حکم دخالت وشبهه افکنی غیر متخصص در احکام دین

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکم دخالت وشبهه افکنی غیر متخصص در احکام دین

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

مدتی قبل درضمن مطالبی که مینوشتم متوجه تذکر مدیر ارجمند وبرخی کارشناسان گرامی شدم با این مضمون که این سایت یک سایت گفتگوی عامیانه ودوستانه میان مسلمانان است که نباید مسایل تخصصی درآن مطرح شود .زیرا ممکن است افراد بدون تخصص از احکام وتفسیر ایات برداشت غیر متخصصانه داشته باشندکه مضر دیانت بشود . درآن زمان کمی از دست دوستان بزرگوار دلگیر شدم . اما امروز با طرح برخی مسایل با مضامین مختلف که رنگ وبوی خاص دارند متو.جه منظور این بزرگواران شدم .

از طرفی با ارجاع همین مطلب به برخی از دوستان متوجه شدم حکم ارتداد صادر میکنند لذا از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی این مطلب را برای دوستان قرار میدهم . برخی از تاپیک ها واقعا" برای بحث عوام مضر میباشند واین بامطالب برخی عزیزان مغایرت دارد که اصرار دارند با وصله کردن برخی روایات میتوانند احکام قرآن را مهر تایید تفسیری بزنند بدون تخصص دراموردیگر ! حال آن که این مطالب در میان خود متخصصان هم مجالس بحث مفصل میطلبد .

آیا قرآن را میتوان بدون شان نزول آیه تفسیر کرد؟ | مركز ملي پاسخگويي ...

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
هر گاه به مناسبت جرياني درباره شخص و يا حادثه اي، خواه در گذشته يا حال يا آينده و يا درباره فرض احكام، آيه يا آياتي نازل شود، همه اين موارد را شان نزول آن آيات مي گويند، مثلا مي گويند كه فلان آيه تبت يدا ابي لهب و تب در سوره مسد راجع به ابولهب نازل شده است.
اصطلاح ديگري در علوم قرآن وجود دارد، به نام سبب نزول كه بيش تر مفسران ميان اين دو ( شان نزول و سبب نزول ) فرقي قائل نيستند. اما شان نزول اعم و سبب نزول اخصّ است .
تعريف سبب نزول به حادثه يا پيش آمدي مي گويند كه متعاقب آن، آيه يا آياتي نازل شده باشد
. آن پيش آمد، موجب نزول گرديده است.(1)
اما به اين نكته توجه داشته باشيد كه غالب سوره هاي قرآن بدون شأن نزول خاص از جانب خدا بر قلب پيامبر نازل شده اند تا بر مردم تلاوت كند و آنان را به بينش و اخلاق و رفتار مورد نظر خدا تربيت نمايد. بلكه تعداد محدود و كمي از آيات نسبت به كل قرآن شان نزول يا سبب نزول دارد. بيش تر آيات بدون اين كه واقعه خاصي پيش آمده باشد، بر پيامبر اسلام (ص) نازل شده اند.
داستان هاي پيامبران هم هر مقطعش در يك زمان براي آثار تربيتي رفتاري اخلاقي كه داشته، بر پيامبر نازل شده، چون قرآن كتاب تاريخ محض نبوده، همه آن را در يك جا و به ترتيب از اول تا آخر شرح نداده، بلكه در هر مقطعي بدان اشاره كرده است.
اگر بگوئيم تفسير قرآن فقط به وسيله شان نزول صورت مي گيرد به يقين با نبود شان نزول خيلي از قرآن از تفسير و تبيين خالي خواهد بود پس چاره كار چيست و قرآن چگونه براي مردم تفهيم و تبيين و تفسير گردد؟
در اين كه قرآن كتابي قابل فهم است و به زبان عربي روشن بيان شده و يادآور فطريات و عقليات است و با بيان موعظه گونه و نصيحت وار و با وعده و وعيد به هدايت آدميان همت گمارده، هيچ شكي نيست.
قرآن كتاب معما نيست كه فقط معما شناسان بتوانند آن را بفهمند و كتاب تخصصي علمي هم نيست كه عموم مردم و غير متخصصان با مراجعه مستقيم به او هيچ بهره اي نگيرند و جز مراجعه به اهل تخصص براي فهم آن راهي نداشته باشند.
قرآن براي هدايت عموم مردم نازل شده و عموم مردم مي توانند با مراجعه مستقيم به آن، از سفره گسترده معارفش بهره گيرند و به بسياري از پيام هاي هدايتي اش آگاه شوند و اين گونه نيست كه بهره عموم فقط تلاوت آيات و ثواب بردن باشد بدون اين كه با آياتش ارتباط برقرار كرده و چيزي بفهمند.
اما اين به اين معنا نيست كه همه انسانها همه مطالب قران را بفهمند ،قرآن كتاب معارف است و داراي معارفي بالا ست كه فهم آن معارف بالا كار همگان نيست و فهم آن براي عده خاصي است كه ديگران از روزنه وجودي آنها به معارف قرآن دسترسي مي يابند چه اين كه خود نيز مي توانند با تلاش و كوشش و بالا بردن سطح علم و معنوي خود جزء خواص گشته و از اين كتاب آسماني بهره بيشتري ببرند.
مگر خدا نفرموده آيات قرآن دو دسته اند: آيات محكم و متشابه، آيا همه افراد توان ارجاع محكمات به متشابهات و درك معناي صحيح متشابهات را دارند؟
مگر قرآن داراي آيات ناسخ و منسوخ نيست؟ آيا همه افراد توان درك و شناخت آيات ناسخ و منسوخ را دارند؟
آيا قرآن داراي مطلق و مقيد نيست و همه افراد توان شناخت اين ها را دارند؟

خداوند مي فرمايد:"«كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ اَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللّه‏ِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ؛ (2) چگونه كفر مى‏ورزيد و حال آن كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‏شود و رسول خدا در بين شماست؟».
به همين خاطر است كه خداوند در كنار نزول قرآن پيامبر(ص) را براي تفسير و تبيين قرآن مبعوث كرده است تا علاوه بر ارسال قرآن براي مردم وظيفه تبين و تفسير آن را هم به دوش بگيرد و از اين محضر استفاده مردم از قرآن كامل گردد.
در اين آيه دو عامل براى هدايت مردم و حفظ آنان از گمراهى معرفى شده است: يكى آيات كتاب خدا كه بر مردم تلاوت مى‏شود و دوم رسول خدا كه در بين آن هاست و مضمون وحى را تبيين مى‏كند. از ظهور كلام فهميده مى‏شود كه كتاب خدا بدون ضميمه شدن تفسير پيامبر و به تنهايى براى در امان نگه داشتن آن ها از كفر، كافى نيست؛ زيرا ممكن است مضمون وحى را درست نفهمند و آن را بد تفسير كنند و گمراه شوند.
«اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنّاسِ مُا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ؛ (3) اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند».
در اين آيه به صراحت وظيفه رسول خدا تبيين و تفسير قرآن معرفى شده است اين ربطي به شان نزول ندارد و چه بسا برخي شان نزولها اعتبار و سند معتبري هم ندارند .
در آيات متعددى رسول خدا، معلم كتاب معرفى شده است:
«اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلوْ عَلَيْكُمْ اياتِنا وَ يُزَكّيكُمُ وُ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛ (4) در ميان شما فرستاده‏اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى‏خواند و شما را پاك مى‏گرداند».
«رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ اياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكّيهِمْ؛ (5) پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند وكتاب و حكمت بدانان بياموزد و پاكشان گرداند».
معلوم است كه منظور از تعليم كتاب، آموزش خواندن آن نبوده است؛ زيرا آنان عرب بودند و هم معانى ظاهرى الفاظ قرآن را مى‏فهميدند و هم باسوادهاى آنان مى‏توانستند نوشته‏هاى قرآن را تلاوت كنند و تعليم خواندن و نوشتن به بى سوادهاى آنان هم، تعليم قرآن نبود؛ بلكه تعليم خواندن و نوشتن بود. پس منظور از تعليم كتاب، يعنى تبيين مضامين و پيام‏هاى قرآن و تفسير آيات آن.
و مگر رسول خدا هنگام وفات نفرمود:
من دو چيز گران بها و ارزشمند در بين شما به ارث مى‏گذارم و اگر بعد از من به آن دو متمسك شويد، هرگز گمراه نخواهيد شد و آن دو عبارتند از: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم.(6)
اين بيان مشابه همان آيه 101 آل عمران است كه سبب صيانت از گمراهى را كتاب خدا و رسول خدا معرفى كرده بود. علاوه بر اين روايات فراوان ديگرى دلالت دارد.
بنا بر اين قرآن به زبان عربي مبين و براي هدايت عموم نازل شده و فهم آن در هيچ دسته و گروهي منحصر نشده و همه مي توانند با كسب مقدمات لازم از سفره مواهب بيكران قرآن طعام هاي معرفتي و هدايتي بگيرند. ولي چون افراد در معرض بدفهمي و غلط فهمي هستند و چون درك همه معارف قرآن از توان غالب انسان ها خارج است، خداوند پيامبر و اهل بيتش را به بيان و تفسير قرآن گمارده و ما بايد فهم خود را به آنان ارجاع داده و در صورت تاييد آن ها، به فهممان عمل كنيم و براي فهم معاني متعالي قرآن بايد از پيامبر و اهل بيت و شاگردان مكتب آن ها كمك بگيريم.
شما مي توانيد در اين زمينه از كتاب تفسيري براي آگاهي شان نزول آيات استفاده كنید. كتاب هاي غير تفسيري هم در اين زمينه قابل استفاده وجود دارد:
1- اسباب النزول ،نوشته دكترسيد محمد باقر حجتي. 2- اسباب النزول واحدي ،ترجمه اسلامي.
پي نوشت ها:
1. علوم قرآني، محمد هادي معرفت، ص87.
2. آل عمران (3) آيه 101.
3. نحل(16)آيه 44.
4. بقره(2)آيه 151.
5. همان، آيه 129.
6. محمد قمى، حديث ثقلين، مصر دارالتقريب، 1371 ق، ص 9.

