آثار تواضع و فروتنی
تبهای اولیه
در سخنان و فرمایشات حضرات معصومین علیهم السلام ، آثار و برکات دنیوی و اخروی فراوانی برای تواضع بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می شود.
1. سربلندی و بزرگی مقام
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «اِنَّ التَّواضُعَ لا یَزیدُ الْعَبْدَ اِلاّ رِفْعَةً فَتَواضَعُوا یَرْفَعَکُمُ اللّهُ؛(8) تواضع و فروتنی جز بزرگی بر انسان نمی افزاید. پس تواضع کنید تا خداوند شما را بلند مقام سازد.»
همچنین فرمودند: «ما تَواضَعَ اَحَدٌ اِلاّ رَفَعَهُ اللّهُ؛(9) هیچ کس تواضع نکرد، مگر اینکه خداوند او را بلند مرتبه کرد.»
2. سلامتی
امام علی علیه السلام فرمودند: «اَلتَّواضُعُ یَکْسِبُکَ السَّلامَةَ؛(10) تواضع برای تو سلامتی را به ارمغان می آورد.»
3. نظم در کارها
حضرت علی علیه السلام فرمودند: «بِخَفْضِ الْجَناحِ تَنْتَظِمُ الاُْمُورِ؛(11) با تواضع و محبت، کارها نظم و سامان می یابد.»
4. نردبان ترقی
همان حضرت فرمودند: «التَّواضُعُ سُلَّمُ الشَّرَفِ؛(12) تواضع و فروتنی نردبان بزرگی [و ترقی] است.»
5. زیادی نعمت
همچنین علی علیه السلام فرمودند: «بِالتَّواضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ؛(13)با تواضع و فروتنی نعمت کامل می شود.»
6.محبت
و نیز آن حضرت فرمودند: «ثَمَرَةُ التّواضُعِ الْمَحَبَّةُ؛(14) محبت، میوه درخت تواضع است.»
7. قبولی عبادات
امام صادق علیه السلام فرمودند: «التَّواضُعُ اَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ نَفیسٍ وَ مَرْتَبَةٍ رَفیعَةٍ... وَ لَیْسَ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ عِبادَةٌ یَقْبَلُها وَ یَرْضاها اِلاّ وَ بابُهَا التَّواضُعُ؛(15) تواضع ریشه هر کار نیک و با ارزش و مقام والایی است... و هیچ عبادتی برای خدا مورد قبول نخواهد بود، مگر اینکه درِ آن تواضع است.»
8. ایجاد سنگر
علی علیه السلام فرمودند: «وَاتَّخِذُوا التَّواضُعَ مَسْلَحَةً بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ عَدُوِّکُمْ اِبْلیسَ وَ جُنُودِهِ؛(16) تواضع را سنگر میان خود و دشمنتان، یعنی ابلیس و سپاهیانش برگزینید.»
9. شخصیت سازی
ابی حمزه ثمالی از امام سجاد علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند: «لا حَسَبَ لِقُرَشِیٍّ وَلا لِعَرَبِیٍّ اِلاّ بِتَواضُعٍ؛(17) هیچ حسبی برای قریش و عرب نیست، مگر با تواضع.»
همچنین از علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «لا حَسَبَ کَالتَّواضُعِ؛(18) هیچ حسبی مانند تواضع نیست.»
10. برتری در بندگی
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمودند: «اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ اَفْضَلَ النّاسِ عَبْدا مَنْ تَواضَعَ عَنْ رِفْعَةٍ؛(19) ای مردم، همانا برترین مردم از جهت بندگی، کسی است که با وجود برتری مقام، تواضع کند.»
منابع:
8. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 160، ح 26.
9. امالی شیخ طوسی، ص 56، ح 49.
10. بحارالانوار، ج 72، ص 120.
11. غرر الحکم، ح 5180.
12. همان، ح 5146.
13. نهج البلاغة، حکمت 224.
14. غرر الحکم، ح 5179.
15. بحارالانوار، ج 72، ص 121، ح 12.
16. نهج البلاغة، حکمت 214، خطبه 192.
17. الکافی، ج 8، ص 234، ح 312.
18. نهج البلاغة، حکمت 113.
