بیاد شب های انقلاب : الله اکبـر اللهـ اکبــــر الله کبـــــــر....خاطرات انقلاب را بنویسید

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بیاد شب های انقلاب : الله اکبـر اللهـ اکبــــر الله کبـــــــر....خاطرات انقلاب را بنویسید

[="Tahoma"][="Blue"]بیاد شب های انقلاب : الله اکبـر اللهـ اکبــــر الله کبـــــــر....


خاطرات خودتون و بزرگتر ها رو از این شب های انقلاب را بنویسید
[/][/]

اللهُ اکبـر اللهـُ اکبــــر اللهُ کبـــــــر....

فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک

[=Arial Narrow]

[=microsoft sans serif]


سلام

ساعت 9 شب 22 بهمن سال 1392 مثل هر سال دعوتنامه ای برای اهل ایمان از طرف خدای متعال ارسال می‌شود به این مضمون:

ای تکبیر گویان عظمت الهی :

هر که می‌خواهد در سپاه امام حسین علیه السلام در مقابل یزیدیان زمانه باشد!،
هر که می‌خواهد در سپاه توحید در مقابل نظام شرک باشد!،
هر که می‌خواهد در آزمایش راستی آزمایی مومن بودن شرکت کند!،

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله.... !

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿العنكبوت: ٢﴾

آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى‌شوند و مورد آزمايش قرار نمى‌گيرند؟

درود بر قرآن باورانی که یک تنه در یک محله تکبیر می گویند:Kaf:

الله اکبر......
{در میدان میمانم تا نفس آخرم...
راهی راه حسین...همقدم رهبرم}


اللهُ اکبـر الله اکبــــر اللهُ کبـــــــر
فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک

بسم رب الشهداء


روز ورود امام
:doa(7): البته آن روزِ ورود ايشان كه ما در دانشگاه متحصن بوديم و بعد رفتيم خدمت ایشان، توى ماشين من يك وقتى خدمت خود امام:doa(7): هم گفتم همين را...
همه خوشحال بودند، مى‌خنديدند، بنده از نگرانىِ بر آنچه كه براى امام
:doa(7): ممكن است پيش بيايد بى‌اختيار اشك مى‌ريختم و نمى‌دانستم كه چى ممكن است پيش بيايد. چون يك تهديدهايى هم وجود داشت.

بعد رفتيم وارد فرودگاه شديم، با آن تفاصيل حضرت امام

وارد شدند و به مجرد اين‌كه آرامش ایشان از نزدیک ظاهر شد نگرانيها و اضطراب ما به كلى برطرف شد يعنى ایشان با آرامش خودشان به بنده و شايد به خيلى‌هاى ديگر كه نگران بودند، آرامش بخشيدند.

وقتى كه بعد از سالهاى متمادى حضرت امام را من زيارت مى‌كردم آنجا، ناگهان خستگى اين چند ساله مثل اين‌كه از تن آدم خارج مى‌شد. احساس مى‌شد كه همه‌ى آن آرزوها مجسم شده در وجود آن عزیز و با كمال صلابت و با يك تحقق واقعى و پيروزمندانه اين‌جا در مقابل انسان تبلور پيدا كرده.

وقتى كه آمديم وارد شهر شديم از فرودگاه و با آن تفاصيلى كه خب همه‌ى شماها شاهد بوديد و بحمداللَّه هنوز در ذهن همه‌ى مردم شايد آن قضايا زنده است، همان‌طور كه مى‌دانيد حضرت امام عصرى از بهشت زهراء

:doa(8): رفتند به يك نقطه‌ى نامعلومى تا در يك مأمنى باشند چون مردم بزرگوار مى‌خواستند همه ابراز احساسات بكنند و امام عزیز از شب قبلش كه از پاريس حركت كرده بودند تا دم غروب، تقريباً دمادم غروب دائماً در حال فشار كار و حضور بودند و هيچ يك لحظه استراحت نكرده بودند يك مقدارى استراحت بدهند به ایشان.

[SPOILER]
مصاحبه مطبوعاتى درباره دهه فجر 24/10/1362
خاطرات امام خامنه ای :doa(9):
[/SPOILER]

ادامه دارد

سلام خدا بر امام راحل و شهداء از صدر اسلام تا کنون



در آن حال، ما رفته بوديم رفاه و در طبقه پایین مدرسه‌ى رفاه كارهايمان را انجام مى‌داديم.
قبل از آنى كه امام(ره) وارد ایران بشوند ما نشسته بوديم با برادرانمان و روى برنامه‌ى اقامتگاه و ترتيباتى كه بعد از ورود ایشان بايد انجام بگيرد يك مقدارى مذاكره كرده بوديم، يك برنامه‌ ريزيهايى شده بود.

