جمع بندی اصحاب اعراف چه کسانی هستند و چه مقامی دارند؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اصحاب اعراف چه کسانی هستند و چه مقامی دارند؟


با سلام

وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ {الأعراف/46} وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ {الأعراف/47} وَنَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ {الأعراف/48}

آیا این اصحاب اعراف مقام والایی دارند ؟

ظاهرا در احادیث مقامی پایین دارند .

با نام الله


کارشناس بحث: استاد پیام

وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ (46اعراف )
و ميانشان حايلى است، و بر اعراف مردانى هستند كه همه را به نشانيشان مى‏شناسند و اهل بهشت را آواز مى‏دهند كه سلام بر شما باد. اينان هر چند طمع بهشت دارند ولى هنوز بدان داخل نشده‏اند.
از آيات بعد چنين استفاده مى‏شود كه حجاب مزبور همان" اعراف" است كه مكان مرتفعى است در ميان اين دو گروه، كه مانع از مشاهده يكديگر مى‏شود، ولى وجود چنين حجابى مانع از آن نيست كه آواز و صداى يكديگر را بشنوند چنان كه در آيات قبل گذشت، بسيار ديده‏ايم كه همسايگان مجاور از پشت ديوار با يكديگر سخن مى‏گويند و از حال يكديگر جويا مى‏شوند، در حالى كه يكديگر را نمى‏بينند، البته كسانى كه بر اعراف يعنى قسمتهاى بالاى اين مانع مرتفع قرار دارند، هر دو گروه را مى‏توانند ببينند (دقت كنيد).
گرچه از پاره‏اى از آيات قرآن مانند آيه 55 سوره صافات استفاده مى‏شود كه اهل بهشت گهگاه مى‏توانند، از مقام خود، سر برآورند و دوزخيان را بنگرند، ولى اين گونه استثنائات منافاتى با چگونگى بهشت و دوزخ و وضع اصلى آن دو ندارد، و آنچه در بالا گفته شد، كيفيت اصلى اين دو موقف را نشان مى‏دهد، اگر چه اين قانون نيز استثناهايى دارد و ممكن است در شرايط خاصى بعضى از بهشتيان،دوزخيان را بنگرند.
آنچه در اينجا بايد قبل از بحث درباره چگونگى اعراف موكدا يادآور شويم اين است كه تعبيراتى كه درباره قيامت و زندگى جهان ديگر مى‏شود، هيچگاه نمى‏تواند از تمام خصوصيات آن زندگى پرده‏بردارى كند، و گاهى اين تعبيرات جنبه تشبيه و مثال دارد و گاهى تنها شبحى را نشان مى‏دهد، زيرا زندگى آن جهان در افقى بالاتر و به مراتب از زندگى اين جهان وسيعتر است، درست همانند وسعت زندگى اين جهان در برابر دنياى رحم مادر و عالم جنين، بنا بر اين اگر الفاظ و مفاهيمى كه براى زندگى اين جهان داريم نتواند گوياى تمام آن مفاهيم باشد جاى تعجب نيست.
سپس قرآن مى‏گويد:" بر اعراف مردانى قرار دارند كه هر يك از جهنميان و دوزخيان را در جايگاه خود مى‏بينند و از سيمايشان آنها را مى‏شناسند" (وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ).
" اعراف" در لغت جمع" عرف" (بر وزن گفت) به معنى محل مرتفع و بلند است، و اينكه به يالهاى اسب و پرهاى بلند پشت گردن خروس،" عرف الفرس" يا" عرف الديك" گفته مى‏شود به همين جهت است كه در محل مرتفعى از بدن آنها قرار دارد (درباره خصوصيات سرزمين اعراف كه در آيه آمده پس از پايان تفسير آيات به تفصيل سخن خواهيم گفت).
سپس مى‏گويد:" مردانى كه بر اعراف قرار دارند، بهشتيان را صدا مى‏زنند و مى‏گويند: درود بر شما باد، اما خودشان وارد بهشت نشده‏اند، اگر چه بسيار تمايل دارند" (وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُون‏
اما به هنگامى كه به سوى ديگر نگاه مى‏كنند و دوزخيان را در دوزخ مى‏بينند، به درگاه خدا راز و نياز مى‏كنند و مى‏گويند:" پروردگارا ما را با جمعيت ستمگران قرار مده" (وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)
قابل توجه اينكه درباره مشاهده دوزخيان در آيه فوق تعبير به إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ شده است، يعنى هنگامى كه چشم آنها به سوى دوزخيان برگردانده مى‏شود، و اين در حقيقت اشاره به آن است كه آنها از مشاهده دوزخيان تنفر دارند، گويا نگاهشان به آنها نيز آميخته با اكراه و اجبار است.

تفسير نمونه، ج‏6، ص: 187

اصحاب اعراف در آیات قرآناعراف جمع کلمه «عرف» و در لغت به معنای مکان های مرتفع است. قرآن در آیات 46 تا 49 سوره اعراف ،اصحاب اعراف را این گونه معرفی می کند:
«و در میان آن دو [بهشتیان و دوزخیان]، حجابی است؛ و بر «اعراف» مردانی هستند که هر یک از آن دو را از چهره ‏شان می ‏شناسند؛ و به بهشتیان صدا می ‏زنند که: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمی ‏شوند، در حالی که امید آن را دارند و هنگامی که چشمشان به دوزخیان می‏ افتد می‏ گویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده! و اصحاب اعراف، مردانی (از دوزخیان را) که از سیمایشان آنها را می‏ شناسند، صدا می‏ زنند و می‏ گویند: «دیدید که گردآوری شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبرهای شما، به حالتان سودی نداد! آیا اینها [این واماندگان بر اعراف] همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولی خداوند بخاطر ایمان و بعضی اعمال خیرشان، آنها را بخشید) هم اکنون به آنها گفته می ‏شود: داخل بهشت شوید، که نه ترسی دارید و نه غمناک می ‏شوید.»
اصحاب اعراف در تفسیر نمونه
(آیه 46) اعراف گذرگاه مهمى به سوى بهشت! در تعقیب بیان سرگذشت بهشتیان و دوزخیان این آیه و سه آیه بعد از آن در باره «اعراف» که منطقه‏ اى است حد فاصل میان بهشت و دوزخ، با ویژگی هایى که دارد سخن مى‏ گوید.
* نخست به حجابى که در میان بهشتیان و دوزخیان کشیده شده است اشاره کرده و مى‏ گوید: «میان این دو گروه حجابى قرار دارد»
* از آیات بعد چنین استفاده مى‏ شود که حجاب مزبور همان «اعراف» است که مکان مرتفعى است در میان این دو گروه، که مانع از مشاهده یکدیگر مى‏ شود، البته کسانى که بر اعراف یعنى قسمت هاى بالاى این مانع مرتفع قرار دارند، هر دو گروه را مى‏ توانند ببینند.
*سپس قرآن مى‏ گوید: «بر اعراف مردانى قرار دارند که هر یک از جهنمیان و دوزخیان را در جایگاه خود مى‏ بینند و از سیمایشان آنها را مى‏ شناسند.»

