جمع بندی از ماست که بر ماست؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از ماست که بر ماست؟

سلام. قرآن در برخی مواضع می فرماید که هر مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست.(شوری:30 و نساء:79)

نظر به اینکه می فرماید «هر مصیبتی» آیا موارد ذیل نیز به خاطر خود ما به سر ما می آیند:

الف)افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند.

ب)حوادث طبیعی که گاهی شهری را ویران می کند و خوب و بد را با هم نابود می کند. آیا اینجا هم مصیبت وارده به کودکان و نوجوانان نابالغ و انسانهای مؤمن، به خاطر خودشان است؟

ج)مرگ عزیزان، که مصیبتی بزرگ است، آیا به خاطر ماست؟ آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟

با تشکر

با نام الله


کارشناس بحث: استاد رئوف

مسلمان ایرانی;464060 نوشت:
سلام. قرآن در برخی مواضع می فرماید که هر مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست.(شوری:30 و نساء:79)

نظر به اینکه می فرماید «هر مصیبتی» آیا موارد ذیل نیز به خاطر خود ما به سر ما می آیند:

الف)افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند.

ب)حوادث طبیعی که گاهی شهری را ویران می کند و خوب و بد را با هم نابود می کند. آیا اینجا هم مصیبت وارده به کودکان و نوجوانان نابالغ و انسانهای مؤمن، به خاطر خودشان است؟

ج)مرگ عزیزان، که مصیبتی بزرگ است، آیا به خاطر ماست؟ آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟

با تشکر



با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- اولین مطلب این است که نباید شرور عالم را تنها منحصر در عملکرد انسان ها دانست و آیاتی که شما ذکر کرده اید، بیانگر یک نوع از این شرور هستند و انواع دیگری نیز وجود دارد، به طور مثال در حدیثی از امام علی (ع) می خوانیم: "ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجه" (1) بلا براي ستمگر تأديب است و براي مؤمن امتحان و براي پيامبر، مقام و درجه است. با توجه به این حدیث، می توان گفت که چنین نیست که تمام مصیبت ها و بلاها به خاطر انجام گناه باشد، بلکه تنها نوع اول که در حدیث بیان شده است، به خاطر ظلم و گناه فرد است. این در حالی است که گاهی مومن مبتلا به بلایی می شود نه از آن رو که گناه کرده است بلکه از این جهت که مورد امتحان واقع می شود و در مورد پیامبر نیز بلائی به جهت ارتقاء مقام او می تواند باشد.

- افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند معمولا به جهت آن است که نکات بهداشتی توسط والدین رعایت نمی شود و آزمایش هایی که آنها باید انجام می دادند تا از تولد فرزند ناقص الخلقه جلوگیری کنند، انجام نداده اند و به نوعی به عملکرد خود بشر باز می گردد.

- حوادث طبیعی طبق برخی از احادیث می تواند معلول ارتکاب گناه باشد، البته این بدان معنا نیست که تنها علل اتفاق این حوادث گناه است بلکه این یک پدیده ی طبیعی است که با توجه به شرایط طبیعت رخ می دهد هرچند گاهی نیز با توجه به روایات می تواند به جهت کثرت گناه باشد که البته این مسئله هم به نوعی بشری است.

- در مورد مرگ عزیزان نیز باید به این نکته توجه کرد که این اتفاق برای همه انسان ها حتی معصومین رخ داده است و لزوما به معنای ارتکاب گناه نیست بلکه یک مسئله طبیعی است که انسان ها پس از طی عمر خود، از دنیا می روند. البته یکی از کوتاه ترین راه ها برای رسیدن به رضای الهی صبر در مصائب است که موجب ارتقای رتبه معنوی می شود مطلبی که در حدیث نیز بیان شده است.

- در مورد اعمالی که دیگران انجام می دهند و ضرر آن به افراد دیگر می رسد (مانند بحث خلقت ناقص یا گناه عده ای و عذاب فراگیر برای همه) باید به این نکته توجه داشت که اگر عمل فردی باعث سلب نعمت از فرد دیگری بشود، فرد نخست مقصر است و روز قیامت باید پاسخگو باشد. البته در مورد گناهان عام در جامعه، افرادی که سکوت کرده اند نیز مقصراند زیرا باید نسبت به وجود منکر در جامعه عکس العمل نشان بدهند و به وظیفه نهی از منکر خود عمل کنند.

موفق باشید

1. ترجمه ميزان الحكمه، ج 2، ص 583، محمد محدي ري شهري، انتشارات دارالحديث، قم

با عرض سلام و تشکر از پاسخ ارسالی. بزرگوار اصل شبهه در این است که انحصار تمام مصیبتها به خود ما یا عمل ما نسبت داده شده است، این شبهه ایجاد می شود که گویی هر بدی که می بینیم باید نتیجه اعمال خودمان باشد، پس با توجه به این مسئله تولد کودکان ناقص الخلقه، حوادث غیرمترقبه طبیعی و مرگ عزیزان را بررسی بفرمایید.

با تشکر

مسلمان ایرانی;464410 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از پاسخ ارسالی. بزرگوار اصل شبهه در این است که انحصار تمام مصیبتها به خود ما یا عمل ما نسبت داده شده است، این شبهه ایجاد می شود که گویی هر بدی که می بینیم باید نتیجه اعمال خودمان باشد، پس با توجه به این مسئله تولد کودکان ناقص الخلقه، حوادث غیرمترقبه طبیعی و مرگ عزیزان را بررسی بفرمایید.

با تشکر



با سلام خدمت شما دوست گرامی

یک نکته مهم:

هیچ گاه در فهم معارف دینی، بر اساس یک آیه یا یک حدیث به تنهایی، به نتیجه نرسید. به عبارت دیگر هیچ گاه بر اساس یک آیه یا یک حدیث نمی توان گفت که نظر اسلام چنین است زیرا برای به دست آوردن نظر اسلام باید موارد مختلفی در نظر گرفته شود. به طور مثال باید تمام آیات و روایات دیده شود و از مجموع آنها به نتیجه برسیم زیرا نسبت آیات و روایات به یکدیگر گاهی خاص و عام است و همچنین نسبت های دیگری نیز بین آنها وجود دارد که پرداختن به آنها خارج از موضوع بحث ماست. فهم این مسائل و استخراج نظر اسلام، کار آسانی نیست و نیاز به تخصص در این زمینه دارد بنابراین این چنین نیست که تنها به یک آیه یا حدیث استناد کنیم و اشکالی مطرح کنیم بلکه باید مجموع را دید. به طور مثال همین حدیثی که در پاسخ قبلی بیان شد، نشان می دهد که اقسام مصیبت بیش از آن چیزی است که به ظاهر در آیه نخست دیده می شود بنابراین باید این دو را درکنار هم دید.

با توجه به این نکته، مواردی که شما مطرح کردید، طبق پاسخ قبلی بنده، حل می شود.

موفق باشید

[="#006400"]هوالعالم

علاوه بر اینها
مرگ برای انسانی که قبول کرده و میدونه که دنیا محل گذر و ازمایش منو شماست
اصلا مصیبت نیست .
این مصیبت برای بازماندگانی بوده که بعضا خیال میکنن در حق شخص کوتاهی کردن و کاری که باید انجام ندادن
و یا عده ای که به یاد مرگ و روز رفتن نبودن و شاید صبر و ظرفیت کافی برای مواجهه با این مساله رو نداشتن و به نظر زود بوده ...

[="#000080"] در مورد موجودات ناقص الخلقه که مشخص نیست نقص از روح بوده یا جسم همونطور که کارشناس محترم اشاره داشتند بیشتر از شرایط رفتاری والدین بوجود میاد و خوب و بد نداره ... ممکنه مادری بخاطر فشارهای زندگی و عصبی و مشغله ها و مصیبت های فراوان در مدت بارداری اونطور که باید از بار مراقبت نکرده باشه یا حتی محسوس یا نامحسوس خدای ناکرده مسمومیت غذایی پیدا کنه یا در خواب به جسم بچه ضربه وارد کنه و ...[/]

یکسری هم که اگاهانه با ژن یا خون مسموم جلو میرن مثلا حین مستی یا نعشگی به عمل و بارداری مشغول میشن !
بلا تشبیه منو شما ... اینطوری انگیزه و اراده از قدم اول سست میشه و بدن و باوره شخص اونطور که باید پذیرای این جنین نخواهد بود .

اکثرا میگن اگر از نشئگی و مستی مادی اینطوری بشه که اکثر اروپاییها باید ناقص باشن
منم جواب میدم مسلما اکثر اونهایی که با این شرایط به دنیا امدن ناقص تر از منو شمایی هستند که اصطلاحا با نام خدا به دنیا اومدیم .
مگر اینکه در زمانی وارد راه سالم بشن و سالمتر زندگی کنند و به تکامل برسند ...
[/]

مسلمان ایرانی;464060 نوشت:
آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟
[="#000080"] ممکنه خداوند به خواست معصوم فرصت های بیشتری به عزیزان بدهند .

در کل پیروی از قوانین و دستورات الهی یعنی تکامل از راه ساده و سریع ...[/]

رئوف;464414 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

یک نکته مهم:

هیچ گاه در فهم معارف دینی، بر اساس یک آیه یا یک حدیث به تنهایی، به نتیجه نرسید. به عبارت دیگر هیچ گاه بر اساس یک آیه یا یک حدیث نمی توان گفت که نظر اسلام چنین است زیرا برای به دست آوردن نظر اسلام باید موارد مختلفی در نظر گرفته شود. به طور مثال باید تمام آیات و روایات دیده شود و از مجموع آنها به نتیجه برسیم زیرا نسبت آیات و روایات به یکدیگر گاهی خاص و عام است و همچنین نسبت های دیگری نیز بین آنها وجود دارد که پرداختن به آنها خارج از موضوع بحث ماست. فهم این مسائل و استخراج نظر اسلام، کار آسانی نیست و نیاز به تخصص در این زمینه دارد بنابراین این چنین نیست که تنها به یک آیه یا حدیث استناد کنیم و اشکالی مطرح کنیم بلکه باید مجموع را دید. به طور مثال همین حدیثی که در پاسخ قبلی بیان شد، نشان می دهد که اقسام مصیبت بیش از آن چیزی است که به ظاهر در آیه نخست دیده می شود بنابراین باید این دو را درکنار هم دید.

با توجه به این نکته، مواردی که شما مطرح کردید، طبق پاسخ قبلی بنده، حل می شود.

