جمع بندی زندگی در خانه پدر، پس از ازدواج

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زندگی در خانه پدر، پس از ازدواج


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سوالی داشتند که مایل نبودند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

لذا به خاطر اهمیت موضوع، با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

نقل قول:


با سلام
جوانی هستم که تقریبا 2 ساله عقد کردم چند ماه دیگه میخوام عروسی کنم اما با 2 مشکل روبرو هستم دوستان نظر بدید و کمکم کنید:

1- پدرم میگه بیا با ما زندگی کن (ما تو یه اپارتمان زندگی می کنیم و یه خواهر دارم 3 سال از خودم کوچیکتره ) اگه من با خانواده زندگی کنم تکلیف غسل و نماز و ... چی میشه

2- من ارشد میخونم و مطمئنا دچار مشکلات میشم (از نظر مالی ) چیکار کنم

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد همدل

ضمن احترام به پیشنهاد پدرتان و قدردانی از حُسن نیت ایشان باید به اطلاع برسانیم که این پیشنهاد در شرایط حاضر عملی نیست؛ چون علاوه بر محدودیت هایی که خودتان بیان کردید احتمال بروز مشکل و بروز تنش در آن زیاد است. البته شاید یکی از دلایل اینکه پدرتان چنین پیشنهادی به شما می دهد که با آنها در یک آپارتمان زندگی کنید برای این است که شما در همین اول زندگی به فشار نیفتید و علاوه بر مشکلاتی که در تأمین معاش زندگی خواهید داشت مشکل تأمین اجاره بها نداشته باشید.
حتی اگر شما در ارتباط با پدر و مادرتان و دیگر اعضای خانواده دچار مشکل نشوید؛ به طو حتم همسرتان با آنها دچار مشکل خواهد شد؛ چون معمولاً ارتباط زیاد طبیعتاً تنش زا و توقع آفرین بوده و باعث می شود که درصد خطاهای انسان بیشتر شوید و عیوب همسرتان آشکار گردد و همین مسئله اولین جرقه اختلافات بین عروس و خانواده شوهر را فراهم می آورد و زندگی ها را به چالش می کشد؛ از سوی دیگر دخالت های نابجا خانواده تان در زندگی به استقلال زندگی شما خدشه وارد می کند؛ به همین خاطر ما به جوانان متأهل اکیداً توصیه می کنیم که در همین اول زندگی، استقلال زندگی خویش را حفظ کنند و تا جایی که امکان دارد دور از خانواده ها زندگی کنند تا هم استقلال زندگی شان حفظ گردد و هم از دخالت خانواده‌ها، بروز تنش و کینه کدورت‌های احتمالی جلوگیری شود.

از قدیم الایام گفته اند: «دوری و دوستی» و این واقعیتی انکارناپذیر است که با آموزه‌های دینی و تعالیم اسلامی نیز مطابقت دارد و روایاتی در این زمینه وارد شده است.
اگر شما جوانی هستید که مشغول تحصیل هستید و شغل و درآمد مناسبی ندارد و احتمال می دهید که در تأمین هزینه های زندگی مشترک دچار مشکل گردید، می توانید متناسب با علاقه و تخصص خود شغل پاره وقت یا نیمه وقتی برای خویش بیابید و با تقویت روح قناعت پیشگی زندگی تان را اداره کنید تا کمتر دچار مشکل شوید.
اگر هم هیچ راه مطمئنی برای درآمدزایی ندارید و خانواده تان نیز حامی و پشتیبان شما نیستند؛ به ناچار باید عروسی را به تأخیر بیندازید تا تحصیلات تان به پایان برسد و زمینه برای کاریابی و اشتغال تان فراهم گردد.

امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «مُروا الأقارِبَ أن يَتزاورُوا ولا يَتَجاوَرُوا» (1)؛ «امر کنید خویشاوندان را که به دیدن یکدیگر روند، اما با هم همسایگی نکنند».

