جبر در قرآن

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جبر در قرآن

فکر کنم در قرآن خواندم که خدا در جواب کسانی که میگویند ما را دوباره به دنیا بازگردان و نیک کردار خواهیم شد میگوید شما اگر به دنیا بازگردید همان کارهای قبلیتان را تکرار میکنید. خب چنین چیزی فقط در صورتی ممکن است که جبر وجود داشته باشد وگرنه خدا نمیتوانست با قاطعیت بگوید تو همان کارهای قبلی را تکرار خواهی کرد.

آیا این تایید جبر نیست؟

سوال دیگری که دارم این هست که ظاهرا برخی از مسلمانان به جبر اعتقاد دارند یا داشتند میخواستم بدونم دلایلشان بر وجود جبر چیست.

با تشکر

با نام الله


کارشناس بحث: استاد هادی

mir@;462056 نوشت:
فکر کنم در قرآن خواندم که خدا در جواب کسانی که میگویند ما را دوباره به دنیا بازگردان و نیک کردار خواهیم شد میگوید شما اگر به دنیا بازگردید همان کارهای قبلیتان را تکرار میکنید. خب چنین چیزی فقط در صورتی ممکن است که جبر وجود داشته باشد وگرنه خدا نمیتوانست با قاطعیت بگوید تو همان کارهای قبلی را تکرار خواهی کرد.

آیا این تایید جبر نیست؟

با سلام و عرض ادب و تشکر از پرسش خوب شما

مطلبی که حضرت عالی اشاره فرمودید و مورد سوالتان بود در سوره سجده بیان شده است: «وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُواْ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُون‏»(سجده 12) و كاش هنگامى را كه مجرمان پيش پروردگارشان سرهاشان را به زير افكنده‏اند مى‏ديدى [كه مى‏گويند:] «پروردگارا، ديديم و شنيديم ما را بازگردان تا كار شايسته كنيم، چرا كه ما يقين داريم.

به دو دلیل، این گفتار تأیید جبر نیست:
اولا: خداوند سبحان علام الغیوب(مائده 109) بوده و به افعال ارادی هر شخص علم دارد، علم خداوند موجب جبر نمی شود(طوسی، خواجه نصیر الدین طوسی، کشف المراد، ، ص 230)، مثل اینکه یک معلم نسبت به شاگردان خود می داند که این فرد بر اثر پرکاری و تلاش بی وقفه در امتحان موفق خواهد شد اما دیگری بر اثر تنبلی موفق نخواهد بود آیا علم معلم نسبت به شاگرد خود سبب موجب جبر می شود؟

ثانیا: کسی که فعلی برای او ملکه شده و با این حال از دنیا رفته معلوم است اگر به دنیا برگردد دوباره همان کارهای قبلی را انجام خواهد داد، البته این در دنیا هم اتفاق می افتد بسیاری از ما فعلی را ملکه وجودمان شده به سختی می توانیم آن را ترک کنیم، وقتی یک تشییع جنازه را می بینیم به خود آمده و در همان جا از اعمالمان توبه می کنیم و به خداوند عرض می کنیم بار پروردگارا:من دیگر فلان کار را انجام نخواهم داد و توبه می کنیم؛ اما بعد از مدتی که مرگ را فراموش کرده و غفلت سراغمان امد دوباره عملی که ملکه جان شده است را مرتکب می شویم . لذا عمل تا وقتی ملکه جان است از وجود انسان دست بردار نبوده و تا قیامت با انسان خواهد بود.
خداوند سبحان بر اساس علم خود می داند که این افراد اگر به دنیا برگردند دوباره اعمال و رفتار قبلی خود را تکرار کرده و توبه نمی کنند (چون ملکه جان آنان شده است) اگر چه برگشت آن ها امکان پذیر نمی باشد .

mir@;462056 نوشت:
سوال دیگری که دارم این هست که ظاهرا برخی از مسلمانان به جبر اعتقاد دارند یا داشتند میخواستم بدونم دلایلشان بر وجود جبر چیست.