*سپس مى‏ گوید: مردانى که بر اعراف قرار دارند «بهشتیان را صدا مى ‏زنند و مى‏ گویند: درود بر شما باد، اما خودشان وارد بهشت نشده‏ اند، اگر چه بسیار تمایل دارند.»
(آیه 47) «اما به هنگامى که به سوى دیگر نگاه مى‏ کنند و دوزخیان را در دوزخ مى‏ بینند به درگاه خدا راز و نیاز مى ‏کنند و مى‏ گویند: پروردگارا! ما را با جمعیت ستمگران قرار مده»
(آیه 48) در این آیه اضافه مى‏ کند که: «و اصحاب اعراف مردانى از دوزخیان را که از چهره و سیمایشان مى‏ شناسند صدا مى ‏زنند و مورد ملامت و سرزنش قرار مى‏ دهند که دیدید عاقبت گردآورى اموال و نفرت در دنیا و تکبر ورزیدن از قبول حق، به شما سودى نداد» چه شد آن مال ها؟ و کجا رفتند آن نفرات؟ و چه نتیجه ‏اى گرفتید از آن همه کبر و خودپرستى؟
(آیه 49) بار دیگر با همان زبان ملامت و سرزنش در حالى که اشاره به جمعى از ضعفاى مؤمنان که بر اعراف قرار گرفته ‏اند مى‏ کنند، مى‏ گویند: «آیا اینها همان کسانى هستند که شما سوگند یاد کردید هیچ گاه خداوند آنان را مشمول رحمت خود قرار نخواهد داد»
*سر انجام رحمت الهى شامل حال این دسته از ضعفاى مؤمنان شده و به آنها خطاب مى‏ شود که: «وارد بهشت شوید نه ترسى بر شماست و نه در آنجا غم و اندوهى دارید»
از مجموع آیات و روایات چنین استفاده مى ‏شود که «اعراف» گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشت سعادت جاویدان است، طبیعى است که افراد نیرومند و قوى یعنى صالحان و پاکان با سرعت از این گذرگاه عبور مى‏ کنند اما افرادى که خوبى و بدى را به هم آمیختند در این مسیر وا مى‏ مانند. همچنین طبیعى است که سرپرستان جمعیت و پیشوایان قوم در گذرگاه هاى سخت همانند فرمانده هایى که در این گونه موارد در آخر لشکر راه مى‏ روند تا همه سپاهیان بگذرند، در آنجا توقف مى‏ کنند تا به کمک ضعفاى مؤمنان بشتابند و آنها که شایستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهایى یابند.

بنابراین در اعراف، دو گروه وجود دارند، ضعیفان و آلودگانى که در رحمت قرار دارند و پیشوایان بزرگ (یعنى انبیاء، امامان و صالحان) که در همه حال یار و یاور ضعیفان هستند.

از نظر لغت، «اعراف» از «عُرْف» گرفته شده است و آن به موهاى روى گردن اسب و گوشتى که روى سر خروس است گفته مى شود و گاهى به نقطه ى بلند از هر چیز «عرف» مى گویند بنابراین «اعراف» جمع عرف بوده و مقصود از آن نقاط مرتفع است([1]) و طبعاً اعرافیان که نوعى انتساب به آن نقطه بلند دارند کسانى خواهند بود که نقطه ى بلند، جایگاه آنان باشد.


