جمع بندی چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا من سنگی در دل کوه خلق نشدم؟ چه شد که یکی اسفل یکی اعلی شد؟

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا من سنگی در دل کوه خلق نشدم؟ چه شد که یکی اسفل یکی اعلی شد؟

بسم الله رب جن و الانس........چه چیز باعث شد که خدا من را انسان خلق کند اما مخلوق دیگری را مثلا حیوان؟چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا من سنگی در دل کوه خلق نشدم؟ چه شد که یکی اسفل یکی اعلی شد؟ خداوند چگونه تصمیم به اراده خلق چنین اختلافاتی بین مخلوقات می گیرد؟

با نام الله


کارشناس بحث: استاد صادق

nothing;455683 نوشت:
بسم الله جن و الانس........چه چیز باعث شد که خدا من را انسان خلق کند اما مخلوق دیگری را مثلا حیوان؟چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا من سنگی در دل کوه خلق نشدم؟ چه شد که یکی اسفل یکی اعلی شد؟ خداوند چگونه تصمیم به اراده خلق چنین اختلافاتی بین مخلوقات می گیرد؟

پاسخ ::Hedye:
باسلام وتقدیر از سوال شما .
:Gol: در ابتدا باید اشاره شود : جهان هستی نظام احسن است که خداوند آن را به بهترین وجه ممکن خلق کرده است. هر شیء و هر پدیده در آن، مقام و مرتبه خاصی دارد. این نظام با یک سلسله قوانین اداره می‌شود که تغییر و تبدیل هم در آنها راه ندارد.

لازمه نظام احسن هستی، وجود مراتب مختلف و درجات متفاوت در مخلوقات است. این تفاوت ها و اختلافات، آفریده نمی‌شود، بلکه لازمه ذاتی مخلوقات بوده و خداوند بنابر سعه وجودی و لیاقتشان آنها را خلق می‌کند؛ زیرا در هر مقامی که هستند تنها همان مقام را فقط می‌توانسته اند بپذیرند. با توجه به این نکته باید گفت :

پاسخ این سوال از 4 بخش تشکیل می‌شود.

اولاً: شکی نیست که این عالم نظم دارد و نظم آن ذاتی است. و بین اجزای آن رابطه حقیقی برقرار است؛ مثل مراتب اعداد. در اعداد می‌بینیم که عدد (یک) قبل از عدد (دو) و عدد (دو) قبل از عدد (سه) و بعد از عدد (یک) است. همچنین هر عددی غیر از عدد یک، بعد از عددی و قبل از عدد دیگری است. هر عددی مرتبه‌ای را اشغال کرده و در مرتبه خود احکام و آثاری دارد و مجموع اعداد که محدود به حدی نیستند نظامی را به وجود آورده‌اند. این نظم و نظامی که در مراتب اعداد وجود دارد ذاتی اعداد است. همین نظم ذاتی در میان مخلوقات در جهان هستی نیز حاکم است. یعنی این طور نیست که خداوند مجموعه‌ای از اشیا را خلق کرده باشد، ولی هیچ رابطه واقعی میان آنها نباشد، بعد آنها را به صف کشیده باشد و یکی را پشت سر دیگری قرار داده باشد.

ثانیاً: نظامی که در جهان هستی حاکم است، نظام احسن است. یعنی هرچه در این جهان است در نهایت نیکویی و در بهترین حالات خلق شده است، به طوری که بهتر از این تصور نمی‌شود. و قرآن کریم در این باره می‌فرماید: "او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید ...".[1]
ثالثاً: یک سری قوانین کلی بر این نظام هستی حاکم است که خداوند متعال طبق آن قوانین جهان هستی را اداره می‌کند و هرگز کاری را خارج از این قوانین انجام نمی‌دهد و هیچ تغییر و تبدیلی هم در این قوانین راه ندارد. چنانچه قرآن می فرماید: "هرگز در سنت خدا تغییری نخواهی یافت".[2]

رابعاً: یکی از قوانین این عالم قانون علت و معلول است. که به موجب آن قانون هر موجودی در نظام هستی جایگاه و مقام معلومی دارد. نبودن قانون علت و معلول به معنای این است که هر موجودی بتواند منشأ ایجاد هر چیزی شود و ممکن باشد که هر معلولی به جای هر علت وهر علتی به جای هر معلول بیاید ؛ مثلاً اثر شعله کبریت با اثر شعله خورشید یکی باشد و حال این که این طور نیست .
حکومت قانون علت و معلول بر جهان به وضوح نمایان است چرا که هر معلولی علت خاص خود را دارد و هر علتی اثر و معلول خود را دارد و مراتب موجودات هستی از قبیل مراتب قرار دادی و اعتباری رایج در مناسبات اجتماعی نیست که فرقی نداشته باشد که فلان رئیس مرؤوس شود، یا برعکس؛ اما مراتب موجودات هستی مراتب حقیقی و واقعی است که بر اساس آن گوسفند نمی تواند انسان باشد و انسان هم نمی تواند گوسفند یا نبات باشد. چرایی این جا معنا ندارد که چرا یکی گیاه، یکی انسان و یکی حیوان خلق شده است. در یک کلمه باید گفت تفاوت موجودات جهان ذاتی آنها و لازمه نظام علت و معلول است.[3]
بنابراین این که گفته شده است هر موجود بر حسب لیاقتش خلق می شود، یعنی خداوند بر حسب ظرفیت و استعداد ذاتی اشیا آنها را خلق می‌کند. درجات و موقعیت‌هایی که در آفرینش برای موجودات معین شده است که یکی لیاقتش و ظرفیتش این باشد که جز جمادات یا نباتات و یا غیره باشد، مانند پست‌های اجتماعی(رئیس و مرئوس) نیست که قابل تبدیل و تغییر باشد، بلکه این موقعیت ‌ها مانند خواص اشکال هندسی ذاتی موجودات است. وقتی می‌گوییم خاصیت مثلث این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با دو قائمه باشد و خاصیت مربع این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با چهار قائمه باشد، به این معنا نیست که به یکی خاصیت دو قائمه داشتن و به دیگری خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‌اند. و لذا نمی توان گفت:" که چرا به مثلث ستم کرده و خاصیت 4 قائمه را نداده‌اند یا بالعکس. "زیرامثلث جز همان خاصیت معین و همان ظرفیت معین نمی‌تواند داشته باشد.
مراتب موجودات جهان نیز همین طور است. این که جماد رشد و درک ندارد، ولی گیاه رشد دارد و درک ندارد و حیوان هم رشد دارد و هم درک دارد، ذاتی مرتبه وجودی هر یک از آنهاست. نه آن که همه اوّل یکسان بوده‌اند و بعد آفریدگار به یکی لیاقت و ظرفیت رشد و درک را داده، به یکی هیچ کدام را نداده و به یکی، یک جنبه را داده و به دیگری آن را نداده است. پس این تصور غلط است که فکر کنیم خداوند ابتدا همه موجودات را به طور مساوی آفریده و بعد بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است. بلکه صحیح آن است که بگوئیم هر چیز در جهان، فقط گونه‌ای خاص از وجود را می‌تواند بپذیرد و بس، که خداوند هم همان خلقت را به او می‌دهد. همانگونه که بوعلی سینا می‌فرماید: خدا زردآلو را زردآلو نکرده، بلکه آن را (از اول به صورت زرد آلو) ایجاد کرده است.[4]
پس این مساله لازمه ساختار علت و معلولی درعالم است و مجموعه علل و عوامل عالم در کنار هم به گونه ای قرار گرفتند که این نتیجه برای این موجود خاص رقم بخورد؛ به همین نسبت معنا ندارد که فرزند دو حیوان معین که در موقعیت زاد و ولد قرار گرفتند گیاه یا انسان شود، زیرا ساختار طبیعی عالم بر اساس همخوانی علت ها و معلول ها است و در نتیجه فرزند متولد شده از زاد و ولد این دو حیوان استعداد و ظرفیت وجودی بیش از این را نداشت.
یعنی این گونه نبود که خداوند موجودی را خلق کند و بعد تصمیم بگیرد که او سنگ شود یا انسان یا انسانی با استعداد و زیبا یا نازیبا و کودن؛ بلکه ایجاد او همان تحقق یک موجود کامل با همه ویژگی ها و تشخصات و تمایزات وجودی اوست .
لذا مثلاً وقتی می‌گوییم خاصیت مثلث این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با دو قائمه باشد و خاصیت مربع این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با چهار قائمه باشد، به این معنا نیست که به یکی خاصیت دو قائمه داشتن و به دیگری خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‌اند. و لذا نمی توان گفت:”که چرا به مثلث ستم کرده و خاصیت ۴ قائمه را نداده‌اند یا بالعکس. “زیرا مثلث جز همان خاصیت معین و همان ظرفیت معین نمی‌تواند داشته باشد.
مراتب موجودات جهان نیز همین طور است، یعنی این تصور غلط است که فکر کنیم خداوند ابتدا همه موجودات را به طور مساوی آفریده و بعد بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است. بلکه صحیح آن است که بگوئیم هر چیز در جهان، فقط گونه‌ای خاص از وجود را می‌تواند بپذیرد و بس، که خداوند هم همان خلقت را به او می‌دهد؛ در یک کلمه باید گفت تفاوت موجودات جهان ذاتی آنها و لازمۀ نظام علت و معلول است.



[/HR][1]. «الذی احسن کل شیء خلقَهُ»، سجده، 7.

[2]. «ولن تجدَ لسُنةِ تبدیلاً». احزاب، 62.

[3]. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص 102 - 107، صدرا، چاپ 30، 1378.

[4]. «وما جعل اللهُ المشمشة * مشمشةً بل أوجدها».

با سلام به کارشناس محترم ممنون جالب بود و تا حدی قانع کننده...اما؟؟؟؟؟ اما من منظورم اینه مثلا در مثال مربع و مثلث شما درست اما در رابطه با انسان که اشرف مخلوقات است و یک مورچه ی ساده که زیر پای این اشرف مخلوقات از روی ریز بودن و غیره نابود میشه و خم به ابروی کسی نمیاد چطور؟ من که احساس می کنم نسبتم به مورچه خیلی با ارزش تر خیلی پر بها تر خیلی هدفمند تر خیلی حیرت آور تر خیلی دوست داشتنی تر خیلی زیبا تر خیلی پیچیده تر خیلی فرمانروایانه تر ووووووخیلی خیلیا های دیگر برتر است....من منظورم ظلم نیست؟ ولی بهر حال برتری بیش از حد انسان بوضوح نمایان است من منظورم اینه که خب چرا از این همه خلایق من باید انسان خلق بشم؟ چرا یک مرغ خلق نشدم که انسانی منو بکشه تکه تکه کنه و من کلی درد بکشم و براحتی خدا حلال کنه قتل منو براش و بخوره:_loool:؟؟؟ (و من برای تمام عالم حتی تکه سنگ هم حرص می خورم اما تمام قلوب برای من قلب خود را سنگ می کنند)

بسم الله رب ملائک و شیاطین.........با سلام.. جناب حکمت بمن گفتند این سوال چون در همین زمینه هست همین جا مطرح کنم از شما کارشناس محترم::..چرا خداوند برخی حیوانات نظیر گرگ را کاملا گوشت خوار و درنده خلق کرد که فقط بدرد...و برای مثال گوسفند را علف خوار کرد که فقط بچرد...چرا گرگ را علف خوار نکرد که این چنین وحشیانه بر جون یک مخلوق دیگر حمله نکند؟ هر چند خود علف هم زنده است...و مورد حمله گوسفند قرار می گیرد....خلاصه این سیر چرخه در طبیعت به غیر از انسان های خداپرست و خوب کاملا در تمام عالم حتی در انسان ها بر قرار است و هرکس در راس قدرت باشد پیروز است...برای مثال انسان-شیر-گرگ-گوسفند-علف-آب-چوب-سنگ-و غیره.... اگر انسان های شگفت انگیز پاک سیرت را در این چرخه هستی نادیده بگیریم می فهمیم که این چرخه خلقت فقط و فقط دریده شدن کوچک ها و ضعیفان توسط بزرگان و قوی هاست....چرا از این همه میلیارد موجود خلق شده توسط خدای عالم...فقط انسان و جن مثلا می تونند در این چرخه درنده نباشند....اینها به کنار...چرا کلی مخلوقات دیگر بجون هم افتادند و در چرخه ای مرگبار زندگی می کنند؟ حتی خود انسان های خوب هم در بخش کثیری از غذای های مورد استفاده خود مجبورند کلی مخلوقات دیگر را به قتل برسانند و بخورند....چرا غذای ما باید موجود زنده ای باشد که درد بکشد و کشته شود و ما بخوریمش....یا چرا مثلا گرگ با نهایت طمع باید آفریده شود که یک گله گوسفند را بدرد و فقط یکی را بخورد؟؟؟؟ چرا خدا گرگ را طمع کار خلق کرد و درنده و ظالم؟ و گوسفند را غذای او و بظاهر مظلوم؟آیا این جواب درست است؟::: خداوندی زن را آفرید و ناز کردن را در او قرار داد که از مرد به ظاهر فرار می کند و ناز می کند که مثلا نمی خوامت و غیره ولی در عین حال که فرار می کنه و ناز می کنه کاملا منظورش اینه که می خوام و یعنی بیا نازمو بکش....و مرد از روی نیاز کاملا به چنین قضییه ای تن می دهد و دنبال او می رود....تا بوده چنین بوده استثناهات رو وارد نکنید....خلاصه زن فرار می کنه مرد می دود دنبال او...اما جالبه که هر دو دوست دارند برسند به هم...خب بنظر من آیا رابطه گرگ و گوسفند هم همینگونه نمی تونه باشه؟؟؟ گوسفند لذت ببره از دریده شدن..مثل فیلم بازی کردنه....اصلا هم غیر منطقی نیست...برای مثال سوسک مدفوع رو می خوره و خدا رو شکر می کنه قطعا...اما ما نمی خوریم و بیزاریم....پس این چنین عجایب غیر طبیعی دیدن هم باید انتظار داشت از این خدای حیرت آور....... براستی که عالم در حیرت خدا مبهوت مونده ......با تشکر

nothing;456211 نوشت:
برای مثال سوسک مدفوع رو می خوره و خدا رو شکر می کنه قطعا...اما ما نمی خوریم و بیزاریم...
فکر کنم خودم جواب خودمو با توجه به کتابی که اینا رو از توش در آوردم دادم.....شاید مثل همین سوسک که از خوردن مدفوع لذت می بره و خانه خود را حتی از مدفوع درست می کنه و برای ما چنین چیزی بدی و غیر قابل تحمل است...کل خلقت هم همینگونه باشه....حتی در قرآن آیه ای این چنینی داریم که:ما هر آنچه در آسمان ها و زمین است را مثل نوع شما (انسان ها) آفریدیم.... برای مثال گرگ ذاتا طمع کار و ظالم و درنده خلق شده و خدا اونو همینگونه خلق کرده....بنظرم شاید اینا فیلم باشه و مثل قطع شدن ناخن و یا موی سر که دردی حس نمی کنیم خدا چنین چیزایی رو آفریده که ما درس بگیریم مثلا طمع بده و غیره و اونا فیلم بازی می کنن....والا من از خدا عجایب زیادی در خلقتش دیدم لذا هرجور حالت عجیبی دیدم پس هر جور احتمال عجیب غریبی هم می دم

nothing;456211 نوشت:
بسم الله رب ملائک و شیاطین.........

