جمع بندی درخواست مبنع حدیثی از امام حسین علیه السلام

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست مبنع حدیثی از امام حسین علیه السلام

سلام، منبع حدیثی از امام حسین علیه السلام هست که روایت شده که مضمونا فرمودند مرا شهمر نکشت مرا اولی و دومی(ابوبکر و عمر کشتند) رو میخواستم. تشکر

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

سؤال:
آیا حدیثی از امام حسین (علیه السلام) هست که روایت شده که به لحاظ مضمونی، فرمود: «مرا شمر نکشت؛بلکه مرا اولی و دومی (ابوبکر و عمر) کشتند»، وجود دارد؟

پاسخ:

چنین مضمونی نیافتم، اما در این که «حادثه عاشورا، ریشه در انحراف سقیفه دارد»، تردیدی نیست!
معاویه در زمان عمر بن خطاب روی کار آمد و بر شام حکومت کرد و عمر هم او را تثبیت کرد. بعد از مرگ عمر، عثمان هم معاویه را در حکومتش تثبیت نمود. امویان ـ که فامیل عثمان بودند ـ در زمان او بسیار قدرتمند و ثروتمند شدند و همین موجب شد که امام علی (علیه السلام)، با آن همه تلاش‌های بی‌وقفه‌ای که در طول پنج سال حکومت مبارکشان داشتند، واقعا نشد که قائله ننگین معاویه را بخوابانند و او را سرنگون کنند! معاویه در دوران خلفای غاصب، به اندازه کافی قدرتمند و ثروتمند شده بود و ریشه‌های حکومتش بر شام بسیار مستحکم شده بود و برکندنش به این آسانی‌ها نبود! همین معاویه تثبیت شده در زمان عمر و تقویت شده در زمان عثمان، سال‌های سال، بر قلمرو شام حکومت راند و امام حسن مجتبی (علیه السلام) را هم به صلحی ناخواسته مجبور کرد و با تبدیل خلافت به سلطنت، فرزند نامشروع و شراب‌خوارش ـ یزید (لعنة الله علیه و علی آبائه) ـ را ولی‌عهد خود کرد و با روی کار آمدن این ملعون، حادثه خونین عاشورا هم رقم خورد!
آن قدر اوضاع یزید خراب بود که امام حسین (علیه السلام) به صراحت، اعلام فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيد (1) اگر امت اسلام به زمامداری چون یزید گرفتار شود، پس باید فاتحه اسلام را خواند!
بله، ریشه عاشورا را باید در انحراف بزرگ سقیفه جستجو کرد! تیر زهرآگین عاشورا، در سقیفه پرتاپ شد و در کربلا بر قلب جگر گوشه پیامبر نشست!

به قول نیر تبریزی:
کان که طرح بیعتِ شورا فکند
خود همان جا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان
و به قول مرحوم آیة الله غروی کمپانی :
فَما رَماهُ اِذْ رَماهُ حَرمَلَه
وَ انما رَماهُ مَنْ مَهدَ لَه
سَهمٌ اَتی مِن جانِبِ السقیفَةِ
وَ قَوسُهُ عَلی یدِ الخَلیفَة
وَ ما أصابَ سَهْمُهُ نَحْرَ الصبِی
بَل کبِدَ الدینِ وَ مُهجَةَ النبی

این حرمله نبود که تیرانداخت
بلکه در واقع کسی که زمینه ساز او شد، آن تیر را پرتاب کرد
تیری از سوی سقیفه آمد
که کمانش به دست خلیفه بود
و تیر او نه بر گلوی کودک،


بلکه بر قلب دین و بر جان پیامبر نشست

به یقین، دستان ناپاک خلفای غاصب، به خون پاک سلاله پیامبر و سرور جوانان اهل بهشت، آغشته شده است! برای همین است که در زیارت عاشورا، ابتدا آغازگران ظلم بر اهل بیت پیامبر، و بنیان گذاران ستم به ذریه پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ـ به حق ـ لعن می‌کنیم، و سپس قاتلین عاشورا و همدستان ناپاکشان را:
«لَعَنَ اللهُ اُمةً اَسسَت اَساسَ الظلمِ وَالجَورِ عَلَیکم اَهلَ البَیتِ وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً دَفَعَتکم عَن مَقامِکم وَ اَزالَتْکمْ عَن مَراتِبِکمُ التی رَتبَکمُ اللهُ فیها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتْکم وَ لَعَنَ اللهُ المُمَهدینَ لَهُم بِالتمکینِ مِن قِتالِکم ...»
«أللهُم العَنْ اَولَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَق مُحَمدٍ وَ آلِ مُحَمدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِک، أللهُم العَنِ العِصابَةَ التی جاهَدَتِ الحُسَینَ وَ شایعَتْ وَ بایعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتلِهِ، أللهُم العَنهُم جَمیعا»
مگر نه این است که هواداران سقیفه، در سپاه کوفه بودند؟! امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا با بدن تیر خورده و مجروح، آن حرامیان را «شیعیان آل ابی سفیان» (= پیروان آل ابی سفیان) خطاب کرد! ابن زیاد وقتی با سر بریده امام حسین (علیه السلام) در طشت طلایی روبه‌رو شد، با چوبی که در دست داشت بر لب‌های نازنین آن سر مطهر می‌زد و می‌گفت : «یومٌ بِیومِ بَدر»! (این پیروزی، در مقابل شکست روز بدر!). یزید بن معاویه (لعنة الله علیهما) نیز پس از کشتن آن امام مظلوم، با سرمستی از پیروزی بر آن حضرت، در پیش چشم فرزندان او ـ که به اسارت در کاخ او برده شده بودند ـ، آن ابیات معروف کفر آمیز را خواند: «لیت اشیاخی ببدر شهدوا...» و آرزو کرد که کاش نیاکان کشته شده‌اش در بدر، زنده بودند و به یزید برای کشتن حسین (علیه السلام) تبریک می‌گفتند. او این پیروزی را انتقام شکست بدر قلمداد کرد و با انکار وحی و رسالت، انتقام‌گیری‌اش از پیامبر اسلام را آشکارا بیان کرد! آری، اگر واقعه شوم سقیفه و دنیاطلبی خلفاء ثلاث و انحراف بزرگ برخی از صحابه نبود، هرگز جنایت‌های بعدی که اوج آن در عاشورا رقم خورد، پیش نمی آمد!

