نمی دانم همسرم کمبود خواهر دارد یا مسأله چیز دیگریست؟

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمی دانم همسرم کمبود خواهر دارد یا مسأله چیز دیگریست؟

با عرض سلام و تشکر از سایت خوبتون .امیدوارم که زود جوابمو بدین و منو توی حل مشکلم راهنمایی کنین
همسرم منو به سختی و بعد از 8سال به دست آورد. اما همیشه میگفت آرزو داشتم یه خواهر داشتم که بتونم باهاش دردو دل کنم. البته خواهر داشت ولی میگفت باهاش هیچ رابطه عاطفی نداره و چیزی که الان من در خونوادش میبینم دقیقا همینه. من به همسرم خیلی اعتماد داشتم اما یه مدت بود که توی فیس بوک با یه دختره صحبت میکرد و منم از اونجا که بهش اعتماد کامل داشتم حرفی نزدم حتی برای اینکه بدونم چه جور ادمیه خودم با این دختر در ارتباط بودم و واقعا مسائل خاصی بینشون مطرح نبود اما یه بار به طور اتفاقی تمام صحبتاشونو دیدم . که به این خانوم آبجی میگفت و اونم خانوم هم به شوهرم داداش میگفت و صحبتاشون خیلی صمیمی و گرم شده بود تا جاییکه از کلمات قربون خواهر خوشگلم برم و .... اینا توی حرفاشون بود. یا اینکه بهش میگفت اینجوری لباس نپوش خوب نیست و..... اما هیچ چیزی که نشون بده شوهرم این خانومو جور دیگه ای دوست داره توجهمو جلب نکرد حتی خیلی از من تعریف کرده بود که زنم واقعا تکه ، حرف نداره و......اما من خیلی از دستش ناراحت شدم و یه مدت باهم قهر و دعوا داشتیم به خاطر پنهان کاریش اونم بهم قول داد که دیگه با اون دختر رابطه نداشته باشه که واقعا هم عمل کرد.اما جدیدا با یکی از همکارای خانومش که باهم رابطه خانوادگی هم داریم و مجرد هستش ارتباط خیلی نزدیکی دارن و میگه همیشه آروز داشتم یه خواهر اینجوری داشتم( این خانوم هم خیلی با شخصیته و خیلی با من خوبه و خیلی هم هوای منو داره) .اما چیزی که من بهش حساسم اینه که توی اس ام اساشون قربون صدقه هم میرن و من خیلی اذیت میشم .چند بار هم سر توجهات زیادی که به اون کرده باهاش دعوام شده . به من میگه تو شکاکی باید بری روان پزشک خودتو نشون بدی .میگه من واقعا این خانومو جای خواهرم میدونم و توحق نداری فکر بیخود پیش خودت کنی میگه من هیچ زن دیگه ای به خوبی تو پیدا نمیکنم پس فکرای الکی نکن.هروقت که به شوخی گوشیش و میگرفتم استرس میگرفت تا جاییکه الان نمیذاره گوشیش دستم بیفته میگه تو شکاکی دوباره یه چیز میبینی دعوا میشه.من واقعا دلم شکسته یکی دوبار با این خانوم دعواش شد و من آشتیشون دادم خیلی جاها بهش نشون دادم با رابطه خواهر برادریتون مشکلی ندارم اما دوست ندارم حرفایی مثل قربونت برم و خواهر خوشگلم و قربون صدقه هایی که فقط واسه من داشته با یه غریبه داشته باشه...... اما دیگه اهمیت نمیده و گوشیشم دور از دسترس من قرار میده.دارم دیونه میشم میگم نکنه همین رابطه بعدها جوردیگه ای بشه ، نکنه من دارم غفلت میکنم ، اگه کوچکترین حرف یا اعتراضی هم کنم میگه تو شکاکی برو دکتر .واقعا راه حلی برام نمونده همه راه ها رو امتحان کردم چه صحبت دوستانه چه دعوا چه یواشکی زیر نظر گرفتن .... دیگه خسته شدم نمیدونم چی کار کنم تورو خدا راهنماییم کنین :Ghamgin:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

linda;452451 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از سایت خوبتون .امیدوارم که زود جوابمو بدین و منو توی حل مشکلم راهنمایی کنین
همسرم منو به سختی و بعد از 8سال به دست آورد. اما همیشه میگفت آرزو داشتم یه خواهر داشتم که بتونم باهاش دردو دل کنم. البته خواهر داشت ولی میگفت باهاش هیچ رابطه عاطفی نداره و چیزی که الان من در خونوادش میبینم دقیقا همینه. من به همسرم خیلی اعتماد داشتم اما یه مدت بود که توی فیس بوک با یه دختره صحبت میکرد و منم از اونجا که بهش اعتماد کامل داشتم حرفی نزدم حتی برای اینکه بدونم چه جور ادمیه خودم با این دختر در ارتباط بودم و واقعا مسائل خاصی بینشون مطرح نبود اما یه بار به طور اتفاقی تمام صحبتاشونو دیدم . که به این خانوم آبجی میگفت و اونم خانوم هم به شوهرم داداش میگفت و صحبتاشون خیلی صمیمی و گرم شده بود تا جاییکه از کلمات قربون خواهر خوشگلم برم و .... اینا توی حرفاشون بود. یا اینکه بهش میگفت اینجوری لباس نپوش خوب نیست و..... اما هیچ چیزی که نشون بده شوهرم این خانومو جور دیگه ای دوست داره توجهمو جلب نکرد حتی خیلی از من تعریف کرده بود که زنم واقعا تکه ، حرف نداره و......اما من خیلی از دستش ناراحت شدم و یه مدت باهم قهر و دعوا داشتیم به خاطر پنهان کاریش اونم بهم قول داد که دیگه با اون دختر رابطه نداشته باشه که واقعا هم عمل کرد.اما جدیدا با یکی از همکارای خانومش که باهم رابطه خانوادگی هم داریم و مجرد هستش ارتباط خیلی نزدیکی دارن و میگه همیشه آروز داشتم یه خواهر اینجوری داشتم( این خانوم هم خیلی با شخصیته و خیلی با من خوبه و خیلی هم هوای منو داره) .اما چیزی که من بهش حساسم اینه که توی اس ام اساشون قربون صدقه هم میرن و من خیلی اذیت میشم .چند بار هم سر توجهات زیادی که به اون کرده باهاش دعوام شده . به من میگه تو شکاکی باید بری روان پزشک خودتو نشون بدی .میگه من واقعا این خانومو جای خواهرم میدونم و توحق نداری فکر بیخود پیش خودت کنی میگه من هیچ زن دیگه ای به خوبی تو پیدا نمیکنم پس فکرای الکی نکن.هروقت که به شوخی گوشیش و میگرفتم استرس میگرفت تا جاییکه الان نمیذاره گوشیش دستم بیفته میگه تو شکاکی دوباره یه چیز میبینی دعوا میشه.من واقعا دلم شکسته یکی دوبار با این خانوم دعواش شد و من آشتیشون دادم خیلی جاها بهش نشون دادم با رابطه خواهر برادریتون مشکلی ندارم اما دوست ندارم حرفایی مثل قربونت برم و خواهر خوشگلم و قربون صدقه هایی که فقط واسه من داشته با یه غریبه داشته باشه...... اما دیگه اهمیت نمیده و گوشیشم دور از دسترس من قرار میده.دارم دیونه میشم میگم نکنه همین رابطه بعدها جوردیگه ای بشه ، نکنه من دارم غفلت میکنم ، اگه کوچکترین حرف یا اعتراضی هم کنم میگه تو شکاکی برو دکتر .واقعا راه حلی برام نمونده همه راه ها رو امتحان کردم چه صحبت دوستانه چه دعوا چه یواشکی زیر نظر گرفتن .... دیگه خسته شدم نمیدونم چی کار کنم تورو خدا راهنماییم کنین :Ghamgin:

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت و تشکر از شما بخاطر حسن اعتماد
با توجه به نوع روابط خانوادگی همسر شما، خلاء عاطفی مطرح شده از سوی ایشان دور از انتظار نیست...
اما انچه که لازم است شما انجام دهید:
_ از برچسب زدن و متهم کردن ایشان به شدت خودداری کنید. این موضوع سبب دلسردی متقابل و شکسته شدن حریمها خواهد شد.
_ از تجسس و بررسی مخفیانه عملکرد وی نیز اجتناب کنید؛ زیرا سبب آسیب دیدن اعتماد طرفین خواهد شد و فضای عاطفی سنگینی بوجود خواهد آورد.
_ تنها احساس خود را از این عمل و اینگونه روابط به او بیان کنید. به او بگویید که به او اعتماد کامل دارید اما از اینکه دیگران کانون توجه شما باشند، رنج می برید. برای وی تبیین کنید ناراحتی شما موضوعی جدای از مورد اعتماد بودن وی است.
_ در صورت امکان، رفت و آمد در محیطهایی که احتمال افزایش چنین روابطی وجود دارد را کاهش دهید.
_ سطح تقیدات و رفتارهای مذهبی را در محیط بیرون و درون منزل افزایش دهید و وی را نیز به این مسیر رهنمون شوید.
_ به اندازه کافی به وی فرصت دهید و در صورت تداوم با یک مشاور گفتگو کنید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

منم چند تا بهتون پیشنهاد بدم ....

1- یا باید تو دنباله شوهرت بدویی ... یا شوهرت باید دنباله تو بدوه ... حد وسط هم نداره ... اگر تو این دور بیوفتی که بخوای ببینی شوهرت کجا میره و چی کار میکنه ... بازی رو میبازی ... اینقدر دنبال رشد کردن ... زیبا بودن ... اجتماعی بودن باش که همسرت به گرد پات هم نرسه .
2- باید بهش ثابت کنی خیلی با کلاس و متمدن هستی ... باید بهش نشون بدی که روی بردار رشد کردن هستی ... نه اینکه تبدیل به کارگر خونه شدی و صبح تا شب کارت ظرف شستن هست .
3- به هیچ عنوان بهش ثابت نکنین که شما هم کسه دیگه رو دارین ... باید همیشه مثله یک فرشته پاک و مهربون به نظر بیای .
4- شهرزاد قصه گو باش ... هر شب باید داستانی برای شوهرت داشته باشی ... که تو رو ول نکنه و بره پایه facebook . البته کاره سختی هست .
5- باید بتونی سورپرایزش کنی ... کرم ریختن رو یاد بگیر .
6- غذاهایی که درست میکنی خیلی مهم هست ... مطمین باش اگر با عشق پخته بشن ... خوشمزه باشن ...
7- تنها یک چیز هست که باعث میشه مردها به سمته زنه دیگه ای کشیده بشن ... این که موضوعی داشته باشن که نتونن با زنشون مطرح کنن ... شما یک سری از پورت ها رو بستی .... مطمین باش ...
8- مردت ببین چه حرفهایی برای زدن با اون خانومها داره ... خانومی که سره کار با شوهرت آشنا میشه ... خیلی خطرناک تر از facebook هست ... چون خیلی خیلی پورت مشترک بیشتری دارن ...
9- ناراحت بودنه خودت رو نشون بده ... اون روزهایی که میره سره facebook یا داره با یه زنه غریبه حرف میزنه ... باهاش قهر کن ... یه جوری هم قهر کن که داری آروم داری غصه میخوری ... ناراحتی ... دوست داری زودتر دوست بشی ولی نمیتونی ... نه اینکه عصبانی بشی و ... تو تاریکی بشین و غصه بخور ...
10- شبهایی که قهر میکنی باید فردا صبحش صبحونه مفصل تر درست کنی ... هیچ وقت نباید به قهر کردنه تو عادت کنه ... باید کاری کنی که حداکثر 2 روزه با هم آشتی کنین .
و ....

سلام ..