19. بحارالانوار، ج 74، ص 181
http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/91849?ParentID=82653
همه انسانها در اینکه «یکی از بزرگترین ضعفهای انسانی، غرور و تکبر است» با هم توافق دارند و این موضوع جالبی است که قریب به اتفاق اندیشمندان، سیاستمداران، دانشمندان، ادیان و فرستادگان الهی و خلاصه همه کسانی که با علوم انسانی به نوعی سر و کار دارند آن را مورد تاکید قرار دادهاند چرا که ریشه پنهان بسیاری از زیانها و زشتیها و عامل موثری در انحطاط جوامع بشری است. انسان مغرور فکر میکند که از همه برتر است و به خاطر این برتری، مستحق همه مواهب و نعمات عالم. اگر حقی وجود دارد متعلق به اوست نه به دیگران. اگر قانونی در جامعه حکمفرماست، او از آن مستثنی است. اگر باید برای عملی جوابگو باشد خود را مستحق بخشش و چشمپوشی میداند. اگر باید نوبتی رعایت شود، شامل او نمیشود چون کارش مهمتر است و فرصتی برای صبر کردن ندارد! این طرز فکر خلاف آن چیزی است که تمدن یا انسان متمدن باید از آن برخوردار باشد.
غرور با وجود (سرشت) انسان درآمیخته است و لحظهبهلحظه از درون به او ضربه میزند یا اگر بخواهیم نزدیکتر به واقعیت صحبت کنیم درون انسان را به انواع سموم ضعیفکننده و کشنده آغشته میکند. غرور هزاران چهره دارد برای اینکه در پس آنها موذیانه پنهان شود تا بتواند شخص را فریب دهد و نگذارد رد پای ناکامیها و نافرجامیهای ناشی از او را، در زندگیاش دنبال کند. این خصم دیرینه بشریت، زیرکانه با کمک همدستهایش شخص را وامیدارد تا در خارج از خود به دنبال «مقصر» بگردد چرا که به خوبی میداند با پیدا شدن مقصر، شخص به لحاظ روانی آرام میشود و احساس گناهش از بین میرود، پس دست از جستوجو و کاوش خواهد کشید لذا به این ترتیب و به قول معروف دست او هرگز رو نخواهد شد. به همین دلیل شخص از این عامل مخرب «درونی» غافل میشود و عوامل «بیرونی» از جمله، بیعدالتی و ظلم زمانه و مردم بیمهر را مقصر میپندارد و لاجرم قدمبهقدم از یافتن ریشه موضوع دورتر میشود.
اکثر مردم تصور میکنند که معنی غرور مترادف با تکبر و خودبینی است. البته این درست است اما غرور در فرهنگ لغات معانی دیگری هم دارد از جمله: مکر، فریب و فریبخوردگی.
«منظور از غرور، نظر برتر و مبالغهآمیزی است که شخص نسبت به ارزش خود دارد. منشا آن جهل است. آدم مغرور عیوب خود را نمیبیند و صفاتی به خود نسبت میدهد که یا فاقد آنهاست یا آن صفات فاقد ارزش واقعی هستند.«
پس اگر به دنبال منشا غرور میگردیم و میخواهیم این بیماری را ریشهیابی و درمان کنیم، باید فکری به حال جهل و نادانیمان بکنیم. اما نادانی نسبت به چه چیز؟ نسبت به خودمان، ویژگیها و تواناییهای واقعیمان، ناتوانیهایمان، خوبیهایمان، بدیهایمان، نقاط ضعف و قوتمان و... در یک کلام خود را فریب ندهیم و با خود صادق باشیم و البته کمی هم نامهربان و منتقد تا خود را همانطور که واقعا هستیم ببینیم. به عبارتی از «وضعیت» خود آگاه باشیم؛ همانگونه که هست و نه آنطور که تصور میکنیم.
