جمع بندی صلح امام حسن علیه السلام

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صلح امام حسن علیه السلام

با عرض سلام و خسته نباشید
چند وقتیه ک یک سوال خیلی اذیتم کرده
تو صلح نامه امام حسن علیه السلام در بند اول چرا امام حسن علیه السلام گفته
خلفای صالح؟؟
چرا نگفت خلفای؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

با سلام
با تشکر از جنابعالی لطف نمایید عین عبارت مفاد صلحنامه را بنویسید همراه با آدرس

[h=2]بندهاى قرارداد صلح[/h]ماده اول: واگذار كردن حكومت‏به معاویه به شرط آن كه بر اساس كتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره و روش خلفاى شایسته عمل كند.
ماده دوم: خلافت‏بعد از معاویه از آن حسن بن على(علیه السلام) است و چنانچه حادثه‏اى براى او پیش آمد و او موفق نشد، حكومت از آن حسین(علیه السلام) است و معاویه حق ندارد، بعد از خود جانشین تعیین كند.
ماده سوم: دشنام دادن و نفرین به امیرمؤمنان(علیه السلام) در قنوت نماز ترك شود و كسى از آن حضرت جز به نیكى یاد نكند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادى كه هستند و در هر جا زندگى مى‏كنند، باید از امنیت كامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام داده‏اند، مورد عفو قرار گیرد افراد به بهانه‏هاى واهى مورد تعقیب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد.
ماده پنجم: یاران و شیعیان على(علیه السلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضى نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ایشان از امنیت كامل برخوردار باشد. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنها بپرهیزد، حقوق هر صاحب حقى را به خودش برساند و آنچه در دست‏یاران على(علیه السلام) است‏باز پس گرفته نشود.

بند چهارم: بر بى‏تقوایى، ستمگرى و نژاد پرستى معاویه اشاره مى‏كند و از او تعهد مى‏گیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بویژه مردم عراق و علاقه‏مندان به اهل بیت(علیه السلام) نگردد، زیرا بسیارى از آنان حامى و یاور پدرش على(علیه السلام) بودند

ماده ششم: هرگز علیه امام حسن و برادرش امام حسین(علیه السلام) و هیچ یك از خاندان اهل بیت(علیه السلام) آشكارا و نهان توطئه‏اى نكند(ستمى و آزارى نرساند) و در هیچ نقطه‏اى از روى زمین براى آنان وحشتى ایجاد نكند.ماده هفتم: در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرمؤمنان بنامد.
ماده هشتم: از بیت المال كوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطى به قرار داد صلح ندارد. معاویه باید بدهى‏هاى بیت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو میلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنى‏هاشم را در بخشش‏ها و عطاها بر بنى عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یك میلیون درهم جهت فرزندان شهداى جنگ‏هاى جمل و صفین و به آنانى كه در ركاب امیرمؤمنان(علیه السلام) به شهادت رسیده‏اند، داده شود، و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد باشد.
شروط فوق در نامه‏هاى رسمى امضاء نشده، رد و بدل گردید. معاویه از شام به مسكن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنى و رسمى در حضور بسیارى از مردم، خوانده شد، بعضى از مورخان گفته‏اند: عقد صلح در «بیت المقدس‏» و یا «ادرح‏» اجرا گردید. این دو قول قوت چندانى ندارد، زیرا مسكن محل تجمع نیروهاى نظامى دو طرف بود و فرماندهان عالى رتبه نیز حضور داشتند.