اخه ادم چی بگه ؟ گفتنی ها رو که جناب امیدوار فرمودند
اگه میخواید مشکلتون حل بشه حتما حتما حتما توصیه های استاد بزرگوار رو انجام بدید
میدونم تو این شرایط کنترل کردن احساسات یه کم سخته ...اما غیر ممکن نیست
حرمت های بین تون و حفظ کنید ...
به خدا توکل کنید ...ان شا ءالله که مشکلتون حل بشه
اما یه سوالی از جناب امیدوار داشتم
اگه این خانوم .. درسته ؟بر فرض مثال بگن منم همیشه تو زندگی دلم یه برادر میخواست ...میتونم یه برادر دینی برای خودم پیدا کنم ؟
اخه من به شما چی بگم خواهر من ؟؟؟؟
یه کاره اومدی اشتیشون دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای خدا منو بکش و راحتم کن
به خدا این مردا بعضی وقتا یه کاری میکنن که ادم دلش میخواد ........................لا الا هی الا الله
نمیدونم چی بگم ..با توصیه های سرکار محمدی هم موافقم

اگه برعکس این بود چی؟
یعنی اگه یه خانوم با یه مرد دیگه رابطه ی برادرانه (!!!) داشت بازم به شوهرش توصیه میشد که توی کار خانومش تجسس نکنه؟
فک نکنم
:|

سلام
این نحوه رابطه زناشویی که همسرتون داره انجام میده صحیح نیست و هرکسی به جز شوهر شما هم چنین روابطی داشته باشه مطمئناً در خانواده اش تأثیرگذار خواهد بود.
باید بدونین که رابطه بین دو همسر (با آن دامنه وسیعی که داره) چیزیه که فقط باید در همین حد و بین زن و شوهر بمونه و کس دیگه ای در این امر شریک و یا خدای نکرده جایگزین نشه. رفتارهایی مثل شوخی کردن، درد و دل، حرف های خودمونی، اظهار دوستی کردن، حرف های خصوصی گفتن، خاطره تعریف کردن و... همه رفتارهایی هستند که مطمئناً اگه بخوان بیرون از حریم خانواده انجام بشن آسیب های بسیاری خواهند داشت.
بنابراین تلاش کنید به جایی برسید که اینگونه روابط هم در خانه شما جا بیفته. اول هم این رو از خودتون شروع کنید. سعی کنید روابط خاص و دوستانه تون رو با افراد دیگه محدود کنید و به جاش همسرتون رو مخاطب قرار بدید. درد دل ها، خاطره ها، شوخی ها مخصوصاً مثلاً در جایی که همسرتون هم حضور داشته باشند و به خصوص اگه مرد دیگه ای هم باشه، همه اینها رو باید به محیط خانواده منتقلش کنید و از اون حریم به جای دیگه ای نبرید. کمی که گذشت و همسرتون این رفتار رو مشاهده کردند و اثرات مثبتش رو دیدند کم کم این مطالبه گری شما در ایشون اثر خواهد کرد و ان شاء الله از روابط خارج از خانواده شون صرف نظر میکنند و همه چیز رو به محیط گرم خانواده خواهند آورد.
نمی دونم شاید توضیحاتی که دادم کمی پیچیده بود! :Nishkhand: اگه فکر میکنید نیاز به توضیح بیشتریه بگید.

linda;452451 نوشت:
من واقعا دلم شکسته یکی دوبار با این خانوم دعواش شد و من آشتیشون دادم

:Gig::Gig:
جدی آشتیشون دادید؟!!!!!

بر تیر نظر کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: ز که نالیم که از ماست که بر ماست!

سلام ...

خدائیش من کوپ کردم !!!
چی کار کردی !!! الان که بچه ها نوشتن تازه من فهمیدم !!! شوهرتون رو با یه زنه غریبه آشتی دادین ...
فاتحه صلوات ... جمیعا ...

من یه پست دارم برو بخونش ... به درده شما میخوره ... خیلی عبرت آموزه ...

آیا ابراز تمایل کردن به مرد نا محرم متاهل گناه است؟

لیندا جان ...

پدری . مادری . دوستی . آشنایی نداری باهاش حرف بزنی ...

پست های منو بخونی ... میبینی ... زیاد هم پست هام رنگ و بوی مذهبی نداره ... پس صحبتم رو پایه این نزار که سایته مذهبی اومدی ...

کسی که جلویه خانومش با کسه دیگه ای دل و قلوه میده ... زنشو نمیخواد ...

4 سال دیگه ... ازدواجتون تمومه ... چون حرمتی نمونده ... ببین کی گفتم ......

3 سوال ازت میپرسم اگر امکانش بود جواب بده ...

1- فرزند داری ؟؟؟
2- اگر از شوهرت فرزند بخوای قبول میکنه ... یا بهانه میگیره ؟؟؟
3- چند ساله ازدواج کردین ؟؟؟

FT_Mohammadi;453625 نوشت:
خدائیش من کوپ کردم !!!
چی کار کردی !!! الان که بچه ها نوشتن تازه من فهمیدم !!! شوهرتون رو با یه زنه غریبه آشتی دادین ...
فاتحه صلوات ... جمیعا ...

FT_Mohammadi;453625 نوشت:
کسی که جلویه خانومش با کسه دیگه ای دل و قلوه میده ... زنشو نمیخواد ...

ای بابا...!!!!!
فاطمه خانوم محمدی، شما علاوه بر اینکه در مشکلات خودت( اونطور که پست های دیگرت رو در سایت خوندم) راه حل منطقی و مذهبی رو انتخاب نمی کنی، می خوای بقیه رو هم مث خودت کنی!!!!!!
این خانوم لیندا اومدن اینجا کمک بگیرن نه اینکه نمک به زخمشون بپاشین!!!! بابا دست مریزاد!!!!
شما باز کارشناس مسائل زناشویی شدی!!
لیندا خانوم، با نظرات کارشناس سایت که اول بیان فرمودند موافقم.
البته همه نظرات خانوم محمدی رو رد نمی کنم!
مثلا اینکه فرمودند الفاتحه و.... حس می کنم جملات اشتباهی هست.
توکل برخدا، نصایح کارشناس رو عملی کنید و از خدا کمک بگیرید، انشاءالله که درست می شه( البته کم کم)

استاد عزیزم ممنونم از راهنمایی خیلی خوب و سنجیده شما .به روی چشم سعی میکنم تمام مطالب رو که فرمودین مو به مو اجرا کنم . انشااله که همه مسائل حل شود . شما هم برای من دعا کنید.:Gol:

دوست عزیز ft-mohamadi ممنون بابت راه حل هاتون اما باور کن همه این کارها رو انجام میدم و این هم بگم من رابطم توی همه زمینه ها با شوهرم خوبه واقعا مثل دو تا دوست میمونیم. حتی تا چند وقت قبل که من در مورد این خانم با شوهرم جروبحث داشته باشم کوچکترین حرفاش با این خانومو به من میگفت . اما شاید مشکل از منم بوده شاید نباید اون طور باهاش برخورد میکردم !!! نمیدونم :Ghamgin:

دوست عزیز علی آقا
نمیدونم چه طور از روابط خانوادگیمون براتون شرح بدم که متوجه بشین توی خانواده ما شوخی کردن البته شوخی های معمولی بین همه افراد فامیل هست و هیچ زن و شوهری هم از این شوخی ها ناراحت نمیشه .اما من و شوهرم زمانی هم که باهم تنها هستیم بسیار بسیار باهم شوخی میکنیم و توی فامیل و دوستان هیچ زوجی رو ندیدم که مثل خودمون باشند. باور کنید ما با هم از لحاظ عاطفی خیلی خیلی خوبیم و هیچ مشکلی از هیچ نظر با هم نداریم اما نمیدونم چرا داشتن یه خواهر براش اینقدر مهمه به خدا من نمیذارم هیچ کمبودی داشته باشه .اما متاسفانه به خاطر عملکرد بد خود من باعث شده که اون از من یه جورایی ترس داشته باشه :Ghamgin:

خو اینکه الان بهتون گوشیشو نمیده واسه عکس العمل بدیه که نشون دادین...:ok:
مشکل ما زنا بیشتر اینه از چیزی که ناراحت میشیم یا دعوا راه میندازیم یا قهر میکنیم....
چیزی که یا باعث دلسرد شدن طزف میشه یا باعث شکسته شدن حرمتها..... متاسانه حرمت هم که شکست دیگه درست بشو نیست... تجربه دارم که میگم:Ghamgin:
جای دعوا و کنکاش وسایل ارتباطیش ... به نظرم رک و راست بگو من بهت اعتماد دارم ، فقط ناراحت میشم از اینکه به ادم دیگه ولو به عنوان خواهر محبت کنی.... دوست دارم محبتت فقط مال من باشه.... اصا حسودیم میشه....والا:ok:
اما یادت نره دوست عزیز....
حتما اون قسمت اعتمادشو بگی:Gol:

فاطمه جان عزیزم اینقدر زود قضاوت نکنید
فرهنگ ها با هم متفاوته شاید چیزی که در روابط خانوادگی من باشه برای شما ملموس و عرف نباشه
اینکه من شوهرم رو با این خانوم آشتی دادم قیضیش مفصله .اینا با هم همکارن و این خانوم خیلی خیلی در حق من و شوهرم لطف داشته به خصوص برای من که شاید کارهایی که خواهرم تا به حال در حقم انجام نداده این خانوم برای من بارها و بارها و بی منت انجام داده .اگه من اجازه دادم این خانوم وارد حریم زندگی من بشه چون تا حدودی شناخت ازشون داشتم و به یکباره این موضوع رخ نداده گلم
اما چیزی که من توی رابطه شوهرم و این خانوم دیدم رابطه عشقولانه نبوده واقعا. شوهر من با این خانوم رفتار یه برادر واقعی رو داره یعنی طوری که اگه شما بیاین ببینی فکر میکنی واعا برادرشه.حتی وقتی یواشکی اس ام اساشونو میدیدم:khandeh!: رابطه دیگه ای بینشون حس نکردم. اما نمیتونم تحمل کنم که بخواد قربون صدقش بره . یه طورایی گیر افتادم عزیزم یه کاری کردم موندم توش دیگه

بچه هم نداریم گلم .شوهرم با بچه دارشدن مخالفتی نداره و من خودم نمیخوام فعلا.3 سال هم هست که ازدواج کردیم
:Cheshmak:

یکی از افراد بسیار نزدیک به من هم همینجوریه. خواهر نداره و مدام از این زن جداش میکنن ، میره به اون یکی میگه خواهر !!! و به هم اس ام اس میدن و از این مدل قربون صدقه ها و ... حتی شنیدم (واقعا شنیدم) که بهش گفت بیا پیمان خواهر برادری ببندیم ! و بندده هنوز فکر میکنم چطوری ؟ نمیدونستم توی اسلام صیغه خواهر - برادری برای نامحرمان نیازمند به خواهر و برادر هم هست ؟ شاید هم رضاعه الکبیر توی شیعه هم وارد شده والله اعلم ! و در نهایت و پس از مدت طولانی مشکل اون آقا کشف شد . فقط میلش میکشه با زن حرف بزنه و همین و بس و خوشش میاد از صحبت با زنها و نمیتونه ترکش کنه و هر چقدر خواستن ترکش بدن ، بر اثر فشار زیاد ، ول کرد ولی مدتی بعد رابطه بدتری رو شروع کرد و دو نفر شدن خواهرش! در کل نمیتونه بدون خواهر بدونه (عجیبا غریبا ! ) . حالا واقعا مشخص شده خواهر نمیخواسته ، فقط حرف زدن و پچ پچ کردن با زن! حتی بداخلاق هم میشد وقتی میخواستن از اون خواهر! جداش کنن ! آیا قابل هضم هست چنین بهانه ی مسخره ای ؟ و به قول پریا جان اگر زن همین آقا دست به این عمل میزد که واویلا . و اتفاقا خانومش بهش گفت دوست داری یه مر دیگه قربون صدقه من بره و آیا واقعا تو اون مرد غریبه رو برادر من حساب میکنی یا غریبه ؟ مرده هم بدجور عکس العمل نشون داده بود و برای خودش پسندید و برای زنش خیر ! یعنی خانومش باید بهش اعتماد کنه تا بره با غریبه ولی خودش چنین اعتمادی رو نداره . کلا منطق تعطیل شده ! آدم چند تا چیز باید ببینه و غصه شو بخوره ؟ واقعا ضعف اعصاب گرفتم وقتی این رابطه شونو دیدم و داغون شدم .چون بالاخره آدم با دیدن همین موارد تصمیم میگیره ازدواج کنه خوشبخت یمشه یا خیر و همه ی اینها تاثیر بدی روی من داره . اگر من این اندازه داغونم با شنیدنش ، حتی فکر هم نمیتونم بکنم زنش داره چی میکشه

linda;453665 نوشت:
فاطمه جان عزیزم اینقدر زود قضاوت نکنید
فرهنگ ها با هم متفاوته شاید چیزی که در روابط خانوادگی من باشه برای شما ملموس و عرف نباشه
اینکه من شوهرم رو با این خانوم آشتی دادم قیضیش مفصله .اینا با هم همکارن و این خانوم خیلی خیلی در حق من و شوهرم لطف داشته به خصوص برای من که شاید کارهایی که خواهرم تا به حال در حقم انجام نداده این خانوم برای من بارها و بارها و بی منت انجام داده .اگه من اجازه دادم این خانوم وارد حریم زندگی من بشه چون تا حدودی شناخت ازشون داشتم و به یکباره این موضوع رخ نداده گلم
اما چیزی که من توی رابطه شوهرم و این خانوم دیدم رابطه عشقولانه نبوده واقعا. شوهر من با این خانوم رفتار یه برادر واقعی رو داره یعنی طوری که اگه شما بیاین ببینی فکر میکنی واعا برادرشه.حتی وقتی یواشکی اس ام اساشونو میدیدم:khandeh!: رابطه دیگه ای بینشون حس نکردم. اما نمیتونم تحمل کنم که بخواد قربون صدقش بره . یه طورایی گیر افتادم عزیزم یه کاری کردم موندم توش دیگه