موفق باشید

با عرض سلام و تشکر از پاسخ سریع شما.

بنده هم قبول دارم که باید کل آیات را کنار هم دید، ولی اگر یک آیه سخنی بگوید که ایجاد انحصار کند، مسئله ایجاد می کند.

قرآن در آیه 30 سورۀ شوری، هر مصیبتی را دستاورد خود ما می داند:

َ مَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكمُ‏ْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِير

در آیه 79 سورۀ نساء نیز گفته می شود که هر بدی که به ما می رسد، از خود ماست:

مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِك‏...

پس می بینید که خود قرآن در این دو آیه ایجاد انحصار می کند و گزاره ای کلی در مورد تمامی بدیها و مصیبهای وارده بر ما مطرح می فرماید. پس سایر آیات قرآن هر چه که بفرمایند، در هر حال دستاورد و نفس ما، در این مصیبت نقش کلیدی دارند. پس این شبهات همچنان برای من پابرجا هستند.

مسلمان ایرانی;464423 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از پاسخ سریع شما.

بنده هم قبول دارم که باید کل آیات را کنار هم دید، ولی اگر یک آیه سخنی بگوید که ایجاد انحصار کند، مسئله ایجاد می کند.

قرآن در آیه 30 سورۀ شوری، هر مصیبتی را دستاورد خود ما می داند:

َ مَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكمُ‏ْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِير

در آیه 79 سورۀ نساء نیز گفته می شود که هر بدی که به ما می رسد، از خود ماست:

مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِك‏...

پس می بینید که خود قرآن در این دو آیه ایجاد انحصار می کند و گزاره ای کلی در مورد تمامی بدیها و مصیبهای وارده بر ما مطرح می فرماید. پس سایر آیات قرآن هر چه که بفرمایند، در هر حال دستاورد و نفس ما، در این مصیبت نقش کلیدی دارند. پس این شبهات همچنان برای من پابرجا هستند.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

اشکال شما با پاسخی که بنده عرض کردم، رفع می شود ولی مجددا توضیح عرض میکنم.

حصر یا عدم حصر یک متن دینی در مقایسه با متون دیگر فهمیده می شود. به عبارت دیگر هنگامی که در حدیثی انواع مختلفی از مصیبت بیان می شود، و در آیه می فرماید که هر مصیبتی که به شما می رسد از شماست، باید دانست که آیه انحصاری در مصیبت به معنای عام ندارد زیرا دلایل دیگر بیان می کند که مصیبت های مختلفی وجود دارد. اما آنچه در باب انحصار در آیه وجود دارد این است که آیه در صدد بیان آن نوع از مصیبت است که به سبب گناه پدید می آید و می فرماید که چنین مصائبی تنها از سوی خود انسان است که پدید می آید. بنابراین منافاتی با دلایل دیگر ندارد.

بنابراین در مورد دسته بندی و نیز حصر عنوان یا عدم حصر آن باید مجموع دلایل را در نظر گرفت.

موفق باشید

مسلمان ایرانی;464423 نوشت:
پس می بینید که خود قرآن در این دو آیه ایجاد انحصار می کند و گزاره ای کلی در مورد تمامی بدیها و مصیبهای وارده بر ما مطرح می فرماید. پس سایر آیات قرآن هر چه که بفرمایند، در هر حال دستاورد و نفس ما، در این مصیبت نقش کلیدی دارند. پس این شبهات همچنان برای من پابرجا هستند.
با سلام...اول اینکه سایر آیات قرآن چنین اند: ما شما را بخیر و شر می آزماییم....ما شیطان را بر این داشتیم که آنکه به آخرت ایمان دارد از آنکه ندارد مشخص شود...خدا هرگاه بخواهد شهری را هلاک کند...ابتدا پادشاهان آن شهر را دستور به بدی می دهد...می گویند چون در جنگ پیروز شدیم از خداست و چون شکست خوردیم از جانب خود ماست. ای رسول به آنان بگو چنین نیست هر دو از جانب خداست.......خدا اعمال زشت آنان را زیبا جلوه داد......(تمام اینا آیات قرآنند) پس با این تفاسیر....و کمی هم از عجایب حکمت های حضرت موسی(ع) و حضرت خذر به عنوان چاشنی استفاده کنیم خواهیم فهمید که از خداست که بر خداست که از ماست که بر ماست

مسلمان ایرانی;464410 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از پاسخ ارسالی. بزرگوار اصل شبهه در این است که انحصار تمام مصیبتها به خود ما یا عمل ما نسبت داده شده است، این شبهه ایجاد می شود که گویی هر بدی که می بینیم باید نتیجه اعمال خودمان باشد، پس با توجه به این مسئله تولد کودکان ناقص الخلقه، حوادث غیرمترقبه طبیعی و مرگ عزیزان را بررسی بفرمایید.

سلام به دوستان گرامی
حقیر فکر می کنم که این شبهه یا سوال از آنجا مطرح میشه که در مفهوم مصیبت اختلاف داریم.
در این آیه که اختلاف نظری نیست:فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ..............
شما در پیام فوق بدی را با مصیبت یکی دانسته اید و مسلما چنین نیست.
ما نمیتوانیم مصیبت را بدی معنی کنیم.
مثلا ممکن است این سوال مطرح باشد: اگر خدا کسی را فقیر کند , خود آن شخص چه نقشی در این مصیبت دارد؟!
حال آنکه همانطور که عرض کردم این تعبیر اشتباه فقر به مصیبت است.
پیامبر اسلام در حدیث اوّل فرمود: "الفقر فخری و به أفتخر علی سائر الانبیاء؛ فقر باعث فخر من است و به سبب آن بر سایر انبیا افتخار می کنم".
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص 56؛ مستدرک وسائل، ج 11، ص 173، باب 4.
امروز بسیاری را می بینیم که ثروتمند , جسماً سالم, و ظاهراً خوشبخت هستند , ولی وقتی از داخل به زندگی آنها نظر شود , مصیبتهائی بسیار بزرگ را خواهیم دید که نتیجه اعمال خود انهاست.
نکته مهم دیگر در این خصوص دیدگاه انسان است.
اگر با چشم قویاً توحیدی و با اعتقاد کامل به معاد و سنت الهی در دنیا به مسئله نگاه شود , قضیه فرق می کند:
ادامه دارد.

قصد جسارت به اعتقاد کسی را ندارم و برای همین یک مثال دنیایی می زنم.
شما فرض کنید که یه نفر مسابقه ای بگذارد که هر کس 1 دقیقه شرایط زیر را تحمل کند امکاناتی برای 100 سال به او می دهیم که هر آرزوئی دارد برآورده گردد. و اما شرایط :
در اتاقی باشد که برای 1 دقیقه دمای اتاق ممکن است بین -20 درجه تا 50 درجه تغییر کند
- ممکن است او را کتک بزنند ولی نه در حدی که نقص عضو پیدا کند یا کارش به بیمارستان بکشد
- ممکن است غذائی و آب نباشد یا باشد.
....
....
خوب اگر اعتقادی به اون مسابقه گیرنده و جایزه نباشد, چه کسی حاضر است بدون غرغر حتی 1 دقیقه این اتاق را تحمل کند؟

منظورم از این مثال اینه که اگر کسی اعتقاد کامل به توحید و معاد داشته باشه قضیه براش عوض میشه!
مثلا چی میشه یاران امام حسین (ع) از وقایع کربلا به "شیرینتر از عسل" یا " همه زیبائی بود انچه که دیدم" تعبیر می کنند؟

نکته دیگر اینکه چه بسا برخی از شرایط سختی که در زندگی پیش میاد باعث جلوگیری از شرایط خیلی بدتر میشه.
مثلا دزدیده شدن یک خودرو ممکن باعث نجات یک نفر از مرگ در تصادف بشه!

البته منظورم این نیست که بخواهیم سر خودمونو شیره بمالیم.
منظورم اینه که اگر خدا را ناظر و آگاه بر اعمال خود و شرایط زندگیمان بدونیم و قبول کنیم که هر کار خدا حکمتی دارد که نهایتا به نفع خد ما و تعالی و به کمال رسیدن خود ما بشه در اینصورت احساس و نگرشمون عوض میشه.

مثلا کم خوری و کم خوابی و صرفنظر کردن از مسافرت و تفریح و...... در حالت معمولی ممکنه یک مصیبت به نظر بیاد ولی برای یک دانشجو که باید 4 سال این شرایط را تحمل کنه تا هم از نظر مادی و هم معنوی رشد کنه نه تنها مصیبت نیست بلکه یک فرصت مغتنم به شمار میاد که برای رسیدن به اون خیلی ها در صف انتظار کنکور به سر می برند.
موفق باشید:Gol:

رئوف;465542 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

اشکال شما با پاسخی که بنده عرض کردم، رفع می شود ولی مجددا توضیح عرض میکنم.

حصر یا عدم حصر یک متن دینی در مقایسه با متون دیگر فهمیده می شود. به عبارت دیگر هنگامی که در حدیثی انواع مختلفی از مصیبت بیان می شود، و در آیه می فرماید که هر مصیبتی که به شما می رسد از شماست، باید دانست که آیه انحصاری در مصیبت به معنای عام ندارد زیرا دلایل دیگر بیان می کند که مصیبت های مختلفی وجود دارد. اما آنچه در باب انحصار در آیه وجود دارد این است که آیه در صدد بیان آن نوع از مصیبت است که به سبب گناه پدید می آید و می فرماید که چنین مصائبی تنها از سوی خود انسان است که پدید می آید. بنابراین منافاتی با دلایل دیگر ندارد.

بنابراین در مورد دسته بندی و نیز حصر عنوان یا عدم حصر آن باید مجموع دلایل را در نظر گرفت.

موفق باشید

با عرض سلام و تشکر از پاسخ ارسالی،

گرامی، در آیات قبل از این دو آیه، به خصوص شوری:30، صحبت از مصیبت خاصی نیست. اگر شما گمان می کنید که در این دو آیه مصیبت و سیئه خاصی مد نظر است، مستدل بفرمایید تا استفاده کنیم.

با تشکر.

مسلمان ایرانی;466294 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از پاسخ ارسالی،

گرامی، در آیات قبل از این دو آیه، به خصوص شوری:30، صحبت از مصیبت خاصی نیست. اگر شما گمان می کنید که در این دو آیه مصیبت و سیئه خاصی مد نظر است، مستدل بفرمایید تا استفاده کنیم.

