جمع بندی آیا کتمان احکام اسلام برای مسلمان ماندن برخی به نفع اسلام و مسلمین است؟!!

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا کتمان احکام اسلام برای مسلمان ماندن برخی به نفع اسلام و مسلمین است؟!!

سلام
برخی می گویند برخی احکام و حقایق را کتمان کنیم تا مردم دین زده نشوند! مثلا این آیه و آن حدیث را کتمان کنیم تا کسی از دین منحرف نشود!
هر چند که حق است اما برای مردم اینها خوب نیست!!

سوال:آیا چنین تفکری به جای اینکه کمک به اسلام کند باعث ایجاد انحراف در دین نمی شود که مردم امری که باطل است را به خاطر کتمان حق،حق بدانند؟؟ اصلا اگر این امور باعث انحراف می شود چرا خود خداوند این ها را مطرح کرده؟؟ چرا معصومین این ها را مطرح کرده اند؟؟
آیا ما با این کار به اصطلاح دینی خود ضربه به دین نمی زنیم؟؟ شاید خداوند بخواهد مطلبی را بیان کند که آنهایی که مرض دارند از دین خدا دور شود که مسلمان ماندن این گروه به ضرر ما باشد ما ظاهر را می دانیم و خدا باطن فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ما فکر کنیم مثلا حقیقتی که در قرآن و روایات آمده را انکار کنیم تا جمعی مسلمان بمانند در حالی که خداوند خواسته با بیان این حقایق این گروه را گمراه کند و ما در برابر حکمت خدا بایستیم

إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۘ يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا ۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ [٢:٢٦]
خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

شاید خدا بخواهد فاسق مسلمان نما را گمراه کند اما ما همان حقیقت را مخفی کنیم تا این فاسق مسلمان بماند (آیا کتمان حق برای مسلمان نگه داشتن مسلمان نما ها خلاف حکمت خدا نیست؟؟)

عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً ۙ وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا ۙ وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ ۙ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ
نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‌اند! مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب [= یهود و نصاری‌] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!» (آری) این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‌سازد و هر کس را بخواهد هدایت می‌کند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی‌داند، و این جز هشدار و تذکّری برای انسانها نیست!

سوال:آیا کتمان آنچه که در قرآن و روایات آمده و علما هم آن را بیان کرده اند برای اینکه گروهی انسان لجوج را مسلمان نگه داریم لازم است یا اینکه گناه هم دارد و ما باید حق را بگوییم می خواهند بپذیرند یا می خواهند نپذیرند؟
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!»

با نام الله



کارشناس بحث: استاد صادق

ملاصدرا;467330 نوشت:
سلام
برخی می گویند برخی احکام و حقایق را کتمان کنیم تا مردم دین زده نشوند! مثلا این آیه و آن حدیث را کتمان کنیم تا کسی از دین منحرف نشود!
هر چند که حق است اما برای مردم اینها خوب نیست!!

سوال:آیا چنین تفکری به جای اینکه کمک به اسلام کند باعث ایجاد انحراف در دین نمی شود که مردم امری که باطل است را به خاطر کتمان حق،حق بدانند؟؟ اصلا اگر این امور باعث انحراف می شود چرا خود خداوند این ها را مطرح کرده؟؟ چرا معصومین این ها را مطرح کرده اند؟؟
آیا ما با این کار به اصطلاح دینی خود ضربه به دین نمی زنیم؟؟ شاید خداوند بخواهد مطلبی را بیان کند که آنهایی که مرض دارند از دین خدا دور شود که مسلمان ماندن این گروه به ضرر ما باشد ما ظاهر را می دانیم و خدا باطن فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ما فکر کنیم مثلا حقیقتی که در قرآن و روایات آمده را انکار کنیم تا جمعی مسلمان بمانند در حالی که خداوند خواسته با بیان این حقایق این گروه را گمراه کند و ما در برابر حکمت خدا بایستیم

إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۘ يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا ۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ [٢:٢٦]
خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

شاید خدا بخواهد فاسق مسلمان نما را گمراه کند اما ما همان حقیقت را مخفی کنیم تا این فاسق مسلمان بماند (آیا کتمان حق برای مسلمان نگه داشتن مسلمان نما ها خلاف حکمت خدا نیست؟؟)

عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً ۙ وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا ۙ وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ ۙ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ
نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‌اند! مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب [= یهود و نصاری‌] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!» (آری) این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‌سازد و هر کس را بخواهد هدایت می‌کند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی‌داند، و این جز هشدار و تذکّری برای انسانها نیست!

سوال:آیا کتمان آنچه که در قرآن و روایات آمده و علما هم آن را بیان کرده اند برای اینکه گروهی انسان لجوج را مسلمان نگه داریم لازم است یا اینکه گناه هم دارد و ما باید حق را بگوییم می خواهند بپذیرند یا می خواهند نپذیرند؟
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!»


پاسخ ::Hedye:
در ابتدا باید اشاره شود : گرچه طرح سوال قدر مبهم است ومشخص نشده که کدام حکم ودر کجا ودرچه شرایطی ومانند آن ولی به طور کلی باید گفت : مسله کتمان حق به طور کلی کار نا پسند و از نظر آموزه های قرانی مردود است از این در قران کریم خطاب به اهل کتاب فرمود :
یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(1)
اى اهل کتاب، چرا حق را به باطل در مى‏آمیزید و حقیقت را کتمان مى‏کنید، با این که خود مى‏دانید.

از این آیه بدست می آید که کتمان حق که احکام الهی جزء مصادق برجسته آن است از هر کسی باشد نادرست است .
چه اینکه اسلام واحکام نورانی آن به گونه است که بیان آن برای هدایت وسعادت ادمی بشتر مفید وموثر است تا کتمان آن پس دلیلی وجود ندارد که آن را کسی کتمان نماید .
1.. آل عمران،آیه 70 ـ 71.

[="Tahoma"][="Navy"]

ملاصدرا;467330 نوشت:
سلام
برخی می گویند برخی احکام و حقایق را کتمان کنیم تا مردم دین زده نشوند! مثلا این آیه و آن حدیث را کتمان کنیم تا کسی از دین منحرف نشود!
هر چند که حق است اما برای مردم اینها خوب نیست!!

سوال:آیا چنین تفکری به جای اینکه کمک به اسلام کند باعث ایجاد انحراف در دین نمی شود که مردم امری که باطل است را به خاطر کتمان حق،حق بدانند؟؟ اصلا اگر این امور باعث انحراف می شود چرا خود خداوند این ها را مطرح کرده؟؟ چرا معصومین این ها را مطرح کرده اند؟؟
آیا ما با این کار به اصطلاح دینی خود ضربه به دین نمی زنیم؟؟ شاید خداوند بخواهد مطلبی را بیان کند که آنهایی که مرض دارند از دین خدا دور شود که مسلمان ماندن این گروه به ضرر ما باشد ما ظاهر را می دانیم و خدا باطن فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ما فکر کنیم مثلا حقیقتی که در قرآن و روایات آمده را انکار کنیم تا جمعی مسلمان بمانند در حالی که خداوند خواسته با بیان این حقایق این گروه را گمراه کند و ما در برابر حکمت خدا بایستیم

إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۘ يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا ۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ [٢:٢٦]
خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

شاید خدا بخواهد فاسق مسلمان نما را گمراه کند اما ما همان حقیقت را مخفی کنیم تا این فاسق مسلمان بماند (آیا کتمان حق برای مسلمان نگه داشتن مسلمان نما ها خلاف حکمت خدا نیست؟؟)

عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً ۙ وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا ۙ وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ ۙ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ
نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‌اند! مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب [= یهود و نصاری‌] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!» (آری) این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‌سازد و هر کس را بخواهد هدایت می‌کند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی‌داند، و این جز هشدار و تذکّری برای انسانها نیست!