بچه هم نداریم گلم .شوهرم با بچه دارشدن مخالفتی نداره و من خودم نمیخوام فعلا.3 سال هم هست که ازدواج کردیم
:Cheshmak:

سلام لیندا جان ...
من اون فرهنگ رو میشناسم ... توش هستم و اصلا اونجوری بزرگ شدم ...
ولی به نظره من شما اون فرهنگ رو بلد نیستی ... اینگار فکر میکنی هیچ خط قرمزی وجود نداره ...
من و داداشم اینقدر از این مهمونی ها که شما تعریف میکنین رفتیم ... اینقدر دبلنا بازی کردیم ... اینقدر گفتیم و خندیدیم ... اما این چیزایی که شما تعریف کردی یه چیزه دیگس ...

شوخی کردن با نامحرم !!!
آشتی دادنه شوهرم با یه زنه دیگه !!!

عزیزم خودت که دختری میدونی ... اینجور روابط پویا هستند ... اینجور نیستن که بشه محدودشون کرد ... یه رابطه با یه جرقه شروع میشه ... و نهایتا با ازدواج تموم میشه ...

در نهایت :

1- فکر نکن زن و مردی میتونن خواهر برادر باشن ... روش برچسب میزارن که دیگران فکر کنن اونجوری هست ... مطمین مطمین باش شوهرت داره تو آتیش هوس میسوزه ... تو هم نمیتونی آرومش کنی .
2- میگی شناخت داری رویه اون خانومه !!! فکر میکنی زندگی هایی که از هم میپاشه چجوری شروع میشه !!! همشون همینجوری شروع میشه ... از اعتماد بی جا .
3- گذاشتی اون خانومه برات مهربونی کنه ... برایه شوهرت مهربونی کنه !!! بخدا نمیدونم بهت چی بگم ... مهربونی عزیزم پورت هست ... پورته بدست آوردنه دل ... میخوای باز بزارش ... ببین به کجا میرسی .
4- شوخی کردن ... بابا به خدا اون روابط رو منم میشناسم ... اصلا اونجوری بزرگ شدم ... ولی بحثه شوخی کردن چیزه دیگه ای هست ... شوخی با نامحرم ایستا نیست ... پویا هست . اولش از یه جک بی مزه شروع میشه ... آخرش با جک های با مزه تموم میشه ...
5- داستان اسب تراوا را یه باره دیگه بخون ... لشگری میخواسته به قلب کشوری نفوذ کنه ... نمیتونسته چون تمام پورتها بسته بوده ... یه اسب دلپذیر درست میکنه و میزارن جلویه این قلعه ... پورت که باز میشه ... قلعه سقوط میکنه .... خواهری و برادری و شوخی کردن و ... همش اسب تراوا هست . داره قلعه ات سقوط میکنه ...
6- باز هم میگم ... قاطی نکن که بخوان به اسم فرهنگ و تمدن هر چیزی رو به خوردت بدن ... یه روسری همیشه رو سرت باشه ... شوخی نکن ... مهربونی با نامحرم نکن ... گفتن و شنیدن و فیلم دیدن و کوه رفتن و مسافرت رفتن و ... یه بحثه دیگه هست

لیندا جان ... خیلی مراقب باش ...

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;453668 نوشت:
یکی از افراد بسیار نزدیک به من هم همینجوریه. خواهر نداره و مدام از این زن جداش میکنن ، میره به اون یکی میگه خواهر !!! و به هم اس ام اس میدن و از این مدل قربون صدقه ها و ... حتی شنیدم (واقعا شنیدم) که بهش گفت بیا پیمان خواهر برادری ببندیم ! و بندده هنوز فکر میکنم چطوری ؟ نمیدونستم توی اسلام صیغه خواهر - برادری برای نامحرمان نیازمند به خواهر و برادر هم هست ؟ شاید هم رضاعه الکبیر توی شیعه هم وارد شده والله اعلم ! و در نهایت و پس از مدت طولانی مشکل اون آقا کشف شد . فقط میلش میکشه با زن حرف بزنه و همین و بس و خوشش میاد از صحبت با زنها و نمیتونه ترکش کنه و هر چقدر خواستن ترکش بدن ، بر اثر فشار زیاد ، ول کرد ولی مدتی بعد رابطه بدتری رو شروع کرد و دو نفر شدن خواهرش! در کل نمیتونه بدون خواهر بدونه (عجیبا غریبا ! ) . حالا واقعا مشخص شده خواهر نمیخواسته ، فقط حرف زدن و پچ پچ کردن با زن! حتی بداخلاق هم میشد وقتی میخواستن از اون خواهر! جداش کنن ! آیا قابل هضم هست چنین بهانه ی مسخره ای ؟ و به قول پریا جان اگر زن همین آقا دست به این عمل میزد که واویلا . و اتفاقا خانومش بهش گفت دوست داری یه مر دیگه قربون صدقه من بره و آیا واقعا تو اون مرد غریبه رو برادر من حساب میکنی یا غریبه ؟ مرده هم بدجور عکس العمل نشون داده بود و برای خودش پسندید و برای زنش خیر ! یعنی خانومش باید بهش اعتماد کنه تا بره با غریبه ولی خودش چنین اعتمادی رو نداره . کلا منطق تعطیل شده ! آدم چند تا چیز باید ببینه و غصه شو بخوره ؟ واقعا ضعف اعصاب گرفتم وقتی این رابطه شونو دیدم و داغون شدم .چون بالاخره آدم با دیدن همین موارد تصمیم میگیره ازدواج کنه خوشبخت یمشه یا خیر و همه ی اینها تاثیر بدی روی من داره . اگر من این اندازه داغونم با شنیدنش ، حتی فکر هم نمیتونم بکنم زنش داره چی میکشه

یعنی به نظرت شوهر منم همین مشکل و داره ؟؟؟؟

اگه مشکلش اینه باید چی کار کنم ؟؟؟:Ghamgin:

البته چندین بار منم به شوهرم گفتم اگه منم یه برادر داشته باشم تو بازم همین حرفا و توجیهات رو میاری؟ در جواب به من گفت اگه کسی رو پیدا کردی که واقعا مثل من باشه و نگاهش پاک باشه و همونطور که من فکر میکنم اونم فکر کنه اصلا ایرادی نداره و مخالفتی نمیکنم!!!!!

بعضی وقتا میگم خدا خیر بده پدر و مادرشو که نتونستن یه رابطه عاطفی بین این بچه هاشون به وجود بیارن. واقعا خواهرش آدم سرد و بی روحیه

mriman;453648 نوشت:
ای بابا...!!!!!
فاطمه خانوم محمدی، شما علاوه بر اینکه در مشکلات خودت( اونطور که پست های دیگرت رو در سایت خوندم) راه حل منطقی و مذهبی رو انتخاب نمی کنی، می خوای بقیه رو هم مث خودت کنی!!!!!!

سلام ...
هیچ کسی نمیتونه کسه دیگه ای رو تغییر بده ... آدمها باید انرژی خیلی زیادی بزارن که بتونن خودشون رو تغییر بدن و در اکثر موارد نمیتونن ...
یه انسان خیلی موقع ها میخواد خودش رو تغییر بده ... ولی نمیتونه ... من چطور میتنوم بقیه رو مثله خودم کنم ...
نهایت کاری که من میکنم ... ارائه یک نوع نگرش دیگه هست ... همین .

فاطمه جون حرفات منطقیه و جای فکر داره
عزیزم من کجا از مهمونی رفتن و دبلنا و ... این چیزا حرف زدم؟؟؟؟:Gig: اصلا قصدم مقایسه خونواده ها با هم نبود که شما از مهمونیا و بازی دبلناتون برام بگین گلم.:ok:

داستان اسب تروا هم که گفتی واقعا برام تلنگر بود.ممنونم
اما به جای ترسوندنم لطفا سعی کنید راهکار بهم بدین بچه ها
نمیخوام با ندونم کاری زندگی رو که ازش راضیم الکی الکی خرابش کنم :Mohabbat:

linda;453693 نوشت:
فاطمه جون حرفات منطقیه و جای فکر داره
عزیزم من کجا از مهمونی رفتن و دبلنا و ... این چیزا حرف زدم؟؟؟؟:Gig: اصلا قصدم مقایسه خونواده ها با هم نبود که شما از مهمونیا و بازی دبلناتون برام بگین گلم.:ok:

داستان اسب تروا هم که گفتی واقعا برام تلنگر بود.ممنونم
اما به جای ترسوندنم لطفا سعی کنید راهکار بهم بدین بچه ها
نمیخوام با ندونم کاری زندگی رو که ازش راضیم الکی الکی خرابش کنم :Mohabbat:

لیندا جان ...
بحثه اینکه چه کاری رو باید بکنی و راهکار چی هست ... بحثه فوق العاده کارشناسی هست ...
به نظره من حتما حتما باید حضوری پیش یه روانشناسی ... روانپزشکی بری ... حداقل نیم ساعت براش حرف بزنی ...
تمام سوراخ سمبه های روابطتتون دستش بیاد ... بعدش بتونه یه راه کار بهت بده ...
خیلی از راهکارها حالتی دارن که فقط یک بار میشه ازشون استفاده کرد و اگر نتونی همون یک بار رو درست از اون راهکار لستفاده کنی ... بلیطتت میسوزه ...
پس بنابراین باید مراجعه حضوری داشته باشی ...

ولی این کارها رو حتما بکن ...
1- هیچ وقت نباید ببینی که شوهرت داره با یه زنه غریبه حرف میزنه ... این عمل نباید جلویه چشمانه تو صورت بگیره ... نباید قبحش بریزه .
2- اگر خواست حرفه اون رو بزنه قهر کن و برو بیرون ... یا برو حموم ... یا بگو کار دارم ... بزن تو ذوقش .
3- وقتی داره با اون حرف میزنه یا ... باید سیاستی بیاندیشی که ازش دور بشه ... به هر نحوی ... مطمین باش آقاتون از این کار لذت میبره که خانومش داره با سیاست مانع این عمل میشه ... نه با جنگ و دعوا ...
4- وقتی داره با اون حرف میزنه ... احساسی دیگرش رو تحریک کن ... مثلا غذای خوشمزه ... مثلا یه فیلم قشنگ بخر و ...
5- داره با اون حرف میزنه ... دستش رو بگیر ... بکش به سمته خودت ... بهش بگو که نمیخوام با اون حرف بزنی ...
6- داره با اون حرف میزنه ... جارو برقی رو روشن کن .... برو آشپزخونه با صدایه بلند ته ظرف هات رو بساب ... همین که بفهمه چقدر براش ارزش داری ... روت یه جوره دیگه حساب میکنه .

