جمع بندی «عليكم بدين العجائز» يعني چه؟ «« دین پیر زنان!! »»

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«عليكم بدين العجائز» يعني چه؟ «« دین پیر زنان!! »»

.


عليكم بدين العجائز يعني چه؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

شهید علی اصغر پازوکی;459691 نوشت:
.


عليكم بدين العجائز يعني چه؟


به نام خدای متعال:
باید گفت این جمله حتی اگر از معصوم سلام الله علیه هم نقل نشده باشد، اما در پس آن حکایتی آگاه کننده با چند روایت مختلف وجود دارد که یکی از محورهای آن مربوط به داستان ملاقات رسول خدا صلوات الله علیه با پیرزن نخ ریس است که در پاسخ به سخن پیامبر که خدا را چگونه شناختی،به شکل ساده خالق هستی را اثبات کردند و این بهانه ای شد تا رسول خدا صلوات الله علیه آن جمله معروف را بر زبان آورد که "علیکم بدین العجایز" یعنی به مثل این پیرزن فطرتی پاک و ساده داشته باشید و چون او خدای جهان را بشناسید.به هر حال مهم این است که دل های پاک خدا را می شناسند و بردن نام "پیرزن" جنبه نمادین دارد. اما در واقع توجه اصلی جمله منتسب به روایت، ناظر به فطرت های پاک است.
اما اگر این بیان واقعا از پیامبر صلوات الله علیه باشد، یک تفسیر مورد قبول بیشتر ندارد یعنی این که مباحث خدا شناسی را با فطرتی پاک و قلبی سلیم بپذیریم و در مسایلی که مربوط به ذات الهی است یعنی جایی که "عقل ما به آن قد نمی دهد" وارد نشویم.
همانطور که بیان شد این مسئله چند گونه روایت شده است.
1. علامه مجلسی رحمت الله علیه در کتاب بحار الانوار توضیح مفصلی دارند و در جواب کسانی که خواستند از این جمله استفاده کرده اشخاص را از هرگونه ورود به مسایل خدا شناسی و مباحثات پیرامون آن نهی کنند، مطالبی را بیان کردند که خلاصه ترجمه آن چنین است:
ایشان نوشته است،بعضی ها بر پرهیز از هر گونه اظهار "نظر"(تفکر) در باره امور اعتقادی به آیه شریفه " ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا "(1) یعنی جز کافران در آیات خدا جدال نمی کنند،احتجاج و این گونه استدلال کرده اند که باز شدن باب "نظر" یعنی ورود به پرسش های عقیدتی موجب می شود مسیر جدال و مرافعات بیهوده باز شود که حرام است. علاوه پیامبر صلوات الله علیه می دیدند که اصحاب شان در باره مسئله "قدر" سخن می گویند، پس ایشان را از ورود به این موضوع باز داشته فرمودند: آگاه باشید کسانی که قبل از شما وارد این مسئله "قدر" شدند، به هلاکت رسیدند. و نیز این جمله را اضافه کردند "علیکم بدین العجایز" یعنی بر شما باد چون پیرزنان متدین باشید! یعنی درمسایل خدا شناسی فطرت خود را میزبان کنید و خدای متعال را با دل ببینید و از هر گونه کنج کاوی پرهیز کنید.
البته علامه مجلسی در ادامه ضمن تایید این نکته توضیح می دهند که چنین نهی ای مختص همین مسئله یا مسایل مشابه است. و گرنه در کتاب خدا اگر آیه آیاتی وجود دارد که از جدال به باطل نهی کرده، آیاتی هم وجود دارد که امر به جدال احسن و تفکر در احوال خلقت کرده است.
