چهار دستور العمل از ملا حسینقلى همدانى (ره)

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چهار دستور العمل از ملا حسینقلى همدانى (ره)

دستورالعمل اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین ، و الصلوه و السلام على محمد و آل الطاهرین و لعنه الله على اعدائهم اجمعین .
مخفى نماناد بر برادران دینى كه به جز التزام به شرع شریف ، در تمام حركات و سكنات و تكلیف و لحظات و غیرها راهى به قرب حضرت ملك الملوك - جل جلاله - نیست ، و به خرافات ذوقیه ، اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است ، كماداب الجهال و الصوفیه - خذلهم الله - جل جلاله - (یعنى همان گونه كه شیوه نادانان و متصوفه - كه خداوند خوارشان گرداند - مى باشد) راه رفتن لایوجب الا بعدا (یعنى جز دورى از خداوند گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار - صلوه الله علیهم - آورده باشد، باید بفهمد كه از حضرت احدیت دور خواهد شد؛ و هكذا (یعنى همچنین ) در كیفیت ذكر بغیر ما ورد عن الساده المعصومین علیه السلام (یعنى به غیر از آنچه از سروران معصوم رسیده است )، عمل نماید. بناءاء على هذا (یعنى بنابراین ) باید مقدم بدارد شرع شریف را، و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده ، و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده كرده ام این است كه اهم اشیاء از براى طالب قرب ، جد و سعى تمام در ترك معصیت است ، تا این خدمت را انجام ندهى نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فایده نخواهد بخشید، چرا كه پیشكش و خدمت كردن كسى كه با سلطان در مقام عصیان و انكار است ، بى فائده خواهد بود.
نمى دانم كدام سلطان اعظم از این سلطان عظیم الشان است ، و كدام نقار اقبح از نقار با اوست (یعنى و كدامین ستیز زشتر از ستیز با اوست )
فافهم مما ذكرت ، ان طلبك حجه الهیه مع كونك مرتكبا للمعصیه امر فاسد جدا و كیف یخفى علیك كون المعصیه سببا للنفره و كون النفر ر مانعه الجمع معه المحبه و اذا تحقق عندك ان ترك المعصیه اول الدین و آخره ، ظاهره و باطنه . فبادر الى المجاهده و اشتغل بتمام الجد الى المراقبه ، من اول قیامك من نومك فى جمیع آنائك الى نومك ، و الزام الادب فى مقدس ‍ حضرته . و اعلم انك بجمیع اجزا وجودگ ذره ذره اسیر قدرته ، وراع حرمه شریف حضوره ، و اعبده كانك تراه ، فان لم تكن تراه فانه یراك ، و التفت دائما الى عظمته و حقارتك ، و رفعته و دنائتك ، عزته و ذلتك ، و غناه و حاجتك ، و لا تغفل شناعه غفلتك عنه - جل جلاله - مع التفاته الیك دائما، و قم بین یدیه مقام العبد الذلیل الضعیف ، و تبصبص تحت قدمیه بصبصته الكلب النحیف . اولا یكفیك شرفا و فخرا انه اذن لك فى ذكر اسمه العظیم بلسانك الكثیف الذى نجسته قاذوراه المعاصى .
(از آنچه بیان شد، باید دریابى كه مطالبه حجت الهى با وجود ارتكاب گناه امرى است فاسد، و براستى چگونه بر تو پوشیده ماند كه گناه موجب نفرت و انزجار مى گردد، و انزجار با محبت جمع ناشدنى است .
حال كه دانستى ترك گناه آغاز دین و انجام آن ، ظاهر دین و باطن آن است پس به مجاهده و تلاش مبادرت ورز. و با جدیت تمام ، از لحظه اى كه بر مى خیزى تا زمانى كه به خواب مى روى ، مراقب خویش باش ، و ادب را در محضر مقدس او رعایت نما. و بدان كه تو با تمام اجزا و ذرات وجودت اسیر قدرت اوئى ، و احترام حضور گرامى او را رعایت نما.