مسأله‌ی جبر و اختیار انسان در افعال خویش سومین اختلاف در مناظرات کلامی میان مسلمانان بود‌ که در اواخر دوران صحابه رخ نمود و به پیدایش فرقه جبریه و قدریه انجامید.[ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص: 18- 19؛ الملل و النحل، ج1، ص: 30]
امویان افعال انسان را قضا و قدر الهی و انسان را فاقد اختیار و قدرت تصمیم‌گیری در انجام آن قلمداد می‌کردند، تا بدین وسیله به توجیه ستم و فساد خویش بپردازند.
قاضي عبدالجبار در كتاب المغني في ابواب العدل و التوحيد مي گويد: «معاويه به روشني بيان كرد كه آنچه را كه او انجام مي دهد بر طبق فرمان خداوند و از آفرينش هاي اوست. هدفش از اين سخن، اين بود كه آن را براي كارهايي كه مي كند، بهانه قرار دهد و چنين وانمود سازد كه وي در اين كارها راه درستي را مي رود و اين خداوند است كه او را پيشوا قرار داده و حكومت را به دست او سپرده است. او اين عقيده را در ميان فرمانروايان بني اميه منتشر ساخت [رسائل العدل و التوحيد / 46 - 42] ». امويان، جبر را باور داشتند. [ابوريان، تاريخ الفكر الفلسفي في الاسلام / 150 - 148]
معاويه در سخنراني هايش مي گفت: «اگر خداوند مرا شايسته ي اين حكومت نمي ديد، مرا با آن رها نمي كرد و اگر خدا از وضعيتي كه ما در آن هستيم، خشنود نبود، آن را دگرگون مي ساخت». معاويه در يكي از سخنانش چنين گفت: «من يكي از كارگزاران خداوند هستم كه به هر كس كه خداوند به وي عطا كرده است، عطا مي كنم و از هر كس كه خداوند ممانعت كرده، ممانعت به عمل مي آورم و اگر خدا از چيزي خشنود نباشد، آن را دگرگون مي سازم». از اين رو، عبادة بن صامت و گروهي از صحابه بر او اعتراض كردند. ابن مرتضي اين سخن را نقل كرده و گفته است: «اين سخن جبر آشكار است». [المنية و الامل / 86]
لذا ریشه اعتقاد جبریون به امویان بر می گردد، امویان با این اعتقاد هر ظلم و ستمی که روا می داشتند به خدا نسبت داده و سرپوشی بر ظلم های خود می گذاشتند.

هادی;462954 نوشت:
به دو دلیل، این گفتار تأیید جبر نیست:
اولا: خداوند سبحان علام الغیوب(مائده 109) بوده و به افعال ارادی هر شخص علم دارد، علم خداوند موجب جبر نمی شود(طوسی، خواجه نصیر الدین طوسی، کشف المراد، ، ص 230)، مثل اینکه یک معلم نسبت به شاگردان خود می داند که این فرد بر اثر پرکاری و تلاش بی وقفه در امتحان موفق خواهد شد اما دیگری بر اثر تنبلی موفق نخواهد بود آیا علم معلم نسبت به شاگرد خود سبب موجب جبر می شود؟

ثانیا: کسی که فعلی برای او ملکه شده و با این حال از دنیا رفته معلوم است اگر به دنیا برگردد دوباره همان کارهای قبلی را انجام خواهد داد، البته این در دنیا هم اتفاق می افتد بسیاری از ما فعلی را ملکه وجودمان شده به سختی می توانیم آن را ترک کنیم، وقتی یک تشییع جنازه را می بینیم به خود آمده و در همان جا از اعمالمان توبه می کنیم و به خداوند عرض می کنیم بار پروردگارا:من دیگر فلان کار را انجام نخواهم داد و توبه می کنیم؛ اما بعد از مدتی که مرگ را فراموش کرده و غفلت سراغمان امد دوباره عملی که ملکه جان شده است را مرتکب می شویم . لذا عمل تا وقتی ملکه جان است از وجود انسان دست بردار نبوده و تا قیامت با انسان خواهد بود.
خداوند سبحان بر اساس علم خود می داند که این افراد اگر به دنیا برگردند دوباره اعمال و رفتار قبلی خود را تکرار کرده و توبه نمی کنند (چون ملکه جان آنان شده است) اگر چه برگشت آن ها امکان پذیر نمی باشد .

به مورد جالبی در قرآن برخوردم که از آن میشود جبر را نتیجه گرفت:

سوره صافات آیه 96:

الله خلقکم و ما تعملون.

خدا شما و آنچه انجام میدهید را آفریده است.

این ترجمه مستقیم خود آیه هست و خدا هم قرآن را برای همه آفریده است پس پیچیده اش نکنید و از تفسیرهای مخالف متن برای بنده ادله نیاورید.

آیا این آیه نشاندهنده جبر نیست؟!

mir@;473400 نوشت:
الله خلقکم و ما تعلمون.