••ostad••;468407 نوشت:
ولي چون افراد در معرض بدفهمي و غلط فهمي هستند و چون درك همه معارف قرآن از توان غالب انسان ها خارج است، خداوند پيامبر و اهل بيتش را به بيان و تفسير قرآن گمارده و ما بايد فهم خود را به آنان ارجاع داده و در صورت تاييد آن ها، به فهممان عمل كنيم و براي فهم معاني متعالي قرآن بايد از پيامبر و اهل بيت و شاگردان مكتب آن ها كمك بگيريم.

من قبلا که چیزی نمیدونستم ایمانم محکمتر بود الان احساس میکنم یه کافرم. شاید من دلیلش رو نمیدونم و کج فهمم ولی ندونستن بهتر از دونستنش بود این اعتراف میکنم .
حق باشماست هر چیزی نباید بیان شه و هر کسی نباید به خودش اجازه بده احکامی که دونستنش هیچ سودی نداره بیان کنه :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

برای حداقل رسیدن به تفسیر درست وصحیح تر آیات قرآن کریم این مطلب ومتن نیز از درگاه پاسخ گویی به سؤالات دینی مفید میباشد
روش برداشت از قرآن یا منطق تفسیر قرآن چیست؟
پاسخ:
فهم و برداشت هر متن مقدمات و مبانى و روش و شرایطى دارد كه اگر رعایت شود، فهم صحیح و معتبر از متن حاصل مى‏شود و اگر رعایت نشود، فهمنده را به بیراهه مى‏بردو برداشت و تفسیرى غیر حقیقى از متن و مقصود نویسنده ارائه مى‏كند.
برداشت از قرآن كریم یا به عبارت دیگر فهم و تفسیر متن مقدس مسلمانان نیز از این قاعده مستثنى نیست. بنابراین لازم است كه در پى‏ریزى نظام‏واره‏اى براى منطق فهم و تفسیر قرآن باشیم.
البته فقدان فهم و تفسیر قرآن یا عدم رعایت آن موجب لغزش‏ها و آسیب‏هایى مى‏شود، كه در برخى از تفسیرها شاهد آن بوده‏ایم، بنابراین لازم است كه سنجش‏هاى فهم و تفسیر روشن شود و آسیب‏ها و موانع فهم مشخص گردد تا مفّسر قرآن گرفتار آن دام‏ها نگردد.
منطق تفسیر قرآن، موضوعى نو پدید است كه در حوزه تفسیر مطرح شده است هر چند كه در مورد زیر مجموعه‏هاى آن در برخى كتاب‏ها مطالبى بیان شده و ریشه‏هاى اصلى بحث را در برخى آیات و احادیث و برخى مقدمه‏هاى تفسیرها و مقالات مى‏توانیم پیدا كنیم. كه در ادامه به مناسبت به آنها اشاره مى‏كنیم:
منطق فهم و تفسیر قرآن یا شیوه صحیح برداشت از قرآن:
براى آنكه برداشت صحیحى از قرآن داشته باشیم، ناچاریم كه حداقل مراحل زیر را طى كنیم:
اول: آماده سازى زیر ساخت‏هاى تفسیر و كسب آمادگى‏ها و مقدمات:
1. بدست آوردن شرایط مفسر قرآن:
از جمله: تسلّط بر ادبیات عرب (صرف، نحو، لغت،...)، آگاهى از شأن نزول آیات، اطلاع از علوم قرآن، علم فقه، علم اصول فقه، آگاهى از احادیث و مراجعه به آنها، علم به قرائات قرآن، آگاهى از بینش‏هاى فلسفى، علمى، اجتماعى و اخلاقى، آشنایى با تفاسیر.
البته روشن است كه تفسیر قرآن همچون هر علم دیگر نیازمند تخصص است و كسى كه بدون شرایط لازم به سراغ تفسیر قرآن برود همچون كسى است كه بدون تخصص به جراحّى قلب بپردازد كه البته كارى ناپسند در نظر عقلاء است و در نتیجه قرآن چنین كارى موجب تفسیر به رأى مى‏گردد كه ممنوع است. براى اطلاع از كمیت و كیفیت این شرایط و دیدگاههاى دیگر در این زمینه به كتاب‏هاى زیر مراجعه كنید: الاتقان فى علوم القرآن، سیوطى، درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، از نگارنده، روش‏شناسى تفسیر، رجبى و دیگران، شروط و آداب تفسیر و مفسر، كامران ایزدى.
2. تفكر و تعقّل و تدّبر در آیات قرآن:
قرآن كریم در موارد متعدد افراد را به تفكر در آیات1 یعنى اندیشه‏ورزى در جزئیات و مقدمات و علل و زمینه‏ها فرا مى‏خواند.
و در برخى از آیات، افراد را به تعقّل در آیات2 یعنى اندیشه‏ورزى در امور كلّى فرا مى‏خواند.
و گاهى افراد را به تدّبر یعنى پیامدهاى امور فرا مى‏خواند.3 - 4
البته هر سه مورد فوق براى فهم آیات و برداشت از آنها لازم است.
براى مثال اگر قرآن به سرگذشت عذاب آلود قوم عاد اشاره مى‏كند ما باید در مورد زمینه‏ها و علل جزئى این حادثه تفكر كنیم. و نیز در مورد سنت و قانون كلى الهى در مورد اقوام سركش در طول تاریخ تعقّل نماییم و نیز در مورد پیامدهاى این حادثه تاریخى و تأثیر آن در سرنوشت افراد و ملت‏ها تدّبر كنیم و در مجموع عبرت‏هاى این حادثه را بدست آوریم و بیان كنیم. این نوع برخورد با آیات منتهى به برداشت‏هاى جالب مى‏شود كه اگر با رعایت ضوابط صورت گیرد قابل انطباق با هر زمان و مكان مشابه است.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

دنباله ی مطلب
دوم: انتخاب مبانى در تفسیر:
در این مورد لازم است به این پرسش‏هاى اساسى پاسخ داده شود:
1. آیا تفسیر قرآن جایز است؟ (جواز بمعنى امكان یا جواز بمعناى جواز شرعى).
2. آیا ظواهر قرآن حجّت است؟

3. آیا قرآن علاوه بر ظاهر، باطن یا باطن‏هایى دارد، یعنى آیا قرآن داراى ساخت‏هاى معرفتى و چند لایه است یا یك ساخت دارد؟
4. آیا قرآن تحریف شده است یا از تحریف مصون مانده است؟
5. آیا استعمال لفظ در بیشتر از یك معنا جایز است؟
6. كدام منابع در تفسیر قرآن معتبر است؟
مثل قرآن، سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، عقل، شهود و اجماع و اقوال صحابه و تابعین و...
7. آیا خبر واحد در ضوابط تفسیر قرآن (همچون فقه) حجّت است یا نه؟
8. آیا قرآن كلامى منسجم و حكیمانه است و در هر سوره اهداف مشخصى را دنبال مى‏كنند؟

انتخاب یك نظر و مبنا در مورد هریك از موارد بالا، براى مفسّر لازم است، چرا كه خط اساسى او را در تفسیر و برداشت‏هاى قرآنى مشخص مى‏سازد. و این مبنا همچون پیش فرض در تمام مراحل یك مفسّر یارى مى‏رساند.
براى مثال: اگر كسى ظاهر قرآن را حجّت نداند و فقط تفسیر را منحصر به معصوم بداند در نتیجه هر كجا كه قرائن روائى وجود ندارد، نمى‏تواند با استفاده از قرائن عقلى تفسیر كند و از آیات برداشت نماید.
مثال دیگر: اگر كسى شهود عرفانى و اجماع و اقوال صحابه و تابعین را در تفسیر معتبر و حجّت بداند، تفسیر او رنگ خاصى به خود مى‏گیرد اما اگر اینها را معتبر نداند و در پى قرائن عقلى و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ص) باشد تفسیر و برداشت او جهت و رنگ دیگرى مى‏گیرد.