با تشکر.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، بحث در مورد روش فهم آیات است. روشی که شما در پیش گرفته اید، صحیح نیست. روشی که مبتنی بر این باشد که تمام قید و قیود یک مسئله مفصل در یک یا چند جمله بیان شود، درست نیست. در سوی دیگر روش دیگری وجود دارد و آن این است که نظر دین را از مجموع آیات و روایات دریابیم به این صورت که تمام شقوقی که برای یک مسئله بیان شده است را گرد آوری کنیم و از مجموع احکامی که بیان شده است، دیدگاه اسلام را استخراج کنیم.

با توجه به این روش، لازم نیست در آیات قبلی لزوما به این مسئله اشاره شده باشد بلکه صرف اینکه از دلایل دیگر، وجود شقوق مختلف را متوجه می شویم، برای چنین تفسیری، مجاز هستیم.

موفق باشید

رئوف;466350 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، بحث در مورد روش فهم آیات است. روشی که شما در پیش گرفته اید، صحیح نیست. روشی که مبتنی بر این باشد که تمام قید و قیود یک مسئله مفصل در یک یا چند جمله بیان شود، درست نیست. در سوی دیگر روش دیگری وجود دارد و آن این است که نظر دین را از مجموع آیات و روایات دریابیم به این صورت که تمام شقوقی که برای یک مسئله بیان شده است را گرد آوری کنیم و از مجموع احکامی که بیان شده است، دیدگاه اسلام را استخراج کنیم.

با توجه به این روش، لازم نیست در آیات قبلی لزوما به این مسئله اشاره شده باشد بلکه صرف اینکه از دلایل دیگر، وجود شقوق مختلف را متوجه می شویم، برای چنین تفسیری، مجاز هستیم.

موفق باشید

با عرض سلام.

گرامی بنده که ادعایی ندارم. شما مستنداً و مستدلاً بفرمایید که در این دو آیه، منظور از سیئة و مصیبت چیست.

با تشکر.

با سلام

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ {آل عمران/165}

فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَآؤُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا {النساء/62}

إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ {التوبة/50} قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ {التوبة/51}

وَلَوْلَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ {القصص/47}

وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ {الشورى/30}

وجواب آخر ونتیجه :

مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ {الحديد/22} لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ {الحديد/23}

مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ {التغابن/11}

یعنی نمیتوان یک حکم کلی در مورد علت چنین مصائبی ارائه داد چون خدای متعال خودش میداند که چه میکند ؟ برای اولیاء الهی مصائب ارتقاء درجه است برای عوام نیز امتحان و.....

با سلام خدمت دوستان گرامی

با توجه به مطالبی که بنده در مورد وجه جمع آیات عرض کردم و اینکه باید مجموع آیات و روایات را در نظر گرفت و نیز آیاتی که کاربر محترم خیر البریه، ذکر کرده اند، به نظر می رسد بحث روشن شده باشد.

موفق باشید

رئوف;472161 نوشت:
با سلام خدمت دوستان گرامی

با توجه به مطالبی که بنده در مورد وجه جمع آیات عرض کردم و اینکه باید مجموع آیات و روایات را در نظر گرفت و نیز آیاتی که کاربر محترم خیر البریه، ذکر کرده اند، به نظر می رسد بحث روشن شده باشد.

موفق باشید

با سلام.

خیر اینطور نیست یا حداقل من فکر نمی کنم شما برای دلیلتان سندی آورده ابشید. اگر به راستی شما سندی ذکر کرده اید، یک بار دیگر بفرمایید که مستند به چه سند و دلیلی مدعی هستید که منظور از مصیبة و سیئة، در این دو آیه در معنای خاص است و نه عام. اثبات به عهدۀ مدعی است. لطفاً سند نقلی یا دلیل عقلی بیاورید.

مسلمان ایرانی;472672 نوشت:
با سلام.

خیر اینطور نیست یا حداقل من فکر نمی کنم شما برای دلیلتان سندی آورده ابشید. اگر به راستی شما سندی ذکر کرده اید، یک بار دیگر بفرمایید که مستند به چه سند و دلیلی مدعی هستید که منظور از مصیبة و سیئة، در این دو آیه در معنای خاص است و نه عام. اثبات به عهدۀ مدعی است. لطفاً سند نقلی یا دلیل عقلی بیاورید.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

بله اثبات بر عهده مدعی است و بنده نیز پیش از این دلیل عقلی خدمت شما ارائه کردم، ظاهرا لازم است مجددا توضیح دهم. هنگامی که ما متنی داریم که علت رخداد یک حادثه را الف بیان می کند. در متن دیگری نیز علت رخداد همان حادثه ب معرفی می شود و در متن سومی می بینیم که علت رخ داد همان حادثه، ج معرفی شده است. در صورتی که هر سه متن معتبر باشند، منطقا و عقلا باید قائل شویم که حادثه مذکور سه علت می تواند داشته باشد. در این حالت اکتفاء کردن به متن اول و بیان اینکه علت این حادثه تنها الف است، صحیح نیست زیرا که در مورد آراء یک دین، باید مجموع گزاره های آن دین را بررسی نمود و سپس به جمع بندی رسید.

بنابراین، منطقی آن است که در مورد آیه مذکور نیز چنین عمل کنیم و با در نظر گرفتن آیات و روایات دیگر که در این باب هستند، به طور کلی علل مصائب را دریابیم. مطلبی که در پاسخ های قبلی نیز بدان اشاره شده است.

موفق باشید

یا سلام.
جناب مسلمان ایرانی!
شما ابتدا ثابت کنید که این اتفاقاتی که لیست کردید نصیبت به حساب می آیند یا خیر؟
به اعتقاد بنده هر اتفاقی مصیبت بودن یا نبودنش به خود شخص برمیگرده. ممکنه یک اتفاقی برای یکی رحمت پروردگار باشه و اونو به دید رحمت و حکمت نگاه کنه و برا یکی دیگه مصیبت باشه. اصولا اتفاقاتی که لیست کردید برای دنیا طلبان مصیبت برای مردم عادی امتحان و برای عاشقان پروردگار عین رحمت و حکمت اوست و شیرین است.
در جایی می خواندم که مرد فقیری پس از اینکه یک روز از صبح تا شب به دنبال یک لقمه نان برای خانواده اش بود بعد از اینکه دست خالی به خانه کلنگی اش بر گست دید سقف خانه خراب شده و تمام وسایل اش زیر آوار مانده ولی خانواده اش سالمند. همان جا بابت سلامتی خانواده اش شکر خدا را به جای آورد.
لذا به دید انسان بر می گردد. وقتی قرآن می گوید هر مصیبتی از جانب خودمان است منظور همین است. یعنی مصیبت بودن آن واقعه بستگی به دید خودمان دارد. اگر دید الهی باشد اصلا مصیبتی در کار نیست.
و من الله توفیق

[="Tahoma"][="Navy"]

مسلمان ایرانی;464060 نوشت:
سلام. قرآن در برخی مواضع می فرماید که هر مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست.(شوری:30 و نساء:79)

نظر به اینکه می فرماید «هر مصیبتی» آیا موارد ذیل نیز به خاطر خود ما به سر ما می آیند:

الف)افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند.

ب)حوادث طبیعی که گاهی شهری را ویران می کند و خوب و بد را با هم نابود می کند. آیا اینجا هم مصیبت وارده به کودکان و نوجوانان نابالغ و انسانهای مؤمن، به خاطر خودشان است؟

ج)مرگ عزیزان، که مصیبتی بزرگ است، آیا به خاطر ماست؟ آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟

با تشکر


سلام
انسانی که در یک هوای صاف و پاک است از این هوای مناسب بهره می برد و کسی که در هوای آلوده است از آن ضرر می کند
گاهی حتی حضور در یک شرایط خاص خواه ناخواه سرنوشتی را برای ما رقم می زند
دلیلش هم این است که عالم حقیقت بهم پیوسته است و نمیشود یک تکه از آنرا جدا کرد و از تحت همه سنتهای عالم خارج نمود
لذا دایره نفس را باید وسیعتر از حد معمول گرفت بلکه از شرایط اختیاری هم گسترده تر است
یا علیم[/]

رئوف;473134 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

بله اثبات بر عهده مدعی است و بنده نیز پیش از این دلیل عقلی خدمت شما ارائه کردم، ظاهرا لازم است مجددا توضیح دهم. هنگامی که ما متنی داریم که علت رخداد یک حادثه را الف بیان می کند. در متن دیگری نیز علت رخداد همان حادثه ب معرفی می شود و در متن سومی می بینیم که علت رخ داد همان حادثه، ج معرفی شده است. در صورتی که هر سه متن معتبر باشند، منطقا و عقلا باید قائل شویم که حادثه مذکور سه علت می تواند داشته باشد. در این حالت اکتفاء کردن به متن اول و بیان اینکه علت این حادثه تنها الف است، صحیح نیست زیرا که در مورد آراء یک دین، باید مجموع گزاره های آن دین را بررسی نمود و سپس به جمع بندی رسید.

بنابراین، منطقی آن است که در مورد آیه مذکور نیز چنین عمل کنیم و با در نظر گرفتن آیات و روایات دیگر که در این باب هستند، به طور کلی علل مصائب را دریابیم. مطلبی که در پاسخ های قبلی نیز بدان اشاره شده است.

موفق باشید

با عرض سلام.

گرامی مگر از ابتدا تا به حال بحث بر سر چیستی علت مصائب بود؟ بحث بر سر این بود که علل مصائب هر چه که باشند، وقتی هر مصیبت و سیئه ای به ما می رسد از سوی خودمان است، این علل در طول هم قرار می گیرند و خود ما نیز در مرگ عزیزان و به دنیا آمدن ناقص الخلقه و حوادث طبیعی علتی قطعی هستیم، طبق آیه زیرا آیه بیانی انحصاری در نقش ما در وقوع دارد.

شما فرمودید که اینجا منظور از مصیبت و سیئه هر مصیبت و سیئه ای نیست. خب می پرسم دلیل بیاورید که مصیبتها و سیئات خاصی هستند که مدّ نظر این آیه هستند و نه هر مصیبت و هر سیئه ای.

مسلمان ایرانی;473544 نوشت:
با عرض سلام.

