آیا باید فلسفه احکام را بدانیم تا به آن ایمان بیاوریم و به آن عمل کنیم؟

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا باید فلسفه احکام را بدانیم تا به آن ایمان بیاوریم و به آن عمل کنیم؟

[="Navy"]سلام
برخی امروزه می پرسند که چرا این حکم خدا اینگونه است چرا اینگونه نیست و ...
آیا اصلا نیاز است که فلسفه احکام را بدانیم تا به آن عمل کنیم؟؟
[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هادی

ملاصدرا;466661 نوشت:
سلام
برخی امروزه می پرسند که چرا این حکم خدا اینگونه است چرا اینگونه نیست و ...
آیا اصلا نیاز است که فلسفه احکام را بدانیم تا به آن عمل کنیم؟؟

با سلام و عرض ادب خدمت جناب ملاصدرا و تشکر از بابت پرسش خوب و مهم حضرت عالی

امام رضا علیه السلام مى‏فرماید:

«انا وجدنا کل ما احل الله تبارک و تعالى ففیه صلاح العباد وبقائهم ولهم الیه الحاجة التى لایستغنون عنها ووجدنا المحرم من الاشیاء لاحاجة للعباد الیه ووجدنا مفسدا داعیا الى الفناء والهلاک‏»
همانا ، چنین یافتیم که هر آنچه را که خداى تبارک و تعالى حلال فرموده صلاح و بقاى بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بى‏نیاز از آن نیستند و در آنچه حرام نموده است نیازى براى بندگان به آن نیافتیم بلکه مایه فسادى است که ایشان را به سوى نابودى و هلاکت‏سوق مى‏دهد. ( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص: 167)

اگر چه دنبال حکمت احکام الهی بودن بسیار خوب و نیکوست چرا که موجب معرفت بیشتر نسبت به احکام می شود؛ اما با توجه به اینکه این احکام از علم بی پایان سرچشمه گرفته است در بسیاری از مواقع حکمت احکام الهی برای انسان معلوم نیست، لذا این نباید موجب دلسردی از حکم الهی شده و حکم الهی ترک شود.
عمل به احکام الهی در هر صورت واجب است و انسان بایستی احکام الهی را به صورت جدّ و با شور و اشتیاق فراوان و به قصد قربت و اطاعت از دستور الهی بجا بیاورد.

[="Tahoma"][="Navy"]

ملاصدرا;466661 نوشت:
سلام
برخی امروزه می پرسند که چرا این حکم خدا اینگونه است چرا اینگونه نیست و ...
آیا اصلا نیاز است که فلسفه احکام را بدانیم تا به آن عمل کنیم؟؟

سلام
کنکاش در فلسفه احکام فضل است اما ضرورت ندارد . آنچه لازم است اطمینان به طریقه اخذ تعالیم شرع است که مکلف موظف است از بهترین راهها آنرا اخذ نماید
یا علیم[/]

[="Navy"]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ ۗ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ ﴿ مائده ایه ١

آیت الله جوادی آملی در تفسیر این آیه می فرمایند:‏
اسرار اين را نپرسيد كه چرا فلان چيز حلال است و فلان چيزحرام است ﴿ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ بسياري از چيزهاست كه خواص براي شما روشن نيست. بسياري از اسراري در حلّيت ها و حرمت ها نهفته است كه بعدها بايد براي بشر كشف بشود. شما بخواهيد بفهميد كه چرا فلان چيز حلال است چرا فلان چيز حرام است چرا صيدي كه حلال است در حال احرام حرام است، حالا كه صيد حرام است چرا خصوص صيد صحرايي حرام است، صيد دريايي حرام نيست و مانند آن؟ فرمود اين مسائل براي شما حلّ نشد بهتر اين است كه هم به جهلتان اعتراف بكنيد هم به علم خدا كه ﴿ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ﴾ است اقرار داشته باشيد ﴿ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾. اين كه خدا فعّال ما يشاء است. مشخص در آيات ديگر فرمود به اينكه او حكيمانه كار مي‌كند، چون حكيمانه كار مي‌كند مصالح را مي‌داند ﴿وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾. در بعضي از موارد بالصراحه مي‌گويد كه چون خدا مي‌داند كه شما نمي‌دانيد مصلحت شما در پذيرش حكم خداست. گاهي هم دربارهٴ مسئله ارث فرمود كه شايد براي شما حلّ نشده باشد كه چرا اين ميراث را ما اين‌چنين تقسيم كرديم، بعضي دو برابر مي‌برند و بعضي يك برابر مي‌برند ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾ شما نمي‌دانيد كدام يك از اين بچه‌ها عاقبت به سود شما كار مي‌كند. وقتي ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾ عاقبت كار را نمي‌دانيد چه اصراري داريد كه برادر خواهر را يكسان ارث بدهيد، يا بعضي را از ارث محروم بكنيد. در خيلي از موارد ذات اقدس الهي منقاض را برطرف مي‌كند مصلحتش را مي‌گويد. در خيلي از موارد هم به جهل بشر اشاره مي‌كند فرمود كه ﴿وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ يا ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾ در بعضي از موارد هم به نحو مطلق حكم مي‌كند نظير ذيل همين آيه كه ﴿ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ اين﴿ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ براي آن است كه كسي در حليّت بر بعضي از اشيا و در حرمت بعضي از اشيا و هم چنين در وجوب وفا به عهد نقض و اعتراضي نداشته باشد.‏[/]

با سلام...
این سوال شما باید پس از جواب این سوال مطرح گردد که «آیا اصلا شناخت فلسفه احکام امکان دارد یا نه؟»
از آن روی که عقل انسان مدرک کلیات می باشد نه جزییات، لذا نه احکام جزئی، بلکه هیچ امر جزئی دیگررا نمی تواند بشناسد. مثلا انسانی سالیان سال گوشه ای بنشیند و فکر کند که آب در چند درجه به جوش می آید، هرگز به جواب سوال خود نمیرسد مگر با آزمایش کردن. و شناخت فلسفه احکام چون یک امر جزئیست و از طرف دیگر قابل آزمایش کردن نمی باشد، لذا این اتفاقا هرگز نخواهد افتاد؛ تا اینکه ما سوال کنیم، که آیا این کار لازم است یا نه!!!

البته توجه به این نکته نیز ضروری می باشد که اگر چه عقل قادر به تشخیص فلسفه احکام نمی باشد، اما این امرر در پیشگاه عقل مسلم است که خداوند حکیم هر گز سخنی بر خلاف عقل نیز ارائه نکرده است و تمام دستورذات الهی مطابق با عقل سلیم و فطرت الهی بشر می باشد. علامه جوادی آملی در صفحه 57 کتاب انتظاربشر ازدین می فرمایند:
«خداوند، اَحكام مناقض عقل صادر نكرده و از بندگان خود نخواسته است كه از انبيا تعاليمي را دريافت كنند كه مخالف حكم عقل باشد؛ بلكه بندگان را به اموري متعبّد ساخته كه عقل به تنهايي قادر به كشف آن‏ها نيست و در عين حال، حكم به امتناع تعبد به آن امور را نمي‏كند.»
بنابر این اگرچه ما قادر به درک فلسفه احکام نمیباشیم، اما اطمینان به درستی آن معارف عالی داریم.

و نکته پایانی انکه:
به نظر بنده اصلا شناخت فلسفه احکام لازم که نیست، هیچ، بلکه برای یک مومن ضرر هم دارد!!! ضرر آن هم در نفی تعبد انسان ها می باشد.
وقتی به قرآن مراجعه می کنم، خداوند 275 بار به صورتهای مختلف از مشتقات «عبد» استفاده کرده است و در سوره ذاریات آیه 56، مرتبه ای از فلسفه خلقت جن و انس را عبودیت ذکر کرده است: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»
حال اگر من به عنوان مثال بدانم که استفاده مرد از طلا باعث می شود که به گلبولهای خونم ضرری وارد میشود، از این به بعد به خاطر گلبولهای خون خودم از طلا استفاده نمیکنم، اما اگر دنبال این حرفها نباشمف فقط برای خداوند از این فعل حرام کناره میگیرم و این تعبد و تقرب برای انسان ارزش واقعی دارد.
التمــــــــــاس دعــــــــــــا....

هادی;467477 نوشت:
«انا وجدنا کل ما احل الله تبارک و تعالى ففیه صلاح العباد وبقائهم ولهم الیه الحاجة التى لایستغنون عنها ووجدنا المحرم من الاشیاء لاحاجة للعباد الیه ووجدنا مفسدا داعیا الى الفناء والهلاک‏»
همانا ، چنین یافتیم که هر آنچه را که خداى تبارک و تعالى حلال فرموده صلاح و بقاى بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بى‏نیاز از آن نیستند و در آنچه حرام نموده است نیازى براى بندگان به آن نیافتیم بلکه مایه فسادى است که ایشان را به سوى نابودى و هلاکت‏سوق مى‏دهد. ( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص: 167)

با سلام خدمت کارشناس محترم و سایر دوستان.
بنده ربط این حدیث را به سوال تاپیک متوجه نشدم.
حدیث میگوید هر آنچه حلال است برای بنده سود دارد و هر آنچه حرام است برای بنده مضر است. حال این چه ربطی به این دارد که ما دلیل این سود و فایده یا ضرر را بدانیم و یا به دنبال آن باشیم؟
محی الدین;467497 نوشت:
کنکاش در فلسفه احکام فضل است اما ضرورت ندارد . آنچه لازم است اطمینان به طریقه اخذ تعالیم شرع است که مکلف موظف است از بهترین راهها آنرا اخذ نماید

به اعتقاد بنده ضرورت دارد. چرا که ممکن است شارع آن حکم را بر اساس شرایط خاص زمان نزول دین و با توجه به استعداد ها و ظرفیت های آن زمان صادر کرده باشد فلذا کنکاش در دلیل احکام خیلی هم ضروری است.
ملاصدرا;468419 نوشت:
اسرار اين را نپرسيد كه چرا فلان چيز حلال است و فلان چيزحرام است ﴿ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾

اینکه خدا هر چه را بخواهد حکم می کند چه ربطی به پرسیدن و نپرسیدن دلیل احکام دارد؟ از آنجاییکه کار خدا عبث و بیهوده نیست مسلما برای احکام خود دلیل داشته است و در آن سود و فایده ای نهفته است و البته از صدور آن حکم هدفی داشته است. حال اگر ما آن هدف را بیابیم بهتر می توانیم به آن هدفی که خدا می خواسته از صدور حکم ما به آن برسیم رهنمون شویم. چرا که وقتی هدف و مقصود مشخص باشد طی مسیر هم بسیار بهتر و با کیفیت تر انجام خواهد شد.
ملاصدرا;468419 نوشت:
بسياري از چيزهاست كه خواص براي شما روشن نيست. بسياري از اسراري در حلّيت ها و حرمت ها نهفته است كه بعدها بايد براي بشر كشف بشود.

خوب خود آیت الله هم می فرماید ممکن است دلیل احکام بعد ها مشخص بشود. ما هم همین را می گوییم. لذا وقتی دلیل حکمی مشخص شد می توان بر اساس آن دلیل و هدفی که حکم صادر شده است حکم جدیدی بر اساس شرایط زمانی و مکانی و ظرفیت زمانه و استعدادهای بشری صادر کرد.
نورخدا;469388 نوشت:
مثلا انسانی سالیان سال گوشه ای بنشیند و فکر کند که آب در چند درجه به جوش می آید، هرگز به جواب سوال خود نمیرسد مگر با آزمایش کردن. و شناخت فلسفه احکام چون یک امر جزئیست و از طرف دیگر قابل آزمایش کردن نمی باشد، لذا این اتفاقا هرگز نخواهد افتاد؛

بالاخره ما نفهمیدیم عقل تجربی انسان قادر به درک جزییات هست یا نیست؟ مثلا قادر به درک اینکه آب در چند درجه به جوش می آید هست یا نست؟ اگر هست دیگر استثنا ندارد. هر حکم جزیی در دین را هم می تواند با آزمایش دلیلش را بفهمد. شما باید ثابت کنید که احکام الهی آزمایش بردار نیست؟ مگر نه این است که دلیل بسیاری از احکام الهی با آزمایش و امتحان به دست آمده است.
نورخدا;469394 نوشت:
به نظر بنده اصلا شناخت فلسفه احکام لازم که نیست، هیچ، بلکه برای یک مومن ضرر هم دارد!!! ضرر آن هم در نفی تعبد انسان ها می باشد.
وقتی به قرآن مراجعه می کنم، خداوند 275 بار به صورتهای مختلف از مشتقات «عبد» استفاده کرده است و در سوره ذاریات آیه 56، مرتبه ای از فلسفه خلقت جن و انس را عبودیت ذکر کرده است: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»
حال اگر من به عنوان مثال بدانم که استفاده مرد از طلا باعث می شود که به گلبولهای خونم ضرری وارد میشود، از این به بعد به خاطر گلبولهای خون خودم از طلا استفاده نمیکنم، اما اگر دنبال این حرفها نباشمف فقط برای خداوند از این فعل حرام کناره میگیرم و این تعبد و تقرب برای انسان ارزش واقعی دارد.

