چیزی که در مکان و در زمان نیست پس کجاست ؟

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چیزی که در مکان و در زمان نیست پس کجاست ؟

سلام

بسیار واژه لامکان و لازمان راشنیده ایم ولی شاید کمتر درباره معنی دقیق ان فکر کرده باشیم
چند معنی برای ان می توان متصور شد

1) لامکان و لازمان یعنی بی نیاز از مکان و زمان

یعنی موجودی که برای موجودیتش نیازی به مکان و زمان ندارد

حال یک سوال مطرح می شود اگر در مکان نیست پس کجاست ؟
ایا جایی می شناسید خارج مکان که بگوییم انجاست

2) لا زمان و لامکان یعنی در زمان مشخصی مکان مشخصی ندارد

3) لا زمان و لا مکان یعنی در همه زمانها همه جا هست

با توجه به این حالات
معنای دقیق لامکانی و لازمانی چیست ؟

با تشکر

با نام الله


کارشناس بحث: استاد کریم

بی نظیر;455317 نوشت:
لامکان و لازمان یعنی بی نیاز از مکان و زمان
یعنی موجودی که برای موجودیتش نیازی به مکان و زمان ندارد
حال یک سوال مطرح می شود اگر در مکان نیست پس کجاست ؟
ایا جایی می شناسید خارج مکان که بگوییم انجاست
2) لا زمان و لامکان یعنی در زمان مشخصی مکان مشخصی ندارد
3) لا زمان و لا مکان یعنی در همه زمانها همه جا هست
با توجه به این حالات
معنای دقیق لامکانی و لازمانی چیست ؟

با سلام
مکان چیزی است که جسم در آن قرار می گیرد ومی تواند به جای دیگر منتقل شود وقابل اشاره است که این مکان یا آن مکان، قابل تقسیم نیز می باشد که نصف مکان یا ثلث آن وغیره، اینها از خصوصیات جسم است. زمان نیز امری است که از حرکت جسم به وجود می آید که وقتی جسمی در حرکت است زمان خاص خود را دارد. این مباحث در بحث مقولات عشر فلسفه مطرح می شود.
توجه کردید که زمان ومکان برای جسمیات است وعالم اجسام تنها یکی از عوالم است وبالاتر از آن عوالم روحانی دارد که جسمی ومادی نیستند فلذا قوانین این عالم نیز در آنجا پیاده نمی شود ومکان وزمان در آنجا معنایی ندارد.
وقتی گفته می شود موجودی لامکان ولازمان است یعنی محصور در مکان خاص ویا زمان محدود وخاصی نمی شود وبحث مکان وزمان در رابطه با او معنی ندارد، وقتی می گوییم در همه جا هست یعنی واقعا هست وجایی از او خالی نیست واگر گفته می شود در جایی هم نیست یعنی اینطور نیست که مثل ما در مکان خاصی قرار داشته باشد ودیگر مکانها از او خالی باشند.

با سلام...چیزی یعنی چی؟؟ مگه غیر از خدا هم لا مکان و لا زمان با هم میشه؟ من که فکر نکنم غیر خدا باشه که شما گفتید چیزی...در ضمن سوال شما مورد داره و اشتباه است...چون خودت داری می گی لا مکان یعنی در مکان نیست...بعد داری دوباره می پرسی در کدوم مکان است؟(در کجاست همین معنی میشه) حضرت علی در رابطه با خدا چنین فرمودند: خداوند در همه جا هست و در همه چیز هست اما نه مثل داخل بودن چیزی در چیزی و در هیچ جا نیست و در هیچ چیز نیست اما نه مثل خارج بودن چیزی در چیزی.......اگه خدا فقط خداست پس خودش فقط می دونه چیه و کجاست....من که در قلبم پیداش کردم:hamdel: و می دونم بخاطر او می تپد و من لایقش نیستم

سلام و تشکر
فرمودید

کریم;455699 نوشت:
وقتی گفته می شود موجودی لامکان ولازمان است یعنی محصور در مکان خاص ویا زمان محدود وخاصی نمی شود

کریم;455699 نوشت:
وقتی می گوییم در همه جا هست یعنی واقعا هست وجایی از او خالی نیست

بزرگوار من برای موجود لا مکان و لا زمان خدا را مثال می زنم

در این دو جمله ای که فرمودین درباره خدا می شود
خدا همه جا هست و جایی از او خالی نیست
پس در اینجا خداوند را وارد مکان کردیم و مکان را به او نسبت دادیم
من می توانم به همه جا اشاره کنم و بگویم خدا ان جا هست

پس رابطه ای بین مکان و خدا ایجاد می شود

کریم;455699 نوشت:
واگر گفته می شود در جایی هم نیست یعنی اینطور نیست که مثل ما در مکان خاصی قرار داشته باشد ودیگر مکانها از او خالی باشند.

این جمله شما نامفهوم بود

وقتی همه جا هست
چطور می شود در جایی نباشد؟

فرمودید
لا زمان و لا مکان یعنی همه جا هست و همچنین

کریم;455699 نوشت:
حث مکان وزمان در رابطه با او معنی ندارد

جمله قرمز رنگ شما با ابی رنگ در تضاد است

چون در جمله قرمز رنگ بحث مکان و زمان را مطرح کردید

موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

بی نظیر;455317 نوشت:
سلام

بسیار واژه لامکان و لازمان راشنیده ایم ولی شاید کمتر درباره معنی دقیق ان فکر کرده باشیم
چند معنی برای ان می توان متصور شد

1) لامکان و لازمان یعنی بی نیاز از مکان و زمان

یعنی موجودی که برای موجودیتش نیازی به مکان و زمان ندارد

حال یک سوال مطرح می شود اگر در مکان نیست پس کجاست ؟
ایا جایی می شناسید خارج مکان که بگوییم انجاست

2) لا زمان و لامکان یعنی در زمان مشخصی مکان مشخصی ندارد

3) لا زمان و لا مکان یعنی در همه زمانها همه جا هست

با توجه به این حالات
معنای دقیق لامکانی و لازمانی چیست ؟

با تشکر


سلام
مکان در عالم ماده مفهوم دارد چون عبارت است از نسبت جهت و فاصله یک شی از شی دیگر پس چیزی که با اشیاء دیگر نسبت فاصله و جهت ندارد لامکانی است
و اما زمان عبارت است از مقدار حرکت شی پس امر ثابت و بی حرکت ( مطلق حرکات و نه تنها حرکت در این یعنی حرکت فاصله ) لازمانی است
یا علیم

[/]