تا این جا با معنى لغوى «اعراف» آشنا شدیم، اکنون باید دید مقصود از آن در مواقف قیامت و منازل آن چیست؟صدوق در کتاب «اعتقادات» خود مى گوید: «اعراف،‌ حجابى است بلند میان بهشتیان و دوزخیان و مردانى بر روى آن قرار دارند که همه ى اهل محشر را با سیما وچهره ى آنها مى شناسند بهشتیان وارد دوزخ نمى شوند مگر این که آنان آنها را مى شناسند و دوزخیان وارد دوزخ نمى شوند مگر اینکه با انکار و نفرت آنان روبه رو مى شوند و در کنار همین حجاب «مستضعفانى» هستند که امید رحمت حق را دارند و به تعبیر قرآن (اَلْمُرْجَونَ لأَمْرِ اللّه)مى باشند وخدا مى تواند آنان را عذاب کند ویا مورد عفو قرار دهد».([2])«شیخ مفید» مى گوید: «اعراف» کوهى است میان بهشت و دوزخ و گاهى گفته مى شود حصارى است میان آن دو و به طور مسلم «اعراف» نه جزء بهشت است و نه جزء دوزخ، و بر روى آن انسانهایى دانا هستند که بهشتیان و دوزخیان را از نشانه هایى که دارند مى شناسند.([3])یادآور مى شویم که «اعراف» ریشه ى قرآنى دارد و آیات مربوط به آن عبارت است از:1. (وَبَیْنَهُما حِجابٌ وَعَلى الأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَنادَوا أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَهُمْ یَطْمَعُونَ).([4)2. (وَإِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ) .([5])3. (وَنادى أَصْحابُ الأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ).([6])4. (أَهؤلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَة أُدْخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوف عَلَیْکُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).([7])1. در میان بهشتیان و دوزخیان حجابى است و بر بالاى «اعراف» مردانى هستند که همگان را به سیمایشان مى شناسند، آنان بر بهشتیان که هنوز وارد بهشت نشده اند و امید ورود به آن را دارند.([8]) درود مى فرستند.2. آنگاه که چشم بهشتیان به سوى دوزخیان بیفتد مى گویند پروردگارا ما را با ستمگران قرار مده.([9])3. اهل اعراف به مردانى که آنان را به سیمایشان مى شناسند، مى گوینداموالى را که گرد آوردید وآنچه را که به آن کبر مىورزیدید شما را در چنین روزى بى نیاز نساخت.4. اعرافیان بازبه دوزخیان مى گویند: آیا این گروه (اشاره به بهشتیان) همانها هستند که شما درباره ى آنان سوگند یاد مى کردیدکه مشمول رحمت خدا نمى شوند (در این موقع به بهشتیان که به حکم آیه ى نخست هنوز وارد بهشت نشده و در انتظار آن هستند مى گویند) وارد بهشت شوید، بیمى بر شما نیست و اندوهگین نخواهید بود.از این جمله (که به بهشتیان مى گویند ) (أُدْخُلُوا الْجَنّة) مى توان گفت که جمله ى (لَمْ یَدْخُلُوها) در آیه ى نخست مربوط به بهشتیان است که در مرز بهشت قرار گرفته اند و انتظار ورود به آن را دارند وپس از چنین مذاکره اى میان اعرافیان و دوزخیان به آنان گفته مى شود وارد بهشت شوید.درباره ى این که اعرافیان چه افرادى هستند در کتب تفسیر اقوال گوناگونى وجود دارد که تعداد آنها به دوازده قول مى رسد که برخى از آنها کاملاً مردود و از درجه اعتبار ساقط است و برخى که قابل ذکر مى باشد در این جا مى آوریم:1. انسانهاى شریف و ممتاز که مشمول لطف و کرم خدا مى باشند.2. گروهى که خوبى ها و بدى هاى آنان یکسان بوده و به خاطر یکسانى نه وارد بهشت شده اند، ونه وارد دوزخ و از این جهت در این حد فاصل نگهدارى مى شوند و سرانجام در پرتو رحمت خدا وارد بهشت مى شوند.3. ملائکه و فرشتگانى که به شکل مردان درآمده و همگان را مى شناسند.4. افراد عادل و دادگر امتها که بر وضع افراد امت خود گواهى مى دهند.5. گروه صالحى که از نظر فقه و علم در مرتبه قابل توجهى هستند.قول دوم با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا چنین گروهى، شایستگى این را که بهشتیان و دوزخیان را کاملاً بشناسند و به بهشتیان درود گفته و به آنان فرمان دخول دهند، ندارند.نظریه ى سوم (فرشتگان به شکل مردان متمثل مى شوند) نیز بر خلاف ظاهر آیه است و قرینه اى بر آن وجود ندارد.نظریه ى چهارم و پنجم مى تواند با نظریه نخست قابل جمع باشد، توضیح این که اعراف و اعرافیان از نظر کمالات معنوى داراى مراتب و درجات مى باشند و در میان آنان طبقه ممتاز و انبیا و اولیاى الهى هستند و در رده هاى پایین تر، افراد عادل و صالح هر امت و فقها و علما نیز در زمره ى اعرافیان مى باشند.مضمون آیات چهارگانه بیانگر دورنمایى از یک حقیقت معنوى است که واقعیت آن را جز در لباس این نوع از بیان نمى توان درک کرد، براى درک حقایق غیبى، یکى از طرق، تشبیه معقول به محسوس است، البته تا آنجا که اصل تنزیه خدشه دار نگردد، گویى در سراى دیگرکه حکومت مطلقه ى خدا به طور کامل نمایان مى گردد نیز مانند این جهان سه گروه به چشم مى خورند:الف. گروهى متنعم در نعمت ها و سعادتها.ب. گروهى در زندانها و کیفرگاهها.ج. گروه مجریان اراده ى خدا.گروه نخست به خاطر اعمال نیک، برخوردار از انواع نعمت ها و سعادتمند، و گروه دوم به خاطر بدرفتارى، محکوم به عقاب و کیفر مى باشند.ولى در این جا گروه سومى وجود دارد که به تنظیم امور آنان و تفکیک هر گروه از گروه دیگر مى پردازند بهشتیان را به سعادت و دوزخیان را به جهنم روانه مى سازند و در عین حال خود داراى مراتب و درجاتى مى باشند و هر طبقه اى از موقعیت ویژه اى برخوردارند.اعراف در روایات اینها نکاتى است که از دقت در آیات استفاده مى شود ولى این مسأله در روایات نیز مورد توجه واقع شده است که براى جامع بودن این بحث، لازم است به طور فشرده، مضامین مطرح شده در روایات را نیز مورد بررسى قرار دهیم.کوتاه سخن این که: در روایات مربوط به اعراف پیرامون دو مطلب بحث شده است:1. جایگاه اعراف.2. اصحاب اعراف.در مورد مطلب نخست در روایات دو گونه تعبیر آمده است:الف. اعراف مکان بلندى است که میان بهشت و دوزخ واقع شده است.«کُثْبانٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ».([10])ب. اعراف راهى است میان بهشت و دوزخ.«صراط بین الجنّة والنار».([11])باید توجه داشت که مقصود از صراط در این روایت، صراط معروف در قیامت که یکى از منزلگاههاى آن به شمار مى رود نیست، زیرا صراط معروف آن گونه که از آیات و روایات استفاده مى شود راهى است که همگان از آن مى گذرند گروهى روانه ى دوزخ و گروه دیگرى روانه ى بهشت مى شوند در حالى که (اعراف) جایگاهى همگانى نیست.امّا این که: چرا از اعراف با کلمه «صراط» تعبیر شده است؟ باید گفت آن گونه که از ذیل این روایت و روایات دیگر استفاده مى شود علت آن این است که گروهى از مؤمنان گنهکار در نقطه اى از اعراف جاى داده مى شوند و سرنوشت آنان از نظر بهشتى یا دوزخى بودن به شفاعت شافعان وعدم آن بستگى دارد و از این نظر با صراط معروف مشابهت دارد.و در مورد مطلب دوم(اصحاب اعراف) سه گروه به عنوان اعرافیان شناخته شده اند.1. امامان معصوم (علیهم السلام) اکثریت روایات، رجال و اصحاب «اعراف» را امامان معصوم (علیهم السلام) دانسته است تعداد روایاتى که مرحوم مجلسى در باب مربوط به «اعراف» نقل نموده است به 14 روایت مى رسد و این در صورتى است که وى پس از نقل این روایات مى گوید: روایات بسیارى در مورد این که مقصود از «رجال اعراف»، ائمّه (علیهم السلام) مى باشند، وارد شده است که در فصلهاى مربوط به فضایل آنان نقل خواهد شد.