از آنجا که فهم انسان از متون دینی خطاپذیر است لذا اگر انسان بتواند به دلیل احکام و هدف شارع از صدور حکم پی ببرد بهتر می تواند عبادت او را بکند. آیا دانستن هدف و مقصود و مقصد در طی طریق تاثیر ندارد؟ اگر شما سوار ماشین شوید ولی ندانید که به کجا می خواهید برویدبهتر می توانید حرکت کنید یا بدانید که به کجا می خواهید بروید؟
توضیحات تکمیلی در تاپیک :
http://www.askdin.com/thread31438.html
و من الله توفیق

با عرض سلام خدمت جناب شریعت عقلانی...
ظاهرا قسمتی از سخن شما ربطی به سوال ندارد. آنجا که فرموده اید:
«به اعتقاد بنده ضرورت دارد. چرا که ممکن است شارع آن حکم را بر اساس شرایط خاص زمان نزول دین و با توجه به استعداد ها و ظرفیت های آن زمان صادر کرده باشد فلذا کنکاش در دلیل احکام خیلی هم ضروری است. »
زیرا بحث مربوطه درباره فلسفه احکام می باشد نه دلیل احکام. بله بررسی دلیل احکام ضروری می باشد و حرف شما کاملا متین می باشد، اما فلسفه احکام بحثی جدای از دلیل احکام میباشد.
موفق باشید:Gol:

[="Navy"]

شریعت عقلانی;469404 نوشت:
اینکه خدا هر چه را بخواهد حکم می کند چه ربطی به پرسیدن و نپرسیدن دلیل احکام دارد؟ از آنجاییکه کار خدا عبث و بیهوده نیست مسلما برای احکام خود دلیل داشته است و در آن سود و فایده ای نهفته است و البته از صدور آن حکم هدفی داشته است. حال اگر ما آن هدف را بیابیم بهتر می توانیم به آن هدفی که خدا می خواسته از صدور حکم ما به آن برسیم رهنمون شویم. چرا که وقتی هدف و مقصود مشخص باشد طی مسیر هم بسیار بهتر و با کیفیت تر انجام خواهد شد.

سلام
حدیث با سند معتبر در كافي، ج‏1، ص: 57 آمده است که إِنَّ اللَّهَ لَا يُسْأَلُ‏ كَيْفَ أَحَلَّ وَ كَيْفَ حَرَّم‏ ( از خدا پرسش نشود چگونه و به چه علت چيزى را حلال كرده و چطور و به چه علت حرام كرده‏)
اینکه خداوند بر اساس حکمت حکمی را صادر می کند صحیح است اما علاوه بر اینکه ما نمی توانیم حکمت تامه احکام را با عقل خود بیابیم مگر اینکه خود معصومین حکمت را بیان کنند که آنهم معلوم نیست علت تامه باشد حتی می تواند تنها دلیل و حکمت حکم تعبد باشد و مصلحت دیگری در نظر نباشد مثلا این حکم که در قرآن آمده:
مثلا خداوند برای تعبد بیان کرد که ماهیگیری در شنبه برای گروهی ممنوع بود! جالب آنکه شنبه تمام ماهیان نزدیک ساحل آمده و تعدادشان بسیار زیاد می شد اما روز های غیر شنبه اثری از ماهی ها پیدا نبود!
وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِيهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ [٧:١٦٣]
و از آنها درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود بپرس! زمانی که آنها در روزهای شنبه، تجاوز (و نافرمانی) خدا می‌کردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار می‌شدند؛ امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمی‌آمدند؛ این چنین آنها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی می‌کردند!
شریعت عقلانی;469404 نوشت:
خوب خود آیت الله هم می فرماید ممکن است دلیل احکام بعد ها مشخص بشود. ما هم همین را می گوییم. لذا وقتی دلیل حکمی مشخص شد می توان بر اساس آن دلیل و هدفی که حکم صادر شده است حکم جدیدی بر اساس شرایط زمانی و مکانی و ظرفیت زمانه و استعدادهای بشری صادر کرد.

مشکل اینجاست که نمی توان گفت تنها دلیل این حکم منحصر است به این چیزی که الان کشف شده بلکه ممکن است بعد ها دلایل دیگری هم کشف شود اما آنوفت هم باز نمی توان گفت تنها دلیل این حکم منحصر است به این موضوع چون ممکن است بعد ها دوباره دلیل دیگری کسف شود و ...
یعنی عقل نمی تواند بگویید علت این حکم منحصر است در این موضوع که کشف شده و هیچ دلیل دیگری نمی تواند داشته باشد و تنها نقل می تواند در این مورد نظر دهد که در آن صورت هم نمی توان گفت علت تامه حکم همان چیزی است که حدیث یا روایت گفته اما خود این مورد هم مورد بحث است که اگر علت وجوب حکم از بین رفت حکم هم از بین می رود یا خیر که بنده تاپیکی با این موضوع چند روز پیش ایجاد کردم:http://www.askdin.com/thread35873.html
بنا بر این جز خداوند و ائمه معصومین نمی توانند حکم صادر کنند إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[/]

ملاصدرا;470173 نوشت:
اینکه خداوند بر اساس حکمت حکمی را صادر می کند صحیح است اما علاوه بر اینکه ما نمی توانیم حکمت تامه احکام را با عقل خود بیابیم

با سلام.
جمله قرم رنگ را اثبات بفرمایید.
ملاصدرا;470173 نوشت:
مثلا خداوند برای تعبد بیان کرد که ماهیگیری در شنبه برای گروهی ممنوع بود! جالب آنکه شنبه تمام ماهیان نزدیک ساحل آمده و تعدادشان بسیار زیاد می شد اما روز های غیر شنبه اثری از ماهی ها پیدا نبود!
وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِيهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ [٧:١٦٣]
و از آنها درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود بپرس! زمانی که آنها در روزهای شنبه، تجاوز (و نافرمانی) خدا می‌کردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار می‌شدند؛ امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمی‌آمدند؛ این چنین آنها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی می‌کردند!

این یک نمونه استثناست. آنهم بر ای عده ای خاص در زمان و مکانی خاص.
ولی نمونه هایی بسیاری وجود دارد که علت احکام براحتی قابل استنتاج است.
مثلا حکم آمیزش در ماه مبارک 30 شبانه روز بود که به علت عدول اعراب از این حکم به آنها تخفیف داده شد و تبدیل به سی روز شد.
شاه ولی الله دهلوی به زیبایی در این زمینه می نویسد :
“راسخان در علم می دانند که شرع اسلام درباب نکاح و طلاق و معاملات و زينت و لباس و قضاء و حدود و قسمت غنائم چيزی نياورد که اعراب ندانند يا در قبولش ترديد کنند. بلی گاهی تصحيح خطاها رخ می داد مثل ربا که در ميانشان رواج يافته بود و از آن نهی شدند… ديه قتل در زمان عبدالمطلب ده شتر بود. ديد که با ده شتر دست از آدمکشی بر نمی دارند آن را به صد شتر رساند و پيامبرهم آن را نگاه داشت و عوض نکرد. اولين قسامه را ابوطالب برگزار کرد. از هر غارت يک چهارم به رئيس قوم می رسيد پيامبر آن را يک پنجم کرد. قباد و انوشيروان پسرش ماليات و عشريه می گرفتند شرع هم چيزی نزديک آن را آورد. بنی اسرائيل زانيان را سنگسار می کردند و دست دزد را می بريدند و قاتل را می کشتند، قرآن هم همان را آورد و امثال اينها بسيار است که بر شخص محقق مخفی نخواهد ماند. بلکه اگر تو زيرک باشی و به جوانب احکام محيط باشی خواهی دانست که انبيأ عليه السلام در آئين و آداب عبادات هم چيزی نياوردند که خودش يا مثلش در ميان قومشان نباشد. البته تحريفات جاهلی را از آن زدودند و اوقات و ارکان مبهم و امور مهجور مانده را ضبط و ترويج کردند.
باید دقت داشت بسیاری از احکام دین امضایی بودند. لذا براحتی می توان پی به علت آنها برد.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;469404 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم و سایر دوستان.
بنده ربط این حدیث را به سوال تاپیک متوجه نشدم.
حدیث میگوید هر آنچه حلال است برای بنده سود دارد و هر آنچه حرام است برای بنده مضر است. حال این چه ربطی به این دارد که ما دلیل این سود و فایده یا ضرر را بدانیم و یا به دنبال آن باشیم؟

علیکم السلام

خدمت برادر بزرگوارم عرض ادب و احترام دارم

جناب ملاصدرا سوال فرمودند آیا برای عمل نمودن به احکام الهی باید فلسفه احکام را بدانیم تا به آن ها عمل کنیم؟ دوستان بزرگوار هر کدام مطالب زیبایی فرمودندکه برای حقیر قابل استفاده بود؛ اما ربط روایت فوق به سوال این تاپیک چه بود؟
روایت می فرماید هر حکمی از احکام الهی دارای سرّی است؛ ممکن است برخی از اسرار احکام الهی برای انسان روشن شود ولی برخی از اسرار احکام روشن نشود، روایت می فرماید تمامی احکام الهی دارای حکمتی است لذا عمل کردن به احکام الهی برای هر فردی به صلاح فرد بوده و واجب است، حال سرّ حکم الهی را بداند یا نداد.
ندانستن سرّ احکام نباید مانع از عمل به حکم الهی و تعطیلی احکام اسلام بشود؛ اینکه برای ما معلوم نشده چرا نماز صبح دو رکعت است جهل به این موضوع نباید باعث شود مثل برخی نماز صبح را چهار رکعت خوانده و یا اصلا نخوانیم .
لذا همچنان که دوست بزرگوار جناب نور خدا بیان فرمودند تعبد در عمل نمودن به احکام الهی لازم و ضروری است اگر چه اسرار و حکمت احکام برای ما مجهول باشد؛ اما دانستن اسرار احکام الهی شاید موجب معرفت بیشتر نسبت به خدا بشود به همین خاطر حضرت امام خمینی(ره) سرّالصلاه نوشتند؛ اما با این حال تعبّد (یعنی بندگی محض) نیز شرط لازم و ضروری برای عمل به احکام است.

هادی;472497 نوشت:
جناب ملاصدرا سوال فرمودند آیا برای عمل نمودن به احکام الهی باید فلسفه احکام را بدانیم تا به آن ها عمل کنیم؟ دوستان بزرگوار هر کدام مطالب زیبایی فرمودندکه برای حقیر قابل استفاده بود؛ اما ربط روایت فوق به سوال این تاپیک چه بود؟
روایت می فرماید هر حکمی از احکام الهی دارای سرّی است؛ ممکن است برخی از اسرار احکام الهی برای انسان روشن شود ولی برخی از اسرار احکام روشن نشود، روایت می فرماید تمامی احکام الهی دارای حکمتی است لذا عمل کردن به احکام الهی برای هر فردی به صلاح فرد بوده و واجب است، حال سرّ حکم الهی را بداند یا نداد.
ندانستن سرّ احکام نباید مانع از عمل به حکم الهی و تعطیلی احکام اسلام بشود؛ اینکه برای ما معلوم نشده چرا نماز صبح دو رکعت است جهل به این موضوع نباید باعث شود مثل برخی نماز صبح را چهار رکعت خوانده و یا اصلا نخوانیم .
لذا همچنان که دوست بزرگوار جناب نور خدا بیان فرمودند تعبد در عمل نمودن به احکام الهی لازم و ضروری است اگر چه اسرار و حکمت احکام برای ما مجهول باشد؛ اما دانستن اسرار احکام الهی شاید موجب معرفت بیشتر نسبت به خدا بشود به همین خاطر حضرت امام خمینی(ره) سرّالصلاه نوشتند؛ اما با این حال تعبّد (یعنی بندگی محض) نیز شرط لازم و ضروری برای عمل به احکام است.

با سلام خدمت استاد بزرگوار.
بله شما درست می فرمایید. حدیث مذکور به نوعی به سوال مرتبت بود. اشتباه از بنده بود.
ولی ....
درست است که نداسنتن دلیل حکم در عمل به حکم نباید تاثیر داشته باشد. منتها دانستن دلیل حکم در عمل به آن تاثیر دارد. اگر به پست 12 بنده مراجعه بفرمایید مطالبی را در همین زمینه آوردم. احکام اسلام اکثرا بر اساس دلایلی روسن وضع شده اند. حال وقتی ما دلیل صدور حکم و هدف خدا و پیامبر و امامان را در وضع حکم بدانیم می توانیم به جای التزام به ظاهر حکم به تحقق هدف و مقصود شارع بیاندیشیم.
و من الله توفیق

[="Tahoma"][="Navy"]

شریعت عقلانی;469404 نوشت:

به اعتقاد بنده ضرورت دارد. چرا که ممکن است شارع آن حکم را بر اساس شرایط خاص زمان نزول دین و با توجه به استعداد ها و ظرفیت های آن زمان صادر کرده باشد فلذا کنکاش در دلیل احکام خیلی هم ضروری است.
و من الله توفیق

سلام
پس از نظر شما همه باید مجتهد شوند ؟!!
یا علیم[/]

[="Navy"]

شریعت عقلانی;471296 نوشت:
با سلام.
جمله قرم رنگ را اثبات بفرمایید.

