جمع بندی خدا هر که را بخواهد گمراه می کند؟!!؟!؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا هر که را بخواهد گمراه می کند؟!!؟!؟

سلام : یک سوال در مورد ایه شریفی که در قران امده مبنی بر این که خدا هر که را بخواهد گمراه می کند ،( البته ممکن است این معنی را که گفتم دقیق نباشد ) داشتم که چگونه این را تفسیر می کنید (خیلی فکرم را به خود مشغول کرده که چگونه با عدل خدا سازگار است)... با تشکر ...

با نام الله


کارشناس بحث: استاد صادق

سوال:

سلام :
یک سوال در مورد ایه شریفی که در قران امده مبنی بر این که خدا هر که را بخواهد گمراه می کند ،( البته ممکن است این معنی را که گفتم دقیق نباشد ) داشتم که چگونه این را تفسیر می کنید (خیلی فکرم را به خود مشغول کرده که چگونه با عدل خدا سازگار است

پاسخ:
باسلام وتشکر از سوال خوب وبا احساس شما .

در ابتدا باید اشاره شود که در این مسایل هرگز جای نگرانی وجود ندارد هر گونه پرسش داشته باشید با این سایت در میا ن بگذارید تا پاسخ لازم خدمت شما ارایه شود . در خصوص این سوال باید گفت :

هدایت و اضلال (گمراه نمودن) الهی بر دو قسم است:
ابتدایی و جزایی (پاداش و کیفری).
هدایت ابتدایی از اوصاف حضرت حق می‏باشد، همان طور که می‏فرماید: "ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!" خداوند با فرستادگان پیامبران و با در اختیار گذاشتن چراغ عقل برای هدایت انسانی راه راست و مسیر صحیح را به انسان نشان می‏دهد (1) و به اصطلاح "ارائه طریق" می‏کند.
اضلال ابتدایی (گمراه کردن بندگان از ابتدا ) نمی‏تواند در حق خداوند صحیح باشد، بدین معنا که خدا با وضع قوانین باطل و عدم بیان حقیقت و رها کردن آدمی به حال خود، زمینه گمراهی انسان در طول حیاتش را فراهم سازد.
اضلال ابتدایی از خدا نفی می‏گردد و خدا انسان را در مسیر سعادت راهنمایی کرده و راه خوشبختی و کمال را به او نشان داده است (هدایت ابتدایی).
اما قسم دوم از هدایت و ضلالت که آیات مورد سؤال از آن جمله می‏باشد، هدایت جزایی (پاداش و کیفری) است.
هدایت پاداشی آن است که بنده بعد از هدایت ابتدایی که از خداوند دریافت کرد، خود با حُسن اختیار، حق را پذیرفته و به آن عمل کرده و ضمن ایمان به خدا، در مسیر بندگی قدم بردارد.
در مورد این شخص خدا هدایتی ویژه با نام "هدایت پاداشی" دارد که به معنای رساندن به هدف و مقصد نهایی می‏باشد، و این همان هدایتی است که شما ترجمه آیاتش را ذکر نموده‏اید "یهدی من یشاء" پس در حقیقت بنده با ایمان خود زمینه این نوع هدایت را با اعمال صالح فراهم می‏سازد.
با این توضیح منافاتی بین این نحوه از هدایت الهی و عدل الهی یافت نمی‏شود. خدا می‏فرماید:
فَأَمَّا مَنْ أَعْطي‏ وَ اتَّقي‏وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني‏فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري
"کسی که اهل تقوا و پرهیزگاری باشد و جزای نیک (الهی) را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانی قرار می‏دهیم". (2 )