علامه مجلسی در ادامه توجه داده است، موضوعی که پیامبر خدا و معصومین سلام الله علیهم اجمعین از آن پرهیز داده اند، مربوط به مسئله ای است که سر انجامی ندارد و بر حیرت انسان می افزاید. پس نهی ایشان از ورود به مسئله "قدر" به این دلیل است که "قدر" امری است پنهانی چون دریایی عمیق که نمی توان بر حقایق آن دست یافت. علاوه هیچ غواص ماهری هم نمی تواند به عمق آن برسد. از این جهت معصومین سلام الله علیهم اجمعین به پیروان خود فرمودند که فکر و "نظر" را از ورود به این گونه موضوعات باز دارید.زیرا علاوه بر این که به سرانجامی نخواهید رسید،به انحراف نیز کشیده خواهید شد. پس به مثل چنین مسایلی را باید به خدا سپرد. چون این گونه موضوعات از اصول اعتقادی ای نیست که اعتقاد و پژوهش در باره آن واجب باشد. در نتیجه جمله معروف "علیکم بدین العجایز" می تواند پشت بند این ماجرا باشد. (2)
2. در بعضی از تفاسیر به بهانه این جمله نوشته شده است:
از پير زنى در باره اثبات وجود خدا جويا شدند، او گفت: اين چرخ (پشم و پنبه ريسى) من خدا را ثابت مي كند. زيرا اگر من آن را حركت دهم، متحرك مي شود و اگر آن را حركت ندهم از حركت می ‏افتد (پس چگونه مي شود اين چرخ و فلك با اين عظمت بدون مدير و محرك باشد!) بدين لحاظ است كه در حديث گفته شده: "عليكم بدين العجائز"يعنى بر شما لازم است كه طريق خدا شناسى را از پير زنان بياموزيد(3) در این تفسیر جمله معروف حدیث نامیده شده است.
3.شهید مطهری نیز در این باره نوشته است :
"حديث بودن اين جمله مسلّم نيست و گفته‏ اند كلام سفيان ثورى فقيه و صوفى معروف عامى است. گويند عمرو بن عبيد معتزلى درباره عقيده معروف معتزله درباره "منزلة بين المنزلتين" سخن مى ‏گفت، پير زنى با تلاوت يك آيه قرآن به او جواب داد، سفيان ثورى كه حاضر [در] جلسه بود گفت: "عليكم بدين العجائز"به علاوه كسانى كه اين جمله را به صورت حديث نقل كرده‏ اند داستانى نيز نقل كرده ‏اند ....كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با اصحاب خويش بر پير زنى گذشت كه با چرخ دستى نخ ريسى می ‏كرد، از او پرسيد خدا را به چه دليل شناختى؟ پير زن دستش را كه به دسته چرخ بود و چرخ را به سرعت می ‏گرداند از دسته چرخ برداشت و طبعا چرخ پس از چند لحظه متوقف شد، پير زن گفت: به اين دليل؛ هم چنان که اين چرخ را دستى مى‏ بايد كه آن را به گردش آورد، چرخ عظيم جهان را نيز كه همواره در گردش است، دستى مقتدر می ‏گرداند. در اين وقت بود كه رسول اكرم صلوات الله علیه فرمود: "عليكم بدين العجائز".
بنابراين نقل، آن پير زن برهان محرك اول ارسطويى را با فطرت صاف و زبان‏ ساده خود بيان كرده است و به وجهى همان راه ابراهيمى(حضرت ابراهیم پبامبر علیه السلام) را رفته كه:
"فلمّا جنّ عليه اللّيل رأى كوكبا قال هذا ربّى، فلمّا افل قال لا احبّ الافلين، فلمّا رأى القمر بازغا قال هذا ربّى، فلمّا افل قال لئن لم يهدنى ربّى لاكوننّ من القوم الضّالّين، فلمّا رأى الشّمس بازغة قال هذا ربّى هذا اكبر، فلمّا افلت قال يا قوم انّى برى‏ء ممّا تشركون، انّى وجّهت وجهى للّذى فطر السّموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين"سوره انعام، آیات 76 تا 79. (4)
پی نوشت ها:
1. سوره غافر، آیه 4
2. برای دست یابی به این مطلب رجوع شود به علامه مجلسی محمد باقر بحارالانوار تهران انتشارات اسلامیه چاپ مکرر،ج 66 ص 136
3.نجفی خمینی محمد جواد، تفسير آسان،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1398 قمری،چاپ اول، ج‏1، ص 59
4. مطهری مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج‏6، ص 890