بنابراین، مى توان گفت از نظر احادیث شیعه، جاى هیچ گونه تردیدى نیست که امامان معصوم (علیهم السلام) از جمله کسانى هستند که در اعراف قرار دارند و همه ى دوستان و دشمنان خود را با خصوصیات آنان مى شناسند.2. گروهى از شیعیان گنهکاردر این باره تنها یک روایت (البته در باب یاد شده) نقل شده است که علاوه بر امامان معصوم (علیهم السلام)گروهى از شیعیان گنهکار نیز در «اعراف» مى باشند.این روایت را على بن ابراهیم از پدرش از ابن محبوب از ابو ایوب از برید از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل مى کند:امام صادق (علیه السلام) درباره ى «رجال اعراف» فرمودند: ائمه صلوات اللّه علیهم مى باشند که با (گنهکاران از) شیعیان خود بر «اعراف» قرار مى گیرند، در حالى که مؤمنان (پیراسته از گناه) بدون حساب وارد بهشت شده اند، در این حال ائمه (علیهم السلام) به آن گروه از شیعیان گنهکار مى گویند به برادران دینى خود بنگرید که بدون حساب وارد بهشت شده اند و مقصود از این آیه که مى فرماید:(سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَهُمْ یَطْمَعُونَ).([12]) همین گروه از شیعیان مى باشند(که اگر چه هنوز وارد بهشت نشده اند، ولى آرزوى آن را دارند که به واسطه ى شفاعت ائمه (علیهم السلام) وارد آن گردند).آنگاه به آنان گفته مى شود: به دشمنان خود که در دوزخ مى باشند بنگرید و این است مقصود این آیه که مى فرماید:(وَإِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحاب النّارِ قالُوا رَبّنا لا تَجْعَلْنا مَعَالْقَومِالظّالمین).([13])« این گروه چون هنوز سرنوشت معینى ندارند وقتى به اهل دوزخ مى نگرند، مضطرب و هولناک مى شوند که مبادا سرانجام روانه دوزخ گردند، به همین خاطر با تضرع از خدا مى خواهند که آنان را با ظالمان قرار ندهد».در این هنگام، اصحاب اعراف (ائمه (علیهم السلام) ) گروهى از اهل دوزخ را که به چهره هایشان مى شناسند مخاطب قرار داده مى گویند:(...ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ فى الدُّنْیا وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ).([14])«امکانات مادى شما که در دنیا به آن فخر فروشى مى کردید در این جا هیچ گونه نفعى به شما نرساند».سپس به دیگر دوزخیان که در دنیا با آنان عداوت و دشمنى مىورزیدند خطاب کرده مى گویند:«هؤلاءِ شیعَتى وَاِخْوانى الَّذین کُنْتُمْ اَنْتُمْ تَحْلِفُونَ فِى الدُّنْیا أَنْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَتِهِ».« این گروه از شیعیان گنهکار ما هستند که شما در دنیا سوگند یاد مى کردید که رحمت الهى شامل آنان نخواهد شد».آنگاه به گروه یاد شده مى گویند:(...أُدْخُلُوا الجَنَّة لا خَوفٌ عَلَیْکُمْ وَلا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).([15])«داخل بهشت شوید، هیچ ترس و اندوهى بر شما نیست».([16])3. آنان که طاعتها و گناهانشان برابر استدر این باره نیز یک روایت وارد شده است که «عیاشى» آن را نقل کرده است که امام صادق (علیه السلام) درباره رجال و اصحاب «اعراف» فرمودند: آنان افرادى هستند که حسنات و سیئات یکسانى دارند پس اگر خداوند آنان را به بهشت وارد کند به مقتضاى رحمت خود با آنان رفتار کرده است و اگر عذاب نماید، به آنان ظلم ننموده است.([17])مقایسه مضامین روایات و آیاتاکنون که با مضامین روایات درباره اعراف آشنا شدیم لازم است آن را با مضامین بدست آمده از آیات در این باره مقایسه کنیم و نسبت آن دو را بدست آوریم:بخش نخست (جایگاه اعراف) از روایات هیچ گونه منافاتى با آیات ندارد، زیرا از آیات بیش از این استفاده نمى شود که میان بهشت و دوزخ واسطه و حایلى است که اعراف نامیده مى شود وروایات این حایل را توضیح داده که مکانى بلند یا راهى است میان بهشت و دوزخ.و در بخش دوم (اصحاب اعراف امامان معصوم (علیهم السلام) مى باشند) نیز هیچ گونه منافاتى در مضمون آیات و روایات به چشم نمى خورد، زیرا آیات براى رجال اعراف ذکر مصداق نکرده و تنها برخى از ویژگى هاى آنان را یادآور شده است که (یَعْرِفُونَ کُلاً بِسیماهم و...)و این گروه از روایات مصداق یا کامل ترین مصداق آن را بیان نموده است.و دو گروه سوم و چهارم یعنى روایت عیاشى و على بن ابراهیم هر دو بیانگر یک واقعیت مى باشند، زیرا هیچ بعید نیست که مقصود از کسانى که حسنات و سیئات آنان برابر است (روایت عیاشى) همان گنهکاران از شیعیان باشند(روایت على بن ابراهیم).این تفسیر با آنچه ما قبلاً از ظاهر سیاق آیات بدست آوردیم، هماهنگ نیست، زیرا بنابر بحث گذشته ما دو جمله (لَمْ یَدْخُلُوها وَهُمْ یَطْمَعُون)و (إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ...)مربوط به اهل بهشت مى باشد که در مرز بهشت قرار گرفته ولى هنوز وارد آن نشده اند واین دو جمله مربوط به اعرافیان نمى باشد.و به عبارت دیگر: اعرافیان انسانهاى ممتازى هستند که از هر نوع گناه و لغزش پیراسته بوده، بلکه سرنوشت گروهى از اهل محشر از نظر بهشت و دوزخ در اختیار گروهى از آنان است در حالى که مفاد روایات یاد شده این است که برخى از انسانهاى گنهکار نیز در زمره ى اصحاب اعراف قرار دارد.ممکن است بگوییم اگر چه سیاق آیات با آنچه قبلاً یادآور شدیم تناسب بیشترى دارد ولى آیات تاب آن را دارد که با مضمون روایات هماهنگ باشد بنابراین همان گونه علاّمه مجلسى نیز یادآور شده اند روایت على بن ابراهیم راوجه جمع میان روایات (و نیز بیانگر مفاد آیات) دانست و اصحاب اعراف را به دو گروه تقسیم نمود:1. امامان(و پیامبران وگروهى از انسانهاى کامل).2. گروهى از شیعیان گنهکار.همان طور که دو متکلم بزرگ شیعه: «شیخ صدوق رحمه اللّه » و «شیخ مفیدرحمه اللّه » نیز درباره اصحاب اعراف همین نظریه را برگزیده وگفته اند:در اعراف یاکنار آن گذشته بر رسول گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) گروه «مرجون لأمر اللّه»نیزهستند که به شفاعت شافعان و مغفرت الهى امیدوارند.و در هر حال بحث «اعراف» و «اعرافیان» از بحثهاى صد در صد نقلى و تعبدى معاد است که جز از طریق وحى، راهى براى درک واقعیت و خصوصیات آن وجود ندارد وبنابرآنچه از قرآن وروایات استفاده مى شود در اصل تحقق آن جاى هیچ گونه انکارى نیست و بایستى از آن به عنوان یکى از مراحل مسلم جهان دیگر وچگونگى وقوع رستاخیز یاد کرد.([18])
[1] . اقرب الموارد: ج2، ماده ى عَرَف. [2] . بحارالأنوار:ج8،ص340. [3] . شرح عقاید صدوق: ص 48ـ 49. [4] . اعراف/46. [5] . اعراف/47. [6] . اعراف/48. [7] . اعراف//49. [8] . این ترجمه بر این اساس است که جمله هاى (لَمْ یَدْخُلُوها وَهُمْ یَطْمَعُونَ) بیانگر اوصاف بهشتیان است نه اعرافیان هرچند برخى از مفسران این دوجمله را مربوط به اعرفیان دانسته اند ولى به قرینه اى که در آیه ى چهارم خواهد آمد ترجمه نخست با سیاق آیات مطابق است. [9] . این ترجمه بر این اساس که ضمیر (أَبصارهم) مربوط به بهشتیان است که هنوز وارد بهشت نشده اندو انتظار آن را دارند . وقتى ناگهان چشمشان به دوزخیان مى افتد دست به دعا بلند کرده وجمله ى یاد شده را مى گویند، ولى برخى آن را ازحالات اعرافیان دانسته اند که با توجه به قدر و منزلتى که آنان دارند مضمون آیه سازگار با آنها نیست ولذا برخى ، «اعرافیان» را دوگروه کرده مى گویند این قسمت مربوط به طبقه ى متوسط از اعرافیان است. [10] . بحارالأنوار:ج8، ص335،باب 25، حدیث2. [11] . همان مدرک: حدیث 3.
[12] . اعراف/46.
[13] . اعراف/47.
[14] . اعراف/48.
[15] . اعراف/49.
[16] . بحارالأنوار:ج8،ص335، باب 25، حدیث2.
[17] . بحارالأنوار:ج8،ص337، حدیث 11.
[18] . منشور جاوید، ج9، ص 354 ـ 362.

