بداخلاقی شوهر

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بداخلاقی شوهر

با سلام. همسرم بیش از اندازه سرد و بی روح و بی محبت است و محبت کردن را سوسولبازی تلقی میکند. حدوداً شش سال است که ازدواج کردیم ، اوایل اخلاقش خوب بود ولی کم کم دیگه اخلاقش خراب شد. مشکل اصلی من با همسرم همین سرد و بیروح و بی محبت بودنش و اصلی ترین مشکلم باهاش اینکه که پیش هر کس و ناکسی ضایعم میکنه ، سرم داد میکشه ، خرابم میکنه و در آخر هم میگه مگه ناراحتی شدی ؟ مگه ضایع شدی ؟ و همیشه هم حرف حرف خودشه و فکر میکنه که همیشه راست میگه. توی این شش سال نه عیدی نه روز زن و نه روز تولد و سالگرد ازدواج و غیره براش مهم نیست فقط و فقط با خونواده ی خودش و همکاراش خوشه نه با من. منو اصلاً نمیبینه ، با توجه به اینکه هر دومون کارمندیم و برای خرید خونه و غیره حتی یک قرون هم نمیزاده از حقوق خودمو مصرف کنم یعنی با جنگ و دعوا میتونم کمی از پولمرو نگه دارم تازه اونم فقط یکی دو ماه میشه که این کارو میکنم قبلنا حتی هزاری هم که دستم میدید ازم میگرفت و میگفت باید زندگیمون تأمین کنیم برای خرج کردن وقت زیاده . آخه مگه میشه یکی تو کیفش یه هزاری هم نداشته باشه. خیلی از اخلاق گندش اذیت میشم البته این چیزایی که گفتم تنها بخش کوچیکی از زندگیناممه . با توجه به اینکه عشق ازدواجمون یکطرفه بوده چون من هیچ علاقه ای بهشت نداشتم و فقط و فقط بخاطر اصرار های مکررش باهاش ازدواج کردم که این بی عقلی منو میرسونه که خیلی دلنازکم و تو این مدت تمام خوبیهارو در قبالش انجام دادم ولی انگار نه انگار چون اصلاً نمیفهمه. خسته شدم. هر چقدر سعی میکنم روابطمونو درست کنم ولی اصلاً به حرفام گوش نمیکنه فقط سرگرم کار و زندگی خودشه و من انگار نقشی در زندگیش ندارم . همیشه درگیر مشکلات خونوادشه . فرزندمون هم یکی دو ماهه دیگه به دنیا میاد موندم چیکار کنم. طلاق بگیرم یا نه ؟ توروخدا راهنمایی کنین.:Ghamgin:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

ziba85;455895 نوشت:
با سلام. همسرم بیش از اندازه سرد و بی روح و بی محبت است و محبت کردن را سوسولبازی تلقی میکند. حدوداً شش سال است که ازدواج کردیم ، اوایل اخلاقش خوب بود ولی کم کم دیگه اخلاقش خراب شد. مشکل اصلی من با همسرم همین سرد و بیروح و بی محبت بودنش و اصلی ترین مشکلم باهاش اینکه که پیش هر کس و ناکسی ضایعم میکنه ، سرم داد میکشه ، خرابم میکنه و در آخر هم میگه مگه ناراحتی شدی ؟ مگه ضایع شدی ؟ و همیشه هم حرف حرف خودشه و فکر میکنه که همیشه راست میگه. توی این شش سال نه عیدی نه روز زن و نه روز تولد و سالگرد ازدواج و غیره براش مهم نیست فقط و فقط با خونواده ی خودش و همکاراش خوشه نه با من. منو اصلاً نمیبینه ، با توجه به اینکه هر دومون کارمندیم و برای خرید خونه و غیره حتی یک قرون هم نمیزاده از حقوق خودمو مصرف کنم یعنی با جنگ و دعوا میتونم کمی از پولمرو نگه دارم تازه اونم فقط یکی دو ماه میشه که این کارو میکنم قبلنا حتی هزاری هم که دستم میدید ازم میگرفت و میگفت باید زندگیمون تأمین کنیم برای خرج کردن وقت زیاده . آخه مگه میشه یکی تو کیفش یه هزاری هم نداشته باشه. خیلی از اخلاق گندش اذیت میشم البته این چیزایی که گفتم تنها بخش کوچیکی از زندگیناممه . با توجه به اینکه عشق ازدواجمون یکطرفه بوده چون من هیچ علاقه ای بهشت نداشتم و فقط و فقط بخاطر اصرار های مکررش باهاش ازدواج کردم که این بی عقلی منو میرسونه که خیلی دلنازکم و تو این مدت تمام خوبیهارو در قبالش انجام دادم ولی انگار نه انگار چون اصلاً نمیفهمه. خسته شدم. هر چقدر سعی میکنم روابطمونو درست کنم ولی اصلاً به حرفام گوش نمیکنه فقط سرگرم کار و زندگی خودشه و من انگار نقشی در زندگیش ندارم . همیشه درگیر مشکلات خونوادشه . فرزندمون هم یکی دو ماهه دیگه به دنیا میاد موندم چیکار کنم. طلاق بگیرم یا نه ؟ توروخدا راهنمایی کنین.:Ghamgin:

