جمع بندی حجاب غیر مسلمان در حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام
تبهای اولیه
سلام وعرض ادب و خسته نباشید کارشناسان,مسئولین وکاربران اسک دین.:Gol:
یه سوالی داشتم اونم اینه که...
میخواستم بدونم در دوران حکومت امیرالمومنین حجاب بانوان درادیان دیگه در مملکت اسلامی چطور بوده یعنی حفظ حجاب با توجه به مغایر بودن با احکام خودشون الزامی بوده؟
مثلا الآن در جامعه ما هر خانم غیر مسلمانی که وارد ایران میشه ملزم به رعایت حجاب اسلامی هست,یا بانوان غیر مسلمان ایرانی.
ممنون:Gol:
یه سوالی داشتم اونم اینه که... ممنونسلام وعرض ادب و خسته نباشید کارشناسان,مسئولین وکاربران اسک دین.:Gol:
میخواستم بدونم در دوران حکومت امیرالمومنین حجاب بانوان درادیان دیگه در مملکت اسلامی چطور بوده یعنی حفظ حجاب با توجه به مغایر بودن با احکام خودشون الزامی بوده؟
مثلا الآن در جامعه ما هر خانم غیر مسلمانی که وارد ایران میشه ملزم به رعایت حجاب اسلامی هست,یا بانوان غیر مسلمان ایرانی.
علیکم السلام
در پاسخ به سوال شما چند نکته عرض می کنیم،امیدواریم مفید واقع گردد:
الف: آنچه را که از تاریخ استفاده می شود، این است که حجاب به معنای پوشش زنان، قبل از اسلام در جهان و در ادیان مختلف با شکل های متفاوت وجود داشته و این حکم تأسیسی نیست؛ یعنی اسلام آن را اختراع نکرده، بلکه دین اسلام آن را پذیرفته و چنان که از تاریخ زمان پیامبر (ص) استفاده می شود، اسلام قدری محدوده آن را وسیع تر کرده و به آن شدت بخشیده است.
از تاريخ استفاده ميشود که در ميان اهل کتاب يعني قوم يهود و نصاري (و مجوسيان در ايران باستان و حتي بوداييان در هند) حجاب وجود داشته و حتي از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است، فقط در جاهليت عرب و در ميان مشرکين حجاب وجود نداشته است. (1)
اما دليل ما بر وجود حجاب در ميان اين اقوام گواه تاريخ و کتب مقدس آنان به اين موضوع است که به چند نمونه اشاره مي شود:
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاريخ تمدن (ترجمه فارسى) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مىنويسد:
«اگر زنى به نقض قانون يهود مىپرداخت چنانكه مثلا بىآنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مىرفت و ... در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد».
تورات و انجيل فعلي كه به دست بعضي از شاگردان حضرت موسي و عيسي ـ عليهما السّلام ـ نوشته شده نيز بر موضوع پاكدامني و حجاب زن تأكيد نموده است. تورات دربارة رِفْقه (دختر بتوئيل) كه با نامحرم برخورد مي كند چنين مي گويد: رِفْقه چشمان خود را بلند كرده، اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد. و از خادم پرسيد: اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما مي آيد؟ خادم گفت: آقاي من است. پس بُرْقعْ (نقاب) خود را گرفته، خود را پوشاند.(2)
مسيحيت هم نه تنها احکام شريعت يهود را درباره حجاب زنان تغيير نداد بلک قوانين شديد آن را استمرار بخشيد ودر برخي موارد با تاکيد بيشتري حجاب را مطرح کرد. در مسيحيت به دليل تجرد و قداست آن، رعايت پوشش کامل و دوري از آرايش به شکل شديدتري وارد شده است در کتاب مقدس مسيحيان نيز در آياتي به طور صريح وجوب پوشاندن موي سر وارد بيان شده است(3)
ويل دورانت در جلد اول تاريخ تمدن صفحه 552 به بعد راجع به ايرانيان قديم مىنويسد:
زنان طبقات بالاى اجتماع جرات آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار از خانه بيرون بيايند...(پوشش آنقدر مهم بوده که حتي) زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردى را ولو پدر يا برادرشان باشد ببينند. در نقشهايى كه از ايران باستان بر جاى مانده هيچ صورت زن ديده نمىشود و نامى از ايشان به نظر نمىرسد... چنانكه ملاحظه مىفرماييد حجاب سخت و شديدى در ايران باستان حكمفرما بوده، که حتى پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مىشده اند.