سوال:آیا کتمان آنچه که در قرآن و روایات آمده و علما هم آن را بیان کرده اند برای اینکه گروهی انسان لجوج را مسلمان نگه داریم لازم است یا اینکه گناه هم دارد و ما باید حق را بگوییم می خواهند بپذیرند یا می خواهند نپذیرند؟
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!»


سلام
نزول تدریجی قرآن و سخنگویی از معارف دین بر مبنای مراتب عقول آنها نشاندهنده ترجیح حفظ ایمان به بیان حقایق غیر ضرور است
این عدم ضرورت هم گاهی به حسب شرایط است و نه نفس حکم
یا علیم[/]

[="Navy"]

صادق;467769 نوشت:
پاسخ ::Hedye:
در ابتدا باید اشاره شود : گرچه طرح سوال قدر مبهم است ومشخص نشده که کدام حکم ودر کجا ودرچه شرایطی ومانند آن ولی به طور کلی باید گفت : مسله کتمان حق به طور کلی کار نا پسند و از نظر آموزه های قرانی مردود است از این در قران کریم خطاب به اهل کتاب فرمود :
یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(1)
اى اهل کتاب، چرا حق را به باطل در مى‏آمیزید و حقیقت را کتمان مى‏کنید، با این که خود مى‏دانید.

از این آیه بدست می آید که کتمان حق که احکام الهی جزء مصادق برجسته آن است از هر کسی باشد نادرست است .
چه اینکه اسلام واحکام نورانی آن به گونه است که بیان آن برای هدایت وسعادت ادمی بشتر مفید وموثر است تا کتمان آن پس دلیلی وجود ندارد که آن را کسی کتمان نماید .
1.. آل عمران،آیه 70 ـ 71.

محی الدین;467775 نوشت:

سلام
نزول تدریجی قرآن و سخنگویی از معارف دین بر مبنای مراتب عقول آنها نشاندهنده ترجیح حفظ ایمان به بیان حقایق غیر ضرور است
این عدم ضرورت هم گاهی به حسب شرایط است و نه نفس حکم
یا علیم

سلام
منظور ما از آن کتمان معارف عالیه و بالا نیست بلکه منظور ما مطلبی است که صریحا در قرآن و روایت آمده و کسی نباید آن را مخفی کند است.

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ [٢:١٥٩]


کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌کند؛ و همه لعن‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌کنند؛ [/]

سلام و عرض ادب.

ملاصدرا;467790 نوشت:
منظور ما مطلبی است که صریحا در قرآن و روایت آمده و کسی نباید آن را مخفی کند است.

دوست عزیز، جناب ملاصدرا.
اگر امکان دارد یک مصداق مد نظرتان را بیان کنید. :Gol:

[="Navy"]

استوار;467797 نوشت:
سلام و عرض ادب.

دوست عزیز، جناب ملاصدرا.
اگر امکان دارد یک مصداق مد نظرتان را بیان کنید. :Gol:


سلام
منظور از معارف آن معارفی است که تابعین حقوق بشر آمریکایی آن را قبول ندارند و ما آن حقایق را کتمان کنیم تا آنها از اسلام زده نشوند و هم حقوق بشر آمریکایی را قبول داشته باشند و هم اسلام آمریکایی را
مصداق این موارد بسیار زیاد است که به دلیل اینکه مثل سایر تاپیک ها متهم نشویم به بسیاری از مواردی که بیان شده از بیان مصداق خودداری می کنم.:Gol:[/]

ملاصدرا;467790 نوشت:

سلام
منظور ما از آن کتمان معارف عالیه و بالا نیست بلکه منظور ما مطلبی است که صریحا در قرآن و روایت آمده و کسی نباید آن را مخفی کند است.

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ [٢:١٥٩]


کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌کند؛ و همه لعن‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌کنند؛

پاسخ ::Hedye:
باسلام وتقدیر از شما .
:Gol:
در ابتدا باید اشاره شود که مورد آيه، دانشمندان يهود و نصارى هستند كه حقايق تورات و انجيل را براى مردم بيان نمى‏كردند، ولى جمله‏ ى «يَكْتُمُونَ» كه دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام كتمان كنندگان در طول تاريخ مى‏شود. چنان كه لعنت پروردگار نيز تا ابد ادامه خواهد داشت.
كتمان حقّ مى‏تواند صورت‏هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سكوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجيه و گاهى با سرگرم كردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است. در مواردى همانند اسرار مؤمنان يا عيوب برادران دينى، كتمان واجب يا مستحبّ است(1)

پاورقی :
1_ قرائتی . تفسير نور، ج‏1، ص: 248

صادق;468272 نوشت:
در ابتدا باید اشاره شود که مورد آيه، دانشمندان يهود و نصارى هستند كه حقايق تورات و انجيل را براى مردم بيان نمى‏كردند، ولى جمله‏ ى «يَكْتُمُونَ» كه دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام كتمان كنندگان در طول تاريخ مى‏شود. چنان كه لعنت پروردگار نيز تا ابد ادامه خواهد داشت.
كتمان حقّ مى‏تواند صورت‏هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سكوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجيه و گاهى با سرگرم كردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است. در مواردى همانند اسرار مؤمنان يا عيوب برادران دينى، كتمان واجب يا مستحبّ است(

با سلام و عرض احترام بر شما :Gol:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِى عِمْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَكَّارِ بْنِ بَكْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أَشْيَمَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عـَزَّ وَ جـَلَّ فـَأَخـْبـَرَهُ بِهَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ دَاخِلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخـْبـَرَ بـِهِ الْأَوَّلَ فـَدَخـَلَنـِى مـِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّى كَأَنَّ قَلْبِى يُشْرَحُ بِالسَّكَاكِينِ فـَقـُلْتُ فـِى نـَفـْسـِى تَرَكْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لَا يُخْطِئُ فِى الْوَاوِ وَ شِبْهِهِ وَ جِئْتُ إِلَى هـَذَا يُخْطِئُ هَذَا الْخَطَأَ كُلَّهُ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فـَأَخـْبـَرَهُ بـِخِلَافِ مَا أَخْبَرَنِى وَ أَخْبَرَ صَاحِبَيَّ فَسَكَنَتْ نَفْسِي فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْهُ تـَقـِيَّةٌ قـَالَ ثـُمَّ الْتـَفـَتَ إِلَيَّ فـَقـَالَ لِي يـَا ابـْنَ أَشـْيـَمَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ ص فـَقَالَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا

اصول كافى جلد 2 صفحه 4 رواية 2

مـوسـى بـن اشيم گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام كه مردى راجع به آيه اى از قرآن پـرسـيـد حـضـرت جوابش فرمود، سپس مردى وارد شد و همان آيه را پرسيد، حضرت بر خـلاف آنـچـه بـاولى فرموده بود، به او جواب گفت ، از اختلاف گوئى آن حضرت آنچه خـدا خـواهـد، در دلم وارد شـد، بطورى كه گويا دلم را با كاردها ميبرند. با خود گفتم من ابو قتاده را كه در يك (((واو))) اشتباه نميكرد، در شام رها كردم و نزد اين مرد آمدم كه چنين اشتباه بزرگى ميكند، در آن ميان كه من آن افكار داشتم ، مرد ديگرى وارد شد و از همان آيه سـؤ ال كـرد، حـضرت بر خلاف آنچه بمن و (دو) رفيقم گفته بود، باو جواب داد، من دلم آرام گرفت ، زيرا دانستم اختلاف گوئى حضرت بخاطر تقيه است .سـپـس آنـحـضـرت بـمـن تـوجـه كـرد و فـرمـود: پـسـر اشـيـم ! خـداى عـزوجـل امـر را بـسـليـمـان بـن داود واگذار كرد و فرمود (((اينست عطاء ما خواهى ببخش يا نـگـهـدار، حـسـابـى بر تو نيست ـ 40 سوره 38 ـ ))) و بپغمبرش ‍ صلى اللّه عليه و آله واگـذار كـرد و فرمود: (((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده بـازايـسـتـيد ـ 7 سوره 59 ـ))) و آنچه برسولخدا صلى اللّه عليه و آله واگذار نموده ، بما واگذار كرده است .

اگر هر کدام از این 3 نفر ، بنا بر تفاسیر مختلف معصوم ع دست به کارهای مخالف بزنند ، آیا هر سه کار ثواب خواهد داشت ؟ با وجود اینکه جواب ها ضد هم بود ، ولی هر کدام صحیح است چون معصوم ع فرمودند ؟

این مورد نیز هست که میگوید باید منتظر امام عج باشیم

عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ جَمِيعاً عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اخْتَلَفَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ دِينِهِ فِي أَمْرٍ كِلَاهُمَا يَرْوِيهِ أَحَدُهُمَا يَأْمُرُ بِأَخْذِهِ وَ الْ‏آخَرُ يَنْهَاهُ عَنْهُ كَيْفَ يَصْنَعُ فَقَالَ يُرْجِئُهُ حَتّى يَلْقَى مَنْ يُخْبِرُهُ فَهُوَ فِي سَعَةٍ حَتّى يَلْقَاهُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى بِأَيّهِمَا أَخَذْتَ مِنْ بَابِ التّسْلِيمِ وَسِعَكَ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 85 رواية: 7

سماعه گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم: مرديست كه دو نفر از هم مذهبانش نسبت به مطلبى دو روايت مختلف برايش نقل مى‏كنند، يكى امرش مى‏كند و ديگرى نهيش مى‏نمايد، او چه كند! فرمود: تأخيرش اندازد تا آنكه را بواقع خبرش مى‏دهد (امام زمانش را) ملاقات كند، و تا زمان ملاقاتش خود مختاراست. و در روايت ديگر است، به هر كدام از آندو روايت كه با رضايت خاطر عمل كنيم تو را روا است.

ابْنُ أَبِى عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى عُمَرَ الْأَعْجَمِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبـَا عـُمـَرَ إِنَّ تـِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّينِ فِى التَّقِيَّةِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ وَ التَّقِيَّةُ فِى كُلِّ شَيْءٍ إِلَّا فِي النَّبِيذِ وَ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّيْنِ
اصول كافى ج : 3 ص : 307 رواية :2

ابـى عـمـر و اعجمى گويد: امام صادق (ع ) بمن فرمود: اى ابا عمرو! نه دهم دين در تقيه اسـت و هر كه تقيه ندارد دين ندارد، و تقيه در هر چيز است جز در نوشيدن نبيذ و مسح بر روى كفش .

پس اگر حکمی از روی تقیه به شخص برسد ، حال آنکه خلاف فرمان خدا باشد ، آیا انجام دادنش چون به دستور امام ع است ، اشکالی نخواهد داشت ؟ مثلا تغییر در رکعات نماز یا ...

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عـَنْ أَبـِى عـَمـْرٍو الْكـِنـَانـِيِّ قـَالَ قـَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا عَمْرٍو أَ رَأَيْتَكَ لَوْ حَدَّثْتُكَ بـِحـَدِيـثٍ أَوْ أَفـْتـَيـْتـُكَ بـِفـُتـْيـَا ثـُمَّ جِئْتَنِى بَعْدَ ذَلِكَ فَسَأَلْتَنِى عَنْهُ فَأَخْبَرْتُكَ بـِخـِلَافِ مـَا كـُنْتُ أَخْبَرْتُكَ أَوْ أَفْتَيْتُكَ بِخِلَافِ ذَلِكَ بِأَيِّهِمَا كُنْتَ تَأْخُذُ قُلْتُ دَثِهِمَا وَ أَدَعُ الْآخـَرَ فـَقـَالَ قـَدْ أَصـَبـْتَ يـَا أَبـَا عـَمْرٍو أَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُعْبَدَ سِرّاً أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ إِنَّهُ لَخَيْرٌ لِى وَ لَكُمْ وَ أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا وَ لَكُمْ فِى دِينِهِ إِلَّا التَّقِيَّةَ

اصول كافى ج : 3 ص : 309 رواية :7

ابـو عـمـر كـنـانـى گـويـد: امـام صادق (ع ) فرمود: اى ابا عمرو! بمن بگو. اگر برايت حـديـثـى گفتم يا فتوائى دادم ، سپس نزد من آمدى و از همان مطلب پرسيدى و من بر خلاف گـفـتـه اولم بـتـو گـفـتـم يـا فـتـوى دادم ، بـكـدام يـك از آنـدو عـمـل مـيكنى ؟ عرضكردم : بتازه تر آنها و ديگرى را رها مى كنم . فرمود: درست رفتى اى ابـاعـمـرو! و خـدا نـخواسته جز آنكه در نهان عبادت شود، همانا بخدا اگر شما چنين كنيد، خير من و شماست ، و خداى عزوجل براى ما و شما نسبت بدينش جز تقيه نخواسته است .

مثلا به کسی که بیماری منیسم اسلامی دارد که میدانیم وجود خارجی ندارد و همان تبعیت از اسلام آمریکایی است یعنی سوء استفاده مردان از زنان برای بالا بردن خودشان، و فکر میکند اسلام مرد سالاری را رواج میدهد و نمی خواهد زنان حقوقی داشته باشند ، اگر ائمه هدی ع بگویند اسلام مرد سالار است ، آیا دروغ نگفته اند ؟ تا اینکه او از دین زده نشود ؟

محی الدین;467775 نوشت:
نزول تدریجی قرآن و سخنگویی از معارف دین بر مبنای مراتب عقول آنها نشاندهنده ترجیح حفظ ایمان به بیان حقایق غیر ضرور است
این عدم ضرورت هم گاهی به حسب شرایط است و نه نفس حکم

نباید همه این مواردو به جز جاهایی که ضرورتش رو اغلب انسانها تایید کنند به موارد گسترده تعمیم بدیم.

