جمع بندی آیا با توجه به این حدیث نباید نگران آینده باشیم ؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا با توجه به این حدیث نباید نگران آینده باشیم ؟

آیا با توجه به این حدیث نباید نگران آینده باشیم ؟

أَهْلَكَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.[بحارالأنوار،ج 75،ص 54،ح 96]
دو چيز مردم را هلاك و بيچاره گردانده است: يكى ترس از اين كه مبادا در آينده فقير و نيازمند ديگران گردند ؛ و ديگرى فخر كردن و مباهات بر ديگران است.

چرا ترس از فقیر شدن انسان را هلاک و بیچاره می کند ؟

با نام الله


کارشناس بحث: استاد پیام

[=times new roman,times] وَلَا تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِیراً(اسراء، 31)[=times new roman,times]
[=times new roman,times] فرزندان خود را از بیم تنگدستى نكشید. این ما هستیم كه آنان و شما را روزى مى‏دهیم. یقیناً كشتن آنان گناهى است بزرگ!

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«املاق» به معناى فقر و تنگدستى است. شاید ریشه‏ى آن «مَلَق» باشد، چون فقیر اهل تملّق مى‏شود.
خداوند در آیه 151 سوره‏ى انعام، كشتن فرزندان را به خاطر فقر مى‏داند، «لاتقتلوا اولادكم من املاقٍ» ولى در این آیه، كشتن را به خاطر ترس از فقر مى‏شمرد، «خشیة املاق» در آنجا در مورد فقر مى‏فرماید: «نحن نرزقكم و ایّاهم» ما زندگى شما و فرزندانتان را تأمین مى‏كنیم، در اینجا در مورد ترس از فقر مى‏فرماید: «نحن نرزقهم و ایّاكم» رزق بچه‏هایتان و خودتان با ماست. چون هیجانِ ترس بیشتر است، خداوند اوّل اولاد را بیمه مى‏كند، سپس خود انسان را، تا هیجان كاهش یابد.(147) شاید سرّ این تفاوت در این باشد كه چون گرسنگى الآن است و ترس از فقر براى آینده، لذا در صورت اوّل مى‏فرماید: ما هم اكنون خود شما و فرزندانتان را رزق مى‏دهیم، ولى در مورد ترس از آینده مى‏فرماید: نگران نباشید ما فرزندانتان و خودتان را روزى مى‏دهیم.


[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]147) تفاسیر فى ظلال‏القرآن و فرقان.

وباز هم آیه ای دیگر ازترس فقر درآینده :
قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (151انعام )
بگو: بياييد تا آنچه را كه پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم. اينكه به خدا شرك مياوريد. و به پدر و مادر نيكى كنيد. و از بيم درويشى فرزندان خود را مكشيد. ما به شما و ايشان روزى مى‏دهيم. و به كارهاى زشت چه پنهان و چه آشكارا نزديك مشويد. و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده است- مگر به حق- مكشيد. اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش مى‏كند، باشد كه به عقل دريابيد.
دختران وبلكه پسران را كه سرمايه بزرگى در جامعه آن روز محسوب مى‏شدند، نيز از ترس فقر و تنگدستى به قتل مى‏رسانيدند خداوند در اين آيه آنها را به خوان گسترده نعمت پروردگار كه ضعيفترين موجودات نيز از آن روزى مى‏برند توجه داده و از اين كار بازمى‏دارد.
با نهايت تاسف اين عمل جاهلى در عصر و زمان ما در شكل ديگرى تكرار مى‏شود، و به عنوان كمبود احتمالى مواد غذايى روى زمين، كودكان بى‏گناه در عالم جنينى از طريق" كورتاژ" به قتل مى‏رسند.
گرچه امروز براى سقط جنين دلائل بى‏اساس ديگرى نيز ذكر مى‏كنند، ولى مساله فقر و كمبود مواد غذايى يكى از دلائل عمده آن است.
اينها و مسائل ديگرى شبيه به آن، نشان مى‏دهد كه عصر جاهليت در زمان ما به شكل ديگرى تكرار مى‏شود و" جاهليت قرن بيستم" حتى در جهانى وحشتناكتر و گسترده‏تر از جاهليت قبل از اسلام است.