سلام آیه رو اشتباه نوشتید
تعملون هست نه تعلمون
در مورد اینکه برای حرفتان آیه از قران می آورید باید بگویم برداشت از قرآن یک کار پیچیده هست
از ابتدایی ترین مسائل تفسیر و فهم قرآن این است که برداشت شما باید با تمام ایات دیگر بخواند نه اینکه برای مدعای خود استفاده ابزاری از قرآن کنیم(این پروسه کاری شما منطقا غلط است هرچند که راه غلط لزوما جواب غلط را در پی ندارد)
احتمالا آگاه هستید که آیاتی در قرآن هست که ظاهرا با آیاتی که ممکن است از آنها برداشت جبر گونه شود در تعارض است
مسئله جبر و اختیار نسبتا پیچیده است و نیاز به تفکر و مطالعه زیاد دارد و فهم صحیح قرآن که دیگر بماند
موفق باشید:Gol:

شهید چمران;473404 نوشت:
سلام آیه رو اشتباه نوشتید
تعملون هست نه تعلمون
در مورد اینکه برای حرفتان آیه از قران می آورید باید بگویم برداشت از قرآن یک کار پیچیده هست
از ابتدایی ترین مسائل تفسیر و فهم قرآن این است که برداشت شما باید با تمام ایات دیگر بخواند نه اینکه برای مدعای خود استفاده ابزاری از قرآن کنیم(این پروسه کاری شما منطقا غلط است هرچند که راه غلط لزوما جواب غلط را در پی ندارد)
احتمالا آگاه هستید که آیاتی در قرآن هست که ظاهرا با آیاتی که ممکن است از آنها برداشت جبر گونه شود در تعارض است
مسئله جبر و اختیار نسبتا پیچیده است و نیاز به تفکر و مطالعه زیاد دارد و فهم صحیح قرآن که دیگر بماند
موفق باشید

با تشکر از اینکه اشتباه من رو ذکر کردید.:Gol:

البته من هدفمند به قرآن نگاه میکنم وگرنه مشخص است که ثواب و عقاب فقط در صورتی منطقی هست که اختیار در کار باشد و خدا در قرآن به ثواب و عقاب در آخرت تاکید کرده حال آنکه من به خدا و همین دنیا اعتقاد دارم و دلیلی بر وجود روح و آخرت نمیبینم.

برهان های حکمت و عدالت در تایید وجود آخرت منطقی هستند اما اگر یک جور دیگری به مسئله نگاه کنیم میتوانیم مسئله را جور دیگری حل کنیم.

مثلا در نظر بگیرید روح ندارید و خدا برای اینکه این تئاتر (زندگی دنیا) با معنی تر شود و جذاب تر گفته آخرتی در کار هست در حالی که واقعا نیست! خب از این نظر میتوان خدا را قبول داشت اما ویژگی هایش را نه! با این دیدگاه میتوان این تعارض که اگر خدا بی نیاز است چرا دست به خلقت زده را هم حل کرد اینطور که اگر خدا مثل ما نیازمند باشد خوشش میاید که عده ای او را بپرستند! همینطور نیاز به سرگرمی دارد و ما اسباب بازی های او هستیم!

این را هم در نظر بگیرید که علم امروزی خدا شدن انسان را محال نمیداند و ممکن است روزی ما دنیاهای موازی خودمان را داشته باشیم! حقیقتا بهتر است ما آدمیان خودمان را دست کم نگیریم!

mir@;473517 نوشت:
لبته من هدفمند به قرآن نگاه میکنم وگرنه مشخص است که ثواب و عقاب فقط در صورتی منطقی هست که اختیار در کار باشد و خدا در قرآن به ثواب و عقاب در آخرت تاکید کرده حال آنکه من به خدا و همین دنیا اعتقاد دارم و دلیلی بر وجود روح و آخرت نمیبینم.

سلام
اگر در مورد معاد و روح سوال دارید میتوانید یک تاپیک دیگر بزنید اما عنوان تاپیکی که زدید جبر هست!
بنده عرض کردم واقعا برداشت مطلب از متون به خصوص متون مقدس کار تخصصی است و قواعدی دارد و عرضم این بود که شما بدون استفاده از این قوانین نمی توانید به راحتی مطلبی را استخراج کنید
اصلا ما یک بخشی در فلسفه غرب داریم به اسم هرمنوتیک که به اینجور مطالب می پردازه...
مابقی مطالبی که فرمودید به عنوان تاپیک ارتباطی نداره و شاید باید در جای دیگری بررسی بشن

mir@;473400 نوشت:
به مورد جالبی در قرآن برخوردم که از آن میشود جبر را نتیجه گرفت:

سوره صافات آیه 96:

الله خلقکم و ما تعملون.

خدا شما و آنچه انجام میدهید را آفریده است.