دو نکته به ذهن من میاد
یکی این که فرض کنید شما به عنوان یه مسلمون بخواید در مورد ادیان دیگه تحقیق کنید با توجه به این که سواد گسترده ای در مورد اونا نداریم اگر به شما پاسخ درست سوالتان را نگویند نمیتوانید نتیجه گیری درستی داشته باشید. شما نیاز دارید و حق دارید برای این که درست فکر کنید به اطلاعات درست دسترسی داشته باشید.
دوم این که زیان این کار هم کم نیست. شما آن فرد را دیگر نمیبینید ولی اگر آن فرد در جایی دیگر پی ببرد که چیزی که از شما شنیده صحیح نبوده‏، اعتماد به سخنان صحیح شما را هم از دست میدهد. (مثال داستان آن چوپان) آن وقت ممکن است به بقیه مسائل که صحیح هم هستند به دیده شک و تردید نگاه کند. و یا حتی به سخنان ما توجه و التفاتی هم نشان ندهد.

هر کسی که سوالی بپرسد انتظار دارد جواب صحیح به او داده شود.

[="Black"]

سم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب خدمت همه ی عزیزان


هیچ امامی نگفت برای اینکه کسی مسلمان بماند احکامی را باید کتمان کرد.کسی که قرار است با احکام اسلام از این دین زده شود همان بهتر که زده شود.
قرار نیست ما کاری کنیم که کسی از دین زده نشود.

ما قائل به دفع حداقلی و جذب حداکثری. نه اینکه کسی دفع نشود. اگر حکمی باعث میشود 3 نفر از این دین زده شوند ممکن است باعث شود 20 نفر جذب شوند.

و اما اینکه امامان برای سوالاتی مشابه به دیگران پاسخهای متفاوت دادند به خاطر نوع آگاهی مردم بود.زیرا باید به هر کس به اندازه ی عقلش پاسخ داد. اگر برای یک انسان عادی از فلسفه خدا را ثابت کنید نه تنها شبه ی او از بین نمیرود بلکه به شبهه هایش افزون میشود.
و در مقابل اگر به یک فیلسوف به صورت معمولی خدا را ثابت کنید بازهم شبهه او رفع نمیشود و بلکه افزون میشود.
[/]

نقل قول:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِى عِمْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَكَّارِ بْنِ بَكْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أَشْيَمَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عـَزَّ وَ جـَلَّ فـَأَخـْبـَرَهُ بِهَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ دَاخِلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخـْبـَرَ بـِهِ الْأَوَّلَ فـَدَخـَلَنـِى مـِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّى كَأَنَّ قَلْبِى يُشْرَحُ بِالسَّكَاكِينِ فـَقـُلْتُ فـِى نـَفـْسـِى تَرَكْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لَا يُخْطِئُ فِى الْوَاوِ وَ شِبْهِهِ وَ جِئْتُ إِلَى هـَذَا يُخْطِئُ هَذَا الْخَطَأَ كُلَّهُ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فـَأَخـْبـَرَهُ بـِخِلَافِ مَا أَخْبَرَنِى وَ أَخْبَرَ صَاحِبَيَّ فَسَكَنَتْ نَفْسِي فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْهُ تـَقـِيَّةٌ قـَالَ ثـُمَّ الْتـَفـَتَ إِلَيَّ فـَقـَالَ لِي يـَا ابـْنَ أَشـْيـَمَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ ص فـَقَالَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا

اصول كافى جلد 2 صفحه 4 رواية 2

مـوسـى بـن اشيم گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام كه مردى راجع به آيه اى از قرآن پـرسـيـد حـضـرت جوابش فرمود، سپس مردى وارد شد و همان آيه را پرسيد، حضرت بر خـلاف آنـچـه بـاولى فرموده بود، به او جواب گفت ، از اختلاف گوئى آن حضرت آنچه خـدا خـواهـد، در دلم وارد شـد، بطورى كه گويا دلم را با كاردها ميبرند. با خود گفتم من ابو قتاده را كه در يك (((واو))) اشتباه نميكرد، در شام رها كردم و نزد اين مرد آمدم كه چنين اشتباه بزرگى ميكند، در آن ميان كه من آن افكار داشتم ، مرد ديگرى وارد شد و از همان آيه سـؤ ال كـرد، حـضرت بر خلاف آنچه بمن و (دو) رفيقم گفته بود، باو جواب داد، من دلم آرام گرفت ، زيرا دانستم اختلاف گوئى حضرت بخاطر تقيه است .سـپـس آنـحـضـرت بـمـن تـوجـه كـرد و فـرمـود: پـسـر اشـيـم ! خـداى عـزوجـل امـر را بـسـليـمـان بـن داود واگذار كرد و فرمود (((اينست عطاء ما خواهى ببخش يا نـگـهـدار، حـسـابـى بر تو نيست ـ 40 سوره 38 ـ ))) و بپغمبرش ‍ صلى اللّه عليه و آله واگـذار كـرد و فرمود: (((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده بـازايـسـتـيد ـ 7 سوره 59 ـ))) و آنچه برسولخدا صلى اللّه عليه و آله واگذار نموده ، بما واگذار كرده است .


اولا سند روایت بنا بر بررسی علامه مجلسی در مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏3، ص: 148 ضعیف است و روایت ضعیف ارزش استناد کردن ندارد.
ثانیا بحث ما مطالب قطعی است که صریحا در قرآن و روایات آمده است نه مطالب دیگر و این مطلب مطلب تقیه ای بوده و مطالبی که حقوق بشریون آمریکایی از آن دم می زنند ربطی به تقیه ندارد بلکه تقیه در جایی است که جان انسان در خطر باشد و اگر مطلب حقی را بیان کند که مخالف مذهب اهل سنت یا دیگران است به جانش ضرر می رسد در آنصورت مطلب را مطابق عقاید اهل سنت بیان می کند.
ثالثا تقیه برحسب موارد و موقعیت های مختلف گاهى واجب و گاهى حرام و زمانى مباح مى‏باشد. تقیه واجب، در صورتى است که بدون فایده مهمى جان انسان به خطر بیفتد، اما در جایى که موجب ترویج باطل و گمراه ساختن مردم و تقویت ظلم و ستم گردد حرام و ممنوع است.پس تقیه در برابر حقوق بشریون آمریکایی جایی ندارد و حرام است.
رابعا روش کشف روایت تقیه ای واضح است که در روایات دو آسيب جدّي مربوط به تقيه، بي‌اعتبار ديدن روايات و افراطي‌گري در تقيه‌اي دانستن آنها است. راه مقابله با اين دو آسيب، کشف روشمند و درست روايات تقيه و بيرون کشيدن آنها از دل روايات است. محدّثان و عالمان شيعه، اين رنج گران را بر خود هموار کرده‌ و فقيهاني مانند شيخ طوسي و علامه حلّي، دسترنج علمي خود را در اين باره، در کتاب‌هايي مانند تهذيب الأحکام، الخلاف و التذکرة، به يادگار نهاده‌اند. ايشان با تسلّط بر فقه نظام‌مند شيعي، بسياري از روايات فقهي تقيه‌اي را شناسايي کرده‌اند. روش ايشان، بر پايه اين واقعيتِ تاريخي، استوار است که تقيه، حالتي خاص و ناپايدار بوده و هيچگاه به شکل يک جريان غالب و گسترده، بر حوزه علمي شيعه چيره نشده است در حالی که مباحث مطرحی توسط حقوق بشریون آمریکایی ربطی به این مسئله ندارد.

تذکر مهم:احکامی که ما از آنها دفاع می کنیم در برابر حقوق بشریون آمریکایی هیچگاه تقیه نیست و نبوده چون شرط تقیه این است که حکمی بیان شود به دو گونه متضاد و یکی مطابق نظر آنها باشد و یکی مخالف در حالی که در این مسئله چنین چیزی مطرح نیست

بقیه روایات هم مربوط به تقیه است که تقیه ربطی به مسایل ما ندارد.