چنان عبادتش كن كه گوئى او را مى بینى ، و اگر تو او را نمى بینى او توو را مى بیند همیشه متوجه باش كه او بزرگ است و تو كوچك ، او والاست و تو پست ، او عزیز است و تو ذلیل ، او بى نیاز است و تو نیازمند. و از زشتى غفلت از او غافل مشو كه او همیشه به تو توجه دارد. در برابر او چون بنده خوار و ناتوان قرار گیر، و زیر پاى او بسان سگى ناتوان چاپلوسى نما. آیا تو را از این شرافت و افتخار بس نیست كه تو را رخصت داد تا نام با عظمتش را بر زبانى كه آلوده به گناهان است جارى سازى )
پس اى عزیز! چون این كریم رحیم زبان تو را محزون كوه نور، یعنى ذكر اسم شریف قرار داده ، بى حیائى است مخزن سلطان را آلوده به نجاست و قاذورات شریف قرار داده ، بى حیائى است مخزن سلطان را آلوده به نجاست و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصى (یعنى و گناهان دیگر) نمودن مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه نجس مملو از قاذورات (یعنى نجاسات ) و بى شك چون دقت در مراقبه نكرده اى ، نمى دانى كه از جوارح سبعه (یعنى اعضاى هفتگانه ) یعنى گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصیت ها مى كنى ، و چه آتشها روشن مى نمائى ، و چه فسادها در دین خودت برپا مى كنى ، و چه زخم هاى منكره به سیف و سنان زبانت (یعنى شمشیر و سرنیزه زبانت ) به قلبت مى زنى .

اگر نكشته باشى بسیار خوبست .
اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان نمایم در كتاب نمى گنجد، در یك ورق چه مى توانم بكنم . تو كه هنوز جوارحت را از معاصى پاك نكرده اى ، چگونه منتظرى كه در شرح احوال قلبت چیزى به تو بنویسم . پس البدار، البدار الى التوبه الصادقه ثم العجل فى الجد و المراقبه . (یعنى پس بشتاب ، بشتاب به سوى توبه راستین آنگاه به سرعت به تلاش و مراقبت رو آر)
خلاصه بعد از سعى در مراقبه ، البته طالب قرب ، بیدارى و قیام سحر را اقلا یك دو ساعت به طلوع فجر مانده الى مطلع الشمس (یعنى تا زمان طلوع خورشید) از دست ندهد، و نماز شب را با آداب و حضور قلب بجا بیاور، و اگر وقتش زیادتر باشد به ذكر یا فكر یا مناجات مشغول بشود، ولیكن قدر معینى از شب باید مشغول ذكر با حضور بشود، در تمام حالاتش خالى از حزن نبوده باشد، اگر ندارد تحصیل نماید به اسبابش . و بعد از فراغ ، تسبیح سیده نساء علیه السلام و دوازده مرتبه سوره توحید، و ده مرتبه لااله الاالله وحده لاشریك له له الملك الى آخر، و صد مرتبه لااله الا الله و هفتاد مرتبه استغفار بخواند، و قدرى از قرآن شریف تلاوت نماید، و دعاى معروف صباح - اعنى : یامن دلع لسان الصباح الى آحر - البته خوانده شود، و دائما با وضو باشد، و اگر بعد از هر وضو دو ركعت نماز بكند بسیار خوبست . بسیار ملتفل باشد كه به هیچوجه اذیتش به غیر نرسد، و در قضاء حوایج مسلمین لاسیما (یعنى بویژه ) علما و لا سیما اتقیائهم (یعنى بویژه پرهیزكارانشان ) سعى بلیغ نماید، و در هر مجلس كه مظنه (یعنى گمان ) وقوع در معصیت است ، البته ، البته ، البته اجتناب نماید، بلكه مجالست با اهل غفلت به غیر شغل ضروره (یعنى مگر در موارد لزوم ) مضر است ، اگر چه از معصیت خالى باشد.