اعراف جمع عُرْف، مكان‌هاى بلند و مرتفع را گویند،[۱]، از آن جهت كه آشكار و به راحتى قابل رؤیت است، برخلاف مكان پست.[۲] به یال اسب و تاج خروس نیز عرف گفته مى‌شود زیرا در قسمت مرتفع بدن آنان قرار دارد.[۳]

اعراف السحاب نیز به بخش‌هاى بالایى ابر اطلاق مى‌گردد.[۴] آیات 46‌ـ‌49 سوره اعراف/7 درباره اعراف و اصحاب آن سخن گفته است. به همین مناسبت سوره هفتم قرآن «اعراف» نام گرفته و آیات 13‌ـ‌15 سوره حدید/57 نیز به آن تفسیر شده است.
در چیستى اعراف و هویت اصحاب اعراف، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد، هر چند قدر مسلم آن است كه مسئله اعراف و اصحاب اعراف به قیامت مربوط مى‌شود. برخى گفته‌اند: در آیه 46 سوره اعراف/ 7 چون ابتدا تعبیر «حجاب» آمده و سپس اعراف و صفات اصحاب اعراف نام برده شده، معلوم مى‌شود اعراف بلندی‌هاى دیوار یا حجابى است كه بین بهشت و دوزخ قرار دارد و بر هر دو طرف مشرف است: [=me_quran]«وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ...»؛[۵] همچنین در آیه 13 سوره حدید/57 سخن از دیوارى به میان آمده كه در قیامت بین مؤمنان و منافقان زده مى‌شود كه درونش رحمت و برونش عذاب است: [=me_quran]«...فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ».
گفته شده كه اعراف یكى از مقام‌هاى عالى روحانى است كه از بهشت و دوزخ خارج بوده و بر آن دو احاطه دارد.[۶] در برخى تفاسیر، كوه‌ها یا تپه‌هاى فاصل بین بهشت و جهنم است[۷] و در روایتى از رسول اكرم صلى الله علیه و آله اعراف، كوه اُحد دانسته شده كه بر اثر علاقه پیامبر به آن در قیامت بین بهشت و جهنم تجسم مى‌یابد.[۸]
از ابن‌عباس، تفسیر اعراف به محل مشرف بر صراط نقل شده است[۹] و حسن و زجاج بدون توضیحى روشن اعراف را از ریشه معرفت و شناخت دانسته‌اند.[۱۰] برخى نیز افزوده‌اند كه اهل اعراف، كاملان در علم و معرفت‌اند و طوایف مردم را مى‌شناسند و بهشتیان و دوزخیان را از یكدیگر تشخیص مى‌دهند؛[۱۱] نیز گفته شده كه اعراف و اصحاب اعراف به یك معناست.[۱۲]
در روایتى آمده ‌است كه اعراف بزرگوارترین آفریدگان نزد خداوندند.[۱۳] از آیات ‌46‌ـ‌51 سوره اعراف/ 7 و 13‌ـ‌15 سوره حدید/ 57 برمى‌آید كه اعراف، حد فاصل میان بهشت و دوزخ است، به ‌گونه‌اى كه مانعى میان آن ‌دو محسوب نمى‌شود و بهشتیان و دوزخیان صداى هم را مى‌شنوند و با یكدیگر گفتگو مى‌كنند: «یُنادونَهُم...» (سوره حدید/57،14) و اصحاب اعراف هر دو گروه را مشاهده و با آنان گفتگو‌ مى‌كنند.(سوره اعراف/7،‌46)
اصحاب اعراف و ویژگی‌هاى آنان:
درباره هویت اصحاب اعراف 12 قول وجود دارد كه اساس همه آن‌ها به سه قول باز‌مى‌گردد:[۱۴]
انسان‌هاى بزرگ و باشخصیت كه بر همه آفریدگان اشراف دارند و اولین و آخرین را مى‌شناسند: [=me_quran]«...‌يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ...»، چنان‌كه در دنیا اهل خیر و ایمان و اهل شر و طغیان را مى‌شناختند.[۱۵]
آنان بر بهشتیان درود مى‌فرستند: [=me_quran]«...‌وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ...» و در قیامت كه بسیارى در وحشت و اضطراب بسر مى‌برند، تسلى دهنده دیگران هستند: [=me_quran]«...‌لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ» (سوره اعراف/ 7، 49) و روزى كه فرمان و قدرت خدا نافذ است اصحاب اعراف هم به اذن خداوند داراى نفوذ و قدرت هستند، از این‌رو براى ورود به بهشت فرمان مى‌دهند: [=me_quran]«...ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ...».
آنان دوزخیان را سرزنش مى‌كنند: [=me_quran]«وَنَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ».(سوره اعراف/7،48) این قراین نشان مى‌دهد كه اصحاب اعراف، بندگان ویژه الهى‌اند كه از میان مردم برگزیده شده و از اهوال و مراحل مختلف حسابرسى قیامت مستثنا هستند: [=me_quran]«فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ × إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ» (صافات/38، 127‌ـ‌128) و در گفتگوى آن‌ها هیچ‌گونه ترس و اضطرابى مشاهده نمى‌شود.
تعبیر به «رجال» نیز نشان دهنده آن است كه اصحاب اعراف در مراحل كمال انسانیت بسر مى‌برند زیرا در آیات قرآن تعبیر «رجال» غالباً درباره افراد با شخصیت آمده است.[۱۶] (سوره نور/‌24،‌37؛ سوره توبه/‌9،‌108؛ سوره احزاب/33،23؛ سوره یوسف/12،109)
اشكال شده است كه این نظر، با جمله [=me_quran]«...‌لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ» (سوره اعراف/7، 46) و [=me_quran]«وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (اعراف/7، 47) سازگارى ندارد زیرا چگونه كسانى كه از همه آفریدگان برترند، وارد بهشت نشده در آرزوى آن بسر مى‌برند و زمانى كه اهل جهنم را مى‌بینند با تضرع و دعا از خداوند مى‌خواهند كه آنان را در زمره ستمكاران قرار ندهد.
پاسخ این است كه اولاً به نظر مى‌رسد این دو عبارت مربوط به اهل بهشت باشد و اصحاب اعراف هنگامى بر آنان سلام مى‌كنند كه هنوز وارد بهشت نشده باشند[۱۷] و براى نجات خود از آتش دوزخ دعا ‌مى‌كنند.[۱۸] ثانیاً اگر این دو جمله مربوط به اصحاب اعراف باشد، بدین معناست كه اهل بهشت وارد بهشت شده‌اند ولى اصحاب اعراف با ‌این كه از آنان برترند، هنوز وارد نشده‌اند و آنان مى‌دانند كه سرانجام وارد خواهند شد زیرا «طمع» در اینجا به معناى علم[۱۹] و یقین[۲۰] است و اشكالى ندارد كه انسان‌هاى با شرافت و برتر دیرتر از دیگران وارد بهشت شوند.[۲۱] دعاى مزبور نیز هیچ‌گونه دلالتى بر پایین بودن منزلت آنان ندارد زیرا پیامبران الهى و بندگان صالح او و فرشتگان مقرب نیز چنین دعایى دارند.[۲۲]
برخى این انسان‌هاى بزرگ را انبیا مى‌دانند.[۲۳] روایاتى نیز وارد شده است كه اصحاب اعراف، امامان علیهم‌السلام هستند،[۲۴] چنان‌ كه در روایتى از امیرالمؤمنین، امام على علیه‌السلام آمده است: ما اعراف هستیم و در روز قیامت، بین بهشت و جهنم قرار ‌مى‌گیریم، پس هیچ‌ كس وارد بهشت نمى‌شود جز این كه ما را (به ولایت) بشناسد و ما او را (به ‌اطاعت) بشناسیم و هیچ ‌كس وارد آتش نمى‌شود، مگر اینكه او (ولایت) ما و ما (اطاعت) او را انكار ‌كنیم.[۲۵]
ابوعلى جبائى مى‌گوید: آنان انسان‌هاى عادلى هستند كه بر امت‌ها گواهى مى‌دهند. نظر دیگر آن است كه اصحاب اعراف، فقیهان و عالمان‌اند.[۲۶] آلوسى[۲۷] و حسكانى[۲۸] و دیگران از ابن‌عباس نقل ‌كرده‌اند كه اصحاب اعراف، عباس، حمزه، على علیه‌السلام و جعفر هستند.
اشخاص متوسطى كه از كافران و منافقان برترند و در نهایت وارد بهشت خواهند شد. آنان كسانى هستند كه آرزوى ورود به بهشت را دارند ولى هنوز به آن وارد نشده‌اند. (سوره اعراف، 7/46) در آیه 47 اعراف با بیان این كه صورت‌هاى آنان به ‌سمت جهنمیان برگردانده مى‌شود، وحشت آنان از سرنوشتشان هنگامى كه چشمانشان به دوزخیان مى‌افتد، ترسیم شده. از ‌این‌رو به خدا پناه مى‌برند.
بنابراین قول گفته شده كه اصحاب اعراف گروهى هستند كه حسنات و سیئاتشان مساوى است و هیچ یك بر دیگرى ترجیحى ندارد تا استحقاق بهشت یا جهنم را داشته باشند، بدین ‌جهت بر اعراف متوقف مى‌شوند.[۲۹] آراى دیگر در ‌این باره عبارت است از: فرزندان كافران كه در طفولیت مرده باشند،[۳۰] مردم زمان فترت،[۳۱] جنیان با ایمان،[۳۲] فرزندان زنا،[۳۳] كسانى‌ كه در عبادت دچار خود بزرگ بینى مى‌شوند،[۳۴] كسانى‌ كه ارتكاب صغایر، آنان را در آخرین رتبه انسان‌ها قرار مى‌دهد و كفاره آن، مشكلات و نابسامانی‌هایى است كه در دنیا مى‌بینند،[۳۵] كسانى كه تنها پدر یا مادر آن‌ها از آنان خشنود باشد[۳۶] و كسانى كه بدون اجازه پدر به جهاد رفته‌اند.[۳۷]
فرشتگان كه به‌صورت مردانى بر اعراف آشكار مى‌شوند و مأمور تشخیص مؤمن از كافر هستند؛[۳۸] ولى این رأى درست نیست زیرا لفظ «رجال» بر فرشتگان اطلاق نمى‌شود، چون فرشتگان به مذكر یا مؤنث بودن متصف نمى‌گردند.[۳۹]
این اختلاف در معرفى اصحاب اعراف در روایات فریقین[۴۰] نیز به چشم مى‌خورد. طبق برخى روایات، اعراف جایگاهى است كه انسان‌هاى باایمان و قوى از آن مى‌گذرند ولى افراد متوسط در آن باز مى‌مانند و از سویى، سرپرستان و پیشوایان الهى نیز در آنجا توقف مى‌كنند تا هم ضعیفان را یارى رسانند و هم شاهد حال اهل بهشت و جهنم در دو طرف باشند و با آنان گفتگو كنند، چنان‌ كه در روایتى از امام صادق علیه‌السلام به این مطلب اشاره شده است.[۴۱]
[h=2]پانویس[/h]