احکام حق بیان می شود مسلمانان تابع اسلام آمریکایی می خواهند بپذیرند و یا می خواهند نپذیرند.
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا
الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ

به نظر منم وقتی برای بعضی سوالات جوابی نیست بهتر است گفته نشود چه لزومی دارد مدام برخی احکام رو تکرار کنیم که جوابی براش وجود ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟

والا با این چیزهایی که من درباره احکام زنان یاد گرفتم فکر نکنم در عصر حاضر کسی با شنیدن این چیزها جذب شود حالا شاید هم به قول برخی ما لیاقت اسلام رو نداریم و اسلام باید خالص شود

[="Navy"]

(نگین);468348 نوشت:
به نظر منم وقتی برای بعضی سوالات جوابی نیست بهتر است گفته نشود چه لزومی دارد مدام برخی احکام رو تکرار کنیم که جوابی براش وجود ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟
والا با این چیزهایی که من درباره احکام زنان یاد گرفتم فکر نکنم در عصر حاضر کسی با شنیدن این چیزها جذب شود حالا شاید هم به قول برخی ما لیاقت اسلام رو نداریم و اسلام باید خالص شود

اولا بحث تاپیک را منحرف نکنید این بحث راجع به مباحث زنان و فمنیسم و ... نیست بلکه مربوط به بیان احکام یا کتمان احکام است که آیا نظر اسلام بر کتمان است یا خیر.
ثانیا نظر شما برای خودتان مهم است اما چیزی که در بحث دینی مهم است نظر شارع دین است که مخالف کتمان احکام است.
ثالثا چه کسی گفته برای سوالات جوابی نیست؟؟ جواب وجود دارد برای کسی که دنبال هدایت باشد و دنبال متذکر بودن باشد لمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ
رابعا دین مورد قبول فطرت آدمی است حال اگر انسان از فطرتش دور شد نباید قانون را تغییر داد یا کتمان کرد بلکه انسان ها باید به فطرت خود برگردند.[/]

ملاصدرا;468357 نوشت:
ثانیا نظر شما برای خودتان مهم است اما چیزی که در بحث دینی مهم است نظر شارع دین است که مخالف کتمان احکام است.
ثالثا چه کسی گفته برای سوالات جوابی نیست؟؟ جواب وجود دارد برای کسی که دنبال هدایت باشد و دنبال متذکر بودن باشد لمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ

من هر چه سواد و آگاهیم بالاتر رفت دچار این مشکل شدم پس نتیجه میگیریم اگر کسی دنبال علم نرود مشکلی براش پیش نمیاد
پس بیان کردن این مطالب فقط باعث ضرر می شود

[="Navy"]

(نگین);468364 نوشت:
من هر چه سواد و آگاهیم بالاتر رفت دچار این مشکل شدم پس نتیجه میگیریم اگر کسی دنبال علم نرود مشکلی براش پیش نمیاد
پس بیان کردن این مطالب فقط باعث ضرر می شود

احتمالا شما دنبال علم نرفته اید چون انسان هر چه علمش بیشتر شود ترسش از خدا و مخالفت با احکام خدا بیشتر می شود إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ
گفته شد که خداوند ممکن است مطلبی را بیان کند که بسیاری از مردم قبول کنند و بسیاری از مردم قبول نکنند و این که گروهی قبول نمی کنند دلیل عدم مطرح شدن آن نیست.
آیا شما حکمی از احکام اسلام را می شناسید که تمام انسان ها آن را قبول داشته باشند؟؟ هر حکمی مطابق میل گروهی است و مخالف هوا و هوس گروی و این دلیل نمی شود که حکم بیان نشود و کتمان شود.[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

ملاصدرا;467790 نوشت:

سلام
منظور ما از آن کتمان معارف عالیه و بالا نیست بلکه منظور ما مطلبی است که صریحا در قرآن و روایت آمده و کسی نباید آن را مخفی کند است.

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ [٢:١٥٩]


کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌کند؛ و همه لعن‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌کنند؛

سلام
به نظر بنده کتمان بخاطر حفظ ایمان مهمتر است چه اینکه فرض بر وجود ایمان است و فرض بر این است که بیان یک حقیقت مضر به ایمان فرد یا افرادی است لذا حفظ اصل ایمان مهمتر است
یا علیم[/]

[="Navy"]

محی الدین;468378 نوشت:
سلام
به نظر بنده کتمان بخاطر حفظ ایمان مهمتر است چه اینکه فرض بر وجود ایمان است و فرض بر این است که بیان یک حقیقت مضر به ایمان فرد یا افرادی است لذا حفظ اصل ایمان مهمتر است
یا علیم

سلام
هر حکمی که خداوند در قرآن بیان کرده بذاته باعث گمراهی نیست بلکه نور و هدایت است برای مومنین اما همین نور برای کافرین و بیمار دلان وظالمین ضرر دارد.
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ۙ[HL] وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا[/HL] [١٧:٨٢]
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می‌کنیم؛ [HL]و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید.[/HL]

بحث ما این است که این نوری که برای ظالمین خسارت دارد و برای مومنان رحمت و شفا است نباید کتمان شود تا آن ظالم خسارت نبیند و گر نه مطلق احکام الهی نور و رحمت و هدایت است اما برای برخی موجب گمراهی است و خداوند هم حکم را بیان می کند و افرادی هدایت می شوند و افرادی گمراه يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ
آیا این حکمی که خود خدا گفته با آن بسیاری گمراه می شوند و بسیاری هدایت باید مخفی شود؟؟ (باز هم تکرار می کنم بحث من بحث های معرفتی نیست که هر کس به اندازه وسعش از آن بهره دارد بلکه بحث من احکام ظاهری است که در قرآن و روایات صریحا وجود دارد و ما نباید آن را تحریف کنیم یا کتمان کنیم برای عده ای که آن نور به مومنین هم نرسد)
مثلا اینکه به کسی بگوییم نماز صبح دو رکعت است باعث گمراهی و بیزاریش از دین می شود اما ما نباید آن را کتمان کنیم بلکه باید آن را بیان کنیم می خواهد بپذیرد می خواهد نپذیرد[/]

ملاصدرا;468375 نوشت:
حتمالا شما دنبال علم نرفته اید چون انسان هر چه علمش بیشتر شود ترسش از خدا و مخالفت با احکام خدا بیشتر می شود إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ
گفته شد که خداوند ممکن است مطلبی را بیان کند که بسیاری از مردم قبول کنند و بسیاری از مردم قبول نکنند و این که گروهی قبول نمی کنند دلیل عدم مطرح شدن آن نیست.

