دل بستگی به دنیا چیست؟ و دلائل دنیا پرستی انسان ها کدام است؟
تبهای اولیه
دنیا چیست ؟
دنیا از ریشه دنوّ به معنای قرب و از دنائت به معنای پستی است ، و هر دو معنی صحیح و مورد تأیید آیات قرآن کریم و احادیث نورانی اهل بیت معصومین علیهم السلام است .
دنیا به معنای حیات و دار نزدیک تر و پست تر نیز آمده است چنا نکه خدای متعال در کتاب سراسر نور و هدایت می فرماید :
«وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ »(قصص آیه77)
و در آنچه خدا به تو داده ، سراى آخرت را بطلب و بهرهات را از دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش ، كه خدا مفسدان را دوست ندارد!
« ..يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا. . » )اعراف آیه 169 )
متاع اين دنياى پست را گرفته ، ( بر اطاعت فرمان خدا ترجيح مىدهند ) و مىگويند: « ( اگر ما گنهكاريم توبه مىكنيم و) بزودى بخشيده خواهيم شد .
« وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ »(احقاف آیه 20)
آن روز كه كافران را بر آتش عرضه مىكنند (به آنها گفته مىشود:) از طيّبات و لذائذ در زندگى دنيا خود استفاده كرديد و از آن بهره گرفتيد اما امروز عذاب ذلّت بار بخاطر استكبارى كه در زمين بناحق كرديد و بخاطر گناهانى كه انجام مىداديد جزاى شما خواهد بود!
دراین آیات شریفه که در نکوهش دنیاست دنیا به معنای حیات نزدیک و پست آمده است ، به عبارت دیگر دنیا و عالم ماده به عنوان مظهر ضعیفی از حیات ذکر شده که نشان از حقیقت آن دارد .
این مبحث همچنان ادامه دارد ...
و من الله التوفیق
معانی دنیا :
معانی و اوصافی که از دنیا وارد شده است :
1 - تمام عالم زمان و مکان .
2 - تمام عالم اجسام .
3 - تمام آسمانها و زمین و عناصر .
4 - تمام عالم مادّه .
5 - تمام آن چه در حرکت و گردش و تغیّر است .
6 - تمام آن چه او را هلاک و موت و فناء و تغیّر صورتی ضرور است .
7 - هر چه نفع ابدی ندارد .
8 - هر چه از انسان به مرگ و خواب جدا شود .
9 - هر چه منشأ ألم و راحت و حزن و سرور و روح است از قبل بدن .
10 - هر چه محسوس به حواسّ پنجگانه است .
11 - حبّ آن رأس هر گاه است .
اقتباس از کتاب کاشف الاسرار ج 2 مرحوم شیخ نظر علی طالقانی رحمة الله علیه
دنیا وسیله فریب
« يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ » ( فاطر آیه 5 )
اى مردم! وعده خداوند حقّ است مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد، و مبادا شيطان شما را فريب دهد و به (كرم) خدا مغرور سازد!
[="] دنیا سراسر بازي و سرگرمي و تفاخر و تكاثر : بي ثبات و فاني [/]
« اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ » ( حدید آیه 20 )
بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشك مىشود بگونهاى كه آن را زردرنگ مىبينى سپس تبديل به كاه مىشود! و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى و (به هر حال) زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست!
« وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » (عنكبوت آیه 64 )
اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند!
[="]دنيا و مظاهر آن براي مردم آراسته شده است [/]
« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ » (آل عمران آیه 14 )
محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است و سرانجام نيك (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست.
[="]متاع دنيا در نزد خداوند بي ارزش است [/]
« وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ »(زخرف آیه 33)
« وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ » (زخرف آیه 34)
« وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقينَ » (زخرف آیه 35 )
اگر (تمكّن كفّار از مواهب مادى) سبب نمىشد كه همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى كسانى كه به (خداوند) رحمان كافر مىشدند خانههايى قرار مىداديم با سقفهايى از نقره و نردبانهايى كه از آن بالا روند، و براى خانههايشان درها و تختهايى (زيبا و نقرهاى) قرار مىداديم كه بر آن تكيه كنند .
و انواع زيورها ولى تمام اينها بهره زندگى دنياست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است!
[="]گردنده ی صعب العبور دنيا : گذشتن از مال و ايثار براي خدا [/]
« فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ » (بلد آیه 11)
« وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ »(12)
« فَكُّ رَقَبَةٍ » (13)
« أَوْ إِطْعامٌ في يَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ » (14)
« يَتيماً ذا مَقْرَبَةٍ » (15)
« أَوْ مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ » (16)
ولى او از آن گردنه مهمّ نگذشت!
و تو نمىدانى آن گردنه چيست!
آزادكردن بردهاى،
يا غذا دادن در روز گرسنگى ..
يتيمى از خويشاوندان،
يا مستمندى خاكنشين را،
این مبحث همچنان ادامه دارد ...
و من الله التوفیق
سیاست جمع و تفریق :
یکی از نیازهای فطری انسان ها و خصوصیات طبیعی آنان هم زیستی با دیگران و اجتماعی بودن و از همه مهم تر خانواده دوست بودن ایشان است خانواده ای که در آن پدر و مادر و فرزندان و خواهر و برادر و سایر بستگانی که به آن عشق می ورزیم اعضای آن هستند که موجبات دل خوشی و گرما بخش زندگی هستند فقدان و جدایی هر کدام از آنان موجبات تأثر و غم و اندوه برای سایرین می شود . عموم انسان ها آرزو می کنند که همیشه در کنار عزیز ترین کسان خود به ادامه حیات بپردازند .
و از سویی دیگر طبیعت دنیا نیز خلاف این میل و خواسته درونی انسان هاست و برهم زننده ی این اجتماع زیبا و شیرین است این طبیعت ناخوشایند دنیا همان مهلک ترین سیاست اوست .
به واسطه ازدواج دو انسان آقا و خانم یک خانواده شکل می گیرد ثمره ی این ازدواج به وجود آمدن فرزندانی و بزرگ شدن خانواده است این سیاست جمع است اما طبیعت دنیا اقتضا دارد متفرق شدن این جمع مهربان را یا با ازدواج و دوری یا با واسطه مرگ ، این یعنی سیاست جمع و منهای دنیا که نمی گذارد هیچکس از افراد بشر در خوشی دائمی قرار داشته باشد همان مهلک ترین سیاست دنیا است .
