نعمت های آماده شده برای بهشتیان بیشتر به درد آمده و حسرت افزون تری را احساس می کند و این یکی از معانی شریف فرمایش حضرت وصی علیه السلام در نهج البلاغه است که فرمود: «انّ الجنّة حُفّت بالمکاره وانّ النار حُفّت بالشهوات»
یعنی همانا بهشت در لابه لای ناراحتی ها و دوزخ در لابه لای شهوات پیچیده شده است و این است معنای آنکه فرموده اند تمامی بهشتیان باید از متن جهنم عبور کنند که مراد از این عبور کردن نیز یک عبور تکوینی حقیقی است نه عبور اعتباری مجازی، فافهم!

منبع: شرح رساله رابطه علم ودین حضرت علّامه حسن حسن زاده آملی.
شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی.
با تشکر از سایت مشکات ولایت

توحید صمدی;238925 نوشت:
غرض اینکه چون بهشتی به معرفت شهودی و واقعی دست یافت از آن به بعد هر آنچه را که اراده کند برای خودش یا در خودش و یا در خارج از ذات خود انشاء می نماید و تمامی آنچه را که در بهشت مشاهده می کند منشئات نفس خودش است. منتهی چون در این انشائات استقلال وجودی ندارد که به انشای حق قائم است لذا همه ی آن منشآت به خداوند استناد می یابد حقیقتاً.

سلام،اگر بهشت ونعمت های آن انشائات نفس است وجود فعلی آن طبق روایات چگونه توجیح میشود؟ و یا این روایت که میگوید حورالعین از زعفران و خاک بهشت خلق شده چیست؟

بسم الله
علیک سلام و رحمه الله
فهم سخنان بزرگان و رسیدن به بطون روایات و دین مستلزم چندین سال درس و بحث مستمرعلمی است.
یک دوره معرفت نفس طی بشود سوالات خود به خود پاسخ داده میشود.کوتاه سخن آنکه اگر کسی در خواب دید به باغی دعوت شده است و میوه ها و غذاهایی خوشمزه و آبی گوارا می نوشد و از آن آب با هیزم آتشی فراهم نمود و اتفاقا از ان آتش به او سرایت کرد و سوخت و داد کشید.آن غذاهای خوشمزه و آب گوارا و لذات و سوختن و آتش جز او و منشا نفس او بود؟ آیا آن آب و آتش در خارج بود یا در خود او بود؟ هر آنچه در بهشت و جهنم داریم هم همین طور است خارجی نیست منشا نفس ماست.
حورالعین:حور یعنی نور و عین چشم است یعنی نور چشم.امثال آقای بهجت نور چشمشان زن زیبا نیست
چیز دیگریست.ما هنوز درست نفهمیدیم بهشت چیست حورالعین چیست خاک چیست! اصلا مگر بهشت مادی است که خاک داشته باشد؟ مگر حورالعین فقط زن کذایی است و...بزرگوار روایت فهمی کاری بس دشوار است.بنده الان این مطلب پاسخ بگویم شما باز شبهات دیگری در ذهنتان ایجاد میشود راهش این است یک دوره معرفت نفس علامه حسن زاده (روحی فدا) طی شود تمام این سوالات ان شاء الله پاسخ داده خواهد شد.موفق باشید

توحید صمدی;303819 نوشت:
حورالعین:حور یعنی نور و عین چشم است یعنی نور چشم.امثال آقای بهجت نور چشمشان زن زیبا نیست چیز دیگریست.ما هنوز درست نفهمیدیم بهشت چیست حورالعین چیست خاک چیست! اصلا مگر بهشت مادی است که خاک داشته باشد؟ مگر حورالعین فقط زن کذایی است

باسلام يعني شما ميگوييد حورالعين زن زيبا نيست؟ چيز ديگري است... پس معناي( باكره بودن و جز به شوهران خود نگاه نكردن) كه در قرآن آمده چيست؟ اين همه روايات در اين موضوع واقعيتش چيز ديگري است؟ چرا؟ پس انسان به شوق چه چيزي عبادت كند و پا روي نفسش بگزارد، به شوق چيزي كه نمي توانيم بفهميم؟
توي اين دنيا كه سهم ما ناكامي بود.. حورالعين را هم از ما گرفتيد..

بسم الله
علیک سلام و رحمه الله
نگفتم مطلقا حورالعین زن باکره زیبا نیست،عرض شد برای امثال بزرگان زن زیبا نیست.هر کسی یک نور چشمی دارد. یعنی آیت الله بهجت و امثالهم برای زن زیبا این همه عبادات و ترک گناه و ریاضت شرعی و.... انجام دادند؟
این همه سیر و سلوک آنان برای رسیدن به زن های زیبای بهشتی بود؟ و آنها برای رسیدن به لذتی بهتر و زنانی نعوذبالله بیشتر اینجا از لذات خود را دور نگاه داشتند؟ یعنی فردا روز خداوند به امام حسینی که همه زندگیش را داد زن زیبا میدهد؟ اینطور نیست،امثالهم در همین دنیا هم به دنبال این لذات نبودند حضرت پیامبر فرمودند نور چشم من نماز است.(یعنی نور چشم من و بهترین لذت من خدا و یاد اوست).اگر برای این چیزها باشد پس اینان خدا پرست نیستند و لذت پرستند و هیچ اخلاصی برای خدا نداشتند.حورالعین این علما و بزرگان تاریخ علم است.در قرآن آمده هیچ کس آنان را ندیده است و دست هیچ کس بدان ها نرسیده است.این علومی است که هیچ کس بدان دست نیافته و بکر و تازه است.زیرا غذا انسان بما هو انسان علم است نه آب و نان.آب و نان غذای این بدن مادی است روح من و شما علم و کمال میخواهد.هیچ لذتی بالاتر از علم نیست.فتدبر چرا کسانی هستند که به دنبال همین حور العین به معنای زن هستند به آنها هم همین زن میدهند ولی منظور اینکه حورالعین همه زن زیبا نیست صرفا.
فرمودید به شوق چه چیزی به شوق بهشت آفرین.ما که عاشق بهشتیم چرا عاشق بهشت آفرین نباشیم؟
بهشت آفرین که از بهشت بهتر و کامل تر است.بعلاوه تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود صفت بنده پروری داند.ما باید دنبال بندگی خود باشیم اینکه چه به ما می خواهند بدهند دیگر دست ارباب است.موفق باشید

معلق;303902 نوشت:
باسلام يعني شما ميگوييد حورالعين زن زيبا نيست؟ چيز ديگري است... پس معناي( باكره بودن و جز به شوهران خود نگاه نكردن) كه در قرآن آمده چيست؟ اين همه روايات در اين موضوع واقعيتش چيز ديگري است؟ چرا؟ پس انسان به شوق چه چيزي عبادت كند و پا روي نفسش بگزارد، به شوق چيزي كه نمي توانيم بفهميم؟
توي اين دنيا كه سهم ما ناكامي بود.. حورالعين را هم از ما گرفتيد..



مرا كه‌ جنت‌ ديدار در درون‌ دل‌ است‌***چه‌ التفات‌ به‌ ديدار حور عين‌ باشد


شاید منظور دوستمون این بود که حور العین یک لقب است مثلا میگن فلان دختر مثل حوری هست ولی همان دختر برای دیگری حوری بنظر نمیرسد و زیباتر از آن دختر را حوری می نامد!

عارف هر چه قدر مقاماتش بالاتر رود به درجات والا که میرسد زیبایی های زیادی را مشاهده میکند و در هر مرحله و مقام، زیبایی جدید که زیبایی مرحله قبل برایش ناچیز بنظر میرسد تا به زیبایی آفرین میرسد و آنجا که رسید، غیر زیبا آفرین، چیزی بر چشمش، زیبا جلوه نخواهد کرد و همه زیبایی در پس زیباآفرین محو خواهد شد و مبهوت جمال او خواهد بود!

مثلا یکی بهشت براش یعنی حور العین و نعماتش! ولی برای یک عارف بهشت یعنی خدا!

یکی خرما و یکی خدا میخواد!



بنظر بنده در خصوص حور العین و بهشت در روایات کمتر از دید عرفانی سخن گفته تا برای همه قابل درک باشد و اینکه مخاطب ائمه اکثرا مردم عادی هستند نه اهل سلوک!

معلق;303793 نوشت:
سلام،اگر بهشت ونعمت های آن انشائات نفس است وجود فعلی آن طبق روایات چگونه توجیح میشود؟ و یا این روایت که میگوید حورالعین از زعفران و خاک بهشت خلق شده چیست؟

در لینک زیر مطالب بیشتری راجع به حور العین ذکر شده!

http://www.askdin.com/thread24190.html

توحید صمدی;303938 نوشت:
نگفتم مطلقا حورالعین زن باکره زیبا نیست،عرض شد برای امثال بزرگان زن زیبا نیست.هر کسی یک نور چشمی دارد. یعنی آیت الله بهجت و امثالهم برای زن زیبا این همه عبادات و ترک گناه و ریاضت شرعی و.... انجام دادند؟

سلام،ممنون از پاسخ شما

توحید صمدی;303938 نوشت:
نگفتم مطلقا حورالعین زن باکره زیبا نیست،عرض شد برای امثال بزرگان زن زیبا نیست.هر کسی یک نور چشمی دارد. یعنی آیت الله بهجت و امثالهم برای زن زیبا این همه عبادات و ترک گناه و ریاضت شرعی و.... انجام دادند؟

سلام،ممنون از پاسخ شما باید عرض کنم که انتقادهای جدی ایی به فرمایشات شما وارد است ، باور من اینست که مشکل ما با زن زیبا و بهره برداری از آن جنبه عرفی دارد که بر میگردد به مسیحیت قرون وسطایی نه اسلام .
هستند روایاتی که پیامبر اکرم وامامان معصوم زن زیبا و با اخلاق را از سعادت مرد دانسته اند و یا در جای دیگر فرموده اند بهترین لذت ها در دنیا و آخرت نکاح و بهره برداری از زنان است.
چرا و به چه دلیل امثال آیت الله بهجت نباید بخشی از عبادتشان برای رسیدن به زنان زیبا باشد؟ آیا ما از گروه سابقون در قرآن بالا تر داریم؟ خیر، خداوند به این گروه در سوره واقعه نیز وعده حورالعین داده است اگر بگوییم که این وعده تاثیری در عبادت ندارد باید قبول کنیم که خداوند سخن بیهوده گفته است و یا اگر بیاندیشیم که موضوع چیز دیگریست باز به خطا رفته ایم اگر منظور علم بکر بوده چرا خداوند به علم وعده نداده؟ چرا خدا باید مارا به اشتباه بیاندازد؟آیا خدای حکیم نمی داند که چه می گوید و ما چه برداشتی میکنیم؟ اگر قرار باشد هر چیزی در قرآن چیز دیگری باشدکه جز شبهه و تفسیر به رای چه می ماند؟

آیا بین شهدای کربلا و همان امام حسین (ع) که شما می فرمایید صحبت از حورالعین نشده است؟ کسی نمی گوید تنها هدف آن بوده اما وصله ناچسبی هم برای آنان نبوده.

من از شما سوالی میپرسم : آیا بدون اعتقاد به یک خدای حکیم و عادل خدای رحمان و رحیم خدای پاداش دهنده و جزا دهنده و دیگر صفات.. می توان برای رسیدن به زنان زیبایی که خود وعده اش را داده تقوا پیشه کرد؟
اگر این خواسته و این عبادت خواسته و عبادتی پست است چرا همه عیاشان وارد این معامله نمی شوند؟ همانطور که در ابتدا عرض کردم تلقی ما از زن زیبا و بهشت به تجربه عرفی ما نسبت به این موضوع برمی گردد (تابو بودن)که ریشه در مسیحیت قرون وسطایی دارد نه اندیشه اسلامی.

و در آخر اینکه این نوع تعابیر ضد مادی از عبادت و بهشت و نعمت های آن آثار تربیتی قرآن را مخدوش میکند که کرده است ، یک نگاه واقع بینانه به زندگی انسان چه در گذشته و چه در حال این موضوع را ثابت میکند که غایت خواسته انسان همین زندگی مادی است و روحانیت چیزی جدای از مادیت نیست یعنی نمی تواند جدا باشد تنیده در همند(زیبایی دوستی،حس امنیت، علم خواهی و عشق و پرستش) لذا خداوند نیز غایت زندگی انسان را که همان بهشت است مادی توصیف کرده است.
باز تاکید میکنم روحانیت و معنویات جدای از مادیت نیست همانطور که روح از بدن جدا نیست.

اگر در رد صحبت های بنده پاسخ منطقی دارید بسم الله

معلق;304126 نوشت:

چرا و به چه دلیل امثال آیت الله بهجت نباید بخشی از عبادتشان برای رسیدن به زنان زیبا باشد؟ آیا ما از گروه سابقون در قرآن بالاتر داریم؟ خیر، خداوند به این گروه در سوره واقعه نیز وعده حورالعین داده است



[center]گَرَم با صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند




[center]همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنه کاران




[/center]

بخت جوان دارد آن که با تو قرین است




پیر نگردد که در بهشت برین است



می‌ندانم خطر دوزخ و سودای بهشت


هر کجا خیمه زنی اهل دل آن جا آیند



گر بیارند کلید همه درهای بهشت


جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود



با توام یک نفس از هشت بهشت اولیتر



من که امروز چنینم غم فردا دارم


حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم



[/center]
چو خلوت با میان آمد نخواهم شمع کاشانه

تمنای بهشتم نیست چون دیدار می‌بینم



با سلام و کسب اجازه از دوست عزیز جناب توحید صمدی

فقط این قسمت رو بنده یه پاسخ کوتاهی عرض کنم!

همانطور که در قرآن گفته شده حور العین به سابقون داده میشود و گفته نشده که برای کسب حور العین عبادت میکنند یا ...
اگر هدف بهشت و حورالعین باشد اخلاص دیگر معنی پیدا نمیکند! یا حتی در همین دنیا، کرامات و خوارق عادت به اولیای الهی عطا میشود ولی هیچ کدام از عرفا، هدفشان از سیر و سلوک کسب کرامات و خوارق عادت نبوده و والله که نیست و نخواهد بود!

در ثانی بله خداوند به اولیای الهی حور العین و نعمات هم عطا خواهد کرد اما آیا آن عطایا را قبول خواهند کرد و آنها را با لقایش معاوضه خواهند کرد؟!!!

ثالثا از ازل تا به ابد، عاشق همیشه دنبال معشوق هست و زندگی بدون معشوق حتی با تمام نعمات برای عاشق، معنی پیدا نمیکند! که حتی پیامبر نازنینِ عاشق به عمویش فرمود اگر ماه را در دست راستم و خورشید را در دست چپم قرار دهند دست از رسالتی که معشوقم بر من نهاده بر نخواهم داشت!

رابعا همانطور که در روایت زیر هم آمده حوریه عارف جو هست نه اینکه عارف، حوریه جو باشد!

از کتاب معاد شناسی علامه طهرانی
روايت‌ است‌ كه‌ چون‌ وليّ خدا را به‌ موقف‌ آورند، خداوند تعداد بسياري‌ از حوريّه‌ها را كه‌ براي‌ او آفريده‌ است‌ براي‌ او مهيّا و آماده‌ سازد.
حوريّه‌ها كه‌ سالهاي‌ متمادي‌ در انتظار اين‌ وليّ خدا بوده‌ و نسبت‌ به‌ او عشق‌ ميورزيدند، خوشحال‌ ميشوند كه‌ اينك‌ به‌ وصال‌ محبوب‌ و معشوقشان‌ رسيدند.

در اين‌ حال‌ ناگهان‌ وليّ خدا چنان‌ مستغرق‌ انوار حضرت‌ حقّ جلّ و عزّ ميشود كه‌ غير او را بكلّي‌ فراموش‌ ميكند. حوريّه‌ها چنين‌ گمان‌ ميكنند كه‌ اين‌ وليّ خدا به‌ خواب‌ رفته‌ است‌. در اطراف‌ بدن‌ او جمع‌ ميشوند و پيوسته‌ با او انس‌ ميگيرند تا شايد از خواب‌ بيدار شود، و ميگويند: اي‌ پروردگار ما! اين‌ محبوب‌ ما را بيدار كن‌ كه‌ ما در فراق‌ او اندوهناكيم‌.

خداوند به‌ وليّ خود امر به‌ نزول‌ ميكند، و اين‌ مؤمن‌ پس‌ از هشتاد سال‌ كه‌ غرق‌ انوار خدا بوده‌ است‌، به‌ حال‌ مي‌آيد و بيدار ميشود و مي‌نشيند. حوران‌ بهشتي‌ همه‌ غرق‌ در شادي‌ و مسرّت‌ مبتهجانه‌ مي‌پندارند كه‌ اينك‌ با محبوب‌ و معشوقشان‌ انس‌ ميگيرند و گفت‌ و شنود مي‌نمايند؛ كه‌ ناگاه‌ وليّ خدا به‌ درگاه‌ حضرت‌ احديّت‌ عرضه‌ ميدارد: اي‌ پروردگار من‌! چقدر زود مرا از حرم‌ و حريمت‌ نازل‌ فرمودي‌!؟

به‌ مجرّد اين‌ كلام‌، دوباره‌ وليّ خدا به‌ حرم‌ خدا برميگردد و مستغرق‌ انوار جمال‌ و جلال‌ او ميشود.

تفسیر علامه طباطبایی در المیزان
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‏
و پيشگامان، همان پيشگامانِ در ايمان و كارهاى شايسته و عادلانه و انسان‏ دوستانه.
به باور پاره ‏اى همچون «جبايى» منظور كسانى هستند كه در ايمان و كارهاى شايسته به رهروان راه پيامبران پيشين سبقت جستند و به همين دليل پيشگامانى هستند كه از ديگران به سوى پاداش پرشكوه خدا سبقت گرفته ‏اند.
امّا به باور پاره‏اى منظور كسانى هستند كه به فرمانبردارى خدا پيشگام شدند، و با اين كار به سوى رحمت و مهر خدا شتافتند. و مى‏دانيم كه پيشگامان در كارهاى شايسته از كسانى كه از پى آنان در اين راه گام سپارند، برتر و بالاترند، چرا كه اينان پيش از ديگران به سوى والايى ‏ها اوج مى‏گيرند، و ديگران در كارهاى نيك به آنان اقتدا مى‏كنند، و به همين دليل اين گروه پيشگام از ديگران ممتاز هستند.
با اين بيان واژه «سابقونِ» دوم خبر از اول است و ممكن است «سابقونِ» دوم تأكيد باشد، كه در آن صورت آيه بعد خبر مى‏شود كه مى‏فرمايد:

أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ‏
آنان مقربان بارگاه خدايند، و به دليل فرمانبردارى از او و پيشگامى در ايمان و انجام كارهاى شايسته در خور برترين پاداش‏ها و سزاوار بزرگترين گراميداشت‏ها و نعمت‏ها هستند.

در آيه بعد در اشاره به مقام والاى مقربان بارگاه خدا مى‏افزايد:
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ‏
مقربان بارگاه خدا در بوستان‏هاى پرنعمت و زيباى بهشت هستند.
براى اينكه هيچ كس دستخوش اين پندار نگردد كه تقرب اينان به بارگاه خدا باعث بيرون رفتن از بهشت و اوج گرفتن به مكان ديگر مى‏گردد، آيه شريفه روشنگرى مى‏كند كه منظور، نه تقرب مكانى كه نزديكى معنوى است و بهشت داراى درجه ‏ها و مرتبه‏ هايى است كه برخى بالاتر و پرفرازتر از ديگرى است و مقربان بارگاه خدا به كرامت و مهر خدا نزديك‏ترند.