  • لسان‌العرب، ج‌ 9، ص‌ 156، «عرف».
  • التبیان، ج‌ 4، ص‌ 410.
  • مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 651؛ مفردات، ص‌ 561، «عرف».
  • لسان العرب، ج‌ 9، ص‌ 157، «عرف».
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 121.
  • التحقیق، ج‌ 8، ص‌ 99، «عرف»؛ المیزان، ج‌ 8، ص‌ 132‌ـ‌133.
  • الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 461.
  • تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 136.
  • التفسیر الكبیر، ج‌ 14، ص‌ 87.
  • التفسیر الكبیر، ج‌ 14، ص‌ 87.
  • العرشیه، ص‌ 90.
  • اسفار، ج‌ 9، ص‌ 318.
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 144.
  • همان، ص‌ 129.
  • اسفار، ج‌ 9، ص‌ 317.
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 123‌ـ‌125.
  • تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 137؛ المیزان، ج‌ 8، ص‌ 129‌ـ‌130.
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 131.
  • تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 137.
  • اسفار، ج‌ 9، ص‌ 317.
  • همان، ص‌ 317‌ـ‌318.
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 131.
  • التفسیر الكبیر، ج‌ 14، ص‌ 87.
  • تفسیر عیاشى، ج‌ 2، ص‌ 18؛ نورالثقلین، ج‌ 2، ص‌ 32‌ـ‌33.
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 145.
  • تفسیر ماوردى، ج‌ 2، ص‌ 225؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 135.
  • روح المعانى، مج‌ 5، ج‌ 8، ص‌ 184.
  • شواهد التنزیل، ج‌ 1، ص‌ 264.
  • التبیان، ج‌ 4، ص‌ 411.
  • روح المعانى، مج‌ 5، ج‌ 8، ص‌ 184.
  • روح المعانى، مج‌ 5، ج‌ 8، ص‌ 184.
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 126.
  • تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 136.
  • المیزان، ج 8، ص 126؛ روض‌الجنان، ج‌ 8، ص 204.
  • تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 136.
  • روض الجنان، ج‌ 8، ص‌ 203.
  • مبهمات القرآن، ج‌ 1، ص‌ 476.
  • مجمع‌البیان، ج‌ 4، ص‌ 652؛ تفسیر ‌قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 136؛ المیزان، ج‌ 8، ص‌ 126.
  • المیزان، ج‌ 8، ص‌ 122؛ اسفار، ج‌ 9، ص‌ 317.
  • الدرالمنثور، ج‌ 3، ص 460‌ـ‌467؛ البرهان، ج‌ 2، ص‌ 546‌ـ‌557.
  • تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 259.

