جمع بندی تفويض امور به ائمه اطهار عليهم السلام از طرف خدا

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفويض امور به ائمه اطهار عليهم السلام از طرف خدا

با عرض سلام
بنده تا به حال اينطور برداشت كرده بودم كه حضرات ائمه اطهار عليهم السلام خلفاي الهي روي زمين هستند و خداوند متعال امور مخلوقات را به آنها تفيض نموده است در زيارت جامعه كبيره نيز ميخوانيم كه:

فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلى سِرِّهِ وَاسْتَرْعاكُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ
پس به حق آن خدائى كه شما را امين به راز خود كرده و سرپرستى كار خلق خود را به شما واگذارده . . .

يا در اواخر زيارت مي خوانيم:

مُفَوِّضٌ فى ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيْكُمْ . . .
و اختيار همه اين كارها را به شما واگذار كنم . . .

ولي در زيارت سرداب مقدس در مفاتيح الجنان ديدم كه عرض مي نمائيم:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَعَرَّفَنا اَوْلِيآئَهُ وَاَعْدآئَهُ وَوَفَّقَنا لِزِيارَةِ اَئِمَّتِنا وَلَمْ يَجْعَلْنا مِنَ الْمُعانِدينَ النّاصِبينَ وَلا مِنَ الْغُلاةِ الْمُفَوِّضينَ . . .

[h=3]ستايش خداوندى را كه ما را به اين راه هدايت فرمود و دوستان و دشمنانش را به ما معرفى كرد و ما را به زيارت امامانمان موفقمان داشت و قرارمان نداد از زمره دشمنان و ناصبيان و نه از غاليانى (كه در حق آنها غلو كردند و آنان ) كه معتقد به تفويض (و واگذاردن كار بدست آنها) هستند[/h]
اين مسئله را لطفا توضيح دهيد كه آيا خداوند متعال امور مخلوقات را به ائمه معصومين تفيض كرده است يا خير با دليل و سند.
بسيار سپاسگذارم

با نام الله


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان مخصوصا دوست پرسشگر

منظور از مفوضه گروه و فرقه ای خاص با افکاری افراطی درباره پیامبر و اهلبیت هستند که در توصیف اهلبیت دچار به نوعی غلو و زیاده روی شده اند تا جایی که آن بزرگواران را شریک خدا قلمداد کرده اند.

در روایتی آمده است شخصی از امام رضا درباره اهل غلو و مفوضه پرسید. امام در جواب فرمود: اهل غلو، کافر هستند و مفوضه، مشرک هستند. کسی که با ایشان همنشینی و رفت و آمد و ... داشته باشد از ولایت خدا و ولایت رسول خدا و ولایت ما اهل بیت خارج شده است. (بحارالأنوار ج : 25 ص : 273)

همچنین، زراره که یکی از یاران مخصوص امام صادق است میگوید به امام صادق عرض کردم شخصی قایل به تفویض است یعنی قایل است خداوند حضرت محمد و امام علی را خلق کرد و سپس امور را به آنها واگذار نمود پس آن دو حضرت، خلق کردند و رزق دادند و میراندند و زنده کردند. پس امام فرمود: آن دشمن خدا دروغ گفته است. (بحارالأنوار ج : 25 ص : 343)

شیخ مفید از دانشمندان بزرگ شیعه در توضیح این روایت امام صادق میگوید:

اهل غلو، کسانی هستد که تظاهر به اسلام میکنند. آنها به امیرالمومنین و ائمه اطهار نسبت الوهیت و نبوت داده اند و در توصیف ایشان به اوصاف دینی و دنیوی دچار افراط و از حد و اعتدال خارج شده اند. و مفوضه، صنف و گروهی از همین اهل غلو هستند. آنها قایلند خداوند فقط و فقط اهلبیت را خلق کرد و امر خلقت و ربوبیت دیگر مخلوقات را به ایشان واگذار نمود. (به نقل از بحارالأنوار ج : 25 ص : 344)

بنابراین هیچ یک از ائمه و نیز شیعیان چنین عقاید انحرافی را تایید ننموده است. اما در مورد دو نمونه ای که آوردید قابل ذکر است که:

در عبارت «مفوض فی ذلک کله الیکم » معنای لغوی تفویض منظور است و میگوییم «من [نه خدا] در همه این امور کار را به شما واگذار می‏کنم » بنابراین این مورد به کلی از محل بحث خارج است زیرا بحث تفویض از جانب خدا در بین نیست. ضمن اینکه منظور از تفویض، قایل شدن به الوهیت ایشان نیست بلکه توسل به ایشان است.