بنابراین هدایت در اینجا ، هدایت خاص است برای کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند ، اما انسان‌های کافر و منکر حقیقت از چنین هدایتی محرومند واین معنای هدایت و ضلالت الهی است.
اضلال کیفری آن است که انسان بعد از هدایت ابتدایی الهی و فرستادن کتب آسمانی و پیامبران و امامان، باز کفر ورزیده و در راه الهی قدم برندارد و به حق رهنمون نشود. در این صورت با اضلال کیفری الهی از این شخص سلب توفیق شده و رحمت خاص الهی که ویژه صالحان است، از او منع می‏شود و این دقیقاً معنای "یضلّ من یشاء" می‏باشد. خدا می‏فرماید: "اما آن کس که بخل ورزد و بی نیازی طلبد و پاداش (نیک) الهی را انکار کند، به زودی او را در مسیر دشواری قرار می‏دهیم". (3)
در حقیقت این اشخاص با اختیار خود زمینه شقاوت را فراهم ساخته‏ اند. (4)
بعضی از مفسران در توضیح این موضوع گفته‏ اند: همیشه اعمال و کردار انسان، نتایج و ثمرات و بازتاب خاصی دارد، از جمله این که اگر عمل نیک باشد، نتیجه آن، روشن‏ بینی و توفیق و هدایت بیشتر به سوی خدا و انجام اعمال بهتر است. اگر دنبال زشتی‏ ها برود، تاریکی و تیرگی قلبش افزون می‏گردد و به سوی گناه بیشتر سوق داده می‏شود و گاه به سرحد انکار خدا می‏رسد.
خدا می‏فرماید: "و ما یضلُّ به الا الفاسقین؛ خداوند گمراه نمی‏کند جز افراد فاسق و بد کردار را" (5)
بنابراین انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار ما است. به عبارت دیگر، هدایت الهی در این آیات، قراردادن راه سعادت و خوشبختی و کمال در مسیر کسانی است که به دنبال هدایت‏ اند و ضلالت، آماده کردن راه گمراهی و باز بودن آن از طرف خداوند، برای کسانی که به دنبال ضلالت اند و چون هر آنچه در مُلک خدا جریان دارد، به اراده خداوند است، پس ضلالت و هدایت کسانی که راه هدایت و ضلالت را انتخاب نموده ‏اند، به اراده خداوند تحقق می‏یابد.
اگر بخواهیم کمی بیشتر این آیه را باز کنیم فهم این آیه مبتنی بر شناخت دقیق اقسام هدایت و ضلالت شرایط هر یک و گونه ‏های تعلق مشیت و اراده حکیمانه الهی است.
در قرآن مجید از چهار نوع هدایت سخن رفته است:
1)هدایت تکوینی عام: و آن همان نظام و مکانیسمی است که خداوند موجودات را طبق آن آفریده به طوری که تمام هستی هماهنگ و منسجم به سوی غایتی در حرکت و تکاپویند. " ربنا الذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی " (6).
دربرابر این گونه هدایت هیچ گونه ضلالتی وجود ندارد.
2)هدایت تکوینی اولی خاص: و آن هدایت همه انسان‏ها از طریق عقل و فطرت به سمت یک سری از حقایق واصول و ارزش‏ هاست که از آن جهت به "حجت باطن" تعبیر شده است. چنین هدایتی چند خصوصیت دارد:
الف) منحصر به انسان‏ها است.
ب ) در میان انسان‏ها عمومی و استثناناپذیر است.
ج ) ذاتی و درون است.
د ) در برابر آن هیچ گونه ضلالتی نیست. یعنی خداوند هیچ کس را با فطرت خداگریز و عقلی گمراه کننده نیافریده است.
3)هدایت تشریعی عام: این گونه هدایت مخصوص انسان‏ها و طایفه جن می‏باشد، زیرا تشریع و قانون گذاری در ظرف اختیار و توان کنش‏های انتخابی و گزینش موضوعیت دارد و بدون آن بی معناست.
چنین هدایتی نیز از نظرقرآن در ظرف خود فراگیر و همگانی است. یعنی خداوند پیامبران را برای همه انسان‏ها فرستاده و کتاب آسمانی خودرا برای جمیع بشر نازل فرموده است." ولکل قوم هاد "( 7) " انا ارسلناک کافه للناس8).