خلاصه وجمع بندی آیات وروایات پیرامون اصحاب اعراف:

اصحاب اَعراف: کاملان مشرف بر خلایق، یا انسانهاى متوسط در ایمان
اَعراف جمع عُرْف، مکانهاى بلند و مرتفع را گویند[1]، از آن جهت که آشکار و به راحتى قابل رؤیت است، برخلاف مکان پست.[2] به یال اسب و تاج خروس، نیز عرف گفته مى‌شود، زیرا در قسمت مرتفع بدن آنان قرار دارد.[3] اعراف السحاب نیز به بخشهاى بالایى ابر اطلاق مى‌گردد.[4] آیات 46‌ـ‌49 اعراف/7 درباره اعراف و اصحاب آن سخن گفته است. به همین مناسبت سوره هفتم قرآن «اعراف» نام گرفته و آیات 13‌ـ‌15 حدید/57 نیز به آن تفسیر شده است.
در چیستى اعراف و هویّت اصحاب اعراف، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد، هر چند قدر مسلّم آن است که مسئله اعراف و اصحاب اعراف به قیامت مربوط مى‌شود. برخى گفته‌اند: در آیه 46 اعراف/ 7 چون ابتدا تعبیر «حجاب» آمده و سپس اعراف و صفات اصحاب اعراف نام برده شده، معلوم مى‌شود اعراف بلندیهاى دیوار یا حجابى است که بین بهشت و دوزخ قرار دارد و بر هر دو طرف مشرف است: «وبَینَهُما حِجابٌ وعَلَى الاَعرافِ رِجالٌ یَعرِفونَ کُلاًّ بِسیمَهُم...» [5]؛ همچنین در آیه 13 حدید/57 سخن از دیوارى به میان آمده که در قیامت بین مؤمنان و منافقان زده مى‌شود که درونش رحمت و برونش عذاب است: «... فَضُرِبَ بَینَهُم بِسور لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحمَةُ وظـهِرُهُ مِن قِبَلِهِ‌العَذاب». گفته شده که اعراف یکى از مقامهاى عالى روحانى است که از بهشت و دوزخ خارج بوده و بر آن دو احاطه دارد.[6] در برخى تفاسیر، کوهها یا تپه‌هاى فاصل بین بهشت و جهنم است[7] و در روایتى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)اعراف، کوه اُحد دانسته شده که بر اثر علاقه پیامبر به آن، در قیامت بین بهشت و جهنم تجسّم مى‌یابد.[8] از ابن‌عباس، تفسیر اعراف به محل مشرف بر صراط نقل شده است[9] و حسن و زجّاج، بدون توضیحى روشن، اعراف را از ریشه معرفت و شناخت دانسته‌اند.[10] برخى نیز افزوده‌اند که اهل اعراف، کاملان در علم و معرفت‌اند و طوایف مردم را مى‌شناسند و بهشتیان و دوزخیان را از یکدیگر تشخیص مى‌دهند[11]؛ نیز گفته شده که اعراف و اصحاب اعراف به یک معناست.[12] در روایتى آمده‌است که اعراف بزرگوارترین آفریدگان نزد خداوندند.[13] از آیات‌46‌ـ‌51 اعراف/ 7 و 13‌ـ‌15 حدید/ 57 برمى‌آید که اعراف، حدّ فاصل میان بهشت و دوزخ است، به‌گونه‌اى که مانعى میان آن‌دو محسوب نمى‌شود و بهشتیان و دوزخیان صداى هم را مى‌شنوند و با یکدیگر گفتوگو مى‌کنند:«یُنادونَهُم...» (حدید/57،14) و اصحاب اعراف هر دو گروه را مشاهده و با آنان گفتوگو‌مى‌کنند. (اعراف/7،‌46)

اصحاب اعراف و ویژگیهاى آنان:
درباره هویّت اصحاب اعراف 12 قول وجود دارد که اساس همه آنها به سه قول باز‌مى‌گردد[14]:

1. انسانهاى بزرگ و باشخصیت که بر همه آفریدگان اشراف دارند و اوّلین و آخرین را مى‌شناسند: «...‌یَعرِفونَ کُلاًّ بِسیمَـهُم‌...»، چنان‌که در دنیا، اهل خیر و ایمان و اهل شرّ و طغیان را مى‌شناختند.[15] آنان بر بهشتیان درود مى‌فرستند:«...‌و نَادَوا اَصحبَ الجَنَّةِ اَن سَلـمٌ عَلَیکُم...» و در قیامت که بسیارى در وحشت و اضطراب به سر مى‌برند، تسلّى دهنده دیگران هستند: «...‌لا خَوفٌ عَلَیکُم و لاَ اَنتُم تَحزَنون» (اعراف/ 7، 49) و روزى که فرمان و قدرت خدا نافذ است اصحاب اعراف هم به اذن خداوند داراى نفوذ و قدرت هستند، ازاین‌رو براى ورود به بهشت فرمان مى‌دهند:«...ادخُلوا الجَنَّةَ‌...». آنان دوزخیان را سرزنش مى‌کنند: «ونادَى اَصحـبُ الاَعرافِ رِجالاً یَعرِفونَهُم بِسیمـهُم قالوا ما‌اَغنى عَنکُم جَمعُکُم وما کُنتُم تَستَکبِرون» (اعراف/7،48) این قراین نشان مى‌دهد که اصحاب اعراف، بندگان ویژه الهى‌اند که از میان مردم برگزیده شده و از اهوال و مراحل مختلف حسابرسى قیامت مستثنا هستند: «فَاِنَّهُم لَمُحضَرون اِلاّ عِبادَ اللّهِ المُخلَصین» (صافّات/37،127‌ـ‌128) و در گفتوگوى آنها هیچ‌گونه ترس و اضطرابى مشاهده نمى‌شود. تعبیر به «رجال» نیز نشان دهنده آن است که اصحاب اعراف در مراحل کمال انسانیّت به سر مى‌برند، زیرا در آیات قرآن، تعبیر «رجال» غالباً درباره افراد با شخصیت آمده است.[16] (نور/‌24،‌37؛ توبه/‌9،‌108؛ احزاب/33،23؛ یوسف/12،109)
اشکال شده است که این نظر، با جمله «...‌لَم‌یَدخُلوها وهُم یَطمَعون» (اعراف/7،46) و «و اِذا صُرِفَت اَبصـرُهُم تِلقاءَ اَصحـبِ النّارِ قالوا رَبَّنا لا تَجعَلنا مَعَ القَومِ الظّــلِمین» (اعراف/7،47) سازگارى ندارد، زیرا چگونه کسانى که از همه آفریدگان برترند، وارد بهشت نشده در آرزوى آن به سر مى‌برند و زمانى که اهل جهنم را مى‌بینند، با تضرّع و دعا از خداوند مى‌خواهند که آنان را در زمره ستمکاران قرار ندهد. پاسخ این است که اولاً به نظر مى‌رسد این دو عبارت مربوط به اهل بهشت باشد و اصحاب اعراف هنگامى بر آنان سلام مى‌کنند که هنوز وارد بهشت نشده باشند[17] و براى نجات خود از آتش دوزخ دعا‌مى‌کنند.[18] ثانیاً اگر این دو جمله مربوط به اصحاب اعراف باشد، بدین معناست که اهل بهشت وارد بهشت شده‌اند؛ ولى اصحاب اعراف با‌اینکه از آنان برترند هنوز وارد نشده‌اند و آنان مى‌دانند که سرانجام وارد خواهند شد، زیرا «طمع» در اینجا به معناى علم[19] و یقین[20] است و اشکالى ندارد که انسانهاى با شرافت و برتر، دیرتر از دیگران وارد بهشت شوند.[21] دعاى مزبور نیز هیچ‌گونه دلالتى بر پایین بودن منزلت آنان ندارد، زیرا پیامبران الهى و بندگان صالح او و فرشتگان مقرّب نیز چنین دعایى دارند.[22]
برخى این انسانهاى بزرگ را انبیا مى‌دانند.[23] روایاتى نیز وارد شده است که اصحاب اعراف، امامان(علیهم السلام)هستند[24]، چنان‌که در روایتى از امیرالمؤمنین، امام على(علیه السلام) آمده است: ما اعراف هستیم و در روز قیامت، بین بهشت و جهنم قرار‌مى‌گیریم، پس هیچ‌کس وارد بهشت نمى‌شود، جز اینکه ما را [به ولایت] بشناسد و ما او را [به‌اطاعت] بشناسیم و هیچ‌کس وارد آتش نمى‌شود، مگر اینکه او [ولایت]ما و ما [اطاعت]او را انکار‌کنیم.[25]
ابوعلى جبائى مى‌گوید: آنان انسانهاى عادلى هستند که بر امتها گواهى مى‌دهند. نظر دیگر آن است که اصحاب اعراف، فقیهان و عالمان‌اند.[26] آلوسى[27] و حسکانى[28] و دیگران از ابن‌عباس نقل‌کرده‌اند که اصحاب اعراف، عباس، حمزه، على(علیه السلام)و جعفر هستند.

