مناظره زبان و اندام ها .... تهذیب نفس به شیوه ای متفاوت

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مناظره زبان و اندام ها .... تهذیب نفس به شیوه ای متفاوت

فائده زبان


زبان : من چه بدی دارم ؟ من موجودی هستم پر قیمت ، دارای ارج و بها من پدیده ای هستم که خداوند به دوش شما منت نهاده که مرا به شما ارزانی داشته ،و در حق من چنین فرموده :انسان را آفرید سخن گفتن را به او آموخت.[1]

شما خوب است به قرآن و روایات مراجعه کنید. لااقل در فضیلت کلام و سخن گفتن ، روایات را بررسی کنید .

گوش : ممکن است شما که مطالعه کرده اید از باب نمونه بعضی از آن ها را ذکر کنید؟

زبان : البته ، کار من این است و بدان نیز مفتخرم .

علی علیه السلام فرموده : زبان آلت سنجشی است که خرد آن را سنگین سازد و کم عقلی آن را سبک [2]

و نیز فرموده : زبان مترجم عقل است. [3]
و فرموده : زبان ترازوی سنجش انسان است
. [4]

و می فرماید: آگاه باشید بدرستی که زبان راستگوئی که خداوند برای انسان در میان مردم قرار می دهد، از مالی که آن را به میراث دهد بکسی که او را ستایش نمی کند، بهتر می باشد.[5]

چشم : این ها که بطور کلی فضیلت تو را نمی رساند بلکه مقام فضل تو را با شرائطی می رساند که اگر آن شرائط مراعات گردد، البته تو یکی از نعمت های بزرگ الهی خواهی بود، ولی احراز آن بسیار مشکل و معلوم نیست آن ها را مراعات نمائی .

زبان : البته با حفظ شرائط، چنان که طبرسی در کتاب احتجاج نقل می کند .



[/HR] [1]- خلق الانسان علمه البیان سوره رحمان ، آیه 5
[2]- اللسان معیار ارجحة العقل و اطاشه الجهل .

[3]- اللسان ترجمان العقل .
[4]- اللسان میزان الانسان .
[5]- الا و ان اللسان الصادق یجعله الله للمرء فی الناس خیر من المال یورثه من لایحمده . (تنظیم الغرر کلمه من )

[=arial]برتری سخن بر سکوت


[=arial]زبان: از امام زین العابدین علیه السلام پرسیده شد: سخن گفتن و سکوت کدام برتر خواهد بود؟ حضرت فرمود: برای هر کدام از آن ها آفت هائی است ، پس اگر از آفت ها سالم بمانند

سخن گفتن بالاتر است . از سبب آن پرسیده شد؟ فرمود

:برای این که خداوند بزرگ و با عظمت پیمبران و جانشینان آنان را به سکوت مبعوث نفرموده ، بلکه به سخن گفتن برانگیخته

است و بهشت با سکوت به کسی داده نمی شود و ولایت خدا به سکوت واجب نگشته و از آتش بسبب سکوت نگهداشته نشده است . من چنین نیستم که ماه را معادل آفتاب قرار دهم

بدرستی که تو برتری سکوت را به سخن گفتن و صف می کنی و چنین نیستی که فضل کلام را بر سکوت بیان نمائی.[1]


[=arial]بنابراین باید گفت : بطور کلی در بسیاری از روایات فضیلت من (زبان ) بیان شده است چنان که امام صادق علیه السلام در مجلس درس خود اهمیت مرا به شاگرد ارزنده خود مفضل

معرفی کرده و فرمود: ای مفضل در آن چه خداوند پاک و منزه بر انسان از سخن گفتن مرحمت کرده تامل نما! سخنی که بسبب آن از آن چه در نهاد خود است و آن چه در دل خویش

می گذراند و اندیشه او به نتیجه می رسد خبر می دهد و بوسیله آن آنچه در دل دیگرن است می فهمند (چون تاکسی سخن نگوید دیگری ما فی الضمیر او را نمی داند، با مکالمه است

که نیت و ماهیت دیگری هم به دست می آید) و اگر سخن نبود انسان بمنزله چهار پایان بی فائده ای بود، که نه از نفس خود به چیزی خبر می داد و نه چیزی را از دیگری می فهمید.