كثرت اشتغال به مباحات ، و شوخى بسیار كردن ، و لغو گرفتن ، و گوش به اراجیف دادن ، قلب را مى میراند
اگر بى مراقبه مشغول به ذكر و فكر بشود بى فائده خواهد بود، اگر چه حال هم بیاورد چرا كه آن حال دوام پیدا نخواهد كرد. گول حالى كه ذكر بیاورد، بى مراقبه نباید خورد زیاده طاقت ندارم ، بسیار التماس دعا از همه شماها دارم . این حقیر كثیرالتقصیر و المعاصى را فراموش ننمائید و در شب جمعه صد مرتبه ، و در عصر روز جمع صد مرتبه سوره قدر بخواند، و از جمله ابواب عظیمه ایمان ، حب فى الله - جل جلاله - و بغض فى الله - جل جلاله - (یعنى مهر و كین در راه خدا) مى باشد، و قد عقدله فى الوسائل و غیرها من كتب الاخبار بابا مستقلا، فارجع الیها، لعلك تعرف عظمته و تاخذ لنفسك نصیبا منه (یعنى در كتاب وسایل و دیگر كتب روائى فصل مستقلى به این موضوع اختصاص داده شده است ، پس به آنها مراجعه نما، تا شاید عظمت آن را دریابى ، و بهره اى از آن براى خویش ‍ برگیرى )
شكى نیست كه محبوب اول ، ذات اقدس كبریائى - جل جلاله - مى باشد، بل و كل محبه لا ترجع الى محبه فلیس بشى ء قم بعده (یعنى بلكه هر محبتى كه به محبت او باز نگردد ارزشى ندارد، و پس از آن ) باید هركس را این سلطان عظیم الشان بیشتر دوست داشته باشد (بیشتر دوست بدارد) پس اول محبوب بعد از واجب الوجود وجود مقدس ختمى ماب - صلوه اله علیه و آله - مى باشد ثم بعده امیر المومنین علیه السلام ثم الائمه المعصومین علیه السلام ثم الانبیاء و الملائكه ، ثم الاوصیا، ثم العلماء و الاولیاء (یعنى پس از او حضرت امیر علیه السلام آنگاه امامن معصوم علیه السلام و سپس پیامبران و فرشتگان ، و بعد اوصیا و پس از ایشان دانشمندان و اولیا قرار دارند و در زمان خودش اتقاى زمانش را، لاسیما (یعنى بویژه ) اگر عالم باشد، ترجیح بدهد در محبت بركسانى كه بعد از اویند نیز در درجه ، و هكذا یتنزل (یعنى همین طور پایین برود) ولیكن سعى نماید صادق باشد در این محبت ، مرتبه آسانى نیست اگر متفكر باشید خواهید فهمید كه اگر آثار محبت در حركات و سكنات ظاهر شد، مشخص ‍ مدعى این محبت صادق است ، و الا فلا. لیكن گمان ندارم كه به كنه و لوازمش برسى ، و حقیر هم بیش از این در وسعم نیست
الحاصل لا طریق الى القرب الا بشرع شریف ، فى كل كلى و جزئى (یعنى خلاصه آنكه راهى به سوى تقرب به خداوند نیست مگر به پیروى نمودن از دین در تمام كارهاى بزرگ و كوچك ) " 1 ".

پي نوشت :
1- تذكره المتقین ، ص 207-214

چهار دستور العمل از ملا حسینقلى همدانى (ره) (2)

نويسنده:علی شیروانی

دستورالعمل دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
اى همبازى اطفال ! و اى حمال اثقال ! و اى محبوس چاه جاه ! و اى مسموم مار مال ! اى غریق بحر دنیا! و اى اسیر همومات آمال ! مگر نشنیده اى و نخوانده اى : انما الدنیا لعب و لهو (یعنى همانا دنیا بازى و سرگرمى است ) و نشنیده اى فرموده آن حكیم غیب دان منزه از عیب و شین را كه به فرزند ارجمند خطاب كرده : بنى ان الدنیابحر عمیق غرق فیها الاكثرون (یعنى فرزندم ! همانا دنیا دریائى ژرف است كه بیشترین مردم در آن غرق گشته اند) و حقیر عرض مى كنم : عن تحقیق و نحن منهم (یعنى قطعا ما نیز از آن غرق شدگانیم )
و اگر بخواهى عمق دریاى حكمتش را بفهمى در حقیقت لفظ ((بحر عمیق )) فكر نما. ببین چقدر از جواهر حكمت در این صندوق كوچك براى متفكرین ، به عنوان هدیه درج فرموده . همین قدر بدان دریا نهنگ دارد، ماهى دارد، جانورهاى عجیبه آن بسیار و مهالك غریبخ آن بى شمار، جزایر هولناكش زهره شیران را آب ، و كوههاى سهمناكش چه بسیار مردمان را نایاب نموده ، اصل ومیدان این دریا از ظلمات جهل ناشى شده است ، و در اودیه اراضى قلوب اهل غفلت جا دارد. امواج آمالش بسى كشتیهاى عمر را به باد فنا داده ، و جبال هموم و غمومش بسا پشته ها نهاده ، مارهاى معاصى مهلكه آن ، چه بسا اشخاص را به سم خود هلاك كرده ، نهنگهاى اوصاف مذمومه اش چه كسان را فرو برده ، و آب محبت تلخ و شورش چه مردمان را كور، و چه چشمها را بى نور نموده . هر كه در این دریا غرق شد سر از گریبان نارجحیم بیرون آورده ، در عذاب الیم خواهد ماند.