[="Tahoma"][="Blue"]يکم بدين العجائز يعني چه؟ پيرامون اين پرسش به چند نکته اشاره مي شود:
1- جمله اي به رسول اکرم(ص) نسبت داده شده است که ايشان فرموده اند: «عليکم بدين العجائز. بر شما باد به دين پيرزنان».
اما پس از بحث و جستجو، اين جمله به صورت حديث در هيچ کتاب حديثي شيعه و سني ديده نشده است و از سخنان مشهوري است که هيچ پايه و اساسي ندارد.
استاد شهيد مطهري(ره) درباره «عليکم بدين العجائز» مي گويند: «اين جمله به صورت حديث در هيچ کتاب حديثي شيعه و يا سني ديده نشده است، معذلک نظر به اين که با ذائقه کوته فکران موافق آمده است شهرت فراواني کسب کرده و وسيله اي شده براي انکار هر گونه کوششي در اين گونه مسائل ... حقيقت اين است که اين جمله انتسابش به رسول اکرم(ص) ثابت نيست تا نوبت به بحث در مفهوم و معني اش برسد.»شهيد مرتضي مطهري، اصول و فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، صص 21-24، انتشارات صدرا، قم
عارف معروف، محمد شبستري در کتاب «گلشن راز» در برابر متمسکان به اين حقيقت ساختگي واکنش نشان مي دهد آن جا که مي گويد:
جهان آن تو و تو مانده عاجز
ز تو محرومتر کس ديده، هرگز؟!
چه محبوسان به يک منزل نشسته
به دست عجز پاي خويش بسته
نشستي چون زنان در کوي ادبار
نمي داري زجهل خويشتن عار
دليران جهان آغشته در خون
تو سر پوشيده ننهي پاي بيرون!
چه کردي فهم از «دين العجائز»
که بر خود جهل مي داري تو جائز؟
اگر مردي برون آي و نظر کن
هر آنچ آيد به پيشت زان گذر کن
مياسا يک زمان اندر مراحل
مشو موقوف همراه رواحل
خليل آسا برو حق را طلب کن
شبي را روز و روزي را به شب کن
همان، ص 22
2- نکته شايان توجه اين است که دين مبين اسلام و بويژه مکتب تشيع در ميان هيچ اديان، منادي عقلانيت و خردورزي و کسب بصيرت است. هيچ ديني به اندازه دين اسلام بر عقلانيت (و پذيرفتن دين بر اساس عقل و منطق) تأکيد نکرده است.
در قرآن کريم آيات فراواني وجود دارد حکه دلالت بر کسب بينش و بصيرت و تعقل مي کند به عنوان نمونه:
1- «قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى‏ بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني؛ بگو اين است راه من، که من و هر کس پيروي ام کرد با بينش و بصيرت به سوي خدا دعوت مي کنيم.»يوسف، آيه 108
2- «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ؛ پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا مي دهند و بهترين آن را پيروي مي کنند اينان هدايت شدگان و صاحبان خرد و انديشه ناب هستند.»زمر، آيه 18
بر اساس اين آيه، هدايت يافتگان حقيقي و صاحبان خرد ناب کساني هستند که هر سخني را در بوته نقد و ارزيابي قرار مي دهند و بهترين آنها را گزينش مي کنند.
در پايان گفتني است بر فرض پذيرش اين سخن، مي توان به جنبه مثبت آن توجه کرد که همان دين فطري و صفا و پاکي عميق تا آخر زندگاني حتي در هنگام پيري مي باشد. چنان که در باره اين سخن گفته شده؛ وقتي پيامبر(ص) اين جمله را فرمودند که از پير زني پرسيدند خدا را چگونه اثبات مي کني؟! دست از چرخ نخ ريسي خود کشيد و گفت چرخ به اين کوچکي و سادگي، نياز به گرداننده دارد چگونه جهان با اين عظمت نياز به اداره کننده ندارد؟!
اين روايت شريف مي خواهد بگويد: روش دين داري را از پير زنان بياموزيد؛ زيرا ايشان در دين مطابق فطرت عمل مي کنند و هواي نفس و عقلانيت ناقص خويش را در آن دخالت نمي دهند, در شريعت تصرف نابجا نمي نمايند, اما و اگر نمي کنند و مطيع و تسليم امر پروردگارند. بنابراين اين روايت همانگونه که برخي گفته اند در مقام نفي تفکر و تعقل در دين نيست و بلکه در مقام تنقيح روش عقلاني برخورد با دين است.
در ادامه به پاره اي از سخنان بزرگان همچون لاهيجي شارح گلشن راز شيخ محمود شبستري و علامه حسيني طهراني اشاره مي کنيم:
چه كردى فهم از اين دين العجايز
كه بر خود جهل ميداري تو جايز