نمیدونم شاید شما درست میگی ما دنبال علم نرفتیم
وقتی قرار است به علم احترام بگذاریم باید به حرف برخی اساتید و حقوقدانان هم احترام گذاشت وقتی عنوان میکنند برخی احکام بر ضرر قشر خاصی است باید ایمان داشته باشیم که این افراد علمشون از ما بیشتر است نه اینکه بگیم این احکام به هیچ وجه تغییر نمی کند

ملاصدرا;468375 نوشت:
هر حکمی مطابق میل گروهی است و مخالف هوا و هوس گروی و این دلیل نمی شود که حکم بیان نشود و کتمان شود

مثل اینکه چیزی که من می بینم با چیزی که شما میبینی فرق دارد
تا جایی که من میدونم حکمی باعث شده یکی محدود و دیگری تنوع طلب شود کجا جلوی هوی و هوس رو گرفته شده

[SPOILER]و در آخر متوجه نشدم فهمیدن اینکه کید زنان برای رسیدن به هوس از شیطان عظیم تر است چه نفعی دارد که باید عنوان شود

[/SPOILER]

[="Navy"]

(نگین);468401 نوشت:
نمیدونم شاید شما درست میگی ما دنبال علم نرفتیم
وقتی قرار است به علم احترام بگذاریم باید به حرف برخی اساتید و حقوقدانان هم احترام گذاشت وقتی عنوان میکنند برخی احکام بر ضرر قشر خاصی است باید ایمان داشته باشیم که این افراد علمشون از ما بیشتر است نه اینکه بگیم این احکام به هیچ وجه تغییر نمی کند

گفتم که باید دنبال علم حقیقی رفت.
علمی که از قرآن آموخته ام این است که وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ و برتر از هر صاحب علمی، عالمی است! و عالم تر از آن به ظاهر حقوق دان ها عالم مطلق یعنی خداست که او به همه چیز احاطه دارد و اوست که می داند احکام به ضرر آن قشر خاص نیست و به نفعشان است اما اکثر مردم نمی دانند وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
(نگین);468401 نوشت:
مثل اینکه چیزی که من می بینم با چیزی که شما میبینی فرق دارد
تا جایی که من میدونم حکمی باعث شده یکی محدود و دیگری تنوع طلب شود کجا جلوی هوی و هوس رو گرفته شده

لطفا بحث تاپیک را به سمت حقوق زنان و ... سوق ندهید
بنده گفتم هیچ حکمی را سراغ ندارم که گروهی مخالف آن نباشد اما این دلیل نمی شود که آن حکم مخفی بماند.
[SPOILER]
(نگین);468401 نوشت:
و در آخر متوجه نشدم فهمیدن اینکه کید زنان برای رسیدن به هوس از شیطان عظیم تر است چه نفعی دارد که باید عنوان شود

این سخن را از خدا بپرسید که چرا این را مطرح کرده و بعد گفته در داستان انها عبرت است لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي
در ضمن لطفا بحث خارج از موضوع تاپیک انجام ندهید
[/SPOILER][/]

[="Black"]

(نگین);468364 نوشت:
من هر چه سواد و آگاهیم بالاتر رفت دچار این مشکل شدم پس نتیجه میگیریم اگر کسی دنبال علم نرود مشکلی براش پیش نمیاد
پس بیان کردن این مطالب فقط باعث ضرر می شود

من هر چه سواد و آگاهیم بالاتر رفت مشکلاتم بیشتر برطرف شد. پس نتیجه میگیریم اگر کسی دنبال علم برود مشکلاتش حل میشود. و از ضررهای احتمالی جلوگیری میشود.
زیرا راهکارهای جدیدی برای خروج از مشکلات یاد گرفتم.و ترفندهای جدید.
[/]

[="Black"]

(نگین);468348 نوشت:
به نظر منم وقتی برای بعضی سوالات جوابی نیست بهتر است گفته نشود چه لزومی دارد مدام برخی احکام رو تکرار کنیم که جوابی براش وجود ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟

اتفاقا برای تمام سوالات پاسخ مناسب وجود دارد. فقط باید به متخصصش مراجعه شود.و از بقال سر کوچه نباید پرسید.
کسی که سرما میخورد نزد معمار ساختمان نمیرود برای درمان.
کسی هم که شبهه دینی دارد باید به متخصصین دین مراجعه کند تا جوابش را بگیرد.
[/]

ملاصدرا;468406 نوشت:
گفتم که باید دنبال علم حقیقی رفت.
علمی که از قرآن آموخته ام این است که وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ و برتر از هر صاحب علمی، عالمی است! و عالم تر از آن به ظاهر حقوق دان ها عالم مطلق یعنی خداست که او به همه چیز احاطه دارد و اوست که می داند احکام به ضرر آن قشر خاص نیست و به نفعشان است اما اکثر مردم نمی دانند وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

علم و دین نباید در تضاد هم باشند و واقعیت هم همینه دانشمندان برخی اعجاز قران را ثابت کردند
حال اگر علم ثابت کند که چیزی در عصر حاضر به ضرر جامعه است باید مخالفت کنیم که چون در دین امده ثابت است؟
احکامی که خداوند صادر کرده در زمان خودش با توجه به فرهنگ مردم آن زمان بهترین احکام بوده ولی اگر علم بعدا ثابت کرد که شرایط با زمان قدیم فرق میکند و این احکام جوابگو نیست باید بگیم چنین علمی قابل قبول نیست؟

[="Black"]

محی الدین;468378 نوشت:
سلام
به نظر بنده کتمان بخاطر حفظ ایمان مهمتر است چه اینکه فرض بر وجود ایمان است و فرض بر این است که بیان یک حقیقت مضر به ایمان فرد یا افرادی است لذا حفظ اصل ایمان مهمتر است
یا علیم

مسلمانی که احکامش را نداند و سوال نکند بعد از اینکه یک بیگانه شبهه ای طرح کند و با روش خودش تفسیر کند ، آنگاه آن مسلمان دین گریز میشود.
قبل از اینکه بیگانه ای شبهه طرح کند باید به مسائل پرداخت و همه را مطلع کرد تا بیگانگان تیرشان به سنگ بخورد.
[/]

امام عشق;468417 نوشت:
من هر چه سواد و آگاهیم بالاتر رفت مشکلاتم بیشتر برطرف شد. پس نتیجه میگیریم اگر کسی دنبال علم برود مشکلاتش حل میشود. و از ضررهای احتمالی جلوگیری میشود.
زیرا راهکارهای جدیدی برای خروج از مشکلات یاد گرفتم.و ترفندهای جدید.

منم منظورم همین است وقتی علم باعث میشود مشکلات ما حل شود باید بهش اعتماد کنیم نه فقط جایی که باب میلمون است
برخی علوم را بپذیرم برخی را رد کنیم

[="Black"]

(نگین);468425 نوشت:
علم و دین نباید در تضاد هم باشند و واقعیت هم همینه دانشمندان برخی اعجاز قران را ثابت کردند
حال اگر علم ثابت کند که چیزی در عصر حاضر به ضرر جامعه است باید مخالفت کنیم که چون در دین امده ثابت است؟
احکامی که خداوند صادر کرده در زمان خودش با توجه به فرهنگ مردم آن زمان بهترین احکام بوده ولی اگر علم بعدا ثابت کرد که شرایط با زمان قدیم فرق میکند و این احکام جوابگو نیست باید بگیم چنین علمی قابل قبول نیست؟

در گذشته نظریه بسیاری از دانشمندان با دین فرق میکرد و مخالف دین بود. امام با گذشت زمان نظریه آنها توسط همان علم رد شد و نظر اسلام تایید شد.

امروز اگر علم نتوانست حکمی را ثابت کند و عکس آن حکم را ثابت کرد ، دلیل بر نقص حکم نیست ، بلکه دلیلش عجز علم است.[/]

[="Black"]

(نگین);468427 نوشت:
منم منظورم همین است وقتی علم باعث میشود مشکلات ما حل شود باید بهش اعتماد کنیم نه فقط جایی که باب میلمون است
برخی علوم را بپذیرم برخی را رد کنیم

اما بنده هروقت علم دینیم میرود بالاتر از مشکلات راحت تر خارج میشوم.
نه علم های دیگر.