سلام
ان الله يعلم و انتم لا تعلمون
شریعت عقلانی;471296 نوشت:
این یک نمونه استثناست. آنهم بر ای عده ای خاص در زمان و مکانی خاص.
ولی نمونه هایی بسیاری وجود دارد که علت احکام براحتی قابل استنتاج است.
مثلا حکم آمیزش در ماه مبارک 30 شبانه روز بود که به علت عدول اعراب از این حکم به آنها تخفیف داده شد و تبدیل به سی روز شد.
شاه ولی الله دهلوی به زیبایی در این زمینه می نویسد :
“راسخان در علم می دانند که شرع اسلام درباب نکاح و طلاق و معاملات و زينت و لباس و قضاء و حدود و قسمت غنائم چيزی نياورد که اعراب ندانند يا در قبولش ترديد کنند. بلی گاهی تصحيح خطاها رخ می داد مثل ربا که در ميانشان رواج يافته بود و از آن نهی شدند… ديه قتل در زمان عبدالمطلب ده شتر بود. ديد که با ده شتر دست از آدمکشی بر نمی دارند آن را به صد شتر رساند و پيامبرهم آن را نگاه داشت و عوض نکرد. اولين قسامه را ابوطالب برگزار کرد. از هر غارت يک چهارم به رئيس قوم می رسيد پيامبر آن را يک پنجم کرد. قباد و انوشيروان پسرش ماليات و عشريه می گرفتند شرع هم چيزی نزديک آن را آورد. بنی اسرائيل زانيان را سنگسار می کردند و دست دزد را می بريدند و قاتل را می کشتند، قرآن هم همان را آورد و امثال اينها بسيار است که بر شخص محقق مخفی نخواهد ماند. بلکه اگر تو زيرک باشی و به جوانب احکام محيط باشی خواهی دانست که انبيأ عليه السلام در آئين و آداب عبادات هم چيزی نياوردند که خودش يا مثلش در ميان قومشان نباشد. البته تحريفات جاهلی را از آن زدودند و اوقات و ارکان مبهم و امور مهجور مانده را ضبط و ترويج کردند.
باید دقت داشت بسیاری از احکام دین امضایی بودند. لذا براحتی می توان پی به علت آنها برد.

درست است كه آن مورد استثنا بود اما از اين موارد استثنا موارد ديگري هم در قرآن وجود دارد فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ و موارد ديگر ...
مطلب ديگر اينكه بسياري بلكه تمامي احكام علتش براي ما روشن نيست حتي همين مواردي كه شما بيان كرديد نمي توان به طور قطعي گفت كه تنها علت اينكه ديه مرد 100 شتر است اين است كه مثلا بر فرض صحت 10 شتر كه قبلا ديه بود مردم از آدم كشي درست بر نمي داشتند بنا بر اين ديه افزايش يافت.بر فرض هم كه چنين باشد باز هم ما نمي توانيم احكام را تغيير دهيم بلكه ملاك براي عمل به احكام حجت بودن آن حكم است كه تنها بايد از ناحيه معصوم آن احكام بيان شود و يا حكم قبلي توسط وي نسخ شود.[/]

محی الدین;472834 نوشت:
سلام
پس از نظر شما همه باید مجتهد شوند ؟!!
یا علیم

با سلام.
خیر. ولی همه باید مصداق این جمله قرآن عمل کنند که :
یستمعون القول و یتبعون الاحسنه.
مضاف بر اینکه اجتهاد درجاتی دارد. از نظر بنده هر انسانی که قبل از هر عملی تفکر و تامل می کند مجتهد است و باید بر اساس اجتهاد خودش عمل کند.
و من الله توفیق

ملاصدرا;472839 نوشت:
ان الله يعلم و انتم لا تعلمون

با سلام.
بزرگوار عقلی اثبات بفرمایید. چرا ما نمی توانیم حکمت تامه احکام را در یابیم؟
بالاخره خداوند بر اساس دلیل یا دلایلی حکمی را وضع کرده است. چرا نمی شود دلیل آن را فهمید.
نکته دیگراینکه بالاخره علمای اسلام در باب اعتقادات دینی دلیل عقلی اقامه می کنند. سوال اینجاست چرا؟ اگر قرار باشد همه چیز را از نقل بگیریم چرا شیعه معتقد است اعتقادات باید مبنای عقلانی داشته باشد؟ چرا شیعه معتقد است به حسن و قبح عقلی؟ چرا فقط در اعتقادات و اخلاقیات این برقرار است و در احکام برقرار نیست؟ کجای این آیه که آوردید چنین تفکیکی کرده است؟

ملاصدرا;472839 نوشت:
مطلب ديگر اينكه بسياري بلكه تمامي احكام علتش براي ما روشن نيست حتي همين مواردي كه شما بيان كرديد نمي توان به طور قطعي گفت كه تنها علت اينكه ديه مرد 100 شتر است اين است كه مثلا بر فرض صحت 10 شتر كه قبلا ديه بود مردم از آدم كشي درست بر نمي داشتند بنا بر اين ديه افزايش يافت.بر فرض هم كه چنين باشد باز هم ما نمي توانيم احكام را تغيير دهيم بلكه ملاك براي عمل به احكام حجت بودن آن حكم است كه تنها بايد از ناحيه معصوم آن احكام بيان شود و يا حكم قبلي توسط وي نسخ شود.

دو حالت دارد :
یا ممکن است این تنها دلیل باشد.
یا ممکن است تنها دلیل نباشد.
شما بر اساس کدام مرجح چنین ترجیحی می دهید با توجه به اینکه هر دو حالت احتمالات مساوی امکان را دارند؟
مضاف بر اینکه همان طور که اشاره شد بسیاری از احکام امضایی بودند. حال چرا نمی توان علت احکام امضایی را فهمید؟ مگر نه قبل از تایید اسلام آنها بنا بر علل کاملا طبیعی و مشخص آن هم از سوی غیر معصومان وضع شده بودند؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;472875 نوشت:
با سلام.
خیر. ولی همه باید مصداق این جمله قرآن عمل کنند که :
یستمعون القول و یتبعون الاحسنه.
مضاف بر اینکه اجتهاد درجاتی دارد. از نظر بنده هر انسانی که قبل از هر عملی تفکر و تامل می کند مجتهد است و باید بر اساس اجتهاد خودش عمل کند.
و من الله توفیق

سلام
اتفاقا این توصیه شما را سلفی ها گوش کرده اند و به اجتهاد خود دارند جهاد نکاح و قتال فی سبیل الله می کنند و یکراست به بهشت نائل میشوند!!!!
دوست دارید از جمله کسانی باشید که به اجتهاد یک سلفی رگهای گردنتان بریده می شود ؟
یا علیم

محی الدین;473136 نوشت:
سلام
اتفاقا این توصیه شما را سلفی ها گوش کرده اند و به اجتهاد خود دارند جهاد نکاح و قتال فی سبیل الله می کنند و یکراست به بهشت نائل میشوند!!!!
دوست دارید از جمله کسانی باشید که به اجتهاد یک سلفی رگهای گردنتان بریده می شود ؟
یا علیم

هر گروه و فرقه ای از اسلام که به نام اسلام جنایت کنند
یقین بدانید نقاب اسلام به چهره زده اند و از نام اسلام برای رسیدن به مقاصدی دیگر استفاده می کنند

و صد البته با نام اسلام افراد ساده لوح و بدون فکر را برای رسیدن به مقاصدشان تهییج و برانگیخته می کنند

[="Tahoma"][="Navy"]

بی نظیر;473153 نوشت:

هر گروه و فرقه ای از اسلام که به نام اسلام جنایت کنند
یقین بدانید نقاب اسلام به چهره زده اند و از نام اسلام برای رسیدن به مقاصدی دیگر استفاده می کنند

و صد البته با نام اسلام افراد ساده لوح و بدون فکر را برای رسیدن به مقاصدشان تهییج و برانگیخته می کنند


سلام
برخی دوستان علاقه دارند شعارهای روشنفکری بدهند اما به کمترین آثار آن فکر نمی کنند
یعنی چه که هرکس خودش اجتهاد کند و عمل نماید ؟
نتیجه اش میشود گروههای تروریستی که ابزار دست استکبار و کفر جهانی اند
یا علیم[/]

محی الدین;473136 نوشت:
اتفاقا این توصیه شما را سلفی ها گوش کرده اند و به اجتهاد خود دارند جهاد نکاح و قتال فی سبیل الله می کنند و یکراست به بهشت نائل میشوند!!!!
دوست دارید از جمله کسانی باشید که به اجتهاد یک سلفی رگهای گردنتان بریده می شود ؟

با سلام.
مطمئن باشید آنهایی که گول این مفتی ها را می خورند اگر به توصیه ای بنده عمل می کردند و قول های متفاوت را می خواندند و عقلشان را هم به کار می گرفتند و بهترین را انتخاب می کردند هیچ وقت به چنین جهاد هایی نمی رفتند. مگر نه شما اعتقاد دارید بهترین قول از آن مذهب شیعه است؟
در ضمن بنده قولی از قرآن آوردم. نظر شخصی ندادم. و اینکه اگر مرجعی بود که به سوالات اینچنینی پاسخ دهد مطمئن باشید به سراغ آن ی رفتم. منتها بنده در یکی دو حکم شرعی به سراغ دلیل حکم رفتم ولی چیزی عایدم نشد.
دوست عزیز. اگر بخواهیم بگوییم ما که مجتهد نیست پس نباید در این زمینه بحث کنیم و تبادل نظر نماییم خوب این سخن شما می تواند به تمام مباحث تعمیم پیدا کند. پس به مسئولین پیشنهاد کنید که سایت را ببندند و هر کس برود سراغ مرجع خودش. علما هم که هستند. دیگر چه جای گفت و گوی دینی؟؟!!
خارج از این ما در مورد یک حکم شرعی خاص صحبت نمی کنیم. بلکه در مورد یک مساله اعتقادی صحبت می کنیم. اینکه :
آیا احکام دین بر اساس شرایط خاص زمانی و مکانی نازل شده اند یا خیر و آیا عقل می تواند به مصالح و مفاسد آنها دست یابد یا خیر؟
و من الله توفیق

محی الدین;473157 نوشت:
برخی دوستان علاقه دارند شعارهای روشنفکری بدهند اما به کمترین آثار آن فکر نمی کنند
یعنی چه که هرکس خودش اجتهاد کند و عمل نماید ؟
نتیجه اش میشود گروههای تروریستی که ابزار دست استکبار و کفر جهانی اند

خوب مفتی های آنها دارند به اجتهاد خودشان عمل میکنند و مقلدینی هم دارند و مراجع ما هم دارند به اجتهاد خودشان عمل می کنند و مقلدینی دارند. خوب شما بفرمایید مکانیزم این دو چه فرقی دارد؟
و من الله توفیق

سلام
احکامی که توسط قرآن وچهارده معصوم بدست مارسیده صورتی کلی دارندوباتوجه به شرایط زمانی ومکانی بگونه ای به که اصل حکم ضربه ای وارد نشود تغییرمیکنند،اساسارمزاجتهاددرتطبیق دستورات کلی بامسائل جدیدوحوادث متغیراست.همین الان ما درفقه خودمان مواردی داریم که فقها بدلیل درک ضرورت موضوع بطورجزم به لزوم آن فتوا میدهند،آنها دراین امر ازاصل چهارم استنباط یعنی دلیل عقلی استفاده میکنندواگر به لزوم مواردی
که دراسلام به آنها اشاره شده فتوا نداده اند توجه نداشتن به ضرورت آنهاست .والبته باید توجه کرد چه بسا فهم حکمت این احکام برای بسیاری از ادوار دشوار بوده وفهم حکمت این احکام وظیفه ی فقها ونخبگان دینی ای است که در زمان حال یا آینده زندگی میکنندکه پس از سال ها ممارست یک فقیه یانخبه واقعی وحسابی شده اند:Gol:

محی الدین;473157 نوشت:
سلام
برخی دوستان علاقه دارند شعارهای روشنفکری بدهند اما به کمترین آثار آن فکر نمی کنند
یعنی چه که هرکس خودش اجتهاد کند و عمل نماید ؟
نتیجه اش میشود گروههای تروریستی که ابزار دست استکبار و کفر جهانی اند
یا علیم

منظور حقیر این بود که وقتی عقل را کنار بگذاریم و بگوییم لازم نیست دنبال فلسفه و دلیل عقلی احکام باشیم
و فقط به نقل اکتفا کنیم

نتیجه اش می شود گروههای تروریستی

مثلا فلان مفتی می گوید جهاد نکاح

اگر مقلدین ان مفتی فکر نکرده و به دلیل عقلی ان حکم کاری نداشته باشند
و بگویند چون مفتی گفته لازم است بدون فکر و تحقیق انجام دهیم

نتیجه اش می شود فساد

و مفتی هایی که چنین دستوراتی و جنایاتی را صادر می کنند
به نظر حقیر برای رسیدن به مقاصد شان نام فتوی بر حکم جنایت کارانه شان می گذارند
و افراد ساده لوح هم که به عقل کاری ندارند و فتوای انها را وحی منزل می دانند
و عمل می کنند و نتیجه اش می شود جنایت به نام اسلام

[="Tahoma"][="Navy"]

بی نظیر;473178 نوشت:

منظور حقیر این بود که وقتی عقل را کنار بگذاریم و بگوییم لازم نیست دنبال فلسفه و دلیل عقلی احکام باشیم
و فقط به نقل اکتفا کنیم

نتیجه اش می شود گروههای تروریستی

مثلا فلان مفتی می گوید جهاد نکاح

اگر مقلدین ان مفتی فکر نکرده و به دلیل عقلی ان حکم کاری نداشته باشند
و بگویند چون مفتی گفته لازم است بدون فکر و تحقیق انجام دهیم

نتیجه اش می شود فساد

و مفتی هایی که چنین دستوراتی و جنایاتی را صادر می کنند
به نظر حقیر برای رسیدن به مقاصد شان نام فتوی بر حکم جنایت کارانه شان می گذارند
و افراد ساده لوح هم که به عقل کاری ندارند و فتوای انها را وحی منزل می دانند
و عمل می کنند و نتیجه اش می شود جنایت به نام اسلام


سلام
استبداد به عقل خود و فتوای بی مبنا هردو فساد انگیزند برای هردوی اینها معیارهایی هست مهم این است که صدور فتوی را چه فتوای عقل باشد چه مبتنی بر نقل به سادگی نپذیریم و با معیارها بسنجیم . سنجش یک فتوا هم با صدور آن فرق می کند . صادر کننده فتوی علاوه بر خود دیگران را هم ممکن است به مهلکه بیندازد اما سنجشگر فقط میتواند در مورد خودش اشتباه کند .
ما عرضمان این است که نباید اجتهاد را بدون ضابطه به عموم افراد محول کنیم چه اینکه اجتهاد هم ملاکهای سختی دارد . بله تفکر حرفی ندارد اما اجتهاد و فتوی کار هرکسی نیست .
یا علیم[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

به نظر حقیر، چون انسان ذاتاً علم دوست است، ظرف علمش هم هیچگاه پایان نمی پذیرد، پس نمیتواند همه چیز را بیاموزد، علاوه بر اینکه، انسان معمولی داناییش زمانمند است، لذا اشتباه است که بگوییم انسان باید فلسفه احکام را بداند تا به آن عمل کند.