گرامی مگر از ابتدا تا به حال بحث بر سر چیستی علت مصائب بود؟ بحث بر سر این بود که علل مصائب هر چه که باشند، وقتی هر مصیبت و سیئه ای به ما می رسد از سوی خودمان است، این علل در طول هم قرار می گیرند و خود ما نیز در مرگ عزیزان و به دنیا آمدن ناقص الخلقه و حوادث طبیعی علتی قطعی هستیم، طبق آیه زیرا آیه بیانی انحصاری در نقش ما در وقوع دارد.

شما فرمودید که اینجا منظور از مصیبت و سیئه هر مصیبت و سیئه ای نیست. خب می پرسم دلیل بیاورید که مصیبتها و سیئات خاصی هستند که مدّ نظر این آیه هستند و نه هر مصیبت و هر سیئه ای.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

مدعای شما این بود که بر اساس آنچه از ظاهر این آیه فهمیده می شود، مصائب تماما برخاسته از گناهان انسان است و عرض بنده این بود که با توجه به اینکه در متون دینی، مصائب به امور دیگری نیز نسبت داده شده اند، نمی توان گفت که مصائب تنها از گناهان بر می خیزد. مصیبت گاهی برای امتحان فرد است. گاهی برای ارتقای رتبه معنوی وی است و ...
به طور مثال مصائبی که بر امام حسین(ع) وارد شده، آیا می تواند نشان از معصیت باشد؟ مگر نه این است که امام حسین(ع) معصوم است؟

به این حدیث توجه کنید:

- اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ (1) مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.

در این حدیث به روشنی بیان می شود که زیادت ایمان همراه زیادت بلا می شود که بیانگر آن است که از مومن امتحانات سخت تری گرفته می شود و این امتحانات در قالب بلایای می باشد.

بنابراین نمی توان مصائب را تنها حاصل از گناهان دانست و این مسئله از آن روست که در متون معتبر دیگر، دلایل دیگر برای مصائب نیز ذکر شد.

به نظر بحث روشن است.

موفق باشید

1. تحف العقول، ص 408

رئوف;474062 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

مدعای شما این بود که بر اساس آنچه از ظاهر این آیه فهمیده می شود، مصائب تماما برخاسته از گناهان انسان است و عرض بنده این بود که با توجه به اینکه در متون دینی، مصائب به امور دیگری نیز نسبت داده شده اند، نمی توان گفت که مصائب تنها از گناهان بر می خیزد. مصیبت گاهی برای امتحان فرد است. گاهی برای ارتقای رتبه معنوی وی است و ...
به طور مثال مصائبی که بر امام حسین(ع) وارد شده، آیا می تواند نشان از معصیت باشد؟ مگر نه این است که امام حسین(ع) معصوم است؟

به این حدیث توجه کنید:

- اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ (1) مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.

در این حدیث به روشنی بیان می شود که زیادت ایمان همراه زیادت بلا می شود که بیانگر آن است که از مومن امتحانات سخت تری گرفته می شود و این امتحانات در قالب بلایای می باشد.

بنابراین نمی توان مصائب را تنها حاصل از گناهان دانست و این مسئله از آن روست که در متون معتبر دیگر، دلایل دیگر برای مصائب نیز ذکر شد.

به نظر بحث روشن است.

موفق باشید

1. تحف العقول، ص 408

با عرض سلام.

خیر متأسفانه بحث روشن نیست. قرآن در دو آیه، دو سور کلی/عام در مورد نقش ما در هر مصیبت و سیئة را مطرح می کند. حال شما مدام بر مصیبت تکیه دارید.

اگر آیات دیگری به طور مشابه مطالبی در مورد نقش خدا و شیطان به عنوان عامل مطرح کنند، اگر شما بخواهید سور کلی مطروحه در مورد نقش خود ما را حد بزنید که مرتکب تحریف معنوی آیه شده اید. بله آیه ای آیۀ دیگر را تفسیر می کند ولی آیه که نمی تواند نص صریح آیه دیگر را رد کند، قرآن با صراحت هر چه تمامتر می فرماید هر مصیبت و سیئه ای به شما می رسد از خود شماست. تنها راه توجیه این آیه در کنار آن آیات نقش طولی خدا و شیطان به عنوان علت العلل و عدو المبین در این مسائل است.

خیلی روشن بفرمایید: آیا سیئة یا مصیبتی به ما می رسد که از خود ما نباشد؟

وقتی می فرماید: مَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكمُ‏ْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِير، یعنی پاسخ سؤال فوق را منفی می داند، زیرا آیه گفته هیچ مصیبتی نیست مگر اینکه به دست خودتان حاصل شده است.

وقتی می فرماید: مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِك‏، یعنی پاسخ سؤال فوق منفی است، زیرا آیه گفته است که هر سیئه ای که به شما می رسد از خودتان است.

حال شما ابتدا باید تفسیری از آیه داشته باشید که برعلیه نص صریح نباشد، بعد به سؤال من جواب بدهید.

حال من نمی گویم هر چه هست "حاصل گناهان ماست" ولی طبق آیه هر چه هست حاصل عمل خودمان است، در مورد ماجرای امام حسین و ظلم به اولیاء الله هم همین مورد سؤال من است، البته من آنرا حاصل گناه نمی دانم. شما بحث را دارید منحرف می کنید به این سو می برید که فقط گناه باعث مصیبت نیست! بله خب اینرا قبول داریم، فقط گناه باعث مصیبت نیست، و ممکن است که فرد به خاطر نیکوئیهایش لایق امتحانات سختی بشود، ولی خب این چه ربطی به سؤال من دارد؟ مگر من گفتم حتماً باید گناهی باشد؟

خواهشمندم مطالب را دقیق بخوانید و به چیزی که من می پرسم جواب بدهید.

مسلمان ایرانی;474375 نوشت:
خیر متأسفانه بحث روشن نیست. قرآن در دو آیه، دو سور کلی/عام در مورد نقش ما در هر مصیبت و سیئة را مطرح می کند. حال شما مدام بر مصیبت تکیه دارید.

اگر آیات دیگری به طور مشابه مطالبی در مورد نقش خدا و شیطان به عنوان عامل مطرح کنند، اگر شما بخواهید سور کلی مطروحه در مورد نقش خود ما را حد بزنید که مرتکب تحریف معنوی آیه شده اید. بله آیه ای آیۀ دیگر را تفسیر می کند ولی آیه که نمی تواند نص صریح آیه دیگر را رد کند، قرآن با صراحت هر چه تمامتر می فرماید هر مصیبت و سیئه ای به شما می رسد از خود شماست. تنها راه توجیه این آیه در کنار آن آیات نقش طولی خدا و شیطان به عنوان علت العلل و عدو المبین در این مسائل است.

خیلی روشن بفرمایید: آیا سیئة یا مصیبتی به ما می رسد که از خود ما نباشد؟

وقتی می فرماید: مَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكمُ‏ْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِير، یعنی پاسخ سؤال فوق را منفی می داند، زیرا آیه گفته هیچ مصیبتی نیست مگر اینکه به دست خودتان حاصل شده است.

وقتی می فرماید: مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِك‏، یعنی پاسخ سؤال فوق منفی است، زیرا آیه گفته است که هر سیئه ای که به شما می رسد از خودتان است.

حال شما ابتدا باید تفسیری از آیه داشته باشید که برعلیه نص صریح نباشد، بعد به سؤال من جواب بدهید.

حال من نمی گویم هر چه هست "حاصل گناهان ماست" ولی طبق آیه هر چه هست حاصل عمل خودمان است، در مورد ماجرای امام حسین و ظلم به اولیاء الله هم همین مورد سؤال من است، البته من آنرا حاصل گناه نمی دانم. شما بحث را دارید منحرف می کنید به این سو می برید که فقط گناه باعث مصیبت نیست! بله خب اینرا قبول داریم، فقط گناه باعث مصیبت نیست، و ممکن است که فرد به خاطر نیکوئیهایش لایق امتحانات سختی بشود، ولی خب این چه ربطی به سؤال من دارد؟ مگر من گفتم حتماً باید گناهی باشد؟

خواهشمندم مطالب را دقیق بخوانید و به چیزی که من می پرسم جواب بدهید.


سلام.
دوست عزیز، فکر کردم پاسخ شما را داده ام.

شریعت عقلانی;473213 نوشت:
جناب مسلمان ایرانی!
شما ابتدا ثابت کنید که این اتفاقاتی که لیست کردید نصیبت به حساب می آیند یا خیر؟
به اعتقاد بنده هر اتفاقی مصیبت بودن یا نبودنش به خود شخص برمیگرده. ممکنه یک اتفاقی برای یکی رحمت پروردگار باشه و اونو به دید رحمت و حکمت نگاه کنه و برا یکی دیگه مصیبت باشه. اصولا اتفاقاتی که لیست کردید برای دنیا طلبان مصیبت برای مردم عادی امتحان و برای عاشقان پروردگار عین رحمت و حکمت اوست و شیرین است.
در جایی می خواندم که مرد فقیری پس از اینکه یک روز از صبح تا شب به دنبال یک لقمه نان برای خانواده اش بود بعد از اینکه دست خالی به خانه کلنگی اش بر گست دید سقف خانه خراب شده و تمام وسایل اش زیر آوار مانده ولی خانواده اش سالمند. همان جا بابت سلامتی خانواده اش شکر خدا را به جای آورد.
لذا به دید انسان بر می گردد. وقتی قرآن می گوید هر مصیبتی از جانب خودمان است منظور همین است. یعنی مصیبت بودن آن واقعه بستگی به دید خودمان دارد. اگر دید الهی باشد اصلا مصیبتی در کار نیست.

اگر نقدی دارید بسم الله!
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;474620 نوشت:

سلام.
دوست عزیز، فکر کردم پاسخ شما را داده ام.

اگر نقدی دارید بسم الله!
و من الله توفیق

با سلام. گرامی، بنده یادم نمی آید با شما وارد بحث شده باشم. اوّلین پاسخی که برای این شبهه به ذهن من رسید همین بود که چه بسا اینها مصداق مصیبت و سیئه نباشند، ولی اینجا مطرح کردم که کارشناسی پاسخ بدهد. من با شما بحثی در این مورد ندارم که نقد کنم.

مسلمان ایرانی;474662 نوشت:
با سلام. گرامی، بنده یادم نمی آید با شما وارد بحث شده باشم. اوّلین پاسخی که برای این شبهه به ذهن من رسید همین بود که چه بسا اینها مصداق مصیبت و سیئه نباشند، ولی اینجا مطرح کردم که کارشناسی پاسخ بدهد. من با شما بحثی در این مورد ندارم که نقد کنم.