این ترجمه مستقیم خود آیه هست و خدا هم قرآن را برای همه آفریده است پس پیچیده اش نکنید و از تفسیرهای مخالف متن برای بنده ادله نیاورید.

آیا این آیه نشاندهنده جبر نیست؟!


با سلام و عرض ادب؛ عذرخواهی بنده را بابت تأخیر در پاسخگویی بپذیرید

مفسر و فیلسوف عالیقدر جهان تشیع علامه طباطبایی پرسش حضرت عالی را اینگونه پاسخ می دهد:

و اگر خلقت را به اعمال انسان ها و يا مصنوع انسان ها هم نسبت داده، فرموده:" خدا شما را و اعمال شما را و يا مصنوع شما را خلق كرده" عيبى ندارد، براى اينكه آنچه انسان اراده مى‏كند و بعد از اراده انجام مى‏دهد، هر چند با اراده و اختيار خود مى‏كند به اراده خداى سبحان نيز هست، يعنى خدا خواسته است كه انسان آن را بخواهد و به اختيار خود انجام دهد، و اين نوع از اراده خداى تعالى باعث نمى‏شود كه اراده انسان باطل و بى‏اثر مانده، در نتيجه عمل او يك عمل جبرى و بى اختيار شود، و اين خود روشن است (پس خدا هم خالق ما است و هم خالق آثار و اعمال ما، چه اعمال فكرى از قبيل اراده و امثال آن و چه اعمال بدنى)

و اگر مراد آيه شريفه اين بوده باشد كه بخواهد بفرمايد: خدا اعمال شما را خلق كرده و خود شما و اراده شما هيچ دخالت و وساطتى نداريد و خلاصه اگر آيه شريفه بخواهد جبر را افاده كند، در اين صورت ديگر توبيخ و تقبيح نيست بلكه عذرى است براى بندگان و حجتى است به نفع ايشان و عليه خدا. و حال آنكه مى‏دانيم اين طور نيست، بلكه خداى تعالى مى‏خواهد در اين آيه مردم را توبيخ كند، نه اينكه بهانه به دست ايشان بدهد. (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 228)

mir@;462056 نوشت:
فکر کنم در قرآن خواندم که خدا در جواب کسانی که میگویند ما را دوباره به دنیا بازگردان و نیک کردار خواهیم شد میگوید شما اگر به دنیا بازگردید همان کارهای قبلیتان را تکرار میکنید. خب چنین چیزی فقط در صورتی ممکن است که جبر وجود داشته باشد وگرنه خدا نمیتوانست با قاطعیت بگوید تو همان کارهای قبلی را تکرار خواهی کرد.

آیا این تایید جبر نیست؟

سلام،
تأیید جبر نسیت، خداوند در این دنیا ما را مبتلا می‌کند، وقتی امیدمان از غیرخدا قطع شود به خداوند پناه می‌بریم اما بلا که برداشته شد باز همان آش و همان کاسه، دوباره مبتلا می‌شویم باز به یاد خداوند می‌افتیم و باز که بلا برداشته شود باز همان آش و کاسه. در زمان ابتلائات هم مدام نذر و نیاز داریم که اگر فلان کنی قول می‌دهم که فلان کنم و ...، اما باز ماجرای تکرار آش و کاسه. در قیامت هم که بگویند خدایا اگر فلان کنی قول می‌دهیم فلان خداوند ارجاعشان می‌دهد به تمامی آن دفعات قبلی و به ایشان میفرماید که شما دروغ می‌گویید و دوباره که به دنیا بازگردید فراموشتان می‌شود و باز به زندگی دنیایی دل خوش خواهید کرد. همینطور که وقتی بلا از روی ایشان در دنیا برداشته می‌شد و برطرف شدن عذاب را به غیرخدا و نتیجه‌ی یک پدیده‌ی طبیعی (مصل تمام شدن ابرها و به اتمام رسیدن طوفان و ...) نسبت می‌دهند و اگر چیزی عجیبی هم دیده باشند می‌گویند نمی‌دانم در خواب دیدم یا بیداری.
اما اگر قرار هم باشد که با همان هیمنه‌ای که از جهنم و عذاب در ذهنشان نقش بسته به زندگی دنیا بازگردند و عذاب نکنند که هنر نکرده‌اند، دنیا وقتی محل تکامل است که انسان خود را بین خوبی و بدی مختار ببیند و اگر باطن بدی به او نشان داده شد و در ذهنش تثبیت شد دیگر به بدی میل نخواهد کرد و از آن خواهد ترسید و این در اختیار داشتن او در دنیا منافات دارد.

mir@;473400 نوشت:
به مورد جالبی در قرآن برخوردم که از آن میشود جبر را نتیجه گرفت:

سوره صافات آیه 96:

الله خلقکم و ما تعملون.

