جمع بندی سادات طباطبایی
تبهای اولیه
با سلام و احترام خدمت دوستان،من تازه واردم و این اولین تاپیکیه که میزارم
در رابطه با سادات طباطبایی یه سوال دارم و اونم اینه که یه سری به ساداتی که هم از طرف مادر و هم از طرف پدر سید باشن میگن طباطبایی.
اما یه سری دیگه میگن یه گروه از سادات حسنی که از نسل ابراهیم طباطبا هستند رو میگن سادات طباطبایی،کدوم درسته؟؟؟!
با سلام و احترام خدمت دوستان،من تازه واردم و این اولین تاپیکیه که میزارم
در رابطه با سادات طباطبایی یه سوال دارم و اونم اینه که یه سری به ساداتی که هم از طرف مادر و هم از طرف پدر سید باشن میگن طباطبایی.
اما یه سری دیگه میگن یه گروه از سادات حسنی که از نسل ابراهیم طباطبا هستند رو میگن سادات طباطبایی،کدوم درسته؟؟؟!
با عرض سلام و ادب
سادات طباطبایی نام سلسله ای از سادات است که نسب خود را به امام حسن مجتبی(ع)میرسانند.
جد طباطباییان ابوعبدالله محمد پسر ابراهیم پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن مثنی پسر حسن بن علی بن ابیطالب(ع) است.از آنجایی که فرزندانش با واسطه مادر (سکینه یا فاطمه دختر امام حسین (ع)) هم از پدر و هم از مادر به حضرت فاطمه(س) انتساب داشتند و به همین لحاظ گاهی به اشتباه مردم به ساداتی که پدر و مادرش سید هستند طباطبایی میگویند. در حالی که سادات طباطبایی از نسل امام حسن (ع) هستند.
با عرض سلام و ادبسادات طباطبایی نام سلسله ای از سادات است که نسب خود را به امام حسن مجتبی(ع)میرسانند.
جد طباطباییان ابوعبدالله محمد پسر ابراهیم پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن مثنی پسر حسن بن علی بن ابیطالب(ع) است.از آنجایی که فرزندانش با واسطه مادر (سکینه یا فاطمه دختر امام حسین (ع)) هم از پدر و هم از مادر به حضرت فاطمه(س) انتساب داشتند و به همین لحاظ گاهی به اشتباه مردم به ساداتی که پدر و مادرش سید هستند طباطبایی میگویند. در حالی که سادات طباطبایی از نسل امام حسن (ع) هستند.
با تشکر از شما کارشناس گرامی....منظور از ابراهیم همون ابراهیم طباطباست؟؟!!! بی نهایت تشکر تشکر،این سادات در کدوم مناطق ایران بیشتر هستند؟(منم یکی از سادات طباطبایی ام)
با تشکر از شما کارشناس گرامی....منظور از ابراهیم همون ابراهیم طباطباست؟؟!!! بی نهایت تشکر تشکر،این سادات در کدوم مناطق ایران بیشتر هستند؟(منم یکی از سادات طباطبایی ام)
با عرض سلام و ادب
بله منظور همان ابراهیم طباطبا می باشد.برخی از نوادگان دیگر ابراهیم طباطبا به ایران سفر کردند و در طبرستان و دیلم (مازندران و گیلان) اقامت گزیدند و همراه دیگر شیعیان زیدی دست به کوششهایی بر ضد عباسیان زدند و در تحقق حکومت شیعی کوشیدند.
هنگامی که حکومت طباطبایی در صعده پا گرفت، اینان به ویژه به لحاظ سیاسی و عقیدتی جانب آنان را گرفتند و حتی از دادن کمکهای نظامی نیز دریغ نکردند.
شاخهای از این سلسله نیز که لقب «کیا» داشت، در گیلان و مازندران میزیست و از نقش مذهبی، سیاسی و اجتماعی مهمی برخوردار بود.
یکی از اینان «خرم کیا» است که مزارش در لاهیجان است و در ۶۷۴ ق به قتل رسیده و نامش بر کتیبهای که در ۱۱۰۵ ق تهیه شده، نوشته شده است. [1]
اینان غیر از سادات حسنی امیر کیاییاند که از ۷۶۹ تا ۱۰۰۰ ق بر بخش عمدهای از گیلان و منطقۀ شرقی مازندران فرمان راندند. [2]
در اواخر سدۀ ۳ ق یکی دیگر از نوادگان ابراهیم به اصفهان سفر کرد و در این شهر ساکن شد.
سادات طباطبایی ایران بیشتر از نسل همین شخصند که از اصفهان به زواره و اردستان و پس از آن به دیگر جاها رفتند و در نقاط مختلف پراکنده شدند.
کسانی از اینان که به تبریز کوچیدند.در سدۀ ۹ ق در روزگار فرمانروایی آققویونلو، غالباً منصب شیخ الاسلامی آذربایجان را عهدهدار بودند و پس از آن به خاندانهای مختلف با نامهای گوناگون مانند وهابی، وکیلی، عدل، دیبا و قاضی تقسیم شدند. [3]
در روزگار دیلمیان یکی از سادات طباطبایی به نام زیدالاسود با «شاهان دخت» دختر عضدالدوله ازدواج کرد و به شیراز آمد و در آنجا ساکن شد.