در برابر این گونه هدایت نیز هیچ ضلالتی نیست، زیرا ضلالت تشریعی به این معناست که - نعوذ بالله -خداوند پیامبرانی را هم برای گمراه سازی برخی از مردم مبعوث سازد و معارف و احکام و قوانین گمراه کننده‏ای برآنان نازل فرماید در حالی که خداوند هرگز چنین نمی‏کند و از او جز سخن حق نازل نمی‏گردد " حقیق علی ان لااقول علی اللّه‏ الا الحق"(9).
در این‏جا چند نکته مهم وجود دارد:
الف) اولاً خداوند به عنوان هادی و شارع خواستار هدایت همه انسان‏ها می‏باشد و از همین‏ رو، دین حق را برای همگان نازل کرده است.
ب ) اراده الهی در این زمینه این است که انسان‏ها با اختیار خود راه درست را برگزینند نه به صورت جبری وگرنه می‏توانست همه را جبرا به راه راست کشاند و نیازی هم به بعثت و رسالت نبود. از این رو فرمود: "انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا" (10).
ج ) انسان‏ها در برابر هدایت تشریعی عام - با توجه به اختیاری که دارند - دوگونه موضع اتخاذ می‏کنند:
برخی در برابر آن راه تسلیم و انقیاد پیش می‏گیرند و برخی به سرپیچی وطغیان می‏پردازند.
دقیقا از همین‏ جاست که به مرحله بعد و نوع دیگری از هدایت می‌رسیم.
4) هدایت تکوینی پاداشی(ثانوی):این هدایت مخصوص مؤمنان است، یعنی کسانی که با اختیار خویش دربرابر هدایت رسولان الهی و نورافشانی‏های عقل و فطرت تسلیم گشتند خداوند باب هدایت دیگری برتر ازهدایت‏های قسم پیشین می‏گشاید.
به عبارت دیگر چون آنان با اختیار خود از هدایت‏های مراتب پیشین استفاده کردند لذا این نوع هدایت را پاداشی و ثانوی (یعنی مترتب برپذیرش هدایت‏های اولی) می‏نامند.
فرق اساسی این هدایت با مراتب قبلی آن است که وجه غالب آنها جنبه راهنمایی "ارائه‏ الطریق" داشت ، ولی این مرتبه افزون بر آن خاصیت راهبردی و "ایصال الی المطلوب" نیز دارد.
در برابر این نوع، هدایت ضلالتی نیز هست که از آن تعبیر به "اضلال کیفری" می‏شود، یعنی همان طور که پذیرش هدایت‏های نخستین تکوینا شرایط و قابلیت راهیابی به مراتب و مدارج بالاتری را در انسان ایجاد می‏کند ، مخالفت و سرپیچی در برابر حقایق الهی و هدایت‏های او رفته رفته دید حق بین را ازانسان می‏ستاند و کسی که کرارا با علم و عمد و آگاهی با حق بستیزد رفته رفته گویی در برابر حق و نورافشانی‏های الهی کرو کور و لال می‏شود:" لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها"(11) و به جایی می‏رسند که"نرود میخ آهنین در سنگ".
در واقع این همان اثر تکوینی حق ستیزی و حق گریزی عامدانه و اختیاری آنان است ولی چنین مکانیسم و تأثیر تکوینی بر اساس نظام آفرینش الهی است.
بنابراین گمراهی فقط در این مرحله است و آن از یکسو به خود شخص وابسته است. زیرا او با اختیار خود با حق ستیز کرده و از سوی دیگری نیز به خدا استناد دارد ولی نه به این معنا که از اول او گمراهش کرد ، بلکه چون تعمدا راه خلاف را برگزید و بر آن پای فشرد همان را ملکه او ساخت:" فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا "(12).
مانند کسی که رهسپار جائی است و به پیش شخص دانائی می‌رود تا راه را به او نشان داد. راهنما به او آدرس می‌دهد که باید ابتدا به فلان نقطه برود و چون به آن نقطه رسید ، راهنمای دیگری قرار دارد که مسیر بعدی را تا رسیدن به مقصود بیان می‌کند. و شرط راهنمائی دوم هم رسیدن به مقصد اول است.
در این مثال روشن است که وقتی شخص به آن نقطه اولی رسید ، راهنمائی را برای نقطه بعدی تا رسیدن به مقصد خواهد گرفت و اگر به آن نقطه اول نرسیده باشد ، از راهنمائی ثانوی محروم می‌ماند و این همان هدایت و اضلال ثانوی الهی است.