سلام و عرض ادب
سرکار بی نظیر ترکیب سؤال شما دچار اشکال است سؤال شما چند تکه دارد
یک: «چیزی » ما هر شئ یا موجود را که در ذهن خود انتزاع میکنیم یابرگرفته از محیط خارج است که مصداق آن را داریم یا صرفاً درون ذهنی است آن هم یا متعلق به ذهن ماست که مکانش مشخص میشود یا بر گرفته از نوع ارتباط و تعامل اشیاء و موجودات بیرون است پس آن ذهنیات هم غیرمستقیم متعلق به زمان یا مکان میشوند
پس خود «چیز» خواه ناخواه زمان زده مکان زده هست
دو: «در زمان و مکان نیست» اساساً اشاره به مفهوم ، چیز یا موردی که قید زمان و مکان بر آن متعلق نباشد در تصور آوردن و یا بحث در مورد آن برای ما بخاطر ساختار زمانزده و مکان زده مان غیرممکن هست
ما از اساس در مورد گفتگو و چگونگی در باره مفهومی خارج از زمان و مکان ناتوان هستیم
وقتی چیزی در زمان و مکان نیست یعنی در ذهن ما نیست وقتی چیزی در ذهن ما نیست چگونه درباره آن بحث کنیم
در این مورد میتوانیم بگوییم وجود ندارد این وجود نداشتن قطعاً مطلق نیست
نتیجه اینکه در جهان زمانزده و مکان زده ما لازمانی و لامکانی وجود ندارد پس نیست
شاید اشاره به انتزاع هایی مثل ریاضیات کنید ریاضیات برگرفته از اشیاء بیرون است شرحی موجز و مختصر از شرح شکل بیرونی محیط اطراف است
ریاضیات در خارج از ذهن ما جایگاهی ندارد چهار سیب یا چهار شئ وجود دارد ولی واقعیتی محض به نام 4 وجود ندارد و اگر در بیرون 4 شئ نباشد مفهوم اعداد و شمارش هم بوجود نمی آمد تا بعدها در کنجکتوی های ذهن بشر به صورت گسترده و کاملاً انتزاعی علوم ریاضی دربیاید همه اینها علوم بشری هستند بشر نباشد این علوم هم نیست پس اشاره به آنها اشاره به مصداق مورد ،ماهیت یا چیزی که لازمان و لامکان باشد، نیست
سوم : «پس کجاست؟» این خواست شما در مورد مفهوم لا مکان و لازمان بی اساس است هر شرحی که بدهید دچار اشکال میشوید چون شما در انتقال مفاهیم ناچار هستید خیالها و کلام و عبارات خود را در پهنه زمان و مکان بسازید پس هیچگاه پاسخی در خور برای لازمانی و لامکانی نمی یابید
هر شرحی در این مورد پریشان گویی است
لازمان و لامکان نیست!!! آیا مطلقاً نیست؟؟؟؟
موفق باشید

متحیر;455883 نوشت:
سلام و عرض ادب
سرکار بی نظیر ترکیب سؤال شما دچار اشکال است سؤال شما چند تکه دارد
یک: «چیزی » ما هر شئ یا موجود را که در ذهن خود انتزاع میکنیم یابرگرفته از محیط خارج است که مصداق آن را داریم یا صرفاً درون ذهنی است آن هم یا متعلق به ذهن ماست که مکانش مشخص میشود یا بر گرفته از نوع ارتباط و تعامل اشیاء و موجودات بیرون است پس آن ذهنیات هم غیرمستقیم متعلق به زمان یا مکان میشوند
پس خود «چیز» خواه ناخواه زمان زده مکان زده هست
دو: «در زمان و مکان نیست» اساساً اشاره به مفهوم ، چیز یا موردی که قید زمان و مکان بر آن متعلق نباشد در تصور آوردن و یا بحث در مورد آن برای ما بخاطر ساختار زمانزده و مکان زده مان غیرممکن هست
ما از اساس در مورد گفتگو و چگونگی در باره مفهومی خارج از زمان و مکان ناتوان هستیم
وقتی چیزی در زمان و مکان نیست یعنی در ذهن ما نیست وقتی چیزی در ذهن ما نیست چگونه درباره آن بحث کنیم
در این مورد میتوانیم بگوییم وجود ندارد این وجود نداشتن قطعاً مطلق نیست
نتیجه اینکه در جهان زمانزده و مکان زده ما لازمانی و لامکانی وجود ندارد پس نیست
شاید اشاره به انتزاع هایی مثل ریاضیات کنید ریاضیات برگرفته از اشیاء بیرون است شرحی موجز و مختصر از شرح شکل بیرونی محیط اطراف است
ریاضیات در خارج از ذهن ما جایگاهی ندارد چهار سیب یا چهار شئ وجود دارد ولی واقعیتی محض به نام 4 وجود ندارد و اگر در بیرون 4 شئ نباشد مفهوم اعداد و شمارش هم بوجود نمی آمد تا بعدها در کنجکتوی های ذهن بشر به صورت گسترده و کاملاً انتزاعی علوم ریاضی دربیاید همه اینها علوم بشری هستند بشر نباشد این علوم هم نیست پس اشاره به آنها اشاره به مصداق مورد ،ماهیت یا چیزی که لازمان و لامکان باشد، نیست
سوم : «پس کجاست؟» این خواست شما در مورد مفهوم لا مکان و لازمان بی اساس است هر شرحی که بدهید دچار اشکال میشوید چون شما در انتقال مفاهیم ناچار هستید خیالها و کلام و عبارات خود را در پهنه زمان و مکان بسازید پس هیچگاه پاسخی در خور برای لازمانی و لامکانی نمی یابید
هر شرحی در این مورد پریشان گویی است
لازمان و لامکان نیست!!! آیا مطلقاً نیست؟؟؟؟
موفق باشید

سلام و عرض ادب

حقیقتش منظور من از این سوال این بود

که لازمان و لا مکان به معنی بی نیاز از زمان و مکان می تواند نباشد
بلکه می توان ان را به معنای همه مکان و همه زمان در نظر گرفت

یعنی چیزی که همه جا هست در همه زمانها

اگر این مفهوم را برای لازمان و لا مکان در نظر بگیریم

شاید بعضی مجهولات و مجردات را بهتر بتوان درک کرد

نظر شما چیست ؟

با تشکر

سلام و عرض ادب
دوست گرامی
از آنجا که مبنای جهان بینی من و شما مشترک نیست
پاسخهایی که خدمت شما می آورم شاید خوشایند شما نباشد
از نگاه من

بی نظیر;455960 نوشت:
شاید بعضی مجهولات و مجردات را بهتر بتوان درک کرد

منظورتان در مورد مجردات حدس و گمان و یا وهم است.!
ولی مجهولات بستگی دارد که این مجهولات در چه معادله ای هستند

اینکه بفرمایید همه زمان و مکان

بی نظیر;455960 نوشت:
که لازمان و لا مکان به معنی بی نیاز از زمان و مکان می تواند نباشد
بلکه می توان ان را به معنای همه مکان و همه زمان در نظر گرفت

اموجود گسترده در زمان و مکان
شاید کلیت جهان پاسخ شما باشد ولی این کلیت شخصیت واحد و منسجمی داشته باشد هوشمند باشد یا دارای شعور و شخصیت شود پاسخ مناسبی جز نمیدانم برای شما ندارم
درست مثل اینکه شما مثلاً از یک اندام درون بدنتان راجع به کلیت شخص شما سؤال شود یا یک سلول از یک بافت زیرمجموعه یکی از اندامهای شما راجع به امکان داشتن شخصیت شما سؤال شود چه پاسخی آن عضو کوچک دارد؟

بعد راجع به گسترده در زمان
این سؤال سخت تر از گسترده در مکان است
زمان « آینده» نیامده و جز یک احتمال بیشتر نیست تا نیامدنش هم وجود ندارد آیا آن مفهومی که شما بدنبالش هستید همینک در آینده گسترده است؟
و زمان گذشته با کنشهای خود به زمان حال قدم گذاشته فقط رد آن را میتوان گرفت
از دید من چون آینده نیامده پس چنین مفهومی محال است
« گذشته »هم با برآیند آثار خود در زمان حال محفوظ شده ولی خودش از بین رفته

گسترده در مکان چون مکان شامل بعد و مسافت هست آیا موجودی که در مکان گسترده هست با توجه به محدودیت سرعت نور پیوستگی همزمان دارد؟!
اگر همینک خورشید از بین برود نزدیک به 8 دقیقه دیگر زمین تاریک میشود و پس از آن مدت از چنگال جاذبه خورشید رها میشود آیا مثلاً موجودی به پنه زمین و خورشید یکباره از کرانه های خود آگاه میشود با توجه به محدودیت سرعت نور چنین امری بعید هست

[HL][SPOILER]همینطور که انتظار دارم مطلب گذشته اینجانب را تأمل کنید ولی ادامه مطلب را با دقت و تأمل بیشتر بخوانید
اگر پرسش یا استنتاج یا استنباطی برای شما پیش بیاید امکان دارد برای خود من هم پیش آمده باشد ولی متأسفانه به خاطر کارشناس نبودن بیش از این کلیاتی که خدمت شما می آورم نمیدانم یعنی پاسخ و توضیح بهتری ندارم
چنانچه شما با جستجو و مطالعه مطلب روشنتر و علمی تر و بروزتری یافتید بنده را هم مطلع کنید [/SPOILER][/HL]