البته راهکارهای اصلی رو باید روانشناس بهت بده ... و ممکنه حرفی زده بشه که خدایی نکرده ....

linda;452451 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از سایت خوبتون .امیدوارم که زود جوابمو بدین و منو توی حل مشکلم راهنمایی کنین
همسرم منو به سختی و بعد از 8سال به دست آورد. اما همیشه میگفت آرزو داشتم یه خواهر داشتم که بتونم باهاش دردو دل کنم. البته خواهر داشت ولی میگفت باهاش هیچ رابطه عاطفی نداره و چیزی که الان من در خونوادش میبینم دقیقا همینه. من به همسرم خیلی اعتماد داشتم اما یه مدت بود که توی فیس بوک با یه دختره صحبت میکرد و منم از اونجا که بهش اعتماد کامل داشتم حرفی نزدم حتی برای اینکه بدونم چه جور ادمیه خودم با این دختر در ارتباط بودم و واقعا مسائل خاصی بینشون مطرح نبود اما یه بار به طور اتفاقی تمام صحبتاشونو دیدم . که به این خانوم آبجی میگفت و اونم خانوم هم به شوهرم داداش میگفت و صحبتاشون خیلی صمیمی و گرم شده بود تا جاییکه از کلمات قربون خواهر خوشگلم برم و .... اینا توی حرفاشون بود. یا اینکه بهش میگفت اینجوری لباس نپوش خوب نیست و..... اما هیچ چیزی که نشون بده شوهرم این خانومو جور دیگه ای دوست داره توجهمو جلب نکرد حتی خیلی از من تعریف کرده بود که زنم واقعا تکه ، حرف نداره و......اما من خیلی از دستش ناراحت شدم و یه مدت باهم قهر و دعوا داشتیم به خاطر پنهان کاریش اونم بهم قول داد که دیگه با اون دختر رابطه نداشته باشه که واقعا هم عمل کرد.اما جدیدا با یکی از همکارای خانومش که باهم رابطه خانوادگی هم داریم و مجرد هستش ارتباط خیلی نزدیکی دارن و میگه همیشه آروز داشتم یه خواهر اینجوری داشتم( این خانوم هم خیلی با شخصیته و خیلی با من خوبه و خیلی هم هوای منو داره) .اما چیزی که من بهش حساسم اینه که توی اس ام اساشون قربون صدقه هم میرن و من خیلی اذیت میشم .چند بار هم سر توجهات زیادی که به اون کرده باهاش دعوام شده . به من میگه تو شکاکی باید بری روان پزشک خودتو نشون بدی .میگه من واقعا این خانومو جای خواهرم میدونم و توحق نداری فکر بیخود پیش خودت کنی میگه من هیچ زن دیگه ای به خوبی تو پیدا نمیکنم پس فکرای الکی نکن.هروقت که به شوخی گوشیش و میگرفتم استرس میگرفت تا جاییکه الان نمیذاره گوشیش دستم بیفته میگه تو شکاکی دوباره یه چیز میبینی دعوا میشه.من واقعا دلم شکسته یکی دوبار با این خانوم دعواش شد و من آشتیشون دادم خیلی جاها بهش نشون دادم با رابطه خواهر برادریتون مشکلی ندارم اما دوست ندارم حرفایی مثل قربونت برم و خواهر خوشگلم و قربون صدقه هایی که فقط واسه من داشته با یه غریبه داشته باشه...... اما دیگه اهمیت نمیده و گوشیشم دور از دسترس من قرار میده.دارم دیونه میشم میگم نکنه همین رابطه بعدها جوردیگه ای بشه ، نکنه من دارم غفلت میکنم ، اگه کوچکترین حرف یا اعتراضی هم کنم میگه تو شکاکی برو دکتر .واقعا راه حلی برام نمونده همه راه ها رو امتحان کردم چه صحبت دوستانه چه دعوا چه یواشکی زیر نظر گرفتن .... دیگه خسته شدم نمیدونم چی کار کنم تورو خدا راهنماییم کنین :Ghamgin:

سلام

خواهر گرامی، در کنار عمل به توصیه ی استاد امیدوار چند مطلب به ذهن بنده می رسد:

- بنظرم اگر با بهانه ای موثر(!!!) شوهر خود را به سایت اسک دین بیاورید. علاقه‌ی او را شاید بتوانید از سایتهای دیگر بگیرید.( به اذن خدا )
به عنوان مثال برای یافتن موضوعی که مورد سوال ایشان باشد او را به عضویت آن درآورید!!(با مشاور برای یافتن راهکار آن مشاوره کنید)

- آیا شما و ایشان با حقوق همسرداری در اسلام آشنا هستید؟

مطالعه کتاب همسر دوست داشتنی را از پست زیر امتحان کنید:

{ http://www.askdin.com/showthread.php?p=447421 }

- برای خوراک معنوی در کنار خوراک مادی زندگی خود و همسرتان برنامه ریزی کنید.

امام باقر (علیه السلام) مي فرمايند: « الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ اَلتَفَقَّهُ في الدّين وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَة وَ التَقديرِ المَعيشَة » (بحار الانوار ،ج 78 ،ص 172 )

كمال انسان در اين دنيا به اين است که این سه کار را انجام دهد:( فهم عمیق در دین، صبر بر حوادث و مصیبت ها و گرفتاری ها، برنامه ريزی مادی ومعنوی)

سایت اسک دین برای بخش اول حدیث مناسب است

موفق باشید

FT_Mohammadi;453691 نوشت:
سلام ...
هیچ کسی نمیتونه کسه دیگه ای رو تغییر بده ... آدمها باید انرژی خیلی زیادی بزارن که بتونن خودشون رو تغییر بدن و در اکثر موارد نمیتونن ...
یه انسان خیلی موقع ها میخواد خودش رو تغییر بده ... ولی نمیتونه ... من چطور میتنوم بقیه رو مثله خودم کنم ...
نهایت کاری که من میکنم ... ارائه یک نوع نگرش دیگه هست ... همین .

خوب خواهر من نگرشت رو بیان می کنی، حداقل قبلش یه فرکی هم بکن !! نه اینکه همینکه به ذهنت رسید بنویسیش!!
زدی تو برجک بنده خدا!!!خوشت میاد حال مردم رو بگیری
اونم وقتی که هنوز واسش اتفاقی نیافتاده ته دلشو خالی می کنی!

mriman;453751 نوشت:
خوب خواهر من نگرشت رو بیان می کنی، حداقل قبلش یه فرکی هم بکن !! نه اینکه همینکه به ذهنت رسید بنویسیش!!
زدی تو برجک بنده خدا!!!خوشت میاد حال مردم رو بگیری
اونم وقتی که هنوز واسش اتفاقی نیافتاده ته دلشو خالی می کنی!

باید حواسشو جمع کنه ...

FT_Mohammadi;453753 نوشت:
باید حواسشو جمع کنه ...

خوب بنده خدا اگه نمی خواست حواسشو جمع کنه که اینجا از من و شما و امثال ما، سوال نمی پرسید!
می دونم منظورتون بد نبوده و نیست اما بهتره با تامل بیشتر همدردی کنیم
با تشکر

linda;453690 نوشت:
یعنی به نظرت شوهر منم همین مشکل و داره ؟؟؟؟

اگه مشکلش اینه باید چی کار کنم ؟؟؟

البته چندین بار منم به شوهرم گفتم اگه منم یه برادر داشته باشم تو بازم همین حرفا و توجیهات رو میاری؟ در جواب به من گفت اگه کسی رو پیدا کردی که واقعا مثل من باشه و نگاهش پاک باشه و همونطور که من فکر میکنم اونم فکر کنه اصلا ایرادی نداره و مخالفتی نمیکنم!!!!!

بعضی وقتا میگم خدا خیر بده پدر و مادرشو که نتونستن یه رابطه عاطفی بین این بچه هاشون به وجود بیارن. واقعا خواهرش آدم سرد و بی روحیه

والله راستشو بگم آدم وقتی داره با خواهر یا برادر خونی خودش صحبت میکنه ، حس یه جور دیگه س ولی وقتی یه نامحرم به عنوان خواهر یا برادر شناخته میشه ، هرگز حس حقیقی رو نخواهد داشت . پسر و دختر همسایه ما که همگی در زمان کودکی توی کوچه با هم بازی میکردیم و همدیگه رو صدا میکردیم آجی و داداشی ، حتی تا زمان بزرگسالی هم الان روی زبان ما هست ، عجبا که دو تا از این آجی های ما و داداشای ما الان شدن زن و شوهر :Gig: و بعدش هم اینکه بین محرمان که خواهر و برادر اصلی و خونی باشند که هیچی ولی بین نامحرمان شیطان وسوسه میندازه . مبادا روزی برسه که در مقام مقایسه بر بیاد و بگه خواهر من (همان خواهر نامحرم) اینطوریه ، تو اینطور نیستی و به خوبی اون نیستی . یعنی منظورم این هست که بر اثر صحبت زیاد ، به اخلاق و منش اون خو کنه و چنین رفتاری رو بپسنده و رفتار شما در مقابل با رفتار اون باشه و کم کم از یکی زده و جذب دیگری بشه

linda;453690 نوشت:

البته چندین بار منم به شوهرم گفتم اگه منم یه برادر داشته باشم تو بازم همین حرفا و توجیهات رو میاری؟ در جواب به من گفت اگه کسی رو پیدا کردی که واقعا مثل من باشه و نگاهش پاک باشه و همونطور که من فکر میکنم اونم فکر کنه اصلا ایرادی نداره و مخالفتی نمیکنم!!!!!

ببخشید نمیخوام شک شما رو زیاد کنم ولی از حرف تا عمل فاصله زیاد هست . یعنی گفته بله ، چرا که نه ، یکی پیدا کن . حرف که باد هواست . باید در عمل ثابت بشه که اینطور هست یا خیر که البته من اگر بودم قادر به انجام چنین عملی نبودم چون از نظر من زشت و قبیح هست که همدم و هم صحبت من بشه یه مرد غریبه که داداش صداش کنم ! از طرف دیگه مگه خواهر واسش چیکار میکنه که زنش نمیتونه ؟ راز؟ همصحبتی؟غیبت ؟مسخره بازی و خنده ؟ زن فراتر از اون هم میتونه بده یعنی نوازش کنه ، دوست داشتن زیاد ، حضور همیشگیو ... اینا که از اون غریبه بر نمیاد . خیلی حرف زدم و نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه :Ghamgin: ولی درک نمیکنم به خاطر یک شخص غریبه ، کسی حاضر بشه عزیز خودش رو ناراحت کنه . این میشه خودخواهی از نوع بهانه های عجیب و غریب . اینجور که شما گفتید که از اولی بریدیش ، رفت سراغ دومی ، این همون متن خودمو که مشکل یکی از نزدیکانم بود رو به ذهنم میاره. از طرفی گفتین گوشیش رو نمیده چون میترسه دعواتون بشه . یک آدم نرمال مگه چقدر با خواهرش وقت میگذرونه و باهاش حرف میزنه و قربون صدقه میره ؟ این که همش شد رفتار غیر منطقی و توجیه کار

linda;452451 نوشت:
نکنه من دارم غفلت میکنم

شما حتی دو تایی هم برید مشاور ، مشاور به شما میگه رفتار صحیح نیست و غفلت نکنید که جلوتر بره و به جای باریک کشیده بشه .

ღღ Parisa ღღ;453777 نوشت:
قابله به مثل کن
:d
مردا تو این ورد نمیتونند طاقت بیارن

واقعا از کمک و ابراز همدردیتان و راهنماییهای مملو از تجربه شما، متشکریم!

دوستان ممنون از همتون بابت راهنمایی هاتون

اما فکر کنم آقایون بیشتر بتونن توی این سوالم کمکم کنن چون هر چی باشه همجنس شوهرم هستن.