با سلام.
ولی من که با شما وارد بحث شدم. شما پاسخی نداید.
اگر بدنبال پاسخ صرفا از جانب کارشناس هستی خوب خصوصی بفرست. وقتی تاپیک می زنی خوب هر کس می تونه بیاد پاسخی بده. ما هم دادیم. ولی شما اهمیتی ندادی.
خوب اگر خودت پاسخ را داری و اشکالی هم بر این پاسخ نمی بینی دیگه به دنبال چی هستی؟
نکنه می خوای رو کارشناسو کم کنی؟!:Nishkhand:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
مطلبی می آوریم شاید مفید واقع شود.
عـَلِيُّ بـْنُ إِبـْرَاهـِيمَ رَفَعَهُ قَالَ لَمَّا حُمِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فـَأُوقـِفَ بـَيـْنَ يـَدَيـْهِ قـَالَ يـَزِيـدُ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ م ا أَص ابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِم ا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع لَيْسَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِينَا إِنَّ فِينَا قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ م ا أَص ابَ مـِنْ مـُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ ل ا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلّ ا فِي كِت ابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَه ا إِنَّ ذ لِكَ عَلَى اللّ هِ يَسِيرٌ
عـلى بـن ابـراهـيـم در حـديـث مرفوعى (كه سندش بمعصوم رسد) حديث كند كه فرمود: هـنـگـامـى كـه حـضـرت عـلى بـن الحـسـين (زين العابدين ) عليهما السلام را نزد يزيد بن مـعـاويـه بـردنـد و در برابر او نگهداشتند يزيد كه خدايش از رحمت خود دور كرده گفت : (((و آنچه بشما مصيبت رسد از آنچيزى بود كه خود كرديد))) (و اين آيه شريفه را خواند) حـضـرت عـلى بـن الحـسين عليهما السلام فرمود: اين آيه درباره ما نيست ، همانا درباره ما گـفـتـار خـداى عزوجل است (كه فرمايد): (((هيچ مصيبتى در زمين نرسد و نه بجانهاى شما جـز ايـنـكـه در كتابى است پيش از آنكه آنها را بيافرينيم همانا اين بر خدا آسان است ))) (سوره حديد آيه 22).
اصول كافى جلد 4،صفحه 187،روايت 3
طبق این روایت که مستقیماً به این آیه اشاره دارد،مصیبت رسیدن به انسان منحصر به گناه نمی شود.البته این روایت در باب نوادر آمده و قابل بررسی است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

[=arial]با سلام
عرض ادب و احترام خدمت اسک دینی های بزرگوار

:Gol::Gol::Gol::Gol:
این تایپک به درخواست استاد و برخی کاربران بسته
و ادامه بحث
به تایپک دیگری که لینک ان را قرار خواهم داد
با استاد علوم قرانی ادامه خواهد یافت