در بحث مکانیک کوانتوم حرف از تنیدگی زوج ذرات هست تغییر یکی موجب تغییر همزمان دیگری بدون محدودیت فاصله میشود حتی اگر یکی در گوشه مخالف فضا باشد
ولی این را در نظر بگیرید سرعت سیر جفتِ همان ذره ، به گوشه دیگر جهان؛ حداکثر با سرعت نور است

درجهان کوانتومی چیزهای عجیبی رخ میدهد

البته کرمچاته ها هم بحث های نظری هستند برای عبور ذرات از یک مکان به مکان دیگر بدون محدودیت فاصله
ولی باز دقت کنید جابجایی ذرات یا اطلاعات هنوز هست یعنی اطلاق پیوستگی آن طور که در ذهن من و شما هست برای مفهومی به گستردگی مکان ناجور است

متأسفانه در این مورد هم نمیتوانیم به قطعیت تأیید یا رد کنیم چون ذهن ما از اساس ناتوان هست
مقوله های دیگر در فیزیک نظری هم مطرح هست
جهانهای چند بعدی و یا وجود جهانهای دیگر در ابعاد دیگر و یا جهانهای موازی به لفظ موازی دقت کنید موازی یعنی بدون نقطه اشتراک
میتوان جهان دیگری را حتی مماس با اپسیلون فاصله از دنیای ما متصور شد ولی دقت کنید برهم کنشی بیش از آنچه موجود هست نمیتوان متصور شد .
و باز هم به یاد بیاورید که این جهانها و ابعاد که در فیزیک نظری مطرح هست تا مسئله اثبات راه درازی دارند و آنها هم در قید و بند ماده هستند ما جهانی 3 یا 4 بعدی هستیم ولی آنها!؟ با ابعاد بیشتر !!! ...تفوق ابعاد بیشتر شاید دست و پاگیرتر برایشان باشد تا آزادی بیشتر.
فراموش نکنید ما محبوس در این جهان زمانزده و مکانزده هستیم چون اسیر قوانین مادی فیزیک هستیم . آنها؛.... شاید ابعاد دیگری داشته باشند ولی آنها هم محبوس قوانین فیزیک هستند
[HL]از فیزیک یا جهان ماده راه یا منفذی به بیرون نیست حتی اگر بیرون باشد[/HL]
تا زمانی که همین آب و خاک هستیم سلطه یا سلطانی در کار نیست
پیروز و موفق باشید

متحیر;456141 نوشت:
سلام و عرض ادب
دوست گرامی
از آنجا که مبنای جهان بینی من و شما مشترک نیست
پاسخهایی که خدمت شما می آورم شاید خوشایند شما نباشد
از نگاه من
نقل قول

سلام و عرض ادب

بزرگوار با توجه به شناختی که از جهان بینی شما دارم برای همین از شما تقاضای نظر کردم

چون نظرات فلسفیون را دراین باره قبول ندارم
و به دنبال نظرات علمی برای رسیدن به حقیقت هستم

متحیر;456141 نوشت:
منظورتان در مورد مجردات حدس و گمان و یا وهم است.!

اگر معنای مجردات و کلمات بکار رفته در قران فهمیده شود از حالت حدس و گمان و وهم خارج می شود

متحیر;456141 نوشت:
اموجود گسترده در زمان و مکان

یک نوع انرژی ناشناخته

متحیر;456141 نوشت:
درست مثل اینکه شما مثلاً از یک اندام درون بدنتان راجع به کلیت شخص شما سؤال شود یا یک سلول از یک بافت زیرمجموعه یکی از اندامهای شما راجع به امکان داشتن شخصیت شما سؤال شود چه پاسخی آن عضو کوچک دارد؟

حقیر با عرض معذرت برام سوال شد
اگر پاسختان نمی دانم است

چرا پس کلا منکر هستید ان هم با قاطعیت

ببخشید از این سوال
اگر دوست نداشتید جواب ندهید

متحیر;456141 نوشت:
زمان « آینده» نیامده و جز یک احتمال بیشتر نیست تا نیامدنش هم وجود ندارد آیا آن مفهومی که شما بدنبالش هستید همینک در آینده گسترده است؟

مفهومی که من شخصا بدنبالشم در اینده گسترده نیست

متحیر;456141 نوشت:
و زمان گذشته با کنشهای خود به زمان حال قدم گذاشته فقط رد آن را میتوان گرفت
از دید من چون آینده نیامده پس چنین مفهومی محال است
« گذشته »هم با برآیند آثار خود در زمان حال محفوظ شده ولی خودش از بین رفته

منظورم گسترده در زمان حال در همه جا است

متحیر;456141 نوشت:
گسترده در مکان چون مکان شامل بعد و مسافت هست آیا موجودی که در مکان گسترده هست با توجه به محدودیت سرعت نور پیوستگی همزمان دارد؟!
اگر همینک خورشید از بین برود نزدیک به 8 دقیقه دیگر زمین تاریک میشود و پس از آن مدت از چنگال جاذبه خورشید رها میشود آیا مثلاً موجودی به پنه زمین و خورشید یکباره از کرانه های خود آگاه میشود با توجه به محدودیت سرعت نور چنین امری بعید هست

دقیقا متوجه منظور این قسمت از فرمایشات شما نشدم

ولی اگر یک انرژی در تمام مکان گسترده شده باشد

ایا به نظر شما زمان لازم است برای اطلاع از امری ؟
این موجود به طور همزمان از تمام وقایع هستی مطلع است

ادامه فرمایشات شما رو در پست بعدی جواب می دهم

با تشکر

بی نظیر;455749 نوشت:
بزرگوار من برای موجود لا مکان و لا زمان خدا را مثال می زنم
در این دو جمله ای که فرمودین درباره خدا می شود
خدا همه جا هست و جایی از او خالی نیست
پس در اینجا خداوند را وارد مکان کردیم و مکان را به او نسبت دادیم
من می توانم به همه جا اشاره کنم و بگویم خدا ان جا هست
پس رابطه ای بین مکان و خدا ایجاد می شود

دوست عزیز اگر خوب به خصوصیات زمان ومکان وتعریف آنها دقت می کردید مساله روشن است. بحث مکان وزمان همانطور که گفته شد در مورد مادیات وموجودات دارای جسم است که دارای حجم هستند ومکان ومحل خاصی را اشغال می کنند و وقتی در این مکان مثلا خانه خود هستند نمی توانند در خانه دوستشان باشند. وچون موجودات مادی دارای حرکت هستند واین حرکت تدریجی است از آن زمان به دست می آید که این امور در مورد خداوند نیست. اینکه گفته می شود خداوند همه جا هست فاینما تولو فثم وجه الله(سوره بقره) یعنی به این معنی که مثل ما محل خاصی را اشغال می کند ودارای حجم است چون خداوند جسم ندارد. فلذا خصوصیات هر چیزی را باید متناسب با خودش فهمید. وایراد کار اینجاست که ما خدا وخصوصیات او را با خود مقایسه می کنیم.