به نظرتون آیا مردی میتونه واقعا اینقدر تشنه داشتن یه خواهر باشهههههههه؟

این نکته رو هم بگم من زنم و حس ششم هم خیلی قویه.اما واقعا توی رابطه اینا نه نگاه بد میبینم نه حرف معنا دار!!!!! شوهرم هم خیلی منو دوست داره و توی این مدت توجهش به من ذره ای کم نشده اما واقعا میترسم از روزی که ............

[="Arial"][="DarkGreen"]سلام و عرض ادب

واقعا مسئله ناراحت کننده ای هست:Ghamgin:

این مسئله روابط عاطفی به اسم خواهر برداری مخصوصا در بین مذهبی ها داره روز به روز رواجش بیشتر بیشتر میشه و شیطان خیلی زیرکانه داره عمل میکنه.

خواهر و برادر به هم محرم هستن و بحثش جداست اما اگه به اسم خواهر و برادری بین دو نامحرم (اون هم متاهل) صمیمیتی پیش بیاد عاقبتش چی میشه خدا عالمه. اصلا بحث روابط نا مشروع و زنا به کنار.

استارتر محترم .

به نظرم یک بار محترمانه به همسرتون بگید اگه من هم همچین رابطه ای داشته باشم می پسندی. اگه جوابش بله بود که متاسفانه بی غیرته و کاریش نمیشه کرد ولی اگه جوابش نه بود بهش بگید خوب من هم دوست ندارم.

نکته دوم اینکه همونطور که جناب امیدوار فرمودند خلا عاطفی در رابطه شما با همسرتون مشاهده میشه که دقیقا تنها جایی که باید به این نیاز پاسخ گفته بشه توسط شما هست و بهانه همسرتون به نظرم قابل قبول نیست.

امیدوارم که مشکلتون زودتر حل بشه[/]

linda;453661 نوشت:
اما متاسفانه به خاطر عملکرد بد خود من باعث شده که اون از من یه جورایی ترس داشته باشه

خب اگه می بینید واقعاً عیبی از طرف شما وجود داره سعی کنید برطرفش کنید.
ببینید این که ایشون میگن من نیاز به یه خواهر دارم، فقط بهونه هست. اگر خواهر دارن، که فبهالمراد و دیگه مشکلی نیست. میتونن با ایشون روابط خوبی داشته باشند. ولی اگه به بهانه های مختلف سراغ خواهرشون نمیرن و خانم های دیگه ای رو انتخاب کردند، این عذر بدتر از گناه هست. وقتی مورد حلالی برای ارضای یک خواسته نباشه اصلاً توجیه درستی نیست که کسی بخواد به موردی رو بیاره که کارهای حرامی توی رابطه با اون انجام بده و بخواد جبران بکنه. همین قربون صدقه رفتن هم برای خودش کار حرامیه، حالا بقیه ش به کنار. پس بهشون بگید که شما خواهر میخواید، بسیار خوب! اما حق ندارید از راه نامشروع و نادرست به این خواسته تون برسید.
در مورد بچه دار شدن هم یه تجدید نظری بکنید. اومدن بچه میتونه خیلی تغییرات رو ایجاد کنه.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;453764 نوشت:
از طرف دیگه مگه خواهر واسش چیکار میکنه که زنش نمیتونه ؟ راز؟ همصحبتی؟غیبت ؟مسخره بازی و خنده ؟ زن فراتر از اون هم میتونه بده یعنی نوازش کنه ، دوست داشتن زیاد ، حضور همیشگیو ... اینا که از اون غریبه بر نمیاد . خیلی حرف زدم و نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه ولی درک نمیکنم به خاطر یک شخص غریبه ، کسی حاضر بشه عزیز خودش رو ناراحت کنه . این میشه خودخواهی از نوع بهانه های عجیب و غریب .

این جمله ها به نظرم خیلی منطقی هستن، لازمه به این جملات و سوالا بیشتر فکر کنین یا از همسرتون بپرسین

[="Tahoma"][="Black"]

رنگ خدا;453859 نوشت:
این میشه خودخواهی از نوع بهانه های عجیب و غریب .

چقدر این جمله به حرف دل من نزدیک بود ؟
واقعا همه ی این حرفا بهانه اس
اما ما این حرفا رو نمیزنیم که برید دعوا ..با بحث و دعوا اوضاع خراب تر میشه که بهتر نمیشه
نه منظورمون اینه که با کمک مشاوره مشکلتون و حل کنید[/]

linda;453784 نوشت:
به نظرتون آیا مردی میتونه واقعا اینقدر تشنه داشتن یه خواهر باشهههههههه؟

چقدر ناراحت کننده بود :Ghamgin:

به نظر من این بهانه است باید یه جوری رابطشون رو پیش شما توجیه میکردند دیگه، اگه نمیگفت مثل خواهرمه باید چی میگفت ؟

linda;453784 نوشت:
ین نکته رو هم بگم من زنم و حس ششم هم خیلی قویه.اما واقعا توی رابطه اینا نه نگاه بد میبینم نه حرف معنا دار!!!!! شوهرم هم خیلی منو دوست داره و توی این مدت توجهش به من ذره ای کم نشده اما واقعا میترسم از روزی که ............

شاید میدونست شما دارید چکش میکنید برای همین تو رفتار و گفتارش علی الخصوص پیامهاش دقت میکرده. این دلیل نمیشه که، در ضمن هی نگاه بد هم نکنه حرف معنی دار هم نزنه آخرش همین روابط ساده خودش احساس به وجود میاره . تازه این آشتی دادن شما تعجب آوره در واقع رفتی موافقتت رو با کار شوهرت نشون دادی [SPOILER]( اون خانم اگه دوست صمیمی من بود گردنش رو میزدم شما چی صبر داشتی این رفتار رو دیدی تازه وقتی قهر کردن آشتیشون هم دادی :Moteajeb!::Moteajeb!: )
[/SPOILER]
در کل فکر میکنم شوهر شما به این رفتار عادت کرده شاید هم معتاد صحبت کردن با زنهاست :Ghamgin:
شما روشهایی که دوستان گفتند رو بکار ببرید امیدوارم مشکلت حل شه :Ghamgin::Ghamgin:

linda;453784 نوشت:
دوستان ممنون از همتون بابت راهنمایی هاتون

اما فکر کنم آقایون بیشتر بتونن توی این سوالم کمکم کنن چون هر چی باشه همجنس شوهرم هستن.

به نظرتون آیا مردی میتونه واقعا اینقدر تشنه داشتن یه خواهر باشهههههههه؟

این نکته رو هم بگم من زنم و حس ششم هم خیلی قویه.اما واقعا توی رابطه اینا نه نگاه بد میبینم نه حرف معنا دار!!!!! شوهرم هم خیلی منو دوست داره و توی این مدت توجهش به من ذره ای کم نشده اما واقعا میترسم از روزی که ............

سلام
با توجه به مباحث مطرح شده توسط شما و کاربران دیگر موارد زیر را مد نظر قرار دهید:

1- با توجه به تاکیداتی که در دین برای صله رحم بیان شده، که قطع آن منجر به کاهش عمر و مشکلات دیگر می شود، شوهر شما بهانه
خوبی برای جبران نداشتن خواهر مهربان ارائه نکرده است. او باید عیوب خود را در ارتباط صحیح با خواهر خود برطرف کند.
از حقوق خواهر تنی اینست که برادر برای او پدری کند( مثلا برای مشکلات مادی و معنوی او تلاش کند).
در روایات دینی آمده است اگر برادری، خواهر خودش را خوشحال کند، خداوند به او پاداش ویژه ای خواهد داد.

2- پیشنهاد می‌کنم یک سئوال در مورد حقوق خواهر بر برادر مطرح کنید و مشترکاً جواب آن را از این سایت یا کتب دینی و علما بدست آورید.
آدرس زیر بعضی از حقوق را بیان کرده است:

نمره شما در انجام وظایف نسبت به خواهر یا برادرتان http://www.quran-times.com/qt/index.php?module=htmlpages&func=display&pid=184

3- اجازه ندهید روابط شوهرتان با نامحرم ادامه پیدا کند!

این پست را مطالعه کنید: { http://www.askdin.com/thread33701.html }

4- علاوه بر مشاوره، از قرآن خواندن روزانه، نماز، و دعا برای موفقیت در اصلاح شوهرتان مدد جوئید.

موفق باشید

linda;453784 نوشت:
اما فکر کنم آقایون بیشتر بتونن توی این سوالم کمکم کنن چون هر چی باشه همجنس شوهرم هستن.

به نظرتون آیا مردی میتونه واقعا اینقدر تشنه داشتن یه خواهر باشهههههههه؟



اتفاقا در این زمینه به نظرم خانمها به شما بیشتر کمک میکننند. مخصوصا فاطمه خانم محمدی! جدی میگم. من حرفاش رو خوندم. به نظرم یه بار دیگه پست هاش رو بخون.
ضمنا صحبتهای کارشناس محترم هم خوب بودن .

اینکه پرسیدید آیا مردی میتونه اینقدر تشنه داشتن خواهر باشه..... خوب این نشون میده شما واقعا به مسائل خیلی ساده نگاه میکنی! جالب این هست که بنده خدا خواهر واقعی هم دارن!!! آخه آدم چی بگه به شما! اون مساله پورت که فاطمه خانم محمدی گفتن رو شما بهش فکر کن.

برای ما آقایون داشتن رابطه نزدیک با یک زن غیر از خواهر خونی خودمان فقط و فقط و فقط و فقط و فقط ......قطعا فقط ها! ...فقط میتونه در رابطه عاطفی و جذابیت جنسی معنی داشته باشه و لاغیر.
شما حتما حتما به اتفاق همسر گرامی یک مشاور خوب پیدا کنید و یک وقت مشاوره بگیرید. اینکه همسرتون به شما میگن شکاکی برو دکتر یعنی شما به یک نقطه فاجعه رسیدین که به هیج وجه نباید اجازه میدادین به اینجا برسه که بینتون چنین حرفایی رد بدل بشه. اینکه در مقاطعی قهر کردین یا به نحوی خواستین مبارزه منفی کنید به نظرم اصلا به طرز صحیحی این کار را انجام ندادین اون راهکارهایی که فاطمه خانم محمدی در پست اولشون گفتن رو با اینکه گفتین انجام دادین ولی من تقریبا مطمئنم که انجام ندادین .

فقط یک اصل را همیشه یادتون باشه. اصلا نخواهید با ایشان با جنگیدن و مبارزه منفی به نتیجه برسید. مطمئن باشید در چنین مبارزه ای شما بازنده ای. اصلا رفتارتون جوری نباشه یعنی ایشون در جبهه مقابل هستند و شما در جبهه روبرو. اگر تاکنون چنین رفتاری نکردید از این بعد جوری رفتار کنید که انگار هر دوی شما به یک مشکل برخورد کردید. جوری که انگار به همدیگر میخواهید کمک کنید که این مشکل را حل کنید. مثل اینکه یک سنگی در مسیر زندگی تان هست که به کمک هم میخواهید بردارید.

[="DarkSlateBlue"]

linda;452451 نوشت:
همسرم منو به سختی و بعد از 8سال به دست آورد.

linda;452451 نوشت:
و..... اما هیچ چیزی که نشون بده شوهرم این خانومو جور دیگه ای دوست داره توجهمو جلب نکرد حتی خیلی از من تعریف کرده بود که زنم واقعا تکه ، حرف نداره و.....

linda;452451 نوشت:
اونم بهم قول داد که دیگه با اون دختر رابطه نداشته باشه که واقعا هم عمل کرد.اما جدیدا با یکی از همکارای خانومش که باهم رابطه خانوادگی هم داریم و مجرد هستش ارتباط خیلی نزدیکی دارن و میگه همیشه آروز داشتم یه خواهر اینجوری داشتم( این خانوم هم خیلی با شخصیته و خیلی با من خوبه و خیلی هم هوای منو داره)

linda;452451 نوشت:
اما چیزی که من بهش حساسم اینه که توی اس ام اساشون قربون صدقه هم میرن

باسلام..

