جمع بندی آیا همه ملائکه معصوم هستند؟ اگر ابلیس ملک نبوده پس چرا امر متوجه او هم شده است؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا همه ملائکه معصوم هستند؟ اگر ابلیس ملک نبوده پس چرا امر متوجه او هم شده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

آیا همه ملائکه الله معصومند؟

امرخداونددر سجده به آدم شامل ملائکه میشده،اگر شیطان ملک نبوده پس چرا امر متوجه او شده است؟

با نام الله


کارشناس بحث: استاد عمار


[=arial]با سلام و ادب
قسمت اول سوال شما بحث اعتقادی می باشد که باید مجدد جداگانه از کارشناس اعتقادی سوال کنید.
اما قسمت دوم سوال که ناظر به آیه قرآن می باشد باید عرض کنم در اینکه شیطان جن می باشد شکی نیست و در انجمن هم بارها بحث شده است.
اما اینکه اگر شیطان از جن است پس چرا امر به ملائکه شامل او هم شده دراین جا دو پاسخ می توان گفت:
یکی اینکه ابلیس، در کنار ملائکه، امر بخصوصی داشته است،بعضی از دانشمندان از آیه 12 سوره اعراف (قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین، فرمود: چون تو را به سجده امر کردم چه چیزی تو را بازداشت از اینکه سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی- ترجمه فولادوند) استنباط کرده اند که خداوند به شیطان یک دستور جداگانه ای برای سجده داده است اگر چه آن را به تفصیل بیان نکرده اند چون در این آیه به شیطان یادآوری می شود که چرا وقتی تو را فرمان دادم و امر به سجده کردم نپذیرفتی؟ (امرتک) معلوم می شود شیطان را نیز جداگانه امر فرموده است ولی قرآن در مقام حکایت، امر به ملائکه و شیطان را یکجا آورده است، و اگر یک دستور جداگانه به ابلیس داده نمی شد ابلیس در جواب می توانست بگوید بار خدایا تو به من امر نکردی بلکه امر تو خطاب به ملائکه بود و خودت می دانی که من از ملائکه نیستم بلکه از اجنه می باشم ولی شیطان این استدلال را نکرد و آنچیزی را گفت که در آیه 12 سوره اعراف آمده است و این تاییدی است که خداوند جدای ازفرشتگان شیطان را هم مامور به سجده کرده است.(1)

دیگری آنکه: خطاب، به فرشتگان درحالی متوجه شد که آنها در جایگاه خاصی (جایگاه قدس) مشغول تسبیح و تنزیه بودند و شیطان نیز، در میان آنان قرار داشت و مشغول تنزیه خدابود و خطاب الهی به گونه ای بوده که همه آنان را که در آن جایگاه قرار داشتند، شامل می شد.کسانی که نظریه دوم را پذیرفته اند، درتفسیرظاهر آیه که شیطان از جن بود، دست به تأویلهای غیر صحیحی زده اند. مثلا گفته اند: مقصود از جن موجود نامرئی است؛ نه گروه خاصی به نام جن. فرشتگان نیز دارای این ویژگی نامرئی می باشند. و گاهی هم گفته اند که جن نیز گروهی از فرشتگان بودند، درحالی که متبادر ازجن در قرآن، همان موجودات مقابل ملائکه است، نه چیزی مستور از دیدگان، به گونه ای که ملائکه را نیز شامل گردد و نه گروه خاصی ازآنها. ازاین جهت نظر نخست متین و استوار است.

1. اندیشه جاوید، آیت الله سبحانی، ج 2، مسئله 128

[=arial]در این زمینه برای اطلاعات بیشتر به این لینک ها روجوع کنید:
http://www.askdin.com/thread2633.html
http://www.askdin.com/thread25135.html
http://www.askdin.com/thread25477.html

با سلام و عرض ادب و احترام محضر شریف شما و تشکر از پاسخگویی

در این تاپیکها نظرات مختلف آمده. از جمله اینکه فرشتگان معصومند و عصمتشان اختیاری نیست و اجبارا از اوامر الهی اطاعت میکنند.

اما در قرآن کریم عصمت فرشتگان را شبیه عصمت انبیاء معرفی میکند و همانطور که رسول اکرم را تهدید میکند که

اگر پيامبر حتى يك كلمه از پيش خود جعل كند و به ما نسبت دهد (44).
با دست تواناى خود او را مى گيریم (45).
و سپس او را هلاك مى كنيم (46).
آن وقت كسى از شما نمى تواند جلو ما را از او بگيرد (47). حاقه

درباره فرشتگان هم میفرماید:

وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ﴿۲۹﴾ انبیاء

پس عصمت ملائکه نباید جبری باشد چون اگر جبری بود دلیلی بر تهدید شدن نداشتند.


و چه بسا شیطان هم ملک بوده و مشمول همین آیه شریفه هست که میفرماید فذلک نجزیه جهنم...

اما در مورد سوال دوم : در اینکه فرشتگان از جنس جنیان نیستند شکی نیست. اما چرا باید یک جن بتواند در زمره ملائک قرار بگیرد؟

حدیث معروفی هست ازاميرالمومنين عليه السلام که میفرمایند:

لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَ.

چه نزديك است كه انسان عفيف يكي از فرشتگان شود.

منبع :نهج البلاغه حكمت 474.

با توجه به اینکه جن و انس هم میتوانند به مقام ملائکه یا حتی بالاتر برسند آیا جای مطرح کردن این مساله نیست که امکان دارد عصمت ملائکه هم ذاتی نبوده باشد و در اثر عبادت زیاد بدست آمده باشد؟

نکته دیگر اینکه در یکی از این تاپیکها به نظر مشهور علما درباره تجرد ملائکه اشاره شده در صورتیکه در یک تاپیک دیگر چنین حدیثی را از امام صادق را نقل میکند :

طاها;8724 نوشت:
در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) نقل شده: یكى از یاران خاصش مى گوید: «از امام(ع) درباره ابلیس سؤال كردم كه آیا از فرشتگان بود؟

فرمود: نه از جن بود، اما همراه فرشتگان بود، آنچنان كه آنها فكر مى كردند از جنس آنان است (به خاطر عبادت و قربش نسبت بهپروردگار) ولى خدا مى دانست از آنها نیست، هنگامى كه فرمان سجود، صادر شد،آنچه مى دانیم تحقق یافت» (پرده ها كنار رفت و ماهیت ابلیس آشكارگردید).(4)


4.تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 506.