[2]


[=arial]چشم : آری ، ما هم ، چنین روایاتی را دیده و یا لااقل از افراد بزرگ روحانی شنیده ایم ، بلکه شاید به روایات دیگری هم در فضل و رتبه شما برخورد کرده باشیم چنان که در تعریف

ایمان از امام صادق علیه السلام روایت شده که ایمان عبارت از اقرار به زبان و ره زدن در دل و عمل کردن به اعضاء و جوارح است

.
[3]

[=arial]و یا آن که از علی علیه السلام نقل شده که فرمود: تمام نیکی در سه خصلت جمع گردیده است : نظر کردن ، سکوت نمودن ، حرف زدن.[4]


[=arial]ولکن باید روایات دیگری را هم دید، مثلا در همین روایت چنین دارد: پس هر نظری که در آن اعتبار و پند گرفتنی نباشد، آن غفلت است و هر سکوتی که در آن اندیشه و فکر نباشد

بیخبری است و هر سخنی که در آن یادی از خدا نباشد لغو و بیهوده است .


[=arial]و نیز از آن حضرت روایت شده : خیری در خاموشی از حکم نیست ، چنان که خیری در سخن گفتن با نادانی نیست.[5]

[=arial]و یا در روایات دیگری تعبیرهای عجیبی از تو شده است : زمانی که علی علیه السلام برای فرزند خود محمد حنفیه نقش تو را در اجتماع بیان می کند چنین می فرماید: بدان که زبان

سگی است گزنده ، اگر آن را واگذاری ، می گزد و چه بسا کلمه ای که نعمتی را بگیرد، پس زبان خود را نگهدار چنان که طلا و اسکناس خود را نگه می داری.[6]

[=arial]زبان :چرا جسارت می کنید؟ شما دارید از بدی های من سخن می گوئید خود که بدتر از من هستید .

[=arial]چشم : ما از خود چیزی نگفته و یا جسارتی نکرده ایم آن چه از بزرگان دینی خود بما رسیده است برای شما بازگو کرده ایم .


[=arial]در قرآن هم بسیار دیده شده که از افراد پس ، و رذل و کسانی که عمل به علمشان نمی کنند و یا به خدا معتقد نیستند، تعبیرهای جالب که ظاهرا زشت به نظر می آید گردیده است .


[=arial]مثلا در حالات بلعم باعور که از دانشمندان و از کسانی بود که اسم اعظم را می دانست و بر اثر گناه مرتد شد، خداوند در حق او چنین تعبیری دارد: صفت او در دنائت مثل سگی است

که اگر بر آن حمله کنی زبان از دهان بیرون می افکند، و اگر آن را واگذاری ، باز هم زبان از دهان بیرون می افکند.[7]


[=arial]و یا می فرماید: مثل آن ها مثل الاغ است که کتاب ها را بر پشت می کشد: بد است مثال کسانی که آیات خدا را تکذیب می کنند.[8]

زبان : آیا باز هم در خصوص من مطلبی دارید؟

[=arial]دست : سخن درباره تو زیاد است ناچار باید به بعضی از آن ها اشاره نمائیم :


[/HR][=arial][1]- بحار ج 71، (ص) 274، سیل علی بن الحسین علیهماالسام عن الکلام و السکوت ایهما الضل ؟ فقان (ع ): لکل واحد منهما آفات فاذا سلما من الافات فالکلام افضل من السکوت ، قیل کسف ذلک یابن رسلو الله (ص ) قال : لان الله عز و جل ما بعث الانباء و الاوصیاء بالسکوت ، انما بعثهم بالکلام ، و لا استحقت الجنة بالسکوت و لا استوجبت و لایة الله بالسکوت ، و لا توقت النار بالسکوت انما ذلک کله بالکالم ، ما کنت لاعدل القمر بالشمس انک تصف فضل السکوت بالکلام ولست تصف فضل الکلام بالسکوت .