رب یعنی تربیت کننده و مربی. خداوند رب شیاطین نیست، رب ملائکه هست. شیاطین هم اگر تربیت میشدند به مقام ملائکه میرسیدند. سبوح قدوس رب الملئکه والروح.

سلام ...
هدف از آفرینش آسمانها و زمین چیست ؟؟؟ تجلی صفات خداوند . انسان کامل .

اینجوری نیست که بیایم و بگیم ... برایه چی خدا مورچه و انسان و گاو و سوسک خلق کرده ...

خداوند خواست موجودی به نام انسان بیافریند این انسان نیازمنده مکانی برای زندگی ... احتیاجات و محیطی برای کار کردن بود ... این عمل موجب شد که خدا برایه او سنگ و مرغ و سوسک را خلقت نماید ...

بنابراین این تفکر که فکر کنیم چرا من سوسک نشدم ... اصلا از ابتدا فکری اشتباه هست ...

FT_Mohammadi;456243 نوشت:
بنابراین این تفکر که فکر کنیم چرا من سوسک نشدم ... اصلا از ابتدا فکری اشتباه هست ...
اما بنظر من این تفکر کاملا عالییست و حیرت آوره و در کل افکار مقدس هستند حتی باطل ترینشان....

.امین.;456239 نوشت:
رب یعنی تربیت کننده و مربی. خداوند رب شیاطین نیست، رب ملائکه هست. شیاطین هم اگر تربیت میشدند به مقام ملائکه میرسیدند. سبوح قدوس رب الملئکه والروح.
حرف شما اشتباه است..چون خودتون جواب خودتونو دادید : رب ملائکه و روح...شیاطین هم روح دارند

nothing;456265 نوشت:
حرف شما اشتباه است..چون خودتون جواب خودتونو دادید : رب ملائکه و روح...شیاطین هم روح دارند

حتی اگر معنای روح در اینجا همان نفس هم باشه دلیل نمیشه که شما بگی رب شیطان.

خداوند میتواند رب روح باشد همانطور که رب العالمین هست.

یک استاد ، معلم همه ی دانش آموزانش هست.

اما وقتی که میخواهند از او تقدیر و تجلیل کنند میگویند ایشان استاد فلان دانشمند هست و نامی از شاگردان تنبلش نمیاورند

ضمن اینکه این ترکیب غلط شما تداعی کننده این فکر غلط هست که نعوذبالله شیاطین بدست خود خداوند شیطان صفت تربیت شده اند و این اوج جفاکاریست به ساحت ربوبیت.....

بی خیییال این چه بحث هاییه ؟؟؟؟
سوال :خدا شیاطین رو خلق کرده یا نه ؟
اگه نه پس از کجا اومدن ؟
اگه اره مگه صفت خدا عالم نیست و از همه چیز خبر ندارد و نامه نانوشته خواند پس چرا شیاطین رو خلق کرد
موجودی که انتهای خوبی است چرا موجودی خلق کند که می داند بد می شود ایا با صفت خدامغایر نیست
کسی که انتهای خوبی است چرا بدی خلق می کند ایا نمی توانسته جلوی شیطان را بگیرد تا انسان به زمین تبعید نشود
خیلی جالب است یاد شعری افتادم

[=&quot]تا بگیری پاسخت را خیره در چشمم شدی...!!!!

[=&quot]گاه پرسش هرقَدَر دشوار باشد بهتر است

[=&quot]

[=&quot]چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را

[=&quot]دائما در حسرت دیدار باشد بهتر است

[=&quot]

[=&quot]شکوه های کهنه اما چون لحافی چرکمُرد

[=&quot]بعد از این هم گوشه ی انبار باشد بهتر است

[=&quot]

[=&quot]قیمت دنیای جاویدان بهای مرگ نیست

[=&quot]
[=&quot]زندگی تنها همین یک بار باشد بهتر است

[="Tahoma"][="Navy"]

nothing;455683 نوشت:
بسم الله رب جن و الانس........چه چیز باعث شد که خدا من را انسان خلق کند اما مخلوق دیگری را مثلا حیوان؟چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا من سنگی در دل کوه خلق نشدم؟ چه شد که یکی اسفل یکی اعلی شد؟ خداوند چگونه تصمیم به اراده خلق چنین اختلافاتی بین مخلوقات می گیرد؟

سلام
اگر منظورتان این است که این من انسانی چرا حیوان نشد دلیلش واضح است روح و نفس انسانی از بدن حیوان ناشی نمیشود
اگر منظورتان این است که که چرا من سنگ نشدم( بدون تعین انسانی یا حیوانی ) جوابش اینستکه من بدون تعین فقط خداست یعنی منی که محدود به هیچ حدی نیست فقط خداست وگرنه هر من دیگری متعین است یعنی یا انسان است یا حیوان یا ....
اگر منظورتان این است که چرا در طبیعت سنگ سنگ شده و انسان انسان ( و تبدل ایندو به یکدیگر منظورتان نباشد ) باید گفت شاکله هستی اقتضای این امر را داشته است مثل اینکه شما در طراحی یک ساختمان در و پنجره و دیوار آنرا تعیین می کنید . اگر کسی بگوید چرا در این ساختمان در در شده و پنجره پنجره میگوییم چون اقتضای خانه بودن خانه ، داشتن در و پنجره است
پس برای اینکه جهان جهان باشد این اجزاء را باید داشته باشد . انسان باشد سنگ باشد کوه باشد ووو
یاعلیم[/]

بسم الله رب جن و الانس........چه چیز باعث شد که خدا من را انسان خلق کند اما مخلوق دیگری را مثلا حیوان؟چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا من سنگی در دل کوه خلق نشدم؟ چه شد که یکی اسفل یکی اعلی شد؟ خداوند چگونه تصمیم به اراده خلق چنین اختلافاتی بین مخلوقات می گیرد؟ ////این سوال شما با این بحث های کلامی پاسخ داده نمیشود شما باید وارد عرفان عملی بشوید تا بفهمید که چرا خداوند شما حیوان یا چیز دیگری خلق نکرده است. شما با تهذیب نفس و مکارم اخلاق و استمداد از اهل بیت علیهم السلام و اذکار الهی این مطلب را به طور شهودی درک خواهید کرد

Mr.Karimi;456303 نوشت:
Mr.Karimi آواتار ها

تاریخ عضویت : بهمن/۱۳۹۱
نوشته : 40 صلوات : 25
مورد صلوات: 145 در 38
حضور : 1 ساعت 11 دقیقه
دریافت : 0 آپلود : 0
گالری : 0 وبلاگ :

Mr.Karimi آنلاین نیست.

بی خیییال این چه بحث هاییه ؟؟؟؟
سوال :خدا شیاطین رو خلق کرده یا نه ؟
اگه نه پس از کجا اومدن ؟
اگه اره مگه صفت خدا عالم نیست و از همه چیز خبر ندارد و نامه نانوشته خواند پس چرا شیاطین رو خلق کرد
موجودی که انتهای خوبی است چرا موجودی خلق کند که می داند بد می شود ایا با صفت خدامغایر نیست
کسی که انتهای خوبی است چرا بدی خلق می کند ایا نمی توانسته جلوی شیطان را بگیرد تا انسان به زمین تبعید نشود
خیلی جالب است یاد شعری افتادم

دوست محترم شما و سایرین وارد بحث های دیگه نشدید خواهشا تا جواب سوالات قبلیمو بگیرم....خدا شیطان رو پاک خلق کرد خود شیطام خر شد...اما چرا آفرید وقتی می دونسته کلی گمراه می کنه و غیره...چون خدا از روی جبر کسی رو خوب نمی آفرینه و اوج عشق و اراده رو بهش می ده...به شیطان هم داده خودش گمراه شده....و خدا هم برای امتحان انسان ها شیطان را قرار داد...اصلا خود خدا این کار رو کرده که در قرآن هم داریم ما شیطان را بر این گماشتیم که شما را وسوسه کند تا امتحان شوید....کلا وارد بحث دیگه نشید حداقل بعد از پاسخ به سوالات اصلی

nothing;456208 نوشت:
با سلام به کارشناس محترم ممنون جالب بود و تا حدی قانع کننده...اما؟؟؟؟؟ اما من منظورم اینه مثلا در مثال مربع و مثلث شما درست اما در رابطه با انسان که اشرف مخلوقات است و یک مورچه ی ساده که زیر پای این اشرف مخلوقات از روی ریز بودن و غیره نابود میشه و خم به ابروی کسی نمیاد چطور؟ من که احساس می کنم نسبتم به مورچه خیلی با ارزش تر خیلی پر بها تر خیلی هدفمند تر خیلی حیرت آور تر خیلی دوست داشتنی تر خیلی زیبا تر خیلی پیچیده تر خیلی فرمانروایانه تر ووووووخیلی خیلیا های دیگر برتر است....من منظورم ظلم نیست؟ ولی بهر حال برتری بیش از حد انسان بوضوح نمایان است من منظورم اینه که خب چرا از این همه خلایق من باید انسان خلق بشم؟ چرا یک مرغ خلق نشدم که انسانی منو بکشه تکه تکه کنه و من کلی درد بکشم و براحتی خدا حلال کنه قتل منو براش و بخوره:_loool:؟؟؟ (و من برای تمام عالم حتی تکه سنگ هم حرص می خورم اما تمام قلوب برای من قلب خود را سنگ می کنند)

پاسخ مجدد ::Hedye:
در ابتدا باید اشاره شود اگرپراگراف 4 پاسخ قبل را مجددا بدقت بخوانید جواب کامل شما آن جا بیان شد ولی در عین حال چون پرسشگر خوش ذوق وبا سلیقه هستید مجددا پاسخی در چند محور ارائه می‌شود::Gol:

1ـ در اینکه بر چه اساسی موجودات به انواع مختلف تقسیم شده، برخی انسان و برخی به صورت انواع حیوانات و موجودات دیگر به وجود آمده؟
باید گفت:
اولاً: به طور کلی دو عامل در این تنوع نقش داشته است،
یکی علت فاعلی که خواست و مشیت الهی است ،یعنی خداوند خواسته است که مخلوقات را به صورت انواع مختلف بیافریند.
عامل دیگر علت قابلی است، یعنی هر ماده‌ای استعداد و توان صورت نوعی خاصی را داشت . بر اساس همان استعداد موجود خاص شده است. گرچه هر دو عامل و علت در شکل‌گیری نوعی خاص مؤثر است، ولی علت اصلی و بنیادین علت فاعلی و مشیت الهی است. چون طبق آموزه‌های وحیانی مطلق آفرینش و پرورش اشیا به خداوند مربوط است. از این رو قرآن کریم فرمود:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛(1) پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده ،سپس آن را هدایت کرده است».
در جای دیگر فرمود:
«وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا؛(2) هر کدام هدف و غایتی دارد که آن را در پیش می‌گیرد».
بر اساس این گونه آموزه‌های متعالی معلوم می‌شود رهسپاری هر پدیده‌ای به سوی نوع خاص خود با هدایت الهی و رهبری خدا صورت می‌گیرد.
دوم: بر اساس اصل وحدت صُنع ،یک ارتباط و اتصال خاصی بین آغاز و انجام موجودات برقرار است. هر بذر و دانه و نطفه ای در سیر تکاملی خود
مسیر خاصی را می‌پیماید . به نوع خاص خود صورت و شکل می‌گیرد. مثلاً اگر گردویی که در زیر خاک ،نوکی سبز می‌دهد، از همان آغاز متوجه یک درخت برومند گردویی است، و یا نطفه در تخم یا در رحم حیوانی از آغاز تکوّن به سوی حیوان خاصی رهسپار است و به شکل نوعی خاص درمی‌آید. از این رو گفته:
هیچ گندم کاشتی، جو بر دهد :Gol: هیچ اسبی دیدی کُره خر دهد
بر این اساس گفته شده که راه مشخص و سیر منظم در هر یک از انواع آفرینش که در این جهان مشهورند ،برقرار و در سرشت همان نوع است، هرگز بوته سبز گندم که از دانه شروع نموده ،گوسفند یا بز یا فیل نمی‌رسد، هرگز حیوانی ماده که از بز خود باردار گشته، خوشة گندم یا درخت چنار نمی‌‌زاید.(3)
2ـ درباره اینکه آیا انسان در انسان شدن مخیّر است ویانه وچرا شما وبرخی دیگر از انسان نها صورت نوعی انسان پیدا کردید و چیزی دیگر نشدید؟ در ابتدا باید گفت:
گرچه انسان ذاتاً و فطرتاً آزاد و مختار آفریده شده و موجود با اختیار است، ولی وصف اختیار بعد از خلقت و به دنیا آمدنش برای او مطرح است.پس از خلقت او چیزی نیست و وجودی ندارد تا وصف اختیار برای او مطرح باشد یا نباشد، بنابر این انسان در انسان شدن اختیاری ندارد، بلکه مشیت الهی و خواست سرشت ماده اولی او نظیر نطفه عامل تعیین کننده است.
3ـ اما درباره انتخاب جنسیت ونوعیت باید گفت: قرآن کریم می‌فرماید:
«هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاء؛(4) اوست کسى که شما را آن گونه که مى‏خواهد در رحم ها صورتگرى مى‏کند».
از این آیه معلوم می‌شود همه خصوصیات جنسیتی و شکلی نوعی از سوی خداوند صورت می‌گیرد و انسان در آن نقشی ندارد.
4_ در حدیث قدسی نقل شده که خداوند فرمود: « یا ابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی(1) ای انسان !تمام اشیا را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم . خوش حال باشید که خدا همه چیز را برای شما وشما رابرای خود آفریده است .چرا دوست دارید سنگ ویا گیاه ومانند آن باشید ؟ در حالی که می توانید خلیفه خدا در زمین باشد معقول نیست که غبطه سنگ وگیاه را بخورید

پی‌نوشت‌ها:
1. طه (20) آیه 50.
2. بقره (2) آیه 148.
3. شیعه در اسلام، ص 80 ـ 81.
4. آل عمران (3) آیه 6.
5. فیض کاشانی، علم الیقین، نشر بیدار قم 1378 ش، ج 1، ص 381 .