چرا ملائکه باید فکر کنند که شیطان از جنس آنهاست؟ مگر ملائکه مجرد نیستند؟

[="Tahoma"][="Navy"]

.امین.;458096 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

آیا همه ملائکه الله معصومند؟

امرخداونددر سجده به آدم شامل ملائکه میشده،اگر شیطان ملک نبوده پس چرا امر متوجه او شده است؟


سلام
حقیقت دائم الاتصال به عالم غیب به دلیل بیداری و علم مدام و از سویی داشتن قدرت کافی برای انجام وظیفه از خطا مصون است
ابلیس توانسته بود با عبادت خود را به درجه فرشتگان ارتقا دهد و در صفوف آنها راه یابد اما بت نفسانیت او و نداشتن ارتباط مدام باعث شد از امر سرپیچی کند
یا علیم[/]

.امین.;459477 نوشت:
با توجه به اینکه جن و انس هم میتوانند به مقام ملائکه یا حتی بالاتر برسند آیا جای مطرح کردن این مساله نیست که امکان دارد عصمت ملائکه هم ذاتی نبوده باشد و در اثر عبادت زیاد بدست آمده باشد؟
چرا ملائکه باید فکر کنند که شیطان از جنس آنهاست؟ مگر ملائکه مجرد نیستند؟

[=arial]با سلام
بهتره در این زمینه کارشناس اعتقادی اظهار نظر کند.

.امین.;458096 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

آیا همه ملائکه الله معصومند؟

امرخداونددر سجده به آدم شامل ملائکه میشده،اگر شیطان ملک نبوده پس چرا امر متوجه او شده است؟

سلام علیکم برادر عزیزم،
شاید این پست هم به کارتان بیاید، به طور خلاصه ظاهراً این قول که جن و ملک دو موجود کاملاً متفاوت نباشند هم قول قوی و خوبی است که راحت نباید کنارش گذاشت، اینکه جنیان می‌توانند فرشتگان را ببینند و اخبار آنها را بشنوند و حتی در میان آنها زندگی کنند و آنها فکر کنند ایشان از آنها هستند همگی نشان می‌دهد که اینها تفاوت خیلی بزرگ ظاهری با یکدیگر ندارند ... به نظر می‌رسد ملائکه مراتبی داشته باشند که برخی مراتب بالاتر آنها همان ملائکه‌ی مقرب باشند و جنیان مراتبی پایین‌تر از ملائکه باشند که در مرتبه‌ی نفس هستند یا حتی پایین‌تر مانند جنیان که مانند انسان مختار هم هستند و تشریعی مانند انسان دارند. خود جنیان هم مراتبی دارند که در برخی روایات به آنها اشارتی شده است و حتی وضع ظاهری آنها هم توصیفاتی شده است، برخی شبیه‌ترند به انسان و برخی شباهت کمتری دارند ...
یا علی

باء;576395 نوشت:

سلام علیکم برادر عزیزم،
شاید این پست هم به کارتان بیاید، به طور خلاصه ظاهراً این قول که جن و ملک دو موجود کاملاً متفاوت نباشند هم قول قوی و خوبی است که راحت نباید کنارش گذاشت، اینکه جنیان می‌توانند فرشتگان را ببینند و اخبار آنها را بشنوند و حتی در میان آنها زندگی کنند و آنها فکر کنند ایشان از آنها هستند همگی نشان می‌دهد که اینها تفاوت خیلی بزرگ ظاهری با یکدیگر ندارند ... به نظر می‌رسد ملائکه مراتبی داشته باشند که برخی مراتب بالاتر آنها همان ملائکه‌ی مقرب باشند و جنیان مراتبی پایین‌تر از ملائکه باشند که در مرتبه‌ی نفس هستند یا حتی پایین‌تر مانند جنیان که مانند انسان مختار هم هستند و تشریعی مانند انسان دارند. خود جنیان هم مراتبی دارند که در برخی روایات به آنها اشارتی شده است و حتی وضع ظاهری آنها هم توصیفاتی شده است، برخی شبیه‌ترند به انسان و برخی شباهت کمتری دارند ...
یا علی