دوری و دوستی
مرحوم ملا احمد نراقی (رحمه الله) در معراج السعادة در شرح این جمله مروا الأرقاب أن یتزاوروا و لا یتجاوروا چنین می نویسد:
«چه بسا همسایگی باعث بغض و حسد و قطع رحم گردد و این امر است مشاهد، چنان که در اکثر از اهل روزگار می بینیم که چون خویشان از یکدیگر دور می باشند، دوستی ایشان با یکدیگر بیشتر و شوق آنان به یکدیگر افزون تر است. آری مثلی است مشهور، دوری و دوستی».

پی‌نوشت:

  1. احمدى ميانجى، على‏مكاتيب الأئمة عليهم السلام‏، قم: دار الحديث، ‏1426ق، ج2، ص305؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبه آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ‎۱۴۰۴ق ج20، ص322.

سلام و عرض ادب و احترام

دوست گرامی

در گذشته این امکان بود چون خونه ها بزرگتر بودن و امکان تفکیک بود (احتمالا به این خاطر پدرتون این پیشنهاد رو دادن )

اما در حال حاضر در آپارتمان زندگی به این صورت خیلی سخته و گاها ممکن نیست

راه هایی که به نظرم می رسه :

1 - بهترین راه این هست که همت کنید و بیشتر تلاش کنید و شغل نیمه وقت داشته باشید

2 - جشن عروسی رو ساده برگزار کنید و هزینش رو برای تامین مسکن صرف کنید

3 - از پدرتون و آشناها قرض بگیرید ، تا بعد از تحصیل و اشتغال قرض رو پرداخت کنید

4 - اگر پدرتون تمایل و امکانش رو داره آپارتمانتون رو با یه منزل ویلایی با امکان تفکیک تو منطقه ای ارزونتر تعویض کنه

5 - عروسی رو تا زمان پایان تحصیل و اشتغال عقب بندازید

سلام
همون خونه بابات باشی بهتره...جمعیت تون که کمه غسل و نماز مشکلی نیست که شما غصه می خوری!

عزراییل;988540 نوشت:
سلام
همون خونه بابات باشی بهتره...جمعیت تون که کمه غسل و نماز مشکلی نیست که شما غصه می خوری!


خوبه مشکل رو از زاویۀ دید پرسشگر بنگریم و بهش پاسخ بدیم. زندگی در یک آپارتمان کوچک به همراه پدر و مادر و خواهر و برادر برای زوج جوان واقعاً سخته!!!!!!!!!

مدیر ارجاع سوالات;985517 نوشت:

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سوالی داشتند که مایل نبودند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

لذا به خاطر اهمیت موضوع، با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

سلام
چه خوب شد من این مطلب شما را دیدم.
تجربه ارزشمندی در این مورد دارم که ان شاء الله سر فرصت در اختیارتان میذارم

همدل;985634 نوشت:
ضمن احترام به پیشنهاد پدرتان و قدردانی از حُسن نیت ایشان باید به اطلاع برسانیم که این پیشنهاد در شرایط حاضر عملی نیست؛ چون علاوه بر محدودیت هایی که خودتان بیان کردید احتمال بروز مشکل و بروز تنش در آن زیاد است. البته شاید یکی از دلایل اینکه پدرتان چنین پیشنهادی به شما می دهد که با آنها در یک آپارتمان زندگی کنید برای این است که شما در همین اول زندگی به فشار نیفتید و علاوه بر مشکلاتی که در تأمین معاش زندگی خواهید داشت مشکل تأمین اجاره بها نداشته باشید.
حتی اگر شما در ارتباط با پدر و مادرتان و دیگر اعضای خانواده دچار مشکل نشوید؛ به طو حتم همسرتان با آنها دچار مشکل خواهد شد؛ چون معمولاً ارتباط زیاد طبیعتاً تنش زا و توقع آفرین بوده و باعث می شود که درصد خطاهای انسان بیشتر شوید و عیوب همسرتان آشکار گردد و همین مسئله اولین جرقه اختلافات بین عروس و خانواده شوهر را فراهم می آورد و زندگی ها را به چالش می کشد؛ از سوی دیگر دخالت های نابجا خانواده تان در زندگی به استقلال زندگی شما خدشه وارد می کند؛ به همین خاطر ما به جوانان متأهل اکیداً توصیه می کنیم که در همین اول زندگی، استقلال زندگی خویش را حفظ کنند و تا جایی که امکان دارد دور از خانواده ها زندگی کنند تا هم استقلال زندگی شان حفظ گردد و هم از دخالت خانواده‌ها، بروز تنش و کینه کدورت‌های احتمالی جلوگیری شود.