یادآورى: براى اطلاع از مبانى تفسیر و دیدگاهها در این زمینه به كتاب‏هاى زیر مراجعه شود: روش‏شناسى تفسیر، رجبى و دیگران، درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، از نگارنده، اصول التفسیر و قواعده، شیخ خالد عبدالرحمن العك و مبانى و روشهاى تفسیر، دكتر محمد كاظم شاكر.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

سوم: قواعد فهم و ضوابط تفسیر قرآن:

قبل از برداشت و تفسیر قرآن لازم است قواعد تفسیرى یا مؤثر در تفسیر قرآن را بشناسیم تا بتوانیم فهم معتبرى از قرآن داشته باشیم؛ از جمله:
1. قاعده سیاق یعنى فضاى حاكم بر آیه با توجه به آیات مرتبط قبل و بعد كه در فهم آیه و تفسیر آن مؤثر است.
2. قواعد ادبى كه معمولاً در علوم صرف ونحو ومعانى و بیان، تبین مى‏شود.
3. قواعد اصول الفقه مثل عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید و... كه معمولاً در علم اصول الفقه توضیح داده مى‏شود.
4. قواعد فقهى و معلومات فقهى براى فهم آیات الاحكام.
5. قاعده ممنوعیت كاربرد اسرائیلیات در تفسیر، یعنى مفسر حق ندارد از مطالب یهود و مسیحیت براى تفسیر آیات كمك بگیرد. همانطور كه كعب الاحبارها در طول تاریخ این كار را كرده‏اند و در برخى تفاسیر مثل تفسیر طبرى وارد شده است.5
6. قاعده عدم جواز كاربرد غیر علم (عادى) در تفسیر: چرا كه تفسیر بیان كلام خداست امور غیر علمى به خدا جایز نیست. از این رو برخى مفسران تفسیر قرآن با خبر واحد ظنى را معتبر ندانسته‏اند.6
7. ضوابط فهم تفسیر معتبر قران مثل اینكه:
الف: تفسیر قرآن مخالف آیات دیگر قرآن نباشد.
ب: تفسیر قرآن مخالف سنت قطعى نباشد.
ج: تفسیر قرآن مخالف عقل نباشد.
د: تفسیر قرآن مخالف علم تجربى قطعى نباشد.
اگر مفسر قرآن این قواعد و ضوابط را نشناسد، نمى‏تواند برداشت صحیح و معتبرى از قرآن داشته باشد.
براى مثال اگر مفسر قرآن، قاعده پنجم را نداند یا رعایت نكند. ممكن است در داستان آدم و حوا روایتى را بپذیرد كه مى‏گوید: زن از دنده چپ آدم پیدا شد، در حالى كه این روایت اسرائیلى است و اصل آن در تورات است.7
مثال دیگر: اگر مفسر قرآن قواعد ادبى یا اصول یا فقهى را نداند در تفسیر آیات با مشكل جدّى روبرو مى‏شود.و حتّى در ترجمه قرآن نیز با مشكل روبرو مى‏شود.8 (البته ترجمه قرآن نوعى خلاصه تفسیر است.)
یادآورى: براى اطلاع بیشتر از قواعد و ضوابط تفسیر به كتاب‏هاى زیر مراجعه كنید: مبانى و روش‏هاى تفسیر، دكتر محمد كاظم شاكر، روش‏شناسى تفسیر، رجبى و دیگران، درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، از نگارنده، قواعد التفسیر، خالد بن عثمان السبت، اصول التفسیر و قواعده، شیخ خالد عبد الرحمن العك.
چهارم: شناخت روش‏هاى تفسیرى معتبر و بهره‏گیرى از آنها:
مفسران قرآن بر اساس منبع خاصى كه در تفسیر قرآن استفاده مى‏كنند، روش خاصى را در تفسیر مى‏پویند، این روشها متفاوت است پس براى فهم قرآن و تفسیر آن لازم است كه روش‏هاى صحیح و معتبر شناخته شود و نیز روش‏هاى غیر صحیح و غیر معتبر مشخص گردد، تا برداشت و تفسیر ما به بیراهه نرود و گرفتار خطاى روشى نشویم.
چرا كه انتخاب روش صحیح در تفسیر موضوعیت دارد همانطور كه علامه طباطبائى(ره) ذیل آیه 7 / آل عمران از این حدیث:
«من قال فى القرآن برأیه فاصاب فقد اخطاء»9
(هركس در مورد قرآن بر اساس برداشت شخصى سخنى بگوید و به واقع برسد [و مطلب صحیح باشد] باز هم خطا كرده است.) استفاده كرده‏اند.10

یعنى اگر كسى با روش غلط، اقدام به جراحى قلب بیمار كند و اتفاقاً نتیجه خوب باشد، باز هم مورد سرزنش عقلاء قرار مى‏گیرد و از ادامه كار او جلوگیرى مى‏شود، چرا كه نزد عقلاء وجود پزشك متخصص و ابزار و اتاق عمل و شیوه صحیح عمل براى هر جراحى لازم است؛ و روش تفسیر نیز همینگونه است.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از جمله افات برخی مدعیان تفسیر به رای در مورد آیات قرآن کریم است که دارای این ویژگیها میباشد

. تفسیر به رأی:

تفسیر به رأی به این معنا است که انسان آرا و نظریاتی را به عنوان پیش فرض های تردید ناپذیر مورد قبول قرار داده، سپس به قرآن کریم مراجعه نماید تا براساس مفهوم آیات الاهی بر نظریات خود مهر تأیید بزند. به بیان دیگر؛ انسان قبل از مراجعه به قرآن به عنوان منبع و کلام الاهی فرضیه ها و برداشت هایی را در موضوعات مختلف تصور می کند و به نتایج مورد نظرش می رسد، آن گاه برای این که نظریات خود را مستند به قرآن و کلام وحی کند به سراغ قرآن می رود و از ظاهر آیات برای دیدگاهای خود استفاده کرده و این نظر را به وحی و قرآن نسبت می دهد، که چنین چیزی در اصطلاح علوم قرآنی تفسیر به رأی نامیده می شود.

خطرات تفسیر به رأی:
یکی از کلیدهای فهم صحیح قرآن و درک درست مقاصد آن، پرهیز از پیش‌داوری است که حاصلی جز تفسیر به رأی نخواهد داشت. در واقع پیش داوری در مورد آیات‌ قرآن، انسان را تا سر حد سقوط به دره هولناک تفسیر به رأی پیش می‌برد. تفسیر به رأی یکی از خطرناک ترین برنامه ها در مورد قرآن مجید است که در روایات از آن منع شده است، و این خطری است که از همان آغاز مسلمانان را تهدید می نمود. معصومان (ع) بارها خطر این مسئله را یادآوری کرده‌اند. پیامبر اکرم (ص) درباره آن فرمود آنچه را پس از خود بیش از هر چیز نسبت به آن بر امت خود بیمناکم، تفسیر به رأی است. [1]
رسول اکرم (ص) همچنین می‌فرمایند: "مَنْ فَسَّرَ القرآن بِرَأیه فَلْیتَبوَّأ مقعَده مِنَ النار"؛ [2] کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، گناهش آتش دوزخ است.
بنابراین تفسیر به رأی، یعنی تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت، ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی.