ضمن ادای احترام به توصیه های همه خواهران و برادران .. متاسفانه خواهر خوبم من مشکل را از طرف شما میبینم {البته باتوجه به این پست و پستهای بعدی تون}

به این نوشته خودتون کمی بیشتر دقت کنید ..

linda;452451 نوشت:
همسرم منو به سختی و بعد از 8سال به دست آورد.

شما خودتون یه مقدار بیشتر به این مسئله دقت داشته باشید .. بعداز 8 سال ..!!؟؟

واقعا مدت زمان کمیه ..؟؟

شاید واقعا همین عشق بشما باعث شده اون خواستار یک خواهربشه که بتونه راحت باهاش درده دل کنه که چون ازجنس شماست ببینه چکارهایی باید انجام بده که شما را از دست ندهد ..؟؟

آیا میتواند بیاید بخود شما سوال بپرسد که من چکارکنم تورو از دست ندهم ..؟؟
{اگرچه اینهم میشه اما شاید ایشان فکرکرده اند باعث این شود که شما این سوال را لوس یا لوث دانسته یا فکرنمایید قصد {..} کردن شما را دارد و .. و ازاین دست حدس و گمانها که همین امر باعث شده برای نگهداشتن شما دست بدامان یک جنس متضاد باخود و از جنس خود شما شود که او را راهنمایی نماید تا بهروسیله ای شما را نگهدارد ..؟؟

البته همه اینها حدس و گمان اند و شاید هم درست نباشند اما 8 سال صبر و تلاش برای بدست آوردن شما هم مدت کمی نیست مگر اینکه الانهم با شما مانند یک خواهررفتار نماید که در آنصورت میشود گفت بله ایشان تو کارشون دوز و کلک دارند و بلکه دارای یک بیماری ست مثلاتنوع گرایی همجنسگرایی که خجالت و حیا و ازاین قبیل مانع ابراز او میگردند درغیر اینصورت من بنوبه خودم حتم دارم تا به امروز {لحظه ارسال پست اول شما} ایشان شما را بی نهایت دوست داشته و دارند و همین علاقه ایشان را بطرف یک جنس از نوع شما میکشد تا با مشورت با او بتواند دل شما را بیشتر بدست بیاورد تا خدایی ناکرده شما را از دست ندهد و ..؟؟

و بهرحال آنچه من از نوشتارهای شما دیدم .. {باعرض معذرت}

1 عشق و علاقه همسر شما نسبت بشما ..
2 صداقت در کلام ایشان نسبت به کمبود مهر و عشق فقط خواهری و نه عشق و محبتی دیگر که او واقعا تشنه محبت خواهری ست که بتواند به او تکیه نموده و درده دل نماید ..
3 متعاقبا،عشق و علاقه شما نسبت به همسرتان ..
4 و اما متاسفانه ناسپاسی شما نسبت به این عشق یا در واقع،محبت خداوند که چنین همسر عاشق و مهربانی را قسمت و نصیب شما گردانیده اما شما دارید با اقداماتی که از روی عشق و بعد،حسادت برخاسته دل او را میشکنید و در واقع،لذت این عشق و این زندگی و این اعتماد را بکام خود و او تلخ مینمایید و ..؟؟

و در نهایت .. بیش از همسرتان،مراقب رفتار خود باشید تا همسرتان و اگر میخواهید مطمئن شوید که رابطه خواهر و برادری آن دو فراتراز این نخواهد رفت ..؟؟

{البته آینده را هیچکس ندیده و نمیداند چه پیش خواهدآمد اما حرف ما متعلق به امروز است نه آینده و برای آینده اجازه دهید از راه برسد و اگر خیانتی را از او در آنزمان دیدید {یاآثارخیانت را و نه احتمالات و حدسیات خودتان که متاسفانه بدلیل عشق زیاد شما نسبت به همسرتان،زیاد هم قابل تکیه و اعتماد نخواهندبود} آنوقت جوش و غصه اش را بخورید یا بفکر اصلاح امورش برآیید}
واقعا حیف نیست بااینهمه مشکلات و گرفتاری های جسمی و ذهنی،جوش واقعه پیش نیامده راهم زده یا بخوریم و در نهایت هم ، فعلا بیش از همسرتان،فعلا مراقب رفتار خود باشید تا همسرتان و اگر هم میخواهید که مطمئن شوید که رابطه خواهر و برادری آن دو فراتراز این نخواهد رفت ..؟؟
از آنان تقاضا نمایید این پیوند را شرعی یا محضری نمایند {البته باتحقیقات قبلی و سوال از حوزه و دین که آیا چنین چیزی امکان دارد یا خیر} والبته اگر بازهم پاسخی منفی ازهریک شنیدید بلافاصله زود تسلیم شیطان نشوید که حتما ریگی به کفش دارد خیر شاید دلایل او بعد از گوش دادن و شنیدن،برای شما کفایت نماید که او دارد راستش را میگوید یا ..؟؟ یا دهها دلیل دیگر فقط بدگمان نباشید که فعلا شما باعرض معذرت خیلی حسود و بدگمان هستید که البته حق هم دارید {بخاطرشدت عشق} اما دارید گناه هم مرتکب میشوید{بخاطر حسادت که ازگناهان کبیره هم فکرمیکنم باشد}

بنابراین باورنمایید که من با کالبدشکافی دقیق،نظرم را نوشته و ارسال نمودم و اگر از نقطه نظرشما درست و منطقی نیامد،فقط مرا عفونموده و ببخشید{فقط همین}

{باسپاس}[/]

بسمه تعالی
صلی الله علیک یا امام الرئوف یا علی بن موسی الرضا المرتضی
با عرض سلام و تحیت خدمت پرسشگر محترم و دیگر بزرگوارانی که در بحث شرکت فرمودند.
ضمن اینکه نکات مفید و ارزنده ای مورد اشاره خواهران و برادران گرامی قرار گرفت، لازم دونستم ضمن تشکر، چند نکته رو تقدیم کنم؛

_ سعی کنیم از بیان پیشنهادات و بوِیژه تفاسیر جزمی ( بدون احتمال خلاف)، خودداری کنیم و چیزی رو صد در صد ندونیم.

_ سرکار لیندا، درخواست راهکار و تبیین نوع برخورد با همسر رو خواستار هستند و نه چیز دیگری. پس بجای اینکه همسر ایشان مورد روان تحلیل گری (روانکاوی) گرامیان قرار بگیرد، بهتر است راهکار ارائه داده شود.

_ علی الرغم وجود چنین موضوعی، بحمدالله ایشان در مجموع از زندگی مشترک خود رضایت دارند، بنابراین سعی کنیم امیدواری را تزریق کنیم و نه فضای بدبینی را. به هر حال هر قفلی کلیدی دارد...

_ چرایی دقیق رفتار همسر خانم لیندا، با مراجعه به یک مشاور (روان شناس بالینی) مشخص می شود، اما بیش از آنکه این چرایی مهم باشد، نوع برخورد ایشان با همسرشان مهم است. همانطور که عرض شد لازم است به شیوه کلامی و رفتاری رنجش خود را از این اقدام بیان کنید، اما از القاء بی اعتماد بودن به وی خودداری کنید. این شیوه باعث خواهد شد تا هم ایشان به حساسیتهای شما توجه بیشتری داشته باشند و هم بهانه متهم کردن شما به بدبینی و شکاکیت را نداشته باشند.
در بیان رنجش خود توجه داشته باشید؛
_ از زیاده روی در این موضوع خودداری کنید.
_ به شرایط روانی همسر خود (زمان، مکان و موقعیت مناسب) در بیان خواسته خود توجه داشته باشید.
_ خواسته خود را شفاف مطرح کنید و از اطاله کلام، طعنه و کنایه و بویژه اعتراف گرفتن از ایشان اجتناب کنید.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

آینده;453934 نوشت:
باسلام..

ضمن ادای احترام به توصیه های همه خواهران و برادران .. متاسفانه خواهر خوبم من مشکل را از طرف شما میبینم {البته باتوجه به این پست و پستهای بعدی تون}

به این نوشته خودتون کمی بیشتر دقت کنید ..

شما خودتون یه مقدار بیشتر به این مسئله دقت داشته باشید .. بعداز 8 سال ..!!؟؟

واقعا مدت زمان کمیه ..؟؟

شاید واقعا همین عشق بشما باعث شده اون خواستار یک خواهربشه که بتونه راحت باهاش درده دل کنه که چون ازجنس شماست ببینه چکارهایی باید انجام بده که شما را از دست ندهد ..؟؟

شما به این دلیل اشکال رو در ایشون میبینید چون فکر میکنید شوهر ایشون داره روی یه زن دیگه کار میکنه تا بتونه روی زن خودش بهترینو اجرا کنه ! فکر کن هر زنی بره روی یه مرد دیگه عشق و ... تست کنه بعد بره روی شوهرش یا هر مردی رو یه زن تست کنه برای بهتر شدن رابطه ش با زنش !

پس طبق این نظریه یکی از نیازمندی های ازدواج داشتن یک زاپاس از جنس مخالف است . اگر مرد باشی یک زن زاپاس داشته باش برای این کار، اگر زن باشی یک مرد زاپاس !

[="Microsoft Sans Serif"][="Plum"]سلام....لیندا جون....
ما یه فامیل داشتیم ...که دوست صمیمیش همینجوری الکی الکی شد هووش....
البته شما چند تا گام جلوتر هستی ...
حتما با یه روانشناس صحبت.....کن...چون میتونی جیک و پوک زندگیتو بهش بگی....
باید بشی تک ستاره زندگیش......
[/]

اميدوار;454043 نوشت:
بسمه تعالی
صلی الله علیک یا امام الرئوف یا علی بن موسی الرضا المرتضی
با عرض سلام و تحیت خدمت پرسشگر محترم و دیگر بزرگوارانی که در بحث شرکت فرمودند.
ضمن اینکه نکات مفید و ارزنده ای مورد اشاره خواهران و برادران گرامی قرار گرفت، لازم دونستم ضمن تشکر، چند نکته رو تقدیم کنم؛

_ سعی کنیم از بیان پیشنهادات و بوِیژه تفاسیر جزمی ( بدون احتمال خلاف)، خودداری کنیم و چیزی رو صد در صد ندونیم.

_ سرکار لیندا، درخواست راهکار و تبیین نوع برخورد با همسر رو خواستار هستند و نه چیز دیگری. پس بجای اینکه همسر ایشان مورد روان تحلیل گری (روانکاوی) گرامیان قرار بگیرد، بهتر است راهکار ارائه داده شود.

_ علی الرغم وجود چنین موضوعی، بحمدالله ایشان در مجموع از زندگی مشترک خود رضایت دارند، بنابراین سعی کنیم امیدواری را تزریق کنیم و نه فضای بدبینی را. به هر حال هر قفلی کلیدی دارد...

_ چرایی دقیق رفتار همسر خانم لیندا، با مراجعه به یک مشاور (روان شناس بالینی) مشخص می شود، اما بیش از آنکه این چرایی مهم باشد، نوع برخورد ایشان با همسرشان مهم است. همانطور که عرض شد لازم است به شیوه کلامی و رفتاری رنجش خود را از این اقدام بیان کنید، اما از القاء بی اعتماد بودن به وی خودداری کنید. این شیوه باعث خواهد شد تا هم ایشان به حساسیتهای شما توجه بیشتری داشته باشند و هم بهانه متهم کردن شما به بدبینی و شکاکیت را نداشته باشند.
در بیان رنجش خود توجه داشته باشید؛
_ از زیاده روی در این موضوع خودداری کنید.
_ به شرایط روانی همسر خود (زمان، مکان و موقعیت مناسب) در بیان خواسته خود توجه داشته باشید.
_ خواسته خود را شفاف مطرح کنید و از اطاله کلام، طعنه و کنایه و بویژه اعتراف گرفتن از ایشان اجتناب کنید.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار ...
بعد از اینکه پستتون رو خوندم فهمیدم زیاده روی کردم ... و ممکن هست حالتهای بسیار مختلفی وجود داشته باشه ...

