جمع بندی نهی در آیه 12 سوره حجرات

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نهی در آیه 12 سوره حجرات

سلام علیکم
من شنیدم در عربی انواع نهی داریم ، مثل نهی ارشادی ، نهی تحریمی و ....
میخواستم بدونم نهی موجود در آیه " 12 حجرات" چه نوع نهی ای است؟ لطفا توضیح دهید .
با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

باغ بهشت;464972 نوشت:
سلام علیکم
من شنیدم در عربی انواع نهی داریم ، مثل نهی ارشادی ، نهی تحریمی و ....
میخواستم بدونم نهی موجود در آیه " 12 حجرات" چه نوع نهی ای است؟ لطفا توضیح دهید .
با تشکر

علیکم السلام

گاهى خداوند از چيزى نهى مى‏ كند به عنوان اينكه صاحب اختيار انسان و مولاى او است و اطاعت فرمانش بر هر انسانى لازم است. چنين نهیی را «نهى مولوى» می نامند، اما گاهى از چيزى نهى مى‏ كند، تنها به این خاطر كه به انسان بگويد ارتكاب اين عمل اثر نامطلوبى برایش دارد، این را را نهی ارشادی می نامند؛ درست همانند نهى طبيب از غذاهاى مضر و زيانبخش؛ شک نيست اگر بيمار مخالف دستور طبيب عمل كند، نه توهينى به او كرده و نه مخالفتى با شخص او نموده است، بلكه ارشاد و راهنمايى او را ناديده گرفته و در نتیجه تنها خود را به زحمت انداخته است.(تفسير نمونه، ج‏6، ص 124 و 125)

با این توضیحات، ظاهرا نهی های وارد شده در آیه 12 سوره حجرات، نهی مولوی است و دال بر حرمت است؛ یعنی عبارت «وَ لا تَجَسَّسُوا» (و هرگز [در كار ديگران] تجسّس نكنيد)، دال بر حرمت تجسس است، و عبارت «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» (و هيچ يک از شما ديگرى را غيبت نكند)، هم دال بر حرمت غیبت است.

سلام مجدد
در قرآن نهی ارشادی هم موجود است؟ در صورت موجود بودن میشه نمونه ای برام مثال بزنید؟
باتشکر

سلام
چرا بهش میگن نهی مولوی؟!

ضمنا آیا میشه با استفاده از آیه نام برده بگوییم که خدا محدوده سخن گفتن را برای ما مشخص کرده؟!
متشکرم فراوان

[="Navy"]

باغ بهشت;465122 نوشت:
سلام مجدد
در قرآن نهی ارشادی هم موجود است؟ در صورت موجود بودن میشه نمونه ای برام مثال بزنید؟
باتشکر

وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[/]

دوستدار علی;465331 نوشت:
سلام
چرا بهش میگن نهی مولوی؟!
سلام

چون مولی (که در اینجا منظور خدای سبحان است)، چنین دستوری داده لذا به آن نهی مولوی می گویند؛

از آنجا که خدای سبحان بر بندگان ولایت تام دارد و صاحب اختیار حقیقی آنان است، لذا می تواند آنها را امر و نهی کند. منشأ چنین امر و نهیی، ولایت حقیقی خدای سبحان بر بندگانش است، لذا به آن امر و نهی مولوی می گویند. انجام چنین امری و نهیی الزامی است و در صورت تمرد و نافرمانی، عقاب دارد.

باغ بهشت;465122 نوشت:
سلام مجدد
در قرآن نهی ارشادی هم موجود است؟ در صورت موجود بودن میشه نمونه ای برام مثال بزنید؟
باتشکر

سلام

در کتاب جواهر البلاغه، برای نهی ارشادی، به آیه 101 سوره مائده مثال زده شده (1):

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ...
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى ‏كند...

استاد مکارم درباره این بخش از آیه کریمه اینگونه توضیح می دهد:

سؤالات نابجا!
شک نيست كه سؤال كردن كليد فهم حقائق است، و به همين دليل كسانى كه كمتر مى‏ پرسند كمتر مى‏ دانند، و در آيات و روايات اسلامى نيز به مسلمانان دستور اكيد داده شده است كه هر چه را نمى‏ دانند بپرسند، ولى از آنجا كه هر قانونى معمولا استثنايى دارد، اين اصل اساسى تعليم و تربيت نيز استثنايى دارد و آن اينكه گاهى پاره‏ اى از مسائل، پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تامين مصالح افراد بهتر است؛ در اينگونه موارد، جستجوها و پرسش هاى پى در پى براى پرده برداشتن از روى واقعيت، نه تنها فضيلتى ندارد بلكه مذموم و ناپسند نيز مى‏ باشد؛ به عنوان مثال، غالب پزشكان صلاح را در اين مى‏ دانند كه بيماري هاى سخت و وحشتناک را از شخص بيمار مكتوم دارند و گاهى تنها اطرافيان او را در جريان بیماری مى‏ گذارند با اين شرط كه آن را از بيمار پنهان دارند، زيرا تجربه نشان داده، بيشتر مردم اگر از عمق بيمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مى‏ گردند كه اگر كشنده نباشد لااقل بهبودى را به تاخير مى‏ اندازد.
در اينگونه موارد، بيمار هرگز نبايد در برابر طبيب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد، زيرا اصرارهاى مكرر او گاهى چنان ميدان را بر طبيب تنگ‏ مى‏ كند كه براى آسودگى خود و رسيدگى به ساير بيماران جز اين نمى‏ بيند كه حقيقت را براى اين «بيمار لجوج» آشكار سازد اگر چه او از اين رهگذر زيان هايى ببيند.