نحوه ی مواجهه انسانها با این سیاست دنیا :
این سیاست برای انسان های غافل و نادان موجبات عذاب و آزردگی دائمی است
اما انسان های مؤمن با تعقل و الهام از معارف الهی پی به این واقعیت ناماندگاری و موقت بودن حیات دنیوی برده اند و لذا آن را تدبیر حکیمانه خدای متعال می دانند و در مقابله با این سیاست صبور بوده و راضی به رضای خدای متعالند و آن را بشارتی برای ورود به زندگی سعادتمند ابدی و غنودن در جوار رحمت الهی دانسته خود را مهیای این سفر می نمایند .
اللهم خلّ سبیلنا و احسن مسیرنا و احسن عاقبتنا
« اللهم ....اعنّی علی دینی بدنیای و علی آخرتی بتقوای » .
بار الها ...اعانت و یاری فرمای مرا بر دینم به وسیله دنیایم و اعانت و یاری فرمای مرا بر آخرتم به وسیله تقوایم .
دین در خدمت دنیا و تقوا در خدمت آخرت :
این دعا فرازی از دعای امیرامؤمنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه در روز دوشنبه است ، حضرت به زبان دعا به ما می فهماند که دنیا وسیله ی خوبی برای تقویت دین است و لکن دنیا به ما هو دنیا هدف بسیار بدی است هر کس در مسابقه دنیا طلبی شرکت کند از همان ابتدا شکست را پذیرفته است و این مسابقه پیروز میدانی ندارد . از این دعای نورانی این استفاده می شود که دنیا باید در خدمت دین قرار بگیرد نه چیز دیگر .
و مراعات تقوای الهی که در مراعات دو قانون والای واجب و حرام متجلّی است موجب سعادت و تضمین حیات ابدی و اخروی است پس با رعایت تقوا آخرت خود را نیز آباد کنیم .
چيست دنيا از خدا غافل شدن___ني قماش و نقره و فرزند و زن
ترك دنيا هركه كرد از زهد خويش ___بيش آيد پيش او دنيا و پيش
زان نبي دنيات را سحاره خواند___كاو به افسون خلق را در چه نشاند
مولوي:Sham:
همه چیز همین دنیاست وقیامتی درکارنیست جزگروهی اندک از مومنان بقیه خوی چهارپایان دارند به فرمایش امام صادق ال محمد اینان نهایتشان خاک می شوند وانان الله می شوند؟
همه چیز همین دنیاست وقیامتی درکارنیست جزگروهی اندک از مومنان بقیه خوی چهارپایان دارند به فرمایش امام صادق ال محمد اینان نهایتشان خاک می شوند وانان الله می شوند؟
این دو نکته ای که فرمودید علاوه بر تناقض ، نا مفهوم است توضیح فرمایید تا استفاده کنیم.
بنده درعین حال طرح مساله نمودم باعلامت سوال تاگفتگویی اغازشود
اگرکلام حضرت تبیین شود پس برای همه انسانها فرض غیر این عالم محال است زیرا چهارپایانند وسلطان قواشان وهم است یعنی همان که می گویند عقل اخوری یعنی همه عقلشان هم برای چگونه خوردن و...مصرف می شود پس گروهی بسیار اندک میمانند ان هم از مومنان (قلیل من عبادی الشکور-جاء رجل من اقصی المدینه و....)که الله می شوند وتمام انچه درقران هم امده برای این عالم است ومثال است تا مردم( درنگاه حضرت) با این انذار وتبشیر کمی ارام تر زندگی کنند کسانی که دراین عالم ازمرتبه کثیف به لطیف وبه روح رسیدند الله میشوندوبسیار ایات قرانی کمک ماست درفهم این معنا
حب بمعنای دوست داشتن است و دنیا را دنیا نامیده اند چرا که اولا نسبت به زندگی آخرت پست تر است و ثانیا این زندگی نسبت به آخرت به ما نزدیکتر است. حب دنیا بمعنای دوست داشتن دنیا است. و چون دنیا چیزی جز مظاهر آن نیست پس حب دنیا همان علاقه به مظاهر آن است.
در حدیثی زیبا آمده است:زاهد كسى است كه آخرت را بر دنيا و ذلت را بر عزّت و كوشش را بر راحت و گرسنگى را بر سيرى و سلامتى عقبى را بر محبت دنيا و توجه را بر غفلت ترجيح دهد و نفسش در دنيا باشد و قلبش در آخرت.
منسوب به امام صادق عليهالسلام؛: مصباح الشريعة، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ : اول،1400 هجرى،باب31،ص96
یکی از مهمترین دلایلی که برای حب دنیا و دوست داشتن لذایذ رنگارنگ و دلبستگی به آنها مطرح میشود، نچشیدن طعم حقیقی لذتهای معنوی است؛ چرا که اگر قلب به اندازه ذرهای طعم حقایق و زیباییهای روحانی و ملکوتی را بچشد، دیگر رنگ ولعاب این سویی برای او جلوهای ندارد و آتش همه این تعلقات و وابستگیها برای او سرد و خاموش است.
با آنكه متاع دنیا در برابر نعمت های آخرت بسیار اندك استولی مردم به خاطر زینت آرائی متاع دنیا و موافقت آن با میل و طبیعت جسمانی شان به آن رو آورده و از نعمت های اخروی كه همه بركات در آنها است، گریزانند.
در روایتی امیر المؤمنین امام علی (علیه السلام) می فرماید:« الدنيا دنيائان: دنيا بلاغ و دنيا ملعونة؛ و دنيا دو گونه است: دنيايى كه به حد كفاف است(و انسان را به آخرت و معنويت می رساند )و دنياى نفرين شده(كه انسان را از خدا دور می كند).کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج2، ص130
حب دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است، بر انسان عاقل علاقهمند به سعادت خود، لازم است این درخت را از دل ریشهکن کند. و طریق علاج عملى آن است که معامله به ضدّ کندکه یکی از روشهای آن تمرین زهد می باشد.
حب دنیا یک حب مقام فقط نیست، یک حب شهوت نیست فقط، یک حب راحت یا یک حب لذت نیست.یک حب ثروت هم به حساب نمی آید به تنهایی. بلکه مجموعة این علایق در دنیا نام حب دنیا به خود میگیرند.