تفسیر به رای شاخه های متعددی
دارد، که از جمله

برخورد گزینشی با آیات قرآن است؛ به این معنا که انسان در بحثی؛ نظیر شفاعت، توحید، امامت و... تنها به سراغ آیاتی برود که در مسیر پیش داوری های او است و آیات دیگری را که با افکار او هماهنگ نیست، و می تواند مفسر آیات اولیه باشد را نادیده بگیرد، و یا بی اعتنا از کنار آنها به سادگی بگذرد.

نتیجه
: همان گونه که جمود بر الفاظ قرآن مجید و عدم توجه به قراین عقلی و نقلی معتبر، نوعی انحراف است، تفسیر به رأی نیز انحراف دیگری است و هر دو باعث دور افتادن از تعلیمات والای قرآن و ارزش های آن است.

شبـنم;468415 نوشت:
من قبلا که چیزی نمیدونستم ایمانم محکمتر بود الان احساس میکنم یه کافرم. شاید من دلیلش رو نمیدونم و کج فهمم ولی ندونستن بهتر از دونستنش بود این اعتراف میکنم .
حق باشماست هر چیزی نباید بیان شه و هر کسی نباید به خودش اجازه بده احکامی که دونستنش هیچ سودی نداره بیان کنه

و یا شاید برخی با تعبیر به مطلوب های بیهوده نمیگذارند حقیقت مشخص شود .آنهم حقیقتی که رسیدن به آن همین اکنون نیز بسیار سخت است و زمان بسیار میطلبد ، دیگر یکی بیاید مانع تراشی هم بکند .

به قول استاد بزرگوار و عزیز:

••ostad••;468450 نوشت:
«من قال فى القرآن برأیه فاصاب فقد اخطاء»9
(هركس در مورد قرآن بر اساس برداشت شخصى سخنى بگوید و به واقع برسد [و مطلب صحیح باشد] باز هم خطا كرده است.) استفاده كرده‏اند.10
یعنى اگر كسى با روش غلط، اقدام به جراحى قلب بیمار كند و اتفاقاً نتیجه خوب باشد، باز هم مورد سرزنش عقلاء قرار مى‏گیرد و از ادامه كار او جلوگیرى مى‏شود، چرا كه نزد عقلاء وجود پزشك متخصص و ابزار و اتاق عمل و شیوه صحیح عمل براى هر جراحى لازم است؛ و روش تفسیر نیز همینگونه است.

••ostad••;468473 نوشت:
از جمله افات برخی مدعیان تفسیر به رای در مورد آیات قرآن کریم است که دارای این ویژگیها میباشد

. تفسیر به رأی:

تفسیر به رأی به این معنا است که انسان آرا و نظریاتی را به عنوان پیش فرض های تردیدناپذیر مورد قبول قرار داده، سپس به قرآن کریم مراجعه نماید تا براساس مفهوم آیات الاهی بر نظریات خود مهر تأیید بزند. به بیان دیگر؛ انسان قبل از مراجعه به قرآن به عنوان منبع و کلام الاهی فرضیه ها و برداشت هایی را در موضوعات مختلف تصور می کند و به نتایج مورد نظرش می رسد، آن گاه برای این که نظریات خود را مستند به قرآن و کلام وحی کند به سراغ قرآن می رود و از ظاهر آیات برای دیدگاهای خود استفاده کرده و این نظر را به وحی و قرآن نسبت می دهد، که چنین چیزی در اصطلاح علوم قرآنی تفسیر به رأی نامیده می شود.
خطرات تفسیر به رأی:
یکی از کلیدهای فهم صحیح قرآن و درک درست مقاصد آن، پرهیز از پیش‌داوری است که حاصلی جز تفسیر به رأی نخواهد داشت. در واقع پیش داوری در مورد آیات‌ قرآن، انسان را تا سر حد سقوط به دره هولناک تفسیر به رأی پیش می‌برد. تفسیر به رأی یکی از خطرناک ترین برنامه ها در مورد قرآن مجید است که در روایات از آن منع شده است، و این خطری است که از همان آغاز مسلمانان را تهدید می نمود. معصومان (ع) بارها خطر این مسئله را یادآوری کرده‌اند. پیامبر اکرم (ص) درباره آن فرمود آنچه را پس از خود بیش از هر چیز نسبت به آن بر امت خود بیمناکم، تفسیر به رأی است. [1]
رسول اکرم (ص) همچنین می‌فرمایند: "مَنْ فَسَّرَ القرآن بِرَأیه فَلْیتَبوَّأ مقعَده مِنَ النار"؛ [2] کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، گناهش آتش دوزخ است.
بنابراین تفسیر به رأی، یعنی تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت، ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی.

تفسیر به رای شاخه های متعددی دارد، که از جمله

برخورد گزینشی با آیات قرآن است؛ به این معنا که انسان در بحثی؛ نظیر شفاعت، توحید، امامت و... تنها به سراغ آیاتی برود که در مسیر پیش داوری های او است و آیات دیگری را که با افکار او هماهنگ نیست، و می تواند مفسر آیات اولیه باشد را نادیده بگیرد، و یا بی اعتنا از کنار آنها به سادگی بگذرد.
نتیجه: همان گونه که جمود بر الفاظ قرآن مجید و عدم توجه به قراین عقلی و نقلی معتبر، نوعی انحراف است، تفسیر به رأی نیز انحراف دیگری است و هر دو باعث دور افتادن از تعلیمات والای قرآن و ارزش های آن است.

عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرّحْمَنِ بْنِ الْحَجّاجِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع إِيّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ فَفِيهِمَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ إِيّاكَ أَنْ تُفْتِيَ النّاسَ بِرَأْيِكَ أَوْ تَدِينَ بِمَا لَا تَعْلَمُ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 52 رواية: 2

ابن حجاج گويد حضرت صادق بمن فرمود: از دو صفت بپرهيز كه هر كس هلاك شد از آن جهت بود: بپرهيز از اينكه طبق رأى و نظر خويش بمردم فتوى دهى يا به آنچه نمى‏دانى عقيده دينى پيدا كنى.

*****************************************

مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ أَفْتَى النّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ الرّحْمَةِ وَ مَلَائِكَةُ الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْيَاهُ‏
اصول كافى جلد 1 ص :52 رواية: 3

امام باقر عليه السلام فرمود: هر كه ندانسته و رهبرى نشده بمردم فتوى دهد فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب او را لعنت كنند و گناه آنكه بفتوايش عمل كند دامنگيرش شود.

******************************************

عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ الْوَشّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِي رَجَاءٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا عَلِمْتُمْ فَقُولُوا وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا اللّهُ أَعْلَمُ إِنّ الرّجُلَ لَيَنْتَزِعُ الْ‏آيَةَ مِنَ الْقُرْآنِ يَخِرّ فِيهَا أَبْعَدَ مَا بَيْنَ السّمَاءِ وَ الْأَرْضِ
اصول كافى جلد 1 ص :52 رواية: 4

امام باقر عليه السلام فرمود: آنچه مى‏دانيد بگوئيد و آنچه نمى‏دانيد بگوئيد خدا داناتر است. همانا مرد آيه‏اى از قرآن بيرون مى‏كشد (تا بدلخواه خويش تفسير كند و دليل مدعاى باطل خويش سازد) از اين رو بفاصله‏اى دورتر از ميان آسمان و زمين سرنگون گردد.



[="Indigo"]حالا که بحثش شد
وقتی ما تو اسک دین سوال میپرسیم برای بقیه شبهه درست میشه گناهی گردن ماست؟
[/]

اگر مثلا کارشناسم نتونه جواب بده و شبهه برای بقیه بمونه؟؟تقصیر ماست؟

یا تو جاهای دیگه که مکان عمومی است این سوالارو مطرح کنیم و ایمان دیگران مشکل دار بشه....؟:Gig:
مسئولش ماییم؟

mona690;468801 نوشت:
حالا که بحثش شد
وقتی ما تو اسک دین سوال میپرسیم برای بقیه شبهه درست میشه گناهی گردن ماست؟

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

پرسش درباره ی شبهات معقول وغیر مغرضانه البته که مباح میباشد به شرطی که هدف از آن پرسش رسیدن آگاهی واقعی ودریافت دانش آن مطلب باشد ونه باقصد مغالطه وشبهه افکنی ! واصرار بر صحت ادعای خود !