و در عبارت «استرعاکم امر خلقه» یعنی « به حق خدایی که شما را ... سرپرست امور بندگان خود قرار داد » از واژه «استرعی» استفاده شده است. دانشمندان لغت شناس واژه «استرعاکم» را اینگونه معنا کرده اند: أي جعلكم ولاة على خلقه و جعلهم رعية لكم، تحكم بهم بما أمرتم (یعنی به شما ولایت بر خلق را عنایت فرمود و آنها را زیردستان شما قرار داد تا شما با اوامر خود بر ایشان حکمفرمایی نمایید). (مجمع البحرين، ج‏1، ص: 190)

بنابراین در این عبارت نیز به هیچ وجه مفهوم الوهیت و خالقیت در میان نیست.

در پناه حق

جمع بندی تاپیک: (تفويض امور به ائمه اطهار عليهم السلام از طرف خدا)

آيا خداوند امور مخلوقات را به ائمه اطهار تفويض كرده است؟

تفویض در لغت به معنای واگذاری و سپردن چیزی یا کاری به دیگری است.[1] در قرآن و روایات یکی از کاربردهای واژه تفویض در همین معنای لغوی است. د
ر قرآن میخوانیم: «أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّه؛ من كار خود را به خدا واگذار میکنم».[2]
در روایتی آمده است از امام صادق سوال شد حدّ بیماری ای که باعث میشود روزه دار، در آن حد، روزه را بخورد، چقدر است؟ امام فرمود: هُوَ مُؤْتَمَنٌ عَلَيْهِ مُفَوَّضٌ إِلَيْهِ فَإِنْ وَجَدَ ضَعْفاً فَلْيُفْطِرْ وَ إِنْ وَجَدَ قُوَّةً فَلْيَصُمْهُ؛ به مؤمن اعتماد شده و تشخیص این مطلب به خود او واگذار شده است؛ اگر نتوانست روزه نمی گیرد و اگر توانست، روزه می گیرد.[3]
قرآن تصریح میکند که خداوند در اداره امور عالم از فرشتگان الهی استفاده میکند[4] و در حقیقت فرشتگان الهی به اذن و اجازه خداوند واسطه هایی در تدبير برخی از امور اين عالم هستند.[5]
بنابراین در اصل اینکه تدبیر امور عالم به گروهی از مخلوقات (بصورت واسطه) واگذار شود اشکالی وجود ندارد و سوال تنها در مورد کسانی است که این وظیفه به ایشان واگذار شده است.
به تصریح قرآن، انسان کامل خلیفه الهی است و نزد خدا مقامی فراتر از فرشتگان الهی دارد تا جایی که ملائکه مأمور به سجده در برابر او شدند.[6] بدون شک پیامبران و امامان از مصادیق مبرز خلیفه الهی و نمونه های عینی انسان کامل هستند و در نتیجه مقامشان از فرشتگان الهی والاتر است. از اینرو دور از ذهن نخواهد بود که خداوند ایشان را نیز واسطه تدبیر امور عالم نموده باشد مخصوصا که شواهدی از روایات نیز بر این مطلب وجود دارد.
در فرازی از زیارت جامعه میخوانیم:
«فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ؛ به حق خدایی که شما را امين بر راز خود گردانید و شما را سرپرست امور بندگان خود قرار داد»
و در فرازی دیگر آمده است:
«مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي ... وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ؛ خواهنده شفاعت به درگاه خداى عزّ و جلّ به وسيله شما مى‏باشم،و به سوى او به سبب شما تقرّب مى‏جويم،و مقدّم كننده شما در پیشاپیش درخواستم و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم،...،و در همه اينها واگذارنده كار به شمايم».[7]