بسم الله
علیکما السلام و رحمه الله
با تشکر از کاربر محترم معلق و همچنین از جناب اهل خدا که جواب خوبی دادند بنده هم با اجازه مطالبی اضافه کنم.
ببینید بزرگوار قرآن میفرماید:تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون یعنی ما برای اهل مردم (عوام ناس) مثال هایی میزنیم ولی این علما و اهل دانش و بینش هستند که به عمق این مثل ها میرسند.
خیلی از آیات کریمه قران تمثیل است.چون آن حقیقت آنسویی مجرد با حروف بیان نمیشود.یک مثال بسیار نازل و این سویی، ما میتوانیم حقیقت مزه عسل را با نوشتن روی کاغذ برای شخصی که تا بحال عسل نخورده است بیان کنیم؟ میبینید نمیشود چه برسد معارف آنسویی مجرد و ...
مثال دیگر بزنم در قرآن داریم: و الله خلق کل دابه من ماء یا و جعلنا من الماء کل شی حی
یعنی ما همه چیز را از آب آفریدیم.خوب اگر معنی عادی و زیر نویس قران را فقط مد نظر بگیریم و به بطون آیه توجه نکنیم و به آن حدیث شریف که هر حرف قرآن هفتاد بطن دارد نرسیم.و فقط سال ها با لفظ و کلام قرآن دل خوش باشیم.سوال میکنیم همه چیز یعنی هر چه هست شما یک پله از این عالم بالاتر بروی برسی به عالم مثال،عقل،سر،خفی، اخفی و.....آن عوالم که مجرد و غیر مادی هستند یعنی آن عوالم همگی از آب مادی خلق شدن همین آبی که از آسمان می آید؟ مگر آن عوالم مادی هستند که از ماده خلق بشوند؟
پس ببینید اینطور نیست که هر چه لفظ قرآن است همان باشد و باطنی دیگر نداشته باشد.به ما فرمودند اقرا ورق بخوان و بالا برو نه اینکه یک عمر با زیر نویس قرآن دل خوش کن.این ماء در این آیه یعنی علم.یعنی ما تمام هستی را از علم خلق کردیم حالا چرا خداوند فرمود ماء چون علم در عوالم بالاتر به آب تشبیه شده است.چه خوش شما در خواب ببینی کسی به شما آب داده معبر میگوید قرار به شما علم بدهند.فتدبر
بازم تکرار میکنم حورالعین زن زیبا هم هست بالاتر از او هم هست خدا نخواسته با قرآنش کسی را نعوذبالله
گول بزنید بله برای یک عده زن است برای یک عده بالاتر از زن.دوست بزرگوارمان پاسخ دادند درست است اینکه حضرت ارباب چه میخواهد بدهد دست خود و کرم ایشان است ولی ما حق نداریم بخاطر چشم و ابرو عبادت کنیم.میفرمایید منظور عرفی نگیریم اصلا بگیریم ارامش و هر چی دیگر.عارف فقط با خدا آرام است.
او به دنبال بهشت ذات است.حضرت آسیه علیه السلام از خداوند میخواهد خانه ای در بهشت کنار خودت در بهشت مرا بده یعنی من قرب تو را میخواهم.نه اینکه حضرت آسیه به دنبال بساز و بفروش خانه و کار عمرانی در بهست است.امثال بنده نویسنده چون لذات قرب الهی و انس با او را نچشیده ام برایم حور و عسل و شیر و درختان کذایی ارزشمند است.
در مصباح االانس جناب ابن فناری آن کتاب سنگین عرفانی چه خوش جمله ای بود
عارف در بهشت است عرضا و با خداست ذاتا...خداوند فهم این جمله را به نویسنده و خواننده عنایت فرماید

فرمودید بهشت مادی است و جدا نیست.اگر گمان می کنید مادیت بهشت مثل مادیت همین دنیا ماست اینطور نیست.هر عالمی اقتضا خود را دارد.شما در خوابتان که بنحوی عالم مثالتان است ماده نمیبینید.
بزرگوار بنده نمیدانم چقدر حکمت و فلسفه و معرفت نفس خواندید.سوال اشکالی ندارد ولی باید دانست برای رسیدن به حقیقت جواب سوالمان باید زحمات بسیار زیادی کشید.در پست های قبلی به شما گفتم
بنده الان این سوال شما پاسخ بگویم باز چندین شبه و سوال دیگر در ذهنتان می آید و حقم دارید ولی برای رسیدن به جواب باید درس بخوانید.بنده هم متاسفانه سوادی ندارم که به همه سوال های شما پاسخ بگویم و در بیچارگی خود مانده ام.ولی از اساتیدم این سخنان را برای شما نقل میکنم.امید دارم خود هم متنبه شوم و به خود آیم.ما هنوز سخنان علمایی مثل این سینا ملاصدرا محی الدین عربی علامه حسن زاده ها و ... نمیفهمیم چطور میتوانیم ادعا کنیم که از بطون آیات قران چیزی فهمیده ایم!! قران که فقط زیر نویس فارسی نیست.یه حورالعینی شنیدیم نمیدانیم که کنه آن چیست چون خو با همین عالم مادی و زنان زیبا داریم گمان میکنیم همان زن زیباست و تمام.جالبه در روایت داریم که حورالعین از خدا شکایت می کنند که شهدا به ما محل نمی گذارند!! بنده اگر چیزی بلد بودم نوشتم بیش از نگزارید جهل ما آشکار گردد و معافمان کنید از پرسش کردن حرف بنده همان بود که بیان شد اینکه یک دوره معرفت نفس فرا بگیریم همه این سوالات و هزاران سوال دیگر حل میشود و اگر فرا نگیریم تا اخر عمر هم سوال کنیم باز هم سوالی دیگر برای ما به وجود می آید.درخت از ریشه آب میخواهد روی شاخه آب بریزیم درخت سیر آب نمیشود باید اصل درست شود.ملتمس دعا هستم.یاحق

اهل خدا;304191 نوشت:
همانطور که در قرآن گفته شده حور العین به سابقون داده میشود و گفته نشده که برای کسب حور العین عبادت میکنند یا ... اگر هدف بهشت و حورالعین باشد اخلاص دیگر معنی پیدا نمیکند! یا حتی در همین دنیا، کرامات و خوارق عادت به اولیای الهی عطا میشود ولی هیچ کدام از عرفا، هدفشان از سیر و سلوک کسب کرامات و خوارق عادت نبوده و والله که نیست و نخواهد بود! در ثانی بله خداوند به اولیای الهی حور العین و نعمات هم عطا خواهد کرد اما آیا آن عطایا را قبول خواهند کرد و آنها را با لقایش معاوضه خواهند کرد؟!!! ثالثا از ازل تا به ابد، عاشق همیشه دنبال معشوق هست و زندگی بدون معشوق حتی با تمام نعمات برای عاشق، معنی پیدا نمیکند! که حتی پیامبر نازنینِ عاشق به عمویش فرمود اگر ماه را در دست راستم و خورشید را در دست چپم قرار دهند دست از رسالتی که معشوقم بر من نهاده بر نخواهم داشت! رابعا همانطور که در روایت زیر هم آمده حوریه عارف جو هست نه اینکه عارف، حوریه جو باشد! از کتاب معاد شناسی علامه طهرانی روايت‌ است‌ كه‌ چون‌ وليّ خدا را به‌ موقف‌ آورند، خداوند تعداد بسياري‌ از حوريّه‌ها را كه‌ براي‌ او آفريده‌ است‌ براي‌ او مهيّا و آماده‌ سازد. حوريّه‌ها كه‌ سالهاي‌ متمادي‌ در انتظار اين‌ وليّ خدا بوده‌ و نسبت‌ به‌ او عشق‌ ميورزيدند، خوشحال‌ ميشوند كه‌ اينك‌ به‌ وصال‌ محبوب‌ و معشوقشان‌ رسيدند. در اين‌ حال‌ ناگهان‌ وليّ خدا چنان‌ مستغرق‌ انوار حضرت‌ حقّ جلّ و عزّ ميشود كه‌ غير او را بكلّي‌ فراموش‌ ميكند. حوريّه‌ها چنين‌ گمان‌ ميكنند كه‌ اين‌ وليّ خدا به‌ خواب‌ رفته‌ است‌. در اطراف‌ بدن‌ او جمع‌ ميشوند و پيوسته‌ با او انس‌ ميگيرند تا شايد از خواب‌ بيدار شود، و ميگويند: اي‌ پروردگار ما! اين‌ محبوب‌ ما را بيدار كن‌ كه‌ ما در فراق‌ او اندوهناكيم‌. خداوند به‌ وليّ خود امر به‌ نزول‌ ميكند، و اين‌ مؤمن‌ پس‌ از هشتاد سال‌ كه‌ غرق‌ انوار خدا بوده‌ است‌، به‌ حال‌ مي‌آيد و بيدار ميشود و مي‌نشيند. حوران‌ بهشتي‌ همه‌ غرق‌ در شادي‌ و مسرّت‌ مبتهجانه‌ مي‌پندارند كه‌ اينك‌ با محبوب‌ و معشوقشان‌ انس‌ ميگيرند و گفت‌ و شنود مي‌نمايند؛ كه‌ ناگاه‌ وليّ خدا به‌ درگاه‌ حضرت‌ احديّت‌ عرضه‌ ميدارد: اي‌ پروردگار من‌! چقدر زود مرا از حرم‌ و حريمت‌ نازل‌ فرمودي‌!؟ به‌ مجرّد اين‌ كلام‌، دوباره‌ وليّ خدا به‌ حرم‌ خدا برميگردد و مستغرق‌ انوار جمال‌ و جلال‌ او ميشود.

صحبت های شما درست
هرچند باید روشن شود که چرا خداوند چیز هایی به سابقون عطا میکند که به کار آنها نمی آید

اما صحبت من اینست که کارشناسان دینی چرا باید عرفانی را تبلیغ کنند که عموم انسانها از درک آن عاجزند که نهایتا منجر به دل زدگی و تضعیف بینش الهی شود

آیا شما قبول ندارید که جز پیامبران و امامان معصوم رابطه عموم انسانها با خداوند در کنار میل به تقدیس کردن بر مبنای حاجت ها و آرزوها شکل میگیرد؟ این چه عرفان و اندیشه اسلامی ایی هست که حتی نمی خواهد جوانی را که حاضر شده به خاطر رسیدن به حورالعین و بهشت تقوا پیشه کند را پیش خود نگه دارد!

مگر این سخن از امام خمینی نیست که گفته اند عبادت ما تجارت است

آیا جولان عرفانهای کاذب و نو ظهور در همین خلاء ها نیست؟ دقت داشته باشید تهاجم فرهنگی علیه زندگی دینی فقط یک لبه قیچی است لبه دیگر آن تعابیر ضد مادی از زندگی به نام دین است و به دنبال آن بی اهمیتی به عدالت و حقوق رفاهی انسانها...

خواهش می کنم به صحبت های من بیشتر فکر کنید

توحید صمدی;304266 نوشت:
قرآن میفرماید:تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون یعنی ما برای اهل مردم (عوام ناس) مثال هایی میزنیم ولی این علما و اهل دانش و بینش هستند که به عمق این مثل ها میرسند.

با سلام مجدد و عرض پوزش

تكليف احاديث و رواياتي را كه در پست قبلي عرض كردم چه ميشود ؟پيامبر اكرم و اهل بيت(ع) هم براي ما تمثيل گفته اند؟

طبق صحبت هاي شما بايد پذيرفت كه عموم انسانها از بهشت محرومند چرا كه معرفت نفس نمي دانند و نه وقت آن رادارند ونه طالب آنند و از طرفي خداوند هم انسانها را براي رسيدن به چيزي كه نمي فهمند گول نمي زند بايد چون عارفان خود برسند لذا در آن بهشت مورد نظر شما خدا مي ماند و قليلي از دوستان...

لازم به ذكر است منظور من از مادي بودن بهشت جسماني بود نه مادي خاكي عنصري

معلق;304272 نوشت:
صحبت های شما درست
هرچند باید روشن شود که چرا خداوند چیز هایی به سابقون عطا میکند که به کار آنها نمی آید

اما صحبت من اینست که کارشناسان دینی چرا باید عرفانی را تبلیغ کنند که عموم انسانها از درک آن عاجزند که نهایتا منجر به دل زدگی و تضعیف بینش الهی شود

آیا شما قبول ندارید که جز پیامبران و امامان معصوم رابطه عموم انسانها با خداوند در کنار میل به تقدیس کردن بر مبنای حاجت ها و آرزوها شکل میگیرد؟ این چه عرفان و اندیشه اسلامی ایی هست که حتی نمی خواهد جوانی را که حاضر شده به خاطر رسیدن به حورالعین و بهشت تقوا پیشه کند را پیش خود نگه دارد!

مگر این سخن از امام خمینی نیست که گفته اند عبادت ما تجارت است



باسلام خدمت شما دوست عزیز و ممنون از سوالات خوبتان


1- البته یه نکته هم اینکه بنده در اشعار عرفا دیدم که سخن از سنبل و نسرین و خوبرو و یوسف رُخان و.. میزنند یا مولانا در خصوص شب معراجش میگوید:
آن شب که احمد برگذشت از چار و پنج وشش و هفت و هشت **** بر هشتمینش من بُدم من عاشق دیرینه ام

پس معلوم میشود یه باغی است که همه مقربان در آنجا جمع هستند که در عرفان اسلامی به باغ دل بیشتر تعبیر میشود! و همچنین در سوره واقعه گفته شده آنجا فقط درود و سلام میشنوند و باز در سوره انعام میفرماید لهم دارالسلام عند ربهم یعنی دارالسلام و سرای سلامت مقربان، نزد پروردگارشان است و در واقع همین باغی است که در سوره واقعه به جنات نعیم تعبیر شده!

احتمال زیاد این جنات نعیم همان باغ دلی است که در سخن عرفا بسیار سخن از آن گفته شده! و اینکه در برخی آیات گفته شده به همانهایی که در جنات نعیم روبروی هم نشسته اند حور عین را عطا میشود و به ازدواج َآنها در می آوریم!

بر این اساس این را باید پذیرفت که خداوند به عرفا هم حور العین و .. عطا میکند اما دار السلام و آرامش شان از اینکه نزد پروردگار هستند مهیا میشود نه از حور العین و...!

رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمودند: چون‌ پروردگار من‌، مرا به‌ آسمانهاي‌ هفتگانه‌ سير داد و بدانجا برد، جبرائيل‌ دست‌ مرا گرفت‌ و بر روي‌ يك‌ فرش‌ مَخملي‌ از فرش‌هاي‌ مخملي‌ بهشت‌ نشاند، و يك‌ دانه‌ بِه‌، به‌ من‌ داد.
من‌ آن‌ به‌ را به‌ دو نيمه‌ شكافتم‌، كه‌ ناگاه‌ يك‌ حوريّه‌ از ميان‌ آن‌ بيرون‌ آمد و در مقابل‌ من‌ برخاست‌ و گفت‌: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ!
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَحْمَدُ! السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَهِ!
من‌ گفتم‌: وَ عَلَيْكِ السَّلَامُ، كيستي‌ تو؟!

حوريّه‌ در پاسخ‌ گفت‌: من‌ راضيۀ مرضيّه‌ هستم‌. خداوند جبّار مرا از سه‌ چيز آفريده‌ است‌: قسمت‌ بالاي‌ بدن‌ من‌ از كافور است‌، و قسمت‌ ميانۀ من‌ از عَنبر، و قسمت‌ پائين‌ من‌ از مُشك‌ است‌.
و خداوند وجود مرا از آب‌ حيوان‌ خمير كرده‌ است‌، و پروردگار من‌ به‌ من‌ گفته‌ است‌: بوده‌ باش‌. و بنابراين‌ من‌ براي‌ برادرت‌ و وصيّت‌ علی ابن أبي‌طالب‌ هستم‌.

2- انسانها از درک کلی عرفان عاجز نیستند بلکه از آن بخاطر سختیها و مشقاتش و.. فراری هستند! همین مطالب ظاهری قرآن هم شامل عرفان و شناخت خدا میشود!

عارفان دور خدای کعبه میگردند و زاهدان گرد کعبه خدا میگردند!

عرفان یه مبحث خشکی نیست که مردم و جوانان ازش فراری باشند! عشق و شور حقیقی و لذات والا در مطالب عرفانی موج میزند!
بعد هم تبلیغ عرفان باعث جذب بیشتر و حیرت مردم از عمق زیاد قرآن هست این دلزدگی نداره! تازه کسی مردم رو اجبار نکرده که برند دنبال عرفان و دنبال بهشت و حور العین و.. نباشند!

در خود سوره واقعه هم ذکر شده که اصحاب یمین و سابقون به بهشت میروند پس مردم عادی که تقوا پیشه کنند و زیاد دنبال عرفان نباشند هم جزو اصحاب یمین بوده و به بهشت میروند!
مردم زمان پیامبر که بهشتی شدند دنبال عرفانی که الان براحتی کتبش در دسترس هست نبودند!

کار عارف، عشق و عاشقی است نه تجارت که بگه من تقوا پیشه میکنم تو هم حورالعین بهم بده!

عارف، عاشق خدا است! چطور یه عاشق از معشوقش طلبکار باشد؟!!! تنها طلب عاشق از معشوق لقا و وصال است!

تجارت عرفا اینست که جان ناچیزشان را به خداوندی که همان جان را به آنها داده میفروشند و در ازای آن، لقای خداوند و مشاهده جمال الهی و.. را میخرند!!! و منظور عرفانی امام خمینی این بوده!

عرفا آنقدر مقامشان بالاست که حتی حور العین در همین دنیا به حضورشان می آید نه فقط در بهشت! یعنی حوران بهشتی جذب عارف میشوند درست عکس ما مردم عادی که جذب حورالعین شده ایم!

مـرحـوم قـاضـي شـاگـردان خـود را طـبـق مـوازيـن شـرعـيـه ، بـا رعـايـت آداب بـاطـنـيـه اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال ، به طريق خاصي دستورات اخلاقي مي دادند و دستور داده بودند كه چنان چه در بين نماز و يا قرايت قـرآن و يـا در حـال ذكر و فكر براي شما پيشامدي كرد و صورت زيبايي را ديديد و يا بـعـضـي از جـهـات ديـگـر عـالم غـيـب را مـشـاهـده كـرديـد، تـوجـه نـنـمـايـيـد و دنـبـال عـمـل خـود بـاشـيـد

اسـتـاد علامه طباطبایی مي فرمودند: روزي من در مسجد كوفه نشسته بودم و مشغول ذكر بودم . در آن بين ، يك حوريه بهشتي از طرف راست من آمد و يك جـام شـراب بهشتي در دست داشت و براي من آورده بود و خود را به من ارايه مي نمود. همين كـه خـواسـتـم بـه او تـوجـهي كنم ، ناگهان ياد حرف استادم افتادم و لذا چشم پوشيده و تـوجـهي نكردم . آن حوريه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف كرد. من نـيز توجهي ننمودم و روي خود را برگرداندم . آن حوريه رنجيده شد و رفت و من تا به حال ، هر وقت آن منظره به يادم مي افتد، از رنجش آن حور متاثر مي شوم


مطلب لینک زیر رو هم بخونید تا شناخت بیشتری از عرفا نصیبتان شود!

http://www.askdin.com/thread21110.html

بنظر بنده عرفانهای کاذب و نوظهور رو افراد ناآگاه دنبال میکنند ماشاء الله تو هر چیزی ما از غرب باید تقلید کنیم و بگیم جنس خارجی از ایرانیش بهتره! اینم همانطوریه!
عرفان شرقی و غربی دنبال قدرت های ماورایی و مدیتیشن و... یا دوست داشتن خدا برای کسب آرامش و هماهنگ شدن با آفرینش و.. هست نه اینکه شخص رو عاشق حقیقی خدا کنند و خدا رو برای خودش دوست داشته باشیم!

موفق باشید

اهل خدا;304301 نوشت:
بنظر بنده عرفانهای کاذب و نوظهور رو افراد ناآگاه دنبال میکنند ماشاء الله تو هر چیزی ما از غرب باید تقلید کنیم و بگیم جنس خارجی از ایرانیش بهتره! اینم همانطوریه! عرفان شرقی و غربی دنبال قدرت های ماورایی و مدیتیشن و... یا دوست داشتن خدا برای کسب آرامش و هماهنگ شدن با آفرینش و.. هست نه اینکه شخص رو عاشق حقیقی خدا کنند و خدا رو برای خودش دوست داشته باشیم!