منابع :
دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیه‏السلام ، سیدامیرحسین کامرانی راد
زندگی امام حسن مجتبی ، مهدی پیشوایی
در سایت تبیان بود
والا کتاب خون نیستم در سایت مطلب میخونم

با سلام و تشکر
در مورد مفادصلحنامه امام حسن(علیه السلام) و معاویه در منابع تاریخی اتفاق نظر کاملی وجود ندارد در اینجا نه تنها شایعات منتشره در آن ایام بلکه غرض ورزی برخی مورخین و راویان، اثر فراوانی در شگفتی مفاد صلح گذاشته است. بزرگنمایی پاره ای از این مواد، جعل موادی غیر واقعی و نادرست و بی توجهی به ذکر شروط اساسی از مشکلات این صلحنامه است صرف نظر از این موارد نقلهای مختلف و پراکنده ای درباره مواد این صلحنامه وجود دارد.
اما سوال در مورد یکی از مفاد صلحنامه امام حسن(علیه السلام) و معاویه است. که در آن بیان شده است امام حسن(علیه السلام) فرمود معاویه باید به کتاب خدا سنت رسول و سیره خلفای صالحین عمل نماید. در این جا عین عبارت را از انساب الاشراف بلاذری بیان میکنیم.
(......فدفع معاوية إليه صحيفة بيضاء و قد ختم في أسفلها و قال له: اكتب فيها ما شئت. فكتب الحسن:
بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما صالح عليه الحسن بن علي بن ابی طالب، معاوية ابن أبي سفيان، صالحه على أن يسلم إليه ولاية أمر المسلمين على أن يعمل فيها بكتاب الله و سنة نبيه و سيرة الخلفاء الصالحين و على أنه ليس لمعاوية أن يعهد لأحد من بعده، و أن يكون الأمر شورى و الناس آمنون حيث كانوا على أنفسهم و أموالهم و ذراريهم)
معاویه کاغذ سفید امضایی را به امام داد و امام فرمود بنویسند این مصالحه ای است بین حسن بن علی (علیه السلام) با معاویه که مصالحه کند به این که حکومت را به او واگذار کند به شرط این که به کتاب خدا ، سنت رسول و سیره خلفای صالحین عمل نماید.

اولین بار این متن(سیرة الخلفاء الصالحین) را بلاذری(م279) در انساب الاشراف آورده است[1] در حالی که قبل از او ابن قتیبه دینوری(276) در الامامة و السیاسه به این شرط اشاره نکرده است[2] و منابع بعدی مانند یعقوبی(م292)[3] و طبری(310)[4] هم به این شرط نپرداختند. اما ابن اعثم کوفی(م314) در کتاب الفتوح، مفاد صلحنامه را با قدری اختلاف بیان نموده است[5] متن وی بسیار به متن بلاذری شبیه است و به نظر میرسد از او گرفته باشد. اما منابع شیعی مانند شیخ مفید(413) چنین متنی را نیاورده[6] ولی ابن شهرآشوب در المناقب[7] اربلی در کشف الغمه[8] و علامه مجلسی در بحار[9] و قاضی نورالله در احقاق الحق[10] علامه امینی، در الغدیر[11] این مطلب (سیرة الخلفاء الصالحین) را نقل کرده اند.
پس در منابع اولیه شیعی چنین مطلبی(سیرة الخلفاء الصالحین) درج نشده البته برخی ابن اعثم کوفی را از شیعیان دانستند که وی این مطلب را از بلاذری اخذ کرده است.
اما این متن در منابع با اندکی تفاوت وارد شده مثلا مقدسی در البدء و التاریخ (سیرة الخلفاء الماضین) آورده[12] برخی (خلفا راشدین)[13] و برخی (خلفاء الصالحین) نقل کردند. این اختلاف نقلمها دلیل بر عدم انسجام در منابع است.