استاد به خدا تقصیره خودم نیست ... یه دفعه جو گیر میشم ... میخوام بترکونم ... :pir:

مرسی استاد ... از راهنمائیتون تشکر میکنم .

[="DarkSlateBlue"]باسلام..

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;454049 نوشت:
شما به این دلیل اشکال رو در ایشون میبینید چون فکر میکنید شوهر ایشون داره روی یه زن دیگه کار میکنه تا بتونه روی زن خودش بهترینو اجرا کنه ! فکر کن هر زنی بره روی یه مرد دیگه عشق و ... تست کنه بعد بره روی شوهرش یا هر مردی رو یه زن تست کنه برای بهتر شدن رابطه ش با زنش !

پس طبق این نظریه یکی از نیازمندی های ازدواج داشتن یک زاپاس از جنس مخالف است . اگر مرد باشی یک زن زاپاس داشته باش برای این کار، اگر زن باشی یک مرد زاپاس !

باسلام خدمت شما دوست بزرگوار ..ا

لبته نظر حقیر برای خانم لیندا بود نه شما یا دوست بزرگوار دیگری بنابراین اجازه دهید ابتدا خود ایشون در مورد آن نظر دهند که خوب بود یا بد بود یا دارای اشکال یا چی ..؟؟

بهرحال شما درموقعیت ایشون نبوده و نیستید و نگاه شما و تفکرشما بله زمین تا آسمان باایشان فرق خواهدنمود لذا این نظر برای شما یا همفکران شما کاربردی نخواهدداشت اما برای کسی که خودش با زبان و اعتقاد قلبی خودش معتقد و معترف میگردد که همسرم مرا دوست دارند و به این عشق ایمان کافی دارند و بلکه جو حاکم بررابطه همسر و آن خانم را خواهروبرادری توصیف نموده و بدان نیز ایمان دارند .. کاربرد خواهدداشت که همانگونه که بیان گردید شاید همسر ایشان بدلیل همین عشق و علاقه بهمین خانم لیندا و عدم دارا بودن یک خواهر به تمام و معنا باعث چنین وضعیتی گردیده که ایشان برای حفظ همسرشان دست بدامان یک خانم شده و نه با بیان و برملانمودن آن که به اسم خواهروبرادری و ..؟؟

و درمورد بخش بعدی فرمایش شما هم ، بله هر جنس شاید بتواند با یک جنس دیگر و برای حفظ زندگی خود {البته اگر عدمی از آن جنس درخانواده خودش وجودداشته باشد} ارتباطی برادرانه برقرار نماید اما بایدتوجه داشته باشید که هم احتمال خطا و گناه افزایش خواهدیافت و هم اینکه برای جامعه ما که متاسفانه همگان در نوعی کمبود عاطفی و اعتمادی از یکدیگر بسر میبرند کارایی نداشته و نخواهدداشت آنهم با وجود چنین تعصباتی که بدی ها را برای همسایه و برادر و ناموس و دیگران میخواهیم نه برای خودمان که اگر این نوع نگرش تغییر میافت درآنصورت شاید بسیاری از مشکلات معضلی جامعه ما هم حل و رفع میگردیدند که دیگر خانواده ها جرات سپردن فرزندان و نوجوانان خود بدست این جامعه را داشته باشند نه اینکه همواره دریک ترس و اضطراب از آن و تا بازگشت فرزند بسر برند .. {امیدوارم متوجه شده باشید}

{باسپاس}[/]

آینده;454365 نوشت:
و درمورد بخش بعدی فرمایش شما هم ، بله هر جنس شاید بتواند با یک جنس دیگر و برای حفظ زندگی خود {البته اگر عدمی از آن جنس درخانواده خودش وجودداشته باشد} ارتباطی برادرانه برقرار نماید اما بایدتوجه داشته باشید که هم احتمال خطا و گناه افزایش خواهدیافت و هم اینکه برای جامعه ما که متاسفانه همگان در نوعی کمبود عاطفی و اعتمادی از یکدیگر بسر میبرند کارایی نداشته و نخواهدداشت آنهم با وجود چنین تعصباتی که بدی ها را برای همسایه و برادر و ناموس و دیگران میخواهیم نه برای خودمان که اگر این نوع نگرش تغییر میافت درآنصورت شاید بسیاری از مشکلات معضلی جامعه ما هم حل و رفع میگردیدند که دیگر خانواده ها جرات سپردن فرزندان و نوجوانان خود بدست این جامعه را داشته باشند نه اینکه همواره دریک ترس و اضطراب از آن و تا بازگشت فرزند بسر برند .. {امیدوارم متوجه شده باشید}

{باسپاس}

ایشان شاکی هست و بسیار ناراحت که چرا شوهرش چنین مکیند و صحیح نیست ، شما راه حلی خلاف چیزی که دنبالش هستند را نشانش میدهید .خودشان هم گفتند که به شوهرشان گفتند او هم می تواند چنین کند ولی نکرد زیرا کار صحیحی نیست که آدم هر چه را می خواهد به همسرش بگوید ، اولش روی دیگری تست کند . عقل و منطق هرگز چنین چیزی را قبول نمیکند. بعدش هم شاید یکی کم باشد برایشان و بگویند تبدیلش کنم به دو خواهر یا دو برادر و بعدش ... جامعه ما را میشناسدی دیگر. نیاز به گفتن نیست :khandeh!:

اما اینکه میگوید شاید میخواهد روی او تست کند تا علاقه اش را به همسرش نشان دهد ، این حرف صحیحی نیست زیرا اشخاص و رفتارها و سلیقه ها و هر چیز انسان ها با هم متفاوت است و با شندنش شدیدا شوکه شدم . گل شاید ایشان را خوشحال کند ولی من را خیر (مثلا) . مثلا همسرش برای طرف مقابل گل ببرد و ببیند او خوشحال میشود. میرود یکی برای زنش میخرد تا خوشحالش کند ، میبیند هیچ هم خوشحال نشده است . مسئله اینجاست :ok:

[="DarkSlateBlue"]باعرض سلام..

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;454372 نوشت:
ایشان شاکی هست و بسیار ناراحت که چرا شوهرش چنین مکیند و صحیح نیست ، شما راه حلی خلاف چیزی که دنبالش هستند را نشانش میدهید .خودشان هم گفتند که به شوهرشان گفتند او هم می تواند چنین کند ولی نکرد زیرا کار صحیحی نیست که آدم هر چه را می خواهد به همسرش بگوید ، اولش روی دیگری تست کند . عقل و منطق هرگز چنین چیزی را قبول نمیکند. بعدش هم شاید یکی کم باشد برایشان و بگویند تبدیلش کنم به دو خواهر یا دو برادر و بعدش ... جامعه ما را میشناسدی دیگر. نیاز به گفتن نیست

اما اینکه میگوید شاید میخواهد روی او تست کند تا علاقه اش را به همسرش نشان دهد ، این حرف صحیحی نیست زیرا اشخاص و رفتارها و سلیقه ها و هر چیز انسان ها با هم متفاوت است و با شندنش شدیدا شوکه شدم . گل شاید ایشان را خوشحال کند ولی من را خیر (مثلا) . مثلا همسرش برای طرف مقابل گل ببرد و ببیند او خوشحال میشود. میرود یکی برای زنش میخرد تا خوشحالش کند ، میبیند هیچ هم خوشحال نشده است . مسئله اینجاست

باسلام مجدد خدمت شما بزرگوار .. متاسفانه صحبتهای شما را با ادای احترام بشما بزرگوار ، قبول ندارم تا زمانیکه خود این خانم که بنده نظرم را برای ایشان {وفقط برای ایشان} نوشتم که براساس آنچه خودشان بیان نموده بودند {که اگر راست و درست هم گفته باشند مثلا درمورد اعتماد داشتن به همسرشان و ایمان داشتن به این رابطه و ذکر این نکته مهم که ایشان فرمودند از هیچ چیز ناراحت نیستند الا قربون صدقه هایی که میبینند یا میشنوند که البته این خانم {لیندا} میتوانستند توجه نمایند که اگر آن خانم آشنا ریگی به کفش داشتند هیچگاه نقطه ضعف دست این خانم {لینداخانم} نمیدادند و ..} و بهرحال تا زمانیکه خود سرکار لیندا خانم آمده و بیان نمایند که نظر شما {آینده} اشتباه بوده و قبول ندارم..در آنصورت من نظرات شما را نیز علیرغم میلم یا واقعیتها،قبول خواهم نمود .. اما تا آنزمان اجازه دهیم پیش قضاوتی نکنیم و بجای بیشتر نمودن جو بدبینی نسبت به یکدیگر در صدد ایجاد و بیشتر نمودن حس اعتماد بین خودمان باشیم و این اعتماد ایجاد نمیشود با این جو بدبینیها مگر خودمان از خودمان شروع و آغازنماییم که هر کس در صدد خیانت باشد..؟؟ خیانت هم خواهددید..

و البته شما بعنوان یک خانم یا آقا احتمالا بدون کوچکترین شکی میتوانید بفهمید که همسرتان در ارتباطش با جنس مخالفش آیا راست میگوید یا دروغ ..؟؟ و اینرا همه ما انسانها میتوانیم از روی نگاه حتی درک نماییم که همسرانمان دارند راست میگویند یا دروغ و اگر یک مرد یا زن نتواند از طرز صحبت و نگاه همسرش پی به آنچه در ذهن او میگذرد ببرد ..؟؟ احتمالا باید سر بگذارد و بمیرد مخصوصا اگر خانمش ایرانی هم باشد که مردش از ترس این خانم هنوز جرات نکرده یکی از موازین شرعی در مورد تعدد زوجات را اجرا نماید{البته شوخی بود..ببخشید}
بنابراین میبینید که خانمهای ما بسیار جلوتر از زمان و متعاقبا بسیاری از خانمهای دنیا حرکت نموده و حرکت مینمایند و این خانم {لینداخانم} اگر میدانست یا بو برده بودند حتی همسرشان دارند بهشان خیانت مینمایند {و یا حتی طی پنجاه سال آینده احتمال خیانتشان هم میرفت} ..؟؟ و با این وضعیتی که خودشان توصیفش نمودند که همسرشان چه مقدار دوستشان دارند و چه مقدار عذاب و انتظار کشیدند تا به ایشان رسیدند و ..؟؟ و عوامل و علل دیگر .. بنظر من تا اینجای کار جای هیچ نگرانی نخواهدبود و همسر ایشان بسیار هم صادق هستند و صداقت دارند در عشق و همسرداریشان .. {البته تا نظر خود این خانم بزرگوار چه باشد که بنده بر اساس آنچه خود ایشان توصیفش را برای ما نموده بودند عرایضم را بیان داشت و انشاا...که هرچه خیر باشد پیش آید}

{باسپاس}[/]

آینده;454767 نوشت:
و البته شما بعنوان یک خانم یا آقا احتمالا بدون کوچکترین شکی میتوانید بفهمید که همسرتان در ارتباطش با جنس مخالفش آیا راست میگوید یا دروغ ..؟؟

اصلا اینطور نیست وگرنه هیچ کسی در دنیا خائن نبود و همه در صورت خیانت شوهر یا همسرشان زود میفهمیدند ! ولی اینطور نیست .

آینده;454767 نوشت:
اینرا همه ما انسانها میتوانیم از روی نگاه حتی درک نماییم که همسرانمان دارند راست میگویند یا دروغ و اگر یک مرد یا زن نتواند از طرز صحبت و نگاه همسرش پی به آنچه در ذهن او میگذرد ببرد ..؟؟

شاید شما یکی از قدرت های خود را فعال کرده باشید . این را هم صحیح نمیدانم . نمونه های هر دو موردی که عرض کردید در جامعه ما زیاد هست و میشنویم که زن یا مرد میگوید فریب خوردم و بعد طلاق میگیرند و ... اگر اینطور بود ، فریب نمیخوردند یا گاها میگویند 20 سال فریبم داد !

به هر حال ، زندگی خودشان است من و شما فقط تجربیات خود را گفتیم

[="DarkSlateBlue"]باسلام..