آدمهاى این دریا ((نسناس ))، و سیاحت ایشان در این دریا به ساحت وسواس است . راهزنانش جنود ابلیس ، و اسلحه جنگشان خدعه و تلبیس ‍ است . اگر از عمق این دریا بپرسى ، عرض خواهم كرد كه انتها ندارد، و اگر باور ندارى ، به غواصان این دریا، یعنى اهل دنیا از اولین و آخرین نظر نما، و ببین كه همگى در آن غرق شده ، احدى به قعر آن نرسیده ، و اگر بهتر مى خواهى بفهمى ، به حال خراب خود نگاه كن و ببین كه هر قدر داشته باشى ، باز زیاده از آن را طالبى ، و حرصت در جایى توقف نمى كند.
اى آقاى من ! این دنیا چگونه مردم را به خاك سیاه نشانده ، و قلوب ایشان را كه براى محبت و معرفت خلق شده ، طویله اسب و استر نموده . جوارحشان از قاذورات گندیده ، و دلهایشان آنى خضوع و خشوع ندیده تو ذره اى ذوق حلاوت طاعت را نچشیده . نه در نهادشان از توبه اثرى ، و نه در اوهام تفكر نحس ایشان از خداوند - جل جلاله - خبرى . شب و روز به سیف و سنان لسان عرض و مال و عصمت مسلمانان را پاره پاره مى كنند، قلوبشان خالى از ذكر و فكر و مملو از حیله و مكر است . دست عقل را بسته ، و دست هوا را گشاده . چه زخمها از آن دست ها بر كبد دین رسیده ، و چه مصیبتها درشرع شریف برپا شده لباس خدائیان را كنده و جامه فرنگیان را پوشیده اطمعه و اشربه اسلام را بدل به زهر و زقوم نصارى ، و دهریان نموده اند. وظاى شرع را متروك و آداب كفر را مسلوك داشته اند. بازار كفر و شرك در بلادشان معمور و آباد و سوق اسلامشان مخروب و برباد.
وافضیحتاه ! عسكر كفر در بلاد وجود، منصور و مسرور، و لشكر اسلام مقتول و ماسورند.
نه ما را در عافیت كارمان فكرتى ، و نه از سیاستهاى الهیه (كه ) بر امم ماضیه رسیده ، عبرتى . قضیه هایله ابابیل را شوخى و قصه فرعون و قابیل را مزاح پنداشته ایم زمینى كه قارون را با گنج بسیار فرو برد، با ماى كج و گیجها، موجود است .
جان من ! آن بادهائى كه به آنها قوم هود را تادیب نمود و فرمود، حال هم ، آن قادر حلیم را مطیعند. اگر تو از اطاعت امر آن سلطان عظیم الشان جرات نموده ، سرپیچیده اى ، خاك و آب و باد و كلوخ و سنگ ، ذلیل و منقاد اویند بلى ، گول صبر و حلمش را خورده اند، از حكمرانى عظیم او غافل شده ، لباس شرم و حیا را كنده ، قدم جرات را پیش گذاشته ، در حضور عزو جلالش مرتكب معصیت او شده (اند) مگر نمى بینى ! چگونه حكم محكم او در سماوات وارضین جارى است . مگر نخوانده اى كه یوم نشور، آسمانها منشور مى شود.
بلى ، چه گویم از شر آن روز پر آه و سوزى كه قلوب خافقین (یعنى شرق و غرب ) را خوفش گداخته . چگونه نشود، و دلهایشان از روزى كه زمین آن آتش سوزان و صراطش تیزتر از شمشیر بران است .