[=Times New Roman]ترس از فقر درآینده ازنگاهی دیگر [=Times New Roman]سعدى می گوید:

[=Times New Roman] رسـد آدمـى بـه جـایـى کـه بـه جـز خـدا نـبیند

[=Times New Roman]آیا با فرورفتن در مادیّات و کثافت‏هاى دنیوى، می شود به این مقام رسید؟ امیرالمؤمنین‏علیه السلام می فرماید: النّاسُ مِن خَوفِ الذُلّ فِی الذُلِّ؛ مردم از ترس آن که در ذلّت نیفتند، در ذلّت‏اند. از ترس آن که فقیر شوم یا گدا نشود، گدایى می کند. نزد فرش فروش می رود و می گوید: این فرش را قسطى بدهید، ماهى پانصد تومان پرداخت می کنم. او هم می گوید: نمی شود، باید ماهى هزار تومان بدهید، براى آن که نگویند فقیر است، قبول می کند. این بی چاره، همین الآن دست گدایی­اش را دراز کرده است. از ترس آن که نکند فقیر شود، همین الآن فقیر است.

[=Times New Roman] چـون گـدایى چـیز دیـگر نـیست جـز خواهندگى

[=Times New Roman] هر که خواهد گر سلیمان است و گر قارون گداست

ترس ازفقر درآینده ازآن جهت است که روزی الآن خویش رااز خداندانسته وازخود می دانیم.