بسمه تعالی
با سلام و تحیت محضر شما خواهر محترم
اهمیت موضوع اقتضاء می کند تا از نزدیک و مراجعه حضوری مسئله خود را با یک مشاور یا روانشناس در میان بگذارید.
اما به صورت کلی و قطع نظر از ویژگیهای شخصیتی ایشان ( این ویژگیها بسیار مهم وتعیین کننده است)، و بر حسب اینکه ایشان در ابتدا اخلاق متفاوتی را با شما داشته اند، این فرض تقویت می شود که رفتار ایشان، عکس العملی از نوع برخورد و واکنش متاثر از ازدواج تحمیلی شما بوده باشد...
ضرورت دارد با گفتگو در فضایی آرام و به دور از احساسات، در قدم اول جویای علت اینگونه رفتارهای ایشان شوید و از ایشان توضیح بخواهید ( دنبال این باشید تا کشف کنید بهانه ایشان چیست چون اینگونه رفتارها بیشتر جنبه بهانه گیری دارد و در صورت امکان تلاش کنید تا بهانه ایشان را برطرف کنید) و در قدم دوم قاطعانه از وی بخواهید که از اینگونه رفتارها ( توهین و ضایع کردن...) در قبال شما خودداری کند.

در پناه خدای متعال باشید.

[="Tahoma"][="Black"]

اميدوار;458103 نوشت:
بسمه تعالی
با سلام و تحیت محضر شما خواهر محترم
اهمیت موضوع اقتضاء می کند تا از نزدیک و مراجعه حضوری مسئله خود را با یک مشاور یا روانشناس در میان بگذارید.
اما به صورت کلی و قطع نظر از ویژگیهای شخصیتی ایشان ( این ویژگیها بسیار مهم وتعیین کننده است)، و بر حسب اینکه ایشان در ابتدا اخلاق متفاوتی را با شما داشته اند، این فرض تقویت می شود که رفتار ایشان، عکس العملی از نوع برخورد و واکنش متاثر از ازدواج تحمیلی شما بوده باشد...
ضرورت دارد با گفتگو در فضایی آرام و به دور از احساسات، در قدم اول جویای علت اینگونه رفتارهای ایشان شوید و از ایشان توضیح بخواهید ( دنبال این باشید تا کشف کنید بهانه ایشان چیست چون اینگونه رفتارها بیشتر جنبه بهانه گیری دارد و در صورت امکان تلاش کنید تا بهانه ایشان را برطرف کنید) و در قدم دوم قاطعانه از وی بخواهید که از اینگونه رفتارها ( توهین و ضایع کردن...) در قبال شما خودداری کند.

در پناه خدای متعال باشید.