2. اشخاص متوسطى که از کافران و منافقان برترند و در نهایت وارد بهشت خواهند شد. آنان کسانى هستند که آرزوى ورود به بهشت را دارند؛ ولى هنوز به آن وارد نشده‌اند. (اعراف7/ 46) در آیه 47 اعراف با بیان اینکه صورتهاى آنان به‌سمت جهنّمیان برگردانده مى‌شود، وحشت آنان از سرنوشتشان هنگامى که چشمانشان به دوزخیان مى‌افتد، ترسیم شده، از‌این‌رو به خدا پناه مى‌برند. بنابراین قول، گفته شده که اصحاب اعراف گروهى هستند که حسنات و سیّئاتشان مساوى است و هیچ یک بر دیگرى ترجیحى ندارد تا استحقاق بهشت یا جهنم را داشته باشند، بدین‌جهت بر اعراف متوقف مى‌شوند.[29] آراى دیگر در‌این باره عبارت است از: فرزندان کافران که در طفولیت مرده باشند[30]، مردم زمان فترت[31]، جنّیان با ایمان[32]، فرزندان زنا[33]، کسانى‌که در عبادت دچار خود بزرگ بینى مى‌شوند[34]، کسانى‌که ارتکاب صغایر، آنان را در آخرین رتبه انسانها قرار مى‌دهد و کفاره آن، مشکلات و نابسامانیهایى است که در دنیا مى‌بینند[35]، کسانى که تنها پدر یا مادر آنها از آنان خشنود باشد[36] و کسانى که بدون اجازه پدر به جهاد رفته‌اند.[37]

3. فرشتگان که به‌صورت مردانى بر اعراف آشکار مى‌شوند و مأمور تشخیص مؤمن از کافر هستند[38]؛ ولى این رأى درست نیست، زیرا لفظ «رجال» بر فرشتگان اطلاق نمى‌شود، چون فرشتگان به مذکّر یا مؤنّث بودن متّصف نمى‌گردند.[39] این اختلاف در معرفى اصحاب اعراف در روایات فریقین[40] نیز به چشم مى‌خورد. طبق برخى روایات، اعراف جایگاهى است که انسانهاى باایمان و قوى از آن مى‌گذرند؛ ولى افراد متوسط در آن باز مى‌مانند و از سویى، سرپرستان و پیشوایان الهى نیز در آنجا توقف مى‌کنند تا هم ضعیفان را یارى رسانند و هم شاهد حال اهل بهشت و جهنم در دو طرف باشند و با آنان گفتوگو کنند، چنان‌که در روایتى از امام صادق(علیه السلام)به این مطلب اشاره شده است.[41]

منابع
البرهان فى تفسیر القرآن؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ التحقیق فى کلمات القرآن؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر العیاشى؛ تفسیر القمى؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تفسیر نور الثقلین؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعه؛ الدرالمنثور فى‌التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح‌الجنان؛ شواهد التنزیل؛ کتاب العرشیه؛ لسان العرب؛ مجمع‌البیان فى تفسیر القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فى تفسیر القرآن.

پی نوشت:
[1]. لسان‌العرب، ج‌9، ص‌156، «عرف».
[2]. التبیان، ج‌4، ص‌410.
[3]. مجمع البیان، ج‌4، ص‌651؛ مفردات، ص‌561، «عرف».
[4]. لسان العرب، ج‌9، ص‌157، «عرف».
[5]. المیزان، ج‌8، ص‌121.
[6]. التحقیق، ج‌8، ص‌99، «عرف»؛ المیزان، ج‌8، ص‌132‌ـ‌133.
[7]. الدرالمنثور، ج‌3، ص‌461.
[8]. تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌136.
[9]. التفسیر الکبیر، ج‌14، ص‌87.
[10]. التفسیر الکبیر، ج‌14، ص‌87.
[11]. العرشیه، ص‌90.
[12]. اسفار، ج‌9، ص‌318.
[13]. المیزان، ج‌8، ص‌144.
[14]. همان، ص‌129.
[15]. اسفار، ج‌9، ص‌317.
[16]. المیزان، ج‌8، ص‌123‌ـ‌125.
[17]. تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌137؛ المیزان، ج‌8، ص‌129‌ـ‌130.
[18]. المیزان، ج‌8، ص‌131.
[19]. تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌137.
[20]. اسفار، ج‌9، ص‌317.
[21]. همان، ص‌317‌ـ‌318.
[22]. المیزان، ج‌8، ص‌131.
[23]. التفسیر الکبیر، ج‌14، ص‌87.
[24]. تفسیر عیاشى، ج‌2، ص‌18؛ نورالثقلین، ج‌2، ص‌32‌ـ‌33.
[25]. المیزان، ج‌8، ص‌145.
[26]. تفسیر ماوردى، ج‌2، ص‌225؛ تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌135.
[27]. روح المعانى، مج‌5، ج‌8، ص‌184.
[28]. شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌264.
[29]. التبیان، ج‌4، ص‌411.
[30]. روح المعانى، مج‌5، ج‌8، ص‌184.
[31]. روح المعانى، مج‌5، ج‌8، ص‌184.
[32]. المیزان، ج‌8، ص‌126.
[33]. تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌136.
[34]. المیزان، ج8، ص126؛ روض‌الجنان، ج‌8، ص204.
[35]. تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌136.
[36]. روض الجنان، ج‌8، ص‌203.
[37]. مبهمات القرآن، ج‌1، ص‌476.
[38]. مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌652؛ تفسیر‌قرطبى، ج‌7، ص‌136؛ المیزان، ج‌8، ص‌126.
[39]. المیزان، ج‌8، ص‌122؛ اسفار، ج‌9، ص‌317.
[40]. الدرالمنثور، ج‌3، ص460‌ـ‌467؛ البرهان، ج‌2، ص‌546‌ـ‌557.
[41]. تفسیر قمى، ج‌1، ص‌259.

موضوع قفل شده است