خطر مثلث مقدس نماها، روشنفكرمابها و نفاق پيشگان

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خطر مثلث مقدس نماها، روشنفكرمابها و نفاق پيشگان

بسم الله الرحمن الرحيم
width: 100%

[TD="align: right"]عنوان:[/TD]
[TD="align: right"]خطر مثلث مقدس‏نماها، روشنفکرمآبها و نفاق‏پیشگان[/TD]
[TD="align: right"]تاریخ:[/TD]
[TD="align: right"]23/09/1358[/TD]
[TD="align: right"]محل:[/TD]
[TD="align: right"]قم[/TD]
[TD="align: right"]موضوع:[/TD]
[TD="align: right"]خطر مثلث مقدس‏نماها، روشنفکرمآبها و نفاق‏پیشگان[/TD]
[TD="align: right"]حضار: [/TD]
[TD="align: right"]سرپرست و کارکنان کمیته‏های چهارده‏گانه امداد امام خمینی مرکز[/TD]
[TD="colspan: 2 align: right"][/TD]



کمیتۀ امداد و رسالت امدادرسانی

من از شما خواهران و برادران که امروز تشریف آوردید و از کمیته امداد هستید، از مجاهدات شما تشکر می‏کنم، و به همۀ شما دعا می‏کنم. شماها می‏دانید که ما خرابیهای زیادی از هر جهت داشتیم و محتاج به امداد هستیم. و ملت ما از جهات مختلفه محتاج به امداد است. برای اینکه از ابعاد مختلفه به این مملکت و به این کشور و به این امت خسارت وارد شده است که جبران این خسارتها محتاج به امداد است. یک امدادهایی در مقابل خسارتهای مادی است. خسارتهای جسمانی است که شما آقایان، خواهران و برادران مجاهده می‏کنید برای امداد به اینها که در این طول مدت در فقر بودند. جراحات بر آنها وارد شده است. صدمات بر آنها وارد شده است. اعضایشان نقص شده است. و خانه‏هایشان از بین رفته است. زندگیهایشان خراب شده است. اینها یک خرابیهایی بوده است که از رژیم سابق بوده است و محتاج به مرمت است که بحمداللّه‏ شما برادرها و خواهرها و سایر اهل خیر کمک کردند و می‏کنند و جبرانش امید است که آسان باشد و زود. و یک خسارتهای معنوی بر این مملکت وارد شده است، یک خسارتهای روحی بر این مملکت وارد شده است، یک خسارتهای فرهنگی بر این مملکت وارد شده است که آن بیشتر محتاج به امداد است تا این خسارتهای مادی، و این جراحاتی که بر این افراد وارد شده است، و این نقص اعضایی که وارد شده است، و این فقرهایی که هست در این مملکت. آن خسارات معنوی بیشتر محتاج به امداد است و دیرتر قابل جبران است.

[=verdana]سیاست‏بازان کاسب‏کار
جبران خسارات معنوی محتاج به مطالعات است که مطالعه کنند کارشناسهایی که واقعاً دلسوز بر این ملت هستند، نه آنهایی که اظهار دلسوزی می‏کنند. چون امروز این معنا که هر کسی انقلابی خودش را می‏داند، هر کسی ملی خودش را می‏داند و هر کسی دلسوز خودش را برای ملت می‏داند، امروز یک کسب رایجی شده است، جزء کسبهاست این الآن. کاسبها یک وقت در دکان می‏نشینند و اجناس می‏فروشند، یک وقت در جاهای دیگر می‏نشینند و آن حرفهایی را که خودشان می‏دانند، برای استفاده تحویل می‏دهند تا استفاده کنند. امروز وضع این طور شده است. اشخاصی که در زمان طاغوت طرفدار طاغوت بودند، بلندگوی طاغوت بودند، پشتیبان طاغوت بودند، امروز طرفدار اسلامند به حسب ظاهر. مخالف با طاغوت می‏گویند هستیم. می‏گویند مخالف با رژیم سابق هستیم. اینها اشخاصی هستند که هر روزی نان را به نرخ آن روز می‏خورند. اگر همین امروز هم مسئله خدای نخواسته برگردد، خواهید دید که همین قلم به دستها... ـ بعضیشان البته، بعضیشان هم متعهدند ـ همین بعضی از روشنفکرها، همین بعضی از قلم به دستها، همین بعض چیزنویسها، خواهید دید که همان مسائل سابق، و باز دعاگو و ثناگوی همان رژیم هستند. امروز چون اینجا بیشتر مردم به آن توجه دارند، آنها برای یک کسب اعتبار به اینجا متوجه شده‏اند، ولی قلوبشان اینجا نیست. فردا چنانکه یک ورقی دیگر پیش بیاید، آنها پای آن بیرق سینه می‏زنند. اینها سینه زنند! بیرق اسلام بلند بشود پایش سینه می‏زنند، لکن به اسلام کار ندارند. بیرق کفر هم باز بلند بشود پایش سینه می‏زنند برای استفاده. امروز اگر امریکا غلبه پیدا کند، آنها سینه برای امریکا می‏زنند. الآن که من اینجا ایستاده‏ام اشخاصی هستند که روابط با امریکا دارند. روابط دارند با کسانی که با امریکا روابط دارند. اینها سینه زنند. پای هر عَلَمی سینه می‏زنند. به نظرشان فرقی نیست مابین عَلَم اسلام یا عَلَم کفر. آن کسبش را می‏خواهد بکند. او می‏خواهد اسم بلند کند. اومی‏خواهد مردم او را به روشنفکری بشناسند. او می‏خواهد مردم او را به آن چیزهایی که پیش ملت رایج است بشناسند.