نسب سادات انجوی شیراز به او میرسد. [4]از این خاندان عالمان و امیران و قاضیان بسیاری پدید آمدند.
طباطباییان ایران، تا آنجا که شناخته شدهاند، شیعی امامی بودهاند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
[h=1]شجره خاندان طباطبایی دیبا/ هادی هاشمیان [/h]
پی نوشتها:
[1]. ستوده، منوچهر، ج۲، ص۹۸-۱۰۰، از آستارا تا استارباد، تهران، ۱۳۵۱ش.
[2]. رابینو، ﻫ ل، ج۱، ص۱۳۱، فرمانروایان گیلان، ترجمۀ م پ جکتاجی و رضا مدنی، رشت، ۱۳۶۴ش.
[3]. محیط طباطبایی، محمد، ج۱، ص۴۱، «شوخی جدی»، یغما، س ۱۸، شم ۱، فروردین ۱۳۴۴ش.
[4]. ابن عنبه، الفصول الفخریه، ص۱۳۰، به کوشش جلالالدین حسینی ارموی (محدث)، تهران، ۱۳۴۶ش.
که از اصفهان به زواره و اردستان
آهان ممنون سپاسگزارم منم زواره ای ام جالب بود اونجا همه سادات طباطباییند
پرسش:
سادات طباطبایی به چه گروه از سادات گفته می شود؟
پاسخ:
با عرض سلام و ادب
سادات طباطبایی نام سلسله ای از سادات است که نسب خود را به امام حسن مجتبی(ع)میرسانند.
جد طباطباییان ابوعبدالله محمد پسر ابراهیم پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن مثنی پسر حسن بن علی بن ابیطالب(ع) است.از آنجایی که فرزندانش با واسطه مادر (سکینه یا فاطمه دختر امام حسین (ع)) هم از پدر و هم از مادر به حضرت فاطمه(س) انتساب داشتند و به همین لحاظ گاهی به اشتباه مردم به ساداتی که پدر و مادرش سید هستند طباطبایی میگویند. در حالی که سادات طباطبایی از نسل امام حسن (ع) هستند.
منظور از ابراهیم همان ابراهیم طباطباست؟
بله منظور همان ابراهیم طباطبا می باشد.برخی از نوادگان دیگر ابراهیم طباطبا به ایران سفر کردند و در طبرستان و دیلم (مازندران و گیلان) اقامت گزیدند و همراه دیگر شیعیان زیدی دست به کوششهایی بر ضد عباسیان زدند و در تحقق حکومت شیعی کوشیدند.
هنگامی که حکومت طباطبایی در صعده پا گرفت، اینان به ویژه به لحاظ سیاسی و عقیدتی جانب آنان را گرفتند و حتی از دادن کمکهای نظامی نیز دریغ نکردند.
شاخهای از این سلسله نیز که لقب «کیا» داشت، در گیلان و مازندران میزیست و از نقش مذهبی، سیاسی و اجتماعی مهمی برخوردار بود.
یکی از اینان «خرم کیا» است که مزارش در لاهیجان است و در ۶۷۴ ق به قتل رسیده و نامش بر کتیبهای که در ۱۱۰۵ ق تهیه شده، نوشته شده است. [1]
اینان غیر از سادات حسنی امیر کیاییاند که از ۷۶۹ تا ۱۰۰۰ ق بر بخش عمدهای از گیلان و منطقۀ شرقی مازندران فرمان راندند. [2]
در اواخر سدۀ ۳ ق یکی دیگر از نوادگان ابراهیم به اصفهان سفر کرد و در این شهر ساکن شد.
سادات طباطبایی ایران بیشتر از نسل همین شخصند که از اصفهان به زواره و اردستان و پس از آن به دیگر جاها رفتند و در نقاط مختلف پراکنده شدند.
کسانی از اینان که به تبریز کوچیدند.در سدۀ ۹ ق در روزگار فرمانروایی آققویونلو، غالباً منصب شیخ الاسلامی آذربایجان را عهدهدار بودند و پس از آن به خاندانهای مختلف با نامهای گوناگون مانند وهابی، وکیلی، عدل، دیبا و قاضی تقسیم شدند. [3]
در روزگار دیلمیان یکی از سادات طباطبایی به نام زیدالاسود با «شاهان دخت» دختر عضدالدوله ازدواج کرد و به شیراز آمد و در آنجا ساکن شد.
نسب سادات انجوی شیراز به او میرسد. [4]از این خاندان عالمان و امیران و قاضیان بسیاری پدید آمدند.
طباطباییان ایران، تا آنجا که شناخته شدهاند، شیعی امامی بودهاند.
پی نوشتها:
[1]. ستوده، منوچهر، ج۲، ص۹۸-۱۰۰، از آستارا تا استارباد، تهران، ۱۳۵۱ش.
[2]. رابینو، ﻫ ل، ج۱، ص۱۳۱، فرمانروایان گیلان، ترجمۀ م پ جکتاجی و رضا مدنی، رشت، ۱۳۶۴ش.
[3]. محیط طباطبایی، محمد، ج۱، ص۴۱، «شوخی جدی»، یغما، س ۱۸، شم ۱، فروردین ۱۳۴۴ش.
[4]. ابن عنبه، الفصول الفخریه، ص۱۳۰، به کوشش جلالالدین حسینی ارموی (محدث)، تهران، ۱۳۴۶ش.