[=arial][2]- تامل یا مفضل ما انعم الله تقدست اسمائه به علی الانسان من هذا المنطق الذی یعبر به عما فی ضمیره و ما یخطر بقلبه ونتیجة فکره ، و به یفهم عن غیره ما فی نفسه و لولاذلک کان یمنزلد البهائم المهملة التی لاتخبر عن نفسها بشیء ولا تفهم عن مخبر شیئا. بحارج 1، ط قدیم. ط جدیدص 82، ج3
[=arial][3]- الایمان هو الاقرار باللسان و عقد بالقلب و عمل بالارکان . سفینة البحار، ج 1،ص 38.
[=arial][4]- جمیع الخیر فی ثلاث خصال : النظر، والسکوت ، و الکلام ، فکل نظر لیس فیه اعتبار فهو سهو، و کل سکوت لیس فیه فکر فهو غفله ، و کل کلام لیس فیه ذکر فهو لغو بحلار، ج 71،ص 275، امالی صدوق ،ص 18
[=arial][5]- لا خیر فی الصمت عن الحکم کما انه لا خیر فی القول بالجهل نهج البلاغه .
[=arial][6]- واعلم ان اللسان کلب عقور ان خلیته عقر و رب کلمة سلبت نعمة فاخزن لسانک کما تخزن ذهبک و ورقک اختصاص ،ص 229، بحار،ج 71،ص 287
[=arial][7]- فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث سوره اعراف ، آیه 176
[=arial][8]- مثل الذین حملوا التوریة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا بس مثل القوم الذین کذبوا بایات الله سوره جمعه ، آیه 5.

[=arial]اندام ها زبان را سوگند می دهند

[=arial]از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده که فرمود: بدرستی که زبان آدمی هر روز بر اندام های او سرکشی می نماید، آنگاه می گوید: چگونه صبح کردید، حالتان چطور است ؟

آنها می گویند: خوب است !

[=arial]اگر تو ما را واگذاری !و می گویند الله الله را در حق ما مراعات کن و آن را قسم می دهند و می گویند: همانا ما بوسیله تو پاداش داده می شویم و بسبب تو مواخذه خواهیم شد.[1]

[=arial]و در کافی از امام صادق (ع) بدین گونه روایت شده : که هیچ روزی نیست جز آن که هر عضوی از اعضای بدن زبان را تکفیر می نماید یا اظهار ذلت و خضوع می کند، التماس کنان می

گوید: تو را به خدا سوگند می دهم که کاری نکنی تا ما به خاطر تو عذاب شویم[2]یعنی از شر تو به خدا پناه می بریم ، خود را نگهدار تا ما از عذاب سالم مانده بسبب تو معذب نگردیم .

[=arial]زبان : ممکن است بفرمائید چرا در هر روزی همه شما این چنین به من التماس می کنید و تملق می نمائید؟ اگر قدرت ضرر و زیان مرا بازگو کنید؟

[=arial]اندام ها: علت تملق ما از شما، سالم ماندن ماست از شرور تو و ما بدون تعارف از تو می ترسیم و از وصایای پیغمبر اکرم به علی علیه السلام این است : کسی که مردم از زبانش بترسند، از اهل آتش است.[3]


[/HR][=arial][1]- عن الثمالی عن علی بن الحسین علیهما السلام قال ، ان السان ابن آدم یشرف کل یوم علی جوارحه فیقول : کیف اصبحتم ؟ فیقولون بخیر ان ترکتنا و یقولون : الله الله فینا و یناشدونه و یقولون انما نثاب بک و نعاقب بک (اختصاص ) بحار، ج 71،ص 278
[=arial][2]- عن ابی عبدالله علیه السلام قال ما من یوما الا وکل عضو من اعضاء الجسد یکفر اللسان یقول نشدتک الله ان نعذب فیک بحار، ج 71،ص 302.
[=arial][3]- یا علی من خاف الناس لسانه فهو من اهل النار بحار، ج 71،ص 286

اجر نوشته های زیباتون با امام زمان(عج)
دستتون درد نکنه به خاطر این مطالب زیبا :Gol:

آی که دلم میخواد بعضی وقتها زبونمو از ته حلقومم بکشم بیرون...:god:
لعنتی یه وقتایی واقعا کنترلش سخته....
اونم زبون تند و تیز من!!