[=verdana]خطر فرصت‏طلبان و منافقان
امروز مردم متوجه به اسلامند، آنها هم به اسلام روی آورده‏اند. مردم انقلابی شده‏اند. یک دسته دیگر جوانهایشان را دادند، یک دسته دیگر اموالشان از بین رفته، یک قشر دیگر فریاد زدند، و اینها توی خانه‏ها نشسته بودند. اگر کمک نمی‏کردند، لااقل کاری نداشتند. تماشا می‏کردند ببینند کی جلو می‏افتد. در خارج نشسته بودند؛ در خارج ایران. در داخل ایران نشسته بودند و نظر دوخته بودند که ببینند کدام طایفه‏ای که با هم دارند جنگ می‏کنند غلبه می‏کنند. هر کدام غلبه کردند بروند زیر علم آنها. حالا مسلمانها غلبه کردند، آمده‏اند زیر بیرق مسلمان‏ها. لکن شیطنتشان را دست برنمی‏دارند. زیر[پرده توطئه می‏کنند]در ظاهر فریاد می‏کنند و اسلام را ترویج می‏کنند و رژیم سابق را «طاغوت» می‏گویند و رژیم فعلی را «جمهوری اسلامی» می‏گویند. لکن در زیر پرده مخالفت می‏کنند با اسلام. مخالفت می‏کنند با جمهوری اسلامی. اگر امروز کارتر پیش بیاید، اینها سینه‏زن برای کارترند، حالا هم در زیر دارند سینه می‏زنند برایش. الآن هم روابط با امریکا، هم مستقیم هست هم مع‏الواسطه. هر کس پیش بیاید آن طوری است. منافقین این طورند. اصلاً این صفت منافقین است. در زمان رسول‏اللّه‏ هم آن گرفتاریی که اسلام برای منافقین داشت و از دست منافقین داشت، از دست کفار نداشت. کفار ایستاده بودند در مقابل هم و جنگ هم می‏کردند و تو سر هم می‏زدند و پیش می‏بردند و یا عقب می‏نشستند. لکن با منافقین چه بکنند؟ منافقی که آمده و می‏گوید من برای اسلام هستم و اسلام آوردم؟ و مثل اسلام ابوسفیان و دارودسته او، با او چه بکنند؟ این که دارد می‏گوید من مسلمانم، با مسلمان که نمی‏شود کاری کرد، این که ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم می‏خواند و جماعت هم می‏خواند و پای منبر رسول‏اللّه‏ هم می‏نشیند و اشک هم می‏ریزد، با این که نمی‏شود کاری کرد. امروز هم مسلمانها مبتلای به دسته‏ای از منافقین هستند که کار این مسلمانها با این منافقین مشکلتر است، تا کارشان با محمدرضا. محمدرضا ایستاده بود و می‏زد و می‏کشت. و تکلیف ملت با او معلوم بود. ملت می‏رفت به جنگش. اما یک دسته‏ای که در ظاهر اظهار اسلام می‏کنند، در ظاهر برای اسلام دعوت می‏کنند، در ظاهر حرف اسلام می‏زنند، قلمهایشان و قدمهایشان برای اسلام است، لکن زیر پرده با اسلام مخالف‏اند. مخالفت با اسلام می‏کنند در زیر پرده. با اینها باید چه بکنیم؟ کار با اینها بسیار مشکل است. و حل مسئلۀ منافقین[دشوار است]پیغمبر اکرم هم نمی‏توانست حل بکند. حضرت امیر هم گرفتار اینها بود و حلش نمی‏شد بکنی. حلش مشکل است.