مبانى معنویت فطرى، دکتر بهرام الهی انتشارات جیحون
چند نمونه از تواضع معصومین * علیهم السّلام *
رهبران معصوم ـ علیهم السّلام ـ كلیه صفات انسانی از جمله تواضع را در حد اعلا دارا بودند، بطور مثال:
1 . رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ از روی تواضع، به گوسفندان علف می داد و شیرشان را با دست خود می دوشید، كفش و لباسش را خود وصله می زد، با خدمتكاران هم غذا می شد، در آسیا كردن غلّه به خدمتگزار خود كمك می كرد، نیازمندیهای خانه را از بازار تهیه كرده، به خانه حمل می كرد، با دارا و ندار، كوچك و بزرگ دست می داد، در سلام كردن بر دیگران پیشی می گرفت و دعوت مؤمنان را می پذیرفت.[1]
2 . پدر و پسری از یاران امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ مهمان آن حضرت شدند، ایشان به آنان احترام گذاشت و آنها را در بالای مجلس جای داد و خود پیش روی آنان نشست. سپس غذا آورد و با هم صرف كردند. پس از غذا، «قنبر»، خدمتگزار امام، طشت و ابریق[٢] آورد و خواست بر دست مهمانان آب بریزد. امام خود برخاست، ابریق را گرفت تا بر دست مهمان خویش آب بریزد. در این حال، مهمان با سرعت، دست خود را عقب كشید و عرض كرد: ای امیرمؤمنان! چگونه در محضر خدا، كسی مثل شما روی دست من آب بریزد؟ امام فرمود: درست است كه خدا تو را می بیند، ولی من برادر تو هستم، بنشین و دستت را بشوی، پاداش این كار آن است كه در بهشت، ده چندان به من خدمت خواهند كرد، مهمان پذیرفت و دستش را شست. سپس آن حضرت، ابریق را به فرزندش، محمد حنفیه داد و فرمود: اگر این پسر به تنهایی مهمان من بود، خود آب بر دستش می ریختم، ولی خداوند دوست دارد میان پدر و پسر تفاوتی باشد. برخیز! تو نیز بر دست پسر آب بریز.[٣]
3 . حضرت باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
«پدرم با كسانی مسافرت می كرد كه او را نشناسند و با كاروانیان شرط می كرد كه برخی نیازمندیهایشان را برآورده سازد و به آنان خدمت كند،در سفری آن حضرت سرگرم خدمت به مسافران بود كه فردی از آن میان او را شناخت و به اهل كاروان گفت: آیا می دانید این شخص كیست؟ گفتند: نه. گفت: این علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ است، مسافران گرد آن حضرت حلقه زدند، دست و پای ایشان را بوسیدند و گفتند: ای فرزند رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آیا می خواهید ما دوزخی شویم؟ اگر خدای نخواسته ما به شما بی ادبی می كردیم، بدبخت می شدیم، چه سبب شده كه شما چنین كنید؟ فرمود: من هرگاه با آشنایان مسافرت كنم آنان به احترام پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بیش از حد به من خدمت می كنند، از بیم آنكه مبادا شما نیز چنین كنید، ناشناخته با شما همراه شدم.»[٤]
4 . حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ روزی به یارانش فرمود:
«از شما خواهشی دارم گفتند: بفرما ای روح الله! ما در خدمت شما هستیم گفت:می خواهم پای شما را بشویم. گفتند: ما به چنین كاری سزاوارتریم. فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت كردن عالم و دانشمند است. آن گاه برخاست و پای یاران خود را شست و فرمود: من این گونه تواضع كردم تا شما نیز بیاموزید و پس از من با مردم تواضع كنید با تواضع بنای حكمت و دانایی آباد می شود، نه با تكبّر، زراعت در دشت هموار رشد می كند نه در كوه و كمر.»[٥]
افتادگی آموز اگر قابل فیضی هرگز نخورد آب زمینی كه بلند است به امید آنكه سخن و سیره رهبران الهی را آویزه گوش كرده، از رذالت تكبر و غرور دست بشوییم و به فضیلت تواضع و فروتنی دست یابیم. آمین.
[١] . بحارالانوار، ج 70، ص 208.
[٢] . ابریق نوعی ظرف آب است شبیه آفتابه كه برای دست شستن سر سفره مورد استفاده قرار می گرفته است.
[٣] . بحارالانوار، ج 72، ص 118.
[٤] . سفینه البحار، ج 1، ص 382.
[٥] . اصول كافی، ج 1، ص 29.
نمونه هایی از «تواضع» در سیرهی بزرگان
1- حضرت آية الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه
آیت الله عبدالصاحب مرتضوی لنگرودی دربارهی مراتب تواضع این مرجع عظیم الشأن جهان تشیّع میگوید: ما بعد از درس استاد اعظم، تا وقتی که استاد سوار درشکه میشدند، ایشان را مشایعت میکردیم. روزی اتّفاق عجیبی افتاد. یک مرتبه دیدم همهی مردم به سمت عقب میآیند و هرکسی شخص جلویی را میگیرد تا زمین نخورد، پرسیدم چه خبر است؟ گفتند یکی از عوام الناس در بین راه برای بوسیدن پای آقا، روی پای ایشان افتاده است. آقا از این کار عصبانی شدند و فرمودند:
«من به آن مقام نرسیدهام که کسی پای مرا ببوسد؛ پای معصوم را باید بوسید نه پای مرا! آخر باید بین امام و مأموم، معصوم و غیرمعصوم فرق باشد»
این را گفتند و با همین حالت و با ناراحتی راه منزل را در پیش گرفتند.