یکی از مفاسد حب دنيا و تعلق به آن اين است كه انسان را از مردن خائف كند. و اين خوف، كه از محبت دنيا و علاقه قلبي به آن پيدا شود، بسيار مذموم است.
البته وقتی گفته می شود دنیا مذموم است ،مذمت دنیا مربوط به جهان طبیعت نیست، بلكه محبت و دلبستگی به دنیاست كه مورد نكوهش است. امیرالمومنین(ع) در این خصوص میفرمایند: «به راستی دنیا خانه صدق و راستی است برای آن كس كه با آن به راستی رفتار كند و خانه تندرستی است برای آن كس كه از آن چیزی بفهمد و سرای بینیازی است برای آن كس كه از آن توشه برگیرد و جای اندرز است برای آن كه از آن پند گیرد. دنیا سجده گاه دوستداران خدا و نمازخانه فرشتگان خدا و جای فرود وحی خدا و بازار یاران خدا است كه در آن رحمت را به دست آورند و بهشت را سود برند»
جناب سینا
همه حیات همین جاست ووبسیارازمردم بدون انتخاب ادامه میدهند تاجای که بعضی درحدوحشی میرسند واین هم درطبیعت علم طبیعی است وبعضی هم تاحدلطافت روح
حال برای چه امدیم؟انالله وانالیه راجعون...ادامه دارد
جناب سیناهمه حیات همین جاست ووبسیارازمردم بدون انتخاب ادامه میدهند تاجای که بعضی درحدوحشی میرسند واین هم درطبیعت علم طبیعی است وبعضی هم تاحدلطافت روح
حال برای چه امدیم؟انالله وانالیه راجعون...ادامه دارد
در اكثر آيات قرآن از دنيا نكوهش شده و در برخى از آن ستايش گرديده است. جمع بين اين دو دسته از آيات چگونه است؟
گاهی دنیا به عنوان ابزار خير و بركت معرفی شده است.
این که پاسخ بنده نشد کتابت فرمودیدازروی جایی
مطالبی که بنده عرض کردم درواقع بیان کننده دودیدگاه مختلف در مورد دنیاست .اینکه در بعضی جاها در قرآن دنیا مورد نکوهش قرار گرفته وبالعکس در جای دیگه مورد ستایش ،نشان دهنده این مطلب هست که ما اگر به دنیا به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف نگاه کنیم اون موقع همین دنیا میتونه ،بهترین وسیله برای سعادت ما بشه ولی اگه تو دنیا غرق بشیم ووسیله بودنش را فراموش کنیم اون موقع دنیا میشه هدف و...
جناب سیناهمه حیات همین جاست ووبسیارازمردم بدون انتخاب ادامه میدهند تاجای که بعضی درحدوحشی میرسند واین هم درطبیعت علم طبیعی است وبعضی هم تاحدلطافت روح
حال برای چه امدیم؟انالله وانالیه راجعون...ادامه دارد
مولای متقیان امام علی علیه السلام فرمود:(فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمة المربوطة همها علفها اؤ المرسلة شغلها تقممها تکترش ممن اعلافها وتلهو عمه یراد بها اؤ اترک سدی اؤ اهمل عابثا):"آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف، ویا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده واز آینده خود بی خبر است، آیا مرا بیهوده آفریده اند یا مرا به بازی گرفته اند(نامه 45)
علامه جعفری در رابطه با فلسفه وهدف زندگی چنین میگویند:
[="] «هدف حیات طبیعی در مكتب دین آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی ابدی است كه از همین زندگانی شروع میشود. اما موضوع بهشت كه بعضیها گمان میكنند به عنوان هدف حیات در ادیان مطرح شده است، مقصود باغی وسیع با چند درخت سیب و انار و جویبار نیست، بلكه ، بهشت انعكاسی ازموجودیتی است كه انسان در این زندگانی تحصیل كرده است. از محقرترین لذایذ گرفته تا لقاءالله و رضوان الله و ایام الله و غوطهور شدن در ابدیت جلال و جمال الهی همه و همه درجات مختلف بهشتاند و باید در نظر گرفت كه موضوع بهشت و جهنم در مسیر تكامل از انگیزه ی پرستش الهی بركنار میشود و خود پرستش كه عبارت است از جذب شدن به شعاع جاذبه الهی، هدف قرار میگیرد، چنانكه علیبن ابیطالب علیهالسلام فرمود: من تو را نه به طمع بهشت میپرستم و نه به جهت ترس از آتش دوزخ، بلكه تو را شایسته معبودیت میبینم و میپرستم.»
[/]
دلائل دنیا گرایی ما انسانها چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه چیزی باعث می شود به دنیا به چشم هدف نگاه کنیم نه وسیله؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از نگاه قرآن کریم، نگرش های مردم به دنیا یا از نوع ابزاری است و یا از نوع وابستگی. ابزارگرایان، به دنیا تنها در حد یک ابزار برای رسیدن به خداوند می نگرند و در حقیقت «دنیاداری» می کنند، اما وابسته گرایان، به دنیا به چشم هدف می نگرند، آن هم یک هدف کلان و نهایی. به دلیل این نوع نگرش، به دنیا وابسته اند و بدون آن، زندگی برایشان معنا ندارد. به دیگر سخن، دنیاگرایند، نه دنیادار. زیرا دنیا در جان و ضمیر آنان ریشه دوانده و جدایی میان آنان و دنیا در این دنیا، امکان پذیر نیست.
دنياگرايي يعني محبت استقلالي به دنيا داشتن، بهگونه اي كه انگيزه و محرك رفتار انسان و غايت فعاليتهاي او دنيا باشد. كسي كه فراتر از دنياي محسوس و لذتهاي حسي چيزي را قبول ندارد و انگيزة اصلي فعاليتهاي خارجي و ذهني او دنياست و غايتي فراتر از دنيا را در نظر ندارد، از ياد خدا و آخرت غافل است، چنين افرادي تنها زندگي دنيوي را اراده كرده اند و شعاع علم آنها فراتر از دنياي محسوس را شامل نميشود.
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّي عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ»؛ رويگردان باش از كسي كه از ياد ما روي گردان شد و اراده نكرد مگر زندگي دنيا را و اين دنيا نهايت علم اوست».