با سلام و احترام

بله عرفان هاي نوظهور و هر انديشه غير اصيلي را افراد نا آگاه دنبال ميكنند ، اما آگاهي متناسب با عموم مردم كجاست؟
به نظر بنده يكي از عوامل مهم دل زدگي از دين، عدم ارائه خوراك فكري مناسب از طرف كارشناسان ديني است

توحید صمدی;238925 نوشت:
غرض اینکه چون بهشتی به معرفت شهودی و واقعی دست یافت از آن به بعد هر آنچه را که اراده کند برای خودش یا در خودش و یا در خارج از ذات خود انشاء می نماید و تمامی آنچه را که در بهشت مشاهده می کند منشئات نفس خودش است. منتهی چون در این انشائات استقلال وجودی ندارد که به انشای حق قائم است لذا همه ی آن منشآت به خداوند استناد می یابد حقیقتاً. کان قندم، نیستان شکّرم هم زمن می روید و هم می خورم همچنان که جهنمی نیز در مقام انشاء است. یعنی تمامی آنچه که در جهنم می باشد همه به اراده ی خودش انشاء شده و هیچ چیز از قبل ساخته شده نیست. بع بیان دیگر در عوالم ما فوق چیزی را که بهشتی و جهنمی بر اساس اعمالشان ساخته اند بر ایشان تجلّی می دهد که «آخرت تجلّی و ظهور دنیا است» پس آخرت، نشئه مستقل و جدایی نیست که انسان در آنجا چیزهای جداگانه ای از اعمال خود را ببیند بلکه جهنمی خود جهنم می شود. بر همین اساس استاد بزرگوارمان در کتاب عرشی هزارو یک کلمه می فرمایند:« خدا بهشتی را به بهشت نمی برد بهشتی خود بهشت می شود» این شدن را تعبیر به معرفت شهودی و معرفت ذوقی می کنند که بعد از این نشئه هرکسی هر آنچه را که شد همان است و چیزی را از بیرون بدان ضمیمه نمی کنند

با سلام و احترام
اگر همه چيز در عالم آخرت انشائات نفس است( صحراي محشر ،بهشت،جهنم) و وجود خارجي ندارد مواجهه انسان ها با هم چگونه خواهد بود؟ مگر وجود انسانها از همديگر مستقل نيست؟

معلق;304445 نوشت:
با سلام و احترام
بله عرفان هاي نوظهور و هر انديشه غير اصيلي را افراد نا آگاه دنبال ميكنند ، اما آگاهي متناسب با عموم مردم كجاست؟
به نظر بنده يكي از عوامل مهم دل زدگي از دين، عدم ارائه خوراك فكري مناسب از طرف كارشناسان ديني است

باسلام خدمت شما دوست عزیز

بله دغدغه ای که دارید کاملا بجاست!
اولا این را در نظر داشته باشید ثمره عرفان اسلامی با عرفان های شرقی قابل قیاس نیست و اگر هم بعضی تصور میکنند هست باید بدانند ثمره عرفان اسلامی بینهایت بیشتر از چیزی است که فکر میکنند!

ثانیا عرفان اسلامی چون ثمره و نتیجه اش مافوق تصور است سختی ها و مشقاتش هم بسیار زیاد است! درست عکس عرفانهای نوظهور که مریدانش سختی و ریاضت زیادی نمی بینند و هدفشان هم والا نیست!

ثالثا عرفان اسلامی با شریعت همراه است و شخص باید نماز بخواند و.. اما در عرفان نوظهور شریعت و عبادتی در کار نیست! مگر مراقبه ....

رابعا دلزدگی از دین اسلام علل زیادی دارد مثلا یکی خشک جلوه دادن اسلام و تمرکز روی ظواهر است!

یک معلم معارف اسلامی داشتیم میگفت تو سریالهای ایرانی همیشه اسم دزدها و آدمهای بد، هوشنگ و سعید قفل باز کن و خسرو و فرامرز و... هست و اسم آدم خوبها علی و حسن و حسین و....

یا مثلا تو سریال خط قرمز و... بود که یه انسان مذهبی رو نشون میداد که حتما ریش داره و یه تسبیح دستش هست و همش ذکر میگه و نماز خوندنش رو نشون میده! و اون فقط خدا خدا میکنه! و هیچ وقت هم اشتباهی ازش سر نمیزنه!

جناب کاظمی عضو کمیسیون امنیت ملی در خصوص ملاک مذهبی بودن کاندیدای ریاست جمهوری حرف قشنگی زد و گفت: آیا ملاک ما برای مذهبی بودن شخص، داشتن محاسن و سوابقش و.. هست یا اینکه وی درک صحیح از اسلام داشته باشد؟!!!!!

ظاهر گرایی زیاد در اسلام و دوری از بواطن اسلام، جوانان رو از دین فراری میده!

یا متاسفانه برخی روایات جعلی توسط روحانیون گفته میشه و مردم خصوصا جوانان، دینی که توسط روحانیون تبلیغ میشه رو نمی پذیرند و میگن دین رو ما می فهمیم چیه نه اینی که شیخ پای منبر میگه و...
مثلا امروز در جایی حرفایی از یه روحانی بالای منبر در خصوص عاشورا و سید الشهداء شنیدم که موندم گریه کنم که آخه جهل تا به کی؟ یا بخندم که این جوکها رو کی به عنوان روایت نقل کرده و اصلا درش فکر نکرده که نکنه اینا جعلی هست؟! و..

خامسا در عرفان اسلامی شخص باید کمی ترک لذات جسمانی کند تا لذات روحانی بیشتری کسب کند که در عرفان نوظهور کمتر دیده میشود یا نیست مثلا نگاه حرام ندارند!

سادسا برخی از اساتیدی که بنده دیدم قشر جوانان از هر تیپی رو بیشتر جذب کردند دکتر الهی قمشه ای و استاد ازغدی بودند چون خودشون رو اول پاک کردند که حالا میتونند حرف پاک بزنند و مردم به سمتشون جذب بشن!
اما یه چیزی که هست اینکه لقمه حرام و برخی علل دیگر، در ناپاکی شخص تاثیر داره و حتی اگر پیامبر هم برایشان سخن از عرفان بگوید بدلیل داشتن گوش ناپاک از شنیدن کلام حق و عرفان یا فرار میکنند یا از این گوش میشنوند و از گوش دیگر بیرون میکنند!

سابعا
عرفان مبحثی نیست که فقط بعنوان خوراک فکری ارائه شود و شخص باید به آن عمل هم بکند

ثامنا علمای دینی هر چه بیشتر به علم روز آگاهی بیشتری داشته باشند و در مباحث از علوم تجربی در تطابق با علوم دینی سخن بگویند و خودشان هم پاک و با خدا باشند مخاطب جوان بیشتری جذب میکنند!
مثلا برای درمان حسد، از عوارضی که روانشناسان ذکر میکنند بگوید و از باطن حسد که در عرفان اسلامی از آن گفته شده هم نقل کند و راهکارهای ملموس و عملی بدهند و...

بنظرم ترکیب "اخلاق، عرفان اسلامی، علوم تجربی، فقه و..." میتواند خوراک فکری مناسب و خوبی برای قشر جوان باشد!!!

موفق باشید

نقل قول:
همچنان که جهنمی نیز در مقام انشاء است. یعنی تمامی آنچه که در جهنم می باشد همه به اراده ی خودش انشاء شده و هیچ چیز از قبل ساخته شده نیست. بع بیان دیگر در عوالم ما فوق چیزی را که بهشتی و جهنمی بر اساس اعمالشان ساخته اند بر ایشان تجلّی می دهد که «آخرت تجلّی و ظهور دنیا است»
با احترامی که برای جناب آقای حسن زاده حفظه الله تعالی قائلم ولی باید بگم این حرف کاملا مخالف قرآن و روایات است و حتی عقل هم آن را نمی پذیرد .

در رابطه با فرمایش ایشان که می گوید بهشتیان هر آن چرا که بخواهند حادث می شود نیز مورد تامل است درسته که ائمه علیهم السلام فرمودند هر آن چرا که نفس اشتهاه کند حاضر خواهد یافت ولی این که حادث شود جای مناقشه جدی دارد .

کنه حور العین هم کاملا مادی و غیر مجرد و قابل لمس است . هیچ لذتی هم در بهشت بالاتر از معانقه حور العین وجود ندارد مگر رضوان اللهی که قرآن می فرماید : رضوان من الله اکبر . و صد البته دیدار و زیارت محمد و آل محمد صلی الله علیهم اجمعین که آن هم جزء رضوان الله است .

حرفایی دیگه ایی هست که بعدا درج می کنم .

همگی موفق بایشد .

[="Arial Black"][="Blue"][="navy"][="arial black"]

معلق;304126 نوشت:
سلام،ممنون از پاسخ شما باید عرض کنم که انتقادهای جدی ایی به فرمایشات شما وارد است ، باور من اینست که مشکل ما با زن زیبا و بهره برداری از آن جنبه عرفی دارد که بر میگردد به مسیحیت قرون وسطایی نه اسلام . هستند روایاتی که پیامبر اکرم وامامان معصوم زن زیبا و با اخلاق را از سعادت مرد دانسته اند و یا در جای دیگر فرموده اند بهترین لذت ها در دنیا و آخرت نکاح و بهره برداری از زنان است. چرا و به چه دلیل امثال آیت الله بهجت نباید بخشی از عبادتشان برای رسیدن به زنان زیبا باشد؟ آیا ما از گروه سابقون در قرآن بالا تر داریم؟ خیر، خداوند به این گروه در سوره واقعه نیز وعده حورالعین داده است اگر بگوییم که این وعده تاثیری در عبادت ندارد باید قبول کنیم که خداوند سخن بیهوده گفته است و یا اگر بیاندیشیم که موضوع چیز دیگریست باز به خطا رفته ایم اگر منظور علم بکر بوده چرا خداوند به علم وعده نداده؟ چرا خدا باید مارا به اشتباه بیاندازد؟آیا خدای حکیم نمی داند که چه می گوید و ما چه برداشتی میکنیم؟ اگر قرار باشد هر چیزی در قرآن چیز دیگری باشدکه جز شبهه و تفسیر به رای چه می ماند؟
آیا بین شهدای کربلا و همان امام حسین (ع) که شما می فرمایید صحبت از حورالعین نشده است؟ کسی نمی گوید تنها هدف آن بوده اما وصله ناچسبی هم برای آنان نبوده. من از شما سوالی میپرسم : آیا بدون اعتقاد به یک خدای حکیم و عادل خدای رحمان و رحیم خدای پاداش دهنده و جزا دهنده و دیگر صفات.. می توان برای رسیدن به زنان زیبایی که خود وعده اش را داده تقوا پیشه کرد؟ اگر این خواسته و این عبادت خواسته و عبادتی پست است چرا همه عیاشان وارد این معامله نمی شوند؟ همانطور که در ابتدا عرض کردم تلقی ما از زن زیبا و بهشت به تجربه عرفی ما نسبت به این موضوع برمی گردد (تابو بودن)که ریشه در مسیحیت قرون وسطایی دارد نه اندیشه اسلامی. و در آخر اینکه این نوع تعابیر ضد مادی از عبادت و بهشت و نعمت های آن آثار تربیتی قرآن را مخدوش میکند که کرده است ، یک نگاه واقع بینانه به زندگی انسان چه در گذشته و چه در حال این موضوع را ثابت میکند که غایت خواسته انسان همین زندگی مادی است و روحانیت چیزی جدای از مادیت نیست یعنی نمی تواند جدا باشد تنیده در همند(زیبایی دوستی،حس امنیت، علم خواهی و عشق و پرستش) لذا خداوند نیز غایت زندگی انسان را که همان بهشت است مادی توصیف کرده است. باز تاکید میکنم روحانیت و معنویات جدای از مادیت نیست همانطور که روح از بدن جدا نیست. اگر در رد صحبت های بنده پاسخ منطقی دارید بسم الله

با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان و سروران گرامی ام
از مطالب خوب و مفید جنابان «توحید صمدی» و «اهل خدا» کمال تشکر و قدردانی را داشته و از اینکه با سعه صدر کافی پاسخگوی سوالات هستید بسیار از شما متشکرم.
اما سخنی هم دارم با دوست خوبم جناب معلق که انشاالله هرگز در فهم حقایق و اسرار دین، معلق نبوده و همواره در صراط مستقیم انسانی ثابت قدم باشند.
دوست خوبم! آنچه «توحید صمدی» و «اهل خدا» می گویند مربوط به عارفانی است که به مراحل عالیه یقین رسیده اند، من و تو را که غرق لذات مادی اینسویی هستیم چه رسد که از آن بیکرانه لذات انوار جنت الذات فی مقعدِ صدقٍ عندَ ملیکٍ مقتدر، که مخصوص اولیای خاص الهی است، ادراکی داشته باشیم.
من وتو مشغول همین دنیای مملو از لذات زن زیباروی و درختان میوه و کاخهای مجللیم، من و تو را چه رسد که از آن عاشقانه های راز و نیاز عارفان درگاه الهی نصیبی از فهم و ادراک داشته باشیم. بگذار آنان به حال خویش باشند و من و تو نیز در پی مطلوب خود باشیم که اگر اهل حق بوده و از خط قرمز واجبات و محرمات الهی پا فراتر ننهیم و عبد مطیع باشیم، خداوند از همان بهشت حور العین و انهار عسل مصفا و انبوه درختان پرثمر و قصر و کاخهای مزین روزی ما خواهد کرد.
مطمان باش خدایی که این همه نعم دنیایی را بی حساب و کتاب در این دنیا به ما عطا کرده است از آنچه بدان در قیامت وعده خوبانش داده، دریغ نخواهد کرد. خداوند هرکسی را به مشتهای خود خواهد رسانید اگر مشتهای ما البته به شرط ایمان و عمل صالح، زن زیباروی باشد، خداوند همان را عطا خواهد کرد و اگر قابلیت فراتر داشته و بالاتر بخواهیم همان بالاتر را نصیبمان خواهد کرد.
اما امروز که من و تو در قعر لذات دنیوی هم آغوش مشتهیات عالم ماده ایم را ادراک لذات معنوی غیر متناهی عوالم مافوق ماده میسر نیست. مَثَل من و تو، مَثَل همان طفل شیرخواری است که جز لذت خوردن و آشامیدن نمیداند. آیا به راستی طفل شیرخوار را از فهم لذت جنسی زناشویی نصیبی هست؟!
ادامه دارد...
[/][/][/]

[="Arial Black"][="Blue"][="arial black"][="navy"]بلکه امر فراتر از این است در حقیقت مَثل من و تو مَثَل نوزاد در رحم مادر است که هیچ تصویر صحیحی از دنیای بیرون رحم مادر ندارد و از لذات زندگی بیرون از رحم مادر بی بهره است. حال اگر کسی از بیرون آن رحم، به طفل بگوید در دنیای بیرون از تو جهانی است سرشار از موجودات و اشیا و لذات گوناگون، کهکشانها و خورشید و ماه و ستاره های پرفروغ، جنگلها و درختان سر به فلک کشیده، دریاها و امواج در هم تنیده، حیواناتی که برخی در آسمان پرواز میکنند و برخی در قعر دریاها می زیند و برخی دگر در خشکی صاحب حیاتند، و انسانهایی که از لذاتی چون خواب و خور و شهوت و ادراک علوم و معارف عقلی برخوردارند.
جناب معلق! سوالم از شما این است که در این فرض، ذهنیت آن طفل در رحم مادر به این اخبار و حکایات چیست؟ تا چه مقدار می تواند از این اخبار، ادراک صحیحی داشته باشد؟ مگر نه این است که به محض شنیدن وجود کوهها در بیرون از رحم مادر، نگاهی به برجستگیهای داخل رحم مادر نموده و پندارش این است که کوه هم شبیه همین برجستگیهاست؟! اما از تو میپرسم که کوه را دیده ای آیا براستی کوه را شباهتی با آن برجستگیها هست؟ و نیز مگر نه این است که به محض شنیدن وجود دریاهایی در بیرون از رحم مادر، نگاهی به آبهای موجود در رحم مادر نموده و پندارش این است که دریا نیز همچون این آبهای در رحم مادر است؟ اما از تو که دریا را دیده ای و لذت شناگری در آن را تجربه نموده ای می پرسم: آیا دریا شبیه همان آبهای درون رحم مادر است؟
دوست خوبم اگر تو هم مثل من چینه دان و ظرفیت چندانی از فهم آنچه عارفانی چون ملاصدرا و حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی و علامه حسن زاده ها گفته اند نداری خود را به زحمت مینداز و به همان اموری که تو را از انجام محرمات و ترک واجبات باز میدارند توجه نما و بدانها مشغول باش و بدان که الطاف کریمانه خداوند نیز شامل تو و هم کسانی که در صراط مستقیم انسانی اند خواهد شد و همه را به وفق مشتهیاتشان اجر و پاداش خواهد داد.
[/]
[/]
[/]

[="arial black"][="blue"][="arial black"][="navy"]

یونس بن عبد الرحمن;304604 نوشت:
با احترامی که برای جناب آقای حسن زاده حفظه الله تعالی قائلم ولی باید بگم این حرف کاملا مخالف قرآن و روایات است و حتی عقل هم آن را نمی پذیرد .
در رابطه با فرمایش ایشان که می گوید بهشتیان هر آن چرا که بخواهند حادث می شود نیز مورد تامل است درسته که ائمه علیهم السلام فرمودند هر آن چرا که نفس اشتهاه کند حاضر خواهد یافت ولی این که حادث شود جای مناقشه جدی دارد .
کنه حور العین هم کاملا مادی و غیر مجرد و قابل لمس است . هیچ لذتی هم در بهشت بالاتر از معانقه حور العین وجود ندارد مگر رضوان اللهی که قرآن می فرماید : رضوان من الله اکبر . و صد البته دیدار و زیارت محمد و آل محمد صلی الله علیهم اجمعین که آن هم جزء رضوان الله است .
حرفایی دیگه ایی هست که بعدا درج می کنم .

اما سخنی هم دارم با جناب دکتر یونس بن عبد الرحمن
دوست خوبم خلاف ادب شیوه نقادی و تحلیل گفتار دیگران است که صرفا با ادعای اینکه این قبیل حرفها مخالف قرآن و روایات و عقل انسان است به جنگ آنها برویم.
حضرتعالی اگر از آیات و روایات و حکم عقل، دلیلی بر خلاف این حرفها دارید به ارائه همانها بپردازید، تا اگر پاسخی هست شما نیز آنها را بشنوید، در غیر این صورت صرفا القای این حرف که نظریات دیگران مخالف آیات و روایات است و یا اینکه بگوییم در آنها مناقشه است و مورد پذیرش نمی باشد، دور از انصاف بوده و بیرون از دایره اخلاق و آداب اسلامی است و حرفهایی از این سنخ چیزی جز گرانی بیشتر بارهای گناهانی که بردوشمان است ثمر دیگری در پیشگاه خداوند و روز جزای اعمالمان ندارد
[/][/][/][/]

اویس;304684 نوشت:
مَثل من و تو مَثَل نوزاد در رحم مادر است که هیچ تصویر صحیحی از دنیای بیرون رحم مادر ندارد

با سلام و احترام

مثَل فهم ما به آخرت مانند مثَل فهم نوزاد به اين دنيا نيست
به نظرم من اين مثال غلطي است
دليل: نوزاد در رحم قرار نيست اين دنيا را بشناسد، كه حال بخواهيم ببينيم آيا با آنچه كه مي انديشيده مطابقت دارد يا ندارد...
ولي انسان در دنيا مكلف است به شناختن و تحقيق كردن، پس بايد بتواند بشناسد.

در ضمن چگونه معلق نباشم وقتي بين خود كارشناسان ديني هميشه اختلاف بوده .
شايد اين جمعه بيايد..