تمام صحبتهای کارشناس محترم را تأیید میکنم و نکات دیگری را عرض می کنم:

1- ازدواج شروع یک زندگی جدید و بنیان گذاشتن یک زندگی جدید است و در حکم "تولد جدید" است.
اگر ابتدای ازدواج در خانه پدرتان زندگی کنید، شما "زندگی جدیدی" را شروع نکرده اید. زیرا زندگی شما محاط در زندگی خانواده پدری تان است و خواه نا خواه همان اصول و همان شرایط و وضعیت زندگی خانواده پدری تان را ادامه خواهید داد. زیرا هر دو خانواده ، یک سیستم خواهند بود و زندگی مستقل از هم ندارند. و چون خانواده اصلی، خانواده پدری تان است، لذا سبک زندگی شما تابع سبک زندگی آنها خواهد بود.

چه بسا عیبی و انتقادی در زندگی خانواده پدری تان بوده باشد که شما می خواسته اید بعد از ازدواج ، آن را در زندگی خودتان راه ندهید و تصحیح کنید.
در این حالت، نخواهید توانست اینکار را بکنید. زیرا خانواده شما جزئی از خانواده پدری است و همان طرز زندگی را خواهد داشت.
و چنانچه در همان اول شروع زندگی، اصول و سبک مورد نظر خودتان را پیاده نکنید، و سبک زندگی خانواده پدری تان در خانواده شما پیاده شود، دیگه هیچگاه نخواهید توانست سبک مورد نظر خود را در زندگی خودتان محقق سازید.
البته غیر ممکن نیست. اما بسیار زیاد سخت خواهد بود.

این امر یعنی در حقیقت شما "تولد جدید" و "زندگی جدید"ی ندارید و زندگی تان ادامه زندگی مجردی تان در خانواده پدری تان است و فقط با ورود همسر نیازهای غریزی تان تآمین شده است.

2- پس از ازدواج، تا چند سال شما باید بتوانید در تأمین نیازهای غریزی خود، آزاد باشید و کاملا دلخواه عمل کنید. تا عطش شما فرو بنشیند و پس از آن، "زندگی جنسی" عادی و نرمالی داشته باشید.
این امر خصوصا در مدت اولیه که هنوز بچه دار نشده اید اهمیت زیاد دارد. زیرا ورود فرزند به زندگیتان، شما را محدود خواهد کرد. هم وقت شما و همسرتان را میگیرد، هم همسشرتان از رسیدگی به امور فرزند خسته می شود و انرژی لازم برای تأمین نیازهای غریزی شما را نخواهد داشت، هم با بزرگ شدن فرزند، محدودیتهایی برای شما ایجاد خواهد شد.

زندگی با خانواده پدری، آزادی عملکرد غریزی شما را بسیار زیاد کاهش میدهد و باعث می شود عطش شما سیراب نشود. چنانچه عطش شما در یکی دو سال اولیه که هنوز بچه ای وارد زندگی تان نشده، سیراب نشود، بیم آن می رود که این نیاز تا آخر عمر در شما سیراب نشود و شما همان حالت روحی دوران مجردی را تا حدود زیادی همیشه همراه داشت باشید - در عین داشتن همسر - و این ، موجب کاهش معنویت شما و احتمال خطرات اخلاقی خواهد شد.