همچنين در جاي ديگر ميفرمايد: «يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًي لَّهُمْ»؛ به تمتع و شهوتراني و شكمچراني چون حيوانات پرداختند و گفتند: «زندگي ما جز همين نشئه دنيا و مرگ و حيات طبيعت نيست و جز او كسي ما را نميميراند».
بنابراين، دلخوشي اين افراد به فراهم بودن نعمتهاي مادي بستگي دارد و غم و اندوه آنان به خاطر از بين رفتن دنيا است؛ محرك هيجانات، رفتارها و حركات و سكون آنها دنياست و فكر و ذكر آنها در چارچوب دنياي محسوس دور ميزند؛ و آخرت را يا قبول ندارد و يا از آن غافل هستند. چنين افرادي دنياگرا بوده، و اين ويژگي مذموم آنها را «دنياگرايي» مينامند.
آنانكه به آخرت ايمان ندارند، از هر چه غير از دنياست منقطع گشته، يكسره به دنيا روى آورده و گويند: «ان هى الاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما نحن بمبعوثين» (مؤمنون: 37)؛ جز همين زندگانى دنيوى ما هيچ نيست، به دنيا مى آييم و مى ميريم و ديگر بار زنده نمى شويم.
زندگي تکاثري زندگاني است که آدمي آن را همچون هدفي اصلي در نظر مي گيرد يعني يک زندگي کور و حيواني که تمام تلاش هاي آدمي کسب لذات و تکاثر مالي و مصرف گرائي و تجمل پرستي و زندگي متصف به اين صفات است. قرآن کريم چنين زندگي را اينچنين ترسيم نموده است. ( اعلموا أنما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد) بدانيد که زندگي اين جهان بازي و سرگرمي و آرايشي و فخرفروشي به يکديگر و نازيدن به فزوني اموال و فرزندان است.
اینها درست امابرای چه امدیم
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
با وجود اینکه کارشناس محترم پاسخ کامل فرموده اند اما گویا شما هدف دیگری را دنبال میکنید .
از دیدگاه قرآن کریم وجمعبندی آیات مرتبط با حیات انسانی این نتیجه حاصل میشود که :
اولا" خلقت انسان از صفت ثبوتی ذاتی اضافی خداوند به نام رحمت الهی که در صفت ثبوتی فعلی خداوند به نام خالقیت جلوه گر شده سرچشمه میگیرد .
به دلیل الله بودن سرچشمه ی رحمت است وفیض این رحمت مساوی خلقت است .
خلقت انسان کمال این رحمت است بر عالم هستی .
منابع قرآنی مطالب بالا را کارشناس بزرگوار قبلا" در چند پست قبل ارایه فرموده اند .
حال ثمره ی این رحمت با صقت حکمت در آمیخته و انسان موجودی مختار و دارای اراده و قدرت انتخاب نامحدود آفریده شده !
موجودی که در خلقت ؛ صفات فعل خداوند را به صورت ابتدایی دارا است و موظف است که این صفات را تا حد خداگونه شدن (جانشینی و خلیفةاللهی ) ارتقاء دهد و وقتی در موازات صفات خداوندی کمال را درک کرد شایسته ی همنشینی وقرب الهی گردد و در جوار حق به انچه از ابتدا بر او مقرر شده جلوس کند .
حال این دنیا جولانگاه اراده واختیار انسان است که به قول شما وحشی گری را انتخاب کند یا انسانیت کمال گرا را .
ودنیا گرایی انسان ناشی از این است که خود برتر بین را با مخلوقات مقایسه میکند ونه با خالق که قرار است
همجواری کند در واقع این برتری را در مقایسه با مخلوقات هستی قبول کرده واز رسیدن به برتری واقعی که همان کمال است غفلت نموده .
اصولا" ارزشها را گم کرده ودر ارزش گزاری اکثرا" به خطا رفته .
.............................................................................. حق یارتان :roz:......................................................................................
دو دوست گرامی
دنیا واخرت دو جا نیست بلکه یکجاست همانطور که کشت وبرداشت یکجاست دوکلمه برای افاده دو عمل بکار رفته است
هیچکس حتی علف هرز نمی کارد اما گاهی خودرو سبز می شوند که ان هم افت زدایی می شود اما به اصل اسیبی نمی زند
انهم (اسیب کلی)به طور خاص می تواند باشد اما باز زمین هست وهمتی دوباره
ودقت در قران کریم هم ما رارهنمون می کند
دو دوست گرامیدنیا واخرت دو جا نیست بلکه یکجاست همانطور که کشت وبرداشت یکجاست دوکلمه برای افاده دو عمل بکار رفته است
هیچکس حتی علف هرز نمی کارد اما گاهی خودرو سبز می شوند که ان هم افت زدایی می شود اما به اصل اسیبی نمی زند
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
بزرگوار دنیا ظرف مکان و آخرت ظرف زمان است پس البته که دو جا نیستند بلکه دو مفهوم هستند که اولی مبتدا و دومی خبر است اولی مقدمه و دومی نتیجه است اولی ناقص و دومی کامل است
با این اوصاف بخش دوم مطلب شما اینطور پاسخ داده میشود :
هر کس میتواند ابتدا ء" (با توجه به مختار بودن) بذر علف هرز را انتخاب کند و خبر آن رویش علف هرز را دریافت کند
مقدمتا" بذر علف هرز را بکارد (با توجه به مختار بودن ) و محصول علف هرز را نتیجه بگیرد.
ناقص را دریابد وانتخاب نکند وهذفش را به سوی کمال قرار دهد تا کامل را دریابد .
اما علفهای هرز خودرو را می توان با کمی تحمل سختی وجین کرد تا کمترین آسیب بر اصل وارد شود
اگر قرار باشد این امور را به غیر اصل واگذاشت آ سیب هر چندا ندک اما مؤثر بر اصل خواهد بود .
آسیب بر اصل را دراینجا همان فرض وارد شدن بر گناه میپنداریم و آفت زدایی را همان توبه !
اما اگر از ورود آسیب پیشگیری نکنیم قطعا" آسیب اصل را مورد هدف قرار میدهد و ذات و نفس را بیمار کرده وحجاب بر روح خواهد شد ومعلوم نیست که اولا" در این ترافیک شلوغ آفتهای دنیایی راهی را برای عبور پیدا کنیم . ثانیا" در صورت عبور بتوانیم توانی رابر زدایش این آفت بیابیم . ثالثا" آفت کشی را پیدا کنیم تا بتوانیم در یک بعداز آن استفاده کنیم که اثرش بر اصل باقی نماند . تازه اگر بعد از این همه تلاش از اصل چیزی باقی مانده باشد .