[="Tahoma"][="Indigo"]

یونس بن عبد الرحمن;304604 نوشت:
با احترامی که برای جناب آقای حسن زاده حفظه الله تعالی قائلم ولی باید بگم این حرف کاملا مخالف قرآن و روایات است و حتی عقل هم آن را نمی پذیرد .

نقل قول:
کنه حور العین هم کاملا مادی و غیر مجرد و قابل لمس است . هیچ لذتی هم در بهشت بالاتر از معانقه حور العین وجود ندارد مگر رضوان اللهی که قرآن می فرماید : رضوان من الله اکبر . و صد البته دیدار و زیارت محمد و آل محمد صلی الله علیهم اجمعین که آن هم جزء رضوان الله است .

[SPOILER]
سلام خدمت برادر گرامی
نمیدانم خلاء دین را دیده اید یا خیر...به راستی چه چیزی غذای عقل ماست در این عالم؟
برادر گرامی،خلاء عشق را در جامعه نمیبینیم که بازار عرفان فروشی غربی را به شدّت داغ کرده است؟
بیایید کمی علمی صحبت کنیم.من میگویم "خدا چرا شهوت را آفرید و بعد فرمود از آن دوری کنید؟" شما میفرمایید "خداوند نفرمود این قوّه بیهوده است،بلکه فرمود در جهت تکامل و یا رسیدن به حور و رضوان از آن بهره بگیرید،و نه اینکه سرکوب کنید".پس بنده هم در جواب میگویم "میل به عشق فرازمینی،میل به عرفان و شناخت و سیر و سلوک در ماست،آیا باید سرکوب شود؟ و یا باید در جهتی از آن بهره برد؟ اگر بفرمایید عبث است،که نقض حکمت است،و اگر بفرمایید باید در جهتی از آن بهره برد،میگوییم آن جهت یا خداست و غیر خدا.اگر غیر خداست که فرمود "همه چیز به غیر از او هالک است" پس نقض غرض،پس او خداست و مدعای عرفا ثابت میشود.

درثانی،شبهه های سنگین را چه پاسخی بدهیم؟ گویا علمای ظاهر هنوز پس از قرن ها در شبهه های ابن کمونه و آکل و ماکول مانده اند و با پیشرفت تکنولوژی و علم،پاسخ شبهه های مذکور را خصوصاً آکل و ماکول را به روز میکنند(قصد جسارت ندارم،با تمام احترام برای مراجعی که خود مقلد ایشانم،این نقد را به ایشان عرض میکنم)

و اینکه میفرمایید کنه حور العین هم کاملا مادی و غیر مجرد و قابل لمس است نیاز به برهان دارد برادر...قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.شما یک شیء کاملاً مادّی را در جهان برای ما اثبات بفرمایید که براهین ضد آن در کتب متقن و محکم ما بسیار یافت میشود.به راستی من و شما مادّی هستیم که غذای ما هم مادّی باشد؟!فتبصّر
و وای به حال ما که این همه تلاش کنیم برای انتهای لذتی که حور است و آن هم صرفاً مادّی است،و چه بد آخرتی خواهد بود که تماماً ارضای شهواتی باشد که در این نشئه در جدل با مخالفین،آن ها را حیوانی میخوانیم!همین من و شما به مشرک و کافر نمیگوییم "در جستجوی خدا باش و از لذت های حیوانی دست بکش"؟ پس این همه دویدن برای حیوانیت بیشتر است؟ کل انعام،بل اضل؟!فتدبّر
حال آنکه در این عالم،لذات معنوی ای فراتر از مادّه مانند محبّت و نیکی و احسان و قهرمانی و شجاعت و غیره وجود دارند.

و اگر نبود این مقامات والا،قدمی از قدم برای آخرت برنمیداشتم که نقد به از نسیه است و متاسفانه دینی که علمای ظاهر معرفی میفرمایند،سراسر نسیه است و دینی که عرفا و فلاسفه ی بزرگ معرفی میکنند،نقد تر از نقد روزگار است(و مجاز هم نمیگویم).

و یک عرض دیگر آنکه برادر،تو نیز مانند ملاصدرا ها و ابن سینا ها بگذار سنّت به چهل برسد،و سپس چندیدن چهلّه بگیر و چندتا ریاضت شرعی بکش،سپس حرف آنان را رد بفرما.اینکه میبینی مخالفان،فرمایشات این بزرگواران مثل ابن عربی و ملاصدرا و غیر را با یک آیه رد میفرمایند،اینان آن خفتگانی اند که فکر میفرمایند این بزرگان این آیات را نخوانده اند! و چه جای عجب از مفسّرین قرآنی که این آیات را ندیده باشند.
یا حق:Gol:[/SPOILER][/]

یونس بن عبد الرحمن;304604 نوشت:
با احترامی که برای جناب آقای حسن زاده حفظه الله تعالی قائلم ولی باید بگم این حرف کاملا مخالف قرآن و روایات است و حتی عقل هم آن را نمی پذیرد .

در رابطه با فرمایش ایشان که می گوید بهشتیان هر آن چرا که بخواهند حادث می شود نیز مورد تامل است درسته که ائمه علیهم السلام فرمودند هر آن چرا که نفس اشتهاه کند حاضر خواهد یافت ولی این که حادث شود جای مناقشه جدی دارد .


کنه حور العین هم کاملا مادی و غیر مجرد و قابل لمس است .
هیچ لذتی هم در بهشت بالاتر از معانقه حور العین وجود ندارد مگر رضوان اللهی که قرآن می فرماید : رضوان من الله اکبر . و صد البته دیدار و زیارت محمد و آل محمد صلی الله علیهم اجمعین که آن هم جزء رضوان الله است .

سخن کسانی را رد میکنید که مولا علی در وصفشان فرمود:

فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُنَعَّمُونَ
[=arial]آنان و بهشت، مانند کسانی اند که بهشت را دیده اند و گویی در آن به ناز و نعمت مشغولند (خطبه متقین)

ينهون عن المنکر و يتناهون عنه ، فکانما قطعوا الدنيا الي الاخره و هم فيها [14] فشاهدوا ماوراء ذلک ، فکانما اطلعوا غيوب اهل البرزخ [1] في طول الاقامه فيه ، و حققت القيامه عليهم عداتها ، فکشفوا غطاء ذلک لاهل الدنيا ، [2] حتي کانهم يرون ما لا يري الناس ، و يسمعون ما لا يسمعون [3]
[14] آنها ماوراي دنيا را مشاهده کرده گويا از پشت ديوار اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند [1] و اقامت طولاني آنجا را مشاهده مي کنند . و گويا رستاخيز وعده هاي خود را براي آنها عملي ساخته است : آنها اين پرده ها را براي جهانيان کنار زده [2] حتي گويا چيزهائي را مي بينند که ديگران نمي بينند و مطالبي را مي شنوند که ديگران نمي شنوند .
(خطبه شماره 222 در توصیف عارفان)

پس چرا گفتند یوم تبلی السرائر؟ بواطن چه چیز میخواهد آشکار شود؟ اصلا چرا فرموده سیرت آشکار میشود؟!
آیا سیرت یعنی لیست اعمالی که کردیم یا چهره واقعی ما که از اعمالمان شکل گرفته!

و چرا بعدش میفرماید: يَوْمَئِذٍ تُعْرَضونَ لاتَخْفى‏ مِنْكُمْ خافِيَةٌ از شما هم چيزى پنهان نمى‏ ماند

و باز چرا میگوید زمین به غیر زمین تبدیل میشود نکنه باطن زمین آشکار میشود؟
وْمَ تُبَدَّلُ الْارْضُ غَيْرَ الْارْضِ وَ السَّمواتُ وَ بَرَزوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ روزى كه زمين تبديل مى‏شود به غير زمين، يعنى همين زمين تبديل مى‏شود به غير زمين يعنى چيز ديگرى، باطن اين زمين آشكار مى‏شود [و همين‏طور آسمانها] و همه ظاهر و هويدا و عرضه مى‏شوند براى ذات پروردگار يگانه.

وَ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الانفُسُ وَ تَلَذُّ الاعْيُنُ [141]
«در روز بازپسين‌ در بهشت‌، آنچه‌ را كه‌ نفوس‌ اشتها داشته‌ باشند و چشمها از آن‌ لذّت‌ برند، براي‌ انسان‌ خداوند مهيّا فرموده‌ است‌.»
چطور تو این عالم عرفا میتونند با کرامات و خوارق عادت هر کاری که بخواهند را انجام دهند چرا در آن عالم امکانش نباشد؟!
در ثانی بهشتی میداند چه بخواهد و چه نخواهد! آنجا که دنیا نیست که دنبال هواهای نفس اماره باشد! هر چه بخواهند حادث شود یعنی همان کن فیکون به امر خداوند است!

این همه عارف و عاشق حقّ، حوری هم در این عالم هم در آن عالم دیدند بعد جنابعالی ندیده میگی حرف عرفا کشکه و حوری مادی است؟!
اگر حوری مادی است پس ما و بهشت هم آنجا بصورت مادی هستیم خوب جایی که من و حوری و بهشت مادی هستیم پس چرا فرشته ی غیر مادی حضور دارد؟! چطور یک غیر مادی در یک عالم مادی سیر میکند و حضور دارد؟!

فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
اگر دیداری نیست چرا سخن از لقای الهی در قرآن آمده؟!
اگر لذتی و آرامشی بالاتر از از معانقه حوری نیست پس چرا میفرماید لهم دارالسلام عند ربهم آرامشگاه مخلصین، نزد خداوند است؟!

یونس بن عبد الرحمن;304604 نوشت:
با احترامی که برای جناب آقای حسن زاده حفظه الله تعالی قائلم ولی باید بگم این حرف کاملا مخالف قرآن و روایات است و حتی عقل هم آن را نمی پذیرد .

در رابطه با فرمایش ایشان که می گوید بهشتیان هر آن چرا که بخواهند حادث می شود نیز مورد تامل است درسته که ائمه علیهم السلام فرمودند هر آن چرا که نفس اشتهاه کند حاضر خواهد یافت ولی این که حادث شود جای مناقشه جدی دارد .

کنه حور العین هم کاملا مادی و غیر مجرد و قابل لمس است . هیچ لذتی هم در بهشت بالاتر از معانقه حور العین وجود ندارد مگر رضوان اللهی که قرآن می فرماید : رضوان من الله اکبر . و صد البته دیدار و زیارت محمد و آل محمد صلی الله علیهم اجمعین که آن هم جزء رضوان الله است .

حرفایی دیگه ایی هست که بعدا درج می کنم .

همگی موفق بایشد .

بسم الله
بنده یاد گرفتم در چیزی که تخصصش را ندارم حرفی نزنم چون اگر غیر این عمل کنم
در پیش اهل آن رسوا میگردم و موجب خجلت خود میشوم
خدا رحمت کند جناب حاجی سبزواری را،آن بزرگ مرد شاهراه توحید
آن حیکم فرهیخته و آن عالم عامل و عارف واصل در مقدمه کتاب اسرار الحکم خود دارد:
حرف بزرگان را فهمیدن هنر است نه رد و انکار
بله هنر فهمیدن حرف بزرگان است رد کردن هنری نمیخواهد
بد نیست ما هم نصایح بزرگان اینچنینی را آویزه کنیم قطعا برای خود ما مفید خواهد بود.در غیر این صورت حداقل ضرر آن است که از
معارف آن بزرگان دور می مانیم و این خود بزرگترین خسران است.

بسم الله الرحمن الرحیم .

ما شاء الله چه خبر است این جا ...

قبل از همه چیز باید یه سوء تفاهم رو برطرف کنم .

بنده جناب آقای حسن زاده آملی را خوب می شناسم نشت و برخاست با ایشون داشتم و چه پیاده رویهای که تا منزل ایشون نداشتیم و همیشه هم که بحث می کردیم آخرش ایشون این بیت را می خواندند .

نحن بما عندنا و انت بما *** عندک راض و الرأی مختلف .

اما خب این دلیل نمی شه که هر چه ایشون فرمودند بنده بپذیرم و این بحث کاملا علمی است و گرنه ایشون تاج سر هستن .

واقع امر موندم از کجا شروع کنم و جواب بدم ولی دوستان بدانند من هم وظیفه شرعی دارم مدتی را به پاسخ دادن سوالات تخصیص بدم ولی نه در این سایت , بنابر این وقتم محدوده لذا اگه تاخیر می یفته عذر خواهی می کنم .

دوستان تعلیقهایی زدن که همش جای تامل دارد به قول ایشون : ثبت العرش ثم انقش .

جناب آقای توحید صمدی فرمودند که ملتزم هستن به حرف اهل تخصص گوش فرا بدن چون خودشون از اهل تخصص نیستن خب این خیلی خوب است از اخلاق عالیه است آدم در چیزی که تخصص در آن باب ندارد ورود نکند چون جزء رسوایی واقعا چیزی عاید انسان نمی شود این حرف حق است آفرین به شما این خلق حسن است .

اهل خدا فرمودند که آقای حسن زاده اهل خداست و بهشت است مگه ما غیر از این ادعاء کردیم یا چیزی غیر این گفتیم .

شیعه حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه همشون بهشتین علماء خب در رأس همه هستن خصوصا فقهای طراز اول امامیه چون زرارة بن اعین , محمد بن أبی عمیر سلام الله علیهم ... دیگر بزرگان هم الامثل فالامثل ...

در رابطه با حور بله بی شک مادی است , بهشت و جهنم نیز مادی است . این مساله مذهب حق اهل بیت و مساله مورد اتفاق متکلمین امامیه است به جزء فلاسفه که مخالفت دارن .( بنده در این مساله موافق روایات و متکلمین هستم با دلایلی که بعد ذکر خواهیم کرد . )

بله ابن عربی در این مساله و مسائل دیگه به مخالفت مذهب امامیه برخواسته که به زودی حقیقت ابن عربی بیشتر و بیشتر هویدا خواهد شد .

به هر حال پیش من ابن عربی از نواصب طراز اول و زندیق است . خب ایشون غیر از این می فرماید من هم متثمل به بیت ایشان می شوم .

نحن بما عندنا و انت بما *** عندک راض و الرأی مختلف .

اما جناب رضا یاهو فرمودند : شبهات سنگین را چه کسی جواب بدهد من هم معتقدم متکلمین قدری چون هشام بن حکم متاسفانه فعلا در دوره ما وجود ندارد و نمی دانم کی مثل هشامها خواهد آمد ولی این خلأ یقینا هست دوست من نمی تونم انکار کنم ...
ما بقی حرفای شما را بعدا جواب می دم .

اما جناب دوست عزیز و بزرگوار اویس کاملا خطأ رفتید دوست من, من قصد هیچ گونه جسارتی نداشتم و ندارم ابدا نظرم کاملا با حضرت آقا مخالف است فرمودید دلیل بیاوردید این نیست که من غافل از آوردن دلیل باشم به هر حال راه و روش خودم دارم در بحثها که با شما یه ذره متفاوت است از طرفی خودتون خوب می دانید که این بحثها مبنایی است لذا دقت بیشتری می طلبد و صرف مطرح کردن صورت مساله تجاسر نیست .

اما این که این بزرگان تفسیر دیدن ولی آیا چطوره که مثلا حور العین را غیر مادی فرض می کنن والله من سالها در این موضوع فکر کردم و تحقیق کردم تا الان همه چی برام روشن شد .

مثلا علامه طباطبایی قدس سره با این که تفسیر نوشتن حدیث هم کم و بیش مطلع بودن ولی خب ما می بینیم از اول قرآن تا به آخر قرآن این که ائمه مبین قرآن هستن را انکار می کند هر چند عملا نمی تواند ملتزم به این باشد .

حال پیش خودم سالها فکر می کردم که چرا ؟ خب فهمیدم در سری بعدی جواب این مساله را اول خواهم داد بعد سراغ جزییات بحث خواهیم رفت .

یونس بن عبد الرحمن;304875 نوشت:

در رابطه با حور بله بی شک مادی است , بهشت و جهنم نیز مادی است
به هر حال پیش من ابن عربی از نواصب طراز اول و زندیق است .

اما این که این بزرگان تفسیر دیدن ولی آیا چطوره که مثلا حور العین را غیر مادی فرض می کنن والله من سالها در این موضوع فکر کردم و تحقیق کردم تا الان همه چی برام روشن شد .
مثلا علامه طباطبایی قدس سره با این که تفسیر نوشتن حدیث هم کم و بیش مطلع بودن ولی خب ما می بینیم از اول قرآن تا به آخر قرآن این که ائمه مبین قرآن هستن را انکار می کند هر چند عملا نمی تواند ملتزم به این باشد .

ماشاء الله این همه سوال پرسیدیم ولی کو جواب؟!

آن احیاگر دین! آن مبیّن ولایت ائمه ی مبین! آن مظلوم ترین ولی! محی الدین ابن عربی رضوان الله علیه را هم که با ... کنار هم قرار دادید!

http://www.askdin.com/thread21839.html

فکر و تحقیق خود را در خصوص مادی بودن حوری و بهشت هم بر نظر و مکاشفات و معاینات اهل معنا هم ترجیح دادید بدون اینکه از کلمه "شاید" استفاده کنید و با عقل خود همه عقایدتان را متقن فرض کردید!

http://www.askdin.com/thread23973.html

این همه قرآن عمق و معنی و مساله دارد اگر عرفا بعد از ائمه نباشند پس چه کسی بواطن قرآن را استخراج کند؟!

همین طرز تفکرات و عقاید مکتب تفکیک و... است که در آخر الزمان جز نامی از اسلام باقی نخواهد گذاشت!

گوشه ای از نامه اخلاقی عرفانی امام به فاطمه طباطبایی


دخترم! سعى کن اگر اهلش نیستى و نشدى، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنى و معاندت با آنان را از وظایف دینى نشمرى، بسیارى از آنچه آنان گفته ‏اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم.

گویند صدر المتألّهین دید در جوار حضرت معصومه- سلام اللَّه علیها- شخصى او را لعن مى‏کند، پرسید: چرا صدر را لعن مى‏ کنى؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن کن!
این امر اگر قصه هم باشد حکایت از یک واقعیت دارد. واقعیت دردناکى که من خود قصه‏ هایى را دیده یا شنیده‏ام که در زمان ما بوده است.

من نمى‏ خواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: «اى بسا خرقه که مستوجب آتش باشد».
مى‏ خواهم اصل معنى و معنویت را انکار نکنى، همان معنویتى که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کرده ‏اند و مخالفان آن یا آنها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته‏ اند. و من به تو توصیه مى‏ کنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدمْ کمال نیست، لکن راهگشاى به سوى کمال است چنانچه «یقظه» را که در منازل سالکان اول منزل محسوب شده است از منازل نتوان شمرد،بلکه مقدمه و راهگشاى منازل سالکین است. در هر صورت با روح انکار نتوان راهى به سوى معرفت یافت.

آنان که انکار مقامات عارفان و منازل سالکان کنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هر چه را ندانستند حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهى و خودبینى‏ شان خدشه وارد نشود «مادر بُتها بُتِ نفس شماست» تا این بت بزرگ و شیطان قوى از میان برداشته نشود راهى به سوى او- جلّ و علا- نیست، و هیهات که این بت شکسته و این شیطان رام گردد. از معصوم نقل شده که: شَیْطانى‏ آمَنَ بِیَدى‏ از این نقل معلوم شود که هر کس را هر چه بزرگ مرتبت باشد شیطانى است و اولیاى خدا موفق شده‏ اند به مهار کردن بلکه مؤمن نمودن آن.