nothing;456211 نوشت:
بسم الله رب ملائک و شیاطین.........با سلام.. جناب حکمت بمن گفتند این سوال چون در همین زمینه هست همین جا مطرح کنم از شما کارشناس محترم::..چرا خداوند برخی حیوانات نظیر گرگ را کاملا گوشت خوار و درنده خلق کرد که فقط بدرد...و برای مثال گوسفند را علف خوار کرد که فقط بچرد...چرا گرگ را علف خوار نکرد که این چنین وحشیانه بر جون یک مخلوق دیگر حمله نکند؟ هر چند خود علف هم زنده است...و مورد حمله گوسفند قرار می گیرد....خلاصه این سیر چرخه در طبیعت به غیر از انسان های خداپرست و خوب کاملا در تمام عالم حتی در انسان ها بر قرار است و هرکس در راس قدرت باشد پیروز است...برای مثال انسان-شیر-گرگ-گوسفند-علف-آب-چوب-سنگ-و غیره.... اگر انسان های شگفت انگیز پاک سیرت را در این چرخه هستی نادیده بگیریم می فهمیم که این چرخه خلقت فقط و فقط دریده شدن کوچک ها و ضعیفان توسط بزرگان و قوی هاست....چرا از این همه میلیارد موجود خلق شده توسط خدای عالم...فقط انسان و جن مثلا می تونند در این چرخه درنده نباشند....اینها به کنار...چرا کلی مخلوقات دیگر بجون هم افتادند و در چرخه ای مرگبار زندگی می کنند؟ حتی خود انسان های خوب هم در بخش کثیری از غذای های مورد استفاده خود مجبورند کلی مخلوقات دیگر را به قتل برسانند و بخورند....چرا غذای ما باید موجود زنده ای باشد که درد بکشد و کشته شود و ما بخوریمش....یا چرا مثلا گرگ با نهایت طمع باید آفریده شود که یک گله گوسفند را بدرد و فقط یکی را بخورد؟؟؟؟ چرا خدا گرگ را طمع کار خلق کرد و درنده و ظالم؟ و گوسفند را غذای او و بظاهر مظلوم؟آیا این جواب درست است؟::: خداوندی زن را آفرید و ناز کردن را در او قرار داد که از مرد به ظاهر فرار می کند و ناز می کند که مثلا نمی خوامت و غیره ولی در عین حال که فرار می کنه و ناز می کنه کاملا منظورش اینه که می خوام و یعنی بیا نازمو بکش....و مرد از روی نیاز کاملا به چنین قضییه ای تن می دهد و دنبال او می رود....تا بوده چنین بوده استثناهات رو وارد نکنید....خلاصه زن فرار می کنه مرد می دود دنبال او...اما جالبه که هر دو دوست دارند برسند به هم...خب بنظر من آیا رابطه گرگ و گوسفند هم همینگونه نمی تونه باشه؟؟؟ گوسفند لذت ببره از دریده شدن..مثل فیلم بازی کردنه....اصلا هم غیر منطقی نیست...برای مثال سوسک مدفوع رو می خوره و خدا رو شکر می کنه قطعا...اما ما نمی خوریم و بیزاریم....پس این چنین عجایب غیر طبیعی دیدن هم باید انتظار داشت از این خدای حیرت آور....... براستی که عالم در حیرت خدا مبهوت مونده ......با تشکر

پاسخ ::Hedye:
باسلام . وتقدیر از پرسش مجدد شما
:Gol:
گرچه پاسخ شما در مطالب قبل بیان شد ولی نکته های به طور کلی مجددا باید اشاره گردد :
تمام مواردی که در آفرینش انسان‌ها و موجودات دیگر به عنوان نابرابری لحاظ می‌شود، تفاوت‏هایی است که در جهان وجود دارد، نه تبعیض‏ها.
فرق تفاوت و تبعیض آن است که در فرض تبعیض، چند موجود قرار دارند که همه شایستگی و حق یکسان دارند
و به یکی داده می‏شود و به دیگری داده نمی‏شود یا کم تر داده می‏شود، اما در صورت تفاوت در آفرینش اصلاً حقی مطرح نیست تا بحث تبعیض به میان آید.
از طرف دیگر دلیلی وجود ندارد که خداوند بین آفریده‌ها تبعیض قائل شود یا ظلمی بر کسی روا دارد.چون تبعیض و ظلم یا ناشی از جهل است یا کمبود و نیاز و یا...در حالی که همه آفریدگان نسبت مساوی با خداوند داشته ، همه آفریده او هستند . او از هر عیب و نقصی مبرا است.
اما این که راز تفاوت‌های برای چیست، باید گفت : اشیا از نظر خوبی و بدی اگر تنها و مستقل از اشیای دیگر در نظر گرفته شوند، یک حکم دارند . اگر جزء یک نظام و به عنوان عضوی از اندام در نظر گرفته شوند، حکم دیگری پیدا می‏کنند، مثلاً اگر از ما بپرسند که خط راست بهتر است یا خط کج، ممکن است بگوییم خط راست بهتر از خط کج است، ولی اگر خط مورد سؤال جزئی از یک مجموعه شد، در یک مجموعه به طور مطلق، نه خط مستقیم پسندیده است و نه خط منحنی، بلکه هر دو در جای خود پسندیده است. وقتی که جهان را جمعاً مورد نظر قرار می‏دهیم، ناچاریم بپذیریم که در نظام کل و در توازن عمومی، وجود پستی‏ها و بلندی‏ها، فراز و نشیب‏ها، تاریکی و روشنایی‏ها، همه لازم است.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست :Gol::Gol: که هر چیزش به جای خویش نیکو است‏
اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد، دیگر مجموعه و نظام مفهومی ندارد. شکوه و زیبایی جهان در تنوع و اختلاف‏های رنگارنگ آن است. قرآن کریم وجود اختلاف‏ها را از آیات و نشانه‏های قدرت الهی می‏شمرد. زشتی‏ها، نه تنها از این نظر ضروری می‏باشند که جزئی از مجموعه جهانند و نظام کل به وجود آن‏ها بستگی دارد، بلکه از نظر نمایان ساختن و جلوه دادن به زیبایی‏ها نیز وجود آن‏ها لازم است.
اگر در جهان زشتی نبود، زیبایی هم نبود. اگر همه مردم زیبا بودند، هیچ کس زیبا نبود، همان طوری که اگر همه مردم زشت بودند، هیچ کس زشت نبود.(1)
استاد مطهری می‏گوید: «خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبایی را می‏دهد که می‏تواند بپذیرد. نقصانات از ناحیه ذات خود آن‏ها است، نه از ناحیه فیض باری تعالی، نظیر خواص اَشکال هندسی که ذاتی موجودات است، مثلاً خاصیت مثلث این است که مجموعه زاویه هایش برابر با دو قائمه است و خاصیت مربع این است که مجموع زوایایش برابر با چهار قائمه است. معنایش این نیست که به آن، خاصیت دو قائمه و به این خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‏اند تا گفته شود چرا به مثلث ستم کرده‏اند. تفاوت موجودات جهان همین طور است.
چنان که قبلا اشاره شد بوعلی سینا گفته است: خدا زردآلو را زردآلو نکرده بلکه زردآلو را ایجاد کرده است. زردآلو از باب مثال است، منظور همه موجودات است، خدا اشیا را آفریده وآن‏ها ذاتاً اختلاف دارند. قرآن مجید این مطلب را با یک تمثیل بیان کرده و فرموده است:
«خدا از آسمان آبی فرود آورد و هر رودخانه‏ای به قدر ظرفیت خودش سیلان یافت».(2) یعنی رحمت فیض پروردگار هیچ موجود مستعدی را محروم نمی‏سازد و برای همه یکسان است، ولی استعداد و ظرفیت موجودات یکسان نیست. استعدادها مختلف است. هر ظرفی به قدری که گنجایش دارد، از رحمت خدا لبریز می‏گردد. پس هر موجودی، حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است.» (3)
نباید تصور کرد که خداوند یکی را که ممکن بود زیبا باشد، زشت ودرنده قرار داد و دیگری را که ممکن بود زشت باشد، زیبا وگوسفندی قرار داد و با قید قرعه و یا یک اراده تبعیض‏ آمیز هر یک از آن‏ها را انتخاب کرد، بلکه هر جزء از اجزای جهان تنها به همین جور که هست، امکان وجود داشته و خدا همان آفرینش را به آن داده است.
بی تردید فیض الهی از ناحیه خدا تمام است . او در حق هیچ موجودی تبعیض روا نمی‏دارد، بلکه موجودات هستند که به فراخور شأن و جایگاه و مرتبه خود و قابلیت و استعداد و عوامل دیگر فیض الهی را می‌پذیرند. به اندازه استحقاق، در مرتبه‏ای از عالم هستی قرار می‌گیرند. در جهان خلقت آنچه که وجود دارد تبعیض نیست، بلکه تفاوت است، همان طور که ظرف یک لیتری نسبت به ظرف پنج لیتری مقدار کم تری آب در خود جای می‏دهد. آری هر موجودی در نظام هستی به میزان ظرفیت خود دریافت فیض می‏کند.

از نظر دیگر می توان دید که غالب شرور نظیر آن در پرسش آمده "نسبی" هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر به حساب می آیند. به طور مثال گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. گرگ نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ با درختان، گیاهان و سنگ‏ها سنجیده شود، نسبت به آن‏ها هیچ گونه بدی ندارد، لکن نسبت به گوسفند یا انسان شر است. (4)
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آن‏ها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آنچه شر دانسته می شود ،نسبی است، یعنی به نسبت با حیات موجودی مانند ما انسان ها بد و شر خوانده می شود ، ولی به خودی خود خیر است، اما این که چرا خداوند آن‏ها را آفریده است، مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد . باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود

پی‏نوشت‏ها:
1. استاد مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 167 - 166، با تلخیص.
2. رعد (13) آیه 17.
3. مطهری همان
4. الهیات و معارف اسلامی، استاد سبحانی، ص 158.

ببخشید ولی مثال من زهر ما نبود اگر میشه برای من ثابت کنید گرگ درنده بودنش بخصوص طمع داشتنش خوبیه که خدا آفریده در تمام گرگ ها...گرگ این اخلاقش طمع داشتن بیش از حدش رو خدا در اون قرار داده لذا خوبی هم داره علاوه بر این بدی لذا بنظر من خدا خالق خیر و شر است....و همونطور که شر مطلق وجود نداره...خیر مطلق هم وجود نداره....هر دو رو خدا می بخشه...خدا بخواد خیر خیر میشه و شر شر میشه و یا برعکس میشه پس خدا نه خیر مطلق است و نه شر مطلق....خدا در وصف نمی گنجد است

صادق;456546 نوشت:
چرا دوست دارید سنگ ویا گیاه ومانند آن باشید ؟ در حالی که می توانید خلیفه خدا در زمین باشد معقول نیست که غبطه سنگ وگیاه را بخورید
من نگفتم دوست دارم سنگ و گیاه و غیره باشم...من گفتم دلم برای سنگ و گیاه و غیره هم می سوزه چه برسه انسان و غیره....من تمام خلقت رو مثل خودم براشون حرص می زنم و براشون ارزش قائلم از پست ترین تا برترین

nothing;456598 نوشت:
ببخشید ولی مثال من زهر ما نبود اگر میشه برای من ثابت کنید گرگ درنده بودنش بخصوص طمع داشتنش خوبیه که خدا آفریده در تمام گرگ ها...گرگ این اخلاقش طمع داشتن بیش از حدش رو خدا در اون قرار داده لذا خوبی هم داره علاوه بر این بدی لذا بنظر من خدا خالق خیر و شر است....و همونطور که شر مطلق وجود نداره...خیر مطلق هم وجود نداره....هر دو رو خدا می بخشه...خدا بخواد خیر خیر میشه و شر شر میشه و یا برعکس میشه پس خدا نه خیر مطلق است و نه شر مطلق....خدا در وصف نمی گنجد است

پاسخ مجدد :
با سلام وسپاس از شما
در ابتدا باید گفت بر خلاف تصور شما پرسشگر عزیز خداوند خود خیر مطلق است وهر چه آفریده خیر وزیبا است وبدی ها از لوازم وجودی خود مخلوق است ولی در انتساب خیرات به خدا و شرور و بدی‌ها به مخلوقات باید توجه داشت که بر اساس رویکرد فلسفی و عرفانی خدا هستی مطلق و نامحدود است و هستی مطلق خیر محض و کمال صرف است. هیچ گونه نقص و محدودیتی در ساحت قدسی او راه ندارد، ولی وجود مخلوقات محدود است و همراه با نقص است و شرور و بدی‌های از وجودات ناقص و محدود برخیزد، از این رو خاستگاه و مبدأ خیرات وجود حق است و مبدأ شرور وجود ممکنات است.
در خصوص فایده تک تک موجودات عالم مانند حیوانات موذی و غیر موذی درندگان چون گرگ ومانند آنهاباید دانشمندان مربوط به این رشته ها مثل زیست شناسان و... توضیح بدهند . اما در یک نگاه کلی در نظر فلاسفه اسلامی ،عالم بر مبنای کامل ترین نظام یا همان «نظام احسن»آفریده شده است . بر این اساس همه آنچه در عالم وجود دارد ،به نوعی کامل کننده این مجموعه با عظمت وبدیع است .اگر نبود ،در این تابلوی زیبا نقص وخللی محسوب می شد . مهم ترین فایده این موجودات همین است که مجموعه خلقت را به اوج کمال ممکن می رسانند .
در واقع ازآن جا که خداوند «علم» و «قدرت» و «فضل» و «جود» بى نهایت دارد ،جهان و همه موجودات آن را آفریده است، لازمه این سه صفت آن است که خلقت خداوند بهترین و کامل‏ترین آفرینش باشد، یعنى در مجموعه هستى اگر وجود مخلوقى، زیبایى و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند، زیرا عدم خلقت آن موجود، یا ناشى از عدم اطلاع و آگاهى از زیبایى آن مى باشد، یا در اثر ضعف و ناتوانى از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بى نهایت، باز آن زیبایى را خلق نکند ،ناشى از عدم «فضل» و «جود» و بخشندگى است که خدا از بخل منزه است و «جود» و رحمت و بخشندگى او بى نهایت است. پس جهانى که خدا خلق مى کند، باید کامل‏ترین صورت ممکن را داشته باشد.پس وجود سیارات وکرات .افلاک وسایر موجوداتی که هنوز برای ما ناشناخته هستند در همین راستا تبیین می شود .
اما در خصوص حیوانات موذی و اینکه وجود آنها مضر به نظر می رسد ،نه مفید باید گفت :
اولا این موجودات تنها در ابعاد خاصی مضر به نظر می رسند، نه در همه ابعاد ؛ در واقع این موجودات اگر شری داشته باشند ،به نسبت به ما انسان ها شر دارند، نه نسبت به همه عالم . در چرخه هستی حیوانات موذی نقش تعیین کننده ای را ایفا می کنند ؛ به تعبیر فلاسفه شر آنها نسبی است ،نه مطلق .
نباید مفید یا مضر بودن موجودات را تنها به نسبت به خودمان بسنجیم ؛ مثلا نیش حشرات و چنگال و دندان حیوانات درنده برای خودشان خیر است، چرا که ابزاری است برای به دست آوردن غذا و وسیله‌ای است برای دفاع خود،به علاوه برای تداوم چرخه حیات و تعادل زیستی موجودات زنده نیز ضروری وحیاتی و خیر است ؛ ولی ممکن است برای ما انسان‌ها شر باشد. پس جنبه‌های مثبت و منفی ممکن است نسبت به اشخاص یا شرایط گوناگون ، متفاوت باشد . برای داوری پایانی باید مجموعه آثار آن پدیده و یا آن موجود را در کل جهان و در مجموعه زمان ها و مکان ها در نظر گرفت.
به تصریح دانشمندان وجود حیوانات به ظاهر موذی فواید فراوانی برای خود ما انسان ها نیز دارد ؛ علاوه بر تنظیم چرخه حیات و پاکسازی محیط زیست که ارتباط مستقیمی با حیات و سلامت زندگی ما دارد ،
همه فوایدی که شمرده شد،در راستای امور شناخته شده مادی و مرتبط با زندگی دنیایی ما انسان هاست ،در حالی که فلسفه وجودی همه موجودات عالم را باید در حوزه وسیع تری بررسی نمود . دراین نگاه وسیع و کلان است که روشن می شود بسیاری از امور که بد می دانستیم ،تا چه حد خوب ومفید بودند. به تعبیر قران کریم :
« عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شرّ لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون؛ (1) چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شر شما در آن است و خدا می‌داند، در حالی که شما نمی‌دانید»
همه چیز که در نسبت با ما لحاظ می شوند ، آزمایش هایی برای انسان و برای نائل شدن به حقیقت مطلوب در قیامت است .بر همین اساس عالم هستی مجموعه ای از لذت ها وخوشی ها و دردها وناخوشی ها است ؛ همواره در این نظام هستی رنج وسختی ومصیبت به عنوان یکی از مهم ترین آزمون های الهی برای بشر و از طرف دیگر عاملی جهت توجه و تذکر انسان ها به گذران بودن دنیا و دل نبستن به آن مطرح بوده وخواهد بود . وجود بسیاری از عوامل رنج ومصیبت یا به ظاهر شرور مانند سیل وزلزله و بیماری ها و حیوانات موذی و... در همین راستا تبیین می گردد که در جمع بندی سعادت دنیایی واخروی انسان فواید بسیاری بر آنها مترتب است .
بسیاری از امور است که در ظاهر آنها را شر می‌شمریم، اما در باطن و در واقع خیر است، مانند حوادث و بلاهای بیدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته ،متوجه خدا می‌کند .خداوند می فرماید :
ما ارسلنا فی قریه من نبی الا اخذنا اهلها بالبأساء و الضراء لعلهم یضرعون، (2)
در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم، مگر این که اهل آن را با ناراحتی‌ها و خسارت‌ها گرفتار ساختیم. شاید[ به خود آیند و به درگاه خدا] تضرع کنند.
اینها همه بر این مبنا است که فایده این موجودات را نسبت به انسان ها (خودمان) بسنجیم ، اما چه بسا اگر این موجودات برای ما هم فایده ای نداشته باشند ، معنای آن لغو بودن‌ آفرینش این موجودات نیست. هم چنین معنا این نیست که اینها نسبت به سایر بخش ها و موجودات دیگر در عالم نیز فایده ای نداشته ‌، یا حد اقل برای خودشان هم فایده نداشته باشند.
نباید فایده را صرفاً‌ برای خود و در نگاه به خود لحاظ کنیم.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره بقره، آیه 216
2.سوره اعراف، آیه 49