دو دوست گرامیدنیا واخرت دو جا نیست بلکه یکجاست همانطور که کشت وبرداشت یکجاست دوکلمه برای افاده دو عمل بکار رفته است
هیچکس حتی علف هرز نمی کارد اما گاهی خودرو سبز می شوند که ان هم افت زدایی می شود اما به اصل اسیبی نمی زند
انهم (اسیب کلی)به طور خاص می تواند باشد اما باز زمین هست وهمتی دوباره
ودقت در قران کریم هم ما رارهنمون می کند
همانگونه که استاد گرامی مطرح کردندزندگی دنیا به عنوان مقدمهای برای زندگی آخرت است در واقع ارزش دنیا تا این حد است که به عنوان یک راهی، ما را به آخرت می رساند و هدف از زندگی موقت این دنیا، آمادگی یافتن انسان در آن دنیا برای درک رحمت و نعمت الهی یا عذاب میباشد.
انسان در آن دنيا آنچنان است كه اينجا خودش را بسازد؛ اينجا اگر خودش را كامل بسازد آنجا كامل است، اگر ناقص بسازد ناقص است.
قرآن كريم همواره تكيه و تاكيد خاصي روي تقوا، ايمان وعمل صالح دارد، و اين امور را كه از افعال اختياري ما محسوب مي شوند ملاك سعادت و شقاوت ما مي داند.
عمل ما یک صورت مُلکی و ظاهری دارد و یک صورت ملکوتی و باطنی. آنچه در دنیا صورت می پذیرد صورت ملکی و ظاهری عمل است که در یک لحظه محقق می شود و فانی می گردد و دیگر اثری (از جهت ظاهر) از عمل ما نیست، لکن صورت باطنی و ملکوتی عمل انسان باقی و فناناپذیر است و هرگز از عامل آن جدا نمی شود و یک باره در آخرت ظاهر می گردد و انسان با چشم باطنی که در آخرت باز می شود، می بیند که برای خود چه چیزهایی را از پیش فرستاده است.
دوبزگوارسلام
باز روشنتر عرض کنم انچه درنظرمردم است اینکه اخرت بعد ازاین دنیاست یادرادامه اما بعدازمردن اماسخن بنده اینجاست که این هر دو صحیح نمی باشد وایات قران در مورد اخرت این را نمی رساندچیزی بیرون از این عالم نیست همین جا میکاری وهمین جا برداشت میکنی
دوبزگوارسلام
باز روشنتر عرض کنم انچه درنظرمردم است اینکه اخرت بعد ازاین دنیاست یادرادامه اما بعدازمردن اماسخن بنده اینجاست که این هر دو صحیح نمی باشد وایات قران در مورد اخرت این را نمی رساندچیزی بیرون از این عالم نیست همین جا میکاری وهمین جا برداشت میکنی
عمل ما یک صورت مُلکی و ظاهری دارد و یک صورت ملکوتی و باطنی. آنچه در دنیا صورت می پذیرد صورت ملکی و ظاهری عمل است که در یک لحظه محقق می شود و فانی می گردد و دیگر اثری (از جهت ظاهر) از عمل ما نیست، لکن صورت باطنی و ملکوتی عمل انسان باقی و فناناپذیر است و هرگز از عامل آن جدا نمی شود و یک باره در آخرت ظاهر می گردد و انسان با چشم باطنی که در آخرت باز می شود، می بیند که برای خود چه چیزهایی را از پیش فرستاده است.
فکر میکنم این جملات بنده در پست قبلی با گفته های شما یکیست.
اینطور نیست؟؟؟
عمل ما یک صورت مُلکی و ظاهری دارد و یک صورت ملکوتی و باطنی. آنچه در دنیا صورت می پذیرد صورت ملکی و ظاهری عمل است که در یک لحظه محقق می شود و فانی می گردد و دیگر اثری (از جهت ظاهر) از عمل ما نیست، لکن صورت باطنی و ملکوتی عمل انسان باقی و فناناپذیر است و هرگز از عامل آن جدا نمی شود و یک باره در آخرت ظاهر می گردد و انسان با چشم باطنی که در آخرت باز می شود، می بیند که برای خود چه چیزهایی را از پیش فرستاده است
سلام باشید
انسان یک جسم داردویک روح جسم اگر درسیر خود منقاد روح الهی بود روح میشود والله می شود واگر روح منقاد جسم شد خاک می شود وانفعالات دیگر
جسم متروح یا روح متجسد.
که همه این ها درهمین عالم اتفاق می افتد ،غیر انچه اینجا ست فهم می کنیم الله است واهلش انرا می فهمند بفیه هم انتخاب نشده اند بفهمند،باهمه چیز بازی می کنند حتی باخدای ادراکشان فتدبر انشا
یکی از دلایل اصلی تعلق به دنیا و دوست داشتن آن، میل فطرت انسان به بقا و جاودانگی است. او برای ماندن و حیات دائمی میکوشد، اما از معرفت به این معنا در حجاب است که بقا و رهایی از فنا و نابودی در گرو حیات و زندگی روحانی است؛ چرا که آنچه از خاک و ماده است، بقایی ندارد و سرانجامش ذوال و نیستی است. باید دانست که آنچه انسان را حرکت میدهد و او را حیات میبخشد، روح و جان اوست.
در روایتی امیر المؤمنین امام علی (علیه السلام) می فرماید:
« الدنيا دنيائان: دنيا بلاغ و دنيا ملعونة؛ و دنيا دو گونه است: دنيايى كه به حد كفاف است(و انسان را به آخرت و معنويت مى رساند )و دنياى نفرين شده(كه انسان را از خدا دور مى كند).
کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج2، ص130
دنـیـایـى کـه انـسـان از آن بـراى انـسـانـیـت ، کـمـال و تـقرب به درگاه الهى استفاده مى کند و ازابـزارى کـه در اخـتـیار دارد، براى کسب سلامتى و انجام وظایف دینى بهره گیرد و به درگاه خدا راز و نیاز و تضرع نماید و نیز به صله ارحام ، مهمان نوازى یتیم نوازى و احسان به خلق خدا بپردازد، (ممدوح است ، زیرا) همه اینها عبادت است و امکانات دنیایى ، ابزار آن مى باشد.