لینک منبع نامه عرفانی امام

گوشه ای از مناجات شعبانیه


اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِكَ يَوْمَ تَقْضى فيهِ بَيْنَ عِبادِكَ
خدايا مرا در آن روزى كه ميان بندگانت داورى كنى به ديدارت مسرور ساز

وَاِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ
و اگر به دوزخم ببرى بدوزخيان اعلام مى كنم كه من تو را دوست دارم

اِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ اِلهى لَمْ يَكُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلاّ فى وَقْتٍ اَيْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِكَ وَكَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنْتُ
زيرا گذشت وصف شناساى كرم تو است خدايا من آن نيرويى كه بتوانم بوسيله آن خود را از نافرمانيت منتقل سازم ندارم مگر در آن وقت كه تو براى دوستيت بيدارم كنى و آن طور كه خواهى باشم

اِلهى هَبْ لى قَلْباً يُدْنيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَلِساناً يُرْفَعُ اِلَيْكَ صِدْقُهُ وَنَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ
خدايا دلى به من بده كه اشتياقش به تو موجب نزديكيش به تو گردد و زبانى كه صدق گفتارش بسوى تو بالا آيد و نظر حقيقت بينى كه همان حقيقتش او را به تو نزديك گرداند

اِلهى اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلايَتِكَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّيادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ
خدايا جاى مرا در ميان دوستدارانت جاى آن دسته از ايشان قرار ده كه اميد افزايش دوستيت را دارند

اِلهى وَاَلْهِمْنى وَلَهاً بِذِكْرِكَ اِلى ذِكْرِكَ وَهِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِكَ
خدايا در دلم انداز شيدايى و شيفتگى ذكر خود را پياپى و همتم را در نشاط فيروز شدن اسمائت

اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاَجابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَعَمِلَ لَكَ جَهْراً
خدايا قرارم ده از كسانى كه او را خواندى و پاسخت داد و در معرض توجه قرارش دادى و او در برابر جلال تو مدهوش گشت و از اين رو در پنهانى با او به راز گويى پرداختى ولى او آشكارا برايت كار كرد

الهى اِنْ اَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلاَّئِكَ
خدايا اگر بى خبرى از آماده شدن براى ديدارت مرا به خواب فرو برده ولى در عوض معرفت به بزرگ نعمتهايت مرا بيدار كرده

اِلهى وَاَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الاْبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً وَعَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً
خدايا برسان مرا به نور درخشان عزتت تا عارف به ذاتت باشم و از غير تو روگردان باشم

بسم الله الرحمن الرحیم .

نقل قول:
آن احیاگر دین! آن مبیّن ولایت ائمه ی مبین! آن مظلوم ترین ولی! محی الدین ابن عربی رضوان الله علیه را هم که با ... کنار هم قرار دادید!

و الله دوست من شما معتقدی محیی الدین است من کاملا عکس شما معقدم ممیت الدین است .

در رابطه با لینک تحریف کتب عرفاء آقا من نه تحریف کردم و نه به قسمت تحریف شدش کار دارم .

ببین جناب اهل خدا عزیز .

من کار فعلا با اختلافات و همچنین با مکتب تفکیک ندارم ولی شما به عزیزانی – که عده آنها این قدر کم است که اصلا دیده هم نمی شوند نسبت به کثرتو می گم - تمسک می کنی که صدها هیچ بلکه هزاران نفر از بزرگان امامیه و بعضا مورد تایید امام معصوم سلام الله علیه بر خلاف این فکر و عقیده هستن و نقطه مقابل آنها هستن . ( این نشد بحث دوست من نحن اتباع الدلیل نمیل حیث مال )

سالها پیش از چند نفر از مراجع در رابطه با ابن عربی استفتاء شد و فتوی به کافر بودن آن دادند خلاصه یه نفر فتوی این بزرگواران را در سایت نقل کرد گفتگویی شد و سه نفر به نام " الروح المجرد " و " الاشتر " و چند نفر دیگه از عزیزان که موافق ابن عربی بودن وارد بحث شدن و بگم آدمای با سواد و فوق العاده علمی هم بودن خلاصه بحث به صدها صفحه به درازا کشید و خلاصه به نتیجه نشت و این بزرگواران نتونستن ابن عربی را اثبات کنن و نتیجه کاملا عکس بود .

من خودم تا به این لحظه و در کلمات شما هم آمده عمده دفاع موافقین ابن عربی با اذعان به کفریات او دو دلیل عمده است . 1 : کتابهای ابن عربی تحریف شده است .

2 : کلمات کفر آمیز تقیه گفته شده است .

در حالی که اصلا بحث در قسمت کلمات تحریف شده و یا تقیه گفته شده نیست بحث در مسلمات اوست که مورد اتفاق طرفین است آن جاست که حقیقت ابن العربی روشن می شود .

هزار و يك زاویه هست که حقیقت ابن العربی را روشن می کند به وضوح ولی تا الان من شاهد حتی نصف زاویه بحث هم نشدم مباحث ریز و درشت که واقعا بسیار دقیق هستن .

در ضمن علاقه ایی هم به ورود در این بحث ندارم ما را چه به ابن العربی .

[=&quot][/]

نقل قول:
فکر و تحقیق خود را در خصوص مادی بودن حوری و بهشت هم بر نظر و مکاشفات و معاینات اهل معنا هم ترجیح دادید بدون اینکه از کلمه "شاید" استفاده کنید و با عقل خود همه عقایدتان را متقن فرض کردید!

دوست عزیز از لحاظ دلیل علمی هنوز هیچ کس فعلا ثابت نکرده که این مکاشفه و معاینه چی هست اصلا و با مبانی اهل البیت علیهم السلام سازگاری داره نداره . ( لطفا بنده را به مکتب تفکیک نچشبون که هیچ صله ایی با آنها ندارم )

در ضمن بعدا از خود قرآن بحث می کنیم و از خود قرآن کمک می گیریم اصلا موافق این افکار مطرح شده هست یا نیست .؟

نقل قول:
این همه قرآن عمق و معنی و مساله دارد اگر عرفا بعد از ائمه نباشند پس چه کسی بواطن قرآن را استخراج کند؟!

واقعا کی به شما اجازه داده به بواطن قرآن دخالت کنید اصلا بیا ثابت کن با هزاران مکاشفه و معاینه و مشاهده و ... می شه به باطن قرآن دسترسی پیدا کرد ؟

قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ .

عزیز من این چه حرفی می زنی خدا خیرت بده .

نقل قول:
همین طرز تفکرات و عقاید مکتب تفکیک و... است که در آخر الزمان جز نامی از اسلام باقی نخواهد گذاشت!

من که گفتم باز هم می گم لطفا بنده را به مکتب تفکیک نچسبون من هیچ ارتباطی با آنها ندارم و نه افکارشون و نه غیره ...

بعدا با قرآن با شما بحث خواهم کرد که این حور واقعا مادی است یا علمی است و از این قبیل . بگذریم از ائمه علیهم السلام که شاید نوبت به آنجا نرسید .

راستی شما که شمشیر ذوالفقار آماده کردید چطوره دوست عزیز به این سوال جواب بدید ؟

علامه طباطبایی قدس سره با این که تفسیر نوشتن حدیث هم کم و بیش مطلع بودن ولی خب ما می بینیم از اول قرآن تا به آخر قرآن این که ائمه مبین قرآن هستن را انکار می کند هر چند عملا نمی تواند ملتزم به این باشد .

نقل قول:
و الله دوست من شما معتقدی محیی الدین است من کاملا عکس شما معقدم ممیت الدین است .
تمسک می کنی که صدها هیچ بلکه هزاران نفر از بزرگان امامیه و بعضا مورد تایید امام معصوم سلام الله علیه بر خلاف این فکر و عقیده هستن و نقطه مقابل آنها هستن .
شما تفکیکی هستی یا نیستی من کاری ندارم ولی خیلی به اونا شباهت داری! مو نمیزنی!
مگر همه چیز به کم و زیاد است! خود قرآن بارها میفرماید اهل جنات نعیم، قلیل هستند یا افراد شاکر قلیل هستند یا ائمه میفرمایند وقت عمل به قرآن مردم قلیلی با ما هستند یا 313 نفر فقط از یاران امام زمان هستند و.....

پوست و ظاهر قرآن برای امثال جنابعالی است و بواطن و مغزش برای ما!

چه بسا بعضی از همان بزرگان امامیه و... در گمراهی عظیم بودند وگرنه اینقدر حدیث و روایات جعلی به یادگار نمیذاشتند!

نقل قول:
سالها پیش از چند نفر از مراجع در رابطه با ابن عربی استفتاء شد و فتوی به کافر بودن آن دادند
همین مراجع مخالف عرفا هم در گمراهی عظیم هستند از 36 سال پیش تا الان کم مرجع معاند با ولایت فقیه داشتیم از انقلاب تا الان؟! الان هم در خفا معاند هستند وگرنه وقتش بشود در غیر از تعیین روز عید فطر هم خود را نشان خواهند داد!
غیر مستقیم امام خمینی و علامه و... رو کافر میخوانند وای به روزی که به قدرت برسند!
مراجع جنابعالی پا از حس فراتر نگذاشتند پس اظهار نظر در همان محسوسات و فروع دین برایشان جایز است نه موضوعات ورای حس و عقل و هوش!


نقل قول:
در حالی که اصلا بحث در قسمت کلمات تحریف شده و یا تقیه گفته شده نیست بحث در مسلمات اوست که مورد اتفاق طرفین است آن جاست که حقیقت ابن العربی روشن می شود .

یکی از همین مسلماتش رو ذکر بفرمایید! مشکل شما محی الدین ابن عربی نیست! کلا مخالف عرفا هستید!

نقل قول:
دوست عزیز از لحاظ دلیل علمی هنوز هیچ کس فعلا ثابت نکرده که این مکاشفه و معاینه چی هست اصلا و با مبانی اهل البیت علیهم السلام سازگاری داره نداره .در ضمن بعدا از خود قرآن بحث می کنیم و از خود قرآن کمک می گیریم اصلا موافق این افکار مطرح شده هست یا نیست .؟

اگر مکاشفه و معاینه با سخنان ائمه و قرآن در تضاد است چرا مولا علی در خصوص مکاشفه اهل معنا، اینگونه در خطبه شماره 222 فرموده اند:

ان الله سبحانه و تعالي جعل الذکر جلاء للقلوب ، تسمع به بعد الوقره ، [3] و تبصر به بعد العشوه ، و تنقاد به بعد المعانده ، [4] و ما برح لله عزت آلاؤه في البرهه بعد البرهه ، و في ازمان الفترات ، عباد ناجاهم في فکرهم ، [5]
خداوند ياد خويش را جلاي قلبها قرارداده که در اثر آن گوش پس از سنگيني مي شنود [3] و چشم پس از کم سوئي مي بيند و بدين وسيله پس از لجاجت و دشمني منقاد و رام مي گردد . [4] خداوند که نعمتهايش بزرگ باد در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته که به فکر آنها الهام مي کرده [5]
ينهون عن المنکر و يتناهون عنه ، فکانما قطعوا الدنيا الي الاخره و هم فيها [14] فشاهدوا ماوراء ذلک ، فکانما اطلعوا غيوب اهل البرزخ [1] في طول الاقامه فيه ، و حققت القيامه عليهم عداتها ، فکشفوا غطاء ذلک لاهل الدنيا ، [2] حتي کانهم يرون ما لا يري الناس ، و يسمعون ما لا يسمعون [3]
[14] آنها ماوراي دنيا را مشاهده کرده گويا از پشت ديوار اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند [1] و اقامت طولاني آنجا را مشاهده مي کنند . و گويا رستاخيز وعده هاي خود را براي آنها عملي ساخته است : آنها اين پرده ها را براي جهانيان کنار زده [2] حتي گويا چيزهائي را مي بينند که ديگران نمي بينند و مطالبي را مي شنوند که ديگران نمي شنوند .

این سخنان مولا علی روحی فداه، الهام و مکاشفه و معاینه عرفا را ثابت میکند!

"غضوا ابصاركم تروا العجائب" و "ما رأيت شيئاً الا و رأيت الله قبله" و... این سخنان، مکاشفه و معاینه ائمه و پیامبر را ثابت میکند!

و آیات زیر مکاشفه عرفا را ثابت میکند!

يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ و........

نقل قول:
واقعا کی به شما اجازه داده به بواطن قرآن دخالت کنید اصلا بیا ثابت کن با هزاران مکاشفه و معاینه و مشاهده و ... می شه به باطن قرآن دسترسی پیدا کرد ؟
علامه طباطبایی قدس سره با این که تفسیر نوشتن حدیث هم کم و بیش مطلع بودن ولی خب ما می بینیم از اول قرآن تا به آخر قرآن این که ائمه مبین قرآن هستن را انکار می کند هر چند عملا نمی تواند ملتزم به این باشد .

احادیث زیر دلیل اینکه علم الکتاب و اطلاع از بواطن قرآن نزد پیامبر و ائمه معصوم هست را بخاطر حضور و همراهی روح القدس با ایشان ذکر کرده که میتواند با هر انسان کاملی که به مقامات والای عرفانی رسیده باشد عطا شود و از علوم لدنی و بواطن قرآن آگاهی یابد و ...
در ضمن روح القدس اینطور نیست که چون یکی است پس باید نزد یک نفر باشد روح القدس میتواند همراه چندین عارف هم باشد!

اگر علم به بواطن قرآن و علم لدنی و... خاص ائمه و پیامبر هست چرا خداوند، آصف بن برخیا را عالم به کتاب میداند؟!
قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ


در ثانی علامه طباطبائی در تفسیرشان از روایات زیادی که متقن و غیر جعلی بوده هم استفاده کرده اند پس حرف شما گزاف است!

ترجمه روايت شريفه
: ابـوبـصـيـر گـويـد: از امـام صـادق عـليـه السـّلام قول خدايتعالى (((و همچنين روحى از امر خود را بسويت وحى كرديم ، تو نميدانستى كتاب و ايـمـان چـيـسـت ؟ - 52 سـوره 42 ـ))) را پـرسيدم . فرمود: آن مخلوقيست از مخلوقات خداى عـزوجل ، بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل ، كه همراه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله است ، به او خبر ميدهد و رهبريش مى كند و همراه امامان پس از وى هم مى باشد.
اصول كافى جلد 2 صفحه 17 رواية 1

مـُحـَمَّدُ بـْنُ يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مـُحـَمَّدِ بـْنِ الْفـُضـَيـْلِ عـَنْ أَبـِى حـَمـْزَةَ قـَالَ سـَأَلْتُ أَبـَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعِلْمِ أَ هُوَ عِلْمٌ يـَتـَعـَلَّمـُهُ الْعـَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَمْ فِى الْكِتَابِ عِنْدَكُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ قَالَ الْأَمـْرُ أَعـْظـَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَوْجَبُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمـْرِنـا ما كُنْتَ تَدْرِى مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ ثُمَّ قَالَ أَيَّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكُمْ فِى هَذِهِ الْآيَةِ أَ يُقِرُّونَ أَنَّهُ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ فَقُلْتُ لَا أَدْرِى جُعِلْتُ فـِدَاكَ مـَا يـَقـُولُونَ فـَقـَالَ لِى بـَلَى قـَدْ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حـَتَّى بـَعـَثَ اللَّهُ تـَعـَالَى الرُّوحَ الَّتـِى ذُكـِرَ فـِى الْكـِتَابِ فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَيْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعـِلْمَ وَ الْفـَهـْمَ وَ هـِيَ الرُّوحُ الَّتـِي يُعْطِيهَا اللَّهُ تَعَالَى مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ



ترجمه روايت شريفه
:ابو حمزه گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به علم امام پرسيدم ، كه آيا امام آن علم را از دهان رجال علم فرا مى گيرد يا آنكه نزد شما كتابيست كه آنرا مى خوانيد و فرا مى گيريد؟ فرمود: اين مطلب از آنچه تو گفتى بزرگتر و استوارتر است ، مگر نشنيده ئى قول خداى عزوجل را: (((و همچنين روحى از امر خود به تو وحى كرديم ، و تو نمى دانستى كه كتاب و ايمان چيست ـ 52 سوره 42ـ))).
سـپـس فـرمـود: اصـحـاب شـما درباره اين آيه چه مى گويند؟ آيا اقرار دارند كه پيغمبر صـلى اللّه عـليـه و آله در حـالى بود كه كتاب و ايمان نمى دانست ؟ عرضكردم : قربانت گـردم ، نمى دانم چه مى گويند فرمود: آرى در حالى بسر مى برد كه نمى دانست كتاب و ايـمـان چـيـسـت ، تـا آنكه خداى تعالى روحى را كه در كتابش ذكر مى كند مبعوث كرد، و چـون آنـرا بـسـوى او وحـى فـرمـود: بـسبب آن علم و فهم آموخت ، و آن همان روحست كه خداى تعالى به هر كه خواهد عطا كند، و چون آنرا به بنده ئى عطا فرمايد، به او فهم آموزد.
اصول كافى جلد 2 صفحه 19 رواية 5


در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که یکى از اصحاب سؤال کرد: «تُسْئَلُونَ عَنِ الْشَّىْءِ فَلاَ یَکُونُ عِنْدَکُمْ عِلْمُهُ؟!»: (آیا شده است که از چیزى سؤال کنند، و علم آن نزد شما نباشد؟) فرمود: «رُبَّمَا کَانَ ذلِکَ!»: (گاه چنین بوده است!) راوى عرض کرد: «کَیْفَ تَصْنَعُونَ؟»: (در این هنگام چه مى کنید؟) امام فرمود: «تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ»: (روح القدس به ما تلقین مى کند!)
بحارالانوار، جلد 25، کتاب الامامه، صفحه 56، حدیث 19


یکى از یاران امام باقر(علیه السلام) مى گوید: «سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ»: (از آن حضرت درباره علم عالم ـ مقصود پیامبر و امام معصوم است ـ پرسیدم) فرمود: «یَا جَابِرُ اِنَّ فِى الاَْنْبِیَاءِ وَ الاَْوْصِیَاءِ خَمْسَةَ اَرْوَاح: رُوحُ الْقُدُسِ، وَ رُوحُ الاِْیمَانِ... فَبِرُوحِ الْقُدُسِ یَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحتَ الْعَرْشِ اِلى مَا تَحْتَ الثَّرى»: (اى جابر! در انبیاء و اوصیاء پنج روح است: روح القدس، و روح الایمان و... سپس افزود اى جابر! آنها به وسیله روح القدس از آنچه در زیر عرش تا زیر زمین است آگاه مى شوند!)

بحارالانوار، جلد 25، کتاب الامامه ، صفحه 55، حدیث 15


از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه: «وَ کَذلِکَ اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ رُوحاً مِّنْ اَمْرِنَا...» چنین نقل شده: «مُنْذُ اَنْزَلَ اللهُ ذلِکَ الرُّوحِ عَلى نَبِیِّهِ ما صَعَدَ اِلَى السَّمَاءِ وَ اِنَّهُ لَفِینَا»: (از آن زمان که خداوند آن روح را بر پیامبرش نازل کرد به آسمان باز نگشت، و او در ما است!

بحارالانوار، جلد 25، کتاب الامامه ، صفحه 61، حدیث 37

اهل خدا;305087 نوشت:
اهل بهشت قلیل هستند

اهل علم و معرفت پذیرفتنی است که قلیلند، ولی از منظر شهید مطهری اکثر انسانها مورد رحمت الهی قرار میگیرند و اهل بهشت خواهند شد، چرا که خیر هستی بر شر غالب است
حال شما هم از قول قرآن می گویید اهل بهشت قلیلند.
این که همان حرف من شد در پست های قبلی: «طبق عرفان شما عموم انسانها از بهشت محرومند چون عارف نیستند و میلی به فنای در حق شدن ندارند،لذا فقط خدا می ماند و اندکی از دوستان»

ماجرا ار چه قرار است؟

معلق;305100 نوشت:

حال شما هم از قول قرآن می گویید اهل بهشت قلیلند. ماجرا ار چه قرار است؟

دوست عزیز منظورم بنده جنات نعیم که خاص سابقون هست بود!
ممنون که تذکر دادید پستم رو اصلاح کردم!