سلام و عرض خسته نباشید
مثل همیشه حرف های گفتنی رو جناب امیدوار فرمودند
بهتره حرف ایشون و جدی بگیرید و مشکلاتتون و با یک مشاور درمیون بزارید
برای اینکه هر روز از روز قبل افسرده تر و از شوهرتون ناراحت تر نشید ..سعی کنید بدی های ایشون و به یاد نیارید ..به جاش خاطرات خوب مشتکرتون و در ذهن مرور کنید

[/]

ziba85;455895 نوشت:
با سلام. همسرم بیش از اندازه سرد و بی روح و بی محبت است و محبت کردن را سوسولبازی تلقی میکند. حدوداً شش سال است که ازدواج کردیم ، اوایل اخلاقش خوب بود ولی کم کم دیگه اخلاقش خراب شد. مشکل اصلی من با همسرم همین سرد و بیروح و بی محبت بودنش و اصلی ترین مشکلم باهاش اینکه که پیش هر کس و ناکسی ضایعم میکنه ، سرم داد میکشه ، خرابم میکنه و در آخر هم میگه مگه ناراحتی شدی ؟ مگه ضایع شدی ؟ و همیشه هم حرف حرف خودشه و فکر میکنه که همیشه راست میگه. توی این شش سال نه عیدی نه روز زن و نه روز تولد و سالگرد ازدواج و غیره براش مهم نیست فقط و فقط با خونواده ی خودش و همکاراش خوشه نه با من. منو اصلاً نمیبینه ، با توجه به اینکه هر دومون کارمندیم و برای خرید خونه و غیره حتی یک قرون هم نمیزاده از حقوق خودمو مصرف کنم یعنی با جنگ و دعوا میتونم کمی از پولمرو نگه دارم تازه اونم فقط یکی دو ماه میشه که این کارو میکنم قبلنا حتی هزاری هم که دستم میدید ازم میگرفت و میگفت باید زندگیمون تأمین کنیم برای خرج کردن وقت زیاده . آخه مگه میشه یکی تو کیفش یه هزاری هم نداشته باشه. خیلی از اخلاق گندش اذیت میشم البته این چیزایی که گفتم تنها بخش کوچیکی از زندگیناممه . با توجه به اینکه عشق ازدواجمون یکطرفه بوده چون من هیچ علاقه ای بهشت نداشتم و فقط و فقط بخاطر اصرار های مکررش باهاش ازدواج کردم که این بی عقلی منو میرسونه که خیلی دلنازکم و تو این مدت تمام خوبیهارو در قبالش انجام دادم ولی انگار نه انگار چون اصلاً نمیفهمه. خسته شدم. هر چقدر سعی میکنم روابطمونو درست کنم ولی اصلاً به حرفام گوش نمیکنه فقط سرگرم کار و زندگی خودشه و من انگار نقشی در زندگیش ندارم . همیشه درگیر مشکلات خونوادشه . فرزندمون هم یکی دو ماهه دیگه به دنیا میاد موندم چیکار کنم. طلاق بگیرم یا نه ؟ توروخدا راهنمایی کنین.:Ghamgin:

سلام ...
منم نظر بدم ...
عشق از یک منظر یعنی رفتن و نرسیدن ... یعنی دو انسان عاشق یکدیگر باشند ... به یکدیگر عشق بورزند ... روز به روز نزدیک و نزدیکتر شوند ... اما هیچ وقت به هم نرسند ... حالا چی کار کنیم که بعد از ازدواج همچنان عشقمون رو حفظ کنیم ...
عشق یکی از مناظرش روابط جنسی بین خانوم و آقا هست ...
ولی چرا عشق تموم میشه ... چونکه اینگونه روابط محدود هستند و تموم میشن ... اصولا اگر عشق مبناش بر اساسه چیزی باشه که تموم شدنی باشه ... بعد از مدتی تموم میشه ... برای خانواده ای 1 سال برای خانواده ای 2 سال و برای خانواده ای 100 سال ...

خوب چه چیزهایی هستن که تموم نمیشن ...
اخلاق . علم . زیبایی . مهربانی . متمدن بودن . جذاب بودن و ...