ما هر علمی را که دین قبول کند می پذیریم. و هر کدام را که دین قبول نکند نمی پذیریم.[/]

[="Navy"]

(نگین);468425 نوشت:
علم و دین نباید در تضاد هم باشند و واقعیت هم همینه دانشمندان برخی اعجاز قران را ثابت کردند
حال اگر علم ثابت کند که چیزی در عصر حاضر به ضرر جامعه است باید مخالفت کنیم که چون در دین امده ثابت است؟
احکامی که خداوند صادر کرده در زمان خودش با توجه به فرهنگ مردم آن زمان بهترین احکام بوده ولی اگر علم بعدا ثابت کرد که شرایط با زمان قدیم فرق میکند و این احکام جوابگو نیست باید بگیم چنین علمی قابل قبول نیست؟

سلام
اولا می توانید تضاد علم و دین را در تاپیک دیگری پیگیری نمایید
ثانیا علم هموراه در حال تغییر است و زمانی چیزی را درست می داند و زمانی به غلط بودن نظر قبلیش می رسد در حالی که وحی مصون از تحریف و تغییر است
ثالثا مطالب دیگرتان ربطی به این تاپیک ندارد بلکه بحث تاپیک این است که آیا احکام اصلی اسلام را مخفی کنیم یا خیر[/]

ملاصدرا;468437 نوشت:
سلام
اولا می توانید تضاد علم و دین را در تاپیک دیگری پیگیری نمایید
ثانیا علم هموراه در حال تغییر است و زمانی چیزی را درست می داند و زمانی به غلط بودن نظر قبلیش می رسد در حالی که وحی مصون از تحریف و تغییر است
ثالثا مطالب دیگرتان ربطی به این تاپیک ندارد بلکه بحث تاپیک این است که آیا احکام اصلی اسلام را مخفی کنیم یا خیر

سلام
ببخشید تاپیک رو منحرف کردم باشه دیگه پستی نمیزارم
:Gol:

امام عشق;468432 نوشت:
اما بنده هروقت علم دینیم میرود بالاتر از مشکلات راحت تر خارج میشوم.
نه علم های دیگر.

ما هر علمی را که دین قبول کند می پذیریم. و هر کدام را که دین قبول نکند نمی پذیریم.

ولی در کل این دلیل نمیشه علمی که فکر میکنیم با دین تضادی ندارد رو بپذیریم بقیه رو چون دلیلش را توی دین میخواهیم پیدا کنیم و چون بنا به هر دلیلی نمی توانیم رد کنیم و بعد از چند سال بیایم بگیم آره درست میگفتند

[="Black"]

(نگین);468440 نوشت:
ولی در کل این دلیل نمیشه علمی که فکر میکنیم با دین تضادی ندارد رو بپذیریم بقیه رو چون دلیلش را توی دین میخواهیم پیدا کنیم و چون بنا به هر دلیلی نمی توانیم رد کنیم و بعد از چند سال بیایم بگیم آره درست میگفتند

اتفاقا به هم دلیل که با دین در تضاد است باید ردش کنیم.اگر رد نکنیم یعنی با خدا به جنگ برخواستیم.

به عنوان یک برادر به شما توصیه میکنم هر روز یکی از آیات قرآن رو بخون و در موردش تحقیق کن.[/]

با سلام
به نظر منم برخی احکام نیازی نیست گفته شه . بیان این گونه احکام نه تنها هیچ کمکی به اسلام نیمکنه بلکه ممکنه باعث دین زدگی برخی مسلمانان هم بشه و گناه کسانی که بعلت تفسریهای نابجا چنین اشخاصی از دین زده میشن تا ابد بر گردن اونهاست به هیچ وجه هم نمی تونن از زیرش در برن :khaneh:

من به عنوان یه خواهر به شما دونفر توصیه میکنم حتما سری به تایپک http://www.askdin.com/thread35809.html#post468450 بزنید مطالبش آموزنده است

[="Navy"]

شبـنم;468464 نوشت:
به نظر منم برخی احکام نیازی نیست گفته شه . بیان این گونه احکام نه تنها هیچ کمکی به اسلام نیمکنه بلکه ممکنه باعث دین زدگی برخی مسلمانان هم بشه و گناه کسانی که بعلت تفسریهای نابجا چنین اشخاصی از دین زده میشن تا ابد بر گردن اونهاست به هیچ وجه هم نمی تونن از زیرش در برن

سلام
دو بحث را با هم خلط کردید و نتیجه اشتباه گرفتید
1-حکم خدا بیان شود
2-حکم خدا تفسیر برای شود و بیان شود

ما مورد دوم را قبول داریم که به هیچ عنوان مطرح کردنش صحیح نیست اما مورد اول را قبول نداریم و باید حکم خدا بیان شود هر چند کسی تابع دین خدا باقی نماند همانند کاری که حضرت علی کردند و گروهی از شدت عدالت از ایشان دور شدند و یا حقایقی را که امام علی بیان کردند که باعث خروج خوارج نادان و کج فهم از اسلام شد اما آیا حضرت علی مرتکب گناهی شد یا گناه گردن خوارج نادان و کج فهم و جاهل بود که احکام اسلام را نمی فهمند؟؟ نفهمی و کج فهمی و نادانی خوارج چه ربطی دارد که ما احکام اسلام را بیان نکنیم؟؟؟ ما اسلام حقیقی را بیان می کنیم هر چند خوارج از دین جدا شوند. (خواندن کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام از شهید مطهری توصیه می شود)

شبـنم;468464 نوشت:
من به عنوان یه خواهر به شما دونفر توصیه میکنم حتما سری به تایپک حکم دخالت وشبهه افکنی غیر متخصص در احکام دین بزنید مطالبش آموزنده است

این تاپیک مربوط به آن افرادی است که خلاف نظر علما و مراجع نظر می دهند یعنی دخالت غیر متخصص در احکام دین و یا به قولی غیر متخصص هستند.هر چند که ما ادعای تخصص در دین را نداریم اما مطالب را از متخصصین و فقها و علما و مراجع بیان کرده و اغلب کارشناس های سایت هم با نظر ما مخالفتی نمی کنند.
پس نظرات ما دخالت و شبهه افکنی نیست چون مطالب اسلام را بیان می کنیم آنهم از متخصصین و علمای دینی و مفسرین بنام قرآن.
پس این تاپیک بیشتر شرح حال آن افرادی است که با نظرات غیرتخصصی خود مقابل نظرات مراجع و علما می ایستند و نه ما که اکثر مطالبی که در دیگر تاپیک ها مطرح می کنیم از آنهاست.[/]

ملاصدرا;468470 نوشت:
ما مورد دوم را قبول داریم که به هیچ عنوان مطرح کردنش صحیح نیست اما مورد اول را قبول نداریم و باید حکم خدا بیان شود هر چند کسی تابع دین خدا باقی نماند همانند کاری که حضرت علی کردند و گروهی از شدت عدالت از ایشان دور شدند و یا حقایقی را که امام علی بیان کردند که باعث خروج خوارج نادان و کج فهم از اسلام شد اما آیا حضرت علی مرتکب گناهی شد یا گناه گردن خوارج نادان و کج فهم و جاهل بود که احکام اسلام را نمی فهمند؟؟ نفهمی و کج فهمی و نادانی خوارج چه ربطی دارد که ما احکام اسلام را بیان نکنیم؟؟؟ ما اسلام حقیقی را بیان می کنیم هر چند خوارج از دین جدا شوند. (خواندن کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام از شهید مطهری توصیه می شود)


