عذاب وجدان دارم؛ آیا اشتباه کردیم؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عذاب وجدان دارم؛ آیا اشتباه کردیم؟

باسلام . تمنا میکنم زود جواب دهید و من را نجات دهید .یک سال پیش مادر شوهرم سرطان گرفت و من شوهرم چهار ماه کار و زندگیمان را وقف او کردیم که حالا من به خاطر پرستاری او خودم دردمند شدم واو برای ما خیلی دعا میکرد عاقبت فوت کرد که خانه به نام او بودو پدر شوهرم و برادر شوهرم در آن خانه زندگی میکردند.پدر شوهرم خیلی پیر است و اراده هیچ چیز را ندارد و برادر شوهرم آن خانه رابرای خود میخواست ما محتاج به این پول بودیم هیچ دارایی نداشتیم ازاین رو شوهرم قصد فروش خانه را کردوآن خانه فروش رفت و سهم همه داده شدحتی پدرش (دست خودش که نیست دست پسرش که با او زندگی میکند است )بعدآنها یک خانه گرفتندکه ما ازآن خبر نداریم.چند سوال دارم....
1:آیا شوهرم اشتباه کردکه خانه را فروخت؟
2:حالا برادر شوهرم نمیگذارد که شوهرم پدرش را ببیند و شوهرم دلش برای پدرش تنگ شده حالا وظیفه ما چیست؟
3:من برای فروش خانه راضی نبودم و همیشه عذاب وجدان دارم و میترسم از عاقبتمون تورو خدا راهنمایی کنید؟
4:برای این کارها عاقبت همه ماهارو توضیح دهید؟
با تشکر فراوان.:Sham::god:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

صراط;473581 نوشت:
باسلام .تمنا میکنم زود جواب دهید و من را نجات دهید .یک سال پیش مادر شوهرم سرطان گرفت و من شوهرم چهار ماه کار و زندگیمان را وقف او کردیم که حالا من به خاطر پرستاری او خودم دردمند شدم واو برای ما خیلی دعا میکرد عاقبت فوت کرد که خانه به نام او بودو پدر شوهرم و برادر شوهرم در آن خانه زندگی میکردند.پدر شوهرم خیلی پیر است و اراده هیچ چیز را ندارد و برادر شوهرم آن خانه رابرای خود میخواست ما محتاج به این پول بودیم هیچ دارایی نداشتیم ازاین رو شوهرم قصد فروش خانه را کردوآن خانه فروش رفت و سهم همه داده شدحتی پدرش (دست خودش که نیست دست پسرش که با او زندگی میکند است )بعدآنها یک خانه گرفتندکه ما ازآن خبر نداریم.چند سوال دارم....
1:آیا شوهرم اشتباه کردکه خانه را فروخت؟
2:حالا برادر شوهرم نمیگذارد که شوهرم پدرش را ببیند و شوهرم دلش برای پدرش تنگ شده حالا وظیفه ما چیست؟
3:من برای فروش خانه راضی نبودم و همیشه عذاب وجدان دارم و میترسم از عاقبتمون تورو خدا راهنمایی کنید؟
4:برای این کارها عاقبت همه ماهارو توضیح دهید؟
با تشکر فراوان.:Sham::god:

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی و نیز عرض خوش آمد.

در صورتی که خانه از اموال مادر شوهر بوده است، طبعا از لحاظ شرعی تقسیم ارث، منعی نداشته است و از این بابت جای نگرانی نیست.
موضوعی که می تواند ایجاد تردید کند، رضایت پدر و یا خدای ناخواسته نارضایتی ایشان است. هر چند که ناراضی بودن ایشان ارتباطی با ارث ندارد، اما اگر خدای ناخواسته، به این واسطه از فرزندشان دلشکسته شده باشند، لازم است از ایشان دلجویی شود.
برای ارتباط با ایشان هم لازم است از افراد و بستگان موجه به عنوان واسطه کمک بگیرید تا با پیگیری آنها، زمینه ملاقات و ارتباط با وی فراهم گردد. به هر حال رفتار برادر شوهر شما غیر اسلامی و نیز غیرانسانی است که مسوول این رفتار نیز خود اوست و نه شما.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

صراط;473581 نوشت:
باسلام .تمنا میکنم زود جواب دهید و من را نجات دهید .یک سال پیش مادر شوهرم سرطان گرفت و من شوهرم چهار ماه کار و زندگیمان را وقف او کردیم که حالا من به خاطر پرستاری او خودم دردمند شدم واو برای ما خیلی دعا میکرد عاقبت فوت کرد که خانه به نام او بودو پدر شوهرم و برادر شوهرم در آن خانه زندگی میکردند.پدر شوهرم خیلی پیر است و اراده هیچ چیز را ندارد و برادر شوهرم آن خانه رابرای خود میخواست ما محتاج به این پول بودیم هیچ دارایی نداشتیم ازاین رو شوهرم قصد فروش خانه را کردوآن خانه فروش رفت و سهم همه داده شدحتی پدرش (دست خودش که نیست دست پسرش که با او زندگی میکند است )بعدآنها یک خانه گرفتندکه ما ازآن خبر نداریم.چند سوال دارم....
1:آیا شوهرم اشتباه کردکه خانه را فروخت؟
2:حالا برادر شوهرم نمیگذارد که شوهرم پدرش را ببیند و شوهرم دلش برای پدرش تنگ شده حالا وظیفه ما چیست؟
3:من برای فروش خانه راضی نبودم و همیشه عذاب وجدان دارم و میترسم از عاقبتمون تورو خدا راهنمایی کنید؟
4:برای این کارها عاقبت همه ماهارو توضیح دهید؟
با تشکر فراوان.:Sham::god:

سلام ...
من راستش نمیدونم بهتون چی بگم ... یعنی شوهر شما خونه پدریش رو فروخت تا سهم خودش رو برداره و برادر و پدرش رو به امون خدا گذاشت ؟؟؟
بعدش هم اومدین اینجا سوال میپرسین آیا کاره ما ایراد داشته یا نه ؟؟؟

معمولا اینجور مسائل رو اینجوری حل نمیکنن ... کمی طول میکشه ولی اول باید توافق همه رو جلب کنن ... به همین راحتی رفتین و برادر و پدرشوهرتون رو از خونه بیرون انداختین !!!
اگر ایشون کمی منصف تر بودند ... میرفتن دنباله یه خونه دیگه میگشتن ... خونه ای خوب و در خور پدر و برادرتون پیدا میکردند و آرام آرام مساله رو عنوان میکردند و دلسوزانه با قضیه کنار میومدن ...
حتی اگر این مساله 2 تا 3 سال هم طول میکشید ... باز هم باید وای میستادین تا رضایت برادر و پدرتون رو میگرفتین ... نه اینکه بگین حقمون هست ... پاشین میخوایم بفروشیمش ...

در مورده اینکه برادر شوهرتون نمیزاره شوهرتون . پدرش رو ببینه حق داره ... من هم بودم همین کار رو میکردم ... شما که نظر و احساس پدر شوهرتون براتون مهم نیست ... همون بهتر که نبینیدشون .... اصلا موندم چه رویی دارین ... میخواین چی بگین !!!

اینجور مسائل هم اخلاقی هست ... خدا نکنه برادرشوهرتون از شوهرتون طلب داشته باشه ... وگرنه اون دنیا میاد و از گوشت تن شوهرتون میکنه و میبره و میگه حقم هست ... چرا نکنم و نبرم ...

باسلام و تشکر فراوان .ببخشید من هنوزجواب بعضی سوالهایم را نگرفتم -هیچ کس نمیتواند کاری کند که ما پدرش را ببینیم-وقتی پدرش را نمیتواند ببیند چطور دلجویی کند؟ :please:
یعنی من به خاطر این کار شوهرم یک عمر با عذاب وجدان باید زندگی کنم؟ تکلیف زندگیم چه میشود؟
خیلی ممنون .التماس دعا.

سلام خیلی ممنون از نظرتون بهتر بود یه کم آرومتر میگفتین چون من از اول با کارای شوهرم مخالفت شدید داشتم.از این جواب شما حالم خیلی بد شده......................
آخه برادر شوهرم خونه رو میخواست برای خودش و میتونست.سهم همه مساوی داده شد.و شوهرم پدرش را میخواست نگه داردو از او پرستاری کند ولی برادر شوهرم نگذاشت(معلومه به خاطر سهمش و حقوق بازنشستگیش)اون به ما خیلی بد کرد نمیتونم همه چی رو بگم.:Shekastan Del:
ببخشید.

صراط;474116 نوشت:
سلام خیلی ممنون از نظرتون بهتر بود یه کم آرومتر میگفتین چون من از اول با کارای شوهرم مخالفت شدید داشتم.از این جواب شما حالم خیلی بد شده......................
آخه برادر شوهرم خونه رو میخواست برای خودش و میتونست.سهم همه مساوی داده شد.و شوهرم پدرش را میخواست نگه داردو از او پرستاری کند ولی برادر شوهرم نگذاشت(معلومه به خاطر سهمش و حقوق بازنشستگیش)اون به ما خیلی بد کرد نمیتونم همه چی رو بگم.:Shekastan Del:
ببخشید.

سلام ...
عزیزه من ... اینجور مسائل رو که اینجوری حل نمیکنن ... باید وای میستادین و آروم آروم مساله رو حل میکردین ...
یکی از دوستهای من داشت ازدواج میکرد ... تو خونه پدریش یه کامپیوتر داشت که همه ازش استفاده میکرد ... وقتی میخواست بره خونه شوهرش ... اون کامپیوتر رو نبرد ... گفت تنها دل خوشی داداش کوچولوم اینه ... بزار اینجا بمونه ...
بابا ... اون خونه دلخوشی پدرشوهرتون و برادر شوهرتون بوده ... اصلا فرض کن شما خونه رو میفروختین و اینا نمیتونستن با اون پول خونه بخرن ... و پولشون از بین میرفت ... و ...