درضمن دراین گونه سایت ها که کارشناس پاسخگو دارند وقطعا" زیر نظر متخصصین اداره میشوند به عنوان یک مرجع رسمی میتواند تا حدود بسیار زیادی کارگشای مردم درامور دینی باشد .

حال اگر کسی دراین میان برداشت سطحی از پاسخها داشته باشد ویا به هر دلایلی نتواند درامری قانع شود این امر نادر است که در تمامی علوم قابل اتفاق است.

بلکه این گونه ابراز شبهه میتواند کلید دانایی های بسیاری باشد .

موفق ومؤید باشید

[="Black"]

••ostad••;468407 نوشت:
آیا قرآن را میتوان بدون شان نزول آیه تفسیر کرد؟ | مركز ملي پاسخگويي ...

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
هر گاه به مناسبت جرياني درباره شخص و يا حادثه اي، خواه در گذشته يا حال يا آينده و يا درباره فرض احكام، آيه يا آياتي نازل شود، همه اين موارد را شان نزول آن آيات مي گويند، مثلا مي گويند كه فلان آيه تبت يدا ابي لهب و تب در سوره مسد راجع به ابولهب نازل شده است.
اصطلاح ديگري در علوم قرآن وجود دارد، به نام سبب نزول كه بيش تر مفسران ميان اين دو ( شان نزول و سبب نزول ) فرقي قائل نيستند. اما شان نزول اعم و سبب نزول اخصّ است .
تعريف سبب نزول به حادثه يا پيش آمدي مي گويند كه متعاقب آن، آيه يا آياتي نازل شده باشد. آن پيش آمد، موجب نزول گرديده است.(1)
اما به اين نكته توجه داشته باشيد كه غالب سوره هاي قرآن بدون شأن نزول خاص از جانب خدا بر قلب پيامبر نازل شده اند تا بر مردم تلاوت كند و آنان را به بينش و اخلاق و رفتار مورد نظر خدا تربيت نمايد. بلكه تعداد محدود و كمي از آيات نسبت به كل قرآن شان نزول يا سبب نزول دارد. بيش تر آيات بدون اين كه واقعه خاصي پيش آمده باشد، بر پيامبر اسلام (ص) نازل شده اند.
داستان هاي پيامبران هم هر مقطعش در يك زمان براي آثار تربيتي رفتاري اخلاقي كه داشته، بر پيامبر نازل شده، چون قرآن كتاب تاريخ محض نبوده، همه آن را در يك جا و به ترتيب از اول تا آخر شرح نداده، بلكه در هر مقطعي بدان اشاره كرده است.
اگر بگوئيم تفسير قرآن فقط به وسيله شان نزول صورت مي گيرد به يقين با نبود شان نزول خيلي از قرآن از تفسير و تبيين خالي خواهد بود پس چاره كار چيست و قرآن چگونه براي مردم تفهيم و تبيين و تفسير گردد؟
در اين كه قرآن كتابي قابل فهم است و به زبان عربي روشن بيان شده و يادآور فطريات و عقليات است و با بيان موعظه گونه و نصيحت وار و با وعده و وعيد به هدايت آدميان همت گمارده، هيچ شكي نيست.
قرآن كتاب معما نيست كه فقط معما شناسان بتوانند آن را بفهمند و كتاب تخصصي علمي هم نيست كه عموم مردم و غير متخصصان با مراجعه مستقيم به او هيچ بهره اي نگيرند و جز مراجعه به اهل تخصص براي فهم آن راهي نداشته باشند.
قرآن براي هدايت عموم مردم نازل شده و عموم مردم مي توانند با مراجعه مستقيم به آن، از سفره گسترده معارفش بهره گيرند و به بسياري از پيام هاي هدايتي اش آگاه شوند و اين گونه نيست كه بهره عموم فقط تلاوت آيات و ثواب بردن باشد بدون اين كه با آياتش ارتباط برقرار كرده و چيزي بفهمند.
اما اين به اين معنا نيست كه همه انسانها همه مطالب قران را بفهمند ،قرآن كتاب معارف است و داراي معارفي بالا ست كه فهم آن معارف بالا كار همگان نيست و فهم آن براي عده خاصي است كه ديگران از روزنه وجودي آنها به معارف قرآن دسترسي مي يابند چه اين كه خود نيز مي توانند با تلاش و كوشش و بالا بردن سطح علم و معنوي خود جزء خواص گشته و از اين كتاب آسماني بهره بيشتري ببرند.
مگر خدا نفرموده آيات قرآن دو دسته اند: آيات محكم و متشابه، آيا همه افراد توان ارجاع محكمات به متشابهات و درك معناي صحيح متشابهات را دارند؟
مگر قرآن داراي آيات ناسخ و منسوخ نيست؟ آيا همه افراد توان درك و شناخت آيات ناسخ و منسوخ را دارند؟
آيا قرآن داراي مطلق و مقيد نيست و همه افراد توان شناخت اين ها را دارند؟
خداوند مي فرمايد:"«كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ اَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللّه‏ِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ؛ (2) چگونه كفر مى‏ورزيد و حال آن كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‏شود و رسول خدا در بين شماست؟».
به همين خاطر است كه خداوند در كنار نزول قرآن پيامبر(ص) را براي تفسير و تبيين قرآن مبعوث كرده است تا علاوه بر ارسال قرآن براي مردم وظيفه تبين و تفسير آن را هم به دوش بگيرد و از اين محضر استفاده مردم از قرآن كامل گردد.
در اين آيه دو عامل براى هدايت مردم و حفظ آنان از گمراهى معرفى شده است: يكى آيات كتاب خدا كه بر مردم تلاوت مى‏شود و دوم رسول خدا كه در بين آن هاست و مضمون وحى را تبيين مى‏كند. از ظهور كلام فهميده مى‏شود كه كتاب خدا بدون ضميمه شدن تفسير پيامبر و به تنهايى براى در امان نگه داشتن آن ها از كفر، كافى نيست؛ زيرا ممكن است مضمون وحى را درست نفهمند و آن را بد تفسير كنند و گمراه شوند.
«اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنّاسِ مُا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ؛ (3) اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند».
در اين آيه به صراحت وظيفه رسول خدا تبيين و تفسير قرآن معرفى شده است اين ربطي به شان نزول ندارد و چه بسا برخي شان نزولها اعتبار و سند معتبري هم ندارند .
در آيات متعددى رسول خدا، معلم كتاب معرفى شده است:
«اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلوْ عَلَيْكُمْ اياتِنا وَ يُزَكّيكُمُ وُ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛ (4) در ميان شما فرستاده‏اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى‏خواند و شما را پاك مى‏گرداند».
«رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ اياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكّيهِمْ؛ (5) پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند وكتاب و حكمت بدانان بياموزد و پاكشان گرداند».
معلوم است كه منظور از تعليم كتاب، آموزش خواندن آن نبوده است؛ زيرا آنان عرب بودند و هم معانى ظاهرى الفاظ قرآن را مى‏فهميدند و هم باسوادهاى آنان مى‏توانستند نوشته‏هاى قرآن را تلاوت كنند و تعليم خواندن و نوشتن به بى سوادهاى آنان هم، تعليم قرآن نبود؛ بلكه تعليم خواندن و نوشتن بود. پس منظور از تعليم كتاب، يعنى تبيين مضامين و پيام‏هاى قرآن و تفسير آيات آن.
و مگر رسول خدا هنگام وفات نفرمود:
من دو چيز گران بها و ارزشمند در بين شما به ارث مى‏گذارم و اگر بعد از من به آن دو متمسك شويد، هرگز گمراه نخواهيد شد و آن دو عبارتند از: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم.(6)
اين بيان مشابه همان آيه 101 آل عمران است كه سبب صيانت از گمراهى را كتاب خدا و رسول خدا معرفى كرده بود. علاوه بر اين روايات فراوان ديگرى دلالت دارد.
بنا بر اين قرآن به زبان عربي مبين و براي هدايت عموم نازل شده و فهم آن در هيچ دسته و گروهي منحصر نشده و همه مي توانند با كسب مقدمات لازم از سفره مواهب بيكران قرآن طعام هاي معرفتي و هدايتي بگيرند. ولي چون افراد در معرض بدفهمي و غلط فهمي هستند و چون درك همه معارف قرآن از توان غالب انسان ها خارج است، خداوند پيامبر و اهل بيتش را به بيان و تفسير قرآن گمارده و ما بايد فهم خود را به آنان ارجاع داده و در صورت تاييد آن ها، به فهممان عمل كنيم و براي فهم معاني متعالي قرآن بايد از پيامبر و اهل بيت و شاگردان مكتب آن ها كمك بگيريم.
شما مي توانيد در اين زمينه از كتاب تفسيري براي آگاهي شان نزول آيات استفاده كنید. كتاب هاي غير تفسيري هم در اين زمينه قابل استفاده وجود دارد:
1- اسباب النزول ،نوشته دكترسيد محمد باقر حجتي. 2- اسباب النزول واحدي ،ترجمه اسلامي.
پي نوشت ها:
1. علوم قرآني، محمد هادي معرفت، ص87.
2. آل عمران (3) آيه 101.
3. نحل(16)آيه 44.
4. بقره(2)آيه 151.
5. همان، آيه 129.
6. محمد قمى، حديث ثقلين، مصر دارالتقريب، 1371 ق، ص 9.