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ

" ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ" كلمه" ثلة"- به طورى كه گفته ‏اند به معناى جماعت بسيار انبوه است، و مراد از كلمه" اولين" امت‏هاى گذشته انبياى سلف است، و مراد از كلمه" آخرين" امت اسلام است، چون معهود از كلام خدا همين است، كه هر جا سخن از اولين و آخرين گفته منظورش از اولين، امت‏هاى گذشته، و از آخرين امت اسلام است، مانند آيه‏ اى كه در همين سوره مى‏آيد و مى‏فرمايد:" أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ"، بنابر اين معناى آيه مورد بحث اين شد كه: مقربين از امت‏هاى گذشته جمعيت بسيارى بودند، و از اين امت جمعيت كمترى.

با بيانى كه گذشت اين معنا روشن شد اينكه: بعضى «3» از مفسرين گفته ‏اند مراد از اولين مسلمانان صدر اول اسلام، و مراد از آخرين مسلمانان آخر اين امت است تفسير صحيحى نيست.

منبع : تفسیر المیزان

و الله چی بگم من که در برابر شما اهل خدا کم می یارم پس ادامه ندم خیلی بهتره .

خدا را شکر که علامه طباطبایی قدس سره که به حمد الله شما قبولش دارید حور العین را کاملا مادی و قابل لمس می داند اما می ماند این که شاید بعضیها بنا به دلایلی به این رسیده باشند که حور و لذت حوری برای اولیاء موضوعیتی ندارد یا خیلی کم رنگ است خب این طوری فکر کنن به هر حال آزادند .

ولی ما اینو قبول نداریم همین که قرآن حور العین را علی حده ذکر کرده و خیلی بر آن تاکید فرموده و به آن موضوعیت تام و تمام داده ما را کفایت می کند که حور العین و لذتی حوری موضوعیت داشته و ما از خدا می خواهیم ان شاء الله نصیبمون کند همانگونه که در دعای زیادی از ائمه علهیم السلام به ما رسیده .

بله سابقا گفتیم که " رضوان من الله اکبر " قابل مقایسه نیست با هیچی .

اما این که بهشت و جهنم الان وجود دارند و کاملا مادی هستند این از مسلمات قرآن و ضرورت مذهب شیعه است همین ما را کفایت می کند . ( فخر رازی از بزرگان اشاعره و همچنین الجبائیان از بزرگان معتزله نیز قائل به این هستن . )

اگه به لسان بسیار عرفی عامی و ساده بخواهیم تقریر کنیم می گوییم :

ما الان در دنیا هستیم کاملا مادی و محسوس , دقیقا فردا در بهشت یا جهنم نیز حال همین است کاملا مادی و محسوس از اشجار , انهار , میوه ها , زنان این دنیا , حور العین و غیره ... .

عرفاء و فلاسفه مثل ملاصدراء معقتد است این دنیا که به اذعان همه مادی است یا هر چه ما سوی الله ترشحات ذات اقدس اللهی است یا سایه ایی از آن یا خیال یا هر چی که اسمشو بزارن در یک کلام لیس فی الدار غیره دیار .

همین عقیده را نسبت به نشأت آخرت دارند دقیقا با همان اوصافی که خدا ذکر کرده است .

و در نهایت می شه همونی که خود جناب علامه حسن زاده می فرماید :

نحن بما عندنا و انت بما *** عندک راض و الرأی مختلف .

یونس بن عبد الرحمن;305213 نوشت:

خدا را شکر که علامه طباطبایی قدس سره که به حمد الله شما قبولش دارید حور العین را کاملا مادی و قابل لمس می داند

اما این که بهشت و جهنم الان وجود دارند و کاملا مادی هستند

مدرک و سند ارائه کنید که ایشان در خصوص حوری چنین اعتقادی دارند!

شما میگویید حور و انسان و بهشت و... کاملا مادی و جسم حور مانند همین جسم انسان در این دنیا است اما علامه سخن از کاملا مادی بودن نزدند!

جسمانی بودن با کاملا مادی بودن فرق دارد!

انسان که فقط این جسم مادی این دنیا را که ندارد. کالبد و روح دارد وگرنه چرا انسان در خواب که دچار احتلام میشود با کسی در خواب بدون این بدن فیزیکی، جماع میکند و ارضا میشود یعنی کالبد ارضا میشود ولی مایع از بدن فیزیکی و کاملا مادی خارج میشود!

پس برای معانقه به حوری حتما نیازی به جسم مادی این دنیا نیست بلکه جسمی دیگر در آن عالم نصیبمان میشود که کاملا مادی نیست و لطیفتر و پاکتر از این جسم دنیوی ماست!

کالبد انسان هم از جنس روح است و هم از جنس جسم! و به احتمال زیاد جسم آن عالم از این جنس خواهد بود!

بنده گفتم آن عالم ظهور سیرت انسان است خوب جبرئیل و روح القدس و پیامبر و ائمه در خواب یا بیداری با جسمی غیر از جسم مادی دنیوی ظاهر میشوند، چرا ما و ایشان با همان جسم مثالی روحانی یا ... در بهشت ظاهر نشویم ؟!
فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا «روح القدس برای حضرت‌ مريم‌ به‌ صورت‌ يک بشر ممثّل‌ شد.»

درست است که گفته ما شما را با همان استخوانها و... دوباره زنده میکنیم اما آن مربوط به حسابرسی است نه زمان ورود به بهشت و زندگی در بهشت!

مثلا انسان در این عالم بعد ارضا شدن، دچار انزال میشود که مایع منی، نجس است خوب اگر با همین جسم در بهشت باشد و با حور جماع کند بهشت رو نجس میکند! در حالیکه آنجا نجاست و کثافت و آلودگی و.. نیست!

شما که میگویید زندگی این دنیا و آن عالم کاملا مادی است خوب خود قرآن حیات و زندگی دنیا را تقبیح میکند چگونه ممکن است همین حیات را در عالم آخرت عرضه کند؟!

وَ رَضُوا بِالْحَيَو'ةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا
و به‌ حيات‌ دنيوي‌ راضي‌ شدند و بدان‌ اعتماد نموده‌ و دلبستند

وَلَـٰكِنَّهُ‌وٓ أَخْلَدَ إِلَي‌ الارْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَيـٰهُ
وليكن‌ او در اقامت‌ در روي‌ زمين‌ دل‌ بست‌ و اعتماد نمود، و از هواي‌ نفساني‌ خود پيروي‌ كرد.


مطالب زیر برگرفته از کتاب معادشناسی علامه حسینی طهرانی است:

و آنچه‌ از ضروريّات‌ دين‌ است‌ و اعتقاد به‌ آن‌ لازم‌ است‌ و عقل‌ نيز كافلِ اثبات‌ آنست‌ همان‌ معاد جسماني‌ است‌ نه‌ معاد طبيعي‌ مادّيّ.
در آنجا انسان‌ مورد نعمتها و عذابهاي‌ خداوند واقع‌ ميشود با بدن‌ جسماني‌، نه‌ با بدن‌ طبيعي‌ و مادّي‌.

و اين‌ منتسبين‌ به‌ علم‌ و شريعت‌ بين‌ «جسم‌» و «مادّه‌» فرق‌ نگذارده‌اند و معاد جسماني‌ را مادّي‌ و طبيعي‌ انگاشته‌اند؛ با آنكه‌ اعتقاد به‌ معاد مادّي‌ خلاف‌ ضرورت‌ اسلام‌ و آيات‌ قرآن‌ كريم‌ و روايات‌ وارده‌ از معصومين‌ صلوات‌ الله‌ عليهم‌ أجمعين‌ است‌، و در حقيقت‌ به‌ مذهب‌ مادّيّون‌ و طبيعيّون‌ و تناسخيّه‌ رجوع‌ ميكند.

آيۀ مباركۀ وَ أَشْرَقَتِ الارْضُ بِنُورِ رَبِّهَا. [82]
«و زمين‌ به‌ نور پروردگارش‌ درخشان‌ و روشن‌ مي‌شود» و رواياتي‌ كه‌ دلالت‌ دارد بر آنكه‌ جسم‌ عالم‌ آخرت‌ از اين‌ اجسام‌ لطيف‌تر است‌ و در قيامت‌ مردم‌ دفع‌ كثافات‌ و قاذورات‌ ندارند و هرچه‌ ميخورند و مي‌آشامند جزء بدن‌ مي‌شود، و در آن‌ نشأه‌، بهشتيها به‌ صورت‌ جوان‌ شاداب‌ بدون‌ نقص‌ عضو، چون‌ كري‌ و كوري‌ و چلاقي‌، با صورتهاي‌ دلفريب‌ و زيبا، و جهنّميان‌ به‌ صورت‌هاي‌ زشت‌ و منكر و نابينا محشور ميگردند؛ همه‌ و همه‌ به‌ خوبي‌ دلالت‌ دارد بر آنكه‌ جسم‌ آن‌ عالم‌ چون‌ مادّه‌ و طبيعتِ كثيف‌ اين‌ عالم‌ نيست‌؛ بلكه‌ جسم‌ لطيف‌ است‌، كه‌ بر اثر تجلّي‌ نفس‌ و ظهور آن‌ در عالم‌ صورت‌ پديدار ميشود.

آيات‌ وارده‌ در قرآن‌ كريم‌ هم‌ دلالت‌ بر اين‌ دارند كه‌ روح‌ به‌ بدني‌ مثل‌ اين‌ بدن‌ تعلّق‌ ميگيرد و محشور ميشود.

از جملۀ آيات‌ اين‌ آيه‌ است‌:
عَلَي‌'ٓ أَن‌ نُبَدِّلَ أَمْثَـٰلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فِي‌ مَا لَا تَعْلَمُونَ. [87]
«ما در ميان‌ شما مرگ‌ را مقدّر كرديم‌ تا آنكه‌ مثل‌هاي‌ شما را تبديل‌ كنيم‌ و شما را در آن‌ چيزهائي‌ كه‌ نميدانيد ايجاد و انشاء نمائيم‌.»
و از جمله‌ اين‌ آيه‌: نَحْنُ خَلَقْنَـٰهُمْ وَ شَدَدْنَآ أَسْرَهُمْ وَ إِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَآ أَمْثَـٰلَهُمْ تَبْدِيلاً. [88]
«ما ايشان‌ را آفريديم‌ و بنيان‌ وجودي‌ و كيان‌ آنها را استوار نموديم‌، و زماني‌ كه‌ بخواهيم‌ مثل‌هاي‌ آنان‌ را البتّه‌ تبديل‌ مي‌نمائيم‌.»

در اين‌ آيات‌ أمثال‌ عبارتست‌ از يك‌ بدن‌ عنصري‌ مادّي‌ ديگري‌ كه‌ خداوند مي‌آفريند و مورد سؤال‌ قرار ميدهد.

انساني‌ را كه‌ خداوند محشور ميفرمايد همين‌ بدن‌ است‌ با اطوار عاليه‌ كه‌ مادّيّت‌ و كثافت‌ و جهات‌ طبيعيّه‌ را ندارد؛ بدن‌ روشن‌ و نوراني‌.

امام صادق(ع) فرمودند: «اما ارواح مؤمنان در بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى آنان است» (بحارالانوار، ج 6، ص 268، روايت 119)


اهل خدا;305242 نوشت:
جسم‌ عالم‌ آخرت‌ از اين‌ اجسام‌ لطيف‌تر است‌ و در قيامت‌ مردم‌ دفع‌ كثافات‌ و قاذورات‌ ندارند و هرچه‌ ميخورند و مي‌آشامند جزء بدن‌ مي‌شود، و در آن‌ نشأه‌، بهشتيها به‌ صورت‌ جوان‌ شاداب‌ بدون‌ نقص‌ عضو، چون‌ كري‌ و كوري‌ و چلاقي‌، با صورتهاي‌ دلفريب‌ و زيبا، و جهنّميان‌ به‌ صورت‌هاي‌ زشت‌ و منكر و نابينا محشور ميگردند؛ همه‌ و همه‌ به‌ خوبي‌ دلالت‌ دارد بر آنكه‌ جسم‌ آن‌ عالم‌ چون‌ مادّه‌ و طبيعتِ كثيف‌ اين‌ عالم‌ نيست‌؛ بلكه‌ جسم‌ لطيف‌ است‌، كه‌ بر اثر تجلّي‌ نفس‌ و ظهور آن‌ در عالم‌ صورت‌ پديدار ميشود.

سلام به اهل خدا
سوال من اینه که آیا همان نعمت های جسمانی(مثالی)حور و قصور و غیره ، وجود خارجی دارند؟ یا اینکه خیالات و انشائات نفس ما هستند و استقلالی از خود ندارند.

معلق;305259 نوشت:
سلام به اهل خدا
سوال من اینه که آیا همان نعمت های جسمانی(مثالی)حور و قصور و غیره ، وجود خارجی دارند؟ یا اینکه خیالات و انشائات نفس ما هستند و استقلالی از خود ندارند.

باسلام خدمت شما دوست عزیز علم جو

شواهدی هست که نشان میدهد وجود دارند:

1- یکی رویت حور العین توسط اولیای الهی در این عالم یا در مکاشفه آنها عوالم دیگر را!

مکاشفه مثل رویاهای صادقه در خواب که برای خیلی ها ممکنه اتفاق بیفته اما مکاشفه در بیداری برای برخی اشخاص و مکاشفه در سطوح بالا فقط برای عرفا هست!

همین چند وقت پیش خواستم از طریق مکاشفه های در سطوح پایین و در خواب حور العین را رویت کنم که متاسفانه تحقق نیفتاد که احتمالا بخاطر ناچیزی صفای باطنم بوده! اما خیلی تار و مات آنها را رویت کردم که بنظرم چشمانی سبز یا چند رنگی داشتند!
انشاءالله اگر خداوند متعال اذن دهد و مکاشفه ای داشتم در آینده شاید شرح دهم در این سایت!
یا برخی عوالم نورانی که عرفا در کتبشان ذکر کردند مانند عالم ملکوت و جبروت و.. را بنده برخی را رویتش را خیلی کم تجربه کردم و میتوانم بگویم که این عوالم نورانی وجود دارد پس عوالم برتری مثل بهشت هم وجود دارد اما ادراک باطنی ما توان رویتش را ندارد!

http://www.askdin.com/thread21728.html


2- شباهت جسمانی حور العین و انسان در بهشت با برخی موجودات در این عالم!

مثلا اجنه کافر و یهودی و مسیحی شرور اکثرا بشکلهای دود سیاه یا در هیئت حیوانات سیاه و.. کلا بظواهر بد و زشت ظاهر میشوند اما اجنه پاک خصوصا اجنه مسلمان با سیمایی نورانی و لباس حریری بر شخص حاضر میشوند!
یا خود شیطان که میگویند از اجنه بوده اما بسبب عبادت و.. به مقامات والا و در حد فرشته گی رسید که چون سجده نکرد دوباره از عرش به فرش آمد!

کالبد ما انسانها که در پست قبلی گفتم که از جنس روح و جسم است هم تا حدودی همجنس ارواح و اجنه هست و .....

فرشتگان و ارواح پاک هم یه مشترکاتی با ما دارند! خود عرفا حتی معتقدند راستی و ایثار و صفات پاک، هر کدام چهره باطنی و زیبایی دارند و درواقع زیبارویانی هستند که در باطن شخص حضور دارند!
یا خود عرفا در اشعارشان از جنات نعیم یعنی باغ دل و زیبارویان و شاهدان آن بسیار گفته اند که انگار کتبشان بوی بهشت میدهد!

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سلطان ولد فرزند مولانا میگوید:

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همچنانکه پری خوان در حال که افسون در شیشه خواند، پری در شیشه رو نماید!
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همچنین بنده ی مومن صادق چون ذکر خدا کند، پری رویان غیبی در شیشه ی دل او سر بر کنند و رو نمایند.

من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم

من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مه وشم

بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم

ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی

کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت

گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت

چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت

ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی
که خاک میکده ما عبیر جیب کند

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

حُسن مَه رویانِ مجلس گر چه دل می‌برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود


اهل خدا;305607 نوشت:
شواهدی هست که نشان میدهد وجود دارند: 1- یکی رویت حور العین توسط اولیای الهی در این عالم یا در مکاشفه آنها عوالم دیگر را! مکاشفه مثل رویاهای صادقه در خواب که برای خیلی ها ممکنه اتفاق بیفته اما مکاشفه در بیداری برای برخی اشخاص و مکاشفه در سطوح بالا فقط برای عرفا هست!

سلام، خوشحال ميشم اگه تجربه خوبي از مكاشفه و ديدن حورالعين داشتيد به بنده هم بگوييد، البته من دوست دارم سيه چشم باشند..

اما در مورد استقلال يا عدم استقلال آنها واضح سخن نگفتيد
آيا حورالعين ها همانند ما داراي نفس و فهم و اداركات جداگانه اند يا فقط تجسم عقايد و اعمال خوب هستند؟
اگر طبق فرموده «توحيد صمدي» بهشت و جهنم جز تجسم اعمال چيز ديگري نيست پس ما انسانهاي ديگر را چگونه مي بينيم؟ آنها كه تجسم اعمال ما نيستند! و همچنين ملائك

معلق;305742 نوشت:
سلام، خوشحال ميشم اگه تجربه خوبي از مكاشفه و ديدن حورالعين داشتيد به بنده هم بگوييد، البته من دوست دارم سيه چشم باشند..

اما در مورد استقلال يا عدم استقلال آنها واضح سخن نگفتيد
آيا حورالعين ها همانند ما داراي نفس و فهم و اداركات جداگانه اند يا فقط تجسم عقايد و اعمال خوب هستند؟
اگر طبق فرموده «توحيد صمدي» بهشت و جهنم جز تجسم اعمال چيز ديگري نيست پس ما انسانهاي ديگر را چگونه مي بينيم؟ آنها كه تجسم اعمال ما نيستند! و همچنين ملائك



باسلام خدمت شما

در همان تاپیک حور عکس روح است عرض کردم که آنجا بازاری است که صورتهای دلخواه عرضه میشود پس از سیاه چشمی بودن یا نبودنشان، خیالتان تخت!


مطالب زیر نظر شخصی است! اینرا گفتم چون برخی نوشته هایم در کتب یافت نمیشود!

بنظر بنده بهشت به خواست انسان بستگی دارد یعنی کسی مثل شما حوری میخواهد خوب در تمام مراتب بهشت چنین حوریانی وجود دارد اما برخی دنبال حوری نیستند مثل عرفا ولی به آنها هم حوری عطا میشود ولی موارد دیگری را هم نصیب خواهند شد مثل همان قرب الهی که میفرماید اولئک المقربون!

بعد اینکه میگویند بهشت یعنی نتیجه باطنی اعمال انسان! به نظر حقیر به این معنی است که شخص هم جنس بهشت و بهشتی میشود یعنی پاک از هر گونه غرض و گناه و..

به بیان دیگر کسی که فقط خود را از گناه پاک کرده هم جنس بهشت در مراتب نازله میشود
کسی که علاوه بر تهذیب نفس، شهید شده و همه هستی اش را باخته همجنس مراتب بالاتر بهشت میشود
باز کسی که تهذیب نفس نه برای بهشت بلکه وسیله برای کسب لقاء و وصال الهی بوده و آن هم بند بند هستی اش را فدا کرده، پس وی همجنس مراتب عالیه بهشت یا جنات نعیم میشود!

و باز براساس بهشتی که با آن سنخیت یافته و بلیط ورود به آن را خریده، نعمتهایش را نصیب میشود!

در واقع حور العین و صورتهای زیبا آنجا هست و به همه عطا میشود و این نیست که نتیجه اعمال باشد بلکه پاداش اعمال و آن مواردی است نفس انسان میخواهد!

امام صادق علیه السلام: هر كه‌ چشمش‌ به‌ زن‌ نامحرم‌ افتد و او براي‌ خدا فوراً سرش‌ را پائين‌ افكند، خداوند به‌ پاس‌ اين‌ عمل‌ يك‌ حوريّۀ بهشتي‌ در بهشت‌ عنايت‌ مي‌نمايد!