3- در این حالت - زندگی با خانواده پدری- امکان تربیت فرزند طبق اصول مورد نظر خودتان را ندارید. به دو دلیل:
الف - همان مورد شماره یک در بالا. شما بعدها پس از استقلال محل زندگی، نمی توانید سبک زندگی مورد علاقه خود را پیاده کنید چون تغییر عادات و تغییر رویه ها خیلی سخت است. لذا فرزندتان هم با سبک خانواده پدری تان تربیت می شود.
ب- اگر در دوران زندگی با خانواده پدری تان، فرزندتان به دنیا بیاید، قطعا و بدون تردید اختیار تربیت او در دست شما نخواهد بود. چون سالهای اول زندگی خیلی مهم است، و مثلا پس از دو سالگی بچه تان، صفاتی در او تثبیت شده و به رویه هایی عادت کرده، لذا پس از استقلال هم تغییر رویه های تربیتی فرزندتان برایتان سخت خواهد بود.

4- همانطور که گفتید ، انجام غسل و ... برای شما در این شرایط خیلی سخت است. این یک واقعیت است و منحصر در شما نیست.

5- نکته مهم دیگر: شما شوهر همسرتان هستید نه فرزند یا برادر او.
همسر شما باید به شما احترام بگذارد و شما در چشم او باید شخصی ارزشمند و بزرگ و با هیبت و قابل احترام باشید. در حالیکه یک فرزند ، در چشم والدینش اینگونه نیست و یک برادر، در چشم خواهرها و برادرانش اینگونه نیست.

لذا والدین و خواهرهایتان همان برخوردی که در دوران مجردیتان با شما داشته اند را خواهند داشت. برخوردی که از روی "بزرگی و قابل احترام بودن شما" نیست. و حتی ممکن است به شما پرخاش کنند و برای نظرات شما در امور زندگی اهمیت شایسته ای قایل نشوند. زیرا شما "مقام مافوق آنها" - شاید اصطلاح خوبی نباشد ولی چیز دیگری فعلا به ذهنم نرسید - نیستید.

اما همسرتان باید شما را به عنوان شوهر یا مافوق خود بشناسد و برای شما و نظرتان احترام و ارزش قائل شود. اگر با خانواده پدری تان زندگی کنید، همسرتان برخوردهای عادی و بدون احترام والدین و خواهرهایتان با شما را خواهند دید و حرمت شما در نزد ایشان شکسته خواهد شد و لذا همین رویه رفتاری در ایشان کپی خواهد شد و دیگر در چشم او بزرگ و قابل احترام نخواهید بود و احترام و ارزش شما بعدها قابل ترمیم نخواهد بود.

همه این مسایل ، بعدها پس از استقلال شما ، قابل تصحیح نخواهند بود.

همه محبتهای پدری و مادری، الزاما درست نیستند.
این پیشنهاد پدر شما، قطعا از روی محبت است، اما از روی علم و دانش نیست. لذا من هیچگاه در آینده به فرزند خودم چنین پیشنهادی نمی کنم. بلکه اگر خواستم کمکش کنم، مثلا هزینه رهن یک خانه را برایش فراهم می کنم.

بروید یک منزل رهن کنید و "زندگی جدیدی" را شروع کنید. با رهن کردن، پولتان دوباره به شما برخواهد گشت و ضرری نمی کنید.

مدیر ارجاع سوالات;985517 نوشت:
- من ارشد میخونم و مطمئنا دچار مشکلات میشم (از نظر مالی ) چیکار کنم

اینگونه نیست.
اگر نیتان و قصدتان از علم آموزی، نیت درستی باشد، خداوند به شما کمک خواهد کرد.
من ارشدم را در سخت ترین شرایط اقتصادی زندگیم گرفتم.
حالا با وجودیکه وضع بهتری دارم، اما جرأت نمیکنم برای دکترا اقدام کنم.
به گذشته که فکر میکنم که چطور در آن شرایط، ارشدم را گرفتم، می بینم همه اش لطف خدا بوده وگرنه از لحاظ محاسبات مادی، کاملا غیر منطقی و ناممکن بود.

علم آموزی، یک امر خیر و یک کار الهی است.
امور خیر و الهی، مورد حمایت خاص خداوند هستند. نگران نباشید.

