دوست ندارم با احساساتش بازی کنم...

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دوست ندارم با احساساتش بازی کنم...

[="Times New Roman"][="Black"]سلام و عرض ادب و احترام خدمت کارشناسان عزیز و محترم..:Gol::Gol:

ما با یک سری از بستگانمون به دلیل برخی مسائل حدود شانزده سال رفت و آمد نکرده بودیم..جوری که من اصلا یادم نمیاد اینا کی بودن چه شکلی هستن فقط اسمشونو شنیده بودم..
حالا یه ازدواج بانی خیر شد و ما بعد از این همه سال دوباره چند سالیست با هم رفت و آمد داریم..
بعد از چند سری رفت و آمد احساس کردم دختر یکی از این بستگان به من علاقه مند شده..دختر بسیار باهوش و زرنگ یا به قول خودم هفت خطیه که هوشمندانه قدم بر میداره..حدودا 18 سالشه..رابطه اش با خواهر و مادر من یه رابطه ی خیلی معمولی بود..ولی بعد از مدتی خیلی سعی میکرد به مادر و خواهرم نزدیک بشه..و یه جوری توی دلشون بشینه..چون می دونه که نظر اونها هم برای من ملاکه..مدتی هم آیدی منو از خواهرم گرفته بود و توی شبکه های اجتماعی با هم صحبت میکردیم..اونجا دیگه به یقین صد در صد رسیدم که علاقه شدید پیدا کرده..برای اطمینان چند بار آجی صداش کردم..بهش گفتم تو مثل خواهرم می مونی..خیلی از این حرف من ناراحت شد و گفت دیگه به من نگو آجی و اسمم رو صدا کن..یا مثلا بهش گفتم توی این دوره زبان انگلیسی خیلی به کار آدم میاد..الان فهمیدم که توی یکی از دانشگاههای تهران رشته زبان قبول شده..حس میکنم یه سری خیال بافی ها و رویاپردازی ها برای خودش میکنه..دلم واسش می سوزه..چون من به هیچ وجه با همچین کسی نمی تونم ازدواج کنم . چون اصلا شرایطمون با هم جور در نمیاد..از اخلاقش هم خوشم نمیاد..چون رفتارش با اطرافیانش رو زیر نظر گرفتم دیدم که چقدر تند جواب میده و زود عصبانی میشه..و به من هم بخاطر علاقه اش زیاد احترام میزاره وگرنه کلا اخلاقش خوب نیست..

حالا من یه مقدار عذاب وجدان گرفتم..دوست ندارم الکی تلاش بکنه تا توی دل من بشینه..بعد ببینه به من نمیرسه ضربه روحی بخوره..از طرفی هم من نمی تونم بهش بگم فلانی من می دونم که تو منو دوست داری..

نکته: بنده نگاه و علاقه خواهرانه رو از بقیه علاقه ها و نگاه ها به خوبی تشخیص میدم..پس شما فرض و بر این بزارید که تمام برداشت های من درست بوده و دچار توهم یا اعتماد به نفس کاذب نشدم..:Cheshmak:
حالا به نظرتون من باید کار خاصی انجام بدم؟
یا باید بی توجه به زندگیم ادامه بدم..؟[/][/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

Im_Masoud.Freeman;467060 نوشت:
[=Times New Roman]سلام و عرض ادب و احترام خدمت کارشناسان عزیز و محترم..:Gol::Gol:

ما با یک سری از بستگانمون به دلیل برخی مسائل حدود شانزده سال رفت و آمد نکرده بودیم..جوری که من اصلا یادم نمیاد اینا کی بودن چه شکلی هستن فقط اسمشونو شنیده بودم..
حالا یه ازدواج بانی خیر شد و ما بعد از این همه سال دوباره چند سالیست با هم رفت و آمد داریم..
بعد از چند سری رفت و آمد احساس کردم دختر یکی از این بستگان به من علاقه مند شده..دختر بسیار باهوش و زرنگ یا به قول خودم هفت خطیه که هوشمندانه قدم بر میداره..حدودا 18 سالشه..رابطه اش با خواهر و مادر من یه رابطه ی خیلی معمولی بود..ولی بعد از مدتی خیلی سعی میکرد به مادر و خواهرم نزدیک بشه..و یه جوری توی دلشون بشینه..چون می دونه که نظر اونها هم برای من ملاکه..مدتی هم آیدی منو از خواهرم گرفته بود و توی شبکه های اجتماعی با هم صحبت میکردیم..اونجا دیگه به یقین صد در صد رسیدم که علاقه شدید پیدا کرده..برای اطمینان چند بار آجی صداش کردم..بهش گفتم تو مثل خواهرم می مونی..خیلی از این حرف من ناراحت شد و گفت دیگه به من نگو آجی و اسمم رو صدا کن..یا مثلا بهش گفتم توی این دوره زبان انگلیسی خیلی به کار آدم میاد..الان فهمیدم که توی یکی از دانشگاههای تهران رشته زبان قبول شده..حس میکنم یه سری خیال بافی ها و رویاپردازی ها برای خودش میکنه..دلم واسش می سوزه..چون من به هیچ وجه با همچین کسی نمی تونم ازدواج کنم . چون اصلا شرایطمون با هم جور در نمیاد..از اخلاقش هم خوشم نمیاد..چون رفتارش با اطرافیانش رو زیر نظر گرفتم دیدم که چقدر تند جواب میده و زود عصبانی میشه..و به من هم بخاطر علاقه اش زیاد احترام میزاره وگرنه کلا اخلاقش خوب نیست..