این مسائل اموری هستند که باعث میشن ... اگر 100 سال هم بگذره و هر چقدر هم که همسرتون به شما نزدیک بشه ... هیچ وقت بهتون نرسه ... شما باید دائما در حال رشد کردن باشین ... تا شوهرتون هر چقدر هم که بخواد بهتون برسه ... نتونه برسه ... در اینصورت عشق بوجود میاد ... باید هیچ وقت پی به عمق اخلاق . علم . زیبایی . متمدن بودن و جذابیت شما نبره ...

روز به روز علمتون رو افزایش بدین ... روز به روز زیباتربشین ...روز به روز مهربانتر بشین ... طوری که هر چقدر شوهرتون سعی میکنه به گرد پاتون هم نرسه ...

در اینصورت عشق پابرجا میمونه .

عزیزم شرایط سختی داری....اگر بچه نداشتید میگفتم حتما طلاق بگیر اما حالا که دارید صاحب فرزند میشید خطا نکن..شما اولین اشتباهت مدل انتخاب همسرت بوده...دومین اشتباهتم اینه که وقتی همچین شرایطی داشتی نباید اقدام به فرزند میکردید و اگر طلاق تو بگیری میشه سومین اشتباهت...البته اینم بگم که اشتباهاتت خییییییییلی بزرگه...اما توکل به خدا کن...برو با بزرگترا مشورت من...باید لِمِ شوهرت وپیدا کنی...بین چی باعث میشه جذب بشه...ببین به چی علاقه نشون میده...باز از یه مشاور کمک بگیر حتما

شفای عاجل...ان شا الله

ziba85;455895 نوشت:
با سلام. همسرم بیش از اندازه سرد و بی روح و بی محبت است و محبت کردن را سوسولبازی تلقی میکند. حدوداً شش سال است که ازدواج کردیم ، اوایل اخلاقش خوب بود ولی کم کم دیگه اخلاقش خراب شد. مشکل اصلی من با همسرم همین سرد و بیروح و بی محبت بودنش و اصلی ترین مشکلم باهاش اینکه که پیش هر کس و ناکسی ضایعم میکنه ، سرم داد میکشه ، خرابم میکنه و در آخر هم میگه مگه ناراحتی شدی ؟ مگه ضایع شدی ؟ و همیشه هم حرف حرف خودشه و فکر میکنه که همیشه راست میگه. توی این شش سال نه عیدی نه روز زن و نه روز تولد و سالگرد ازدواج و غیره براش مهم نیست فقط و فقط با خونواده ی خودش و همکاراش خوشه نه با من. منو اصلاً نمیبینه ، با توجه به اینکه هر دومون کارمندیم و برای خرید خونه و غیره حتی یک قرون هم نمیزاده از حقوق خودمو مصرف کنم یعنی با جنگ و دعوا میتونم کمی از پولمرو نگه دارم تازه اونم فقط یکی دو ماه میشه که این کارو میکنم قبلنا حتی هزاری هم که دستم میدید ازم میگرفت و میگفت باید زندگیمون تأمین کنیم برای خرج کردن وقت زیاده . آخه مگه میشه یکی تو کیفش یه هزاری هم نداشته باشه. خیلی از اخلاق گندش اذیت میشم البته این چیزایی که گفتم تنها بخش کوچیکی از زندگیناممه . با توجه به اینکه عشق ازدواجمون یکطرفه بوده چون من هیچ علاقه ای بهشت نداشتم و فقط و فقط بخاطر اصرار های مکررش باهاش ازدواج کردم که این بی عقلی منو میرسونه که خیلی دلنازکم و تو این مدت تمام خوبیهارو در قبالش انجام دادم ولی انگار نه انگار چون اصلاً نمیفهمه. خسته شدم. هر چقدر سعی میکنم روابطمونو درست کنم ولی اصلاً به حرفام گوش نمیکنه فقط سرگرم کار و زندگی خودشه و من انگار نقشی در زندگیش ندارم . همیشه درگیر مشکلات خونوادشه . فرزندمون هم یکی دو ماهه دیگه به دنیا میاد موندم چیکار کنم. طلاق بگیرم یا نه ؟ توروخدا راهنمایی کنین.:Ghamgin:

باسمه تعالی
ضمن توصیه به اجرای سفارش استاد امیدوار، چند نکته هم به نظر بنده می رسد

یکی از دلایل سردی در روابط یک زوج، عدم آشنایی با نیازهای همدیگر است. ...این نیازها باید در کلاسهایی قبل از عقد یا در حین عقد و عروسی آموزش داده شود!
گاهی یک غیبت یا تندزبانی مقدمه سردی می شود....زوجین باید مسائلشان را خودشان حل کنند و برای کسی تعریف نکنند چون اگر دیگران بفهمند رفتارشان با غیبت شده عوض می‌شود!
و ممکن است او رفتار آزار دهنده به همسرش را انتخاب کند.