SH!SH-GoOoSHe*;465351 نوشت:
آی که دلم میخواد بعضی وقتها زبونمو از ته حلقومم بکشم بیرون...
لعنتی یه وقتایی واقعا کنترلش سخته....
اونم زبون تند و تیز من!!

من تا به امروز فکر می کردم سکوت خوبه . اما با خوندن این تاپیک فهمیدم که اشتباه می کردم .
قطعا شما هم اگه این تاپیک رو دنبال کنید میتونید زبانتون رو کنترل کنید .:ok:

[=arial]عذاب زبان

[=arial]چشم : سکونی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که پیامبر اکرم (ص) می فرماید: خداوند زبان را به عذابی مبتلا می سازد که هیچکدام از اندام ها را به آن عذاب نمی کند؛

زبان می گوید: خدایا مرا به عذابی مبتلا ساختی که هیچ چیزی را به آن معذب نساختی ؟ پس خدا به او چنین می فرماید: از تو سخنی بیرون آمد که به مشرق و مغربی های زمین رسید پس با آن

خون حرام ریخته و مال حرام به غارت برده شد و ناموس حرام به باد رفت ؛ سوگند به عزت و جلال و بزرگی خودم که همانا تو را به عذابی معذب نمایم که هیچ یک از اندام ها را به آن عذاب

نمی کند؛ .[1]




[/HR][=arial][1]- یعذب الله اللسان بعذاب لا یعذب به شیئا من الجوارح ، فیقول : آی رب عدبتنی بعذاب لم تعذب به شیئا فیقال له : خرجت منک کلمة ، فبلغت مشارق الارض و مغاربها، فسفک بها الدم الحرام ، و انتهب بها المال الحرام ، و انتهک بها الفرج الحرام و عزتی و جلالی لاغذبنک بعذاب لا اعذب به شیئا من جوارحک . کافی ج 2،ص 115، ط دارالکتب الاسلامیه .

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب خمت همه عزیزان اسک دین
بحث از زبان شد،اکتفا می کنم به این دو جمله ، ان شاءالله خداوند این دعا را در حق همه ی ما مستجاب بفرماید:
در فراز از دعای امام عصر(عج) چنین می خوانیم: « ... وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ‏ وَ الْحِكْمَة...؛
خدایا! زبان های ما را به درست گویی و حکمت استوار فرما.»
------------------------------------------------------
----------------------------------------------
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی
دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی

[=arial]زیان زبان

[=arial]زبان : ممکن است کاملا حدیث مذکور را شرح دهید تا بدانم زیان من چیست شاید تنبیه شوم ؟

[=arial]چشم : گمان نمی کنم .

[=arial]زبان : بفرمائید شاید موثر واقع شود.

[=arial]چشم : آری ، بسیار دیده شده که با یک فرمان میلیون ها جمعیت از خانه های خود آواره گشته و هزاران نفر به هلاکت رسیده و صدها نفر به بدبختی های دنیا و آخرت کشیده شده اند.


[=arial]با یک سخنرانی ، مملکتی سقوط کرد و جدائی خانمانسوزی در میان مردم افتاده و تفرقه و تشتت در اجتماع بشری قرار گرفته ، فاصله ها، جنگ و خونریزی ها، در بدی ها، سلب امنیت ،

زندآنها و شکنجه ها، کشت و کشتارهای بی حد، بی دینی ها، بی بند و باری ها ، هرج و مرج ها، قحطی ها، کمبودها، مرض ها، نقص عضوها خسارت ها، و هزران زیان دیگر پدیدار گشته

است .