سلام بر باء عزیز .
دیدم در این پست نکته ی فرموده اید که باید در آن تجدید نظر نماید لذا این پست ایجاد شد .
در ابتدا باید گفت که تفاوت های بسیاری بین جن و فرشته وجود دارد که در اینجا به نمونه های از آن اشاره می شود :
از جمله این که تمامی آن چه درباره هدف از خلقت انسان گفته شد، در مورد جن نیز صدق می‌کند، مثلا جن همانند انسان دارای تکلیف است و هدف از خلقت او همانند انسان عبادت و بندگی خداوند است
برخی از موجودات مانند جن و انس، به تدریج و در سایه تلاش به کمال می رسند اما برخی از موجودات مانند فرشتگان، آن اندازه از کمال که برایشان امکان دارد، به صورت فعلیت یافته برای آن‏ها حاصل است.
فرشتگان پاک و معصوم اند، ولی جنیان چنین نیستند و مثل انسانها معصیت می کند.
جن از آتش آفریده شد, چنان که قرآن از او حکایت می کند که گفت : «مرا از آتش آفریدى و آدم را از خاک». (1) اما فرشتگان به بیان پیامبر (ص) از نور آفریده شده اند. (2)
قرآن مجید خلقت جن را از شلعه های آتش می داند. (3)
جنیان دارای اولاد و ذریه ا ند (4) فرشتگان فرزند ندارند. خداوند متعال می فرماید: «فرشتگان را که بندگان خداى رحمانند, مؤنث شمارند! مگر موقع خلقت ایشان حضور داشتند؟!». (5)
فرشتگان از نوع مجردات می‌باشند. چنین موجوداتی فوق زمان و مکان، عاری از تغییر و تحول و... هستند.
این موجودات آفریده شده‏اند تا به حسب مرتبه و قابلیت وجودی، از رحمت الهی برخوردار شوند. مسئله استعداد داشتن و شکوفایی استعداد برای آن‏ها مطرح نیست. ملائکه الهی از ابتدا همه کمالاتی را که برای شان امکان و قابلیت داشته، به صورت بالفعل دارا هستند. برخی از روایات و آیات بر این مسئله دلالت دارند: شاید بتوان از این تعبیر استفاده کرد که هیچ فرشته‏ای از مقام خود نمی‏تواند بالاتر رود. این گونه آفریده شده و تا آخر همان خواهد بود.
از آیه اوّل سوره فاطر به دست می‌آید که خداوند، فرشتگان را واسطه میان خود و عالم مشهود قرار داده است. با تعبیر "رسل" همه ملائکه را وسایطی میان خود و مخلوقاتش در اجرای اوامر تکوینی و تشریعی دانسته، با این بیان مشخص می‌شود که حکمت آفرینش آن‏ها تنها عبادت نیست.
فرشتگان کارگزاران الهی و مأمور اجرای امور عالم تکوینی هستند و وظایف سنگینی بر عهده آن‏ها است که در ذیل به برخی از آن‏ها اشاره می‌کنیم:
أ) حامل و رساننده وحی به پیامبران می‌باشند. (6)
ب) نزول امر الهی به دست فرشتگان است، یعنی در تدبیر جهان که به امر الهی انجام می‌گیرد، اینان عامل اجرایی اند و آن را پیاده می‌کنند. (7)
ج) دسته‏ای از فرشتگان حاملان عرش خدا و آنان یا دسته‏ای دیگر شفاعت کنندگان مؤمنان هستند. (8)
د) لعن بر کفّار نیز از کارهای فرشتگان است. (9)
هـ) بشارت دادن به مؤمنان هم از کارهای اینان است. طبق قرائن این بشارت به هنگام احتضار داده می‏شود. (10)
و) نوشتن کردار بندگان خدا از کارهای دیگر فرشتگان است. (11)
ز) امداد مؤمنان از دیگر کارهای آنان است. (12) پس فرشتگان موجودات شریف و ارزشمندی هستند که واسطه بین خداوند متعال و عالم محسوس به شمار می‏آیند. در همه حوادث بزرگ و کوچک جهان نقش دارند؛ بر هر امری با توجه به ابعاد و جنبه‏های مختلف آن یک یا چند فرشته گمارده شده است. نقش فرشتگان در حوادث و جریان‏ها، اجرای فرمان الاهی و تثبیت آن در جایگاه ویژه‏اش است. برخی بر این مطلب تصریح نموده که ما آدمیان به دلیل این از طریق حس و یا عقل نمی توانیم آن ها را درک نماییم، از ماهیت آنان اطلاعی نداریم جز آن که در قرآن کریم در باره آن ها سخن گفته شده ،از این رو حقیقت فرشتگان چندان برای ما روشن نیست. ابهام در درک حقیقت وجودی آن هاست ؛ مثلا در اصطلاح فلاسفه به عالم فرشتگان عالم عقول می گویند. این موجودات به عنوان عقل که حقیقتی غیر از موجودات عادی است،تعریف می شوند.
با توجه به منابع نقلی می دانیم که فرشتگان کارگزاران نظام هستی و وسایط فیوضات الهی از مبدأ اعلی به مراتب پایین تر می باشند ؛ عالم فرشتگان چون عقل محض بوده و نهایت ادراک و معرفت در آن موج می زند، همه رفتارها بر اساس همین معرفت و ادراک شکل می گیرد. عبودیت محض در آن حاکم است، همچون انسان هایی که به واسطه معرفت بالایی که نسبت به خداوند پیدا می کنند، در تمام طول زندگی ذره ای از محور عبودیت و بندگی خداوند در همه افعال شان خارج نمی شوند.
در ساختار وجودی فرشتگان از آن جا که عقل محض حاکم است ،تمام فرشتگان به عبادت خداوند مشغول هستند. (13) ولی هیچ کدام از این گونه امور برای جنیان مطرح نیست؛ پس همه این امور در واقع وجه تفاوت فرشته از جن است.

پی‌نوشت‏ها:
1. اعراف (7) آیه 12.
2. کنز العمال، ج 6 ،ص 136.
3. الرحمن (55) آیه 15.
4. کهف (18) آیه 50.
5. زخرف (43) آیه 19.
6. نمل (27) آیه 102؛ بقره (2) آیه 97؛ عبس (80) آیه 16 و ... .
7. سجده (32) آیه 5 و معارج (70) آیه 4.
8. مؤمن (40) آیه 7 و نجم (53) آیه 26.
9. بقره (2) آیه 161 و آل عمران (3) آیه 87.
10. فصّلت (41) آیه 30.
11. انفطار (82) آیه 11؛ یونس (10) آیه 21؛ زخرف (43) آیه 80 و ق (50) آیه 18.
12. آل عمران، آیه 124 و تحریم (66) آیه 4.
13. محمدتقی مصباح ، معارف قرآن ، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، قم، 1380 ش،ص 283 .

صادق;576452 نوشت:
سلام بر باء عزیز .
دیدم در این پست نکته ی فرموده اید که باید در آن تجدید نظر نماید لذا این پست ایجاد شد .