nothing;456606 نوشت:
من نگفتم دوست دارم سنگ و گیاه و غیره باشم...من گفتم دلم برای سنگ و گیاه و غیره هم می سوزه چه برسه انسان و غیره....من تمام خلقت رو مثل خودم براشون حرص می زنم و براشون ارزش قائلم از پست ترین تا برترین

پاسخ :
آفرین بر رقت قلب شما:Gol:آفرین بررحم بی سلب شما
چون جهان است آیت وآثار حق:Gol:جلوه کرده در وجودت آن سبق
خوش درخشیده ست آیات خدا:Gol:بر دل پاک شما ای با صفا

جانشین حق چنین است در زمین:Gol:می درخشد در چهان مثل نگین
مظهر رحم خدا رحمش بود :Gol:جلوه گاه علم حق فهمش بود

صادق;456623 نوشت:
مبدأ خیرات وجود حق است و مبدأ شرور وجود ممکنات است.
اگر خداوند مبدا خیرات است...و غیر او مبدا شر است...پس شما دارید قدرتی جدید رو غیر خدا می دونید و کاملا شرک است...خیر وجود دارد خالقش خداست شر وجود دارد چیزی که وجود دارد خالقش خداست خداوند شر را خلق کرده است... ما مخلوقات معنا نداره چیزی رو کاملا جدید خلق کنیم بنام شر که خدا از آن بی خبر است و نمی تواند آن را خلق کند با این توضیح بی شک شما خدا رو هم نعوذ بالله نا توان معرفی کردید

تشکر فراوان من از کارشناس محترم.....نسبت به زحمات بی شمار جواب هایشان و حقیقت پذیر بودن محض ایشان که من در ایشان دیدم ....اگر امکان دارد همین را ثابت کنید: بی شک خداوند تمام گرگ ها را طمع کار آفرید طوری که اگر یک لشگر گوسفند به یک گرگ دهیم او همه را می درد درصورتی که یکی را می خورد و با یکی سیر می شود و یکی را خورد از گله دور می شود و می رود پی زندگی خود و در صورتی که سایر حیوانات مثل شیر طمع ندارند..و این یعنی بی شک خداوند مبدا شر است چرا که تمامی گرگ ها چنین خصلتی از خود دارند.....

خداوند در قرآن می فرماید: ما شما را با خیر و شر می آزماییم...این الله است که نفس اماره(دعوت به بدی) و لوامه(دعوت به خوبی) رو در همه قرار داد...انسانی که در یابد مبدا خیر و شر از خداست به نفس مطمئنه می رسد(اینا رو از یک کتاب آوردم حرف خودم نیست اما بی شک اعتقاد محض خودم هست در رابطه با خیر و شر)

بسم الله خالق خیر و شر...اینم سوال مهمیه که پاسخ داده نشد؟ چرا بغیر از انسان ها ی خوب تمام مخلوقات در یک چرخه ی قدرت طلبی همدیگر را می درند؟ انسان-دایناسور-خرس-شیر-گرگ-گوسفند-علف-آب-وغیره....فقط انسان های خوب هم در بیشتر عذاهای خود مجبورند مخلوقاتی دیگر را بکشند و بخورند....چرا؟ پس خدا خیر و شر را به یک میزان آفریده

nothing;456735 نوشت:
اگر خداوند مبدا خیرات است...و غیر او مبدا شر است...پس شما دارید قدرتی جدید رو غیر خدا می دونید و کاملا شرک است...خیر وجود دارد خالقش خداست شر وجود دارد چیزی که وجود دارد خالقش خداست خداوند شر را خلق کرده است... ما مخلوقات معنا نداره چیزی رو کاملا جدید خلق کنیم بنام شر که خدا از آن بی خبر است و نمی تواند آن را خلق کند با این توضیح بی شک شما خدا رو هم نعوذ بالله نا توان معرفی کردید

پاسخ مجدد ::Hedye:
با سلام . عضو کوشا. کوشای شما قابل تقدیر است ولی در مسایل بشتر دقت نما .نکته دیگر این که خوب است کلام خودرا با سلام آغاز نماید زیرا :
هر کلامی است آغاز ش سلام :Gol: چون که اسم حق سلام است در کلام
.:Sham:
اما در باره آنچه گفته اید در ابتدا باید اشاره شود :
آنچه قبلا بیان شد براساس توحید قرانی است زیرا از منظر توحید افعالی خداوند در طول همه افعال عالم قرار می گیرد . فاعل حقیقی همه آن هاست؛ اما آنچه در معارف دینی ما (شیعه)مطرح است که بدی ها را از جانب خدا نمی داند، بر گرفته از آیه نساء است:
آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از ناحیة خداست. آنچه از بدی به تو می‌رسد، از ناحیة خود توست».(1)
در مقام تشریح این عقیده باید گفت:
اولا حتی از منظر قرآن هم همه چیز از جانب خداست. توحید افعالی یکی از مهم ترین ابعاد توحید در دین اسلام است. به مقتضای آن هیچ امر کوچک یا بزرگی در عالم محقق نمی شود. مگر به اراده و قدرت و مشیت خداوند؛ در قرآن آمده است:
«وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ (؛2) اگر به آن ها حسنه و نیکی برسد ،می‌گویند از ناحیة خداست. اگر سیّئه و ناخوشی برسد، می‌گویند از ناحیه توست. بگو همة این ها از ناحیه خدا است».
پس در تفکر دقیق اسلامی باز فاعلیت خداوند در همه امور توجیه و کاملا به خداوند استناد داده می شود ؛ اما جمع بندی بین این دو آیه و منظور دقیق از آیه اول چیست ؟
اگر سیئات و بدی‌ها را تجزیه و تحلیل کنیم، دارای دو جنبه هستند:
یک جنبة مثبت و یک جنبة منفی؛
جنبه مثبت از آن نظر است که از جهت حقیقت افعال همه امور عالم بر اساس قوانین حاکم بر عالم و بر اساس روابط منظم علٌی و معلولی شکل می گیرد. از ساختاری حساب شده پیروی می کند. همه آن ها در جای خود خوب و خیر محسوب می گردد. از آن جا که تحقق همه این امور ناشی از قدرت و اراده و خواست خداوند است، به او استناد داده می شود.
در گناهی که انسان انجام می دهد، قصد سوء و نادرست بر اساس اختیار و آزادی تکوینی که به انسان ها داده شده است باعث می شود که فرد با استفاده از ابزاری که خداوند آن را علت انجام برخی کارها قرارداده است، نتیجه ای حاصل شود ،مثلا با چاقویی فردی دیگر کشته شود؛ همه این امور از قبیل اراده فرد و اختیار و آزادی او در انجام کاری که قصد کرد و همراهی ابزار خاص در تحقق مقصودی معین -فارغ از جهت و مسیری که در آن به کار رفتند - اموری ارزشمند و مثبت هستند و ناشی از قدرت و خواست و قوانین وضع شده از طرف خداوندند و به او نسبت داده می شوند .
اما همین کار و همه رفتارهای نادرست و امور ناپسند جنبه منفی نیز دارند؛ جنبة منفی است که قیافة سیئه به آن می‌دهد و هویت آن را نادرست می سازد . در نتیجه آن عمل را به شکل عملی زیان بار درمی‌آورد ؛ در واقع عمل قتل یک انسان از آن جا که مورد نهی خداوند و خلاف میل او بوده و آثار سوء متعددی بر آن مترتب است، به خداوند نسبت داده نمی شود ،بلکه به فردی که اراده نادرست و تلاش او در انجام این امر واسطه شده است، نسبت داده می شود .
اگر در یک آیه تمام حسنات و سیئات را به خداوند نسبت داده:‌«قُل کلٌّ مِن عندِ الله» به خاطر آن است که تمام منابع قدرت حتى قدرت‌هایی که از آن سوء استفاده می‌شود، از ناحیة خدا است . سرچشمه قسمت‌های سازنده و مثبت او است .به همبن خاطر در این آیه از تعبیر "من عند الله "استفاده شده تا نشان دهد منشا و ریشه انجام این کار قدرت و اراده الهی بوده است .
اگر در آیه اول سیئات به مردم نسبت داده شده ،اشاره به جنبه‌های منفی قضیه و سوء استفاده از مواهب و قدرت‌های خدادای است که به خواست نادرست انسان ها و به سوء اختیار و اراده ناشایست آن ها محقق می شود .
(3) در نتیجه باید گفت همه چیز از نزد خدا است ولی همه چیز از خدا نیست واین با حکمت الهی منافاتی ندارد که همه چیز از نزد خدا باشد ولی از خدا نباشد .

پی‌نوشت‌ها:
1. نساء (4) آیه 79.
2. همان، آیه 78.
3. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1379ش، ج 4، ص 22.

nothing;457177 نوشت:
بسم الله خالق خیر و شر...اینم سوال مهمیه که پاسخ داده نشد؟ چرا بغیر از انسان ها ی خوب تمام مخلوقات در یک چرخه ی قدرت طلبی همدیگر را می درند؟ انسان-دایناسور-خرس-شیر-گرگ-گوسفند-علف-آب-وغیره....فقط انسان های خوب هم در بیشتر عذاهای خود مجبورند مخلوقاتی دیگر را بکشند و بخورند....چرا؟ پس خدا خیر و شر را به یک میزان آفریده