همچنين مردم در همكاري هاى خود نياز به خوش‏ بينى دارند و براى حفظ اين سرمايه بزرگ، صلاح اين است كه از تمام جزئيات حال يكديگر باخبر نباشند، زيرا بالاخره هر كس نقطه ضعفى دارد و فاش شدن تمام نقطه‏ هاى ضعف، همكارى‏ هاى افراد را با اشكال مواجه مى‏ كند، مثلا ممكن است يك فرد با شخصيت و مفید، تصادفا در يک خانواده ای که در منزلت اجتماعی پایينی قرار داشته متولد شده باشد! اكنون اگر سابقه او فاش شود، ممكن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد. در اين گونه موارد، به هيچوجه نبايد افراد جامعه اصرارى داشته باشند و به جستجو برخيزند.

يا مثلا بسيارى از نقشه‏ ها و طرح هاى مبارزات اجتماعى بايد تا هنگام عمل مكتوم باشد و اصرار در افشاى آنها می تواند مانع موفقيت و پيروزى اجتماع گردد.

اينها و امثال آن، مواردى است كه سؤال كردن درباره آنها صحيح نيست و رهبران تا در فشار زياد قرار نگيرند، نبايد آنها را پاسخ گويند.

قرآن در آيه فوق به اين موضوع اشاره كرده، صريحا مى‏ فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از امورى كه افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مى‏ شود، پرسش نكنيد (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ). (2)

-------------------------
1- جواهر البلاغه، سید احمد هاشمی، ص 70
2- تفسير نمونه، ج‏5، ص 97

دوستدار علی;465331 نوشت:
ضمنا آیا میشه با استفاده از آیه نام برده بگوییم که خدا محدوده سخن گفتن را برای ما مشخص کرده؟!
متشکرم فراوان
تمام امر و نهی های مولوی، در واقع بیانگر محدوده ی گفتار و رفتار آدمی است، و شاهراه مستقیم زندگی پاکیزه و سالم را فراروی او ترسیم می نماید. قرآن کریم در موارد متعددی بعد از ذکر یک سری احکام، از آنها با تعبیر «حدود» یاد می کند؛ به عنوان نمونه:

تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (بقره/187)
اين، مرزهاى الهى است پس به آن نزديک نشويد

تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره/229)
اينها حدود و مرزهاى الهى است از آن، تجاوز نكنيد و هر كس از آن تجاوز كند، ستمگر است

وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُها لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (بقره/230)
اينها حدود الهى است كه (خدا) آن را براى گروهى كه آگاهند، بيان مى‏ نمايد

آیه مورد بحث از سوره حجرات هم بخشی از حدود غیر مجاز گفتار و رفتار را بیان می کند. البته این کریمه در صدد بیان همه محدوده های مجاز و غیر مجاز گفتار و رفتار نیست اما به بخش مهمی از آن اشاره کرده است.

سلام
آیه یا آیات دیگه ای داریم که حدود سخن گفتن رو برای ما روشن کرده باشه؟
باتشکر از توضیحات جامع شما استاد گرامی

باغ بهشت;465761 نوشت:
سلام
آیه یا آیات دیگه ای داریم که حدود سخن گفتن رو برای ما روشن کرده باشه؟
باتشکر از توضیحات جامع شما استاد گرامی

سلام
استاد قرائتی برخی از این حدود را اینگونه بیان کرده اند:

1-باید آگاهانه باشد ( لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ‏)

2- نرم باشد (قَوْلاً لَّیِّناً)

3- حرفی که میزند خودش هم عمل کند (لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ)

4- منصفانه باشد ( وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا)؛ اگر انتقادی انجام می شود آن شخص را له نکنیم و یا اگر تعریفی انجام می دهیم تا مقام خدایی بالایش نبریم! خلاصه اینکه افراط و تفریط نکنیم و اعتدال داشته باشیم.

5- حرفمان مستند باشد (قَوْلًا سَدِیدًا) منطقی حرف بزنیم.

6- ساده حرف بزنیم (قَوْلاً مَّیْسُورًا) پیچیده حرف زدن هنر نیست. روان حرف بزنیم.

7- کلام، رسا باشد (قَوْلاً بَلِیغًا) حرف را همه بفهمند و سخنانمان مبهم نباشد.

8- زیبا باشد (قولو للناس حسنا)؛ هنر خوب سخن گفتن با مردم

9- بهترین کلمات را انتخاب کنیم (یَقُولُ الَّتی هِیَ اَحْسَن).

10- همدیگر را با لقب خوب صدا بزنیم (قولاً کریماً)؛ برای همدیگر احترام قائل باشیم.