سلام علیکم استاد بزرگوار و عزیزم
ممنونم از اینکه اشکالات حقیر را به حقیر گوشزد می‌فرمایید، این نهایت لطف و بزرگواری شماست و نشان از دغدغه‌ی بالا شما برای رفع اشکالات مراجعه کنندگان دارد و حقیر هم بسیار از شما متشکرم، :Gol:
ان شاء الله همانطور که حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها در پاسخ به آن خانم که سؤالات مادرشان را از حضرت می‌پرسیدند فرمودند شما هم بابت تمام و هر یک این پاسخ‌گویی‌ها نزد خداوند بی‌نهایت مأجور باشید.
پیش از شروع حقیر اصرار دارم که بگویم حقیر هم تا کنون فرشتگان و جنیان را موجوداتی به کل متفاوت می‌دانستم، اگرچه همواره وقتی درباره‌ی طبیعت آنها فکر می‌کردم برایم جالب بود که در زمان احتضار که شخص در حال جان دادن است حاضر می‌شود یا در خواب افراد که ایشان بدن برزخی یا مثالی در خواب خود حضور دارند هم می‌رود بدون اینکه خودشان خواب باشند، یا اینکه فرشتگان را می‌بینند و فرشتگان آنها را می‌بینند و با هم صحبت می‌کنند و ...، با این وجود قضیه برایم جالب بود و نه مشکوک تا اینکه بر اساس همان مطالبی که در آن پست مورد اشاره نوشته‌ام و مبنای حدیثی و عقلی دارد (مثلاً اگر دستور سجده بر فرشتگان بود و ابلیس سجده نکرد خداوند هم وقتی از او می‌پرسید چرا سجده نکردی اول می‌گفت که من فرشته نیستم و بعد می‌گفت که من بالاتر از هم او و هم این فرشتگان هستم، اما او این دستور را می‌دانست که به او اطلاق شده است و اعتراضی هم از این بابت نداشت) به این نتیجه رسیدم که ظاهراً رابطه‌ای بیش از آنچه که فکر می‌کردم بین این دو طیف وجود دارد، البته این رابطه آنطور هم نیست که شما گمان کنید حقیر جن را مانند فرشتگان مقرب گمان کرده‌ام، ولی همانطور که مثلاً شباهت‌های زیادی بین انسان و حیوان (مثلاً میمون) وجود دارد در عین حالیکه تفاوت‌های بزرگی هم با یکدیگر دارند حقیر هم مشابهت فرشتگان و جنیان را با چنین تفاوت‌هایی می‌پندارم.
به طور خاص فرشتگان (یا آنهایی که معمولاً به این نام خوانده می‌شوند) مطابق حدیث فقط عقل دارند و شهوت ندارند، حیوانات فقط شهوت دارند و عقل ندارند (اگرچه بعید می‌دانم منظور از عقل ندارند نفی کلی و مطلق عقل برای ایشان باشد که برای این حرفم دلایلی دارم مثل اینکه برخی حیوانات کارهایی کرده‌اند که در روایت داریم که بخاطر آن کارهایشان به بهشت وارد خواهند شد، یا حتی در مورد میوه‌ها داریم که آنها که شیرین‌تر هستند در عهد الست بهتر عمل کرده‌اند و در مسیر محبت خدا و اولیاء خداوند قرار دارند و ...، یا توضع کوه جودی یا ساکت شدن لزرش کوهی بعد از اشاره‌ی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به آن در حالیکه با حضرت علی علیه‌السلام بر روی آن می‌رفتند و ...)، انسان و جن هم در این میان هم عقل دارند و هم شهوت، اما در بروز خود جنیان شباهت به فرشتگان دارند همانطور که انسان شباهت به حیوانات دارد.
برخی از این مطالب را در ادامه بیشتر توضیح می‌دهم که ان شاء الله ایرادهایم را گوشزد بفرمایید:

صادق;576452 نوشت:
در ابتدا باید گفت که تفاوت های بسیاری بین جن و فرشته وجود دارد که در اینجا به نمونه های از آن اشاره می شود :
از جمله این که تمامی آن چه درباره هدف از خلقت انسان گفته شد، در مورد جن نیز صدق می‌کند، مثلا جن همانند انسان دارای تکلیف است و هدف از خلقت او همانند انسان عبادت و بندگی خداوند است
برخی از موجودات مانند جن و انس، به تدریج و در سایه تلاش به کمال می رسند اما برخی از موجودات مانند فرشتگان، آن اندازه از کمال که برایشان امکان دارد، به صورت فعلیت یافته برای آن‏ها حاصل است.
فرشتگان پاک و معصوم اند، ولی جنیان چنین نیستند و مثل انسانها معصیت می کند.



آیا این عبودیت محض در فرشتگان می‌تواند هدفی غیر از عبادت برای خداوند را برای خلق ایشان معرفی کند؟ خداوند انسان و جن را نیافریده باشد مگر برای عبادت او آیا این مطلب برای همچنین فرشتگان نمی‌تواند برقرار باشد؟ ایشان هم جز عبادت خداوند نمی‌کنند و کارشان عبادت و اطاعت است ... :Gig:

صادق;576452 نوشت:
جن از آتش آفریده شد, چنان که قرآن از او حکایت می کند که گفت : «مرا از آتش آفریدى و آدم را از خاک». (1) اما فرشتگان به بیان پیامبر (ص) از نور آفریده شده اند. (2)
قرآن مجید خلقت جن را از شلعه های آتش می داند. (3)



در مورد آتش‌های معمولی که اطراف ما وجود دارد، آتش یا شعله اصطلاحاً گازها و بخارهای ملتهب را می‌گویند که از آن نور ساطع می‌شود، بخاطر همین هم وقتی از محوطه‌ی احتراق کمی فاصله می‌گیرند و دمایشان افت می‌کند نوردهی‌اشان تمام می‌شود و ما یک حجم درخشان می‌بینیم که نام آن را آتش یا شعله می‌گذاریم. با این حساب آتش و نور دو پدیده‌ی خیلی دور از هم نیستند. تشابه لغوی «نور» با
«نار» هم قابل کتمان نیست و البته عربی زبان خلقت است و به قول امام علیه‌السلام اسم همان صفت است (بر خلاف اسم‌های اعتباری بخصوص در زبان‌های دیگر که صرفاً یک سمبل متمایزکننده است).
همچنین اگرچه مطابق فرموده‌ی شما حدیث داریم که فرشتگان از نور خلق شده‌اند اما روایاتی هم داریم که اصل خلقت ایشان را متفاوت بیان می‌کند، مثلاً در آداب وضو اینطور داریم:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ قَاسِمٍ الْخَزَّازِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قَاعِدٌ وَ مَعَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ إِذْ قَالَ يَا مُحَمَّدُ ائْتِنِي بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ فَأَتَاهُ بِهِ فَصَبَّهُ بِيَدِهِ الْيُمْنَى عَلَى يَدِهِ الْيُسْرَى ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي «3» جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً ثُمَّ اسْتَنْجَى فَقَالَ- اللَّهُمَّ حَصِّنْ فَرْجِي وَ أَعِفَّهُ وَ اسْتُرْ عَوْرَتِي وَ حَرِّمْهَا عَلَى النَّارِ ثُمَّ اسْتَنْشَقَ فَقَالَ- اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الْجَنَّةِ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَشَمُّ رِيحَهَا وَ طِيبَهَا وَ رَيْحَانَهَا ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ- اللَّهُمَّ أَنْطِقْ لِسَانِي بِذِكْرِكَ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ تَرْضَى عَنْهُ «4» ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي
يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ ثُمَّ غَسَلَ يَمِينَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ أَعْطِنِي كِتَابِي بِيَمِينِي وَ الْخُلْدَ بِيَسَارِي «1» ثُمَّ غَسَلَ شِمَالَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِي كِتَابِي بِشِمَالِي وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِي وَ أَعُوذُ بِكَ «2» مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ غَشِّنِي بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ عَفْوِكَ «3» ثُمَّ مَسَحَ عَلَى رِجْلَيْهِ فَقَالَ- اللَّهُمَّ ثَبِّتْ «4» قَدَمَيَّ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْيِي فِيمَا يُرْضِيكَ عَنِّي ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى مُحَمَّدٍ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ تَوَضَّأَ بِمِثْلِ مَا تَوَضَّأْتُ وَ قَالَ مِثْلَ مَا قُلْتُ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ مَلَكاً يُقَدِّسُهُ وَ يُسَبِّحُهُ وَ يُكَبِّرُهُ وَ يُهَلِّلُهُ وَ يَكْتُبُ لَهُ ثَوَابَ ذَلِكَ
. [الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: ۷۰ و ۷۱]