[/HR][1] . بلاذری انساب الاشراف، ج 3 ص 42

[2] . ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسه، ج 1 ص 184

[3] . یعقوبی تاریخ، ج 2 ص 142

[4] طبری، ج 7 ص 2719

[5] . ابن اعثم الفتوح، ج 4 ص 291

[6] . مفید ، الارشاد، ج 2 ص 13-14

[7] . ابن شهر آشوب ، المناقب، ج 4 ص 33

[8] . اربلی، کشف الغمه، ج 1 ص 533

[9] . مجلسی، بحار، ج 44 ص 65

[10] . نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 33 ص 531

[11] . امینی، الغدیر، ج 11 ص 15

[12] . البدء والتاریخ، مقدسی، ج 5 ص 236

[13] . قندوزی، ینابیع الموده، ج 2 ص 425

اگر خدا بخواهد ادامه دارد


اما سوال اصلی این است که چرا امام حسن(علیه السلام) این شرط را گذاشتند و هدف آن حضرت از بیان متعهد شدن معاویه به سیره خلفای صالح چیست؟
اولا به دلیل این که برخی از مورخین از واژه های مختلف (خلفای صالحین، ماضین، راشدین) در نقل این شرط استفاده کردند باعث شده است نقل یکدست و منسجمی به دست ما نرسد خصوصا که عبارت بلاذری را ابن اعثم با تفاوت زیادی نقل کرده است و مورخین بعدی از این دو نفر نقل نمودند.
نکته دیگر این که احتمال دارد مفاد نامه، نظر خود امام نباشد و یکی از یاران آن حضرت نوشته باشد زیرا طبق نظر ابن اعثم، کاتب امام مفاد را تنظیم نمود و از آنجایی که قبل از ارسال برگه سفید امضا از جانب معاویه، عبدالله بن نوفل از جانب امام به نزد معاویه رفته بود و از جانب خودش شروطی را معین کرد که امام فرموده بود این شروط را تو گذاشتی و من قبول نمیکنم، لاجرم معاویه برگه سفید امضا شده را برای حضرت فرستاد، لذا احتمال دارد عبارت سیره خلفای صالح از جانب امام نباشد و یاران حضرت این عبارت را اضافه کرده باشند.
نکته دیگر این که ما عین همین عبارت را برای امام حسین (علیه السلام) در الفتوح ابن اعثم میبینیم. وی مینویسد امام حسین در پی خروج از مدینه نامه ای به برادرش محمد حنفیه نوشت که متن نامه از این قرار است (... إني لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنما خرجت لطلب النجاح و الصلاح في أمة جدي محمد (صلّى الله عليه و سلّم) أريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر و أسير بسيرة جدي محمد (صلّى الله عليه و سلّم) و سيرة أبي علي بن أبي طالب و «سيرة الخلفاء الراشدين المهديين رضي الله عنهم» فمن قبلني بقبول الحق فاللّه أولى بالحق‏)[1] ابن اعثم مینویسد امام حسین هم سیره پدرش حضرت علی(علیه السلام) را در نامه آورده و هم سیره خلفای راشدین را در حالی که اگر سیره حضرت علی(علیه السلام) و خلفای راشدین یکی بود حضرت علی(علیه السلام) در شورای شش نفره عمر سیره شیخین را قبول میکرد در حالی که حضرت علی(علیه السلام) در جواب عبدالرحمن بن عوف فرمود من به سیره خودم عمل میکنم نه سیره شیخین و حضرت علی(علیه السلام) به خاطر عدم قبول همین شرط، حاضر شد دست از خلافت کشیده و آن را به عثمان واگذار نماید. پس معنی ندارد که امام حسین(علیه السلام) سیره پدرش حضرت علی(علیه السلام) را با سیره خلفای دیگر یکی بداند.