حالا من یه مقدار عذاب وجدان گرفتم..دوست ندارم الکی تلاش بکنه تا توی دل من بشینه..بعد ببینه به من نمیرسه ضربه روحی بخوره..از طرفی هم من نمی تونم بهش بگم فلانی من می دونم که تو منو دوست داری..

نکته: بنده نگاه و علاقه خواهرانه رو از بقیه علاقه ها و نگاه ها به خوبی تشخیص میدم..پس شما فرض و بر این بزارید که تمام برداشت های من درست بوده و دچار توهم یا اعتماد به نفس کاذب نشدم..:Cheshmak:
حالا به نظرتون من باید کار خاصی انجام بدم؟
یا باید بی توجه به زندگیم ادامه بدم..؟

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت خدمت شما دوست گرامی
در صورتی که تمایلی به ازدواج با ایشان ندارید، لازم است در سطح تعامل با وی تجدید نظر نمایید و به گونه ای برخورد کنید که او متوجه دنیای متفاوت و ایده های مختلف خود با جنابعالی شوند؛ به نحویکه این پیام به ایشان مخابره گردد که شما تمایلی به ازدواج با ایشان ندارید. شاید بهترین اقدام عدم ارتباط و گفتگوی دو طرفه شما باشد.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

سلام
باید خدمتتون عرض کنم که اگر دیگه خیلی خیلی براتون سخته باید رو در ور بهش بگید چون شاید فرصت های بهتری براش پیش بیاد و به خاطر علاقه ای که به شما داره از دستش بده پس بهتره بهش بگین و دلایلتون رو هم حتما مطرح کنید چون باید بفهمه .حالا شاید فوقش اولا یکم باهاتون سر سنگین باشه ولی بعدش حتما درست می شه یعنی زمان می خواد :Rose:موفق باشید:Rose:یا علی

سلام آقا مسعود

Im_Masoud.Freeman;467060 نوشت:
چون من به هیچ وجه با همچین کسی نمی تونم ازدواج کنم . چون اصلا شرایطمون با هم جور در نمیاد..از اخلاقش هم خوشم نمیاد..

شما که همچین حسی نسبت به این خانم داری، برای چی بهش گفتی آجی و...
شما که دیگه بهتر می دونی، خانم ها توی این موارد خیلی احساسی رفتار می کنند. این کارت بی شباهت به انداختن کبریت تو انبار باروت نیست!

نظر من اینه که از الان به بعد روابطت رو محدود کنی و فقط در حد یک سلام و علیک فامیلی ادامه بدی. اگر دیدی این کار نتیجه نداد، برای جلوگیری از ضربه روحی خوردن این خانم باید کاری بکنی که احساسات رو در این زمینه کنار بگذاره و به طور منطقی متوجه بشه که این کارش درست نیست و این رابطه ره به ترکستان دارد. چون طبق حرفهای خودت شما برای ازدواج با هم مناسب نیستید.
جدای از این موارد، یک بار خودت هم بشین بررسی کن شاید این خانم به دردت بخوره. این عیبهایی که گفتی داره، زیاد بزرگ نیست و با کمی تمرین برطرف میشه.

سلام
من هم نظرمو بگم
اگر همچین احساسی دارید که به درد هم نمیخورید لطفا خواهرانه بهتون میگم تحت هیچ شرایطی تو دنیای مجازی باهاشون صحبت نکنید و اصلا اون را لیست دوستانتون خارج کنید.ولی نه به گونه ای که بهش بربخوره.مثلا میتونید مدت بسیارطولانی چندماه با اون اکانتون آنلاین نشید یا خودتون را از دید آیدی اون دختر خاموش نگه دارید.از این راهها زیاد هست.طوری که کم کم فراموش کنه.حتی روشن بودن چراغ شما مثلا در مسنجر حتی اگر هیچ صحبتی ندارید جلوه خوشایندی برای خانم نداره.پس بهتره از دیدش بیرون برید.بعد هم یه جوری مثلا به گوش خانوادش رسونده بشه که مثلا فلانی قصد ازدواج داره( اینکار بعد از چندین ماه قطع رابطه با اون دختر انجام بگیره) و تحت هیچ شرایطی دیگه باهاش صحبت نکنید....