با توجه به این نقص ذاتی انسان، تا جای ممکن، میبایست که احکام از منابع قطعی بدست بیان.
در نتیجه کافی است که بدونیم، اون حکم واقعاً حکم خداست یا نه، اون حرف واقعاً منتسب به معصوم است یا نه.
در مورد کسانی هم حه حکم میدهند(مراجع، مفتی و ....) خب شرط عقل این است که انسان ابتدا در مورد اعلم بودن آنها تحقیق و تفحص بکنه و بدون دلیل اونها رو به عنوان راهنما نپذیرد.

هر چی فکر میکنم، میبینم که نوع بینشهای متفاوت، حتی بیشتر اختلافات افراد داخل این سایت، مربوط به اصول دین اونهاست.

یعنی نوع اصول دین و برداشتهای افراد از اصول دین، راه اونها رو رقم میزنه.
مثلاً:

اگر خدا همه چیز را بر اساس قانون محض و لایتغییری خلق کرده باشد آنگاه فلسفه هر چیز قابل دانستن( و چه بسا واجب باشد)
اما
اگر خدا دخالت مستقیم در هستی داشته باشد، اونموقع اراده خدا به صورت آزاد و به میزان نامحدودی میتواند معادلات را تغییر دهد، لذا فلسفه برخی احکام تعبد محض خواهد بود، یعنی صرف عمل به دستور خدا میتواند به میزان نامحدودی و بدون هیچ سببی سرنوشت بشر رو تغییر بده.

حالا این دو عبارت بالا شاید خیلی دقیق نباشند، اما فکر میکنم اختلافات از این قرار باشد.

[="Tahoma"][="Navy"]

شریعت عقلانی;473165 نوشت:

خوب مفتی های آنها دارند به اجتهاد خودشان عمل میکنند و مقلدینی هم دارند و مراجع ما هم دارند به اجتهاد خودشان عمل می کنند و مقلدینی دارند. خوب شما بفرمایید مکانیزم این دو چه فرقی دارد؟
و من الله توفیق

سلام
به نظر ما یکی مدعی و یکی راستگوست
مثل اینکه دو گروه ادعای طبابت بکنند
سپس عده ای را در حال درمان و عده دیگری را در حال قتل مردم ببینیم
به نظر شما تشخیص این از هم سخت است ؟
آیا واقعا اسلام احکام مبهمی دارد که یکی جهاد نکاح راه بیندازد و یکی از نگاه حرام نهی کند
یعنی به نظر شما تعالیم دین بی ضابطه اند ؟
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

شریعت عقلانی;473160 نوشت:

با سلام.
مطمئن باشید آنهایی که گول این مفتی ها را می خورند اگر به توصیه ای بنده عمل می کردند و قول های متفاوت را می خواندند و عقلشان را هم به کار می گرفتند و بهترین را انتخاب می کردند هیچ وقت به چنین جهاد هایی نمی رفتند. مگر نه شما اعتقاد دارید بهترین قول از آن مذهب شیعه است؟
در ضمن بنده قولی از قرآن آوردم. نظر شخصی ندادم. و اینکه اگر مرجعی بود که به سوالات اینچنینی پاسخ دهد مطمئن باشید به سراغ آن ی رفتم. منتها بنده در یکی دو حکم شرعی به سراغ دلیل حکم رفتم ولی چیزی عایدم نشد.
دوست عزیز. اگر بخواهیم بگوییم ما که مجتهد نیست پس نباید در این زمینه بحث کنیم و تبادل نظر نماییم خوب این سخن شما می تواند به تمام مباحث تعمیم پیدا کند. پس به مسئولین پیشنهاد کنید که سایت را ببندند و هر کس برود سراغ مرجع خودش. علما هم که هستند. دیگر چه جای گفت و گوی دینی؟؟!!
خارج از این ما در مورد یک حکم شرعی خاص صحبت نمی کنیم. بلکه در مورد یک مساله اعتقادی صحبت می کنیم. اینکه :
آیا احکام دین بر اساس شرایط خاص زمانی و مکانی نازل شده اند یا خیر و آیا عقل می تواند به مصالح و مفاسد آنها دست یابد یا خیر؟
و من الله توفیق

سلام
شما از اجتهاد عموم در احکام و تعالیم دین سخن گفتید
اجتهاد هم ملازم فتوی است و فتوی ملازم عمل
و چون مبنای این عمل هم اجتهاد است فرد معذور است
اما آیا این درست است ؟
آیا همه می توانند اجتهاد کنند ؟
یا باید اجتهاد هرکس را در حد عقل خودش بپذیریم؟
یا اینکه بگوییم منظور شما از اجتهاد تفکر و تعقل است و نه اجتهاد مصطلح تا آن تبعات را داشته باشد؟
خلاصه سخن شما تبعا به پذیرش عمل به اصطلاح اجتهادی سلفی و تکفیری هم می انجامد در حالیکه منظور شما این نیست
یا علیم[/]

محی الدین;472834 نوشت:

سلام
پس از نظر شما همه باید مجتهد شوند ؟!!
یا علیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

نیازی نیست همه مجتهد شوند اما همانطور که میدانید طلب علم واجب است و هر کسی باید علاوه بر یادگیری احکام در حدی که برایش مقدور است در یادگیری معارف دینی هم کوتاهی نکند.

چون اینکار باعث میشود بینشی پیدا کند که اگر دسترسی به مجتهد هم نداشت بتواند نزد خود پاسخگوی شبهات مختلف باشد و به انحراف نیفتد...

[="Tahoma"][="Navy"]

.امین.;473316 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

نیازی نیست همه مجتهد شوند اما همانطور که میدانید طلب علم واجب است و هر کسی باید علاوه بر یادگیری احکام در حدی که برایش مقدور است در یادگیری معارف دینی هم کوتاهی نکند.

چون اینکار باعث میشود بینشی پیدا کند که اگر دسترسی به مجتهد هم نداشت بتواند نزد خود پاسخگوی شبهات مختلف باشد و به انحراف نیفتد...


سلام
بحث ایشان اجتهاد بود که معنای خاص خودش را دارد
در پست قبلی توضیح دادم
یا علیم[/]

محی الدین;473289 نوشت:

سلام
شما از اجتهاد عموم در احکام و تعالیم دین سخن گفتید
اجتهاد هم ملازم فتوی است و فتوی ملازم عمل
و چون مبنای این عمل هم اجتهاد است فرد معذور است
اما آیا این درست است ؟
آیا همه می توانند اجتهاد کنند ؟
یا باید اجتهاد هرکس را در حد عقل خودش بپذیریم؟
یا اینکه بگوییم منظور شما از اجتهاد تفکر و تعقل است و نه اجتهاد مصطلح تا آن تبعات را داشته باشد؟
خلاصه سخن شما تبعا به پذیرش عمل به اصطلاح اجتهادی سلفی و تکفیری هم می انجامد در حالیکه منظور شما این نیست
یا علیم

اجتهاد به معنای دادن حکم فقهی است و کسی نمیگوید که عموم حکم فقهی صادر کنند. این مساله نباید باعث شود که مغز انسانها را تعطیل کنیم و بگوییم حق ندارید درباره دلیل احکام فکر کنید

نورخدا;469394 نوشت:
و نکته پایانی انکه:
به نظر بنده اصلا شناخت فلسفه احکام لازم که نیست، هیچ، بلکه برای یک مومن ضرر هم دارد!!! ضرر آن هم در نفی تعبد انسان ها می باشد.
وقتی به قرآن مراجعه می کنم، خداوند 275 بار به صورتهای مختلف از مشتقات «عبد» استفاده کرده است و در سوره ذاریات آیه 56، مرتبه ای از فلسفه خلقت جن و انس را عبودیت ذکر کرده است: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»
حال اگر من به عنوان مثال بدانم که استفاده مرد از طلا باعث می شود که به گلبولهای خونم ضرری وارد میشود، از این به بعد به خاطر گلبولهای خون خودم از طلا استفاده نمیکنم، اما اگر دنبال این حرفها نباشمف فقط برای خداوند از این فعل حرام کناره میگیرم و این تعبد و تقرب برای انسان ارزش واقعی دارد.
التمــــــــــاس دعــــــــــــا....

با عرض سلام

مگر امامان معصوم ما هم از دلیل احکام آگاهی نداشتند که عبادتشان خالصانه بود؟

این سخن شما یعنی هر مومنی که دلیل حکمی را دانست بخاطر علت مادی و نه معنوی آن که بندگی خداست ، خود را مکلف و موظف به انجام آن میکند. این صحیح نیست ، چه بسا خداوند با همین مساله بندگانش را می آزماید

اشتباه ما اینست که فکر میکنیم بندگی یعنی فقط انجام فرایض. خیر این نیست بندگی یعنی نفس هم که میکشی نفس کشیدنت برای خدا باشه

اگر عموم درباره حکمت قوانین شرعی هیچ آگاهیی نداشته باشند نه تنها نمیتوانند پاسخگوی شبهه افکنان باشند بلکه امکان رویگردانیشان از دین هم بسیار است. کما اینکه میبینیم هر کسی که منحرف میشود میشود همین احکام را به استهزاء میگیرد و آنها را کاری عبث یا حتی مضر عنوان میکند

محی الدین;473285 نوشت:
به نظر ما یکی مدعی و یکی راستگوست
مثل اینکه دو گروه ادعای طبابت بکنند
سپس عده ای را در حال درمان و عده دیگری را در حال قتل مردم ببینیم
به نظر شما تشخیص این از هم سخت است ؟
آیا واقعا اسلام احکام مبهمی دارد که یکی جهاد نکاح راه بیندازد و یکی از نگاه حرام نهی کند
یعنی به نظر شما تعالیم دین بی ضابطه اند ؟

با سلام.
بنده از مکانیزم صحبت کردم. کاری به اینکه کدام حق است نداشتم. عرض شده مکانیزم حاکم بر فرقه وهابیون و شیعیان یکی است. هر دو عالم دارند و مقلد. مساله ای که بنده عرض کردم هم منافاتی با آن ندارد. بنده حکمی برای کسی صادر نکردم. فقط عرض سد هر کس باید بر اساس عقل خودش عمل کند. خوب مگر نه این است که تقلید هم مبنای عقلانی دارد. خوب یکی عقلش تا این حد است که وقت و توان مظالعه و تحقیق در متون دینی را ندارد و ی رود تقلید می کند. یکی هم اهل اجتهاد است و می رود مجتهد می شود و بر اساس عقل خودش عمل می کند.
البته این در احکام شرعی حاکم است. ولی بحث بنده چیزی ورای آن است. اینکه علت احکام را می توانیم بفهمیم یا نه؟ یک مساله اعتقادی است. اینکه عقل انسان توان درک جزییات احکام را دارد یا خیر؟ یک مساله اعتقادی است. و بحث و تبادل نظر در مورد به اعتقاد اکثریت علمای شیعه آزاد است. هر چند که بنده احکام شرعی را هم از این قاعده مستثنی نمی دانم.
به هر حال بنده بر اساس مطالعاتی که داشتم عرض کردم احکام شرعی معلول یک سری شرایطی بوده و بر اساس شرایط زمانی و مکانی صادر شده اند. و علم و عقل انسان با تحقیق و تفحص می تواند به علت صدور احکام وقوف پیدا کند و به هدف شارع دست یابد. با مشخص شدن هدف شارع التزام تعبدی به ظاهر احکام جایش را به حرکت به سمت باطن احکام می دهد. و با این شرایط هدف خداوند و امامان معصوم بهتر و بیشتر نحقق می یابد.
محی الدین;473289 نوشت:
شما از اجتهاد عموم در احکام و تعالیم دین سخن گفتید

بنده کاری به عموم ندارم. هر کس وقت و توان و علم کافی برای مطالعه متون دینی و قدرت تحلیل ندارد می تواند تقلید کند. ما داریم با یک سری انسان اهل مطالعه و آگاه در این زمینه بحث می کنیم. فرض کنید طرف گفتگوی ما علما و مراجع هستند. ما می خواهیم با بحث منطقی و عقلی به نتیجه برسیم.
محی الدین;473289 نوشت:
اجتهاد هم ملازم فتوی است و فتوی ملازم عمل

خیر. اشتباه می فرمایید. بنده مجتهدین بسیاری را می شناسم که اصلا فتوا نمی دهند.
مرجعیت ملازم فتواست نه مجتهد بودن.
محی الدین;473289 نوشت:
آیا همه می توانند اجتهاد کنند ؟

اگر منظور شما از می توانند همان امکان منطقی باشد بله برای همه این امکان فراهم است. ولی اگر منظور شما شرایط تحقق عملی آن در جامعه هست نمی توانند و آنهایی که نمی توانند بروند بر اساس عقل خودشان مرجع انتخاب کنند و به فتواهایش عمل کنند.