[1] . ابن اعثم، الفتوح، ج 5 ص 21


ادامه دارد ان شا الله

مرحوم علامه عسکری در کتاب معالم المدرستین آورده است که این عبارت (سیره خلفای صالح) در نامه امام حسین(علیه السلام) به محمد حنفیه از مطالب تحریفی است که در متن اضافه شده است و این جمله از خود امام حسین(علیه السلام) نیست ایشان اضافه میکنند که واژه راشدین در دوران بنی امیه مرسوم نبوده و پس از بنی امیه این لفظ باب شده است و در نص عبارت نامه حضرت چنین عبارتی وجود ندارد[1] این در حالی است که عبارت مذکور را ابن اعثم در الفتوح و خوارزمی در مقتل الحسین[2] نقل کرده اند. لذا برخی از مورخین نگاه مثبتی به این دو کتب ندارند.
اکنون همین عبارت (سیره خلفای صالح) را در نامه امام به معاویه از دو کتاب بلاذری و ابن اعثم میبینیم که به نظر میرسد به هردو کتاب این مطلب اضافه شده باشد.
اما بنابر فرض دیگر که قبول کنیم امام حسن چنین شرطی را برای معاویه گذاشتند و او را به تبعیت از کتاب خدا، سنت رسول، و سیره خلفای صالح ملزم کرده باشند باید گفت امام در این عبارت قید صالح را به کار بردند که قطعا غیر صالح را خارج میکند و در حقیقت مراد از صالح حضرت علی(علیه السلام) است اما اگر گفته شود که کلمه خلفا جمع است و بیش از یک نفر را شامل میشود باید گفت امام حسن(علیه السلام) نسبت به معاویه پیش دستی میکند و شروطی را معین میکند که راه را بر او ببندد و با این شرط پسر ابی سفیان را در چارچوبه ای محدود مینماید. از آنجا که معاویه بر عهد خود پایند نمیماند امام حسن(علیه السلام) علاوه بر عمل به کتاب خدا و سنت رسول از او میخواهد به سیره خلفا عمل کند.


[/HR][1] . عسکری، معالم المدرستین، ج 3 ص 61

[2] . خوارزمی، مقتل الحسین، ج 1 ص 188

ادامه دارد اگر خدا بخواهد

قطعا مراد امام از سیره خلفا، حکومت کردن بر مردم است آن هم خلیفه اول و دوم و حضرت علی و نه خلیفه سوم زیرا طبق نقل مورخین عثمان سیره ابوبکر و عمر را پیروی نکرد[1] و خلاف آن عمل کرد و مردم هم او را کشتند. امام حسن(علیه السلام) از معاویه میخواهد که حکومت را موروثی و سلطنتی نکند و لااقل همان روش خلفای قبل از عثمان را تبعیت کند زیرا آن دو حکومت را سلطنتی و موروثی نکردند و دست فرزندان خود را در حکومت بر مردم باز نگذاشتند. وقتی از خلیفه دوم خواسته شد فرزندش عبدالله را به عنوان خلیفه مردم جانشین خود کند عمر با این امر مخالفت کرد و حاضر نشد فرزندش را جانشین خود کند در حالی که معاویه فرزند ناخلفش یزید را بر اریکه قدرت نشاند. از طرفی در جامعه اسلامی عراق و مدینه مقبولیت ابوبکر و عمر در این زمان بین مردم مشهود بود و آن دو را به عنوان خلیفه پیامبر قبول داشتند. اگر به صلح حدیبیه توجه کنیم کما اینکه امام حسن(علیه السلام) صلح خود را به صلح حدیبیه تشبیه میکند، میبینیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این صلح مفادی را میپذیرد که خوشایند مسلمانان نیست و مسلمین با آن مخالفت میکنند یکی از شرائط این بود که اگر مسلمانی دست از اسلام برداشت و از مدینه فرار کرد و به مکه و کفار قریش پناهنده شد مشرکین نباید او را به سوی مسلمانان باز گردانند اما اگر یکی از مشرکین مکه و قریش از مکه گریخت و به مدینه آمد و مسلمان شد پیامبر موظف است او را به کفار باز گرداند این شرط را پیامبر پذیرفت که باعث ناراحتی مسلمین شد. در این جا میبینیم پیامبر در برابر قریش این شرط را میپذیرد یا پاک کردن (بسم الله الرحمن الرحیم و جمله محمد رسول خدا) از نامه صلح حدیبیه که پیامبر در این موراد کوتاه میآید. و یا در برخورد حضرت علی(علیه السلام) و کوتاه آمدن آن حضرت در مورد نماز تراویح که یکی از بدعتهای خلیفه دوم بود وقتی حضرت مانع خواندن نماز تراویح شدند مردم صدای واسنة عمراه سر دادند و لاجرم حضرت علی(علیه السلام) آنان را به حال خود رها کرد و در این داستان هم کوتاه آمد.