همچنین در دعای ندبه، امام به عنوان سبب متصل بین زمین و آسمان معرفی میشود: «این السبب المتصل بین الارض و السماء».[8]
با دقت در مضامین یاد شده و نیز موارد مشابه روشن میشود که بر اساس دیدگاه شیعه تدبیر ائمه درباره امور عالم به نحو مطلق نیست بلکه هم به اذن الهی است و هم استقلالی برای ایشان در این رابطه وجود ندارد و به عبارت دقیقتر آنها به اذن الهی واسطه در تدبیر سطحی از امور عالم هستند همانگونه که فرشتگان نیز در سطحی دیگر همین وظیفه را انجام میدهند.
در مقابل شیعه، گروهی قرار دارند با نام مفوضه که افکاری افراطی درباره پیامبر و اهلبیت دارند بطوری که آنها را شریک خدا قلمداد کرده و برای ایشان مقام ربوبیت و الوهیت قایلند.
در روایتی آمده است شخصی از امام رضا درباره اهل غلو و مفوضه پرسید. امام در جواب فرمود: اهل غلو، کافرند و مفوضه، مشرکند. کسی که با ایشان همنشینی و رفت و آمد و... داشته باشد از ولایت خدا و ولایت رسول خدا و ولایت ما اهلبیت خارج شده است.[9]
همچنین، زراره که یکی از یاران مخصوص امام صادق است میگوید به امام صادق عرض کردم شخصی قایل به تفویض است یعنی قایل است خداوند حضرت محمد و امام علی را خلق کرد و سپس امور را به آنها واگذار نمود پس آن دو حضرت، خلق کردند و رزق دادند و میراندند و زنده کردند. پس امام فرمود: آن دشمن خدا دروغ گفته است. [10]
شیخ مفید در این باره میگوید:
اهل غلو، کسانی هستند که تظاهر به اسلام میکنند. آنها به امیرالمومنین و ائمه اطهار نسبت الوهیت و نبوت داده اند و در توصیف ایشان به اوصاف دینی و دنیوی دچار افراط و از حد و اعتدال خارج شده اند؛ و مفوضه، صنف و گروهی از همین اهل غلو هستند. آنها قایلند خداوند فقط و فقط اهلبیت را خلق کرد و امر خلقت و ربوبیت دیگر مخلوقات را به ایشان واگذار نمود.[11]

بنابراین درباره «تفویض امور به ائمه» دو رویکرد وجود دارد: یکبار منظور از آن واسطه گری در تدبیر امور عالم به اذن الهی و بصورت غیر مستقل است و بار دیگر به واگذاری تمام امور به ائمه آن هم به صورت مستقل اشاره دارد. مورد اول قابل قبول و مورد دوم مردود است.

فهرست منابع:
[1] محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، دار صادر، 1414 ق، بيروت، چاپ سوم، ج‏7، ص: 210.
[2] سوره غافر/ آیه44.
[3] ثقة الاسلام كلينى، الكافي (8 جلدی)، دار الكتب الإسلامية، 1365 ش، تهران، ج : 4 ص : 118.
[4] سوره نازعات/ آیه5.
[5] سید محمدحسین طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، چاپ پنجم، قم، ج‏20، ص: 297.
[6] سوره بقره/ آیه30.
[7] شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه الهی قمشه ای، انتشارات شهاب، 1381 ش، چاپ دوم، باب سوم.
[8] همان.
[9] علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، بيروت – لبنان، ج : 25 ص : 273.
[10] همان، ص : 343.
[11] علامه مجلسى، مرآة العقول‏، تحقيق سيد هاشم رسولى، دار الكتب الإسلامية، 1404 ق‏، تهران، چاپ دوم، ج‏3، ص: 147.

موضوع قفل شده است