لطفا منتظر بمانید

موفق وموید
یا علی

سلام، شما مستنداً و مستدلاً بفرمایید که در این دو آیه،یعنی آیه 79 سوره نساء و آیه 30 سوره شوری، منظور از سیئة و مصیبت چیست.
قرآن در برخی مواضع می فرماید که هر مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست.)شوری:30 و نساء:79(
نظر به اینکه می فرماید «هر مصیبتی» آیا موارد ذیل نیز به خاطر خود ما به سر ما می آیند:
الف)افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند.
ب)حوادث طبیعی که گاهی شهری را ویران می کند و خوب و بد را با هم نابود می کند. آیا اینجا هم مصیبت وارده به کودکان و نوجوانان نابالغ و انسانهای مؤمن، به خاطر خودشان است؟
ج)مرگ عزیزان، که مصیبتی بزرگ است، آیا به خاطر ماست؟ آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ:
جدای از پاسخ عزیزان همکار و نیز بعضی از کاربران گرامی که در جای خود قابل دفاع و محل اعتبار است، اما چون پرسشگر برای پاسخ سوال خود در باره دو آیه مد نظر،خصوصا مفهوم کلمات "سیئه" و "مصیبت"، مستند نقلی طلب کردند،با بررسی های فراوان میان کتاب های مختلف تفسیری، به نظر می رسد مطالب یکی از تفاسیر به جواب نزدیک تر بوده فراخور حال پرسش باشد.
در عین حال لازم است قبل از پرداختن به تفسیر مربوطه، کمی به عقب برگشته از زمینه نزول آیه شریفه مطلع شویم.
بیان شده است:
قرآن در ذيل همين آيه به يکى ديگر از سخنان بى اساس و پندارهاى باطل منافقان اشاره كرده مى‏گويد:" آن ها هر گاه به پيروزى برسند و نيكي ها و حسناتى به دست آورند، مى‏گويند از طرف خدا است يعنى ما شايسته آن بوده ‏ايم كه خدا چنين مواهبى را به ما داده.
"وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ" ولى هنگامى كه شكستى دامن گير آن ها شود و يا در ميدان جنگ آسيبى ببينند مى‏گويند:" اين ها بر اثر سوء تدبير پيامبر صلوات الله علیه و عدم كفايت نقشه هاى نظامى او بوده است" و مثلا شكست جنگ احد را معلول همين موضوع مى ‏پنداشتند.
"وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ" بعضى از مفسران احتمال داده‏اند كه آيه فوق درباره يهود است، و منظور از" حسنة" و" سيئة" همه حوادث خوب و حوادث بد است، زيرا يهود به هنگام ظهور پيامبر صلوات الله علیه حوادث خوب زندگانى خود را به خدا نسبت مى‏دادند و حوادث بد را از قدم پيامبر صلوات الله علیه مى ‏پنداشتند، ولى ارتباط آيه با آيات قبل و بعد كه درباره منافقان است، نشان مى‏دهد كه اين آيه بيشتر مربوط به آن ها است.
در هر حال قرآن به آن ها پاسخ مى‏گويد كه از نظر يك موحد و خدا پرست تيزبين همه اين حوادث و پيروزي ها و شكست ها از ناحيه خدا است كه بر طبق لياقت ها و ارزش هاى وجودى مردم به آن ها داده مى‏شود "قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ"و در پايان آيه به عنوان اعتراض به عدم تفكر و تعمق آن ها در موضوعات مختلف زندگى، مى‏گويد:" پس چرا اين ها حاضر نيستند حقايق را درك كنند"."فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً".
سپس در آيه بعد چنين مى ‏فرمايد "ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ".تمام نيكي ها و پيروزى ‏ها و حسناتى كه به تو مى‏رسد، از ناحيه خدا است و اگر آن چه از بدي ها و ناراحتي ها و شكست ها دامن گير تو مى‏شود از ناحيه خود تو است!
پاسخ به يك سؤال مهم
مطالعه اين دو آيه كه در قرآن پشت سر هم قرار گرفته است، سؤالى را در ذهن ترسيم مى‏كند كه چرا در آيه اول، همه نيكي ها و بدي ها (حسنات و سيئات) به خدا نسبت داده شده، در حالى كه آيه دوم فقط نيكي ها را به خدا نسبت مى‏دهد و بدي ها و سيئات را به مردم؟! قطعا در اين جا نكته ‏اى نهفته است و گرنه چگونه ممكن است دو آيه پشت سر همديگر اختلاف به اين روشنى داشته باشد؟
با مطالعه و دقت در مضمون دو آيه به چند نكته برخورد مى ‏كنيم كه هر كدام مى‏تواند پاسخ جداگانه‏اى به اين سؤال بوده باشد:
1. اگر سيئات و بدي ها را تجزيه و تحليل كنيم داراى دو جنبه هستند، يكى جنبه مثبت، ديگرى جنبه منفى، و همين جنبه منفى آن است كه قيافه سيئه به آن مى‏دهد و به شكل" زيان نسبى" در مى‏آورد.
براى مثال:
انسانى كه به وسيله سلاح گرم يا سرد بى‏گناهى را به قتل مى‏رساند، به طور حتم مرتكب سيئه‏ اى شده است، اكنون عوامل وجود اين كار بد را بررسى مى‏كنيم در ميان اين عوامل، قدرت انسان، فكر انسان، قدرت يك اسلحه سرد يا گرم، نشانه گيرى صحيح، استفاده از فرصت مناسب، تاثير و قدرت گلوله ديده مى‏شود كه تمام اين ها جنبه ‏هاى مثبت قضيه است، زيرا همه آن ها مى‏توانند مفيد و سودمند واقع شوند و اگر در مورد خود به كار گرفته شوند مشكلات بزرگى را حل مى‏كنند، تنها جنبه منفى قضيه آن است كه تمام اين قدرت ها و نيروها در غير مورد خود به كار گرفته شده است. مثلا به جاى اين كه به وسيله آن ها دفع خطر حيوان درنده و يا يك قاتل جانى و خطرناك شده باشد، در مورد انسان بى‏گناهى به كار رفته است. همين جنبه منفى اخير است كه آن را به صورت" سيئة" در مى‏آورد، و الا نه قدرت نشانه ‏گيرى انسان چيز بدى است و نه نيروى باروت و نفوذ گلوله، همه اين ها منابع قدرت اند و در مورد خود قابل استفاده فراوان.
بنا بر اين، اگر ملاحظه مى‏كنيم در آيه اول تمام "حسنات" و "سيئات" به خداوند نسبت داده شده است، به این دلیل است كه تمام منابع قدرت حتى قدرت ‏هايى كه از آن سوء استفاده مى‏شود، از ناحيه خدا و سرچشمه قسمت هاى سازنده و مثبت او است، و اگر در آيه دوم" سيئات" به مردم نسبت داده شده است اشاره به همان جنبه‏ هاى منفى قضيه و سوء استفاده از مواهب و قدرت هاى خدا دادى است، و اين درست به آن مى ‏ماند كه پدرى سرمايه‏ اى به فرزند خود براى ساختن خانه خوبى بدهد، ولى او آن را در راه مواد مخدر و فساد و تبه كارى و يا دایر كردن خانه و مركز فساد به كار اندازد، شكى نيست كه او از نظر اصل سرمايه مديون پدر است،ولى از نظر سوء استفاده، مستند به خود او است.
2.ممكن است آيه شريفه اشاره به مسئله" الامر بين الامرين" بوده باشد كه در بحث جبر و تفويض به آن اشاره شده است و خلاصه آن اين است كه همه حوادث جهان حتى اعمال و افعال ما خواه "حسنه" باشد يا "سيئه"، خوب باشد يا بد از يك نظر مربوط به خدا است. زيرا او است كه به ما قدرت داده و اختيار و آزادى اراده بخشيده است، بنا بر اين، آن چه ما اختيار مى ‏كنيم و با آزادى اراده انتخاب مى ‏نمایيم بر خلاف خواست خدا نيست، ولى در عين حال اعمال ما به ما نسبت دارد و از وجود ما سرچشمه مى‏گيرد، زيرا عامل تعيين كننده عمل، اراده و اختيار ما است، به همين دليل ما در برابر اعمال مان مسئوليم، و استناد اعمال ما به خدا آن چنان كه اشاره شد از ما سلب مسئوليت نمى‏كند و موجب عقيده جبر نيست.
بنا بر اين، آن جا كه مى ‏فرمايد:" حسنات" و" سيئات" از خدا است، اشاره مى‏كند به همان فاعليت خداوند نسبت به همه چيز، و آن جا كه مى ‏فرمايد:
"سيئات" از شما است، اشاره به فاعليت ما و مسئله اراده و اختيار ما مى‏كند و در واقع مجموع دو آيه، مسئله" امر بين الامرين" را ثابت مى‏كند (دقت كنيد).
3. تفسير ديگرى كه براى اين دو آيه وجود دارد و در اخبار اهل بيت علیه السلام نيز به آن اشاره شده است اين است كه: منظور از "سيئات"، كيفرهاى اعمال و مجازات و عقوبات معاصى است، شكى نيست كه اين كيفرها از ناحيه خداوند است، ولى چون نتيجه اعمال و افعال بندگان مى‏باشد از اين جهت گاهى به بندگان نسبت داده مى‏شود و گاهى به خداوند، و هر دو صحيح است، مثلا صحيح است گفته شود قاضى دست دزد را قطع مى‏كند، و نيز صحيح است كه گفته شود اين خود دزد است كه دست خود را قطع مى‏نمايد!.(1)
و اما در باره آیه 30 سوره شوری آمده است:
از آن جا كه در آيات گذشته سخن از رحمت خدا در ميان بود و اين سخن طبعا اين سؤال را بر مى ‏انگيزد كه اين "مصایبى" كه ما با آن دست به گريبانيم از كجا است؟
آيه بعد به اين سؤال پاسخ مى‏گويد:" كه آن چه از"مصایب" و نا ملايمات به شما رسد به خاطر اعمالى است كه خود انجام داده‏ايد" وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ".
تازه اين تمام مجازات اعمال نا رواى شما نيست. چرا كه" بسيارى از كارهاى شما را مورد عفو قرار مى‏دهد"وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ".
مصایبى كه دامان ما را مى گيرد:
در اين آيه نكاتى است كه بايد به آن توجه داشت:
1. اين آيه به خوبى نشان مى‏دهد "مصایبى" كه دامن گير انسان مى‏شود، يك نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد كه بعد به آن اشاره خواهد شد) و به اين ترتيب يكى از فلسفه ‏هاى حوادث درد ناك و مشكلات زندگى روشن مى‏شود.
جالب اين كه در حديثى از امير مؤمنان سلام الله علیه مى‏خوانيم كه از پيامبر گرامى خدا صلوات الله علیه نقل مى ‏كند كه فرمود:
"خير آية فى كتاب اللَّه هذه الاية! يا على! ما من خدش عود و لا نكبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنيا فهو اكرم من ان يعود فيه و ما عاقب عليه فى الدنيا فهو اعدل من ان يثنى على عبده" یعنی اين آيه (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ ...) بهترين آيه در قرآن مجيد است، اى على! هر خراشى كه از چوبى بر تن انسان وارد مى‏شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است كه از او سر زده و آن چه خداوند در دنيا عفو مى‏كند،گرامى ‏تر از آن است كه (در قيامت) در آن تجديد نظر فرمايد، و آن چه را كه در اين دنيا عقوبت فرموده، عادل تر از آن است كه در آخرت بار ديگر كيفر دهد"! و به اين ترتيب اين گونه "مصایب"علاوه بر اين كه بار انسان را سبك مى ‏كند، او را نسبت به آينده كنترل خواهد نمود.
2، گرچه ظاهر آيه عام است و همه "مصایب" را در بر مى‏گيرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهايى وجود دارد، مانند "مصایب" و مشكلاتى كه دامن گير انبيا و ائمه معصومين علیهم السلام مى‏شد كه براى ترفيع مقام يا آزمايش آن ها بود.و هم چنين مصایبى كه گريبان غير معصومين(همه ما) را مى‏گيرد و جنبه آزمون دارد.و يا مصایبى كه بر اثر ندانم كاري ها و عدم دقت و مشورت و سهل ‏انگارى(ما) در امور حاصل مى‏شود كه اثر تكوينى اعمال خود انسان است.
و به تعبير ديگر، جمع ميان آيات مختلف قرآن و روايات ايجاب مى‏كند كه عموم اين آيه در مواردى تخصيص پيدا كند، و اين مطلب تازه‏اى نيست كه مايه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.
كوتاه سخن اينكه مصایب و گرفتاري هاى سخت، فلسفه ‏هاى مختلفى دارد، كه در بحث هاى توحيدى و مباحث عدل الهى، به آن اشاره شده است.
شكوفايى استعدادها تحت فشار مصایب، هشدار نسبت به آينده، آزمون الهى، بيدارى از غرور و غفلت، و كفاره گناه و ...اما از آن جا كه بيشتر افراد آن جنبه كيفرى و كفاره‏اى دارد،آيه فوق آن را به صورت عموم مطرح کرده است.
بنا بر این، در حديثى مى ‏خوانيم: هنگامى كه امام على بن الحسين سلام الله علیه بر يزيد وارد شد، يزيد نگاهى به او كرد و گفت: يا على! "ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ!" (اشاره به اين كه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود).ولى امام على بن الحسين سلام الله علیه فورا در پاسخ فرمود:
كلاّ! ما هذه فينا نزلت، انما نزل فينا" ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ" فنحن الذين لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنيا، و لا نفرح بما اوتینا"
چنين نيست، اين آيه در باره ما نازل نشده، آن چه در باره ما نازل شده آيه ديگرى است كه مى‏گويد: هر "مصيبتى" در زمين يا در جسم و جان شما روى دهد، پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر اين امر بر خداوند آسان است. اين براى آن است كه شما به دلیل آن چه از دست مى ‏دهيد غمگين نشويد، و به جهت آن چه در دست داريد زياد خوشحال نباشيد. (هدف از اين "مصایب" عدم دل بستگى شما به مواهب زودگذر دنيا است و يك نوع تربيت و آزمون براى شما است).
سپس امام افزود:" ما كسانى هستيم كه هرگز به خاطر آن چه از دست داده ‏ايم غمگين نخواهيم شد، و به دلیل آن چه در دست داريم خوشحال نيستيم. (همه را زود گذر مى ‏دانيم و چشم به لطف و عنايت خدا بسته ‏ايم) (2)
با این حال در دیگر تفاسیر از جمله ترجمه فارسی تفسیر المیزان جلد 5 از صفحه 9 به بعد و جلد 16 از ص 86 به بعد و ترجمه فارسی تفسیر مجمع البیان جلد 5 ص 22 و جلد 22 ص 144 و نیز تفسیر جوامع الجامع جلد 1 ص 630 مطالب مفیدی وجود دارد.
و اما در باره "مصایب" و حوادثی را که در گزینه های "الف""ب" و "ج" بیان کردید، این مختصر قابل بیان است که پدیداری این حوادث، لزوما برخاسته از رفتار ما نیست، بلکه دنیا به دلیل ساختار شکلی اش محل تنازع و تداخل علت ها و معلول ها در یکدیگر و غلبه علت قوی بر علت ضعیف تا تاثیر خود را نمایان کند و به طور طبیعی هیچ چیزی مانع تاثیر علت برتر نخواهد شد.
البته مباحث مرتبط با این گونه موضوعات و حل شبهات احتمالی، مربوط به فلسفه و کلام است و باید در محل خود پژوهش شود.
پی نوشت:
1.آیت الله مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه،تهران، انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، جلد 4 ،از صفحه 20 تا 24
2. همان، ج‏20، ص 440