پرسش:
نهی موجود در آیه " 12 حجرات" چه نوع نهی ای است؟
در قرآن نهی ارشادی هم موجود است؟

پاسخ:
گاهى خداوند از چيزى نهى مى‏ كند به عنوان اينكه صاحب اختيار انسان و مولاى او است و اطاعت فرمانش بر هر انسانى لازم است. چنين نهیی را «نهى مولوى» می نامند، اما گاهى از چيزى نهى مى‏ كند، تنها به این خاطر كه به انسان بگويد ارتكاب اين عمل اثر نامطلوبى برایش دارد، این را را نهی ارشادی می نامند؛ درست همانند نهى طبيب از غذاهاى مضر و زيانبخش؛ شک نيست اگر بيمار مخالف دستور طبيب عمل كند، نه توهينى به او كرده و نه مخالفتى با شخص او نموده است، بلكه ارشاد و راهنمايى او را ناديده گرفته و در نتیجه تنها خود را به زحمت انداخته است.(1)

با این توضیحات، ظاهرا نهی های وارد شده در آیه 12 سوره حجرات، نهی مولوی است و دال بر حرمت است؛ یعنی عبارت «وَ لا تَجَسَّسُوا» (و هرگز [در كار ديگران] تجسّس نكنيد)، دال بر حرمت تجسس است، و عبارت «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» (و هيچ يک از شما ديگرى را غيبت نكند)، هم دال بر حرمت غیبت است.

در کتاب جواهر البلاغه، برای نهی ارشادی، به آیه 101 سوره مائده مثال زده شده (2):

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ...
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى ‏كند...

استاد مکارم درباره این بخش از آیه کریمه اینگونه توضیح می دهد:
سؤالات نابجا!
شک نيست كه سؤال كردن كليد فهم حقائق است، و به همين دليل كسانى كه كمتر مى‏ پرسند كمتر مى‏ دانند، و در آيات و روايات اسلامى نيز به مسلمانان دستور اكيد داده شده است كه هر چه را نمى‏ دانند بپرسند، ولى از آنجا كه هر قانونى معمولا استثنايى دارد، اين اصل اساسى تعليم و تربيت نيز استثنايى دارد و آن اينكه گاهى پاره‏ اى از مسائل، پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تامين مصالح افراد بهتر است؛ در اينگونه موارد، جستجوها و پرسش هاى پى در پى براى پرده برداشتن از روى واقعيت، نه تنها فضيلتى ندارد بلكه مذموم و ناپسند نيز مى‏ باشد؛

به عنوان مثال، غالب پزشكان صلاح را در اين مى‏ دانند كه بيماري هاى سخت و وحشتناک را از شخص بيمار مكتوم دارند و گاهى تنها اطرافيان او را در جريان بیماری مى‏ گذارند با اين شرط كه آن را از بيمار پنهان دارند، زيرا تجربه نشان داده، بيشتر مردم اگر از عمق بيمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مى‏ گردند كه اگر كشنده نباشد لااقل بهبودى را به تاخير مى‏ اندازد.

در اينگونه موارد، بيمار هرگز نبايد در برابر طبيب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد، زيرا اصرارهاى مكرر او گاهى چنان ميدان را بر طبيب تنگ‏ مى‏ كند كه براى آسودگى خود و رسيدگى به ساير بيماران جز اين نمى‏ بيند كه حقيقت را براى اين «بيمار لجوج» آشكار سازد اگر چه او از اين رهگذر زيان هايى ببيند.

همچنين مردم در همكاري هاى خود نياز به خوش‏ بينى دارند و براى حفظ اين سرمايه بزرگ، صلاح اين است كه از تمام جزئيات حال يكديگر باخبر نباشند، زيرا بالاخره هر كس نقطه ضعفى دارد و فاش شدن تمام نقطه‏ هاى ضعف، همكارى‏ هاى افراد را با اشكال مواجه مى‏ كند، مثلا ممكن است يك فرد با شخصيت و مفید، تصادفا در يک خانواده ای که در منزلت اجتماعی پایينی قرار داشته متولد شده باشد! اكنون اگر سابقه او فاش شود، ممكن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد. در اين گونه موارد، به هيچوجه نبايد افراد جامعه اصرارى داشته باشند و به جستجو برخيزند.

يا مثلا بسيارى از نقشه‏ ها و طرح هاى مبارزات اجتماعى بايد تا هنگام عمل مكتوم باشد و اصرار در افشاى آنها می تواند مانع موفقيت و پيروزى اجتماع گردد.

اينها و امثال آن، مواردى است كه سؤال كردن درباره آنها صحيح نيست و رهبران تا در فشار زياد قرار نگيرند، نبايد آنها را پاسخ گويند.

قرآن در آيه فوق به اين موضوع اشاره كرده، صريحا مى‏ فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از امورى كه افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مى‏ شود، پرسش نكنيد (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ). (3)

-------------------------
1.(تفسير نمونه، ج‏6، ص 124 و 125)
2- جواهر البلاغه، سید احمد هاشمی، ص 70
3- تفسير نمونه، ج‏5، ص 97

موضوع قفل شده است