پاسخ ::Hedye:
باسلام . وتقدیر از کوشای شما عضو کوشا .
:Gol:
اين كه خداوند هر كدام از حيوانات و انسان ها را به اين گونه كه در پرسش اشاره شده، آفريده، جلوه ی از حکمت الهی است بلكه عين رحمت اوست ، زيرا رحمت الهي اقتضا مي كند كه برا ي بندگان خود بهترين نعمت ها را در دنيا و آخرت قرار دهد . از اين رو جهان را به گونه اي آفريد كه هر كدام به نوبه خود براي انسان مورد استفاده باشد . در سوره مباركه الرحمن كه در آن از نعمت هاي گوناگون الهي ياد شده فرمود :
والارض وضعها للانام فيها فاكهه و النخل ذات الاكمام و الحب ذو العصف و الريحان؛(1) زمين را براي خلايق آفريد كه در آن ميوه هاي گوناگون و نخل هاي پر شكوفه است و حبوباتي كه همراه با ساقه و برگي است كه به صورت كاه در مي آيد و گياهان خوشبو .
اين همه نعمت هاي خداوند است . در آيه ديگر در باره حيوانات كه مورد استفاده گوناگون انسان است فرمود :
و الانعام خلقها لكم فيها دفا و منافع و منها تاكلون و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون ، و تحمل اثقالكم الي بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ان ربكم لروف رحيم ؛ (2) چهارپايان را آفريد ، در حالي كه آن ها براي شما وسيله پوشش و دارای فوايد ديگر است ، و از گوشت آن ها مي خوريد ، و در آن ها براي شما زينت و افتخار است ، هنگامي كه آن ها را بر مي گردانيد و هنگامي كه صبح گاهان به چرا بيرون مي بريد و بار هاي سنگين خود به شهري كه جزء به مشقت بسياري به آن نمي رسيد مي برد ، پروردگار شما روف و مهربان است .
در اين آيات بعد از اشاره به خلقت حيوانات به عنوان نعمت براي انسان تصريح شده كه خلقت نشانه رحمت الهي براي شماست ، بنابراين نعمت هاي الهي دليل بر رحمت خداوند است . اين كار با ارحم الراحمين بودن خدا منافات ندارد . اگر اين نعمت را نمي آفريد، جاي سوال بود . پس پرسشگر محترم به اين نصيحت جناب مولوي دقت نمايد كه در سروده نغزي مي گويد:
كرده اي تاويل حرف بكر را خويش را تاويل كن ،نه ذكر را. (3)
خداوند موجودات مختلف را با ويژگي هاي متفاوتي خلق كرده است . هر موجود در نوع و كيفيت تغذيه ماهيت خاصي دارد كه يكي ازمهم ترين تقسيمات در اين خصوص گوشت خوار يا گياه خوار بودن آن ها است ؛ در كنار اين امر یکی از بهترین راه های علمی روز دنیا در شناخت حیوانات و کشف ماهيت خلقت یک حیوان و گیاه خوار یا گوشت خوار بودن او رجوع به نوع دستگاه گوارش حیوان است .
چه آنزیم هائی در دستگاه گوارش او فعالند و یا چیدمان دندان های او چگونه است. همه اين ها نشان می دهد که حیوان گیاهخوار است یا گوشتخوار یا هر دو . در این صورت کدام اصل و پايه تغذيه او محسوب مي شود و كدام فرع ؛ مثلا در مورد انسان می گویند در اصل گیاه خوار است به همراه قدرت بر گوشت خواری ؛ در نتيجه خداوند خواسته برخي از موجودات گياه خوار و برخي گوشت خوار باشند و برخي هم از هر دو نوع تغذيه بهره ببرند ؛ در نتيجه مذموم دانستن يكي از اين امور مخالفت با تقدير و خواست تكويني خداوند است .
انسان بايد برداشت و معرفت خود را نسبت به مواهب الهي درست نمايد تا بتواند ژرفاي رحمانيت الهي را درك نمايد ، و گرنه سنت الهي در نظام خلقت مشكلي ندارد و با رحمانيت خدا هم ناسازگار نیست، چون هر كدام از موجودات و مخلوقات در جاي خود و براي هدفي خاصي آفريده شده ؛به گفته شاعر شبستري :
جهان چون چشم و خدّ و خال و ابروست كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست
اگر يك ذره را برگيري از جاي خلل يابد همه عالم سراپاي (4)
به عنوان نمونه پرسشگر محترم يك لحظه دقت و تصور كند كه حيوانات با شرايط خاص موجودشان نمي بودند ، در نظام علم و زندگي انسان ها چه گونه بود ؟
بنابر این نگاهی ‌هر چند کوتاه‌ به‌ موجودات‌ جهان‌ هستی،‌نمایانگر این ‌است‌که ‌همه ‌موجودات در نظام هستی وجودشان ضروری است . هر یک به‌سوی ‌کمال خاص خود ‌رهسپارند ،مثلا دانه‌ گندم‌ یا هسته‌ میوه‌ای ‌که‌ در دل‌ خاک‌ نهفته ‌است‌، همواره‌ مراحلی‌ را طی‌ می‌کنند تا به‌ کمال ‌نهایی ‌خود، که‌ بوته ‌گندم ‌یا میوه‌ای ‌مطلوب ‌است‌، دست ‌یابند . همچنین‌ نطفه‌ای ‌که‌ در رحم ‌مادر بسته ‌می‌شود، از آغاز پیدایش ‌به‌سوی‌ هدف‌ نهایی خود یعنی ‌انسان‌ کامل ‌رهسپار است‌.
هدف‌ نهایی‌ خلقت‌ عالم ماده و طبیعت و موجودات ، انسان‌است‌.
هر یک‌از موجودات‌ جهان دارای‌ هدفی است‌ که‌ از نخستین ‌روز پیدایش‌ خود به ‌سوی هدف ‌در حرکت‌ است. دانه‌ گیاهی ‌که‌ در دل ‌خاک‌ نهفته ‌است‌،در حال‌ حرکت ‌است‌ تا پس‌ از عبور از مراحلی‌ به‌ فعلیت ‌رسیده ‌و به ‌طور مثال‌ تبدیل ‌به‌ میوه‌ای ‌شود. تخم‌مرغی ‌که زیر مرغ‌ قرار گرفته‌،‌آماده‌ برای ‌جوجه‌ شدن ‌است ‌تا از آن جا نیز مراحلی‌ را طی ‌کرده‌ و تبدیل ‌به‌ مرغی‌ شود و ...
نگاهی‌ هر چند کوتاه‌ به ‌موجودات‌ جهان ‌هستی‌ نمایانگر این ‌است ‌که ‌همه‌ موجودات به ‌سوی‌کمال ‌رهسپارند.
علاوه‌براین‌، هر یک ‌از این‌ موجودات‌،هدف‌ موجودات‌ دیگر می‌باشند، یعنی ‌به ‌این ‌علت‌ آفریده ‌شده‌اند تا موجودی‌ دیگر از آن ها بهره‌مند شود. مثلاً گیاهان‌ به ‌این ‌علت ‌آفریده‌ شده‌اند تا حیوانات‌ و انسان‌ها از آن‌ ها بهره‌مند ‌شوند و یا حیوانات ‌نیز برای ‌این ‌آفریده‌ شده‌اند تا انسان‌ از آن ها استفاده‌ کند.
«هُوَ الَّذی‌خَلَق‌َ لَکُم‌ْ ما" فِی‌الاَرْض‌ِ جَمیعاً ؛ خدا کسی‌ است‌که‌ آنچه ‌در زمین ‌است‌،برای‌ شما خلق ‌کرد».(5)

پي نوشت ها :
1. الرحمن (55) آيه 10-11.
2. نحل (16) آيه 6-7.
3. جلال الدين بلخي، مثنوي معنوي ،دفتر اول ،ص51 ، نشر اقبال، تهران، 1377ش
4. محمود شبستري، گلشن راز، ص2 ،نشر كتاب خانه طهوري، تهران، 1360ش.
5. بقره (2) آیه 29.

حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد...

با سلام... مطلب مکرر من بی پاسخ موند .
[h=2]چرا خداوند تمام گرگ ها را بدون استثنا طمع کار خلق کرد( طمع شر مطلق است)[/h]

تشکر فراوان من از کارشناس محترم.....نسبت به زحمات بی شمار جواب هایشان و حقیقت پذیر بودن محض ایشان که من در ایشان دیدم ....اگر امکان دارد همین را ثابت کنید: بی شک خداوند تمام گرگ ها را طمع کار آفرید طوری که اگر یک لشگر گوسفند به یک گرگ دهیم او همه را می درد درصورتی که یکی را می خورد و با یکی سیر می شود و یکی را خورد از گله دور می شود و می رود پی زندگی خود و در صورتی که سایر حیوانات مثل شیر طمع ندارند..و این یعنی بی شک خداوند مبدا شر است چرا که تمامی گرگ ها چنین خصلتی از خود دارند.....پس خدا برای امتحان ما خیر و شر دارد

.امین.;456290 نوشت:
حتی اگر معنای روح در اینجا همان نفس هم باشه دلیل نمیشه که شما بگی رب شیطان.

خداوند میتواند رب روح باشد همانطور که رب العالمین هست.

یک استاد ، معلم همه ی دانش آموزانش هست.

اما وقتی که میخواهند از او تقدیر و تجلیل کنند میگویند ایشان استاد فلان دانشمند هست و نامی از شاگردان تنبلش نمیاورند

ضمن اینکه این ترکیب غلط شما تداعی کننده این فکر غلط هست که نعوذبالله شیاطین بدست خود خداوند شیطان صفت تربیت شده اند و این اوج جفاکاریست به ساحت ربوبیت.....

در آیه 164 سوره انعام خدا فرموده:آیا غیر الله را بخدایی بگیرم...در صورتی که الله رب هر چیزی است(رب کل شی) پس خدا رب شیاطین هم هست

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این بحث مقدمات فراوانی دارد،ولی حقیر سعی می کنم به طور مختصر در این پست به قضیه بپردازم،یعنی فقط کلیات را بیان می کنیم.

Mr.Karimi;456303 نوشت:
بی خیییال این چه بحث هاییه ؟؟؟؟
سوال :خدا شیاطین رو خلق کرده یا نه ؟
اگه نه پس از کجا اومدن ؟

خداوند ابلیس را شیطان و شر خلق نکرد،در واقع هیچ موجودی شر مطلق نیست و اینطور نیست که خداوند مخلوقی داشته باشد به نام شر مطلق.
پس پاسخ سوال اول این است که خداوند ابلیس خلق کرد،نه شر و ابلیس خودش شر شد.
پاسخ سوال دوم این است که عالم ماده،عالم قوه و استعداد است.در این عالم موجودات می توانند قوه خود را به فعلیت برسانند.لذا امور عدمی مانند شر،علتشان وجود اختیار در این عالم است و این که خداوند علت شر نیست.چون شر یک امر عدمی است،لذا از این جهت که عدمی است،آن را نمی توان به خداوند نسبت داد.فقط امور وجودی به خداوند نسبت داده می شوند.

Mr.Karimi;456303 نوشت:
اگه اره مگه صفت خدا عالم نیست و از همه چیز خبر ندارد و نامه نانوشته خواند پس چرا شیاطین رو خلق کرد
موجودی که انتهای خوبی است چرا موجودی خلق کند که می داند بد می شود ایا با صفت خدامغایر نیست
کسی که انتهای خوبی است چرا بدی خلق می کند ایا نمی توانسته جلوی شیطان را بگیرد تا انسان به زمین تبعید نشود

پاسخ این سوال را فلاسفه و متکلمین و علما به شیوه های مختلف داده اند.می توان اینطور گفت که برای هر موجود پنج حالت قابل تصور است:
1-خیر محض باشد.
2-خیرش از شرش بیشتر باشد.
3-خیر و شرش یکی باشد (مساوی باشند).
4-خیرش از شرش کمتر باشد.
5-شر محض باشد.
ثابت می شود که موارد 3 و 4 و 5 محال است به وجود بیایند.لذا فقط دو مورد اول را داریم.مورد اول که خود خداوند است.مورد دوم مخلوقات هستند.
لذا هر چه که در نظر بگیریم،خیرش از شرش بیشتر است.پس خداوند دلیلی ندارد این را ها را خلق نکند و فیض خود را به آن ها نرساند.چون با وجود بد بودنشان،خداوند بیشتر به آن ها خیر داده تا شر.خودشان هستند که خیر را به شر تبدیل می کنند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

nothing;456211 نوشت:
حتی خود انسان های خوب هم در بخش کثیری از غذای های مورد استفاده خود مجبورند کلی مخلوقات دیگر را به قتل برسانند و بخورند....چرا غذای ما باید موجود زنده ای باشد که درد بکشد و کشته شود و ما بخوریمش....یا چرا مثلا گرگ با نهایت طمع باید آفریده شود که یک گله گوسفند را بدرد و فقط یکی را بخورد؟؟؟؟ چرا خدا گرگ را طمع کار خلق کرد و درنده و ظالم؟ و گوسفند را غذای او و بظاهر مظلوم؟آیا این جواب درست است؟::: خداوندی زن را آفرید و ناز کردن را در او قرار داد که از مرد به ظاهر فرار می کند و ناز می کند که مثلا نمی خوامت و غیره ولی در عین حال که فرار می کنه و ناز می کنه کاملا منظورش اینه که می خوام و یعنی بیا نازمو بکش....و مرد از روی نیاز کاملا به چنین قضییه ای تن می دهد و دنبال او می رود....تا بوده چنین بوده استثناهات رو وارد نکنید....خلاصه زن فرار می کنه مرد می دود دنبال او...اما جالبه که هر دو دوست دارند برسند به هم...خب بنظر من آیا رابطه گرگ و گوسفند هم همینگونه نمی تونه باشه؟؟؟ گوسفند لذت ببره از دریده شدن..مثل فیلم بازی کردنه....اصلا هم غیر منطقی نیست...

سلام علیکم مؤمن،
چرا فکر می‌کنید کشتن به قصد خوردن اشکالی دارد؟ چرا کشتن یک گله برای خوردن یک گوسفند فکر می‌کنید اسمش طمع باشد و از آن به عوان شر یاد می‌کنید؟

البته در روایت مبارکه داریم که حیوانات هیچ یک به دیگری کاری نداشتند تا اینکه قابیل هابیل را کشت. (قضیه مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش است و بحث روی وجود یا عدم وجود درندگان چند صد هزار سال پیش به قبل نیست) همچنین در روایت مبارکه داریم که وحوش بعد از ظهور در کنار هم زندگی می‌کنند بدون اینکه درندگان کاری به کار گیاهخواران و ... داشته باشند. در روایت دیگری که نمی‌دانم چقدر سندش درست باشد آمده بود که بعد از ظهور حیوانات وحشی به داخل شهرها می‌آیند و روزی‌اشان را از انسان‌ها می‌گیرند و ...

اما هر وجودی کمالی دارد، کمال میوه‌های خوراکی در این است که آنقدر شیرین و خوشمزه شوند که خورده شوند، چرا؟ برای اینکه بعداً هسته‌اشان قابلیت رشد پیدا کند! (حیوانات بر خلاف ما با هسته میوه می‌خورند اگر اشتباه نکنم بعد هم در چاه فاضلاب زائدات را دفع نمی‌کنند بلکه جایی دفع می‌کنند و آن دفع همراه با کود حیوانی است!)
جایی عالمی می‌فرمود (نمی‌دانم برداشت شده از متن روایت باشد یا خیر) که حیوانات حلال گوشت هم بالاترین تکامل آنها خورده شدنشان توسط مؤمنین است! یک چیزی شبیه شهادت برای انسان‌ها! البته آن عالم مطلب را با مثالی در مورد قربانی می‌فرمود که دستور اسلام به قربانی کردن توسط حجاج را توضیح دهند.
همانطور که انسان‌ها همه می‌میرند، دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد، پس چه بهتر که انسان به جای مرگ طبیعی به شهادت برسد، در مورد حیوانات هم این مطلب را داریم. همه‌اشان خواهند مرد، دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد، پس چه بهتر که در این چرخه غذای برخی موجودات دیگر هم فراهم شود. البته این چرخه به شرطی درست است که این جانور (حیوان یا گیاه) برای آن جانور دیگر (حیوان یا گیاه) حلال باشد و مصداق اسراف در خوردن هم نباشد. در روایتی دیدم که امام صادق علیه‌السلام از مردی پرسیدند که چه خوردی؟ گفت فلان ماهی که حرام است! امام برآشفتند که به چه حقی چنان کردی آیا می‌خواهی نام او و پدرانش را برایت بگویم؟ یعنی کشتن یک حیوان حرام گوشت انگار که حکم قتل داشته باشد! (البته اگر از روی ترس یا ضرورتی باشد و به قصد تفریح و شکار بدون نیاز باشد اشکال دارد، حرام یا مکروهش را البته نمی‌دانم)

حالا برخی حیوانات دیگر مثل گرگ را اینطور باید بررسی کرد:
۱. آیا مانند هاری در سگ‌هاست که یک بیماری و نقص است برای آنها؟ اگر باشد که یعنی ذاتی نیست که مشکل‌ساز باشد ...
۲. اگر ذاتی است و همه‌ی گرگها اینطور هستند و مثلاً این کار آنها نتیجه‌ی کشیدن گرسنگی زیاد و زیر فشار سنگین گرسنه بودن نباشد (اگر باشد می‌تواند جبر بیماری به حساب آید) در این صورت باز چون تکوینی است و نه تشریعی برای آنها شر محسوب نخواهد شد و همانطور که کارشناس محترم گفتند نسبت آن برای ما و گوسفندان و ... شر خواهد بود، مثل اینکه آتش در اصل خیر و رحمت و نعمت است ولی دست ما را هم می‌سوزاند، به عبارت دیگر باید گشت و دید کارکرد این شهوت دریدن در گرگ چه کارکردی در طبیعت دارد؟ نمی‌دانم کجا بود ولی در جزیره‌ای این کار را کردند که درندگان را کشتند و آنوقت تعداد جوندگانش آنقدر زیاد شد که غذایی را برای مردم جزیره باقی نگذاشت، چون اگر مثلاً گرگها زیاد می‌دریدند در عوض زاد و ولد آن جنبندگان هم خیلی زیاد بود.