در زیر، تجربه خودم از گرفتن ارشد را میگم، نقل از وبلاگ خودم - چون گذاشتن لینک خلاف مقررات این سایت است، متن را کپی می کنم- :
[SPOILER]خاطره خودم (سال 1390):
از وقتی ازدواج کرده بودم، منزل شخصی نداشتم. تا می توانستیم قناعت می کردیم تا پولمان را پس انداز کنیم شاید بعد از ده پانزده سال بتوانیم منزلی بخریم. جوری قناعت می کردیم که حتی شیر پاستوریزه که آن زمان زیر دویست تومان بود، هم نمی خریدیم... فقط به ضروریات و واجبات اکتفا می کردیم. با حقوق کارمندی، راه دیگری وجود نداشت...
در همین حین، علاقه به ادامه تحصیل که همیشه با من بود، مرا به شرکت در آزمون کارشناسی ارشد واداشت. علاقه ام به رشته فلسفه اسلامی بود... چون خبردار شدم که کارکنان دولت نمی توانند در دوره های روزانه ادامه تحصیل بدهند (http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1830128 ) ناچاراً دانشگاه پیام نور امتحان دادم. می دانستم که شهریه دارد اما با خودم فکر نمی کردم بیش از پنجاه شصت هزار تومان (نهایتا صدهزار تومان) در هر ترم باشد. فکر می کردم شهریه های بالا، فقط مال دانشگاه آزاد است... بعد از خبر شگفت انگیز قبولی ام در دانشگاه قم، برای ثبت نام به قم مشرف شدم. در آنجا بود که متوجه شدم هر ترم حدود نهصد هزار تومان شهریه دارد... این یعنی اینکه تمام ظرفیت پس انداز سالانه ام که دو میلیون تومان میشد (که تازه باید خمسش را هم می دادم) را باید صرف شهریه دانشگاه کنم.... و این یعنی اینکه خرید خانه از برنامه پنج تا ده ساله، بسیار دور تر شود و اساساً برنامه خرید خانه، معلق شود.... من فکر خانه را از سرم بیرون کردم. اما خانمم چی؟ مجبور بودم این خبر را از خانمم مخفی نگهدارم چون باعث ناراحتی او می شد و ناراحتی زن ، زندگی را به کام آدم تلخ می کند... او حق داشت: ادامه تحصیل من، برای من هیچ بازده اقتصادی اصلاً نداشت و صرفاً یک امر دلبخواه بود که حالا امر ضروری خانه دار شدن، داشت فدای این امر دلبخواهی می شد.
برای امتحانات پایان ترم اول که به قم رفتم، چند بار به حرم مطهر مشرف شدم. طبق معمول، همه حاجات خود را از عمه ام درخواست کردم. اما مسأله خانه را نگفتم. چون می دانستم یک درخواست غیر منطقی است. من کجا و خانه خریدن کجا؟ آدم باید منطقی باشد!
از ضریح مطهر جدا شدم و قصد خروج داشتم. چند قدم که از ضریح مطهر فاصله گرفتم، از اینکه مسأله خانه را به عمه ام نگفته بودم پشیمان شدم. اما توی جمعیت نمی شد دوباره برگردم. از همانجایی که بودم رویم را به عقب برگرداندم و به ضریح مطهر نگاه کردم و خطاب به عمه ام گفتم: « عمه جان، می خواهم ترم بعد که آمدم خدمتتان، مسأله خانه ام حل شده باشد ها! » و سپس راهم را به طرف خروج از حرم ادامه دادم.

ترم بعد،... از خانه ای که به نام خودم سند خورده بود و دو ماهی بود که آن را خریده بودم، به طرف قم حرکت کردم...
[/SPOILER]

[="RoyalBlue"]

همدل;988509 نوشت:
امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «مُروا الأقارِبَ أن يَتزاورُوا ولا يَتَجاوَرُوا» (1)؛ «امر کنید خویشاوندان را که به دیدن یکدیگر روند، اما با هم همسایگی نکنند».