خدا شما و آنچه انجام میدهید را آفریده است.

این ترجمه مستقیم خود آیه هست و خدا هم قرآن را برای همه آفریده است پس پیچیده اش نکنید و از تفسیرهای مخالف متن برای بنده ادله نیاورید.

آیا این آیه نشاندهنده جبر نیست؟!


حتی اگر معنای جمله آنطور باشد که شما فرمودید باز باید به سراغ درک بهتر از توحید افعالی بروید، این همه کثرت مگر جز این است که از وحدت شکل گرفته است؟ از خدای واحد این همه کثرت متنوع سر بزند چه چیزش عجیب خواهد بود اگر اراده‌ی موجودات مختلف که جزئی از کثرت خلق شده توسط خداوند است هم متکثر باشد؟ وجود همه از خداست و اراده‌ی همه از اراده‌ی او و «لا حول و لا قوة الا بالله». اگرچه درک این مطلب شاید چندان ساده نباشد و ممکن است برای درک بهتر آن پیش‌نیازهایی لازم داشته باشید. در اینجا فقط این را بگویم که اراده و اختیار شما و استقلالش از اراده‌ی دیگر موجودات آنقدر واقعی است که تمام کثرت اطراف خودتان و در بدن خودتان را واقعی می‌پندارید.

سلام علیکم
جبر در لغت به معناي اصلاح چيزي به نوعي از قهر و غلبه و بستن و جبران كردن در مقابل شكستن است. جبر گاهي تنها در اصلاح به كار مي‌رود؛ مانند « يا جابر كل كسير» اي اصلاح‌گر هر شكسته، و گاهي تنها در قهر به كار مي‌رود؛ مانند «لاجبر و لاتفويض» نه جبر و نه قهر مطلق در اعمال بشر درست است و نه واگذاري مطلق عمل به آنها.
[1]

در اصطلاح آن است كه رفتار و كارهاي انسان بر اساس اختيار نيست و هر چه از او سر مي‌زند بدون قدرت و اراده است، به گونه‌اي كه نمي‌تواند به ترك آن اقدام كند.[2]
جبر به معناي اصطلاحي آن جزء باورهاي برخي مردم و در ميان مسلمانان گروه «اشاعره» است[3] و به اين اعتبار به آنان «جبري» و «جبرگرايان» گفته مي‌شود. در برابر اين نظريه دو ديدگاه ديگر مطرح است، يكي «تفويض» كه معتزله طرفدار آن هستند و ديگري «امر بين الامرين» كه ديدگاه شيعه و فلاسفه است.

دلايل جبر گرايان

جبرگرايان براي اثبات جبر به چندين دليل تمسّك كرده‌اند كه در شبهات قضا و قدر دو مورد آن بحث و بررسي شده است، دلايل ديگر عبارتند از:
1. خداوند تنها خالق و آفريدگار همه چيز است و از آنجا كه مفهوم «چيز» بر اعمال انسان نيز صدق مي‌كند، عموميت خالقيت خداوند شامل افعال آدمي نيز مي‌گردد. بنابراين تنها خداست كه خالق اعمال انسان است و معناي اين حصر آن است كه آدمي هيچ نقشي در ايجاد فعل خويش ندارد، بنابراين جايي براي مختار بودن او باقي نمي‌ماند[4].


نقد و بررسي

حقيقت توحيد در خالقيت آن كه تنها خالق مستقلي كه بدون نياز به اذن و اجازه موجودات ديگر، دست به آفرينندگي مي‌زند خداوند سبحان است. از اين رو، توحيد در خالقيت منافاتي با اين مدعا ندارد كه موجودات ديگر، با اذن الهي و در چارچوب قوانين و سنت‌هايي كه او وضع كرده است، منشأ خلق و ايجاد باشند. در آيات متعددي از قرآن كريم ايجاد و تأثير به مخلوقات خداوند نسبت داده شده است (مائده/ 110 و آل عمران/44)
پس توحيد در خالقيت آن است كه انسان و هر مخلوق ديگري در افعال خويش كاملا مستقل نيست، بلكه فعل او و ايجاد او در طول فعل خداوند قرار دارد.[5]

2. افعال انسان متعلّق اراده الهي است، و به حكم اين كه اراده خداوند از «مراد» او تخلّف نمي‌پذيرد و مراد او حتما واقع مي‌شود، پس تحقق افعال انسان امري حتمي و تخلف ناپذير است، و در اين صورت، اختيار و مشيت انساني فرضي بيش نبوده و واقعيتي ندارد.