آن روزها يك نشريه‌اى در آوردیم كه بعضى از اخبار و مثلاً اينها در آن نشريه چاپ مى‌شد و از همان رفاه اين نشريه بيرون مى‌آمد. يك چند شماره‌اى منتشر شد البته در دوران تحصن در دانشگاه ها هم يك نشريه‌ى ديگرى آن‌جا راه انداختيم يك دو سه شماره هم از آن به چاپ رسید.

من برگشتم مدرسه رفاه تا در آنجا منتظر بمانیم كه ببينيم چه خواهد شد.
اطلاع پيدا كرديم كه حضرت امام رفتند به يك نقطه‌اى كه يك مقدارى آن‌جا استراحت كنند، نماز ظهر و عصرشان را ظاهراً نخوانده بودند نزديك غروب شده بود، نماز ظهر و عصرشان را بخوانند و اينها. آخر شب بود، من داشتم خبرهاى آن روز را تنظيم مى‌كردم كه توى همان نشريه‌اى كه گفتيم چاپ بشود و بيايد بيرون.

ساعت حدود ده شب بود تقريباً، يك وقت ديديم كه از در حياط داخلى مدرسه‌ ی رفاه كه از آن یکی كوچهِ باز مى‌شد و يك در كوچكى بود؛ يك صداى همهمه‌اى احساس كردم و معلوم شد كه يك حادثه‌اى اتفاق افتاده...

بلافاصله رفتم از دم پنجره نگاه كردم ديدم بله امام(ره)، تنها از در وارد شدند. هيچكس با ايشان نبود. و اين برادرهاى پاسدار يعنى همان كسانى كه آن‌جا بودند,وقتی ناگهان امام را در مقابل خودشان ديده بودند سر از پا نشناخته مانده بودند كه چه بكنند و دور امام عزیز را گرفته بودند،ایشان هم على‌رغم آن خستگى كه آن روز گذرانده بودند با كمال خوشروئى با اينها صحبت مى‌كردند.

البته شايد يك ده پانزده نفر مجموعاً بودند دم در، همين‌طور طول حياط را طى كردند رسيدند به پله‌هايى كه به هال طبقه‌ى اول مدرسه منتهى مى‌شد و آن پله‌ها پهلوى همان اتاقى هم بود كه من توى آن اتاق بودم.
از پنجره آمدم دم در اتاق وارد هال شدم كه امام(ره) را از نزديك ببينم. ایشان وارد شدند. تو هال هم عده‌اى از بچه‌ها بودند اينها هم رفتند طرف امام عزیز و دور ایشان را گرفتند...

من هر چى كردم نزديك بشوم دست امام را ببوسم ديدم كه به قدر يك نفر مزاحمت براى آن بزرگوار ايجاد خواهک کرد و على‌رغم ميل شديدى كه داشتم بروم خدمتشان، كنار ايستادم و از دو مترى بنده عبور كردند.

علت اینکه نزديك نرفتم چون ديدم شلوغ است دور ايشان و رفتنِ من هم به اين شلوغى كمك خواهد كرد.
عين اين احساس را من توى فرودگاه هم داشتم. توى فرودگاه همه مى‌رفتند طرف امام(ره) من هم خيلى دلم مى‌خواست بروم، اما خودم را مانع شدم، بعضى ديگر هم مانع مى‌شدم كه بروند تا ایشان را خسته نكنند.

حضرت امام آمدند از پله‌ها رفتند بالا به سمت طبقه دوم مدرسه و در اين حين پاى پله‌ها در حدود شايد يك سى چهل نفرى آدم جمع شده بود. رفتند دم پاگرد پله‌ها كه رسيدند كه مى‌خواستند بروند بالا. يكهو برگشتند طرف اين جمعيت و نشستند روى زمين و همه نشستند، يعنى خواستند كه رها نكرده باشند اين علاقه‌ مندان و دوستداران خودشان را.