حالا نمی‌دانم آیا این ملائکة که خلقتشان از آب است همانهایی هستند که خلقتشان از نور است یا خیر؟ احتمالات شاید نسبتاً زیادی را بتوان روی این مسأله مطرح کرد، از جمله اینکه:
۱. آب اگر منظور همان آب با فرمول شیمیایی H2O باشد از سوختن هیدروژن در اکسیژن که آب تولید می‌شود شعله و آتش هم می‌تواند شکل بگیرد در شرایطی که شاید اصل آفرینش آن فرشتگان نور همان‌ احتراق باشد، اگرچه این احتمال بعید به نظر می‌رسد!؟
:Gig:
۲. اینکه می‌گویند آب روشنایی است خبر از ارتباطی بین نور و آب می‌دهد؟ اینکه آب مهر حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها بوده است ارتباطی به این بحث‌ها دارد؟
۳. آیا اینکه خداوند فرموده است «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ» در مورد فرشتگان هم می‌تواند به کار برود وقتی آنها را هم می‌توان زنده به حساب آورد؟ در این رابطه شاید استفاده از این حدیث هم مناسب باشد که:

مصباح الشريعة، ص: ۱۹۲ و ۱۹۳
قَالَ الصَّادِقُ ع‏ ... حُبُّ اللَّهِ نَارٌ لَا تَمُرُّ عَلَى‏ شَيْ‏ءٍ إِلَّا احْتَرَقَ وَ نُورُ اللَّهِ لَا يَطْلُعُ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَضَاءَ وَ سَمَاءُ اللَّهِ مَا ظَهَرَ مِنْ سَحَابٍ تَحْتَهُ من [زائد] شَيْ‏ءٌ إِلَّا غَطَّاهُ وَ رِيحُ اللَّهِ مَا تَهُبُّ فِي شَيْ‏ءٍ إِلَّا حَرَّكَتْهُ وَ مَاءُ اللَّهِ يَحْيَا بِهِ كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ أَرْضُ اللَّهِ يَنْبُتُ مِنْهَا كُلُّ شَيْ‏ء ...


صادق;576452 نوشت:
جنیان دارای اولاد و ذریه ا ند (4) فرشتگان فرزند ندارند. خداوند متعال می فرماید: «فرشتگان را که بندگان خداى رحمانند, مؤنث شمارند! مگر موقع خلقت ایشان حضور داشتند؟!». (5)


نداشتن زاد و ولد چگونه اثبات تجرد می‌کند؟ چگونه اثبات عصمت یا عدم عصمت می‌کند؟ اینکه در سوره‌ی توحید درباره‌ی خداوند نفی زاد و ولد را داریم آنطور که در روایتی دیدم لااقل در مرتبه‌ای که آن روایت آیات آن سوره‌ی مبارک را توضیح می‌داد نفی زاد و ولد به معنای نفی حق واجب بر خداوند است که در راستای واجب‌الوجود بودن خداوند است و البته نفی آغاز و خاتمه یا تغییر و تحول در او، اما چنین مطلبی برای سایر موجودات لزوماً به معنای لازمان بودن نیست چون اینجا دیگر خداوندی هست که ایشان را لامن‌شیء خلق نماید، و باز در صورت لزوم ایشان را بمیراند و در این بین هم هرطور که صلاح دانست تغییرشان دهد، بدون اینکه حوادث در به وجود آمدن یا تحول یا مرگشان دخالتی داده شود.

از طرف دیگر در برخی اقوال زاد و ولد برای ایشان هم بیان شده است:

شرح أصول الكافي (صدرا)، ج‏1، ص: 247... كما ان الملائكة فيهم كثرة لا تحصى كذلك فى الشياطين، و تولد شيطان من آخر كتكون شرر نار كثيرة الدخان من نار اخرى مثلها، و تولد ملك من ملك كحصول نور من نور او كحصول علم من علم آخر.


اگرچه این زاد و ولد هم به احتمال زیاد زاد و ولد نباشد و بحث سر این باشد که همه‌ی ایشان مستقلاً از یک اصل خلق می‌شوند، مثل اینکه یک انسان از خاک انسان دیگری خلق شود بدون اینکه فرزند او به حساب آید!؟ :Gig:

صادق;576452 نوشت:
فرشتگان از نوع مجردات می‌باشند. چنین موجوداتی فوق زمان و مکان، عاری از تغییر و تحول و... هستند.
این موجودات آفریده شده‏اند تا به حسب مرتبه و قابلیت وجودی، از رحمت الهی برخوردار شوند. مسئله استعداد داشتن و شکوفایی استعداد برای آن‏ها مطرح نیست. ملائکه الهی از ابتدا همه کمالاتی را که برای شان امکان و قابلیت داشته، به صورت بالفعل دارا هستند. برخی از روایات و آیات بر این مسئله دلالت دارند: شاید بتوان از این تعبیر استفاده کرد که هیچ فرشته‏ای از مقام خود نمی‏تواند بالاتر رود. این گونه آفریده شده و تا آخر همان خواهد بود.



اینکه استعدادی نداشته باشند را حقیر هم موافق هستم، ولی مثلاً در آیات زیر خبر از تحولاتی در ایشان است:

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَ‌ضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ /قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ / قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ [البقرة،‌۳۱-۳۳]

