جمع بندی شغل های مکروه یا حرام
تبهای اولیه
با سلام و عرض احترام و خسته نباشید خدمت کارگزاران و مسئولین سایت به خصوص انجمن حدیث.
سؤالی داشتم در مورد حدیثی که در کتب تهذیب و استبصار آمده و در آن نقل شده محمّد بن الحسن الصفّار عن محمّد بن عيسى عن عبيد اللَّه الدّهقان عن درست بن أبي منصور الواسطى عن إبراهيم بن عبد الحميد عن أبي الحسن عليه السلام قال: جاء رجل الى النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله فقال يا رسول اللَّه قد علّمت ابني هذا الكتاب ففى أيّ شيء أسلمه فقال أسلمه للَّه أبوك و لا تسلّمه في خمس لا تسلّمه سبّاءً و لا صائغاً و لا قصّاباً و لا حنّاطاً و لا نخّاساً فقال يا رسول اللَّه و ما السّباء فقال الّذى يبيع الأكفان و يتمنّى موت امّتي و للمولود من امّتي أحبّ اليّ ممّا طلعت عليه الشّمس و أمّا الصّائغ فانّه يعالج رين امّتي و أمّا القصّاب فانّه يذبح حتّى تذهب الرّحمة من قلبه و أمّا الحنّاط فانّه يحتكر الطّعام على امّتى و لان يلقى اللَّه العبد سارقاً أحبّ اليّ من أن يلقاه قد احتكر طعاماً أربعين يوماً و أمّا النخّاس فانّه أتانى جبرئيل عليه السلام فقال يا محمّد انّ شرار امّتك الذين يبيعون النّاس.
در این حدیث پیامبر اسلام(ص) از پنج شغل منع فرموده: کفن فروشی، زرگری، قصابی، گندم فروشی و برده فروشی. البته در ادامه حدیث دلایل آن را نیز بیان فرموده اند حالا سؤال من 2بخش دارد 1-این منع رسول خدا دال بر حرمت است یا مکروه بودن عمل؟ 2- اگر در باب کراهت باشد لیکن دلایل موجود در حدیث انجام نگیرد مثلاً شخصی گندم میفروشد اما احتکار نکند باز هم شغل وی مکروه است یا مثلاً شخصی زرگری میکند اما دنیا دوست نباشد باز هم شغل وی حرام یا مکروه است؟
سؤال:
در حدیث است: «قال: جاء رجل الى النّبيّ (صلّى اللّه عليه و آله) فقال يا رسول اللَّه قد علّمت ابني هذا الكتاب ففى أيّ شيء أسلمه فقال أسلمه للَّه أبوك و لا تسلّمه في خمس لا تسلّمه سبّاءً و لا صائغاً و لا قصّاباً و لا حنّاطاً و لا نخّاساً فقال يا رسول اللَّه و ما السّباء فقال الّذى يبيع الأكفان و يتمنّى موت امّتي و للمولود من امّتي أحبّ اليّ ممّا طلعت عليه الشّمس و أمّا الصّائغ فانّه يعالج رين امّتي و أمّا القصّاب فانّه يذبح حتّى تذهب الرّحمة من قلبه و أمّا الحنّاط فانّه يحتكر الطّعام على امّتى و لان يلقى اللَّه العبد سارقاً أحبّ اليّ من أن يلقاه قد احتكر طعاماً أربعين يوماً و أمّا النخّاس فانّه أتانى جبرئيل (عليه السلام) فقال يا محمّد انّ شرار امّتك الذين يبيعون النّاس.»