یه چیز جالب اینکه شما همین الان میگید که اون دختر خیلی هوشمندانه عمل میکنه و رفتارهاش برای جذب شما خیلی هوشمندانه هست.پس بهترره این رابطه هیچوقت شکل نگیره.چون مطمعنا شما بعد از ازدواج بهش خواهید گفت که خودت خواستی و خودت اومدی سراغم....!!!!!! (دیگه رک تر از این نتونستم بگم....ببخشید دیگه):Gol:
انشالله موفق باشید:Mohabbat:

با سلام و عرض ادب
می دونم الان سه ماهه که از باز شدن این تاپیک و مطرح کردن موضوع شما گذشته و ممکنه که اصلا مشکل شما حل شده باشه اما من الان با این تاپیک مواجه شدم و خواستم بااجازتون نظرمو بگم شاید به دردتون بخوره:
به نظرمن ،شما آقا مسعود، باید خیلی سرسنگین و حتی رسمی با اون خانم رفتار کنید و هیچ شوخی و چاق سلامتی با اون خانم نداشته باشید البته می دونم که خیلی سخته و خیلی غیرمتعارف ( باتوجه به اینکه تا قبل از این موضوع ، برخورد گرمی داشتین )چون مسلما دوست ندارید که اون خانم و خانوادشون با خودشون بگن که مثلا این پسر چقدر دمدمی مزاج و دیوونست( البته خیلی ببخشید با عرض پوزش:khejalat:)ولی نکته همینجاست! با این کار اون خانم بقول معروف دوزاریش میفته که علت رفتار خشک شما، خودشه و اگه ادامه دار باشه قطعا دیگه اونم رفتارش باشما تغییر میکنه.
یه توصیه خواهرانه: هرگز و هرگز بیخود اونو به خودتون وابسته نکنید( با نگاهها، لبخندها، صحبت کردنها )، چون این رفتارها هرچه قدر هم از نظر شما عادی و طبیعی باشه واسه کسی که عاشقه ، معنی دار میشه حتی یه حرف خیلی معمولی! مخصوصا خانوما که بدلیل عاطفی و رویاپرداز بودنشون ، از یه کاه کوه میسازن، خصوصا که ایشون تو 18 سالگی و اوج این احساسات هستن؛ پس باهاش دقیقا مثل یه غریبه برخورد کنید تا امیدش ازشما کاملا قطع بشه.
یه مورد دیگه که الان به ذهنم اومد اینکه جلوی ایشون ( تو مهمونی یا خونتون که مجبورید حضورداشته باشید)سعی کنید همش سرتون توی موبایلتون باشه که اون فکرکنه مثلا نامزد دارید !:Cheshmak: و اگه خونشون دعوت شدین یه بهونه ای بتراشین و نرید اونجا یا اگه به خونتون دعوت شدن باز به یه بهونه ای از خونه برید بیرون و ... خلاصه اینکه بی محلی کنید! چون دخترا رو این موضوع خیلی حساسن .( میدونم خیلی نکات بدجنس بازی رو به شما گفتم:khandeh!:ولی خب چاره ای نیست )

سلام.شاید قضاوت شما در مورد اون خانم کاملا درست نباشه،رفتارش با بقیه پسرای غریبه چه جوریه؟البته اگر هم حدس شما درست باشه در اون حد شدید هم ضربه عاطفی نمی خوره.چون بین شما و اون خانم هیچ ابراز محبت و قول و قراری نبوده.پس نگران نباشید!

Im_Masoud.Freeman;467060 نوشت:
[=Times New Roman]سلام و عرض ادب و احترام خدمت کارشناسان عزیز و محترم..:Gol::Gol:

ما با یک سری از بستگانمون به دلیل برخی مسائل حدود شانزده سال رفت و آمد نکرده بودیم..جوری که من اصلا یادم نمیاد اینا کی بودن چه شکلی هستن فقط اسمشونو شنیده بودم..
حالا یه ازدواج بانی خیر شد و ما بعد از این همه سال دوباره چند سالیست با هم رفت و آمد داریم..
بعد از چند سری رفت و آمد احساس کردم دختر یکی از این بستگان به من علاقه مند شده..دختر بسیار باهوش و زرنگ یا به قول خودم هفت خطیه که هوشمندانه قدم بر میداره..حدودا 18 سالشه..رابطه اش با خواهر و مادر من یه رابطه ی خیلی معمولی بود..ولی بعد از مدتی خیلی سعی میکرد به مادر و خواهرم نزدیک بشه..و یه جوری توی دلشون بشینه..چون می دونه که نظر اونها هم برای من ملاکه..مدتی هم آیدی منو از خواهرم گرفته بود و توی شبکه های اجتماعی با هم صحبت میکردیم..اونجا دیگه به یقین صد در صد رسیدم که علاقه شدید پیدا کرده..برای اطمینان چند بار آجی صداش کردم..بهش گفتم تو مثل خواهرم می مونی..خیلی از این حرف من ناراحت شد و گفت دیگه به من نگو آجی و اسمم رو صدا کن..یا مثلا بهش گفتم توی این دوره زبان انگلیسی خیلی به کار آدم میاد..الان فهمیدم که توی یکی از دانشگاههای تهران رشته زبان قبول شده..حس میکنم یه سری خیال بافی ها و رویاپردازی ها برای خودش میکنه..دلم واسش می سوزه..چون من به هیچ وجه با همچین کسی نمی تونم ازدواج کنم . چون اصلا شرایطمون با هم جور در نمیاد..از اخلاقش هم خوشم نمیاد..چون رفتارش با اطرافیانش رو زیر نظر گرفتم دیدم که چقدر تند جواب میده و زود عصبانی میشه..و به من هم بخاطر علاقه اش زیاد احترام میزاره وگرنه کلا اخلاقش خوب نیست..

حالا من یه مقدار عذاب وجدان گرفتم..دوست ندارم الکی تلاش بکنه تا توی دل من بشینه..بعد ببینه به من نمیرسه ضربه روحی بخوره..از طرفی هم من نمی تونم بهش بگم فلانی من می دونم که تو منو دوست داری..

نکته: بنده نگاه و علاقه خواهرانه رو از بقیه علاقه ها و نگاه ها به خوبی تشخیص میدم..پس شما فرض و بر این بزارید که تمام برداشت های من درست بوده و دچار توهم یا اعتماد به نفس کاذب نشدم..:Cheshmak:
حالا به نظرتون من باید کار خاصی انجام بدم؟
یا باید بی توجه به زندگیم ادامه بدم..؟


سلام!!!
ولش کن!
ایشون تیکه شما نیست!
رک بهش بگوئید برود پی کارش.بعدا برات دردسر می شود.مطمئن باش.

[="Times New Roman"][="Black"]

کنیز بی بی زینب;512662 نوشت:
با سلام و عرض ادب
می دونم الان سه ماهه که از باز شدن این تاپیک و مطرح کردن موضوع شما گذشته و ممکنه که اصلا مشکل شما حل شده باشه اما من الان با این تاپیک مواجه شدم و خواستم بااجازتون نظرمو بگم شاید به دردتون بخوره:
به نظرمن ،شما آقا مسعود، باید خیلی سرسنگین و حتی رسمی با اون خانم رفتار کنید و هیچ شوخی و چاق سلامتی با اون خانم نداشته باشید البته می دونم که خیلی سخته و خیلی غیرمتعارف ( باتوجه به اینکه تا قبل از این موضوع ، برخورد گرمی داشتین )چون مسلما دوست ندارید که اون خانم و خانوادشون با خودشون بگن که مثلا این پسر چقدر دمدمی مزاج و دیوونست( البته خیلی ببخشید با عرض پوزش:khejalat:)ولی نکته همینجاست! با این کار اون خانم بقول معروف دوزاریش میفته که علت رفتار خشک شما، خودشه و اگه ادامه دار باشه قطعا دیگه اونم رفتارش باشما تغییر میکنه.
یه توصیه خواهرانه: هرگز و هرگز بیخود اونو به خودتون وابسته نکنید( با نگاهها، لبخندها، صحبت کردنها )، چون این رفتارها هرچه قدر هم از نظر شما عادی و طبیعی باشه واسه کسی که عاشقه ، معنی دار میشه حتی یه حرف خیلی معمولی! مخصوصا خانوما که بدلیل عاطفی و رویاپرداز بودنشون ، از یه کاه کوه میسازن، خصوصا که ایشون تو 18 سالگی و اوج این احساسات هستن؛ پس باهاش دقیقا مثل یه غریبه برخورد کنید تا امیدش ازشما کاملا قطع بشه.
یه مورد دیگه که الان به ذهنم اومد اینکه جلوی ایشون ( تو مهمونی یا خونتون که مجبورید حضورداشته باشید)سعی کنید همش سرتون توی موبایلتون باشه که اون فکرکنه مثلا نامزد دارید !:Cheshmak: و اگه خونشون دعوت شدین یه بهونه ای بتراشین و نرید اونجا یا اگه به خونتون دعوت شدن باز به یه بهونه ای از خونه برید بیرون و ... خلاصه اینکه بی محلی کنید! چون دخترا رو این موضوع خیلی حساسن .( میدونم خیلی نکات بدجنس بازی رو به شما گفتم:khandeh!:ولی خب چاره ای نیست )