[/HR][1] . علامه حلی، منهاج الکرامه فی معرفة الامامه، ج 3 ص 158


در جریان صلح امام حسن هم همینگونه است حضرت در مفاد صلح به معاویه میفرماید اگر میخواهی حکومت کنی لااقل به روش خلفای صالحی که حکومت را محل تاخت و تاز خود قرار ندادند عمل کن و حکومت را موروثی و سلطنتی مکن. البته تاکید امام حتی پس از صلح، به تبعیت از قرآن و سنت رسول خداست زیرا حضرت میداند که معاویه به روش حضرت علی(علیه السلام) عمل نخواهد کرد از این رو امام مجتبی(علیه السلام) پس از صلح بر فراز منبر کوفه فرمود( انما الخلیفه من سار بسیرة رسول الله و عمل بطاعته و لیس الخلیفة من دان بالجور و عطل السنن و اتخذ الدنیا اباً و اماً) خلیفه کسی است که به سیره پیامبر عمل کرده و از او اطاعت نماید و خلیفگی به این نیست که خلیفه ستمگری ورزیده سنت پیامبر را رها نماید و دنیا را به عنوان پدر و مادر خود بگیرد و در ادامه فرمودند( و ان ادری لعله فتنة لکم و متاع الی حین) و چه میدانیم شاید این آزمایشی باشد برای شما و متاعی اندک برای معاویه[1]
دیری نپایید که معاویه وارد کوفه شد و گفت( الا انی کنت شرطت شروطا اردت بها الالفة و وضع الحرب، الا و انها تحت قدمی) من این شروط را پذیرفتم برای خاموش شدن آتش فتنه و ایجاد الفت و مدارای با مردم و اکنون همه آنها را زیر پا میگذارم[2] و در نقل دیگر گفت من با شمابرای این که نماز ، روزه ، حج و زکات انجام دهید نجنگیدم بلکه برای به دست آوردن امیری بر شما نبرد کردم و خدا این را به من عطا کرد در حالی که شما از امیری من بدتان میآمد[3]
معاویه نه به کتاب خدا و نه به سنت رسول و نه سیره خلفا عمل نکرد او حتی از عثمان فراتر رفت و فرزند ناخلفش را بر گرده مسلمین سوار کرد. برخی از بزرگان مانند حصین بن منذر تصور میکردند که معاویه لااقل در امر حکومت و برای تعیین جانشین، مانند عمر، شورایی تشکیل دهد و خلیفه را مشخص نماید اما همین کار را هم نکرد[4]


[/HR][1] . ابن سعد طبقات، ص 172

[2] . بلاذری ، انساب الاشراف، ج 3 ص 48

[3] . ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه، ج 16 ص 46

[4] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3 ص 48


پرسش:
چرا امام حسن (ع) در مفاد صلح نامه با معاویه از خلفای گذشته با عنوان، خلفای «صالح» یاد کرده است؟

پاسخ:
در مورد مفادصلح نامه امام حسن(علیه السلام) و معاویه در منابع تاریخی اتفاق نظر کاملی وجود ندارد
در اینجا نه تنها شایعات منتشره در آن ایام بلکه غرض ورزی برخی مورخین و راویان، اثر فراوانی در شگفتی مفاد صلح گذاشته است. بزرگنمایی پاره ای از این مواد، جعل موادی غیر واقعی و نادرست و بی توجهی به ذکر شروط اساسی از مشکلات این صلح نامه است

صرف نظر از این موارد نقلهای مختلف و پراکنده ای درباره مواد این صلحنامه وجود دارد.
چندین پاسخ به این سوال داده میشود