نقد و بررسي

مساله گستردگي اراده خدا مورد تصديق عقل، قرآن و احاديث است ولي برداشتي كه جبر گرايان از اين اصل كرده­اند كاملا نااستوار است، زيرا درست است كه آنچه مورد اراده خداوند است حتما واقع مي­شود ولي بايد ديد اراده او به چه چيزي تعلق گرفته است. اينجا است كه مجبور بودن يا آزادي و اختيار او روشن مي­شود.

هرگاه بگوييم اراده خدا بر تحقق فعلي از افعال انسان بدون هيچ قيد و شرطي گرفته است، در اين صورت اصل اراده خدا مايه جبر خواهد بود، ولي اگر بگوييم متعلق اراده او بسان تعلق علم و آفرينش او بر افعال بشر است؛‌ يعني اين كه خواسته است هر فعلي از فاعل آن با خصوصيات و ويزگيهايي كه در فاعل آن موجود است صادر شود در اين صورت اصل تعلق اراده الهي به هر چيزي نه تنها مانع جبر نيست بلكه پشتوانه اختيار است، زيرا او خواسته است كه حرارت از آتش و رطوبت از آب بدون اختيار صادر شود ولي درباره انسان خواسته كه افعال اختياري او با كمال آزادي و اختيار از او صادر شود. بنابراين بايد گفت اگر فعل انسان به صورت جبر از او سر بزند در اين صورت است كه مراد خدا ( آنچه او اراده كرده است) از اراده او تخلف مي­پذيرد و محال لازم مي­آيد[6].

3. اعتقاد به اينكه قدرت انسان در تحقق افعال او موثر است با عموميت قدرت خداوند نمي‌سازد، زيرا به حكم اينكه اجتماع دو قدرت، موثر در ايجاد يك چيز ممكن نيست، هرگاه قدرت انسان در پيدايش فعل او موثر باشد، فعل مزبور از قلمرو قدرت الهي بيرون خواهد بود زيرا قدرت انسان رقيب و در عرض قدرت خداوند خواهد بود، و بديهي است اجتماع دو قدرت مستقل بر انجام يك فعل ممكن نيست و در نتيجه دفاع از اصل عموميت قدرت الهي و موثر دانستن آن در تحقق فعل انسان ايجاب مي‌كند كه قدرت انسان را فاقد تاثير بدانيم[7].

نقد و بررسي

فقر و وابستگي ذاتي انسان در وجود و صفات خود به خداوند، قدرت انسان را در طول قدرت وي قرار مي‌دهد نه در عرض آن، و اجتماع دو قدرت، يكي مستقل و ديگري وابسته، بر يك فعل به هيچ وجه محال نيست پس به حكم اينكه ويژگي «قدرت» تاثيرگذاري است، بايد قدرت انسان را موثر در فعل او دانست و به بطلان جبر راي داد و به حكم اينكه انسان در وجود و صفات خود وابسته و غيرمستقل است، نبايد قدرت او را مستقل در تاثير پنداشت و راي به بطلان تفويض داد و اين همان طريقه متكلمين شيعه است كه از آن به «امر بين الامرين» تعبير مي‌كنند.[8]


[/HR] [1] .ابي القاسم الحسين بن محمد معروف به راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن محمد سيد گيلاني، المكتبه المرتضويه، تهران، ص 85

[2] .شرح المصطلاحات الكلاميه اعداد قسم الكلام في مجمع البحوث الاسلاميه، مجمع البحوث الاسلاميه، مشهد، 1415ق، ج 1، ص 93-94

[3]. سيد شريف جرجاني، علي بن محمد، شاح المواقف، شريف رضي، 1325، ج8، ص145
طوسي، خواجه نصير الدين، تلخيص المحصل، بيروت، دار الاضواء، 1405، ص325
امام الحرمين جويني، عبد الملك بن عبد الله، الارشاد الي قواطع الادله في اصول الاعتقاد، بيروت، دار
الكتب العلميه، 1416، ص 79

[4] .امام الحرمين جويني، عبد الملك بن عبد الله، همان، ص83

[5] .سعيدي مهر، محمد؛ آموزش كلام اسلامي(1)، خداشناسي، مركز جهاني علوم اسلامي، قم، اول، 1377، ج1، ص 355-354

[6] . سبحاني، جعفر، جبر و اختيار، قم،‌موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1381، ص 113-114