این پست مربوط به تفسیر آیات بدون شان نزول است و ربطی به بیان احکام ندارد.

جالب است شما تفسیرهای علما را هم قبول ندارید. علما = متخصصین دین[/]

[="Black"]

حضرت مهدي(عج) در زمان غيبت‌شان فرموده‌اند:«و اما الحوادث الواقعه، فارجعوا الي رواه حديثنا، فانهم حجتي عليكم و انا حجه ا...» اما در حوادثي كه به وقوع مي‌پيوندد (كه باعث شبه افكني مي‌شود) پس رجوع كنيد به روايت‌ كنندگان سخنان ما (كه فقيهان مي‌باشند) بدرستي كه آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.2
همچنين حضرت مهدي(عج) در توقيع شريف فرموده‌اند:«من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه، فللعوام ان يقلدوه» هر كدام از فقها كه نفس خويشتن را نگاه دارد و حافظ دينش باشد و با هوا و هوس خود مخالفت كند و از فرمان مولايش اطاعت كند، بر عموم مردم واجب است كه از او تقليد كنند.(( انتخاب یک فقیه از بین فقها به عنوان رهبر))3
با اشاره به كلام حضرت در مورد فقيهان وارسته، ولايت و سرپرستي مردم را در زمان غيبت خود به آنها سپرده و بر مردم واجب مي‌دانند كه از آنها در امور حكومتي و اداره‌ي جامعه، تبعيت و پيروي كنند.
2-بحارالانوار، علامه‌ مجلسي، ج2، ص9، روايت13.

3-همان، ص88 ، روايت 12.

[/]

امام عشق;468869 نوشت:
این پست مربوط به تفسیر آیات بدون شان نزول است و ربطی به بیان احکام ندارد.

جالب است شما تفسیرهای علما را هم قبول ندارید. علما = متخصصین دین

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار یک فقیه ابتدا" باید یک مفسر مسلط باشد تا بتواند با استفاده از اصول حکم موضوعات فقهی را از آیات قران کریم استخراج نماید .

وبنده دراین پاسخنامه ی مرکز ملی تنها شأن نزول را ندیدم بلکه اگر دقت کنید چندین مورد از موارد تفسیر موضوعی قرآن کریم را فرمودهاند که اگر کسی بخواهد به قران وموضوعات آن استناد کند باید بر آن موارد ازجمله محکم ومتشابه یا منطوق ومفهوم یا ناسخ ومنسوخ یا..... مسلط باشد وبعد مثلا" حکم کند که چه شرابی حرام است وایا
مثلا" شرب توتون هم جرء مسکرات محسوب است یا خیر ؟ نه این که فقط به ظاهر کلام بنگرد وحکم دهد .

البته برخی مسایل بین خود این متخصصین هم قابل مباحثه وتبادل نظر گسترده میباشد وبنده ی نوعی دراین خصوص حق اظهار عقیده وحکم مطلق ندارم .

موفق ومؤید باشید :Gol:

[="Black"]

بسم الله الرحمن الرحیم

••ostad••;468888 نوشت:
بزرگوار یک فقیه ابتدا" باید یک مفسر مسلط باشد تا بتواند با استفاده از اصول حکم موضوعات فقهی را از آیات قران کریم استخراج نماید .

وبنده دراین پاسخنامه ی مرکز ملی تنها شأن نزول را ندیدم بلکه اگر دقت کنید چندین مورد از موارد تفسیر موضوعی قرآن کریم را فرمودهاند که اگر کسی بخواهد به قران وموضوعات آن استناد کند باید بر آن موارد ازجمله محکم ومتشابه یا منطوق ومفهوم یا ناسخ ومنسوخ یا..... مسلط باشد وبعد مثلا" حکم کند که چه شرابی حرام است وایا
مثلا" شرب توتون هم جرء مسکرات محسوب است یا خیر ؟ نه این که فقط به ظاهر کلام بنگرد وحکم دهد .

البته برخی مسایل بین خود این متخصصین هم قابل مباحثه وتبادل نظر گسترده میباشد وبنده ی نوعی دراین خصوص حق اظهار عقیده وحکم مطلق ندارم .

موفق ومؤید باشید

مطلبی که شما از سایت پاسخگو اینجا نقل فرموده اید در پاسخ به سوال زیر بود.

چانکه بعضا شنیده میشود بسیاری از آیات قرآن را نمیتوان بدون شان نزول آیه تفسیر کرد .در اینصورت با گذشت زمان جزییات حادثه شان نزول دستخوش تغییر میشود و تفسیر مخدوش میگردد. همچنین نکته اینکه قرآن برای تمامی افراد و تمامی اعصار نازل شده و چرا طوری نازل نشده که فهمیدن معانی آن نیاز به دانستن حوادث تاریخی نباشد؟

سوال خودش نشانگر همه چیز است.

درضمن تمام احکامی که تا کنون دوستان نقل فرموده اند سوالاتی است که پاسخشان وجود دارد.

کسی را ندیدم در این سایت صرفا با موضوع آیه حکمی را صادر کند.اکثر دوستان با استدلال بحث میکنند. وجالب است موضوعاتی را هم که تمام علما قبول دارند را بعضی ها قبول نمیکنند.

آیا تمام علما از ظاهر آیات حکم میدهند!؟ آیا علما بدون برسی موارد حکمی صادر میکنند!؟

آیا امام زمان(عج) نفرمود در غیاب من از علما سوال بپرسید!؟
به حمدلله 95% تاپیکها پاسخ داده شده است. و نظرعلما هم ذکر شده است.

در متنی که مرقوم فرمودید نیامده است نباید طرح سوال کرد!؟

این سایت کارشناس دینی دارد و وظیفه کارشناس دینی این است که بیاید و به سوالات پاسخ دهد.[/]

امام عشق;468900 نوشت:
این سایت کارشناس دینی دارد و وظیفه کارشناس دینی این است که بیاید و به سوالات پاسخ دهد.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

مگر بنده گفتم درپاسخ به کدام سؤال بوده؟؟؟
مهم این است که مطلب مورد نظر را پاسخ گفته !

حالا چرا عصبانی میشوید ؟؟؟ مطمئن باشید هرکجا اشکال باشد کارشناس ومسئولین محترم ساکت نمینشینند . همچنین کاربران فرهیخته ی سایت هم ساکت نمینشینند .

شما را به صبر و قبول حقیقت دعوت مینمایم .

میتوانید توضیح دهید کدام یک از مطالب بنده خلاف است که شما اینطور طلب کارشناس میفرمایید ؟

گرچه خود بنده هم بی میل نیستم با کارشناس محترم که مسئولیت امر را برعهده دارند دراین مورد بحث علمی داشته باشیم .

موفق ومؤید باشید :Gol:

[="Black"]

••ostad••;468908 نوشت:
مگر بنده گفتم درپاسخ به کدام سؤال بوده؟؟؟
مهم این است که مطلب مورد نظر را پاسخ گفته !

حالا چرا عصبانی میشوید ؟؟؟ مطمئن باشید هرکجا اشکال باشد کارشناس ومسئولین محترم ساکت نمینشینند . همچنین کاربران فرهیخته ی سایت هم ساکت نمینشینند .

شما را به صبر و قبول حقیقت دعوت مینمایم .

میتوانید توضیح دهید کدام یک از مطالب بنده خلاف است که شما اینطور طلب کارشناس میفرمایید ؟

گرچه خود بنده هم بی میل نیستم با کارشناس محترم که مسئولیت امر را برعهده دارند دراین مورد بحث علمی داشته باشیم .

موفق ومؤید باشید

سرور گرامی.