سلام و عرض ادب و احترام...
راهکارهای شما جواب میده ولی خیلی زشت و ضایع هست...
با توجه به اینکه پدر و مادرش از بزرگهای فامیل هستند اینکه خونشون نرم یا مثلا بی محلی و کم محلی کنم خیلی ضایعست..
میشه تا حدودی کنترل کرد که مثلا توی بحث ها شرکت نکنم ،باهاش گرم نگیرم و نخندم و یا حرف زدن هامو باهاش زود خاتمه بدم..
ولی بعضی از این رفتارها که شما گفتید به قول خودتون بد جنسی و بی معرفتیه..
خوب من چند باری اینکار ها رو کردم ولی به خواهرم گفته بود مسعود از ما بدش میاد؟ ناراحته ازمون؟ چشه؟
خوب اینجوری هم درست نیست..
به هر حال ممنونم از شما..:Gol:[/]

[="Times New Roman"][="Black"]

سلمان 313;512814 نوشت:
سلام!!!
ولش کن!
ایشون تیکه شما نیست!
رک بهش بگوئید برود پی کارش.بعدا برات دردسر می شود.مطمئن باش.

سلام..
در اینکه تیکه ی من نیست هیچ شکی توش نیست..
ولی خوب اون چیزی رو به زبون نیاورده ، فقط با رفتارهاش خیلی تابلو داره نشون میده..
من که نمی تونم بهش بگم فلانی من می دونم شما منو دوست داری..
ممکنه بگه نه اصلا همچین چیزی نیست و دچار توهم شدی...
ولی خوب بعضی دوستان پیشنهاد های خوبی دادن..
از شما هم ممنونم..:Gol:[/]

سلام علیکم برادر،
اگر به جای شما بودم دست روی تفاوت دیدگاه‌های خودم با ایشان می‌گذاشتم و آنها را بیان می‌کردم، انگار که به ایشان علاقمند هستم، ایشان هم گوش می‌دادند و چون معمولاً اولین چیزی که مردم برایشان مهم است اعتقادات و ارزش‌های خودشان است از شنیدن اعتقادات و ارزش‌های شما که البته گزینشی انتخابشان کرده‌اید که بیان کنید جا می‌خورند و خودشان سعی می‌کنند روابطشان را با شما محدود و محدودتر کنند ... خانم‌ها اگر آتش داغی هم نسبت به شما داشته باشند بخاطر این است که شما را کعبه‌ی آمال و آرزوهای خود می‌بینند اگر شما داخل کعبه‌ی خودتان را بهشان نشان دهید و ببینند که با کعبه‌ی مورد نظر ایشان متفاوت است خودشان کنار می‌کشند ... اینطوری دلشان هم نمی‌شکند، فقط ممکنه یک جور دیگه درباره‌ی شما فکر کنند که مهم هم نیست، هست؟

البته مؤمن آبروی خودش را نمی‌برد ور ندارید گناهان و افکار خبیثانه‌اتان را --که الحمدلله ندارید محض احتیاط می‌گم-- برایشان تعریف کنید!؟!

یا علی

یکی از راههایی که باعث ناامید کردن فرد از کسی که بهش علاقه داره میشه، اینه که اعلام بشه طرف مقابلش قصد ازدواج با کس دیگه ای داره .. و درحال بررسی هستش ..
البته واقعاً هم همینطوره و شما قصد ازدواج با فرد دیگه ای غیر از ایشون دارین ..
نیازی هم نیست که بخواید بعدش راست و دروغ سرهم کنید که چی شد و چی نشد .. چون چیزی نیست که بخواید بپیچونید ..
نهایتش میگید نیاز به زمان بیشتری دارین ..
اینجوری نه دروغی گفته میشه و نه مستقیم حرفی زده میشه .. (فقط حرف راست رو جور دیگه ای زدید)

ضمن اینکه ایشون هم متوجه میشه که شما نظری بهش ندارین ..

همزمان هم به شخص اون خانوم کمی با سردی بیشتری رفتار کنید ..
اگه سوالی تو این زمینه بپرسن نیازی به جمع و جور کردن حرف نیست .. رک بگید مایل نیستین راجع بهش حرف بزنید .. که این عمل باز هم نشونه دوری کردن شما از ایشون هستش ..
انشالله که به نتیجه برسید ..

موفق باشید

بهترین کار کمک گرفتن از خواهر یا مادرتونه . شما گفتید اون داره سعی میکنه تو دل اونها جا باز کنه خب چرا از اونها کمک نمی گیرید ؟

خواهرتون میتونه حکم یک واسطه رو بازی کنه یعنی بجای اینکه شما اقدام به حرفی یا کاری بکنید خواهرتون انجام بده . مثلا" وقتی

با هم حرف میزنند خیلی جدی بگه که شما به دختری علاقه پیدا کردید ؛ به هرحال فکر میکنم خواهرتون بهترین کمک برای شما باشه .