عقل ها پران و اشكها ریزان است و نجومش منتشر، و مردمانش چون جراد منتشر. هولش عظیم و انبیا در اضطراب و بیم اند. اخیار مدهوش و ابرار بى هوشند. شدائدش بسیار، و محنتش بسیار است . آفتاب بالاى سر، و زمین چون كوره آهنگر بدنها در عرق غرق ، و لحوم و عظام در سوز و حرق . جهنم دورشان را گرفته ، و راه فرار برایشان بسته . ظالم شرمسار و عادل اشكبار. نامه ها پران بر یمین و یسار.
مردم در دهشت و انتظار. ملائك غلاظ شداد در تردد، و عقوبت الهیه بر مرده عصاره در تشدد
یكى از اسامى آن روز یوم الحصاه (یعنى روز شمارش ) است و دیگرى یوم التناد (یعنى روزى كه در آن فریادها بلند است ) از طرفى منادى به خنده و بشارت ندا مى كند: یا اهل الجنه اركبوا (یعنى اى بهشتیان بر نشینید) و از جاى دیگر ندا مى كند كه : یا اهل النار اخسئوا (یعنى اى اهل آتش بروید گم شوید) و یكى را خلعت مى بخشند، و دیگرى مى كشند. طائفه اى سرمست شراب طهور، و قومى جگرهاشان قطعه قطعه از ضرایع و زقوم .
مانده ام حیران . نمى دانم از قهرش بیان كنم ، یا از مهرش بگویم اهل قهرش ‍ خاكیان و اهل مهرش افلاكیانند، یعنى اشخاصى كه خود را به افلاك نوریه رسانده اند، اعتنائى اصلا به این افلاك ندارند، جسمشان جان و جانشان در عرش رحمان
اى به فداى قلوبى كه نور الهى - جل جلاله - در آنها تابان ، و جلالت مرتبه شان بى پایان . خود را از عالم گسسته ، و به عالم انوار پیوسته ، منور به انوار معرفت و مخلع به خلعت محبت . زهدشان پشت پا به دنیا زده ، توكلشان سر از گریبان توحید بیرون آورده ، از خلق عالم رمیده و به مقام قرب آرمیده ، فكرشان نور و ذكرشان نور، و باطن و ظاهر و جسم و جان و خیال و عقل و جنان همه نور و غرق دریاى نور، و باطن و ظاهر و جسم و جان و خیال و عقل و جنان همه نور وغرق دریاى نور.
بس است من ناپاك كجا و مدح و وصف پاكان كجا؟ امثال ماها باید در تدبیر ترك معصیت باشیم ، اگر اصل ایمان را محكم كرده باشیم . دنیا نه چنان ما را فریب داده و كر و كور كرده است كه امثال این مواعظ در قلوب قاسئه ما اثرى كند. همین قدر مى دانم كه تكلیف مریض ، رجوع به طبیب است ، و تكلیف طبیب معالجه حال ، نه مریض مطیع و نه طبیب حاذق است ، ولى اگر مریض مطیع باشد، خداوند رحیم او را لابد به طبیب حاذق خواهد رسانید، و اگر مطیع نباشد، سكوت كردن با او اولى است " 1 ".
والسلام

دستور العمل سوم
بسم الله تعالى
یا سلمان ! اى از آشنایان دور! و اى بیگانگان محشور! اى انس گرفته به آواز غرور! و اى متوحش از دار السرور! گوشت را باز كن ، تا در جوش و خروشت آورند.
و این ادویه الهى را نوش كن ، تا عقل و هوشت بخشند. این قدر بدان كه سلیمان نبى - صلى الله جل جلاله على نبینا و آله و علیه السلام - تا عسكر شوم نفس و ابلیس را در وجود شریف خودش تار و مار ننمود، در حكمرانى بر انس و جن متمكن و برقار نشد. و تا جند عقل و ملك را بر حصن حصین دل مسلط نكرد، دستش به خانم الهى مزین نگردید
خبر ندارى عساكر ملعونه شیطان چه مفسده ها در قلبت بر پا نموده ، و مطلع نیستى كه چه فتنه ها و چه آشوبها در مملكت دلت بر پا كرده اند
حب دنیا كه عمده و اركان قبیحه ایشان است ، ببین چگونه جارى كرده اند درست تامل كن ، و ببین كه به این قانون شوم چه مصیبتها و فریادها در دین مردم بلند است .