از یک طرف می‌گویند جز آنچه خداوند به ایشان علم داده است علمی ندارند (البته همان علم هم با واسطه‌ی فیض به ایشان رسیده است چنانکه در روایات دیگری داریم که اهل بیت علیهم‌السلام به ایشان تکبیر و تحمید و تهلیل و غیره را آموزش دادند زمانی‌که ایشان به اشتباه فکر می‌کردند آنها پرستیدنی هستند و ایشان می‌خواستند نظر آنها را از خودشان برگردانده و متوجه خداوند کنند)و از طرف دیگر حضرت آدم علیه‌السلام به ایشان آموزش می‌دهد و این آموزش بعد ازخلقت جسم آدم علیه‌السلام است و در نتیجه در ظرف زمان اتفاق می‌افتد و فرشتگان قبل از این آموزش با فرشتگان بعد از این آموزش حداقل از جهت سطح علمی متفاوت می‌باشند، معرفتشان بیشتر شده است، این خود یک تحول است، اینکه ایشان مقامشان ثابت است پس به این معنا نیست که هیچ تحولی نداشته و مجرد بوده‌و هستند، و البته مثال نقض برای تجرد ایشان زیاد است، مثل اینکه جبرئیل علیه‌السلام قبل از نزول قرآن به آن علم نداشته است و آیات وحی را از فرشته‌ای بالاتر می‌گرفته و آن فرشته هم از لوح می‌دیده است و اینها تنها ناظر بر ترتیب رتبه‌ای نیست بلکه بحث زمان هم درشان مطرح است، اگرچه زمانشان با زمان ما یکی نباشد. نزول فرشتگان و روح در شب قدر و مثال‌های دیگری هم هستند که نمی‌گذارد ایشان به طور کامل از زمان منقطع باشند. اشتباه می‌کنم؟:Gig:

صادق;576452 نوشت:
از آیه اوّل سوره فاطر به دست می‌آید که خداوند، فرشتگان را واسطه میان خود و عالم مشهود قرار داده است. با تعبیر "رسل" همه ملائکه را وسایطی میان خود و مخلوقاتش در اجرای اوامر تکوینی و تشریعی دانسته، با این بیان مشخص می‌شود که حکمت آفرینش آن‏ها تنها عبادت نیست.
فرشتگان کارگزاران الهی و مأمور اجرای امور عالم تکوینی هستند و وظایف سنگینی بر عهده آن‏ها است که در ذیل به برخی از آن‏ها اشاره می‌کنیم:
أ) حامل و رساننده وحی به پیامبران می‌باشند. (6)
ب) نزول امر الهی به دست فرشتگان است، یعنی در تدبیر جهان که به امر الهی انجام می‌گیرد، اینان عامل اجرایی اند و آن را پیاده می‌کنند. (7)
ج) دسته‏ای از فرشتگان حاملان عرش خدا و آنان یا دسته‏ای دیگر شفاعت کنندگان مؤمنان هستند. (8)
د) لعن بر کفّار نیز از کارهای فرشتگان است. (9)
هـ) بشارت دادن به مؤمنان هم از کارهای اینان است. طبق قرائن این بشارت به هنگام احتضار داده می‏شود. (10)
و) نوشتن کردار بندگان خدا از کارهای دیگر فرشتگان است. (11)
ز) امداد مؤمنان از دیگر کارهای آنان است. (12)
پس فرشتگان موجودات شریف و ارزشمندی هستند که واسطه بین خداوند متعال و عالم محسوس به شمار می‏آیند. در همه حوادث بزرگ و کوچک جهان نقش دارند؛ بر هر امری با توجه به ابعاد و جنبه‏های مختلف آن یک یا چند فرشته گمارده شده است. نقش فرشتگان در حوادث و جریان‏ها، اجرای فرمان الاهی و تثبیت آن در جایگاه ویژه‏اش است.

دعای زیر از صحیفه‌ی سجادیه هم در تأیید فرمایشات شما در مورد فرشتگان قابل توجه است که البته در این دعا هم به نظر حقیر اینطور رسید که امام علیه‌السلام همه‌ی ایشان را مؤمن معرفی می‌کنند، اگر اشتباه نکنم، که در مورد جنیان لااقل درست نیست زیرا در بین ایشان هم مؤمن و هم کافر وجود دارد:
الصحيفة السجادية، ص: ۳۷-۴۰
(وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الصَّلَاةِ عَلَى حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ كُلِّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ:)
(1) اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِكَ الَّذِينَ لا يَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِيحِكَ، وَ لا يَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِيسِكَ، وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا يُؤْثِرُونَ التَّقْصِيرَ عَلَى الْجِدِّ فِي أَمْرِكَ، وَ لَا يَغْفُلُونَ عَنِ الْوَلَهِ إِلَيْكَ (2) وَ إِسْرَافِيلُ صَاحِبُ الصُّورِ، الشَّاخِصُ الَّذِي يَنْتَظِرُ مِنْكَ الْإِذْنَ، وَ حُلُولَ الْأَمْرِ، فَيُنَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَى رَهَائِنِ الْقُبُورِ. (3) وَ مِيكَائِيلُ ذُو الْجَاهِ عِنْدَكَ، وَ الْمَكَانِ الرَّفِيعِ مِنْ طَاعَتِكَ. (4) وَ جِبْرِيلُ الْأَمِينُ عَلَى وَحْيِكَ، الْمُطَاعُ فِي أَهْلِ سَمَاوَاتِكَ، الْمَكِينُ لَدَيْكَ، الْمُقَرَّبُ عِنْدَكَ‏ (5) وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ عَلَى مَلَائِكَةِ الْحُجُبِ. (6) وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ مِنْ أَمْرِكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِمْ، وَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِمْ: مِنْ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ، وَ أَهْلِ الْأَمَانَةِ عَلَى رِسَالاتِكَ (7) وَ الَّذِينَ لَا تَدْخُلُهُمْ سَأْمَةٌ مِنْ دُءُوبٍ، وَ لَا إِعْيَاءٌ مِنْ لُغُوبٍ وَ لَا فُتُورٌ، وَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْ تَسْبِيحِكَ الشَّهَوَاتُ، وَ لَا يَقْطَعُهُمْ عَنْ تَعْظِيمِكَ سَهْوُ الْغَفَلَاتِ. (8) الْخُشَّعُ الْأَبْصَارِ فَلَا يَرُومُونَ النَّظَرَ إِلَيْكَ، النَّوَاكِسُ الْأَذْقَانِ، الَّذِينَ قَدْ طَالَتْ رَغْبَتُهُمْ فِيمَا لَدَيْكَ، الْمُسْتَهْتَرُونَ بِذِكْرِ آلَائِكَ، وَ الْمُتَوَاضِعُونَ دُونَ عَظَمَتِكَ وَ جَلَالِ كِبْرِيَائِكَ (9) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ إِذَا نَظَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ تَزْفِرُ عَلَى أَهْلِ مَعْصِيَتِكَ: سُبْحَانَكَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ. (10) فَصَلِّ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى الرَّوْحَانِيِّينَ مِنْ مَلَائِكَتِكَ، وَ أَهْلِ الزُّلْفَةِ عِنْدَكَ، وَ حُمَّالِ الْغَيْبِ إِلَى رُسُلِكَ، وَ الْمُؤْتَمَنِينَ عَلَى وَحْيِكَ (11) وَ قَبَائِلِ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ، وَ أَغْنَيْتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَقْدِيسِكَ، وَ أَسْكَنْتَهُمْ بُطُونَ أَطْبَاقِ سَمَاوَاتِكَ. (12) وَ الَّذِينَ عَلَى أَرْجَائِهَا إِذَا نَزَلَ الْأَمْرُ بِتَمَامِ وَعْدِكَ (13) وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ (14) وَ الَّذِي بِصَوْتِ زَجْرِهِ يُسْمَعُ زَجَلُ الرُّعُودِ، وَ إِذَا سَبَحَتْ بِهِ حَفِيفَةُ السَّحَابِ الْتَمَعَتْ صَوَاعِقُ الْبُرُوقِ. (15) وَ مُشَيِّعِي الثَّلْجِ وَ الْبَرَدِ، وَ الْهَابِطِينَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ، وَ الْقُوَّامِ عَلَى خَزَائِنِ الرِّيَاحِ، وَ الْمُوَكَّلِينَ بِالْجِبَالِ فَلَا تَزُولُ (16) وَ الَّذِينَ عَرَّفْتَهُمْ مَثَاقِيلَ الْمِيَاهِ، وَ كَيْلَ مَا تَحْوِيهِ لَوَاعِجُ الْأَمْطَارِ وَ عَوَالِجُهَا (17) وَ رُسُلِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ بِمَكْرُوهِ مَا يَنْزِلُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ مَحْبُوبِ الرَّخَاءِ (18) وَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ، وَ الْحَفَظَةِ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ، وَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ، وَ الطَّائِفِينَ بِالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ، وَ مَالِكٍ، وَ الْخَزَنَةِ، وَ رِضْوَانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ. (19) وَ الَّذِينَ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ، وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (20) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (21) وَ الزَّبَانِيَةِ الَّذِينَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً، وَ لَمْ يُنْظِرُوهُ. (22) وَ مَنْ أَوْهَمْنَا ذِكْرَهُ، وَ لَمْ نَعْلَمْ مَكَانَهُ مِنْكَ، و بِأَيِّ أَمْرٍ وَكَّلْتَهُ. (23) وَ سُكَّانِ الْهَوَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ وَ مَنْ مِنْهُمْ عَلَى الْخَلْقِ (24) فَصَلِّ عَلَيْهِمْ يَومَ يَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ (25) وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ صَلَاةً تَزِيدُهُمْ كَرَامَةً عَلَى كَرَامَتِهِمْ وَ طَهَارَةً عَلَى طَهَارَتِهِمْ (26) اللَّهُمَّ وَ إِذَا صَلَّيْتَ عَلَى مَلَائِكَتِكَ وَ رُسُلِكَ وَ بَلَّغْتَهُمْ صَلَاتَنَا عَلَيْهِمْ فَصَلِّ عَلَيْنَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِمْ، إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ.