شما باید در دوران بارداری هیچ غصه ای نخورید چون برای سلامت بچه ضرر دارد....... پس با شوهر خود صمیمانه برخورد کنید تا فرصت گله گذاری از او را در محیطی صمیمی بدست آورید.
آیا همین کار کردن شما باعث بهانه گیری او نمی شود..... آسیب شناسی و پیشگیری از عوارض کارکردن شما در بیرون چگونه باید باشد؟
آیا شما و شوهرتان معتقد به توصیه‌های دین هستید؟........ کتابهای مناسبی که بتواند این توصیه ها را بدهند کدامند؟

ممکن است شوهر شما با خرید هدیه در محیط خانواده خود بزرگ نشده است. راهکار چیست؟ .... آیا بطور غیر مستقیم می توانید کتابی در دسترس ایشان قرار دهید؟

گاهی استفاده از یک مشاور اینترنتی برای رفع مشکلات زوجی که مغرور است بهتر می باشد..... چگونگی آنرا از همین سایت بپرسید.

با توجه به سئوالات فوق، برای ریشه یابی این سردی روابط، اگر با گفتگوی صمیمی حل نشد حتما باید از مشاور متخصص و متدین کمک بگیرید.

اصلاح رابطه یک شبه معجزه لازم دارد.......... بنابراین باید برنامه ی کوتاه مدت، میان مدت، و بلند مدت داشته باشید.

برای همین می‌گویند جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است... و البته وظایف و مسئولیت مرد هم خیلی سنگین است و بعضی مردان تا از دوران بچگی بیرون بیایند زمان می‌برد!!!!

میزان شیر شما پس از زایمان برای نوزاد به رفتار بین شما و همسرتان بستگی دارد... آیا شوهرتان از این موضوع خبر دارد .... چه کسی باید او را آگاه کند؟

بنابراین رفتار صمیمی و در صورت نیاز کتاب و مشاوره را جدی بگیرید.

از خواندن حدیث کساء، سوره محمد، و یوسف و غذای حلال شرعی برای فرزند خود غافل نشوید.

خدایا به همه بندگانت توفیق صبر بر مشکلات و توکل عنایت بفرما:Doaa:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

عشق احساسی بعده یه مدت حتما تموم میشه و وقتی تموم شد مهمترین مرحلۀ زندگی شروع میشه. اگه مدیریت خوب بشه زندگی لذت بخش میشه اما اگه غافل بود زندگی به شدت به سردی می گراید.

در زمانی که عشق احساسی نزول کرد باید عشق عاقلانگی جایگزین بشه.

این عشق زمانی جایگزین میشه دو زوج شناخت کافی از هم داشته باشند و سعی در برطرف کردن عیوب همدیگه داشته باشند یعنی لباسی برای همدیگه باشند.

فکر کنم شما در این مرحله دچار مشکل شدین. جذب توجه همسر به زندگی یکی از خصوصیات زنانه باسد باشه.

بهترین گزینه مراجعه به یک روانشناس یا مشاور زبده هست البته باید مورد توافق همسر باشه اگه نباشه فایده ای نخواهد داشت.

از ناراحت کردن و بحث باهاش به شدت خودداری بکنین و راه آروم رو در پیش بگیرین حتی اگر چندین بار به حرفتون گوش ندادن ناراحت و عصبی نشین و به مرور رضایتش رو جلب بکنین

یادتون باشه که ناراحتیتون تاثیر زیادی روی بچه داره.

انشاالله مشکلتون حل میشه.

موضوع قفل شده است