گاهى امر مى كند كه طلب جاه كن ، تا به چاهت بیندازند و گاهى مال جمع كن ، تا گرفتار مارت كنند. و چنان به نظرت جلوه داده اند كه جاه امرى است مرغوب ، و مال چیزى است مطلوب و تو مى دانى كه طالب جاه در دنیا و آخرت به چه مرارتها خواهد افتاد و به چه نفاها و تزویرها مبتلا خواهد شد
امان از خانه هائى كه به حكم نحسش خراب مى شود، وفریاد از مالهائى كه به امر نحس او به غارت مى رود، و چه قلب هاى مظلومان را شكسته ، و چه خانمان را به نیش ظلم ، تار و پودشان را از هم گسسته زبانش دائما در فحش ‍ و غیبت واستهزا و دروغ و خودستانى و وعده و وعید و ایذا مسلمانان و آزار مردمان .... " 2 ". " 3 ".

دستور العمل چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین ، و صلى الله على خیر خلقه محمد و آله الطاهرین
و بعد، بر طالبان نجات و سعادت ابدى مخفى نماناد كه اهل نجات دو طایف مى باشند: یك طایفه اهل یمین و طایفه دیگر مقربین اند.
و اگر طالب سعادت عمل به وظیفه اصحاب یمین ، كه عبارت از ترك معصیت باشد نمود، از آنها خواهد شد و مقربین علاوه بر آنها وظیفه دیگر دارند، كه غرض بیان آنها نیست .
اولا باید فهمید كه اگر شخص انسانى فهمید حقارت و پستى خود را، هم بعد از آن فهمید عظمت و قدرت خضرت ملك الملوك را، البته خواهد فهمید كه جرات قدم برداشتن و اقدام به معصیت نمودن در حضور چنین سلطان عظیم الشانى در نهایت قبح و شناعت و بدبختى مى باشد.
چرا غافل است از قدرت قادرى كه اگر اراده نماید فناى همه موجودات را، به محض اراده آن سلطان عظیم الشان ، همگى به باد فنا رفته ، ملحق به معدومات خواهد شد. اینكه مى بینى معصیت در نظرت سهل شده به جهت امورى چند است ، كه بعض آنها را ذكر مى كنم :
اولا: فكر خود را تماما متوجه به دنیاى دنى كرده ، از این جهت بالمره از نفع و ضر اخروى غافل شده اى
نمى دانى چه بسیار بسیار، منافع و سعادت ابدیه از تو فوت شده و چه قدر ضررهاى بزرگ بسیار، به خود زده اى .
و ثانیا: عجز و حاجت وفقر خودت را ملتفت نیستى ، كه ذره ذره بدنت بخ خفظ كاركنان او، كه ملائكه باشند برپاست .
و ثالثا: نمى دانى كه در هر آنى از آنات ، و در هر جز از اجزا بدنت نعم غیر متناهیه مرحمت از او شده و مى شود، كه به بیان و بنان ممكن نیست حصر آنها با این حال چگونه نعمت او را در معصیت او صرف مى كنى !؟
و رابعا: چگونه غافلى از عقوبات سخت او؟ مگر نمى دانى كه ما بین مرگ و قیامت هزار غصه هست ، و آسانترین آنها تلخى جان كندن است چرا از شدائد قیامت غافلى ؟ امان از روزى كه از دهشت و وحشت او مقربین در خوف و اضطراب مى باشند چرا نباشند؟ از روزى كه زمینش و هوایش ‍ آتش ، و جهنم به اطراف خلایق محیط، و ملائك غلاظ و شداد در بگیر و ببند. نیكان در وحشت و اضطراب ، و بدان در شكنجه و عذاب . آفتاب در بالاى سر، و زمین گرمتر از كوره آهنگر.
خطر حساب از یك طرف ، و دهشت صراط از یك طرف . و حال هنوز كار به جهنم نرسیده . از آتش و سلاسل و اغلال او بگویم ، یا از مار و عقربهایش ‍ بیان نمایم .