همچنین مرجع فقید حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره) میفرمودند: وقتی که ما به خدمت آیت الله بروجردی میرفتیم معمولاً دست ایشان را میبوسیدیم. ولی ایشان گاهی اوقات به شدّت مانع این کار میشدند و برای همیشه این سؤال در ذهن ما بود که چرا استاد بعضی اوقات با ناراحتی مانع میشوند و گاهی اوقات راحت دستشان را جلو میآورند. روزی سرّ این قضیّه را فهمیدیم و خیلی هم برای ما آموزنده بود. برای ما معلوم شد که هر وقت ما به اختیار خودمان خدمت ایشان میرسیم، مانع از بوسیدن دستشان نمیشوند ولی وقتی ایشان به خاطر کاری ما را احضار میکنند، آنگاه به هیچ وجه اجازهی این کار را نمیدهند.
آیت الله سید مصطفی خوانساری یکی از شاگردان آیت الله بروجردی نیز دربارهی تواضع آیت الله بروجردی(ره) میفرمودند: روزی یکی از شاگردان ایشان به نام آقا شیخ علی در جلسهی درس اشکالی را مطرح کرد و از جواب استاد قانع نشده و آنرا رد کرد. حضرت آقای بروجردی از این کار ناراحت و قدری عصبانی شدند.
بعد از نماز مغرب و عشاء خدمتکار استاد پیش من آمد و گفت که ایشان خواسته است تا نزد آیت الله بروجردی بروم. بنده هم نماز عشاء را با عجله تمام کردم و به خدمت ایشان رسیدیم. ایشان به من فرمودند:
«این چه حالتی بود که از ما صادر شد؟ بک نفر عالم را رنجاندم الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و از ایشان بخواهم که از من بگذرند و بعد نماز مغرب و عشاء را بخوانم.»
من عرض کردم ایشان تا دوساعت دیگر به منزل نمیآیند بگذارید به ایشان اطلاع دهم که آقا فردا به خانه شما میآید. آقا نظر مرا قبول کرد و وقتی که صبح شد بعد از برگشتن از حرم دیدم حضرت استاد منتظر من هستند و در معیّت ایشان به منزل آقا شیخ علی رفتیم. وقتی وارد منزل شدیم و ایشان آقا شیخ علی را دید خواست تا دستش را ببوسد ولی ایشان مانع شد. حضرت استاد با نهایت تواضع فرمودند: «آقا از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم» آقا شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید، برخورد شما باعث افتخار من بود» آقا دوباره تکرار کردند، از من بگذرید! مرا عفو کنید!
منبع: علی آبادی، محمد، الگوی زعامت، انتشارات لاهیجی، 1379، ص١٧٨.
علامهی بزرگوار سید محمد حسین طباطبائی(ره)
یکی از شاگردان استاد که مدّت مدیدی در محضر ایشان تلمّذ کرده، پیرامون خصوصیّات اخلاقی ایشان مینویسد:
علامه خیلی آرام و متین درس میگفت و هیچگاه داد و فریاد نمیکرد. خیلی زود با افراد انس میگرفت و صمیمی میشد. به سخن همه گوش میداد و اظهار محبّت میکرد. بسیار متواضع، مخلص و خوش اخلاق بود. به کثرت و قلّت شاگردان توجّهی نمیکرد و گاهی حتّی برای دو سه نفر هم درس میگفت. سخن کسی را قطع نمیکرد و به سؤالها بدون خودنمایی پاسخ میگفت.
در جلسات خصوصی معمولاً ساکت و آرام بود اگر سؤالی میشد، پاسخ میداد و الّا ساکت مینشست و اگر جواب سؤالی را نمیدانست، بخاطرشکستن نفس خود بلند میگفت. نمیدانم! نمیدانم. گاهی که به عنوان استاد خطاب میشد، میفرمود:
«این تعبیر [استاد] را دوست ندارم. ما اینجا گردآمدهایم تا با تعاون و همفکری هم حقایق معارف اسلام را دریابیم.»