در این حدیث پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از پنج شغل منع فرموده: کفنفروشی، زرگری، قصابی، گندمفروشی و بردهفروشی. البته در ادامه حدیث، دلایل آن را نیز بیان فرموده است. این منع رسول خدا، دال بر حرمت است یا مکروه بودن عمل؟ اگر در باب کراهت باشد؛ ولی دلایل موجود در حدیث انجام نگیرد مثلاً شخصی گندم میفروشد؛ اما احتکار نکند باز هم شغل وی مکروه است یا مثلاً شخصی زرگری میکند؛ اما دنیادوست نباشد، باز هم شغل وی حرام یا مکروه است؟
پاسخ:
متن روایت
متن روایت از کتاب شریف استبصار:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَلَّمْتُ ابْنِي هَذَا الْكِتَابَةَ فَفِي أَيِّ شَيْءٍ أُسْلِمُهُ فَقَالَ أَسْلِمْهُ لِلَّهِ أَبُوكَ وَ لَا تُسْلِمْهُ فِي خَمْسٍ لَا تُسْلِمْهُ سَبَّاءً وَ لَا صَائِغاً وَ لَا قَصَّاباً وَ لَا حَنَّاطاً وَ لَا نَخَّاساً قَالَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنِ السَّبَّاءُ قَالَ الَّذِي يَبِيعُ الْأَكْفَانَ وَ يَتَمَنَّى مَوْتَ أُمَّتِي وَ لَلْمَوْلُودُ مِنْ أُمَّتِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ أَمَّا الصَّائِغُ فَإِنَّهُ يُعَالِجُ زَيْنَ أُمَّتِي وَ أَمَّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ وَ أَمَّا الْحَنَّاطُ فَإِنَّهُ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ عَلَى أُمَّتِي وَ لَأَنْ يَلْقَى اللَّهَ الْعَبْدُ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَلْقَاهُ قَدِ احْتَكَرَ طَعَاماً أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ أَمَّا النَّخَّاسُ فَإِنَّهُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ (علیه السلام) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ شِرَارَ أُمَّتِكَ الَّذِينَ يَبِيعُونَ النَّاسَ.» (1)
ترجمه روایت:
از امام كاظم (علیه السلام) روایت شده که: مردى نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: يا رسول اللَّه! به اين پسرم نوشتن را ياد داده ام، او را به چه كارى بگمارم؟ فرمود: خدا پدرت را بيامرزد. او را به هر كارى بگمار ولى به پنج كار نگمار: كفنفروشى و زرگرى و قصابى و گندمفروشى و بردهفروشى. [سپس آن مرد از عناوینی که پیامبر نام برده بود سؤال کرد و] گفت: «سباء» كيست؟ فرمود: او كسى است كه كفن مىفروشد و مرگ امّت مرا آرزو مى كند و اين در حالى است كه نوزادى از امت من براى من از آنچه آفتاب بر آن بتابد دوست داشتنى تر است؛ و اما زرگر همواره در صدد مغبون كردن امت من است، و اما قصاب آن قدر ذبح مى كند كه رحمت از دلش مىرود، و اما گندم فروش، طعام امّت مرا احتكار مى كند! اگر بندهاى به عنوان دزد با خدا ملاقات كند بهتر از آن است كه با او ملاقات كند در حالى كه چهل روز طعام را احتكار كرده است! [یعنی محتکر از دزد هم بدتر است!]، و اما برده فروش، پس جبرئيل نزد من آمد و گفت: اى محمد! بدترين امّت تو كسانى هستند كه انسان ها را مىفروشند!