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;454798 نوشت:
اصلا اینطور نیست وگرنه هیچ کسی در دنیا خائن نبود و همه در صورت خیانت شوهر یا همسرشان زود میفهمیدند ! ولی اینطور نیست .

متاسفانه اشتباه میکنید احتمالا شاید همه میفهمند {این عده فقط که شما میگویید نمیفهمند} اما بنا بدلایلی شاید بروی خود نمی آورند .. مثلا برخی بدلیل ترس {که البته این ترس هم میتواند ریشه های زیاد یا مختلفی داشته باشد مثلا ترس از افشای یک راز از اعضای خانواده یا فقر مالی یا فرهنگی یا خطایی و خیانتی یا ترس از کتک خوردن یا ترس از بی آبرویی یا..؟؟} و تعدادی نیز بدلیل حفظ آبرو {که این به احتمال زیاد فرق میکند با ترس از بی آبرو شدن چون ممکن است این گروه از بی آبرو شدن ترس و هراسی هم نداشته باشند اما برای حفظ آبروی خود تلاش هم مینمایند یا مثلا بمحض اینکه پای لجبازی یا مسائل دیگر پیش بیاید هیچ ترسی هم نخواهندداشت اما آن عده شدیدا ترس خواهندداشت و بهرقیمتی حاضراند کوتاه بیایند} و تعداد اندکی نیز با این فکر و امید که شاید درست شود .. {منظور این است که همه چیز درست شود مثلا همسرم یا اشتبا یا خیانتش یا ..؟؟ یا مشکلات فعلی و دیگر}

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;454798 نوشت:
شاید شما یکی از قدرت های خود را فعال کرده باشید . این را هم صحیح نمیدانم . نمونه های هر دو موردی که عرض کردید در جامعه ما زیاد هست و میشنویم که زن یا مرد میگوید فریب خوردم و بعد طلاق میگیرند و ... اگر اینطور بود ، فریب نمیخوردند یا گاها میگویند 20 سال فریبم داد !

به هر حال ، زندگی خودشان است من و شما فقط تجربیات خود را گفتیم

خیر چنین نیست و ..
و در مورد گفتار بعدیتان نیز خیر درست نیست کمااینکه شما میگویید طرف خودش معترف گردیده که 20 سال فریب خورده و همین نشان میدهد که همه توانسته اند از روی نگاه یا حرکات و رفتار همسرانشان پی به اهداف شیطانی آنان برده و .. و اما تنها مسئله ای که وجود داشته و دارد این است که احتمالا خودشان نخواسته اند که چیزی بگویند چه درغیر اینصورت از کجا اینقدر مطمئن بوده که 20 سال فریب خورده است ..؟؟

بنابراین میبینید که همه همسران با استفاده از توانایی ذهن خود { دیدن و شنیدن و دگر حواس مانند حس ششم } میتوانند براحتی پی به اهداف شیطانی یا خدایی همسران خود یا طرف مقابل آنان برده که مثلادر ذهن آنان چه میگذرد ..؟؟

{باسپاس}[/]

آینده;454861 نوشت:
بنابراین میبینید که همه همسران با استفاده از توانایی ذهن خود { دیدن و شنیدن و دگر حواس مانند حس ششم } میتوانند براحتی پی به اهداف شیطانی یا خدایی همسران خود یا طرف مقابل آنان برده که مثلادر ذهن آنان چه میگذرد ..؟؟

کاش برای همه اینطور بود. ما که بخیل نیستیم :khandeh!:

[="DarkSlateBlue"]باسلام..

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;454863 نوشت:
کاش برای همه اینطور بود. ما که بخیل نیستیم

مطمئنا و انشاا... که همینطور است که میفرمایید و ..
{و البته این احتمال را هم نباید از نظر دور داشت که زندگی برای همه یکسان نبوده و یکسان هم دیده نخواهدشد و در این مورد بخصوص،مثلا برای مجردها یکجور و برای متاهلها جور دیگر و برای مردها یکجور و برای خانمها هم جور دیگر و ..؟؟ و همینجور تا تمام صفحه اشغال گردد که انسانهای شکاک یا انسانهای موفق و شکست خورده یا انسانهای مرفه و پولدار تا انسانهای فقیر تا ..؟؟ تا فقر علمی و فرهنگی تا فقر مالی و مادی تا ..؟؟
بهرحال باید همه اینها را نیز مد نظر قرار داد ..

البته خانم لیندا {یا شروع کننده تاپیک یا سوال یا درخواست کننده} فقط به پست شماره 36 و شاید 43 حقیر توجه مبذول دارند که در واقع آن پست یا دو پست برای ایشان بودند {و اگر نپسندیدند هم اعلام نمایند باذکر علت که احتمالا افکار یا روش خود را تصحیح نمایم}

و البته در زندگی زناشویی و برای بالابردن حس اطمینان و اعتماد بین خودمان،چه بهتر که جوانان یا زوجهای جوان ما با این شعار آغاز نمایند که هر خیانتی از جانب من،خیانت همسرم را در نهایت درپی خواهدداشت{البته بغیر از جواب و عذابهای الهی و دیگر و حتی سخت تر که دنیا بقول قدیمی های ما .. دار مکافات است و این شاید یعنی،بجای خودمان،اجازه دهیم خداوند تلافی نماید نه خود ما شخصا که ممکن است در انتقام و تلافی ما ، خطا و گناه هم بیشتر گردند بنابراین،هیچ دستی بالاتر و بهتر از دست خداوند نخواهدبود که یا گره های مشکلات ما را بخوبی و با کمترین ضرر و خطر باز نماید یا ..؟؟}

{باسپاس}[/]

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت
نمیدونم شاید بیان بنده ایراد داشته که برای برخی از عزیزان این برداشت رو ایجاد کرده که بنده چندان مخالف عمل همسر خانم لیندا نیستم....!!!

طبعا در مذمت این رفتار و همچنین آسیب زا بودن بالفعل و بالقوه آن هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ ارتباطی و زناشویی، جای کوچکترین تردیدی نیست، اما آنچه که فعلا لازم است به آن پرداخته شود این است که وظیفه خانم این آقا چیست و چگونه می تواند رفته رفته چنین وضعیتی را مدیریت کند.
ضمن تاکید بر نکات پیش گفته، همانطور که قبلا عرض کردم لازم است حضرتعالی در اولین گام ایشان را خلع ابزار!! کنید. چرا که همسر شما به هر دلیلی سعی در حفظ تفوق و برتری نسبت شما در چنین موضوعی دارند. به تعبیری حربه ای که ایشان در این موضوع بر علیه شما استفاده می کنند این است که به شما برچسب " بدبینی، شکاکیت و نیاز به مراجعه به پزشک و.." می زنند. لذا در قدم اول لازم است شما این حربه را از دست ایشان بگیرید تا به تبع آن موضع تفوق و برتری ایشان در این موضوع شکسته شود.
راه نیز همان است که عرض کردم؛ یعنی تنفر و رنجش از این رفتار را، از القاء بی اعتمادی به ایشان تفکیک کنید. ممکن است شما در واقع به ایشان بی اعتماد باشید اما این بی اعتمادی را فعلا بروز ندهید و تنها به ناراحت و رنجش از این رفتار بسنده کنید و البته لازم است از ایشان خواسته شود تا به عواطف شما توجه داشته باشند.
ضمن اینکه شما می توانید وی را اینگونه خطاب کنید: " اینکه شما به چشم خواهری به ایشان نگاه می کنید یک مسئله است و اینکه شخص مقابل نیز همین رویکرد را داشته باشد و یا بتواند آن را در آینده حفظ کند مسئله دیگری است..."

با تشکر مجدد از همه گرامیان

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

سلام لیندا جان ...

یه چیزه دیگه رو هم راستی به ذهنم اومد ... اگر استاد امیدوار هم تائیدش کردند فکر میکنم راهکاره خوبی باشه ...

یه ضرب المثل داریم که میگه ... اگر آقایون شلوارشون 2 تا بشه باید همسرشون هم 2 تا بشه ... پس فعلا نذار شلوارش 2 تا بشه ... مشکلات بخصوصی رو بزار جلویه پاش ... افکاره بخصوصی رو ایجاد کن ... پول هاش رو خرج کن ... اینقدر منابعی که داره رو به خودت تخصیص بده که نه زمانی داشته باشه ... نه هوش و حواسی که بخواد به کسه دیگه ای تخصیص بده .

یک چیزی هست که امروز کمتر به آن سفارش میشود . تقوی
ما امروز زندگیهایمان نیاز به سفارش به تقوی دارد . در مراسمهای مذهبی ببینید سخنرانیها را ببینید صحبتها را ببینید . کمتر پیش می آید که سفارش به تقوی شود .
سعی کنید یک آدم حسابی پیدا کنید و با همسرتان پیش ایشان روید . کم کم شروع کنید (یک دفعه زیاد نرید که خسضته شین )ضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضضض. در طول مدت چند سال کم کم خط زندگیتان عوضض میشود

آینده جان :دوست عزیز شاید یکی از مواردی که من یادم رفت بگم و شما اینجا بهش اشاره کردین این بود که من 4-5 سال از این 8 سال رو که گفتم با همسرم که اون موقع همسرم نبود با نهایت قساوت و سنگدلی برخورد میکردم و بعدها ازش شنیدم که میگفت همیشه دوست داشتم با یکی از دوستات دردو دل کنم و ازش راهکار بخوام که دل تو رو چه جوری به دست بیارم.
الانم هم به شوخی میگه(البته پشت هر حرف شوخی یه مسئله جدی هم وجود داره) که انتقام اون همه بی محلی که به من کردی و ازت میگیرم.
آینده جان به قول شما که در پست های بعدیتون گذاشته بودین هر زنی از رفتار شوهرش میتونه بفهمه که آیا دوز و کلکی توی کارش هست یا خیر.
به خدا من از موقعی که این دوستی با این خانوم پیش اومده کوچکترین حرفا و کاراش رو زیر نظر گرفتم اما واقعا چیزی که نشون بده شوهرم داره به کسی جز من فکر میکنه ندیدم. اما اینو هم میدونم که اگه بین من و اون یه بار اگه جرو بحثی هم پیش بیاد یه سری چیزا رو به این خانوم میگه و اون هم همیشه خواهرانه راهنماییش کرده.
تا پیش از اینکه من سر این قضیه با شوهرم دعوا کنم شوهرم ریز به ریز مسائل سرکارشو به من میگفت .گاهی وقتا شبا اینقدر از کارای روزانش برای من تعریف می کرد که دیگه من وسطاش خوابم رفته بود
نه ساعت رفت و برگشتش به کار مشکلی داره نه کارش طوری هست که بخواد بپیچونه سرکارشو
همیشه هم سعی کرده که اسباب خوشحالی منو فراهم کنه
آخر هر هفته یا پارکیم یا رستوران یا ........
اینا رو گفتم که بقیه دوستای خوب اینجا بدونن که ذره ای از توجه شوهرم به من کم نشده . اما من نمیخوام این توجه با کس دیگه ای حتی یه ذره هم تقسیم بشه
دوستای خوبم به خدا شوهر من توی آتیش هوس نمیسوزه (اینو بعضی از دوستان گفته بودن) اما من میترسم که این اتفاق شاید بعدها بیفته
برای همین اومدم اینجا که ازتون راهکار بخوام
لطفا توصیه نکنید که با شوهرت بهتر باش و ...... چون توی زن و شوهرای اطرافمون هیچ کس و مثل خودمون خوب ندیدم چه از لحاظ آشپزی ، چه ابراز عشق و علاقه، لوس کردن ، بچه شدن ، خوب پوشیدن و تمیز و مرتب بودن و.... من همه اینارو تقریبا هر روز برای شوهرم انجام میدم و اون هم همیشه با من خوب ومهربونه
من از همین عشق و علاقه زیاد میترسم که خدای نکرده زندگی به این خوبی رو با ندونم کاری خرابش کنم
فقط میخوام حضور این خانوم توی زندگیمون محو و کم رنگ بشه

موضوع قفل شده است