[7]. مير شريف جرجاني، علي بن محمد، همان، ص 148

[8] . رباني گلپايگاني، علي، عقايد استدلالي، قم، نصايح، 1381، چهارم، ج1، ص276-

mir@;462056 نوشت:
فکر کنم در قرآن خواندم که خدا در جواب کسانی که میگویند ما را دوباره به دنیا بازگردان و نیک کردار خواهیم شد میگوید شما اگر به دنیا بازگردید همان کارهای قبلیتان را تکرار میکنید. خب چنین چیزی فقط در صورتی ممکن است که جبر وجود داشته باشد وگرنه خدا نمیتوانست با قاطعیت بگوید تو همان کارهای قبلی را تکرار خواهی کرد.

آیا این تایید جبر نیست؟

سوال دیگری که دارم این هست که ظاهرا برخی از مسلمانان به جبر اعتقاد دارند یا داشتند میخواستم بدونم دلایلشان بر وجود جبر چیست.

با تشکر


سلام
احتمالا منظور کسانی که فرصت بازگشت خواسته اند این است که دوباره حیاتشان در زمین تکرار شود
خوب با توجه به اینکه هویت هر فردی منوط به یک سری ویژگی های خاص مثل تولد در جغرافیا خانواده و شرایط اجتماعی دیگر است تکرار هویت منوط به تکرار شرایط و در نتیجه تکرار همان سرنوشت قبلی است . البته این یک قاعده کلی بر اساس شناخت الهی از ساختار وجودی انسان و موضعگیری او در قبال مسائل است و مفهومش هم این نیست که همه افراد دقیقا مثل قبل عمل می کنند .
و چه بسا منظور درخواست کننده صرفا تکرار حیات دنیوی بوده است و نه تغییر در اعمال و خدای متعال جواب فرموده وقتی قرار بر تغییر نباشد بازگشت مفهوم ندارد
یا علیم

درود و سلام بر شما
يكي از انگيزه­ هاي اعتقاد به جبر،‌ علم گسترده و پيشين خدا است كه بر كليه حوادث جهان، و از آن جمله افعال انسانها احاطه دارد و چنين علمي از نظر برخي، مايه سلب اختيار و مجبور بودن بشر در كارهاي اوست. اين شبهه را مي­توان مي­توان اين گونه بيان كرد:

«علم خدا از نخست به كليه حوادث و رخدادهاي كه در جهان واقع مي­ شود، تعلق گرفته است او از ازل مي­داند كه فلان پديده و فعل خاص در كدام روز و در چه شرايطي محقق و عملي خواهد بود، در اين صورت انسان ياد شده، از انجام آن كار ناچار و ناگزير است و ترك آن براي او ممكن نيست، زيرا انديشه امكان ترك، ملازم با اين است كه علم خدا صحيح و پا برجا نبوده و آميخته با جهل بوده باشد، و اين بر خلاف فرض ماست كه خدا بر همه چيز از ازل آگاه است.»
نقد و بررسي
براي پاسخ به اين پرسش چند راه طي شده است:
1- پاسخ نقضي
اگر علم ازلي و پيشين خداوند سرچشمه جبري بودن افعال انسانها باشد، خداوند نيز فاعل مختار نخواهد بود، زيرا همان­گونه كه خداوند از ازل بر افعال انسانها عالم و آگاه است، بر افعال خود نيز علم و آگاهي دارد و در اين صورت اگر علم ازلي مايه سلب اختيار و مجبور بودن فاعل است، بايد خدا را نيز فاعل و آفريدگار مجبور بدانيم. در حالي كه خود كساني كه اعتقاد به مجبور بودن انسان هستند، نيز خداوند را فاعل مختار مي‌داند.[1]
2- پاسخ حلي
الف) علم مقوله‌اي و اختيار و اراده مقوله‌اي ديگر است و ايندو با هم تزاحمي ندارند (تا بگوييم افعال اختياري يعني اختيار هر يك از فعل يا ترك چيزي، و چون خداوند مي‌داند ما يا فعل را انتخاب مي‌كنيم يا ترك آن را، پس مجبوريم واختياري در كار نيست) زيرا اگر دو راننده با اختيار تمام مشغول رانندگي يا دو شاگرد مدرسه مشغول درس خواندن باشند و شما روي محاسباتي بدانيد كه ايندو با سرعت و كيفيت درس خواندني كه دارند قطعا در ساعت خاصي در نقطه مشخص با يكديگر تلاقي خواهند كرد يا يكي از ديگري سبقت خواهد گرفت، آيا وقتي با يكديگر برخورد كردند يا يكي سبقت گرفت، علت آن علم شماست و با آن دو همچون دو فاعل بي­اختيار و اراده معامله مي‌شود؟! پس علم الهي نيز هرگز سلب اختيار از ما نمي‌كند.[2]
ب) علم خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمي­پذيرد، بلكه متعلق علم خداوند، عمل انسان با تمام خصوصيات آن است كه از جمله مي ­توان به اختياري بودن آن و تاثير اراده و قدرت انسان در وقوع آن اشاره كرد. بنابراين خداوند از ازل مي­ داند كه انسان با بهره ­گيري از اختيار خود، اعمال خاصي را انجام مي­ دهد و بديهي است كه در اين صورت، نه تنها علم خداوند با اختيار انسان منافاتي ندارد،‌ بلكه آن را تاكيد مي­ كند. نتيجه آنكه علم خداوند به صدور فعل از فاعل آن، با حفظ تمام خصوصيات موجود در فاعل تعلق مي­ گيرد. بنابراين اگر فاعلي فاقد شعور و اختيار باشد(مانند آتش كه منشا حرارت مي­شود) علم الهي به صدور فعل آن به نحو غيراختياري تعلق مي­ پذيرد؛‌ يعني خداوند از ازل مي­داند كه فلان آتش در زمان و مكان خاصي، به صورت غيراختياري منشا ايجاد آتش مي­شود. اما اگر فاعلي داراي شعور و اختيار باشد (مانند انسان در افعال اختياري خويش)، متعلق علم الهي اين است كه فاعل مذكور با اختيار و گزينش آزاد خويش افعال خود را انجام دهد.[3]
به عبارت ديگر، كساني كه علم ازلي الهي را نافي اختيار انسان مي­ دانند تنها به اصل تحقق فعل انسان توجه نموده و از مبادي دور و نزديك آن غفلت ورزيده ­اند، زيرا همان­طوري كه خدا از اصل صدور افعال فاعل­هاي بي­اختيار و داراي اختيار از ازل آگاه است، از خصوصيت آن فاعل­ها و مبادي آنها نيز آگاه مي­ باشد،‌بنابراين خدا از ازل مي­ داند كه آتش، فعل خود را بدون آگاهي و اختيار و انتخاب انجام مي­دهد همچنانكه مي­داند كه انسان آگاهانه و آزادانه به بخشي از كارهاي خود تحقق مي­ بخشد و از سويي،‌چون علم خدا واقع­ نما است و كوچكترين تخلف و خطايي به آن راه ندارد مقتضاي اين واقع­نمايي اين است كه آتش در فعل خود بي­اختيار، و انسان در كارهاي خود مختار و آزاد باشد و اين چنين علم پيشين درباره انسان نه تنها مايه مجبور بودن انسان نيست، بلكه به اختيار و آزادي او تحكيم مي­بخشد.[4]
علامه طباطبايي در اين زمينه مي ­نويسد:
«خدا از هر پديده­اي با خصوصيات و وي‍‍ژگيهايي كه دارد،‌ آگاه است او از كارهاي اختياري انسان با همين ويژگي (اختياري بودن) از ازل آگاه است و در اين صورت ممكن نيست كارهاي اختياري به صورت غير­اختياري انجام شود. (زيرا لازمه آن انقلاب در علم خدا بوده و علم او واقع­نما نخواهد بود.) [5]
بنابراین در آیه «و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه» [6] خداوند در جایگاه خبردهی از باطن انسان هایی است که اگر به این دنیا برگردند، باز هم اعمال پلید و زشت خودشان را انجام می دهند و علم خداوند به این مطلب با اختیار آنان و دیگر انسان ها هیچ منافاتی ندارد.
منابع و مآخذ
[1] . سبحاني،‌ جعفر، جبر و اختيار، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1381، ص88
[2] . غرويان، محسن، غلامي، محمدرضا، ميرباقري، سيد محمد باقر، بحثي مسبوط در آموزش عقايد، قم، اول، 1371، ج 1، ص 173-174.
[3] . مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي هفتم، 1370، ج 1-2 ص 176، و عقايد استدلالي همان، و بحثي مسبوط همان، و محمد سعيدي مهر، آموزش كلام اسلامي (1)، خداشناسي، مركز جاني علوم اسلامي، قم، 1377، ج 1، ص 342 و 343
[4] . جبر و اختيار،‌ همان، ص89و90‌
[5] طباطبايي،‌ محمد حسين، نهايه الحكمه،‌ مرحله 9، فصل 14
[6]. انعام، 28.


موضوع قفل شده است