متحیر;456141 نوشت:
البته کرمچاته ها هم بحث های نظری هستند برای عبور ذرات از یک مکان به مکان دیگر بدون محدودیت فاصله
ولی باز دقت کنید جابجایی ذرات یا اطلاعات هنوز هست یعنی اطلاق پیوستگی آن طور که در ذهن من و شما هست برای مفهومی به گستردگی مکان ناجور است

سلام مجدد و عرض ادب

من متوجه نمی شم چرا شما جابجایی ذرات و اطلاعات را مطرح می کنید ؟ جابجایی به کجا ؟ و برای چه ؟

نیازی به جابجایی و انتقال اطلاعات نیست

البته من از یک نیرو و انرژی فرضی صحبت می کنم
مثلا
همه افراد روی زمین همزمان هوا را تنفس می کنند
همه بطور همزمان در تماس با ان هستند و از ان بهره می برند

متحیر;456141 نوشت:
متأسفانه در این مورد هم نمیتوانیم به قطعیت تأیید یا رد کنیم چون ذهن ما از اساس ناتوان هست
مقوله های دیگر در فیزیک نظری هم مطرح هست
جهانهای چند بعدی و یا وجود جهانهای دیگر در ابعاد دیگر و یا جهانهای موازی به لفظ موازی دقت کنید موازی یعنی بدون نقطه اشتراک
میتوان جهان دیگری را حتی مماس با اپسیلون فاصله از دنیای ما متصور شد ولی دقت کنید برهم کنشی بیش از آنچه موجود هست نمیتوان متصور شد .
و باز هم به یاد بیاورید که این جهانها و ابعاد که در فیزیک نظری مطرح هست تا مسئله اثبات راه درازی دارند و آنها هم در قید و بند ماده هستند ما جهانی 3 یا 4 بعدی هستیم ولی آنها!؟ با ابعاد بیشتر !!! ...تفوق ابعاد بیشتر شاید دست و پاگیرتر برایشان باشد تا آزادی بیشتر.

متحیر;456141 نوشت:
فراموش نکنید ما محبوس در این جهان زمانزده و مکانزده هستیم چون اسیر قوانین مادی فیزیک هستیم . آنها؛.... شاید ابعاد دیگری داشته باشند ولی آنها هم محبوس قوانین فیزیک هستند
از فیزیک یا جهان ماده راه یا منفذی به بیرون نیست حتی اگر بیرون باشد
تا زمانی که همین آب و خاک هستیم سلطه یا سلطانی در کار نیست
پیروز و موفق باشید

مطابتون تامل برانگیزه حق با شماست
شاید من دارم وقت تلف می کنم :Gol:

موفق و سر بلند باشید

کریم;456209 نوشت:
بحث مکان وزمان همانطور که گفته شد در مورد مادیات وموجودات دارای جسم است که دارای حجم هستند ومکان ومحل خاصی را اشغال می کنند و وقتی در این مکان مثلا خانه خود هستند نمی توانند در خانه دوستشان باشند

سلام

بزرگوار مطمئن هستید همه مواد اگر در یک محل باشند نمی توانند در محل دیگری باشند ؟:Moteajeb!:

مثلا شما هوا را در نظر بگیرید اگر هوا خانه شما باشد نمی تواند همزمان در خانه دوستتان باشد ؟:Moteajeb!:

کریم;455699 نوشت:
وقتی گفته می شود موجودی لامکان ولازمان است یعنی محصور در مکان خاص ویا زمان محدود وخاصی نمی شود وبحث مکان وزمان در رابطه با او معنی ندارد

طبق تعریفی که از لامکانی و لازمانی ارائه دادید پس باید انرژی هم لا مکان و لازمان باشد
چون کل انرژی موجود در جهان را شما نمی توانید محصور در مکان یا زمان خاصی بکنید

کریم;455699 نوشت:
وقتی می گوییم در همه جا هست یعنی واقعا هست وجایی از او خالی نیست واگر گفته می شود در جایی هم نیست یعنی اینطور نیست که مثل ما در مکان خاصی قرار داشته باشد ودیگر مکانها از او خالی باشند.

جمله ابی رنگ شما یعنی در مکان هست یعنی به نحوی ان شی را به مکان نسبت داده اید
دیگر لامکانی اینجا به معنای نبودن در مکان معنی نمی دهد

اگر می گویید واقعا در مکان هست و هیج جا از او خالی نیست

مغایر با این
جمله شماست

کریم;455699 نوشت:
توجه کردید که زمان ومکان برای جسمیات است وعالم اجسام تنها یکی از عوالم است وبالاتر از آن عوالم روحانی دارد که جسمی ومادی نیستند فلذا قوانین این عالم نیز در آنجا پیاده نمی شود ومکان وزمان در آنجا معنایی ندارد.

اگر مکان و زمان برای او معنا ندارد پس چرا در همه مکانها هست و هیچ جا خالی از او نیست ؟

تعاریف شما از لامکانی و لازمانی دارای تناقض است

موفق باشید

بی نظیر;456538 نوشت:
بزرگوار مطمئن هستید همه مواد اگر در یک محل باشند نمی توانند در محل دیگری باشند ؟

مثلا شما هوا را در نظر بگیرید اگر هوا خانه شما باشد نمی تواند همزمان در خانه دوستتان باشد ؟


با سلام
سخن در مورد جسم وموجودات دارای جسم است، آیا هوا جسم است. ببینید هوا یا انرژی ذارای لطافت هستند که انتقال آنها وجابجایی آنهابه سهولت است، بر خلاف خاک که سنگین است وجابجایی آن به این سادگی نیست. وانسان نیز از خاک آفریده شده است. وقتی گفته می شود خداوند محصور در مکان وزمان نیست نه اینکه غیر خدا همه چیز محصور در مکان وزمان هستند. اثبات شئ نفی ما عدا نمی کند.
نسبت به موجودات دارای جسم مثل انسان، حیوانات، اشیاء ودیگر چیزهایی که داری جسم وماده سنگین وحجم هستند مساله به این شکل است.
در موجودات لطیف که جابجایی به سرعت است مساله فرق می کند وشدت لطافت نیز تاثیر دارد، فرشته ها مجرد هستند واصول حاکم بر انسان درمورد آنها نیست ولطافت دارند، وبحث زمان ومکان در مورد آنها وجود ندارد. اما هوا با تمام لطافتش باز به فرشته ها نیم رسد و هوایی که الان در این اتاق وجود دارد غیر از هوایی است که اروپا مثلا وجود دارد.
به هر حال بحث ما فعلا در مورد خداوند متعال وعالم اجسام است.

بی نظیر;456553 نوشت:
جمله ابی رنگ شما یعنی در مکان هست یعنی به نحوی ان شی را به مکان نسبت داده اید
دیگر لامکانی اینجا به معنای نبودن در مکان معنی نمی دهد

اگر می گویید واقعا در مکان هست و هیج جا از او خالی نیست

مغایر با این
جمله شماست


فهم این مساله نیاز به تصور دقیق دارد، ودقت در این معنی که اولا نوع وجود خداوند برای ما معلوم نیست وثانیا همین قدر می دانیم که خداوند جسم ومرکب نیست. فلذا مل نباید خداوند را با خود مقایسه کنیم وقوانینی که بر ما وجود دارد از قبیل زمان ومکان وانرژی وغیره را به خداوند نسبت دهیم.
اصلا آنچه که ما گفتیم ربطی به مکان ندارد. سخن در این است که خداوند همه جا هست ولی چون ما بودن را ملازم با مکان داشتن می دانیم لذا فهم اینکه چطور خداوند همه جا است ومکان دارد سخت است.
ولی بودنش مثل ما نیست که دارای حجم خاصی است وفلان مکان را اشغال کرده است. نحوه وجود خداوند برای ما مشخص نیست ولی طبق گفته خود که قبلا بیان شد همه جا حضور دارد وشاهد اعمال ما می باشد.

بی نظیر;456553 نوشت:
اگر مکان و زمان برای او معنا ندارد پس چرا در همه مکانها هست و هیچ جا خالی از او نیست ؟

تعاریف شما از لامکانی و لازمانی دارای تناقض است


بودن همیشه لازمه اش داشتن مکان وزمان نیست، واین مسائل برای ما موجودات دارای حجم ووزن می باشد. ومکان وزمان معانی است که ما از اشغال منطقه خاصی ویا حرکت در محدوده خاصی آنها را انتزاع کرده ایم نه اینکه این امور در همه عوالم وجود داشته باشند.