محسن;476712 نوشت:
سلام، شما مستنداً و مستدلاً بفرمایید که در این دو آیه،یعنی آیه 79 سوره نساء و آیه 30 سوره شوری، منظور از سیئة و مصیبت چیست.
قرآن در برخی مواضع می فرماید که هر مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست.)شوری:30 و نساء:79(
نظر به اینکه می فرماید «هر مصیبتی» آیا موارد ذیل نیز به خاطر خود ما به سر ما می آیند:
الف)افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند.
ب)حوادث طبیعی که گاهی شهری را ویران می کند و خوب و بد را با هم نابود می کند. آیا اینجا هم مصیبت وارده به کودکان و نوجوانان نابالغ و انسانهای مؤمن، به خاطر خودشان است؟
ج)مرگ عزیزان، که مصیبتی بزرگ است، آیا به خاطر ماست؟ آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟
به نام خدای متعال
پاسخ:
جدای از پاسخ عزیزان همکار و نیز بعضی از کاربران گرامی که در جای خود قابل دفاع و محل اعتبار است، اما چون پرسشگر برای پاسخ سوال خود در باره دو آیه مد نظر،خصوصا مفهوم کلمات "سیئه" و "مصیبت"، مستند نقلی طلب کردند،با بررسی های فراوان میان کتاب های مختلف تفسیری، به نظر می رسد مطالب یکی از تفاسیر به جواب نزدیک تر بوده فراخور حال پرسش باشد.
در عین حال لازم است قبل از پرداختن به تفسیر مربوطه، کمی به عقب برگشته از زمینه نزول آیه شریفه مطلع شویم.
بیان شده است:
قرآن در ذيل همين آيه به يکى ديگر از سخنان بى اساس و پندارهاى باطل منافقان اشاره كرده مى‏گويد:" آن ها هر گاه به پيروزى برسند و نيكي ها و حسناتى به دست آورند، مى‏گويند از طرف خدا است يعنى ما شايسته آن بوده ‏ايم كه خدا چنين مواهبى را به ما داده.
"وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ" ولى هنگامى كه شكستى دامن گير آن ها شود و يا در ميدان جنگ آسيبى ببينند مى‏گويند:" اين ها بر اثر سوء تدبير پيامبر صلوات الله علیه و عدم كفايت نقشه هاى نظامى او بوده است" و مثلا شكست جنگ احد را معلول همين موضوع مى ‏پنداشتند.
"وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ" بعضى از مفسران احتمال داده‏اند كه آيه فوق درباره يهود است، و منظور از" حسنة" و" سيئة" همه حوادث خوب و حوادث بد است، زيرا يهود به هنگام ظهور پيامبر صلوات الله علیه حوادث خوب زندگانى خود را به خدا نسبت مى‏دادند و حوادث بد را از قدم پيامبر صلوات الله علیه مى ‏پنداشتند، ولى ارتباط آيه با آيات قبل و بعد كه درباره منافقان است، نشان مى‏دهد كه اين آيه بيشتر مربوط به آن ها است.
در هر حال قرآن به آن ها پاسخ مى‏گويد كه از نظر يك موحد و خدا پرست تيزبين همه اين حوادث و پيروزي ها و شكست ها از ناحيه خدا است كه بر طبق لياقت ها و ارزش هاى وجودى مردم به آن ها داده مى‏شود "قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ"و در پايان آيه به عنوان اعتراض به عدم تفكر و تعمق آن ها در موضوعات مختلف زندگى، مى‏گويد:" پس چرا اين ها حاضر نيستند حقايق را درك كنند"."فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً".
سپس در آيه بعد چنين مى ‏فرمايد "ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ".تمام نيكي ها و پيروزى ‏ها و حسناتى كه به تو مى‏رسد، از ناحيه خدا است و اگر آن چه از بدي ها و ناراحتي ها و شكست ها دامن گير تو مى‏شود از ناحيه خود تو است!
پاسخ به يك سؤال مهم
مطالعه اين دو آيه كه در قرآن پشت سر هم قرار گرفته است، سؤالى را در ذهن ترسيم مى‏كند كه چرا در آيه اول، همه نيكي ها و بدي ها (حسنات و سيئات) به خدا نسبت داده شده، در حالى كه آيه دوم فقط نيكي ها را به خدا نسبت مى‏دهد و بدي ها و سيئات را به مردم؟! قطعا در اين جا نكته ‏اى نهفته است و گرنه چگونه ممكن است دو آيه پشت سر همديگر اختلاف به اين روشنى داشته باشد؟
با مطالعه و دقت در مضمون دو آيه به چند نكته برخورد مى ‏كنيم كه هر كدام مى‏تواند پاسخ جداگانه‏اى به اين سؤال بوده باشد:
1. اگر سيئات و بدي ها را تجزيه و تحليل كنيم داراى دو جنبه هستند، يكى جنبه مثبت، ديگرى جنبه منفى، و همين جنبه منفى آن است كه قيافه سيئه به آن مى‏دهد و به شكل" زيان نسبى" در مى‏آورد.
براى مثال:
انسانى كه به وسيله سلاح گرم يا سرد بى‏گناهى را به قتل مى‏رساند، به طور حتم مرتكب سيئه‏ اى شده است، اكنون عوامل وجود اين كار بد را بررسى مى‏كنيم در ميان اين عوامل، قدرت انسان، فكر انسان، قدرت يك اسلحه سرد يا گرم، نشانه گيرى صحيح، استفاده از فرصت مناسب، تاثير و قدرت گلوله ديده مى‏شود كه تمام اين ها جنبه ‏هاى مثبت قضيه است، زيرا همه آن ها مى‏توانند مفيد و سودمند واقع شوند و اگر در مورد خود به كار گرفته شوند مشكلات بزرگى را حل مى‏كنند، تنها جنبه منفى قضيه آن است كه تمام اين قدرت ها و نيروها در غير مورد خود به كار گرفته شده است. مثلا به جاى اين كه به وسيله آن ها دفع خطر حيوان درنده و يا يك قاتل جانى و خطرناك شده باشد، در مورد انسان بى‏گناهى به كار رفته است. همين جنبه منفى اخير است كه آن را به صورت" سيئة" در مى‏آورد، و الا نه قدرت نشانه ‏گيرى انسان چيز بدى است و نه نيروى باروت و نفوذ گلوله، همه اين ها منابع قدرت اند و در مورد خود قابل استفاده فراوان.
بنا بر اين، اگر ملاحظه مى‏كنيم در آيه اول تمام "حسنات" و "سيئات" به خداوند نسبت داده شده است، به این دلیل است كه تمام منابع قدرت حتى قدرت ‏هايى كه از آن سوء استفاده مى‏شود، از ناحيه خدا و سرچشمه قسمت هاى سازنده و مثبت او است، و اگر در آيه دوم" سيئات" به مردم نسبت داده شده است اشاره به همان جنبه‏ هاى منفى قضيه و سوء استفاده از مواهب و قدرت هاى خدا دادى است، و اين درست به آن مى ‏ماند كه پدرى سرمايه‏ اى به فرزند خود براى ساختن خانه خوبى بدهد، ولى او آن را در راه مواد مخدر و فساد و تبه كارى و يا دایر كردن خانه و مركز فساد به كار اندازد، شكى نيست كه او از نظر اصل سرمايه مديون پدر است،ولى از نظر سوء استفاده، مستند به خود او است.
2.ممكن است آيه شريفه اشاره به مسئله" الامر بين الامرين" بوده باشد كه در بحث جبر و تفويض به آن اشاره شده است و خلاصه آن اين است كه همه حوادث جهان حتى اعمال و افعال ما خواه "حسنه" باشد يا "سيئه"، خوب باشد يا بد از يك نظر مربوط به خدا است. زيرا او است كه به ما قدرت داده و اختيار و آزادى اراده بخشيده است، بنا بر اين، آن چه ما اختيار مى ‏كنيم و با آزادى اراده انتخاب مى ‏نمایيم بر خلاف خواست خدا نيست، ولى در عين حال اعمال ما به ما نسبت دارد و از وجود ما سرچشمه مى‏گيرد، زيرا عامل تعيين كننده عمل، اراده و اختيار ما است، به همين دليل ما در برابر اعمال مان مسئوليم، و استناد اعمال ما به خدا آن چنان كه اشاره شد از ما سلب مسئوليت نمى‏كند و موجب عقيده جبر نيست.
بنا بر اين، آن جا كه مى ‏فرمايد:" حسنات" و" سيئات" از خدا است، اشاره مى‏كند به همان فاعليت خداوند نسبت به همه چيز، و آن جا كه مى ‏فرمايد:
"سيئات" از شما است، اشاره به فاعليت ما و مسئله اراده و اختيار ما مى‏كند و در واقع مجموع دو آيه، مسئله" امر بين الامرين" را ثابت مى‏كند (دقت كنيد).
3. تفسير ديگرى كه براى اين دو آيه وجود دارد و در اخبار اهل بيت علیه السلام نيز به آن اشاره شده است اين است كه: منظور از "سيئات"، كيفرهاى اعمال و مجازات و عقوبات معاصى است، شكى نيست كه اين كيفرها از ناحيه خداوند است، ولى چون نتيجه اعمال و افعال بندگان مى‏باشد از اين جهت گاهى به بندگان نسبت داده مى‏شود و گاهى به خداوند، و هر دو صحيح است، مثلا صحيح است گفته شود قاضى دست دزد را قطع مى‏كند، و نيز صحيح است كه گفته شود اين خود دزد است كه دست خود را قطع مى‏نمايد!.(1)
و اما در باره آیه 30 سوره شوری آمده است:
از آن جا كه در آيات گذشته سخن از رحمت خدا در ميان بود و اين سخن طبعا اين سؤال را بر مى ‏انگيزد كه اين "مصایبى" كه ما با آن دست به گريبانيم از كجا است؟
آيه بعد به اين سؤال پاسخ مى‏گويد:" كه آن چه از"مصایب" و نا ملايمات به شما رسد به خاطر اعمالى است كه خود انجام داده‏ايد" وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ".
تازه اين تمام مجازات اعمال نا رواى شما نيست. چرا كه" بسيارى از كارهاى شما را مورد عفو قرار مى‏دهد"وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ".
مصایبى كه دامان ما را مى گيرد:
در اين آيه نكاتى است كه بايد به آن توجه داشت:
1. اين آيه به خوبى نشان مى‏دهد "مصایبى" كه دامن گير انسان مى‏شود، يك نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد كه بعد به آن اشاره خواهد شد) و به اين ترتيب يكى از فلسفه ‏هاى حوادث درد ناك و مشكلات زندگى روشن مى‏شود.
جالب اين كه در حديثى از امير مؤمنان سلام الله علیه مى‏خوانيم كه از پيامبر گرامى خدا صلوات الله علیه نقل مى ‏كند كه فرمود:
"خير آية فى كتاب اللَّه هذه الاية! يا على! ما من خدش عود و لا نكبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنيا فهو اكرم من ان يعود فيه و ما عاقب عليه فى الدنيا فهو اعدل من ان يثنى على عبده" یعنی اين آيه (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ ...) بهترين آيه در قرآن مجيد است، اى على! هر خراشى كه از چوبى بر تن انسان وارد مى‏شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است كه از او سر زده و آن چه خداوند در دنيا عفو مى‏كند،گرامى ‏تر از آن است كه (در قيامت) در آن تجديد نظر فرمايد، و آن چه را كه در اين دنيا عقوبت فرموده، عادل تر از آن است كه در آخرت بار ديگر كيفر دهد"! و به اين ترتيب اين گونه "مصایب"علاوه بر اين كه بار انسان را سبك مى ‏كند، او را نسبت به آينده كنترل خواهد نمود.
2، گرچه ظاهر آيه عام است و همه "مصایب" را در بر مى‏گيرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهايى وجود دارد، مانند "مصایب" و مشكلاتى كه دامن گير انبيا و ائمه معصومين علیهم السلام مى‏شد كه براى ترفيع مقام يا آزمايش آن ها بود.و هم چنين مصایبى كه گريبان غير معصومين(همه ما) را مى‏گيرد و جنبه آزمون دارد.و يا مصایبى كه بر اثر ندانم كاري ها و عدم دقت و مشورت و سهل ‏انگارى(ما) در امور حاصل مى‏شود كه اثر تكوينى اعمال خود انسان است.
و به تعبير ديگر، جمع ميان آيات مختلف قرآن و روايات ايجاب مى‏كند كه عموم اين آيه در مواردى تخصيص پيدا كند، و اين مطلب تازه‏اى نيست كه مايه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.
كوتاه سخن اينكه مصایب و گرفتاري هاى سخت، فلسفه ‏هاى مختلفى دارد، كه در بحث هاى توحيدى و مباحث عدل الهى، به آن اشاره شده است.
شكوفايى استعدادها تحت فشار مصایب، هشدار نسبت به آينده، آزمون الهى، بيدارى از غرور و غفلت، و كفاره گناه و ...اما از آن جا كه بيشتر افراد آن جنبه كيفرى و كفاره‏اى دارد،آيه فوق آن را به صورت عموم مطرح کرده است.
بنا بر این، در حديثى مى ‏خوانيم: هنگامى كه امام على بن الحسين سلام الله علیه بر يزيد وارد شد، يزيد نگاهى به او كرد و گفت: يا على! "ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ!" (اشاره به اين كه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود).ولى امام على بن الحسين سلام الله علیه فورا در پاسخ فرمود:
كلاّ! ما هذه فينا نزلت، انما نزل فينا" ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ" فنحن الذين لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنيا، و لا نفرح بما اوتینا"
چنين نيست، اين آيه در باره ما نازل نشده، آن چه در باره ما نازل شده آيه ديگرى است كه مى‏گويد: هر "مصيبتى" در زمين يا در جسم و جان شما روى دهد، پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر اين امر بر خداوند آسان است. اين براى آن است كه شما به دلیل آن چه از دست مى ‏دهيد غمگين نشويد، و به جهت آن چه در دست داريد زياد خوشحال نباشيد. (هدف از اين "مصایب" عدم دل بستگى شما به مواهب زودگذر دنيا است و يك نوع تربيت و آزمون براى شما است).
سپس امام افزود:" ما كسانى هستيم كه هرگز به خاطر آن چه از دست داده ‏ايم غمگين نخواهيم شد، و به دلیل آن چه در دست داريم خوشحال نيستيم. (همه را زود گذر مى ‏دانيم و چشم به لطف و عنايت خدا بسته ‏ايم) (2)
با این حال در دیگر تفاسیر از جمله ترجمه فارسی تفسیر المیزان جلد 5 از صفحه 9 به بعد و جلد 16 از ص 86 به بعد و ترجمه فارسی تفسیر مجمع البیان جلد 5 ص 22 و جلد 22 ص 144 و نیز تفسیر جوامع الجامع جلد 1 ص 630 مطالب مفیدی وجود دارد.
و اما در باره "مصایب" و حوادثی را که در گزینه های "الف""ب" و "ج" بیان کردید، این مختصر قابل بیان است که پدیداری این حوادث، لزوما برخاسته از رفتار ما نیست، بلکه دنیا به دلیل ساختار شکلی اش محل تنازع و تداخل علت ها و معلول ها در یکدیگر و غلبه علت قوی بر علت ضعیف تا تاثیر خود را نمایان کند و به طور طبیعی هیچ چیزی مانع تاثیر علت برتر نخواهد شد.
البته مباحث مرتبط با این گونه موضوعات و حل شبهات احتمالی، مربوط به فلسفه و کلام است و باید در محل خود پژوهش شود.