  1. اولین بار این متن(سیرة الخلفاء الصالحین) را بلاذری(م279) در انساب الاشراف آورده است[1] در حالی که قبل از او ابن قتیبه دینوری(276) در الامامة و السیاسه به این شرط اشاره نکرده است[2] و منابع بعدی مانند یعقوبی(م292)[3] و طبری(310)[4] هم به این شرط نپرداختند. اما ابن اعثم کوفی(م314) در کتاب الفتوح، مفاد صلحنامه را با قدری اختلاف بیان نموده است.[5] متن وی بسیار به متن بلاذری شبیه است و به نظر میرسد از او گرفته باشد. اما منابع شیعی مانند شیخ مفید(413) چنین متنی را نیاورده[6] ولی ابن شهرآشوب در المناقب[7] اربلی در کشف الغمه[8] و علامه مجلسی در بحار[9] و قاضی نورالله در احقاق الحق[10] علامه امینی، در الغدیر[11] این مطلب (سیرة الخلفاء الصالحین) را نقل کرده اند.

پس در منابع اولیه شیعی چنین مطلبی(سیرة الخلفاء الصالحین) درج نشده البته برخی ابن اعثم کوفی را از شیعیان دانستند که وی این مطلب را از بلاذری اخذ کرده است.
اما این متن در منابع با اندکی تفاوت وارد شده مثلا مقدسی در البدء و التاریخ (سیرة الخلفاء الماضین) آورده[12] برخی (خلفا راشدین)[13] و برخی (خلفاء الصالحین) نقل کردند. این اختلاف نقلها دلیل بر عدم انسجام در منابع است.

اما سوال اصلی این است که چرا امام حسن(علیه السلام) این شرط را گذاشتند و هدف آن حضرت از بیان متعهد شدن معاویه به سیره خلفای صالح چیست؟
اولا به دلیل این که برخی از مورخین از واژه های مختلف (خلفای صالحین، ماضین، راشدین) در نقل این شرط استفاده کردند باعث شده است نقل یکدست و منسجمی به دست ما نرسد خصوصا که عبارت بلاذری را ابن اعثم با تفاوت زیادی نقل کرده است و مورخین بعدی از این دو نفر نقل نمودند.

نکته دیگر این که احتمال دارد مفاد نامه، نظر خود امام نباشد و یکی از یاران آن حضرت نوشته باشد زیرا طبق نظر ابن اعثم، کاتب امام مفاد را تنظیم نمود و از آنجایی که قبل از ارسال برگه سفید امضا از جانب معاویه، عبدالله بن نوفل از جانب امام به نزد معاویه رفته بود و از جانب خودش شروطی را معین کرد که امام فرموده بود این شروط را تو گذاشتی و من قبول نمیکنم، لاجرم معاویه برگه سفید امضا شده را برای حضرت فرستاد، لذا احتمال دارد عبارت سیره خلفای صالح از جانب امام نباشد و یاران حضرت این عبارت را اضافه کرده باشند.

نکته دیگر این که ما عین همین عبارت را برای امام حسین (علیه السلام) در الفتوح ابن اعثم میبینیم. وی مینویسد امام حسین(علیه السلام) در پی خروج از مدینه نامه ای به برادرش محمد حنفیه نوشت که متن نامه از این قرار است (... إني لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنما خرجت لطلب النجاح و الصلاح في أمة جدي محمد (صلّى الله عليه و سلّم) أريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر و أسير بسيرة جدي محمد (صلّى الله عليه و سلّم) و سيرة أبي علي بن أبي طالب و «سيرة الخلفاء الراشدين المهديين رضي الله عنهم» فمن قبلني بقبول الحق فاللّه أولى بالحق‏)[14]

ابن اعثم مینویسد: امام حسین

(علیه السلام)هم سیره پدرش حضرت علی(علیه السلام) را در نامه آورده و هم سیره خلفای راشدین را در حالی که اگر سیره حضرت علی(علیه السلام) و خلفای راشدین یکی بود حضرت علی(علیه السلام) در شورای شش نفره عمر سیره شیخین را قبول میکرد در حالی که حضرت علی(علیه السلام) در جواب عبدالرحمن بن عوف فرمود من به سیره خودم عمل میکنم نه سیره شیخین و حضرت علی(علیه السلام) به خاطر عدم قبول همین شرط، حاضر شد دست از خلافت کشیده و آن را به عثمان واگذار نماید.
پس معنی ندارد که امام حسین(علیه السلام) سیره پدرش حضرت علی(علیه السلام) را با سیره خلفای دیگر یکی بداند.