پی‌نوشت‌ها:
1. سوره انسان (76) آیه 3.
2. سوره لیل، (92) 5 و 7.
3. همان، 8 و 10.
4.آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 520.
5. سوره بقره (2) آیه 26.
6. سوره طه (20) آیه 50.
7. سوره رعد (13) آیه 7.
8. سوره سبا (34) آیه 28.
9. سوره اعراف (7) آیه 105.
10. سوره انسان (76) آیه 3.
11. سوره اعراف، آیه 179.
12. سوره بقره، آیه 10.

به نام خدا



از ظاهر بعضى آيات، گمراه شدن انسان توسط خدافهميده میشود، یعنی گویا خداوند ما را مجبور به گمراهی و ضلالت میکند، آيا چنين برداشتى صحيح است؟ مثلًا؛ (ختم‏ اللّه على قلوبهم:خداوند مهر بر قلبهایشان میزند) يا ِ(وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً: هر کس را خدا گمراه کند دیگر راهنمایی نخواهد داشت) .

پاسخ:
خير؛ زيرا مگر میشود خداوند اين همه پيامبر و كتب آسمانى را براى هدايت انسان بفرستد؛ آنگاه خودش او را گمراه كند؟! بنابراين، معناى گمراه كردن خداوند اين است كه انسان با اختيار خودش راه انحرافى را انتخاب می‏كند و خداوند كيفر او را بستن راه نجات و هدايت قرار میدهد.
به يك مثال توجه كنيد:سارقى وارد منزل میشود و براى سرقت به زير زمين میرود؛ امّا صاحب خانه متوجه شده، در را روى او قفل میكند و به پليس خبر میدهد. در اينجا صاحب خانه دزد را گرفتار و راه را بر او میبندد؛ ولى اين عمل، كيفر حركت آزادانه خود سارق است. آرى، انسان ابتدا خودش راه لجاجت و خلافكارى را پيش مى‏گيرد و خداوند او را در آن راه حبس مى‏كند. «و ما يضلّ به الّا الفاسقين:وجز نافرمانان را با آن گمراه نمیکند»« بقره، 26». (قرائتی، پرسش و پاسخهاى قرآنى(ج‏1)، ص: 26)

دسته ای که خداوند به قلبهایشان مهر میزند و دیگر با آنها کاری ندارد، چنان در گمراهى خود سرسختند كه هر چند حق براى آنان روشن شود حاضر به پذيرش نيستند، قرآنى كه راهنما و هادى متقين بود، براى اينها بكلى بى اثر است، بگويى يا نگويى، انذار كنى يا نكنى، بشارت دهى يا ندهى، اثر ندارد، اصولا آنها آمادگى روحى براى پيروى از حق و تسليم شدن در برابر آن را ندارند. مسلما انسان تا به اين مرحله نرسيده باشد قابل هدايت است، هر چند گمراه باشد، اما به هنگامى كه حس تشخيص را بر اثر اعمال زشت خود از دست داد ديگر راه نجاتى براى او نيست، چرا كه ابزار شناخت ندارد و طبيعی است كه عذاب عظيم در انتظار او باشد.( مکارم شیرازی،تفسير نمونه، ج‏1، ص: 83)
موضوع قفل شده است