[="Tahoma"][="Navy"]

.امین.;473326 نوشت:
اجتهاد به معنای دادن حکم فقهی است و کسی نمیگوید که عموم حکم فقهی صادر کنند. این مساله نباید باعث شود که مغز انسانها را تعطیل کنیم و بگوییم حق ندارید درباره دلیل احکام فکر کنید

سلام برادر
شما با فرضیات صحبت می فرمایید یا بر اساس گفته های ما
ما که چنین چیزی نگفتیم
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

شریعت عقلانی;473358 نوشت:

با سلام.
بنده از مکانیزم صحبت کردم. کاری به اینکه کدام حق است نداشتم. عرض شده مکانیزم حاکم بر فرقه وهابیون و شیعیان یکی است. هر دو عالم دارند و مقلد. مساله ای که بنده عرض کردم هم منافاتی با آن ندارد. بنده حکمی برای کسی صادر نکردم. فقط عرض سد هر کس باید بر اساس عقل خودش عمل کند. خوب مگر نه این است که تقلید هم مبنای عقلانی دارد. خوب یکی عقلش تا این حد است که وقت و توان مظالعه و تحقیق در متون دینی را ندارد و ی رود تقلید می کند. یکی هم اهل اجتهاد است و می رود مجتهد می شود و بر اساس عقل خودش عمل می کند.
البته این در احکام شرعی حاکم است. ولی بحث بنده چیزی ورای آن است. اینکه علت احکام را می توانیم بفهمیم یا نه؟ یک مساله اعتقادی است. اینکه عقل انسان توان درک جزییات احکام را دارد یا خیر؟ یک مساله اعتقادی است. و بحث و تبادل نظر در مورد به اعتقاد اکثریت علمای شیعه آزاد است. هر چند که بنده احکام شرعی را هم از این قاعده مستثنی نمی دانم.
به هر حال بنده بر اساس مطالعاتی که داشتم عرض کردم احکام شرعی معلول یک سری شرایطی بوده و بر اساس شرایط زمانی و مکانی صادر شده اند. و علم و عقل انسان با تحقیق و تفحص می تواند به علت صدور احکام وقوف پیدا کند و به هدف شارع دست یابد. با مشخص شدن هدف شارع التزام تعبدی به ظاهر احکام جایش را به حرکت به سمت باطن احکام می دهد. و با این شرایط هدف خداوند و امامان معصوم بهتر و بیشتر نحقق می یابد.

بنده کاری به عموم ندارم. هر کس وقت و توان و علم کافی برای مطالعه متون دینی و قدرت تحلیل ندارد می تواند تقلید کند. ما داریم با یک سری انسان اهل مطالعه و آگاه در این زمینه بحث می کنیم. فرض کنید طرف گفتگوی ما علما و مراجع هستند. ما می خواهیم با بحث منطقی و عقلی به نتیجه برسیم.

خیر. اشتباه می فرمایید. بنده مجتهدین بسیاری را می شناسم که اصلا فتوا نمی دهند.
مرجعیت ملازم فتواست نه مجتهد بودن.

اگر منظور شما از می توانند همان امکان منطقی باشد بله برای همه این امکان فراهم است. ولی اگر منظور شما شرایط تحقق عملی آن در جامعه هست نمی توانند و آنهایی که نمی توانند بروند بر اساس عقل خودشان مرجع انتخاب کنند و به فتواهایش عمل کنند.


سلام
هرچند شما برادر گرامی سعی در پیچاندن حرفتان دارید مطلب ما صاف و روشن است
مطمئنا انسانها حق تفکر و اندیشه و تحقیق در مسائل دینی را دارند بلکه مامورند که این کار را بکنند اما اجتهاد منجر به صدور حکم چه بر مبنای عقل و چه بر مبنای شرع بدون رعایت میزانهای سختگیرانه آن قابل قبول نیست و نتیجه اش اجتهادات به رای خلاف عقل و دینی مانند کار تکفیری هاست
این را بر اساس شناخت داب شما در مسائل عقلی عرض می کنم چون با نظریات شما در این باب آشنا هستم
یا علیم[/]

شریعت عقلانی;472826 نوشت:
دانستن دلیل حکم در عمل به آن تاثیر دارد

با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و سایر بزرگواران

با این فرمایش حضرت عالی موافق هستم؛ یقینا دانستن سرّ احکام در عمل کردن به آن تأثیر دارد؛ لذا کسانی که سرّ نماز را فهمیده اند و با علم به اسرار نماز اقامه می کنند با نماز امثال بنده خیلی متفاوت خواهد بود، اما صحبت در این است که آنچه ما از اسرار احکام می دانیم شاید گوشه ای از اسرار موجود عند الله باشد. با اینکه سالک واصل میرزا جواد ملکی تبریزی کتابی به نام سرّ الصلاه نوشتند ممکن است تنها گوشه ای از سرّ نماز باشد ما چه می فهمیم حقیقت نماز چیست؟

شریعت عقلانی;472880 نوشت:
چرا ما نمی توانیم حکمت تامه احکام را در یابیم؟

اینکه چرا نمی توانیم حکمت تامۀ احکام الهی را بفهمیم دلیلش این است که احکام الاهیه مطابق با آیات و روایات هر کدام دارای صورت ملکوتی هستند.[1] و عقل انسان(عقل، انوع و اقسامی دارد در این جا منظور عقل استدلالی است) توان مشاهده ملکوت را ندارد لذا حکمت تامّه احکام الهی برای انسان معلوم نیست مگر مواردی را که ائمه معصومین علیهم السلام بیان فرموده‌اند، علی الظاهر می توان گفت حکمت و سرّ بسیاری از احکام در روایات ذکر شده است.

..................................................................................
[1]
دلیل قرآنی:
«وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏»(حجر 21) و هيچ چيزى (در جهان هستى و عالم تصور شما) نيست مگر آنكه گنجينه ‏هاى آن (سرچشمه‏ هاى وجودى آن كه اراده حتمى ما و كلمه «كن» است) در نزد ماست و آن را (به مرحله وجود) جز به مقدارى معين فرو نمى ‏فرستيم.
دلیل روایی:
«چون بنده ی مومن داخل قبر شود، نماز در جانب راست او و زکات در جانب چپ او است، و خوبی بر او سایه افکند و صبر در گوشه ای قرار گیرد؛ و چون دو فرشته ای که موکل سوال هستند داخل شوند، صبر به نماز و زکات و نیکویی گوید: بر شما باد یاری رفیقتان و اگر شما عاجز شدید من با او هستم.» (اصول کافی، ج3، ص 143، کتاب ایمان و کفر، باب صبر، حدیث Dirol این روایت صرحتا بیان می کند احکام و اعمال دارای صورت ملکوتی هستند.

شریعت عقلانی;472875 نوشت:
مضاف بر اینکه اجتهاد درجاتی دارد. از نظر بنده هر انسانی که قبل از هر عملی تفکر و تامل می کند مجتهد است و باید بر اساس اجتهاد خودش عمل کند.

با سلام مجدد

یقینا اجتهادی که منظور شما است؛ اجتهاد به معنی مشهور آن (یعنی فقهات مصطلح)نیست؛ چون برای رسیدن به این مقام هر کسی نه فرصت برای اجتهاد دارد و نه همه افراد،شرایط اجتهاد را دارند . لذا به احتمال زیاد منظور حضرت عالی از اجتهاد به معنی تعقل و تفکر است؛ اگر منظور تان این است، سخن شما مورد قبول است چون خود قرآن کریم هم انسان را به تفکر و تعقل وا میدارد اما تعقل بدین معنی نیست که تقلید را کنار بگذاریم.
بر اساس حکم عقل هر جاهلی بایستی به عالِم مراجعه کند و تقلید چیزی جز رجوع جاهل به عالِم نیست، فقیه فتوا می دهدنماز مسافر شکسته است؛ بنده هم بر اساس عقل خودم تفکر کنم و بگویم من که مسافت طولانی را هوایی رفتم و در هتل ساکن هستم و هیچ خستگی هم ندارم پس بر اساس عقل خود و صغری و کبراهای عقل نماز را تمام بخوانم! آیا این نوع تفکر صحیح است؟
لذا بنده احتمال می دهم منظور حضرت عالی از تفکر و تعقل، عمیق شدن در حکمت و اسرار احکام الهی است، این هم سخن درستی است چون بر اساس آیات قران کریم جاهل و عالم در یک مرتبه نبستند. « ُقلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُون‏» (زمر 9) بگو: آيا كسانى كه مى‏ دانند با كسانى كه نمى ‏دانند يكسانند؟

محی الدین;473378 نوشت:

سلام برادر
شما با فرضیات صحبت می فرمایید یا بر اساس گفته های ما
ما که چنین چیزی نگفتیم
یا علیم

سلام و عرض ادب

سخن حضرتعالی این بود:

محی الدین;467497 نوشت:
کنکاش در فلسفه احکام فضل است اما ضرورت ندارد . آنچه لازم است اطمینان به طریقه اخذ تعالیم شرع است که مکلف موظف است از بهترین راهها آنرا اخذ نماید
یا علیم

پاسخ جناب شریعت عقلانی:

شریعت عقلانی;469404 نوشت:

به اعتقاد بنده ضرورت دارد. چرا که ممکن است شارع آن حکم را بر اساس شرایط خاص زمان نزول دین و با توجه به استعداد ها و ظرفیت های آن زمان صادر کرده باشد فلذا کنکاش در دلیل احکام خیلی هم ضروری است.

بحث شما بحث اجتهاد و فتوا نبود. به کنکاش درباره فلسفه احکام اجتهاد نمیگویند، چه اینکه خود شما هم آن را افضل دانستید. زمانی اجتهاد است که شخص همه مراحل رسیدن به اجتهاد را طی کرده باشد و بتواند در هر بابی نظر قطعی صادر کند
و این هم اشکالی ندارد.

اما برعکس من فکر میکنم شما متوجه غرض آقای شریعت عقلانی نشدید که در پست 30 به ایشان گفتید که شما از اجتهاد عموم در احکام و تعالیم دین سخن گفتید

ایشان حرفشان اینست که تحقیق کردن درباره دلایل عقلانی ، علمی و دینی احکام و بحث با مراجع در این رابطه مانعی ندارد، نمیگویند که عموم مردم میتوانند برای خودشان اجتهاد کند و فتوا دهند و به این ترتیب احکام الهی را تبدیل یا تعطیل کنند.

شریعت عقلانی;473358 نوشت:
به هر حال بنده بر اساس مطالعاتی که داشتم عرض کردم احکام شرعی معلول یک سری شرایطی بوده و بر اساس شرایط زمانی و مکانی صادر شده اند. و علم و عقل انسان با تحقیق و تفحص می تواند به علت صدور احکام وقوف پیدا کند و به هدف شارع دست یابد. با مشخص شدن هدف شارع التزام تعبدی به ظاهر احکام جایش را به حرکت به سمت باطن احکام می دهد. و با این شرایط هدف خداوند و امامان معصوم بهتر و بیشتر نحقق می یابد.

شریعت عقلانی;473358 نوشت:
ما داریم با یک سری انسان اهل مطالعه و آگاه در این زمینه بحث می کنیم. فرض کنید طرف گفتگوی ما علما و مراجع هستند. ما می خواهیم با بحث منطقی و عقلی به نتیجه برسیم.

از خود جناب شریعت عقلانی میپرسم آیا بنده منظور شما رو اشتباه فهمیدم؟


هادی;473411 نوشت:
با این فرمایش حضرت عالی موافق هستم؛ یقینا دانستن سرّ احکام در عمل کردن به آن تأثیر دارد؛ لذا کسانی که سرّ نماز را فهمیده اند و با علم به اسرار نماز اقامه می کنند با نماز امثال بنده خیلی متفاوت خواهد بود، اما صحبت در این است که آنچه ما از اسرار احکام می دانیم شاید گوشه ای از اسرار موجود عند الله باشد. با اینکه سالک واصل میرزا جواد ملکی تبریزی کتابی به نام سرّ الصلاه نوشتند ممکن است تنها گوشه ای از سرّ نماز باشد ما چه می فهمیم حقیقت نماز چیست؟

هادی;473411 نوشت:
اینکه چرا نمی توانیم حکمت تامۀ احکام الهی را بفهمیم دلیلش این است که احکام الاهیه مطابق با آیات و روایات هر کدام دارای صورت ملکوتی هستند.[1] و عقل انسان(عقل، انوع و اقسامی دارد در این جا منظور عقل استدلالی است) توان مشاهده ملکوت را ندارد لذا حکمت تامّه احکام الهی برای انسان معلوم نیست مگر مواردی را که ائمه معصومین علیهم السلام بیان فرموده‌اند، علی الظاهر می توان گفت حکمت و سرّ بسیاری از احکام در روایات ذکر شده است.