ب: اما در مورد اينکه حجاب زنان غیر مسلمان در حكومت اسلامي چگونه بوده است، بايد گفت به يقين حكومت اسلامي، فشار زيادي روي اهل كتاب و اهل ذمه نداشته و به نحوه حجاب آنان کاري نداشته است؛ ولي گاهي ميشود اگر تبعيضي ميان زنان مسلمان و غير مسلمان در يك جامعه واقع شود، به عنوان ثانوي، منشأ مشكلات ميشود؛ لذا احتمالا آنان نيز مانند مسلمانان حجاب کامل را رعايت مي کردند مثل زنان غير مسلماني که در عصر ما در ايران زندگي مي کنند، حكومت اسلامي ميتواند از آنها هم بخواهد براي رعايت احترام جامعه اسلامي و همرنگ شدن با مسلمين و براي اينكه در محيط تبعيضي نباشد، احتراماً ارزشهاي كشوري را كه در آن زندگي ميكنند، رعايت كنند كه يكي از آن ارزشها حجاب است. (4)
ج: مطلب ديگر اين است که آنچه مسلم است اینست که: آیه حجاب خطابش به مردان و زنان مؤمن و مؤمنه میباشد و نه اهل کتاب، همچنين برخوردي هم از پيامبر يا اميرالمومنين با اينگونه افراد در تاريخ گزارش نشده است .
بر فرض که با زنان بی حجاب غیر مسلمان از سوی حکومت اسلامی برخوردی صورت گرفته باشد،برخورد با زنان بد حجاب حتي در ميان ساير اديان و ملل گذشته نيز وجود داشته است به عنوان مثال ويل دورانت راجع به قوم يهود مي نويسد «اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت: چنانكه مثلا بي آنكه چيزي بر سرداشت به ميان مردم مي رفت يا با مردان درد دل مي كرد و يا ... مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد».(5)
همين نويسنده به وجود حجاب در ايران قديم هم اشاره مي كند.06) و از مطالبش استفاده مي شود كه حجابي كه در قوم يهود و ايران باستان معمول بوده است از حجاب اسلامي بسي سخت تر و مشكل تر بوده است.
د: به صورت کلی، بر اساس قرار داد ویژه ای (عقد ذمّه) که میان حکومت اسلامی با یهودیان و مسیحیان بسته می شود و بر طبق آن، همان گونه که حکومت اسلامی حفظ امنیت ناموسی، جانی و مالی آنان را برعهده می گیرد، در مقابل، آنان نیز متعهد شده که علاوه بر پرداخت مالیاتی به نام «جزیه»، به قوانین و احکام یک کشور اسلامی احترام گذاشته، به صورت علنی و آشکار مرتکب گناه نشوند.(7)
و اگر بدحجابی در کشور اسلامی از سوی اهل ذمه منشأ فساد در جامعه اسلامی شود، حکومت اسلامی به جهت برقراری
نظم در امور اجتماعی و دوری جامعه از فساد، این اختیار را دارد که از باب حکم ثانوی، رعایت حجاب اسلامی را اجبار نماید و در صورت بدحجابی علنی از سوی آنان، آنها را مجازات نموده و قرار داد عقد ذمه را بر هم بزند؛ زیرا حجاب تا آنجا که در حریم زندگی خصوصی افراد است، یک امر فردی و خصوصی است و کسی نمیتواند دخالت کرده، ولی آنگاه که به یک امر اجتماعی تبدیل شد و با حقوق دیگران ارتباط پیدا کرد، حکومت و حاکم می تواند از باب نهی از منکر و صیانت از اخلاق و معنویت جامعه، رعایت حجاب را الزامی کند و برای آن مجازات تعیین نماید. (8)
پی نوشتها:
(1). مجموعه آثار شهيد مطهري، جلد 19،صفحه 385.
(2). تورات، ناشر انجمن كتاب مقدس ايران، سفر پيدايش، باب 24، فقره 64 و 65، چاپ دوم در ايران، 1987.
(3). حجاب در اديان، علي محمدي، ص 120 به بعد.
(4). برگرفته از: فرهنگ حجاب؛ بيمها و اميدها، قم: دفتر مطالعات ديني زنان،ص 138.
(5) . ويل دورانت، تاريخ تمدن علمي فرهنگي، جلد 12، ص30.
(6) . همان.
(7). نک: جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 21، ص 269 و 270؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص 452 – 462، انتشارت دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1377ش.
(8). نک: مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، ج 3، ص 70، محقق/ مصحح: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب (ع)، قم، چاپ دوم، 1427ق؛ کتاب النکاح، ج 1، ص 68.