پس حوریان جزو عطایا و پاداشها هستند نه نتیجه اعمال و استقلال دارند و جدای از ما هستند اما هر یک متعلق به شخصی هستند ولی به هر اندازه شخص بخواهد هست یعنی صد تا حوری هم بخواهد به وی میدهند! آنجا "نداریم و فردا بیا" نیست!

البته نکته خیلی عجیبی که در این دنیا تجربه کردم و مولانا هم اشاره کرده اینست که اگر حقیقتا عاشق کسی شدی باطنا با وی یکی میشوی یعنی اگر او ناراحت است تو هم ناراحتی! اگر خوش است تو هم خوشی! اگر تو به او فکر میکنی او هم به تو فکر میکند!

و چون در بهشت همه چیز در حد کمال است به همین خاطر به گونه ای باطنا با حوریان یا کسانی که با وی زندگی میکنید یکی و به تعبیری یک جان میشوید تا جایی که در قرآن میفرماید حوریان فقط به شوهر خودشان نگاه میکنند و شیفته و شیدای وی هستند!

مرد و زن چو یک شوند آن یک تویی
چونکه یک ها محو شد آنک تویی


نفس یک عارف فراتر از حوری میخواهد! نفس یک مسلمان حوری و بقیه نعمات میخواهد ولی حتی بیش از آنچه در قرآن آمده نصیبش میشود و هر روز نوتر از دیروز! برای همین است که هرگز ملالی نمی یابند!
همچنین "تشتهیه الانفس" شامل مواردی یا آروزهایی میشود که میخواستید ولی چون غیر ممکن بود در سینه داشتید اما در بهشت تحقق می یابد!
مثلا شما آنجا حتی میتوانید پرواز کنید، غیب شوید،با اراده تان شیی را جابجا کنید،صد بار جماع کنید بدون اینکه خسته شوید و...

یه نکته ی دیگر را هم باید اضافه کنم که بهشت فقط شامل حوریان نیست شخص علاوه بر اینکه با تهذیب نفس، بهشتی میشود، صفاتش هم به شکل "زیبارویان" و شِکّر خندان" و "یوسف رُخان" و... در آن عالم ظهور میکنند که اینها هم در باطن مومن، مخفی هستند!


شبی خواب دیدم که رفتم به دیدار علامه حسن زاده آملی و ایشون مشغول عبادت هستند.
نماز ایشان که تمام شد. نزدیک ایشان شدم ولی دیدم چهره ای بسیار زیبا و جوان با چشمانی درشت و آهویی و موها و ریش سیاه سیاه! دارند.

پرسیدم شما آقای حسن زاده آملی هستید؟ فرمودند بله خودم هستم بفرمایید و ...

تو یه تاپیکی یه بار گفتم بهشتیان وقتی وارد بهشت میشوند و... از شُکر گریه میکنند و هر چقدر هم حساب میکنند می بینند آن همه رنجی هم که در دنیا کشیدند ذره ای در مقابل این نعمات و پاداش ها نیست!!!

در بهشت هم خود شخص زیبا رو است و هم حوریان و زیبارویان و شکر خندان و شیرین سخنان و.. وجود دارند!

در واقع شهر زیبایی و تنوع و حیرانی و نعمت و لذّت و خوشی و... است!



یه دستور دارم که یازده آیه قرآن هست که باید خونده بشه تا باعث دوری شخص از گناه و خشوع و لذت از نماز و در نتیجه بهشتی شدنش میشه! ولی باید بپرسم ببینم تا آخر عمر باید خونده بشه یا چهل پنجاه روز خوندنش کافیه؟
فکر نکنم تو این سایت بذارم چون بهشت شلوغ میشه :Nishkhand:

اهل خدا;305824 نوشت:
تو یه تاپیکی یه بار گفتم بهشتیان وقتی وارد بهشت میشوند و... از شُکر گریه میکنند و هر چقدر هم حساب میکنند می بینند آن همه رنجی هم که در دنیا کشیدند ذره ای در مقابل این نعمات و پاداش ها نیست!!!

با تشکر فراوان
گریه خوبه ، اگه تو بهشت نباشه حال نمیده.
من آرزوی داشتن حورالعین را دارم و خدا رو در داشتن اون می فهمم ،اما یه حسی و غمی
توی دلم میگه: اگه در کنار حورالعین در بهشت همنشین امام حسین و عشاقش نباشم سرم کلاه رفته.

معلق;305840 نوشت:
با تشکر فراوان
گریه خوبه ، اگه تو بهشت نباشه حال نمیده.
من آرزوی داشتن حورالعین را دارم و خدا رو در داشتن اون می فهمم ،اما یه حسی و غمی
توی دلم میگه: اگه در کنار حورالعین در بهشت همنشین امام حسین و عشاقش نباشم سرم کلاه رفته.

گریه شکر از شدت شادی هم هست!

با هدف و نیت کسب حوری نماز نخون و... بلکه برای رضای خدا بخون و تمام اعمالت فی سبیل الله باشه! هیچ جای قرآن نگفته اهل بهشت در دنیا برای کسب حوری نماز میخوانند و زکات میدهند بلکه فرموده برای رضای خداوند و.. واجبات و اعمالشان را انجام میدهند!
خیالت از حوری و.. تخت بهت میدن! تو فقط اینجا کاری نکن که ازت ناراضی باشه!


گفته هر چه میخواهی در بهشت هست پس آن بزرگان را هم زیارت خواهی کرد!

در خصوص ائمه هم امکان حضور بهشتیان مراتب بالا، در مراتب نازله هم وجود دارد اما عکس آن خیر!
بعد هم اینکه در بهشت اشخاص میتوانند همزمان در چند جا حضور داشته باشند مثلا ائمه هم در بهشت نعیم و هم در مراتب دیگر بهشت میتوانند حضور داشته باشند!

در همان تاپیک حور عکس روح هم روایتی از حضور پیامبر و ائمه در بهشت و در حضور شیعیان ذکر کرده بودم!

اهل خدا;305969 نوشت:
با هدف و نیت کسب حوری نماز نخون و... بلکه برای رضای خدا بخون و تمام اعمالت فی سبیل الله باشه! هیچ جای قرآن نگفته اهل بهشت در دنیا برای کسب حوری نماز میخوانند و زکات میدهند بلکه فرموده برای رضای خداوند و.. واجبات و اعمالشان را انجام میدهند! خیالت از حوری و.. تخت بهت میدن! تو فقط اینجا کاری نکن که ازت ناراضی باشه!

حرف شما درسته ،اما نبايد فراموش كرد كه ما تا بهشت را نشناسيم بهشت آفرين را نمي شناسيم.
رابطه ما انسانها با خداوند در درجه اول در غالب خواسته ها و آرزوها شكل ميگرد، خواسته هايي كه خود خداوند در وجود ما گذاشته است.
مگر اين سخن از ابن عربي نيست كه فرموده است «كامل ترين شهود مردان در غالب علاقه به زنان است»

اين خيلي مهم است كه بدانيم كه آيا وعده حورالعين از جانب خدا در واقع توجه به دغدغه هاي عاطفي و جنسي هست يا نه

با كدام خدا بهتر ميتوان رابطه بر قرار كرد؟ با خدايي كه فقط تكليف خواسته يا با خدايي كه در كنار تكليف به دغدغه ها پاسخ گفته
، اگر دقت كنيد خواهيد فهميد كه تاكيد من بر حورالعين شناسي و بهشت شناسي همان خدا شناسي است

معلق;306058 نوشت:

مگر اين سخن از ابن عربي نيست كه فرموده است «كامل ترين شهود مردان در غالب علاقه به زنان است»

ابن عربی گفته: شهود حق در زنان بزرگترین و کاملترین شهود است

یعنی حق رو در زن ببینی چون زن مظهر معشوقیّت خداوند است و مرد مظهر عاشقیّت خدا!



[=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پیامبر اکرم (ص) : انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل
(زن بر عاقل چیره میشود و جاهل بر زن)
[/][/]

[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفت پیغمبر که زن بر عاقلان [/][/][/]
[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] غالب آید سخت بر صاحبدلان[/][/][/]

[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]باز بر زن جاهلان چیره شوند [/][/][/]
[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] زآنکه ایشان تند و بس خیره روند[/][/][/]
[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
کم بودشان رقت و لطف و وداد [/]
[/][/]

[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] زآنکه حیوانی است غالب بر نهاد[/][/][/]
[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
مهر و رقت وصف انسانی بود [/]
[/][/]

[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] خشم و شهوت وصف حیوانی بود[/][/][/]
[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
پرتو حق است زن، معشوق نیست [/]
[/][/]

[=arial] [=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] خالق است گوییا مخلوق نیست[/][/][/]


[=arial]

[=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]
[/]
[/]

اهل خدا;306066 نوشت:
ابن عربی گفته: شهود حق در زنان بزرگترین و کاملترین شهود است یعنی حق رو در زن ببینی چون زن مظهر معشوقیّت خداوند است و مرد مظهر عاشقیّت خدا! پیامبر اکرم (ص) : انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل (زن بر عاقل چیره میشود و جاهل بر زن) گفت پیغمبر که زن بر عاقلان غالب آید سخت بر صاحبدلان باز بر زن جاهلان چیره شوند زآنکه ایشان تند و بس خیره روند کم بودشان رقت و لطف و وداد زآنکه حیوانی است غالب بر نهاد مهر و رقت وصف انسانی بود خشم و شهوت وصف حیوانی بود پرتو حق است زن، معشوق نیست خالق است گوییا مخلوق نیست

موضع شما نسبت به آخرين پستي كه براي شما گذاشتم روشن نيست ، از ابن عربي هم بيشتر بگوييد
با تشكر

معلق;306083 نوشت:
موضع شما نسبت به آخرين پستي كه براي شما گذاشتم روشن نيست ، از ابن عربي هم بيشتر بگوييد
با تشكر

دوست عزیز شما از سوالات تان معلوم میشود که نیاز به مطالعه بیشتر مباحث دینی دارید!
حورر العین و بهشت در دسترس نیست که از آن به شناخت خدا رسید و برای شناخت خدا هم لازم نیست! و...

سخنی که ابن عربی گفته در سخن عرفا کم و بیش آمده اما اول باید آگاهی و معرفت لازم کسب کنید تا سخن ابن عربی را دریابید! یا اینکه بجای سخن ابن عربی که از دیدگاه عرفانی است به واجبات عمل کنید و ترک گناهان پیشه کنید و .. تا رستگار و بهشتی شوید!

نقل قول:
حرف شما درسته ،اما نبايد فراموش كرد كه ما تا بهشت را نشناسيم بهشت آفرين را نمي شناسيم.
سلام خدمت دوست خوبم معلق و سوال جالبی فرمودید
اینکه ما تا بهشت را نشناسیم،خدا را نمیشناسیم از دو وجه قابل تامل است.
اول:من عرف نفسه،فقد عرف ربه(هرکس خود را بشناسد،پس خدایش را شناخته).در اینجا از یک جهت میتوان خودشناسی را مقدّم بر خدا شناسی گرفت.و از آنجایی که حقیقت بهشت،انشاء نفس خودمان است و به عبارتی ما بهشت میشویم و نه اینکه ما را به بهشت ببرند،شناخت بهشت،مقدمه بر شناخت خودمان میشود(زیرا شأنی از شئون خودمان است) و از طرفی،این خودشناسی،مقدمه ی شناخت خدا میشود.

دوم:میتوان گفت،هرکس خود را بشناسد،خدایش را(در قبل از خودشناسی) شناخته است.در اینجا خداشناسی،مقدم بر خودشناسی است.بدین معنا که اگر کسی را دیدی که خودش را شناخته،او خدایش را شناخته.
در اینجا به وفق مطلب،فرمایش رسول اکرم صدق میکند که وقتی از او پرسیده شد "خدایت را به چه چیز شناختی؟" در جواب فرمود "عرفت الاشیاء بالله(اشیاء را به واسطه ی خدا شناختم)"...فتدبّر
و در بیان اوّل،حدیث پیامبر گرامی است که شخصي نزد پيامبر گرامي اسلام (ص ) آمد و عرض كرد كه راه شناخت حق چيست ؟ فرمود: شناخت خود. «فقال يا رسول الله كيف الطريق الي معرفه الحق ؟» فقال (ص ) :«معرفه النفس », (مستدرك الوسائل , ج 11, ص 138) [1]
در ضمن،بهشت شناسی،به عبارتی شناسایی شأنی از شئون ماست،و نه شناخت تمام حقیقت نفس.و قبل از شناخت بهشت،راه های شناخت دیگری برای معرفت نفس وجود دارد،از جمله تفکر در آفاق و انفس.که میبینیم بزرگان ما،آنچنان التفاتی به بهشت و حور نداشته اند و بهای خود را فوق این ها میدانستند

بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی حفظه الله


به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها.(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است‏ این آیه و آیات مشابه دلالت مى‏کند که خواسته‏هاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّت‏ها و رنج‏هاى او در آن عالَم از مقوله فعل‏اند نه اِنفعال.
لذّت‏هاى دنیوى همه از قبیل انفعال‏اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى‏شوند و در وى اثر مى‏کنند به خلاف لذت‏هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفس‏اند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت‏ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود.
این کلام بسیار زیبا و نیازمند توضیح بیشتر است.
اول باید معنی لذت فعلی انفعال مشخص شود.
ما دو گونه لذت داریم.
الف:لذت فعلی
ب:لذت انفعالی

لذت فعلی اینست که انسان به خاطر صدور یک چیزی لذت ببرید.یعنی چیزی به اون اضافه یا حمل نمی گردد تا لذت ببرید
بلکه صدور چیزی از انسان باعث لذت بردن می شود.
اما لذت انفعالی این گونه نیست.چیزی از انسان صادر نمی شود بلکه چیزی به انسان می رسد و در لابدی این رسیدن به انسان لذتی عارض میشود.
می توان گفت تمام لذائذ مادی خرد و کلان در پیر و جوان ، مرد و زن همه و همه از لذت انفعالی است و کمتر موردی یافت می شود که لذت فعلی باشد.
مثال لذت انفالی مانند خوردن و تمام لذائذ مادی و مثال لذت فعلی همان لذتی است که یک معلم در جهت تعلم به دیگران می برد.که البته این هم لذتی معنوی است
تفاوت لذت فعلی با انفعلانی مانند تفاوت حس رئیس بودن و مرئوس بود است.
در بهشت هم لذائذ فعلی هستند و چون انسان تنها منفعلانه لذت نمی برد بلکه لذت فعلی می برد تنوعش هم دست خود انسان است
لذا می بینیم هیچ وقت بهشت برای بهشتیان که از لذائذ فعلی برخوردارند ملال آور و خستگی آور نیست.
علت اینکه می بینیم لذائذ مادی ملال آور هست به این خاطر است که در لذائذ مادی تکرار وجود دارد اما لذت فعلی تکراری نیست بلکه احداث چیزهایی است که نبوده و همچنین در لذت انفعالی چون لذت بردن محدود است به محدوده ادراکات و حواس وتنوعی ندارد یکنواختی و ملالت می آورد اما در لذت فعلی
که لذت محدود به ادراکات نیست بلکه کاملا تحت اختیار انسان است هرگز ملالی نیست.
زمانیکه لذت منعلانه باشد لذت بردن هم محدود به حد و مرز حواس و ادراکات است اما وقتی فعلی باشه کاملا تحت اختیار نفس است.

منشآت بهشتی


غرض اینکه چون بهشتی به معرفت شهودی و واقعی دست یافت از آن به بعد هر آنچه را که اراده کند برای خودش یا در خودش و یا در خارج از ذات خود انشاء می نماید و تمامی آنچه را که در بهشت مشاهده می کند منشئات نفس خودش است. منتهی چون در این انشائات استقلال وجودی ندارد که به انشای حق قائم است لذا همه ی آن منشآت به خداوند استناد می یابد حقیقتاً.

کان قندم، نیستان شکّرم
هم زمن می روید و هم می خورم

همچنان که جهنمی نیز در مقام انشاء است. یعنی تمامی آنچه که در جهنم می باشد همه به اراده ی خودش انشاء شده و هیچ چیز از قبل ساخته شده نیست. بع بیان دیگر در عوالم ما فوق چیزی را که بهشتی و جهنمی بر اساس اعمالشان ساخته اند بر ایشان تجلّی می دهد که «آخرت تجلّی و ظهور دنیا است» پس آخرت، نشئه مستقل و جدایی نیست که انسان در آنجا چیزهای جداگانه ای از اعمال خود را ببیند بلکه جهنمی خود جهنم می شود. بر همین اساس استاد بزرگوارمان در کتاب عرشی هزارو یک کلمه می فرمایند:« خدا بهشتی را به بهشت نمی برد بهشتی خود بهشت می شود» این شدن را تعبیر به معرفت شهودی و معرفت ذوقی می کنند که بعد از این نشئه هرکسی هر آنچه را که شد همان است و چیزی را از بیرون بدان ضمیمه نمی کنند. می توان این حقیقت را اینگونه تعبیر کرد که انسان آنچه را که در بهشتمی نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا انجام داده نه مثل آنها زیرا فرق است بین مثل و مثال. «مِثل» به دو چیز گفته می شود که در ذاتشان با هم متباین اند اما «مثال» دو چیز را گویند که در حقیقتِ ماهیت و ذاتشان یک چیز هستند و از همدیگر حکایت می کنند. بر این اساس گفتیم که انسان آنچه را که در بهشت می نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا ساخته نه مثل آنها. مثلاً شاید ما به صورت متعارف بگوییم «ضرب» مثل «یضرب» است در صورتی که باید گفته شود «ضرب» و «یضرب» و دیگر صیغه های مشتق از این صیغه، همه مثال هم هستند نه مثل هم. البته می شود هم در بعضی از تعبیرات معنای مِثل را همان مثال دانست.

تعبیر شریف تر آن است، که بگوییم قیامت نیز به منزله ی تصریف وجودی انسان است. مثلاً به ظاهر کلمه ی« ضرب» سه حرفِ «ضاد و راء و باء» است، اما اگر آن را بگردانید و هر کدام از اینها به صیغه های گوناگون تبدیل گردد صد و چهارده صیغه می شود، گاهی یضرب می شود گاهی ضارب، زمانی مضروب و بعضی اوقات هم لم یضرب. پس در قیامت نیز یک شخص خودش را به انحاء گوناگون مشاهده می کند گاهی خودش را آتش مشاهده می کند و فریاد می کشد گاهی هم می بینید در خلق خود آب داغ می ریزید که بر اساس اصل رصین اتحاد عاقل به معقول و عامل به معمول که هر کسی زرع و زارع و مزرعه و بذر خود است، ریزاننده ی آن آب و خوراننده آن و جزع و فزع کننده، همه خود اویند و هیچ چیز بیرون از او نیست مانند اینکه کسی در خواب می بیند چند نفر جمع شده اند و می خواهند او را درون آب داغ بیندازند و او فریاد می کشد و آنها را نفرین می کند ولی وقتی بیدار می شود می بیند نه کسی بوده که او را در آب داغ بیندازید و نه آب داغی در میان بود معلوم می شود تمام این ها را نفس خودش انشاء نموده است و او خیال می کرده که از بیرون است.



منبع: شرح رسالۀ رابطه علم و دین علامه حسن حسن زاده آملی.شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی.