ودنیای مـذمت شده آن است که انسان را از یاد خدا بى خبر کند. نگاه ، توجه ودلبستگى به دنیا، کـه مـوجـب غـفـلت انـسـان از خـدا و جذب به دنیا شود و فرمان خداوند را پشت سر گذارد، دنیاى نـکـوهـش شـده اسـت .
«دنیاگرایی»، به شکل گیری ضد ارزش هایی مانند: ثروت اندوزی و پول مداری و سرمایه داری، لذت گرایی، فراموشی آخرت، خودپرستی و خودخواهی، تجمل گرایی، قدرت طلبی و جاه طلبی، خوشگذرانی، رفاه طلبی، تفاخر و تکاثر و ... منجر می گردد.
رفاه، تجمل گرایی و غرق شدن در دریای لذایذ و نعمت های دنیوی، و دورشدن از معنویات، باعث طغیان و سرکشی انسان می شود؛
لذا در آیات قرآن می خوانیم:
«و ما ارسلنا فی قریه من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون؛
و در هیچ شهر و دیاری، بیم دهنده و انذارگری، ارسال نکردیم مگر اینکه ثروتمندان عیاش آنهاکه سرمست ناز و نعمت بودندگفتند: ما به آنچه فرستاده شده اید، کافریم.»
در دنیا ما در دو حالت بیشتر نیستیم
یا به ما خوش میگذره یا خوش نمیگذره
اگر خوش نمیگذره که روزی تمام می شود ولی اگر خوش می گذره چون به ناچار می بایست روزی از خوشی ها جدا شد پس در هر صورت به یک نقطه می رسیم در صورت دوم هر چه خوشی ها عمیق تر و دلبستگی ها شدیدتر و انس بیشتری باشد جدا شدن هم سخت تر میشود و غم و اندوه بیشتری در پی دارد
خیمه انس مزن بر در این کهنه رباط که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است.
حاصلی نیست به جز غم ز جهان خواجو را شادی جان کسی کو ز جهان آزاد است
سلام
خسته نباشید
من همیشه وقتی فکر می کنم تو اینده چی باید بشم:
به این جواب می رسم که باید ثروت زیاد و خانواده ی خوب و... از این سری نعمت های دنیا را بدست بیارم تا احساس خوشبختی کنم
و البته رضای خدا
حالا مشکل اینجاست که حب دنیا و حب خدا یکجا جمع نمی شه؟
لطفا مرا راهنمایی کنید؟
سلام
خسته نباشید
من همیشه وقتی فکر می کنم تو اینده چی باید بشم:
به این جواب می رسم که باید ثروت زیاد و خانواده ی خوب و... از این سری نعمت های دنیا را بدست بیارم تا احساس خوشبختی کنم
و البته رضای خدا
حالا مشکل اینجاست که حب دنیا و حب خدا یکجا جمع نمی شه؟
لطفا مرا راهنمایی کنید؟
نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که نعمت های مادی دنیا ذاتا مذموم و منفور و زشت و پلید نیستند، بلکه مذموم بودن وممدوح بودن آنها، تابع چگونگی بهره گیری از آنهاست که به آنها این شکل را می دهد، اگر از آنها به طور صحیح بهره گیری شود، چهره ای محبوب و مطلوب و زیبا و جالب و پاک و پاکیزه دارند، در غیر این صوت منفورند.
هرگاه مواهب مادی دنیا ابزاری برای وصول به آخرت و کمک به نیازمندان و حمایت از ضعفا و ترویج و تحکیم پایه های حق و عدالت باشد، چیزی بهتر از آن نیست و اگر در مسیر گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه حلال و حرام مصرف گردد چیزی بدتر از آن نیست.
آنچه که در کنار دنیا ونعمات آن می تواند یاریمان کند بصیرت است و براي كسب بصيرت، علاوه بر افزايش معلومات، شناخت ها و اطلاعات، بايد تقوايمان را هم افزايش بدهيم، چون كسي كه مبتلا به حب دنيا شد همه مسايل را طور ديگري تفسير مي كند؛ تفسير دلخواه، به گونه اي كه كارهاي خودش را توجيه كند.هر چیزی که ما را از خدا غافل کند آن حقیقت دنیاست. هر چیزی که بین ما و خدا، بین ما و آخرت فاصله بیندازد وغفلت بیاورد، هر چیزی ما را از توجه به خودمان، ازتوجه به خدا و توجه به آخرت غافل کند دنیا است. دنیا از خدا غافل بودن است نه قماش و نقره و فرزند و زن، چون همه این ها را اولیاء خدا هم داشتند اما آنچه که مهم است این است که این ها مانع و سد راه خدا و ما نشوند.پس مهمترین نکته این است که دنیا را برای چه می خواهیم وپاسخ به این سوأل مشخص می کند که ما به دنبال دنیای ممدوح هستیم یا مذموم.
سلام
خسته نباشید
من همیشه وقتی فکر می کنم تو اینده چی باید بشم:
به این جواب می رسم که باید ثروت زیاد و خانواده ی خوب و... از این سری نعمت های دنیا را بدست بیارم تا احساس خوشبختی کنم
و البته رضای خدا
حالا مشکل اینجاست که حب دنیا و حب خدا یکجا جمع نمی شه؟
لطفا مرا راهنمایی کنید؟
بعلاوه
اجازه بدهید برای اینکه این شبهه کمی تقویت شود نکاتی عرض کنم:
در روایات فراوان آمده که زهد به خرج بدید و از دنیا دوری کنید و بیان کرده مال از نوع حلال هم موجب دوری از خداست:
- .... اعلم أنّ کل فتنة بدوها حب الدنیا و لاتغبط احدا بکثرة المال فإنّ مع کثرة المال تکثر الذنوب لواجب الحقوق.{الکافی/ج2/ص135}
... بدان همانا هر فتنه ای از دل بستن به دنیا شروع می شود و به کسی بابت ثروتمندیش غبطه نخور، همانا توسط مال زیاد(حلال) گناهان زیاد می گردند چراکه (با زیاد شدن مال)مسئولیتها هم زیاد می گردد.