خلاصه اینکه مطلب به آن سادگی نیست که با دیدن یک صفت سریع حکم صادر کنیم، اگرچه مطلب خیلی پیچیده‌ای هم نیست، مگر اینکه سؤال را اشتباه برداشت کرده باشم ...
یا علی


http://www.askdin.com/thread35035.html

جمع بندی _1
چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا خداوند گرگ را درنده و ظالم و طمع کار خلق کرد؟

جواب :
در ابتدا باید اشاره شود : جهان هستی نظام احسن است که خداوند آن را به بهترین وجه ممکن خلق کرده است. هر شیء و هر پدیده در آن، مقام و مرتبه خاصی دارد. این نظام با یک سلسله قوانین اداره می‌شود که تغییر و تبدیل هم در آنها راه ندارد.

لازمه نظام احسن هستی، وجود مراتب مختلف و درجات متفاوت در مخلوقات است. این تفاوت ها و اختلافات، آفریده نمی‌شود، بلکه لازمه ذاتی مخلوقات بوده و خداوند بنابر سعه وجودی و لیاقتشان آنها را خلق می‌کند؛ زیرا در هر مقامی که هستند تنها همان مقام را فقط می‌توانسته اند بپذیرند. با توجه به این نکته باید گفت :
پاسخ این سوال از 4 بخش تشکیل می‌شود.

اولاً: شکی نیست که این عالم نظم دارد و نظم آن ذاتی است. و بین اجزای آن رابطه حقیقی برقرار است؛ مثل مراتب اعداد. در اعداد می‌بینیم که عدد (یک) قبل از عدد (دو) و عدد (دو) قبل از عدد (سه) و بعد از عدد (یک) است. همچنین هر عددی غیر از عدد یک، بعد از عددی و قبل از عدد دیگری است. هر عددی مرتبه‌ای را اشغال کرده و در مرتبه خود احکام و آثاری دارد و مجموع اعداد که محدود به حدی نیستند نظامی را به وجود آورده‌اند. این نظم و نظامی که در مراتب اعداد وجود دارد ذاتی اعداد است. همین نظم ذاتی در میان مخلوقات در جهان هستی نیز حاکم است. یعنی این طور نیست که خداوند مجموعه‌ای از اشیا را خلق کرده باشد، ولی هیچ رابطه واقعی میان آنها نباشد، بعد آنها را به صف کشیده باشد و یکی را پشت سر دیگری قرار داده باشد.

ثانیاً: نظامی که در جهان هستی حاکم است، نظام احسن است. یعنی هرچه در این جهان است در نهایت نیکویی و در بهترین حالات خلق شده است، به طوری که بهتر از این تصور نمی‌شود. و قرآن کریم در این باره می‌فرماید: "او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید ...".[1]
ثالثاً: یک سری قوانین کلی بر این نظام هستی حاکم است که خداوند متعال طبق آن قوانین جهان هستی را اداره می‌کند و هرگز کاری را خارج از این قوانین انجام نمی‌دهد و هیچ تغییر و تبدیلی هم در این قوانین راه ندارد. چنانچه قرآن می فرماید: "هرگز در سنت خدا تغییری نخواهی یافت".[2]

رابعاً: یکی از قوانین این عالم قانون علت و معلول است. که به موجب آن قانون هر موجودی در نظام هستی جایگاه و مقام معلومی دارد. نبودن قانون علت و معلول به معنای این است که هر موجودی بتواند منشأ ایجاد هر چیزی شود و ممکن باشد که هر معلولی به جای هر علت وهر علتی به جای هر معلول بیاید ؛ مثلاً اثر شعله کبریت با اثر شعله خورشید یکی باشد و حال این که این طور نیست .
حکومت قانون علت و معلول بر جهان به وضوح نمایان است چرا که هر معلولی علت خاص خود را دارد و هر علتی اثر و معلول خود را دارد و مراتب موجودات هستی از قبیل مراتب قرار دادی و اعتباری رایج در مناسبات اجتماعی نیست که فرقی نداشته باشد که فلان رئیس مرؤوس شود، یا برعکس؛ اما مراتب موجودات هستی مراتب حقیقی و واقعی است که بر اساس آن گوسفند نمی تواند انسان باشد و انسان هم نمی تواند گوسفند یا نبات باشد. چرایی این جا معنا ندارد که چرا یکی گیاه، یکی انسان و یکی حیوان خلق شده است. در یک کلمه باید گفت تفاوت موجودات جهان ذاتی آنها و لازمه نظام علت و معلول است.[3]
بنابراین این که گفته شده است هر موجود بر حسب لیاقتش خلق می شود، یعنی خداوند بر حسب ظرفیت و استعداد ذاتی اشیا آنها را خلق می‌کند. درجات و موقعیت‌هایی که در آفرینش برای موجودات معین شده است که یکی لیاقتش و ظرفیتش این باشد که جز جمادات یا نباتات و یا غیره باشد، مانند پست‌های اجتماعی(رئیس و مرئوس) نیست که قابل تبدیل و تغییر باشد، بلکه این موقعیت ‌ها مانند خواص اشکال هندسی ذاتی موجودات است. وقتی می‌گوییم خاصیت مثلث این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با دو قائمه باشد و خاصیت مربع این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با چهار قائمه باشد، به این معنا نیست که به یکی خاصیت دو قائمه داشتن و به دیگری خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‌اند. و لذا نمی توان گفت:" که چرا به مثلث ستم کرده و خاصیت 4 قائمه را نداده‌اند یا بالعکس. "زیرامثلث جز همان خاصیت معین و همان ظرفیت معین نمی‌تواند داشته باشد.
مراتب موجودات جهان نیز همین طور است. این که جماد رشد و درک ندارد، ولی گیاه رشد دارد و درک ندارد و حیوان هم رشد دارد و هم درک دارد، ذاتی مرتبه وجودی هر یک از آنهاست. نه آن که همه اوّل یکسان بوده‌اند و بعد آفریدگار به یکی لیاقت و ظرفیت رشد و درک را داده، به یکی هیچ کدام را نداده و به یکی، یک جنبه را داده و به دیگری آن را نداده است. پس این تصور غلط است که فکر کنیم خداوند ابتدا همه موجودات را به طور مساوی آفریده و بعد بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است. بلکه صحیح آن است که بگوئیم هر چیز در جهان، فقط گونه‌ای خاص از وجود را می‌تواند بپذیرد و بس، که خداوند هم همان خلقت را به او می‌دهد. همانگونه که بوعلی سینا می‌فرماید: خدا زردآلو را زردآلو نکرده، بلکه آن را (از اول به صورت زرد آلو) ایجاد کرده است.[4]
پس این مساله لازمه ساختار علت و معلولی درعالم است و مجموعه علل و عوامل عالم در کنار هم به گونه ای قرار گرفتند که این نتیجه برای این موجود خاص رقم بخورد؛ به همین نسبت معنا ندارد که فرزند دو حیوان معین که در موقعیت زاد و ولد قرار گرفتند گیاه یا انسان شود، زیرا ساختار طبیعی عالم بر اساس همخوانی علت ها و معلول ها است و در نتیجه فرزند متولد شده از زاد و ولد این دو حیوان استعداد و ظرفیت وجودی بیش از این را نداشت.
یعنی این گونه نبود که خداوند موجودی را خلق کند و بعد تصمیم بگیرد که او سنگ شود یا انسان یا انسانی با استعداد و زیبا یا نازیبا و کودن؛ بلکه ایجاد او همان تحقق یک موجود کامل با همه ویژگی ها و تشخصات و تمایزات وجودی اوست .
لذا مثلاً وقتی می‌گوییم خاصیت مثلث این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با دو قائمه باشد و خاصیت مربع این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با چهار قائمه باشد، به این معنا نیست که به یکی خاصیت دو قائمه داشتن و به دیگری خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‌اند. و لذا نمی توان گفت:”که چرا به مثلث ستم کرده و خاصیت ۴ قائمه را نداده‌اند یا بالعکس. “زیرا مثلث جز همان خاصیت معین و همان ظرفیت معین نمی‌تواند داشته باشد.
مراتب موجودات جهان نیز همین طور است، یعنی این تصور غلط است که فکر کنیم خداوند ابتدا همه موجودات را به طور مساوی آفریده و بعد بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است. بلکه صحیح آن است که بگوئیم هر چیز در جهان، فقط گونه‌ای خاص از وجود را می‌تواند بپذیرد و بس، که خداوند هم همان خلقت را به او می‌دهد؛ در یک کلمه باید گفت تفاوت موجودات جهان ذاتی آنها و لازمۀ نظام علت و معلول است.



[/HR][1]. «الذی احسن کل شیء خلقَهُ»، سجده، 7.

[2]. «ولن تجدَ لسُنةِ تبدیلاً». احزاب، 62.

[3]. مطهری، مرتضی، عدل الهی،صدرا، چاپ 30، 1378. ص 102 - 107،

[4]. «وما جعل اللهُ المشمشة * مشمشةً بل أوجدها».

http://www.askdin.com/thread35035.html

جمع بندی _2
سوال : چرا من حیوان خلق نشدم؟ چرا خداوند گرگ را درنده و ظالم و طمع کار خلق کرد؟

(با سلام به کارشناس محترم ممنون جالب بود و تا حدی قانع کننده...اما؟؟؟؟؟ اما من منظورم اینه مثلا در مثال مربع و مثلث شما درست اما در رابطه با انسان که اشرف مخلوقات است و یک مورچه ی ساده که زیر پای این اشرف مخلوقات از روی ریز بودن و غیره نابود میشه و خم به ابروی کسی نمیاد چطور؟ من که احساس می کنم نسبتم به مورچه خیلی با ارزش تر خیلی پر بها تر خیلی هدفمند تر خیلی حیرت آور تر خیلی دوست داشتنی تر خیلی زیبا تر خیلی پیچیده تر خیلی فرمانروایانه تر ووووووخیلی خیلیا های دیگر برتر است....من منظورم ظلم نیست؟ ولی بهر حال برتری بیش از حد انسان بوضوح نمایان است من منظورم اینه که خب چرا از این همه خلایق من باید انسان خلق بشم؟چرا یک مرغ خلق نشدم که انسانی منو بکشه تکه تکه کنه و من کلی درد بکشم و براحتی خدا حلال کنه قتل منو براش و بخوره(و من برای تمام عالم حتی تکه سنگ هم حرص می خورم اما تمام قلوب برای من قلب خود را سنگ می کنند)

پاسخ
پاسخی در چند محور ارائه می‌شود::Gol:

1ـ در اینکه بر چه اساسی موجودات به انواع مختلف تقسیم شده، برخی انسان و برخی به صورت انواع حیوانات و موجودات دیگر به وجود آمده؟
باید گفت:
اولاً: به طور کلی دو عامل در این تنوع نقش داشته است،
یکی علت فاعلی که خواست و مشیت الهی است ،یعنی خداوند خواسته است که مخلوقات را به صورت انواع مختلف بیافریند.
عامل دیگر علت قابلی است، یعنی هر ماده‌ای استعداد و توان صورت نوعی خاصی را داشت . بر اساس همان استعداد موجود خاص شده است. گرچه هر دو عامل و علت در شکل‌گیری نوعی خاص مؤثر است، ولی علت اصلی و بنیادین علت فاعلی و مشیت الهی است. چون طبق آموزه‌های وحیانی مطلق آفرینش و پرورش اشیا به خداوند مربوط است. از این رو قرآن کریم فرمود:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛(1) پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده ،سپس آن را هدایت کرده است».
در جای دیگر فرمود:
«وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا؛(2) هر کدام هدف و غایتی دارد که آن را در پیش می‌گیرد».
بر اساس این گونه آموزه‌های متعالی معلوم می‌شود رهسپاری هر پدیده‌ای به سوی نوع خاص خود با هدایت الهی و رهبری خدا صورت می‌گیرد.
دوم: بر اساس اصل وحدت صُنع ،یک ارتباط و اتصال خاصی بین آغاز و انجام موجودات برقرار است. هر بذر و دانه و نطفه ای در سیر تکاملی خود
مسیر خاصی را می‌پیماید . به نوع خاص خود صورت و شکل می‌گیرد. مثلاً اگر گردویی که در زیر خاک ،نوکی سبز می‌دهد، از همان آغاز متوجه یک درخت برومند گردویی است، و یا نطفه در تخم یا در رحم حیوانی از آغاز تکوّن به سوی حیوان خاصی رهسپار است و به شکل نوعی خاص درمی‌آید. از این رو گفته:
هیچ گندم کاشتی، جو بر دهد :Gol: هیچ اسبی دیدی کُره خر دهد
بر این اساس گفته شده که راه مشخص و سیر منظم در هر یک از انواع آفرینش که در این جهان مشهورند ،برقرار و در سرشت همان نوع است، هرگز بوته سبز گندم که از دانه شروع نموده ،گوسفند یا بز یا فیل نمی‌رسد، هرگز حیوانی ماده که از بز خود باردار گشته، خوشة گندم یا درخت چنار نمی‌‌زاید.(3)
2ـ درباره اینکه آیا انسان در انسان شدن مخیّر است ویانه وچرا شما وبرخی دیگر از انسان نها صورت نوعی انسان پیدا کردید و چیزی دیگر نشدید؟ در ابتدا باید گفت:
گرچه انسان ذاتاً و فطرتاً آزاد و مختار آفریده شده و موجود با اختیار است، ولی وصف اختیار بعد از خلقت و به دنیا آمدنش برای او مطرح است.پس از خلقت او چیزی نیست و وجودی ندارد تا وصف اختیار برای او مطرح باشد یا نباشد، بنابر این انسان در انسان شدن اختیاری ندارد، بلکه مشیت الهی و خواست سرشت ماده اولی او نظیر نطفه عامل تعیین کننده است.
3ـ اما درباره انتخاب جنسیت ونوعیت باید گفت: قرآن کریم می‌فرماید:
«هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاء؛(4) اوست کسى که شما را آن گونه که مى‏خواهد در رحم ها صورتگرى مى‏کند».
از این آیه معلوم می‌شود همه خصوصیات جنسیتی و شکلی نوعی از سوی خداوند صورت می‌گیرد و انسان در آن نقشی ندارد.
4_ در حدیث قدسی نقل شده که خداوند فرمود: « یا ابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی(1) ای انسان !تمام اشیا را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم . خوش حال باشید که خدا همه چیز را برای شما وشما رابرای خود آفریده است .چرا دوست دارید سنگ ویا گیاه ومانند آن باشید ؟ در حالی که می توانید خلیفه خدا در زمین باشد معقول نیست که غبطه سنگ وگیاه را بخورید

پی‌نوشت‌ها:
1. طه (20) آیه 50.
2. بقره (2) آیه 148.
3. شیعه در اسلام، ص 80 ـ 81.
4. آل عمران (3) آیه 6.
5. فیض کاشانی، علم الیقین، نشر بیدار قم 1378 ش، ج 1، ص 381 .