تأملی در معنای بهشت و جهنم


اما قیامت ظهور فطرت اشیاء است. بهشتی چون فطرت انسانی دارد و بواسطه ی آن کسب می کند به صورت انسان محشور می شود و جهنمی چون از فطرت انسانیش تنزّل کرده و به فطرت حیوانی متلبّس شده است و بواسطه ی آن دائماً در اکتساب است به صورت حیوان محشور می گردد، چرا که همه ی موجودات در نظام هستی دارای فطرتی هستند اما بهشت و جهنم در میان این همه موجودات برای موجوداتی قرار داده شده است که می تواند بر علیه فطرت اصلی اش عمل کند و چون موجودات دیگر هرگز از صراط مستقیم فطرتشان قدمی منحرف نمی شوند بهشت و جهنم ندارند بر خلاف انسان که هر لحظه می تواند دست از مقتضای فطرت انسانیش برداشته و به جانب حیوانیت هبوط نماید و لذا جهنم یعنی تمثل آنچه که انسان بر علیه فطرت انسانیش عمل نموده است. بر این اساس هیچ یک از حیوانات درنده نظام عالم پس از مرگ، مؤاخذه نمی شوند و عذاب نمی بینند اما همینکه صدام وارد محشر می شود او را در آتش دوزخ می اندازند چرا که او بر خلاف فطرت انسانیش قدم برداشته است.
البته در اینجا قابل ذکر است که جهنمی ها اوائل که در آتش جهنم گرفتار شدند زجر و عذاب می کشند اما بعد از مدتی که در آن بارها سوختند و جان دوباره یافتند آتش جهنم برایشان عادی می شود و به یک معنی عذاب از آن ها مرتفع می گردد که این دسته در آتش جهنم ابدی هستند و لذا خلود در نار غیر از خلود در عذاب است.
قرآن کریم خلود در نار را تأیید می فرماید اما خلود در عذاب را بیان نمی فرماید، بلکه با دقت در ریشه ی کلمه ی عذاب که از عذب گرفته شده است و به معنای گوارا می باشد باید بگوییم که همان آتشِ زجرآورِ جهنم پس از مدتی برای جهنمی عذب و گوارا می شود چرا که جهنمی به همان نیز خو می کند یعنی همچنانکه در بخش لذائذ اگر آدمی به چیزی خو کند دیگر لذّت آن را حس نمی کند در بخش دردها و سختی ها و مصیبت ها هم اگر آدمی به چیزی خو کند دیگر سختی و درد آن را حس نمی کند و لذا در نشئه طبیعت هم اگر کسی دچار بیماری و سختی شود اوائل، بسیار آه و ناله می کند اما پس از گذشت چند سال از شروع بیماری، دیگر به آن بیماری خو کرده و از دردی که دلرد شکایتی نمی کند.

در روایت است که وقتی از کنار جهنم عبور می نمایند جهنم به احترام پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآل وسلم دست از عذاب می کشد و خاموش می شود جهنمیان می پرسند چه چیز باعث شده که ما را عذاب نمی کنند و چرا درد رفع شده است؟ می فرمایند به احترام جناب رسول الله جهنم نمی سوزاند. جهنمیان می گویند: درب جهنم را ببندید که ما چشم نداریم ایشان را ببینیم. ما همان آتش جهنم را می خواهیم و به همان راحت و آرام تریم. این مثل آن است که کسی برای اولین بار وقتی سیگاری می کشد بسیار سرفه می کند و اذیت می شود اما پس از کشیدن چند نخ سیگار به همان خو کرده و از دود آن لذّت می برد، به طوری که دیگر نمی تواند به راحتی آن را کنار بگذارد.
ظاهر دنیا نیز عین باطن دنیا و باطن دنیا عین ظاهر دنیا است و لذا اوائل وقتی جهنّمیان، بهشتیان را می بینند می گویند ای کاش ما هم مثل شما بودیم اما وقتی مدتی از رنج و عذابشان گذشت دیگر همین ای کاش را هم نمی گویند و لذا می بینید در دنیا هم کسانی که برای اولین بار با بدی ها و زشتی ها مواجه و آن ها را مرتکب شدند به قبض و ناراحتی افتاده و می گویند ای کاش فلان عمل زشت را انجام نمی دادیم چنین افرادی اگر بواسطه ی همین پریشانی دست از آن کار زشت بردارند اصلاح می شوند اما اگر به قبض نفسانی خود توجهی نکرده و بارها و بارها آن کار را انجام دهند روزی می رسد که در انجام زشتی ها و پلیدیها آنچنان انسان قهّاری می شوند که حتی بدی کردن را برای خود افتخار می دانند و به دیگرانی که بدی نمی کنند می گویند شما چقدر بی عرضه هستید که بدی نمی کنید.

البته اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه ممکن است بفرمایید چگونه می گویید عذاب جهنم برای جهنمیان گوارا می شود و جهنمیان بدان خو می کنند در حالیکه صریح آیه ی(وَ بَدَّلنَا جُلُودَهُم) دلالت دارد بر اینکه پوست جهنمیان دائماً عوض گردیده و با رویش پوست جدید عذاب و آتشی جدید برایشان ایجاد می شود به تعبیر دیگر تبدیل جلود به معنی تجدید و نو شدن عذاب است و این با فرمایش شما مبنی بر خو کردن جهنمیان به عذاب جهنم سازگاری ندارد! علاوه بر اینکه غیر از حرکت جوهری که در نشئه طبیعت جاری و ساری است تجدّد امثال نیز در بهشت و جهنم وجود دارد و بر اساس تجدّد امثال دم به دم صورت جدیدی تحقّق می یابد و لذا نمی توان تجدّد امثال را با ادعای خو نمودن جهنمیان با عذاب جهنم جمع نمود.
در جواب این اشکال باید بگوییم خلود در آتش بنابر آنچه قرآن کریم در آیات گوناگونش بدان صراحت دارد امری مسلّم بوده و هیچ شکّی در آن نیست اما باید دانست که خلود در آتش غیر از خلود در عذاب است و بر خلاف دار دنیا که عذاب و آتشش یک حقیقت اند، در روز قیامت عذاب و آتش یک حقیقت نیستند. در عالم دنیا شما اگر کسی را در آتش بیفکنید او هم می سوزد و هم غذاب می بیند اما در روز قیامت اینچنین نیست چه بسا افرادی که در روز قیامت در آتش سوزانده شوند اما از این آتش عذاب نبینند بلکه ذاتاً خود آن را طلب می کنند و در پی آن می گردند، بلکه در معنایی عمیق تر و دقیق تر باید بگویی آنچه پیرامون حضرت ابراهیم علیه السلام آمده که نمرودیان او را در خرمنی از آتش پرتاب نمودند و آتش برای حضرت گلستان شد از همین قبیل است که همیشه آتش با عذاب همراه نیست.

البته در این موضع مباحث بسیار سنگین فلسفی و عرفانی و قرآنی مطرح می گردد که ما اکنون قصد بیان آن ها را نداریم اکنون فقط غرض آن است که بگوییم آنچه از معنای خلود در آتش در قرآن کریم آمده است به معنی خلود در عذاب نیست و لذا قرآن کریم عذاب را به «عذاب الیم» مقید نموده و فرموده برای گروهی عذاب الیم است، از این قید معلوم می شود که عذاب گاهی الیم و دردناک است و گاهی غیر الیم و دردناک.
عذاب غیر الیم برای کسانی است که درد و آتشی که برای آنهاست کهنه شده و اهل آتش بدان خو کرده اند و این نه بدان معنی است که آتش ایشان را نمی سوزاند و ایشان از آن سوزش به درد نمی آیند بلکه مراد این است که جهنمیان به همین درد وسوزش عادت کرده و آن را جزء جدانشدنی ذات خود می بینند.

نکته ی دیگر آنکه آتش جهنم با آتش دنیا فرق دارد. سرشت آتش دنیا بر سوزانندگی است اما سرشت آتش قیامت اگر چه سوزاننده است اما چون آتش قیامت شعور و آگاهی دارد هرکسی را نمی سوزاند. در دنیا چه مؤمن و چه کافر اگر در میان آتش قرار بگیرند می سوزند اما در آخرت آتش جهنم برای مؤمنین سرد و خاموش می شود و از آنجا که طبق آیه ی شریفه ی (وَ إِن مِنکُم إِلّا وَارِدُها) یعنی همه ی انسان ها باید از جهنّم عبور کنند که جهنم دالان بهشت است باید بگوییم که آتش جهنم مؤمنی را که از جهنم عبور می کنند، نمی سوزاند چه اینکه برای غیر مؤمنین نیز به اندازه ی مراتب اهل آتش در شرارت و ظلم و ستمی که روا داشته اند شدّت و ضعف داشته و همه را به یک اندازه نمی سوزاند.
مثلاً جاهلِ محجوبِ غافل نسبت به کافرِ مشرکِ لجوجِ معاند در آتش جهنم بسیار کمتر می سوزد. این مثل آن است که شما چند نهال گوناگون درخت را در یک زمین که شرایط آب و خاک و هوایی اش یکسان است می کارید اما هر کدام از این نهال ها به گونه ای خاص از این امکانات استفاده کرده و هریک مطابق قابلیت خود به ثمر می نشیند. اما آتش دنیا اینچنین نیست چرا که آن به ظاهر فاقد شعور و آگاهی بوده و مؤمن و کافر را به یک اندازه می سوزاند بر خلاف آتش جهنم که چون از باطنِ خودِ افراد بر می خیزد مطابق با قابلیت افراد فاعلیت دارد ونه بیشتر از آن.

و لذا مسئله ی جهنم و عذاب و خلود در آن ها بیرون از جان افراد مطرح نمی شود ما نمی خواهیم بگوییم که در روز قیامت چاله ای می کَنند و در آن آتشی عظیم می سازند و افراد را به داخل آن می اندازند اگر چه ظاهر آیات و روایات نیز یه همین مقدار دلالت دارد اما با توجه به روایات دیگری که از ائمه معصومین علیه السلام به ما رسیده، باید آن دسته از آیات را تفسیر نموده و بگوییم: این جهنّمی است که آتش را با خود به جهنم می برد و جهنمی خود آتش می شود نه اینکه از بیرون،آتش را به او ضمیمه و اضافه کنند که اگر چنین باشد اشکال شما مبنی بر تجدّد و نو به نو شدن عذاب در آتش جهنم صحیح خواهد بود چرا که در این صورت آن آتش همانند آتش دنیا خواهد بود که افراد پس از گرفتار شدن آن دائماً به سوزش درآمده و یک آن هم تا هنگامی که آتش سوزاننده است نمی توانند بدان خو کنند، در حالی که آتش جهنم از سنخ آتش دنیا نیست که سوزانندگی یکنواخت داشته باشد بلکه آن به حسب گوناگونی حالات و تطوّرات افراد تغییر می کند بدین معنی که اگر شخص کفر ذاتی داشته باشد جهنم او جهنم ذاتی است و اگر کفر صفاتی داشته باشد جهنمش جهنم صفاتی و اگر کفر افعالی داشته باشد جهنم او جهنم افعالی خواهد بود. همچنان که انزل مراتب بهشت، بهشت در مرتبه ی افعالی است که شخص در دنیا کارهای نیکی انجام داده است و مستحق این رتبه گردیده است و بالاتر از آن بهشت صفاتی است که شخص علاوه بر افعال از صفات و ملکات نیکی نیز بر خوردار بوده است و بالاتر از همه ی آنها بهشت در مرتبه ی ذات است که در قرآن کریم فرمود: (فَادخُلِی فِی عِبادِی*وَادخُلِی جَنَّتِی).
با دقّت در عرائضی که تقدیم محضر نمودیم اشکالی که در ذهن مبارکتان مطرح شده مرتفع می گردد.
اکنون اجازه دهید در ضمن مطالب فوق به نکته دقیقی اشاره کنیم و آن اینکه در قیامت جهنمیان تمامی مراتب درجات وجودی بهشتیان را در خود دارند همچنان که تمامی بهشتیان تمامی مراتب درکات وجودی جهنمیان را دارا می باشند اما از آنجا که آتش جهنم با شعور است جهنمی را می سوزاند اما به بهشتی آسیبی وارد نمی کند بلکه بهشتی از مشاهده ی آن همه عذاب به وفور نعمتی که برایش فراهم آمده زبان شکر و حمد ثنای الهی می گشاید و در طرف مقابل نیز از آنجا که نعمت های بهشتی هم با شعورند بهشتی را از برکات و لذائذ خود بهره مند می سازند اما بهره ای از آن ها عاید جهنمی نمی شود بلکه جهنمی از مشاهده ی آن همه نعمت های آماده شده برای بهشتیان بیشتر به درد آمده و حسرت افزون تری را احساس می کند و این یکی از معانی شریف فرمایش حضرت وصی علیه السلام در نهج البلاغه است که فرمود: «انّ الجنّة حُفّت بالمکاره وانّ النار حُفّت بالشهوات»
یعنی همانا بهشت در لابه لای ناراحتی ها و دوزخ در لابه لای شهوات پیچیده شده است و این است معنای آنکه فرموده اند تمامی بهشتیان باید از متن جهنم عبور کنند که مراد از این عبور کردن نیز یک عبور تکوینی حقیقی است نه عبور اعتباری مجازی، فافهم!

منبع: شرح رساله رابطه علم ودین حضرت علّامه حسن حسن زاده آملی.
شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی.
با تشکر از سایت مشکات ولایت


قیامت


گشتی در دفتر دل:



قيامت را پس از بعد زمانى
چه پندارى كه خود اينك در آنى

نه عدم موجود مى گردد، و نه وجودى معدوم ، و نه وجودى از عدم پديد آيد و نه عدم از وجود. وجود را از ايجاد تميز ده تا در ايجاد حق موجودات را از عدم درست ادراك كنى .قيامت با تو است نه در اخر طولى زمانى (ان مع الدنيا آخره ) پس به كارى مشغول باش كه تو را بكار آيد.
براى نفس پنج ساعت است و ساعت نفس قيامت اوست و در حديثى آمده كه (من مات فقد قامت قيامته ) و در حديث ديگر آمده كه (موتوا قبل ان تموتوا) كه براى سالكان متوجه به حق قبل از موت طبيعى محقق مى شود و اين موت همان اعراض از دنيا، و امتناع از مقتضيات نفس و لذات آن ، و عدم اتباع هوى است و لذا براى سالك حقايقى كشف مى شود كه براى ميت مكشوف است.مردم در تحت زمان و مكان ابن الوقت و ابن الحال اند ولى كسانى كه بر زمان و مكان احاطه يافتند اب الوقت و اب الحال اند كه (طى ) در حق آنان صادق است كه (يوم نطوى السماء كطى السجل ).ابن الوقت در بند وقت است كه وقت را محكم مى گيرد كه مبادا از دست برود و كار عبادت و رياضتش را موقوف بر وقت ديگر نمى گذارد و چون وقت بر او غلبه دارد ابن الوقتش نامند تا كامل گردد و اب الوقت گردد.تبصره : قيامت كبراى مرتكز در اذهان به اينكه در آخر طول زمانى قيام مى كند كه از ظواهر آيات و روايات نيز استفاده مى شود مبتنى بر ادوار و اكوار، يا بر رتق و وفتق (معدل و منطقه ) است.
بدان بعضى از كلمات قائلين به اكوار و ادوار دلالت مى كند بر اينكه قيام قيامت در هر دوره اى پايان همان دوره است .
و بعضى نيز فرموده اند: قيام قيامت پايان انقضاء مدت دوره فلك ثوابت يعنى (25200) سال شمسى است .

حضرت مولى در عيون فرموده اند: بعيد نيست كه نظر اينان به همان رتق و فتق بين دو دائره عظيمه معدل و منطقه البروج باشد؛ چون كه ميلى كلى در هر سال شمسى به مقدار نصف ثانيه فلكى رو به تناقض است و در اين دوره منطقه با معدل بعد از 18600 سال شمسى (تقريبا) بر هم منطبق مى شوند سپس از هم ميل پيدا مى كنند.در رساله گرانسنگ رتق و فتق با بيان رتق و فتق معدل و منطقه به عنوان تفسير كريمه قرآن (او لم ير الذين كفروا ان السموات و الارض كانتا رتقا هما) (انبيا / 23) و نتائج چهارده گانه مترتب بر آن فرموده اند.

نتيجه نخست اين كه ، وقتى كه دائره شمسيه در سطح دايره استوارى سماوى قرار گرفته است و با او متحد شده است آب همه جاى كره را فرا مى گيرد و روزگار اين دوره آدميان بسر مى آيد و پايان مى يابد و دوباره دائره شمسيه از دايره استواى سماوى انفتاح مى يابد...
آنچه كه مردم به عنوان قيامت در انتظار بعد زمانى آن بسر مى برند از همين انطباق دو عظيمهن و انقضاى دوره آن است .
طبيعى است كه هر رشته علمى به دست نپخته هاى در آن فن و رشته دچار وقايعى ناگوار مى شود و در طول تاريخ معارف حقه الهيه از اين اصل مستنثنى نبود و دائما در هر عصرى اوحدى از علماء كه جامع علوم و فنون معارف اسلامى بوده اند و آنان را با قرآن سر و سرى بود از طلعت دل آراى قرآن بهره مند بودند و هستند.وقتى جناب علامه جليل القدر حضرت آقا محمد حسن الهى طباطبايى را با جناب ارسطو مكاشفه اى بود و با او صحبت داشت و از او پرسيد كه از زمان خودتان به ما چيزى بفرماييد، ارسطو به ايشان فرمود: شما باز در زمانى هستيد كه حرف خداوند را با صداى رسا و بلند مى گوييد و لا اله الا اللّه الا الله را بر زبان بصورت عموم مى رانيد ولى ما در زمانى بوده ايم كه كلمه توحيد را مى بايست بصورت پوشيده و پنهان بر زبان جارى كنيم و به يكديگر القاء نماييم
.

قيامت چون كه در تو گشت قائم
بود اين نامه در دست تو دائم

اگر كسى به (من كيستم ) خود بپردازد و خروج از عادت بر او ظاهر شود به قيامت خويش مى رسد و دائم به نامه و منشور الهى مترنم و در مقام كن قرار دارد كه مهمان سفره منشئات نفس ناطقه خود است.

بيا با ياد او مى باش دمساز
بيا خود را براى او بپرداز
گرت حفظ ادب باشد مع الله
شوى از سر سر خويش آگاه
بر آن مى باش تا با او زنى دم
چه مى گويى سخن از بيش و از كم
لبانت را گشا تنها به يادش
هر آنچه جز به يادش ده به يادش
برون آيكسر از وسواس و پندار
كه تا بينى حقيقت را پديدار
چو رستى از مناهى و ملاهى
بتابد در تو انوار الهى

خودش فرمود: (انا جليس من ذكرنى ) و كدام منزلت است كه ارفع و اشمخ از منزلت همنشينى با او است .
و آن نيكبختى كه در ورطه من كيستم افتاد به دنبال درمان دردش مى رود.

در آن حد سزاوار مقامت
رساند حق تعالى هم سلامت

اكثرى به انتظار آنند كه با موت طبيعى بميرند تا فرشته در آن قيامت و بهشت به آنان نامه رساند و از طرف حق سلام دريافت كنند ولى آنكه قيامتش همين الان قيام كرده است به وعده فرداى زاهد دلخوش نيست و اينك به سلام الهى مترنم است.

با تشکر از سایت مشکات ولایت


معلق;304694 نوشت:
با سلام و احترام

مثَل فهم ما به آخرت مانند مثَل فهم نوزاد به اين دنيا نيست
به نظرم من اين مثال غلطي است
این مثال روایت است از حضرت امیرالمؤمنین علیه اسلام،
میخوای قبول کن می خوای نکن!
اگر روایتو می خوای بگرد پیداش کن ،
من فقط یه سر نخ بهت دادم
خواستم بدونی هرچی به نظرت رسید درست نیست.مگه اینکه بگی روایت هم ...:Gol:

صراط11;326877 نوشت:
این مثال روایت است از حضرت امیرالمؤمنین علیه اسلام، میخوای قبول کن می خوای نکن! اگر روایتو می خوای بگرد پیداش کن ، من فقط یه سر نخ بهت دادم خواستم بدونی هرچی به نظرت رسید درست نیست.مگه اینکه بگی روایت هم ...

سلام
دليل: نوزاد در رحم قرار نيست اين دنيا را بشناسد، كه حال بخواهيم ببينيم آيا با آنچه كه مي انديشيده مطابقت دارد يا ندارد...
ولي انسان در دنيا مكلف است به شناختن و تحقيق كردن، پس بايد بتواند بشناسد.

عزيزم قرار نيست هر روايتي كه مبناي عقلي ندارد را قبول كنيم ،
اگه ميخواي در مورد غلط بودن اين مثال بيشتر توضيح بدهم

موضوع قفل شده است