[=verdana]مقدس‏نماها، روشنفکر مآبها و منافقان، مثلث تزویر و ریا
آن که ما امروز مبتلای به آن هستیم و آن دستۀ منافقینی که اظهار اسلام می‏کنند و کمر اسلام را می‏خواهند بشکنند. کار مسلمانها با اینها مشکل است. حل مسئلۀ اینها بسیار مشکل است. این غیر از آنی است که «نصیری» است، که مطلبش معلوم است. و «هویدا» است که مطلبش معلوم است. «هویدا» معلوم بود دشمن اسلام و مسلمین است. و «نصیری» هم معلوم بود که مردم را چه کرده و تکلیف مردم با او معلوم بود. و گرفتند آنها را و به جزای خودشان رساندند. اما آن آدم مقدس‏مآبی که تسبیح هم دستش گرفته است و می‏گوید به اسلام هم من خدمت می‏کنم. این مقدس‏مآب را چه باید بکنیم ...؟ این طایفۀ منافقین هم که نمی‏شود با آنها کاری کرد. اسلام از صدر، از اولی که اسلام پیدا شده تا حالا، مبتلای به این جمعیت هست. و حل مسئله اینها مشکلتر از هر مسئله‏ای است برای اسلام و مسلمین. اشخاصی که فریاد برای اسلام می‏زنند و می‏زدند. و از ملیت و از اسلامیت و از اینها می‏گفتند. بعد معلوم شد که این آقا که این قدر اسلام‏مآب است و اینقدر ملی است رابطه دارد با امریکا. بعضی از این روشنفکرهای ما این طوری‏اند؛ منافق‏اند. اگر صاف می‏ایستادند، مردانه می‏ایستادند، مثل آن فرض کنید آدمی که می‏ایستد، می‏گوید که من طرفدارم. در بین اینهایی که کشتند، یکیشان ایستاد گفت کهنخیر من طرفدار شاه هستم[1]. حالا هم طرفدار شاهم. کشتندش. این مردانه ایستاد و مردانه هم مرد. به جهنم هم رفت.

[=verdana]مشکل منافقین از بزرگترین مشکلات اسلام
اما آنهایی که الآن ما مبتلا به آنها هستیم که مردانه نمی‏آیند به میدان بگویند که آقا ما اسلام را نمی‏خواهیم. مردانه نمی‏آیند به میدان و بگویند که اسلام برای سابق بوده، حالا دیگر به درد نمی‏خورد! با اینها باید ما چه بکنیم؟ کمیتۀ امداد شما نمی‏تواند حل این را بکند. شما کمیتۀ امدادتان می‏تواند یک آدم مجروحی را، یک آدم ضعیفی را، یک آدم بینوایی را نجات بدهد و خداوند ان‏شاءاللّه‏ شما را سلامت بدارد برای نجات این طایفه. اما نه کمیتۀ شما و نه سایر قشرهای ملت می‏توانند حل این مسئله را بکنند. حل مسئلۀ منافقین از اعظم مشکلاتی است که برای ملت ما و برای اسلام از اول بوده. با معاویه باید چه کرد که امام جماعت است. و برای خدا ـ به قول خودش ـ برای اسلام، برای خودش می‏خواهد هم جنگ بکند برای اسلام و هم[خدمت]بکند و اینها! منافق است. به مردم شام حالی کرده است که من یک آدم مسلمانی هستم، و مخالف امیرالمؤمنین هم که اصلاً مسلمان نیست. این که امیرالمؤمنین را آنجا می‏گوید مسلمان نیست. به طوری که وقتی می‏گویند به اهل شام که علی را کشتند در محراب عبادت، می‏گویند مگر او نماز می‏خواند؟ تو مسجد چه می‏کرد علی؟ با اینها باید چه کرد؟ جز پناه به خدای تبارک و تعالی. و جز افشاگری؟ ملت باید افشا کند.