موفق باشید .

[=Comic Sans MS]بیچاره دختر

ایدیتون و داره هنوز .. ؟

رفتارتون سرد باشه ... مواظب هر جمله ای که میگید باشید ...

یه دختر اونم 18 ساله ، بگی ف .. تمام شعرای عاشقانه ی فروغ و مرور کرده تو ذهنش ...

به نظرم حالا که آیدیتون و داره ... بهش بگید کسی و دوست دارید به قصد ازدواج ... ته دلتون هم نمیخواید قبل ازدواج با دختر

دیگه ای صحبت کنید .. حتی به قصد درد و دل و سرگرمی ...

یه دختر اگه نهال عشق و علاقه کاشت تو دلش ...

ذره ذره نمیشه اون نهال و گرفت ازش ... چون دوباره بال و پر میده بهش ... باید تبر ورداری بزنی به ریشه اش ... سخته ، اما تنها

راهیه که جواب میده ...

یادتون نره ... قاطع صحبت کنید تا فرصت نداشته باشه ... حرفاتونو جوری که دلش میخواد تفسیر کنه برا خودش

..

raahaa;513869 نوشت:
یکی از راههایی که باعث ناامید کردن فرد از کسی که بهش علاقه داره میشه، اینه که اعلام بشه طرف مقابلش قصد ازدواج با کس دیگه ای داره .. و درحال بررسی هستش ..
البته واقعاً هم همینطوره و شما قصد ازدواج با فرد دیگه ای غیر از ایشون دارین ..
نیازی هم نیست که بخواید بعدش راست و دروغ سرهم کنید که چی شد و چی نشد .. چون چیزی نیست که بخواید بپیچونید ..
نهایتش میگید نیاز به زمان بیشتری دارین ..
اینجوری نه دروغی گفته میشه و نه مستقیم حرفی زده میشه .. (فقط حرف راست رو جور دیگه ای زدید)

ضمن اینکه ایشون هم متوجه میشه که شما نظری بهش ندارین ..

همزمان هم به شخص اون خانوم کمی با سردی بیشتری رفتار کنید ..
اگه سوالی تو این زمینه بپرسن نیازی به جمع و جور کردن حرف نیست .. رک بگید مایل نیستین راجع بهش حرف بزنید .. که این عمل باز هم نشونه دوری کردن شما از ایشون هستش ..
انشالله که به نتیجه برسید ..

موفق باشید

سلام علیکم،
پیشنهاد شما ایشان را شاید ناامید کند ولی شاید افسرده هم بکند، شاید کینه‌ی برادرمان را در دل ایشان بکارد و شاید هم کینه‌ی تمام آقایان را در دلشان قرار دهد که دیگر به همه به چشم منفی نگاه کنند که «این مردها همه‌اشان یکجور هستند ...»، بالأخره این خانم مدتهاست روی برادرمان سرمایه‌گذاری کرده‌آند و وقت و انرژی گذاشته‌اند (رابطه برقرا کردن با مادر و خواهر و ...). خودشان بفهمند که اشتباه کرده‌اند بهتر است تا به ایشان گفته شود انتخابت درست بود و ما تو را نمی‌خواهیم ...
نظر شخصیم بود البته Smile
یا علی

برادر من شما نه میتونی بهش بی محلی کنی چون میگی پدرو مادرش از بزرگای فامیلن...نه میتونی بگی میخوای ازدواج کنی یا نامزد داری یا چه میدونم حلقه دستت کنیو ازین کارا چون فردا تو فامیل میگن فلانی نامزد یا دوست دختر داره..!من میدونم اولش چون میخواستی ببینی فکرت در مورد دختره درسته یا نه و اینکه خوب خوشت میومده یکی غیر مستقیم بهت ابراز علاقه کنه یه مدت باهاش چت کردی یا هرچی, اما این کارت اشتباه بوده ولی با توجه به اینکه تجربه اولته قابل چشم پوشی است..!!
بهترین راه برای اینکه یه دختر برود پی کارش! اینه که بجثو بکشی به سمت ازدواج (که خود دختره هم به این کارت کمک خواهد کرد) بعد بگی من این شرایطو برای ازدواج دارم و مثلا تا خونه ماشین شغل پردآمد ,سن بالای 30سال نداشته باشم و همچنین دختری که از اول مذهبی چادری سر سنگین , آفتاب مهتاب ندیده! نباشه تا به حال حتی با کسی چت نکرده باشه!!! پیدا نکنم که تا الانم پیدا نکردم مزدوج نخوام شد...سعی میکنه با مثال های متنوع توجیهت کنه اما شما یه جوری بهش برسون که حرف مرد یکیه و ماست سیاهه...مطمئن باش دختره میره همچون آب در جوی روان....
یه صلواتم برام بفرست اگه کارت راه افتاد...
:Gol:

[="Times New Roman"][="Black"]

NaKayama;514155 نوشت:
برادر من شما نه میتونی بهش بی محلی کنی چون میگی پدرو مادرش از بزرگای فامیلن...نه میتونی بگی میخوای ازدواج کنی یا نامزد داری یا چه میدونم حلقه دستت کنیو ازین کارا چون فردا تو فامیل میگن فلانی نامزد یا دوست دختر داره..!من میدونم اولش چون میخواستی ببینی فکرت در مورد دختره درسته یا نه و اینکه خوب خوشت میومده یکی غیر مستقیم بهت ابراز علاقه کنه یه مدت باهاش چت کردی یا هرچی, اما این کارت اشتباه بوده ولی با توجه به اینکه تجربه اولته قابل چشم پوشی است..!!
بهترین راه برای اینکه یه دختر برود پی کارش! اینه که بجثو بکشی به سمت ازدواج (که خود دختره هم به این کارت کمک خواهد کرد) بعد بگی من این شرایطو برای ازدواج دارم و مثلا تا خونه ماشین شغل پردآمد ,سن بالای 30سال نداشته باشم و همچنین دختری که از اول مذهبی چادری سر سنگین , آفتاب مهتاب ندیده! نباشه تا به حال حتی با کسی چت نکرده باشه!!! پیدا نکنم که تا الانم پیدا نکردم مزدوج نخوام شد...سعی میکنه با مثال های متنوع توجیهت کنه اما شما یه جوری بهش برسون که حرف مرد یکیه و ماست سیاهه...مطمئن باش دختره میره همچون آب در جوی روان....
یه صلواتم برام بفرست
اگه کارت راه افتاد...:Gol:

NaKayama;514155 نوشت:

من میدونم اولش چون میخواستی ببینی فکرت در مورد دختره درسته یا نه و اینکه خوب خوشت میومده یکی غیر مستقیم بهت ابراز علاقه کنه یه مدت باهاش چت کردی یا هرچی, اما این کارت اشتباه بوده ولی با توجه به اینکه تجربه اولته قابل چشم پوشی است..!!

:Gig:

NaKayama;514155 نوشت:

و اینکه خوب خوشت میومده یکی غیر مستقیم بهت ابراز علاقه کنه

دیگه از ما گذشته از این چیزا خوشمون بیاد..:Gig:

NaKayama;514155 نوشت:

با توجه به اینکه تجربه اولته قابل چشم پوشی است..!!

حالا می خوای شما یه شش ماه حبس واسمون ببر تا ادب بشیم..:Gig:
این حرفها رو از کجات در میاری..:Gig:[/]

Im_Masoud.Freeman;514167 نوشت:
[=Times New Roman]

:Gig:

دیگه از ما گذشته از این چیزا خوشمون بیاد..:Gig:

حالا می خوای شما یه شش ماه حبس واسمون ببر تا ادب بشیم..:Gig:
این حرفها رو از کجات در میاری..:Gig:

پسر وحشتناک بی جنبه یی....:Moteajeb!: اوووووففففف...
حال و حوصله جواب به شما برادر عزیز و محترم رو ندارم...یعنی دیگه اصلا برام مهم نیست...
هرچی خدا صلاح بدونه همون میشه شما هم توکل کن به خدا...
کلا از هم صحبتی با شما بسیار لذت بردم....
خدانگهدار...

سلام به دوستان گرامی
فقط یه روایت از مولای خوبیها علی (ع) و یه آیه از قرآن کریم تقدیم می کنم تعبیر و تفسیرش به عهده خودتون.
مولای خوبیها می فرمایند من خدار را در آنچه که خواستم نشد شناختم.
ونیز قرآن کریم می فرماید: چه بسیار مواردی که شما شر می دانید ولی خیرتان در آنست چه بسیار مواردی که خیر می پندارید ولی شر شما در آن است.