توضیح روایت
شیخ طوسی در کتاب استبصار بعد از نقل این روایت، در توضیح آن مینویسد:
«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ هَذَانِ الْخَبَرَانِ مَحْمُولَانِ عَلَى ضَرْبٍ مِنَ الْكَرَاهِيَةِ لِمَا تَضَمَّنَا مِنَ التَّعْلِيلِ مِنْ أَنَّ مَنْ يُعَانِي هَذِهِ الْأَشْيَاءَ لَا يَسْلَمُ فِيهَا مِنْ أُمُورٍ مَكْرُوهَةٍ مِثْلِ تَمَنِّي الْمَوْتِ أَوْ غَلَاءِ السِّعْرِ وَ الرِّبَا وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ فَأَمَّا مَنْ يَثِقُ مِنْ نَفْسِهِ بِأَنَّهُ يَسْلَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ يُؤَدِّي فِيهِ الْأَمَانَةَ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ وَ الَّذِي يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ مَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا يَسْأَلُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَقَالَ إِنِّي أُعَالِجُ الرَّقِيقَ فَأَبِيعُهُ وَ النَّاسُ يَقُولُونَ لَا يَنْبَغِي فَقَالَ لَهُ ع وَ مَا بَأْسُهُ كُلُّ شَيْءٍ مِمَّا يُبَاعُ إِذَا اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْعَبْدُ فَلَا بَأْسَ.» (2)
شیخ طوسی میگوید: نهی های وارده در این روایت و روایت قبلش، به دو دلیل بر کراهت حمل میشود: یکی به خاطر تعلیلهایی که در متن روایت وجود دارد که میفرماید کسی که این کارها را انجام دهد، از آفاتش در امان نیست (آفاتی مانند آرزوی مرگ دیگر مسلمانان، و مانند آن)، پس اگر کسی اطمینان دارد که به آن آفات ـ که در روایت اشاره شده ـ گرفتار نمیشود و جانب امانتداری را به طور کامل، مراعات میکند، اشکالی ندارد که به این کارها مشغول شود. دلیل دوم بر جایز بودن این کارها، روایت دیگری است که آشکارا فروش برده را جایز می شمارد؛ و به صورت کلی هم میفرماید: هر چیزی که مورد بیع و فروش قرار میگیرد، اگر در آن تقوای الهی مراعات شود، ایرادی ندارد.
شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام هم این روایت را آورده و در ادامه آن مینویسد:
«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ هَذَانِ الْخَبَرَانِ مَحْمُولَانِ عَلَى مَنْ لَا يَتَمَكَّنُ مِنْ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ لَا يَتَحَرَّزُ فِي شَيْءٍ مِنْ هَذِهِ الصَّنَائِعِ فَأَمَّا مَنْ تَحَفَّظَ فَلَيْسَ عَلَيْهِ فِي شَيْءٍ مِنْهَا بَأْسٌ وَ إِنْ كَانَ الْأَفْضَلُ غَيْرَهَا» (3)
ایشان در کتاب تهذیب نهیهای این روایت را ناظر به کسانی دانسته که نمیتوانند از آفات این کارها در امان بمانند، اما کسی که میتواند خود را از آفات این کارها در امان دارد، ایرادی ندارد، اگر چه افضل دوری از این کارها است.
شیخ محمد صدوق در دو کتاب «الخصال» و «علل الشرایع»، این روایت را در باب شغلهای مکروه آورده است. (4)
شیخ محمد بن حسن حر عاملی هم این روایت را در کتاب «وسائل» در بابی آورده که نشان میدهد آن را حمل بر کراهت نموده است. (5)
با توجه به آن چه که گفته شد، از نظر شیخ طوسی «اگر کسی به خود اطمینان داشته باشد که به آفات آن شغلها گرفتار نمیشود، آن شغلها برایش ایرادی ندارد، اگر چه بهتر این است که به شغل دیگری مشغول شود».
منابع:
1. طوسی، محمد بن حسن، الإستبصار، ج 3، ص 63، ح 2.
2. همان.
3. طوسی، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، ج 6، ص 362.
4. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج 1، ص 287 ، خمس صناعات مكروهه و علل الشرائع، ج 2، ص 530، باب علل الصناعات المكروهه.
5. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 17، ص 135، بَابُ كَرَاهَةِ الصَّرْفِ وَ بَيْعِ الْأَكْفَانِ وَ الطَّعَامِ وَ الرَّقِيقِ وَ الصِّيَاغَةِ وَ كَثْرَةِ الذَّبْحِ.