[=verdana]رسالت افشاگری بر ضد فریب‏کاران
اینها که به صورت منافقین پیش آمدند و در میدان مسلمین واقع شده‏اند و می‏خواهند کارشکنی کنند برای اسلام و مسلمین، باید هر چه از آنها پیدا کردند، هر پرونده‏ای که از اینها پیدا کردند این را نشان بدهند تا معلوم بشود که اینها جزو منافقین‏اند. و با آنها مبارزه کنند، تا معلوم شود، خوب با یک کاسبی که خیلی هم آثار سجده در جبینش هست، یایک نویسنده‏ای که از اول که وارد می‏شود «بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحیم» در کلامش می‏نویسد و بعد هم از «جمهوری اسلامی» شروع می‏کند[ستایش]کردن و[تمجید]کردن، تعریف کردن. لکن از زیر لطمه بر اسلام وارد می‏شود. با این نمی‏شود الآن کاری کرد. هر کاری بخواهید بکنید می‏گویند او یک مسلمان است؛ یک آدم حسابی است. نمی‏شود، این تا افشاء نشود. تا مشتش باز نشود توی مردم. این مقدس‏مآبی که هر روز می‏رود پشت سر فلان آقا نماز می‏خواند و گاهی هم سهم امام می‏دهد برای اغفال آن آقا، لکن در واقع مخالف با این رژیم است و می‏خواهد بزند این رژیم را و از هم بشکند، مشکل است با او معارضه کردن. این را جز افشاگری الآن جور دیگر راه نداریم. راه این است که مطالب اینها و خیانتهای اینها را هر کس پیدا کرد این را بگوید که این طور شد. البته اَعراض مسلمین محترم است و کسی حق ندارد که همینطور بیخودی هر کس هر طوری دلش بخواهد، با هر کس دشمن است بگوید این ساواکی است، نمی‏دانم این[وابسته]است. اعراض مردم محترم است. مگر اینکه معلوم بشود که این عِرض اسلام را می‏خواهد ببرد. آن وقت دیگر محترم نیست.

[=verdana]دعوت به رعایت موازین اسلامی
با احتیاط باید عمل بشود. با ضوابط اسلامی باید کارها عمل بشود. کمیته‏هایی که شما در آن هستید ضوابطش باید اسلامی باشد. روی اغراض نباشد. کسی با یک کسی خوب نیست، فرض کنید که از می‏آید یک چیزی می‏گوید، کمیتۀ امداد هم فرض کنید، اقدامی می‏کند، این طور نباید باشد. باید روی ضوابط اسلامی، بطوری که پیش خدای تبارک و تعالی، روسفید باشیم. اگر هم در اینجا به ما یک چیزی می‏گویند، آنجا روسفید باشیم. و همینطور همه قشرهایی که الآن دارند خدمت می‏کنند؛ از دادگاهها گرفته تا پاسبانها، ارتش، ژاندارمری، شهربانی و همه قشرهایی که خدمت در جمهوری اسلامی می‏کنند، باید اسلامی باشند.
نمی‏شود یک کسی بگوید من در جمهوری اسلام دارم کار می‏کنم و مع‏ذلک ربا بخورد. این با اسلام نمی‏سازد. یک کسی در جمهوری اسلامی، پاسبان جمهوری اسلامی ظلم بکند. پاسدار جمهوری اسلامی که باید پاسداری از اسلام بکند، به بندگان خدا ظلم بکند. باید خودتان را بپایید. متوجه باشید. همه قشرها را می‏گویم. باید متوجه باشند که تخطی از احکام اسلام نکنند. توجه به اسلام داشته باشند. و اتکا به اسلام داشته باشند. و امروز که ما با یک قدرت شیطانی مقابل هستیم، و دنیا الآن توجه به اینجا دارد، موج این مخالفت شما با این قدرت بزرگ در همه دنیا الآن رفته است. باید ما از این مبارزۀ بین اسلام و کفر سرفراز بیرون بیاییم. ما بر فرض اینکه شکست اقتصادی بخوریم، شکست نظامی بخوریم، لکن باید سرفراز بیرون بیاییم. یعنی باید مثل مجاهدین صدر اسلام که می‏رفتند و مجاهده می‏کردند و کشته می‏شدند، ما هم باید همینطور باشیم. خداوند ان‏شاءاللّه‏ همۀ شما را حفظ کند و موفق. و من از همه شما تشکر می‏کنم. و به همه شما دعا می‏کنم. و خدمتگزار همه‏تان هستم.

1 ـ مهدی رحیمی آخرین فرماندار نظامی تهران و حومه در روزهای پایانی حکومت شاه.

منبع: صحیفه امام جلد 11 صفحه 231