منبع:
1. حلی، سید علی بن موسی (ابن طاووس)،
اللهوف، ص 24.

به خواست و کمک الهی، از پیروان واقعی و حقیقی امام حسین (علیه السلام) باشید.

با سلام

در بعضی مصادر :

في كتب المقاتل كمقتل الحسين للخوارزمي ج2 ص34 حيث روى أنه عليه السلام: “وقف يستريح ساعة وقد ضعف عن القتال، فبينما هو واقف إذ أتاه حجر فوقع في جبتهه، فأخذ الثوب ليمسح الدم عن وجهه، فأتاه سهم حدد مسموم له ثلاث شعب، فوقع السهم في قلبه فقال الحسين: بسم الله وبالله وعلى ملة رسول الله. ورفع رأسه إلى السماء وقال: إلهي إنك تعلم أنهم يقتلون رجلا ليس على وجه الأرض ابن نبي غيره! ثم أخذ السهم فأخرجه من قفاه فانبعث الدم كالميزاب، فوضع يده على الجرح فلما امتلأت رمى به إلى السماء، فما رجع من ذلك الدم قطرة، وما عُرفت الحمرة في السماء حتى رمى الحسين عليه السلام بدمه إلى السماء، ثم وضع يده ثانيا فلما امتلأت لطّخ بها رأسه ولحيته وقال:

"هكذا والله أكون حتى ألقى جدي رسول الله وأنا مخضوب بدمي وأقول: يا رسول الله قتلني أبو بكر وعمر“..

و المطبوع عند أهل السنة هو عبارة: “يا رسول الله قتلني فلان وفلان!!!”وذلك لأن النساخ كانوا تحت ضغط التقية في تلك الأزمنة، ورمز (فلان وفلان) يُقصد فيه أبو بكر عمر كما هو معروف عند جميع العلماء والمحققين.

علما بأن مولانا الحسين (عليه السلام) كان شديد النكير على أبي بكر وعمر (لعنة الله عليهما) وهو القائل فيهما وقد سأله رجل عن أبي بكر وعمر: “والله لقد ضيّعانا! وذهبا بحقنا! وجلسا مجلسا كنا أحق به منهما! ووطئا على أعناقنا! وحملا الناس على رقابنا”! (تقريب المعارف للحلبي ص243).

وقال عليه السلام أيضا في رواية المنذر الثوري: “إن أبا بكر وعمر عمدا إلى الأمر وهو لنا كله، فجعلا لنا فيه سهما كسهم الجدة! أما والله لتهمز بهما أنفسهما يوم يطلب الناس فيه شفاعتنا”! (المصدر نفسه).

وشواهد :

عمر بن محمد، عن جعفر بن محمد الحسني، عن عيسى ابن مهران، عن مخول، عن
الربيع بن المنذر، عن أبيه، قال: سمعت الحسن ابن علي عليهما السلام يقول: إن أبا
بكر وعمر عمدا إلى هذا الامر وهو لنا كله فأخذاه دوننا، وجعلا لنا فيه سهما كسهم
الجد

: ورووا عن المنذر الثوري، قال: سمعت الحسين بن علي عليهما السلام يقول:
إن أبا بكر وعمر عمدا إلى الامر - وهو لنا كله - فجعلا لنا فيه سهما كسهم الجدة،
أما والله ليهم بهما أنفسهما يوم يطلب الناس في شفاعتنا. قال: ورووا عنه عليه
السلام - وسأله رجل عن أبي بكر وعمر -، فقال: والله لقد ضيعانا، وذهبا بحقنا، وجلسا
مجلسا كنا أحق به منهما، ووطئا على أعناقنا، وحملا الناس على رقابنا. قال: ورووا عن
أبي الجارود زياد بن المنذر، قال: سئل علي بن الحسين عليهما السلام عن أبي بكر وعمر
؟. فقال: أضغنا بآبائنا، واضطجعا (2) بسبيلنا، وحملا الناس على رقابنا. وعن أبي
إسحاق، أنه قال: صحبت علي بن الحسين عليهما السلام بين مكة والمدينة، فسألته عن أبي
بكر وعمر ما تقول فيهما ؟. قال: ما عسى أن أقول فيهما، لا رحمهما الله، ولا غفر
لهما. وعن القاسم بن مسلم، قال: كنت مع علي بن الحسين عليهما السلام بينبع يدي في
يده، فقلت: ما تقول في هذين الرجلين ؟ تبرأ من عدوهما ؟. فغضب ورمى بيده من يدي، ثم
قال عليه السلام: ويحك ! يا قاسم ! هما أول من أضغنا بآبائنا (3)، واضطجعا بسبيلنا،
وحملا الناس على رقابنا، وجلسا مجلسا كنا

بقیه :

http://www.iranclubs.net/forums/showthread.php?t=105360&page=5&langid=1

موضوع قفل شده است