اولا بنده عصبانی نشدم. اتفاقا با خنده دارم پست میزارم.

بنده گفتم متنی که شما در پستتان قرار دادید برای تفسیر قرآن بود نه طرح احکام.همین.
شما گفتید جایی ندیدم که صرفا برای تفسیر باشد. بنده سوال مربوط به متن را از سایت پاسخگو اینجا نقل کرده ام. همین.[/]

••ostad••;468843 نوشت:
حال اگر کسی دراین میان برداشت سطحی از پاسخها داشته باشد ویا به هر دلایلی نتواند درامری قانع شود این امر نادر است که در تمامی علوم قابل اتفاق است.

سلام خدمت استاد گرامی

بزرگوار شما فرمودید اگر کسی برداشت سطحی از پاسخها داشته باشد و ...

بنده حقیر در تاپیکها به کرات دیده ام کارشناس پاسخگو حتی متوجه منظور سوال کننده نمی شود
و جوابی که می دهد هم خوانی با سوال ندارد

و بعد از اینکه اصرار بر پاسخ می کنیم و مجبوریم منظورمون را در چند پست توضیح دهیم
کارشناس گرامی نمی دانم چرا اقدام به بستن تاپیک می کند به جای جوابگویی

و واقعا این شبهه برایمان باقی می ماند که ایا واقعا جوابی برای این سوال وجود ندارد ؟
اگر وجود دارد چرا تاپیک را می بندند ؟

و از ادامه پاسخ گویی طفره می روند

بزرگوار حقیقتا فکر می کنم کارشناسان در مقابل بسیاری از سوالها واقعا کم می اورند
و قادر به جوابگویی نیستند

و این در یک سایت عمومی جالب نیست

موفق باشید

با سلام

مورد دیگری که در این سایت بسیار دیده ام
بیان احادیث برای جواب می باشد
در حالی که صحت ان حدیث ممکن است مورد تایید نباشد

یا حدیثی مطرح می شود و ممکن است صحت نداشته باشد ولی بدون توجه به ان
بحث های طولانی انجام می شود

مثلا تاپیکی بود که سر زنان در اخر زمان مانند کوهان شتر است و چه بحث های طولانی انجام شد

تا اینکه یک کاربری امد گفت این از احادیث ابو هریره است
و ابو هریره به حدیث سازی مشهور است

انچه که باعث این بلبشوی در احکام و قوانین اسلام شده و می شود به نظر احادیث می باشد

به نظر حقیر باید مجمعی از کارشناسان دینی تشکیل شده و تمام احادیث را مورد باز نگری و تحقیق و بررسی قرار دهد
و احادیثی که مورد شک و در تضاد با ایات قران و یا در تضاد با علم و عقل می باشد
همچنانکه پیامبر ص فرمودند به دیوار کوبیده شود و برای همیشه از متون اسلامی حذف شوند

تا این جمعه بازار احادیث موجود است و نظارت بر درستی و صحت انها وجود ندارد

به نظر حقیر تفسیر به رای و همه گونه دخل و تصرف در ایات وجود دارد

موفق باشید

بی نظیر;468953 نوشت:
بنده حقیر در تاپیکها به کرات دیده ام کارشناس پاسخگو حتی متوجه منظور سوال کننده نمی شود
و جوابی که می دهد هم خوانی با سوال ندارد

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

البته ممکن است که همیشه هم کارشناس مقصر نباشد . شاید برخی مواقع خود ما کاربران نتوانیم منظور خود را در غالب سؤال به طور صحیح بیان کنیم . به هر حال تا جایی که بنده میدانم کارشناسان محترم در پاسخگویی ها مقررات وقوانین خاصی را باید مراعات نمایند از طرفی مطالب تاپیک ها از طریق متخصصین هم مدیریت وباز نگری میشود همچنین با نظارت مدیر تدوین که خودشان متخصص امر هستند نیر مدیریت میشوند

شاید یکی از این قوانین هم وارد نشدن درحوزه های تخصصی باشد .به هرحال شما درمراجعه به پزشک نیز مراتب پزشک عمومی ، پزشک متخصص ، وپزشک فوق تخصص ، وپزشکی که خودش متخصص وفوق تخصص را تعلیم می دهد وتربیت میکند (پروفسور) را به خوبی تشخیص میدهید
البته به نظرم بهتر است که خود کارشناسان بزرگوار دراین باره بیشتذپرتوضیح بدهند وبنده وکالت غیر قانونی انجام ندهم

انصافا" پاسخگویی درحد گستره ی کاربران با مقاصد مختلف و انگیزه های گوناگون و سطح تحصیلات متفاوت و درک از معانی دینی در سطوح مختلف کاری بسیار دشوار است وتا همین حد برای( سایت کفتگو ) میتواند مطلوب باشد

بی نظیر;468953 نوشت:
و بعد از اینکه اصرار بر پاسخ می کنیم و مجبوریم منظورمون را در چند پست توضیح دهیم
کارشناس گرامی نمی دانم چرا اقدام به بستن تاپیک می کند به جای جوابگویی

و واقعا این شبهه برایمان باقی می ماند که ایا واقعا جوابی برای این سوال وجود ندارد ؟
اگر وجود دارد چرا تاپیک را می بندند ؟

بزرگوار همانطور که درابتدای تاپیک عرض کردم برخی از مباحث واقعا" نیاز به تبادل نظر فوق تخصصی و استادی دارد . یک پزشک عمومی به دشواری ودر شرایط اضطراری اقدام به جراحی قلب میکند اما یک پزشک متخصص درموارد اضطراری سعی میکند بایک فوق تخصص مشورت کند ودراین میان استاد وپروفسور با اعتماد به نفس بیشتری اقدام به عمل قلب میکند .

در سایر علوم میتوان نقطه ی صفری را معین کرد ومطلب را به کاوش وتحقیق بیشتر حواله داد .اما درمسایل اعتقادی احتیاط و تأمل شرط اول مباحثه است

شما فکر کنید برای پاسخ به یک سؤال مثلا" (ماهیت خدا چیست ؟ یا چرا محمد (ص) پیامبر شد ومن پیامبر نشدم ؟ یا این عدالت است که فقط چهارده نفر از مسلمانان معصوم باشند ؟و....) که به نظر کاربر خیلی هم سؤال متینی باشد اما پاسخ دادن به این سؤالها خود مفسده ایجاد کند به دلایل متعدد :

1- عقل انسان برای درک این مطالب ظرفیت لازم را برای پاسخ گویی نداشته باشد (همانطور که در احادیث داریم در ماهیت وجود خداوند تفکر نمودن سبب فساد اعتقادی میشود زیرا ظرفیت عقل انسان دراین مورد محدود است )

2- ظرفیت درک وسواد طرف مقابل برای شنیدن پاسخ برخی مطالب تخصصی کم باشد .حتی ایشان را خسته ودلزده کند

3- اینجا یک سایت عام ومربوط به عموم است ویک سایت اختصاصی نیست پس کارشناسان سعی میکنند تا مطالب به طور معتدل وعام پسند پاسخگویی شوند و چون نمیخواهند وارد مسایل ماهوی شوند در یک نقطه که عموم پاسخ گرفته اند اقدام به بستن تاپیک مینمایند

با عرض پوزش از کارشناسان محترم ومرکز ملی پاسخگویی و جناب مدیر محترم قصدم فقط روشن شدن اذهان بود درحد وسع فکری خودم .

درضمن تمام مقصود بنده کاربران بزرگواری بودند که بدون توجه به این مسایل اقدام به ایجاد موضوعاتی مینمایند که خود متخصصین امر نظرات گوناگون تخصصی درباره ی آن دارند ! اما این عزیزان بزرگواربا چند منطوق یک حکم قطعی درباره ی این مسایل صادر میکنند یا نظر یکی از علماء ارجمند را مطرح میکنند وبر صحت وقطعیت آن پافشاری واصرار دارند حال آنکه عالم ارجمند دیگری نظرش ممکن است با دلایل تخصی غیر از این باشد . پس دراین گفتگوها باید حدود مراعات شوند ودر برخی موارد به دنبال حکم قطعی فقهی وتخصصی نباشند بلکه به نظرات دیگران نیز احترام بگذارند .