http://www.askdin.com/thread35035-2.html
جمع بندی _3

l(چرا خداوند برخی حیوانات نظیر گرگ را کاملا گوشت خوار و درنده خلق کرد که فقط بدرد...و برای مثال گوسفند را علف خوار کرد که فقط بچرد...چرا گرگ را علف خوار نکرد که این چنین وحشیا
ن
ه بر جون یک مخلوق دیگر حمله نکند؟ هر چند خود علف هم زنده است...و مورد حمله گوسفند قرار می گیرد....خلاصه این سیر چرخه در طبیعت به غیر از انسان های خداپرست و خوب کاملا در تمام عالم حتی در انسان ها بر قرار است و هرکس در راس قدرت باشد پیروز است...برای مثال انسان-شیر-گرگ-گوسفند-علف-آب-چوب-سنگ-و غیره.... اگر انسان های شگفت انگیز پاک سیرت را در این چرخه هستی نادیده بگیریم می فهمیم که این چرخه خلقت فقط و فقط دریده شدن کوچک ها و ضعیفان توسط بزرگان و قوی هاست....چرا از این همه میلیارد موجود خلق شده توسط خدای عالم...فقط انسان و جن مثلا می تونند در این چرخه درنده نباشند....اینها به کنار...چرا کلی مخلوقات دیگر بجون هم افتادند و در چرخه ای مرگبار زندگی می کنند؟ حتی خود انسان های خوب هم در بخش کثیری از غذای های مورد استفاده خود مجبورند کلی مخلوقات دیگر را به قتل برسانند و بخورند....چرا غذای ما باید موجود زنده ای باشد که درد بکشد و کشته شود و ما بخوریمش....یا چرا مثلا گرگ با نهایت طمع باید آفریده شود که یک گله گوسفند را بدرد و فقط یکی را بخورد؟؟؟؟ چرا خدا گرگ را طمع کار خلق کرد و درنده و ظالم؟ و گوسفند را غذای او و بظاهر مظلوم؟آیا این جواب درست است؟::: خداوندی زن را آفرید و ناز کردن را در او قرار داد که از مرد به ظاهر فرار می کند و ناز می کند که مثلا نمی خوامت و غیره ولی در عین حال که فرار می کنه و ناز می کنه کاملا منظورش اینه که می خوام و یعنی بیا نازمو بکش....و مرد از روی نیاز کاملا به چنین قضییه ای تن می دهد و دنبال او می رود....تا بوده چنین بوده استثناهات رو وارد نکنید....خلاصه زن فرار می کنه مرد می دود دنبال او...اما جالبه که هر دو دوست دارند برسند به هم...خب بنظر من آیا رابطه گرگ و گوسفند هم همینگونه نمی تونه باشه؟؟؟ گوسفند لذت ببره از دریده شدن..مثل فیلم بازی کردنه....اصلا هم غیر منطقی نیست...برای مثال سوسک مدفوع رو می خوره و خدا رو شکر می کنه قطعا...اما ما نمی خوریم و بیزاریم....پس این چنین عجایب غیر طبیعی دیدن هم باید انتظار داشت از این خدای حیرت آور....... براستی که عالم در حیرت خدا مبهوت مونده ......با تشکر)

پاسخ :
گرچه پاسخ شما در مطالب قبل بیان شد ولی نکته های به طور کلی مجددا باید اشاره گردد :
تمام مواردی که در آفرینش انسان‌ها و موجودات دیگر به عنوان نابرابری لحاظ می‌شود، تفاوت‏هایی است که در جهان وجود دارد، نه تبعیض‏ها.
فرق تفاوت و تبعیض آن است که در فرض تبعیض، چند موجود قرار دارند که همه شایستگی و حق یکسان دارند
و به یکی داده می‏شود و به دیگری داده نمی‏شود یا کم تر داده می‏شود، اما در صورت تفاوت در آفرینش اصلاً حقی مطرح نیست تا بحث تبعیض به میان آید.
از طرف دیگر دلیلی وجود ندارد که خداوند بین آفریده‌ها تبعیض قائل شود یا ظلمی بر کسی روا دارد.چون تبعیض و ظلم یا ناشی از جهل است یا کمبود و نیاز و یا...در حالی که همه آفریدگان نسبت مساوی با خداوند داشته ، همه آفریده او هستند . او از هر عیب و نقصی مبرا است.
اما این که راز تفاوت‌های برای چیست، باید گفت : اشیا از نظر خوبی و بدی اگر تنها و مستقل از اشیای دیگر در نظر گرفته شوند، یک حکم دارند . اگر جزء یک نظام و به عنوان عضوی از اندام در نظر گرفته شوند، حکم دیگری پیدا می‏کنند، مثلاً اگر از ما بپرسند که خط راست بهتر است یا خط کج، ممکن است بگوییم خط راست بهتر از خط کج است، ولی اگر خط مورد سؤال جزئی از یک مجموعه شد، در یک مجموعه به طور مطلق، نه خط مستقیم پسندیده است و نه خط منحنی، بلکه هر دو در جای خود پسندیده است. وقتی که جهان را جمعاً مورد نظر قرار می‏دهیم، ناچاریم بپذیریم که در نظام کل و در توازن عمومی، وجود پستی‏ها و بلندی‏ها، فراز و نشیب‏ها، تاریکی و روشنایی‏ها، همه لازم است.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست :Gol::Gol: که هر چیزش به جای خویش نیکو است‏
اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد، دیگر مجموعه و نظام مفهومی ندارد. شکوه و زیبایی جهان در تنوع و اختلاف‏های رنگارنگ آن است. قرآن کریم وجود اختلاف‏ها را از آیات و نشانه‏های قدرت الهی می‏شمرد. زشتی‏ها، نه تنها از این نظر ضروری می‏باشند که جزئی از مجموعه جهانند و نظام کل به وجود آن‏ها بستگی دارد، بلکه از نظر نمایان ساختن و جلوه دادن به زیبایی‏ها نیز وجود آن‏ها لازم است.
اگر در جهان زشتی نبود، زیبایی هم نبود. اگر همه مردم زیبا بودند، هیچ کس زیبا نبود، همان طوری که اگر همه مردم زشت بودند، هیچ کس زشت نبود.(1)
استاد مطهری می‏گوید: «خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبایی را می‏دهد که می‏تواند بپذیرد. نقصانات از ناحیه ذات خود آن‏ها است، نه از ناحیه فیض باری تعالی، نظیر خواص اَشکال هندسی که ذاتی موجودات است، مثلاً خاصیت مثلث این است که مجموعه زاویه هایش برابر با دو قائمه است و خاصیت مربع این است که مجموع زوایایش برابر با چهار قائمه است. معنایش این نیست که به آن، خاصیت دو قائمه و به این خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‏اند تا گفته شود چرا به مثلث ستم کرده‏اند. تفاوت موجودات جهان همین طور است.
چنان که قبلا اشاره شد بوعلی سینا گفته است: خدا زردآلو را زردآلو نکرده بلکه زردآلو را ایجاد کرده است. زردآلو از باب مثال است، منظور همه موجودات است، خدا اشیا را آفریده وآن‏ها ذاتاً اختلاف دارند. قرآن مجید این مطلب را با یک تمثیل بیان کرده و فرموده است:
«خدا از آسمان آبی فرود آورد و هر رودخانه‏ای به قدر ظرفیت خودش سیلان یافت».(2) یعنی رحمت فیض پروردگار هیچ موجود مستعدی را محروم نمی‏سازد و برای همه یکسان است، ولی استعداد و ظرفیت موجودات یکسان نیست. استعدادها مختلف است. هر ظرفی به قدری که گنجایش دارد، از رحمت خدا لبریز می‏گردد. پس هر موجودی، حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است.» (3)
نباید تصور کرد که خداوند یکی را که ممکن بود زیبا باشد، زشت ودرنده قرار داد و دیگری را که ممکن بود زشت باشد، زیبا وگوسفندی قرار داد و با قید قرعه و یا یک اراده تبعیض‏ آمیز هر یک از آن‏ها را انتخاب کرد، بلکه هر جزء از اجزای جهان تنها به همین جور که هست، امکان وجود داشته و خدا همان آفرینش را به آن داده است.
بی تردید فیض الهی از ناحیه خدا تمام است . او در حق هیچ موجودی تبعیض روا نمی‏دارد، بلکه موجودات هستند که به فراخور شأن و جایگاه و مرتبه خود و قابلیت و استعداد و عوامل دیگر فیض الهی را می‌پذیرند. به اندازه استحقاق، در مرتبه‏ای از عالم هستی قرار می‌گیرند. در جهان خلقت آنچه که وجود دارد تبعیض نیست، بلکه تفاوت است، همان طور که ظرف یک لیتری نسبت به ظرف پنج لیتری مقدار کم تری آب در خود جای می‏دهد. آری هر موجودی در نظام هستی به میزان ظرفیت خود دریافت فیض می‏کند.

از نظر دیگر می توان دید که غالب شرور نظیر آن در پرسش آمده "نسبی" هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر به حساب می آیند. به طور مثال گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. گرگ نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ با درختان، گیاهان و سنگ‏ها سنجیده شود، نسبت به آن‏ها هیچ گونه بدی ندارد، لکن نسبت به گوسفند یا انسان شر است. (4)
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آن‏ها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آنچه شر دانسته می شود ،نسبی است، یعنی به نسبت با حیات موجودی مانند ما انسان ها بد و شر خوانده می شود ، ولی به خودی خود خیر است، اما این که چرا خداوند آن‏ها را آفریده است، مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد . باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود

پی‏نوشت‏ها:
1. استاد مطهری، مجموعه آثار،نشر صدرا . تهران . 1378 ش ج 1، ص 167 - 166،
2. رعد (13) آیه 17.
3. مطهری همان
4.ستاد سبحانی. الهیات و معارف اسلامی، نشر موسسه امام صادق . قم ، ص 158.


http://www.askdin.com/thread35035-2.html
جمع بندی _4
سوال : اگر میشه برای من ثابت کنید گرگ درنده بودنش بخصوص طمع داشتنش خوبیه که خدا آفریده در تمام گرگ ها...گرگ این اخلاقش طمع داشتن بیش از حدش رو خدا در اون قرار داده لذا خوبی هم داره علاوه بر این بدی لذا بنظر من خدا خالق خیر و شر است....و همونطور که شر مطلق وجود نداره...خیر مطلق هم وجود نداره....هر دو رو خدا می بخشه...خدا بخواد خیر خیر میشه و شر شر میشه و یا برعکس میشه پس خدا نه خیر مطلق است و نه شر مطلق....خدا در وصف نمی گنجد است

پاسخ :
در ابتدا باید گفت بر خلاف تصور شما پرسشگر عزیز خداوند خود خیر مطلق است وهر چه آفریده خیر وزیبا است وبدی ها از لوازم وجودی خود مخلوق است ولی در انتساب خیرات به خدا و شرور و بدی‌ها به مخلوقات باید توجه داشت که بر اساس رویکرد فلسفی و عرفانی خدا هستی مطلق و نامحدود است و هستی مطلق خیر محض و کمال صرف است. هیچ گونه نقص و محدودیتی در ساحت قدسی او راه ندارد، ولی وجود مخلوقات محدود است و همراه با نقص است و شرور و بدی‌های از وجودات ناقص و محدود برخیزد، از این رو خاستگاه و مبدأ خیرات وجود حق است و مبدأ شرور وجود ممکنات است.
در خصوص فایده تک تک موجودات عالم مانند حیوانات موذی و غیر موذی درندگان چون گرگ ومانند آنهاباید دانشمندان مربوط به این رشته ها مثل زیست شناسان و... توضیح بدهند . اما در یک نگاه کلی در نظر فلاسفه اسلامی ،عالم بر مبنای کامل ترین نظام یا همان «نظام احسن»آفریده شده است . بر این اساس همه آنچه در عالم وجود دارد ،به نوعی کامل کننده این مجموعه با عظمت وبدیع است .اگر نبود ،در این تابلوی زیبا نقص وخللی محسوب می شد . مهم ترین فایده این موجودات همین است که مجموعه خلقت را به اوج کمال ممکن می رسانند .
در واقع ازآن جا که خداوند «علم» و «قدرت» و «فضل» و «جود» بى نهایت دارد ،جهان و همه موجودات آن را آفریده است، لازمه این سه صفت آن است که خلقت خداوند بهترین و کامل‏ترین آفرینش باشد، یعنى در مجموعه هستى اگر وجود مخلوقى، زیبایى و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند، زیرا عدم خلقت آن موجود، یا ناشى از عدم اطلاع و آگاهى از زیبایى آن مى باشد، یا در اثر ضعف و ناتوانى از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بى نهایت، باز آن زیبایى را خلق نکند ،ناشى از عدم «فضل» و «جود» و بخشندگى است که خدا از بخل منزه است و «جود» و رحمت و بخشندگى او بى نهایت است. پس جهانى که خدا خلق مى کند، باید کامل‏ترین صورت ممکن را داشته باشد.پس وجود سیارات وکرات .افلاک وسایر موجوداتی که هنوز برای ما ناشناخته هستند در همین راستا تبیین می شود .
اما در خصوص حیوانات موذی و اینکه وجود آنها مضر به نظر می رسد ،نه مفید باید گفت :
اولا این موجودات تنها در ابعاد خاصی مضر به نظر می رسند، نه در همه ابعاد ؛ در واقع این موجودات اگر شری داشته باشند ،به نسبت به ما انسان ها شر دارند، نه نسبت به همه عالم . در چرخه هستی حیوانات موذی نقش تعیین کننده ای را ایفا می کنند ؛ به تعبیر فلاسفه شر آنها نسبی است ،نه مطلق .
نباید مفید یا مضر بودن موجودات را تنها به نسبت به خودمان بسنجیم ؛ مثلا نیش حشرات و چنگال و دندان حیوانات درنده برای خودشان خیر است، چرا که ابزاری است برای به دست آوردن غذا و وسیله‌ای است برای دفاع خود،به علاوه برای تداوم چرخه حیات و تعادل زیستی موجودات زنده نیز ضروری وحیاتی و خیر است ؛ ولی ممکن است برای ما انسان‌ها شر باشد. پس جنبه‌های مثبت و منفی ممکن است نسبت به اشخاص یا شرایط گوناگون ، متفاوت باشد . برای داوری پایانی باید مجموعه آثار آن پدیده و یا آن موجود را در کل جهان و در مجموعه زمان ها و مکان ها در نظر گرفت.
به تصریح دانشمندان وجود حیوانات به ظاهر موذی فواید فراوانی برای خود ما انسان ها نیز دارد ؛ علاوه بر تنظیم چرخه حیات و پاکسازی محیط زیست که ارتباط مستقیمی با حیات و سلامت زندگی ما دارد ،
همه فوایدی که شمرده شد،در راستای امور شناخته شده مادی و مرتبط با زندگی دنیایی ما انسان هاست ،در حالی که فلسفه وجودی همه موجودات عالم را باید در حوزه وسیع تری بررسی نمود . دراین نگاه وسیع و کلان است که روشن می شود بسیاری از امور که بد می دانستیم ،تا چه حد خوب ومفید بودند. به تعبیر قران کریم :
« عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شرّ لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون؛ (1) چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شر شما در آن است و خدا می‌داند، در حالی که شما نمی‌دانید»
همه چیز که در نسبت با ما لحاظ می شوند ، آزمایش هایی برای انسان و برای نائل شدن به حقیقت مطلوب در قیامت است .بر همین اساس عالم هستی مجموعه ای از لذت ها وخوشی ها و دردها وناخوشی ها است ؛ همواره در این نظام هستی رنج وسختی ومصیبت به عنوان یکی از مهم ترین آزمون های الهی برای بشر و از طرف دیگر عاملی جهت توجه و تذکر انسان ها به گذران بودن دنیا و دل نبستن به آن مطرح بوده وخواهد بود . وجود بسیاری از عوامل رنج ومصیبت یا به ظاهر شرور مانند سیل وزلزله و بیماری ها و حیوانات موذی و... در همین راستا تبیین می گردد که در جمع بندی سعادت دنیایی واخروی انسان فواید بسیاری بر آنها مترتب است .
بسیاری از امور است که در ظاهر آنها را شر می‌شمریم، اما در باطن و در واقع خیر است، مانند حوادث و بلاهای بیدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته ،متوجه خدا می‌کند .خداوند می فرماید :
ما ارسلنا فی قریه من نبی الا اخذنا اهلها بالبأساء و الضراء لعلهم یضرعون، (2)
در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم، مگر این که اهل آن را با ناراحتی‌ها و خسارت‌ها گرفتار ساختیم. شاید[ به خود آیند و به درگاه خدا] تضرع کنند.
اینها همه بر این مبنا است که فایده این موجودات را نسبت به انسان ها (خودمان) بسنجیم ، اما چه بسا اگر این موجودات برای ما هم فایده ای نداشته باشند ، معنای آن لغو بودن‌ آفرینش این موجودات نیست. هم چنین معنا این نیست که اینها نسبت به سایر بخش ها و موجودات دیگر در عالم نیز فایده ای نداشته ‌، یا حد اقل برای خودشان هم فایده نداشته باشند.
نباید فایده را صرفاً‌ برای خود و در نگاه به خود لحاظ کنیم.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره بقره، آیه 216
2.سوره اعراف، آیه 49

http://www.askdin.com/thread35035-3.html
جمع بندی _5
سوال : اگر خداوند مبدا خیرات است...و غیر او مبدا شر است...پس شما دارید قدرتی جدید رو غیر خدا می دونید و کاملا شرک است...خیر وجود دارد خالقش خداست شر وجود دارد چیزی که وجود دارد خالقش خداست خداوند شر را خلق کرده است... ما مخلوقات معنا نداره چیزی رو کاملا جدید خلق کنیم بنام شر که خدا از آن بی خبر است و نمی تواند آن را خلق کند با این توضیح بی شک شما خدا رو هم نعوذ بالله نا توان معرفی کردید