مرحوم علامه عسکری در کتاب معالم المدرستین آورده است که این عبارت (سیره خلفای صالح) در نامه امام حسین(علیه السلام) به محمد حنفیه از مطالب تحریفی است که در متن اضافه شده است و این جمله از خود امام حسین(علیه السلام) نیست ایشان اضافه میکنند که واژه راشدین در دوران بنی امیه مرسوم نبوده و پس از بنی امیه این لفظ باب شده است و در نص عبارت نامه حضرت چنین عبارتی وجود ندارد.[15][1] این در حالی است که عبارت مذکور را ابن اعثم در الفتوح و خوارزمی در مقتل الحسین[16] نقل کرده اند.

لذا برخی از مورخین نگاه مثبتی به این دو کتب ندارند.
اکنون همین عبارت (سیره خلفای صالح) را در نامه امام به معاویه از دو کتاب بلاذری و ابن اعثم میبینیم که به نظر میرسد به هردو کتاب این مطلب اضافه شده باشد.

اما بنابر فرض دیگر که قبول کنیم امام حسن(علیه السلام) چنین شرطی را برای معاویه گذاشتند و او را به تبعیت از کتاب خدا، سنت رسول، و سیره خلفای صالح ملزم کرده باشند باید گفت امام در این عبارت قید صالح را به کار بردند که قطعا غیر صالح را خارج میکند و در حقیقت مراد از صالح حضرت علی(علیه السلام) است اما اگر گفته شود که کلمه خلفا جمع است و بیش از یک نفر را شامل میشود باید گفت امام حسن(علیه السلام) نسبت به معاویه پیش دستی میکند و شروطی را معین میکند که راه را بر او ببندد و با این شرط پسر ابی سفیان را در چارچوبی محدود مینماید. از آنجا که معاویه بر عهد خود پایند نمیماند امام حسن(علیه السلام) علاوه بر عمل به کتاب خدا و سنت رسول(صلی الله علیه وآله) از او میخواهد به سیره خلفا عمل کند.

کلیدواژه : امام حسن، معاویه، مفاد صلحنامه، خلفای صالح

منابع

[1]

. بلاذری انساب الاشراف، ج 3 ص 42، دارالفکر، بیروت، 1417ق
[2] . ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسه، ج 1 ص 184، دارالاضواء، بیروت، 1410ق

[3] . یعقوبی تاریخ، ج 2 ص 142، دار صادر، بیروت، بی تا

[4] . طبری، ترجمه ج 7 ص 2719، ترجمه پاینده، اساطیر، تهران، 1375ش

[5] . ابن اعثم الفتوح، ج 4 ص 291، دارالاضواء، بیروت، 1411ق

[6] . مفید ، الارشاد، ج 2 ص 13-14، کنگره شیخ مفید، قم، 1411ق

[7] . ابن شهر آشوب ، المناقب، ج 4 ص 33، علامه، قم، 1379ق

[8] . اربلی، کشف الغمه، ج 1 ص 533، رضی، قم 1421

[9] . مجلسی، بحار، ج 44 ص 65، اسلامیه، تهران، 1363ش

[10] . نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 33 ص 531، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، 1409

[11] . امینی، الغدیر، ج 11 ص 15، مرکز الغدیر لدراسات الاسلامیه، قم، 1416ق

[12] . البدء والتاریخ، مقدسی، ج 5 ص 236، مکتبة الثقافة الدینیه، بی تا

[13] . قندوزی_ ینابیع الموده، ج 2 ص 425، اسوه، قم، 1422ق

[14] . ابن اعثم، الفتوح ج 5 ص 21

[15] . علامه عسکری معالم المدرستین، ج 3 ص 61، دانشکده اصول دین، قم، 1386ش

[16] . مقتل خوارزمی ج 1 ص 188، انوار الهدی، قم، 1423ق


موضوع قفل شده است