شما از کجا به این راحتی آدم ها رو میشناسین ... سر کردن با یه آدم پیر اینقدر سخته که حد و حساب نداره .... ثانیا با عرض معذرت ... ولی من فکر میکنم قصد شما بیشتر این باشه که دنباله بقیه ارث هستین ... و فکر میکنین سرتون کلاه رفته ...

من در مورد جبران اشتباهتون هیچ چیز نمیتونم بگم ... چون فکر نکنم بتونین جبران کنین ... در مورده اینکه میخواین دوباره ارتباط برقرار کنین هم علتش رو نمیدونم ... چون اون زمان که پول رو گرفتین ... قطع رابطه براتون زیاد مهم نبوده ... حالا چرا مهم شده خودش یه مساله هست ...

زمانیکه پدرشوهرتون و برادرش رو از خونشون بیرون کردین و پول رو دادین دستشون ... زمستون بود یا تابستون ؟؟؟

بسمه تعالی
سرکار نفر نفر با عرض سلام و احترام
اینکه اشاره فرمودید لازم بود همسر محترم ایشان بردباری بخرج می داد و شرایط را لحاظ می کرد و... نکته دقیق کاملا درستی است.
لکن شما مسائلی رو فرض گرفته اید که در مطالب سرکار صراط نشانی از آن نیست مانند اینکه پدر شوهر به این اقدام راضی نبوده اند و یا اینکه ایشان دنبال بقیه ارث هستند!!!
ضمن اینکه ایشان اشاره کرده اند که مسائلی است که قصد بازگو کردن آنها را ندارند.
به هر حال به نظر می رسد این نوعی شتابزدگی در قضاوت از سوی شما است که نیاز به تعدیل دارد. و یکی از موثرتربن عناطر برای تعدیل این قضاوت توجه به این جمله خود شما است : " شما از کجا به این راحتی آدم ها رو میشناسین "...

نفرنفر;474122 نوشت:
من در مورد جبران اشتباهتون هیچ چیز نمیتونم بگم ... چون فکر نکنم بتونین جبران کنین

توجه بفرمایید اولا اشتباهی متوجه ایشان نیست که بخواهند جبران کنند چون ایشان با این اقدام موافق نبوده اند هیچ بلکه به قول خودشان مخالفت شدید داشته اند و ثانیا به نحوی فرموده اید نمی توانند جبران کنند که گویا...
سرکار صراط نیز لازم است توجه داشته باشند که اگر اشتباهی از سوی همسر شما رخ داده است، مسولیت ان متوجه خود ایشان است و نه حضرتعالی. بنابراین لازم است از عذاب وجدان و خودسرزنشگری اجتناب کنید.

:Narahat az::Esteghfar:با سلام و عرض تشکر خدمت کارشناس پاسخگو امیدوار .حالا اگر بگویم پدر شوهر و برادر شوهرم نمازخون نیستند چه میگویید؟؟؟؟؟؟؟؟ (برادشوهرم که امام زاده ها را قبول ندارد)مادر شوهرم یک روز نمازش قضا نمیشد و آن خانه را از حضرت فاطمه گرفته بود .احتمال هرگناهی در آن خانه بعد از فوتش وجود داشت.و آن زن در آن دنیا عذاب میکشید.حالا نظرتون چیه؟؟؟؟کارشناس امیدوار!!!!!!؟؟؟؟؟؟:Gol:

صراط;473581 نوشت:
باسلام .تمنا میکنم زود جواب دهید و من را نجات دهید .یک سال پیش مادر شوهرم سرطان گرفت و من شوهرم چهار ماه کار و زندگیمان را وقف او کردیم که حالا من به خاطر پرستاری او خودم دردمند شدم واو برای ما خیلی دعا میکرد عاقبت فوت کرد که خانه به نام او بودو پدر شوهرم و برادر شوهرم در آن خانه زندگی میکردند.پدر شوهرم خیلی پیر است و اراده هیچ چیز را ندارد و برادر شوهرم آن خانه رابرای خود میخواست ما محتاج به این پول بودیم هیچ دارایی نداشتیم ازاین رو شوهرم قصد فروش خانه را کردوآن خانه فروش رفت و سهم همه داده شدحتی پدرش (دست خودش که نیست دست پسرش که با او زندگی میکند است )بعدآنها یک خانه گرفتندکه ما ازآن خبر نداریم.چند سوال دارم....
1:آیا شوهرم اشتباه کردکه خانه را فروخت؟
2:حالا برادر شوهرم نمیگذارد که شوهرم پدرش را ببیند و شوهرم دلش برای پدرش تنگ شده حالا وظیفه ما چیست؟
3:من برای فروش خانه راضی نبودم و همیشه عذاب وجدان دارم و میترسم از عاقبتمون تورو خدا راهنمایی کنید؟
4:برای این کارها عاقبت همه ماهارو توضیح دهید؟
با تشکر فراوان.

چه زندگی پر ماجرایی دارید شما بروید صدا و سیما بگویید سریال شما را بسازند! ولی جدی عرض میکنم خودتان و شوهرتان مداومت کنید بر صلوات فرستادن زیاد انشاء الله همه مشکلات دنیوی و احروی شما حل خواهد شد
موضوع قفل شده است