صادق;576452 نوشت:
برخی بر این مطلب تصریح نموده که ما آدمیان به دلیل این از طریق حس و یا عقل نمی توانیم آن ها را درک نماییم، از ماهیت آنان اطلاعی نداریم جز آن که در قرآن کریم در باره آن ها سخن گفته شده ،از این رو حقیقت فرشتگان چندان برای ما روشن نیست. ابهام در درک حقیقت وجودی آن هاست ؛ مثلا در اصطلاح فلاسفه به عالم فرشتگان عالم عقول می گویند. این موجودات به عنوان عقل که حقیقتی غیر از موجودات عادی است،تعریف می شوند.


با توجه به اینکه انسان از نظر ترتیب علّی و معلولی بالاتر از فرشتگان است به نظر حقیر می‌رسد در روند معرفة‌النفس باید جایی باشد که احاطه‌ی وجودی بر فرشتگان فهمیده شود، اگرچه چنین معرفتی توسط هر کسی قابل تحصیل نیست ولی نوع بشر این امکان برایش فراهم است.
همچنین با توجه به اینکه صادر اول عقل است به نظر می‌رسد تمامی این معارف با تعقل یک عقل سالم و کامل قابل تحصیل باشد، اگرچه باز این مهم برای همه میسر نباشد.
اما خوب این طبیعی است که در غیبت امام معصوم علیه‌السلام علم ما از فرشتگان هم زیاد نباشد و راه قابل اطمینانی هم برای شناخت کامل ایشان نداشته باشیم.

صادق;576452 نوشت:
با توجه به منابع نقلی می دانیم که فرشتگان کارگزاران نظام هستی و وسایط فیوضات الهی از مبدأ اعلی به مراتب پایین تر می باشند ؛ عالم فرشتگان چون عقل محض بوده و نهایت ادراک و معرفت در آن موج می زند، همه رفتارها بر اساس همین معرفت و ادراک شکل می گیرد. عبودیت محض در آن حاکم است، همچون انسان هایی که به واسطه معرفت بالایی که نسبت به خداوند پیدا می کنند، در تمام طول زندگی ذره ای از محور عبودیت و بندگی خداوند در همه افعال شان خارج نمی شوند.
در ساختار وجودی فرشتگان از آن جا که عقل محض حاکم است ،تمام فرشتگان به عبادت خداوند مشغول هستند. (13) ولی هیچ کدام از این گونه امور برای جنیان مطرح نیست؛ پس همه این امور در واقع وجه تفاوت فرشته از جن است.

اینکه فرشتگان کارگزاران تکوینی این عالم هستند از انسان هم کسانی هستند که به این رتبه رسیده باشند، مثل حضرت خضر علیه‌السلام در داستان ملاقات با حضرت موسی علیه‌آلسلام و یا طبق برخی روایات همچنین حضرت الیاس علیه‌السلام

در نهایت این مطلب --که البته حدیث نیست و گوینده‌ی آن را هم نمی‌شناسم-- هم برایم جالب بود اگرچه عربی‌ام آنقدر خوب نیست که به تمام و کمال درکش کنم:

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏56، ص: 242قال بليناس في كتاب علل الأشياء إن الخالق عز و جل لما ضرب الخلقة بعضها ببعض و طال مكثها خلق الأرواح المتفكرة القادرة فخلقهن من حرارة الريح و نور النار فمنهم خلق خلقوا من حر الريح الباردة و منهم خلق خلقوا من نور النار الحارة و منهم خلق خلقوا من حركة الماء البارد و منهم خلق خلقوا من حركة الماء الحار و منهم خلق خلقوا من الماء المالح فخلق الله الخلقة العلوية من هذه الثلاث طبائع و ليس فيهم من طبيعة التراب شي‏ء و من خلق منهم في السفل فإنها خلقت من الطبائع الثلاث التي ذكرت مفردات غير مركبات إذ لو كانوا مركبين إذا لأدركهم الموت و الافتراق. فهذه جميع أجناس المتفكرة من الملائكة و الجن و الشياطين و سكان الريح الباردة و البحر و الأرض السود و البيض و الكواكب العلوية تشرق بنورها عليهم فتتصل أنوارهم بنورها ...