عجايز = جمع عجوزه، پيرزنان دين العجايز = اشاره دارد به حديث «عليكم به دين العجايز»، دين فلاسفه نيز گويند.
«مقصود از حديث فوق اين است كه انسانها در شناخت جوهر دين به فطرت رجوع كنند.
و از همان راه كه پيرزن نخ ريس به وجود خدا ايمان آورد، ايمان بياورند پس حديث دين العجايز را نبايد بهانه دوري از علم و معرفت كرد.» شيخ: از دين العجايز چه فهميدهاي و چه استنباطي داري كه جهل و ناداني را بر خود جايز ميداني و در معرفت و شناخت حقيقت خداوند نميكوشي؟ شايد چنين فهم كردهاي كه چون عجايز قدرت تفكر و استدلال ندارند، شما نيز به دين آنها باشيد و از آنها تقليد كنيد.
در حالي كه چنين نيست و معني حقيقي حديث آن است كه عجايز چون تابع هواي نفس نيستند از طريق آنها متابعت كنيد نه اينكه از آنها تقليد محض كنيد.
شرح گلشن راز لاهيجي مطلب شماره 182
چون‌ در معرفة‌ الله‌ كه‌ اصل‌ جميع‌ عقائد دينيّه‌ است‌ اقتصار به‌ مجرّد تقليد مستحسن‌ نيست‌ ، فرمود كه‌: متن گلشن راز‌:
چه‌ كردي‌ فهم‌ از اين‌ دين‌ العجايز
كه‌ برخود جهل‌ مي‌داري‌ تو جايز؟
يعني‌ از حديث‌: وَ عَلَيْكُمْ بِدينِ الْعَجآئِزِ چه‌ فهم‌ كرده‌اي‌ كه‌ بر خود جهل‌ جايز ميداري‌ و در معرفت‌ الهي‌ سعي‌ و اجتهاد نمي‌نمائي‌ ؟ مگر كه‌ چنين‌ دانسته‌اي‌ كه‌ تفكّر در معرفت‌ الله‌ ممنوع‌ است‌ و قصد حضرت‌ نبيّ صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ آن‌ است‌ كه‌ چنانچه‌ عجائز را قدرتي‌ بر تفكّر و استدلال‌ نيست‌ شما نيز به‌ دين‌ ايشان‌ باشيد ، به‌ آن‌ معني‌ كه‌ طلب‌ معرفت‌ يقيني‌ ننمائيد و اقتصار به‌ مجرّد تقليد بكنيد ؛ و بواسطة‌ اين‌ فهم‌ كج‌ ، خذلان‌ جهل‌ به‌ خود راه‌ داده‌ و در راه‌ طلب‌ به‌ قدم‌ سعي‌ نمي‌روي‌ ؟!
بدان‌ كه‌ بحقيقت‌ ، معني‌ اين‌ حديث‌ آنستكه‌ در جميع‌ أحكام‌ شرعيّه‌ از مأمورات‌ و منهيّات‌ كه‌ دين‌ عبارت‌ از اوست‌ بايد كه‌ به‌ طريق‌ انقياد و متابعت‌ همچو عجايز باشند و به‌ عقل‌ و هواي‌ نفس‌ تصرّفي‌ در آن‌ ننمايند ، و بي‌ضرورتْ تأويلي‌ كه‌ خلاف‌ ظاهر باشد نكنند ، كه‌ حكمت‌ أحكام‌ شرعيّه‌ به‌ مجرّد عقل‌ دريافته‌ نمي‌شود ؛ نه‌ آنكه‌ ترك‌ تفكّر در معرفت‌ الله‌ نمايند و از طلب‌ باز ايستند و همچو عجايز در خانة‌ تقليد محض‌ ساكن‌ شوند . شعر:
آن‌ دلي‌ كو هست‌ خالي‌ از طلب‌
دائماً بادا پر از رنج‌ و تعب‌
آن‌ سري‌ كو را هواي‌ دوست‌ نيست‌
زو مجو مغزي‌ كه‌ او جز پوست‌ نيست‌
جان‌ كه‌ جويايت‌ نباشد كو به‌ كو
مردة‌ بي‌جان‌ بود جانش‌ مگو
جان‌ ندارد هر كه‌ جوياي‌ تو نيست‌
دل‌ ندارد هر كه‌ شيداي‌ تو نيست‌
مراد از « عَلَيْكُمْ بِدينِ الْعَجآئِزِ » امر به‌ انقياد محض‌ است‌ نه‌ نهي‌ از تفكّر در معرفة‌ الله‌
چون‌ مراد از حديث‌ نه‌ آنستكه‌ به‌ مجرّد تقليد اكتفا مي‌بايد نمود ، فرمودكه‌: متن‌:
زنان‌ چون‌ ناقصات‌ عقل‌ و دينند چرا مردان‌ ره‌ ايشان‌ گزينند؟
چون‌ در حديث‌ حضرت‌ پيغمبر صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ آمده‌ است‌ كه‌: هُنَّ نَاقِصَاتُ الْعَقْلِ وَ الدِّينِ يعني‌ زنان‌ در عقل‌ و دين‌ نقصان‌ دارند ، پس‌ عَلَيْكُمْ بِدينِ الْعَجا´ئِزِ مراد همين‌ نباشد كه‌ شما در دين‌ تابع‌ عجايز باشيد ، زيرا كه‌ در دين‌ ايشان‌ را ناقص‌ فرموده‌ است‌ ؛ بلكه‌ مراد همانست‌ كه‌ در انقياد اوامر و نواهي‌ و عدم‌ تأويل‌ به‌ هواي‌ نفس‌ مثل‌ عجايز باشيد ؛ و هرچه‌ به‌ عقل‌ شما راست‌ نباشد خود را در ادراك‌ حقيقت‌ آن‌ قاصر دانيد ، كه‌ كمال‌ نبوّت‌ اعلي‌ از آن‌ است‌ كه‌ هر كس‌ را دسترسي‌ به‌ مقام‌ حقايق‌ أحكام‌ او باشد . شعر:
چشم‌ تو ادراك‌ غيب‌ آموخته ‌ چشمهاي‌ ديگران‌ بر دوخته‌
آن‌ يكي‌ ماهي‌ همي‌ بيند عيان ‌ و آن‌ يكي‌ تاريك‌ مي‌بيند جهان‌
سالها گر ظنّ دوَد با پاي‌ خويش ‌ نگذرد زاشكاف‌ بيني‌هاي‌ خويش‌
کتاب الله‌شناسي , علامه تهراني/ جلد اول / قسمت يازدهم: خود شناسي، عبور از نفس پرستي، منظور از : عليکم بدين العجائز، شرائط و آداب سلوک
[/]