.................................................. ................................
[1]
دلیل قرآنی:
«وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏»(حجر 21) و هيچ چيزى (در جهان هستى و عالم تصور شما) نيست مگر آنكه گنجينه ‏هاى آن (سرچشمه‏ هاى وجودى آن كه اراده حتمى ما و كلمه «كن» است) در نزد ماست و آن را (به مرحله وجود) جز به مقدارى معين فرو نمى ‏فرستيم.
دلیل روایی:
«چون بنده ی مومن داخل قبر شود، نماز در جانب راست او و زکات در جانب چپ او است، و خوبی بر او سایه افکند و صبر در گوشه ای قرار گیرد؛ و چون دو فرشته ای که موکل سوال هستند داخل شوند، صبر به نماز و زکات و نیکویی گوید: بر شما باد یاری رفیقتان و اگر شما عاجز شدید من با او هستم.» (اصول کافی، ج3، ص 143، کتاب ایمان و کفر، باب صبر، حدیث Dirol این روایت صرحتا بیان می کند احکام و اعمال دارای صورت ملکوتی هستند.


.امین.;473439 نوشت:
از خود جناب شریعت عقلانی میپرسم آیا بنده منظور شما رو اشتباه فهمیدم؟

دوست عزیز و کارشناس محترم سلام.
بله درست می فرمایید.
خلاصه حرف بنده این است که وجه صدور حکم از سوی شارع تنها آن سویی ( همان وجه ملکوتی که کارشناس محترم اشاره کردند) نیست که آن را لا یتغیر بدانیم و به تبع آن تعبد و اطاعت محض را تنها راه رسیدن به هدف تلقی کنیم. بلکه وجوه دیگر آن استعداد و ظرفیت زمانه و شرایط حاکم بر جامعه است. این مساله براحتی از روی احکام امضایی اسلام قابل استنتاج است. بنده یک بار دیگر سخن شاه ولی الله دهلوی از علما و فقهای بزرگ اهل سنت را می آورم :

“راسخان در علم می دانند که شرع اسلام درباب نکاح و طلاق و معاملات و زينت و لباس و قضاء و حدود و قسمت غنائم چيزی نياورد که اعراب ندانند يا در قبولش ترديد کنند. بلی گاهی تصحيح خطاها رخ می داد مثل ربا که در ميانشان رواج يافته بود و از آن نهی شدند… ديه قتل در زمان عبدالمطلب ده شتر بود. ديد که با ده شتر دست از آدمکشی بر نمی دارند آن را به صد شتر رساند و پيامبرهم آن را نگاه داشت و عوض نکرد. اولين قسامه را ابوطالب برگزار کرد. از هر غارت يک چهارم به رئيس قوم می رسيد پيامبر آن را يک پنجم کرد. قباد و انوشيروان پسرش ماليات و عشريه می گرفتند شرع هم چيزی نزديک آن را آورد. بنی اسرائيل زانيان را سنگسار می کردند و دست دزد را می بريدند و قاتل را می کشتند، قرآن هم همان را آورد و امثال اينها بسيار است که بر شخص محقق مخفی نخواهد ماند. بلکه اگر تو زيرک باشی و به جوانب احکام محيط باشی خواهی دانست که انبيأ عليه السلام در آئين و آداب عبادات هم چيزی نياوردند که خودش يا مثلش در ميان قومشان نباشد. البته تحريفات جاهلی را از آن زدودند و اوقات و ارکان مبهم و امور مهجور مانده را ضبط و ترويج کردند. "
جمله قرمز رنگ ارتباط تنگاتنگی با تاپیک زیر دارد :
www.askdin.com/thread35690.html
مثلا در جایی پیامبر حکم به حرمت آمیزش در ماه مبارک داد. وقتی دید ( خدا یا پیامبر فرقی نمی کند ) که این حکم در سطح ظرفیت اعراب نیست و مدام از آن عدول می کنند ( دلیلش هم واضح است : گرم مزاجی و میل به آمیزش بالا در اعراب ) در این حکم تخفیف داد. چه اینکه اگر قومی دیگر با ظرفیتی دیگر می بودند شاید اصلا حکم تغییر نمی کرد یا از همان اول به گونه ای دیگر وضع می شد.
استدلال دوم بنده در خصوص اینکه علت صدور حکم باید قابل استخراج باشد این است که :
ما فقط در مورد مسایلی حکم قطعی در شریعت داریم که مبتلا به اعراب صدر اسلام بودند و این مسایل هر روز در حال تغییر است. و در مورد مسایل مبتلا به امروزی فقط احکام کلی داریم که مراجع معمولا مصادیق را بر آن احکام کلی منطبق کرده و حکم صادر می کنند. ولی به اعتقاد بنده قطعیتی در فتاوای آنان در مورد مسایل مبتلا به امروزی که نظیرش در صدر اسلام نبوده وجود ندارد.
مثلا آیا چیپس و پفک و نوشابه و سیگار و .... حرام است یا خیر؟ مراجع برای صدور حکم در مورد این قبیل مسایل از قاعده لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام استفاده کرده و می گویند اگر ضرر داشته باشد حرام و اگر نداشته باشد حلال است. حال حد این ضرر چقدر است و چگونه قابل اندازه گیری است بر عهده علم امروزی می گذارند. در واقع مبنا و معیارشان علم می شود. ولی خود مدام از ناقص بودن علم تجربی خبر می دهند. در واقع هیچ نظر قطعی به حرمت یا حلیت اینگونه مواد نمی توان داد. ولی در مورد موادی که در صدر اسلام بوده قطعی داریم. حال اگر میزان ضرر مواد فقط از روی وجه ملکوتی و اتصال به عالم معنا قابل تشخیص باشد تبعیض بوجود می آید که چرا باید فقط در مورد مسایل مبتلا به انسان های صدر اسلام قطعیت وجود داشته باشد و در مورد مسایل مبتلا به ما نه؟!
ولی اگر قایل به این باشیم که صدور احکام بر اساس علم زمانه و شرایط زمانی و مکانی صادر شده اند و عقل می تواند به علت صدور آنها دست یابد آنگاه این تبعیض برطرف خواهد شد.
استدلال سوم بنده این است :
بسیاری از احکام در شرایطی خاص و بر اساس پاسخ به پرسش های صحابی امامان صادر می شد. در واقع اگر آن شرایط محقق نمی شد و سوالی پرسیده نمی شد پاسخی هم نبود و حکمی هم نبود. آیا منطقی است که مجموعه احکام دین را معلول روحیه پرسشگری اعراب صدر اسلام بدانیم؟ از این مطلب بنده اینگونه برداشت می کنم که بسیاری از احکام صادره اصولا جزو ذات دین نیستند و خداوند دین را برای پاسخ به این سوالات نازل نکرده است و اینها صرفا عرضیاتی هستند که به ناچار خودشان را به دین چسباندند. این روحیه پرسشگری اعراب برخی اوقات آنقدر زیاد می شد که آیه نازل گشت از مسایلی سوال نپرسید که اگر پاسخ داده شود ناراحت میشوید؟ در واقع دین مد نظر پیامبر بسیار ساده بود. این صحابی بودند که با سوالات بسیار زیاد خود آن را اینگونه پیچیده کردند.
البته سوال خوبی می تواند برای ایجاد یک تاپیک باشد که :
ذاتی دین چیست؟ عرضی دین چیست؟
و من الله توفیق

.امین.;473439 نوشت:
سلام برادر
شما با فرضیات صحبت می فرمایید یا بر اساس گفته های ما
ما که چنین چیزی نگفتیم
یا علیم
سلام و عرض ادب

سخن حضرتعالی این بود:

نقل قول نوشته اصلی توسط محی الدین نمایش پست ها
کنکاش در فلسفه احکام فضل است اما ضرورت ندارد . آنچه لازم است اطمینان به طریقه اخذ تعالیم شرع است که مکلف موظف است از بهترین راهها آنرا اخذ نماید
یا علیم
پاسخ جناب شریعت عقلانی:

نقل قول نوشته اصلی توسط شریعت عقلانی نمایش پست ها
به اعتقاد بنده ضرورت دارد. چرا که ممکن است شارع آن حکم را بر اساس شرایط خاص زمان نزول دین و با توجه به استعداد ها و ظرفیت های آن زمان صادر کرده باشد فلذا کنکاش در دلیل احکام خیلی هم ضروری است.
بحث شما بحث اجتهاد و فتوا نبود. به کنکاش درباره فلسفه احکام اجتهاد نمیگویند، چه اینکه خود شما هم آن را افضل دانستید. زمانی اجتهاد است که شخص همه مراحل رسیدن به اجتهاد را طی کرده باشد و بتواند در هر بابی نظر قطعی صادر کند
و این هم اشکالی ندارد.

اما برعکس من فکر میکنم شما متوجه غرض آقای شریعت عقلانی نشدید که در پست 30 به ایشان گفتید که شما از اجتهاد عموم در احکام و تعالیم دین سخن گفتید

ایشان حرفشان اینست که تحقیق کردن درباره دلایل عقلانی ، علمی و دینی احکام و بحث با مراجع در این رابطه مانعی ندارد، نمیگویند که عموم مردم میتوانند برای خودشان اجتهاد کند و فتوا دهند و به این ترتیب احکام الهی را تبدیل یا تعطیل کنند.

نقل قول نوشته اصلی توسط شریعت عقلانی نمایش پست ها
به هر حال بنده بر اساس مطالعاتی که داشتم عرض کردم احکام شرعی معلول یک سری شرایطی بوده و بر اساس شرایط زمانی و مکانی صادر شده اند. و علم و عقل انسان با تحقیق و تفحص می تواند به علت صدور احکام وقوف پیدا کند و به هدف شارع دست یابد. با مشخص شدن هدف شارع التزام تعبدی به ظاهر احکام جایش را به حرکت به سمت باطن احکام می دهد. و با این شرایط هدف خداوند و امامان معصوم بهتر و بیشتر نحقق می یابد.
نقل قول نوشته اصلی توسط شریعت عقلانی نمایش پست ها
ما داریم با یک سری انسان اهل مطالعه و آگاه در این زمینه بحث می کنیم. فرض کنید طرف گفتگوی ما علما و مراجع هستند. ما می خواهیم با بحث منطقی و عقلی به نتیجه برسیم.
از خود جناب شریعت عقلانی میپرسم آیا بنده منظور شما رو اشتباه فهمیدم؟


با تشکر فراوان از جمع بندی بسیار زیبای شما.
و من الله توفیق

.امین.;473439 نوشت:
سلام و عرض ادب

سخن حضرتعالی این بود:

پاسخ جناب شریعت عقلانی:

بحث شما بحث اجتهاد و فتوا نبود. به کنکاش درباره فلسفه احکام اجتهاد نمیگویند، چه اینکه خود شما هم آن را افضل دانستید. زمانی اجتهاد است که شخص همه مراحل رسیدن به اجتهاد را طی کرده باشد و بتواند در هر بابی نظر قطعی صادر کند
و این هم اشکالی ندارد.

اما برعکس من فکر میکنم شما متوجه غرض آقای شریعت عقلانی نشدید که در پست 30 به ایشان گفتید که شما از اجتهاد عموم در احکام و تعالیم دین سخن گفتید

ایشان حرفشان اینست که تحقیق کردن درباره دلایل عقلانی ، علمی و دینی احکام و بحث با مراجع در این رابطه مانعی ندارد، نمیگویند که عموم مردم میتوانند برای خودشان اجتهاد کند و فتوا دهند و به این ترتیب احکام الهی را تبدیل یا تعطیل کنند.