جمع بندی: چیزی که در مکان وزمان نیست پس کجاست؟

سوال: مکان وزمان را تعریف کنید؟
جواب: مکان چیزی است که جسم در آن قرار می گیرد ومی تواند به جای دیگر منتقل شود وقابل اشاره است که این مکان یا آن مکان، قابل تقسیم نیز می باشد که نصف مکان یا ثلث آن وغیره، اینها از خصوصیات جسم است. زمان نیز امری است که از حرکت جسم به وجود می آید که وقتی جسمی در حرکت است زمان خاص خود را دارد. این مباحث در بحث مقولات عشر فلسفه مطرح می شود.( نهایة الحکمة، ص:167و170)

سوال: لازمان ولامکان یودن یعنی چه؟
جواب: یعنی در زمان ومکان قرار نمی گیرد، چون طبق اوصافی که برای زمان ومکان بیان شد، موجودات مادی وچیزهایی که تغیر پذیر بوده ودارای حرکت تدریجی هستند زمان ومکان برآنها منطبق می شود. اما موجودی که مجرد است مثل فرشتگان دیگر زمان ومکان برای او وجود ندارد چون جسم مادی نیست که محدوده خاصی را اشکال کند یا حرکت تدریجی داشته باشد.

سوال: اگر خدا درزمان ومکان نیست پس کجاست؟
جواب: زمان ومکان چنانچه گفته شد برای موجودات مادی وعالم ماده است، ومسلم موجودی که قوانین عالم ماده ودنیا بر او حکفرما نیست این امور را ندارد. خداوند متعال بسیط ومجرد است لذا زمان ومکانی ندارد وبه تعبیر قرآن کریم، فأینما تولوا فثم وجه الله، هر کجا رو کنید به سمت خداست. خداوند همه جا قرار دارد اما نه باجسم مادی چرا که نحوه وجود خداوند از علم ما خارج است ولی همین قدر یقین داریم که وجود دارد.

کریم;487210 نوشت:
یعنی در زمان ومکان قرار نمی گیرد

سلام و عرض ادب

ببخشید که بحث را دوباره شروع می کنم
اما سوالی دارم از خدمتتون

فرمودید خداوند لا مکان و لازمان است و در مکان و زمان قرار نمی گیرد

اما هر چیزی که در این دنیای مادی باشد حتما در مکان و زمان باید قرار بگیرد

پس چطور امکان دارد خداوند در این دنیای مادی باشد و همه جا باشد
اما در مکان و زمان نباشد ؟

با تشکر

بی نظیر;455317 نوشت:
سلام

بسیار واژه لامکان و لازمان راشنیده ایم ولی شاید کمتر درباره معنی دقیق ان فکر کرده باشیم
چند معنی برای ان می توان متصور شد

1) لامکان و لازمان یعنی بی نیاز از مکان و زمان

یعنی موجودی که برای موجودیتش نیازی به مکان و زمان ندارد

حال یک سوال مطرح می شود اگر در مکان نیست پس کجاست ؟
ایا جایی می شناسید خارج مکان که بگوییم انجاست

2) لا زمان و لامکان یعنی در زمان مشخصی مکان مشخصی ندارد

3) لا زمان و لا مکان یعنی در همه زمانها همه جا هست

با توجه به این حالات
معنای دقیق لامکانی و لازمانی چیست ؟

با تشکر

سلام مؤمن،
درکش البته به طور دقیق برای کسانی که محدود به زمان و مکان باشند آسان نیست، و بخصوص نسبت به زمان احتمالاً به این راحتی‌ها ممکن هم نباشد.

یک مثال می‌زنم شاید کمکتان کند در درک زمان. مطابق برخی فلاسفه‌ی شیعه خلقت خداوند آن به آن است. یعنی اینطور نیست که خداوند زمانی خلق کرده باشد و بعد آن را حفظ کند که نابود نشود (البته «اصطلاح» حفظ کردن در خود قرآن هم آمده، مثلاً در آیة الکرسی)، بلکه هر لحظه جداگانه تمام عوالم وجود خلقتی جدید می‌یابند. حال کتابی را در نظر بگیرید که هر برگ آن یک لحظه از کل عالم باشد که جداگانه نوشته شده است. حرکت از یک برگ به برگ دیگر می‌شود جریانه زندگی و گذر زمان و موجودی که این کتاب را نوشته محدود به آن نخواهد بود، یعنی محدود به زمان نخواهد بود. در این دیدگاه گذشته و حال و آینده همزمان با هم وجود دارند لیکن آینده برای زمان حال (که همان آینده‌ی چند لحظه‌ی قبل است) در پوشش غیب است، به همین دلیل هم به آینده گفته می‌شود آینده (از مصدر آمدن به معنی آن چه که می‌آید). در عربی هم به آینده آتیه گفته می‌شود که باز به معنای آن چیزی است که می‌آید. یعنی صحبت از این است که نسبت به ما که مدام در حرکت بین آن صفحات کتاب هستیم صفحه‌ای که همین الآن شامل قیامت است در جلوی ماست، فاصله‌ی صفحه‌ی کنونی ما با صفحه‌ی قیامت هم مشخص است و مدام در حال کم شدن است، همچنانکه فاصله‌ی ما با مرگ ما مدام در حال کم و کم شدن است. البته برای ما که نمی‌توانیم بدون زمان فکر کنیم می‌گوییم آینده و گذشته و حال با هم و همزمان وجود دارند وگرنه وقتی زمانی در کار نباشد همزمانی هم معنا نخواهد داشت. اینها همه مثال است برای فهم بهتر مسأله و مطمئناً اصل ماجرا فراتر از این مثالهای مع‌الفارق است.

برای درک بهتر باید تفاوت عالم بودن و فهم کردن را بدانیم. مطابق صحبت‌های عالمی بزرگوار علم داشتن یعنی دانستن یک سری حقایق و قوانین کلی عالم، حکیم بودن یعنی دانستن این قوانین کلی به انضمام برخی لوازم آن، فهم کردن اما یعنی بر آن معانی چیره شدن و آن معانی را احاطه کردن. کسی که وجودش محیط بر ظرف مکان باشد دیگر علم او نسبت به مکان‌های متفاوت شهودی خواهد بود و او لامکان خواهد بود و در جاهای متفاوت بودن برای او علی‌السویه می‌باشد. انسان هم می‌تواند به این جایگاه برسد وقتی توجه نماییم که حضرت امیر علیه‌السلام که باب علم رسول خدا هستند فرموده‌اند که آیا گمان میکنی که جسم صغیر هستی با اینکه در تو عالم اکبر قرار دارد. اهل بیت علیهم‌السلام از روایات متعدد به دست می‌آید که به این محیط بودن به مکانها رسیده‌اند و به تمام مکان‌ها اشراف داشته و دارند، پس آنها لامکان هستند.

سلام بر دوست عزیز همنام!

وقتی دیدم این دوست عزیزمون نقل قول کرده از کاربری به اسم "متحیر" متحیر شدم واقعا!:Moteajeb!::Nishkhand: علی ایهالا ...

راجع به سوال هم سوال خیلی خوب و عمیقه ولی با وجود پاسخ های خوبی که داده شده لازم نمی دونم اطاله کلام بکنم ...

موفق باشید
یاعلی

دل ارام;487222 نوشت:
سلام و عرض ادب

ببخشید که بحث را دوباره شروع می کنم
اما سوالی دارم از خدمتتون

فرمودید خداوند لا مکان و لازمان است و در مکان و زمان قرار نمی گیرد

اما هر چیزی که در این دنیای مادی باشد حتما در مکان و زمان باید قرار بگیرد

پس چطور امکان دارد خداوند در این دنیای مادی باشد و همه جا باشد
اما در مکان و زمان نباشد ؟

با تشکر

سلام بی نظیر جان ...
من همون FT_Mohammadi هستم ... اجازه بده بهت بگم بدون مکان و زمان یعنی چی ...