پی نوشت:
1.آیت الله مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه،تهران، انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، جلد 4 ،از صفحه 20 تا 24
2. همان، ج‏20، ص 440

با سلام و تشکر از متن طولانی که از جامع التفاسیر نقل فرمودید، کاملاً آشکار است که تفسیر مورد نظر قصد توضیح در مورد سؤال من را ندارد. اما در مورد توضیح نهایی شما، اینکه شما می فرمایید: «پدیداری این حوادث، لزوما برخاسته از رفتار ما نیست، بلکه دنیا به دلیل ساختار شکلی اش محل تنازع و تداخل علت ها و معلول ها در یکدیگر و غلبه علت قوی بر علت ضعیف تا تاثیر خود را نمایان کند و به طور طبیعی هیچ چیزی مانع تاثیر علت برتر نخواهد شد.» در تعارض کامل با متن هر دو آیه است، زیرا متن هر دو آیه، مطلق هر سیئه و مصیبتی را به ما و دستاوردهایمان، نسبت می دهد، جدای از علل دیگری که در طول ما و دستاورد ما قرار دارند.

منتظر توضیحات بیشتر شما هستم.

مسلمان ایرانی;476729 نوشت:
با سلام و تشکر از متن طولانی که از جامع التفاسیر نقل فرمودید، کاملاً آشکار است که تفسیر مورد نظر قصد توضیح در مورد سؤال من را ندارد. اما در مورد توضیح نهایی شما، اینکه شما می فرمایید: «پدیداری این حوادث، لزوما برخاسته از رفتار ما نیست، بلکه دنیا به دلیل ساختار شکلی اش محل تنازع و تداخل علت ها و معلول ها در یکدیگر و غلبه علت قوی بر علت ضعیف تا تاثیر خود را نمایان کند و به طور طبیعی هیچ چیزی مانع تاثیر علت برتر نخواهد شد.» در تعارض کامل با متن هر دو آیه است، زیرا متن هر دو آیه، مطلق هر سیئه و مصیبتی را به ما و دستاوردهایمان، نسبت می دهد، جدای از علل دیگری که در طول ما و دستاورد ما قرار دارند.

منتظر توضیحات بیشتر شما هستم.

به نام خدا
با سلام خدمت شما. بیان می شود حوادث لزوما به معنای سیئه یا مصیبت نیست،بلکه معنایی فراتر از سیئه و مصیبت دارد و این دو، خود بخشی از حوادث اند. اگر شما به متن پاسخ دقت کرده باشید یا به تفاسیر یاد شده خصوصا المیزان مراجعه کنید،شاید بهتر قانع شده پاسخ خود را خواهید گرفت و به بحثی که حالت سفسطه به خود گرفته است پایان خواهید داد. به طور حتم رفتار و اعمال ما بخشی از سلسله علل طولی ایجاد حوادثی که منجر به مصیبت یا سیئه می شود را به خود اختصاص می دهند.به تعبیر روشن تر، اعمال ما می تواند جزیی از علل طولی ایجاد بعضی از حوادث از جمله حوادث مربوط به دو آیه شریفه باشد.کسی نمی تواند منکر عکس العمل یا نتیجه هر عملی باشد. هر عملی عکس العمل مخصوص به خود را دارد.در نظام هستی،لحظه به لحظه حوادث چه تلخ یا شیرین رخ می دهد،اما نمی توان گفت انعکاس همه آن ها،نتیجه عمل ما است.کمی دقت کنیم .با این حال اگر در شان نزول آیات مد نظر دقت کنید، به طور حتم در خواهید یافت که تفاسیر یاد شده، اطلاق را چگونه معنا کرده اند.

پرسش:
قرآن می فرماید که هر مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست
آیا تمامی شرور ومرگ ومیر بخاطر خودماست؟


پاسخ:
- اولین مطلب این است که نباید شرور عالم را تنها منحصر در عملکرد انسان ها دانست و آیاتی که شما ذکر کرده اید، بیانگر یک نوع از این شرور هستند و انواع دیگری نیز وجود دارد، به طور مثال در حدیثی از امام علی (علیه السلام) می خوانیم: "ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجه" (1) بلا براي ستمگر تأديب است و براي مؤمن امتحان و براي پيامبر، مقام و درجه است.
با توجه به این حدیث، می توان گفت که چنین نیست که تمام مصیبت ها و بلاها به خاطر انجام گناه باشد، بلکه تنها نوع اول که در حدیث بیان شده است، به خاطر ظلم و گناه فرد است. این در حالی است که گاهی مومن مبتلا به بلایی می شود نه از آن رو که گناه کرده است بلکه از این جهت که مورد امتحان واقع می شود و در مورد پیامبر نیز بلائی به جهت ارتقاء مقام او می تواند باشد.

به این حدیث توجه کنید:

- اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ (2) مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.

در این حدیث به روشنی بیان می شود که زیادت ایمان همراه زیادت بلا می شود که بیانگر آن است که از مومن امتحانات سخت تری گرفته می شود و این امتحانات در قالب بلایای می باشد.

بنابراین نمی توان مصائب را تنها حاصل از گناهان دانست و این مسئله از آن روست که در متون معتبر دیگر، دلایل دیگر برای مصائب نیز ذکر شد.

- افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند معمولا به جهت آن است که نکات بهداشتی توسط والدین رعایت نمی شود و آزمایش هایی که آنها باید انجام می دادند تا از تولد فرزند ناقص الخلقه جلوگیری کنند، انجام نداده اند و به نوعی به عملکرد خود بشر باز می گردد.

- حوادث طبیعی طبق برخی از احادیث می تواند معلول ارتکاب گناه باشد، البته این بدان معنا نیست که تنها علل اتفاق این حوادث گناه است بلکه این یک پدیده ی طبیعی است که با توجه به شرایط طبیعت رخ می دهد هرچند گاهی نیز با توجه به روایات می تواند به جهت کثرت گناه باشد که البته این مسئله هم به نوعی بشری است.

- در مورد مرگ عزیزان نیز باید به این نکته توجه کرد که این اتفاق برای همه انسان ها حتی معصومین رخ داده است و لزوما به معنای ارتکاب گناه نیست بلکه یک مسئله طبیعی است که انسان ها پس از طی عمر خود، از دنیا می روند. البته یکی از کوتاه ترین راه ها برای رسیدن به رضای الهی صبر در مصائب است که موجب ارتقای رتبه معنوی می شود مطلبی که در حدیث نیز بیان شده است.

- در مورد اعمالی که دیگران انجام می دهند و ضرر آن به افراد دیگر می رسد (مانند بحث خلقت ناقص یا گناه عده ای و عذاب فراگیر برای همه) باید به این نکته توجه داشت که اگر عمل فردی باعث سلب نعمت از فرد دیگری بشود، فرد نخست مقصر است و روز قیامت باید پاسخگو باشد. البته در مورد گناهان عام در جامعه، افرادی که سکوت کرده اند نیز مقصراند زیرا باید نسبت به وجود منکر در جامعه عکس العمل نشان بدهند و به وظیفه نهی از منکر خود عمل کنند.

1. ترجمه ميزان الحكمه، ج 2، ص 583، محمد محدي ري شهري، انتشارات دارالحديث، قم
2. تحف العقول، ص 408

* برای مطالعه بیشتر به کتاب عدل الهی شهید مطهری مراجعه کنید.

موضوع قفل شده است