از خود جناب شریعت عقلانی میپرسم آیا بنده منظور شما رو اشتباه فهمیدم؟


سلام
اگر لطف می کردید به پستهای 15 ، 17 و 20 هم نظری می انداختید مشخص میشد که جناب شریعت عقلانی قائل به لزوم یا جواز اجتهاد برای همه هستند مخصوصا که بحث مراتب اجتهاد را مطرح می کنند در حالیکه اصطلاح اجتهاد مفهوم خاص خود را دارد و قابل تعمیم به همه تفکرات و مطالعات دینی نیست
اساسا نظریه جناب شریعت عقلانی این است که چون حجت در آخر الزمان عقل است پس هرکسی مجاز است بر اساس تعقل و تفکر خود در مسائل دینی به نتایج عملی برسد لذا اجتهاد و فتوی را برای همه اهل اندیشه در مباحث دینی قائل اند به عبارت دیگر جناب شریعت عقلانی به نوعی پلورالیسم درون دینی قائل اند
مگر اینکه بگویند منظورشان از اجتهاد چیزی غیر از معنای مصطلح است
یا علیم

محی الدین;474274 نوشت:

سلام
اگر لطف می کردید به پستهای 15 ، 17 و 20 هم نظری می انداختید مشخص میشد که جناب شریعت عقلانی قائل به لزوم یا جواز اجتهاد برای همه هستند مخصوصا که بحث مراتب اجتهاد را مطرح می کنند در حالیکه اصطلاح اجتهاد مفهوم خاص خود را دارد و قابل تعمیم به همه تفکرات و مطالعات دینی نیست
اساسا نظریه جناب شریعت عقلانی این است که چون حجت در آخر الزمان عقل است پس هرکسی مجاز است بر اساس تعقل و تفکر خود در مسائل دینی به نتایج عملی برسد لذا اجتهاد و فتوی را برای همه اهل اندیشه در مباحث دینی قائل اند به عبارت دیگر جناب شریعت عقلانی به نوعی پلورالیسم درون دینی قائل اند
مگر اینکه بگویند منظورشان از اجتهاد چیزی غیر از معنای مصطلح است
یا علیم

با عرض سلام و تشکر

لازمه خود ایشان پاسخ این پست شما رو بدهند علاوه بر اینکه روشن کنند منظورشان از این جمله چیست؟

شریعت عقلانی;472875 نوشت:

مضاف بر اینکه اجتهاد درجاتی دارد. از نظر بنده هر انسانی که قبل از هر عملی تفکر و تامل می کند مجتهد است و باید بر اساس اجتهاد خودش عمل کند.
و من الله توفیق

محی الدین;474274 نوشت:
اگر لطف می کردید به پستهای 15 ، 17 و 20 هم نظری می انداختید مشخص میشد که جناب شریعت عقلانی قائل به لزوم یا جواز اجتهاد برای همه هستند مخصوصا که بحث مراتب اجتهاد را مطرح می کنند در حالیکه اصطلاح اجتهاد مفهوم خاص خود را دارد و قابل تعمیم به همه تفکرات و مطالعات دینی نیست
اساسا نظریه جناب شریعت عقلانی این است که چون حجت در آخر الزمان عقل است پس هرکسی مجاز است بر اساس تعقل و تفکر خود در مسائل دینی به نتایج عملی برسد لذا اجتهاد و فتوی را برای همه اهل اندیشه در مباحث دینی قائل اند به عبارت دیگر جناب شریعت عقلانی به نوعی پلورالیسم درون دینی قائل اند
مگر اینکه بگویند منظورشان از اجتهاد چیزی غیر از معنای مصطلح است
یا علیم

دوست عزیز سلام.
یادآوری می کنم بحث تاپیک در مورد ضرورت کنکاش در احکام دین است و به اعتقاد بنده اگر بشود به حکمت تامه احکام پی برد کنکاش ضروری است و اگر نشود ضرورتی ندارد. هر چند که ممکن است باعث انگیزه بیشتر در عمل به آن شود.
حال به اعتقاد بنده عقل انسان می تواند یا باید بتواند به حکمت تامه احکام پی ببرد. استدلالاتی را هم در پست 41 آوردم. اگر نقدی دارید آماده شنیدن هستیم.
بحث در مورد اجتهاد و فتوا و .... هم به موضوع تاپیک مربوط نیست. می توانید در این زمینه تاپیک جداگانه ای بزنید.
مساله ای که بنده به آن معتقدم در حقیقت بر می گردد به نوع نگرش علما به احکام و اجتهاد آنها در یافتن حکم معصوم.
در واقع اجتهاد مصطلح فقها عبارت است از یافتن حکم صادره از سوی معصوم از متون دینی.
ولی اجتهادی که بنده از آن سخن می گویم یافتن دلیل صدور حکم از ناحیه معصوم است.
و من الله توفیق

.امین.;474440 نوشت:
با عرض سلام و تشکر

لازمه خود ایشان پاسخ این پست شما رو بدهند علاوه بر اینکه روشن کنند منظورشان از این جمله چیست؟

نقل قول نوشته اصلی توسط شریعت عقلانی نمایش پست ها
مضاف بر اینکه اجتهاد درجاتی دارد. از نظر بنده هر انسانی که قبل از هر عملی تفکر و تامل می کند مجتهد است و باید بر اساس اجتهاد خودش عمل کند.
و من الله توفیق


با سلام خدمت شما دوست عزیز.
همان طور که در بالا اشاره شد بحث بیش از اندازه در این زمینه باعث انحراف از موضوع تاپیک می شود.
به اعتقاد بنده توضیحات من در بالا کامل و کافی است. اگر از جمله مورد اشاره معنایی غیر از آنچه در پست قبلی توضیح دادم برداشت می شود منظور معنای کلی و لغوی اجتهاد ( تفکر و تامل و تحقیق و ... ) است. در واقع آن کسی هم که تقلید می کند از روی اجتهاد خودش می رود تقلید می کند. یعنی با عقل خودش تصمیم به این کار کرده است.
همان طور که در پست های قبل اشاره کردم و شما هم به خوبی از بنده نقل قول فرمودید اساس مطلب بنده نقد اجتهاد مصطلح در بین فقها و مراجع است. چرا که اکثریت آنها معتقدند که عقل انسان قادر به تشخیص حکمت تامه احکام نیست.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;474545 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست عزیز.
همان طور که در بالا اشاره شد بحث بیش از اندازه در این زمینه باعث انحراف از موضوع تاپیک می شود.
به اعتقاد بنده توضیحات من در بالا کامل و کافی است. اگر از جمله مورد اشاره معنایی غیر از آنچه در پست قبلی توضیح دادم برداشت می شود منظور معنای کلی و لغوی اجتهاد ( تفکر و تامل و تحقیق و ... ) است. در واقع آن کسی هم که تقلید می کند از روی اجتهاد خودش می رود تقلید می کند. یعنی با عقل خودش تصمیم به این کار کرده است.
همان طور که در پست های قبل اشاره کردم و شما هم به خوبی از بنده نقل قول فرمودید اساس مطلب بنده نقد اجتهاد مصطلح در بین فقها و مراجع است. چرا که اکثریت آنها معتقدند که عقل انسان قادر به تشخیص حکمت تامه احکام نیست.
و من الله توفیق

با عرض سلام و ادب

عذر میخوام پس منظور شما از این سخن: هر کسی بر اساس اجتهاد خودش عمل میکند این است که مثلا یکی چنین اجتهاد میکند که باید پیرو وهابیت شود و از مفتیهای آنها پیروی کند ، یکی چنین تشخیص میدهد یا همان اجتهاد میکند که سنی شود و از علمای سنی تبعیت کند و دیگری بر اساس اجتهاد خود شیعه میشود و همین گونه در بین شیعیان هر کسی بر طبق اجتهاد خود مقلد یکی از مراجع میشود.

اگر چنین باشد همانطور که قبلا هم از این سخن شما همین برداشت را داشتم ، نظر شما همان است که آوردم و از اساس مشکلی ندارد.

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

شریعت عقلانی;473954 نوشت:
مثلا در جایی پیامبر حکم به حرمت آمیزش در ماه مبارک داد. وقتی دید ( خدا یا پیامبر فرقی نمی کند ) که این حکم در سطح ظرفیت اعراب نیست و مدام از آن عدول می کنند ( دلیلش هم واضح است : گرم مزاجی و میل به آمیزش بالا در اعراب ) در این حکم تخفیف داد. چه اینکه اگر قومی دیگر با ظرفیتی دیگر می بودند شاید اصلا حکم تغییر نمی کرد یا از همان اول به گونه ای دیگر وضع می شد.

شما دلیلی دارید که منظور خدا این نبوده که به انسانها بفهماند: «عمل شما وقتی تاثیر دارد که خدا بخواهد»؟
یعنی برای اینکه انسان به کمال برسد، اگر خدا نخواهد: «30 روز حرمت بیفایده است» اگر خدا بخواهد: «30 روز حرمت کافی است»
و این تاثیر مستقیم خواست خدا، بر کمال انسان رو نشون میده

شریعت عقلانی;473954 نوشت:
مثلا آیا چیپس و پفک و نوشابه و سیگار و .... حرام است یا خیر؟ مراجع برای صدور حکم در مورد این قبیل مسایل از قاعده لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام استفاده کرده و می گویند اگر ضرر داشته باشد حرام و اگر نداشته باشد حلال است. حال حد این ضرر چقدر است و چگونه قابل اندازه گیری است بر عهده علم امروزی می گذارند. در واقع مبنا و معیارشان علم می شود. ولی خود مدام از ناقص بودن علم تجربی خبر می دهند. در واقع هیچ نظر قطعی به حرمت یا حلیت اینگونه مواد نمی توان داد. ولی در مورد موادی که در صدر اسلام بوده قطعی داریم.

این ایرادی که شما وارد کردید، ناشی از این است که فعلاً مرجع علم قطعی در غیبت هستند، نمیتونید از روی این شرایط ناقص، حکم عام صادر کنید.
صحبت این است که معصوم نیازی به آپدیت کردن معمول علمش(تحقیق دانشمندانه) برای پاسخ به چنین سوالاتی ندارد.

شریعت عقلانی;473954 نوشت:
حال اگر میزان ضرر مواد فقط از روی وجه ملکوتی و اتصال به عالم معنا قابل تشخیص باشد تبعیض بوجود می آید که چرا باید فقط در مورد مسایل مبتلا به انسان های صدر اسلام قطعیت وجود داشته باشد و در مورد مسایل مبتلا به ما نه؟!

این کلمه «فقط» مشکل ساز است
به نظرم در این تاپیک بیان شده که هر حکمی نیاز به دلیلی ندارد، نه اینکه تمام احکام دلیل ندارند.
در مورد مسایلی که ما به آن مبتلا هستیم، چون چاره ای نیست و معصوم در غیبت هستند
لذا «حداقل اطلاعات مورد نیاز» برای اینکه مجتهدین به صورت قطعی حکم صادر کنند، در دسترس نیست
و مجبوریم که به بهترین مجتهد «اعلم تر و ....» اعتماد کنیم.
و البته این راه هم بهتر است از پناه بردن به «علم بشری محض» چرا که یک سری اطلاعات قطعی، مثل قرآن و احادیث معتبر در آن وجود داره.

شریعت عقلانی;473954 نوشت:
ولی اگر قایل به این باشیم که صدور احکام بر اساس علم زمانه و شرایط زمانی و مکانی صادر شده اند و عقل می تواند به علت صدور آنها دست یابد آنگاه این تبعیض برطرف خواهد شد.

یعنی در طول نزدیک به 250 سال که معصومین (ع) در میان اجتماع مردم حضور داشته اند و غیبتی نبوده، مکان و زمان تغییر نکرده؟!

شریعت عقلانی;473954 نوشت:
بسیاری از احکام در شرایطی خاص و بر اساس پاسخ به پرسش های صحابی امامان صادر می شد. در واقع اگر آن شرایط محقق نمی شد و سوالی پرسیده نمی شد پاسخی هم نبود و حکمی هم نبود.

نه دوست عزیز، نه اینکه حکمی نبوده، بلکه حکمی که وجود داشته بیان نشده بود.

شریعت عقلانی;473954 نوشت:
آیا منطقی است که مجموعه احکام دین را معلول روحیه پرسشگری اعراب صدر اسلام بدانیم؟ از این مطلب بنده اینگونه برداشت می کنم که بسیاری از احکام صادره اصولا جزو ذات دین نیستند و خداوند دین را برای پاسخ به این سوالات نازل نکرده است و اینها صرفا عرضیاتی هستند که به ناچار خودشان را به دین چسباندند. این روحیه پرسشگری اعراب برخی اوقات آنقدر زیاد می شد که آیه نازل گشت از مسایلی سوال نپرسید که اگر پاسخ داده شود ناراحت میشوید؟ در واقع دین مد نظر پیامبر بسیار ساده بود. این صحابی بودند که با سوالات بسیار زیاد خود آن را اینگونه پیچیده کردند.

شما نصف و نیمه بیان کردید:
از مسایلی نپرسد که اگر بشنوید ناراحت میشوید، پاسخ رو بگذارید موقعی که آیات نازل میشن.
یعنی پاسخی هست ولی زمان یا مکان سوالی که شما پرسیدید بی ربط است
یعنی عجله نفرمایید، صبر کنید تا به موقعش

بنابراین استدلال شما درست نیست.

با سلام خدمت شما دوست عزیز.

سلمان14;474593 نوشت:
شما دلیلی دارید که منظور خدا این نبوده که به انسانها بفهماند: «عمل شما وقتی تاثیر دارد که خدا بخواهد»؟
یعنی برای اینکه انسان به کمال برسد، اگر خدا نخواهد: «30 روز حرمت بیفایده است» اگر خدا بخواهد: «30 روز حرمت کافی است»
و این تاثیر مستقیم خواست خدا، بر کمال انسان رو نشون میده

حقیقتش کمی مبهم فرمودید. تایید یا رد بفرمایید ببینم برداشت بنده از مطلب شما صحیح است یا خیر؟
منظور شما این است که چون خدا دید اعراب به ناچار و سهوا و نه از روی قصذ نمی توانند به حکم اول عمل کنند آن را تغییر داد و خواست خود را در حکم دوم قرار داد که در توان اعراب باشد تا به قول شما این خواست خدا سود و فایده داشته باشد و واجد کمال برای آنها باشد؟
سلمان14;474593 نوشت:
این ایرادی که شما وارد کردید، ناشی از این است که فعلاً مرجع علم قطعی در غیبت هستند، نمیتونید از روی این شرایط ناقص، حکم عام صادر کنید.
صحبت این است که معصوم نیازی به آپدیت کردن معمول علمش(تحقیق دانشمندانه) برای پاسخ به چنین سوالاتی ندارد.