بزار یه مثال ساده برات بزنم ... میدونیم که طول روده کوچک و بزرگ انسان تقریبا به 10 متر میرسه ... فرض کن من یه انگل هستم و میخوام در درون روده کوچیک حرکت کنم ... برای طی کردن روده کوچک باید مسیری که 10 متر هستش رو طی کنم ... چرا ؟؟؟ چون من فقط یک موجود 2 بعدی هستم و تنها میتونم در درون روده حرکت کنم ... در حالیکه اگر من موجودی بودم که میتونستم تفکری در ابعاد دیگه داشته باشم ... اصلا چنین مسیری رو طی نمیکردم ....

برای اینکه باز منظورم رو متوجه بشی ... فرض کن دنیایه 3 بعدی ما دارای چینش هست ... همونطور که روده انسان چینش پیدا کرده ... مکان نیز چینش پیدا کرده باشه ... در اینصورت مکانی که در فاصله 100 سال نوری از ما قرار داره ... ممکن هست در فاصله ای 10 متری من وجود داشته باشه ... اما من چشم دیدن چنین مسیری رو نداشته باشم و قادر به درک کردن این مسیر نباشم ... مانند انگلی که در درون یک روده زندگی میکند و تنها میتواند در درون روده جلو و عقب برود و دارای دیدی 3 بعدی نیست که بفهمد کل فضایی که روده کوچک انسان در آن قرار گرفته به 5 سانتی متر هم نمیرسد ...

حال برمیگردیم به سوال شما ....
زمان و مکان یک نوع زنجیر است ... یک نوع محدودیت هست ... همونطور که خداوند یک انگل رو در درون روده کوچک خلق کرده ... و اون رو زنجیر کرده که فقط بتواند در درون روده جلو و عقب برود و فرم دیدی دیگر نداشته باشد ... خداوند هم عقلانیت و دستگاههای ورودی و خروجی ما رو محدود کرده تا مانند یک انگل فقط در درون زمان جلو برویم ... و در درون مکان محدود باشیم ...

برای خداوند حرکت کردن در درون محدودیتی به نام زمان معنی ندارد ... خداوند در هر بعدی میتواند حرکت کند و نسبت به هیچ بعدی محدود نیست ... پس زنجیر کردن خداوند در بعد مکان و زمان اشتباه هست ...

مورچه موجودی 2 بعدی است (طول و عرض را درک میکن ) و انسان موجودی با درک سه بعدی ( ارتفاع رو هم درک میکند و محدود به طول و عرض نیست )
اگر میخوای بفهمی خداوند داره به ما چجوری نگاه میکنه ... یک آکواریوم بگیر ... و درونش خاک بریز و پر از مورچه بکن ... فضایی 3 بعدی برای موجودی 2 بعدی ایجاد کن .... این موچه ها شروع میکنن ... با تفکر 2 بعدی به لانه سازی .... هر مورچه شروع میکنه به کندن زمین و خطوطی رو در درون زمین میکنه ... هر مورچه بنا به جبر 2 بعدی که خلق شده ... در درون مسیری که کنده حرکت میکنه و جلو و عقب میره ... ولی شما که دارای بعدی 3 بعدی هستی یک نگاه به شیشه آکواریوم میکنی و دقیقا تمام پیچیدگی های مسیر رو متوجه میشی ...

نگاه خداوند به زمان هم همینگونه هست ... یک نگاه به زندگی ما میکنه ... و گذشته ... حال و آینده ما رو با هم میبینه ....

خداوند
زمان -- مکان

خداوند زمان را آفرید پس بیرون از محدوده های آن است. برای انسان تصور آن غیر ممکن است. حتی منطق انسان در محدوده زمان محصور است. . . . . . ولی می توان رابطه خداوند با زمان را چنین تشبیه کرد " مانند کسی که در حال تماشای یک فیلم می تواند نوار را به عقب یا جلو ببرد در حالی که برای خود بازیگران داخل فیلم این تغییرات غیر قابل تشخیص است. "

همینگونه است موضوع خداوند و مکان.

اگر اشتباهی هست در این جملات ، بفرمایید تا تصحیح کنم

سلام
به نظر من زمان و مکان کاملا بهم وابسته هستند
هرجا مکان باشد زمان هم هست و هرجا زمان باشد مکان هم هست

اگر ابتدای خلقت جهان را بیگ بنگ فرض کنیم
ان گوی ابتدایی که با انفجارش جهان شکل گرفت
باید در مکانی می بوده و چون مکان بوده پس زمان هم بوده
یعنی مکان و زمان ابدی و ازلیند
حتی اسفان هاوکینگ برای رهایی از مفهوم بی زمانی
زمان منفی را تعریف می کند

کریم;456590 نوشت:
سخن در مورد جسم وموجودات دارای جسم است، آیا هوا جسم است. ببینید هوا یا انرژی ذارای لطافت هستند که انتقال آنها وجابجایی آنهابه سهولت است، بر خلاف خاک که سنگین است وجابجایی آن به این سادگی نیست. وانسان نیز از خاک آفریده شده است. وقتی گفته می شود خداوند محصور در مکان وزمان نیست نه اینکه غیر خدا همه چیز محصور در مکان وزمان هستند. اثبات شئ نفی ما عدا نمی کند.
نسبت به موجودات دارای جسم مثل انسان، حیوانات، اشیاء ودیگر چیزهایی که داری جسم وماده سنگین وحجم هستند مساله به این شکل است.
در موجودات لطیف که جابجایی به سرعت است مساله فرق می کند وشدت لطافت نیز تاثیر دارد، فرشته ها مجرد هستند واصول حاکم بر انسان درمورد آنها نیست ولطافت دارند، وبحث زمان ومکان در مورد آنها وجود ندارد. اما هوا با تمام لطافتش باز به فرشته ها نیم رسد و هوایی که الان در این اتاق وجود دارد غیر از هوایی است که اروپا مثلا وجود دارد.
به هر حال بحث ما فعلا در مورد خداوند متعال وعالم اجسام است.
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار این پست شما را بنده متوجه نمیشوم . بالاخره هوا جسم است یا خیر ؟منظور از جسم در نظر شما چیست؟ ایا جسم همان اجزای متشکله از عناصر و اجرام مولکولی نیستند ؟ هوا دارای عناصر واجرام است گرچه لطیف تر از خاک است اما در هر حال جسمیت دارد زیرا دارای جرم وعناصر است . انرژی نیز ممکن است جسمییت داشته باشد .و نمیتواند قابل مقایسه با مجردات باشد زیرا انرژی مبدل است وخصیصه ی تبدیل محصور بودن در زمان ومکان است . از طرفی لطافت مجردات نتیجه ی ابعاد همه جانبه ی ایشان است به طوری که مجردات با امتداد ابعاد در همه ی جهات بحث مکان را از بین برده اند وبا ثبوت ماهیت وجودی خود وتغییر ناپذیری بحث زمان را از خود دور داشته اند

با سلام و احترام به کارشناس محترم و دوستان بزرگوار

به نظر من، اگر ما شناخت درستی از خدا و درک صحیحی از وجود حضرت حق داشته باشیم، سئوالات این چنینی ( بحث لا مکان و لا زمان

و موارد مشابه ) کاملاً حل خواهد شد.

شناخت و درک صحیح از حضرت حق به دو صورت امکان پذیر است :

1_ با کمک گرفتن ازعقل و استدلالات عقلی( شناخت عقلی ): طبیعتاً در این مورد نیاز به بحث های عقلی و فلسفی داریم. در این رابطه کتاب

علل گرایش به مادیگری مرحوم شهید مطهری کمک کننده خوبی به ما خواهد بود.

البته کتب دیگری هم در این زمینه وجود دارد ولی این کتاب برای فهمیدن و درک کردن ما مناسب است.