خلاصه ، اینها همه مختصر نویسى است این فقراتى كه گفته شد از هزار یك بیان نشد. تمام سفارشهاى این بینوا به تو، اهتمام در ترك معصیت است . اگر این خدمت را انجام دادى آخر الامر تو را به جاهاى بلند خواهد رسانید. البته البته در اجتناب از معصیت كوتاهى مكن ، و اگر خداى نخواسته معصیت كردى ، زود توبه نما، و دو ركعت نماز به جا آور، و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار كن ، و سر به سجده بگذار، و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه . امیدوارم عفو بفرماید.
معاصى كبیره در بعض رساله عملیه ثبت شده ، یاد بگیر و ترك نما. و زنهار پیرامون غیبت و دروغ و اذیت .
اقلا یك ساعت به صبح مانده بیدار شود، سجده به جا بیاورد. آنچه در منهاج النجاه مرحوم ملا محسن فیض - رضوان الله جل جلاله علیه - مذكور است كافى و شافى است از براى عمل شب و روز تو. به همان نحو عمل نما، و سعى كن كه عمل و ذكرت به محض زبان نباشد، و با حضور قلب باشد، كه عمل بى حضور اصلاح قلب نمى كند، اگر چه ثواب كمى دارد. البته ، البته ! از غذاى حرام فرار كن . مخور مگر حلال غذا را كم بخور، و زیاد مخور، یعنى زیاده بر حاجت بینه مخور. نه چندان بخور كه تو را سنگین بكند، و از عمل باز دارد، و نه چندان كم بخور كه ضعف بیاوردد، و به سبب ضعف از عبادت مانع شود، و هر قدر بتوانى روزه بگیر، به شرطى كه شب ، جاى روز را پر نكنى . الحاصل غذا به قدر حاجت بدن ممدوح و زیاده و كم ، هر دو مذموم . شروع كن به نماز با قلب پاك از حقد و حسد و غل و غش مسلمانان و لباس و فرش و مكان نمازت باید مباح باشد، اگر چه مكان غیر محل جبهه نجس بودنش به نجاست غیر متعدیه نماز را باطل نمى كند ولى نبودنش بهتر است . وبایست به نماز، ایستادن بنده در حضور مولاى جلیل ، با گردن كج ، و قلب خاضع و خاشع . و بعد از فریضه صبح هفتاد مرتبه استغفار و صد مرتبه كلمه طیبه توحید، و دعاى صباح مشهور بخوان ، و تسبیح سیده نسا را بعد از فریضه ترك مكن ، و هر روز هر قدر بتوانى ، لااقل یك جز قرآن ، با احترام و وضو و خشوع و خضوع بخوان ، و در بین خواندن حرف مزن ، مگر در مقام ضرورت و در وقت خواب شهادت را بخوان ، و آیه الكرسى ، و یك مرتبه فاتحه ، و چهار سوره توحید و پانزده مرتبه سوره قدر، و آیه شهد الله ....بخوان و استغفار هم مناسب است و اگر بعضى از اوقات بتوانى سوره مباركه توحید را صد مرتبه بخوانى ، بسیار خوب است و از یاد مرگ غافل مشو و دست بر گونه راست گذاشته به طرف راست با یاد خدا بخواب .
و از وصیت كردن غافل مشو و ذكر مبارك : لااله انت سبحانك انى كنت من الظالمین را هر قدر بخوانى ، و هر وقت بسیار بگو، اولا در شب و شب جمعه در هر یك صد مرتبه سوره مباركه قدر را بخوان ، و دعاى كمیل را در هر شب جمعه ترك مكن ، و مناجات خمسه عشر را، حالت با هر كدام از آنها مناسب باشد، لاسیما مناجات مساكین و تابین مفتقرین و مریدین و متوسلین و معتصمین را بسیار بخوان و دعاهاى صحیفه كامله ، هر كدام در مقام مناسب ، بسیار خوب است .
و در وقت عصر هفتاد بار استغفار و یك سبحان الله العظیم ، سبحان الله و بحمده بخوان ، و استغفارات خاصه را هم بخوان ، و سجده طویل را فراموش مكن ، و قنوت طول دادن بسیار خوب است ، و همه اینها با ترك معاصى بسیار خوب است التماس دعا دارم " 4 ".
پي نوشت :
1- تذكره المتقین ، ص 214، 222
2- بقیه این مقال از قلم افتاده
3- تذكره المتقین ، ص 229-231
4- تذكره المتقین ، ص 231-247
منبع:کتاب برنامه سلوك در نامه هاى سالكان /س

موضوع قفل شده است