[=arial]زبان : مگر این ضررها تنها از ناحیه من است . از جانب همه شما هم در اجتماع پدیدار خواهد شد.

[=arial]اندام ها: نه نه همه اش مربوط به شماست .

[=arial]زبان : چرا چرند می گوئید؟ هر کدام از شما ضررتان بیش از من است .

[=arial] چشم : تا به حال از ما بی ادبی دیده اید ولی شما الان بی ادبانه صحبت کردید.

زبان : باید ببخشید ولی خواستم بگویم تنها من نیستم که در اجتماع به شما ضرر می زنم ، زیان شما هم زیاد و به من هم خواهد رسید.

[=arial]سرانجام موذن

[=arial]
[=arial]زبان : علمای اخلاق نقل کرده اند: موذنی بود که سالیان درازی در بالای گلدسته ها رفته و اذن می گفت ، روزی از بالای ماذنه نگاهش به خانه ای که نزدیک آنجا بود افتاد، دختری را دید

بسیار زیبا، اذن را گفت و پائین آمد؛ به جای آن که وارد مسجد شود و به نماز اشتغال پیدا کند، از مسجد خارج شد، به سوی خانه معشوقه رفت ، در زد، در را باز کردند دیدند موذن است ،

پرسیدند فرمایشی است ؟ با کمال شرمندگی گفت : آری ، برای خواستگاری دختر شما آمده ام ، گفتند: ما ارمنی هستیم و شما مسلمان ؟ موذن بر گشت ساعت دیگر رفت ، مطلب خود را

تکرار نمود، آخر الامر برای این که جوابش کنند گفتند: ما ارمنی هستیم و شما مسلمان ؟ موذن برگشت ساعت دیگر رفت ، مطلب خود را تکرار نمود، آخر الامر برای این که جوابش کنند

گفتند: اگر ارمنی می شوی ممکن است بی دینان از راه دختر هم ایمان را ببرند یک جوان مسلمان باید در ایمان خود محکم و استوار باشد که یک جواز ایمان خود را به تمام دنیا و آن چه در

آنست ندهد) گفت : نه ، و رفت بعد از مدتی برگشت و گفت : حاضرم ، مقدمات عروسی را فراهم کرد، دین خود را از دست داد، و موفق هم نشد، همین که در شب عروسی و زفاف خواست

به نزد عروس رود پای او به جائی برخورد کرد، افتاد و مرد در حالی که کفار هم شده بود .


[=arial]آری ، ضرر و زیان شما چنین است . قضایای بسیار از این قبیل در دنیا دیده شده و دیده می شود و اغلب خودکشی ها، اعتیادها، رابطه های نامشروع و...در اثر نگاه کردن نامشروع است

که بوسیله تو انجام می گیرد. و باید بدانی نگاه کردن به نامحرم که این همه مفاسد را در برداشت ، یکی از کارهای توست و گرنه نشر کردن به حرام شامل بسیاری از چیزها می شود، چون

مطالعه کتاب های گمراه کننده ، مقالات فریبنده ، و صدها نظرهای حرام دیگر که در جای خود بحث شده است .


[=arial]چشم : هر چه زیان من بالا گیرد باز هم یک هزارم زیان شما نخواهد بود.

گوش : از من چه ضرری دیدی که مرا هم متهم کردی ؟


[=arial]زبان : ضرر تو هم کمتر از رفیقت نیست ، شما خیال کرده اید که من خیلی ضرر دارم خود را ندیده گرفته عیب دیگری را می بینید .

[=arial]

[=arial]

[=arial]

لطفا ادامه دهید

[=arial]زیان چشم

[=arial]

چشم : اگر تنها همین هاست که وظیفه من یک هزارم شما هم نخواهد بود .

زبان : بنده نخواستم طول دهم و گرنه روایات بسیار است . چنان که از امام باقر (ع) نقل شده : هیچ فردی نیست مگر آن که حظ و بهره ای از زنا دارد، پس زنای دو چشم نظر کردن ، و

زنای دهان بوسیدن و زنای دو دست مالیدن است.

