قدر، کمیت یا کیفیت؟!
تبهای اولیه
با سلام و عرض ادب
با توجه به فرمایش علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان و فرمایش علامه مصباح «قدر» هم نشان گر کمیت است و هم نشان گر کیفیت .
«منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد».(مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 151).
مراد از" هر چيز" نوع هر چيز است، نه شخص و فرد، مثلا از انسان نوع انسان مقصود است نه زيد و عمرو، و مراد از" قدر معلوم" كميت و كيفيت معين از افراد است،
و قدر هر چيز عبارت است از مقدار و حد و هندسهاى كه از آن تجاوز نمىكند، نه از جهت زيادى و نه از جهت كمى، و نه از هيچ جهت ديگر، خداى تعالى در اين باره مىفرمايد: «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» پس براى هر چيزى در خلقتش حدى است محدود، كه از آن تجاوز نمىكند، و در هستيش صراطى است كشيده شده كه از آن تخطى نمىكند، و تنها در آن راه سلوك مىنمايد.(ترجمه الميزان، ج19، ص: 140).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (ترجمه) صفحات 209الی 212 مباحث خوبی در این رابطه مطرح فرمودند مطالعه المیزان بسیار مفید خواهد بود.
سلام
«منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد».(مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 151).
به نظرم بعید است کیفیت هم اینجا کاربرد داشته باشد. چون کیفیت ها، معمولا معیارهایی ساختگی و حدثی و آن چیزی است که ما احساس می کنیم. گرما، سرما، زبری، بزرگ، کوچک و... . در کل معیاری دقیق نیستند. همانطور که علامه طباطبایی هم به حد و مقدار معین اشاره دارد. و همین طور در روایات.
مراد از" هر چيز" نوع هر چيز است، نه شخص و فرد، مثلا از انسان نوع انسان مقصود است نه زيد و عمرو، و مراد از" قدر معلوم" كميت و كيفيت معين از افراد است،
علامه خودشان، هر چیز را به معنای موجود گرفته اند و حتی پا را فراتر گذاشته و خود خداوند را هم جزو کلمه شی گرفته اند! :
"" كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ"- كلمه" شىء" از نظر مصداق با كلمه" موجود" مساوى است، (هر چيزى كه موجود باشد چيز هم هست، و هر چه كه چيز باشد موجود نيز هست)، در نتيجه بر تمامى موجودات اطلاق مىشود حتى بر خداى تعالى، هم چنان كه در آيه" قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ" «1» مىبينيم كلمه" شىء" بر خدا اطلاق شده، و كلمه" هلاك" به معناى بطلان و معدوم شدن است .....-صفحه 134
پس یا این وجود در جهان ماده، نمی بایست موجود بدون حد داشته باشیم. درست است ؟
و علاوه بر آن هر موجودی مانند فرشتگان و به طور کل هر موجودی(هر چیزی) در عوالم دیگر می بایست دارای حد باشند و محدود ؟