يكى از برادران آن‌جا يك مقدارى صحبت كرد و يك خير مقدم حساب نشده‌ى پرهيجانى را گفت،چون هيچكس انتظار اين ديدار را نداشت...
بعد هم امام(ره) يك چند كلمه‌اى صحبت كردند و رفتند بالا در اتاقى كه برايشان معين شده بود راهنمائى شدند به آن‌جا تا کمی استراحت کنند در اولین شب بعد از چندین سال دوری از وطن و مبارزه بی امان!





آن ساعتى كه راديو براى اول بار گفت؛ "صداى انقلاب اسلامى"، يك همچى تعبيرى...من تو ماشين داشتم از يك كارخانه‌اى مى‌ آمدم طرف مقرّ امام
:doa(7):.
يك كارخانه‌اى بود كه عوامل اخلال‌گرِ فرصت‌طلب آن‌جا جمع شده بودند و شلوغى راه انداخته بودند و در بحبوحه‌ى انقلاب كه هنوز شايد بختيار هم بود، آن روزهاى مثلاً شايد هفدهم، هجدهم بهمن ماه و مشكلات هنوز در نهايت شدت وجود داشت و هنوز هيچ كار انجام نشده بود اينها به فكر باج‌خواهى و باجگيرى بودند. توى يك كارخانه‌اى راه افتاده بودند، تحريكات درست كرده بودند و اينها، ما رفتيم آن‌جا كه يك مقدارى سروسامان بدهيم.

در مراجعت بود كه راديو اعلان كرد؛ "صداى انقلاب اسلامى".

:Sham:
من ماشين را نگه داشتم آمدم پائين روى زمين افتادم و سجده كردم. يعنى اينقدر براى ما غير قابل تصور و غير قابل باور بود
. هر لحظه‌اى از آن لحظات يك مسأله داشت، به طورى كه اگر من بخواهم خاطرات ذهنى خودم را در آن مثلاً بيست روزِ حول و حوش انقلاب بيان كنم يقيناً نمى‌توانم همه‌ى آن چه را كه در ذهن و زندگى آن روزِ ما مى‌گذشت را بيان كنم.

آن روزها ما در يك حالت بُهت بوديم. در حالى كه در همه‌ى فعاليتهاى آن روزها ما طبعاً داخل بوديم و زیر نظر.
خب در آن زمان عضو "شوراى انقلاب" بوديم و يك حضور دائمى تقريباً وجود داشت؛ لكن يك حالت ناباورى و بهت بر همه‌ى ما حاكم بود.

من يك چيزى بگويم كه شايد شما تعجب بكنيد.بنده تا مدتى بعد از 22 بهمن هم كه گذشته بود بارها به اين فكر مى‌افتادم كه ما خوابيم يا بيدار!
تلاش مى‌كردم كه از خواب بيدار شوم. يعنى اگر خواب هستم، اين رؤياى طلائى كه بعدش هرچقدر هم باشد (آدم بيدار میشود) خيلى ادامه پيدا نكند،اينقدر براى ما شگفت‌آور بود مسأله!




دعا كنيم كه ؛ خداى متعال امت اسلامى را سرافراز و پايدار بدارد.
پروردگارا! به محمد و آل محمد
:sallallah:
تفضل خودت را، رحمت خودت را بر امت اسلامى در سراسر جهان مستمر و پايدار بدار.
پروردگارا! دست بيگانگان را از زندگى مردم در كشورهاى اسلامى كوتاه بفرما.
به امید آینده ی درخشان شما و كشور، همه تان را به خدای بزرگ می سپارم و برای شما دعا می كنم.
:Sham:

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌
سید علی خامنه ای

[=arial black]اللهُ اکبـراکبـ الله ـــراللهُ کبـــــــر


:Gol:[=arial black]فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک:Gol:

[=arial]بوی گل ســـوسن و یاسمن آید [=arial]*** [=arial]عطر بهاران کنون از وطن آید
[=arial]جان ز تن رفتگان سوی تن آمد [=arial]*** [=arial]رهبر محبوب خلــق از سفر آمد
[=arial]دیو چو بیرون رود، فرشته در آید [=arial]***[=arial] دیو چو بیرون رود، فرشته در آید
[=arial]بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر [=arial]***[=arial] بار دگر روزگار چون شکر آــــید
[=arial]هر چه مجاهد ز بند و حبس در آید [=arial]***[=arial] عمر فساد و ستم دگـــــــر بسر آید
[=arial]چشم یتیم زمان ز حدقه در آید [=arial]*** [=arial]رهبر محبوب خلق از سفر آید
[=arial]دیو چو بیرون رود، فرشته در آید [=arial]***[=arial] دیو چو بیرون رود، فرشته در آید