منظورتان این است معصوم علم غیب و لدنی و حضوری دارد؟ خواهش می کم بفرمایید چرا باید داشته باشد؟ بالاخره اگر داشته باشد خدا به او داده و آن هم برای غرضی که همانا پاسخ به سوالات انسان هاست. حال اگر می شود به ناچار و در زمان عدم حضور معصوم به حکم بشری عمل کرد چرا از همان اول این ناچاری و ناگریزی بشر وجود نداشته باشد؟ بالاخره اگر علم غیب معصوم ضروری باشد نباید دسترسی به آن در زمانی و مکانی متوقف شود و اگر در زمانی و مکانی متوقف شد یعنی از همان اول ضروری نبوده.
به اعتقاد بنده تناقض وجود دارد.
ابتدا می آیند برهان ارایه می دهند که معصوم باید علم غیب داشته باشد تا سوالات انسان ها از منبعی خطاناپذیر داده شود و بعد در زمان عدم حضور معصوم می گویند عمل به علم خطاپذیر در زمان عدم حضور معصوم مانعی ندارد. خودش خودش را نقض می کند.
سلمان14;474593 نوشت:
این کلمه «فقط» مشکل ساز است
به نظرم در این تاپیک بیان شده که هر حکمی نیاز به دلیلی ندارد، نه اینکه تمام احکام دلیل ندارند.
در مورد مسایلی که ما به آن مبتلا هستیم، چون چاره ای نیست و معصوم در غیبت هستند
لذا «حداقل اطلاعات مورد نیاز» برای اینکه مجتهدین به صورت قطعی حکم صادر کنند، در دسترس نیست
و مجبوریم که به بهترین مجتهد «اعلم تر و ....» اعتماد کنیم.
و البته این راه هم بهتر است از پناه بردن به «علم بشری محض» چرا که یک سری اطلاعات قطعی، مثل قرآن و احادیث معتبر در آن وجود داره.

در این مورد در بالا توضیح داده شد. ولی در مورد علم بشری محض به هر حال فرقی نمی کند که ما از روی اصول کلی شریعت حکم صادر کنیم یا از روی علم بشری محض. چرا؟ به 2 دلیل :
1. خظا در هر دو بالاخره وارد می شود.
2. اصول کلی شریعت (مانند قاعده عدم ضرر) که از روی آن مسایل مبتلا به بشری پاسخ داده می شود خود عقلی اند.
سلمان14;474593 نوشت:
یعنی در طول نزدیک به 250 سال که معصومین (ع) در میان اجتماع مردم حضور داشته اند و غیبتی نبوده، مکان و زمان تغییر نکرده؟!

برادر عزیز. چرا 250 سال؟! در همان 23 سال نزول قرآن برخی آیات به علت تغییر شرایط نسخ شده اند. می توانید به آیات نسخ مراجعه بفرمایید.
در 250 سال مکان و زمان تغییر کرده و سوالات جدید مطرح شده و به تبع آن احکام جدید صادر گشته اند. اگر تغییری نبود که دیگر چه نیازی به امام بود؟
سلمان14;474593 نوشت:
نه دوست عزیز، نه اینکه حکمی نبوده، بلکه حکمی که وجود داشته بیان نشده بود.

منظور بنده از نبود حکم نبود آن در بین مردم بود. در واقع نزول حکم از جانب خدا برای مردم منوط به روحیه پرسشگری اعراب شده است.
سلمان14;474593 نوشت:
شما نصف و نیمه بیان کردید:
از مسایلی نپرسد که اگر بشنوید ناراحت میشوید، پاسخ رو بگذارید موقعی که آیات نازل میشن.
یعنی پاسخی هست ولی زمان یا مکان سوالی که شما پرسیدید بی ربط است
یعنی عجله نفرمایید، صبر کنید تا به موقعش

بنابراین استدلال شما درست نیست.


منظور شما این است که پاسخ پرسش های اعراب بالاخره داده می شد. حتی اگر سوالی مطرح نمی گشت؟
و من الله توفیق

سلمان14;474593 نوشت:
این ایرادی که شما وارد کردید، ناشی از این است که فعلاً مرجع علم قطعی در غیبت هستند، نمیتونید از روی این شرایط ناقص، حکم عام صادر کنید.
صحبت این است که معصوم نیازی به آپدیت کردن معمول علمش(تحقیق دانشمندانه) برای پاسخ به چنین سوالاتی ندارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

منظور شما ایراد به چه چیزی است؟

قصد ایشان ایراد وارد کردن نبوده بلکه اثبات نظرشان است.

میگویند در آن زمان معصومین از جانب خدا حلال و حرامها را مشخص میکردند و بیان فلسفه احکام برمیگشته به اینکه کسی از ایشان در این موارد سوالی میپرسیده یا نه.

اما امروزه با توجه به اینکه صدور فتوا از جانب علما با مراجعه به علم روز است آنهم همین علم تجربی که میگویند ناقص است پس این مساله بیانگر اینست که عقل میتواند به دلیل احکام پی ببرد...

البته مشخصه که منظور ایشان بعد معنوی احکام که علم نمیتواند آن را ثابت کند نمیباشد بلکه دلایل ظاهری آن مطرح است.

در کل ایشان میگویند اگر انسانها به هر دین و مذهبی که هستند درباره دلیل احکامشان تفکر کنند خواهند توانست حقانیت یا بطلان دینشان را تشخیص دهند.

با سلام دوباره

شریعت عقلانی;474616 نوشت:
منظور شما این است که چون خدا دید اعراب به ناچار و سهوا و نه از روی قصذ نمی توانند به حکم اول عمل کنند آن را تغییر داد و خواست خود را در حکم دوم قرار داد که در توان اعراب باشد تا به قول شما این خواست خدا سود و فایده داشته باشد و واجد کمال برای آنها باشد؟

اول اینکه نه همه نتوانستند، بلکه برایشان سخت بود، و البته کسانی هم بوده که برایشان سخت نبوده و به آن عمل کرده اند
دمم، نه برداشتتون اشتباه بود.
دوست عزیز، برداشت شما و شاه نعمت الله ولی، این رو میرسونه که خدا از قبل ظرفیت انسانها رو نمیدونه و بعداً، ظرفیت اونها رو دید.
حقیر گفتم، این کمترین، همیچین برداشتی هم دارد که:
«خدا در قالب این سناریو، به ما میفهماند، که اراده و خواست او بدون هیچ دلیلی برای کمال انسان کافی است»
چطور؟
اینطور:
آیا قبل از تغییر حکم، فرد با عمل به اون به کمال نمیرسید؟
- بله
آیا بعد از تغییر حکم، فرد با عمل به حکم جدید به کمال نرسید؟
-بله
پس تاثیر حکم رابطه قطعی و مسلمی با اراده و خواست خدا دارد. با توجه به اینکه شرایط قبل و بعد از تغییر حکم یکسان بوده است.
از همینجا معلوم میشه که نمیشه برای تمام احکام، دلیلمندی مطالبه کرد.

شریعت عقلانی;474616 نوشت:
منظورتان این است معصوم علم غیب و لدنی و حضوری دارد؟ خواهش می کم بفرمایید چرا باید داشته باشد؟ بالاخره اگر داشته باشد خدا به او داده و آن هم برای غرضی که همانا پاسخ به سوالات انسان هاست. حال اگر می شود به ناچار و در زمان عدم حضور معصوم به حکم بشری عمل کرد چرا از همان اول این ناچاری و ناگریزی بشر وجود نداشته باشد؟

معصوم علم کامل و قطعی باید داشته باشد، چون نیاز انسان اینطوری است
قبلاً باشما بحث کردم
آیا هر عملی در سرنوشت نهایی انسان تاثیر دارد یا نه؟
بله
آیا علم معمول بشری متغییر است یا نه؟
بله
آیا علم بشری متغییر میتونه به تمام سوالات، پاسخ قطعی بده؟
خیر
پس برای اینکه انسان و جامعه انسانی در نهایت به کمال برسه باید منبع علم قطعی ای باشد

دقت داشته باشید:
اگر علم انسان متغییر باشد آنگاه هیچ درجه ای از کمال برای انسان حاصل نمیشه
چرا؟
چون کاملاً ممکن است، علم متغییر عقبگرد کنه
ولی اینکه در برهه ای از زمان، منبع علم قطعی در دسترس انسان نباشد، به این معنا نیست که هیچ درجه ای از کمال برای انسان حاصل نمیشه
بلکه برای برخی انسانها شاید اینگونه باشه
در ضمن، اگر اراده و خواست خدا رو اضافه کنیم: برای انسانهایی که به دلیلی غیر از خواست و اراده خودشان این دسترسی قطع شده و خودشون هم تلاشی برای اتصال به اون داشته اند، خواست خدا میتونه کمال نهایی ای که نتونستن بهش برسند رو بهشون برسونه.

شریعت عقلانی;474616 نوشت:
بالاخره اگر علم غیب معصوم ضروری باشد نباید دسترسی به آن در زمانی و مکانی متوقف شود و اگر در زمانی و مکانی متوقف شد یعنی از همان اول ضروری نبوده.

ببین دوست عزیز،
آیا انسانها اختیار دارند یا نه؟
آیا انسان موجود اجتماعی است یا نه؟
آیا تکامل جمعی انسان برای رشد فردی اون هم مفید است یا نه؟
و ....
پاسخ شما به این سوالات، مهم است، وقتی شما عبارت بالا رو میگی، یعنی میخواهی همه چیز رو به خدا ربط بدی
همه چیز به خدا ربط دارد
ولی همون خدا به انسانها اختیار داده
از طریق اون اختیار،
انسانهای دیگر میتونن شما رو مجبور کنن در یک زندان حبس شی و نتونی تحقیق کنی
آیا تحقیق برای شما ضروری است یا نه؟
آیا آزادی برای شما ضروری است یا نه؟
پس چرا شما حبس شدی؟

خلاصه: جواب به شما این است که: «دلیل توقف این موضوع از سوی خدا نیست، بلکه از سوی انسان است» چون اگر قرار باشد انسان برای اساس اختیار خودش به تکامل برسه، و چون موجودی احتماعی است، باید یک انتخاب درست اجمعی صورت بگیره تا علم معصوم در درسترس همه باشد.

سوال اگر کسی در گوش خودش رو گرفت، چشمهایش را بست و .... باید به خدا ایراد بگیریم؟
حالا اگر جمع انسانها این کار رو کردند چه؟

شریعت عقلانی;474616 نوشت:
در این مورد در بالا توضیح داده شد. ولی در مورد علم بشری محض به هر حال فرقی نمی کند که ما از روی اصول کلی شریعت حکم صادر کنیم یا از روی علم بشری محض. چرا؟ به 2 دلیل :
1. خظا در هر دو بالاخره وارد می شود.
2. اصول کلی شریعت (مانند قاعده عدم ضرر) که از روی آن مسایل مبتلا به بشری پاسخ داده می شود خود عقلی اند.

نه گرامی
فرق داره، ما دلیل وجود خطا رو در بالا توضیح دادیم
و گفتیم این ربطی به معصوم نداره
دلیل عدم دسترسی به معصوم رو هم بیان کردیم
در ثانی شما میگید قاعده: لاضرر عقلی است، خوب بله
ولی ضرر به کجا؟ قلب؟ ذهن؟
اگه برای یک جای دیگر نفع داشت چه؟
اگر سیگار برای قلب مضر اما برای فعالیت مغزی مفید بود چه؟

و بازهم به هر حال وجود خطا در منابعی که درصد علم قطعی بیشتری دارند، کمتر است، پس عقل حکم میکنه که منابع قطعی علم دینی مورد توجه قرار بگیره

شریعت عقلانی;474616 نوشت:
برادر عزیز. چرا 250 سال؟! در همان 23 سال نزول قرآن برخی آیات به علت تغییر شرایط نسخ شده اند. می توانید به آیات نسخ مراجعه بفرمایید.
در 250 سال مکان و زمان تغییر کرده و سوالات جدید مطرح شده و به تبع آن احکام جدید صادر گشته اند. اگر تغییری نبود که دیگر چه نیازی به امام بود؟

خداوکیل متوجه نمیشی؟
طبیعی است که سوال تغییر کنه، جواب هم باید تغییر کنه
ولی صحبت این است که برخی سوالات به زمان و مکان ربطی نداره

شریعت عقلانی;474616 نوشت:
منظور بنده از نبود حکم نبود آن در بین مردم بود. در واقع نزول حکم از جانب خدا برای مردم منوط به روحیه پرسشگری اعراب شده است.

ما در مورد چی بحث میکنیم؟
احکام به زمان ربط دارند یا نه؟
وقتی حکمی بوده اما در میان مردم نبوده و بعد از زمانی اومده یعنی چی؟

شریعت عقلانی;474616 نوشت:
منظور شما این است که پاسخ پرسش های اعراب بالاخره داده می شد. حتی اگر سوالی مطرح نمی گشت؟

پاسخی که قرآن بیان کرده، غیر از این است؟

اگر پاسخ سوالات هست، ولی زمان و مکان بیان آنها درست نبوده، شما چه برداشتی دارید؟
مثلاً اگر قضیه فیثاغورث، 2500 سال پیش کشف نمیشد بللکه الان کشف میشد، قضیه فرق میکرد؟

موضوع قفل شده است