پاسخ
اما در باره آنچه گفته اید در ابتدا باید اشاره شود :
آنچه قبلا بیان شد براساس توحید قرانی است زیرا از منظر توحید افعالی خداوند در طول همه افعال عالم قرار می گیرد . فاعل حقیقی همه آن هاست؛ اما آنچه در معارف دینی ما (شیعه)مطرح است که بدی ها را از جانب خدا نمی داند، بر گرفته از آیه نساء است:
آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از ناحیة خداست. آنچه از بدی به تو می‌رسد، از ناحیة خود توست».(1)
در مقام تشریح این عقیده باید گفت:
اولا حتی از منظر قرآن هم همه چیز از جانب خداست. توحید افعالی یکی از مهم ترین ابعاد توحید در دین اسلام است. به مقتضای آن هیچ امر کوچک یا بزرگی در عالم محقق نمی شود. مگر به اراده و قدرت و مشیت خداوند؛ در قرآن آمده است:
«وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ (؛2) اگر به آن ها حسنه و نیکی برسد ،می‌گویند از ناحیة خداست. اگر سیّئه و ناخوشی برسد، می‌گویند از ناحیه توست. بگو همة این ها از ناحیه خدا است».
پس در تفکر دقیق اسلامی باز فاعلیت خداوند در همه امور توجیه و کاملا به خداوند استناد داده می شود ؛ اما جمع بندی بین این دو آیه و منظور دقیق از آیه اول چیست ؟
اگر سیئات و بدی‌ها را تجزیه و تحلیل کنیم، دارای دو جنبه هستند:
یک جنبة مثبت و یک جنبة منفی؛
جنبه مثبت از آن نظر است که از جهت حقیقت افعال همه امور عالم بر اساس قوانین حاکم بر عالم و بر اساس روابط منظم علٌی و معلولی شکل می گیرد. از ساختاری حساب شده پیروی می کند. همه آن ها در جای خود خوب و خیر محسوب می گردد. از آن جا که تحقق همه این امور ناشی از قدرت و اراده و خواست خداوند است، به او استناد داده می شود.
در گناهی که انسان انجام می دهد، قصد سوء و نادرست بر اساس اختیار و آزادی تکوینی که به انسان ها داده شده است باعث می شود که فرد با استفاده از ابزاری که خداوند آن را علت انجام برخی کارها قرارداده است، نتیجه ای حاصل شود ،مثلا با چاقویی فردی دیگر کشته شود؛ همه این امور از قبیل اراده فرد و اختیار و آزادی او در انجام کاری که قصد کرد و همراهی ابزار خاص در تحقق مقصودی معین -فارغ از جهت و مسیری که در آن به کار رفتند - اموری ارزشمند و مثبت هستند و ناشی از قدرت و خواست و قوانین وضع شده از طرف خداوندند و به او نسبت داده می شوند .
اما همین کار و همه رفتارهای نادرست و امور ناپسند جنبه منفی نیز دارند؛ جنبة منفی است که قیافة سیئه به آن می‌دهد و هویت آن را نادرست می سازد . در نتیجه آن عمل را به شکل عملی زیان بار درمی‌آورد ؛ در واقع عمل قتل یک انسان از آن جا که مورد نهی خداوند و خلاف میل او بوده و آثار سوء متعددی بر آن مترتب است، به خداوند نسبت داده نمی شود ،بلکه به فردی که اراده نادرست و تلاش او در انجام این امر واسطه شده است، نسبت داده می شود .
اگر در یک آیه تمام حسنات و سیئات را به خداوند نسبت داده:‌«قُل کلٌّ مِن عندِ الله» به خاطر آن است که تمام منابع قدرت حتى قدرت‌هایی که از آن سوء استفاده می‌شود، از ناحیة خدا است . سرچشمه قسمت‌های سازنده و مثبت او است .به همبن خاطر در این آیه از تعبیر "من عند الله "استفاده شده تا نشان دهد منشا و ریشه انجام این کار قدرت و اراده الهی بوده است .
اگر در آیه اول سیئات به مردم نسبت داده شده ،اشاره به جنبه‌های منفی قضیه و سوء استفاده از مواهب و قدرت‌های خدادای است که به خواست نادرست انسان ها و به سوء اختیار و اراده ناشایست آن ها محقق می شود .
(3) در نتیجه باید گفت همه چیز از نزد خدا است ولی همه چیز از خدا نیست واین با حکمت الهی منافاتی ندارد که همه چیز از نزد خدا باشد ولی از خدا نباشد .

پی‌نوشت‌ها:
1. نساء (4) آیه 79.
2. همان، آیه 78.
3. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1379ش، ج 4، ص 22.

http://www.askdin.com/thread35035-3.html
جمع بندی _6
سوال : بسم الله خالق خیر و شر...اینم سوال مهمیه که پاسخ داده نشد؟ چرا بغیر از انسان ها ی خوب تمام مخلوقات در یک چرخه ی قدرت طلبی همدیگر را می درند؟ انسان-دایناسور-خرس-شیر-گرگ-گوسفند-علف-آب-وغیره....فقط انسان های خوب هم در بیشتر عذاهای خود مجبورند مخلوقاتی دیگر را بکشند و بخورند....چرا؟ پس خدا خیر و شر را به یک میزان آفریده

پاسخ :
اين كه خداوند هر كدام از حيوانات و انسان ها را به اين گونه كه در پرسش اشاره شده، آفريده، جلوه ی از حکمت الهی است بلكه عين رحمت اوست ، زيرا رحمت الهي اقتضا مي كند كه برا ي بندگان خود بهترين نعمت ها را در دنيا و آخرت قرار دهد . از اين رو جهان را به گونه اي آفريد كه هر كدام به نوبه خود براي انسان مورد استفاده باشد . در سوره مباركه الرحمن كه در آن از نعمت هاي گوناگون الهي ياد شده فرمود :
والارض وضعها للانام فيها فاكهه و النخل ذات الاكمام و الحب ذو العصف و الريحان؛(1) زمين را براي خلايق آفريد كه در آن ميوه هاي گوناگون و نخل هاي پر شكوفه است و حبوباتي كه همراه با ساقه و برگي است كه به صورت كاه در مي آيد و گياهان خوشبو .
اين همه نعمت هاي خداوند است . در آيه ديگر در باره حيوانات كه مورد استفاده گوناگون انسان است فرمود :
و الانعام خلقها لكم فيها دفا و منافع و منها تاكلون و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون ، و تحمل اثقالكم الي بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ان ربكم لروف رحيم ؛ (2) چهارپايان را آفريد ، در حالي كه آن ها براي شما وسيله پوشش و دارای فوايد ديگر است ، و از گوشت آن ها مي خوريد ، و در آن ها براي شما زينت و افتخار است ، هنگامي كه آن ها را بر مي گردانيد و هنگامي كه صبح گاهان به چرا بيرون مي بريد و بار هاي سنگين خود به شهري كه جزء به مشقت بسياري به آن نمي رسيد مي برد ، پروردگار شما روف و مهربان است .
در اين آيات بعد از اشاره به خلقت حيوانات به عنوان نعمت براي انسان تصريح شده كه خلقت نشانه رحمت الهي براي شماست ، بنابراين نعمت هاي الهي دليل بر رحمت خداوند است . اين كار با ارحم الراحمين بودن خدا منافات ندارد . اگر اين نعمت را نمي آفريد، جاي سوال بود . پس پرسشگر محترم به اين نصيحت جناب مولوي دقت نمايد كه در سروده نغزي مي گويد:
كرده اي تاويل حرف بكر را خويش را تاويل كن ،نه ذكر را. (3)
خداوند موجودات مختلف را با ويژگي هاي متفاوتي خلق كرده است . هر موجود در نوع و كيفيت تغذيه ماهيت خاصي دارد كه يكي ازمهم ترين تقسيمات در اين خصوص گوشت خوار يا گياه خوار بودن آن ها است ؛ در كنار اين امر یکی از بهترین راه های علمی روز دنیا در شناخت حیوانات و کشف ماهيت خلقت یک حیوان و گیاه خوار یا گوشت خوار بودن او رجوع به نوع دستگاه گوارش حیوان است .
چه آنزیم هائی در دستگاه گوارش او فعالند و یا چیدمان دندان های او چگونه است. همه اين ها نشان می دهد که حیوان گیاهخوار است یا گوشتخوار یا هر دو . در این صورت کدام اصل و پايه تغذيه او محسوب مي شود و كدام فرع ؛ مثلا در مورد انسان می گویند در اصل گیاه خوار است به همراه قدرت بر گوشت خواری ؛ در نتيجه خداوند خواسته برخي از موجودات گياه خوار و برخي گوشت خوار باشند و برخي هم از هر دو نوع تغذيه بهره ببرند ؛ در نتيجه مذموم دانستن يكي از اين امور مخالفت با تقدير و خواست تكويني خداوند است .
انسان بايد برداشت و معرفت خود را نسبت به مواهب الهي درست نمايد تا بتواند ژرفاي رحمانيت الهي را درك نمايد ، و گرنه سنت الهي در نظام خلقت مشكلي ندارد و با رحمانيت خدا هم ناسازگار نیست، چون هر كدام از موجودات و مخلوقات در جاي خود و براي هدفي خاصي آفريده شده ؛به گفته شاعر شبستري :
جهان چون چشم و خدّ و خال و ابروست كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست
اگر يك ذره را برگيري از جاي خلل يابد همه عالم سراپاي (4)
به عنوان نمونه پرسشگر محترم يك لحظه دقت و تصور كند كه حيوانات با شرايط خاص موجودشان نمي بودند ، در نظام علم و زندگي انسان ها چه گونه بود ؟
بنابر این نگاهی ‌هر چند کوتاه‌ به‌ موجودات‌ جهان‌ هستی،‌نمایانگر این ‌است‌که ‌همه ‌موجودات در نظام هستی وجودشان ضروری است . هر یک به‌سوی ‌کمال خاص خود ‌رهسپارند ،مثلا دانه‌ گندم‌ یا هسته‌ میوه‌ای ‌که‌ در دل‌ خاک‌ نهفته ‌است‌، همواره‌ مراحلی‌ را طی‌ می‌کنند تا به‌ کمال ‌نهایی ‌خود، که‌ بوته ‌گندم ‌یا میوه‌ای ‌مطلوب ‌است‌، دست ‌یابند . همچنین‌ نطفه‌ای ‌که‌ در رحم ‌مادر بسته ‌می‌شود، از آغاز پیدایش ‌به‌سوی‌ هدف‌ نهایی خود یعنی ‌انسان‌ کامل ‌رهسپار است‌.
هدف‌ نهایی‌ خلقت‌ عالم ماده و طبیعت و موجودات ، انسان‌است‌.
هر یک‌از موجودات‌ جهان دارای‌ هدفی است‌ که‌ از نخستین ‌روز پیدایش‌ خود به ‌سوی هدف ‌در حرکت‌ است. دانه‌ گیاهی ‌که‌ در دل ‌خاک‌ نهفته ‌است‌،در حال‌ حرکت ‌است‌ تا پس‌ از عبور از مراحلی‌ به‌ فعلیت ‌رسیده ‌و به ‌طور مثال‌ تبدیل ‌به‌ میوه‌ای ‌شود. تخم‌مرغی ‌که زیر مرغ‌ قرار گرفته‌،‌آماده‌ برای ‌جوجه‌ شدن ‌است ‌تا از آن جا نیز مراحلی‌ را طی ‌کرده‌ و تبدیل ‌به‌ مرغی‌ شود و ...
نگاهی‌ هر چند کوتاه‌ به ‌موجودات‌ جهان ‌هستی‌ نمایانگر این ‌است ‌که ‌همه‌ موجودات به ‌سوی‌کمال ‌رهسپارند.
علاوه‌براین‌، هر یک ‌از این‌ موجودات‌،هدف‌ موجودات‌ دیگر می‌باشند، یعنی ‌به ‌این ‌علت‌ آفریده ‌شده‌اند تا موجودی‌ دیگر از آن ها بهره‌مند شود. مثلاً گیاهان‌ به ‌این ‌علت ‌آفریده‌ شده‌اند تا حیوانات‌ و انسان‌ها از آن‌ ها بهره‌مند ‌شوند و یا حیوانات ‌نیز برای ‌این ‌آفریده‌ شده‌اند تا انسان‌ از آن ها استفاده‌ کند.
«هُوَ الَّذی‌خَلَق‌َ لَکُم‌ْ ما" فِی‌الاَرْض‌ِ جَمیعاً ؛ خدا کسی‌ است‌که‌ آنچه ‌در زمین ‌است‌،برای‌ شما خلق ‌کرد».(5)

پي نوشت ها :
1. الرحمن (55) آيه 10-11.
2. نحل (16) آيه 6-7.
3. جلال الدين بلخي، مثنوي معنوي ،دفتر اول ،نشر اقبال، تهران، 1377شص51 ،
4. محمود شبستري، گلشن راز،نشر كتاب خانه طهوري، تهران، 1360ش. ص2
5. بقره (2) آیه 29

موضوع قفل شده است