:Gol:از کتاب های درسی آن سال ها یادم هست امام امیدش به ما دبستانی ها بود ، می گویم : آقا ، حالا بزرگ شده ایم ، از امیدتان راضی هستید ؟:Gol:

[="Tahoma"][="Blue"]الله اکبر
الله اکبر

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگ بر آمریکا[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

تحصن در دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاه ها

آن شبی که قرار بود صبح فردا برویم تحصن کنیم،آن روزی بود که امام قرار بود بیایند و نیامدند. ما رفتیم در بهشت زهرا؛ یک سخنرانی شهید بهشتی کردند،
بعد هم قطعنامه ای را که تهیه کرده بودیم خواندیم و برگشتیم. وقتی برگشتیم صحبت شد حالا باید قدم بعدی چه باشد؟
و فکر تحصن در تهران بی ارتباط با تجربه تحصن در مشهد نبود. یعنی تجربه موفق تحصن بیمارستان مشهد مشوق تحصنی بود که در تهران انجام گرفت.
و مدتی بحث شد که تحصن کجا انجام بگیرد؟
بعضی گفتند: در مسجد امام که آن وقت موسم به مسجد شاه بود و بعضی هم جاهای دیگر را پیشنهاد می کردند. ضمن همه ی پیشنهاد ها، دانشگاه هم پیشنهاد شد که این پیشنهاد بسیار جالب بود و از هر جهت خوب بود و بنابراین شد صبح زود برادرها بروند به دانشگاه، منتها خوف این می رفت که دانشگاه را ببندند.
لذا قبلا ما فرستادیم با یکی از مسوولین دانشگاه که بعدها رئیس دانشگاه شد تفاهم کردیم و مشکلات زیادی هم سر راه ما درست کردند، اما مسجد دانشگاه خوشبختانه باز بود و ما فورا رفتیم داخل مسجد و آن اطاقک بالای مسجد را ستاد کارهایمان قرار دادیم و اولین کاری که کردیم یک اعلامیه نوشتیم، گفتیم که این اعلامیه پخش بشود؛ چون فکر می کردیم حضور ما در این جا وقتی فایده خواهد داشت که همرا با زبان و بیان باشد و این سیاست را تا آخر هم ادامه دادیم و همین بود که اثر کرد؛ زیرا اگر سخنرانی و اعلامیه ها نبود مشخص نمی شد که چه کاری انجام گرفته؛ یعنی هم مردم در جریان قرار نمی گرفتند و هم تبلیغات دستگاه می توانست آن را جور دیگری جلوه بدهد. لذا برنامه های مختلفی در دانشگاه داشتیم؛ یکی سخنرانی های مستمری بود که در مسجد دانشگاه انجام می گرفت و هر کدام از ماها یک برنامه سخنرانی آنجا گذاشتیم، از برنامه های دیگر انتشار اعلامیه ها بود ویکی دیگر هم بولتن روزانه منتشر می کردیم که به گمانم دوتا بولتن منتشر کردیم، یکی در دانشگاه به نام تحصن بود و یکی دیگر هم هنگام تشریف آوردن امام و بعد از ورود امام در مدرسه رفاه که من یکی دو شماره از آن را دارم که نشان دهنده سبک روحیات و افکار و آن هیجانات و احساس ها و دیدهای خیلی ابتدایی نسبت به حوادث بی سابقه و سریع آن روزهاست که آدم وقتی نگاه می کند می بیند آن وقت با مسائل چگونه برخورد می کردیم.


(مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما پیرامون خاطرات انقلاب، 11 بهمن 1363)
منبع: هفته نامه یا لثارات الحسین(ع) شماره 659