دوری و دوستی
مرحوم ملا احمد نراقی (رحمه الله) در معراج السعادة در شرح این جمله مروا الأرقاب أن یتزاوروا و لا یتجاوروا چنین می نویسد:
«چه بسا همسایگی باعث بغض و حسد و قطع رحم گردد و این امر است مشاهد، چنان که در اکثر از اهل روزگار می بینیم که چون خویشان از یکدیگر دور می باشند، دوستی ایشان با یکدیگر بیشتر و شوق آنان به یکدیگر افزون تر است. آری مثلی است مشهور، دوری و دوستی».

پی‌نوشت:


  1. احمدى ميانجى، على‏مكاتيب الأئمة عليهم السلام‏، قم: دار الحديث، ‏1426ق، ج2، ص305؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبه آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ‎۱۴۰۴ق ج20، ص322.

سلام استاد باخواندن این مطلب دردل من آشوب به وجود اومد
من هم قراره طبقه ی بالای مادرشوهرم ساکن باشم,مادرشوهرم یک خانوم تنها هستن وهمسرم تنهاپسرشونه نمیشه که دورباشیم از هم,خداهم راضی نیست یه مادروتنهابزاریم بریم دنبال کیف خودمون
بااین حساب منی که قراره نزدیکشون باشم حتمازندگیم سخت بایدباشه[/]

پرسش:
جوانی هستم که چند ماه بعد می خواهم عروسی کنم اما با دو مشکل روبرو هستم؛ اول اینکه دانشجو هستم و از لحاظ مالی دچار مشکل هستم؛ دوم اینکه پدرم می گوید بیا با ما زندگی کن (ما در آپارتمان زندگی می کنیم و خواهری دارم که سه سال از خودم کوچیکتره) اگر من با خانواده ام زندگی کنم تکلیف غسل و نماز و ... چی می شود؟

پاسخ:
ضمن احترام به پیشنهاد پدرتان و قدردانی از حُسن نیت ایشان باید به اطلاع برسانیم که این پیشنهاد در شرایط حاضر عملی نیست؛ چون علاوه بر محدودیت هایی که خودتان بیان کردید احتمال بروز مشکل و بروز تنش در آن زیاد است. البته شاید یکی از دلایل اینکه پدرتان چنین پیشنهادی به شما می دهد که با آنها در یک آپارتمان زندگی کنید برای این است که شما در همین اول زندگی به فشار نیفتید و علاوه بر مشکلاتی که در تأمین معاش زندگی خواهید داشت مشکل تأمین اجاره بها نداشته باشید.
حتی اگر شما در ارتباط با پدر و مادرتان و دیگر اعضای خانواده دچار مشکل نشوید؛ به طو حتم همسرتان با آنها دچار مشکل خواهد شد؛ چون معمولاً ارتباط زیاد طبیعتاً تنش زا و توقع آفرین بوده و باعث می شود که درصد خطاهای انسان بیشتر شوید و عیوب همسرتان آشکار گردد و همین مسئله اولین جرقه اختلافات بین عروس و خانواده شوهر را فراهم می آورد و زندگی ها را به چالش می کشد؛ از سوی دیگر دخالت های نابجا خانواده تان در زندگی به استقلال زندگی شما خدشه وارد می کند و شما استقلال کافی در زندگی مشترک نخواهید داشت؛ به همین خاطر ما به جوانان متأهل اکیداً توصیه می کنیم که در همین اول زندگی، استقلال زندگی خویش را حفظ کنند و تا جایی که امکان دارد از خانواده خود جدا شده و دور از خانواده ها زندگی کنند تا هم استقلال زندگی شان حفظ گردد و هم از دخالت خانواده‌ها، بروز تنش و کینه کدورت‌های احتمالی جلوگیری شود.