[1]


و همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده : نظر انداختن تیری است از تیرهای مسموم ابلیس ، و چه بسیار نظر کردن که سبب ندامت طولانی خواهد بود.[2]

آیا نمی دانی که ممکن است از راه تو بشر به هلاکت ابدی . و بدبختی جبران ناپذیری برسد .

[=arial]چشم : چطور تا بحال ما چنین کسی را ندیده ایم !

[SPOILER]منبع تمام پستهای مناظره:سایت واعظون[/SPOILER]



[/HR][1]- ما من احد الا و هو یصیب حطا من الزنا فزنا العینین انظر، و زنا الفم القبلة ، و زنا الیدین اللمس ... وسائل ، ج 7،ص 138
[2]- النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم ، و کم من نظرة اورثت حسرة طویلة . و سالئ، ج 7،ص

[=arial]غنا و موسیقی
[=arial]
[=arial]آیا شما به روایات و آیات لغو برخورد نموده اید؟

[=arial]آنجا که در صفات مومنین می فرماید: و آنهائی که از لغو رو گردانند.[1]

[=arial]و نیز فرمود: و بعضی از مردم کسانی هستند که لهو الحدیث را (چیزی است که آدمی را از هدف دور می سازد) می خرند تا مردم را بدون علم از راه خدا گمراه سازند. و قرآن را به مسخره

گیرند. برای چنین افرادی عذاب خوار کننده می باشد.[2]

[=arial]در تفسیر قمی که یکی از تفاسیر مهم شیعیان بوده و بسیاری از روایات کتاب های معتبر ما از آن نقل شده است فرموده : مراد از لهوالحدیث غناست .

[=arial]گوش : امکان دارد مراد از این ها خواندنش باشد نه شنیدنش و این مربوط به توست !.

[=arial]زبان : البته شمال من هم خواهد شد، ولیکن بطور حتم شما را هم می گیرد، زیرا در میان علما کسی نگفته که موسیقی خواندنش حرام است و شنیدنش حلال ! همه علما شنیدنش را مهم تر دانسته اند .

[=arial]آیا داستان آن مومنی را که در کنیف (مستراح) رفته و در آن جا صدای موسیقی و آهنگ هنر پیشه و رقاص و تار و تنبور همسایه را شنید و مدتی بیش از نیاز در آن جا درنگ کرد. شنیده

ای که امام صادق (ع) فرمود: چنین کاری را نکن آیا نشنیدی که خدا می فرماید: ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسولا آن مرد گفت : گویا به چنین آیه ای برخورد نکرده بودم .

[=arial]و در جای دیگر چنین دارد که حضرت فرمود: از جا حرکت کن و برو غسل کن و تامی توانی نماز بخوان چون گناه بزرگی را مرتکب شده ای ، اگر در این حال از دنیا می رفتی بسیار بیچاره بودی.[3]


[=arial]ضمنا از این روایات علاوه بر شدت گناه شنیدن موسیقی ، عظمت غسل و نماز هم دانسته می شود، پس باید بیش از پیش برادران و خواهران به نماز و مقدمات آن اهمیت داده ، گناهان خود را با آب نماز و غسل و وضوء شستشو دهند .

[=arial]چشم : جدا روایت تکان دهنده ایست آیا بازه ام روایتی درباره سنگینی وظیفه من در نظر دارید؟


[/HR][=arial][1]- و الذین هم عن اللغو معرضون . سوره مومنون ، آیه 4
[=arial][2]- و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین ، سوره لقمان ، آیه 6
[=arial] [3]- فقال : له قم فاغتسل وصل ما بدالک فانک کنت مقیما علی امر عظیم . تفسیر عیاشی ، ج 2،ص 293

چگونه زبانم را کنترل کنم ،دوستان تو رو خدا کمکم کنید والا در جهنم غرق میشم
کلی کتاب و روایت راجبش خوندم اما بازم .....

موضوع قفل شده است