در تحصن گفتم من چای می دهم

هنگامی که قرار بود امام(ره) تشریف بیاورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتیم، جمعی از رفقای نزدیکی که باهم کار می کردیم و همه شان در طول مدت انقلاب، نام و نشانهایی پیدا کردند و بعضی از آنها هم به شهادت رسیدند _ مثل شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقای هاشمی، مرحوم ربانی شیرازی، مرحوم ربانی املشی _ باهم می نشستیم و در مورد قضایای گوناگون مشورت می کردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلا فردا وارد تهران می شوند و ما امادگی لازم را نداریم. بیاییم سازماندهی کنیم که وقتی ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این جا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.
ما عضو شورای انقلاب بودیم و بعضی هم در آن وقت، این موضوع را نمی دانستند و حتی بعضی از رفقا _ مثل مرحوم ربانی شیرازی یا مرحوم ربانی املشی _ نمی دانستند که ما چند نفر، عضو شورای انقلاب هم هستیم. ما با هم کار می کردیم و صحبت دولت هم در میان نبود؛ صحبت همان بیت امام بود که وقتی ایشان وارد می شوند،
مسوولیتها یی پیش خواهد آمد.
گفتیم بنشینیم برای این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معین کردیم و رفتیم در اطاقی نشستیم. صحبت از تقسیم مسوولیتها شد و در آن جا گفتم که مسوولیت من این باشد که چای بدهم! همه تعجب کردند. یعنی چه؟ چای؟ گفتم: بله، من چای درست کردن را خوب بلدم، با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. می شود آدم بگوید که مثلا قسمت دفتر مراجعات، به عهده من باشد. تنافس و تعارض که نیست. ما می خواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هرجایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کار آنجا را انجام بدهیم، خوب است.
این روحیه من بوده است. البته، آن حرفی که در آنجا زدم، می دانستم که کسی من را برای چای ریختن معین نخواهد کرد و نمی گذارند که من در آنجا بنشینم و چای بریزم؛ اما واقعا اگر کار به این جا می رسید که بگویند درست کردن چای به عهده شماست، می رفتم عبایم را کنار می گذاشتم و آستینهایم را بالا می زدم و چای درست می کردم. این پیشنهاد، نه تنها برای این بود که چیزی گفته باشم؛ واقعا برای این کار آماده بودم.
من، با این روحیه وارد شدم... گفتن این مطالب، شاید چندان آسان نباشد و ممکن است حمل بر چیز های دیگر شوم؛ اما واقعا اعتقادم این است که برای انقلاب باید اینطوری باشیم.

( سخنرانی در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوری، 18 مرداد 1368)
منبع: هفته نامه یالثارات الحسین(ع) شماره 659

با سلام

من اون روزهاکلاس چهارم ابتدایی بودم، پدرم مبارز انقلابی بود (و همچنان هستند) ، با اینکه سن زیادی نداشتم ولی به همراه مادرم تو تظاهراتها شرکت میکردم،

:Mohabbat:تظاهرات از مرکز شهر شروع می شد و به دانشگاه فنی مهندسی نوشیروانی (بابل)ختم میشد،یکی از شعارهایی رو خیلی تو ذهنم مونده ، شعاری که جلوی یکی از پاسگاهها که نزدیکی دانشگاه بود ، جلوی

سربازها توقف می کردیم و با پرتاب گل زیر پای سربازها شعار می دادیم: ما به شما گل میدیم ....شما به ما گلوله.:Gol:

:Mohabbat:روزی که مجسمه شاه رو از میدون شهر پایین کشیدن هم خیلی با حال بود، جوونا سر مجسمه رو با یه روسری به سرش و یه پستونک به دهانش با خودشون به اینطرف و اونطرف می بردند، و احساسی داشتند که انگار سر واقعی شاه تو دستشونه.بعد به تنه اش که وسط میدون بود لگد میزدند.:_loool:

:Mohabbat:همراه با بزرگترها که فکر و ذکر و زندگیشون درگیر این قضایا بود ماها هم به نوعی درگیر بودیم، بدون اینکه معنی اعتصاب رو بدونم به پدرم گفتم ما تو مدرسه اعتصاب کردیم! :Moteajeb!:(بعد از 22 بهمن)

منظورم این بود که با معلمین و مدیر برای امام خمینی دعا کردیم.:ok:

باعرض سلام و احترام

[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
"الله اكبر" به سي و يك سال پايداري و جوانمردانه در مقابل دژخيمان استبداد و استكبار و جريان پيچيده نفاق.