و یا در حدیثی دیگر آمده:
- اوحی الله الی موسی: یا موسی لاتفرح بکثرة المال و لا تدع ذکری علی کل حال فإنّ کثرة المال تنسی الذنوب و إنّ ترک ذکری یقسی القلوب.{الکافی/ج2/ص497}
خدا به موسی وحی کرد: ای موسی خوشحال نشو اگر مال(ت) زیاد شد و یاد مرا در هر حالی رها مکن پس همانا زیادی مال موجب فراموشی گناهان(گذشته ات)می گردد و غفلت از یاد من موجب قساوت قلب.
حال با توجه به این روایات اصلا مال حلال هم چیز خوبی نیست و منهی از جانب خداست.در روایتی دیدم که گفته شده بود: در مال حلال حساب(سخت روز قیامت)است و در حرامش عقوبت و عذاب و یا در حدیث دیگری که می گفت: زیادی مال قلب ها را فاسد می کند.
[=Microsoft Sans Serif]در منابع اسلامی درباره مال و ثروت به دو دسته از روایات برخورد می کنیم: در دسته اول از این روایات در ظاهر از جنبه منفی به مال نگاه شده است،,و در مقابل در بعضی دیگر،مال، ثروت و دنیا مدح شده است.وممکن است این قضیه شبهه ای را ایجاد کند که بالاخره دنیا ممدوح است یا مذموم.
[=Microsoft Sans Serif]آنچه که در این جا اصل است این است که ثروت اندوزی اگر انسان را از یاد خدا غافل کند، مذموم است و در اسلام از آن نهی شده است و دل بستن به ثروت و ترجیح دنیا بر آخرت صحیح نیست.ولی اگر این ثروت فراوان در راه خدا مصرف شود، بسیار پسندیده و قابل ستایش میباشد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق علیه السلام مىفرماید: «از ما نیست كسى كه دنیایش را به جهت آخرت و آخرتش را به جهت دنیایش ترك كند.»
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حضرت علی علیه السلام نیز میفرمایند :
« الدنیا دار ممر لا دار مقر ، و الناس فیها رجلان : رجل باع فیها نفسه فاوبقها ، و رجل ابتاع نفسه فاعتقها » (نهج البلاغه ، حکمت . 133)
دنیا به هر حال گذشتنگاه است و کسی جاویدان در او باقی نمیماند ، لیک مردم در این بازار دنیا که میآیند و عبور میکنند دو دستهاند : یک دسته در این بازار خود را میفروشند و اسیر و محبوس میکنند ویک دسته دیگر خود را میخرند و آزاد میسازند ، یک دسته از این دنیا میروند در حالی که هزار قید بندگی در گردن دارند و یک دسته میروند در حالی که بنده هیچ کس جز خداوند نیستند ، نه بنده زرند ونه بنده سیم و نه بنده شهوت اند و نه بنده غضب ، نه بنده جاه اند و نه بنده مال ، آزاد و آزادهاند .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] اگر در آموزه های دینی به زهد سفارش شده است حقیقت زهد همین است که در سخن حضرت علی علیه السلام بیان شد.
همنشين شياطين! از آنجا كه در آيات پيشين سخن از دنيا پرستانى بود كه همه چيز را بر معيارهاى مادى ارزيابى مىكنند، در اينجا از يكى از آثار مرگبار دلبستگى به دنيا كه بيگانگى از خداست سخن مىگويد، مىفرمايد:
«و هر كس از ياد خدا روى گردان شود شيطانى را به سراغ او مىفرستيم، پس همواره قرين اوست»! (وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ).
آرى! غفلت از ذكر خدا و غرق شدن در لذات دنيا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مىشود كه شيطانى بر انسان مسلّط گردد و همواره قرين او باشد، و رشتهاى در گردنش افكنده، «مىبرد هرجا كه خاطر خواه اوست»!
امام على عليهالسلام می فرمایند :
إبنَ آدَمَ إن کُنتَ تُریدُ مِنَ الدُّنیا مایَکفیکَ فانَّ أیسَرَ ما فیها یَکفیکَ وَ إن کُنتَ إنَّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فانَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ.
ای فرزند آدم، اگر از دنیا بقدر کفایتت بخواهی اندکی از دنیا تو را کفایت می کند و اگر بیش از کفایتت بخواهی همه دنیا هم تو بس نباشد.
حب الدنيا راس کل خطيئه
یکی از ریشه های «حرص» که داراي عواقب دردناکي ست ، دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنیاست.
هنگامی که آتش سوزان این عشق در درون جان انسان زبانه میکشد او را به سوی حرص و ولع نسبتبه مواهب دنیای مادی می کشاند، مانند: سایر عشاق بیقرار که فارغ از هرگونه فکر منطقی پیوسته دست و پا میزنند و روز به روز خود را در این لجنزار آلوده تر میسازند.
به همین دلیل قرآن مجید برای خشکانیدن ریشه حرص و ولع به سراغ حب دنیای افراطی و یا به تعبیر دیگر «دنیاپرستی» میرود و با تعبیرات گوناگون قدر و قیمت مواهب دنیا را در نظرها میشکند تا عاشقان بیقرار دنیا به خود آیند و حریصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زیر پا نگذارند.
با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و تعبیرات دقیق و حساب شده قرآن را در این زمینه بررسی میکنیم.
بازيچه کودکانه و سرگرمي
1- قرآن در موارد متعددی زندگی دنیا را نوعی بازیچه کودکانه و سهو و سرگرمی میشمرد، میفرماید:
«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو...; زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.» (1)
در جای دیگر میفرماید:
«اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد...;
بدانید زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است.» (2)
در حقیقت دنیاپرستان را به کودکانی تشبیه میکند که از همه چیز غافل و بیخبرند و تنها به سرگرمی و بازی مشغولند و حتی خطراتی را که در یک قدمی آنها وجود دارد نمی بینند!
بعضی از مفسران زندگی انسان را به پنج دوران(از کودکی تا چهل سالگی) تقسیم کرده اند و برای هر دورانی مدت هشت سال قائلند و میگویند: هشت سال به بازی مشغول است، هشت سال به لهو و سرگرمیها، هشت سال در بحبوحه جوانی به سراغ زینت و زیبایی میرود، هشت سال به تفاخر و فخرفروشی میپردازد و بالاخره در هشت سال آخر به دنبال تکاثر و افزون طلبی در اموال و نیروها میرود و در اینجا شخصیت انسان تثبیت میشود و این حالت تا آخر عمر ممکن است باقی بماند و در نتیجه مجالی برای دنیاپرستان جهت اندیشیدن به حیات معنوی در ارزشهای جاودانی باقی نماند.