خیلی ممنون پسوند دیگه ای نبود به ما بچسبانی
به همین روشت هم ادامه بده شک هم نکن کارت درسته به خدا هم همین رو بگو . موفق باشی
:Gol:

ملاصدرا;468470 نوشت:
دو بحث را با هم خلط کردید و نتیجه اشتباه گرفتید
1-حکم خدا بیان شود
2-حکم خدا تفسیر برای شود و بیان شود

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار بیان حکم خدا جز از زبان متخصص جایز نیست ! زیرا محتاج علم واصول خاص است . علما نیز در این خصوص مباحث تفصیلی را مبنی بر دانستن اصول اولیه ی تفسیر وفقه میدانند چه آن که بخواهند در باره ی آن بحث تفصیلی هم بنمایند که این امر طلب متخصص دراحکام قرآن و فقه را مینماید .
وغیر از آن تفسیر به رای است که بنده در تاپیکی که دوست عزیز اشاره نمودند به طور عام از زبان علماء امر بیان نموده ام . همه ی دوستان بزرگوار را به بیانات علماء گرانقدر دراین تاپیک دعوت مینمایم

[="Navy"]

شبـنم;468474 نوشت:
خیلی ممنون پسوند دیگه ای نبود به ما بچسبانی
به همین روشت هم ادامه بده شک هم نکن کارت درسته به خدا هم همین رو بگو . موفق باشی

اولا بنده به شما توهین نکردم و بحث من خوارج نادانی بود که از جهل خود از اسلام خروج کرده و در مقابل امام علی ایستادند.
ثانیا اینجا تاپیک علمی است اگر دلیل قرآنی و حدیثی بر اشتباه بودن روش بنده دارید ارایه کنید بنده این رویه و روش خویش را تغییر خواهم داد.
شما هم موفق باشید:Gol:[/]

[="Black"]

••ostad••;468479 نوشت:
بزرگوار بیان حکم خدا جز از زبان متخصص جایز نیست !

عجب!!!!!!!!!!!!!!!!

شما مرجع تقلید هستید!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا از عالم غیب این خبر را به شما دادند!؟؟؟؟؟؟؟؟؟

لطفا حلال خدا را حرام نکنید.[/]

[="Black"]

شبـنم;468464 نوشت:
به نظر منم برخی احکام نیازی نیست گفته شه

این سخن رو با کدوم مدرکی بیان فرمودید!؟

شبـنم;468464 نوشت:
بیان این گونه احکام نه تنها هیچ کمکی به اسلام نیمکنه بلکه ممکنه باعث دین زدگی برخی مسلمانان هم بشه و گناه کسانی که بعلت تفسریهای نابجا چنین اشخاصی از دین زده میشن تا ابد بر گردن اونهاست به هیچ وجه هم نمی تونن از زیرش در برن

کسی که با شنیدن یه حکم از دین خارج میشه ، همون بهتر که خارج بشه. اون دنیا هم این بهونه ها قابل قبول نیست.
شما صرفا اگه از یه نفر یه حکمی رو بشنوید از دین زده میشید؟
هرکس که حکمی رو که میشنود باید برود تحقیق کند.نزد متخصصین و کسانی که اطلاعاتشان بالاست. و اگه تحقیق نکند و از دین خارج شود. مرتد است.
آن حکم صرفا یک بهانه بود برای خروجش از دین.

شبـنم;468464 نوشت:
من به عنوان یه خواهر به شما دونفر توصیه میکنم حتما سری به تایپک حکم دخالت وشبهه افکنی غیر متخصص در احکام دین بزنید مطالبش آموزنده است

بنده حتما یه سری میزنم.[/]

••ostad••;468479 نوشت:
بزرگوار بیان حکم خدا جز از زبان متخصص جایز نیست ! زیرا محتاج علم واصول خاص است

سلام
ظاهرا اشتباه سخن گفته اید چون بیان حکم خدا از زبان غیر متخصص منعی ندارد بلکه متخصص باید احکام را استنباط کند حال هر کسی می خواهد آن حکم استنباط شده را بیان کند.
جالب است بنده به یاد دارم مطلبی تفسیری از یکی از متخصصین تفسیر که جلسات تفسیرشان هم از تلویزیون پخش می شود را بیان کردم و شخصی در جوابم گفت نظر آیت الله محترم برای خودش!!!
در ثانی بنده مطلبی تخصصی از خودم ذکر نکرده ام بلکه سخنان علما را قرار داده که مورد تاییدکارشناسان این سایت هم قرار گرفته و در کل بنده حرفی نزده ام که خلاف نظر متخصصین باشد بلکه این ایراد شما بیشتر به کسانی وارد است که متخصص نیستند و با بنده سر نظرات متخصصین بحث و مجادله می کنند در حالی که هیچ از علم اصول و فقه و تفسیر و ... نمی دانند.
پس بنده هم به همان مخالفین نظرات متخصصین که از زبان بنده بیان می شود توصیه می کنیم که در کار تخصصی دخالت نکنند.

پست جمع بندي استاد عظيم القدر جناب صادق
_________________
جمع بندی

پرسش :
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ [٢:١٥٩]

کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌کند؛ و همه لعن‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌کنند؛
پاسخ ::Hedye:
در ابتدا باید اشاره شود که مورد آيه، دانشمندان يهود و نصارى هستند كه حقايق تورات و انجيل را براى مردم بيان نمى‏كردند، ولى جمله‏ ى «يَكْتُمُونَ» كه دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام كتمان كنندگان در طول تاريخ مى‏شود. چنان كه لعنت پروردگار نيز تا ابد ادامه خواهد داشت.
كتمان حقّ مى‏تواند صورت‏هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سكوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجيه و گاهى با سرگرم كردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است. در مواردى همانند اسرار مؤمنان يا عيوب برادران دينى، كتمان واجب يا مستحبّ است(1)

پاورقی :
1_ قرائتی . تفسير نور، ج‏1، ص: 248 نشر موسسه درس های از قران تهران 1378 ش .

سوال :
آیا کتمان احکام اسلام برای مسلمان ماندن برخی به نفع اسلام و مسلمین است؟!!

پاسخ ::Hedye:
در ابتدا باید اشاره شود : گرچه طرح سوال قدر مبهم است ومشخص نشده که کدام حکم ودر کجا ودرچه شرایطی ومانند آن ولی به طور کلی باید گفت : مسله کتمان حق به طور کلی کار نا پسند و از نظر آموزه های قرانی مردود است از این در قران کریم خطاب به اهل کتاب فرمود :
یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(1)
اى اهل کتاب، چرا حق را به باطل در مى‏آمیزید و حقیقت را کتمان مى‏کنید، با این که خود مى‏دانید.

از این آیه بدست می آید که کتمان حق که احکام الهی جزء مصادق برجسته آن است از هر کسی باشد نادرست است .
چه اینکه اسلام واحکام نورانی آن به گونه است که بیان آن برای هدایت وسعادت ادمی بشتر مفید وموثر است تا کتمان آن پس دلیلی وجود ندارد که آن را کسی کتمان نماید .
1.. آل عمران،آیه 70 ـ 71.

موضوع قفل شده است