"الله اكبر" به سي و يك سال ايثار و شهادت و مقاومت جانانه‌ ملت قهرمان ايران اسلامي

"الله اكبر" به سي و يك سال حيات طيبه و پربركت در پرتو نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران

"الله اكبر" به سي و يك سال عزت و سربلندي در سايه‌سار انديشه‌هاي ناب قرآن كريم و ائمه معصومين (ع)

"الله اكبر" به سي و يك سال نقش‌آفريني در جهت پويايي و استحكام نظام اسلامي

"الله اكبر" به سي و يك سال جهاد پرتلاش و خستگي‌ناپذير براي برافراشتن پرچم "لا اله الا الله"

"الله اكبر" به سي و يك سال صيانت و حفاظت و حراست از "استقلال، آزادي،‌ جمهوري اسلامي"

"الله اكبر" به سي و يك سال به حماسه‌آفريني و حضور آگاهانه در صحنه‌هاي مختلف براي تعيين سرنوشت كشور

"الله اكبر" به اين همه شور و شوق كه در اعماق قلوب ملت رشيد ايران موج زنان تمامي نقشه‌هاي شوم استكبار جهاني به سركردگي آمريكاي جنايتكار و اسرائيل غاصب را نقش بر آب مي‌كند.

http://www.vahdat73.blogfa.com/post-15.aspx

باتشکرفرا.وان

[="Tahoma"][="Blue"][h=1]شعار الله اکبر بزرگترین سلاح مردم در مقابل طاغوت بود[/h] [h=3]ملت ایران با دست خالی،سلاح ایمان وشعار الله اکبر طاغوت را در هم شکست و پیروز شد.[/h]
ˈبه گزارش ایرناˈرضا قیاسی ˈ روز سه شنبه در جشن اتقلاب شهر آجین ضمن تبریک سی و پنجمین سالگشت پیروزی انقلاب اسلامی افزود: دشمان پس از سقوط رژیم پهلوی چشم دیدن موفقیتهای ایران اسلامی را نداشتند و با توطئه ای دیگر هشت سال جنگ را برکشور تحمیل کردند.

وی دستاوردهای انقلاب اسلامی را مدیون خون شهدا دانست و گفت: مسئولان برای انتقال این تجربیات به نسل های آینده بایستی تمام تلاش خود را به کار بندند .

قیاسی با مقایسه وضعیت روستاها در قبل و بعد انقلاب اظهار داشت : توسعه و آبادانی روستاها از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است و مردم شهید پرور دیار سیدجمال الدین اسدآبادی وظیفه خود را در مقابل امام راحل و ولایت فقیه به خوبی انجام داده اند .

[=Arial Narrow][=microsoft sans serif][=Arial Narrow][=microsoft sans serif][=Arial Narrow]

[="Tahoma"][="Blue"]شعارهای انقلابی
نویسنده : حجت والیزاده - ساعت ۱٢:۱٧ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۳٠ دی ،۱۳۸٧

ترجیع بند اکثر شعارهای مردم به جان آمده از ستم و طاغوت، " مرگ بر شاه" بود و می دانستند که " تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود" آنان با شعارهای متعددی نفرت از طاغوت را به نمایش می گذاشتند:
" مرگ بر این سلطنت پهلوی"
" توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد" "شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"
" ایستادن در صف نفت حالا دیگه حرام است" " لباس گرم بپوش که کار شاه تمام است"
" مردم! رفتن شاه یه حقه سیاسی است!" " گول نخورید نهضت ما اساسی است"
" نظام شاهنشاهی نابود باید گردد"
" زندگی مصرفی معادل بردگی است"
" نظام شاهنشاهی مظهر هر فسادیست"
" شاه باید برگردد" " اعدام باید گردد"
" مرگ بر این سلطنت پر فریب"
" مردم ما بیدارند، از سلطنت بیزارند"
مردم از سویی نفرت و انزجار خود را از استبداد و طاغوت به نمایش می گذاشتند و از سوی دیگر، اهداف متعالی خود را نیز به جهانیان اعلام می کردند، آنان با شعارهایی چون:
- "الله اکبر"