مطالبی را ازاستاد بزرگوار آیت الله مصباح یزدی در رابطه با حب دنیا خواندم که بیانش خالی از لطف نیست .
ایشان می فرمایند:
زماني كه انسان رسيدن به لذات دنيوي را به عنوان هدف خويش قرار ميدهد دچار حب دنيا ميشود كه اين امر در روايات اسلامي مذموم شمرده شده است و يكي از علامتهاي كفر كه در قرآن به آن اشاره شده، ترجيح زندگي دنيا بر آخرت است.
دلبستگي نداشتن به دنيا به معناي اين است كه انسان بتواند به راحتي از اموال خود چشمپوشي كرده و آنها را در اختيار ديگران قرار دهد زيرا دلبستگي به يك امر موجب ميشود كه بشر در اسارت اموال خود قرار گيرد در حالي كه ميداند اين مسائل به ضرر دنيا و آخرت اوست.
انسان بايد از اموالي كه مورد علاقه اوست چشمپوشي كرده و آنها را در راه خداوند به افراد نيازمند ببخشد و براي اين كار ميتواند از اموال كوچك خويش شروع كند.
چیزی که از نظر اسلام در رابطه انسان و دنیا «نبایستنی » است و آفت و بیماری در انسان تلقی می شود و اسلام در تعلیمات خویش مبارزه ای بی امان با آن دارد «تعلق » و «وابستگی » انسان به دنیاست نه «علاقه » و «ارتباط » او به دنیا، «اسیر زیستی » انسان است نه «آزاد زیستی » او، هدف و مقصد قرار گرفتن دنیاست نه وسیله و راه واقع شدن آن.
رابطه انسان و دنیا اگر به صورت وابستگی انسان و طفیلی بودنش در آید، موجب محو و نابودی تمام ارزشهای عالی انسان می گردد.اسلام ارزش جهان را پایین نیاورده است، ارزش انسان را بالا برده است، اسلام جهان را برای انسان می خواهد نه انسان را برای جهان، هدف اسلام احیای ارزشهای انسان است نه بی اعتبار کردن ارزشهای جهان.
براساس مکاتب غيرتوحيدي هميشه اهداف زندگي در نتايج دنيوي خلاصه ميشود و طبعا چيزهايي که خوشايند انسان است هدف قرار ميگيرند. از اين رو روانشناسان نهايت برنامهاي که براي انسان توصيه ميکنند اين است که هميشه شاد باشد و آن چيزي را خوب بداند که شادي را فراهم ميکند. قرآن از قول ايشان ميفرمايد: إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا.روشن است که وقتي انسان به چيزي جز زندگي دنيا فکر نکند به دنبال غم و اندوه دنيا نميرود؛ زيرا خوشي و راحتي براي انسان مطلوب است.
اما در بينش توحيدي همه آنچه در دنياست جنبه ابزاري دارد و خود آن هدف نيست. خوب و بديِ امور دنيوي با تأثيري ارتباط دارد که در زندگي ابدي ميگذارند. همه امور دنيوي به نحوي در سعادت ابدي ما تأثير دارند و هيچ کدام لغو نيستند، اما به شرط آنکه در جاي مناسب خود به کار برده شوند.
اینم یه تعبیر زیبای دیگه از حب دنیا
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
[ الدُّنْيا بِمَنْزِلَةِ صُورَةٍ رَأسُهَا الْكِبْرُ ، وَعَيْنُها الْحِرْصُ ، وَأذُنُهَا الطَّمَعُ ، وَلِسانُهَا الرِّياءُ وَيَدُهَا الشَّهْوَةُ وَرِجْلُها الْعُجْبُ ، وَقَلْبُهَا الْغَفْلَةُ ، وَلَوْنُهَا الْفَناءُ ، وَحاصِلُهَا الزَّوالُ ]
امام صادق عليه السلام مى فرمايد :
دنيا به منزله نقشى است كه سر او كبر و چشمش حرص و گوشش طمع و زبانش ريا و دستش شهوت و قدمش عجب و قلبش غفلت و بى خبرى و رنگش فنا و حاصل و آخرش از دست رفتن است .
تخصيص هركدام از اين صفات خبيثه به عضوى از اعضا بى علت نيست .
چون سر ، محل قواى ظاهره و باطنه است و باطنش مركز بسيارى از امور ، از جمله تخيّل است و خيالات مخالف واقع منشأ كبر و تكبر است ، از اين جهت كبر را به سر نسبت داده است .
و منشأ حرص غالباً چشم است ، با چشم احوال كسانى كه به حسب دنيا بر او زيادتى دارند مى بيند و ملاحظه مى كند كه در خوراك و پوشاك و مسكن بسيارى افراد بر او مقدمند ، به تدريج حال و هواى مثل آنان شدن در او زنده مى شود و همين حركت او را به حرص بر دنيا دچار مى سازد
در اينجا است كه شريعت مقدسه به انسان مى گويد : در مراتب دنيايى پستتر از خود را ببين ، تا شاكر گردى و در مراتب آخرتى بالاتر از خود را ببين تا حالت حرصت ، جهت مثبت بگيرد .
و چون طمع ، اكثر اوقات از گوش ناشى مى شود ، مثل شنيدن اين كه فلان كس كريم است و عطاياى او به اكثر مردم رسيده و مى رسد و رد سائل نمى كند ، او نيز به شنيدن اين خبر ، رغبت ديدن او مى كند و در مقام تلاش تحصيل آشنايى او مى شود و رفته رفته از اهل طمع مى شود ، از اين جهت طمع را نسبت به گوش مى دهد .
و چون ريا ، اعلام عمل خير به غيرست و اين اعلام تحقق پيدا نمى كند مگر به زبان ، ريا را به زبان نسبت داده است .
و چون اصل و عمده خواهشهاى دنيوى متعلق است ، به اخذ و تناول و پس از مصرف كردن منشعب به لذات ديگر مى شود ، مثل خوردن و آشاميدن و پوشيدن و شهوت راندن ، از اين جهت شهوت را به دست نسبت داده است
و چون عجب و بزرگبينى متعلق است به محسوسات و به عبارت ديگر : چون ظهور عجب اكثراً در حركات است ، از اين جهت عجب را به پا نسبت داد .