آنطور که فهمیدم هر موجودی که در خلقتش آب و باد و آتش به کار رفته باشد ولی خاک نداشته باشد فرشتگان و جنیان و مشابه‌های آن می‌باشند که ما اصطلاحاً به آنها مجرد می‌گوییم و آنها که خاک هم داشته باشند همان می‌شوند که اصطلاحاً ما به آنها ماده می‌گوییم، ظاهراً اگر به جای مجرد و مادی بگوییم مفرد و مرکب بهتر باشد، اگرچه مطمئن نیستم درست متوجه مطلب شده باشم و البته این مطلب در کتاب شریف بحار ادامه‌ای نسبتاً طولانی دارد که انتخاب این یک قسمت از آن کار سختی بود زیرا تمام آن جالب بود و تا جایی که حقیر با درک ناقصم دیدم تمامی خلقت خداوند را مورد اشاره قرار می‌دهد.

ممنون از صبرتان و از حلمتان و از بذل علمتان، :Gol:
یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم یک مطلبی به ذهنم آمد خواستم شما را هم در جریان بگذارم. اساساً پیش از آدمیان بر روی زمین، اقوامی دیگر زندگی می کردند که به نظر می رسد از اجنه بودند. ایشان به علت طغیان و فساد بسیار مورد غضب خداوند قرار گرفتند و همگی هلاک شدند جز یکی که نام ابلیس را داشت. خداوند او را بالا برد و در کنار ملائکه قرار داد تا بر روی زمین تنها نباشد و او هم همراه با ملائکه شروع به تسبیح و تنزیه ذات باری تعالی کرد. می گویند نمازی انجام داد که هر سجده اش 4000 سال طول کشید. ابلیس آنقدر در عبادت خلوص ورزید که ملقب به عزازیل شد. ولی در هنگام خلقت انسان، تکبر و خودبینی او مانع از این شد تا از دستور خدا پیروی کند و او به خاطر همین یک گناه از پیشگاه خدا سقوط کرد.(کتب مسیحی مانند بهشت گمشده جان میلتون از این سقوط به نام The Fall یاد می کنند و شیطان را به اشتباه Fallen Angel می خوانند.) به همین علت شیطان را رانده شده می نامیم. وقتی خدا به فرشتگان گفت سجده کنند ابلیس هم منظورش بود. 1) چون اگر منظورش نمی بود بعداً هم او را عقاب نمی کرد. ثانیاً فرض کنید شهر کوفه آتش گرفته و یک نفر فریاد می زند:(ای کوفیان خارج شوید). صد در صد منظور او تمامی اهل شهر اعم از کوفی و غیر کوفی است و یک بصری نمی تواند بگوید که بصریان را نگفته من خارج نمی شوم. در پیشگاه خدا هم همینطور بود. اکثریت مطلق فرشتگان بودند و وقتی گفت سجده کنید شیطان هم باید سجده می کرد. که البته دلیل نمی شود شیطان هم از ملائکه باشد.

پرسش:
امر خداوند در سجده به آدم شامل ملائکه میشده،اگر شیطان ملک نبوده پس چرا امر متوجه او هم شده است؟

پاسخ:
در اینکه شیطان جن می باشد شکی نیست اما اینکه اگر شیطان از جن است پس چرا امر به ملائکه شامل او هم شده دراین جا دو پاسخ می توان گفت:
یکی اینکه ابلیس، در کنار ملائکه، امر بخصوصی داشته است،بعضی از دانشمندان از آیه 12 سوره اعراف (قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین، فرمود: چون تو را به سجده امر کردم چه چیزی تو را بازداشت از اینکه سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی- ترجمه فولادوند) استنباط کرده اند که خداوند به شیطان یک دستور جداگانه ای برای سجده داده است اگر چه آن را به تفصیل بیان نکرده اند چون در این آیه به شیطان یادآوری می شود که چرا وقتی تو را فرمان دادم و امر به سجده کردم نپذیرفتی؟ (امرتک) معلوم می شود شیطان را نیز جداگانه امر فرموده است ولی قرآن در مقام حکایت، امر به ملائکه و شیطان را یکجا آورده است، و اگر یک دستور جداگانه به ابلیس داده نمی شد ابلیس در جواب می توانست بگوید بار خدایا تو به من امر نکردی بلکه امر تو خطاب به ملائکه بود و خودت می دانی که من از ملائکه نیستم بلکه از اجنه می باشم ولی شیطان این استدلال را نکرد و آنچیزی را گفت که در آیه 12 سوره اعراف آمده است و این تاییدی است که خداوند جدای ازفرشتگان شیطان را هم مامور به سجده کرده است.(1)

دیگری آنکه: خطاب، به فرشتگان درحالی متوجه شد که آنها در جایگاه خاصی (جایگاه قدس) مشغول تسبیح و تنزیه بودند و شیطان نیز، در میان آنان قرار داشت و مشغول تنزیه خدابود و خطاب الهی به گونه ای بوده که همه آنان را که در آن جایگاه قرار داشتند، شامل می شد.کسانی که نظریه دوم را پذیرفته اند، درتفسیرظاهر آیه که شیطان از جن بود، دست به تأویلهای غیر صحیحی زده اند. مثلا گفته اند: مقصود از جن موجود نامرئی است؛ نه گروه خاصی به نام جن. فرشتگان نیز دارای این ویژگی نامرئی می باشند. و گاهی هم گفته اند که جن نیز گروهی از فرشتگان بودند، درحالی که متبادر ازجن در قرآن، همان موجودات مقابل ملائکه است، نه چیزی مستور از دیدگان، به گونه ای که ملائکه را نیز شامل گردد و نه گروه خاصی ازآنها. ازاین جهت نظر نخست متین و استوار است.

پی نوشت ها:
1. اندیشه جاوید، آیت الله سبحانی، ج 2، مسئله 128
.

موضوع قفل شده است