- "لا اله الا الله"
-" یا حسین!"
- "حسین جان، حسین جان!" "راهت ادامه دارد"
- "نهضت ما حسینیه" "رهبر ما خمینیه"
ماهیت دینی و مذهبی قیام خود را متجلی می کردند و حرف دل خود را چنین بیان می کردند:
" پرچم، پرچم، پرچم خونین قرآن" " در دست مجاهد مردان"
" تا خون مظلومان به جوش است" " آوای عاشورا به گوش است"
" هر کس که عدالت خواه است" " از عدل علی آگاه است"
" این منطق ثارالله است" " باید به هم یاری نمائیم"
" فتح اسلام در جهاد است" " فتح مسلمان در اتحاد است"
با صراحت و قاطعیت و اطمینان و ایمان کامل می گفتند:
" کار شاه تمام است" " خمینی امام است"
" استقلال و آزادی"
" جمهوری اسلامی "
" آخرین کلام است"
رهبری امام خمینی(س) برجسته ترین نقطه قیام مردم در سال 57 بود. او کانون توجه عموم مردم و محور حرکت چرخهای انقلاب بود و همه تنها گوش به فرمان او بودند و در مسیری حرکت می کردند که رهبر محبوبشان ترسیم می کرد. این مسئله در شعارهای پرشور مردم بخوبی نمایان بود که:
- "الله اکبر، خمینی رهبر"
- " تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست"
- "نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه"
- "ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی "
- "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله"
یا
- "خمینی آزاده، پیام عالی داده " " که نهضت ما قطعی است"
" پیروزی ما حتمی است" " اگر نمایی تو استقامت"
" سکوت بیجا بود خیانت"
" برو تو ای بیگانه" " مگو دگر افسانه" " که رهبر ما باشد" " خمینی فرزانه" " بود به مهدی مرید و نایب" " شود بزودی امیر و غالب"
یا می گفتند:
" مجاهد بت شکن" " خمینی قهرمان" " فرموده است اینچنین" " به ملت مسلمان" " بهترین عبادت" " به نزد خداوند" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"
هر راهپیمایی نهایتا به درگیری با نیروهای تا بن دندان مسلح رژیم می انجامید و جوانان بسیاری چون لاله پرپر می شدند ولی هر گلی که پرپر می شد، گلی دیگر می شکفت و روزی دیگر و تظاهراتی دیگر در راه بود، مردم پیکر جوانان شهید خود را به دوش می گرفتند و دردمندانه می سرودند:
" ای شاه خائن آواره گردی" " خاک وطن را ویرانه کردی" " کشتی جوانان وطن، آه و واویلا" " کردی هزاران تن کفن ، آه و واویلا" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"
" ای شهید حق آیم به سویت" " بهشت موعود در پیش رویت"
" مادر ندیده روی تو، الله اکبر" " پدر نشسته سوگ تو، الله اکبر"
" مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"
" زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما"
یا می گفتند:
" خون گرفته ایران را " " قزوین و خراسان را" " کشتند جوانان را" " حامیان قرآن را" " مرگ بر این شاه، مرگ بر این شاه!"
با اینکه مزدوران سنگدل رژیم شاه، به امر فرماندهان خود رگبار مسلسل را بی محابا بر روی مردم بی سلاح می گشودند ولی ذره ای ترس از کشته شدن در دل پیر و جوان و زن و مرد نبود. خطاب به رهبر محبوب خود فریاد می زدند:
" خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم"
" از جان خود گذشتیم" " با خون خود نوشتیم"
" یا مرگ یا خمینی"
در برابر تفنگ دژخیمان سینه را سپر می کردند و با خشم انقلابی خطاب به آنان فریاد می زدند:
" می کشم، می کشم آنکه برادرم کشت"
" توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد" " حکومت نظامی دیگر ثمر ندارد"
" به مادرم بگویید، دیگر پسر ندارد"
" اگر به کشتار خلق ادامه دهد این شاه"
" جنگ مسلحانه به یاری روح الله" " سلطنت واژگون" " شاه را سرنگون" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"
" توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد" " شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"
" وای اگر خمینی حکم جهادم دهد"
" ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد"
" رهبرا رهبرا! ما را مسلح کنید"[/]

[=arial]امروز
ساعت 9 شب
به یاد اون سالها
یادتون نره
الله و اکبر

الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر

[="Black"]

الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]اینتزنتم قطع بود والن قضایش را بجا می اورم

الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]راهپیمایی یوم‌الله ۲۲ بهمن در تهران -5
راهپیمایی یوم‌الله ۲۲ بهمن صبح امروز سه‌شنبه با حضور گسترده مردم تهران برگزار شد.
عکس: امید وهاب زاده
1392/11/22 - 15:33

class: phitmpaneitems

[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[TD="class: phitmpanepic"]
[/TD]
[/]

[=arial]حضور عروس و داماد ياسوجي در راهپيمايي ‌٢٢ بهمن





حضور عروس و داماد ياسوجي در راهپيمايي ‌٢٢ بهمن

[
حضور عروس و داماد ياسوجي در راهپيمايي ‌٢٢ بهمن/ایسنا- عیسی فتحی



[