به نام خدا:
کسی قاطعانه ادعا نکرد که جمله علیکم بدین العجایز از معصوم صادر شده است ،اما باید به پیام این جمله توجه کرد.



سخن بر سر فطرت انسان است که هر چه پاک تر باشد، بهتر و بیشتر حقایق دین را درک می کند و اتفاقا درک عرفان واقعی در گرو داشتن فطرت زلال است.



را ه های دیگری نیز وجود دارد که بتوان از آن مسیر دین را آموخت، اما نمی توان به همه مردم تکلیف کرد که لزوما از مسیر خرد دین را بیاموزند. در حالی که این مسیر پر پیچ و خم و فنی مختص کسانی است که بیشتر در پی تحقیق از اصل دین اند نه که قصدشان بر قبولی آن باشد.



علاوه، اسلام به عنوان برترین و کامل ترین دین در زمانی نازل شد که مردم حجاز از همه جهت در اوج جهل بودند. اما آنانی که فطرتی پاک داشتند نور ایمان دل های شان را روشن کرد و به عرفان رسیدند.



پس در هر صورت تفسیر این جمله منتسب به روایت این است که روح دین قبل از آن که بر پایه های منطقی و عقلانی استوار شود، در دل های پاک ریشه خواهد کرد.



همواره چنین بوده که رسولان خدا، پیام های آسمانی را که در قالب ادیان مختلف نازل شد، بدون هیچ گونه پیش زمینه قبلی یا آموزش خاص و برگزاری کلاس های آمادگی، به طور مستقیم به مردم ابلاغ می کردند و دل های پاک آن را می پذیرفت.



با این حال اثبات شی نفی ما عدا نمی کند. یعنی این که اگر کسی بتواند از مسیر خرد دین اسلام را شناسایی و به احکام آن آشنا و متدین به آن شود، ایرادی بر او نیست و البته عقل در این مسیر می تواند راهنمای خوبی باشد.


پرسش:
آیا جمله"عليكم بدين العجائز" روایت است؟و چه معنائی دارد؟

پاسخ:
آن چه مناسب است در جمع بندی بیان شود این است که این جمله چه حدیث باشد یا ضرب المثل و یا هر چیزی دیگر،اما در پس آن حکایتی وجود دارد که باید به آن توجه کرد.