دوری و دوستی
از قدیم الایام گفته اند: «دوری و دوستی» و این واقعیتی انکارناپذیر است که با آموزه‌های دینی و تعالیم اسلامی نیز مطابقت دارد و روایاتی در این زمینه وارد شده است.
امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «مُروا الأقارِبَ أن يَتزاورُوا ولا يَتَجاوَرُوا» (1)؛ «امر کنید خویشاوندان را که به دیدن یکدیگر روند، اما با هم همسایگی نکنند».
مرحوم ملا احمد نراقی (رحمه الله) در معراج السعادة در شرح این جمله مروا الأرقاب أن یتزاوروا و لا یتجاوروا چنین می نویسد:
«چه بسا همسایگی باعث بغض و حسد و قطع رحم گردد و این امر است مشاهد، چنان که در اکثر از اهل روزگار می بینیم که چون خویشان از یکدیگر دور می باشند، دوستی ایشان با یکدیگر بیشتر و شوق آنان به یکدیگر افزون تر است. آری مثلی است مشهور، دوری و دوستی».(2)

راهکار کاربردی

  1. اگر شما جوانی هستید که مشغول تحصیل هستید و شغل و درآمد مناسبی ندارد و احتمال می دهید که در تأمین هزینه های زندگی مشترک دچار مشکل گردید، می توانید متناسب با علاقه و تخصص خود شغل پاره وقت یا نیمه وقتی برای خویش بیابید و با تقویت روح قناعت پیشگی زندگی تان را اداره کنید تا کمتر دچار مشکل شوید.
  2. اگر هیچ راه مطمئنی برای درآمدزایی ندارید و خانواده تان نیز حامی و پشتیبان شما نیستند؛ به ناچار باید عروسی را به تأخیر بیندازید تا تحصیلات تان به پایان برسد و زمینه برای کاریابی و اشتغال تان فراهم گردد تا آنگاه با خیالی آسوده زندگی مشترک خویش را آغاز نمایید.
  3. در صورت امکان مراسم عروسی را ساده برگزار کنید و هزینه آن را صرف تأمین مسکن نمایید.
  4. اگر ممکن است پول رهن منزل را از پدرتان و یا دیگر آشنایان قرض کنید.
  5. می توانید به پدرتان پیشنهاد دهید که آپارتمانش را با دو آپارتمان کوچک در منطقه ای ارزان تر تعویض نماید.

پی‌نوشت‌:


  1. احمدى ميانجى، على‏ مكاتيب الأئمة عليهم السلام‏، قم: دار الحديث، ‏1426ق، ج2، ص305؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبه آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ‎۱۴۰۴ق ج20، ص322.
2.نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم: هجرت، ۱۳۸۱، ص 527؛ نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی، ترجمه کتاب جامع‌السعادات، ترجمة جلال‌الدین مجتبوی، تهران: حکمت، ۱۴۰۸ق، ج2، ص344.

پرسش:
جوانی هستم که چند ماه بعد می خواهم عروسی کنم اما با دو مشکل روبرو هستم؛ اول اینکه دانشجو هستم و از لحاظ مالی دچار مشکل هستم؛ دوم اینکه پدرم می گوید بیا با ما زندگی کن (ما در آپارتمان زندگی می کنیم و خواهری دارم که سه سال از خودم کوچیکتره) اگر من با خانواده ام زندگی کنم تکلیف غسل و نماز و ... چی می شود؟