استاد جعفر سبحانی در مورد ایشان میفرماید:
با اینکه با ایشان انس بیشتری داشتیم، یکبار هم به خاطرندارم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخنی را بدون اینکه از وی سؤال شود، از پیش خود مطرح کند.
حجة الإسلام موسوی همدانی به نقل از استاد خود میگویند:
من بیهواتر از این فرد کسی راندیدهام؛ با اینکه گنجینهای از معارف و معلومات است، ولی معذلک در نماز آیت الله میلانی در صف آخر میان مسافران میایستد.
یکی از علمای حوزهی علمیّهی قم نقل میکند که در محضر ایشان از تفسیر المیزان تعریف میکردم. علّامه فرمودند تعریف نکن که خوشم میآید و ممکن است خلوص وقصد قربتم از بین برود.
همچنین یکی از شاگردان ایشان میگوید:
یکبار من برای بوسیدن دست ایشان خم شدم امّا استاد دست خود را زیر عبا پنهان کرد و مانع من شد و یک حالت حیا و خجلتی در ایشان نمایان شد. من گفتم استاد! مگر مولاعلی نفرمودند: «من علّمنی حرفاً فقد سیّرنی عبداً». در پاسخ فرمودند: بلی مشهور حدیثی است و متنش نیز با موازین مطابقت دارد. عرض کردم پس شما که این همه کلمات را به ما آموختید و ما را به کرّات و مرّات بندهی خود ساختید حق نداریم که از دستهای شما تبرّکی گرفته باشیم؟ استاد با تبسّم ملیحی فرمودند: ما همه بندگان خدا هستیم.
منبع: لقمانی، احمد، علامهی طباطبائی( میزان معرفت)،قم: مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، ص54.
حضرت امام خمینی(ره)
بدون شک یکی از نمونههای بارز تواضع و فروتنی اخلاقی را میتوان در شخصیّت امام راحل جستجو کرد. این شخصیّت کمنظیر تاریخ تشیّع و جهان اسلام، با آن همه مقام و علم و عظمت که جهانیان را خیره کرده بود، خود را طلبه میدانست که تنها به وظیفهی دینی خود عمل کرده است. این مرجع و زعیم عالیقدر جهان تشیّع که به جرأت میتوان گفت در تاریخ تشیّع و در بین علمای اسلام بینظیر بود، هیچگاه در اظهار اردات به ساحت علما و مراجع دیگر کوتاهی نمیکرد و پیوسته در مقابل علما اظهار تواضع مینمود.
زمانیکه ایشان در عراق در تبعید به سر میبردند پیوسته حضور در جمع علمای نجف را در کنار تشرّف به عتبات عالیات مایهی افتخار و سعادت معرّفی میکردند. از جمله در یکی از تلگرفهای ایشان قید شده است:
«تشرّف حقیر به اعتاب مقدّسه گرچه فوزی است عظیم، چه از لحاظ زیارت اعتاب مقدّسه ائمّه علیهم السلام و چه از لحاظ تشرّفی به محضر حضرات مراجع عظام و علمای اعلام و افاضل کرام حوزهی علمیّهی نجف اشرف و کربلای معلّا و دیگر اعتاب مقدّسه...»
یکی از نزدیکان ایشان میگوید: هنگامی که ایشان میخواست به پاریس پرواز کند در حالیکه خطر از هر سو جان ایشان را تهدید و سرنوشت نامعلومی در انتظار ایشان بود، ولی با این حال به جان خریدن این خطرات را در مقابل موج ایثار و شهادتطلبی مردم ایران کوچک شمرده و در فرودگاه بغداد فرمودند:
« من از این مرز به آن مرز خواهم رفت، شما وحشت نداشته و دنبال کارهایتان باشید... من واقعاً از ملّت ایران که این چنین عشق شهادت دارند، خجالت میکشم».
با پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه شخص ایشان به عنوان رهبر این انقلاب تاریخساز بیشترین سهم را در به ثمر نشستن آن داشت ولی پیوسته بر نقش مردم در پیروزی انقلاب تأکید میکردند وهیچگاه اقشار مختلف مردم به ویژه ستمدیدگان و قشر مستضف جامعه را از یاد نبرد و پیوسته سفارش آنها را به مسئولین کشور مینمود و از آنها میخواستند تا همانند وی، مردم را ولی نعمت خد بدانند و برای آنها از هیچ خدمتی فروگذار نکنند. ایشان در نامهای خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، در اسفند ماه 1359 اظهار میدارند:
«اینان بندههای خدا هستند. اینهایی که دارند در مزرها کشته میشوند و اینهایی که گرفتار اوضاع جنگ و آواره هستند و در این زمین زیر این چادرها زندگی میکنند. اینها بندههای خدا هستند. از ما و از من افضلند، چرا ما به فکر اینها نباشیم»
امام خمینی، این پیرفرزانه که تمام عمر خود را در جهت خدمت به اسلام و پیشبرد اهداف و مقاصد عالی سپری کرده بود وقتی در مقابل جوانان از جان گذشتهای قرار میگرفت که عازم جبهههای نبرد بودند، چنان احساس کوچکی میکرد که بران نشان دادن اوج احساس خویش نسبت به ایشان از هیچ جملهای، فروگذار نمیکرد. تا جایی که خطاب به آنها میفرمود: «من دست و پای شما را که دست خدا بالای آن است میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم» و زمانی که خبر شهادت نوجوانی سیزدهسالهای را به او دادند که با کمال رشادت جان خود را فدای انقلاب و اسلام کرده بود، به یک باره چنان خود را در مقابل این ازخودگذشتگی حقیر میبیند که اظهار میدارد که «رهبر من این پسر سیزده ساله است»
حضرت امام (ره) تواضع عجیبی نسبت به طلبه هایی كه درس خوان بودند داشتند. طلبه، روضه خوان و مداح اهل بیت (ع) را كه می دیدند تمام قد بلند می شدند.
امام از مطرح شدن، سخت دوری می كردند و اجازه نمی دادند یاران و شاگردانش از او ترویج كنند، از این كه نام یا تمثال ایشان در صدا و سیما مطرح می شد اندوهگین بودند و می فرمودند: «وقتی می بینم رادیو و تلویزیون را هر وقت بازش می كنم از من اسم می برد خوشم نمی آید.»
امام امت (ره) می فرمود: حتی نامه هایی كه كسی در آنها به من جسارت كرده گزارش دهید، و اعلام كرد: هر كس [عکس] مرا پاره كرد یا به من اهانت كرد با او برخورد تلخ نكنید.
امام خمینی (ره) هیچ گاه اجازه نمی دادند (هنگام باریدن برف یا باران) كسی بالای سر او چتر نگهدارد.
یك سال آقا با گروهی از دوستان به زیارت امام رضا (ع) رفته بود، وقتی كه با همراهان به زیارت می رفت زودتر به خانه ای كه كرایه كرده بودند برمی گشت و مشغول جارو كردن و آماده كردن چای می شد تا دوستانش از حرم برگردند. از امام پرسیدند: چرا شما زیارت را مختصر كردید و زود برگشتید؟ فرمودند: ثواب این كارها كمتر از ثواب زیارت نیست.
امام وقتی به جلسات وارد می شد، ضمن آنکه ابهتی خاص داشت، در نهایت فروتنی با حاضران برخورد می کرد. موقعیت های علمی، اقتدار سیاسی و فکری نتوانست ذره ای از این تواضع بکاهد. وی چون به مجلسی حاضر می شد، هر جا که جا بود می نشست و غالبا دم در و قرار گرفتن در میان افراد عادی را به جاهای دیگر ترجیح می داد. امام خمینی رحمه الله در عین قاطعیت، بسیار متواضع بود. هیچ گاه در منزل به افراد امر و نهی نمی کرد و امور شخصی را خود انجام می داد. در سلام کردن، همواره بر دیگران پیشی می گرفت و هرگز کسی نتوانست در سلام گفتن بر ایشان سبقت بگیرد. هر گاه به مجلسی یا محلی می رفت، به همگان سلام می کرد. یکی از شاگردانش می گوید: به جرئت می توانم بگویم که هیچ گاه نشد در مسیر رفت و آمدمان امام را زیارت کنم و ایشان در سلام سبقت نگرفته باشد.
از دیگر نشانه های فروتنی امام رحمه الله این بود که در مسیر خانه به محل درس، سعی می کرد کسی پشت سر ایشان حرکت نکند، اگر صدای کفشی می شنید می ایستاد و می فرمود: آقا بفرمایید. امام رحمه الله با نهایت متانت و وقار حرکت می کرد و به این سو و آن سو نگاه نمی کرد و همیشه در قدم زدن، پیش پای خویش را نگاه می کرد.
منبع: مختاری، رضا، سیمای فررزانگان، قم: مرکز انتشارات دفتر تیلیغات اسلامی، چ3: 1369، صص285-287.