2_ با کمک گرفتن از دل و قلب ( شناخت قلبی و حضوری): انسان با روحی که خداوند به او اعطاء کرده می تواند خدای خود را بشناسد. در این

رابطه می توانید به کتاب خدا شناسی در قرآن استاد مصباح یزدی( مخصوصاً درس اول تا ششم ) مراجعه کنید.

دوستان اگر نظراتی در مورد این مطالب داشته باشند بنده در خدمتم.

بی نظیر;455317 نوشت:
سلام

بسیار واژه لامکان و لازمان راشنیده ایم ولی شاید کمتر درباره معنی دقیق ان فکر کرده باشیم
چند معنی برای ان می توان متصور شد

1) لامکان و لازمان یعنی بی نیاز از مکان و زمان

یعنی موجودی که برای موجودیتش نیازی به مکان و زمان ندارد

حال یک سوال مطرح می شود اگر در مکان نیست پس کجاست ؟
ایا جایی می شناسید خارج مکان که بگوییم انجاست

2) لا زمان و لامکان یعنی در زمان مشخصی مکان مشخصی ندارد

3) لا زمان و لا مکان یعنی در همه زمانها همه جا هست

با توجه به این حالات
معنای دقیق لامکانی و لازمانی چیست ؟

با تشکر

سلام علیکم،
دو مطلب:

  1. وجودی که مکان ندارد پرسیدن این سؤال که کجاست (در چه مکانی است) سؤال خطایی است. همچنین وجودی که زمان ندارد پرسیدن در مورد کی بودنش و حدوثش و تحولش و ... سؤال‌های بی‌معنایی خواهد بود. سؤال درست این است که آیا درک یا تصوری از این مطلب می‌توان داشت یا خیر؟
  2. این یک مثال بسیار مع‌الفارق است. یک دوربین به دست شما می‌دهند و شما آن را روی چشم خود می‌گذارید و به دوردست‌ها نگاه می‌کند. ناگهان دوستتان را می‌بینید که واقعاً خیلی از شما دور است ولی شما او را به قدری نزدیک می‌بینید که گمان می‌کنید اگر دستتان را دراز کنید به او خواهد خورد. اگر تجربه‌ی نگاه کردن با دوربین‌های چشمی را داشته باشید می‌دانید که قضیه‌ی فقط بزرگنمایی نیست بلکه نفکیک نوری که در دوربین رخ می‌دهد طوری جزئیات تصویر را هم برایتان واضح می‌کند که به هیچ وجه با صرف بزرگنمایی لکه‌ای در دوردست نمی‌توان شیء دور را آنطور متصور شد. با دوربین پس حس نزدیکی را واقعاً درک خواهید کرد. بعد شروع می‌کنید با دوستتان سلام و احوال‌پرسی کردن اما فاصله دور است و او صدای شما را نمی‌شنود. اگر پاسخی دهد هم شما متوجه نمی‌شوید. حالا به شما و این دوست شما یک موبایل می‌دهند که یک میکروفون دارد و یک بلندگو، شما او را می‌بینید و صدایش را هم می‌شنوید و می‌توانید پیامتان را هم به او بدهید. شما با او در تعامل هستید و اگر تأخیر در انتقال پیام‌ها زیاد نباشد خود را کنار او بهتر احساس می‌کنید. حالا فرض کنید دستگاهی هم اختراع شده که مثلاً طوری برای شما واقعیت مجازی بسازد که حس لامسه را هم برای شما شبیه‌سازی کند، شما اینجا هستید ولی واقعاً احساس خواهید کرد که آنجا هستید. (البته وارد ریزه‌کاری‌ها نشوید چون مثالش دم دستی است و دقتش خیلی زیاد نیست). اگر از شما سؤال شد که کجا هستید به عنوان موجودی که مکان دارد کجا را پاسخ خواهید داد؟ جایی که هستید ولی علمی به آن ندارید و نسبت به آن هوشیاری ندارید یا جایی که نیستید ولی تمام حواس شما برای کسب هوشیاری در آنجا متمرکز است؟ حالا برسیم به سؤال اصلی. شما وجودی دارید به نام روح که ادعا شده مجرد است و لامکان و لازمان. این روح به واسطه‌ی نفس به بدنی ملحق شده است که از طریق یک تکه چربی می‌بیند و از یک سوراخ می‌بوید و با استخوانی می‌شنود و با پاره‌ای گوشت سخن می‌گوید و با پوست هم احساس لامسه دارد. درک شما اگر منحصر به این حواس باشد حضور شما جایی است که این حواس از آن به شما اطلاعات می‌دهند اگرچه واقعاً لامکان و لازمان باشید. اما اگر علاوه بر این حواس مثلاً درک شهودی و مستقیم هم بتوانید از حقایق داشته باشید (عقل و دل) در این صورت شما می‌توانید همزمان در بدن باشد و همزمان لامکان و لازمان و خدا را هم ببینید جایی که در واقع جایی نیست. این مقدمه است خودتان ادامه‌اش دهید و شرح و بسطش دهید.

پس‌نامه:
دانش‌آموز سر کلاس بود ولی حواسش جای دیگر بود، معلم تا بالای سرش هم رفت و او متوجه نشد، خوب نبود ولی در عوالم رؤیا سیر می‌کرد. معلم به او داد زد که کجا هستی؟ دانش‌آموز رو به معلم کرد و به خودش آمد.
صورت در عربی می‌شود وجه، صورت را به هر سمتی که بگیرید اصطلاحاً گفته می‌شود به آن سمت توجه کرده‌اید. توجه به سمت قبله در نماز شرط است. این رو کردن ظاهری به یک سمت اما مستقل از توجه کردن قلبی باطنی نیست.
جایی هم‌همه بود، صداها واضح نبودند، پشت به جمع بود و نمی‌توانست صداها را از هم تفکیک کند، رویش را به سمت آنها کرد و این‌بار انگار واضح‌تر می‌شنید، می‌دید چه کسی دارد صحبت می‌کند، کی شروع به صحبت می‌کند و کی وقفه در حرفش می‌افتد، حرکت لبهای افراد را می‌توانست دنبال کند و عجیب که روی‌هم رفته هم بهتر می‌شنید و صداها را با تفکیک بهتری متوجه می‌شد، با اینکه در برگشتن به سمت جمع فقط جای گوش‌هایش با هم عوض شده و فاصله‌اش از جمع تغییری نکرده بود.
تمام اینها نشان می‌دهد که انسان در جایی است که هوشیاری‌اش در آنجا باشد:

گر در یمنی چو با منی پیش منی ... ور پیش منی چو بی منی در یمنی

یعنی اگر پیش من نباشی ولی دلت با من باشد پیش من هستی، اگر کنارم باشی ولی دلت جای دیگر باشی انگار که پیش من نیستی. کسی که استفاده‌ی از قلبش را بلد باشد و به جایگاه شهود برسد هم در آن واحد می‌تواند همه‌جا باشد و هم همه‌جا خدا را می‌بیند. در باطن هر انسانی عالم اکبر است. انسان باید با عقلش از حصار تنش بیرون بیاید و از آن به بعد دیگر هر وقت خواست به اندرونی رود و روحانی باشد و هر وقت که خواست جلوه کند و جسمانی گردد، تعبیری که آن دهری لامذهب از امام صادق علیه‌السلام داشت در دیداری که با آن بزرگوار داشت، علیه‌السلام.