فخر فروشی وآثار آن
برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به غیبت مى‏شوند، یعنى براى اینكه اظهار وجود كنند و فضل و كمال خود را به رخ بكشند دیگران را كوچك مى‏شمارند و از آنان بدگویى مى‏كنند و با گفتن جملاتى از این قبیل كه فلان كس چیزى نمى‏داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه كه خود را از او بهتر معرفى كند، به گفتن عیوب وى مى‏پردازد، ولى از این نكته غفلت دارد كه این گونه برخورد علاوه بر اینكه نظر مردم را جلب نمى‏كند ممكن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست كند. این بیمارى (خودستایى و فخر فروشى) عامل بسیارى از گناهان كبیره مى‏تواند باشد كه یكى از آنها غیبت است. از این رو قرآن كریم و ائمه معصومین -علیهم السلام- به شدت با آن برخورد كرده و آن را مورد نكوهش قرار داده‏اند كه به طور اختصار به چند مورد اشاره مى‏كنیم:
خودستایى از نظر قرآن
قرآن كریم دستور مى‏دهد هیچگاه انسان نباید خود را تزكیه و از دیگران بدگویى كند، زیرا هیچ كس از درون دیگران با خبر نیست، آنجا كه مى‏فرماید:
... فَلا تُزكُّوا أنْفُسَكُمْ هُوَ أعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏
[1] خودستایى نكنید چرا كه او پرهیزكاران را بهتر مى‏شناسد.
و در جاى دیگر مى‏فرماید:
أ لَمْ تَرَ إلَى الَّذینَ یُزَكُّونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَكّى مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلا
[2] آیا ندیدى آنهایى را كه خودستایى مى‏كنند؟ (این خودستاییها ارزش ندارد) بلكه خدا هر كس را كه بخواهد مى‏ستاید و كمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
پس انسان باید از خودستایى و تزكیه نفس بپرهیزد و هیچگاه خود را از عیوب و نقایص پاك و منزّه نشمارد، كه این، كار شیطان و شیوه متكبّران و نابخردان است.
خودستایى در روایات
در احادیث اسلامى نیز خودستایى به طور جدّى مذمّت شده است كه به چند مورد اشاره مى‏كنیم.
حضرت على - علیه السّلام- متّقین را این گونه توصیف مى‏كند:
لا یرضون من أعمالهم القلیل و لا یستكثرون الكثیر، فهم لأنفسهم متّهمون، و من أعمالهم مشفقون، إذا زكّى أحد منهم خاف ممّا یقال له فیقول أنا أعلم بنفسى من غیرى، و ربّی أعلم بی منّی بنفسى. اللّهمّ لا تؤاخذنی بما یقولون و اجعلنى أفضل ممّا یظنّون و اغفر لی ما لا یعلمون ... .
(پرهیزكاران‏) از اعمال خویش به اندك خشنود نیستند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى‏بینند. آنان خویشتن را متّهم مى‏سازند و از كردار خود بیمناكند (كه مبادا مورد قبول خداوند نباشد). هرگاه یكى از آنها ستوده شود، از آنچه در باره‏اش گفته شده در هراس مى‏افتد و مى‏گوید: من از دیگران نسبت به خود داناترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاه‏تر است. پروردگارا مرا بهتر از آنچه آنها گمان مى‏كنند قرار ده و گناهانى را كه نمى‏دانند بیامرز... و در ضمن نامه‏اى كه به معاویه بن أبی سفیان نوشت مى‏فرماید:
و لولا ما نهى اللّه عنه من تزكیه المرء نفسه لذكر ذاكر فضائل جمّه تعرفها قلوب المؤمنین و لا تمجّها اذان السّامعین... .
... اگر نه این بود كه خداوند نهى كرده است كه انسان خویشتن را بستاید، فضایل فراوانى را (درباره خود) بر مى‏شمردم كه قلوب مؤمنان با آن سابقه آشنایى دارد و گوش شنوندگان آن را بیگانه نمى‏شمارد... و در جاى دیگر فرمود:
أقبح الصّدق ثناء الرّجل على نفسه. زشت‏ترین سخن درست مدح و ثناى انسان نسبت به خویشتن است.
به هر حال، انسان نباید خود را از دیگران برتر بداند بلكه وظیفه دارد دیگران را از خود بهتر بداند، آن گونه كه حضرت على بن موسى الرضا - علیه السّلام- در ضمن حدیثى فرمود:
العاشره و ما العاشره قیل له ما هی قال علیه السّلام لا یرى أحدا إلا قال: هو خیر منّى و أتقى، إنّما النّاس رجلان: رجل خیر منه و أتقى و رجل شرّ منه و أدنى، فإذا لقى الّذى شرّ منه و أدنى قال لعلّ خیر هذا باطن و هو خیر له و خیرى ظاهر و هو شرّ لی و إذا راى الّذى هو خیر منه و أتقى تواضع له لیلحق به فإذا فعل ذلك فقد علا مجده و طاب خیره و حسن ذكره و ساد أهل زمانه.... (عقل هیچ مسلمانى كامل نمى‏شود مگر اینكه ده خصلت در او باشد) سپس فرمود: آیا مى‏دانید دهمین (خصلت‏) كدام است؟ گفته شد: چیست؟ فرمود:
هیچ كس را ننگرد مگر اینكه بگوید او از من پرهیزكارتر است. همانا مردم (دو دسته‏اند): گروهى كه از او بهتر و پرهیزكارتر، و گروهى كه از او بدتر و زبون‏ترند.
پس، هرگاه كسى را ببیند كه از او پست‏تر است بگوید شاید درونش بهتر باشد و آن بهتر بودن باطن براى او بهتر است و خوبى من ظاهر است و شاید این ظاهر خوب در واقع به ضرر من باشد، و هرگاه كسى را ببیند كه بهتر و با تقواتر از او باشد در برابرش فروتنى كند تا به او برسد، و هنگامى كه این گونه رفتار كند عزّت و احترامش بالا مى‏رود و نامش به نیكى برده مى‏شود.
خلاصه هرگز نباید انسان به بهانه تزكیه خویش (كه خود این تزكیه نیز از نظر اسلام نكوهیده است) از دیگران بدگویى كند و ناگفته پیدا است كسانى كه از طریق مباهات، دیگران را تحقیر مى‏كنند باید بدانند كه ممكن است در اثر غیبت آنان عدّه‏اى به شخص غیبت شونده بد بین شوند. لكن غیبت كننده علاوه بر اینكه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.


[/HR][1] . سوره‌ نجم، آیه‌32.
[2] . سوره‌ نساء، آیه‌42.

آدم فخر فروش تمايل دارد داشته ها و امکانات خود را به نمايش بگذارد. خواه اين دارايي ها مانند جمال و زيبايي دروني، ذاتي و مادرزادي باشد و خواه اين امکانات مانند ثروت، بيروني و اکتسابي باشد. آدم فخرفروش در هر صورت دوست دارد داشته ها و قابليت هاي خود را مطرح و برجسته کند و به رخ اين و آن بکشد. چنين آدمي، از نگاه حيرت زده، تعريف، تمجيد و تحسين ديگران به شدت به وجد مي آيد و لذت مي برد. معمولاً انگيزه فرد فخر فروش براي دستيابي به يک هدف، همان تفاخر و به اصطلاح رايج پز دادن است. اين فرد اطلاعاتش را توسعه مي دهد تا در اولين فرصت اظهار فضل کند و با آگاهي و دانشي که از خود بروز مي دهد، به به و چه چه ديگران را دريافت کند.