آقا؟؟؟
من یه چیز بهت میگم جواب میده
تو طرف حسابت خودشه چیکار به خانوادش داری
یه بار در کمال احترام و ادب و فلان برش دار برین بیرون سر حرف رو باز کن
فکر کنم خودت استادی اگر نیستی بهم بگو بهت بگم چطور سر حرف رو باز کن
باور کن براحتی اعتراف میکنه که بهت علاقه داره
انوقت دلایل خودت رو بیار و بهش بگو که نمیخوای باهاش باشی تمام
اما راهکار دوم که خودش بر دو نوع هست
1- داری باهاش چت میکنی یه بار اشتباهی اسم یه دختر رو بیار توی حرفات مثلا یه جمله بنویس مثلا " سمیه ببخش نشد جوابت رو بدم"
بعدش ازت میپرسته سمیه کیه شما بهش میگی آخ ببخشید آبجی (نه آجی ) این دوست دخترمه البته میخوایم باهم ازدواج کنیم الان داشتم باهاش چت میکردم و ....
2- اینکه همون موقع که باهات بیرون هست یه تلفن ساختگی داشته باش و سعی کن وانمود کنی که داری با دختر حرف میزنی
دیگه ببخش این روشها در زمان ما آخرش بود نیست من دیگه متحول شدم از روشهای جدید خبر ندارم
شرمنده پر حرفی کردم:Cheshmak:

[="Tahoma"][="Blue"]

اما با حرف کشیدن از زبون اون بنده خدا باعث میشه غرورش خرد بشه
توجه داشته باشید اون هم بنده ی خداس و نباید دلش رو شکست
همون کم محلی بهترین دوای درده
یا به در بگید که دیوار بشنوه که به ایشون علاقه ای ندارید
[/]

[="Times New Roman"][="Black"]

javad_joon;514384 نوشت:
آقا؟؟؟
من یه چیز بهت میگم جواب میده
تو طرف حسابت خودشه چیکار به خانوادش داری
یه بار در کمال احترام و ادب و فلان برش دار برین بیرون سر حرف رو باز کن
فکر کنم خودت استادی اگر نیستی بهم بگو بهت بگم چطور سر حرف رو باز کن
باور کن براحتی اعتراف میکنه که بهت علاقه داره
انوقت دلایل خودت رو بیار و بهش بگو که نمیخوای باهاش باشی تمام
اما راهکار دوم که خودش بر دو نوع هست
1- داری باهاش چت میکنی یه بار اشتباهی اسم یه دختر رو بیار توی حرفات مثلا یه جمله بنویس مثلا " سمیه ببخش نشد جوابت رو بدم"
بعدش ازت میپرسته سمیه کیه شما بهش میگی آخ ببخشید آبجی (نه آجی ) این دوست دخترمه البته میخوایم باهم ازدواج کنیم الان داشتم باهاش چت میکردم و ....
2- اینکه همون موقع که باهات بیرون هست یه تلفن ساختگی داشته باش و سعی کن وانمود کنی که داری با دختر حرف میزنی
دیگه ببخش این روشها در زمان ما آخرش بود نیست من دیگه متحول شدم از روشهای جدید خبر ندارم
شرمنده پر حرفی کردم:Cheshmak:

این روش ها دیگه قدیمی شده..

زرنگ تر از اونیه که این راهکار ها روش جواب بده ، فعلا زدمش به بی خیالی تا ببینم چی پیش میاد..
از شما هم ممنونم..:Gol:[/]

[="Times New Roman"][="Black"]

مهتاب السادات;514424 نوشت:
اما با حرف کشیدن از زبون اون بنده خدا باعث میشه غرورش خرد بشه
توجه داشته باشید اون هم بنده ی خداس و نباید دلش رو شکست
همون کم محلی بهترین دوای درده
یا به در بگید که دیوار بشنوه که به ایشون علاقه ای ندارید

بله منم نگران شکستن دلش هستم..
میخوام یه جوری تموم بشه که آسیب نبینه و مشکلی واسش پیش نیاد..
خیلی ممنون از لطفتون..:Gol:[/]

بلاخره گاهی باید بین بد و بدتر انتخاب کرد دیگه
من میگم پی کاخ آرزوهاش در هم بریزی بهتر تا کاخ رویاهاش کامل بشه انوقت فرو بریزه
علی ایهاالحال
من انچه را که میدونستم گفتم
براتون آرزوی سلامتی دارم

سلام علیکم
ببین برادر
کی گفته شما باید رضایت همه رو به دست بیاری ؟
مهم ترین موجود ، خود شمایی
خودت رو نباید فدای کسی کنی که عاشقت شده
به نظر شخصی من با او سنگین صحبت کن
از همون اول قدم رو سفت بذار
لبخند نزن ( البته یه نکته بگم : اگه شما اخلاقتون طوریه که به همه ی فامیل لبخند میزنید؛ اگه بخواید به این بنده خدا بر خلاف همه ی فامیل رفتار کنید مشخص میشه حس دیگری بهش دارید )
و همچنین گفتن " آجی " اشتباه بود اندر اشتباه

با سلام و عرض ادب به محضر دوستان
تایپیک جاری برای پاسخگویی اولیه به شبهات قفل و
بعد از درج نظرات ارزشمند کارشناس اگر مصحلت دانستند باز خواهد گردید
از صبوری شما تشکر میکنم
:Gol:
موضوع قفل شده است