جدای از تعریف فنی دین که قصد ما بیان آن نیست، دین یعنی دستورهای الهی که در قالب باورها در پوشش ادیان معروف یهودیت مسیحیت و اسلام بر مردم عرضه و انجام آن تکلیف شده است. اولین منزل گاه این عقاید، فطرت ها و دل های صاف و زلال است.
هر فطرت پاکی در مواجهه با تکالیف الهی، بدون درنگ آن را قبول کرده زیر بار آن می رود.
پس در این نوع پذیرش، عقل جایگاهی ندارد و به جای آن، دل یا فطرت حاکم است.
این که گفته اند چون پیرزنان دین دار باشید، یعنی دین را با فطرت و درون تان بپذیرید و در پی صغری و کبرای آن نباشید. البته این بدان معنا نیست که حق هر گونه تحقیقی درباره اصل دین و حکمت بعضی از احکام و مسایل از ما نفی شود،اما این اصل اولیه در باره همه ادیان است که پیامش قبل از آن که بر مسند عقل فرود آید، بر منزل دل می نشیند.

داستانی که درباره این جمله نقل شده مربوط به ملاقات پیرزن نخ ریس با پیامبر (صلوات الله علیه) است که مشغول کار کردن با چرخ نخ ریسی اش بود، حضرت به او فرمود: خدای را چگونه شناختی؟ پیرزن در جواب گفت از این چرخ نخ ریسی و در همان هنگام دست از کار کشید و به شکلی ساده خدای را اثبات کرد و... بقیه داستان خود معلوم است معروف است که این ماجرا بهانه ای شد تا جمله منسوب به پیامبر نقل شود که "علیکم بدین العجایز" که بر شما باد که چون این پیرزن دین شناس شوید یعنی به شکل ساده خدا را باور کنید و از نشانه های آشکار هستی درس عبرت گرفته فطرت و باور خود را در مسیر شناخت خالق یکتا به کار برید.البته "پیرزن" فقط نماد هر فطرت پاکی است و خصوصیت خاصی ندارد.

این داستان نشان می دهد که در مباحث خدا شناسی از راه دل وارد شویم به گونه ای که پیامبر خدا (صلوات الله علیه) اصحاب خود را از ورود به مباحث سنگینی که تحلیل آن خارج از عهده عقل بود، باز می داشتند و آن جمله معروف شنیده می شد.(1)

علاوه، در بعضی از تفاسیر به این مسئله پرداخته و به جمله "علیکم بدین العجایز" استشهاد شده است.(2)

زیرا ورود در بعضی از وادی ها مثلا قضاو قدر علاوه بر این که باب مرافعات بی نتیجه را باز می کرد موجب گمراهی افرادی می شد که در پی یافتن پاسخ به چنین پرسش هایی بودند.

در عین حال شهید مطهری بیان کرده اند:
حديث بودن اين جمله مسلّم نيست و گفته‏ اند كلام سفيان ثورى فقيه و صوفى معروف عامى است. گويند عمرو بن عبيد معتزلى درباره عقيده معروف معتزله درباره "منزلة بين المنزلتين" سخن مى ‏گفت، پير زنى با تلاوت يك آيه قرآن به او جواب داد، سفيان ثورى كه حاضر [در] جلسه بود گفت: "عليكم بدين العجائز" شهید مطهری در ادامه به داستان معروف دیدار پیرزن با پیامبر اشاره و مطالبی را ارائه می کند که مراجعه شود. (3)

البته شاید گمان شود هدف از تفسیر جمله "علیکم بدین العجایز" یعنی این که تلقی دین منحصر به داشتن فطرت پیرزنانه است و گرنه دین به دل ها راه نخواهد یافت یا که شناسایی نخواهد شد! در حالی که چنین نیست و باید به پیام این جمله یا روایت توجه کرد. قبل از آن که عقل دین را شناسایی کند و زیر بار تکالیف آن برود،دل در کمین دین خواهد نشست و آن را شکار و در نتیجه وجهه روحانی آن بروز خواهد کرد. علاوه راه بر پژوهشگران معرفت طلب، بسته نیست،اما در این مسیر، وجهه عقلانی دین خود نمایی خواهد کرد و ایرادی ندارد.

پی نوشت ها:
1.برای دست یابی به این مطلب رجوع شود به علامه مجلسی محمد باقر بحارالانوار تهران انتشارات اسلامیه، چاپ مکرر،ج 66 ص 136
2. ر ک، نجفی خمینی محمد جواد، تفسير آسان،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1398 قمری،چاپ اول، ج‏1، ص 59
3.مطهری مرتضی، مجموعه ‏آثار، تهران،انتشارات صدرا ج‏6، ص 890




موضوع قفل شده است