(پاسخ جمع بندی شده)
ترس ازفقر درآینده ازدیدگاه اسلام:
قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (151انعام )
بگو: بياييد تا آنچه را كه پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم. اينكه به خدا شرك مياوريد. و به پدر و مادر نيكى كنيد. و از بيم درويشى فرزندان خود را مكشيد. ما به شما و ايشان روزى مى‏دهيم. و به كارهاى زشت چه پنهان و چه آشكارا نزديك مشويد. و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده است- مگر به حق- مكشيد. اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش مى‏كند، باشد كه به عقل دريابيد.
دختران وبلكه پسران را كه سرمايه بزرگى در جامعه آن روز محسوب مى‏شدند، نيز از ترس فقر و تنگدستى به قتل مى‏رسانيدند خداوند در اين آيه آنها را به خوان گسترده نعمت پروردگار كه ضعيفترين موجودات نيز از آن روزى مى‏برند توجه داده و از اين كار بازمى‏دارد.
با نهايت تاسف اين عمل جاهلى در عصر و زمان ما در شكل ديگرى تكرار مى‏شود، و به عنوان كمبود احتمالى مواد غذايى روى زمين، كودكان بى‏گناه در عالم جنينى از طريق" كورتاژ" به قتل مى‏رسند.
گرچه امروز براى سقط جنين دلائل بى‏اساس ديگرى نيز ذكر مى‏كنند، ولى مساله فقر و كمبود مواد غذايى يكى از دلائل عمده آن است.
اينها و مسائل ديگرى شبيه به آن، نشان مى‏دهد كه عصر جاهليت در زمان ما به شكل ديگرى تكرار مى‏شود و" جاهليت قرن بيستم" حتى در جهانى وحشتناكتر و گسترده‏تر از جاهليت قبل از اسلام است.

فخر فروشی وآثار آن ازدیدگاه قرآن:
برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به غیبت مى‏شوند، یعنى براى اینكه اظهار وجود كنند و فضل و كمال خود را به رخ بكشند دیگران را كوچك مى‏شمارند و از آنان بدگویى مى‏كنند و با گفتن جملاتى از این قبیل كه فلان كس چیزى نمى‏داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه كه خود را از او بهتر معرفى كند، به گفتن عیوب وى مى‏پردازد، ولى از این نكته غفلت دارد كه این گونه برخورد علاوه بر اینكه نظر مردم را جلب نمى‏كند ممكن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست كند. این بیمارى (خودستایى و فخر فروشى) عامل بسیارى از گناهان كبیره مى‏تواند باشد كه یكى از آنها غیبت است. از این رو قرآن كریم و ائمه معصومین -علیهم السلام- به شدت با آن برخورد كرده و آن را مورد نكوهش قرار داده‏اند كه به طور اختصار به چند مورد اشاره مى‏كنیم:
خودستایى از نظر قرآن
قرآن كریم دستور مى‏دهد هیچگاه انسان نباید خود را تزكیه و از دیگران بدگویى كند، زیرا هیچ كس از درون دیگران با خبر نیست، آنجا كه مى‏فرماید:
... فَلا تُزكُّوا أنْفُسَكُمْ هُوَ أعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏
[1] خودستایى نكنید چرا كه او پرهیزكاران را بهتر مى‏شناسد.
و در جاى دیگر مى‏فرماید:
أ لَمْ تَرَ إلَى الَّذینَ یُزَكُّونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَكّى مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلا
[2] آیا ندیدى آنهایى را كه خودستایى مى‏كنند؟ (این خودستاییها ارزش ندارد) بلكه خدا هر كس را كه بخواهد مى‏ستاید و كمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
پس انسان باید از خودستایى و تزكیه نفس بپرهیزد و هیچگاه خود را از عیوب و نقایص پاك و منزّه نشمارد، كه این، كار شیطان و شیوه متكبّران و نابخردان است.
پس تر از رزق آینده معنی نداره ونیز فخر فروشی مورد مذمت قرار گرفته واین روایت برای هشدار وتوجه به این دومورد ذکر شده.


موضوع قفل شده است