سلام

سوالی داشتم که این تاپیک و پیدا کردم امیدوارم در نوبت پاسخ گویی قرار بگیره
اما سوال

از طرفی می گوییم خدا لامکان و لازمان است و از طرفی می گوییم خدا در همه مکانها هست و جایی نیست که خدا در انجا نباشد
چطور این تناقض برطرف می شود ؟ اگر لامکان است پس چرا در همه مکانها هست ؟

پیروز باشید

سلام تفکر شما بسار سطحی نگر و ابتداییه ! ببخشید شما زمان رو بر حسب چی سنجیدید ؟ چرخش زمین به دور خورشید ؟ خب زمانی همین خورشید هم نبود ! ستاره ها ؟ خب هر ستاره ای زمانی به وجود آمد و هر ستاره ای از قدیم قدیم تر است ! تا به اولین ستاره قدیمی می رسید و باز میگید قبل از این ستاره ها و کهکهشان ها چی بوده ؟

اینجاست که می فهمید مفهموم فراتر از زمان یعنی چه ؟ بله یه چیزی بالا تر از زمانه که اصلا براش زمان معنی نمی ده !

برای مکان گفته میشه همه جا هست ! خب شما این همه کهکهشان می بیند مطمئن باشید خالق کهکهشان ها ازشون بزرگتر ! پس کره ی زمین براش چیزی نیست

و ما میگیم مکان نداره ! چون مکان خودش محدودیته اگه بگیم مکان داره پس سوال پیش میاد مکان را قبل تر که ساخته و همینطور می بینید مکان معنی نداره

پس آفریدگار فراتر از مکان و زمانه

گیلدان;552069 نوشت:
سلام

سوالی داشتم که این تاپیک و پیدا کردم امیدوارم در نوبت پاسخ گویی قرار بگیره
اما سوال

از طرفی می گوییم خدا لامکان و لازمان است و از طرفی می گوییم خدا در همه مکانها هست و جایی نیست که خدا در انجا نباشد
چطور این تناقض برطرف می شود ؟ اگر لامکان است پس چرا در همه مکانها هست ؟

پیروز باشید

سلام تفکر شما بسار سطحی نگر و ابتداییه ! ببخشید شما زمان رو بر حسب چی سنجیدید ؟ چرخش زمین به دور خورشید ؟ خب زمانی همین خورشید هم نبود ! ستاره ها ؟ خب هر ستاره ای زمانی به وجود آمد و هر ستاره ای از قدیم قدیم تر است ! تا به اولین ستاره قدیمی می رسید و باز میگید قبل از این ستاره ها و کهکهشان ها چی بوده ؟

اینجاست که می فهمید مفهموم فراتر از زمان یعنی چه ؟ بله یه چیزی بالا تر از زمانه که اصلا براش زمان معنی نمی ده !

برای مکان گفته میشه همه جا هست ! خب شما این همه کهکهشان می بیند مطمئن باشید خالق کهکهشان ها ازشون بزرگتر ! پس کره ی زمین براش چیزی نیست

و ما میگیم مکان نداره ! چون مکان خودش محدودیته اگه بگیم مکان داره پس سوال پیش میاد مکان را قبل تر که ساخته و همینطور می بینید مکان معنی نداره

پس آفریدگار فراتر از مکان و زمانه

بی نظیر;455317 نوشت:
سلام

بسیار واژه لامکان و لازمان راشنیده ایم ولی شاید کمتر درباره معنی دقیق ان فکر کرده باشیم
چند معنی برای ان می توان متصور شد

1) لامکان و لازمان یعنی بی نیاز از مکان و زمان

یعنی موجودی که برای موجودیتش نیازی به مکان و زمان ندارد

حال یک سوال مطرح می شود اگر در مکان نیست پس کجاست ؟
ایا جایی می شناسید خارج مکان که بگوییم انجاست

2) لا زمان و لامکان یعنی در زمان مشخصی مکان مشخصی ندارد

3) لا زمان و لا مکان یعنی در همه زمانها همه جا هست

با توجه به این حالات
معنای دقیق لامکانی و لازمانی چیست ؟

با تشکر

سلام تفکر شما بسار سطحی نگر و ابتداییه ! ببخشید شما زمان رو بر حسب چی سنجیدید ؟ چرخش زمین به دور خورشید ؟ خب زمانی همین خورشید هم نبود ! ستاره ها ؟ خب هر ستاره ای زمانی به وجود آمد و هر ستاره ای از قدیم قدیم تر است ! تا به اولین ستاره قدیمی می رسید و باز میگید قبل از این ستاره ها و کهکهشان ها چی بوده ؟

اینجاست که می فهمید مفهموم فراتر از زمان یعنی چه ؟ بله یه چیزی بالا تر از زمانه که اصلا براش زمان معنی نمی ده !

برای مکان گفته میشه همه جا هست ! خب شما این همه کهکهشان می بیند مطمئن باشید خالق کهکهشان ها ازشون بزرگتر ! پس کره ی زمین براش چیزی نیست

و ما میگیم مکان نداره ! چون مکان خودش محدودیته اگه بگیم مکان داره پس سوال پیش میاد مکان را قبل تر که ساخته و همینطور می بینید مکان معنی نداره

پس آفریدگار فراتر از مکان و زمانه

tah;552274 نوشت:
سلام تفکر شما بسار سطحی نگر و ابتداییه ! ببخشید شما زمان رو بر حسب چی سنجیدید ؟ چرخش زمین به دور خورشید ؟ خب زمانی همین خورشید هم نبود ! ستاره ها ؟ خب هر ستاره ای زمانی به وجود آمد و هر ستاره ای از قدیم قدیم تر است ! تا به اولین ستاره قدیمی می رسید و باز میگید قبل از این ستاره ها و کهکهشان ها چی بوده ؟

اینجاست که می فهمید مفهموم فراتر از زمان یعنی چه ؟ بله یه چیزی بالا تر از زمانه که اصلا براش زمان معنی نمی ده !

برای مکان گفته میشه همه جا هست ! خب شما این همه کهکهشان می بیند مطمئن باشید خالق کهکهشان ها ازشون بزرگتر ! پس کره ی زمین براش چیزی نیست

و ما میگیم مکان نداره ! چون مکان خودش محدودیته اگه بگیم مکان داره پس سوال پیش میاد مکان را قبل تر که ساخته و همینطور می بینید مکان معنی نداره

پس آفریدگار فراتر از مکان و زمانه

شما سوال من و جواب ندادی بلکه می گی خدا فراتر از زمان و مکانه یا به عبارتی لامکان و لازمانه
من سوالم اینکه که اگر لامکانه پس چرا در همه مکانها هست ؟
خدا تو قران گفته از رگ گردن به ما نزدیکتره
یعنی خدا در مکانی بسیار نزدیک به ماست
و اینکه خدا در مکان هست این در مکانی خدا چطور با لامکانی جور میاد ؟

گیلدان;552373 نوشت:
شما سوال من و جواب ندادی بلکه می گی خدا فراتر از زمان و مکانه یا به عبارتی لامکان و لازمانه
من سوالم اینکه که اگر لامکانه پس چرا در همه مکانها هست ؟
خدا تو قران گفته از رگ گردن به ما نزدیکتره
یعنی خدا در مکانی بسیار نزدیک به ماست
و اینکه خدا در مکان هست این در مکانی خدا چطور با لامکانی جور میاد ؟

وقتی میگه لا مکانه یعنی محدود به مکان نیست که شما چهار چوبی رو براش مشخص کنید بگید از اینجاست تا اونجاست ! یعنی نامحدود و بی نهایته و در کنارش وقتی میگه از رگ گردن نزدیک تره برای اینه که مکان هم خلق خودشه مکان ذره ای از خلقت خداست و شما یه صحفه سفید کاغذ رو در نظر بگیرید هر چند که همین صحفه هم محدوده اما شما این صحفه رو بی نهایت در نظر بگیرید ! حالا دایره ی کوچکی بکشید و این دایره کوچک رو پر از نقطه کنید

دایره نماد این جهان مادیه و نقطه به معنای کهکهشان هاست ! حال خدایی که مکان نداره و بی نهایته این جهان هم قسمتی از خلقتشه که از خدا جدا نمیشه و خدا همه جای اون هست

مثل همون کاغذ که بی نهایته و دایره در کاغذ هستند !

موضوع قفل شده است