خداوند توفیق توأم با سلامتی بر دوستان عنایت ففرماید :Gol:

••ostad••;469014 نوشت:
شاید یکی از این قوانین هم وارد نشدن درحوزه های تخصصی باشد

سلام و تشکر ازجواب خوب و قانع کننده تان

در مورد اینکه فرمودین نباید به حوزه تخصصی وارد شوند
بنده فکر می کنم مدیران سایت بعد از مدتی شناخت نسبی نسبت به کاربران پیدا می کنند
شاید برای بعضی کاربران واقعا نباید به حوزه تخصصی وارد شد
ولی برای بعضی ها لازم است وارد مباحث تخصصی شد
و این شناخت توسط مدیران باید از کاربران کسب گردد

••ostad••;469014 نوشت:
درضمن تمام مقصود بنده کاربران بزرگواری بودند که بدون توجه به این مسایل اقدام به ایجاد موضوعاتی مینمایند که خود متخصصین امر نظرات گوناگون تخصصی درباره ی آن دارند

ضمن تایید بیان شما
واقعا این مورد بسیار مشهود است وقتی در باره موضوعی حتی کارشناسان و علما نظرات مختلفی دارند
ان گاه کاربرانی با تکیه به نظر ان کارشناسی که خودشان قبول دارند
رای و نظر صادر می کنند و قاطعانه و با اصرار هم پای نظرشان می ایستند

و جالب تر اینکه با تایپ درشت در وسط تاپیک می نویسند که

نشان دادیم این درست است و ان نادرست است

و نظرات همه کارشناسان و علمای دیگر و حوزه دیگر کشک
و اگر هم با نظر بخصوص انان مخالفت شود
فریاد ان سر می دهند که اسلام شما امریکایی است

به نظر اینان فقط اسلام یک عده مورد قبول انان حقیقی است و نظرات مختلف دیگر می شود اسلام امریکایی :Moteajeb!:

••ostad••;469014 نوشت:
اما این عزیزان بزرگواربا چند منطوق یک حکم قطعی درباره ی این مسایل صادر میکنند یا نظر یکی از علماء ارجمند را مطرح میکنند وبر صحت وقطعیت آن پافشاری واصرار دارند حال آنکه عالم ارجمند دیگری نظرش ممکن است با دلایل تخصی غیر از این باشد . پس دراین گفتگوها باید حدود مراعات شوند ودر برخی موارد به دنبال حکم قطعی فقهی وتخصصی نباشند بلکه به نظرات دیگران نیز احترام بگذارند .

استاد گرامی سخن از زبان ما می گویی

و جالب این است که نظر قطعی و حتمی درباره موضوعی صادر می کنند

و حتی نمی گویند نظر من این است
یا احتمال دارد این چنین باشد

این عزیزان توجه ندارند که حتی علما نظرات مختلف دارند و حتی کارشناسان دینی نظرات مختلف دارند

و باید نظر همه محترم شمرده شده و برای رسیدن به نظر بهتر و صحیح تر
مصالح مختلفی در نظر گرفته شود

موفق باشید و تشکر از این موضوع جالبی که باز کردین :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

باتشکر از همه ی بزرگوارانی که در بحث شرکت نموده اند :Gol:

امیدوار هستم تا این جای بحث نکته ی نامفهومی باقی نمانده باشد .

جمع بندی مطالب قبل را خدمت دوستان بزرگوار اینگونه تقدیم میدارم :

1- احکام الهی برای استفاده درشرع با تمام ویژگی های سهل و آسان بودن وقابل فهم بودن برای عموم ، یک سری پیش نیازهایی را یه صورت جهت های لازم برای کافی بودن ضمیمه ی اعتقادی و کفایت عمل شرعی را میطلبد

2- برای رسیدن به حکم قطعی ویا خوراک اعتقادی وباورهای شرعی( دارایی این پیش نیازها) لازمه ی حرکت ورسیدن به حقایق شرع میباشد . لذا دست یابی به گنج معارف اسلامی از عهده ی هر فقیر بدون لوازم سیر وسیاحت دراین اقیانوس معارف مقدور نیست .

3- نتیجه این که برای رسیدن به گنجینه ی معارف اسلامی وصاحب رای ونظر شدن درامور دینی وشرعی روزمره ی مسلمانان یا باید دارنده یاین صفات وپیشنیازها باشیم ویا باید مطیع امر شخصی که دارنده یاین صفات وپیش نیازها است باشیم .

تا این جای مطلب را در کتاب های دینی دوره ی دبیرستان همگی آموخته ایم

واما بعد :

عده ای همین که خود اندک دانشی دراین زمینه پیدا میکنند ویا به عالمی عالیقدر تمسک می جویند میدان حق به جانب را با تمام قدرت می تازند و خود را سوار بر اسب مراد می بینند . نمونه های منفی این تصورات وباورها وهابیون و طرفدارانشان هستند ونمونه های مثبت افرادی هستند که شیفته ی یک فقیه ومجتهد شده و غیر اورا باطل دانسته ومنکر می شوند

حال آنکه فتاوای این عزیزان اسلام برای مقلدان وی که به اجتهاد ایشان باور اعتقادی دارند واجب وبر دیگران جای تحقیق وپژوهش دارد .

البته شاید برخی اوقات با مرور زمان به خطای رای ناخود آگاه این بزرگواران هم که به دلایل غیر اجتناب پذیر بوجود آمده هم با تحقیق وپژوهش برسند .

و ما غافل باشیم از این که میدان اجتهاد گستره ای به پهنای (معارف قرآنی و سنت معصومین (ع) و عقل و اجماع ) دارد که هرکدام وسعتی تا بیکران باورهای انسانی را دربر میگیرد .

لذا به بررسی مختصری از احکام رسیدن به اجتهاد و صاحب رای ونظر بودن در امورات دین میپردازیم وسپس در باره ی تعصبات به جا وبی جای برخی از مقلدان وپیروان نظریه ها و دانسته های علما می پردازیم و آثار ونتایج وآسیب های معنوی و دنیوی هر یک از این تعصبات را دررفتار و گفتار پیروان این بزرگواران رابررسی میکنیم و نتایج این گونه برخوردها را درفرد متعصب (چه منفی وچه مثبت ) را مرور مینماییم

ومن الله التوفیق

سلام بر قیةالله الاعظم ومنتظرانش

یکی از دانش هایی که برای فقیه لازم و تسلط بر آن از واجبات فقاهت ورسیدن به درجه ی اجتهاد میباشد وحتی درمورد تفسیر قرآن کریم اعم ازتفسیر موضوعی ویا تفسیر کلامی و.... از پیش نیازها می باشد علم اصول فقه است که اینطور تعریف میشود

علم به قواعد وادلّه ی مورد استفاده برای استنباط احکام شرعی فرعی را اصول فقه میگویند

اصول فقه، علمی است که در آن از قواعدی بحث می‌شود که نتیجۀ آن‌ها در استنباط حکم شرعی مورد استفاده ی مجتهد قرار می‌گیرد. از این رو، علم اصول فقه نسبت به علم فقیه علمی ابزاری است که فقیه به وسیلۀ آن می‌تواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن‌ها یعنی کتاب ، سنت ؛ اجماع و عقل استنباط کند.

استنباط هر حکم شرعی اعم از تکلیفی و وضعی از منابع چهارگانۀ فقه، نیازمند یک یا چند مسأله و قاعدۀ اصولی است.

← مثال برای فهم مطلب
برای توضیح این تعریف بهتر است به مثال زیر توجه کنیم:
همه می‌دانیم که نماز دردین اسلام یکی از واجبات است وآیات فراوانی فراوانی از قرآن بر وجوب آن دلالت می‌کند.
یکی از این آیات، آیه شریفه ۴۳ ازسوره ی بقره است، که می ‌فرماید:
«و اقیموا الصلاه» یعنی نماز را بپای دارید، 1

دلالت این آیه بر وجوب نماز، به اثبات دو اصل اساسی مبتنی است:
الف) اثبات این که صیغه ی امر(اقیموا) ظهور در وجوب دارد.
ب) اثبات این که ظواهر قران نسبت به غیر معصومین(ع) نیز حجت است و دیگران نیز حق دارند به ظواهر قرآن مراجعه نموده و از آنها حکم شرعی را استخراج کنند.

مجتهدی که در رساله خویش فتوی به وجوب نماز می ‌دهد نخست باید در علم اصول فقه، این دو مساله را بررسی نموده و بپذیرد که اولاٌ امرظهور در وجوب دارد و ثانیاٌ ظواهر قرآن درحق همگان حجت است.2

1- بقره /آیه ی 43
2- اصول فقه جلد یک ص 15 و16

موضوع قفل شده است