پاسخ:
ضمن احترام به پیشنهاد پدرتان و قدردانی از حُسن نیت ایشان باید به اطلاع برسانیم که این پیشنهاد در شرایط حاضر عملی نیست؛ چون علاوه بر محدودیت هایی که خودتان بیان کردید احتمال بروز مشکل و بروز تنش در آن زیاد است. البته شاید یکی از دلایل اینکه پدرتان چنین پیشنهادی به شما می دهد که با آنها در یک آپارتمان زندگی کنید برای این است که شما در همین اول زندگی به فشار نیفتید و علاوه بر مشکلاتی که در تأمین معاش زندگی خواهید داشت مشکل تأمین اجاره بها نداشته باشید.
حتی اگر شما در ارتباط با پدر و مادرتان و دیگر اعضای خانواده دچار مشکل نشوید؛ به طو حتم همسرتان با آنها دچار مشکل خواهد شد؛ چون معمولاً ارتباط زیاد طبیعتاً تنش زا و توقع آفرین بوده و باعث می شود که درصد خطاهای انسان بیشتر شوید و عیوب همسرتان آشکار گردد و همین مسئله اولین جرقه اختلافات بین عروس و خانواده شوهر را فراهم می آورد و زندگی ها را به چالش می کشد؛ از سوی دیگر دخالت های نابجا خانواده تان در زندگی به استقلال زندگی شما خدشه وارد می کند و شما استقلال کافی در زندگی مشترک نخواهید داشت؛ به همین خاطر ما به جوانان متأهل اکیداً توصیه می کنیم که در همین اول زندگی، استقلال زندگی خویش را حفظ کنند و تا جایی که امکان دارد از خانواده خود جدا شده و دور از خانواده ها زندگی کنند تا هم استقلال زندگی شان حفظ گردد و هم از دخالت خانواده‌ها، بروز تنش و کینه کدورت‌های احتمالی جلوگیری شود.

دوری و دوستی
از قدیم الایام گفته اند: «دوری و دوستی» و این واقعیتی انکارناپذیر است که با آموزه‌های دینی و تعالیم اسلامی نیز مطابقت دارد و روایاتی در این زمینه وارد شده است.
امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «مُروا الأقارِبَ أن يَتزاورُوا ولا يَتَجاوَرُوا» (1)؛ «امر کنید خویشاوندان را که به دیدن یکدیگر روند، اما با هم همسایگی نکنند».
مرحوم ملا احمد نراقی (رحمه الله) در معراج السعادة در شرح این جمله مروا الأرقاب أن یتزاوروا و لا یتجاوروا چنین می نویسد:
«چه بسا همسایگی باعث بغض و حسد و قطع رحم گردد و این امر است مشاهد، چنان که در اکثر از اهل روزگار می بینیم که چون خویشان از یکدیگر دور می باشند، دوستی ایشان با یکدیگر بیشتر و شوق آنان به یکدیگر افزون تر است. آری مثلی است مشهور، دوری و دوستی».(2)

راهکار کاربردی

  1. اگر شما جوانی هستید که مشغول تحصیل هستید و شغل و درآمد مناسبی ندارد و احتمال می دهید که در تأمین هزینه های زندگی مشترک دچار مشکل گردید، می توانید متناسب با علاقه و تخصص خود شغل پاره وقت یا نیمه وقتی برای خویش بیابید و با تقویت روح قناعت پیشگی زندگی تان را اداره کنید تا کمتر دچار مشکل شوید.
  2. اگر هیچ راه مطمئنی برای درآمدزایی ندارید و خانواده تان نیز حامی و پشتیبان شما نیستند؛ به ناچار باید عروسی را به تأخیر بیندازید تا تحصیلات تان به پایان برسد و زمینه برای کاریابی و اشتغال تان فراهم گردد تا آنگاه با خیالی آسوده زندگی مشترک خویش را آغاز نمایید.
  3. در صورت امکان مراسم عروسی را ساده برگزار کنید و هزینه آن را صرف تأمین مسکن نمایید.
  4. اگر ممکن است پول رهن منزل را از پدرتان و یا دیگر آشنایان قرض کنید.
  5. می توانید به پدرتان پیشنهاد دهید که آپارتمانش را با دو آپارتمان کوچک در منطقه ای ارزان تر تعویض نماید.

پی‌نوشت‌ها‌:

  1. احمدى ميانجى، على‏مكاتيب الأئمة عليهم السلام‏، قم: دار الحديث، ‏1426ق، ج2، ص305؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبه آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ‎۱۴۰۴ق ج20، ص322.
  2. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم: هجرت، ۱۳۸۱، ص 527؛ نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی، ترجمه کتاب جامع‌السعادات، ترجمة جلال‌الدین مجتبوی، تهران: حکمت، ۱۴۰۸ق، ج2، ص344.
موضوع قفل شده است